جایزه نوبل ادبیات ۲۰۲۰ میلادی به
#لوئیز_گلیک (Louise Glück ) شاعر زن آمریکایی به خاطر «صدای اشتباهنشدنی شاعرانهاش که با زیبایی بیپیرایه، هستی فرد را میگستراند»، اهدا شد.
از مجموع ۱۱۲ نویسنده برنده این جایزه تا کنون، تنها 27 نفر غیراروپایی بودهاند. فرانسه با 15 برگزیده، آمریکا و انگلستان هر یک با ۱۱ نویسنده و آلمان و سوئد هر کدام با ۸ نویسنده حرف اول را می زنند. اولین آسیایی برنده نوبل ادبی، #رابیندرانات_تاگور شاعر و نویسنده هندی بود و پس از او، نویسنده دیگری از چین و دو نویسنده ژاپنی برنده این جایزه شدند. جوانترین برنده نوبل ادبیات ۴۲ سال و مسنترین برنده ۸۸ سال سن داشته اند.
از نکات جالب این که بوریس پاسترناک شاعر و نویسنده روس تحت تأثیر فشار مقامات شوروی سابق، این جایزه را نگرفت و ژان پل سارتر نیز به دلیل عدم اعتقاد به هیچ جایزه رسمی، دریافت آن را رد کرد.
نکته در خور تامل دیگر این که نویسندگان بزرگی همچون لئو تولستوی، ولادیمیر ناباکوف، مارسل پورست، ازرا پاوند، توماس هاردی، آنتوان چخوف، مارک تواین، هنریک ایبسن، جیمز جویس، امیل زولا، خورخه لوییس بورخس و کارلوس فوئنتس جایزه نوبل نگرفتند.
اگرچه ایرانیان در اغلب رشته های علمی در داخل و خارج از کشور سرآمد بوده و هستند که نمونه برجسته آنان زنده یاد پروفسور #مریم_میرزاخانی برنده جایزه جهانی #فیلدز در ریاضیات می باشد؛ اما در عرصه ادبیات که بدون تردید کشور ما در ردیف پیشگامان جهان قرار دارد، درخششی نداشته اند.
چرا نویسندگان و شاعران کشور ما تا کنون موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات نشدهاند؟
از شرایط اولیهای که نویسنده برنده جایزه نوبل باید داشته باشد، این است که آثار او به زبان سوئدی و ... ترجمه شده باشد، اما از میان آثار ادبی ایران به جز « بوف کور» صادق هدایت و نوشتههای هوشنگ مرادی کرمانی، بخش بزرگی از آثار کشور ما به این زبان ترجمه نشدهاند. مترجم داخلی هم نمی تواند اقدام کند؛ زیرا آثار باید به گونه ای باشد که برای نویسنده سوئدی یا ... دارای جاذبه بوده و آن را به زبان مادری اش ترجمه کند.
البته از دیرباز تا کنون در دانشگاه های معتبر دنیا مانند ییل و سوربن و دانشگاه های اروپای شرقی، کرسی های زبان فارسی وجود داشته و تزهایی در باره ادبیات معاصر ما نوشته شده و این گونه نیست که توانایی ترجمه در خارج نباشد؛ اما باید آثار فارسی از نظر آنان مخاطب داشته باشند تا گرایش به ترجمه ایجاد شود.
از سوی دیگر متاسفانه حوزه زبان فارسی محدود است. رُمانی که نجیب محفوظ در مصر می نویسد، در سایر کشورهای عربزبان دیگر نیز خوانده میشود و بدون اینکه از صافی ترجمه بگذرد، از هم تغذیه میکنند. در آمریکای لاتین هم گستره زبان وسیع است؛ زیرا این کشورها تبادل فرهنگی دارند. اگرچه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، چند کشور فارسی زبان را در کنار خودمان داریم، اما کمتر دیده شده داستانی در ایران منتشر شود و در افغانستان و تاجیکستان و ... خوانده شود.
هرچند حیطه رواج زبان ترکی بیشتر از فارسی نیست؛ اما در سطح جهان جایگاهی دارد که حاصل آن دو برنده نوبل بوده است. این تفاوت در کجاست؟ حجم مطالعه در ترکیه نسبت به ایران بسیار بیشتر و در نتیجه تیراژ کتابها نیز خیلی بالاتر است، در حالیکه جمعیت آن کشور تقریباً معادل ماست.
از این رو پیش از انتظار برای دریافت جایزه نوبل ، باید منتظر دریافت پاداش از مخاطبان ایرانی باشیم و جایزه ما چیزی جز خریداری کتاب هایمان نیست. وقتی در ایران، کتابهای ما به زبان شیرین فارسی خریداری و خوانده نمیشود، چه توقعی است که بخواهیم آثارمان به چند زبان دیگر ترجمه شود و در زمره جریان اصلی ادبیات قرار گیرد؟
هنگام اهدای جوایز جهانی، برگزارکنندگان به موقعیت نویسنده در داخل کشورش هم توجه می کنند. تیراژ کتابهای آن نویسنده، تعداد مصاحبههایی که رسانهها با او انجام می دهند، تعداد فیلمهای سینمایی و تلویزیونی که با اقتباس از آثارش ساخته می شود، جوایز داخلی که دریافت می کند و … طبیعی است به این مساله توجه کنند که یک کتاب و یک نویسنده در کشور خودش و در میان جامعه و همزبانهای خودش چه جایگاهی دارد؟
این موضوع حتی برای مواردی غیر از کسب جایزه نیز اهمیت دارد. به عنوان مثال مجموعه هری پاتر که رکوردهای فروش کتاب را جابهجا کرد، علاوه بر انتخاب خوب موضوع که یک داستان مدرسهای است، بخش مهم شهرت آن از اخبار و تبلیغات حول محور کتاب می آید. مثلا برای جلد هشتم با عنوان «هری پاتر و فرزند نفرین شده» صف خریدی تشکیل شد که در آن صادق خان شهردار لندن هم ایستاده بود. همین موارد به ظاهر ساده است که یک کتاب را مطرح می سازد و به آن بها می دهد.