دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

آیین چراغ خاموشی نیست

آیین چراغ خاموشی نیست

 

 

 

یادداشت/به یاد دکتر معتمدنژاد

 

                               به قلم  دکتر ابراهیم جعفری شاگرد صالح استاد معتمد نژاد

اشاره
چهاردهم آذر ماه سالگرد در گذشت دکتر کاظم معتمد نژاد پدر علم ارتباطات اجتماعی ایران است . وی پدر علم ارتباطات اجتماعی ایران بود که در ۱۴ آذر سال ۱۳۹۲  دعوت حق را لبیک گفت ایشان  حق زیادی بر گردن جامعه رسانه ای ایران بخصوص "مطبوعات" دارد. علاوه بر آن اولین صاحبنظری بود که ادبیات جامعه اطلاعاتی را در کشور ما نهادینه ساخت.
دانشجویان گلپایگانی رشته علوم ارتباطات اجتماعی هم چهره ایشان را به خوبی می شناسند. بر همین اساس آقای دکتر ابراهیم جعفری که از سال 1356 تا 1388 به صورت ناپیوسته در مقاطع کارشناسی,کارشناسی ارشد و دکتری دانشجوی ایشان بوده و یکی از بزرگترین افتخارات خود را شاگردی این مرد بزرگ می داند,یادداشتی تحت عنوان "آیین چراغ خاموشی نیست"نگاشته است که در روزنامه اطلاعات بیستم آذر ماه۹۲ به چاپ رسید. متن این یادداشت از نظرتان می گذرد.
 
                                           از شمار دو چشم یک تن کم

                                           و از شمار خرد هزاران بیش

‏پدر علم ارتباطات با عروج به سوی معبود همچون زمان حیات خود مانند چراغی پرفروغ می‌درخشد و برای مشتاقان و علاقه‌مندان روشنگری می‌کند. از این رو همواره جاویدان است.

آنچه موجب شگفتی است این که هرچه از عمر گرانمایه این الگوی برجسته علمی می‌گذشت، گویی عطش یادگیری و یاددهی در ایشان افزون‌تر می‌شد. گذر عمر نه او را خسته می‌کرد و نه از دغدغه‌هایش برای پیمودن راهی که آغاز کرده بود، می‌کاست.‏

دانش پژوهان نیک می‌دانند که دکتر معتمد نژاد نهال ارتباطات اجتماعی را در کشور عزیز ما با عشق، پایداری و ایمان به توانمندی دانشجویان به درختی پرثمر و تناور تبدیل کرد؛ به گونه‌ای که امروز تعداد بی شماری از فرزندان این مرزوبوم در دانشگاه‌های دولتی و آزاد و نیز مراکز آموزش عالی دانشگاه جامع علمی، کاربردی در رشته ارتباطات و شاخه‌های آن نظیر روابط عمومی در مقاطع گوناگون تحصیلی فارغ التحصیل شده یا در حال تحصیل هستند.‏

 
استاد بزرگ ما در هر مجمعی که ظاهر می‌شد، طرحی نو ارائه می‌داد. سخنانش همواره بن بست شکن و راهگشای مسیری تازه بود. چشم امید او به سرمایه‌های انسانی و در راس آنها پژوهشگران بود؛ تا با شجاعت ظرفیت‌های ارتباطات اجتماعی را در مسیر توسعه شکوفا سازند.‏
 
به دور از هرگونه ذوق زدگی در برابر تکنولوژی‌های نوین به جایگاه ارتباطات سنتی نیز توجه داشت. دانشمندی سنت دار بود که از نو اندیشی و نوآوری نیز استقبال می‌کرد. مقدمه پرمحتوا و عمیق ایشان بر کتاب «در آمدی بر ارتباطات سنتی» دکتر فرقانی‏ و... و در کنار آن حضور در نشست‌های جهانی و منطقه‌ای نظیر اجلاس‌های جهانی جامعه اطلاعاتی در ژنو و تونس و نگاشتن جدیدترین مطالب در ارتباط با دیدگاه‌های یونسکو و ... حاکی از نگاه جامع و سیستماتیک این استاد فرزانه به مقوله ارتباطات است.‏

او جهانی می‌اندیشید و بومی عمل می‌کرد. در اندیشه؛ آرمان گرا و در عمل واقع بین بود. و به قول سهراب سپهری از اهالی امروز بود و با افق‌های باز نسبت داشت.

جا دارد به نقل از استاد عزیز و ارجمند جناب آقای دکتر خانیکی متذکر شوم که «اندیشه‌های بزرگ اگر نتوانند در ظرف‌های کوچک نیز برای خود جا بیابند، تنها در خاطره‌ها می‌مانند. هنر مهم مهندسی تدریجی آرمان‌های بزرگ است، این دشوارترین بخش کار علمی و فرهنگی سرزمین ماست. کاری که با انجام آن، «پدری» را برای دکتر معتمدنژاد در ارتباط ممکن ساخت.»‏

آری او فکرش بزرگ بود و گام‌هایش کوچک؛ آرمان‌هایش بلند بود و امیدش مداوم؛ اما نکته‌ای که در عملکرد دکتر معتمدنژاد اهمیت داشت و به اعتقاد اینجانب کمتر مورد عنایت قرار گرفته است، گرایش و رویکرد ایشان به تئوری «پائولوفریره» اندیشمند برزیلی در قلمرو آموزش بود.‏

فضای کلاس درس پدر علم ارتباطات اجتماعی، همواره آمیزه‌ای از گفتگو، بحث آزاد و تبادل نظر بود. اگرچه دانشجویان در برابر مقام علمی، ادب و فروتنی او سر تعظیم فرود می‌آوردند، اما در حین درس هر کس انگیزه‌ای برای بیان مطلبی داشت؛ زیرا صمیمیت حاکم بر کلاس به راستی فرهنگ سکوت را می‌شکست.‏

در حقیقت او تسهیلگری بود که استعدادهای خفته را شکوفا می‌کرد و شهامت در بیان عقیده را میان دانشجویان نهادینه می‌ساخت این نحوه تعامل از اعتقاد راسخ او به ظرفیت‌های بالقوه منابع انسانی و لزوم توانمندسازی آنها سرچشمه می‌گرفت.‏

شاید از منظری دیگر بتوان کلاس‌های ایشان را نمادی از یک حوزه عمومی (هابرماس) دانست که با اظهار نظرهای مختلف؛ فارغ از هرگونه تهدید، تطمیع و سانسور، عقلانیتی برخاسته از خرد جمعی ایجاد می‌‌شد.

بدیهی است که این خرد جمعی خاستگاه تفاهم، دوستی، منش انسانی و در عین حال تفکر انتقادی است. همان حلقه گمشده‌ای که امروز در کاهش سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی در کشور ما متجلی شده است.‏

دکتر معتمدنژاد همچون ستاره‌ای درخشان در سپهر فرزانگی و دانش این سرزمین همواره می‌درخشد. اگرچه او دیگر در میان ما نیست، اما آثار، دغدغه‌ها و خاطراتش معبری را که با فداکاری و از خود گذشتگی در میان سنگلاخ‏‌ها گشود، پیش روی علاقمندان قرار داده است.‏

دکتر معتمد نژاد یک فرد نیست، او یک راه، یک مکتب و یک چراغ است و آئین چراغ خاموشی نیست.

‏                                       ‏جهان یادگار است و ما رفتنی 

                                       به گیتی نماند به جز گفتنی
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.