دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

فرازهایی از نقش آفرینی های امیر کبیر در فرآیند توسعه ایران

فرازهایی از نقش آفرینی های امیر کبیر در فرآیند توسعه ایران* 

 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 برگرفته از مقاله *« مرد بزرگی که تمام شد »،* روزنامه شرق، ۲۲ دی ۱۴۰۱


 مطالعه تاریخ دوره قاجار نشان می دهد که کنش‌گری امیر کبیر پاسخی به خواب چندصدساله ایرانی ها و خوارشدگی ایران در *جهان مدرن* بود. او زمانی به صدراعظمی ایران رسید که در جنگ های ایران و روس، قفقاز و هرات از دست رفته بود و ایران با فقر دست و پنجه نرم می کرد. کشور بازیچه دست روس و انگلیس شده بود و دو عامل دزدی و دربار، شیرازه اقتصاد و سیاست را از هم پاشیده بود. 

  

 یکی از شاهکارهای امیرکبیر *سروسامان دادن سفارت خانه ها و وزارت امور خارجه* بود. برای ایرانی های امروز، جایگاه وزارت امور خارجه مثل روز روشن است. ایران اگرچه همواره با جهان خارج ارتباط داشت و از زمان صفویه رفت وآمدها بسیار بود؛ اما نهاد وزارت امور خارجه به معنای مدرن آن بسیار دیرتر از کشورهای دیگر پا گرفت. 


 از جمله کارهایی که حتی گفته شده اشک امیرکبیر را درآورد و برای مردمانٍ افسون زده و غوطه ور شده در جهل و خرافات خون گریست، مسئله *بهداشت و درمان* بود که نمونه معروف آن *مایه کوبی* بود. ایرانی های آن روز چنان از پیشرفت جا مانده بودند که حاضر نبودند فرزندان شان در مقابل بیماری ها واکسینه  شوند. 

این نکته را از یاد نبریم که ایران در دوره امیرکبیر با دو گونه استبداد روبه رو بود. یکی *استبداد سیاسی* و دیگری *استبداد متعصبان* بود که باید با هر دو مورد با اقتدار دست وپنجه نرم می کرد.


 او برای ایران *روزنامه وقایع اتفاقیه* را منتشر کرد و هدف آن را *تربیت مردم* دانست. یادمان باشد که روزنامه های امروز ما، روی شانه های آن مرد بزرگ استوارند.

امیرکبیر دست پرورده مکتب فکری *عباس میرزا* و *قائم مقام فراهانی* بود که هر دوی آنان در اندیشه *توسعه ایران* بودند. عباس میرزا پس از شکست از روس ها در دو جنگ پیاپی، در اندیشه فرورفت که عامل عقب ماندگی ایرانی ها و پیشرفت غربی ها چیست؟ او به درستی دریافت که ایران در دانش و فناوری  نوین جا مانده؛ بنابراین نخستین دانشجویان را برای فراگیری دانش فنی و نظامی به غرب فرستاد. هزاران افسوس که عمر عباس میرزا کوتاه بود و نتوانست در اندازه آنچه در سر داشت، چرخ توسعه را بگرداند.


 پیش از *دارالفنون* که برگرفته از واژه پلی تکنیک است، در ایران نهاد دانشگاهی مدرن نداشتیم؛ اما شبکه ای از مدارس ایجاد شده بود. *مدرسه هایی وجود داشتند که ۱۶ سال پیش از گشایش دارالفنون، نخست برای فرزندان اقلیت های دینی، همچون ارامنه و سپس فرزندان خانواده های مسلمان، کار آموزش را انجام می دادند.*

 *حتی نوشته شده که نخستین مدرسه دخترانه ایران ۱۲ سال پیش از دارالفنون کارش را آغاز کرده بود که در واقع همین مدرسه ها سنگ بنای کارهای ماندگار میرزا حسن رشدیه شدند.* 

امیرکبیر در سفرش به سن پترزبورگ در روسیه تزاری در بازدید از مراکز دانشی-آموزشی آنجا به اهمیت *دانش نوین* پی برده بود. امیرکبیر خیلی خوب می دانست که ایران باید به سمت *تجدد* برود و بنابراین دو راه داشت؛ یا به غرب دانشجو گسیل کند یا در ایران نهاد دانشگاه را بنیان نهد. او راه دوم را در پیش گرفت و هوشمندانه از اتریش کسانی را برای تدریس به ایران دعوت کرد.


 دارالفنون دو دسته رشته داشت. رشته های مربوط به دانش های نظامی و رشته های فنی. این که چرا ایرانی ها این چنین به دانش های نظامی بها می دادند، برآمده از تجربه های تلخ شکست ایران و جداشدن بخش هایی از این خاک بود.

بنانهادن دارالفنون بدون دردسر نبود. ناصرالدین شاه از طرح دارالفنون پشتیبانی می کرد؛ اما از بیخ وبن جامعه آن روز ایران زیر سلطه فکری جزم اندیشان بود که با هرگونه ترقی و تجدد در ستیز بودند. حتی گفته شده که در دارالفنون *سالن تئاتر* هم در طرح نخستین آن تدارک دیده شده بود که بعدتر به محل نیایش تبدیل شد. بنابراین دارالفنون نه فقط یک نهاد دانشی نوین؛ بلکه گامی در راستای *تجدد ایرانی* بود.


 *دکتر محسن رنانی* استاد اقتصاد و توسعه از موضع نقد بر این باور است که امیرکبیر با ناصرالدین شاه جوان *«اختلال گفت وگو»* داشت. اختلال گفت و گو یکی از مهم ترین دلیل های توسعه نیافتگی ایران است. از میان نامه نگاری های میان امیرکبیر و ناصرالدین شاه می توان به این *اختلال گفت وگویی* پی برد.


 *امیر گاهی شاه را مانند فرزندش سرزنش می کرد؛ اما اگر امیرکبیر چنان سخن می گفت که دوره صدارتش به جای سه سال و دو ماه، ۱۰ سال به درازا می کشید، بی شک اوضاع امروز ایران دگرگون بود. شاید اگر امیرکبیر شبکه ای از افراد کاربلد را دور خود جمع می کرد، چنان شکوهی به ایران می بخشید که امروز پس از گذشت ۱۷۰ سال، ایران ده قدم یا صد قدم در مسیر توسعه جلوتر بود.* 

 *امیرکبیر عاری از خطا نبود؛ اما دستاوردهایش برای ایران چنان سترگ و درخشان است که تا ابد نامش زنده خواهد ماند.*

در تراژدی کاهش آب‌‏‌های زیرزمینی سهیم نباشیم

ابراهیم جعفری:

در تراژدی کاهش آب‌‏‌های زیرزمینی سهیم نباشیم


 روشن بودن چاه‌های آب کشاورزی شرکت زراعی گلپایگان در روزهای زمستان!!!


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


#قنات_ها شیر زمین را می دوشند و چاه های عمیق خون زمین را می مکند 


طی روزهای گذشته خبر زیر در برخی از شبکه های اجتماعی گلپایگان انتشار یافت:

« با وجود بارش های خوب در پاییز سال جاری و در حالی که تمام کشاورزان چاه های آب کشاورزی را تا فروردین خاموش می کنند، متاسفانه شاهد روشن بودن چاه‌های آب کشاورزی شرکت زراعی گلپایگان در زمستان هستیم و هیچ نظارتی انجام نمی گیرد. این شرکت طی سالیان اخیر زمین‌های خود را به اجاره اشخاص داده و اغلب روزهای سال آبیاری انجام می دهند. درحالی که فرونشست در گلپایگان ۲۵ برابر فرونشت جهانی است و جزو ده فرونشست خطرناک کشور رسیده که عمدتا به دلیل اضافه برداشت از آب های زیر زمینی بوده است »

  

 در سال‌های اخیر، مصرف بی رویه منابع آب های زیرزمینی باعث اُفت شدید سطح آن ها شده است؛ اتفاقی که نه‌تنها بر معیشت مناطقی که از این آب‌‌‌ها استفاده می‌کنند، اثر گذاشته، بلکه باعث مشکلاتی همچون فرونشست زمین و تخریب زیرساخت‌ها در مناطق روستایی و شهری می گردد. براساس داده‌‌‌های موجود طی ۵۰ سال، برداشت بی‌رویه از منابع آب زیرزمینی، سبب شده است که بیش از ۱۳۰میلیارد مترمکعب از ذخایر آب زیرزمینی کاسته شود.

  اگر تفاضل بین حجم آب تجدیدشونده که سالانه وارد سفره‌‌‌ آب‌‌‌های زیرزمینی می‌شود و حجم آبی را که از آن برداشت می‌‌‌کنیم، با هم مقایسه کنیم، در صورتی که مصرف بیش از میزانی باشد که تغذیه می‌شود، سالانه حجم آبی را از دست داده ایم؛ مثلا اگر سالانه ۵۰ میلیارد مترمکعب آب وارد سفره‌‌‌های آب‌‌‌های زیرزمینی شود و ۵۵ میلیارد مصرف کنیم، ۵میلیارد بیش از مقدار تغذیه از سفره برداشت کرده‌‌‌ایم که اصطلاحاً به آن کسری مخزن می‌‌‌گوییم. 


 آمار‌ها نشان می‌دهد، کسری مخزن در ایران سالانه حدود ۵میلیارد مکعب است که در دشت‌‌‌های مختلف این مقدار متفاوت است. در بحث سطح آب‌‌‌های زیرزمینی نیز ارقام و اعداد نشان می‌دهد که به طور متوسط حدود ۹۰ سانتی‌متر با افت سطح این آب‌ها روبه‌‌‌رو هستیم و حتی در بعضی از این دشت‌‌‌ها این عدد به ۳متر می‌‌‌رسد. البته در برخی مناطق سطح آب‌های زیرزمین متعادل است؛ اما برآیند کلی نشان می‌دهد که سطح سفره‌‌‌ها وضعیت مناسبی ندارد. 

عامل اصلی بروز این پدیده، عدم‌تعادل بین منابع و مصارف است؛ یعنی سفره‌های طبیعی هریک ظرفیت مشخصی برای برداشت داشته‌‌‌اند؛ اما بر اثر استفاده بی‌‌‌رویه به‌‌‌ وسیله چاه‌‌‌های مجاز و غیر‌مجاز این تعادل به‌‌‌هم خورده است.

مساله ای که موجب نگرانی افکار عمومی در زمینه بحث فرونشست‌‌‌ها می‌شود، نشستٍ زمین و در نتیجه کاهش تاب‌‌‌آوری زیرساخت‌‌‌ها در برابر پدیده‌‌‌های طبیعی همچون زلزله است. فرونشست زمین باعث شده خانه‌‌‌هایی که آنجا هستند، دچار شکست شوند و آستانه تاب‌‌‌آوری درمقابل زلزله به ۴/۵ ریشتر برسد.

 نکته نگران‌کننده این است که فرونشست عارضه‌‌‌ای است که سال‌ها بعد از افت آب سطح زیرزمینی ظاهر می شود. متاسفانه این پدیده باعث خواهد شد در آینده‌ نزدیک شاهد مهاجرت‌های اجباری باشیم.


 فرونشستن زمین پدیده‌ای است که در اثر خالی شدن آب بافت‌های متراکم و لایه‌های زیرین سطح زمین رخ می‌دهد.

به اعتقاد کارشناسان، نشست علاوه بر ایجاد شکاف در زمین، موجب تغییر کیفیت آب‌های زیرزمینی و تغییر شکل سطح زمین، سیل خیزی مناطق و … می‌ گردد.

آنان بر این باورند که پدیده فرونشستی که هم اکنون در ۲۰۰ دشت کشور مشهود است، خطرش بیش از زلزله است؛ زیرا وقتی در جایی زمین لرزه رخ دهد، بعد از چند سال  بازسازی می‌شود؛ اما شهری که در اثر فرونشست از بین برود و آبخوانش تخلیه گردد، با هیچ سرمایه گذاری بازسازی نمی‌شود.

 حفر بی رویه غیراصولی و غیرکارشناسی چاه‌های آب و پمپاژ‌های گسترده منابع آب زیرزمینی در دهه‌های اخیر در کشور ما که در منطقه نیمه خشک و خشک قرار دارد، خسارات فراوانی را بر مخازن آب‌های زیرزمینی به عنوان منبع اصلی آب کشور وارد کرده است.

افت آب‌های زیرزمینی علاوه بر خشک شدن قنات ها و چشمه ها، سبب حرکت لایه‌های آب شور به سمت منابع شیرین و تغییر کیفیت آب به شوری و تلخی می گردد.


استاد گرانقدر دکتر #مرتضی_فرهادی بر این باور است که کاریز ( قنات ) با صلح، انسان دوستی، همکاری و رفاقت عجین است و چاه عمیق و نیمه عمیق با فردگرایی، رقابت و خشونت همراه است.


او بر این گفته یک مقنی تبریزی پای می فشارد که:

« کاریز ها شیر زمین را می دوشند و چاه های عمیق خون زمین را می مکند »

 افسوس که تحت تأثیر تئوری نوسازی، گذشته باشکوه خود را در زمینه تامین آب توسط قنات، از دست دادیم و فراموش کردیم که غالب نویسندگان تمدن ایرانی را « #تمدن_کاریزی » می دانند.

آغاز دموکراسی ادبی در ایران با داستان های کوتاه محمد علی جمال زاده

* آغاز دموکراسی ادبی در ایران با داستان های کوتاه محمد علی جمال زاده* 

 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


برگرفته از مقاله پیام حیدر قزوینی 


هم زمان با درک ضرورت دگرگونی های بنیادین در ساختار اجتماعی و سیاسی از جانب روشنفکران عصر قاجار، نخستین تلاش ها برای قصه نویسی در ایران آغاز شد. در همین دوران مردم برای نخستین بار به عنوان موجودیتی سیاسی و اجتماعی مطرح شدند و به وادی ادبیات راه یافتند. تا پیش از آن ادبیات به صورت آشکار، به مردم عادی نمی پرداخت. آنان در ادبیات کهن به عنوان گروهی صاحب حق و دارای حقوق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مطرح نبودند؛ بلکه رعایایی بودند که به حاکمان نصیحت می شد در حق آنان ظلم نکنند.


 از آنجا که داستان عرصه ای مستعد برای طرح جزئیات زندگی مردم عادی است، با راه یافتن آنان به ساحت ادبیات، روشنفکرانی که ذوق ادبی داشتند، در قالب داستان به طرح این دغدغه ها پرداختند. در این آثار با سبک زندگی افراد گمنام و فرودستان جامعه و با تصویری از زندگی اجتماعی آنان سر و کار داریم. 

آثاری نظیر *«سیاحتنامه ابراهیم بیک»* ، به عنوان یکی از نخستین طبع آزمایی ها برای خلق رُمان ایرانی و *«تهران مخوف»* ، به عنوان اولین رمان اجتماعی ایران، جدا از ویژگی های ادبی شان، به لحاظ ثبت زندگی اجتماعی مردم عادی، از اهمیتی ویژه برخوردارند؛ چراکه این آثار، برخلاف تاریخ کل نگر که میدان جولان تعارض های دولت ها و سیاست مداران است، مانند بومی هستند که زندگی اجتماعی مردم عادی بر آن ها نقاشی شده است.


 پیشگام نوشتن داستان کوتاه در ایران *محمدعلی جمال زاده* است که با به کار بردن نحوه مکالمه طبقات اجتماعی در زبان عهد مشروطه، تغییر به وجود آورد. جمال زاده با انتشار مجموعه داستان *«یکی بود و یکی نبود»* ، گامی مهم در این زمینه برداشت.

«یکی بود و یکی نبود»، *دیباچه ای* دارد که در تاریخ معاصر ادبیات ما دارای اهمیت زیادی است و از آن با عنوان *مانیفست ادبی* یاد می کنند که پایه های تجدد ادبی و ضرورت توجه به انواع تازه در آن مطرح شده است. در این دیباچه جمال زاده می گوید:

 *«باید ادبیات را به میان توده های مردم بُرد و از نویسندگان می خواهد زبان رایج و معمولی مردم کوچه و بازار را وارد اثار ادبی کنند.»*  

 

دیباچه جمال زاده، نشانه ای آشکار از تغییر زمانه و به رسمیت شناخته شدن مردم و توجه به دموکراسی ادبی است. او یادآور می شود: «ایران امروز در جاده ادبیات از اغلب ممالک دنیا بسیار عقب است. در ممالک دیگر ادبیات به مرور زمان تنوع پیدا کرده و از پرتو همین تنوع، روح تمام طبقات ملت را در تسخیر خود آورده و هرکس را از زن و مرد و دارا و ندار، از کودک دبستانی تا پیران سالخورده را به خواندن راغب نموده و موجب ترقی معنوی افراد ملت گردیده است؛ اما در ایران ما بدبختانه پا از شیوه پیشینیان برون نهادن را، مایه تخریب ادبیات دانسته و همان جوهر استبداد سیاسی ایرانی که مشهور جهان است، در ماده ادبیات نیز دیده می شود به این معنی که نویسنده وقتی قلم در دست می گیرد، نظرش تنها متوجه گروه فضلا و ادیبان است و اصلاً التفاتی به سایرین ندارد و حتی اشخاص بسیاری را نیز که سواد خواندن و نوشتن دارند و نوشته های ساده و بی تکلف را به خوبی می توانند بخوانند و بفهمند، هیچ در مدنظر نمی گیرند و خلاصه آن که پیرامون دموکراسی ادبی نمی گردد». 

داریوش آشوری نیز در *«بازاندیشی زبان فارسی»* ، دیباچه یکی بود و یکی نبود را فراخوانی علیه استبداد ادبی و راه رهایی را روی آوردن به زبان ساده گفتاری می داند.

 تلاش جمال زاده برای استفاده از زبان گفتاری اولین قدم بود و از این نظر اهمیت زیادی دارد. *جان اندرو بویل* ، شرق شناس  انگلیسی در توصیف خود از آثار جمال زاده نوشته: « محمد علی جمال زاده حدود ۳۰ سال پیش با انتشار مجموعه داستان های کوتاه و معروفش با عنوان یکی بود و یکی نبود، نخستین تیر را در نبرد میان سنت و تجدد شلیک کرد. او در این کتاب برای اولین بار از مجموعه ای لغات و عبارات در ادبیات فارسی استفاده کرد که از یک سو در هیچ یک از لغت نامه های فارسی ثبت نشده بود و ادیبان با احتیاط از آن ها دوری می جستند و از سوی دیگر تمام طبقات مردم در صحبت های روزمره خود به فراوانی از آن ها استفاده می کردند.»

جمال زاده راهی را ادامه می دهد که *دهخدا* آغاز کرده بود؛ با این تفاوت که دهخدا روزنامه نگار بود؛ اما جمال زاده توجه بیشتری به *تخیل داستانی* دارد.

جمال زاده به نسلی از روشنفکران تعلق داشت که پای در مشروطه داشتند و با شکست نهضت مشروطه و برآمدن استبداد به دنبال مسیری دیگر رفتند.


 *جمال زاده را به عنوان پدر داستان کوتاه فارسی می‌شناسیم؛ اما نباید فراموش کرد که او فرزند یکی از مهم‌ترین چهره‌های تجدد طلب  ایران یعنی سید جمال واعظ اصفهانی است و می توان گفت زبان ادبی اش تاثیرپذیرفته از ادبیات پدرش که سبک داستانی بود، می باشد.*

فرصت سازی یک کتاب *برای صنعت گردشگری فرانسه*

 *به بهانه سالروز تولد* 

                 *حضرت #عیسی_مسیح (ع)* 


                *فرصت سازی  یک کتاب* 

              *برای  صنعت گردشگری فرانسه* 



ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 *فرارسیدن ولادت باسعادت پیامبر بزرگ خدا و پیام آور صلح و دوستی حضرت عیسی ابن مریم (ع) بر موحدان پاک اندیش و روشن بین مبارک باد* . 


  به مناسبت این میلاد خجسته،  شرح چگونگی تبدیل *کلیسای نوتردام پاریس را به عنوان یکی از کانون های گردشگری فرانسه* یادآور می شوم.

 هرازگاهی خبر تکان دهنده ای از آسیب ناگهانی یک اثر معماری، دوستداران و پیروان مکتب فرهنگ، هنر و میراث معنوی بشر را می لرزاند؛ تخریب ارگ تاریخی بم، قدیمی ترین و بزرگ ترین شهر خشتی جهان در زلزله سال ۱۳۸۳، انهدام بنا های تاریخی باشکوه سوریه و عراق توسط تروریست های داعشی، تخریب موزه منحصر به فرد تاریخ طبیعی برلین حین جنگ جهانی دوم، تخریب بنا های یادبود بوداییان در افغانستان توسط تروریست های طالبان و آتش سوزی کلیسای باشکوه نوتردام از آن جمله بود. به مرور زمان طی دوره های تاریخی، *کلیسای نوتردام* به موزه آثار تاریخی و مذهبی مسیحیت، تغییر کاربری پیدا کرد. همین مسئله باعث نیمه متروک شدن و آسیب دیدن بخش هایی از بنا شد. حتی در جریان انقلاب فرانسه، مورد تهاجم و غارت قرار گرفت. تنها رویداد مهم در این مقطع زمانی، تاج گذاری ناپلئون بناپارت در ابتدای قرن نوزدهم در این کلیسا بود. 


 نکته جالب آن است که با نام « *نوتردام* » چندین کلیسای دیگر در فرانسه وجود دارد و نمونه برجسته آن، کلیسای نوتردام شهر استراسبورگ است، اما همچنان علاقه مندی به نوتردام پاریس میان مردم فرانسه و جهان غیرقابل مقایسه با هر نمونه دیگری است. می توان با این توضیح کلیسای نوتردام پاریس را به عنوان *مادر کلیسا های قرون وسطی* تا معاصر نامید. برای یافتن پاسخ این پرسش که علت اصلی علاقه مندی و جایگاه مردمی کلیسای تاریخی نوتردام پاریس چیست، باید به تاریخ اجتماعی آن بنا پرداخته شود. 


 در میان مجسمه های ساخته و نصب شده در کلیسای نوتردام پاریس، مجسمه ژاندارک دلیر، اسطوره مبارزه فرانسوی ها وجود دارد. این داستان تاریخی به بخشی از جاذبه های محتوایی این بنا تبدیل شده است. هم دوره کلیسای نوتردام پاریس کلیسا هایی بس باشکوه تر و مهندسی تر ساخته می شود؛ اما نمی تواند جایگاه مردمی پیدا کند. اگر صِرف ساخت وساز معماری و ثبت آن به عنوان یک اثر معماری و میراث فرهنگی توان جاودانگی در میان مردم داشت، آثار فاخر هم عصر و حتی هم نام نوتردام نیز محبوب می شدند.


 *محبوبیت این کلیسا تاریخ و معماری نیست؛ بلکه تاثیرگذاری متن و قلم است . دو سال پیش کلیسای نوتردام در آتش سوخت و مردم گویا بر جنازه معشوق شان سوگواری می کردند؛ این سوگواری نه بر بنای ۸۵۰ساله و تاریخ باشکوه آن؛ بلکه بر اساس داستان تاثیرگذار نویسنده ای بود که جان بخش دوباره کلیسای نوتردام شده بود. گوژپشت نوتردام نام داستان بلند عاشقانه ویکتور هوگو است که با گذشت نزدیک به ۱۹۰ سال از آفرینش آن، همچنان در میان مردم جهان تحسین می شود* . 


 محل شکل گیری رخدادهای اصلی این رُمان و شخصیت های آن، وابسته به کلیسای نوتردام است. رویدادهای شکل گرفته در آن محل چنان با فرم و فضای داستان آمیخته است که کلیسای نوتردام را به شخصیتی همیشه زنده نزد خوانندگان و مخاطبان بدل کرده است. *ویکتور هوگو* با هوشمندی و آگاهی یک موقعیت و بنای تاریخی در حال فراموشی را به عنوان عنصری مهم و تاثیرگذار در داستانش جانمایی می کند. کلیسای نوتردام به جایگاهی هم تراز و شاید مهم تر از شخصیت های اصلی در رُمان دست می یابد و اسرارخانه ای برای جبهه خیر و شر و امانت دار تاریکی و روشنایی می شود.


 نویسنده با به خدمت گرفتن بنای نوتردام جانی دوباره به کالبد کلیسا می دهد، چنان که گویی تاریخ ۷۰۰ ساله قبل از آن وجود نداشته است. با خواندن داستان، مخاطب همچون شخصیت های اصلی آن تحت تاثیر جان بخشی بنای کلیسا قرار می گیرد. با توضیحات مختصری که بیان شد، *می توان کلیسای نوتردام را کلیسای ویکتور هوگو نام گذاری کرد؛ چراکه او موجب رشد و ارتقای محبوبیت و جذابیت آن شده است* . این کلیسا در ۱۸۳۱ ساخته شد؛ اما کمتر مورد توجه بود.


 *وقتی ویکتور هوگو کتاب گوژپشت نوتردام را نوشت، این رُمان باعث شد کلیسا مجددا مورد توجه قرار گیرد و در سال ۱۸۴۴ بازسازی شود. هرچند این بازسازی ۲۵ سال به طول انجامید، اما سرانجام این بنا به کلیسایی موثر در صنعت گردشگری فرانسه بدل شد و نشان داد که یک کتاب چگونه می تواند فرصت اقتصادی برای یک کشور ایجاد کند* .