دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

ارتباطات نوروزی زاینده سرمایه اجتماعی

* ارتباطات نوروزی زاینده سرمایه اجتماعی* 


 علی اکبر جعفری و ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 *ای ز تو نور دل و دیدار ما* 

 *گردش اندیشه بیدار ما* 

 *ای ز تو رویان زمستان و بهار* 

 *ای تو گرداننده لیل و نهار* 

 *ای ز تو تغییر حال و سال‌ها* 

 *حال ما را کن تو خوش تر حال‌ ها* 


                           «استاد شفیعی کدکنی»


 *به گفته بیهقی ادیب، پژوهشگر و پدر نثر فارسی « بر ما سالی گذشت و بر زمین گردشی و بر روزگار حکایتی؛ امید آن‌ که کهنه رفته باشد به نیکویی و این نو همی‌ آید به شادی»* 


 بار دیگر سالی نو آغاز می گردد تا انسان ها و جامعه در جشن نوشوندگی طبیعت، دیده و دل و ذهن و زبان را از کینه و کهنگی بشویند و زندگی را جشن گیرند.

 *بهار؛ آیینه‌ای است که روی زیبای زندگی را که سرشار از زایش و رویش و شادابی است، نشان می‌دهد و نوروز آغاز آن است.* 


 «نوروز» یعنی دنیایی که در آن چیزی به نام *«سرنوشت»* ما را مقید و پای‌بند خود نمی‌کند و اسیر افکار کهنه و پوسیده که گرد ‌و ‌خاک زمان هم بر آن نشسته است، نمی‌نماید.

در گستره بی‌کران زمان و مکان، هنگامی که مفهوم سرنوشت، زنجیره‌ای آهنین بود که زندگی ما را به تقدیر و قضای از پیش‌ تعیین‌شده پیوند می‌داد *، «نوروز»* تبدیل به زمزمه‌ای می‌شود که *«سرنوشت»* را در بادهای موسمی تغییر و تحول خود به کنار می‌نهد و به فراموشی می سپارد. 

 *«نوروز» به ما نوید می‌دهد که دیگر به تماشاگران منفعل در صحنه بزرگ زندگی تنزل پیدا‌ نکنیم، بلکه بازیگران فعالی شویم و با امید، آینده روشن را برای خود و دیگران بسازیم.* 


 «نوروز» آینده‌ای است که در آن افقِ بی‌پایان امتداد دارد و ما را به کاوش، نوآوری و تکامل در پرتو شناخت و آگاهی و مقابله با جهل و تباهی روزگار دعوت می‌کند و خجستگی بهار را نوید می دهد:

 *به خویشان به دوستان به یاران آشنا؛* 

 *به آنان که با قلم تباهی دهر را؛ به چشم جهانیان پدیدار می کنند* 

 *بهاران خجسته باد! بهاران خجسته باد!* 

.

 از سوی دیگر هر نوروز، سرفصل به زبان آمدن *سنت و فرهنگ ایرانی* برای تجدید حیات انسان و آفرینشِ فرصت‌های جدید اجتماعی است.

فضای نوروزی ما را به شادی، آشتی، گفت‌وگو، گسترش ارتباطات و گشودگی جهان‌های پیش رو فرا می‌خواند. باشد که از نوروز بیاموزیم که  " *دردهای مشترک ما هرگز جدا جدا درمان نمی‌شود. "* 


 برای هریک از ما که به زیستن در درون فرهنگ ایرانی مفتخریم، عید و آیین‌های آن می‌تواند فرصتی برای بازیابی ارزش‌ها، بازآفرینی پیوندها، تقویت همبستگی‌ها و افزایش سرمایه‌های اجتماعی باشد. 


 سخن اصلی این است که آیا می‌توان این روز‌ها را ماندگار و این نماد‌ها را نهادینه کرد؟ به زبانی دیگر آیا نمی‌شود با آن شاعر تاجیک؛ خانم *گل رخسار* همنوا شد و آرزو کرد که قصه خوش نوروز درازتر شود؟ او گفت: *« به نوروز بگویید که هر روز بیاید»* 


جان مایه ارتباطات نوروزی، تمکین ذهن و زبان به فرهنگ سرزندگی و بالندگی است. در آیین نوروزی، نشاط، امید، آشتی و گفت و گو اصل و غم، نومیدی، قهر و ستیزه جویی استثناء است. از این رو باید سینه ها را از کینه شست و به دیدارها شتافت.

همین سنّت که بر همه گستره های مکانی دور و نزدیک چیره می‌شود، هر فضای واقعی و مجازی را بازتر می‌کند و به جای فروبستگی های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی *عرصه های گفت و گو* را می‌گشاید.


 *چو غنچه گرچه فروبستگی است کارِ جهان* 

 *تو همچو بادِ بهاری گره گشا می‌باش* 

       

 در *ارتباطات نوروزی* *سرمایه اجتماعی* یعنی انگیزه، اعتماد و مشارکت همگانی تامین می‌شود و همین قدرت ارتباطی است که توان و ظرفیت جدیدی به همه شهروندان ایران فرهنگی می‌دهد.

بدیهی است که این ارتباطات، زبان گفت و گو را نرم و لطیف می‌سازد و شادی و امید را به متن همه گونه مناسبات روانه می‌کند.


 «ارتباطات نوروزی» اگر نهادینه شود و پایداری و پیوستگی بیشتر بیابد، به جامعه قدرت و جانی فزاینده می‌بخشد. پس به جاست که واکاوی در *«ارتباطات نوروزی»* را به عنوان ضرورتی مهم در همه حوزه‌های نظری و تجربی مدّ نظر قرار دهیم و از همین منظر شکل گیری *« نوروز ارتباطی شده»* را فرصتی برای امروز جامعه ایرانی دانسته و هم‌آوا با حضرت مولانا این ندا را سر دهیم که:


 *«نو بهارا جان مایی؛ جان‌ها را تازه کن* 

 *باغ‌ها را بشکفان و کشت‌ها را تازه کن»* 


 امیدواریم سال ۱۴۰۳، به میمنت زیبایی‌ها، زیبندگی‌ها، توان آفرینی‌ها و شادی‌بخشی‌های نوروزش، برای همه هم میهنان در جای جای ایران و در دور و نزدیک جهان و برای کلیه هم زبانان و همسایگان سال امید، سال دوستی، سال گفت‌وگو، سال خردورزی و سال گشایش در همه افق ها گردد.


 با عرض تبریک سال نو، فرصت را غنیمت شماریم و از آیین و فرهنگ نوروز بیاموزیم که:


 *ای دریغ از «تو» اگر چون گل نرقصی با نسیم* 

 *ای دریغ از «من» اگر مستم نسازد آفتاب* 

 *ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار* 

 *گرنکوبی شیشه غم را به سنگ* 

 *هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ*

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.