دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

*من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق*

*من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق* 


حضور پر رنگ و با شکوه مردم فرهنگ دوست و فرهیخته در مراسم بزرگداشت و یادبود چهلمین روز عروج *استاد مرتضی شهیدی* نمودی از عظمت و تفکر والای ملی این خطه از کشور ما بود.

بدینوسیله *خانواده استاد مرتضی شهیدی* مراتب سپاس خالصانه خود را از یکایک سرورانی که مشتاقانه در این مراسم حضور داشتند، ابراز داشته و از خداوند متعال آرزوی سرافرازی برای یکایک آنها مسئلت دارند

***************************************************************************************

پیام دکتر محسن شهیدی* 

 *فرزند مرحوم استاد مرتضی شهیدی*

به نام ایزد یکتا

https://akhale.ir/picload/1654


 *فرهنگ حیات جامعه است* 

مایه مباهات و افتخار بنده است که خداوند متعال مرا را در میان متفکران و اندیشمندانی قرار داد که اهتمام و دغدغه آنان تحول و رشد فرهنگ ملی می‌باشد.

نقش آفرینی استادان معظم، استاد علی اکبر جعفری، جناب آقای دکتر جابری، جناب آقای عبیری ریاست محترم آموزش و پرورش شهرستان گلپایگان، جناب آقای خرمی ریاست محترم کانون بازنشستگان شهرستان گلپایگان، جناب آقای دکتر ابراهیم جعفری، جناب آقای علیرضا محرابی و سایر همراهان زمینه ساز برگزاری شکوه مند مراسم بزرگداشت چهلمین روز عروج *استاد مرتضی شهیدی* بود.

اینجانب از کلیه سروران و فرهیختگانی که با عزمی راسخ در برگزاری این مراسم اهتمام ویژه داشتند، خالصانه سپاسگزارم و آرزوی توفیق روزافزون آنان را از پروردگار منان مسئلت دارم.


 *دکتر محسن شهیدی* 

 *فرزند مرحوم استاد مرتضی شهیدی*


فرازهایی از شخصیت زنده یاد پروفسور مریم میرزا خانی*

* فرازهایی از شخصیت زنده یاد پروفسور مریم میرزا خانی* 


 علی اکبر جعفری و ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan

بورسیه جدید به یاد مریم میرزاخانی راه اندازی شد

    *۲۳* *تیر ماه هر سال* یادآور غروب ستاره درخشانی از آسمان خرد و دانش و یکی از 

۷ زن تاثیرگذار جهان معرفی شده از سوی نهاد زنان سازمان ملل متحد *پروفسور مریم میرزا خانی* است. *او که اولین زن برنده جایزه فیلدز در ریاضیات است،* در طول عمر کوتاه و با برکت خود کارنامه درخشانی از فضیلت های انسانی بر جای گذاشت که فرازهایی از آن  را خاطرنشان می سازیم.   


 از جمله اهداف اصلی *سال جهانی ریاضیات ۲۰۰۰ میلادی* ، تغییر تصور اجتماعی نسبت به ریاضی بود و مریم میرزاخانی، این مهم را به برجسته ترین شکلش محقق کرد و نماد چهره انسانی ریاضی شد. برای او هم هنر و هم ریاضی  زیبا بود. او مادری مهربان، همسری نازنین، فرزندی بی نظیر برای پدر و مادر، دوستی قابل اتکا، استادی همراه، دقیق ، موشکاف و صدالبته یک ریاضی دان جوان و الهام بخش بود. مریم برای رسیدن به قله، گاهی دوید، گاهی نشست و در مواردی تنها چند قدم برداشت! حتی زمانی که با بالاترین سرعت در حرکت بود، به نظر می رسید که هیچ عجله ای ندارد!

فیلم دیده نشده :کنفرانس خبری مریم میرزاخانی در سئول(بازیرنویس فارسی)

 یکی از ویژگی های شادروان میرزاخانی این بود که مثل همه و در عین حال هیچ کس مثل او نبود! چه حالت دوگانه ای و چه دوگانه حیرت آوری! مریم میرزاخانی، اکثر تصورات کلیشه ای را نسبت به دانشمندان و به خصوص زنان ریاضی دان، در هم شکست و این تابوشکنی، یکی از میراث های ماندگار اوست. او ازدواج کرد و دختر دردانه اش را تا آخرین لحظه ها، در آغوش خود بزرگ کرد و اگرچه بسیار کوتاه، ولی با اثر جاودانه، اکسیر محبت مادرانه اش را در جان او دمید و باقی گذاشت. مریم در عمر ۴۰ ساله اش که چون آذرخش بود، هیچ وقت *«حال»* و ضرورت های آن را برای آینده ای نامعلوم به تعویق نینداخت؛ به گونه ای که زندگی شخصی و حرفه ای خود را با هم درآمیخته بود.


 مریم آنچنان زیست که در کار و تلاش علمی اش تسلیم هیچ مانعی نشد؛ به طوری که هرگز اجازه نداد حتی بیماری، لحظه ای او را از خلق ها و کشف های خیره کننده اش بازدارد. اشتیاق او برای شکستن موانع علمی و درنوردیدن عرصه های ناشناخته، تا چند ماه قبل از آسمانی شدنش ادامه داشت. ( دکتر زهرا گویا استاد آموزش ریاضی دانشگاه شهید بهشتی ) 


 کسری رفیع، ریاضی دان ایرانی در دانشگاه تورنتو، نقل می کند در سال ۲۰۱۶، او و مریم میرزاخانی، از خانه مریم در پالوآلتو، پیاده به سمت گروه ریاضی دانشگاه استنفورد می رفتند تا در سخنرانی میخائیل گروموف شرکت کنند. در آن زمان، بیماری مریم به استخوان ها و کبدش سرایت کرده بود و درد بی امان، نشان از آن داشت که پروازش به سوی عالم باقی نزدیک است. رفیع بیان می کند که برایش شگفت انگیز بود که حتی در آن شرایط، *«مریم خستگی ناپذیر قدم برمی داشت تا آن سخنرانی را گوش دهد!»؛* در حالی که *«هر چند دقیقه یک بار، مریم مجبور بود روی نیمکتی دراز بکشد و کمی استراحت کند».* این روایت واقعی، شباهت عجیبی به داستانی دارد که به ابوریحان بیرونی منتسب است. گویند او در لحظات آخر عمرش، از کسی مسئله ای می پرسد. آن فرد با تعجب از ابوریحان سوال می کند که چگونه در دم آخر، باز هم علاقه مند به پرسیدن و دانستن است؟! نقل است که ابوریحان در جواب می گوید: *«بدانم و بمیرم بهتر است، یا ندانم و بمیرم؟!».* 


 یکی از خصوصیت های درس آموز مریم میرزاخانی، *قدرشناسی او* بود. در مصاحبه های متعددی که انجام داد، بر تمام مولفه هایی که به نوعی در موفقیتش نقش داشتند، تاکید کرد و آنها را برشمرد. مریم قدردان پدر و مادر و خانواده، مدرسه، مدیر، معلمان، دانشگاه در ایران و آمریکا، دوستان و ... بود. این خصلت به خصوص برای ایرانیان در زمان حاضر نادر است و الگویی ارزنده برای کسانی است که دائم، خود را قربانی شرایط می دانند! و احساس می کنند در حقشان ظلم شده است! میرزاخانی در مصاحبه ها و مکتوباتش، همیشه  انصاف را رعایت کرد و از هر موقعیتی که چیزی یاد گرفته بود، با قدرشناسی یاد کرد.


 هرکس که زندگی حرفه ای و شخصی وی را مطالعه کند، درمی یابد که مریم، مصداق روشنی از تلاش و سخت کوشی بود! او مسیر حرکت و موفقیت را خطی و گام به گام نمی دید و آن را تابع قاعده های خشک نمی دانست؛ بلکه فرایند حل مسئله را سیال و پر از پستی و بلندی تصور می کرد که در آن، انگیزه و علاقه و خواست درونی فرد برای رسیدن به قله و خروج از بن بست و گشودن راه های جدید، حیاتی است.  موارد ذکر شده الگوهایی است که زنده یاد مریم میرزاخانی نماد آن هاست. الگوهایی که همیشه می تواند روشن کننده راه پر فراز و فرود و دشوار دانش پژوهانی باشد که دستاوردهای‌ علمی در جهان، وابسته به وجود آنان است.


  * به روان تابناک پروفسور مریم میرزا خانی درود می فرستیم و تداوم راهش را توسط جویندگان علم و معرفت از خداوند متعال مسئلت می نماییم.*

همه چیز درباره مریم میرزاخانی + علت مرگ و افتخارات - ایمنا

ادبیات داربست فرهنگ جهان است



 * به مناسبت چهلمین روز درگذشت استاد مرتضی شهیدی* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 ادبیات، پایه فرهنگ ملت هاست. در سراسر دنیا، کشورهای توسعه‌یافته عقبه ادبی-فرهنگیٍ قابل‌توجهی دارند. عقبه فرهنگی الزاماً در قدمت تاریخی ارزیابی نمی‌شود؛ بلکه کیفیت و به کارگیری آن در زمان حال و آینده مدنظر است. 

برخی از کشورهای توسعه‌یافته با احتساب زمان، عقبه ادبی-فرهنگی قطوری ندارند؛ اما وقتی آثار ادبی و فرهنگی آن ها را ارزیابی می کنیم، با واقعیت هایی مانند موارد زیر روبرو می‌شویم.

نویسندگان مشهوری در سطح دنیا دارند، تیراژ کتاب درخور توجهی دارند، آثار موسیقی تاثیرگذاری می‌سازند، تئاترهای بزرگی اجرا می‌کنند و ...

کشورهایی نظیر ژاپن، انگلستان، آلمان و… که اقتصاد قدرتمندی دارند، از رتبه‌های بالایی در آمارهای مطالعه نیز برخوردارند. دانشگاه‌های معتبری دارند و مردم آن ها به فعالیت‌های هنری و ادبی نظیر تئاتر، رمان‌ خوانی، موزه‌ گردی، سینما، جلسات کتابخوانی و… بهای بیشتری می‌دهند؛ به همین دلیل هر کدام از کشورهای دنیا را با نامی برجسته می شناسند. 

 *روسیه با رمان نویسی،* 

 *آلمان با فلسفه،* 

 *انگلستان با نمایشنامه* 

 *و ایران با ادبیات و شعر زبانزد شده است.* 


 ادبیات کلاسیک ایران از هر جهت پر بار است؛ اما متاسفانه این روزها حال و روز آن خوش نیست. 

 *ادبیات روح زنده هر جامعه است که با هارمونی کلامی و تصویر ذهنی، رفتار را به سمت تبادل فکر و تعادل روح پیش می برد.* 

بحث بر سر چگونگی شعر کلاسیک و ادبیات معاصر نیست؛ بحث بر سر این است که تصویر جهان از ما به واسطه ادبیات در حال کمرنگ شدن است.

 *مردم جامعه ای که ادبیات نداشته باشند، با دست هایشان حرف خواهند زد و دست بلد نیست با ذهن هماهنگ شود و خشونت حتمی است.* 

 *ادبیات روح سیال هر جامعه ای است و هرچه غنی تر باشد، روح شهروندانش سبک تر در جریان زیبایی سیر می کند و کمتر دچار افسردگی و خستگی خواهد شد؛ بنابراین اگر نگران خمودگی مردم خود هستیم، لازمه اش دانستن ادبیات کشور است.* 


 * بی سبب نیست که جهان، ادبیات را داربست فهم جهان و زندگی و نیز خزانه ارزش های عام انسانی دانسته که به تناسب دوره های تاریخی به اشکال گوناگون بُروز یافته است. از سوی دیگر ادبیات جهان تجلی گاه نخبگان و فرهیختگان و پُلی میان جهان امور واقع و ارزش های عام و مطلق انسانی به شمار می رود.* 

ارزش های جهان شمول اخلاقی بیش از هرچیز با ادبیات در وجوه گوناگونش متولد و انتشار یافته و میان نسل ها به گردش درآمده است. این که ادبیات را آینه روح یک قوم دانسته اند، ریشه در همین حقیقت دارد.


 * اما متاسفانه در آموزش های ما نوعی انقطاع میان ادبیات و زندگی وجود دارد و ادبیاتی که نتواند با زندگی ارتباط برقرار کند، مانند ماهی می ماند که بیرون از آب افتاده است؛ از این رو باید میان رشته های تحصیلی و به ویژه ادبیات با زندگی پیوند برقرار شود.* 

آنچه برای ایجاد شادابی جامعه لازم است، اندیشه آزاد است. اندیشه آزاد از طریق مطالعه و بحث و گفت‌وگو و برخورد عقاید ایجاد می شود. در آثار گذشتگان و ادب فارسی، با دریایی از جهان‌بینی ها و رهیافت های زندگی روبرو هستیم. واقعیت‌های زندگی و درس‌های زندگی در ادبیات قدیم ما بازتاب وسیعی دارد.


 سؤال این است که تاکنون چه اندازه به «ادب» گذشته ایران و «گنجینه‌های فرهنگ» به طور پویا نگاه شده؟ آن هم وقتی درشاهکارهای «ادب فارسی»، از زندگی بسیار حرف زده شده است.


 شعر فارسی،بیشتر از تاریخ، بازگوکننده وضع اجتماعی و روانی مردم ایران است و ما برای شناخت زندگی کشور خود از آن بهره زیادی می‌توانیم بگیریم. 

از ادبیات نباید انتظار داشته باشیم برای ما رفاه ایجاد کند و ما را به امکانات خوبی برساند و ...، بلکه می خواهیم معنای زندگی را برای ما آشکار نماید و نگاه و حرکات ما را در جهان عاشقانه سازد تا معنادار زندگی کنیم.

 *فراموش نکنیم که خرد و تفکر ایرانی بیش از آنچه خودش را در فارابی، ابن سینا، ملاصدرا، میرداماد و ... نشان می دهد، در فردوسی، مولانا، سعدی،حافظ، عطار و ... متجلی می سازد. به عبارت دیگر شاعران ما نمایندگان خرد قوم ما هستند و به همین دلیل میان ادبیات ما با حکمت و تفکر پیوندی قوی و وسیع وجود دارد.* 


 * استاد ارجمند زنده یاد مرتضی شهیدی  طی نیم قرن آموزش در دانشگاه و دبیرستان تلاش می کرد خرد برخاسته از ادبیات غنی ایران زمین را مانند خونی حیات بخش در ذهن و ضمیر دانش پژوهان جاری سازد تا زندگی شأن را معنی دار سازند و بر کیفیت آن بیفزایند. عمل استاد شهیدی ترجمان این شعر از حضرت مولانا بود که:* 


 *ای برادر تو همه اندیشه ای* 

 *مابقی را استخوان و ریشه ای* 

 *گر بود اندیشه آت گل، گلشنی* 

 *ورنه خاری، تو هیمه گلخنی* 

 *جان نباشد در خبر جز آزمون* 

 *هر که را افزون خبر، جانش فزون* 


 *یاد و نامش را گرامی می داریم*

سوگند به قلم

*سوگند به قلم* 


 * مِدادُ الْعُلَماءِ افْضَلُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداء* 


 *روز قلم بر همه اندیشه ورزان و خردمندان مبارک باد* 

 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 فرهنگ غنی و سرشار از حکمت ایران که در آثار شاعران بزرگ و نویسندگان خلاق تجلی یافته، نشانگر آن است که ایرانیان هر زمان اراده کنند، قادرند با تکیه بر زبان فارسی رهیافت های نظری و تراوشات فکری خود را از طریق قلم بر صفحه های تاریخ جاری و ساری کنند. 

ای کاش جوانان ما قدر این فرصت طلایی را بیشتر و بهتر می دانستند و در کنار فضای مجازی، سهمی را برای مطالعه کتاب اختصاص داده و از آن مهم تر با کشف چشمه های جوشان اندیشه در وجودشان، قلم به دست گرفته و اثراتی را خلق می کردند تا صدای سخن عشق خود را در این گنبد دوار به یادگار گذارند؛ زیرا به قول شاعر گرانقدر *«فرخی یزدی»:* 


 *در دفتر زمانه فتد نامش از قلم* 

 *هر ملتی که مردم صاحب قلم نداشت* 


 *۱۴ تیرماه روز قلم* نامگذاری شده است. قلم سلاحی نیرومند در دست روشنفکران و انسان های مسئولی است که می خواهند به وسیله آن بر هیولای جهل و بی خردی چیره گشته و گره های ایجاد شده در مسیر پیشرفت و توسعه را بازکنند؛ به همین دلیل خداوند متعال در قرآن کریم به قلم سوگند خورده است. *( ن والقلم و ما یسطرون )* 


 ای کاش آحاد مردم و بخصوص جوانان قدر نویسندگان خود را  بیشتر دانسته و باور می کردند که نگارش یک مطلب اعم از کتاب، مقاله، طنز و... حاصل روزها مطالعه و مجاهدت علمی و ساعت ها تفکر صاحب اثر است

متاسفانه به دلیل عدم استقبال از مطالعه، در مواردی کتاب فروشی ها تغییر کاربری داده و به فروشگاه مواد غذایی و ... تبدیل می گردند؛ به گونه ای که باید به نقل از *حافظ بزرگ* فریاد برآورد :


 *جای آن است که خون موج‌زند در دل لعل* 

 *زین تغابن که خزف می شکند بازارش*  


 اگرچه گرایش به کتاب و مطبوعات در جامعه ما امیدوارکننده نیست؛ اما خوشبختانه در شرایط کنونی شبکه های اجتماعی فرصتی برای چهره های متعهد به وجود آورده تا با درج مطالب مبتنی بر پژوهش، بتوانند در راستای  نشر حقایق و تنویر افکار عمومی گام بردارند. از این رو شایسته است قدر این موقعیت را دانسته و با قلم خود در جهت آگاه سازی و بیدار کردن جامعه گام برداشته و فراموش نکنیم که: 

 *" مداد العلما افضل من دماء الشهدا "* 


 در مراسم نکوداشت *حضرت حجه الاسلام والمسلمین محمد جواد حجتی کرمانی* در موسسه اطلاعات ( اسفند ۱۴۰۱ ) که از دهه ۱۳۶۰ تا کنون در آن روزنامه به طور متناوب یادداشت می نویسد، حجه الاسلام محمد علی خسروی شعر زیبایی را از سروده های خود با عنوان *«مداد تراش»* در رابطه با رسالت قلم قرائت کرد که مورد توجه حاضران در مجلس قرار گرفت.


به مناسبت فرارسیدن روز قلم ( ۱۴ تیرماه ) تصمیم گرفتم به جای یادداشت هفتگی این شعر زیبا را تقدیم دوستان نمایم.


 *ای قلم ای که چشمه های تلاش* 

 *از تو جاری است در معاد و معاش* 

 *عصر تعلیم را توئی آغاز* 

 *نقش تقدیر را تویی نقاش* 

 *پس به هنگام سیر بر صفحات* 

 *سر به زیر و گهر فشان می باش* 

 *لیک بیهوده سر منه در پیش* 

 *باش از اهل دقت و کنکاش* 

 *پاس می دار آبروی کسان* 

 *مکن اسرار مردمان را فاش* 

 *مده از کف عنان صبر و ثبات* 

 *ور بگیرند صحنه را اوباش* 

 *زندگی تا شود همیشه بهار* 

 *گل بیفشان و عطر مهر بپاش* 

 *چون تلاشت بر آید از سر عشق* 

 *تا ابد شاد زی به عشق و تلاش* 

 *نیشتر گونه باش، عقده گشا* 

 *سینۀ دردمند را مخراش* 

 *نرم گویی طریق حق گویی است* 

 *نیست در شأنت ای قلم، پرخاش* 

 *برتر از خون شاهدان شهید* 

 *جوهر توست جان ما به فداش* 


 *الغرض ای قلم حیات از توست* 

 *عاش من ماء وجهکم من عاش* 

 *راه یزدان چو از تو رونق یافت* 

 *سرّ سوگند «والقلم» شد فاش* 

 *شرح "ما یسطرون" و "نون" و "قلم"* 

 *شرح عشق است و داستان تلاش* 

 *هم قسم خورده او به جان قلم* 

 *هم بر آثار و حق نگاری هاش* 

 *از خدای کریم این تکریم* 

 *خود تو را هست بهترین پاداش* 

 *تا توانی به پاس این سوگند* 

 *مرز انصاف را نگهبان باش* 


 *خود قلم کرد آنچه شد مرقوم* 

 *هم حروف آفرید و هم معناش* 

 *سهم راقم در این چکامه نغز* 

 *بود در حد یک مداد تراش* 

 *پیشکش باد این سخن ز « ندا»* 

 *بر وقایع نگار " عشق و تلاش "* 


*نویسندگی فقط یک شغل نیست،* باید عاشق باشی تا سختی های آن را تاب بیاوری! روز قلم بهانهٔ کوچکی است برای گرامی داشتن کسانی که با روح خلاق و قلم جادویی شان در هر خط از کتاب ها و نوشته هایشان غرق شدیم و هزاران تجربهٔ دوست داشتنی را با خواندن هر کتاب رقم زدیم.


 *اهالی وادی قلم* 

بی شک رسولان و پیغام آوران سعادت بشریت اند.

فرهیختگانی که از رویش واژگان شان

خواب جاودانگی یک ملت تعبیر می شود

و از ترشحات قلمشان تقدیر بزرگی

یک جامعه رقم می خورد.

 *روز قلم را به همه عزیزان و تمامی وارثان لوح صاحبان قلم تبریک عرض نماییم* 

 *اندیشه تان پویا، قلم تان مانا

موسیقی آیینه اندیشه است

* موسیقی آیینه اندیشه است* 


 * به مناسبت ۲۱ ژوئن ( ۳۱ خرداد ماه ) روز جهانی موسیقی* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


World Music Day: 21st June


 * آنجا که کلام باز می ماند، موسیقی آغاز می شود* 


 اگرچه هویت یک ملت با شاخصه هایی نظیر خط، زبان و ... تعریف می شود؛ *اما از نظر تاریخی موسیقی مقدم بر آن هاست.* 

تاریخ و هویت انسانی با *موسیقی* آغاز می شود. همان گونه که انسان ها بدون آب و هوا و غذا نمی توانند زندگی کنند، بدون موسیقی هم امکان حیات ندارند؛ بنابراین اگر غذای موسیقی را متناسب با اقلیم جامعه فراهم نسازیم، آن را از جای دیگری می گیرد که ریشه در این خاک ندارد. 


 بین موسیقی و اندیشه از دیرباز ارتباط عمیقی وجود داشته است. نخستین بار *«ژان ژاک روسو»* مصلح اجتماعی، با طرح نظریه ای، جامعه ها را به سه گروه *پیشرفته، نیمه پیشرفته و بدوی* تقسیم‌ کرد و در این رده‌بندی اغلب کشورهای شرقی را در دسته *«جوامع پیشرفته فرهنگی»* قرار داد. 

از جمله مباحثی که روسو مطرح کرد، رابطه *«اندیشه‌ فرهنگی»* با *«بلوغ جامعه»* بود و تأکید داشت که از نشانه های یک جامعه پیشرفته فرهنگی، *«موسیقی»* است؛ بنابراین موسیقی می‌تواند سمبلی از *«جامعه‌ای متفکر»* باشد.

 *دکتر پیروز ارجمند* در مقاله ای با عنوان *«گسست موسیقی از دنیای اندیشه»* در روزنامه ایران ( ۱۳۹۵/۸/۳ ) خاطرنشان می سازد که این شاخص در غرب تقریباً از *قرن سوم میلادی به بعد* آشکار شد؛ به گونه‌ای که *خانواده‌های اشرافی و اشراف‌زادگان* برای این که میزان شعور فرهنگی و سطح تفکر خود را نشان دهند، از گروه‌های موسیقی حمایت می‌‌کردند. در این دوره هر کس که به موسیقی کلاسیک روی می‌آورد، در ردیف اندیشمندان جامعه قلمداد می‌شد.


حال ممکن است این سؤال پیش آید که موسیقی با توجه به تأثیرات اجتماعی اش، در چه کشورهایی به رشد رسیده یا به تعبیری دیگر چه جوامعی اساساً موسیقی‌پرور هستند؟ 

دنیای غرب در قرن هجدهم یا همان *عصر خرد* که منجر به *انقلاب صنعتی* شد، تغییراتی را پشت سر گذاشت که طبیعتاً *تحولات  موسیقایی* را نیز در پی داشت. بر این اساس موسیقی در یک روند نزدیک به ۳۰۰ سال، مسیر تکامل را طی می‌کند و نتیجه آن حضور موسیقی دانان و میزان رشد موسیقی در آن کشور‌هاست؛ *تا آنجا که اهل سیاست هرگاه خواستند خودشان را به نوعی به جامعه روشنفکری گره بزنند، خود را به موسیقی دانان و نویسندگان نزدیک کردند.* 


در تاریخ ایران نیز موسیقی همواره پیوندی ژرف با *«حکمت اسلامی»* داشته است. *ابن‌سینا* ، از حکمای برجسته جهان اسلام، برای حکمت چهار علم قائل می‌شود که یکی از آن ها *«علم موسیقی»* است.

تقریباً در طول تاریخ ایران و به طور مشخص از قرن سوم تا هشتم هجری بسیاری از دانشمندان و حکیمان ما از جمله مباحث و مسائلی که در کتاب‌هایشان محل تأمل قرار می‌گرفت، *«موسیقی»* بود. *بسیاری از عارفان و شاعران ما هم موسیقی دان بودند.* 


 در دوره قاجاریه با ورود ساز و آوازِِ مطربی و سطح پایین، به تدریج موسیقی جدی کنار زده شد و این شرایط تا اواخر حکومت احمد شاه ادامه یافت؛ *اما پس از آن دوباره بازگشت به موسیقی علمی آغاز می‌شود و به نوعی این هنر که نزدیک به ۲۰۰ سال در انزوا بود، به‌تدریج به سمت بازنمایی خود حرکت و تداوم می یابد تا به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی می‌رسد و با تأسیس دانشگاه تهران، جریان علمی موسیقی رو به رشد می‌گذارد و تا امروز ادامه می‌یابد؛ به گونه ای که می‌توان گفت خوشبختانه امروزه در جامعه ما گسست پیش آمده بین موسیقی و اندیشه تا حدی جبران شده است.* 


 موسیقی سنتی پس از آن که جریان علمی موسیقی غرب به ایران وارد می‌شود، گاه با آن در تعامل و گاه در تقابل قرار می‌گیرد؛ اما می‌توان گفت که اوج شکوفایی این هنر در ایران فارغ از پنج قرن سوم تا هشتم، طی چند دهه اخیر بوده است؛


*دکتر بهمن نامور مطلق* نیز در مقاله ای با عنوان *«ارتباط معنادار اندیشه و موسیقی»* ( روزنامه ایران ۱۳۹۵/۸/۳ ) یادآور می شود  *جوامع همان‌طور که می‌اندیشند، به همان شکل هم موسیقی را تدوین می‌کنند و می‌نوازند؛ بنابراین می‌توان گفت که موسیقی آیینه اندیشه است.* 

 *در واقع موسیقی و اندیشه رابطه معنی داری با یکدیگر دارند؛ از این رو هر جا اندیشه تعطیل می‌شود، موسیقی نیز ناکارآمد و سطحی می‌ گردد. اگر جامعه‌ای در حوزه موسیقی رو به زوال گرایش دارد، می‌توان متصور بود که این زوال، دامان اندیشه آن جامعه را هم خواهد گرفت.* 


 همه اقوام و فرهنگ‌ها به *«موسیقی»* وابسته اند؛ همان‌طور که به *«اندیشه»* نیازمندند و *محروم کردن یک جامعه از موسیقی، در واقع محروم ساختن مردم از یک نیاز عمیق انسانی و فکری است.* 

موسیقی برای گروهی آهنگ چرخش نجوم است، برای دیگری آوای خوش بهشتی است و برای فردی همچون *ملا محسن فیض کاشانی* *بستری برای نیایش است.* 

با موسیقی نمی‌توان مبارزه کرد؛ چراکه در نهاد انسان‌ها ریشه دارد؛ بنابراین باید با آن به صورت اصلاحی برخورد کرد و به جای کنار گذاشتن الگوهای هنری همچون *زنده یاد محمدرضا شجریان و ...،* آنان را در سطح جهانی مطرح ساخت.


 *موسیقی شاعرانه ترین، نیرومند ترین و زنده ترین هنرهاست که از فکر تراوش می کند، به قلب می نشیند و جبران ناکامی های زبان و شیوه ای برای بیان احساسات است.*

نکته

*نکته:* 


 *سلام بر دوستان* 



 *در مهد کودک‌های ایران ۹ صندلی میذارن و به ۱۰ بچه میگن هر کی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره باخته.* 


 *بعد ۹ بچه و ۸ صندلی و ادامه بازی تا یک بچه باقی بمونه. بچه ها هم همدیگر رو هُل میدن تا خودشون بتونن روی صندلی بشینن!* 


 *اما در مهد کودک‌های ژاپن ۹ صندلی میذارن و به ۱۰ بچه میگن اگه یکی روی صندلی جا نشه "همه" باختین!* 


 *از این رو بچه‌ها نهایت سعی خودشونو میکنن و همدیگر رو طوری بغل می کنن که کل تیم ۱۰ نفره روی ۹ تا صندلی جا بشن و کسی بی صندلی نمونه!* 

ژاپن چگونه کودکانش را دوست دارد؟ - ایمنا

 *بعد ۱۰ نفر روی ۸ صندلی، بعد ۱۰ نفر روی ۷ صندلی و همینطور تا آخر...* 


 *بیاییم تفکر صحیح و همدلی را به کودکانمان آموزش دهیم.*

یک نکته اخلاقی از شهید بهشتی

* یک نکته اخلاقی از شهید بهشتی* 


 * به مناسبت هفتم تیر، سالروز شهادت آیت الله دکتر محمد حسین بهشتی* 

نورالدین کیانوری - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادمعروفترین مناظرات جنجالی تلویزیون/عکس - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان |  Mehr News Agency

در جریان یکی از مناظره‌های تلویزیونی دهه ۱۳۶۰ نورالدین کیانوری ( دبیر اول حزب توده ایران ) آیاتی از قرآن را اشتباه می‌خواند. شهید بهشتی که متوجه اشتباه او می‌شود، موضوع را روی کاغذی نوشته، از زیر میز به صورت پنهانی به کیانوری می‌دهد تا اشتباه خود را اصلاح کند. پس از مناظره، کیانوری از او می‌پرسد که چرا این کار را انجام داده، درحالی‌که می‌توانسته در مناظره از همین موضوع برای نقد او استفاده کند. بهشتی در واکنش به اظهارنظر کیانوری این گونه پاسخ می‌دهد: 

 *«انقلاب نکردیم که در تلویزیون جمهوری اسلامی انسان‌ها را تخریب کنیم، بلکه انقلاب کردیم که انسان‌ها را هدایت کنیم»* 


                *یادش گرامی باد*