سرمقاله روزنامه هم میهن، ۳۰ مرداد ۱۴۰۱
همیشه این تصور وجود داشته که مسئله کم آبی در ایران ریشه در خشک بودن منطقه ایران دارد. اخیراً نیز آن را به خشک شدن جهان ربط میدهند. این تصور به کلی نادرست است. چرا؟
به این علت که ایران دومین مخازن گاز جهان را دارد؛ ولی کماکان با قطعی و کمبود گاز مواجه میشود.
*اگر مسئله فقط خشکی اقلیم است، پس در گاز که فراوان داریم، چرا دچار کمبود می شویم؟ مسئله این است که ما قادر نیستیم خودمان را با محیط و پیرامون تطبیق دهیم.*
اگر در یک جغرافیای پرآب هم قرار بگیریم، با این سیاست ها دچار کمبود آب خواهیم شد. جالب است که اکنون دو مرکز استان یعنی شهرکرد و همدان دچار این مشکل شده اند که جزو مناطق پر آب کشور هستند.
* مسئله اصلی نحوه تعامل غیرقابل قبول ما با محیط زیست و اقلیم است. فناوری های جدید قدرت سختافزاری فراوانی به ما دادند؛ ولی قدرت نرمافزاری آن را به دست نیاوردیم.*
*ما می توانیم با تکیه بر سختافزار یعنی اره برقی در هر ساعت ده ها درخت یک جنگل را قطع کنیم؛ ولی نمی توانیم از نرم افزار مدیریت و علم استفاده کنیم و درخت های جدید کاشته و جانشین آنها کنیم.*
اگر جهان به بمب هستهای دست یافت، همزمان توانست مانع از کاربرد آن شود تا مبادا جهان را نابود کند. قدرت یک بمب هستهای میلیاردها برابر قدرت یک سرباز با نیزه و شمشیر است؛ ولی انسان امروزی قادر است که مانع از کاربرد این سلاح شود.
به عبارت دیگر قدرت نرم افزاری و سیاست گذاری او توانسته است قدرت سختافزاری مخرب فناوری را کنترل کند؛ ولی ما چنین نکردیم. *از همان هنگام که موتور پمپ آب وارد کشور شد، هجوم رعد آسایی را به منابع زیرزمینی آب آغاز کردیم، نفت و گاز را استخراج کردیم، با سایر معادن و با چوب جنگل هم همین گونه عمل کردیم، خودرو استفاده می کنیم؛ ولی وضع آلودگی هوای ما دهها برابر کشورهای تولید کننده خودرو است. تعداد زیادی پالایشگاه داریم ولی در مقاطعی نیازمند واردات بنزین هستیم.*
* بنابراین مشکل اصلی شکاف میان قدرت نرم افزاری با قدرت سخت افزاری است؛ آنچه که در ضرب المثل های ایرانی مشهور است به " دادن تیغ به کف زنگی مست "*
باید بپذیریم که خداوند به موازاتی که نعمت های مادی به بشر از جمله به ما داده، هم زمان نعمت عقل و علم هم داده است. نعمتهای مادی را باید در پرتو نعمت عقل و دانش و تجربه بشری استفاده کرد؛ استفاده های بهینه.
*در حالی که در زندگی فردی خود از نعمت عقل استفاده می کنیم، چرا در زندگی جمعی و سیاسی تا این حد دور از عقلانیت عمل می کنیم؟*
*علت اصلی این است که درک رسمی در ایران از نهادی که به نام سیاست درست کرده ایم، مطابق با نیازهای روز و منطبق بر علم و دانش و تجربه بشری نیست. به قول سهراب سپهری چشم هارا باید شست؛ جور دیگر باید دید.*
مسئله آب در ایران فقط مسئله آب نیست؛ *مسئله شیوه ما در حکمرانی است.* تا این شیوه را تغییر ندهیم و کارشناسان بر جایگاه واقعی قرار نگیرند و دیگران بر خلاف عقل و علم در کار آنان دخالت نکنند، امکان بهبود امور نیست.
*
دکتر هادی خانیکی در کنار سایر خصلت های انسانی از هنر بزرگ " امید بخشیدن " در همه شرایط برخوردار است.
از همان روزهای آغازین اطلاع از ابتلا به سرطان، این چهره امیدوار و امید آفرین به قول خودش جهان زیست تازه ای را آغاز کرد.
حدود دوهفته قبل در یک تماس تلفنی به ایشان گفتم در وضعیت جدیدی که قرار گرفته اید، فعالیت های رسانه ای شما بیشتر شده است؛ به گونه ای که هرهفته شاهد دومقاله خواندنی از جنابعالی در روزنامه های اطلاعات و اعتماد هستیم.
با پشت سر گذاردن ۷ مرحله شیمی درمانی، تصور می کردم بعد از عمل جراحی سنگین تا مدتی امکان نوشتن برای دکتر خانیکی وجود ندارد؛ اما روز گذشته ( پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ ) با کمال شگفتی در روزنامه اطلاعات مقاله ایشان را با عنوان " روزنامه نگاری گفت و گو، حوزه ای نو برای گریز از انسداد های گفتمانی " را در ستون " از جهان های موازی " مشاهده کردم که با این مقدمه آغاز شده بود:
در شیرازم و دوران درمان بعد از عمل را در بیمارستان مرکزی ( MR I ) سپری می کنم؛ اما این وضعیت دلیل نمی شود که از نگارش فهم و تجربه ام از جهان روزنامه نگاری که یکی از مهم ترین جهان زیست های موازی بوده اند، غفلت کنم و ... روایت هر یک از این تجربه ها بخشی از تاریخ روزنامه نگاری نوین و " ژانرهای " ناتمام آن است.
در پایان مقاله هم یادآور شده است که: " باید و می توان با گشودن گفتار در روزنامه به روی دیگری " و در نتیجه احیای سویه های گفت و گویی، ژانر گفت و گو را در ادبیات علمی ارتباطات برجسته تر کرد و روزنامه را در عمل و در باور مردم، به یک " پاتوق گفت و گو " نزدیک تر ساخت.
نشاط وصف ناپذیری در وجودم فوران کرد و از صمیم قلب خدای رحمان و رحیم را شکرگزاری کردم و دریافتم که حتی در مشکل ترین شداید و سختی ها می توان پرچم امید و انگیزه را برافراشته نگاه داشت.
دکتر خانیکی با این منش و روش عالی و ستودنی نه تنها در کلاس، بلکه از روی تخت بیمارستان هم به علاقه مندان خود درس زندگی و پویایی می دهد.
از حضرت باریتعالی مسئلت داریم که اندیشه های نو و قلم روان دکتر خانیکی همچنان بر صفحه های مطبوعات جاری باشد و با شفای عاجل بار دیگر شاهد بازگشت این چهره محبوب به صحنه های علمی باشیم.
به صفای دل رندان صبوحی زدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند
سیمای وانشان در نگارخانه گل های داودی تهران به همت فرشته سادات اطیابی
ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
زندگی با همه وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست!
حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست!
اضطراب و هوس دیدن و نادیدن نیست!
زندگی خوردن و خوابیدن نیست!
زندگی جنبش جاری شدن است!
از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا می داند
" سهراب سپهری "
یکی از خبرهای خوب شبکه های اجتماعی گلپایگان طی روزهای گذشته نمایش صحنه های زیبای روستای وانشان در نگارخانه گل های داودی تهران به ابتکار هنرمند چیره دست استاد فرشته سادات اطیابی و هنرجویان ایشان بود.
اینجانب به دلیل علاقه ای که به روستائیان؛ به ویژه مردم شریف وانشان دارم، مشتاقانه به سوی این نگارخانه شتافتم و از نزدیک آثار هنری مربوط به طبیعت و زندگی سرشار از زیبایی و آرامش مردم آن سامان را تماشا کردم.
نمایشگاه " وانشان؛ نگاره پنهان " از این منظر جالب توجه بود که میراث فرهنگی یک روستا با سابقه درخشان تاریخی اش در پایتخت نمایش داده شد. به عبارت دیگر یک خرده فرهنگ در تهران که مظهر و نماد " چند فرهنگی " بودن جامعه ایران قلمداد می شود، مجال خودنمایی پیدا کرد.
شاید گام نخست مواجهه علاقه مندان به هنر، قرار گرفتن در معرض آثار آن باشد. زمانی که بیننده با هدف دیدن یک هنر تجسمی به مکانی خاص می رود، تاثیر زیادی در برقراری ارتباط دوسویه خواهد داشت؛ از این رو یکی از عوامل مهم در پدید آمدن گالری های هنری در قرن بیستم ضرورت وجود مکانی اختصاصی برای نمایش آثار تجسمی بود.
نگارخانه ها با کارکردهای ارتباطی و اطلاع رسانی ، آموزشی و اقتصادی می توانند بر ارتباط مخاطبان هنر با آثار تجسمی تاثیرگذار باشند.
گالری ها در کنار نمایش و فروش آثار هنری، مکانی برای آموزش این هنرها نیز به مخاطبان خود هستند. به طور کلی در هر نظام اجتماعی، به اندازه شناختی که از هنر وجود دارد، به آموزش آن اهمیت داده می شود و بستر رشد و بالندگی برای هنرمندان و هنر آنان فراهم می گردد.
در ایران با تاسیس نخستین نگارخانه تهران در سال ۱۳۲۸ خورشیدی، فرآیند آموزش هنرهای تجسمی آغاز شد. این گالری با نام" آپادانا " توسط محمود جوادی پور با کمک هوشنگ آجودانی و حسین کاظمی و با هزینه شخصی خودشان تاسیس گردید؛ اما قبل از این تاریخ ابوالحسن غفاری معروف به صنیع الملک بود که عرضه و مشاهده آثار هنری را از کاخ ها به میان جامعه و عموم مردم کشاند و فرهنگ دیدن اثر هنری را تغییر داد. در واقع این حرکت دریچه ای در جهت ارتباط مستقیم مردم با آثار هنری بود.
اگرچه نقاشان مکتب کمال الملک و مینیاتوریست ها ، علاقه ای به نمایش عمومی دستاوردهای خود نداشتند؛ اما نقاشان مدرن که دولت از آنان حمایت نمی کرد، نخست در انجمن های فرهنگی سفارت خانه ها و سپس در گالری های خصوصی و دولتی که در اواخر دهه ۱۳۲۰ خورشیدی پدید آمدند، تابلو های خود را عرضه کردند. میل به نمایش عمومی آثار و عرضه آن چه هنرمندان جوان در مراکز آکادمیک فراگرفته بودند، موجب تاسیس گالری توسط افرادی مانند جوادی پور گردید.
با گسترش نگارخانه ها، زمینه هایی برای فراگیر شدن هنرهای تجسمی مانند نقاشی، مجسمه، گرافیک و ... فراهم گردید و امکان ارتباط بیشتر مردم با دستاوردهای هنری به وجود آمد.
خوشبختانه برگزاری نمایشگاه گروهی نقاشی " وانشان، نگاره پنهان " که از تاریخ ۲۱ تا ۲۶ مرداد ماه ۱۴۰۱ در گالری گل های داودی برگزار گردید، با استقبال شایان توجه هموطنان مواجه گردید. بنابر گفته استاد اطیابی، از میان ۱۰۰۰ نفر بازدید کننده، ۱۰۰ نفر وانشانی های مقیم مرکز به صورت خانوادگی بودند که خاطره های خوب روستا در ذهن شان تداعی شد.
به نظر بنده، این اقدام خلاقانه می تواند الگویی برای سایر روستاهای زادگاه مان باشد تا میان سنت و مدرنیته پیوند برقرار نموده و مرکز نشینان را که سبک زندگی شان با ماشین، آپارتمان نشینی، مصرف و مخاطرات ناشی از آن ها عجین گردیده، به تامل و بازنگری وادارد.
در کنار نمایش مناظر زیبای وانشان اعم از آثار باستانی، محیط طبیعی، سختکوشی مردم و آرامش حاصل از آن و ... در گالری گل های داودی، جای خالی تصویر افرادی مانند شادروان حجه الاسلام حاج محمد صادق کفایتی و ... خالی بود. خاطرات سال های دهه ۶۰ در دوران دفاع مقدس را از یاد نمی برم که این کشاورز زحمت کش و چهره با صفا و دوست داشتنی هنگام ارسال کمک های مردمی به جبهه ها با صدای مخملین و پرطنین خود چاووشی می کرد و همگان را به حرکت وامی داشت.
به استاد فرشته سادات اطیابی و هنرجویان ایشان که با هدف معرفی وانشان، این نمایشگاه را راه اندازی کردند و یادآور شدند که کار هنر شکل دادن به زندگی است، دستمریزاد عرض نموده، توفیق روزافزون شان را از خداوند متعال خواستاریم.
* آموزش وپرورش وکارکرد معکوس!*
علیرضا خانی
روزنامه اطلاعات، شنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۱
« *آموزش و پرورش* » نهادی است که فی حد ذاته باید در جهت تحقق برابری اجتماعی عمل کند. به عبارت بهتر، نهاد آموزش و پرورش از آنجا که به همه افراد آموزشهای برابر میدهد و مهارتهای یکسان میآموزاند، فرصتی فراهم میآورد تا استعدادها و تواناییهای نهفته افراد در جامعه پدیدار و مولد شوند. از این حیث، فرزند یک کارگر میتواند پزشک شود و فرزند یک کشاورز میتواند حقوقدان یا سیاستمدار شود و فرزندان او با فرزندان پزشکان و سیاستمداران و حقوقدانان برابری کنند.
به همین روی، آموزش و پرورش را نهادی در جهت تحقق عدالت اجتماعی میدانند. عدالتی که مبتنی بر تواناییهای درونی و استعدادهای ذاتی افراد است نه شرایط تحمیلی اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی.
اولین کارکرد برابری آفرین آموزش و پرورش، استفاده برابر افراد از آموزش دانش و مهارت است. کتاب های درسی یکسان، معلمانی که طبعاً باید شرایط کم و بیش یکسانی داشته باشند، محیط آموزشی و امکانات آموزشی برابر میتواند این کارکرد را تقویت کند.
جنبه مهم دیگر در خلق برابری، نشستن فرزندان طبقات پایین دست جامعه در کنار فرزندان طبقات بالاتر است. تحقیقات اجتماعی معتبر نشان داده است این دانشآموزان، در صورتی که در مدارسی با نظام طبقاتی تفکیک شده نباشند، بلکه در مدارسی عمومی که فرزندان طبقات مختلف اجتماعی ـ اقتصادی در آنجا حضور دارند، تحصیل کنند، از شانس موفقیت بیشتری برخوردارند.
هفته گذشته، دو خبر منتشر شد که وضع آموزش و پرورش کشور را از منظر کارکرد عدالت اجتماعی و برابری، بغرنج و غمانگیز نشان میدهد.
اول ـ *امسال ۶۰۰ هزار کودک جامانده از تحصیل داریم. یعنی قریب چهار درصد افراد واجب التعلیم از حضور در مدرسه بازماندهاند.*
کاملاً بدیهی است که این کودکان از ضعیفترین و محرومترین اقشار جامعهاند. این اتفاق یعنی آموزش و پرورش نتوانسته فرصتی برای فقیرترین اقشار جامعه برای دستیابی به برابری و عدالت اجت *ماعی محقق کند. این یعنی چرخه فقر.
*دوم ـ ۸۶ درصد پذیرفتهشدگان در رشتههای برتر دانشگاه از سه دهک بالای اقتصادی بودهاند. به مدارس غیرانتفاعی رفتهاند و از آموزش غیررسمی بخش خصوصی بهرهمند شدهاند. یعنی دولت نتوانسته است چتر آموزش و پرورش را به طور یکسان برای عامه مردم بگستراند و مدارس دولتی، همان کارایی مدارس خصوصی را داشته باشند. یعنی خانوادههای متمکن از فرصتهای بیشتری در قیاس با سایر اقشار برخوردارند. یعنی چرخه ثروت.*
نبودن ۶۰۰ هزار کودک واجب التعلیم در مدرسه، به معنای این است که اساساً این کودکان نه فقط فرصت اجتماعیشدن و آموزشپذیری از همایندی و همراهی با دانشآموزان طبقات بالاتر اجتماعی را از دست دادهاند و نیز نه فقط « *فرصت آموزش یکسان* » را نیافتهاند بلکه اساساً « *فرصت آموزش* » را از دست دادهاند.
از آن سو نیز آمار ستاد راهبردی نقشه علمی کشور نشان میدهد که دانش آموزانی موفق به قبولی در رشتههای برتر کنکور شدهاند که از آموزش دولتی فاصله گرفته و به آموزش خصوصی رو آوردهاند. این دانش آموزان علیالوصول فرزندان طبقات برتر اقتصادی ـ اجتماعیاند.
این نتیجه بسیار طبیعی است که آموزش و پرورش ما، براساس وضع موجود، نه تنها توان برابری بخشیدن به افراد براساس شایستگیهای ذاتی و استعدادهای درونیشان را ندارد، بلکه آشکارا در جهت تأکید و تثبیت نابرابریهای موجود عمل میکند. به عبارتی آموزش و پرورش کارکردی ضد فلسفه وجودی خود یافته است و چنانچه نهادی کارکردی برخلاف فلسفه وجودی خود بیابد، به ضد خود تبدیل میشود و آسیبها و عوارضش تا نسلهای بعد امتداد مییابد.
براساس اصل سیام قانون اساسی «دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد»
چه قدر خوب بود اگر مجلس شورای اسلامی که سال گذشته قانون بسیار جامع و وسیع «حمایت از خانواده و جوانی جمعیت» را در ۷۳ ماده و ۸۱ تبصره با هدف افزایش فرزندآوری تصویب کرد، گوشه چشمی هم به آموزش این فرزندان مظلوم و محروم میداشت تا آنان در چرخه نابرابری و فقر اسیر نمانند و با پیکرهای نحیف و چشمان غمزده، پشت چراغ چهارراههای همه شهرها، دستمال به دست در انتظار آیندهای موهوم و غبار گرفته، از این سو به آن سو ندوند…
ابراهیم جعفری
* گرامی داشت روز خبرنگار*
علی اکبر جعفری و ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
* خبرنگاران و مدیران محترم کانال ها و گروه های تلگرامی و واتس آپی*
با عرض سلام و احترام
*خبیر* به معنی آگاه و یا عالِم به پوشیده ها، یکی از نام های خداوند است که در قرآن مجید *۴۵ بار* از آن یاد شده است. خبرنگار برگرفته از چنین مفهوم بلندی است که فراتر از حرفه و شغل، پرچم و رسالت " *آگاهی بخشی* " را بر دوش می کشد.
در جهان معاصر اهمیت و حساسیت خبرنگاری و نهاد رسانه اعم از مکتوب، تصویری و مجازی به بالاترین سطح خود رسیده است؛ به گونه ای که سیاست، فرهنگ، اجتماع و حتی اقتصادِ رسانه ای شده بخشی از واقعیت پیش روی ما را تشکیل می دهد.
از سوی دیگر *انقلاب اطلاعات و ارتباطات* از طریق اینترنت، شبکه های اجتماعی و گوشی های هوشمند عرصه جدیدی را در برابر کُنشگران جامعه گشوده است. در چنین فضایی که گذر از ارتباطات یک سویه و آمرانه به ارتباطات
*چند سویه و تعاملی* وجه غالب آن را تشکیل می دهد، نقش *کاربران* و *مخاطبان* در تولید، توزیع و دریافت اطلاعات به اندازه منابع خبری و ارسال کنندگان پیام حائز اهمیت بوده و به همین سبب فرصت ها و قابلیت های جدید قابل مقایسه با دوره های پیشین نیست؛ کما این که پدیده مبارک *شهروند خبرنگار* از آثار و برکات آن به شمار می رود.
در چنین شرایطی رسالت شبکه های اجتماعی *تقویت گفت و گو* " ، *مفاهمه* ، *همبستگی* و *امید اجتماعی* است. به منظور دستیابی به اهداف ذکر شده باید به سمتی حرکت کنیم که فضای عمومی از اخبار منفی و جعلی فاصله گرفته، به سوی واقع بینی و *گفت و گوی انتقادی* تحول یابد.
تقارن سالگرد شهادت " *محمود صارمی* " توسط جاهلان خشونت طلب افغانستان ( طالبان ) و روز خبرنگار امسال را با عاشورای حسینی، می توان نماد و نشانه ای از روشنگری، حقیقت بینی و اطلاع رسانی بی طرفانه خبرنگاران، فارغ از جهت گیری های سیاسی و منافع جناحی قلمداد کرد تا با الهام از *پیام آور خون شهیدان کربلا و نهضت حسینی؛ حضرت زینب کبری ( س )* به رسالت خود جامه عمل بپوشانند.
بسیار خرسندیم که شبکه های اجتماعی زادگاه ما در مناطق روستایی و شهر از ابتدای فعالیت در فضای مجازی *صدای مردم* بوده و با اطلاع رسانی دقیق و اعتماد سازی فاصله میان مردم و مسئولان را کاهش داده، به سوی انسجام و افزایش سرمایه اجتماعی گام برداشته اند.
*با امید به نقش آفرینی هرچه بیشتر رسانه های محلی گلپایگان در جهت دستیابی به توسعه پایدار، توفیق روزافزون شما را از خداوند متعال مسئلت می نماییم.*
مروری بر سپیده دم مطبوعات در ایران
*به بهانه سالگرد انقلاب مشروطیت و روز خبرنگار*
ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
dehkade_jahan
فاصله روزهای ۱۴ تا ۱۷ مرداد یعنی سالگرد پیروزی انقلاب مشروطیت تا روز خبرنگار ( *شهادت محمود صارمی* ) کوتاه است. به همین دلیل با ترسیم گوشه هایی از وضعیت روزنامه نگاری قبل از مشروطه به نقش مطبوعات و خبرنگاران در آن مقطع تاریخ ساز کشورمان اشاره می کنم.
* خبرنگاری درهم آمیختگی عقل و عشق و به تعبیر عارفانه " زبان حال " است که اگر درست فهمیده شود و به جا به کار آید، فراتر از زبان قیل و قال دارای کارآمدی است. خبرنگار نمی تواند از سه دغدغه " جست و جوی حقیقت " ، " نمایش واقعیت " و " گسترش آگاهی " به دور باشد. از این رو روزنامه نگاری توزیع و تعمیم آگاهی و خبرنگار میانجی و نقش آفرین در عطف توجه مردم به مسائل جامعه است. به این اعتبار خبرنگار یک کنشگر فعال اجتماعی به شمار می رود که با قلم، دوربین و ... شناخت و آگاهی را تقدیم مردم می کند.*
زمانی که فرمان مشروطیت صادر شد، مطبوعات ایران گام در ۷۰ سالگی نهاده بودند. در آن زمان ایران روزنامه نگارانی داشت که بیش از سه دهه فعالیت حرفه ای در کارنامه خود داشتند.
به اعتقاد *سید فرید قاسمی* پژوهشگر عرصه مطبوعات روزنامه نگاران تیزبین و نکته سنج قبل از مشروطه خوانندگان خود را به *اندیشیدن* وادار می کردند؛ به گونه ای که برخی از صفحه های اخبار خارجی در طول این مدت به نوعی صفحه اندیشه بوده اند. یکی از روزنامه نگاران عهد ناصری و مظفری در دفتر خاطرات خود نوشته که روزی پدرم گفت: " مقاله ای را که امروز نوشتم، خواندی؟ مقدمه چیدم برای آن که به زبانی حالی کنم کشور قانون لازم دارد. " فرزند آن روزنامه نگار اضافه می کند پدرم و همکارانش نمی توانستند به صراحت حرف خود را بیان کرده و دم از قانون بزنند.
در روزنامهِ " *تربیت* " عهد مظفرالدین شاه این جمله را بارها مشاهده می کنیم: " وظیفه روزنامهِ تربیت این است که فهم مطالب را عمومی کند تا عارف و عامی بدانند و ...
انا لله و انا الیه راجعون
از شمار دوچشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
علی اکبر جعفری و ابراهیم جعفری
خبر درگذشت یکی از برجسته ترین چهره های هنری گلپایگان استاد محمد کرمی سنگین و اندوهبار بود.
استاد کرمی در سال ۱۳۰۹ در خانوادهای هنرمند که در زمینه هنر منبّتکاری و نَجّاری مهارت بالایی داشتهاند، در شهرستان گلپایگان چهره به جهان گشود. در دو سالگی پدرش (که منبت کار قابلی بوده) بدرود حیات گفت . پس از آن سرپرستی او، برادر و خواهرش را مادرش برعهده گرفت و با توجه به مشکلات آن زمان، روزگار سختی را گذراند. پس از مادر، برادر بزرگتر سرپرستی را عهدهدار شده و او را در دبستان فردوسی شهر گلپایگان ثبتنام کرد.
تحصیلات خود را تا سوم متوسطه ادامه داد و با توجه به کمبود منابع مالی خانواده، مجبور به ترک مدرسه شد و به استخدام آموزش و پرورش آن زمان در آمد. استاد همزمان با آموزش دانش آموزان در مدرسه، وارد دانشسرای مقدماتی شد و به تحصیل ادامه داد.
وی با توجه به علاقه بسیارش به هنر موسیقی به تمرین ویلن پرداخته و در مدت زمانی کوتاه دستگاههای موسیقی ایرانی را فرا گرفت. اگرچه نواختن ویلن روح تشنه هنر او را تا حدی سیراب می کرد اما آنچنان نبود که او را کاملاً راضی کند.
هنرمند همیشه جویای کمال است و هیچ مرزی برای او موجود نیست. استاد نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیست. این را میتوان در گفتار و کلامش و احساسش هنگامی که در مورد خاطرات دوران هنریاش صحبت میکند و از ابزار و وسایلی که در گوشه کنار خانه ی با صفایش برای تزیین استفاده کرده دریافت.
همه نوع آثار هنری از منبّتکاری، معّرق، خاتمکاری، شیشهگری، خطاطی و نقاشی گرفته تا حتی گل و بوته و خار خس بیابان و سنگهای رودخانه که به طرز زیبایی کنار هم چیده، میتوانید در خانهاش پیدا کنید.
اینها همه از نگاه عمیق او به هنر و همگونی و هارمونی که در هنر وجود دارد، خبر میداد. اگر چه او در این خصوص کم صحبت میکرد؛ ولی هر هنردوستی میفهمد که در درون استاد چه میگذشت و جهان را از چه زاویهای مینگریست.
رنج وغم و درد مردمانی که استاد کرمی هر روز با آنها سر و کار داشت، از یک طرف و روح هنری و لطیفش از طرف دیگر، او را در راهی قرار داد که نتیجهاش همین آثار هنری زیبا است.
احساس همدردی آن نقاش ارجمند با انسان های رنجدیده و تأثیری که بر روی او گذاشتند، باعث شد به دنبال راهی برای ثبت آن ها پیدا کند؛ ازهمین رو به هنر نقاشی روی آورد. او بدون داشتن استاد و امکانات فقط با اتکا به اراده و علاقه خود به هنر، دریچه جدیدی را در زندگی خود گشود و با پشتکار، حرفهای دل خود را به تصویر کشید.
بیشتر آثار استاد محمد کرمی بر روی زندگی مردم محلی گلپایگان ، روستاها و مناظر طبیعی اطراف این شهرستان متمرکز شدهاست. با نگاه دقیق به تابلوهای ایشان میتوان گفت او شکارچی ماهری بود؛ چرا که برخی لحظات را چنان به تصویر کشیده که هنوز حس فضای محیط ترسیم شده در آن زمان را میشود حس کرد.
برای مثال « خیسی زمین و بوی نم در فضا» را میتوان در تابلوی «پس از باران در جنگل» به خوبی حس کرد که هنوز از تابلو استشمام میشود.
تابلوهای زیبای استاد کرمی به راستی شعر رنگها و رقص رنگها است. بدون شناخت دنیای لطیف هنر و بدون تأمل در عمق شاعرانهِ اشیاء، نمیتوانیم آنچنان که باید از پس روزمرّگی و کژیهای روزگار برآییم.
مگر فقط پِیِ بناها رطوبت میکشند؟! بنیادهای فکری هم نَم برمیدارند. برای این که برنا و شاداب بمانیم، علاوه بر تکیه بر خرد و امید، باید نگاهی زیباشناسانه به هنر و زندگی هم داشته باشیم تا بقول آندره ژید عظمت در نگاه ما باشد، نه در آنچه میبینیم.
لزوم پرورش و ارتقای سطح دانش بصری افراد جامعه از وظایف رسانههای جمعی و نویسندگان دلسوز و صاحب دغدغههای فرهنگی است. بسیاری از ما هنوز نمیدانیم چگونه با یک اثر هنری ( مثلاً یک تابلوی نقاشی ) ارتباط برقرار کنیم. هرچه جامعه آزادتر و با فرهنگتر باشد، قدر هنر و هنرمند بیشتر شناخته میشود.
قدمت نقاشی به دوران ماقبل تاریخ بازمیگردد. اولین نقاشیهای یافتشده در غارها حاکی از آن است که انسانهای اولیه با کشیدن نقش حیوانات و شکارشان به نوعی خود را آمادهِ نبرد با آنها میکردهاند. در آن زمان، نقاشی تنها روش برقراری ارتباط میان انسانها بود. به همین دلیل است که ما از طریق نقاشی تاریخ را بررسی میکنیم. ، همچنین نقاشی با شعر و ادب هم پیوندی تنگاتنگ دارد.
وقتی صحبت از هنر میشود بیاختیار کلام اندیشمند و ریاضیدان ایرانی دکتر محسن هشترودی در خاطرمان زنده میشود که می فرمود :
«زندگی آدمی پایان میپذیرد؛ اما هنر او جاودانه باقی میمانَد...گوئی اصل بقاء انرژی در این مورد نیز صادق است...»
روان استاد محمد کرمی شاد و یادش گرامی باد