* گُلی به جمال رئیس جمهور فرهنگ دوست*
* به بهانه دیدار دکتر پزشکیان با استاد محمد علی موحد در هفته کتاب و کتابداری*
_ ابراهیم جعفری_
_دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
_*«سیاستمداران، میهمان و اهل فرهنگ و هنر میزبان تاریخاند»*_
روز جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ *دکتر مسعود پزشکیان رئیسجمهوری ایران به اتفاق دکتر سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی* به دیدار *استاد محمدعلی موحد* رفت که ادیب، حقوقدان، کارشناس نفت و در یک کلام منشوری چندوجهی است و جدا از مولاناپژوهی و تاریخدانی، متخلق به فروتنی و تواضع می باشد. این عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی تالیفات متعددی در زمینه های یادشده دارد.
خوشبختانه این چهره درخشان علمی و فرهنگی سال گذشته پا به *۱۰۰ سالگی* گذاشت. به همین مناسبت فرخنده، مراسم شایستهای به همت *مجلۀ بخارا* برای او در محل دایرةالمعارف اسلامی برپا شد و هزاران تن خود را به دارآباد رساندند تا در جشن صدمین سالگرد زندگی اش شرکت کنند.
نکوداشت مقام علمی استاد محمد علی موحد برخاسته از ضرورت توجه به مقام و منزلت دانش و دانشمندان است. خداوند پایگاه مومنان و دانشمندان را رفعت بخشیده و *رسول گرامی اسلام (ص)، عالمان را در زمین مثل ستارگان در آسمان موجب یافتن راه درست می داند و برتری عالِم را بر عابد به برتری ماه بر ستارگان دیگر در شب چهاردهم تشبیه کرده است.*
*به گفته امیر مومنان حضرت علی ( ع ) «شناخت مقام علم، خود مرتبه ای از طاعت است» و هرکس به دانشمندی احترام گذارد، مانند حرمتی است که به پروردگار خود گذارده است؛ بنابراین عزت و تکریم اندیشمندان باید به عزمی ملی و رویه ای عمومی در جهت شکوفایی و بالندگی علمی کشور منجر شود.*
از سوی دیگر فراهم آوردن زمینه های فرهنگی و اجتماعی رشد و شکوفایی علوم، توسعه علمی را به همراه می آورد *و این ایده زمانی اجرایی می شود که در همه جای جامعه، دانشمندان و محققان و متفکران قدر ببینند و بر صدر نشینند.* نمی توان مصرف کننده محصول علم بود و مسیر دشوار و طولانی تولید آن را ندید و پاس نداشت. دانش حاصل عمر و ایثار دانشمند و دست و پنجه نرم کردن او با مشکلات و دشواری های گوناگون زندگی است. پس *" عالم "* را باید شناخت و حرمت نهاد تا جریان علم زنده بماند و همه گیر شود.
* با عنایت به موارد بالا می توان حضور بانشاط و ارزشمند رئیس جمهور محترم را در محضر استاد محمد علی موحد مورد ارزیابی قرار داد.*
استاد موحد در بدو ورود رئیس جمهور به منزل ایشان که سرشار از صفا و صمیمیت بود، اظهار داشت: *«من متعجبم که با این همه گرفتاریها لطف کردید و وقت گذاشتید.» و در ادامه افزود: «آدم از آقای پزشکیان رایحه صداقت استشمام میکند.»*
این استاد فرزانه همچنین خاطرنشان ساخت که ما دل مان همیشه با رئیس جمهور است و میدانیم که در چه وضعیت خطیری کار میکنند و چه امواج سهمگینی وجود دارد. خیلی کارها دست ما نیست؛ اما باید به وظیفه خودمان درست عمل کنیم. *آدم باید جوابگوی خودش باشد؛ اگر توانست به خودش پاسخگو باشد، سربلند خواهد بود.*
دکتر پزشکیان در گزارش روز جمعه خود ( ۲۵ آبان ماه ) در کانال تلگرامی *دغدغه های مسعود* آورده است:
«امروز را فرهنگی بستیم و همراه صالحیهای دولت بودیم. فرصتی دست داد تا جناب آقای [محمدعلی] موحد [حقوقدان، مورخ، عرفانپژوه و ادیب] را ببینم و حال و احوال ایشان را جویا شوم. از چهرههای فرهنگی ارزنده کشور هستند و در ایام انتخابات امسال هم از من حمایت کردند. خدا را شکر حالشان خوب بود. *دیدار با ایشان از اتفاقات بینظیر زندگیام بود* [گمانم ریاستجمهوری یک مزایایی هم داشته باشد]. با استاد ترکی هم صحبت کردیم؛ اما چون سیدعباس صالحی [وزیر فرهنگ] ترکی بلد نیست، برگشیتم به فارسی که حوصله آقای وزیر سر نرود. هرچه باشد ایشان برنامه را تدارک دیده بود. چند کتاب هم از استاد موحد هدیه گرفتم که واقعا روزم را ساخت.
استاد موحد در این ملاقات به یادماندنی به رئیس جمهور و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: « *ما در مقابل همین عقلی که خداوند به ما داده است، مسئولیم و بیشتر از آن هم مسئول نیستیم. خداوند که عقل کل را به ما نداده است. خداوند خواسته که هر کس در حوزه عقلی که به او داده شده، مسئول باشد. خدا شما را موفق کند، خیلی مشکل است، میفهمم».*
او سپس در این فضای بسیار دوستانه که بارها شوخیهای ملیحی با رئیسجمهور و وزیر فرهنگ رد و بدل میشد و فضا را از حالت خشک و رسمی خارج میکرد، خطاب به پزشکیان گفت: *«صوفیان در قدیم روزنامه داشتند؛ اما نه به معنی خبرهای روزانه. بلکه به عنوان نوشتن اعمال روزانه و قبل از خواب خود را محاکمه میکردند. این روزنامه در سطوح بسیار مهمی بود.»*
آقای پزشکیان!
*خدمت میکن برای کردگار*
*با قبول و رد خلقانت چه کار!*
* با این وصف رفتار دکتر مسعود پزشکیان و حضور او در خانۀ استاد محمدعلی موحد را باید ستود و دست مریزاد گفت.*
* جنبش جهانی کتاب در گردش*
*به مناسبت فرارسیدن هفته کتاب و کتابداری*
_ ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
* کنفوسیوس:« مهم نیست چقدر پرمشغله ای؛ باید زمانی را برای کتاب خواندن پیدا کنی و یا این که خود را در محاصره نادانی خواهی دید»*
*کتابهایتان را در مکانهای عمومی جا بگذارید و به عضویت کتابخانه رایگان جهانی درآیید. این خلاصه جنبشی فرهنگی به نام «کتاب در گردش» یا «Book Crossing» است.*
وقتی کتابی را که از آن خوشش آمده بود، تمام کرد، نفس عمیقی کشید. با حسی خوشایند، کتاب را روی نیمکت گذاشت. بلند شد و راه افتاد. چند قدمی که دور شد، برگشت و با لبخند نگاهی دوباره به کتاب انداخت. کتاب انتظار مخاطب جدیدی را میکشید..
کتابی روی نیمکت پارک، روی صندلی انتظار بانک، روی صندلیهای یک مرکز درمانی، روی صندلیهای مترو یا اتوبوس درونشهری، کنار باجه تلفن همگانی، حتی بین چیپس و بیسکویتهای یک سوپرمارکت! کتابی که قبلاً کسی آن را خوانده و تصمیم گرفته به خواننده ناشناس دیگری هدیه بدهد. رُمان، شعر، داستانهای کوتاه، مجموعهی یادداشت یا ...
جا گذاشتن کتاب در مکانهای عمومی رفتاری است که در آلمان، ایتالیا، فرانسه و ... رو به فزونی گذاشته است. کسی که کتابش را در مکانی عمومی رها میکند، هویت خود را آشکار نمی سازد و ادعایی هم بابت قیمت کتاب ندارد؛ اما یک درخواست از خواننده یا خوانندگان احتمالی بعدی دارد: *«شما نیز بعد از خواندن کتاب، آن را در محلی مشابه قرار دهید تا دیگران هم بتوانند از این اثر استفاده کنند.»*
*«رول هورنباکر»* نخستین کسی بود که این حرکت را انجام داد. او یک فروشنده رایانه در ایالت میسوری آمریکا بود و نام این رفتار را *Book Crossing* یعنی *«کتاب در گردش»* گذاشت.
این رفتار جدید را می توان به نوعی *«کمپین کتابخوانی»* یا *«کمپین به اشتراک گذاشتن کتاب»* در نظر گرفت؛ کمپینی که قادر است به مثابه یک پروژه فرهنگی جهانی قابل تأمل باشد.
وبسایت *Book Crossing* در توضیح فعالیتهای این گروه نوشته است: *«این یک کتابخانه جهانی است؛ شبکه اجتماعی هوشمندی که ادبیات را گرامی میدارد و به کتابها جان دیگری میبخشد.»*
*«کتاب در گردش»* به کتابها هویتی بیهمتا میبخشد؛ همانطور که کتابی از دست یک خواننده به دست دیگری میرسد، همه آنها را در یک فضای شبکهای به هم متصل میکند.
حالا رفتار مذکور به قدری در غرب رواج یافته که از ترکیه نیز سر درآورده است.
جهانگردی نقل کرده است: «در *ترکبوکو* ـ یکی از شهرهای ساحلی ترکیه کنار دریا قدم میزدم که کتابی روی شنها توجهام را جلب کرد. فکر کردم حتماً صاحب کتاب فراموش کرده آن را با خود ببرد. کتاب را برداشتم و همینکه چشمم به صفحه اول آن اُفتاد، از خوشحالی در پوست خودم نگنجیدم؛ زیرا یک نفر متن زیر را نوشته بود:
*«من این کتاب را با علاقه خواندم و آن را در همان مکانی که به آخر رسانده بودم، رها کردم. امیدوارم شما هم از این کتاب خوشتان بیاید. اگر آن را دوست داشتید، بخوانید و گرنه در همان نقطهای که پیدایش کردهاید، بگذارید بماند. اگر کتاب را خواندید شمارهای به تعداد خوانندگان اضافه کنید و با ذکر محل پایان مطالعه، در جایی رهایش سازید.»*
در همان صفحه، دستخط *«خواننده شماره سه در ترکبوکو»* توجه ام را جلب کرد؛ پس تا به حال سه نفر که همدیگر را نمیشناسند، این کتاب را خواندهاند. طبق اطلاعات موجود در همان صفحه، خواننده اول کتاب را در *استانبول* و خواننده دوم در شهر *بُدروم* مطالعه آن را به پایان رسانده و رهایش کرده بود.
برای این سنت جدید کتابخوانی یک سایت اینترنتی هم راهاندازی شده تا علاقهمندان بتوانند با عضویت در آن، به رهگیری کتابهایی که رها کردهاند، بپردازند. ( *_bookcrossing.com_* )
هدف گردانندگان سایت یادشده، *تبدیل کردن دنیا به یک کتابخانه بزرگ است.* از این به بعد اگر در کافه، لابی هتل یا سالن انتظار سینما کتابی را پیدا کردید، تعجب نکنید؛ چون ممکن است با یک جلد *«کتاب در گردش»* روبرو شده باشید. بیایید ما هم از همین حالا شروع کنیم.
اعضای *«کتاب در گردش»* هر سال در ماه آوریل یک گردهمایی جهانی نیز دارند که هر دوره در یک شهر برپا میشود. ملبورن استرالیا، گوتنبرگ سوئد، دوبلین ایرلند، واشنگتن آمریکا و آمستردام هلند از جمله شهرهایی هستند که طی سالهای اخیر میزبان کتابدوستان بودهاند.
هسته اصلی این جنبش در *سندپونیت* ایالت آیداهوی آمریکا واقع است؛ اما فعالیت آن بدون کمکهای داوطلبانه افرادی از ملیتهای مختلف جهانی امکان پذیر نیست.
*در سال ۲۰۰۴ میلادی فرهنگ لغت آکسفورد واژه book crossing را به فهرست واژگانش اضافه کرد و سال ۲۰۰۷ بود که سنگاپور عنوان اولین کشور رسمی کمپینی «کتاب در گردش» را از آن خود کرد.*
* امید که این فرهنگ در ایران گسترش یابد و کتاب عزیز و همراه همیشگی مان باشد.*
* دکتر مرتضی فرهادی پژوهشگری که مردم را آموزگار خود می داند*
* کنفوسیوس: «گذشته چون به یاد آید و فهم شود، دیگر گذشته نیست؛ بلکه آینده است»*
_ ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
نشست *جامعه شناسان ایرانی و جامعه ایرانی* روز نهم آبان ماه سال جاری (۱۴۰۳) به کنشگری *دکتر مرتضی فرهادی* اختصاص داشت و آثار ایشان؛ به ویژه کتاب *«صنعت بر فراز سنت»* مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
دکتر فرهادی ویژگی های نادر دارد که از جمله آن ها توجه عمیق به *میدان* است. میدان به هر جایی که تجربه واقعی انسان ها در آن رخ می دهد، اطلاق می گردد. *از این طریق ایشان علوم اجتماعی را محلی( Local ) کرده است.*
دکتر فرهادی معتقد است هر محل را باید بر اساس *پیشینه* و *فرهنگ بومی* آن مورد مطالعه قرار داد.
او فعالیت های *میان رشته ای* دارد و از این رو *فرارشته ای* کار می کند؛ هم روانشناسی و جامعه شناسی خوانده، هم ذائقه هنری دارد و هم شاعر است؛ به طوری که نشانه های آن در تمام آثار او نمایان است.
* دکتر فرهادی پژوهشگری است که دائماً مطالعات خود را مورد بازنگری قرار می دهد؛ بدین مفهوم که همواره سوال می کند که کجا هستیم و چه چیزهایی را از دست دادیم و تخریب کرده ایم؟*
*او جامعه شناسی مردم مدار است و مدام در حال آموختن از مردم است؛ به گونه ای که در آثار خود همواره از قول فلان کشاورز یا فلان مقنی یا ... سخن به میان می آورد.*
مفاهیم را از *گفت و گو با مردم* اخذ و تکمیل می کند و بر این باور است که *« مردم آموزگار ما هستند».*
دکتر فرهادی در این نشست اظهار داشت:
*پژوهشگری خویش فرما هستم*
*پژوهشگر خویش فرما صرفاً از ذهن و مغز خود فرمان می گیرد؛ به گونه ای که یک لحظه از تفکر و تحقیق باز نمی ماند.* متاسفانه ما در حال از دست دادن پژوهشگران خویش فرما هستیم و دیگر شاهد ظهور چهره هایی مانند *دهخدا* و *باستانی پاریزی* و... نیستیم.
*این تعبیر از علامه اقبال لاهوری را از یاد نبریم که پژوهشگر(خویش فرما) اگر شهید راهش نباشد، اسیر آن هست.*
در همین راستا ایشان از *۱۲ سال خانه نشینی* خودخواسته اش *به خاطر تمرکز بر این کتاب که مطالعه* آن را مانند نان شب برای همه علاقه مندان به ایران واجب می داند، سخن گفت و اظهار داشت طی این مدت نه تنها به سفری خارج از تهران نرفته؛ بلکه از حضور در تمام میهمانی ها و مراسم و حتی فرصت مطالعاتی خارج از کشور و ... به خاطر آن که زمان را برای تهیه و تدوین این کتاب از دست نداده باشد، صرف نظر کرده است!!
دکتر فرهادی در ادامه اظهار داشت: « *۵۰ سال پیش* در تک نگاره ها و مردم نگاری ها و در شعر هایم از درد بی آبی گفته ام که در کتاب *«بانگ آب و کَر آب»* و در مقاله ای با نام *«جنگ پنهان آب»* به چاپ رسیده است.
هم قبل و هم بعد از انقلاب چند وزارتخانه معاونت آب و صدها پژوهشگر و متخصص آب و خبره داشتند؛ اما دلیل آن که چرا متوجه نشدند؟، این بود که *به جای خویش فرما*، کارفرما داشتند. کارشناس اداری کارفرما مانند مرده شوری است که کاری به بهشتی و جهنمی بودن میت ندارد.
وی در ادامه افزود: ما از تولیدکنندگی پیچیده *«بُنه»* و *«واره»* به مصرف کننده کلان رسیدیم. واره یک تعاونی سنتی زنانه با قدمت حداقل *۷ هزارساله* است که تا همین ۵۰ سال پیش حیات داشته و در سال ۱۳۳۵ دو میلیون عضو داشته است.
*با این وصف نگاه دکتر فرهادی به سنت، موزه ای نیست و این نگاه را جفا به ایران و جهان سوم و حتی غرب می داند. به قول کنفوسیوس «گذشته چون به یاد آید و فهم شود، دیگر گذشته نیست؛ بلکه آینده است».*
* گذشته را برای این دوست داریم که گنجینه خلاقیت بشریت است.*
علاوه بر آن هم ما و هم جهان می توانیم به *پتانسیل فرهنگی* یکدیگر وصل شویم. منظور از پتانسیل فرهنگی، عناصری است که هنوز کارکرد دارد. پدران ما دیوانه نبودند که آب روی زمین را به زیرزمین آوردند و سرعت آب را کم کردند. متأسفانه ما در دوران مدرن، سد پشت سد ساختیم و این جزو بی راهه ها بود. *بنابراین شایسته است تجربه های گذشته را رایگان از دست ندهیم.*
آنچه در کتاب *«صنعت بر فراز سنت یا در برابر آن»* مورد تاکید قرار گرفته، این است که توسعه در دنیای غرب ریشه در سنت های شان داشته؛ *کما این که سنت های کشور انگلستان، خاستگاه انقلاب صنعتی بوده است؛* در حالی که متاسفانه اغلب تحصیلکردگان ما سنت را که *گنجینه تفکر و اندیشه نیاکان مان* می باشد، معادل"عقب ماندگی"، "خرافه گرایی"، "جمود فکری" و ... دانسته و آگاهانه و غیر آگاهانه در دام تئوری نوسازی گرفتار شده اند.
فراموش نکنیم که مستشرقین در جهت اهداف قوم مدارانه خود قلم بطلان بر سنت های جوامع شرقی کشیده و تنها راه پیشرفت کشورهای در حال توسعه را عمل به نسخه های مکتب نوسازی و راه طی شده خودشان می دانند.
* روحیه پژوهشگر خویش فرما که دکتر فرهادی سمبل آن است را، می توان در این بیت شعر سعدی یافت:*
*عشق داغی ست که تا مرگ نیاید، نرود*
*هر که بر چهره این داغ نشانی دارد*
* آبخوان داری میراث ماندگار زنده یاد دکتر آهنگ کوثر*
_ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
*دکتر آهنگ کوثر* پس از چند دهه مجاهدت علمی در زمینه تأمین آب و برجای نهادن مُدلی به نام *آبخوان داری* در راستای *توسعه پایدار کشاورزی ایران* ، در اولین روز آبان ۱۴۰۳ از خاکیان گسست و به افلاکیان پیوست.
قرار بود هفتم آذر ۱۴۰۳ همه دوستدارانش در شیراز گردهم آیند تا شکوهمندترین مراسم نکوداشتش را به چشم ببیند اما...
در ویژه نامه مجله *«طبیعت ایران»* سال ۱۳۹۹، در باره زندگی او نوشته شده: *«آهنگ کوثر انسان عجیبی است. این عجیب بودن را پدرش همان هشتاد واندی سال پیش دریافته بود! وگرنه چرا باید نامی غیرمتعارف با حال و هوای آن روزگاران را برای فرزندش انتخاب می کرد؟»*
در این نشریه از قول او آمده است: *«ما در پی ایجاد یک آرمان شهر کویری هستیم».*
*محمد درویش کنشگر فعال محیط زیست* در وصف دکتر کوثر نوشت: *«او یکی از ایرانی ترین فرزانه های روزگار ماست که می شناختم؛ مردی که عاشقانه سرزمین مادری اش را می ستود و هرگز حاضر نشد به ایران پشت کند. او با وجود آن که همه مدارج تحصیلی خود را از معتبرترین دانشگاه های ایالات متحده آمریکا اخذ کرده بود؛ اما زندگی مرفه و پیشنهادهای مدیریتی فریبنده را نپذیرفت و زندگی در یک کانکس را در بیابان های گربایگان فسا به منظور اجرای پروژه اش ترجیح داد تا به ما نشان دهد راه پایداری اندوخته های آبی کشور از مسیر آبخوان داری می گذرد نه سدسازی.*
آبخوان ها، لایههای زیرزمینی هستند که آب در آنها جمعآوری و ذخیره میشوند.
*او در این راه تا آنجا موفق بود که برنده جایزه جهانی قهرمان آب توسط سازمان ملل متحد شد و جنگلی باورنکردنی در بیابان های فسا آفرید و بیشتر از هر ایرانی دیگری برای حفظ موجودیت گنجینه های زیرزمینی آب ایرانیان تلاش کرد».*
دکتر کوثر معتقد بود در ایران بیش از *۱۴ میلیون هکتار* زمین های بسیار مناسب برای آبخوان داری وجود دارد. دست کم ۴ میلیون هکتار از دیم زارهای ما می توانند از آبیاری سیلابی همزمان با تغذیه مصنوعی آبخوان ها بهره برند. در یک چهارم سطح خشکی ایران، جای خالی برای انباشتن *۵۰۰۰ کیلومتر مکعب* ؛ یعنی بارندگی میانگین ۱۱ سال در ایران جا داریم و ارزش فضای خالی آبرفت های ما بر اساس دلار آمریکایی سال ۱۳۹۴ افزون بر ۱۲ تریلیون بود.
*از یاد نبریم که سی هزار کاریز متروکه داریم که بنای آن ها بر پایه ارزش دلار آمریکایی سال ۱۳۹۴، بالغ بر ۵۰ میلیارد می گردید.*
دکتر کوثر معتقد بود که با آبخوان داری و آبخیزداری می توان کشور را از کم آبی و بحران غذا نجات بخشید. هزینه آبخوان داری بسیار کمتر از سدسازی است؛ اما افسوس که تا کنون اندیشه های ژرف و والای آن مرد بزرگ مورد توجه سیاستمداران قرار نگرفته است.
*دکتر کوثر باور داشت که سیل نفرین و بلا نیست، بلکه نعمت و فرصت برای سیراب نمودن زمین تشنه ایران و جلوگیری از فرسایش خاک ارزشمند آن است. بر این اساس « اجرای طرح های کوچک آبخوان داری، یکی از سبزترین دانش ها و فنون بومی برای توسعه پایدار در کنار روستاها و مصرف بخردانه آب است که می تواند در وارونه کردن روند مهاجرت به سوی شهر ها موثر باشد؛ از این رو آبخوان داری را گزینه ای منطقی در برابر بنای سد های بزرگ می دانست» که باید فرهنگ آن را در جامعه نهادینه کرد.*
زندگی دکتر کوثر وقف آرمانی شد که دهها سال از زمانه خود جلوتر بود و برای جماعت فنسالار حاکم، *«آهنگ»اش* ناموزون و گوشخراش بود؛ *اما آثار مشهود اجرایی کردن نظریاتش به ما آموخت که با احترام به قوانین طبیعت، میتوان در دل کویر هم «کوثر» به ارمغان آورد.*
دکتر کوثر به عنوان یک دانشمند مسئول، در طی سال های متمادی که با صبر و بردباری فراوان همراه بود، با بیابانی خشک در منطقه گریبایگان فسا آنچنان مأنوس گشت *که توانست سیل " ظاهراً بلا و مصیبت " را با پخش روی آبرفت های درشت دانه در ریگزارها، به آرامشی حیات بخش در جهت احیاء اکوسیستم و تنوع زیستی و ... فراخواند و بارقهٍ امیدی برای نسل حال و آینده در جهت مبارزه با خشکسالی به وجود آورد.*
از او این جمله به یادگار مانده است که می تواند چراغ راه باشد: *«خدای را سپاسگزارم که نعمت های بی کران سیلاب و آبرفت درشت دانه را به ما ارزانی داشته است».*
دکتر کوثر دانشمندی فرزانه و آگاه بود که با عشق و علاقهای وافر به میهن، تمام عمر خود را وقف خدمت به این آب و خاک کرد. او نه تنها دانشمندی برجسته، بلکه هنرمندی بود که با قلم و اندیشه خود، سیمای زیبایی از ایران را به تصویر کشید.
اگرچه فقدانش ضایعه است؛ اما امیدوارم بتوانیم *خدمات ارزنده و فرانسلی* او را با نگاه *«ملی»* بسنجیم و از راهکارهای علمی و مسیر سختی که در راه رسیدن به اهدافش پیمود، بیاموزیم و چراغ راه آیندگان سازیم.
*آهنگِ دلسوزانهاش برای سرزمین عزیزمان پایدار، کوثر زیست محیطی اش جاودان و راه سبزش پررهرو باد!»*
* ای بخارا شاد باش و دیر زی*
_*✳️به مناسبت نام گذاری دبیرستان دخترانه ای به نام «علی دهباشی بخارا» در استان ایلام*_
_ ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
*«مدرسه علی دهباشی بخارا»* نام دبیرستان ششکلاسه دخترانهای است که به همت *«انجمن حمایت از توسعه فضاهاى آموزشی و فرهنگى حامی»* و دو نفر از پشتیبانان قدیمی آن؛ *افسانه هدایتی و همسرش مجتبی محمودهاشمی* در شهر *ماژین* ؛ یکی از زیرمجموعه های *شهرستان درهشهر استان ایلام* ، آغاز به کار کرد و در ۲۸ مهرماه ۱۴۰۳، آیین افتتاحیه آن برگزار شد.
نامگذاری این دبیرستان بهنام *علی دهباشی* ؛ روزنامهنگار، ادبپژوه، نویسنده و سردبیر مجله *«بخارا»* در مسیر قدردانی از زحمات مردی است که سال های متوالی بدون هیچ ادعایی خدماتی ارزنده به فرهنگ و هنر ایرانزمین ارائه کرده است.
دهباشی برخاسته از نسل مقاومت و راوی رویدادهای فرهنگی، ادبی و هنری این سرزمین است که عاشقانه در عرصه فرهنگ گام برمیدارد؛ اما خسته نمیشود.
یک بار در پایان نکوداشتی که به پاس تلاش های فرهنگی او برگزار شده بود، گفت: *«آنچه سخنرانان در وصف بنده گفتند، قدردانی از فرهنگ ایران است که من فرزند آن هستم؛ این تعریفها مرا دچار خودشیفتگی نمیکند.»*
علی دهباشی را بسیاری *آینه فرهنگ ایرانزمین* در ۴۰ سال اخیر میدانند که میکوشد آموختهها و اندوختههایش را به اشتراک بگذارد تا نسل امروز هویت خویش را در فرهنگ این مرز و بوم جستجو کند. *مجله بخارا* و نیز برگزاری مراسم *شب های بخارا* نماد برجسته این کُنشگری است.
علی دهباشی یک نام نیست؛ بلکه پُلی است که انسان ایرانی را به فرهنگ میرساند؛ به گذشته پرافتخار سرزمینی که عناصر فرهنگیاش همیشه از میان خاکستر و ویرانی همچون ققنوسی دوباره سر برکشیده است و این علی دهباشی است که با *«بخارا»* به یادمان میآورد که هنوز در جایی چراغی روشن است.
نگاهی به کارنامه او در چند دهه گذشته کافی است تا دریابیم دهباشی چه فرزند خلفی برای میراث پیش از خودش می باشد. او کسی است که سنت مجلاتی همچون *«سخن» زندهیاد دکتر خانلری* را با *«کِلک»* ، *«سمرقند»* و *« بخارا»* زنده نگه داشته است.
اگر او نبود زمانه ما چه یادگاری برای نسلهای بعد، از فرهنگ جاری در سالهای اخیر داشت؟
در آن سالهایی که کسی از *سهراب شهید ثالث* خبر نداشت، چه کسی جز علی دهباشی هنر ارزنده او را به یادمان آورد؟ چه کسی توانست حرفهای *اسماعیل فصیح* را در قالب گفت و گو برای ما ثبت و ضبط کند؟ *و اگر بخارا نبود «پارههای ایرانشناسی» زندهیاد ایرج افشار چگونه به دست ما میرسید؟*
دهباشی واسطه پیوند فرهیختگان زبان پارسی در اقصینقاط جهان است؛ به همین دلیل می توان گفت او پیش از آن که روزنامهنگار، نویسنده، پژوهشگر و فعال فرهنگی باشد؛ عاشقی است که شعله زندگیاش بر سر کلمات میدرخشد.
دهباشی که از سال ۱۳۶۹ به مدت هفت سال سردبیر ماهنامه *«کِلک»* بود، از شهریور ۱۳۷۷ سردبیری مجله *«بخارا»* را برعهده گرفت. یکی از مهم ترین فعالیتهایش در طول سالهای اخیر، پاسداشت اهالی فرهنگ؛ به ویژه آنان که نسل جوان امروز از مجاهدت های علمی شان بی خبرند، در قالب *« شبهای بخارا»* بوده است.
از جمله کسانی که دهباشی، آثار قلمی و چهره آنان را از زبان اندیشمندان در آینه فرهنگ نشان داده است، میتوان به *«جشن هشتادسالگی رضا سیدحسینی»، «جشن پنجاهمین سال فعالیتهای هنری زنده یاد کامبیز درمبخش»، «جشن صدوبیست سالگی تولد ملکالشعرای بهار»، «جشن هشتادسالگی زنده یاد باستانی پاریزی» و...* اشاره کرد.
برگزاری نخستین شب از این شبها به ۲۲ دیماه ۱۳۸۴ برمیگردد که در خانه هنرمندان برگزار شد و به بزرگداشت *رابیندرانات تاگور، شاعر بزرگ هند و برنده جایزه نوبل* اختصاص داشت.
باید بپذیریم که ما در شناساندن بزرگان و آثار آنان به نسل جدید کوتاهی کردیم؛ اما خوشبختانه علی دهباشی با برپا کردن شبهای بخارا کمر به جبران این کمبودها بسته است.
به یادآوریم در شبی که به فرخندگی ۱۰۰ساله شدن محمدعلی موحد برپا شد، استاد از بانی مراسم با تعبیر *« امیر_بخارا»* یاد کرد که به نظر می رسد بهترین وصف برای شخصیت او باشد.
طی صحبت افسانه هدایتی و مجتبی محمودهاشمی با علی دهباشی، او ابتدا با ثبت این مدرسه بهنام خودش مخالف میکند و پیشنهاد میدهد نام *«مجله بخارا»* بر آن گذاشته شود و نتیجه نهایی قید نام *«علی دهباشی بخارا»* بر مدرسه مذکور میشود که از ابتدای مهرماه آغاز بهکار نمود.
*به حُسن انتخاب این زوج فرهیخته در حق شناسی از علی دهباشی به عنوان آینه فرهنگ ایران تبریک می گوییم.*
*در پایان شاید بازگشت به آرزوی ماندگار خداوندگار سخن، پدر شعر فارسی رودکی بزرگ، بهترین آرزو برای علی دهباشی باشد. پس جا دارد که ما نیز آرزو کنیم «ای بخارا شاد باش و دیر زی» که چشمان عاشقان ایران فرهنگی به حیات و تلألو تو زنده و روشن است.*
* شیدای زمانم ...*
_*به یاد امین الله رشیدی؛ خنیاگر ستاینده زندگی*_
_ ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
*امین الله رشیدی* ، خواننده پیشکسوت موسیقی ایرانی و از طراحان معتبر فرش، در ۹۹ سالگی درگذشت. او در تمام سال های حیاتش با امید زندگی کرد و حتی فیلمی که از آخرین روزهای زندگی اش روی تخت بیمارستان در فضای مجازی منتشر شده، از اشتیاق او به زندگی و هنر حکایت می کند.
رشیدی در این فیلم ترانه ای را زمزمه می کند که به عنوان آخرین تصویر از اجرایش به یادگار مانده است. او آدم خاصی بود و می گفت: *«عدد شناسنامه ام را قبول نمی کنم. شما هم مثل من با طفل درونتان بسازید و با او درخور باشید.»*
*این خنیاگر ستاینده «زندگی»* که قریب یک قرن نفس کشید، بیش از *۸۰ سال* با شعر کلاسیک فارسی، خوانندگی و نواپردازی، نویسندگی، طراحی نقوش قالی و... در پویایی مداومی زندگی کرد.
*این هنرمند شادمانه و شاکر زیست و ما را بر مرگ او دریغی نیست. افسوس بر ماست اگر نتوانیم چون او زندگی کنیم.*
رشیدی را می توان هنرمندی *نوگرا* در متن سنت موسیقایی ایران دانست؛ کسی که همواره سعی داشت خود را در بند سنت ها محصور نکند و تعصب بی جا مانع از نوآوری های هنری اش نشود. با این وصف رشیدی دوست داشت مردم قدر گنجینه اش را بدانند.
این چهره وارسته با این که عاشق موسیقی بود، اواخر دهه ۱۳۷۰ با انتشار آلبوم هایی همچون *«عطر گیسو»* به صحنه بازگشت و به شدت مورد استقبال مردم قرار گرفت و آثار دیگری را نیز منتشر کرد. رشیدی طی مصاحبه ای درباره سال هایی که از فضای موسیقی دور مانده، گفته بود: *«من از دوره جوانی تا امروز از خودم مراقبت کرده ام و احساس یک جوان ۳۵ ساله را دارم. دوست دارم تا ۱۰۰ سالگی برای مردم بخوانم؛ اما مافیای موسیقی امثال مرا پس می زند.*
*دست های پشت پرده هر روز یک خواننده جدید معرفی می کنند؛ اما صدای آنان در ذهن مردم نمی ماند. کجاست آن تصنیف هایی که در سال های دور ساخته می شد و هر شنونده ای را به خدا نزدیک می کرد.»*
یکی از نکات عجیب زندگی هنری رشیدی بازگشتش به صحنه کنسرت در *۸۹ سالگی* بود. او در سال ۱۳۹۳ ابتدا در اصفهان و سپس تهران روی صحنه رفت. در این کنسرت ابتدا ویدئوکلیپ *«دریا»* یکی از مشهورترین آهنگ های او پخش شد. وقتی روی صحنه رفت و حاضران ایستادند و تشویقش کردند، گفت: *«من متولد کاشان هستم. در آن شهر کویری فقط یک نهر آب وجود داشت و هیچ تصوری از دریا نداشتم، تا این که در یک سفر با چند نفر از دوستانم از سمت جاده چالوس به دریا رسیدیم. من با دیدن دریا، تحت تاثیر رفتار متضاد طبیعت قرار گرفتم و آهنگ و ترانه دریا را ساختم.»*
از ویژگی های متمایز رشیدی، توانایی او در *ترکیب موسیقی سنتی و نوین ایرانی* بود.
او نه تنها به آوازهای سنتی مسلط بود، بلکه سعی کرد با استفاده از نوآوریهای موسیقایی، صدای خود را به سبکهای مختلف نزدیک کند.
صرف نظر از فعالیتهای هنری، امینالله رشیدی در جامعه هنری فردی بسیار محترم و متواضع شناخته میشد. او تا آخرین لحظه های زندگیاش به فعالیتهای هنری ادامه داد و عشقش به موسیقی هیچگاه کاهش نیافت.
*آهنگ «افسانه» با مطلع «شیدای زمانم» که به عنوان مشهورترین کار امینالله رشیدی شناخته میشود، از نمادهای موسیقی ایرانی و تجلیگر احساسات عمیق انسانی است.*
* خبر اهدای پیکر شادروان رشیدی به دانشگاه علوم پزشکی برای تحقیقات علمی، توجه بسیاری را جلب کرده است ضمن آن که قرار نیست مراسم تشییع برگزار شود و این تصمیم نشانگر آن است که رشیدی بعد از مرگ نیز به وطنش ادای دین خواهد کرد.*
اهدای پیکر به دانشگاهها و مراکز علمی، به محققان و دانشجویان این امکان را میدهد که از نزدیک با بدن انسان و عملکرد آن آشنا شوند. با استفاده از پیکر امینالله رشیدی، دانشجویان پزشکی و علوم مرتبط قادر خواهند بود روی مباحث مختلفی مانند آناتومی، فیزیولوژی و پاتولوژی کار کنند. *از این رو حرکت خانواده رشیدی نه تنها به پیشرفت علم کمک میکند، بلکه یاد و میراث این هنرمند را نیز زنده نگه میدارد.*
این اقدام که میتواند الهامبخش نسلهای آینده باشد، تأکیدی بر این موضوع است که هنر و علم میتوانند کنار یکدیگر قرار بگیرند و از همدیگر حمایت کنند.
*از سوی دیگر میتوان گفت که این اقدام نه تنها در جهت کمک به علم، بلکه در راستای احترام به فرهنگ و هنر ایران نیز قرار میگیرد.*
* فقدان رشیدی یادآور این حقیقت است که هر یک از هنرمندان بزرگ، بخشی از هویت فرهنگی ما را شکل میدهند و نبودشان به معنای از دست دادن بخشی از تاریخ و فرهنگ است. موسیقی او همیشه در یادها خواهد ماند و ما را به روزهای زیبا و حس و حالهای دلنشین هدایت خواهد کرد؛ مردی که مانند ترانه مشهورش، گویی صد سال «شیدایی» کرد و حالا در گوشهای از آسمان نظارهگر حال و احوال موسیقی بدون خود خواهد بود.*
*یاد و نامش گرامی باد*
*«به کجا چنین شتابان؟»*
*گَوَن از نسیم پرسید*
*«دلِ من گرفته زینجا*
*هوس سفر نداری*
*ز غبار این بیابان؟»*
*«همه آرزویم، اما*
*چه کنم که بسته پایم...»*
*«به کجا چنین شتابان؟»*
*«به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم »*
*«سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را*
*چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی*
*به شکوفه ها به باران*
*برسان سلامِ ما را»*
*۱۹ مهر ماه زادروز استاد شفیعی کدکنی گرامی باد
*سفر زبان صلح است*
* به مناسبت ۲۷ سپتامبر؛ روز جهانی گردشگری با شعار «گردشگری و صلح»*
_ إبراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
*ساداکو ساساکی* نام دختری ژاپنی است که هنگام بمباران اتمی هیروشیما توسط آمریکا به دلیل تشعشعات اتمی، مبتلا به سرطان خون گردید و طی دوره حیاتش در یک آسایشگاه دُرناهای کاغذی می ساخت.
ساداکو در سن ۱۲ سالگی با شنیدن *افسانه دُرناهای کاغذی* که اگر کسی هزار عدد از آن ها را بسازد، خدایان آرزوی او را برآورده می کنند، تصمیم به ساخت می گیرد؛ اما پیش از مرگ توانست فقط *۶۴۴* درنا را با تا کردن کاغذ بسازد.
*با این وجود نام ساداکو به خاطر ساختن این درناهای کاغذی در جهان طنین انداز شد؛ به گونه ای که هم اکنون نیز به عنوان نماد بین المللی دوستی و صلح در دنیا شناخته میشود.*
بنا بود درناهای ساداکو که به پرواز درآمدند، صلح و جاودانگی را برای مردم دنیا تعریف کنند و بساط جنگ را به هم بزنند؛ اما خشونت طلبان، زیبایی دنیای ساداکو و هزاران کودک دیگر را درک نمی کنند. هنوز هم در جهان ما کودکان بسیاری قربانی تعصب و خشم زیاده خواهانی هستند که آرزوها و نبوغ و نگاه وسیع آنان را نمی بینند و برای آن ارزشی قائل نیستند؛ به طوری که در حال حاضر نیز نمونه روشن آن را در جنایات رژیم پلید صهیونیستی در کشتار کودکان فلسطینی مشاهده می کنیم.
ساداکو که قربانی جنگ شد، آرزوی صلح داشت و به همین دلیل نامش در تمام جهان، همراه با صلح و عشق به یاد می آید. هر سال هزاران نفر در پارک صلح هیروشیما، به یادش درنای کاغذی می سازند و با خود به یادگار می برند.
* یادآوری موارد بالا به این دلیل است که به بهانه روز جهانی گردشگری در سال ۲۰۲۴ میلادی ( ۲۷ سپتامبر- ۶ مهر ) با شعار «گردشگری و صلح»، تعامل میان آن ها را مورد واکاوی قرار دهیم.*
صلح در لغت به معنای *«آشتی و پایان جنگ»* است؛ اما مفهوم گسترده تر آن دوستی، همدلی، مهربانی، عدالت و برابری به دور از خشونت و دشمنی است. هنگامی که انسان به منظور *صلح با طبیعت* پا به سفر می گذارد یا در مواجهه با اقوام از سرزمین های دیگر با افکار و باورها و آدابی جدید، پذیرای تمام تفاوت ها شده و مهمان سفره آن ها می گردد، مفهومی عمیق به نام *«صلح»* را تجربه می کند.
شرح دقیق این مفهوم را می توان در جمله معروف *اسپینوزا فیلسوف مشهور هندی* هم پیدا کرد: *«صلح چیزی فراتر از نبودن جنگ بین دولت هاست. صلح واقعی از درون قلب ما سرچشمه می گیرد.»*
این جمله که *«صلح آرزوی همیشگی بشر است»* ، گویی در جهان کنونی به یک شعار زیبا بدل شده؛ چرا که جنگ افروزی ها، رنج ها و خشونت ها، مجال اندیشیدن به صلح را به حاشیه زندگی ما برده است؛ بنابراین تلنگری لازم است تا باز به آرزوی مان فکر کنیم.
*در این راستا «people to people diplomacy یعنی زبان گفت وگوی مردم با مردم» قوی ترین راه برای اشاعه صلح و رفع مشکلات جهان است.*
فرزانه قبادی در روزنامه اعتماد ۴ مهر ۱۴۰۳ در صفحه جامعه آورده است: «در طول تاریخ گردشگران و جهانگردان بسیاری حامل پیام صلح برای بشریت شدند که نام آنان در فهرست مروجان صلح برای همیشه ثبت است. در میان فهرست ایرانیانی که این مفهوم را با سفرهای شان گره زدند، نام های *«عیسی و عبدالله امیدوار»* جزو اولین نام هاست. دو برادر که در دهه ۱۳۳۰ شمسی با دو موتوسیکلت، سفری طولانی و ماجراجویانه را به مناطق کمتر شناخته شده دنیا آغاز کردند».
شعار آنان در این سفر بر سپر موتوسیکلت شان درج شده بود: *«همه متفاوت، همه خویشاوند»* و با این باور و نگاه، به قلب بکرترین نقاط آمازون و قبایل آفریقا سفر کردند. آنان در دوره ای که خبر از انفجار اطلاعات نبود و رسانه ها به اندازه امروز فرا گیر نشده بودند، با برگزاری نمایشگاه عکس و نمایش فیلم در طول سفرشان و همچنین در دیدار با روسای جمهور، پادشاهان، نخست وزیران و چهره های سیاسی و فرهنگی کشورهای مختلف، پیام آوران صلح جهانی بودند. صلحی که بدون محدودیت و مرز، جهان را پیوسته و در ارتباطی انسانی تعریف می کرد.
* «پوپه مهدوی نادر» نیز نخستین زن جهانگرد ایرانی است که از سال ۱۳۸۲، به مدت ۱۶ ماه و ۴ روز با شعار «عشق، دوستی و صلح جهانی» با دوچرخه به دور دنیا سفر کرده است.*
او در سال ۲۰۰۷ *مدال قهرمانان صلح یونسکو* را دریافت کرد و در سال ۲۰۲۳ از طرف فدراسیون جهانی صلح در امریکا به عنوان *سفیر صلح* انتخاب گردید. او در سال ۲۰۲۰ سفر ناپیوسته ای را با نام *«جاده صلح ۲۰۲۰»* به دور دنیا آغاز کرده و از درآمد حاصل از آن پروژه های آبرسانی در مناطقی از سیستان و بلوچستان را اجرا می کند.
*باروخ اسپینوزا* به درستی می گوید که *«صلح به معنای نبود جنگ نیست، بلکه فضیلتی است که از درون ما آدمیان سرچشمه می گیرد».* کوچک ترین اثر آن زیبایی و *عشق و سازندگی* است، چیزی که همه جوامع بشری به آن نیاز دارند.
*باشد که رویای ساداکو در ایجاد صلح جهانی با گردشگری تحقق یابد.*
*_آنا لله و انا الیه راجعون_*
*خانواده های محترم عباسی، سمیعی و واثقی*
سلام علیکم
روح مهربان و سرشار از عاطفه *دکتر قنبر عباسی* به سوی معبودش پرواز کرد و دوستداران و همشهریان خود را در ماتمی سنگین فرو برد.
دکتر عباسی در طول عمر با برکتش دانش و کارآمدی را با اخلاق و فضائل انسانی درهم آمیخت و گره گشای مشکلات مردم بود.
خاطرات دلپذیر همراهی این چهره وارسته با بیماران بی بضاعت، پیشگامی در پیشبرد اهداف خیریه ها؛ بویژه در عرصه بهداشت و درمان و گشاده رویی او در مواجهه با بیماران یادگار ارزنده ای است که غم فراق او را دوچندان می سازد.
خدایش رحمت کند که همه را در مدار جاذبه خود قرار می داد و به عنوان پزشکی متعهد و مسئول و چهره ای مورد اعتماد، نام نیکی از خود بر جای نهاد و در قلب مردم جاودانه شد.
*هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق*
*ثبت است بر جریده عالم دوام ما*
با عرض تسلیت، از خداوند متعال برای آن عزیز سفرکرده رحمت و غفران بی انتها و برای بازماندگان صبر و شکیبایی مسئلت می نماییم
*فرزندان مرحوم حاج عباس جعفری*
*من نمیدانم*
*که چرا میگویند: اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست.*
*و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست.*
*گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.*
*چشمها را باید شست ، جور دیگر باید دید.*
واژهها را باید شست.
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد.
چترها را باید بست.
زیر باران باید رفت.
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.
با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت.
دوست را زیر باران باید دید.
عشق را، زیر باران باید جست.
زیر باران باید بازی کرد.
زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی،
*زندگی آب تنی کردن در حوضچه «اکنون» است.*
رختها را بکنیم:
آب در یک قدمی است.
روشنی را بچشیم.
شب یک دهکده را وزن کنیم، خواب یک آهو را.
گرمی لانه ی لک لک را ادراک کنیم.
روی قانون چمن پا نگذاریم.
در موستان گره ذائقه را باز کنیم.
و دهان را بگشاییم اگر ماه در آمد.
و نگوییم که شب چیز بدی است.
و نگوییم که شب تاب ندارد خبر از بینش باغ.
و بیاریم سبد
ببریم این همه سرخ، این همه سبز.
صبحها نان و پنیرک بخوریم.
و بکاریم نهالی سر هر پیچ کلام.
و بپاشیم میان دو هجا تخم سکوت.
و نخوانیم کتابی که در آن باد نمیآید
و کتابی که در آن پوست شبنم تر نیست.
و کتابی که در آن یاختهها بی بعدند.
*و نخواهیم مگس از سر انگشت طبیعت بپرد.*
*و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون.*
*و بدانیم اگر کرم نبود، زندگی چیزی کم داشت.*
*و اگر خنج نبود، لطمه میخورد به قانون درخت*
*و اگر مرگ نبود، دست ما در پی چیزی میگشت.*
*و بدانیم اگر نور نبود، منطق زنده پرواز دگرگون می شد.*
و بدانیم که پیش از مرجان، خلائی بود در اندیشه دریاها.
و نپرسیم کجائیم،
بو کنیم اطلسی تازه بیمارستان را.
و نپرسیم که فواره اقبال کجاست؟
و نپرسیم چرا قلب حقیقت آبی است.
و نپرسیم پدرهای پدرها چه نسیمی ، چه شبی داشتهاند.
پشت سر نیست فضایی زنده،
پشت سر مرغ نمیخواند.
پشت سر باد نمیآید.
پشت سر پنجره سبز صنوبر بسته است.
پشت سر روی همه فرفرهها خاک نشسته است.
پشت سر خستگی تاریخ است.
پشت سر خاطره موج به ساحل صدف سرد سکون میریزد.
*به مناسبت ۱۵ مهر ماه سالروز تولد سهراب سپری
* ارزشگذاری به صدای معلمان*
* به مناسبت ۵ اکتبر ( ۱۳ مهرماه ) روز جهانی معلم*
_✏ علی اکبر جعفری و ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
*معلمان، رکن اصلی تعلیم و تربیت و کارگزاران فکور نظام آموزشی و تربیتی اند. آنان گرداننده اندیشه ها و ایده ها، نوآوری و خلاقیت در پهنه گسترده آموزش و پرورش اند و می توانند جانشین تمام نداشته های آموزش و پرورش لقب گیرند.*
در چهل و چهارمین اجلاس وزیران آموزش و پرورش که از ۳ تا ۸ اکتبر سال ۱۹۹۴ میلادی در شهر ژنو برگزار شد، *" فدریکومایور "* مدیر کل وقت سازمان *یونسکو* پیشنهاد کرد روزی به نام *" روز معلم"* نامگذاری شود که این طرح از سوی مجمع عمومی آن سازمان تصویب گردید.
در کنفرانس ویژه مقام و منزلت معلم نیز که توسط این سازمان در ۵ اکتبر ۱۹۹۶ میلادی در شهر پاریس برگزار شد، تأکید گردید: *«معلم از فعالیت خود تصویری جهانی می سازد؛ زیرا انسانی ترین حرفه ای است که بار مسئولیت پرورش انسان ها را بر دوش می کشد.»*
*بنابراین به پاس تلاش معلمان باید تمام قد ایستاد؛ چراکه جهان هر چه امروز دارد، دستاورد معلم یا کسانی است که معلمانه زیسته اند.*
*معلم به معنای واقعی صلح و انسان دوستی را برای جامعه به ارمغان می اورد و زمینه ساز شکوفایی استعدادهای انسانی برای کیفیت بخشیدن به زندگی فردی و اجتماعی می گردد و این همان چیزی است که نخست از ذهن ها باید آغاز شود.*
پذیرش *"روز جهانی معلم"* از سوی *یونسکو* را می توان *چرخشی در دیدگاه این سازمان نسبت به آموزش و پرورش قلمداد کرد؛ زیرا تا قبل از این اجلاس مشکلات آن را ناشی از کمبود سرمایه گذاری در امور فیزیکی مانند ساختمان مدرسه، تجهیزات و ... می دانستند؛ اما با بحث ها و تبادل نظرهایی که صورت گرفت، این دیدگاه تقویت شد که برای بالا بردن کیفیت آموزش، باید کیفیت کار و زندگی معلمان ارتقا یابد و معلم از جایگاه اجتماعی شایسته ای در جامعه برخوردار شود. از این رو ۵ اکتبر هر سال میلادی ( ۱۳ مهر ماه ) به عنوان " روز جهانی معلم " انتخاب شد.*
روز جهانی معلم فرصتی است تا معلمان و فعالان تشکل های صنفی آموزش و پرورش یک صدا به مسائل و مشکلات معلمان پرداخته و از تجارب جهانی و بین المللی در جهت بهبود وضعیت و توسعه حرفه ای خود بهره مند گردیده و صدای خود را به گوش جهان برسانند.
*شعار امسال یونسکو در روز جهانی معلم*
*Valuing teacher voices: Towards a new social contract for education."*
*ارزشگذاری به صدای معلمان: به سوی یک قرارداد اجتماعی جدید برای آموزش تعیین شده است.*
امروز اغلب صاحب نظران بر این باورند که آموزش و پرورش برای پیشرفت و توسعه، نیازمند تحول در منابع انسانی و تعیین چشم انداز، ترسیم نقشه راه، بازمهندسی منابعٍ انسانی و بازنگری در روش های جذب معلمان است تا بتواند به عنوان آموزش و پرورش توسعه یافته، توان درخشیدن داشته باشد.
*با این وصف معلمان جوان و تازه نفس کشورمان باید خود را با نیازهای امروز جهان انطباق دهند و به صورت مداوم همگام با تغییرات شتاب دار جهان و ایران، خود را را با اندیشه ها و دیدگاه های جدید همسو کنند.*
*بدیهی است برای دستیابی به این مقصود مطالعه مداوم و پژوهش های مستمر را باید در دستور کار خود قرار دهند تا بتوانند در توسعه علمی جامعه تاُثیرگذار باشند.*
سخن *ملاله یوسف زی* دختر بچه پاکستانی و *برنده جایزه صلح نوبل* در سازمان ملل را از یاد نبریم که در سال ۲۰۱۲ پس از آن که از سوء قصد طالبان ( به جُرم دفاع از حق آموزش کودکان و تشویق دختران و زنان به تحصیل ) جان سالم به در بُرد، فریاد زد:
*"یک کودک، یک معلم، یک قلم و یک کتاب می تواند دنیا را تغییر دهد."*
پایان این یادداشت را با شعری زیبا آراسته می سازم.
*«من معلّم هستم»*
*زندگی، پشت نگاهم جاری است*
*سرزمین کلمات، تحت فرمان من است*
*قاصدکهای لبانم هر روز سبزه نام خدا را به جهان میبخشد*
* «من معلّم هستم»*
*گرچه بر گونه من سرخی سیلی صد درد، درخشش دارد*
*آخرین دغدغههایم این است:*
*نکند حرف مرا هیچ کس امروز نفهمید اصلاً؟*
*نکند حرفی ماند؟*
*نکند مجهولی روی رخساره تن سوخته تخته سیاه جا مانده است؟*
*«من معلّم هستم»*
*هر شب از آینهها میپرسم:*
*به کدامین شیوه؟*
*وسعت ِیادِ خدا را*
*بکشانم به کلاس؟*
*بچه ها را ببرم تا لب ِدریاچه عشق؟*
*غرق ِدریایِ تفکّر بکنم؟*
*با تبسّم یا اخم؟*
*با یکی بود و نبود، زیر یک طاق کبود*
*یا کلاغی که به خانه نرسید؟*
*قصّه گویی بکنم؟*
*تک به تک یا با جمع؟*
*بدوم یا آرام؟*
*«من معلّم هستم»*
*نیمکت ها نفس گرم ِقدمهایِ مرا میفهمند*
*بالهایِ قلم و تخته سیاه*
*رمز ِپرواز ِمرا میدانند*
*سیبها دست ِمرا میخوانند....*
*«من معلّم هستم»*
*درد ِفهمیدن و فهماندن و مفهوم شدن*
*همگی مال من است....*
*روز معلم*
*بر تمامی استادان و معلمان عزیز، مربیان بشریت مبارک باد...
* تاثیر جاودان علی اصغر حکمت بر نوسازی فرهنگی ایران*
_ ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
*علیاصغر حکمت شیرازی* از جمله رجال فرهنگی و سیاسی است که همزمان با آغاز بهار آموزش و باز گشایی مدارس و دانشگاه ها، یادآوری برخی از خدمات او خالی از لطف نیست.
*حکایت حکمت حکایت یک نسل است؛ نسلی که از انقلاب مشروطه تا انقلاب ۵۷ را تجربه کرد و با فراز و نشیب هایی مانند جنگ، کودتا، دیکتاتوری، فضای باز سیاسی، نوسازی فرهنگی و اجتماعی و ... همراه بود.*
حکمت در شهریور ۱۳۱۲ با روی کار آمدن *محمدعلی فروغی* (ذکاءالملک) وزیر معارف شد و در این مقام بود که تأثیرات جاودان خود بر *نوسازی ایران* را برجای گذاشت. *او در دفاع از توسعه آموزش و پرورش و نوسازی فرهنگی ایران خستگیناپذیر بود؛ به گونه ای که زمان تصدی وی را میتوان سازندهترین دوره تاریخ آن وزارتخانه دانست.*
حکمت با تأسیس هشت دانشسرا در تهران، تبریز، کرمان، مشهد، شیراز، اهواز، ارومیه و خرمآباد و همچنین تعداد زیادی از مدارس ابتدایی و متوسطه مدرن در تهران و مراکز استانها نقش مهمی در مدرن سازی سیستم آموزشی ایران داشت. او مجری قدرتمند و مدیر موفق سیاستهای نوسازی فرهنگی و متناسب ساختنِ نظام آموزش و پرورش کشور با مقتضیات سیاسی ـ اجتماعی زمان خود بود.
حکمت در دوره طولانی وزارت معارف (۱۳۱۷-۱۳۱۲) موفق به پوستاندازی کیفی و کمی آن وزارتخانه شد. از جمله اقدامات وی گسترش دورههای آموزشی، گسترش مراکز آموزشی، گستره جغرافیایی مدارس، بنیاد برخی از نهادهای فرهنگی، برپایی کنگرههای بزرگداشت نام آوران فرهنگ ایران، بناهای یادبود آرامگاهای شاعران بزرگ ایران، تالیف و ترجمه و ... بود. همچنین برخی از اقدامات ساختاری او را می توان تاسیس دانشسراهای مقدماتی و عالی در سراسر کشور، تشکیل انجمن فرهنگستان ایران، تاسیس بنای موزه ایران باستان، کتابخانه ملی ایران، کتابخانه فنی برای مدرسان فنی، دانشکده فنی، تشکیل کنگره فردوسی با دعوت از شرق شناسان، بنای دانشگاه تهران، نامگذاری مدارس خارجی به نامهای ایرانی، تأسیس ورزشگاه امجدیه، تاسیس کمیته مدارس، تشکیل پیشاهنگی و تربیت بدنی نام برد.
او یک مجله آموزشی به نام *«تعلیم و تربیت»* راه اندازی کرد و مقالاتی از افراد برجسته ادبی و علمی آن زمان، از جمله *سیدحسن تقیزاده، بدیعالزمان فروزانفر و عباس اقبالآشتیانی و ...* را به چاپ رساند که با نام جدید *«آموزش و پرورش»* تا آستانه انقلاب تداوم داشت.
موفقیت حکمت از زمان تأسیس *کمیسیون ملی یونسکو* که هدایت آن را عهدهدار بود،
سازماندهی انتشار *ایرانشهر و یک مجموعه دائرةالمعارف* از مطالعات اصلی *به زبان فارسی* بود. این مجموعه تقریباً همه جنبههای زندگی و فرهنگی ایران، اعم از تاریخی و معاصر را پوشش میداد و در آن زمان اقدامی ابتکاری و نوآورانه بود.
حکمت از سال ۱۳۴۴، هنگامی که از مسئولیتهای عمومی خارج شده بود، در جهت ترویج دانش یک دانشکده خصوصی با نام *«مدرسه عالی ادبیات و زبانهای خارجی»* را تأسیس کرد.
علیاصغر حکمت صرف نظر از این که در درخشانترین دوران خدمتش پنج سال وزیر معارف و ریاست دانشگاه تهران بود، دوبار وزیر کشور، دوبار وزیر امور خارجه، یک بار وزیر دادگستری، دو بار وزیر پیشه و هنر، دو بار وزیر بهداری، سه بار وزیر مشاور و یک بار سفیر کبیر نیز بوده است.
حکمت دوبار وزیر امور خارجه شد و در فاصله میان این دوبار، بهعنوان سفیر کبیر ایران عازم هند شد. این چهره فرزانه با حضور خود در وزارت امور خارجه توانست جایگاه مهم *فرهنگ را در دیپلماسی* به رخ بکشد و از آن بهره ببرد.
او هنگامی که وزیر خارجه بود، از دولتمردان بزرگ و دانشمند عصر خود بهره برد و بر غنای علمی وزارت امور خارجه افزود. در سال ۱۳۲۸ میخواست *استاد محیط طباطبائی* را به عنوان رایزن فرهنگی به هند بفرستد. برای بزرگداشت و معرفی ایشان به احراز این سمت، جلسهای در تالار فرهنگستان مدرسه عالی سپهسالار تشکیل شد. حکمت گفت: *«همکاران من میگویند فلانی حالا که وزیرخارجه شده به جای دیپلمات معلم میفرستد. لابد اگر وزیر جنگ شود به جای توپ و تانک کتاب وارد میکند.»* سپس افزود: *«همین طور است آقایان؛ آنچه بدان مینازیم و دیگر کشورها به خاطر آن به ما حرمت مینهند فرهنگ و ادب ماست.»*
*در این سی سال که به برخی کشورهای آسیایی و اروپایی و آفریقایی سفر کردم، پروردههای دانشگاه تهران را میدیدم که هر یک در رشتهای از تمدن و فرهنگ مشغول تحقیقاند و آثاری ارزنده منتشر کردهاند و همین موجب سربلندیم بود.*
علیاصغر حکمت که در حساس ترین لحظات تاریخ ایران، سکانداری فرهنگ را به عهده گرفت، از هفدهسالگی تا یک سال پیش از مرگ، نزدیک به شصت سال، بهطور مرتب یادداشت روزانه داشت و نزدیک به صد دفتر یادداشت از او باقی مانده است.
*نام و یادش را گرامی داشته و از خداوند متعال توفیق تداوم راهش را خواستاریم.*
* عوامل موثر در گسترش زبان فارسی در ایران*
_* به مناسبت ۲۷ شهریور روز ادب و شعر فارسی*_
_برگرفته از مقاله آقای سیروس علی نژاد در ماهنامه اندیشه پویا، شماره ۸۵_
ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
زبان فارسی که از ارکان هویت ملی ماست، با ادبیات غنی و فاخر خود ایران را به همه جهان شناسانده است.
*گسترش زبان فارسی به اندازه پیدایش آن اهمیت دارد.* زبانی که می رفت زیر سلطه خُرد کننده اعراب نابود شود، با مجاهدت چهره هایی سترگ مانند *یعقوب لیس صفاری* ، *فردوسی* و ... بدل به *زبان دوم جهان اسلام* شد و در سراسر قلمرو آن دامن گستر شد.
اگرچه زبان فارسی از زمان سامانیان قوت گرفت و زبان شعر و ادب شده بود؛ اما از دوره ترکان غزنوی گسترش یافت.
دکتر محسن ابوالقاسمی در کتاب تاریخ مختصر زبان فارسی، قدمت فراگیر شدن آن را بیشتر دانسته و می نویسد: « _اگر چه زبان فارسی از زمان حمله محمود غزنوی به هندوستان راه یافت؛ اما به نظر می رسد خیلی پیشتر و از زمان ورود ایرانیانی که از حمله اعراب گریختند و بعدها به پارسیان هند شهرت یافتند، در هندوستان نفوذ کرده باشد»._
تا قبل از آغاز قرن بیستم دامنه زبان فارسی جز در برخی نواحی، تنها در میان اشراف و درباریان و اهل دانش و کتابت بوده است. سخن گفتن به این زبان در میان توده های مردم در داخل مرزهای ایران عمومیت نداشت. جامعه را بیشتر روستائیان تشکیل می دادند و تحرک جغرافیایی مردم اندک بود؛ از این رو اغلب به زبان های محلی گفت و گو می کردند.
*با این وصف عمومیت یافتن این زبان حاصل کوشش های صد سال اخیر و مدیون سه گانه فراگیر شدن آموزش و پرورش، سازمان یافتگی ارتش و گسترش رسانه های همگانی؛ به ویژه رادیو و بعدها تلویزیون است.*
از وقتی دولت ایران در فکر ارتش سازمان یافته افتاد و قرار شد جوانان به سربازی بروند، آنان ناگزیر در پادگان ها با زبان فارسی آشنا شدند و در *قالب سپاهیان دانش، ترویج و آبادانی و بهداشت* زبان فارسی را با خود به مناطق روستایی بردند. اگرچه اهالی هر منطقه، هنگام نامه نگاری از زبان فارسی استفاده می کردند؛ اما اغلب آنان سواد نداشتند و حتی نمی توانستند به این زبان سخن بگویند. در چنین وضعیتی برای نامه نگاری از باسوادان که لایه ای نازک از جامعه بودند، یاری می جستند. هر چند هنگام شنیدن کلمات فارسی آن را کم و بیش می فهمیدند.
با مراجعه به تاریخ اجتماعی ایران در می یابیم که حتی پس از انقلاب مشروطه تا زمان حاکمیت رضاشاه که تعداد روزنامه ها رو به فزونی نهاده بود، مردم سواد نداشتند تا نوشته های مطبوعات را بخوانند. *سعید نفیسی* در گزارش هایی که در باره *سید اشرف الدین گیلانی* و *روزنامه نسیم شمال* در مجله سپید و سیاه نوشته، می گوید: *«مردم در کوچه و بازار این روزنامه را می خریدند؛ اما چون سواد نداشتند، نزد کسانی می بردند که خواندن و نوشتن می دانستند تا برای آنان بخوانند».*
* در دهه ۱۳۲۰ علاوه بر گسترش آموزش و پرورش و سازمان یافتن ارتش، یک عامل مهم دیگر نیز به فراگیر شدن زبان فارسی یاری داد و آن تأسیس رادیو بود.*
رادیو حرف می زد، ترانه می خواند، خبر می داد و ... از این رو می توانست به مردم زبان فارسی را یاد بدهد بی آن که به سواد نیاز داشته باشند. رادیو از زمان تأسیس (۱۳۱۹) در گسترش زبان فارسی تا حد زیادی تاثیر گذار شد و به مردم ایران در سخن گفتن به این زبان کمک کرد.
رادیو در ابتدای ورود به ایران وسیله قابل حملی نبود و جای ثابتی در خانه، قهوه خانه و ... داشت. این رسانه از چنان مقام والایی برخوردار بود که جز پدر خانواده کسی اجازه روشن کردن آن را نداشت. شمار گیرنده های آن بسیار کم بود. قهوه خانه ها برای بازارگرمی رادیو می خریدند و صدایش را بلند می کردند تا مردم را جذب کنند و ...
*تا وقتی رادیو در جای ثابتی قرار داشت، تعدادش اندک بود و در گسترش دانش و زبان فارسی تأثیر چندانی نداشت؛ اما در دهه ۱۳۳۰ رادیو ترانزیستوری انقلابی در همگانی شدن این وسیله ارتباطی به وجود آورد.*
رادیو از آن زمان به بعد قابل حمل شد، آنتن سرخود شد، ارزان شد و با مرور زمان کوچک تر و سبک تر شد. از دهه ۱۳۴۰ تلویزیون به یاری رادیو آمد و البته نتوانست در زمینه آموزش زبان فارسی با رادیو رقابت کند.
علاوه بر موارد بالا برخی نهادها مانند *سازمان آموزش بزرگسالان و پیکار با بی سوادی* که افراد مسن و حتی سالخورده را آموزش می داد، *روزنامه های اطلاعات و کیهان* که از دهه ۱۳۴۰ با راه اندازی *چاپ روتانیو* تا دوردست ترین نقاط کشور توزیع می شدند، *دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی، فرهنگستان زبان فارسی و موسساتی که به طور گسترده به نشر و ترجمه کتاب از زبان های دیگر می پرداختند* و ... هر کدام سهمی را در فراگیر شدن زبان فارسی در کشور ایران به خود اختصاص می دهند.
*امید است هر یک از ما در حد توان خود پاسدار این زبان فاخر بوده و باور داشته باشیم که فارسی شکر است.*
* قابلیت های موسسه های خیریه در توانمند سازی و کاهش فقر*
* گزارشی از حضور در همایش مددجویان وابسته به موسسه خیریه و نیکوکاری همیاران محمد امین (ص) در استان کردستان*
_ ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
طی سال های اخیر جمعی از جهادگران که در دهه های ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ با انگیزه و عشق راهی استان کردستان گردیده و با فعالیت در جهاد سازندگی به یاری محرومان روستایی شتافته بودند، پس از بازنشستگی موسسه ای مردم نهاد به نام *خیریه و نیکوکاری همیاران محمد امین (ص)* را با هدف *فقرزدایی و توانمند سازی محرومان روستایی* راه اندازی و ثبت نمودند که در حال حاضر حدود *۶۰۰ خانوار نیازمند روستایی* را پوشش می دهد.
یکی از ناخوشایندترین اتفاق های عصر حاضر، وجود فقر در جهانی است که به لحاظ رونق و رفاه بیسابقه است. در عین حال آنچه که بدتر و زشت تر به نظر میرسد، باور اغلب مردم است که معتقدند کار چندانی نمیتوان برای از بین بردن آن انجام داد.
*اما کنشگرانی که در این موسسه خیریه آستین همت بالا زده اند، بر این باورند که بخشی از فقر مردم (روستایی) به دلیل عدم خودباوری و اعتماد به نفس و فقدان توسعه منابع انسانی در کنار نداشتن تسهیل گری مالی است؛ زیرا فقر یک شکل ساختاری دارد.*
*آمارتیاسن* دانشمند هندی الاصل که فارغ التحصیل دانشگاه کمبریج، استاد فلسفه و اقتصاد دانشگاه هاروارد و *برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۸ میلادی* می باشد، در اثر معروف خود به نام *" توسعه به مثابه آزادی"* و سایر تالیفات بر *«ارتقاء قابلیت ها و بهبود استحقاق ها»* تاکید می ورزد و برای دستیابی به این مقصود راهکار *"توانمند سازی"* ( lmpowerment ) را به انسان ها معرفی می کند؛ زیرا افراد توانمند در پذیرش مسئولیت های فردی و اجتماعی دارای اعتماد به نفس و خوداتکایی خواهند بود.
در سفرهایی که از دو سال گذشته تا کنون در معیت همیاران موسسه مذکور جهت شرکت در همایش های ارتقاء توانمندیهای فردی *مددجویان روستایی* (افراد تحت حمایت موسسه) به شهرستان های بیجار، سنندج، مریوان و قروه داشتم، ضمن تجدید خاطره از فعالیت در جهاد سازندگی (سابق) استان کردستان در دهه ۱۳۶۰، فقر حاکم بر محرومان روستایی آن سامان را بیشتر و بهتر لمس نمودم و در عین حال با مقایسه همایش های اخیر و سال گذشته آثار افزایش توانمندی مددجویان را به وضوح مشاهده کردم.
شاید برای شما مخاطب محترم جالب توجه باشد که در همایش مددجویان روستائی مریوان و سنندج مجریان برنامه و قاریان قرآن دختران روستایی بودند و از آن مهم تر دانشجویان پذیرفته شده در مقطع کارشناسی ارشد که یکی از آنان *دختری معلول و کم بینا* بود، با اعتماد به نفسی مثال زدنی راز موفقیت تحصیلی خود در رشته حقوق را برای حاضران بیان کرد و تاکید نمود که: *«معلولیت در مسیر رشد و تکامل انسان محدودیت نیست».*
یکی از خانم های *خودسرپرست* روستایی با کسب مهارت در شیرینی پزی و ایجاد پیج (صفحه) در اینستاگرام توانسته بود تعداد قابل توجهی از مخاطبان را به سوی خود جلب کند و درآمد زایی داشته باشد.
موارد بالا نمونه های روشنی از توانمند سازی بود که با همت *نمایندگان خیریه در شهرستان ها* به عنوان حلقه های وصل موسسه با مددجویان خودنمایی می کرد.
فعالیت های داوطلبانه آنان که بدون چشم داشت مادی و برخاسته از عشق به خدمت است، جایگاه ویژه ای را در پیشبرد اهداف خیریه محمد امین (ص) به خود اختصاص می دهد؛ به گونه ای که می توان بالاترین دستاورد نمایندگان خیریه را تولید *سرمایه اجتماعی* و *اعتمادزایی* قلمداد کرد.
طی این همایش ها تاکید شد که موسسه خیریه و نیکوکاری محمد امین (ص) هزینه آموزش، ایاب و ذهاب ، تهیه تجهیزات مورد لزوم و.... هر یک از مددجویان را در صورت فراگیری آموزشهای مهارتی و فنی، حرفه ای برای یادگیری فنون مورد علاقه تقبل خواهد کرد.
لازم به یادآوری است که موسسان خیریه محمد امین (ص) در دهه ۱۳۶۰ از جمله مدیرانی بودند که با شناسایی و جذب دانش آموزان مستعد روستایی از سراسر استان کردستان و استقرار آنان در خوابگاه دانش آموزی جهاد سازندگی در سنندج، با هدایت تحصیلی شان موجب شکوفا شدن استعدادهای بومی گردیدند که خوشبختانه ثمره آن ظهور مدیران و چهره های علمی در زمینه های پزشکی، مهندسی و مدیریتی و ... طی سال های بعد بود. با این وصف می توان تلاش خیریه محمد امین (ص) را امتداد آن اقدام اساسی و راهبردی قلمداد کرد.
از آنجا که همپای رفع نیازهای مادی اولیه ارتقای بینشی و فرهنگی مددجویان از دغدغه های جدی کارگزاران موسسه است، *یادگیری و اُُنس با قرآن مجید* نیز دستور کار خیریه قرار گرفته و حافظان و فراگیران آیات الهی مورد تشویق قرار می گیرند.
*این موسسه به روی خیران علاقه مند در سراسر کشور آغوش می گشاید تا کمک های انسانی آنان را در جهت فقرزدایی و توانمند سازی نیازمندان واقعی مناطق محروم روستایی ساماندهی نماید.*
ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
الوند گلپایگان- عکس محمود نیکنامی ۸۹
*میراث طبیعی و فرهنگی* بیانگر پیشینه تاریخی، تمدن، فرهنگ و جاذبه های گردشگری هر کشوری است که فرآیند ایجاد آن طی سالیان متمادی صورت گرفته است.
آنچه امروز با عنوان میراث طبیعی از آن نام میبریم، حاصل تأثیر عوامل مختلف بر یکدیگر و دخل و تصرفات عوامل انسانی بر آن هاست که چشماندازهای متنوعی را به وجود آورده است.
اینگونه پدیدهها در گذشته های دور نیز در گوشه و کنار اغلب کشورها وجود داشته؛ ولی مطالعات چندانی روی آن ها صورت نگرفته و در دهه های اخیر با پیشرفتی که در همه علوم و از جمله زمین شناسی حاصل شده است، پژوهشگران به کار مطالعاتی در رابطه با شناسایی و معرفی آن ها به جهانیان پرداخته اند.
* پژوهش در مورد چنین پدیده هایی به قدری حائز اهمیت است که یونسکو کلیه کشورهای جهان را وادار ساخته که در حفظ و حراست از آن ها بکوشند؛ زیرا آثار طبیعی متعلق به یک کشور خاص نیست، بلکه متعلق به کره خاکی است که زیستگاه همه مردم جهان است و در صورتی که صدمه ای به آن ها وارد شود، پیامد های این آسیب را همه ساکنان روی زمین احساس خواهند کرد.*
بشر دارای ابعاد گوناگون مادی، معنوی، فرهنگی و اخلاقی است؛ از این رو محیط پیرامون اش نیز متأثر از همین ابعاد می باشد؛ کما این که هویت افراد یک جامعه نیز تحت تاثیر زیست بوم آنان شکل می گیرد.
*به همین دلیل توسعه پایدار زمانی حاصل خواهد شد که محیط طبیعی و افراد یک جامعه با هم در تعامل باشند و لازمه تحقق این هدف داشتن اخلاق زیست محیطی برای اقشار یک جامعه است.*
*با این وصف نواحی کوهستانی جهان، بستر و خاستگاه تمدنهایی بسیار ارزشمند بودهاند.*
در حال حاضر کوهها یک پنجم سیمای زمین را تشکیل میدهند، زیستگاه حداقل یک دهم از مردم جهان هستند، یک سوم مردم دنیا از جنبههای مختلف مانند غذا و مواد معدنی به کوهها وابسته و نیمی از مردم جهان از نظر تأمین نیازهای آبی به آبخیزهای کوهستانی چشم دوختهاند؛ زیرا آن ها منابع آبی هستند که خود سبب بارش برف و باران، تقویت آبهای زیرزمینی و تشکیل رودها میشوند؛ *به گونه ای که کوه ها را برجهای آب شیرین جهان نیز مینامند.*
کوهها در کشور ما نیز اهمیت ویژهای دارند و حدود ۳۰ درصد مساحت ایران را تشکیل می دهند. *به لحاظ جغرافیای طبیعی اگر در فلات ایران، کوه وجود نداشت، آب و جنگل نیز شکل نمیگرفت.*
راهکارهای بسیاری برای حفاظت کوهستان وجود دارد که توسط ارگانهای دولتی، سازمانهای مردم نهاد و خود مردم انجام میشود.
*با توجه به خلاءهای موجود قانونی در بحث حفظ محیط کوهستان، یکی از راههای موثر در تهیه و تدوین لایحه قانونی حفاظتی برای مناطق کوهستانی کشور، ثبت آن ها در فهرست میراثهای طبیعی است که از نظر حفاظت، از پشتیبانی قانونی مضاعفی برخوردار خواهند بود.*
با این وصف ثبت ملی کوهستان الوند در زادگاه ما را می توان در همین راستا بررسی کرد. *کوهستان الوند* که مربوط به دوران دوم زمین شناسی است و در ارتفاعات شمال غربی شهرستان گلپایگان قرار دارد، دارای جاذبه های طبیعی، جانوری، پوشش گیاهی و آثار تاریخی می باشد؛ به طوری که گونههای متنوع و منحصر به فرد گیاهی و جانوری بر غنای زیست محیطی آن افزوده است.
انواع گیاهان دارویی و درختچهای در این کوهستان وجود دارد که از مهمترین آن ها میتوان به انجیر کوهی، سماق کوهی، بنه، بادام کوهی، ریواس آویشن تره کوهی و غیره اشاره کرد.
این کوهستان حدود ۱۵ کیلومتر طول و به طور متوسط ۵ کیلومتر عرض دارد و ارتفاع بلندترین نقطه آن ۳۱۳۸ متر است که به نام کلنگ سیاه شناخته می شود. در دامنه های جنوبی کوه، چشمه ای زیبا و چهار فصل به نام *چشمه خضر* وجود دارد که دسترسی به آن با طی کردن ۱۲ کیلومتر جادهِ خاکی از گلپایگان امکان پذیر است. در دامنه جنوبی این قله و در ارتفاع ۲۸۰۰ متری در محلی به نام کول خران یک جان پناه فلزی چوبی به همت کوهنوردان گلپایگانی بر پا شده است. در سمت شمالی جان پناه بقایایی از معدن نقره وجود دارد که به همین دلیل درهٍ واقع در ان جا، *دره نقره* نام گرفته است.
وجود بقعه های *باب شیخ* و *دره شهیدان* در دامنه های این کوهستان نیز یکی از عوامل موثر در روی آوری علاقه مندان به آن است.
نمای کوه الوند گلپایگان- عکس از محمود نیکنامی
* ثبت ملی مجموعه رشته کوهستان الوند در فهرست آثار طبیعی کشور به عنوان اولین کوهستان ثبت طبیعی استان اصفهان به شماره ۱۲۷۷ که با همت انجمن وردپاتکان، اداره میراث فرهنگی و هیئت کوهنوردی گلپایگان عملی گردید، گام بلندی در راستای حفاظت از آن و نیز گردشگری طبیعی ( اکو توریسم ) شهرستان به شمار می رود.*
*با عرض تبریک به همشهریان و تقدیر از همه دست اندرکاران امیدواریم از این پس با حساسیت بیشتر از تخریب این سرمایه طبیعی پیشگیری نموده و در جهت محافظت از آن تلاش کنیم.*
* پزشکان و مدرنیته ایرانی*
_ ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
نقش کنشگران اجتماعی همچون *مهندسان* ، *پزشکان* ، *صنعتگران* ، *تاجران* و به ویژه *دانشمندان و پژوهشگران در علوم پایه یعنی فیزیک، ریاضی، شیمی و زیست شناسی در تحولات اجتماعی و فرهنگی و ورود اندیشه های نو و نهادینه شدن آن ها در متن زندگی روزمره اگر از نقش روشنفکران و نظریه پردازان علوم انسانی بیشتر نباشد، قطعا کمتر نیست.*
* از سوی دیگر جهان جدید تغییرات زیادی در نگرش ها و افکار ما انسان ها ایجاد کرده است. یکی از مهم ترین تحولات، تغییر نگرش به بدن و سلامت انسان است. در این نگاه جامعه ای حق پیشرفت و ترقی دارد که دارای شهروندان سالم و قوی باشد؛ شهروندان سالمی که تمام توان خود را برای پیشرفت و توسعه کشور به کار گیرند. این امر درباره تاریخ کشور ما یعنی ایران معاصر نیز صادق است.*
زمانی که پزشکی مدرن در ایران پا به عرصه گذاشت و مورد پذیرش جامعه قرار گرفت، الگویی از *نظام دانش و رژیم معرفت* (به تعبیر میشل فوکو) بر جای گذارد که تمام وجوه زندگی را در نوردید.
*میشل فوکو فیلسوف فرانسوی* در زمره اولین افرادی است که به رابطه *قدرت و پزشکی* توجه کرده است. وی در کتاب *«تولد پزشکی بالینی»* که در سال ۱۹۶۳ انتشار یافت، می گوید: *«دانش پزشکی در قرن هجدهم، تحولی اساسی را تجربه کرد. برای اولین بار این دانش چارچوبی علمی و سازماندهی شده را به خود دید که قبل از آن فقط به ریاضیات تعلق داشت. بدن به پدیده ای قابل شناسایی تبدیل شد و بیماری ها با قواعدی جدید برای دسته بندی شدن همراه شدند.»* _( مرتضی ویسی، از طبابت بقراطی تا پزشکی مدرن، روزنامه اعتماد، ۲۸ آذر ۱۴۰۱ )_
در روند نوسازی ایران که پروژه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی با محدودیت ها و شکست هایی مواجه بوده اند، عرصه پزشکی یکی از خلاقانه ترین و پویاترین عرصه هایی بوده که تاریخ ایران تجربه کرده است.
شاید کمتر کسی به تاثیر پزشکی و پزشکان در *نوسازی* ( Modenization ) و تغییر نگاه *عاملان انسانی* در یک جامعه توجه کرده باشد. پزشکی که در نظر بسیاری از مردم صرفاً امری در خدمت سلامت و نجات جان انسان ها از امراض و بیماری هاست، چگونه می تواند دارای تاثیرات سیاسی و اجتماعی نیز باشد؟
* با گسترش پزشکی مدرن، فرد ایرانی در جایگاهی قرار گرفت که نه تنها تلقی او از بدن، بلکه از جهان و نظام حکمرانی نیز تغییر کرد.*
پزشکان ایرانی سعی داشتند با حفظ و افزایش داشته های خود از طریق بهره گیری از دستاوردهای نوین علمی، حرفه خودشان را در جامعه گسترش دهند که این اقدام رمز موفقیت پذیرش پزشکی مدرن در ایران بوده است.
*نوسازی پزشکی ایرانی فرآیندی چند لایه است که نه تنها از نفوذ غرب و آشنایی با فناوری و مفاهیم مدرن، بلکه تکامل در حرفه پزشکی بومی نیز تاثیر پذیرفت.*
* در تاریخنگاری مدرنیته ایرانی مشهور است که ایرانیها با شنیدن صدای توپهای روسیه از خواب گران بیدار شدند؛ اما به نظر می رسد مهم تر از توپهای روس، بیماریهای همهگیر در ایران بود که حاکمان را از خواب گران بیدار کرد و آنان را به این نتیجه رساند که برای داشتن جامعه سالم، باید فکری به حال کاهش مرگ و میرهای ناشی از گسترش بیماریهای همهگیر در ایران کرد. این بیماریها به قدری دهشتناک و کشنده بود که حتی تصور آن برای انسان امروزی دشوار است.*
در کنار این وضعیت *جهل و خرافات* در کشور ما دامن گستر شده بود و در برابر دانش پزشکی و فراگیر شدن بهداشت عمومی سرسختانه مقابله می کرد؛ به گونه ای که طی مدت طولانی موجب سرازیر شدن اشک از دیدگان قهرمان مبارزه با استبداد و استعمار *میرزا تقی خان امیرکبیر* گردید.
*ایجاد دارالفنون و اهمیت یافتن دو رشته پزشکی مدرن و جراحی، تاسیس نخستین بیمارستان مدرن در این دوره، تاسیس انستیتو پاستور، افزایش تعداد حمام ها و ... از جمله اقداماتی بود که زمینه های ایجاد تحرک در دولت و عوامل گذارٍ این نهاد از وضعیت پیشا مدرن به مدرن را فراهم آورد.*
از سوی دیگر به دلیل افزایش مسیرهای تجاری و مسافرت، بیماریهایی همهگیر مثل طاعون و وبا در قرن سیزدهم خورشیدی از طریق مسیرهای تجارتی و زیارتی به ایران حملهور شد. دولتمردان قاجار در این دوران راهی نداشتند جز این که به پزشکی مدرن روی بیاورند و با استمداد از آن راهی برای مهار و ریشه کن کردن این بیماریها پیدا کنند. *به همین جهت میتوان گفت این امراض باعث گسترش نظارت دولت بر بدن های مردم ایران شد.* هر چند نمیتوان انکار کرد که حکام قاجار از این فضا بیشتر برای سلامت و بهبود خود استفاده کردند؛ اما به هر حال این تاثیر مهم بر جامعه ایران را نیز نمیتوان انکار کرد. *همینکه به فکر راهکارهای نوین برای مهار این بحران افتادند، نشان از یک نقطه عطف تاریخی بود.*
* جای بسی خرسندی است که فرآیند پیشرفت پزشکی ما اکنون به مرحله ای رسیده که مراکز درمانی ایران علاوه بر هم میهنان، پذیرای بیماران از کشورهای دیگر؛ به ویژه حوزه خلیج فارس و حوزه قفقاز نیز می باشد.*
#شازده_کوچولو، آموزگار درس های بزرگ برای زندگی
ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
آنتوان دو سنت اگزوپری نویسنده، روزنامهنگار، خلبان و یکی از معروفترین چهرههای ادبیات رومانتیک مدرن اهل فرانسه است که معروفترین کتاب او " شازده کوچولو" در دهه های گذشته سومین کتاب پُرخواننده جهان بوده است.
«شازده کوچولو» با زبانی ساده داستان یک کودک را روایت می کند؛ داستانی طولانی و با مفهوم که با بیانی متفاوت از دوست داشتن، عشق و هستی مخاطب را جذب مفاهیم فلسفی خود میکند.
«شازده کوچولو» در ایران برای نخستینبار در سال ۱۳۳۳ توسط محمد قاضی به زبان فارسی منتشر شد. این کتاب تاکنون بیش از ۳۰ بار در ایران ترجمه شده است و از سایر مترجمان آن می توان به احمد شاملو، ابوالحسن نجفی، عباس پژمان، کاوه میرعباسی، لیلی گلستان و ... اشاره کرد.
«شازده کوچولو» پس از طی دهه ها انتشار، همچنان برای خوانندگان جذاب است. و شاید برای آنان این سؤال مطرح شود که چگونه یک کتاب به مدت ۸ دهه بر قله ادبیات جهان می نشیند و همچنان خوانده می شود؟ «شازده کوچولو» تا کنون به بیش از ۲۸۰ زبان و گویش ترجمه شده که رقمی شگفتانگیز است.
کتاب اگزوپری در نگاه اول، اثری درباره کودکان و نوجوانان به شمار می رود؛ ولی با خوانشِ عمیقتر آن، خواننده به لایههایی مهم از معنای زندگی میرسد.
به نوعی کتاب گستره وسیعی از مخاطبان را در بر میگیرد؛ یعنی از کودک و نوجوان تا بزرگسال، هر کدام به اندازه درک و فهم خود با کتاب ارتباط برقرار میکنند و به شناختی از اثر میرسند.
در «شازده کوچولو» با نثری سهل و ممتنع مواجه می باشیم؛ یعنی همان گونه که کتاب زبانی ساده و حتی کودکانه دارد؛ اما در حال مطرح کردن مسائلی بسیار مهم، عمیق و جدی است.
شازده کوچولو اثری خیال انگیز و زیباست که در قالب داستان سفر کودکی از یک سیاره دیگر به زمین، فلسفه دوست داشتن را به خواننده نشان می دهد. در طول داستان، شازده کوچولو دنیای آدم بزرگ ها را به باد مسخره می گیرد و به نکوهش اعمال زشت انسان ها می پردازد.
«شازده کوچولو» در کتاب نماد سادگی و معصومیت کودکانه است که هنوز دنیایش با زشتی و پلشتیهای آدم بزرگها آمیخته نشده و همه چیز را در نهایت زیبایی میبیند.
در تصویر «شازده کوچولو» از دنیای بزرگ سالان، همه چیز حول محورِ اعداد و ارقام یعنی کمیت ها میگردد و کسی به ذاتِ و کیفیت آن چیز توجه ندارد. دنیای او با دنیای آدم بزرگهایی که میشناسد، فرسنگها فاصله دارد. در جهان بینی شازده کوچولو، مظاهر زیبایی و انسانی با مسائل مادی، پول و ویژگیهای سرد و سیاه آلوده نشده است.
دیالوگ « شازده کوچولو» به خوبی نشان دهنده این موضوع است که اغلب «آدم بزرگها ارقام را دوست دارند.»
«شازده کوچولو» حقایق ساده و مهم زندگی را به شیواترین و زیباترین حالت ممکن بیان میکند. اگزوپری از مسائل مهمی صحبت میکند که آدمها در خلال زندگی روزمره فراموش کردهاند و بد نیست با مرورش به آنان یادآوری شود دنیا فقط به مادیات و پول خلاصه نمی شود.
سقوط خلبان در بیابان و همسفری اش با شازده کوچولو تمثیلی بر سفر از دنیای بزرگ سالی به دنیای کودکی و یادآوری ارزشهای زیبای انسانی است. در پایان کتاب، خلبان به دست شازده کوچولو اهلی میشود و بازگشت شازده کوچولو به سیارهاش غم عجیبی بر دل خلبان مینشاند.
شازده کوچولو به واسطه روح پاکش، تداعیگر زیباییهای فراموش شده دوران کودکی است. زمانی که آدمها با چشمِ دل نظارهگر دنیا بودند و جهان را بدون پیش فرض و فیلترهای ذهنی نگاه میکردند.
خواندن «شازده کوچولو» در حکم سفر معناگرایانه آدمی به ذاتِ فراموش شده خویش است. آدم بزرگهایی که خود را در چنبره کار، پول، خودپسندی، طمع، غرور و دهها چیز دیگر گرفتار کردهاند و چشمهایشان را روی زیباییهای دنیا بستهاند.
داستان کتاب شازده کوچولو مقایسهای است بین کودکان که از طریق نگرش باز همیشه تمایل دارند دنیای اطراف و درون خود را کشف کنند و بزرگ سالانی که بسیار تنگ نظر و محافظه کار هستند.
موضوع اصلی این داستان در قالب رازی بیان میشود که روباه به شازده کوچولو میگوید:« تنها با قلب میتوان دید. آنچه به چشم دیده میشود، پوچ و ناچیز است»
شازده کوچولو با کودک درون خواننده گفتوگو میکند؛ برای همین حرفهایش به دل مینشیند.
«شازده کوچولو» پر از درس هایی است که کودکان را برای ورود به دنیای بزرگترها آماده می سازد و در عین حال دعوتی برای بازگشت بزرگ سالان به اصالت های انسانی است که در کودکان موج می زند.
در پایان جا دارد از استاد ارجمند مان آقای فرج الله صبا یاد کنم که در ترم اول سال تحصیلی ۵۷ -۱۳۵۶ رشته روزنامه نگاری دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی (سابق) در درس شیوه نگارش زبان فارسی این کتاب را به عنوان منبع درسی به ما معرفی کردند.
* روز پزشک بر جامعه پزشکی مبارک باد*
_علی اکبر جعفری _ حسین جعفری- ابراهیم جعفری_
*اول شهریور ماه* که مصادف با تولد *حکیم ابوعلی سینا* می باشد، *روز پزشک* نامگذاری شده است.
اگر بپذیریم که مهم ترین سرمایه های یک کشور مردم هستند و *توسعه انسانی* باید سرآمد اهداف بلند و راهبردی یک جامعه باشد، بدون تردید پزشکان که خود را وقف صیانت از سلامتی شهروندان می کنند، در نظام ارزشی ما جایگاه بسیار رفیع و برجسته ای دارند.
از یاد نبریم که پزشکان جامعه نه تنها به معالجه جسم بیماران خود می پردازند؛ بلکه با ایجاد امنیت روانی، آرامش بخش وجود آنان خواهند بود.
بدیهی است *ارتباط موثر انسانی* یک پزشک، نقش تعیین کننده ای در *بهداشت روانی جامعه* دارد و قادر است تعامل سازنده ای با اقشار مختلف داشته باشد که نتیجه آن اعتماد زایی و تقویت *سرمایه اجتماعی* است.
با گرامی داشت سالروز میلاد فخر ایرانیان حکیم و فیلسوف بزرگ *ابوعلی سینا* ، *روز پزشک* را به جامعهٍ گرانقدر و فرهیخته بهداشت و درمان اعم از پزشکان، دندان پزشکان، داروسازان، پیراپزشکان، پرستاران و ... صمیمانه تبریک و تهنیت عرض می نماییم.
_آنا لله و انا الیه راجعون_
* استاد مرتضی امینی آسمانی شد*
*استاد حاج مرتضی امینی* بعد از مقاومت و صبوری در مقابل امراض جسمانی که طی چند سال اخیر با آن ها دست به گریبان بود، دعوت حق را لبیک گفت و آشنایان و دوستان را در ماتمی سنگین فروبرد.
این چهره فرهیخته که بهترین ایام زندگی خود را در عرصه فرهنگ و آموزش و پرورش سپری کرد، هم به عنوان مدیر آموزشی و هم به عنوان معلم، میراث گرانبهایی از سجایای اخلاقی و انسانی را به یادگار گذاشت که در ذهن همکاران و دانش آموزان ایشان همواره باقی است.
مردمی بودن، منش اعتدالی، انصاف، تشویق همگان به فعالیت علمی، گذشت و منطقی بودن در گفت و گو با دوستان، از ویژگی های برجسته این چهره فرهنگی بود.
او که فارغ التحصیل رشته تاریخ از دانشگاه تهران بود و تجربه بازدید از مراکز آموزشی کشور فرانسه در دهه ۱۳۵۰ را به همراه داشت، با الهام از دستاوردهای علمی خود سعی داشت تا کیفیت زندگی را همواره افزایش دهد؛ از این رو مطالعه کتاب و مطبوعات در برنامه ریزی اوقات فراغت ایشان؛ به ویژه در دوران بازنشستگی جایگاه ویژه ای داشت.
اکنون که با پشتوانه ای از اعمال صالح و خدمات صادقانه به سوی معبودش شتافته، به روح بلندش درود می فرستیم و از خداوند متعال برای خانواده محترم و سایر بازماندگان ایشان سلامتی و صبر جمیل مسئلت می نماییم.
*خانواده های حاج عباس جعفری و حاج عباسعلی زاهدی*
پرواز اندیشه از اتریش به گلپایگان
به مناسبت درگذشت شاعر برجسته زادگاه مان #استاد_محمد_علی_سعیدی
علی اکبر جعفری و ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
ایرانیان با شعر و شاعری به صورتی تاریخی گره خوردهاند. شعر در زیست عمومی و در خلوت فردی هر ایرانی حضور روشنی دارد. شاید در هیچ فرهنگی پدیده مشابهی پیدا نکنید که مردم یک کشور، سرنوشت آینده خود را با تفأل از دیوان یک شاعر پیشبینی کنند.
خاستگاه شعر فارسی را از زمان رودکی و توسط او دانسته اند؛ در عین حال این واقعیت را خوب می دانیم که در کشور بزرگ و پهناور ایران و در میان رنگین کمان فرهنگ ها، از دیرباز شعر در میان ملل و اقوام گوناگون با باورها و دانستگی های مختلف و متنوع وجود داشته است. در میان ملتِ ما همیشه و در هر نقطه از کشور، شعر به مثابه یک پدیده دانا، زیبا، شفاف، جوان و جذاب هویت خود را بروز داده است.
در کنار زبان و شعر رسمیِ فارسی، نوع دیگری از ادبیات هم در حال نفس کشیدن است و آن فرهنگ و زبان محلّی است. بسیاری از شاعران بزرگ فارسی در طول تاریخ تا امروز، گریزی هم به ادبیات محلی زدهاند و اشعاری به زبان بومی منطقه خودشان سرودهاند. ادبیات محلی نشانه تعلق و دلبستگی اهالی شعر و ادب به زادگاه شان است و علاوه بر این، گویش و لهجه آن منطقه را هم زنده نگه می دارد.
شاید بتوان باباطاهر عریان، شاعر قرن پنجم هجری را، تنها نماینده پا برجای ادبیات محلی نامید. دوبیتی های محلی بابا طاهر به روانی آب است و به دل می نشیند:
« غم عشقت بیابون پرورُم کِرد/ هوای بخت بی بال و پرُم کِرد/ به مو گفتی صبوری کن صبوری/ صبوری طرفه خاکی بر سرُم کِرد».
ملک الشعرا بهار، عماد خراسانی و محمّد قهرمان، سه شاعر معاصر فارسی هستند که در کنار ادبیات رسمی، از ادبیات محلی هم غافل نبودهاند.
نیما یوشیج پدر شعر نو نیز، تعلقش را به زادگاهش مازندران، از یاد نبرده است و شعرهایی هم به زبان مازنی دارد که در کتابی به نام «روجا» منتشر شد. «روجا» شامل ۴۵۴ قطعه از اشعار مازندرانی(طبری) نیما با ترجمه فارسی است.
شهریارٍ شعرٍ فارسی هم، دیگر شاعر محلی سراست که اهالی آذربایجان او را با «حیدربابا یه سلام» شناختهاند. این منظومه یکی از آثار ادبی شاخص به گویش ترکی آذربایجانی است که در ۱۲۱ بند سروده شده است:
«حیدربابا گؤیلر بوْتوْن دوماندی/ گونلریمیز بیر-بیریندن یاماندی».
به اعتراف صاحب نظران متاسفانه روند کم رونق ژانرهای فولکلور محلی، به ویژه شعر و داستان در دهه های اخیر شتاب بیشتری گرفته که جای تامل است.
طبق اعلام سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد(یونسکو)، شش هزار گویش محلی در جهان رو به فراموشی است که در عصر دانایی بشر، نابودی این هویت های فرهنگی در هر سرزمین جای تاسف دارد.
به اعتقاد صاحبنظران گسترش ارتباطات مجازی و توسعه شبکه های اجتماعی، نبود پیشینه کتابت زبان محلی، نبود شاعران برجسته و ... موجب شده تا ادبیات فولکلور بومی، پویایی چندانی در مناطق مختلف کشور نداشته باشد.
این عده شناسایی پیشینه فرهنگی هر منطقه، تدریس آموزش زبان های محلی، انتشار اخبار و کتاب به زبان بومی و اهمیت دادن به ترانه و اشعار ماندگار محلی را برای احیای این آفرینه های فولکلور ضروری می دانند.
استاد محمد علی سعیدی از جمله فرهیختگان و شاعران سوخته دلی بود که اگرچه بخش قابل توجهی از عمر ارزشمند خود را در کشور اتریش سپری کرد؛ اما زنده نگاه داشتن فرهنگ محلی و گویش اصیل گلپایگانی از دغدغه های او به شمار می رفت.
این شاعر توانا در فایلی که به صورت خلاصه کارنامه ادبی اش را معرفی می کند، خاطرنشان می سازد که با تشویق و توصیه همسرش در ایام بازنشستگی نسبت به جمع آوری و تدوین آثارش اقدام نموده است.
او در فایلی دیگر می گوید: «قبل از سرایش شعر با گویش گلپایگانی توسط بنده، تنها با یک دوبیتی شعر محلی مواجه شده بودم»؛ بنابراین استاد سعیدی را می توان پیشگام سرایش اشعار بومی و محلی گلپایگان قلمداد کرد که پس از آن شاعران دیگری مانند شادروانان استاد جواد غیاثی گلپایگانی، استاد احمد جهان بخشی و ... به این عرصه قدم نهادند.
خوشبختانه تعداد قابل توجهی از اشعار استاد سعیدی در کتابی به نام « از زبان دل» در دسترس علاقه مندان قرار دارد و از سوی دیگر فایل های صوتی اشعار محلی او نیز در سایت آخاله ( Akhale.ir ) قابل دسترسی می باشد.
استاد طالب گلپایگانی شاعر چیره دست زادگاه مان پیشنهاد کرده آند که اگرچه استاد سعیدی در دیار غرب به میهمانی خاک رفت؛ اما به منظور پاسداشت هنر او یادمانی از ایشان در قطعه هنرمندان گلپایگان ایجاد گردد و در کنار تمثال او رباعی زیر نگاشته شود:
صورت قبرش در اینجا، پیکرش جای دگر
روح او پرواز کرده سوی دنیای دگر
رهگذر حمدی بخوان از بهر قبر اطهرش
تا دعاگوی شما باشد به جنت مادرش
روانش شاد و نامش جاودان باد