چراغ دل روشندلان همواره فروزان است
44 سال است عشق، نرم نرمک زیر سقف این خانه روی سر اهالیاش میبارد 44سال است دنیا مال آنهاست، مال اسدا...
و مریم؛ زوج نابینایی که سفت و سخت ایستادهاند پای زندگیشان باوجود همه مشکلاتی که یکی یکی قد کشیدهاند و سنگ راهشان شدهاند در تمام این سالها، با وجود تمام نگاههای پر از سوال، پر از تعجب، ناباوری. نگاههایی که اول نابینایی آنها را دیده، قبل از هرچیزی و بعد رسیده به تواناییهایشان.
زندگی برای این زن و شوهر، یک آزمون سخت بود. در اولین قدم نور را از دنیای آنها گرفته، همه جا را تاریک تاریک کرده، آنها اما به جای لعنت به تاریکی، هر قدمی که برداشتهاند یک شمع روشن کردهاند و حالا در روزگار سالمندی، خانه آنها پر نورتر از خانه خیلی از آدمهای این شهر است؛ خانهای که زن و مردش، روشندلانه به تماشای بازیهای روزگار نشسته اند ونصیب شان از این همه سال زندگی، عشق و رضایت بوده و بس، عشق و رضایتی که زیر سقف خانه اسدا... شهیدی و مریم قدرتیار موج میزند.
مریم قدرتیار 62 ساله است. تقویم زندگیاش تا نزدیکیهای سه سالگی خیلی عادی ورق میخورده، درست مثل خیلی از بچههای دیگر، روزهایی که او غرق در دنیای کودکی بوده! روزهای سه سالگی اما به انتها نرسیده، زندگی او را هم برای همیشه عوض کردهاند؛ یک حادثه، یک اشتباه زندگی او را به دو قسمت تبدیل کرده، روزهای قبل و بعد از این اتفاق. این اتفاق البته عبارتی است که ما به کار میبریم و خود مریم براحتی دربارهاش صحبت میکند: «حدودا سه ساله بودم که نابینا شدم، یعنی اول سرخک گرفتم و از همین سرخک، چشم دردی سراغ من آمد که به خاطرش مرا به دکتر رساندند اما بعد بهخاطر اشتباه دکتر و داروی اشتباهی که در چشمهایم ریخته شد، بیناییام را از دست دادم، اول چشم راستم که کاملا از بین رفت و بعد هم چشم چپم.»
نابینایی برای اسدا... شهیدی 67 ساله اما، یک جور دیگر از راه رسیده، خیلی قبلتر از مریم: «ما سه تا خواهر و سه تا برادریم، من و دوتا بچه آخر نابینا هستیم و آن سه تای دیگر بینا.»
اسدا... بچه اول خانه بوده و تا یک سالگیاش کسی نفهمیده مشکل بینایی دارد: «هیچکس نفهمید علت نابینایی ما چه بود، حالا یا ژنتیک بود یا یک عامل دیگر اما من که بچه اول بودم و یک خواهر و برادرم که آخری بودند با همین مشکل نابینایی زندگی میکنیم.» او اما گوشه ذهنش یک تصویر مهم از روزهایی که هنوز میدیده به یادگار نگه داشته: «آن موقعها سقف خانهها تیر چوبی بود و این تصویر تنها ذهنیت واضح من از دنیای بیرون است.»
اسدا... این را که میگوید و رو میکند به همسرش، حالا نوبت مریم است که از اولین تصویر توی ذهنش بگوید؛ تصویر استکانهای کمرباریکی که مرتب چیده شده بودند و مریم آنها را کشیده و انداخته . استکانهای شکسته کمرباریک بعد از این همه سال اما هنوز تصویر واضحی در ذهن مریم دارند.
این زوج که سالهای سال است در یکی از خیابانهای خلوت محله پیروزی تهران زندگی میکنند، با وجود همه مشکلات با عشق و علاقه درس خواندهاند، با همه سختیها پی درس را گرفتهاند و حتی به خاطرش از خانه و خانوادهشان دور شدهاند.
درس خواندن، مریم را از تهران راهی اصفهان کرده و اسدا... را از گلپایگان راهی تهران؛ روزهایی که آنها را مثل فولاد آبدیده کرده: «من پیشرفتم را در درس مدیون پدربزرگم هستم. او همیشه مشوق من بود و میگفت تو میتوانی. حتی خیلی زودتر از همسن و سالهایم به من مفاهیم ریاضی را یاد داد طوری که وقتی کلاس اول بودم میتوانستم مسالههای ششم را حل کنم.» اینها را اسدا... میگوید و خاطراتش را تا روزهای 14 سالگی ورق میزند، روزهایی که تازه بریل را یاد میگرفته: «آن موقع کتابهای بریل به وفور امروز در دسترس نابینایان نبود؛ یعنی اصلا به این اندازه وجود نداشت. ما خیلی وقتها کتابهایمان را خودمان مینوشتیم، یعنی معلم سر کلاس درس را میخواند و ما برای خودمان به بریل یادداشت برمیداشتیم. بعدها هم که به وسیله ضبط صوت کارمان راه میافتاد.»
قصه زندگی اسدا... و مریم اما دریک اردوگاه دانشآموزی در شمال کشور به هم گره میخورد، روزهایی که برای اولینبار باهم مواجه میشوند و این ملاقات درنهایت چند سال بعد به یک سفره عقد ساده و یک عروس و داماد عاشق ختم میشود، به سال 1353؛ به زندگیای که از یک اتاق کوچک شروع میشود: «آن موقعها رسم همین بود، همه زندگیها از یک اتاق شروع میشد، مثل امروز که هیچ کس آپارتمان مستقل یکخوابه و دوخوابه نداشت.»
این را اسدا... میگوید، مردی که مریم، آرام صدایش میزند، چرایش را که میپرسیم میگوید: «شوهرم واقعا شخصیت آرامی دارد به خاطر همین آرامشش من از همان اوایل ازدواج آرام صدایش زدم و حالا هم دختر و نوهمان هم او را به همین اسم صدا میزنند.»
اسدا... حالا 44 سال است که آرامِ جان مریم شده است؛ زنی که مادر تنها فرزندشان است، دختری به اسم لیلا.
دختری از یک پدر و مادر نابینا که مثل آنها شخصیت مستقلی دارد: «ما از همان اول زندگی سعی کردیم خودکفا باشیم و همه کارهایمان را خودمان انجام بدهیم، از اول، مریم همه مسؤولیتهای داخل خانه مثل آشپزی را بهعهده گرفت. آشپزیاش هم حرف ندارد، مخصوصا قرمه سبزی و عدس پلوهایش در فامیل زبانزد است. من هم بیشتر کارهای خرید و بیرون خانه را انجام میدهم. وقتی هم که بچهدار شدیم، هردو با مشارکت هم لیلا را بزرگ کردیم که البته کار راحتی نبود. اما ما از پساش برآمدیم.»
مکث
خواهناخواه، گفتوگو با این زوج نابینا به مشکلاتشان هم میرسد، مشکلاتی که جامعه برایشان ساخته، به زندگی در شهری که انگار اصلا آنها را به حساب نیاورده و آدمهایی که خیلی وقتها به جای همراهی، مانع ادامه راهشان شدهاند. تجربههای هردونفرشان را از زندگی در شهر تهران بخوانید: «ببینید عصای ما مثل ماشینماست. ما به کمک این عصا مسیرمان را پیدا میکنیم. اما خیلی وقتها این عصا هم کاری ساخته نیست چون خیابانهای ما صبح یک شکل است، بعدازظهر یک شکل. ما با عصا سطح روی زمین را میتوانیم کنترل کنیم اما از بالای سرمان یا مقابل مان خبر نداریم و شهرمان حالا پر است از داربست و چادر و ... حتی خیلی وقتها درِ مغازهها به جای اینکه به داخل باز شود به پیاده رو باز میشود و یک مانع بزرگ سر راه ماست. اینها مشکلات شهر است اما بجز اینها خیلی وقتها ما از شهروندان عادی هم آسیب میبینیم. مثلا خیلیها میخواهند به ما کمک کنند ما را تا وسط خیابان شلوغ و پر از ماشین میبرند و بعد همانجا رها میکنند و مسیر خودشان را میروند، در حالی که ما روی حضور آنها حساب کردهایم.»
مینا مولایی
در عصر حاضر که جلوه های بصری جایگاه برجسته ای را در شناخت
حقایق هستی به خود اختصاص می دهد ، شاید بتوان گفت خوشنویسی یکی از بهترین رسانه
هایی است که ذوق و اندیشه بشر را بازتاب داده و از جمله هنرهایی به شمار می رود که
به دلیل برخورداری از جمال و زیبایی ، تعامل انسان را با خرد و اندیشه دانشمندان در
طول تاریخ تسهیل نموده و استحکام می بخشد.
از سوی دیگر این هنر اصیل را می
توان به عنوان نمادی از هویت اسلامی و ایرانی ، یکی از رازهای جاودانه شدن ادبیات
فارسی قلمداد کرد که با درخشش خود آرامش ، صلح جویی و تعادل را ارمغان نسل های
گذشته و حال نموده است. در عین حال هنر خوشنویسی دریچه ای از دیپلماسی فرهنگی را در
جهان اسلام می گشاید که از طریق آن می توان با کشورهای مسلمان ارتباط برقرار کرد ؛
زیرا با وجود تمام اختلاف نظرها ، یکی از حوزه هایی که می تواند جوامع اسلامی و
شرقی را با ایران مرتبط سازد ، هنر خوشنویسی است.
اگرچه خوشنویسی که با خلق
زیبایی همراه است ، تقریبا در تمام فرهنگ ها به چشم می خورد ، اما این هنر در قله
هنرهای بصری ایران قرار دارد.
خوشبختانه گلپایگان که میراث تمدن کهن و
درخشان ایران را در سنگ نگاره هایش به همراه دارد ، مهد خوشنویسانی است که به سهم
خود در پویایی فرهنگ این سرزمین تاثیرگذار بوده و هستند.
نمایشگاه آثار
خوشنویسی سرکار محترم خانم مهین امینی با حضور دکتر علی فرزانه عضو محترم شورای
انجمن خوشنویسان ایران ( شعبه اصفهان ) در شهریور ماه سال جاری که مورد بازدید
فرماندار محترم ، مسئولان و مردم هنر دوست گلپایگان قرار گرفت ، و برگزاری نمایشگاه
انجمن خوشنویسان گلپایگان از ۲۳ الی ۳۰ مهرماه در پارک هفده تن گویای این حقیقت
است.
با عرض تبریک صمیمانه هفته خوشنویسی به هنرمندان زادگاه مان ، توفیق
روز افزون شان را از خداوند متعال مسئلت می نماییم.
علی اکبر جعفری ابراهیم
جعفری
حال زمین خوب نیست! (3)
پروتئین گیاهی به جای پروتئین حیوانی
گامی اثربخش در حفظ محیط زیست
من طعامم در زمین و شُرب من در رودها میوه و سبزی غذایم ، چون پر است از سودها
می خورم هر نعمتی را با وجودم سازگار چون طبیعت گشته در جان و تنم آموزگار
"محمد رضا خلیلیان "
مطالعات علمی بسیاری نشان داده که تولید ومصرف گوشت متهم اصلی در ایجاد و تشدید گرمایش جهانی است. گرمایشی که پیامدهایش برای انسان ها ، جانوران ، گیاهان و کره زمین به یک اندازه مصیبت بار است. یخچال های سیاره ما به سرعت در حال ذوب شدن هستند. سطح دریاها در حال بالا آمدن است و گونه های جانوری و گیاهی هر دو با سرعتی وحشتناک درحال ناپدید شدن هستند.
در میان فرضیات زیست محیطی فرضیه ای به نام " قضیه همبرگر " وجود دارد. این فرضیه بیان می کند که هرگاه ذائقه غذایی مردم آمریکا به سمت مصرف بیشتر گوشت قرمز میل کند، میزان تخریب جنگل های استوایی در آمریکای لاتین افزایش می یابد. حال باید دید چه ارتباطی بین همبرگر و جنگل برقرار است؟ وقتی تقاضا در آمریکای شمالی برای گوشت قرمز افزایش می یابد، تولید کنندگان ناگزیرعرضه خود را بالا می برند ودولت نیز مازاد تقاضای اضافی را از طریق واردات برطرف می کند. در نتیجه کشورهای آمریکای جنوبی که یکی از تأمین کنندگان اصلی گوشت آمریکای شمالی هستند، سعی در افزایش تولید وصادرات خود می کنند. ازاین رو برای تولید بیشتر ، نیاز به علوفه بیشتردارند. اما مشکل ازاین جا آغازمی شود که زمین کشاورزی درآمریکای لاتین به دلیل پوشش متراکم جنگلی محدود است و کشاورزان ناگزیر به زمین های حاشیه ای و سرانجام خود جنگل رو می آورند و سبب نابودی آن می شوند. کشاورزان جنگل را تبدیل به مرتع و علفزار می کنند تا بتوانند علوفه لازم را فراهم آورند. پس از چند سال هم که حاصلخیزی خاک کاهش یافت و از لحاظ اقتصادی دیگر قابل کشت نبود، آن را به حال خود رها کرده به سمت جنگلی دیگر می روند.
جنگل های بارانی که " شش های زمین " خوانده می شوند، نقشی حیاتی در جذب دی اکسید کربن جّو ونیز تأمین اکسیژن ایفا می کنند؛ اما جنگل زدایی برای ایجاد مرتع مورد نیاز دام ها یا مزارعی که برای پرورش غذای حیوانات استفاده می شود، باعث نابودی آن ها می گردد. انسان ها با جنگل زدایی، سالانه حدود یک میلیارد تن کربن در جّو زمین منتشرمی کنند.
در حال حاضر تولید گوشت، بار سنگینی بر کره زمین تحمیل می کند؛ زیرا علاوه بر این که تولید کننده 18 درصد از گازهای گلخانه ای جهان می باشد، به طبیعت و منابع طبیعی ضررهای بسیار دیگری هم زده است. بنا برگزارش سازمان خوار و بار جهانی کشاورزی ( فائو ) به نام " سایه طولانی دامداری "، تولید گوشت علاوه بر داشتن نقش در تولید گازهای گلخانه ای، عامل پیشرو تداخل در نظم اکوسیستم ها، از بین رفتن تنوع زیستی و کاهش منابع در دسترس آب و آلودن آن هاست. بر اساس اعلام وزارت محیط زیست ژاپن علت اصلی گرم شدن زمین، وجود گاز متان است. متان یک گاز گلخانه ای است که به عنوان سوخت به کارمی رود و ماده اصلی گاز طبیعی است و از تجزیه مواد گیاهی در نواحی مردابی تشکیل می شود. بر اساس تحقیقات به عمل آمده، عمده گاز متان از فعالیت های دامداری ودفن زباله ایجاد می شود و 20 برابر بیشتر از دی اکسید کربن در گرم شدن زمین مؤثر است. بنابر یافته های جدید علمی، پرورش گاو به عنوان یکی از مهم ترین نشخوار کنندگان، از مهم ترین منابع گاز متان در دنیا به شمار می رود.
زمین های زیر چرای گاو ها درحال حاضر26 درصد خشکی های غیر یخ زده جهان را پوشانده و مزارع تولید غذای دام یک سوم کل زمین های قابل کشت جهان را اشغال کرده اند. چرای بی رویه، کیفیت مراتع را از بین می برد و به بروزسیل می انجامد و روند بیابان زایی را سرعت می بخشد. همچنین تخمین زده شده است بیش از 30 درصد مصرف آب کشاورزی جهان صرف تولید گوشت می شود. با این وصف کاهش در مصرف گوشت می تواند به کاهش تغییر کاربری اراضی، کاهش هدر رفت منابع آب های زیرزمینی و جاری و کاهش نرخ انقراض موجودات منتهی شود. در غیر این صورت مصرف گوشت یکی از عوامل مهمی است که ما را به سمت فاجعه می راند.
افسانه نیاز حیاتی انسان به پروتئین حیوانی و دامن زدن به مصرف آن را کارتل های بزرگ تولید گوشت درایالات متحده آمریکا ساخته اند. از دهه شصت میلادی تبلیغات این شرکت ها برمصرف هرچه بیشتر گوشت متمرکز شد و آن ها گوشتخواری را سبب افزایش قدرت بدن و سلامتی معرفی کردند. از این رو این شرکت ها بزرگ ترین عاملان تولید گازهای گلخانه ای و نابودی منابع آب شیرین هستند.
مطالعات اخیر با عنوان " راهنمای گوشتخواری برای تغییرات اقلیمی و سلامتی " در ایالات متحده نشان می دهد که اگر فرض کنیم همه 300 میلیون نفردر آن کشور، یک روز در هفته به مدت یک سال خوردن گوشت یا پنیررا متوقف کنند، کاهش انتشارگازهای گلخانه ای معادل با رانندگی نکردن به اندازه 5/146 میلیارد کیلومتر یا حذف 6 تا 7 میلیون خودرو از جاده هاست. این بررسی نشان داده که مصرف هر کیلو از منابع پروتئین گیاهی مانند لوبیا، سویا و مغزها، تقریباً معادل 2 کیلوگرم دی اکسید کربن یا فقط 4/7 درصد مقدار معادل گوشت گاو، دی اکسید کربن منتشر می کند. سازمان ملل در روز جهانی محیط زیست سال 2015 راهکارهای ده گانه ای را برای حفظ زمین به ساکنان این سیاره پیشنهاد داد. یکی ازاین راهکارها بدین شرح است : " یک روز در هفته رژیم غذایی خود را به غذاهای گیاهی اختصاص دهید و از مصرف گوشت پرهیز کنید؛ زیرا آبی که برای تولید یک کیلوگرم گوشت مصرف می شود، 15000 لیتر است؛ در حالی که آب مورد نیاز برای تولید پروتئین گیاهی همچون سویا برای هر کیلو گرم تنها 2000 لیتر است. به همین دلیل فائو سال 2016 را « سال بین المللی حبوبات » نامگذاری کرد."
در خلاصه مقاله 400 صفحه ای به نام " سایه بلند احشام " نیز که از سوی این سازمان منتشر شده است، پس از تشریح روند رو به رشد مصرف گوشت و تخریب محیط زیست وهدررفتن منابع نتیجه گیری شده است که برای حفظ زمین باید تغذیه گیاهی را درمیان مردم جهان ترویج کرد.
تحقیقات گسترده نشان داده است که گیاهخواری نسبت به گوشتخواری می تواند مردم بیشتری را در دنیا از گرسنگی نجات دهد. به عنوان مثال در 4000 مترمربع زمین می توان حدود 1000 کیلوگرم سیب زمینی پرورش داد؛ درحالی که در همین مقدار زمین فقط می توان 75 کیلوگرم گوشت گاو تولید کرد. برای تولید نیم کیلو گندم چیزی حدود 95 لیتر آب لازم است؛ در حالی که برای تولید نیم کیلو گوشت 9500 لیتر آب مصرف می شود. بنابرین ضروری است رژیم غذایی جامعه جهانی را به گیاه خواری سوق دهیم، زیرا اشتهای سیری ناپذیر بشر برای گوشتخواری، زمین، خاک، آب، هوا، و به طور کلی محیط زیست را به نابودی خواهد کشاند.
خدای بزرگ را سپاسگزاریم که انجمن تغذیه طبیعی گلپایگان با درک موارد بالا از سال 1395 توسط جناب آقای دکترجعفرنکونام دانشیارمحترم دانشگاه قم فعالیت خود را آغاز نموده و با تشکیل جلسات منظم هفتگی، روزهای یکشنبه هر هفته راس ساعت 5 بعدازظهر در طبقه دوم کانون بازنشستگان در این زمینه روشنگری می کند.
علاوه برآن در رابطه با سبک زندگی؛ به ویژه لزوم تغییر الگوی مصرف و تغذیه، همایش هایی با دعوت از استادان مجرب دانشگاه در مقطع هایی از سال برگزار می نماید. مدیریت و هماهنگی این نشست ها و جلسات برعهده سرکار محترم خانم فاطمه زین الدینی است که با کنشگری فعال خود، علاوه بر جلب مشارکت فرهیختگان ، کانال تلگرامی انجمن را نیزدر جهت آگاهی بخشی و تنویر افکارعمومی دررابطه با تغذیه سالم راه اندازی نموده است.
الگوی همه علاقه مندان در این زمینه استاد ارجمند جناب آقای حاج حسین فرجی هستند که با عنایات خداوند متعال و روی آوری به تغذیه طبیعی از 40 سال پیش تا کنون درسن 90 سالگی در سلامتی کامل به سر برده و با نشاطی وصف ناپذیردرهمه عرصه ها و از جمله ورزش والیبال فعالیت دارند. این چهره دوست داشتنی برای دستیابی مردم به لذت های زندگی، ترویج تغذیه طبیعی با بهره گیری از پروتئین گیاهی را رسالت خود دانسته و بر این اعتقاد است که اگر بدن خود را که نعمت پروردگار عالم است، دستخوش تغذیه ناسالم و مغایر با فلسفه وجودی انسان قراردهیم، بدون تردید کفران نعمت کرده ایم. امیدواریم مردم شریف ما ازفرصت ایجاد شده توسط انجمن تغذیه طبیعی گلپایگان درراستای سلامتی روح و جسم خود نهایت استفاده را به عمل آورده و قدرشناس تلاش خدمتگزاران خود باشند.
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
ابراهیم جعفری
گامی ارزشمند در آینده پژوهی
گلپایگان و خوانسار
ایجاد اندیشکده دیجیتالی در منطقه گلسار را می توان مهم ترین دستاورد سفر وزیر محترم ارتباطات ، اطلاعات و فن آوری جناب آقای مهندس آذری جهرمی به این دو شهرستان قلمداد کرد ؛ زیرا برای اولین بار به جای تکیه بر عوامل سخت افزاری ، بر ظرفیت علمی و توانمندی های دانشگاهی منطقه تاکید نموده و " مدیریت دانش" را که خصلت نرم افزاری داشته و مضمون آن مشارکت فکری مردم ؛ بخصوص، چهره های علمی در پیشبرد اهداف توسعه می باشد ، عملی می سازد. در این راستا تلاش و پیگیری مسئولانه نماینده خوش فکر و آینده نگر مان در مجلس شورای اسلامی جای تقدیر و تشکر دارد. در عین حال توجه جناب آقای مهندس بختیار را به این نکته مهم جلب می کنیم که شایسته است همراه با " توسعه ارتباطات " ، " ارتباطات توسعه " را وجهه همت خود قرار دهند ؛ زیرا در توسعه ارتباطات صرفا به مهندسی زیرساخت ها ، رشد و افزایش کمّی ابزارهای ارتباطی پرداخته می شود ؛ اما در "ارتباطات توسعه " استقرار و گسترش وسایل ارتباط جمعی و نیز فن آوری های نوین ارتباطی که با مطالعات اجتماعی ، فرهنگی و مردم شناسی همراه است ، نوعی آمایش در تکنولوژی های اطلاعاتی و ارتباطی به وجود آورده و از این طریق اثر بخشی ارتباطات در شکوفایی استعدادها از جمله گردشگری نمایان می شود.فراموش نکنیم که ما در عصر " اطلاعات " به سر می بریم و " دانایی" موتور محرکه پیشرفت و توسعه به شمار می رود. از این رو این اندیشکده می تواند به عنوان یک حوزه عمومی فعال که کارکرد آن تولید خرد همگانی است، نمادی از ارتباطات مشارکتی ( علمی ) باشد. بدیهی است در این مسیر باید در کنار دانش آموختگان رشته های فنی ، مهندسی و علوم پایه ، از پژوهشگران علوم اجتماعی و برنامه ریزان فرهنگی نیز استفاده شود و به جای یک جانبه نگری در ظرفیت های علمی ، تفکر جامع و سیستمی را مد نظر قرار داد. امیدواریم این فرصت طلایی به عنوان یکی از مهم ترین ارکان نقشه راه پیشرفت زادگاه مان مغتنم شمرده شود.
ابراهیم جعفری
گفته ها و نوشته ها
آشکار و پنهان جهان فوتبال
سه شنبه ۳ مهر ۱۳۹۷ - روزنامه اطلاعات
«فوتبال؛ بازی ساده، شناخت پیچیده»؛ این عنوانی است که در صفحه گزارش روزنامه اطلاعات ۱۴ شهریور ۹۷، چاپ شده و گزارشگر آن کوشیده است که دلایل این تناقض ساده و در عین حال پیچیده بودن را بیابد و در این خصوص از ساده و در دسترس همگان بودن فوتبال که برای این دسترسی لازم نیست تشریفات خاصی به اجرا در آید تا پیچیده بودن آن، که در چه صحنههایی و بوسیله چه قدرتهایی مورد استفاده قرار میگیرد و «قیصر میسازد که به اسطورههای تاریخ کشورشان بدل میشود» و یا نقشی که در جهتدادن به روحیه و افکار مردم و بهویژه جوانان، ایفا میکند، سخن بگوید.
گزارشگر برای اینکه بهتر و بیشتر بتوان به فوتبال و تأثیرات آن در میان جوامع پی برد، از صاحبنظرانی کمک گرفته است. اما آنان در تحلیلهایشان جنبههایی از نتایج مسابقات را که بر روحیه بینندگان بیشتر اثر میگذارند، مورد توجه قرار دادهاند، در صورتی که باید به اهداف برنامهریزان و گردانندگان این مسابقات بزرگ ملی و یا بینالمللی نیز توجه کرد که اگر میگویند «جامجهانی فوتبال یک فستیوالر جشنواره خارقالعاده است که نظیرش وجود ندارد، هیجان جامجهانی فوتبال با هیچ تورنمنتی (گردشجمعی) قابل مقایسه نیست و اتفاقاتاش تا مدتها در ذهن علاقهمندان پابرجاست، و برای کشورها میدان نمایش غرور و افتخار است»، این را نیز بگویند که این مسابقات چه خدمتی به زندگی تودههای میلیونی و میلیاردی کشورهای محروم و عقبمانده انجام داده است؟
روشن است که برنامهریزان این مسابقات اصولاً به اینکه تودههای محروم چگونه روزگار میگذرانند، توجهی ندارند. آنان به نقشی که مسابقات فوتبال و نظیر آن مانند بوکس در تخدیر افکار عمومی ایفا میکنند، نمیاندیشند. برنامهریزان این مسابقات چه بخواهند و چه نخواهند، این مسابقات و نتایجشان در خدمت افراد، شرکتها و دولتهایی است که موجب عقبماندگی و دربهدری تودههای میلیاردی جهان عقبماندهاند. آری، «اینگونه تحلیلها که در اهداف دستاندرکاران چنین پدیدههایی مورد توجه قرار میگیرد، نمیتواند آنچنانکه باید به دل مردم بنشیند و به آنها فایده برساند، چون اگر بررسی این قسمت از پدیدههایی مانند فوتبال برجسته شود، آنوقت خواهیم دید که این برنامهها و مسابقات کاملاً بهوسیله ادارهکنندگان جهان، یعنی نظام سرمایهداری زیادهخواه و استعمارگر تهیه میشوند و بهاجرا درمیآیند. نظامی که امروز بر جهان مسلط است، پیوسته در تلاش به اجرا در آوردن هدف اصلی خود است که جریان بیوقفه مواد اولیه زندگی بشر از کشورهای پیرامونی به کشورهای پیشرفته صنعتی و آن هم به قیمت ثمن بخس (بسیار ارزان) ادامه یابد.
آنان هیچگاه فراموش نمیکنند که آگاهان مردمی جوامع عقبمانده دائماً در تلاشند به تودهها تفهیم کنند که چگونه دارائیها و هستیهایشان بهوسیله دولتهای قدرتمند و پیشرفته غارت میشود و آنها را در عقبماندگی و تنگدستی نگه میدارد، بنابراین برنامههایی برای بیخبرماندن تودهها پیشبینی میکنند و به اجرا در میآورند که پیوسته سرگرم و در یک عالم بیخبری و هیجان روزگار بگذرانند و اصولاً شرایط و بسترهایی را که برای بیخبربودشان فراهم شده است و شرایطی که موجب عقبماندگی و محرومیتشان است، در برابر عقل و دیدگانشان ظاهر نشود.
اما تأثیر اینگونه سرگرمیها در روحیه مردم، چه مردم زحمتکش کشورهای در حال توسعه و چه مردم کشورهای پیشرفته همانطور که گفته شد، تأثیری تخدیرکننده و خلاف منافع اساسی و هستی و زندگی آنهاست، در صورتی که امروز برای ما مردم جهان سوم پدیدهها و برنامههایی مفید است که ما را از این عقبماندگی برهاندو موجب رونق فناوری و صنعت و اشتغال باشد که خانوادهها واقعاً از زندگی خود راضی باشند و با خوشحالی و شادمانی واقعی روزگار بگذرانند، نه آنکه به راههایی کشیده شوند که ندانند چرا با همة زحمتی که میکشند و رنجی که میبرند، پیوسته حسرت یک زندگی بیدغدغه در دلشان مانده است.
نمیخواهم بیش از این در اینگونه امور که ظاهراًٌ عدهای را سرگرم میسازد بحث کنم، اما امیدوارم که نویسندگان و روزنامهنگارانی که دردهای مردم و کشورشان را دارند، در برابر انتقادهایی که از روی دلسوزی و برای بالابردن اطلاعات و آگاهیهایی که تودههای زحمتکش به آنها دسترسی ندارند، انجام میشود، بیشتر سعة صدر به خرج دهند و از درج آنها در رسانههای خود دریغ نکنند!
بار دیگر تأکید میکنیم که با وجود همه کاستیها در اینگونه نوشتارها، باز هم باید قدر تحلیلهای اینچنینی را دانست که لااقل آنچه از خاطر ما رفته است، موجب میشود که بدانیم کشورهای پیشرفته در چه وضعی هستند و ما در چه وضع٫
ضمناً توجه خوانندگان عزیز و همینطور محققان و دلسوزان کشور را به مطالعه
مقالاتی که در کتاب «جلوههایی از برخورد عقاید و آراء» نوشته همین قلم (۳ مقاله مفصل تحتعنوان فوتبال، سیاست جهانی و مطبوعات و مقاله مرگ بر این فوتبال یا مرگ بر این اموال) جلب میکنم که به نظر میرسد تمامی جوانب موجودیت، اهداف، تأثیرات مثبت یا منفی آن برای مردم گفته شده و مورد بررسی قرار گرفته است، و در پایان ،شعری که از کتاب یاد شده است: زینهار تا سراب نگیری به جای آب
ای رهرو غریب در این وادی عذاب!
حیدرعلی شاهحسینی
© روزنامه اطلاعات
اشاره
این یادداشت نقدی بر مقاله اینجانب ( یک قدم مانده تا رویا - روایتی دیگر از جام جهانی فوتبال ۲۰۱۸ روسیه ) است که به صورت گزارش در روزنامه اطلاعات توسط آقای علی درویشی تنظیم شده بود. از آنجا که باید از هر گونه نقد استقبال کنیم ، ضروری است که در سایت فاخر و مردمی آخاله نیز انعکاس یابد. اینجانب ضمن تشکر فراوان از جناب آقای حیدر علی شاه حسینی ( نویسنده مقاله ) ، از دوستان و علاقه مندان تقاضا می کنم با نقدهای مشفقانه از مقاله های بنده در سایت آخاله ، به پویایی و باروری آن ها بیفزایند و در این زمینه فرهنگ سازی کنند.
ابراهیم جعفری