همیشه منتظرت هستم/بی آنکه در رکود نشستن باشم/همیشه منتظرت هستم/چونان که من همیشه در راهم/همیشه در حرکت هستم/همیشه در مقابله/تو ماه/ستاره.خورشید/همیشه هستی/و میدرخشی از بدر/و میرسی از کعبه/و کوفه همین تهران است/که بار اول می آیی/و ذوالفقار را باز میکنی/و ظلم را میبندی/همیشه منتظرت هستم/ای عدل وعده داده شده/این کوچه/این خیابان/این تاریخ/خطی از انتظار تو را دارد/و خسته است/وناظری/تو میدانی/ظهور کن/ظهور کن که منتظرت هستم/ظهور کن که منتظرت هستم.*
_طاهره صفار زاده_
_*میلاد فرخنده یگانه منجی عالم بشریت حضرت ولی عصر ( ع ) مبارک باد*_
ابراهیم جعفری:
♈️#بیوکراسی به جای #دموکراسی
به مناسبت روز #درخت_کاری و #هفته_منابع_طبیعی
ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست
اگر یک ذره را بر گیری از جای
همه عالم خلل یابد سراپای
«شیخ محمود شبستری»
بیوکراسی نوعی از سبک زندگی است که عاملان آن یعنی بیوکراتها نتوانستهاند آن گونه که باید این منش و رفتار متکی بر دو پایه اخلاقمداری و احترام به طبیعت را به عنوان یک مکتب سیاسی- اجتماعی در جامعه معرفی کنند. این عدم توانایی شاید قدری به واقعگرا بودن این سبک زندگی برمیگردد که مبرا از هرگونه آرایش و وعدههای جذاب دیگر مکاتب اجتماعی است؛ اما هرآنچه که قدری با واقعیت همخوانی دارد و نتوانسته تبدیل به رفتار و الگوی جمعی شود، شایسته مطالعه و بررسی است.
یکی از بزرگترین پیشبینیهای دانشمندان در مورد قاطعترین پاسخ طبیعت به انسان که به آرامی و در طی ۵۰ سال آینده رخ خواهد داد، تغییرات اقلیمی و خسارتهای جبران ناپذیر آن است.
فراز و فرودهای فلسفی و جامعهشناختی قرن نوزدهم به همراه تنشها، جنگهای سیاسی و ایدئولوژیک در قرن بیستم و اوایل قرن حاضر، انسانها را واداشت تا نسخه واحدی به نام دموکراسی را برای تمامی جهانیان تجویز کنند؛ اما این نسخه مانند ناخدایی راهناشناس، کشتی بشریت را در چنان گردابی فروبرد که اکنون هشدارهای نهادهای علمی و سیاسی بی طرف نظیر سازمان ملل متحد و ... مورد بی اعتنایی و در مواردی تمسخر سران به اصطلاح دموکراتیک کشورهای توسعه یافته از غرب تا شرق عالم قرار میگیرد.
به اعتقاد اغلب بیوکراتها، دموکراسی ناتوان از انتخاب مسیر درست برای آینده بشریت است؛ زیرا قوانینی که دموکراسی با آن سعی دارد بر ملتها حکومت کند، دچار تضاد منافع بسیاری با قوانین حاکم بر طبیعت است. حال باید دید تا چه میزان این گفتمان میتواند در سپهر سیاسی جهان جایگاهی برای خود باز کند.
از نگاه دموکراسی، اگر بتوانیم برای مردم یک کشور فارغ از زبان، رنگ، دین و ... فرصتهای برابر ایجاد کنیم، به توسعه یافتگی رسیدهایم؛ اما امروز اکولوژیستها میگویند شاخص جامعه توسعه یافته دیگر این نیست که برای مردم یک سرزمین، فرصتهای برابر ایجاد شود، بلکه از نگاه آنان کشوری توسعه یافته است که بتواند برای همه زیستمندان شرایط زندگی مناسب فراهم سازد.
به عبارتی می توان گفت: « جامعه ای توسعه یافته است که برای همه موجودات ساکن چه حیوان، چه گیاه و چه انسان، حرمت حیات قائل باشد».
ابوالحسن خرقانی عارف نامدار قرن چهارم هجری ۸۰۰ سال پیش گفته است: « هر کس در این سرا درآید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید؛ چه آن کس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد، حتما بر خوان بوالحسن نامی ارزد».
فردوسی بزرگ ۲۰۰ سال پیش از ابوالحسن خرقانی با احترام به تنوع زیستی می گوید:
« میازار موری که دانه کش است؛ که جان دارد و جان شیرین خوش است».
خوشبختانه واکنش مردم ایران در مواجهه با بیماری و غم از دست دادن #پیروز آن چنان شکوهمند بود که گویی رهنمود حکیم توس را با جان و دل پذیرفته و در زمینه پاسداری از طبیعت به خودآگاهی رسیده آند.
کاشت درخت و حفاظت از آن به عنوان یک موجود زنده از جمله مواردی است که در گفتمان بیوکراسی جایگاه ویژه ای دارد.
هر درخت، مادر هزار شعر گفته و نگفته است. قرن هاست که شاعران بخشندگی، دوستی، نیاز، نور، انتظار، آشتی و هزار و یک مفهوم دیگر را در درخت جست و جو می کنند. فردوسی در شاهنامه درخت را پلکانی به سوی ملکوت و راهی برای رسیدن به خدا دانسته و حافظ در بسیاری از غزل هایش هر بار که پای صلح و دوستی و آشتی به میان آمده، به درخت گریزی زده است.
درختِ دوستی بنشان که کامِ دل به بار آرد
نهالِ دشمنی بَرکَن که رنج بیشمار آرد
سیاوش کسرایی نیز درخت را قامت بلند تمنا خوانده است. سال ها است که حتی ترانه های فارسی وامدار درختان هستند."
تو قامت بلند تمنایی ای درخت
همواره خفته است در آغوشت آسمان
بالایی ای درخت
دستت پر از ستاره و جانت پر از بهار
زیبایی ای درخت وقتی که بادها
در برگ های تو لانه می کنند
وقتی که بادها
گیسوی سبز فام تو را شانه می کنند
غوغایی ای درخت
وقتی که چنگ وحشی
باران گشوده است در بزم سرد او
خنیاگر غمین خوش آوایی ای درخت
در پایان جا دارد برخی از سرمشق های طبیعت به انسان را یادآور شوم. باشد که دربرابر درختان و زیست بوم خود، سر تعظیم فرود آورده و درس آموز آن باشیم.
اگر به دنبال سعادت و کرامت هستی، می توانی طبیعت را الگوی خود قرار دهی.
تواضع و افتادگی را از بید،
راست قامتی را از سرو،
صبوری را از صنوبر،
مقاومت را از بلوط،
روان بودن را از رود،
سخاوت را از خورشید
و کرامت را ازابر بیاموز
* ساختن فردای بهتر با جوانان*
*به مناسبت روز جوان*
ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
*جوانی و خرده فرهنگ آن* همواره یکی از موضوع ها و مسائل جدی در ادبیات آکادمیک ما بوده و هست؛ تا آنجا که شاخهای از جامعهشناسی به شکل تخصصی *« بررسی جامعهشناختی جوانان»* را در دستور کار دارد. نیروی جوانی به واسطه بهرهمندی از پویاییها و خودشکوفاییها همواره یکی از *سرمایهها و مزیتهای هر جامعه* به شمار میآید؛ اما ما چقدر توانستهایم از این فرصت برای پویایی جامعه خود بهره ببریم؟ چقدر جوان امروز ایرانی را میشناسیم و از مطالباتش آگاهیم؟ و چقدر سیاستگذاریهای ما متناسب با این مطالبات است؟
از سوی دیگر اگرچه مردم ما شوق همراهی خلاق را با جهان متحول امروزی دارند؛ اما سیاستها و ساختارهای رسمی آن چنان که باید، تسهیلگر این روند نبودهاند.
فرهنگ و تمدن ایرانی از دیرباز خصیصه ارتباط با جهان را داشته و اگر از رشدی برخوردار بوده، از طریق مبادلات با تمدنهای دیگر حاصل شده است. از جاده ابریشم تا جندی شاپور تا نهضت ترجمه و... .
با این وصف اگر قرار است جامعه ایران از متن جهان امروزی به حاشیه جهان پرت نشود، باید با دنیا و تغییراتش *«سازگاری خلاق»* داشته باشد.
مهمترین سرمایه انسانی و نیروی جمعیتی و اجتماعی که میتواند به این سازگاری خلاق کمک کند، *جوانان* هستند.
تا آنجا که به جوانان در کف جامعه مربوط میشود، آنان شوق همراهی با جهان پیش رو را دارند.
با وجود این، مدتها است که در *«کلاس جهانی»* غیبت داریم؛ برای ورود به این کلاس به انعطاف، پویایی، انرژی، پتانسیل و تحرک نیاز مندیم که همه این ها در جوانان لبریز است؛ اما سالهای متوالی است که سیاستهای رسمی ما از این امر مهم، غفلت سیستماتیک دارد.
هر وقت کشوری از لحاظ *دورههای جمعیتشناختی* ، وارد چرخهای شود که در آن دوره، جمعیت ۱۵ تا ۶۴ سالهها به بیشترین مقدار برسد، پنجرهای رو به جامعه باز میشود که به آن *«پنجره فرصت جمعیت»* گفته میشود. جوانان موتور محرکه اصلی این طیف جمعیتی هستند. این گروه جمعیتی میتواند تولید، تحقیق، اختراع ها، اکتشاف ها و نوآوریها را ممکن سازد، ارزش افزودههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی برای ایران ایجاد کرده و پویاییها و تغییرات و تحولات در جامعه را رقم بزند.
اگر از این *«پنجره فرصت جمعیت»* استفاده نکنیم و جوان نتواند مشارکت مؤثر داشته باشد، حسٍ *«خود اثربخشی»* او کاهش یافته و عزت نفس اش تضعیف میشود.
در دنیایی که روز به روز در حال جهانی شدن است، دریچههایی از *«فرهنگ جهانی جوانی»* برای جامعه ایران یک فرصت است که ما متأسفانه از آن استفاده نکرده ایم.
ما نتوانستیم سپهر عمومی و فضاهای اجتماعی قانونمند و مسالمتآمیز کافی برای بیان خواستهها و پیجویی انتظارات جوانان فراهم آوریم.
اگر جوان بتواند مطالباتش را از طریق نهادهای حرفهای، صنفی، محلی و مدنی و سمن ها دنبال کند، درواقع میتواند موتور محرک جامعه به سمت پیشرفت، سرزندگی، شکوفایی و... باشد؛ در غیر این صورت، آنان نمیتوانند مطالباتشان را به طور رضایتبخش دنبال کنند و در این فضا است که سرخوردگی و وازدگی بهصورت انواع نارضایتیها در جوان ظاهر میشود و مسائلی همچون اعتیاد، خودکشی، سرخوردگیهای اجتماعی، مهاجرت، پرخاشگری و دیگر آسیبهای اجتماعی را در پی خواهد داشت.
فراموش نکنیم که این نسل پاسخ های حاضر و آماده و از پیش ساخته ای را که برای مسائل امروز ارائه می شود، نمی پذیرد یا نسبت به ارزش های موجود بی تفاوت است.
*روژه گارودی* متفکر معاصر فرانسوی می گوید: *« باید اعتراف کنم که ما ضرورت تجدید نظر در شیوه های زندگی کنونی خود را مرهون نسل جوان هستیم که با واکنش های شدید خود در برابر وضع موجود، شک و تردید ما را نسبت به آن برانگیخت».*
در این راستا یادآوری نقش یک جوان در *تاریخ مطبوعات ایران* خالی از لطف نیست.
*مجله تمدن* که در سال ۱۲۸۴، یک سال مانده به *انقلاب مشروطیت* شروع به کار کرد، از نشریه های های مهمی بود که در *تحولات جامعه و در مشروطه خواهی* تأثیر بسزایی داشت.
لوگوی تمدن *« آینه عیب نمای ملی»* بود.
صاحب امتیاز و سردبیر این مجله *میرزا رضا مدبر الممالک ۲۲ ساله* بود. این جوان در جهت آگاهی جامعه، سیاست ها را نقد می کرد و مانند آینه نشان می داد.
تمدن یکی از پنج نشریه اساسی دوره نخست مشروطیت نام گرفته که در مجموع ۹۵ شماره از آن انتشار یافت. ادوارد براون شیوه این مجله را در انعکاس *«حوادث و اخبار ایران و جهان»* مطبوع دانسته و می نویسد: *« تمدن به همین جهت در میان مطبوعات فارسی مقام ممتازی داشت» و ...*
به قول *سهراب سپهری* *« چشم ها را باید شست و جور دیگر باید دید»*
* روز مهندس گرامی باد*
علی اکبر جعفری و ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
*مهندس* در فرهنگ ما به کسی اطلاق می شود که نگاهش به عناصر تشکیل دهنده یک پدیده ، نظام یافته و منطبق بر قواعد و ضابطه هاست. به عبارت دیگر هندسه که مبتنی بر نظم ، دقت ، محاسبه ، منطق ، استدلال و کشف قانون مندی های علمی است ، شاکله ذهنی مهندسان جامعه را تشکیل می دهد.
بدیهی است که اگر فرهنگ مهندسی بر کلیه شئونات جامعه پرتو افکن شود ، زندگی فردی و اجتماعی ما نیز بر پایه *خردورزی* شکل خواهد گرفت و در چنین وضعیتی حرکت مردم و جامعه به سوی *" دانایی محوری "* سوق یافته و کیفیت زندگی ارتقا خواهد یافت.
*روز مهندس* ( ۵ اسفند ) را که مصادف با زادروز دانشمند بزرگ ایرانی
*خواجه نصیرالدین طوسی* می باشد ، *به دانش آموختگان رشته های عمرانی ، صنعتی ، کشاورزی و پزشگی تبریک عرض نموده ، توفیق همه این عزیزان را در خدمتگزاری به مردم مسئلت می نماییم* .
* جای خالی تفکر خلاق در نظام آموزشی ایران*
* به مناسبت روز جهانی تفکر*
ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
_ای برادر تو همه اندیشه ای_
_مابقی خود استخوان و ریشه ای_
_گر بود اندیشه آت گل، گلشنی_
_ور بود خاری، تو هیمه گُلخنی_
_جان نباشد در خبر جز آزمون_
_هر که را افزون خبر، جانش فزون_
« مولوی»
۲۲ فوریه هر سال ( سوم اسفند ماه ) روز جهانی *"تفکر"* نام گذاری شده تا فرصتی را برای آموزش *« درست اندیشیدن »* فراهم سازد. تفکر فعالیتی ذهنی است و زمانی مطرح میگردد که انسان با مسئلهای مواجه گردیده و خواستار حل آن است. در این هنگام در ذهن، تلاشی برای حل مسئله آغاز میگردد که این تلاش ذهنی را، تفکر یا اندیشه مینامند.
از ویژگیهای بارز تفکر نقد است؛ به این مفهوم که شخص هم عقاید خودش و هم باورها و عقاید عمومی در جامعه را بررسی کرده و به چالش میکشد. علاوه بر آن، یک متفکر تلاش میکند در میان انبوهی از اطلاعات مغشوش و دستکاری شده، واقعیات و حقایق را آشکار کند. مردمی که از این قابلیت محروم اند، در شرایط منفعل به سر میبرند؛ *زیرا تفکر انتقادی خصلت رهایی بخشی دارد* .
از این رو آموزش تفکر باید در برنامه درسی مدارس و دانشگاهها نهادینه شود. مطبوعات حقیقتجو نیز باید مهارت نقادی و معیارهای تفکر صحیح را در افکار عمومی کشور به نحو موثر ترویج و اشاعه دهند.
*امانوئل کانت* فیلسوف آلمانی که در سال ۱۷۴۸ مقاله معروف *« روشن اندیشی و روشنگری چیست؟ »* را منتشر کرد، سخنی دوران ساز گفت: *« روشن نگری عبارت است از خروج آدمی از نابالغی به تقصیر خویشتن »* به زعم او ممکن است آدمی از حیث طبیعی بالغ باشد؛ اما از حیث فکری نابالغ بماند. این نابالغی ارتباطی به سن و سواد و تجربه و منصب ندارد. ممکن است کسی در ۸۰ سالگی و در مقام و منصبی باشکوه نابالغ باشد؛ یعنی به زبان کانت نتواند بدون تاثیرپذیری از دیگری، تشخیص، درک و عقل خود را به کار گیرد».
کانت این نابالغی را تقصیر خود آدمی می داند؛ برای این که کسی دست و زبان آدمی را نبسته است. اتفاقاً از آدمی درخواست و انتظار هست که فهم خویش را ابراز کند و به کار گیرد؛ نه این که به خاطر تنبلی، مصلحت و بی شهامتی فهم خویش را تعطیل کند و از ممتازترین امتیازش بهره نگیرد.
کانت می گوید افراد تن آسا، به جای اندیشیدن و شهامت در ابراز نظر، کتابی را راهنمای خود قرار می دهند یا از یک کشیش غمگسار چاره می جویند یا به پزشک پناه می برند تا رسم زیستن را به آنان بنماید. دلیل این پناهندگی به دیگران و ناتوانی در آغاز و تعمیق خوداندیشی، این است که *اندیشیدن هم سخت و هم خطرناک است.* سخت است برای این که باید از بین اقسام راه ها، یکایک آن ها را سنجید و خطرناک است برای این که هر انتخابی هزینه دارد.
به همین دلیل است که به زبان *اریک فروم* ، بسیاری افراد ترجیح می دهند در امنیت باشند تا در آزادی! برای این که در فضای آزاد چیزی برای عرضه ندارند. انسداد سیاسی مجال مناسبی برای این افراد تهی فکر است که گردن فرازی کنند و همه تقصیرها را بر دوش فضای بسته بگذارند؛ از این رو خروج از صغارت یا کودکی یا نابالغی، مستلزم آزادی و تمرین مداوم است. به سخن دیگر، از کسی که عمری مزد نابالغی اش را خورده و به صغارت خو گرفته است، نمی توان انتظار دلیری داشت یا کسی که برای اندیشیدن تربیت نشده، نمی تواند دقت و تأمل و تفکر رهایی بخش داشته باشد.
*فراموش نکنیم که متفکر نقاد، باید جامعنگر، مستدل، آزاداندیش، رها از خودمحوری و برخوردار از فضایلی همچون تواضع، شهامت و استقلال فکری باشد در غیر این صورت مرعوب و مقهور جزمیگری، تعصب کورکورانه و کوتهبینی میشود که به نوبه خود، خطراتی را به همراه دارد»*
متاسفانه در نظام آموزشی ایران *حافظه محوری* جایگزین *تفکر خلاق* شده است. *دکتر نعمت الله فاضلی* در کتاب *« مسئله مدرسه »* ( باز اندیشی انتقادی در آموزش و پرورش ایران )، این نکته را مورد تاکید قرار می دهد که: *« هدف اصلی مدرسه آماده کردن نسل جدید برای زیستن در جامعه مدرن و امروزی است. روح دنیای مدرن، روح نوآوری، خودشکوفایی، فردیت، اندیشه مستقل، تفکر انتقادی، تازگی و مدرن بودن است؛ بنابراین مدرسه و معلم در دنیای جدید معنای کهن خود را ندارند. معلمی یعنی تغییر دادن، تغییر کردن و برای تغییر ارزش و اصالت قائل شدن است. اگر وظیفه اصلی مکتب خانه یا مدرسه قدیم تثبیت بود؛ اما مدرسه جدید وظیفه اش تغییر است».*
بنابراین معّلم باید عشق به اندیشیدن را در شاگردان تقویت کند و شیوه اش را به آنان بیاموزد.
مهارت های تفکر انتقادی هنگام *بحث و تبادل اندیشه و حل مسئله* به بهترین وجه پرورش می یابد؛ از این رو آزاد اندیشی، تفکر مستقل، روشنگری و فراهم بودن فضای عمومی آزاد برای ورود به بحث؛ از شرایط الزامی تفکر انتقادی است.
*با این وصف مدارس باید به جای انتقال معلومات و ایجاد محیط های خشک انضباطی، اندیشه ورزی را نهادینه سازند* .