ابراهیم جعفری:
♈️#بیوکراسی به جای #دموکراسی
به مناسبت روز #درخت_کاری و #هفته_منابع_طبیعی
ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست
اگر یک ذره را بر گیری از جای
همه عالم خلل یابد سراپای
«شیخ محمود شبستری»
بیوکراسی نوعی از سبک زندگی است که عاملان آن یعنی بیوکراتها نتوانستهاند آن گونه که باید این منش و رفتار متکی بر دو پایه اخلاقمداری و احترام به طبیعت را به عنوان یک مکتب سیاسی- اجتماعی در جامعه معرفی کنند. این عدم توانایی شاید قدری به واقعگرا بودن این سبک زندگی برمیگردد که مبرا از هرگونه آرایش و وعدههای جذاب دیگر مکاتب اجتماعی است؛ اما هرآنچه که قدری با واقعیت همخوانی دارد و نتوانسته تبدیل به رفتار و الگوی جمعی شود، شایسته مطالعه و بررسی است.
یکی از بزرگترین پیشبینیهای دانشمندان در مورد قاطعترین پاسخ طبیعت به انسان که به آرامی و در طی ۵۰ سال آینده رخ خواهد داد، تغییرات اقلیمی و خسارتهای جبران ناپذیر آن است.
فراز و فرودهای فلسفی و جامعهشناختی قرن نوزدهم به همراه تنشها، جنگهای سیاسی و ایدئولوژیک در قرن بیستم و اوایل قرن حاضر، انسانها را واداشت تا نسخه واحدی به نام دموکراسی را برای تمامی جهانیان تجویز کنند؛ اما این نسخه مانند ناخدایی راهناشناس، کشتی بشریت را در چنان گردابی فروبرد که اکنون هشدارهای نهادهای علمی و سیاسی بی طرف نظیر سازمان ملل متحد و ... مورد بی اعتنایی و در مواردی تمسخر سران به اصطلاح دموکراتیک کشورهای توسعه یافته از غرب تا شرق عالم قرار میگیرد.
به اعتقاد اغلب بیوکراتها، دموکراسی ناتوان از انتخاب مسیر درست برای آینده بشریت است؛ زیرا قوانینی که دموکراسی با آن سعی دارد بر ملتها حکومت کند، دچار تضاد منافع بسیاری با قوانین حاکم بر طبیعت است. حال باید دید تا چه میزان این گفتمان میتواند در سپهر سیاسی جهان جایگاهی برای خود باز کند.
از نگاه دموکراسی، اگر بتوانیم برای مردم یک کشور فارغ از زبان، رنگ، دین و ... فرصتهای برابر ایجاد کنیم، به توسعه یافتگی رسیدهایم؛ اما امروز اکولوژیستها میگویند شاخص جامعه توسعه یافته دیگر این نیست که برای مردم یک سرزمین، فرصتهای برابر ایجاد شود، بلکه از نگاه آنان کشوری توسعه یافته است که بتواند برای همه زیستمندان شرایط زندگی مناسب فراهم سازد.
به عبارتی می توان گفت: « جامعه ای توسعه یافته است که برای همه موجودات ساکن چه حیوان، چه گیاه و چه انسان، حرمت حیات قائل باشد».
ابوالحسن خرقانی عارف نامدار قرن چهارم هجری ۸۰۰ سال پیش گفته است: « هر کس در این سرا درآید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید؛ چه آن کس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد، حتما بر خوان بوالحسن نامی ارزد».
فردوسی بزرگ ۲۰۰ سال پیش از ابوالحسن خرقانی با احترام به تنوع زیستی می گوید:
« میازار موری که دانه کش است؛ که جان دارد و جان شیرین خوش است».
خوشبختانه واکنش مردم ایران در مواجهه با بیماری و غم از دست دادن #پیروز آن چنان شکوهمند بود که گویی رهنمود حکیم توس را با جان و دل پذیرفته و در زمینه پاسداری از طبیعت به خودآگاهی رسیده آند.
کاشت درخت و حفاظت از آن به عنوان یک موجود زنده از جمله مواردی است که در گفتمان بیوکراسی جایگاه ویژه ای دارد.
هر درخت، مادر هزار شعر گفته و نگفته است. قرن هاست که شاعران بخشندگی، دوستی، نیاز، نور، انتظار، آشتی و هزار و یک مفهوم دیگر را در درخت جست و جو می کنند. فردوسی در شاهنامه درخت را پلکانی به سوی ملکوت و راهی برای رسیدن به خدا دانسته و حافظ در بسیاری از غزل هایش هر بار که پای صلح و دوستی و آشتی به میان آمده، به درخت گریزی زده است.
درختِ دوستی بنشان که کامِ دل به بار آرد
نهالِ دشمنی بَرکَن که رنج بیشمار آرد
سیاوش کسرایی نیز درخت را قامت بلند تمنا خوانده است. سال ها است که حتی ترانه های فارسی وامدار درختان هستند."
تو قامت بلند تمنایی ای درخت
همواره خفته است در آغوشت آسمان
بالایی ای درخت
دستت پر از ستاره و جانت پر از بهار
زیبایی ای درخت وقتی که بادها
در برگ های تو لانه می کنند
وقتی که بادها
گیسوی سبز فام تو را شانه می کنند
غوغایی ای درخت
وقتی که چنگ وحشی
باران گشوده است در بزم سرد او
خنیاگر غمین خوش آوایی ای درخت
در پایان جا دارد برخی از سرمشق های طبیعت به انسان را یادآور شوم. باشد که دربرابر درختان و زیست بوم خود، سر تعظیم فرود آورده و درس آموز آن باشیم.
اگر به دنبال سعادت و کرامت هستی، می توانی طبیعت را الگوی خود قرار دهی.
تواضع و افتادگی را از بید،
راست قامتی را از سرو،
صبوری را از صنوبر،
مقاومت را از بلوط،
روان بودن را از رود،
سخاوت را از خورشید
و کرامت را ازابر بیاموز