دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

سلام بر همشهریان عزیز و ارجمند

                                                                           

با لطف خداوند متعال  مقاله ای که از اینجانب با عنوان " کنکاشی در منظره نگاری های استاد محمد کرمی " در سایت آخاله انعکاس یافت ، در روزنامه " آفتاب یزد"  ۱۸ اسفند ماه ۱۳۹۷ نیز به چاپ رسید. زمانی که استاد کرمی مقاله چاپ شده همراه با تصویرشان را در روزنامه مشاهده کردند ، به نظر می رسد گل لبخند و رضایت باطنی در چهره ایشان آشکار شده است. این تصویر در آستانه نوروز خجسته برای اینجانب یک عیدی بزرگ است.  ضمن تشکر از جناب آقای احمد جابری که با ابتکار خود این عکس را گرفته و ارسال نموده اند ، سلامتی ، آرامش و طول عمر با عزت استاد کرمی را از خداوند متعال خواستارم.


                           ابراهیم جعفری

دکتر هادی خانیکی جاودانه در یادها

   روز سه شنبه ۱۴ اسفند ماه ۹۷ ، مراسم شکوهمند نکوداشت دکتر هادی خانیکی با عنوان " شب هادی خانیکی : مسافر گفت و گو " از سوی کتابخانه ملی ایران و با همکاری مجله بخارا در تالار قلم این کانون علمی با حضور انبوه دوستان و دانشجویانش برگزار گردید و هریک از سخنرانان ابعادی از شخصیت این چهره محبوب را بیان نمودند. اینجانب که از سال ۱۳۷۴ تا کنون افتخار شاگردی و دوستی دکتر خانیکی را پیدا کردم ، بر آن شدم تا برداشت خود را از منش و سجایای ایشان در حد شناختی که به دست آورده ام ، بیان کنم.
    در اولین مواجهه ای که با دکتر خانیکی  داشتم ، ناخودآگاه در مدار جاذبه اش قرار گرفتم ؛ انسانی مذهبی ، فرهنگی ، اخلاقی ، نوگرا ، دارای سعه صدر ، خوش فکر ، باسواد و ... که از همان ابتدای آشنایی ، تمام وجودم را تسخیر  نمود و میزان علاقه ام را به او روز به روز  بیشتر کرد. این علاقه موجب شد که با اتمام کلاس های پایانی که اغلب اوایل شب بود ، به اتاق ایشان در دانشکده رفته و هرکجای تهران که مقصدش بود ؛ از منزل گرفته تا ... با او همراه شوم و فرصت هایی را برای تعامل با این چهره دوست داشتنی به دست آورم. علاوه بر آن سعی می کردم تا حد امکان در کلاس های درس او در هر مقطع ( کارشناسی ، کارشناسی ارشد و دکترا ) حضور یافته و بهره گیری کنم. در همین راستا در سال ۱۳۷۵ که شادروان دکتر مجید تهرانیان برای تدریس در مقطع دکتری از سوی دانشگاه امام صادق ( ع ) ، دعوت شده بودند ، شبی به یادماندنی را  با ایشان ، دکتر خانیکی و ... در فرهنگ سرای اندیشه سپری کردیم که حلاوت مباحث علمی مطرح شده در آن جلسه مانند ستاره ای درخشان در آسمان خاطراتم می درخشد. خالی از لطف نیست اشاره کنم در برپایی نشستهای علمی و گفت وگو با هریک از اندیشمندان دعوت شده ‌ به ایران در عرصه های جامعه شناسی ، ارتباطات اجتماعی و ... از هابرماس و مانوئل کاستلز گرفته تا دکتر محمد علی کاتوزیان و دکتر مجید تهرانیان و ...، نقش دکتر خانیکی را بسیار پر رنگ دیده ام. مواجهه صمیمانه او با شادروان دکتر معتمدنژاد همه را تحت تاثیر قرار می داد ؛ از این روی چه در مراسم بزرگداشت و چه در مراسم درگذشت پدر علوم ارتباطات اجتماعی ایران  ( سال ۱۳۸۳ و ۱۳۹۲ ) سنگ تمام گذاشت. این همدلی و محبت صادقانه در جریان درگذشت دکتر قانعی راد هم قابل مشاهده بود.
    در نگاه سیستمی و جامع نگر دکتر خانیکی که با نهایت خوش بینی و امیدواری همراه است، همه افراد ، گل های یک بوستان هستند. وقتی در حین سخنانش با دوستان و یا سخنرانی های خود از دکتر شریعتی سخن می گوید ، گویی عشق از سراپای وجودش فوران می کند و در همان حال در رابطه با شادروان آیت الله هاشمی رفسنجانی ، دکتر شفیعی کدکنی ، محمدرضا شجریان ، شادروان حاج قربان سلیمانی ( دو تار نواز مشهور قوچانی ) ، زنده یاد پروفسور مریم میرزاخانی و ... چنان می نویسد و یاد می کند که علاقه مندان دوست دارند نه یک بار ؛ بلکه چند بار نوشته های او را مطالعه کنند. در کنار آن احترام عمیق به دانشجویان که آنان را سرمایه های بزرگ خود می داند ، جایگاه خاصی دارد و بر این باور است که پژوهش ها و پایان نامه های آنان از مهم ترین منابع علمی اش به شمار می رود. به همین دلیل می توان گفت دکتر خانیکی رشته وصل اندیشمندان ، هنرمندان ، دانشجویان ، ناشران ، روزنامه نگاران و حتی مردم عادی در کوچه و خیابان با یکدیگر است. فراموش نمی کنم یک بار در یکی از کتاب فروشی های منطقه شمال تهران که باهم کتاب های جدید را ورق می زدیم ، عده زیادی از فرهنگ پزوهان در داخل کتاب فروشی و بیرون از ان دور ایشان را گرفته و هر کدام حرفی و سخنی را در میان می گذاردند و ... با مشاهده این صحنه دریافتم که دکتر خانیکی تا چه میزان در دل ها جای دارد. در ارتباط با خانواده ، طی سخنرانی خود در پایان مراسم ، اظهار داشت مادرش که از سواد خواندن و نوشتن محروم است ، همراه با برادر و خواهرانش و نیز همسر و دخترانش منبعی الهام بخش در تکوین شخصیت او بوده و در نظرش بسیار عزیز و گرامی هستند.

         باران که شدی مپرس این خانه کیست
       سقف حرم و مسجد و میخانه یکی است
             باران که شدی ، پیاله ها را نشمار
        جام و قدح و کاسه و پیمانه یکی است

     دکتر خانیکی از همه ظرفیت ها در پیشبرد اهداف علمی و توسعه ای کشور استفاده می کند. به عنوان نمونه ایشان حداقل چهار بار از بنده دعوت نمودند در کلاس های درس ارتباطات توسعه در مقطع دکترا حضور پیدا کرده تا یافته های خود را در زمینه "ارتباطات مشارکتی در جامعه روستایی " ( رساله دکترا ) برای دانشجویان در میان بگذارم. از این رو دکتر خانیکی را می توان یک انسان چند ساحتی قلمداد کرد که همواره در این ساحت ها رفت و آمد دارد و بی جهت نیست که به " مسافر گفت و گو "  معروف شده است.
فراموش نکنیم که دکتر خانیکی یک هجرت و کوچ بزرگ از وادی مبارزه ( چریکی )  با رژیم گذشته به وادی اندیشه ورزی در دوران بعد از انقلاب داشته و به عقلانیت انتقادی رسیده  است. همان گونه که دکتر مقصود فراستخواه در سخنرانی خود تاکید نمود ، دکتر خانیکی کنشگری فعال است که با اقداماتی نظیر راه اندازی دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها ، فصلنامه آیین گفتگو ، مشارکت فعال در موسسات مردم نهاد مانند رحمان ، انجمن مطالعات ایرانی فرهنگ و ارتباطات ، جمعیت توسعه علمی و ... همواره طرحی نو درافکنده و معبری تازه را در مسیر علمی و فضای روشنفکری جامعه باز کرده است. از این رو دکتر خانیکی الگوی کنشگری و عاملیت در جامعه ماست ؛ کنشگرانی که می توانند پیشتاز و رهبران فکری گروه های مختلف باشند. در کنار موارد بالا سجایای اخلاقی این مرد بزرگ که در تواضع ،  عاطفی بودن ، صداقت ، بی ریایی ، آزادیخواهی ، انصاف ، مروت ، جوانمردی و ... خودنمایی می کند، هر انسانی را شیفته خود می سازد.
    دکتر خانیکی که فردی جهان دیده است و به اغلب کشورهای دنیا مسافرت نموده ، از دستاوردها و تجربه های خود در جهت بومی سازی توسعه نهایت بهره برداری را به عمل می آورد. او فردی نوگراست و همزمان به سنت های اصیل جامعه ایرانی وفادار است.  آثار متعدد   دکتر خانیکی از جمله مقدمه زیبایی که بر کتاب اینجانب " ارتباطات مشارکتی در جامعه روستایی " نگاشته اند ، نشان گر این ادعاست.
    در یک کلام دکتر هادی خانیکی عزیز سرمایه ای گرانقدر در جامعه ایران است که اکثر علاقه مندان ایشان و از جمله بنده وامدار دانش ، منش و اخلاق او بوده و هستم.
   قامتش استوار ، عمرش به بلندای آفتاب ، نامش بلند اوازه و رفتارش ماندگار باد.

                                            ابراهیم جعفری

کنکاشی در منظره نگاری استاد محمد کرمی

جهان زیباتر؛ چشم انداز لطیف تر

کنکاشی در منظره نگاری استاد محمد کرمی

از پای تا سرت همه نور خدا شود            در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی

گر در سرت هوای وصال است حافظا             باید که خاک درگه اهل هنر شوی

                                                                          " حافظ "                      

   به منظور توصیف هنر استاد محمد کرمی از مقالات شادروان احمد رضا دالوند نویسنده، پژوهشگر هنر، طراح گرافیک و نخستین منتقد هنر تجسمی بعد از انقلاب که در روز 19 آذر ماه سال جاری (1397) در سن 60 سالگی و در اوج بلوغ و پختگی به سوی معبود شتافت، وام گرفته ام. برای این عزیزسفرکرده ازخداوند متعال غفران و رحمت بی انتها مسئلت می نماییم.

     

 

افلاطون می گفت : " هنر می کوشد تا عواطف را به همان اندازه دقیق و منظم سازد که علم در مورد عقل انجام می دهد. " به نظر او زیبایی به اندازه سایر موارد و شاید هم بیش از آن ها برای بشر سازنده است. از این منظر مهارت نقاش منظره پرداز در بازنمایی عناصر طبیعت به گونه ای است که بیننده در نگاه اول به دلیل " زیبایی اثر " به آن دل می سپارد و در نگاه بعدی به خاطر آن که در خوبی آنچه می بیند، هیچ شکی ندارد، تعلق خاطرعمیق تری احساس می کند. شاید " منظره " جلوه گاهی از هستی لایتناهی باشد که در مقابل دیدگان حیرت زده هنرمند گسترده است.

     

 

    انسان امروزی و به ویژه شهروندان شهرهای بزرگ، کمتر فراغت بال دارند تا زمزمه نسیم را از لا به لای صنوبرها برجان مشتاق خود حس کنند. تصاویر تلویزیونی از مناظر وچاپ های دیجیتالی فراوان از طبیعت، هرگز قادر نیستند حس خالصانه و ناب یک نقاشی آبرنگ کوچک را در جان مخاطبان بریزند و جالب این که منظره پردازی دل انگیز در زمانه تکثیر دیجیتالی تصویر، قدر و قیمت بسیار بیشتری از چند قرن گذشته پیدا کرده است.

     

    مردم ما نیاز دارند زاگرس، دماوند، کویر، ابیانه، زاینده رود، البرز و... را از طریق هنر نقاشان سرزمین خود به خاطر آورند. انعکاس مناظرو چشم اندازهای آشنای یک سرزمین در آثار نقاشان، منجربه ادراک غنی تر مخاطبان از محیط اطراف می شود. نقاشی از منظره ( طبیعت ) بی شباهت به مکالمه میان انسان هنرمند و چشم انداز اطراف نیست. حاصل این مکالمه خلاق، به تصویری منتهی می شود که روح زمانه را در کالبد طبیعت می دمد. چنانچه ساز و کار این فرآیند هنری را بشکافیم، خواهیم دید که نقاشان بزرگ تا چه میزان می توانند به ارتقای فهم جامعه یاری برسانند. پیوند میان هنرو طبیعت، انسان و زندگی و رابطه ارگانیک میان آن ها از جمله نشانه های رشد و توسعه متوازن، پایدار و علمی است. با دور شدن هرچه بیشتر اجتماعات انسانی از ضربان طبیعت بکر  و غرق شدن هرچه بیشتر در چشم اندازهای هندسی شهرها، نیاز بشر به مشاهده نقاشی طبیعت هر دم حیاتی تر جلوه می کند. با دیدن نقاشی منظره باید جهان بیننده وسعت بیشتری پیدا کند و چیزی را دریافت کند که کلمات از بیان آن قاصر و موسیقی از توصیفش ناتوان باشد.

 

    " پل سزان " یکی از تأثیرگذارترین نقاشان مدرن فرانسوی می گفت : " من همان طور نقاشی می کنم که درخت بادام شکوفه می کند. " در واقع سزان می خواست به شعور و احساس خود روی بوم تحقق بخشد و هرگز در پی انتزاع نبود؛ بلکه در پی شناخت هستی بود. " جان راسکین " طراح، نقاش و متفکر انگلیسی نیز اعتقاد داشت که پاکی و تقدس، سرشت طبیعت است و می تواند نوعی تأثیر تعالی بخش بر همه دل سپردگانش داشته باشد. بیشتر انسان ها در هر جای جهان در جهت توضیح واژه " زیبایی "، یک منظره را توصیف می کنند. صحنه یک کوهسار یا دریاچه، یک باغ  یا یک گندم زار را مثال می زنند. نقاشی منظره مانند خود طبیعت، سرچشمه تسلی خاطر و شعف است. " رامبراند " نقاش بزرگ هلندی در میان مشاهده گران طبیعت از حساس ترین و دقیق ترین هنرمندانی است که تا کنون پا به عرصه حیات گذاشته اند. او به مرتبه ای رسید که می توانست برای هر چیز دیدنی، بی درنگ یک معادل ترسیمی رقم بزند. از این رو در طراحی هایی که از مناظر در دهه 1650 میلادی نقش زده، هر نقطه و هرخط در به جلوه درآوردن حالت فضا و نور دخیل هستند. در کار رامبراند حتی سفیدی کاغذی که بین سه ضربه سریع قلم موی او گیر می افتد، سرشار از هوا به نظر می رسد.  رامبراند  عاشق واقعیات منظره بود؛ جنب و جوش بوته ها، بازتاب آبراهه ها، سایه پراکنی آسیاب ها و ... همه به تیزی اشتهایش می افزود. برای چنین نقاشانی، نقاشی از منظره به معنای خلق یک دنیای تصوری و خیال پروازانه بود. دنیای پهناورتر، اغراق آمیزترو مالامال از تداعی هایی که خود به خود از ذهن برمی آیند، شکوه و گیرایی طبیعت بی آلایش را به عواطف بشری اهدا کرده است. نکته تأسف بار این است که اغلب نقاشان جوان در شرایط امروزی جامعه ما اساساً با طبیعت و منظره و هنر لایتناهی منظره نگاری سخت بیگانه اند و این بیگانگی زمانی تلخ تر جلوه می کند که می بینیم زیست بوم این اقلیم گسترده در مخاطره جدی قرار گرفته است.

      

  نقاشی و دکوراسیون صحنه نمایشنامه "بین مرگ و زندگی " توسط هنرمند فرزانه 
                                                    
آقای محمد کرمی      



متأسفانه درچنین شرایطی اغلب صاحبان گالری ها نیز رغبتی به ارائه و نمایش کار منظره پردازان نشان نمی دهند. در چنین شرایطی شهرستان ما ازنعمت هنرمند چیره دستی برخوردار می باشد که هنوز آثار برجسته اش درمیان مردم کمتر شناخته شده است.

   استاد محمد کرمی بدون کوچکترین تعلیم در زمینه نقاشی بیش از پنجاه سال پیش و درسن سی سالگی با مشاهده یکی از آثار کمال الملک ( پدر نقاشی ایران ) در کاخ گلستان وارد فضایی جدید در حوزه هنر شد و استعداد نهفته در وجودش را که میراث یک خانواده هنرمند بود، با کشیدن تابلوهای متعدد نقاشی؛ بخصوص منظره نگاری به نمایش گذارد. عشق، پشتکار و بی اعتنایی به جنبه های مادی هنر، اکسیر حیات بخشی بود که زیباترین پرتره ها و آثار را از این چهره محبوب و دوست داشتنی به یادگار گذاشته است.

    استاد کرمی تابلوهای نقاشی خود را مانند مادری که به فرزندش عشق می ورزد، دوست دارد و با علاقه بی اندازه به زادگاهش ، با اصرارمی خواهد که آثارش از گلپایگان خارج نشود و اگر با صلاحدید مدیران هنری قرار بر فروش آن ها گردید، درآمد حاصل شده در امورعام المنفعه شهر و به ویژه مراکز درمانی صرف شود. شاید این حساسیت از آنجا ناشی شود که اکثر منظره نگاری های او الهام گرفته از طبیعت زیبای گلپایگان است. اکنون که با همت و تلاش جناب آقای دکتر مرتضی جابری قرار است موزه ای برای حفظ و نگهداری تابلوهای نقاشی این هنرمند افتخارآفرین در نظر گرفته شود، جا دارد که رسانه ها و نهادهای مسئول فرهنگی اهتمام ویژه ای را در جهت معرفی و ترویج آثار ارزشمند ایشان در نمایشگاه ها و مکان هایی مانند اقامتگاه های بوم گردی و آثار باستانی که مورد بازدید گردشگران داخلی و خارجی قرار می گیرد، مبذول دارند. بدون تردید استاد محمد کرمی که سال های متمادی افتخار معلمی دردبیرستان ها را داشته، یکی از سرمایه های فرهنگی گلپایگان است که نه تنها به نسل فعلی، بلکه به نسل های بعد نیز تعلق دارد. امیدواریم جوانان علاقه مند به هنر نقاشی از اندیشه ها، تجربه ها و دستاوردهای ایشان بهترین استفاده را به عمل آورند. خاطرنشان می سازم  استاد کرمی در تئاترهای به یادماندنی " فقر وجنایت "، " بین مرگ و زندگی "، " سربداران " و " آنجا که ماهی ها سنگ می شوند "  که قبل و بعد از انقلاب در دبیرستان های شهر و با ابتکارجمعی از فرهنگیان از جمله برادر اینجانب آقای علی اکبر جعفری به عنوان نویسنده، تهیه کننده و بازیگر به نمایش درآمد، مسئولیت  نقاشی وطراحی صحنه ها را بر عهده گرفته وبدون کمترین توقع به صورت شبانه روزی مشارکت فعال داشتند؛ به گونه ای که می توان آن تلاش های عاشقانه را برگ های زرین دفتر زندگی ایشان قلمداد کرد. لازم به یادآوری است که هنر استاد  کرمی فقط در نقاشی خلاصه نمی شود؛ زیرا در زمینه هنر موسیقی نیز ایشان دارای استعداد بالایی بوده ودر نوازندگی با ویولن تبحربالایی دارند. از خداوند متعال عمر طولانی و سلامتی این استاد فرزانه را مسئلت می نماییم.

     

     به عنوان حسن ختام مناسب می دانم از سهراب سپهری که یکی از بزرگ ترین شاعران طبیعت گرا و در عین حال نقاشان معاصر ایران زمین است، یاد کنم. سپهری از جمله بارزترین کسانی بود که توانست با موفقیت در دو زمینه نقاشی و شعر به خلق آثار بپردازد. او نقاشی نبود که بر حسب تفنن شعر هم بگوید و شاعری نبود که هر زمان هوس کند، قلم مو به دست گیرد؛ شعر و نقاشی او هر دو جدی و برخوردار از والاترین ویژگی های هنری بود. این واقعیت همان دلیل بی همتایی هنر سپهری است و یادآور حقیقتی است که اگر شعر و نقاشی از یک ذهن ودل مشترک بجوشد، ناخودآگاه شباهت هایی هم خواهند داشت.

           

 برخی اوقات سهراب سپهری در شعرهایش به تابلوهای خود اشاره می کند. شاید خالصانه ترین اعتراف سپهری به هنر نقاشی اش همان چند خطی باشد  که در شعر " صدای پای آب " در معرفی خود سروده است :

اهل کاشانم، پیشه ام نقاشی است    گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ، می فروشم به شما

   تا به آواز شقایق که در آن زندانی است                    دل تنهایی تان تازه شود

   چه خیالی ، چه خیالی ...می دانم                           پرده ام بی جان است

                        خوب می دانم ، حوض نقاشی من بی آب است 

 

       See the source image

افتخاری دیگر برای گلپایگان



خدای بزرگ را سپاسگزاریم که بار دیگر یکی از  شایسته ترین فرزندان زادگاه ما در عرصه علمی مدیریت پزشکی افتخار آفرید و همشهریان را سربلند نمود. انتخاب سرکار خانم مریم نیکنامی مسئول محترم بخش سی سی یو  بیمارستان امام حسین ( ع ) گلپایگان به عنوان بهترین برگزیده کنگره بین المللی قلب و عروق و شایسته فعال علمی ، برگ زرینی است که در دفتر افتخارات گلپایگان خواهد درخشید. اگرچه اکثر مراجعه کنندگان در اولین مواجهه با بخش سی سی یو بیمارستان ؛  میزان مسئولیت شناسی ، دلسوزی ، نظم  و احترام به بیمار و همراهان شان را که از مدیریت توانمند آن سرچشمه می گیرد ، احساس می نمایند ؛  درعین حال این انتخاب نمایانگر فرهنگ بالا ، ارتباطات انسانی موثر ، روابط عمومی کارآمد  و احترام به حقوق شهروندی از سوی کارگزاران این مجموعه است. با عرض تبریک به کادر پزشکی و اداری بیمارستان امام حسین ( ع ) و خانم نیکنامی ، توفیق روزافزون شان را از خداوند متعال خواستاریم.

  علی اکبر جعفری                   ابراهیم جعفری

روز مهندس گرامی باد


مهندس در فرهنگ ما به کسی اطلاق می شود که نگاهش به عناصر تشکیل دهنده یک پدیده ، نظام یافته و منطبق بر قواعد و ضابطه هاست. به عبارت دیگر هندسه که مبتنی بر نظم ، دقت ، محاسبه ، منطق ، استدلال و کشف قانون مندی های علمی است ، شاکله ذهنی مهندسان جامعه را تشکیل می دهد.

بدیهی است که اگر فرهنگ مهندسی بر کلیه شئونات جامعه پرتو افکن شود ، زندگی فردی و اجتماعی ما نیز بر پایه خردورزی شکل خواهد گرفت و در چنین وضعیتی حرکت مردم و جامعه به سوی" دانایی محوری " سوق یافته و کیفیت زندگی ارتقا خواهد یافت.

روز " مهندس " را که مصادف با زادروز دانشمند بزرگ ایرانی خواجه نصیرالدین طوسی می باشد ، به دانش آموختگان رشته های عمرانی ، صنعتی ، کشاورزی و پزشگی تبریک عرض نموده ، توفیق همه این عزیزان را در خدمتگزاری به مردم مسئلت می نماییم.




علی اکبر جعفری ابراهیم جعفری