نام گذاری یک روز بهنام شهرها، اقدامی است که از چند سال پیش با هدف معرفی تاریخ و هویت شهر، جاذبههای گردشگری، توسعه شهری و تبادل فرهنگی با شهرهای دیگر و البته ترویج شادی و نشاط در شهرها و گردهمایی های مردمی، آغاز شد. از میان بیش از ۱۳۰۰ شهر ایران فقط تعدادی از آن ها روزی را بهنام خود ثبت کردهاند و در این میان تعداد انگشتشماری روز ملی دارند.
برای مثال اصفهان این روز را به بهانه شروع ساخت بنای شهر اصفهان در اول آذر ماه، تهران به مناسبت آغاز فرآیند اهمیت یافتن پایتختی تهران در قانون اساسی در ۱۴مهر ماه، شیراز بهدلیل طراوت و شادابی این شهر در نیمه اردیبهشت و سنندج همزمان با دستور ساخت شهر به دستور سلیمانخان اردلان جشن میگیرند. روز ملی اراک در ۲۸ مهرماه همزمان با سالروز صدارت امیرکبیر با هدف توسعه و گسترش فرهنگ این کلانشهر انتخاب شده است. تبریزیها روز ۱۴ مرداد و پیروزی مشروطه را بهدلیل اهمیت و جایگاه تبریز در قیام مشروطه، روز خود میدانند.
در عین حال نام گذاری در برخی شهرها متفاوتتر است و ارتباطی به وقایع تاریخی ندارد. برای مثال، شورای شهر کرج روز فرهنگی این کلانشهر را همزمان با مهمترین رویداد گردشگری این شهر یعنی آغاز جشنواره لالهها در تاریخ ۲۱ فروردین انتخاب کرده و در برازجان استان بوشهر روز فرهنگی پیوندی با معیشت این دیار دارد؛ برازجانیها ۱۲ اسفند و آغاز گردهافشانی نخلهایشان را بهعنوان روز شهرشان میشناسند.
این که رفتهرفته شهرهای ما تمایل یافتهاند تا یک روز از سال را در تقویم به نام خود ثبت کنند، اتفاق فرخندهای است؛ زیرا حکایت از بهتر شدن حال جامعه ما از نظر فرهنگی دارد. در واقع همه این اقدامات بهانهای برای یادآوری است. اگر نامگذاری یک روز موجب آن شود که به یاد بیاوریم موقعیت استثنایی شهرمان چگونه است، اتفاق فوقالعادهای میافتد که بر آینده و هویت شهرهای ما تأثیر نیکویی خواهد گذاشت.
البته پاسداشت و ارجگذاری شهر بهانه میخواهد؛ بهانهای برای تکریم و نکوداشت. نکوداشت آغوش مادری که شهروند را در خود پناه داده است. می توان گفت نکوداشت یک شهر در یکی از روزهای سال، فرصتی برای شهروندان جهت نزدیکی بیشتر به هویت شهر ایجاد می کند. این نکوداشت مرور خاطرات شهر و فضایی برای تجدید میثاق با آشنایان و همشهریان را نیز در بستر زمان به همراه دارد. نکوداشت یک شهر میوه ای با طعم هویت دارد. هویت، آسودگی و آرامش خیال به همراه داشته و حوادث و ناملایمات را امری گذرا میانگارد. از این رو شهروند باهویت، شهرگریز نیست. رو به شهر داشته و از سوی دیگر، عامل پیوند بین نسلی است.
با توجه به موارد ذکر شده، جای خالی روزی به نام گلپایگان با قدمت فرهنگی و تمدنی ۷۰۰۰ ساله که اولین آثار آن در سنگ نگاره ها و کبوترخانه ها و ... خودنمایی می کند و نیز برخورداری از آثار باستانی ارزشمند و میراث ملموس و ناملموس فرهنگی، جاذبه های گردشگری و مشاهیر تاثیرگذار در تقویم سال و مناسبت ها خالی است.
اکنون که با اعلان وزیر محترم میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی، گلپایگان به عنوان #شهرملی منبت ثبت گردیده، انگیزه ای مضاعف برای این اقدام وجود دارد که باید به عنوان یک فرصت از آن بهره برداری نمود.
از این رو انتظار می رود کنشگران فرهنگی، مدیران شهری و شهرستان؛ به ویژه شورای شهر گلپایگان با در نطر گرفتن ظرفیت های تاریخی و فرهنگی زادگاه مان، روزی را در سال به نام " #روز_گلپایگان " تعیین کنند تا هویت آن بر نسل های حال و آینده بیش از پیش معلوم گردد.
.
.
به بهانه سالروز تولد حضرت عیسی مسیح (ع)
فرصت سازی یک کتاب
برای صنعت گردشگری فرانسه
فرارسیدن ولادت باسعادت پیامبر بزرگ خدا و پیام آور صلح و دوستی حضرت عیسی ابن مریم (ع) بر موحدان پاک اندیش و روشن بین مبارک باد.
به مناسبت این میلاد خجسته، شرح چگونگی تبدیل کلیسای نوتردام پاریس را به عنوان یکی از کانون های گردشگری فرانسه یادآور می شوم.
هرازگاهی خبر تکان دهنده ای از آسیب ناگهانی یک اثر معماری، دوستداران و پیروان مکتب فرهنگ، هنر و میراث معنوی بشر را می لرزاند؛ تخریب ارگ تاریخی بم، قدیمی ترین و بزرگ ترین شهر خشتی جهان در زلزله سال ۱۳۸۳، انهدام بنا های تاریخی باشکوه سوریه و عراق توسط تروریست های داعشی، تخریب موزه منحصربه فرد تاریخ طبیعی برلین حین جنگ جهانی دوم، تخریب بنا های یادبود بوداییان در افغانستان توسط تروریست های طالبان و آتش سوزی کلیسای باشکوه نوتردام از آن جمله بود. به مرور زمان طی دوره های تاریخی، کلیسای نوتردام به موزه آثار تاریخی و مذهبی مسیحیت، تغییر کاربری پیدا کرد. همین مسئله باعث نیمه متروک شدن و آسیب دیدن بخش هایی از بنا شد. حتی در جریان انقلاب فرانسه، مورد تهاجم و غارت قرار گرفت. تنها رویداد مهم در این مقطع زمانی، تاج گذاری ناپلئون بناپارت در ابتدای قرن نوزدهم در این کلیسا بود.
نکته جالب آن است که با نام «نوتردام» چندین کلیسای دیگر در فرانسه وجود دارد و نمونه برجسته آن، کلیسای نوتردام شهر استراسبورگ است، اما همچنان علاقه مندی به #نوتردام_پاریس میان مردم فرانسه و جهان غیرقابل مقایسه با هر نمونه دیگری است. می توان با این توضیح کلیسای نوتردام پاریس را به عنوان مادر کلیسا های قرون وسطی تا معاصر نامید. برای یافتن پاسخ این پرسش که علت اصلی علاقه مندی و جایگاه مردمی کلیسای تاریخی نوتردام پاریس چیست، باید به تاریخ اجتماعی آن بنا پرداخته شود.
در میان مجسمه های ساخته و نصب شده در کلیسای نوتردام پاریس، مجسمه ژاندارک دلیر، اسطوره مبارزه فرانسوی ها وجود دارد. این داستان تاریخی به بخشی از جاذبه های محتوایی این بنا تبدیل شده است. هم دوره کلیسای نوتردام پاریس کلیسا هایی بس باشکوه تر و مهندسی تر ساخته می شود، اما نمی تواند جایگاه مردمی پیدا کند. اگر صِرف ساخت وساز معماری و ثبت آن به عنوان یک اثر معماری و میراث فرهنگی توان جاودانگی در میان مردم داشت، آثار فاخر هم عصر و حتی هم نام نوتردام نیز محبوب می شدند.
محبوبیت این کلیسا تاریخ و معماری نیست؛ بلکه تاثیرگذاری متن و قلم است. سال گذشته کلیسای نوتردام در آتش سوخت و مردم گویا بر جنازه معشوق شان سوگواری می کردند؛ این سوگواری نه بر بنای ۸۵۰ساله و تاریخ باشکوه آن، بلکه بر اساس داستان تاثیرگذار نویسنده ای بود که جان بخش دوباره کلیسای نوتردام شده بود. ،#گوژپشت_نوتردام نام داستان بلند عاشقانه ویکتور هوگو است که با گذشت نزدیک به ۱۹۰ سال از آفرینش آن، همچنان در میان مردم جهان تحسین می شود.
محل شکل گیری رخدادهای اصلی این رمان و شخصیت های آن، وابسته به کلیسای نوتردام است. رویدادهای شکل گرفته در آن محل چنان با فرم و فضای داستان آمیخته است که کلیسای نوتردام را به شخصیتی همیشه زنده نزد خوانندگان و مخاطبان بدل کرده است. ویکتور هوگو با هوشمندی و آگاهی یک موقعیت و بنای تاریخی در حال فراموشی را به عنوان عنصری مهم و تاثیرگذار در داستانش جانمایی می کند. کلیسای نوتردام به جایگاهی هم تراز و شاید مهم تر از شخصیت های اصلی در رمان دست می یابد و اسرارخانه ای برای جبهه خیر و شر و امانتدار تاریکی و روشنایی می شود.
نویسنده با به خدمت گرفتن بنای نوتردام جانی دوباره به کالبد کلیسا می دهد، چنان که گویی تاریخ ۷۰۰ساله قبل از آن وجود نداشته است. با خواندن داستان، مخاطب همچون شخصیت های اصلی آن تحت تاثیر جان بخشی بنای کلیسا قرار می گیرد. با توضیحات مختصری که بیان شد، می توان کلیسای نوتردام را #کلیسایویکتورهوگو نام گذاری کرد؛ چراکه او موجب رشد و ارتقای محبوبیت و جذابیت آن شده است. این کلیسا در ۱۸۳۱ ساخته شد؛ اما کمتر مورد توجه بود.
ولی وقتی ویکتور هوگو کتاب گوژپشت نوتردام را نوشت، این رمان باعث شد کلیسا مجددا مورد توجه قرار گیرد و در سال ۱۸۴۴ بازسازی شود. هرچند این بازسازی ۲۵ سال به طول انجامید، اما سرانجام این بنا به کلیسایی موثر در صنعت گردشگری فرانسه بدل شد و نشان داد که یک کتاب چگونه می تواند فرصت اقتصادی برای یک کشور ایجاد کند.
این یادداشت در روزنامه شرق پنجشنبه ۴ دی ماه ۱۳۹۹ ، صفحه ۱۲ با عنوان " فرصت سازی یک کلیسا " نیز به چاپ رسیده است.
.
.
.
این اتفاق عجیبی است که گزارش یک مسابقه از خود مسابقه اهمیت بیشتری پیدا کند؛ آن هم مسابقهای با این سطح از اهمیت! فینال لیگ قهرمانان آسیا بین ۲ تیم پرسپولیس و اولسان هیوندای به روایتی مهمترین بازی تاریخ باشگاه پرسپولیس و یکی از بااهمیتترین مسابقات فوتبال در این سالها بود. اما همین مسابقه تاریخی از ساعتها پیش از آغاز کاملا تحتتاثیر یک اتفاق و یک نام قرار گرفت.
#عادلفردوسیپور بعد از مدتها دوری از صحنه گزارشگری، این بازی را از صفحه فارسی AFC بهشکل مستقیم گزارش میکرد. از زمانی که این خبر اعلام شد، فضای مجازی که پیشتر عرصهای برای تحلیلها و کریخوانیهای معمول پیش از بازی بود به صحنهای برای حمایت از این چهره محبوب تبدیل شد. حالا همه به یک سوال فکر میکردند که « بازی را از تلویزیون میبینید یا اینستاگرام؟» و البته درصد پاسخها به این سوالها را حتما در این روزها دیدهاید و هجوم ۳ میلیون نفری ایرانیها به اینستاگرام فارسی AFC هم گواهی است بر آنچه در این خصوص رخ داد.
تمامی این ماجراها، حاصل مدیریت غلط و تصمیمهای نادرست و عجیبی است که در صداوسیما اتخاذ شده و فرصت مناسب برای استفاده از یک محبوبیت تاریخی را با کجسلیقگی محض به تهدید بزرگی برای مشروعیت این سازمان بدل کرده است. در نتیجه، فینال لیگ قهرمانان آسیا به قهرمانی تیم ایرانی منجر نشد اما به قهرمانتر شدن یک قهرمان مردمی انجامید. جمع زیادی از ایرانیها دیروز چشم از صفحه بزرگ تلویزیون برداشتند و بازی را از صفحه کوچک گوشیهای همراهشان تماشا کردند، چون کیفیت برایشان مهمتر از کمیت بود.
۸۰۹ هزار نفر؛ بهترین در ایران، پنجمین در دنیا گزارش عادل فردوسیپور در لایو اینستاگرام با حدود ۷۸۰ هزار بیننده آغاز شد. تعداد بینندگان این گزارش در شلوغترین لحظات از مرز ۸۰۰ هزار نفر هم گذشت و در بالاترین مقدار خود به ۸۰۹ هزار نفر رسید. عادل فردوسیپور گزارش خودش را با این جملات آغاز کرد: «سلام خدمت همه شما مردم عزیز، دوستداشتنی، باوفا و بامعرفت کشورمان. سلام به ایران عزیز. نمیدانید چقدر دلم برای شما تنگ شده بود. نمیتوانم بیان کنم...» او در این لحظه کمی احساساتی شد، مکث کرد و دوباره به گزارش برگشت: «به خودم گفته بودم اول بازی خودت را کنترل کن اما...» همین تکه از گزارش عادل بلافاصله بعد از بازی بارها و بارها در فضای مجازی بازنشر شد.
فریادهای او در لحظه گل پرسپولیس، افسوسش در صحنه پنالتی اول با این جمله که «کاش میگذاشتند اقلا یک دقیقه شادی کنیم!» و حسرت و افسوسش در پایان بازی با تکرار این جمله خودش که «دیگه حالی به آدم میمونه...» از دیگر لحظات این گزارش بودند که مورد توجه مردم قرار گرفته و در فضای مجازی بازنشر میشدند. ضمن اینکه بسیاری از مردم عکسهای خود را در حالی که با تلفن همراه شان بازی را تماشا میکردند، در شبکههای اجتماعی قرار میدادند. حتی برخی از سایتهای پربیننده که علاقه چندانی به نام فردوسیپور ندارند و تا قبل از بازی حتی خبر مربوط به گزارش او را منتشر نمیکردند در مقابل این موج تسلیم شده و در حین بازی کانال خودشان را با هایلایتهایی از گزارش عادل پر میکردند!
گزارش فردوسیپور در اینستاگرام در نهایت با رکورد ۸۰۹ هزار نفریاش تبدیل به پنجمین لایو پربیننده در تاریخ اینستاگرام شد. در حالی که ۴ لایو برتر مربوط به صفحات غیرفارسی بوده و در واقع این پربینندهترین لایو در تاریخ اینستاگرام فارسی بوده است. برای خلق این رکورد خیلیها که پرسپولیسی نبودند و حتی برخی افراد غیرفوتبالی هم به اینستاگرام آمده بودند. این گزارش برای مردم چیزی فراتر از یک گزارش فوتبال بود. آنها این صحنه را فرصت مناسبی برای یک اعتراض مدنی یافته بودند و این اعتراض میلیونی، تعداد دنبالکنندههای صفحه فارسی AFC را طی ۲روز از ۲۶۰ هزار نفر به نزدیک به ۳ میلیون نفر رساند. این صدای مردمی بود که اگرچه مسابقه فوتبال را با دخالت VAR روی مانیتورهای داوران باختند، اما بازی خودشان را روی صفحه کوچک گوشیهای همراه با پیروزی به پایان رساندند.
ابراهیم جعفری
.
عادل فردوسی پور را خدا نگاه کرد
.
.
.