دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

محفل اُنس فرهیختگان و هنرمندان

* محفل اُنس فرهیختگان و هنرمندان* 


 *_ گزارشی از ضیافت افطاری در مرکز خرید اندیشه تهران_* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 اینجانب توفیق داشتم در ضیافت افطاری روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان که به مناسبت سالگرد درگذشت *شادروان سید جواد مناجاتی* از سوی فرزندان آن مرحوم آقایان سید یوسف و سید محمد مناجاتی برگزار گردید، حضور یافته و ساعاتی عارفانه و دل انگیز را پشت سر گذارم. 


 شرکت کنندگان در این محفل اغلب مدیران و مجریان سابق صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، هنرمندان، شاعران و ... بودند.  تا آنجا که بنده می شناختم، آقایان دکتر اسماعیل آذر، دکتر علیرضا افتخاری، استاد حسام الدین سراج، محمد رضا حیاتی، هرمز شجاعی مهر، محمود شهریاری، سهیل محمودی، علیرضا قزوه، و از همشهریان نیز دکتر غلامرضا حبیبی ( جراح ) و ... در این جمع حضور داشتند و هر کدام سخنان کوتاهی ایراد نمودند.


 *آقای یوسف مناجاتی* که ابتدای برنامه در مجلس حضور نداشت، با عذرخواهی از میهمانان، دلیل تأخیر خود را باز گشت از گلپایگان مطرح نمود؛ زیرا مجبور شده بود در *پویش آزادی زندانیان دارای جرائم غیرعمد* با هدف جمع آوری کمک های مالی خیران شرکت کند. 

بنا به گفته جناب آقای سعید جابری رئیس سابق زندان گلپایگان و مددکار فعلی زندانیان، با لطف خدای کریم در جشن گلریزان رمضان امسال، *مبلغ ۴میلیارد و ۷۰۰ میلیون* تومان از خیران جمع آوری گردید که موجب آزادی ۲۰ زندانی گردید و  *یک میلیارد تومان* از آن را آقای مناجاتی پرداخت نمود.  


 *_صدها فرشته بوسه برآن دست می زنند_* 

 _*کز کار خلق یک گره بسته وا کند*_ 


 آقای مناجاتی در سخنان خود تاکید کرد از صمیم قلب دوست دارد تمکن مالی اش را بیشتر صرف *اعتلای فرهنگ و هنر این مرز و بوم* نماید و حتی پیشنهاد ایجاد صندوقی را برای رفع مشکلات اقتصادی هنرمندان مطرح ساخت.

علاقه ایشان به هنر و هنرمندان را می توان در تهیه برنامه فاخر *« تماشاگه راز »* در سال های اولیه دهه ۱۳۷۰ جست و جو کرد. تماشاگه راز که عنوانی برگرفته از کلام *خواجه حافظ* است، نشانه‌ اصالت در شعر و موسیقی شد و نزدیک به پنج هزار قسمت با موضوع *« ادب و هنر »* تقدیم علاقه مندان گردید.


   بسیاری از نویسندگان و اندیشمندان مغرب زمین در تالیف آثارشان از مساعدت و حمایت های مالی انجمن‌ها و موسسات خیریه خصوصی برخوردارند. بارها شاهد بوده ایم که در مقدمه‌ کتاب هایی که به زبان های لاتین تالیف یافته، نویسنده از کمک‌های نقدی چندین موسسه و انجمن، افراد حقیقی و حقوقی و... در حین پژوهش و تالیف اش تشکر و قدردانی کرده است. 

پرسش مطرح برای بسیاری از مخاطبان، این است که جوامع غربی چگونه به چنین بلوغی رسیده‌اند که خیرات را نه فقط در کمک به مستمندان، بلکه در حمایت از اهل فکر و اندیشه و تفکر نیز می بینند؟! 

چرا برای جامعه ما با وجود داشتن سابقه‌ای طولانی در امر خیریه و امداد فقیران و سنت دیرپای صدقه به نیازمندان، خیریه فرهنگی و علمی چنین غریب و ناآشناست؟ چرا در جامعه ما، ثروتمندان فاقد این فضیلت هستند؟ آنچه مسلم است این که چنین خیریه‌های فرهنگی، یک سنت و سبک غالب نیست.


 در این گردهمایی که مضمون اصلی آن، *قدر شناسی از فرهیختگان و هنرمندان* بود، شاعر برجسته معاصر جناب آقای علیرضا قزوه با خواندن سروده ای از خود بر معنویت آن افزود.


 *بی تو ای جان جهان ، جان و جهان را چه کنم؟* 

 *خود جهان می گذرد، ماندن جان را چه کنم؟* 

 

 *ماه شعبان و رجب، نم نم اشکی شد و رفت* 

 *خانه ابری ست خدایا ! رمضان را چه کنم؟* 

 

 *شانه بر زلف دعا می زنم و می گریم* 

 *موسی من! تو بگو روز و شبان را چه کنم؟* 

 

 *صاحب " حیّ علی ... "!  لقمه ی نوری برسان* 

 *سحر از راه رسیده ست، اذان را چه کنم؟* 

 

 *کاتبان تو مرا خطّ امانی دادند* 

 *کشته خال توام ، خط امان را چه کنم؟* 

 

 *کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهان* 

 *پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم؟* 

 

 *کاش می شد که سبک تر شوم از سایه  خویش* 

 *آفتابا تو بگو! خواب گران را چه کنم؟* 

 

 *زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من است* 

 *وقت افطار ولی زخم زبان را چه کنم؟* 

 

 *رنجه از طعنه ی پیران پریشان نشدم* 

 *با چهل چله جنون پند جوان را چه کنم؟* 

 

 *غرقه ی موج رجز، گم شده ی بحر رمل* 

 *سینه خالی ز معانی ست ، بیان را چه کنم؟* 

 

 در این جمع صمیمی، جای *استاد قاسمعلی فراست* ، همشهری فرزانه و دانشمندمان خالی بود. در تماسی که با ایشان داشتم، به دلیل لزوم شرکت در ضیافتی دیگر، عذرخواهی نمود؛ اما *سهیل محمودی* شاعر شیرین سخن و باصفای معاصر که در هر محفلی حضور داشته باشد، بر طراوت و شادابی آن می افزاید، تا حدود زیادی جای او را پر کرد. به ویژه این که در پایان سخنان خود دو بیت از شعر مشهور *حضرت مولانا* را که با صدا و لحن گرم ایشان از دهه ۱۳۷۰ خورشیدی در خاطره ها نقش بسته است، تکرار کرد.


 *ای خدا این وصل را هجران مکن* 

 *سرخوشان عشق را نالان مکن* 

 *نیست در عالم ز هجران تلخ تر* 

 *هرچه خواهی کن ولیکن آن مکن* 

 

یادی از دکتر پرویز ناتل خانلری با تاکید بر بخش هایی از نامه او به فرزندش آرمان

* یادی از دکتر پرویز ناتل خانلری با تاکید بر بخش هایی از نامه او به فرزندش آرمان* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan

درگذشت دکتر «پرویز ناتل خانلری» استاد دانشگاه و روزنامه‌‏نگار

 *دکتر پرویز ناتل‌خانلری* ، یکی از بزرگترین دانشمندان ایران‌زمین بود که در مقام استادی دانشگاه تهران شاگردان بسیاری تربیت کرد. در بنیاد فرهنگ بیش از سیصد کتاب مهم به طبع رسانید. مدتی به‌عنوان وزیر فرهنگ خدمت کرد و طرح *سپاه دانش* را در همین مقام اجرا کرد. از سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۵۷ یکی از معتبرترین مجلات فرهنگی‌ادبی، یعنی مجله *«سخن»* ، را انتشار داد و در آن مطالبی دلکش و تازه چاپ کرد. یکی از یادگارهایی که از دکتر خانلری به جا مانده، نامه‌ای است که به پسرش آرمان در بدو تولدش نوشته است؛ اگرچه آرمان در ۸ سالگی از دنیا رفت. بخش هایی از آن را در اینجا نقل می‌کنم:

سخن | نشریات | بنیاد محقق طباطبایی

 *فرزند من!* 


 دمی چند بیش نیست که تو در آغوش من خفته‌ای و من به‌نرمی سرت را بر بالین گذاشته و آرام از کنارت برخاسته‌ام و اکنون به تو نامه می‌نویسم. شاید هرکه از این کار آگاه شود، تعجب کند؛ زیرا نامه و پیام آن‌گاه به کار می‌آید که میان دو تن فاصله‌ای باشد و من و تو در کنار همیم.

اکنون تو کوچک‌تر از آنی که بتوانم آن‌چه می‌خواهم با تو بگویم. سال‌های دراز باید بگذرد تا تو گفته‌های مرا دریابی و تا آن روزگار شاید من نباشم. امیدوارم روزی آن را برداری و به کنجی بروی و بخوانی و درباره‌ِ آن اندیشه کنی. اکنون که این نامه را می‌نویسم، زمانه آبستن حادثه‌هاست. من نیز همانند هر پدری آرزو دارم که دوران جوانیِ تو به خوشی و خوشبختی بگذرد.


 شاید بر من عیب بگیری که چرا دل از وطن برنداشته و تو را به دیاری دیگر نبرده‌ام تا آن‌جا با خاطری آسوده‌تر به سر ببری. شاید مرا به بی‌همتی متّصف کنی. راستی آن است که این عزیمت بارها از خاطرم گذشته است؛ اما من و تو از آن نهال‌ها نیستیم که آسان بتوانیم ریشه از خاک خود بر کنیم و در آب و هوایی دیگر نمو کنیم.

پدران تو، تا آن‌جا که خبر دارم، همه با کتاب و قلم سر و کار داشته‌اند؛ یعنی از آن طایفه بوده‌اند که مأمورند میراث ذوق و اندیشهِ گذشتگان را به آیندگان بسپارند. جان و دلِ چنین مردمی با هزاران بند و پیوند به اهل زمینِ خود بسته است. از این‌ همه تعلق گسستن کار آسانی نیست.


 اکنون که این‌جا مانده‌ایم و سرنوشت ما این است، باید به فکر حال و آینده‌ خود باشیم. 

امروز ثروت هر ملتی حاصل پیشرفت صنعت اوست و قدرت نظامی نیز علاوه بر کثرت عدد، با صنعت ارتباط دارد.

این نکته را از روی ناامیدی نمی‌گویم و هرگز یأس در دل من راه نیافته است. نیروی خود را سنجیدن و ضعف و قدرت را دانستن از نومیدی نیست؛ اما دنیای امروز پر از حریفان زورمند است و ما زوری نداریم که با ایشان درافتیم.


 پس اگر نمی‌خواهیم یکباره نابود شویم، باید در پی آن باشیم که برای خود شأن و اعتباری جز از راه قدرت مادی به دست بیاوریم، تا دیگران به ملاحظه‌ آن، ما را به چشم اعتنا بنگرند و جانب ما را مراعات کنند و اگر گردش زمانه ما را به ورطه‌ نابودی کشید، آیندگان نگویند که این مردم لایق و سزاوار چنین سرنوشتی بوده‌اند.


این شأن و اعتبار را جز از راه دانش و ادب حاصل نمی‌توان کرد. ملتی که رو به انقراض می‌رود، نخست به دانش و فضیلت بی‌اعتنا می‌شود. به این سبب برای مردم امروز باید دلیل و شاهد آورد تا بدانند که اگر ایران در کشاکش روزگار تا کنون به جا مانده و قدر و آبرویی دارد، سببش جز *قدر و شأنِ هنر و ادبِ آن* نبوده است.

جنگ‌ها و فیروزی‌ها اثری کوتاه دارند. آثار هر فیروزی تا وقتی دوام می‌یابد که شکستی در پی آن نیامده است؛ اما فیروزی معنوی است که می‌تواند شکست نظامی را جبران کند. 

کشور فرانسه پس از شکست ناپلئون سوم در سال ۱۸۷۰، مقام دولت مقتدر درجه‌اول را از دست داده بود. آن‌چه بعد از این تاریخ موجب شد که باز آن کشور مقام مهمی در جهان داشته باشد، دیگر قدرت سردارانش نبود بلکه *هنر نویسندگان و نقاشان‌شان* بود.

ما نیز امروز باید در پی آن باشیم که چنین نیرویی برای خود به دست بیاوریم. گذشتگان ما در این راه آن‌قدر کوشیدند که برای ما آبرو و احترامی بزرگ فراهم کردند. بقای ما تا کنون مدیون و مرهون کوشش آن بزرگواران است.


 امروز ما از آن پدران نشانی نداریم؛ اما اگر هنوز امیدی هست، آن است که هنوز برق آرزو در چشم جوانان می‌درخشد. آرزوی آن‌که بمانند و سرافراز باشند. 

تا چنین شوری در دل‌ها هست، همه‌ بدی‌ها را سهل می‌توان گرفت. آینده به دست ایشان است و من آرزو دارم که فردا تو هم در صفِ این کسان درآیی؛ یعنی در صف کسانی که به قدر و شأنِ خود پی برده‌اند. می‌دانند که اگر برای ایران آبرویی نماند، خود نیز آبرو نخواهند داشت. می‌دانند که برای کسب این شرف، کوشش باید کرد و رنج باید برد.

آرزوی من این است که تو هم در این کوشش و رنج شریک باشی و مردانه بکوشی.


 *زان پیش که دست‌وپا فرو بندد مرگ* 

 *آخر کم از آن‌که دست‌وپایی بزنیم؟*

بازخوانی گذشته درخشان آموزش و پرورش گلپایگان، راه گشای اهداف راهبردی مدیران، معلمان و دانش پژوهان

* بازخوانی گذشته درخشان آموزش و پرورش گلپایگان، راه گشای اهداف راهبردی مدیران، معلمان و دانش پژوهان* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 *ما چو ناییم و نوا در ما ز توست* 

 *ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست* 

 *ما که باشیم ای تو ما را جان جان* 

 *تا که ما باشیم با تو درمیان* 

                                              ( مولوی )


 اولین نشست هم‌اندیشی انتشار کتاب *روایت فرزانگی آموزش و پرورش گلپایگان* روز پنجشنبه دهم فروردین ماه ۱۴۰۲ با حضور رئیس محترم اداره جناب آقای عبیری، استادان مرتضی امامی، علی اکبر جعفری، مهندس یاوری معاون آموزشی، خانم دکتر مهرنوش امینی مدیر پژوهش سرا، سرکار خانم کاویانی کارشناس تکنولوژی آموزشی و اینجانب برگزار شد. 

لازم به یادآوری است که طی چند سال گذشته نگارش این کتاب دغدغه جدی رییس سابق آموزش و پرورش جناب آقای دکتر مهدیان بود که خوشبختانه با استقبال گرم جناب آقای عبیری همراه شد؛ به گونه ای که ایشان بر لزوم تشکیل جلسه‌های بعدی با حضور سایر علاقه مندان تاکید نمودند.

موارد زیر حاصل گفت و گوی آفراد حاضر در جلسه بود که مناسب دیدم جهت تنویر افکار عمومی و دریافت پیشنهاد از سوی مخاطبان مطرح سازم.


 اگر توسعه پایدار هر منطقه را مشتمل بر توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ...  بدانیم، بدون تردید *توسعه فرهنگی* در گلپایگان، وجه غالب آن را به خود اختصاص می دهد؛ از این رو سهم آموزش و پرورش نسبت به سایر نهادها به مراتب برجسته تر می باشد.


 اکنون که آموزش و پرورش گلپایگان *صدمین سالگرد* فعالیت خود را پشت سرگذارده، فرصت مناسبی است تا عوامل موثر در نقش آفرینی این نهاد بر پیشرفت گلپایگان از سال ۱۳۰۰ خورشیدی تا کنون در قالب انتشار کتاب مورد بررسی دقیق قرار گیرد.

بر هیچ کس پوشیده نیست که معلمان سطوح پیش دبستانی، ابتدایی و متوسطه، مدیران آموزشی و خیران عرصه آموزش در پیشبرد اهداف علمی زادگاه مان دارای نقش بوده آند؛ از این رو انتظار می رود حق هر کدام از آنان به شایستگی ادا گردد تا به عنوان الگوهای تلاش صادقانه در میان جامعه مطرح شوند و نسل جدید دریابد که چهره های تحصیل کرده و تاثیرگذار گلپایگان در کشور و حتی خارج از ایران محصول مجاهدت ها و دلسوزی های آنان بوده اند. 


 از سوی دیگر مکان های آموزشی و ویژگی های آن ها مانند *دانشسرای مقدماتی، دبیرستان امام خمینی «ره» ( فردوسی سابق )، اولین مدرسه ابتدایی که در سررباطان راه اندازی گردید* و ... به عنوان *مراکز نمادین علمی که دریچه های ورود مدرنیته به زادگاه مان بودند* ، به نسل کنونی معرفی گردند تا در خاطره جمعی اش باقی بماند و با میراث فرهنگی خود بیشتر آشنا شود.


 از آنجا که *«گذشته چراغ راه آینده است»،* باید با الهام از دستاوردها و تجربه های تاریخی آموزش و پرورش گلپایگان، *بستری برای هویت زایی و اثرگذاری بیشتر این نهاد در زمان های حال و آینده به وجود آورد تا پیوند نسل امروز و فردای ما با آن گذشته درخشان، استحکام یابد.* 


 یادآوری این نکته ضروری است که بنا شد کتاب روایت فرزانگی در *چهار بخش*  تدوین گردد: 

اولین بخش به *تاریخچه شهر فرهنگ  محور گلپایگان* باز می گردد که  فرآیند تشکیل آموزش و پرورش نیز ذیل آن قرار می گیرد.

بخش دوم شامل *نخبگان فرهنگی و افراد تاثیر گذار در دهه های ۱۳۴۰ تا کنون می باشد* ؛ افرادی که دانش آموخته مدارس زادگاه مان هستند و شایستگی خود را در جهت خدمتگزاری به ایران عزیز اثبات نموده و برای گلپایگان افتخار آفرین بوده آند.

بخش سوم به شهیدانی تعلق دارد که از دامان آموزش و پرورش گلپایگان به سوی جبهه های دفاع مقدس شتافتند و جان خود را تقدیم راه خدا و استقلال میهن نمودند.  

بخش چهارم به عملکرد خیران مدرسه  ساز و فرهنگیان  خیر اندیش در زمینه راه اندازی نهادهای علمی مدنی نظیر *«خانه ریاضیات»* و ... می پردازد.


 خوشبختانه مقاله ها و یادداشت های قابل توجهی در مورد مدیران و معلمان تاثیر گذار ( اعم از آنان که در قید حیات آند و افرادی که دعوت حق را لبیک گفته اند)، *در فضای مجازی ( سایت آخاله، کانال دهکده جهانی و ... )* و نیز *آرشیو هفته نامه «صدای گلپایگان»* موجود است که می توان با جمع آوری و بازنگری، مورد استناد قرار داد. علاوه بر آن *تاریخ شفاهی آموزش و پرورش گلپایگان* نیز به روایت آقای علی اکبر جعفری در ۴۱ بخش با عنوان *«عطر خاطره ها در گذر زمان»*  که بیانگر تحولات آموزشی زادگاه مان می باشد، در صفحه اینستاگرامی ایشان با آدرس *Aliakbar_Jafari3* در دسترس است.


اکنون که اراده ای برای جمع بندی دستاوردها در جهت راه گشایی به سوی آینده بهتر ایجاد گردیده، جا دارد کنشگران سپهر آموزشی گلپایگان؛ به ویژه مدیران و معلمان بازنشسته و شاغل با مستند سازی تجربه های خود در مدرسه و کلاس، اداره آموزش و پرورش را در تهیه و تدوین  کتاب  *روایت فرزانگی* یاری دهند.


 *این سخن پایان ندارد لیک ما* 

 *باز گوییم آن تمام قصه را*

رمزها در رمضان است خدا می داند

 *رمزها در رمضان است خدا می داند* 

رمزها در رمضان است، خدا مى داند

برتر از فهم و گمان است، خدا مى داند

 *لیلة القدر، کدامین شب این ماه خداست؟* 

 *چه شبى برتر از آن است، خدا مى داند* 

هر شبى توبه کنیم از گنه و پاک شویم

لیلة القدر، همان است، خدا مى داند

موسم بندگى چشم و زبان و گوش است

نه همین صوم دهان است، خدا مى داند

گر نباشد همه اعضاى تو تسلیم خدا

روزه ات صرفه ى نان است، خدا مى داند

 *بار عام و همه مهمان خداوند کریم* 

 *ماه آزادى جان است، خدا مى داند* 

سبط اکبر که در این مه متولد گردید

رمز حسن رمضان است، خدا مى داند

زین مه نیمه مه، ماه خدا کامل شد

عید شادى جهان است، خدا مى داند

 *میزبان است خدا، در مه میلاد حسن* 

 *رمز این نکته نهان است، خدا مى داند* 

کرمش مایه امید گنه کاران شد

یا حسن، ورد حسان است، خدا مى داند


 *شادروان حبیب الله چایچیان*

           ( متخلص به حسان )

نوروز؛ آرش کمانگیرِ فرهنگ ایرانی است

*«نوروز؛ آرش کمانگیرِ فرهنگ ایرانی است»* 


 علی اکبر جعفری و ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan

 

 * زِ کوی یار می آید نسیم باد نوروزی* 

 *از این باد آر مدد خواهی، چراغ دل برافروزی* 

 *به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی* 

 *به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی* 

                                                           "حافظ"


 صدای پای بهار به گوش می‌رسد، جوشش بهار انجماد زمستانی را می‌شکند تا به تازگی دمیدن نفس نو بیانجامد و طنین شادی در طبیعت جاری شود. ‏هر بهار موعدی است برای تازه شدن و هر نوروز اُمید آفرین؛ جان طبیعت که زنده می‌شود، گویی شور و اشتیاق را در انسان ها برمی انگیزد تا در گذشته نمانند و برای آینده بهتر تلاش کنند. ‏

‏ هرچه از عمر نوروز می‌گذرد، جوان‌تر، شاداب‌تر و باشکوه‌تر می‌شود. به تعبیر *استاد بقایی ماکان* ، حتی در بدترین و وحشتناک‌ترین ایامی که بر این ملت گذشت، یعنی آن زمانی که مغولان آمدند و کُشتند و بردند و در آن هنگام که تیغ یأس و مصیبت را با گلوی این قوم آشنا ساختند، باز هم نوروز مردم این سرزمین را به حال خود رها نکرد و نور اُمید را به قلب‌هایشان تابانید. ‏


یک جامعه برای توسعه ارتباطات و تعامل با جهان به نمادی واحد نیاز دارد تا از رهگذر آن، خود را به دنیا معرفی کند. *نوروز به واسطه گستره جهانی و فراملی‌اش، از سوی یونسکو ثبت بین‌المللی شد تا به‌عنوان هدیه‌ای از فرهنگ ایرانی به دنیا معرفی شود.* 


آیین نوروز قادر است در یک زمان و موقعیت واحد، افراد مختلف از همه ادیان و مذاهب اعم از زرتشتی، مسیحی سنی، شیعه و ... را با مقدسات، کتاب‌ها و علائق متفاوت بر سر سفره هفت‌سین و مراسم نوروز گردهم آورد. 

هر کسی مختار است چیزی را بر سر سفره نوروز خود بگذارد که برای او اهمیت دارد. عناصری که در *هفت‌سین* کنار هم چیده می‌شوند، همگی بیانگر پایان زمستان و آغاز بهار، به جا آوردن شکر نعمت‌ها و دلیل معاشرت و گردآمدن افراد است.

در روزگاری که این همه تنش و دشمنی و خشونت وجود دارد، نوروز می‌تواند مهم‌ترین و بهترین بستر جهت *همزیستی* میان ملل باشد. 


 نوروز در داخل ایران *نماد وفاق ملی میان خرده فرهنگ‌ها* و در خارج از مرزها، *نشان همزیستی و همراهی ملت هاست.* پیوستن به آیین نوروز، تغییر دین، فرهنگ، عقیده و اندیشه نمی‌خواهد و هر انسانی با هر مرام و مسلکی می‌تواند کنار سفره نوروز بنشیند. *این ویژگی مهم نوروز کاملاً استخراج شده از فرهنگ متکثر ایرانی و بستری برای همزیستی همه فرهنگ‌ها می باشد.* 

این موهبت یکی از مزیت‌های فرهنگ ایرانی و نوروز است که *تساهل و تسامح* از اجزای هویت آن شناخته می‌شود. نوروز آیینی است که می‌تواند افراد را به هم نزدیک کند و زمینه *تعامل و گفت‌وگو* با دیگران را فراهم سازد.

 در حقیقت نوروز یک *نماد فرهنگی* است که *جنبه فراملی* خود را *در عین حفظ هویت فردی انسان ها* حفظ کرده است؛ بنابراین در مقام پاسخ به این پرسش که *«نماد واحد نوروز چیست؟»* باید گفت نماد واحد برای نوروز، چیزی جز *تساهل و تسامح و پذیرش تکثر نیست.* 


 دکتر *محمدعلی اسلامی ندوشن* می گوید:


  *«گستره مرزهای فرهنگی ایران تا آنجایی است که نوروز را پاس می دارند.» نوروز آرش کمانگیر فرهنگ ایرانی است. ایران در سپهر فرهنگی؛ فراتر از مرزهای سیاسی می باشد.* 

 

 اگر صدها میلیون ساکنان این گستره فرهنگی از غرب چین تا شرق اروپا خواهان آنند که نوروز به نمادی جهانی تبدیل شود، برای آن است که می خواهند آیینی که فقط سمبل و پرورنده پاکی، دوستی، نرمش، آشتی، سازگاری، اعتدال، زیبایی و نیکی است و با هیچ دین و مسلکی سر ناسازگاری و ستیز ندارد، *جهانی و جهانگیر باشد تا همگان آن را ارج نهند و نیکی، محبت، مهر و آشتی را پاس دارند. باشد که ستیزه جویان، نوروز اندیش شوند.* 


 در پایان این یادداشت را با شعر زیبای *زنده یاد فریدون مشیری* در مورد نوروز آراسته می سازیم. 

 بوی باران بوی سبزه بوی خاک

شاخه های شسته باران خورده پاک

آسمان آبی و ابر سپید

برگهای سبز بید

عطر نرگس رقص باد

نغمه شوق پرستو های شاد

خلوت گرم کبوترهای مست

نرم نرمک می رسد اینک بهار

خوش به حال روزگار 

خوش به حال چشمه ها و دشت ها

خوش به حال دانه ها و سبزه ها

خوش به حال غنچه های نیمه باز

خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز

خوش به حال جام لبریز از شراب

خوش به حال آفتاب

ای دل من گرچه در این روزگار

جامه رنگین نمی پوشی به کام

جامت از آن می که می باید تهی است


 *ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم* 

 *ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب* 

 *ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار* 

 *گر نکویی شیشه غم را به سنگ* 

 *هفت رنگش میشود هفتاد رنگ* 


 * فرارسیدن بهار زیبا و نوروز فرخنده را به هم میهنان تبریک و تهنیت عرض نموده، از خداوند متعال توفیق روزافزون آنان را در سال جدید مسئلت نموده و از او می خواهیم که:* 


               *حَوَل حالَنا ِالی َاحسنِ الحال*

بازارچه خیریه مهر ایرانی در گلپایگان

* گام های نسل جدید جنبش نیکوکاری با نگاهی به راه اندازی بازارچه خیریه مهر ایرانی در گلپایگان* 


ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 نام خیران یا نیکوکاران هنوز در ذهن ما ایرانی ها، افرادی را تداعی می کند که در پایان زندگی اقتصادی خویش بخشی از مایملک و ثروت خویش را به نیازمندان اختصاص می دهند؛ اما دنیای جدید تغییرات چشمگیری را در تصورات عمومی نسبت به پدیده فقر به وجود آورده است. نتیجه این *«تغییر ذهنیت ها و تصورات»* این شده که امروز راه ها و شیوه های کاملا نوینی در توسعه رسم نیکوکاری و رونق امور خیریه پیش روی ما پدیدار گشته و در هر کشوری گروه ها و در واقع نسل جدیدی از خیران و داوطلبان جنبش مبارزه با فقر گام به صحنه گذاشته اند.


 در دنیایی که رابطه معادله ثروت و فقر در آن روز به روز پیچیده می شود، روش های سنتی فقط مشکل بخش معدودی از نیازمندان را برطرف می کند و یا به تعبیر عامه مردم زخم عده ای از افراد تنگدست را تسکین می بخشد؛ از این رو شاهد تولد اندیشه های تازه ای در جنبش مبارزه با فقر و ظهور نسل جدیدی از انسان های نیک اندیش هستیم که از همه دستاوردهای علمی و فکری جهان ارتباطات برای تعدیل و ازبین بردن شکاف خطرناک فقر و غنا بهره می گیرند.

این نسل جدید از حاملان اندیشه نیکوکاری، ای بسا در مسیر حرکت خویش ثروت نسل گذشته سرمایه داران و بازاریان را نداشته باشد؛ اما در مقابل سرشار از اراده و انگیزه انسان دوستی است. آنان گرانبهاترین بخش از منابع انسانی عصر جدید یعنی *«فکر، مهارت و تجربه»* را صرف یافتن مطلوب ترین و موثرترین مکانیسم های مبارزه با فقر می کنند.

برای همراهی با این گروه از خیران لازم نیست پولی کلان برای کمک به فقرا فراهم کرده باشید. کافی است از اراده و اندیشه و توان خویش برای پیگیری دستورکارهای جنبش های مذکور بهره بگیرید. اثرات کار نسل جدید خیران فراتر از گروه سنتی است.

در این مسیر افراد با پیوستن به جنبش خیران، علاوه بر این که غبار از چهره ارزش های فراموش شده جامعه مثل ایثار و از خودگذشتگی می زدایند، شالوده پیوندهای جدید را میان آحاد بشر پی می ریزند که به دور از علایق نژادی و قومی حول یک مسئله واحد و آن هم نجات نوع بشر دست همکاری به یکدیگر می دهند. *این حرکت یعنی نهادینه کردن فرهنگ نوع دوستی* 

معجزه حرکت این گروه از داوطلبان خیریه در این است که آن ها در دنیایی که هراس از شکاف فقر و غنی همه را نگران ساخته و افزایش فزاینده شمار فقرا  راسازمان های جهانی، بزرگترین تهدید قرن ۲۱ خوانده اند، نور امید به افق های زندگی بشر می افکنند.


بیش از ۶ سال است که *بازارچه خیریه مهر ایرانی* با هدف کمک به کودکان نیازمند به مناسبت فرارسیدن سال نو در گلپایگان راه اندازی شده است.

علاوه بر آن حمایت از مشاغل خانگی با رویکرد توانمند سازی بانوان کارآفرین، حمایت از کارآفرینی در جهت اعتلای صنایع دستی بومی، ایجاد فضا و بستر مناسب جهت معرفی و عرضه ظرفیت های درآمدزا در سطح روستاها و شهر، حمایت از مددجویان بهزیستی؛ به ویژه معلولان به منظور ارائه دستاورد ها؛ از جمله هنرهای دستی آنان، از اهداف برپایی این بازارچه می باشد که  با ۶۲ غرفه ساماندهی گردیده و تعداد آن ها از سال گذشته بیشتر است.


 با راه اندازی این بازارچه صرف نظر از معرفی و فروش محصولات اعم از صنایع دستی، مواد پروتئینی و ... توسط غرفه داران، بخشی از عواید آن ها در جهت رفع نیاز مستمندان هزینه می گردد.

 *درخت آرزوها* ابتکار ویژه ای است که درخواست های دانش آموزان نیازمند را در معرض نگاه بازدیدکنندگان قرار می دهد و خیران با پرداخت هزینه آن ها، این آرزوها را جامه عمل پوشانده و گل لبخند و رضایت را در سیمای آنان جلوه گر می سازند. 

سال های گذشته از همین طریق تعداد قابل توجهی دوچرخه، تبلت و گوشی تلفن همراه و ... خریداری گردید و در اختیار کسانی قرار گرفت که داشتن این وسایل را در درخت آرزوها ثبت کرده بودند.


 خوشبختانه بازارچه خیریه مهر ایرانی از روز آغاز شکل گیری در سال جاری با استقبال کم سابقه همشهریان مواجه گردیده؛ به گونه ای که می توان تعداد مراجعان را تا کنون  حدود ۱۰ هزار نفر برآورد کرد. یادآوری این نکته ضروری است که زمان فعالیت بازارچه از ساعت ۱۶ ( ۴ بعداز ظهر ) تا ۲۱/۳۰ ( ۹/۵ شب ) بوده و تا روز ۲۶ اسفندماه ادامه دارد.


در پایان جا دارد از کارگزاران *موسسه خیریه ندای امید* و *انجمن دوستداران تیمره* که گردانندگان بازارچه خیریه مهر ایرانی را طی سال گذشته و سال جاری همراهی کردند، سپاسگزاری نموده و یادآور شوم که این کنش‌گری های داوطلبانه قادر است *روحیه امید و سرزندگی* را هم در میان مددجویان و هم در میان خیران نهادینه ساخته و با کاهش فقر، بستری برای توانمند سازی جامعه ایجاد نماید. 

با عرض تبریک سال نو، توفیق روزافزون دست اندرکاران بازارچه خیریه مهر ایرانی را از خداوند متعال مسئلت می نماییم.