دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

شیدای زمانم ...* _*به یاد امین الله رشیدی؛ خنیاگر ستاینده زندگی

* شیدای زمانم ...* 


 _*به یاد امین الله رشیدی؛ خنیاگر ستاینده زندگی*_ 


 _ ابراهیم جعفری_ 

 _ دهکده جهانی_ 

 _@dehkade_jahan_ 

 *امین الله رشیدی* ، خواننده پیشکسوت موسیقی ایرانی و از طراحان معتبر فرش، در ۹۹ سالگی درگذشت. او در تمام سال های حیاتش با امید زندگی کرد و حتی فیلمی که از آخرین روزهای زندگی اش روی تخت بیمارستان در فضای مجازی منتشر شده، از اشتیاق او به زندگی و هنر حکایت می کند.

رشیدی در این فیلم ترانه ای را زمزمه می کند که به عنوان آخرین تصویر از اجرایش به یادگار مانده است. او آدم خاصی بود و می گفت: *«عدد شناسنامه ام را قبول نمی کنم. شما هم مثل من با طفل درونتان بسازید و با او درخور باشید.»* 


 *این خنیاگر ستاینده «زندگی»* که قریب یک قرن نفس کشید، بیش از *۸۰ سال* با شعر کلاسیک فارسی، خوانندگی و نواپردازی، نویسندگی، طراحی نقوش قالی و... در پویایی مداومی زندگی کرد.

 *این هنرمند شادمانه و شاکر زیست و ما را بر مرگ او دریغی نیست. افسوس بر ماست اگر نتوانیم چون او زندگی کنیم.* 


 رشیدی را می توان هنرمندی *نوگرا* در متن سنت موسیقایی ایران دانست؛ کسی که همواره سعی داشت خود را در بند سنت ها محصور نکند و تعصب بی جا مانع از نوآوری های هنری اش نشود. با این وصف رشیدی دوست داشت مردم قدر گنجینه اش را بدانند.


این چهره وارسته با این که عاشق موسیقی بود، اواخر دهه ۱۳۷۰ با انتشار آلبوم هایی همچون *«عطر گیسو»* به صحنه بازگشت و به شدت مورد استقبال مردم قرار گرفت و آثار دیگری را نیز منتشر کرد. رشیدی طی مصاحبه ای درباره سال هایی که از فضای موسیقی دور مانده، گفته بود: *«من از دوره جوانی تا امروز از خودم مراقبت کرده ام و احساس یک جوان ۳۵ ساله را دارم. دوست دارم تا ۱۰۰ سالگی برای مردم بخوانم؛ اما مافیای موسیقی امثال مرا پس می زند.* 

 *دست های پشت پرده هر روز یک خواننده جدید معرفی می کنند؛ اما صدای آنان در ذهن مردم نمی ماند. کجاست آن تصنیف هایی که در سال های دور ساخته می شد و هر شنونده ای را به خدا نزدیک می کرد.»* 


 یکی از نکات عجیب زندگی هنری رشیدی بازگشتش به صحنه کنسرت در *۸۹ سالگی* بود. او در سال ۱۳۹۳ ابتدا در اصفهان و سپس تهران روی صحنه رفت. در این کنسرت ابتدا ویدئوکلیپ *«دریا»* یکی از مشهورترین آهنگ های او پخش شد. وقتی روی صحنه رفت و حاضران ایستادند و تشویقش کردند، گفت: *«من متولد کاشان هستم. در آن شهر کویری فقط یک نهر آب وجود داشت و هیچ تصوری از دریا نداشتم، تا این که در یک سفر با چند نفر از دوستانم از سمت جاده چالوس به دریا رسیدیم. من با دیدن دریا، تحت تاثیر رفتار متضاد طبیعت قرار گرفتم و آهنگ و ترانه دریا را ساختم.»* 

 از ویژگی های متمایز رشیدی، توانایی او در *ترکیب موسیقی سنتی و نوین ایرانی* بود.

او نه تنها به آوازهای سنتی مسلط بود، بلکه سعی کرد با استفاده از نوآوری‌های موسیقایی، صدای خود را به سبک‌های مختلف نزدیک کند. 

صرف نظر از فعالیت‌های هنری، امین‌الله رشیدی در جامعه هنری فردی بسیار محترم و متواضع شناخته می‌شد. او تا آخرین لحظه های زندگی‌اش به فعالیت‌های هنری ادامه داد و عشقش به موسیقی هیچ‌گاه کاهش نیافت. 

 *آهنگ «افسانه» با مطلع «شیدای زمانم» که به عنوان مشهورترین کار امین‌الله رشیدی شناخته می‌شود، از نمادهای موسیقی ایرانی و تجلی‌گر احساسات عمیق انسانی است.* 


 * خبر اهدای پیکر شادروان رشیدی به دانشگاه علوم پزشکی برای تحقیقات علمی، توجه بسیاری را جلب کرده است ضمن آن که قرار نیست مراسم تشییع برگزار شود و این تصمیم نشانگر آن است که رشیدی بعد از مرگ نیز به وطنش ادای دین خواهد کرد.* 

اهدای پیکر به دانشگاه‌ها و مراکز علمی، به محققان و دانشجویان این امکان را می‌دهد که از نزدیک با بدن انسان و عملکرد آن آشنا شوند. با استفاده از پیکر امین‌الله رشیدی، دانشجویان پزشکی و علوم مرتبط قادر خواهند بود روی مباحث مختلفی مانند آناتومی، فیزیولوژی و پاتولوژی کار کنند. *از این رو حرکت خانواده رشیدی نه تنها به پیشرفت علم کمک می‌کند، بلکه یاد و میراث این هنرمند را نیز زنده نگه می‌دارد.* 

این اقدام که می‌تواند الهام‌بخش نسل‌های آینده باشد، تأکیدی بر این موضوع است که هنر و علم می‌توانند کنار یکدیگر قرار بگیرند و از همدیگر حمایت کنند. 

 *از سوی دیگر می‌توان گفت که این اقدام نه تنها در جهت کمک به علم، بلکه در راستای احترام به فرهنگ و هنر ایران نیز قرار می‌گیرد.* 


 * فقدان رشیدی یادآور این حقیقت است که هر یک از هنرمندان بزرگ، بخشی از هویت فرهنگی ما را شکل می‌دهند و نبودشان به معنای از دست دادن بخشی از تاریخ و فرهنگ است. موسیقی او همیشه در یادها خواهد ماند و ما را به روزهای زیبا و حس و حال‌های دلنشین هدایت خواهد کرد؛ مردی که مانند ترانه مشهورش، گویی صد سال «شیدایی» کرد و حالا در گوشه‌ای از آسمان نظاره‌گر حال و احوال موسیقی بدون خود خواهد بود.* 


           *یاد و نامش گرامی باد*

*۱۹ مهر ماه زادروز استاد شفیعی کدکنی گرامی باد

*«به کجا چنین شتابان؟»* 

 *گَوَن از نسیم پرسید* 

 *«دلِ من گرفته زینجا* 

 *هوس سفر نداری* 

 *ز غبار این بیابان؟»* 

 *«همه آرزویم، اما* 

 *چه کنم که بسته پایم...»* 

 *«به کجا چنین شتابان؟»* 

 *«به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم »* 

 *«سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را* 

 *چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی* 

 *به شکوفه ها به باران* 

 *برسان سلامِ ما را»* 


 *۱۹ مهر ماه زادروز استاد شفیعی کدکنی گرامی باد 

سفر زبان صلح است* * به مناسبت ۲۷ سپتامبر؛ روز جهانی گردشگری با شعار «گردشگری و صلح»

*سفر زبان صلح است* 


 * به مناسبت ۲۷ سپتامبر؛ روز جهانی گردشگری با شعار «گردشگری و صلح»* 



 _ إبراهیم جعفری_ 

 _ دهکده جهانی_ 

 _@dehkade_jahan_ 

*ساداکو ساساکی* نام دختری ژاپنی است که هنگام بمباران اتمی هیروشیما توسط آمریکا به دلیل تشعشعات اتمی، مبتلا به سرطان خون گردید و طی دوره حیاتش در یک آسایشگاه  دُرناهای کاغذی می ساخت.

ساداکو در سن ۱۲ سالگی با شنیدن *افسانه دُرناهای کاغذی* که اگر کسی هزار عدد از آن ها را بسازد، خدایان آرزوی او را برآورده می کنند، تصمیم به ساخت می گیرد؛ اما پیش از مرگ توانست فقط ‌ *۶۴۴* درنا را با تا کردن کاغذ بسازد.

 *با این وجود نام ساداکو به خاطر ساختن این درناهای کاغذی در جهان طنین انداز شد؛ به گونه ای که هم اکنون نیز به عنوان نماد بین المللی دوستی و صلح در دنیا شناخته می‌شود.* 


بنا بود درناهای ساداکو که به پرواز درآمدند، صلح و جاودانگی را برای مردم دنیا تعریف کنند و بساط جنگ را به هم بزنند؛ اما خشونت طلبان، زیبایی دنیای ساداکو و هزاران کودک دیگر را درک نمی کنند. هنوز هم در جهان ما کودکان بسیاری قربانی تعصب و خشم زیاده خواهانی هستند که آرزوها و نبوغ و نگاه وسیع آنان را نمی بینند و برای آن ارزشی قائل نیستند؛ به طوری که در حال حاضر نیز نمونه روشن آن را در جنایات رژیم پلید صهیونیستی در کشتار کودکان فلسطینی مشاهده می کنیم.

ساداکو که قربانی جنگ شد، آرزوی صلح داشت و به همین دلیل نامش در تمام جهان، همراه با صلح و عشق به یاد می آید. هر سال هزاران نفر در پارک صلح هیروشیما، به یادش درنای کاغذی می سازند و با خود به یادگار می برند.


 * یادآوری موارد بالا به این دلیل است که به بهانه روز جهانی گردشگری در سال ۲۰۲۴  میلادی ( ۲۷ سپتامبر- ۶ مهر ) با شعار «گردشگری و صلح»، تعامل میان آن ها را مورد واکاوی قرار دهیم.* 

صلح در لغت به معنای *«آشتی و پایان جنگ»* است؛ اما مفهوم گسترده تر آن دوستی، همدلی، مهربانی، عدالت و برابری به دور از خشونت و دشمنی است. هنگامی که انسان به منظور *صلح با طبیعت* پا به سفر می گذارد یا در مواجهه با اقوام از سرزمین های دیگر با افکار و باورها و آدابی جدید، پذیرای تمام تفاوت ها شده و مهمان سفره آن ها می گردد، مفهومی عمیق به نام *«صلح»* را تجربه می کند.

شرح دقیق این مفهوم را می توان در جمله معروف *اسپینوزا فیلسوف مشهور هندی* هم پیدا کرد: *«صلح چیزی فراتر از نبودن جنگ بین دولت هاست. صلح واقعی از درون قلب ما سرچشمه می گیرد.»* 

این جمله که *«صلح آرزوی همیشگی بشر است»* ، گویی در جهان کنونی به یک شعار زیبا بدل شده؛ چرا که جنگ افروزی ها، رنج ها و خشونت ها، مجال اندیشیدن به صلح را به حاشیه زندگی ما برده است؛ بنابراین تلنگری لازم است تا باز به آرزوی مان فکر کنیم.

 *در این راستا «people to people diplomacy یعنی زبان گفت وگوی مردم با مردم» قوی ترین راه برای اشاعه صلح و رفع مشکلات جهان است.* 


 فرزانه قبادی در روزنامه اعتماد ۴ مهر ۱۴۰۳ در صفحه جامعه آورده است: «در طول تاریخ گردشگران و جهانگردان بسیاری حامل پیام صلح برای بشریت شدند که نام آنان در فهرست مروجان صلح برای همیشه ثبت است. در میان فهرست ایرانیانی که این مفهوم را با سفرهای شان گره زدند، نام های *«عیسی و عبدالله امیدوار»* جزو اولین نام هاست. دو برادر که در دهه ۱۳۳۰ شمسی با دو موتوسیکلت، سفری طولانی و ماجراجویانه را به مناطق کمتر شناخته شده دنیا آغاز کردند».

شعار آنان در این سفر بر سپر موتوسیکلت شان درج شده بود: *«همه متفاوت، همه خویشاوند»* و با این باور و نگاه، به قلب بکرترین نقاط آمازون و قبایل آفریقا سفر کردند. آنان در دوره ای که خبر از انفجار اطلاعات نبود و رسانه ها به اندازه امروز فرا گیر نشده بودند، با برگزاری نمایشگاه عکس و نمایش فیلم در طول سفرشان و همچنین در دیدار با روسای جمهور، پادشاهان، نخست وزیران و چهره های سیاسی و فرهنگی کشورهای مختلف، پیام آوران صلح جهانی بودند. صلحی که بدون محدودیت و مرز، جهان را پیوسته و در ارتباطی انسانی تعریف می کرد.


 * «پوپه مهدوی نادر» نیز نخستین زن جهانگرد ایرانی است که از سال ۱۳۸۲، به مدت ۱۶ ماه و ۴ روز با شعار «عشق، دوستی و صلح جهانی»  با دوچرخه به دور دنیا سفر کرده است.*

او در سال ۲۰۰۷ *مدال قهرمانان صلح یونسکو* را دریافت کرد و در سال ۲۰۲۳ از طرف فدراسیون جهانی صلح در امریکا به عنوان *سفیر صلح* انتخاب گردید. او در سال ۲۰۲۰ سفر ناپیوسته ای را با نام *«جاده صلح ۲۰۲۰»* به دور دنیا آغاز کرده و از درآمد حاصل از آن پروژه های آبرسانی در مناطقی از سیستان و بلوچستان را اجرا می کند.


 *باروخ اسپینوزا* به درستی می گوید که *«صلح به معنای نبود جنگ نیست، بلکه فضیلتی است که از درون ما آدمیان سرچشمه می گیرد».* کوچک ترین اثر آن زیبایی و *عشق و سازندگی* است، چیزی که همه جوامع بشری به آن نیاز دارند.

 *باشد که رویای ساداکو در ایجاد صلح جهانی با گردشگری تحقق یابد.*

روح مهربان و سرشار از عاطفه *دکتر قنبر عباسی* به سوی معبودش پرواز کرد

*_آنا لله و انا الیه راجعون_* 

 *خانواده های محترم عباسی، سمیعی و واثقی* 


سلام علیکم


 روح مهربان و سرشار از عاطفه *دکتر قنبر عباسی* به سوی معبودش پرواز کرد و دوستداران و همشهریان خود را در ماتمی سنگین فرو برد.

دکتر عباسی در طول عمر با برکتش دانش و کارآمدی را با اخلاق و فضائل انسانی درهم آمیخت و گره گشای مشکلات مردم بود.

 خاطرات دلپذیر همراهی این چهره وارسته با بیماران بی بضاعت، پیشگامی در پیشبرد اهداف خیریه ها؛ بویژه در عرصه بهداشت و درمان و گشاده رویی او در مواجهه با بیماران یادگار ارزنده ای است که غم فراق او را دوچندان می سازد.

خدایش رحمت کند که همه را در مدار جاذبه خود قرار می داد و به عنوان پزشکی متعهد و مسئول و چهره ای مورد اعتماد، نام نیکی از خود بر جای نهاد و در قلب مردم جاودانه شد.


 *هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق* 

 *ثبت است بر جریده عالم دوام ما* 


با عرض تسلیت، از خداوند متعال برای آن عزیز سفرکرده رحمت و غفران بی انتها و برای بازماندگان صبر و شکیبایی مسئلت می نماییم


        *فرزندان مرحوم حاج عباس جعفری*

به مناسبت ۱۵ مهر ماه سالروز تولد سهراب سپری

*من نمی‌دانم* 

 *که چرا می‌گویند: اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست.* 

 *و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست.* 

 *گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.* 

 *چشم‌ها را باید شست ، جور دیگر باید دید.* 

واژه‌ها را باید شست.

واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد.

چترها را باید بست.

زیر باران باید رفت.

فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.

با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت.

دوست را زیر باران باید دید.

عشق را، زیر باران باید جست.

زیر باران باید بازی کرد.

زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت

زندگی تر شدن پی در پی،

 *زندگی آب تنی کردن در حوضچه «اکنون» است.* 

رخت‌ها را بکنیم:

آب در یک قدمی است.

روشنی را بچشیم.

شب یک دهکده را وزن کنیم، خواب یک آهو را.

گرمی لانه ی لک لک را ادراک کنیم.

روی قانون چمن پا نگذاریم.

در موستان گره ذائقه را باز کنیم.

و دهان را بگشاییم اگر ماه در آمد.

و نگوییم که شب چیز بدی است.

و نگوییم که شب تاب ندارد خبر از بینش باغ.

و بیاریم سبد

ببریم این همه سرخ، این همه سبز.

صبح‌ها نان و پنیرک بخوریم.

و بکاریم نهالی سر هر پیچ کلام.

و بپاشیم میان دو هجا تخم سکوت.

و نخوانیم کتابی که در آن باد نمی‌آید

و کتابی که در آن پوست شبنم تر نیست.

و کتابی که در آن یاخته‌ها بی بعدند.

 *و نخواهیم مگس از سر انگشت طبیعت بپرد.* 

 *و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون.* 

 *و بدانیم اگر کرم نبود، زندگی چیزی کم داشت.* 

 *و اگر خنج نبود، لطمه می‌خورد به قانون درخت* 

 *و اگر مرگ نبود، دست ما در پی چیزی می‌گشت.* 

 *و بدانیم اگر نور نبود، منطق زنده پرواز دگرگون می شد.* 

و بدانیم که پیش از مرجان، خلائی بود در اندیشه دریاها.

و نپرسیم کجائیم،

بو کنیم اطلسی تازه بیمارستان را.

و نپرسیم که فواره اقبال کجاست؟

و نپرسیم چرا قلب حقیقت آبی است.

و نپرسیم پدرهای پدرها چه نسیمی ، چه شبی داشته‌اند.

پشت سر نیست فضایی زنده،

پشت سر مرغ نمی‌خواند.

پشت سر باد نمی‌آید.

پشت سر پنجره سبز صنوبر بسته است.

پشت سر روی همه فرفره‌ها خاک نشسته است.

پشت سر خستگی تاریخ است.

پشت سر خاطره موج به ساحل صدف سرد سکون می‌ریزد.


 *به مناسبت ۱۵ مهر ماه سالروز تولد سهراب سپری 

 

ارزش‌گذاری به صدای معلمان

* ارزش‌گذاری به صدای معلمان* 

 * به مناسبت ۵ اکتبر ( ۱۳ مهرماه ) روز جهانی معلم* 


 _✏ علی اکبر جعفری و ابراهیم جعفری_ 

 _ دهکده جهانی_ 

 _@dehkade_jahan_ 


 *معلمان، رکن اصلی تعلیم و تربیت و کارگزاران فکور نظام آموزشی و تربیتی اند. آنان گرداننده اندیشه ها و ایده ها، نوآوری و خلاقیت در پهنه گسترده آموزش و پرورش اند و می توانند جانشین تمام نداشته های آموزش و پرورش لقب گیرند.* 


در چهل و چهارمین اجلاس وزیران آموزش و پرورش که از ۳ تا ۸ اکتبر سال ۱۹۹۴ میلادی در شهر ژنو برگزار شد، *" فدریکومایور "* مدیر کل وقت سازمان *یونسکو* پیشنهاد کرد روزی به نام *" روز  معلم"* نامگذاری شود که این طرح از سوی مجمع عمومی آن سازمان تصویب گردید. 


 در کنفرانس ویژه مقام و منزلت معلم نیز که توسط این سازمان در ۵ اکتبر ۱۹۹۶ میلادی در شهر پاریس برگزار شد، تأکید گردید: *«معلم از فعالیت خود تصویری جهانی می سازد؛ زیرا انسانی ترین حرفه ای است که بار مسئولیت پرورش انسان ها را بر دوش می کشد.»* 

 *بنابراین به پاس تلاش معلمان باید تمام قد ایستاد؛ چراکه جهان هر چه امروز دارد، دستاورد معلم یا کسانی است که معلمانه زیسته اند.* 

 *معلم به معنای واقعی صلح و انسان دوستی را برای جامعه به ارمغان می اورد و زمینه ساز شکوفایی استعدادهای انسانی برای کیفیت بخشیدن به زندگی فردی و اجتماعی می گردد و این همان چیزی است که نخست از ذهن ها باید آغاز شود.* 


  پذیرش *"روز جهانی معلم"* از سوی *یونسکو*  را می توان *چرخشی در دیدگاه این سازمان نسبت به آموزش و پرورش قلمداد کرد؛ زیرا تا قبل از این اجلاس مشکلات آن  را ناشی از کمبود سرمایه گذاری در امور فیزیکی مانند ساختمان مدرسه، تجهیزات و ... می دانستند؛ اما با بحث ها و تبادل نظرهایی که صورت گرفت، این دیدگاه تقویت شد که برای بالا بردن کیفیت آموزش، باید کیفیت کار و زندگی معلمان ارتقا یابد و معلم از جایگاه اجتماعی شایسته ای در جامعه برخوردار شود. از این رو ۵ اکتبر هر سال میلادی ( ۱۳ مهر ماه ) به عنوان " روز جهانی معلم " انتخاب شد.* 


   روز جهانی معلم فرصتی است تا معلمان و فعالان تشکل های صنفی آموزش و پرورش یک صدا به مسائل و مشکلات معلمان پرداخته و از تجارب جهانی و بین المللی در جهت بهبود وضعیت و توسعه حرفه ای خود بهره مند گردیده و صدای خود را به گوش جهان برسانند.


  *شعار امسال یونسکو در روز جهانی معلم* 

  

 *Valuing teacher voices: Towards a new social contract for education."* 


 *ارزش‌گذاری به صدای معلمان: به سوی یک قرارداد اجتماعی جدید برای آموزش تعیین شده است.* 


 امروز اغلب صاحب نظران بر این باورند که آموزش و پرورش برای پیشرفت و توسعه، نیازمند تحول در منابع انسانی و تعیین چشم انداز، ترسیم نقشه راه، بازمهندسی منابعٍ انسانی و بازنگری در روش های جذب معلمان است تا بتواند به عنوان آموزش و پرورش توسعه یافته، توان درخشیدن داشته باشد. 

 *با این وصف معلمان جوان ‌و تازه نفس کشورمان باید خود را با نیازهای امروز جهان انطباق دهند و به صورت مداوم همگام با تغییرات شتاب دار جهان و ایران، خود را را با اندیشه ها و دیدگاه های جدید همسو کنند.* 

  *بدیهی است برای دستیابی به این مقصود مطالعه مداوم و پژوهش های مستمر را باید در دستور کار خود قرار دهند تا بتوانند در توسعه علمی جامعه تاُثیرگذار باشند.* 

 سخن *ملاله یوسف زی* دختر بچه پاکستانی و *برنده جایزه صلح نوبل* در سازمان ملل را از یاد نبریم که در سال ۲۰۱۲ پس از آن که از سوء قصد طالبان ( به جُرم دفاع از حق آموزش کودکان و تشویق دختران و زنان به تحصیل ) جان سالم به در بُرد، فریاد زد:


 *"یک کودک، یک معلم، یک قلم و یک کتاب می تواند دنیا را تغییر دهد."* 


 پایان این یادداشت را با شعری زیبا آراسته می سازم.


 *«من معلّم هستم»* 

 *زندگی، پشت نگاهم جاری است* 

 *سرزمین کلمات، تحت فرمان من است* 

 *قاصدک‌های لبانم هر روز سبزه‌ نام خدا را به جهان می‌بخشد* 


 * «من معلّم هستم»* 

 *گرچه بر گونه‌ من سرخی سیلی صد درد، درخشش دارد* 

 *آخرین دغدغه‌هایم این است:* 

 *نکند حرف مرا هیچ کس امروز نفهمید اصلاً؟* 

 *نکند حرفی ماند؟* 

 *نکند مجهولی روی رخساره‌ تن سوخته‌ تخته سیاه جا مانده‌ است؟* 


 *«من معلّم هستم»* 

 *هر شب از آینه‌ها می‌پرسم:* 

 *به کدامین شیوه؟* 

 *وسعت ِیادِ خدا را* 

 *بکشانم به کلاس؟* 

 *بچه ها را ببرم تا لب ِدریاچه‌ عشق؟* 

 *غرق ِدریایِ تفکّر بکنم؟* 

 *با تبسّم یا اخم؟* 

 *با یکی بود و نبود، زیر یک طاق کبود* 

 *یا کلاغی که به خانه نرسید؟* 

 *قصّه گویی بکنم؟* 

 *تک به تک یا با جمع؟* 

 *بدوم یا آرام؟* 


 *«من معلّم هستم»* 

 *نیمکت ها نفس گرم ِقدم‌هایِ مرا می‌فهمند* 

 *بال‌هایِ قلم و تخته سیاه* 

 *رمز ِپرواز ِمرا می‌دانند* 

 *سیب‌ها دست ِمرا می‌خوانند....* 


 *«من معلّم هستم»* 

 *درد ِفهمیدن و فهماندن و مفهوم شدن* 

 *همگی مال من است....* 


 *روز معلم* 

 *بر تمامی استادان و معلمان عزیز، مربیان بشریت مبارک باد... 

تاثیر جاودان علی اصغر حکمت بر نوسازی فرهنگی ایران*

* تاثیر جاودان علی اصغر حکمت بر نوسازی فرهنگی ایران* 


 _ ابراهیم جعفری_ 

 _ دهکده جهانی_ 

 _@dehkade_jahan_ 

 *علی‌اصغر حکمت شیرازی* از جمله رجال فرهنگی و سیاسی است که همزمان با آغاز بهار آموزش و باز گشایی مدارس و دانشگاه ها، یادآوری برخی از خدمات او خالی از لطف نیست. 

 *حکایت حکمت حکایت یک نسل است؛ نسلی که از انقلاب مشروطه تا انقلاب ۵۷ را تجربه کرد و با فراز و نشیب هایی مانند جنگ، کودتا، دیکتاتوری، فضای باز سیاسی، نوسازی فرهنگی و اجتماعی و ... همراه بود.* 


 حکمت در شهریور ۱۳۱۲ با روی کار آمدن *محمدعلی فروغی* (ذکاءالملک) وزیر معارف شد و در این مقام بود که تأثیرات جاودان خود بر *نوسازی ایران* را برجای گذاشت. *او در دفاع از توسعه آموزش و پرورش و نوسازی فرهنگی ایران خستگی‌ناپذیر بود؛ به گونه ای که زمان تصدی وی را می‌توان سازنده‌ترین دوره تاریخ آن وزارتخانه دانست.* 

حکمت با تأسیس هشت دانشسرا در تهران، تبریز، کرمان، مشهد، شیراز، اهواز، ارومیه و خرم‌آباد و همچنین تعداد زیادی از مدارس ابتدایی و متوسطه مدرن در تهران و مراکز استان‌ها نقش مهمی در مدرن سازی سیستم آموزشی ایران داشت. او مجری قدرتمند و مدیر موفق سیاست‌های نوسازی فرهنگی و متناسب ساختنِ نظام آموزش و پرورش کشور با مقتضیات سیاسی ـ اجتماعی زمان خود بود.

 حکمت در دوره طولانی وزارت معارف (۱۳۱۷-۱۳۱۲)  موفق به پوست‌اندازی کیفی و کمی آن وزارتخانه شد. از جمله اقدامات وی گسترش دوره‌های آموزشی، گسترش مراکز آموزشی، گستره جغرافیایی مدارس، بنیاد برخی از نهادهای فرهنگی، برپایی کنگره‌های بزرگداشت نام آوران فرهنگ ایران، بناهای یادبود آرامگاهای شاعران بزرگ ایران، تالیف و ترجمه و ... بود. همچنین برخی از اقدامات ساختاری او را می توان تاسیس دانشسراهای مقدماتی و عالی در سراسر کشور، تشکیل انجمن فرهنگستان ایران، تاسیس بنای موزه ایران باستان، کتابخانه ملی ایران، کتابخانه فنی برای مدرسان فنی، دانشکده فنی، تشکیل کنگره فردوسی با دعوت از شرق شناسان، بنای دانشگاه تهران، نامگذاری مدارس خارجی به نام‌های ایرانی، تأسیس ورزشگاه امجدیه، تاسیس کمیته مدارس، تشکیل پیشاهنگی و تربیت بدنی نام برد.

او یک مجله آموزشی به نام *«تعلیم و تربیت»* راه اندازی کرد و مقالاتی از افراد برجسته ادبی و علمی آن زمان، از جمله *سیدحسن تقی‌زاده، بدیع‌الزمان فروزانفر و عباس اقبال‌آشتیانی و ...* را به چاپ رساند که با نام جدید *«آموزش و پرورش»* تا آستانه انقلاب تداوم داشت.

 موفقیت حکمت از زمان تأسیس *کمیسیون ملی یونسکو* که هدایت آن را عهده‌دار بود، 

سازماندهی انتشار *ایرانشهر و یک مجموعه دائرةالمعارف* از مطالعات اصلی *به زبان فارسی* بود. این مجموعه تقریباً همه جنبه‌های زندگی و فرهنگی ایران،‌ اعم از تاریخی و معاصر را پوشش می‌داد و در آن زمان اقدامی ‌ابتکاری و نوآورانه بود. 

حکمت از سال ۱۳۴۴، هنگامی که از مسئولیت‌های عمومی خارج شده بود، در جهت ترویج دانش یک دانشکده خصوصی  با نام *«مدرسه عالی ادبیات و زبان‌های خارجی»* را تأسیس کرد.

 علی‌اصغر حکمت صرف نظر از این که در درخشان‌ترین دوران خدمتش پنج سال وزیر معارف و ریاست دانشگاه تهران بود، دوبار وزیر کشور، دوبار وزیر امور خارجه، یک بار وزیر دادگستری، دو بار وزیر پیشه و هنر، دو بار وزیر بهداری، سه بار وزیر مشاور و یک بار سفیر کبیر نیز بوده است.

حکمت دوبار وزیر امور خارجه شد و در فاصله میان این دوبار، به‌عنوان سفیر کبیر ایران عازم هند شد. این چهره فرزانه با حضور خود در وزارت امور خارجه توانست جایگاه مهم *فرهنگ را در دیپلماسی* به رخ بکشد و از آن بهره ببرد.

او هنگامی که وزیر خارجه بود، از دولتمردان بزرگ و دانشمند عصر خود بهره برد و بر غنای علمی وزارت امور خارجه افزود. در سال ۱۳۲۸ می‌خواست *استاد محیط طباطبائی* را به عنوان رایزن فرهنگی به هند بفرستد. برای بزرگداشت و معرفی ایشان به احراز این سمت، جلسه‌ای در تالار فرهنگستان مدرسه عالی سپهسالار تشکیل شد. حکمت گفت: *«همکاران من می‌گویند فلانی حالا که وزیرخارجه شده به جای دیپلمات معلم می‌فرستد. لابد اگر وزیر جنگ شود به جای توپ و تانک کتاب وارد می‌کند.»* سپس افزود: *«همین طور است آقایان؛ آنچه بدان می‌نازیم و دیگر کشورها به خاطر آن به ما حرمت می‌نهند فرهنگ و ادب ماست.»* 

 *در این سی سال که به برخی کشورهای آسیایی و اروپایی و آفریقایی سفر کردم، پرورده‌های دانشگاه تهران را می‌دیدم که هر یک در رشته‌ای از تمدن و فرهنگ مشغول تحقیق‌اند و آثاری ارزنده منتشر کرده‌اند و همین موجب سربلندیم بود.* 


 علی‌اصغر حکمت که در حساس ترین لحظات تاریخ ایران، سکانداری فرهنگ را به عهده گرفت، از هفده‌سالگی تا یک سال پیش از مرگ، نزدیک به شصت سال، به‌طور مرتب یادداشت روزانه داشت و نزدیک به صد دفتر یادداشت از او باقی مانده است.

 *نام و یادش را گرامی داشته و از خداوند متعال توفیق تداوم راهش را خواستاریم.*