دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

* توانمند سازی سالخوردگان؛ ضرورتی قطعی در برنامه ریزی آینده کشور* 


 _*#باهاتیم*_ 


 * به مناسبت ۱۵ ژوئن ( ۲۶ خرداد ماه) روز جهانی آگاهی رسانی علیه تبعیض سالمندان از سوی سازمان ملل متحد* 


 _ ابراهیم جعفری_ 

 _ دهکده جهانی_ 

 _@dehkade_jahan_ 


 یکی از گروه های اجتماعی که در بیشتر جوامع و از جمله ایران وضعیت حاشیه ای دارند، *گروه سالمندان* می باشد. از اقدامات اجتماعی موثر برای کمک به سالمندان *«توانمند سازی»* است تا از طریق آن بتوانند به کنترل و تسلط بر شرایط خودشان نائل آیند؛ زیرا سالمندی معمولاً با مواردی نظیر کاهش سلامت جسمی و روانی و در نهایت از دست دادن نقش های اجتماعی همراه است.

پیشرفت های بهداشتی و پزشکی در نیمه دوم قرن بیستم باعث افزایش طول عمر انسان‌ها شد؛ به طوری که بنابر آمار سازمان بهداشت جهانی (WHO)، جمعیت افراد سالمند تا سال ۲۰۲۵ به ۱/۲ میلیارد نفر خواهد رسید. 


  سالمندی بنا به تعریف سازمان بهداشت جهانی *عبور از مرز ۶۰ سالگی* است. امروزه افزایش امید به زندگی و کاهش سطح باروری و زاد و ولد، موجب بالا رفتن شمار سالمندان نسبت به جمعیت کل شده است و این رشد فزاینده همچنان ادامه دارد؛ به گونه ای که بر اساس پیش بینی کارشناسان، در آینده ای نه چندان دور در جهان از هر پنج نفر یک نفر سالمند خواهد بود. 

 *از یاد نبریم که سالمندی بیماری نیست، بلکه یک فرایند طبیعی است و نمی توان آن را متوقف و یا معکوس نمود. در اغلب کشورها سالمندان در ردیف گروه های فعال جامعه هستند و برنامه ریزان از تجربه های آنان در جهت پیشبرد اهداف توسعه سود می برند.* 

  

 بدیهی است که با تکیه بر دستاوردهای علمی و مراقبت های صحیح می توان به سالمندی توام با سلامت دست یافت. علاوه بر آن اگر خود مردم آگاهی کافی از مسایل مربوط به سالمندی داشته باشند، هنگام مواجهه با مسائل و واقعیات دوران پیری، در موقعیت بهتری قرار خواهند گرفت.

با این وصف توجه به بهداشت مقطع سالمندی موجب خواهد شد تا یک شهروند سال های پایانی عمر خویش را با آرامش و سلامت جسمی، روانی و اجنماعی سپری کند.


 * یکی از شاخص‌های خوب وضعیت سالمندان، کیفیت زندگی آنان است.* سازمان ملل متحد اصولی را در جهت افزایش کیفیت و بهبود شرایط زندگی سالمندان تصویب کرده است که برخی از موارد آن به شرح زیر می باشد:

 *سالمندان باید دانش و مهارت های خود را در اختیار نسل جوان تر قرار دهند.* 

 *سالمندان باید بتوانند در پی فرصت هایی برای توسعه کامل توانایی های بالقوه خود باشند.* 

 *سالمندان باید به امکانات و منابع آموزشی، فرهنگی و تفریحی جامعه دسترسی داشته باشند.* 

 *و ...* 

 *از این رو ضروری است افراد سالخورده برا ی تبدیل شدن به سالمند فعال (پویا)، کیفیت زندگی خود را بهبود بخشند.* 

 

.  ایران نیز به عنوان یکی از کشورهای در حال توسعه مشمول این وضعیت است.      

 *مطالعات صورت گرفته نشانگر  کیفیت زندگی سالمندان کشورمان در سطح متوسط است.* 

در حال حاضر حدود *۱۱ درصد* جمعیت ایران را سالمندان تشکیل می‌دهند. نرخ رشد جمعیت کشور *۱/۲۴ درصد* است؛ در حالی که نرخ رشد جمعیت سالمندی *۳/۶ درصد* می باشد.

تفاوت جمعیت سالمندان ایران با سایر کشورها در نوع رفتار سالمندی میان این جمعیت است. ما با افرادی روبرو هستیم که جوانی نکرده، پیر می‌شوند و همین امر باعث ایجاد احساس افسردگی و سرخوردگی در آنان خواهد بود؛ *از این رو مهم ترین گام برای سالمندان ایجاد نشاط اجتماعی است تا همزمان با افزایش طول عمر، کیفیت زندگی شان ارتقاء پیدا کند و همه اقشار جامعه به این باور برسند که وجود سالمند در هر خانه وجود نور است.* 


 در این راستا نخستین پایگاه خبری ویژه سالمندان با نام"  **باهاتیم "* به‌منظوراطلاع‌رسانی و آموزش تخصصی در حوزه سالمندی راه‌اندازی شده است.

دوست ارجمندم *جناب آقای محمدرضا عرب* مدیرعامل موسسه *" ارتباطات چهره به چهره"* و بنیانگذار این پایگاه خبری، دلیل راه‌اندازی این پایگاه را رشد فزاینده سالمندی در کشور عنوان کرد و گفت: آمارهای رسمی از وجود *۱۲ میلیون سالمند* در کشور خبر می‌دهد و بر اساس همین آمارها طی ۱۰ سال آینده این تعداد از مرز *۲۵ میلیون نفر* نیز عبور خواهد کرد. بنابراین آموزش و اطلاع‌رسانی به ۳ گروه اصلی یعنی افرادی که در شرف سالمندی‌اند، افراد سالمند و خانواده‌های سالمندان از اولویتی اساسی برخوردار است.


 *  بدیهی است که سالمندان با اطلاع رسانی صحیح  می توانند دوران پیش سالمندی و سالمندی را با سلامت و شادابی و به دور از بیماری های جسمی و روحی سپری کرده و در صحت و سلامت از سال های پختگی و تجربه های تاریخی شان لذت برده و خانواده‌های خود را نیز در این لذت شریک نمایند.* 


 ضمن آرزوی موفقیت برای جناب آقای عرب و همکاران شان، امید است این پایگاه در آینده نزدیک علاوه بر آموزش اطلاع‌رسانی در تهران و شهرستان ها، به عنوان یک *مرجع تخصصی و بانک اطلاعاتی امور سالمندان* در دسترس شهروندان قرار گیرد.


 *نشانی‌ پایگاه:* 

 *Bahatim.ir*

گویش ها و لهجه ها منابع عظیم تاریخی و فرهنگی اند

* گویش ها و لهجه ها منابع عظیم تاریخی و فرهنگی اند* 

 _* در حاشیه جدال لفظی مدیران تیم های استقلال و پرسپولیس در برنامه فوتبال برتر*_ 


 _ ابراهیم جعفری_ 

 _ دهکده جهانی_ 

 _@dehkade_jahan_ 


 فرشید سمیعی و رضا درویش مدیران استقلال و پرسپولیس در یکی از جنجالی‌ترین برنامه‌های فوتبال برتر (۱۵ خرداد ۱۴۰۳)، به درگیری لفظی با یکدیگر پرداخته و اتهاماتی را علیه یکدیگر مطرح کردند؛ جدالی که جامعه فوتبالی و همه اخلاق مداران را رنجیده خاطر کرد. فرازی از گفتار آقای درویش را خطاب به آقای سمیعی به شرح زیر است:


 *اگر شما فرصت می‌کردید در درجه اول می‌رفتید لهجه‌تان را جراحی بکنید، بهتر بود تا فرافکنی کنید. باز هم از مردم عذرخواهی می‌کنم که امشب مجبور شدند این نوع گرامر یا دیالوگ را از ایشان تحمل کنند.* 


اگرچه با عذر خواهی آقای درویش تا حدودی از سوء تفاهم ها کاسته شد؛ اما مشاهده این برنامه انگیزه ای ایجاد نمود تا *گفتمان نوین جهانی مبنی بر لزوم احترام و به رسمیت شناختن تنوع فرهنگی و زبانی که سال هاست از تریبون نهادهای بین المللی نظیر یونسکو طنین افکن شده است را، خاطرنشان سازم.* 


 * زبان را خانه وجود دانسته اند. ما با آوا، لحن و صدا به دنیا می آییم، در جریان رشد خود، توانش گفتاری و بیانی مان شکوفا می گردد.* 

 *اگر یک زبان را درخت و مادر بیان و گفتار بدانیم، شاخ و برگش گویش ها و لهجه های آن زبان اند و فرهنگ و اندیشه ها در بسترش شکل می گیرند و می بالند و متقابلاً در آن ها تاثیر می گذارند. به عبارتی زبان ها، گویش ها و لهجه ها منابع و معادن عظیم نسلی، تاریخی و فرهنگی هستند که رایگان، آزاد و همگانی در دسترس عامه مردم اند و هر چه از آن ها برداشت شود، نه تنها کاهش نمی یابند، بلکه بر ارزش و درونمایه شان افزوده می شود.* 


 * در باره اهمیت لهجه همین بس که لهجه و گویش محلی یکی از میراث های ماندگار در فرهنگ هر قوم و جامعه محسوب می شود و ازجمله حقوق غیر قابل انکار شهروندی است.* 

 *گویش ها و لهجه ها همیشه چونان کودکان بازیگوش، اطراف ما را در زبان فارسی فراگرفته اند و در انتقال تمامی ارزش های ایرانی به او کمک کرده اند.اگرچه گویش و لهجه بوده اند، اما همیشه  از زبان مادری فارسی تاثیر گرفته و بر آن اثر می گذاشتند و با وجود هجمه های عظیم داخلی و خارجی به حیات خود ادامه دادند و به نسل ما پیوستند.* 


 توجه و اهمیت به گویش ها و لهجه های محلی از جمله دلایلی است که موجب می شود زبان رسمی کشور از خشکی و بی روحی خارج شود؛ زیرا گویش ها و لهجه ها برای زبان رسمی نقش سرچشمه های کوچک برای رودهای بزرگ را دارند. از این رو گویش های محلی و لهجه ها نه تنها تناقضی با حضور زبان رسمی ندارند، بلکه غنا و زیبایی خارج از وصفی به آن می بخشند.


 در زبان شناسی به گونه ای از طرز تلفظ های ویژه یک گروه زبانی، لهجه می گویند. تقریبا در تمامی زبان های جهان لهجه های گوناگون وجود دارد. لهجه ها معمولا با مناطق جغرافیایی ارتباط ویژه دارند.

مخفی کردن لهجه کار واقعا دشواری است. کلمات آن گونه که دل شان می خواهد از حنجره بیرون پریده و روانه زبان می شوند.

از سوی دیگر در درون یک زبان گویش های متنوع و لهجه های فراوان دیده می شود و هر کدام لهجه، پیام و معنا را به شیوه خاص خود منتقل می کنند؛ به همین دلیل هر فرد با زبان و لهجه مادری خود بهتر، شیرین تر و آسان تر می تواند با دیگران ارتباط ایجاد نموده و به انتقال پیام موثر مبادرت ورزد.


 * متاسفانه در دهه های اخیر شاهد زوال زبان ها و گویش هایی هستیم که عامل هویتی، فرهنگی و تاریخی هر قوم و ملتی هستند تا جایی که برآورد اخیر یونسکو نشان می دهد تنها ۱۰ درصد از حدود شش هزار زبانی که امروز با آن تکلم می شود، تا پایان قرن حاضر باقی خواهد ماند. این سازمان در ماه مارس سال ۲۰۰۶ میلادی دریک نشست عمومی با صدور بیانیه ای حمایت قاطع خود را از زبان و فرهنگ اقوام اعلام کرد.* 


 * در کشور ما تا کنون ۴۰ هزار نوع گویش شناسایی شده که روند حذف تدریجی آن ها نگرانی تاریخ دانان و زبان شناسان را به همراه داشته است.* 

لهجه ها و گویش های گوناگون و پرشمار ایرانی نمونه ای شگرف از پیشینه  و اصالت فرهنگ زبانی این سرزمین است. تمامی لهجه ها زیبا و دلچسب هستند و برای دیگر اقوام ایرانی جذاب و دوست داشتنی می باشند. با کمال تاسف امروزه  به علت کاهش اعتماد به نفس بسیاری از ایرانیان شاهد کمرنگ شدن لهجه ها در میان تیره های گوناگون فرهنگی هستیم.


 * فراموش نکنیم که از دست رفتن یک زبان و بافت فرهنگی آن همانند سوزاندن کتاب مرجعی بی نظیر از جهان طبیعت و به مثابه از دست رفتن پنجره ای به سوی ذهن بشری است؛ زیرا پیامد دردناک آن نابودی تاریخ و فرهنگ شفاهی اقوام و ملت ها، ازبین رفتن داستان ها و ضرب المثل ها ، خاطرات و ... می باشد.* 


 *بنابراین شایسته است از تنوع فرهنگی و زبانی مردم ایران به منزله گنجینه و ثروتی عظیم پاسداری کنیم.*

نکته هایی از کتاب #تاریخ_پایداری_آب* *به مناسبت ۵ ژوئن؛ روز جهانی محیط زیست*

*نکته هایی از کتاب #تاریخ_پایداری_آب* 


 *به مناسبت ۵ ژوئن؛ روز جهانی محیط زیست* 


 _ابراهیم جعفری_ 

 _ دهکده جهانی_ 

 _@dehkade_jahan_ 


 موضوع # *پایداری* در سال های اخیر در برنامه های مدیریت منابع آب در سراسر دنیا مورد توجه قرار گرفته است. 

چند سال قبل *کمیسیون بین المللی آبیاری و زهکشی ، یک نقشه راه جهانی را برای سال ۲۰۳۰ ارائه داد:* « *A Water Secure World, Free of Poverty and Hunger* » 

 *این نقشه راه بر امنیت آبی دنیایی تمرکز دارد که در آن فقر و گرسنگی ریشه کن شده باشد.* 

این موضوع به تفصیل در کتاب *تاریخ پایداری آب* بیان شده است.


  سرپرست تیم نویسندگان کتاب *دکتر کامران امامی* در مصاحبه با روزنامه شرق مورخ  ۹ خرداد ۱۴۰۳ می گوید:   

 *«در هرم دانایی ابتدا داده به اطلاعات تبدیل شده و سپس پردازش هایی روی اطلاعات انجام می گیرد و به دانش تبدیل می شود. در نهایت دانش به خرد منجر خواهد شد. در طرح های صنعتی ممکن است فرآیند داده به دانایی طی چند ماه تحقق یابد؛ اما در مهندسی آب برای رسیدن به دانایی ممکن است دهه ها و یا حتی قرن ها زمان نیاز داشته باشیم.»* 


 در این راستا دانایی گذشتگان که طی صدها سال حاصل شده، می تواند یک هدیه  منحصر به فرد از نسل های گذشته برای نسل کنونی باشد. در این کتاب که نتیجه تلاش *۲۵ نفره* اعضای *کارگروه بین المللی تاریخ آب* (ICID) از *۱۷ کشور دنیا طی ۱۰ سال* می باشد، تلاش شده است تا از دانایی گذشتگان برای حل چالش های آیندگان استفاده شود.

از آنجا که دکتر امامی به عنوان *رئیس کارگروه تاریخ آب* ، ایده تهیه و تدوین این کتاب را مطرح نموده و مدیریت جمع آوری مقالات را برعهده داشته است، *نقش اساسی ایران در تالیف کتاب نیز شناسایی شده و نتایج کلیدی آن (ستون های پایداری) روی جلد در قالب تصویری از آرامگاه حافظ ارائه شده است.* 


 اجداد ما و سایر مردمان جهان برای این که بقا داشته باشند و خانواده و جامعه خود را بتوانند تغذیه کنند و از بلایای طبیعی ایمن نگه دارند، کارهای عظیم و در خور توجهی کرده اند که اغلب آن ها ده ها سال از زمان خود جلوتر بودند. تراس های برنج چین، قنات های ایران، مدیریت سیلاب و منابع آب در هلند، سد مارب یمن، مدیریت منابع آب در آفریقای جنوبی، تجارب مالزی و سریلانکا، تجارب کاشت برنج در ژاپن و... از جمله آن ها بوده است.

 وقتی به تاریخ کشورمان می نگریم، دستاوردهایی از تجربه های ایرانیان را می بینیم که به مراتب بزرگ تر از زمان خود بوده و درس های جهانی قلمداد می شوند.

برای مثال *قنات های ایران* شاهکار عزم جدی نیاکان ما برای بقای خود و آیندگان بوده و در تاریخ آب مشهور هستند. *قنات قصبه گناباد که با طول ۳۳ کیلومتر و عمق مادر چاه ۳۰۰ متر ، مهم ترین قنات ایران است، عمری دوهزار و ۵۰۰  تا دوهزار و ۷۰۰ ساله دارد و دبی آن ۱۲۰ لیتر بر ثانیه تخمین زده می شود.* 

ابداع قنات از زمان ورود آریایی‌ ها به ایران آغاز شد که هم جمعیت زیاد شده بود و هم آبی را که برای تأمین غذا می‌خواستند، در ایران فراهم نبود. آنان مشاهده کردند که معدن کاران در معادن آب‌هایی را که مزاحمشان بود، خارج می‌کنند. در همین چارچوب کشاورزان با معدن‌کاران تعامل کردند و نتیجه تعامل آنان، *ابداع قنات* شد. 

 از *سد کریت* هم می توان به عنوان یک نمونه برجسته تمدنی نام برد. این سد به ارتفاع ۶۰ متر در نزدیکی طبس واقع شده که تا ۵۰۰ سال بلندترین سد دنیا تا اوایل قرن بیستم بوده است.


 * به نظر می رسد سازندگان قدیم از ما به مراتب شجاع تر بودند و عادت به سعی و خطا داشتند و چون با طبیعت نزدیک بودند، از شرایط محلی استفاده بهینه می کردند. از این رو اغلب اقدامات و نوآوری های تاریخی به جای مهندسی مدرن حاصل مهندسی ذاتی بشر است.* 

به عنوان نمونه هزاران سال است که مقطع سدهای تاریخی *مثلثی* است؛ در حالی که قانون *هیدرواستاتیک* آب در قرن نوزدهم مطرح شد. کسانی که قنات های مهم ایران را احداث کردند، با *هیدرودینامیک* آب های زیرزمینی آشنایی نداشتند؛ بنابراین بیشتر دستاوردهای مهم تاریخ آب، حاصل *مهندسی ذاتی* بوده و امروز هم با وجود این که مهندسی مدرن و مدل سازی های ریاضی داریم؛ اما همچنان به آن مهندسی ذاتی نیازمندیم.


 موضوع دیگر *احترام به ظرفیت منابع طبیعی* است. به عنوان مثال *کشت زعفران* یک روش بسیار هوشمندانه بوده که اجداد ما از طریق این محصول پُرارزش و با نیاز آبی کم توانستند با شرایط خاص شرق کشور همخوان باشند که این روند هنوز هم ادامه دارد.

 *در عین حال تعهد و اخلاق نسبت به نسل های آینده، طبیعت و جامعه حائز اهمیت است. دکتر امامی بر این اعتقاد است که اگر تخصص ۱۰ باشد و خلاقیت به آن اضافه شود، ۱۰۰ می شود و اگر اخلاق به آن اضافه شود، هزار می شود. بنابراین اخلاق حرفه ای و افق بلندمدت داشتن از مولفه های اساسی توسعه پایدار است.* 


در پایان جا دارد از مجاهدت علمی *دکتر مرتضی فرهادی* نیز در زمینه شناساندن راهکارهای تامین آب توسط نیاکان مان در آثار متعدد به نیکی یاد کنیم.

موزه ها، محلی برای آموزش و پژوهش و دریچه ای به سوی توسعه پایدار*

* موزه ها، محلی برای آموزش و پژوهش و دریچه ای به سوی توسعه پایدار* 


 _ ابراهیم جعفری_ 

 _ دهکده جهانی_ 

 _@dehkade_jahan_ 

 

 *موزه* ساختاری برخاسته از فرهنگ اروپاست که نخست از طریق گردآوری اشیا به عنوان رسانه پیامی را انتقال می داد؛ از این رو فرآیند گردآوری آثار و اشیا، در بردارنده مفاهیم *«رسانه»* و *«پیام»* است؛ چراکه اشیا در جهانٍ مناسبات اجتماعی علاوه بر جنبه کاربردی دارای معانی ضمنی نیز هستند و مانند بسیاری دیگر از گزاره های انسانی در جوامع معنا می یابند.


 آموزش و ارائه خدمات علمی، پژوهشی رکن اساسی و بنیادین تمامی موزه هاست. اگرچه روش انتقال علم در موزه ها با سایر مراکز آموزشی تفاوت های زیادی دارد؛ اما این ساختارها یک هدف کلی را دنبال می کنند. 

شورای جهانی موزه ها معمولا هر چند سال، تعریف جدید و به روز شده ای از موزه را ارائه می دهد. این تعریف عمدتاً برآمده از تجربه ها و پشت سر گذاشتن چالش های متداول است؛ اما تاکنون یک بخش از تعریف همواره به صورت ثابت تکرار شده و آن خدمت نهاد موزه به پیشرفت بشریت است. پیشرفت را در نگاه کلی می توان بهبود کیفیت زندگی دانست که منتهی به حرکت جوامع به سوی پایداری است. 


 از این منظر موزه به عنوان نهادی در خدمت پیشرفت بشر، همپوشانی عملکردی با نهادهای آموزشی پیدا می کند. اولین تجربه های مربوط به آموزش آکادمیک هنر در ایران با *دارالفنون* و سپس *مدرسه صنایع مستظرفه* آغاز گردید؛ اما در حال حاضر عدم وجود یک کالج یا دانشکده وابسته به موزه در کشور، بیانگر بنیاد نحیف موزه های ایران است.  

بررسی موزه های بزرگ دنیا گویای وضعیتی دیگر است. به عنوان مثال آکادمی موزه هنرهای زیبای *_بوستون_* ، نزدیک به ۱۵۰ سال قدمت دارد و فعالیت خود را از سال ۱۸۷۶ آغاز نموده است. شعاری که این مدرسه برای خود انتخاب کرده، بسیار جالب توجه است: *Steeped in history. Eye on the futur* *(غرق در تاریخ، چشم به آینده)* 

این مدرسه در معرفی خود چنین بیان می کند: ما در کشف ترکیبی از تکنیک ها و رسانه ها تا تاکیدات نوین بر برنامه درسی آزاد هستیم. ما هرگز از ماموریت خود برای آماده سازی دانش پژوهان در راستای تبدیل شدن به هنرمندان و اندیشمندانِ مصمم و آماده در جهت تغییر، فاصله نگرفته ایم.


 * با این وصف موزه بنا بر تعریف اخیرش، باید به سمت پژوهش های نو حرکت کند. فقط در این شرایط است که می توانیم ادعا کنیم در آینده نه چندان دور، از گردونه موزه های جهانی که حرفی یا سخنی یا پیامی برای گفتن دارند، حذف نخواهیم شد؛ در غیر این صورت به زودی همه موزه های ما که برنامه ریزی برای آموزش و بستر مناسب برای پژوهش ندارند، به انباری های بلااستفاده تاریخ می پیوندند که نه روایتی دارند و نه ارتباطی با نسل جدید مخاطبان ولو اینکه مدعی صاحبان آثار ۷۰۰۰ ساله باشیم.* 


 محور فعالیت سال *۲۰۲۴* *میلادی* موزه نیز به *آموزش و پژوهش* اختصاص یافته است. *مُراد از آموزش به اشتراک گذاشتن دانش هایی است که در موزه ها نگهداری می شوند و در شکل کلی تر آزادسازی تمام دانش هایی است که در اختیار افراد و گروه های اجتماعی قرار داشته و از طریق موزه ها همگان می توانند با  ارزش های علمی و فرهنگی آشنا شوند.* 

 *پژوهش نیز یک روند هوشمندانه، هوشیارانه، خلاقانه و سامان مند برای جست و جو، بازگویی و بازنگری پدیده هاست.* 


 البته آموزش و پژوهش در موزه به شکل دانشگاهی و حرفه ای نیست، بلکه همانند آموزش مادر به فرزند و به صورت غیرمستقیم انجام می شود.

از این رو موزه ها باید در برنامه های خود، اشتراک با جوامع محلی را در اولویت خویش قرار دهند و از طریق ارتقای سطح دانایی و آگاهی عمومی زمینه توسعه و صلح پایدار را فراهم سازند.


 شورای بین المللی موزه ها (ایکوم) در آخرین تعریف خود، موزه را چنین تعریف می کند: *«موسسه ای غیرانتفاعی و دائمی در خدمت جامعه است و به تحقیق و پژوهش، جمع آوری، نگهداری، تفسیر و نمایش میراث ملموس و ناملموس می پردازد. درهای این موسسه به روی عموم باز است. موسسه ای فراگیر و در دسترس همه؛ موسسه ای که به تنوع و پایداری در جوامع کمک می کند.»* 

 *آن چنان که در این تعریف مشاهده می شود، موزه ها در دوره معاصر نقشی فراتر از محلی برای نمایش اشیای تاریخی برعهده دارند.* 


موزه ابزاری مهم برای تبادل فرهنگی، غنی‌سازی فرهنگی و ایجاد درک متقابل، همکاری و صلح میان مردمان است. موزه‌ها در حقیقت مکانی برای نمایش، آزمایش و تمرین روش‌های جدید تفکر و عمل را فراهم می‌آورند و در انتقال جامعه به سوی جامعه‌ای پایدار نقش مهمی ایفا می‌کنند.

 *بازدید از موزه‌ ها فرصتی مناسب برای آشنایی با فرهنگ و تاریخ یک کشور و شهر، نگهداری و نمایش میراث‌ های تاریخی، فرهنگی و هنری، یادگیری، تحقیقات علمی، تفریح و آرامش، و برقراری ارتباطات اجتماعی است؛ زیرا موزه‌ها به جای بخشی از جهان سرگرمی، خود را بخشی از جهان آموزش می‌دانند.*

ویژگی های یک نسل در گذر زمان* * به مناسبت اولین سالگرد درگذشت استاد مرتضی شهیدی*

* ویژگی های یک نسل در گذر زمان* 


 * به مناسبت اولین سالگرد درگذشت استاد مرتضی شهیدی* 


 _ ابراهیم جعفری_ 

 _ دهکده جهانی_ 

 _@dehkade_jahan_ 

 

 * به مناسبت اولین سالگرد درگذشت استاد مرتضی شهیدی* 


 _ ابراهیم جعفری_ 

 _ دهکده جهانی_ 

 _@dehkade_jahan_ 

 _* آنچه ملاحظه می کنید مضمون سخنانی است که یک سال پیش در یادبود استاد مرتضی شهیدی یکی از چهره های درخشان آموزش و پرورش گلپایگان ایراد شده است.*_ 


 *زنده یاد استاد شهیدی* بی‌نیاز از تعریف و تمجید است. به قول حضرت ‏مولانا

 _*مادح خورشید مداح خود است*_ 

 _*که دو چشمم روشن و نامُرمد است*_ 


 * برای درک و شناخت این استاد فرزانه سوالی را مطرح می سازم.* 

 _*ویژگی هایی که نسل استاد شهیدی داشت ‏چه بود که از دامانش گوهری مانند ایشان ظهور کرد؟*_ 

متاسفانه آن ویژگی ها، امروز در حال مضمحل شدن و از بین رفتن است و حلقه گم شده ‏روزگار ماست. چهار مورد را به اختصار توضیح می دهم.‏


 *‏  ویژگی اول آن نسل این بود که به معنی دقیق کلمه طالب دانش و معرفت بودند،* ‏یعنی واقعاً علم را دوست داشتند و برای آن رنج می‌کشیدند و دود چراغ می‌خوردند. ‏دنبال مدرک نبودند، نمی‌خواستند با این خواندن ها و مطالعه کردن ها، پرستیژ، شهرت ‏و ثروت کسب کنند، عاشق علم بودند و معرفت جایگاه ‏برجسته ای در نظر آنان داشت. البته فقط به علم نمی‌اندیشیدند، اهل زندگی هم بودند؛ ‏یعنی هم زندگی را و هم علم را جدی می‌گرفتند. در این راستا می خواهم از دیدگاه  *هربرت مارکوزه* یکی از اندیشمندان *مکتب فرانکفورت* استفاده کنم. او کتابی تحت عنوان، ‏ *انسان تک ساحتی* دارد و ادعایش هم این است که سرمایه داری جهانیان را به یک ساحت سوق داده تا فقط مصرف کننده باشند؛ در حالی که ماهیت وجود انسان *چند ساحتی* ‏است. به طور خاص و مشخص این چند ساحتی بودن در جناب ‏استاد شهیدی متبلور بود.


 شاهد ادعایم این است که در کتابخانه استاد شهیدی فقط آثار ادبی و فرهنگی مشاهده ‏نمی شود؛ کتاب های مکانیک، باغبانی، معماری و حتی کتاب ‏خیاطی هم هست. آقای شهیدی خودشان ساختمان خانه شان را ‏نظارت و معماری کردند. کتاب مکانیک را می خواند و در اغلب موارد با استناد بر آن اتومبیل اش را تعمیر می کرد، باغچه منزل را به بهترین نحو ممکن زینت آرایی می کرد ‏و به بار دهی آن می‌افزود؛ از این رو ایشان ‏یک انسان چند ساحتی و *چند وجهی* بود که زندگی خودش را بر *مبنای دانش* ساماندهی می کرد. در وادی معرفت هم علاوه بر ادبیات، در زمینه تاریخ، جامعه، علوم قرآنی و ... دارای اطلاعات بود.

 وقتی این اوصاف از استاد شهیدی را برمی شمارم، به یاد *دکتر غلامحسین مصاحب* می افتم؛ آن چهره علمی بزرگ که ‏ *دانش ریاضی نوین* را وارد ایران کرد و در عین حال از *قله های ادبی* ما هم بود و آن *دایرة ‏المعارف بزرگ* را که در زمان خودش بی‌نظیر بود، به یادگار گذاشت. این ویژگی اول نسل ‏استاد شهیدی بود.‏


 *ویژگی دوم آن نسل این بود که قانع بودند؛ البته  قناعت در کسب دانش نداشتند.* 

  *دکتر شریعتی* در جمله زیبایی می گوید: *هرچه معلومات مان بیشتر باشد، ‏مجهولات مان زیادتر است؛* یعنی هرچه انسان در وادی علم جلوتر می‌رود، عطش اش برای ‏یادگیری زیاد تر می شود، اساسأ قناعت در جستجوی علم معنی و مفهوم ندارد؛ اما در زمینه های مادی و اقتصادی نسل استاد شهیدی به آنچه ‏داشت، قانع بود. اهل ثروت اندوزی نبود چه بسا که ثروت گریز بود.‏


‏  *ویتگنشتاین* فیلسوف اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن ‏بیستم یک ثروت افسانه ای را به ارث برده بود. وقتی این ثروت ‏افسانه ای  را به فقیران بخشید و از همه آن گذشت، به او گفتند: آقای ویتگنشتاین ‏چه احساسی داری؟ گفت: احساسم آن قدر زیباست که حد ندارد؛ زیرا تمام موانع فلسفه ورزیدن خودم را از میان برداشتم، تمام موانع کار علمی ام را از میان ‏برداشتم و راحت و فارغ البال شدم.


   در همین ایران خودمان، سال ‌‏۱۳۸۳ مراسم نکوداشتی برای *پدر علوم ارتباطات اجتماعی زنده یاد دکتر کاظم معتمدنژاد* ‏برگزار شد. از صبح تا عصر برنامه های سخنرانی بود و همه در سجایای ایشان سخن می‌گفتند و ‏طبعا انجمن های علمی، انجمن های روزنامه نگاری، رسانه های مختلف و سایر محافل ‏هدایایی هم  آوردند. پایان آن روز ناظر بودم که *بیش از صد سکه طلا* آوردند و به ‏ایشان تقدیم کردند. آقای دکتر معتمدنژاد در پایان سخنرانی خود گفتند: تمام سکه هایی که ‏از سر لطف به من ارزانی شده، همین الآن تقدیم آقای دکتر نجفقلی حبیبی رئیس (وقت) دانشگاه ‏علامه طباطبایی می کنم تا در جهت پیشبرد اهداف دانشکده علوم ارتباط اجتماعی هزینه شود. 


 اگر در شهر خودمان نظر بیفکنیم، ‏خیران مدرسه ساز، خیران مدرسه یار، خیرانی که در عرصه بهداشت و درمان  قدم برداشته و برمی دارند، ‏در زمره چنین افرادی هستند و جا دارد یاد کنم از  مراسم ‏کلنگ زنی بخش شیمی درمانی بیمارستان امام حسین علیه السلام که واقعا جای استاد شهیدی خالی بود. چقدر ایشان دغدغه ‏داشتند تا این کار صورت بگیرد؛ به خاطر این که عضو انجمن بهداشت و درمان بودند.


 * ویژگی سوم آن نسل این بود که دنبال داده (دیتا) و اطلاعات نبودند، بلکه دنبال دانش بودند.* سیر تکوین دانش و علم این است که از دیتاها یعنی کوچکترین ‏اجزای اطلاعات شروع می شود و اطلاعات را می سازد و مجموعه این اطلاعات تبدیل به دانش ‏می شود. انسان های هوشیار این دانش را به *خرد، فهم و  ‏حقیقت* مبدل می سازند. نسل استاد شهیدی این گونه بود که به اطلاعات فست فودی و زود ‏گذر (چیزی که در فضای مجازی فراوان است) اتکا نمی‌کرد.


 * آن ‏نسل، نسل کتابخوانی بودند، عاشق کتاب بودند.* این طور هم نبود که کتاب را به عنوان دکور در ‏خانه بگذارند. امکان داشت یک کتاب را تا ده بار عمیق مطالعه کنند و برای این کتاب خواندن ‏حوصله به خرج می دادند. متاسفأنه یکی از مسائل مهم جامعه ما؛ بخصوص نسل امروزی این است که حوصله ‏مطالعه ندارد، یک متن را از اول تا آخر نمی خواند و این یک خسران بزرگ است که نسل ما از کتاب گریزان است.‏


‏ یکی از دانشجویان بنده که معلم است، یک بار در کنفرانسی که ارائه داد می گفت: «امروز در ‏جلسه اولیا و مربیان بودم. مادران می گفتند در رابطه با درس هایی نظیر تاریخ یا جغرافیا، فرزند ما می‌گوید این درس ها را ‏برای من بخوان، من حوصله ندارم بخوانم! » این یک ضایعه دردناک است که ‏امیدواریم به موازات اقدام سیاستگذاران فرهنگی، خود خانواده ها این وضعیت را ترمیم کنند و ...


 آن ‏نسل واقعاً به دانش متکی بودند و جا دارد از سه استاد ‏بزرگ یاد کنم.

 *مرحوم آقای اثنی عشری* ؛ خدا رحمت شان کند، به خاطر می آورم ایشان معمولاً در کتاب فروشی *شادروان آقای خادمی* که خدا روح ایشان را هم شاد کند، حضور داشت. آقای خادمی ‏خیلی دست و دل باز بود و همه را سمت کتاب فروشی خودش جذب می کرد و هرچه هم ‏در آنجا کتاب ها را ورق می زدیم، خم به ابرو نمی‌آورد؛ زیرا قبل از منفعت مادی به *توسعه فرهنگی* می اندیشید. به نظر بنده کتاب فروشی آقای خادمی یک *حوزه عمومی* و *پاتوق فرهنگی* بود. مرحوم آقای اثنی عشری در آن کتاب فروشی ‏ایستاده یا نشسته تا یک کتاب را از اول تا آخر مرور نمی کرد، کتابفروشی را ترک نمی‌کرد. *آیا اکنون آن میراث به ما رسیده است؟* 


 مرحوم استاد *اسدا... صمدی* که کتاب ‏گرانسنگ و هفتصد صفحه ای *«مروری بر ضرب‌المثل های اصیل گلپایگان»* را نوشته، *هجده سال* مجاهدت علمی کرده تا این ‏کتاب ساخته و پرداخته شده است.

یاد کنم از *مرحوم آقای اسماعیلی* دبیر ارزشمند ادبیات که ایشان هر ‏وقت به کلاس می آمد، یک کتاب غیر درسی با خودش می آورد؛ مخصوصاً در کلاس های انشاء از ‏یک نفر می خواست که متن هایی را از آن کتاب قرائت کند.  ‏


 * چهارمین ویژگی که در آن نسل وجود داشت، این بود که هم به سنت، هم به مدرنیته احترام ‏می گذاشت.* اکنون با افرادی سر و کار داریم که غرق در سنت هستند؛ به گونه ای که هرگونه ‏پژوهش، نوآوری  و فرزند زمان خویش بودن را، از یاد می برند و یک عده ای هم هستند که در نقطه مقابل ‏آن، سنت را فراموش می کنند و از یاد می برند که ما چه هویت فرهنگی داشتیم؟ چه ‏پایه های علمی داشتیم؟ هر دو اشتباه است. آن افراط و این تفریط است؛ ولی نسل استاد شهیدی این گونه ‏بود که *بین گذشته و حال پیوند می‌زد؛* آن هم جهان به شدت متغیری که ما با آن مواجه هستیم. 


فراموش نمی کنم اوایل دهه هفتاد، سه یا چهار بار در جلسه های میهمانی خدمت استاد شهیدی بودم و ‏با هم صحبت می کردیم. آن زمان اینترنت و شبکه های اجتماعی نبود. تنها منبعی که مسائل روز را بیان می کرد و نسبت به سایر مطبوعات تفسیرهای نو داشت، *روزنامه سلام* بود. با دقت که به سخنان ایشان گوش فرا می دادم، متوجه می شدم ایشان هرچه که می گوید، سرچشمه اش روزنامه سلام است؛ روزنامه ای نخبه گرا که محتوای تازه و جدید داشت. ‏ *از این رو در می یافتم که آقای شهیدی خودش را با روح ‏زمانه هماهنگ می‌کند و در گذشته درجا نمی زند.* 


 اولین مواجهه ای که با استاد شهیدی داشتم، سال ۱۳۴۹ زنگ انشا سال اول دوره متوسطه در ‏دبیرستان پهلوی (سابق) بود. وقتی که انشای خودم را خواندم، به شدت بنده را تشویق کردند؛ به طوری که هنوز حلاوت آن تشویق در ذهن و ضمیر من پابرجاست.‏


‏  در پایان خطاب به متولیان آموزش و پرورش عرض می کنم:  *مدیران و معلمان فرهیخته و علاقه مندان به زبان و ادب فارسی چرا درس انشارا  دست کم می گیریم؟ انشا چرا زنگ تفریح ما شده است؟ انشا یعنی خلق کردن، آفرینش ذهن و اندیشه ورزی* 

 *کسی که به ‏انشا توجه می‌کند، خوب هم مطالعه می‌کند و در کلاس هم خوب گوش می دهد. ‏اهل گفت و گو، تبادل نظر و منطق است، سخن خود را تحمیل نمی کند و ...* 

پس به یاد استاد شهیدی هم خانواده ها، هم مدیران، هم دبیران تصمیم بگیرند به درس ‏انشا بهای واقعی بدهند؛ زیرا درس انشا بنیادی ترین ‏درس برای رشد و اعتلای دانش آموزان است. 


  *جهان یادگار است و ما رفتنی* ‏

  *به گیتی نماند به جز گفتنی* 


 *به روان تابناک استاد شهیدی درود می فرستیم*