دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

فوتبال زبان مشترک ملت ها

* فوتبال زبان مشترک ملت ها* 


 * به مناسبت پایان مسابقات فوتبال ۲۰۲۳ جام ملت های آسیا* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 اگرچه شکست تیم ملی فوتبال ایران از قطر و عدم راهیابی به فینال جام ملت های آسیا ذائقه ها را تلخ کرد؛ اما میخکوب شدن اغلب هم وطنان پای تلویزیون و ابراز احساسات آنان با مشاهده مسابقه های فوتبال این قاره کهن، بار دیگر اهمیت فوتبال را به عنوان یک موضوع علمی آشکار ساخت.

 فوتبال در عصر کنونی به *«زبان مشترک جهانیان»* تبدیل شده؛ به گونه ای که می توان گفت جام جهانی فوتبال و جام های قاره ای بی رقیب ترین و پربیننده ترین صحنه ها هستند. 

 *ملت ها دریافته آند که در دنیای جدید روح جمعی آنان با فوتبال می تواند پرواز کند.* 

کارکرد فوتبال در روزگار ما زمانی روشن تر خواهد شد که در نظر داشته باشیم *فردگرایی* در *گفتمان مدرنیته* کانونی ترین مفهومی است که در آن شادی و غم تقسیم نمی شود. 


 بازی فوتبال در روند تاریخی خود، به مثابه استوارترین، گسترده ترین و عمیق ترین امکان بروز عاطفه های جمعی در دنیای مدرن ظهور کرده است.

 *عاطفه ورزی نظیر عقلانیت، گرایش به هنر و... یکی از نیازهای جداناشدنی انسان بوده و خواهد بود و اثرگذاری عمیق و ماندگار دارد؛ ضمن این که بروز عواطف میان اقشار گوناگون به خاطره جمعی ملت ها تبدیل می شود.* 

با این وصف این رشته ورزشی قادر است *فردگرایی منفعت طلبانه را به آرمانگرایی جمعی ملی تغییر دهد* و تمرین خوبی برای همبستگی و روابط متقابل مردم با یکدیگر باشد.

 

 * از سوی دیگر فوتبال بازتاب دهنده هویت ها و فرهنگ های محلی، منطقه ای و ملی است.* به عنوان مثال اگر فوتبال آلمانی ها سخت کوش، مقاوم و آهنگ منطقی واحدی دارد، برخاسته از نهادینه شدن فرهنگ شکیبایی، قانون گرایی و نظم آن کشور است. و یا در اسپانیا فوتبال ابزاری برای به رخ کشیدن هویت های محلی در چارچوب و زمینه سیاسی آن جامعه می باشد. 

علاوه بر موارد بالا، از نوع فوتبال بازی کردن تیم ملی یک کشور می توان تقریباً فهمید که مردمانش چگونه زندگی می کنند. *به همین دلیل جامعه شناسان ورزشی، فوتبال را بخشی از فرهنگ یک جامعه می دانند.* 


 تشکیل *«دنیایی صلح آمیز»* از طریق رقابت دوستانه، مهم ترین وجه تورنمنت های بین المللی است. بازیکنان کشورها در این میدان ها ضمن رقابت با یکدیگر، تلاش می کنند تا تفاهم، دوستی و باهم بودن را برجسته سازند. *به عبارتی جام جهانی فوتبال و نیز جام های قاره ای زبانی برای گفت و گوی میان فرهنگ ها است؛ گفت و گویی که طی آن بتوان از طریق نشانه ها و بر اساس قواعد اخلاقی و انسانی، ضمن ارتقای شایستگی های خود، ارزش های والا و مشترک را افزایش داد.* 


 *آلبرکامو* نویسنده و فیلسوف مشهور قرن بیستم در جایی گفته بود *تمام آنچه را از اخلاق و تعهد گرفته ام، مدیون فوتبال هستم.* او با درس آموزی از این بازی محبوب، اعتقاد داشت ارزش های ساده در زمین چمن  فرصت خوبی برای تعالی انسان هاست؛ به گونه ای که می توان ادعا کرد *اگر فوتبال امری اخلاقی نبود، نمی توانست جهان شمول شود.* 


  انسان ها در هر نقطه عالم که زندگی می کنند، با فوتبال به یکدیگر نزدیک می شوند و هیچ زبانی تا کنون نتوانسته است چنین پیوندی به وجود آورد.

وقتی صحبت از توپ چرمی می شود، کارگران با کارفرمایان همزبان می شوند و بین بورس بازان وال استریت در قلب آمریکا و گرسنگان قاره سیاه تفاوتی وجود ندارد.


  هنگام تشرف اینجانب به حج عمره در سال های ۱۳۷۵ و ۱۳۸۰ که مقارن با برگزاری جام فوتبال ملت های آسیا و مسابقات مقدماتی جام هفدهم جهانی بود، در مکه و مدینه و حتی روستاهای این دو شهر، هرگاه صحبتی با مردم کوچه و بازار، رانندگان تاکسی و ... به میان می آمد، همواره سخن از فوتبال ایران بود و با شوقی وصف ناپذیر از یکایک فوتبالیست های ایران به نیکی یاد می کردند. *در واقع رشته وصل ما با آنان فوتبال بود.* 


 بازی فوتبال خشونت نهفته در ذهن و ضمیر انسان امروزی را *به نوعی رقابت  فرهنگی، آرام و مدیریت شده تبدیل می کند.* علاوه بر آن، *بیان کننده شکلی از یاری گری در جامعه امروز است.* به زبانی دیگر *فوتبال امکان تلاش سازمان یافته و جمعی را برای تبدیل تضادها به شکلی از تعاون فراهم می سازد.* 


 در جام فوتبال ۲۰۲۳ ملت های آسیا در قطر هم درس هایی نهفته است که به دو مورد متضاد آز آن ها اشاره می کنم.

 * شایسته از سرمربی تیم ملی فوتبال ژاپن توسط امیر قلعه نوعی بعد از پیروزی ایران و عذرخواهی ایشان از مردم و قبول مسئولیت شکست از قطر ستایش برانگیز بود؛ اما متاسفانه بی حرمتی بازیکنان و تماشاگران قطری به ایرانیان که به عصبانیت مهدی طارمی منتهی شد، نشانگر آن است که هنوز روح فوتبال در کالبد آنان دمیده نشده است.* 

 *ضمن تقدیر از تلاش فوتبالیست های ایران، امید است با الهام از مکتب فوتبال فقط در اندیشه بُرد و باخت نباشیم و به مدد آن انسانیت و اخلاق را اعتلا بخشیم.*

سنگ فرش هر خیابان از طلاست

* سنگ فرش هر خیابان از طلاست* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 در آخرین سفری که به زادگاهم داشتم، شاهد *نمادی از سنگ فرش شدن بخشی از خیابان اصلی و چند خیابان فرعی با بلوک های بتنی (بلوک فرش) بودم* که بی اختیار  کتاب *«سنگفرش هر خیابان از طلاست»* در ذهنم تداعی گشت. 

این کتاب مجموعه‌ای از *یادداشت‌های کیم‌ووچونگ ، مدیر سابق کمپانی دوو* ، برای اتخاذ تصمیم‌های بزرگ و توفیق در کسب و کار می باشد که به دلیل راهنمایی‌های خلاقانه و کاربردی نویسنده در جهت رسیدن به موفقیت در کار و زندگی و این که توانست با وجود چالش‌های زیاد، شرکتی با استانداردهای جهانی را در کوتاه‌ترین زمان ممکن تأسیس کند، مشهور شد.

اگرچه مفروش شدن معابر با سنگ، ارتباط مستقیمی با محتوی کتاب ندارد؛ اما به دلیل تأثیر گذاری بر شادابی محیط، نشاط شهروندان، جذب گردشگر و ... اقدامی خلاقانه در راستای آن رهنمود ها به شمار می رود و به همین دلیل تیتر بالا را برگزیدم.


 در دنیای امروز به جای طرح های شهری بی روح مانند بلند مرتبه سازی و ...، بیشتر بر *حضور انسان در فضاهای شهری تاکید شده است.* برای این منظور *پیوست‌های انسان‌محور* در پروژه‌های بزرگ مدنظر برنامه ریزان قرار می‌گیرد. به عبارت دیگر برای داشتن شهری پویا و پرنشاط نیازمند حضور شهروندان در فضاهای موجود هستیم تا اجتماع شهری به معنی واقعی شکل بگیرد.

 * یکی از مصادیق شهر انسان‌محور که علاوه بر زیبایی بصری، موجب کاهش هزینه‌های مدیریت شهری می‌شود، سنگ فرش معابر؛ به جای آسفالت؛ به‌ ویژه در بافت های تاریخی است که سبب جذب گردشگر می‌شود.* 


 *رومیان* اولین و مشهور ترین افراد سازنده این گونه پوشش ها برای راه ها بودند. آنان شبکه ای تاثیر گذار را بالغ بر *۵۰ هزار مایل جاده* که همه آن ها به شهر رم ختم می شد، ساختند و اساس کار خود را استفاده از سنگ فرش قرار دادند. خیابان های سنگ فرش شده بادوام و امن، تنها مسیر های سفر در دوران روم باستان بودند؛ به گونه ای که صدای ماشین ها و دوچرخه ها و حتی صدای سم اسب ها روی آن ها و لمس سنگ ها به خاطره ای فراموش نشدنی تبدیل می گردید.


 از نظر تاریخی در ایران دوره ناصری، دو عامل موجب سنگ‌فرش شدن خیابان ها شد. *عامل اول سفر ناصرالدین‌شاه به ممالک پیشرفته و دیدن خیابان‌های سنگ‌فرش اروپا  و از سوی دیگر حضور اروپایی‌ها در تهران و توسعه سفارتخانه‌های آنان بود که موجب گشت دربار جلوی غریبه‌ها آبروداری نموده و اقدامی برای تمیزی شهر داشته باشد.* 

 *عامل دوم هم این بود که در آن زمان تهران کوچک بود و مردم پیاده یا با گاری و الاغ به این طرف و آن طرف می رفتند؛ اما بعد از رشد پایتخت، برای تردد نیاز به وسیله نقلیه پیدا کردند که در این میان استفاده از کالسکه بیشتر شد.* 

 *کوچه‌های منتهی به ارگ شاهی نخستین مکان‌هایی بودند که در سال ۱۲۶۷ هجری قمری در تهران سنگ فرش شدند* و به مرور در مورد بقیه خیابان‌ها با هزینه مالکان اقدام گردید. در این راستا حکومت، هم مردم را وادار به کف‌سازی خیابان‌ها کرد و هم مامورانی را برای بیرون بردن زباله و خاکروبه از شهر گماشت و باز مردم را مجبور کرد با هزینه خودشان خاکروبه‌ها را به خارج از شهر بفرستند.


 روزنامه *وقایع اتفاقیه* همان سال درباره مفروش شدن خیابان‌ها با سنگ می‌نویسد:

 *«برای این که جلوی غریبه ها آبروداری کنیم؛ قرار است کوچه‌های ارگ شاهی برای سهولت تردد کالسکه، سنگ فرش شوند؛ به این ترتیب که وسط خیابان کمی گودتر شود و ویژه عبور کالسکه و دو سمت خیابان کمی بالاتر فضایی مانند سکو برای عبور راحت پیادگان ایجاد گردد . از این رو حضور کالسکه‌ها، برای نخستین بار برای سهولت عابر پیاده تعبیه شد».* 


 بعد از کوچه‌ها نوبت به معدود خیابان‌های تهران هم رسید و طبق آنچه در خاطرات و سفرنامه‌ها برآمده، وضعیت‌شان از این قرار بوده است:

 *خیابان علاءالدوله یا خیابان باغ ایلخانی:* نه‌تنها سنگفرش که در دو سمتش جوی آبی هم جاری بوده و درختان خوبی اطراف آن کاشته بودند. لبه‌های جوی هم با سنگ درست شده بود و تازه شب‌ها در خیابان چراغ و فانوس هم روشن می‌کردند.

 *خیابان الماسیه(باب همایون امروزی):* هم سنگفرش بوده و هم شب‌ها فانوس‌های روشن داشته است.

 *خیابان‌های دولت و لاله‌زار:* سنگ فرش خوب، جوی آب در دو طرف و درختان فراوان. هر دو خیابان‌های درازی بودند که به توپخانه منتهی می‌شدند.


 *در آن زمان تعامل مردم با یکدیگر اساس و شالوده زندگی بود و سنگ فرش شدن معابر عمومی فضاهایی را نیز برای گفت و گوی صمیمانه مردم با یکدیگر فراهم می ساخت؛ اما با سیطره مدرنیسم؛ به ویژه خودرو بر سبک زندگی شهروندان، این فرصت های طلایی به شدت کاهش یافت.* 

جلوگیری از جنگ‌، کار سیاستمداران و برقراری صلح پایدار، کار آموزش است*

 جلوگیری از جنگ‌، کار سیاستمداران و برقراری صلح پایدار، کار آموزش است* 


                                     _« ماریا مونته سوری»_ 


 * به مناسبت فرارسیدن روز جهانی آموزش* 


 علی اکبر جعفری و ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan 


 گرامی داشت روز ۲۴ ژانویه سال ۲۰۲۴ میلادی (۴ بهمن) با شعار «  *آموزش برای صلح* ،  *حقوق بشر* و  *توسعه پایدار* » بیانگر اهمیت ترویج صلح در جهان و ساختن آینده ای امن تر و آرام تر است.  

چگونگی ترویج صلح در جامعه، بخش بزرگی از دستاوردهای آموزشی *ماریا مونته سوری* (Maria  Montessori) است. مونته سوری پزشک و مربی ایتالیایی کودکان معلول بود که الگوهای آموزشی جدیدی برای بچه ها ارائه کرد.


 یکی از مشهورترین نقل قول‌های وی در زمینه صلح این است: *«جلوگیری از جنگ، کار سیاستمداران و برقراری صلح پایدار، کار آموزش است»* 

 *بر مبنای این برداشت عوامل تعیین کننده قدرت در عرصه بین المللی نسبت به گذشته تغییر ماهیت داده و بر نرم افزار به جای سخت افزار، تنوع به جای یکسانی، مشارکت به جای سیطره و جامعه چند صدایی به جای تک صدایی متکی شده است.* 


 صاحبنظران معتقدند یکی از اقدام های کلیدی در ترویج صلح، آموزش در مدرسه است. در این راستا *« #ژان_پیاژه»* اندیشمند مشهور سویسی معتقد است *صلح در صورتی ممکن خواهد بود که دیدگاه جهانی از طرف نظام تربیتی تقویت گردد و برای این منظور معلمان باید نقش خطیری بر دوش کشند.* 

 معلمانٍ صلح، تفکر انتقادی را در دانش آموزان پرورش می دهند و تلاش هایی در زمینه دموکرات کردن شهروندان به عمل می آورند؛ مشارکت را تدریس و عزت نفس را در دانش آموزان پرورش می دهند. 


 *«آموزش صلح»* رشته جوانی است که درصدد خلق فرصت های لازم برای ایجاد جامعه ای مبتنی بر عدالت و زیست مسالمت آمیز در سراسر جهان است. 

سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی ملل متحد *«یونسکو»* در باره اهمیت آموزش و پرورش کشورها اعتقاد دارد: *« از آن جا که جنگ در ذهن انسان ها آغاز می شود، دفاع از صلح نیز باید در ذهن آنان ساخته شود»* ؛ بنابراین برای گسترش فرهنگ صلح، لازم است تلاشی جهانی با هدف تغییر شیوه تفکر و رفتار مردم به سمت فرهنگی صلح آمیز صورت گیرد و برای رسیدن به این هدف باید از کانال آموزش و پرورش کشورها عبور کرد.



به موازات آن، مدارس باید فضایی برای آموزش صلح و پرورش تفاهم باشد؛ زیرا کودکان و نوجوانان امروز، تصمیم گیرندگان فردای جامعه هستند و هرگونه تلاش برای ایجاد باور عمیق نسبت به صلح و ضرورت احترام به خود، دیگران و محیط پیرامون، می تواند در خلق و حفظ جهانی صلح آمیز مؤثر باشد.


 بدیهی است نظام تعلیم و تربیت باید علاوه بر برنامه های آموزشی تحول گرای خود، اقداماتی نیز برای ابعاد تربیتی دانش آموزان در نظر داشته باشد وگرنه دانش آموزی که در ریاضیات و علوم و فنون ماهر و کاردان است؛ اما در مهارت‌های زندگی و فضایل کرداری کاستی‌هایی دارد، نمی‌تواند پیشران جامعه‌ حق محور، کمال جو، عدالت‌گستر، مهرورز و... باشد.


 معلمی که در کلاس درس خود به عنوان جامعه‌ای کوچک قوانینی به دانش آموزانش می‌آموزد که خودشیفته نباشند و عدالت محوری را در روابط جستجو کنند، بخشی از آموزش صلح را پیش برده است.

دانش آموزان زمانی که حقوق و تکالیف خود را به عنوان اعضای جامعه بیاموزند، درکی از اهمیت توانایی حل و فصل دوستانه مشکلات به دست می‌آورند. البته برای چنین هدفی علاوه بر آموزش‌های مدرسه، والدین نیز در خانواده نقش اساسی دارند. تصور یک کودک از صلح، اغلب بر اساس تجربه های وی در مورد تعارض و برداشت هایش در مورد درگیری و صلح در مقیاس اجتماعی است. 


 برخی اقدامات دیگر که می توان به آن‌ها اشاره کرد، عبارتند از:

مدیران در مدارس روحیه‌ای را ایجاد و ترویج کنند که با ارزش‌ها و اصول پایه‌ای صلح و دوستی هم سو باشد و از طرف دیگر عوامل ساختاری و فرهنگی که موجب بروز خشونت در مدارس می‌شود را بررسی و به آن‌ها رسیدگی کنند.

هدف رویکردهای آموزش صلح فراتر از توسعه برنامه درسی باشد و بر روی درونی کردن مهارت‌ها، شایستگی‌ها و ارزش‌ها، چه در کلاس درس و چه فراتر از آن کار کند.

معلم برای آموزش صلح در کلاس درس، رویکردهای فردی را با رویکردهایی که بر نتایج اجتماعی- سیاسی تمرکز دارند، ترکیب نموده و به دانش آموزان کمک کند تا نقش کنشگرانه خود را در جامعه به صورت گسترده تر ایفا کنند.


 آنچه از نهان و آشکار دنیای امروز بر می‌آید؛ فضای عدم اطمینان‌ها و قطعیت هاست که بر فاصله میان انسان‌ها و جوامع سیطره انداخته است. در این آشفتگی ها آموزش صلح در مدارس می‌تواند خط ارتباطی مطمئن و قابل قبولی باشد که تعاملات اجتماعی و بین المللی را بر محور دوری از خشونت و هم افزایی های مصلحانه برنامه ریزی کند. ( زهرا علی اکبری، آموزش برای حقوق بشر و توسعه پایدار، روزنامه اطلاعات ۲۴ دی ۱۴۰۲ )


 در پایان رهنمود *حضرت مولانا* را فراموش نکنیم که فرمود:

 

 *جنگ باشد کار دیو و صلح کردار ملک* 

 *صلح را باید گزیدن، تا بیابد جان صفا*