دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

نقش رادیو و مطبوعات در گسترش زبان فارسی

 نقش رادیو و مطبوعات در گسترش زبان فارسی


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 اشاره: این یادداشت از مقاله *« فارسی شکر است»* آقای *سیروس علی نژاد* از *ماهنامه اندیشه پویا* شماره ۸۵ برگرفته شده است.


*شکر شکن شوند همه طوطیان هند* 

 *زین قند پارسی که به بنگاله می رود* 


 گسترش زبان فارسی به اندازه پیدایش آن اهمیت دارد. زبانی که می رفت زیر سلطه خُردکننده اعراب نابود شود، به *زبان دوم جهان اسلام* تبدیل شد.

در زمان قدیم دامنه نفوذ زبان فارسی بیشتر میان اشراف، درباریان، اهل سواد و کتابت بوده است؛ به گونه ای که سخن گفتن با این زبان در میان توده های وسیع مردم، حتی در داخل مرزهای ایران عمومیت نداشت. 

از آنجا که اکثر مردم ایران در روستاها ساکن بودند و رفت و آمد چندانی نداشتند، به زبان های محلی گفت و گو می کردند؛ بنابراین فراگیر شدن زبان فارسی حاصل کوشش های صد سال اخیر از جمله سازمان یافتگی ارتش، آموزش و پرورش، دانشگاه ها، فرهنگستان زبان فارسی و رسانه های همگانی؛ به ویژه رادیو و مطبوعات می باشد.


 از وقتی دولت ایران به فکر تشکیل ارتش سازمان یافته اُفتاد و قرار شد جوانان ایران به سربازی بروند، آنان ناگزیر در پادگان ها با زبان فارسی آشنا شدند و آن را با خود به ولایات دیگر بردند. 

اگرچه اهالی هر ولایت هنگام نامه نگاری؛ چه نامه های خصوصی و چه نامه های اداری از زبان فارسی استفاده می کردند؛ اما عموم مردم  نه فارسی می دانستند و نه سواد داشتند که با آن بگویند و بنویسند. آنان به ناچار برای نامه نگاری از کسانی که سواد داشتند و لایه ای نازک از جامعه بودند، یاری می طلبیدند. 


 *استاد سعید نفیسی* در گزارش هایی که در باره *سید اشرف الدین گیلانی* و *روزنامه سپید و سیاه* نوشته، می گوید: «مردم در کوچه و بازار این روزنامه را می خریدند؛ اما چون سواد نداشتند، نزد کسانی می بردند که خواندن و نوشتن می دانستند تا برای آنان بخوانند.»

بنابر گزارش مرکز آمار ایران در سال ۱۳۳۵ که جمعیت ایران حدود نوزده میلیون نفر بود، دو میلیون و ششصد هزار نفر باسواد بودند که البته بیشتر آنان سوادی در حد خواندن و نوشتن داشتند. در آن زمان تعداد دانش آموزان و دانشجویان کشور اندک بود و گفت و گو به زبان فارسی تا پیش از دایر شدن مدارس چندان رایج نبود. شاید در تهران که پایتخت کشور بود، بیشتر مردم به زبان فارسی صحبت می کردند.


 از دهه ۱۳۲۰ به بعد که آموزش و بهداشت توسعه یافت و مردمان با مدرسه، بهداری و پزشک و ... آشنا شدند، روستائیان از همه جای ایران در طلب آموزش برای فرزندانشان به سمت شهرها روانه شدند. مهاجرت های بزرگ شکل گرفت و جامعه پوست انداخت.

در دهه بیست علاوه بر آموزش و پرورش، یک عامل دیگر نیز به فراگیر شدن زبان فارسی یاری داد و آن *تأسیس رادیو* بود. رادیو صدا بود و سخن می گفت، ترانه می خواند، قصه می گفت، خبر می داد و از این رو می توانست به مردم فارسی یاد بدهد؛ بدون آن که نیاز به سواد داشته باشند. به همین جهت این رسانه از زمان تأسیس ( ۱۳۱۹ خورشیدی ) در گسترش زبان فارسی بسیار تأثیرگذار شد.

البته ابتدا شمار گیرنده های رادیو اندک بود و وسیله قابل حملی نبود؛ به گونه ای که در خانه ها مکان ثابتی داشت و معمولاً هم آن را جایی می گذاشتند که از دسترس بچه ها دور باشد. قهوه خانه ها نیز برای بازار گرمی رادیو می خریدند و صدایش را بلند می کردند تا مردم را جذب کنند. 


تا وقتی رادیو در جای ثابتی مستقر بود، تعدادش کم بود و در گسترش زبان فارسی تأثیر چندانی نداشت؛ اما در دهه ۱۹۳۰ خورشیدی با *ترانزیستوری شدن* ، انقلابی در همگانی شدن این وسیله ارتباطی به وجود آمد.

رادیو از آن به بعد قابل حمل و ارزان شد و هرچه زمان جلو رفت، کوچک تر و سبک تر گردید؛ به گونه ای که حتی کارگران و پیشه وران و کشاورزان آن را با خود به محل کار، بازار و دشت و صحرا می بردند و به برنامه هایش گوش فرا می دادند.

اگرچه در دهه ۱۳۴۰ تلویزیون به یاری رادیو آمد و کم کم جای آن را گرفت؛ اما چون هیچ گاه قابل حمل نشد، نتوانست با رادیو در زمینه ترویج زبان فارسی رقابت کند.


 از سوی دیگر *مطبوعات* هم به ویژه پس از راه افتادن چاپ رُتاتیو که روزنامه های اطلاعات و کیهان به آن مجهز شده بودند، از دهه ۱۳۴۰ به بعد تا دوردست ترین نقاط کشور توزیع گردید و سهمی قابل توجه را در گسترش زبان فارسی به خود اختصاص داد.

 *می توان گفت یکی از بزرگ ترین دستاوردهای مطبوعات، ملی کردن زبان فارسی بود.* 

مطبوعات زبان فارسی را تا دوردست های مملکت و اعماق جامعه ما بُرد و همه مردم با زبان فارسی آشنا شدند که خدمت بزرگی به این زبان و جامعه بود.

از آنجا که اخبار و گزارش های مربوط به هر شهر در روزنامه ها برای اهالی آن منطقه شیرین تر و جذاب تر بود، به سواد فارسی آنان کمک می کرد. 


* اگر در دوره صفاریان و سامانیان زبان فارسی، زبان رسمی و زبان دفتر و دیوان و زبان شعر و ادبیات شد؛ اما در صد سال اخیر به معنای واقعی زبان عموم ایرانیان شد که وظیفه هر شهروند ایرانی پاسداری از آن است.*

یادی از ۵ استاد فقید هنرمند گلپایگانی

* یادی از ۵ استاد فقید هنرمند گلپایگانی* 


 _ حسن وکیلی فرد مدیر آموزشی و دبیر بازنشسته_ 


 * استاد حاج حیدر نیکنامی* 

 

 استادی بی بدیل و گرانقدر در زمینه منبت و گچ بری 

ایشان بدون آنکه استادی مستقیم داشته باشند در این هنر ارزنده با کوشش و تلاش و عشق به درجه استادی رسیدند در حدی که مورد تقدیر یونسکو قرار گرفتند 

سبک کاری ایشان خاص خودش بود و برجسته کاری و فضاسازی می پرداختند

در یک اثر از ایشان ۷ گنجشک بصورت کاملا سه بعدی در یک فضای درخت دیده می شود که از عجایب کار منبت در سطح جهانی است در یک کار ایشان اختلاف سطح حدود ۱۰ سانتی متر است.


 * استاد احمد سرور* 


 اگر ایشان را جلیل شهناز دوم بنامیم به خطا نرفته ایم. 

استاد سرور بدون استاد به فرا گیری تار پرداختند و علی رغم مخالفت ها و ممانعت های فراوان این کار را ادامه دادند

نواهایی که از ایشان بجا مانده در اوج است خصوصا نواهایی که در بیات ترک و یا سه گاه و چهارگاه نواخته اند 

پنجه شیرین و تسلط او دستگاهها و گوشه های موسیقایی ایرانی (دستگاههای ۷ گانه موسیقی سنتی) او را در ردیف نوادر موسیقی روزگار معاصر قرار می دهد

افسوس که اثری با کیفیت عالی و یا همراهی سازی دیگر و یا همراهی استادی در اواز از ایشان بجا نمانده (یا من نشنیده ام)


 * استاد محمد کرمی* 


 ایشان استاد مبرز در زمینه نقاشی بوده و بسیار عالی به این هنر بدون استاد پرداختند

سبک کاری ایشان معمولا "رئالیست" بود و تسلطی کامل به اجرای مستقیم با رنگ و روغن داشتند در یک اثر از ایشان تونالیته بسیار زیبایی از رنگهای سبز و ابی دیدم

من شنیده ام که کار ساخت و پرداخت بوم را نیز خود ایشان انجام می دادند.


 * استاد حاج محمدتقی میثمی* 


 ایشان نیز بمانند سایر عزیزان بدون استاد به فراگیری هنر ارزنده شبیه خوانی و مداحی اهل بیت عصمت ع پرداختند

صدای رسا و شش دانگ ایشان هنوز در گوش همگان و هم سن و سال های ما هست

تک بیت "خیز و ای خفته ....."  را ندیدم کسی مانند ایشان اجرا کند حتی استاد کریمخانی

با گام و اکتاوی در مخالف سه گاه ولی با اشاره در دشتی 

همچنین نوحه ( در بحر طویل ) "شه با وفا ابوالفضل" را از حفظ و با تسلط خاصی اجرا می کردند که بجرات عرض می کنم تاکنون هیچ کس نتوانسته بخوبی اجرا کند چه رسد در حد ایشان

شیوه تحریری خاصی داشتند و بجای تحریرهای امروزی از کلمه ووی وو استفاده می کردند.


 *استاد مصطفی منصوری* 


 ایشان نیز بدون استادی مستقیم و فقط از روی عکس و دیدار کار بزرگان به امر خوشنویسی و نقاشی پرداختند

سبک خاص شکسته نستعلیق نویسی او بسیار شیرین بود و در امر نقاشیخط هم متبحر بودند که هنوز هم اثار زیبا و چشم نواز او در شهرمان مشهود است

به نظرم بهترین اثر او بخشی از زیارت عاشورا هست ( در حدی که یادم هست برای وصیت نامه یک شهید عزیز بود) که برای بنیاد شهید نوشتند

سبک نوشتاری او در نسخ روزنامه ای خاص خودش بود و براحتی می توان تشخیص داد که اثر ایشان است.

بر جوانان و اهل علم و ادب و فرهنگ گلپایگان است که در موزه ای خاص ادیبان و هنرمندان از این عزیزان بعنوان فخر گلپایگان یاد شود.


               *نام و یادشان گرامی باد*

روند پیشرفت و کارکرد عکاسی در ایران * به مناسبت روز جهانی عکاسی

 روند پیشرفت و کارکرد عکاسی در ایران


 * به مناسبت روز جهانی عکاسی* 


ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan

 

۲۸ مرداد ماه هر سال ( ۱۹ آگوست میلادی ) در تقویم اغلب کشورهای جهان به عنوان *روز جهانی عکاسی* نامگذاری شده که جا دارد اهمیت و جایگاه آن مورد بررسی قرار گیرد. 


انسان های سده بیست و یکم، انسان های دنیای مجازی و فناوری های دیجیتال هستند. *آنان تا نبینند باور نمی کنند.* به عبارت دیگر در جهان امروز توصیف کردن وقایعی که در گذشته رخ داده *به اندازه دیدن* آن ها نمی تواند مورد توجه انسان قرار گیرد. 

ما در زمانه ای زندگی می کنیم که جهان پیرامون مان در تسخیر تصاویر است.

اسناد تصویری در سده گذشته نیز همواره یکی از ابزارهای مهم پژوهشی و تحلیلی در آشکار نمودن رخدادهای اجتماعی بوده است. دلیل بر این ادعا، دیوارنگاره ها و کتیبه های به جا مانده در کاخ های باشکوه نیاکان است که با دستان توانمند هنرمندان نقاش و سنگ تراشان برای آگاهی آیندگان، شرحی تصویری و مستند به یادگار گذاشته اند.


 با اختراع عکاسی در اوایل سده نوزدهم میلادی، عکس جایگاه ویژه ای در مستندسازی جهان پیدا کرد زیرا با قابلیت های ویژه خود ثبت کننده بخش هایی از زمانه شد.

شاید همین مهم باعث شد که این صنعت سه سال پس از پیدایش آن در فرانسه به دربار محمدشاه قاجار وارد شود و ایران نیز همزمان با جهان مدرن از این پدیده نوظهور بهره ببرد.

 *بی تردید ترویج اصولی عکاسی و توجه ویژه به آموزش این فن به دستور ناصرالدین شاه قاجار بوده است که فصل جدیدی در ثبت تاریخ بصری ایران را رقم زد. او به زیرکی دریافته بود که فن جدید عکاسی، می تواند همچون رسانه ای خبری و مستند، به اداره سلطنت کمک کند.* 

ناصرالدین شاه دریافته بود که *زبان تصویر بسیار قدرتمندتر از کلام است؛* بنابراین عکاسی را به عنوان وسیله ای کاربردی جهت بررسی امور و همچنین برای ثبت در تاریخ به صورت جدی به کار گرفت.

اولین گزارش های تصویری به دستور او توسط آقا رضا عکاس باشی از سفرها و اردوکشی های شاه به ییلاق های اطراف تهران و سفرهای طولانی اش به نواحی گوناگون مملکت تهیه شده است. 

شایان ذکر است که اگر علاقه مندی وی و بر جای گذاردن بیش از چهل هزار فریم عکس موجود در آلبوم خانه کاخ گلستان نبود، امروز پژوهشگران نمی توانستند بدون این اسناد، تصویر قابل قبولی را از آن زمان به نسل حاضر ارائه کنند. _( روزنامه ایران، ۶ دی ۱۴۰۰، علی رضا کریمی صارمی )_ 


 در سال ۱۳۰۴ خورشیدی سلسله قاجار جای خود را به سلسله پهلوی داد و رضاشاه بر تخت سلطنت نشست. روند معمول و مرسوم عکاسی دوران قاجار در این زمان نیز با شدت بیشتری ادامه پیدا کرد و کارکردهای آن دچار تغییراتی اساسی برای پیشبرد امور مملکت گردید. در همان سال سازمان ثبت احوال کشور تشکیل شد و آحاد مردم موظف به دریافت شناسنامه همراه با یک قطعه عکس *۶*۴* شدند؛ از این رو با توجه به خاستگاه اجتماعی عکس و ورود رسمی آن به زندگانی اجتماعی ایرانیان، لازم بود عکاسخانه های زیادی در سراسر ایران تاسیس شود. 


با توجه به عمومی شدن عکاسی و ورود رسمی آن به جامعه، گرفتن عکس های یادگاری و همچنین مصور شدن روزنامه ها و مجلات، جذابیت ویژه ای را برای مردم به ارمغان آورد. بی تردید هر قطعه از عکس های تهیه شده و موجود در تاریخ تصویری ایران، گواه بر واقعیتی است که بر این سرزمین گذشته است؛ زیرا با دیدن آن ها به حقایقی پی خواهیم برد که شاید اسناد مکتوب به جای مانده، نتواند حسی آن گونه را انتقال دهد.

وقوع انقلاب اسلامی و پس از آن دوران دفاع مقدس، تولید میلیون ها فریم عکس از فرازوفرودهای یک ملت بزرگ را در مقابل دیدگان آیندگان قرار داد که از نظر مستندسازی و تعریف واقعیت جای هرگونه شک و شبهه را از میان برداشت. واقعیتی که عکس در پیش روی دیدگان ما قرار می دهد، انکارناپذیر است.

 *امیل زولا* نویسنده تاثیرگذار فرانسوی و مهم ترین چهره در مکتب واقع گرایی ادبی می گوید: *«شما تا از چیزی عکس نگیرید، نمی توانید ادعا کنید که واقعا آن را دیده اید.»* 

 *هلموت گرنزهایم* عکاس معروف آلمانی نیز می گوید: *«عکاسی تنها «زبانی» است که در همه جای دنیا فهمیده می شود، میان ملت ها و فرهنگ ها پل می زند و خانواده بشر را به هم پیوند می دهد. عکاسی با صداقت تمام و رها از تاثیر و نفوذ سیاسی زندگی و وقایع را بازتاب می دهد، به ما اجازه می دهد تا در غم و شادی دیگران شریک باشیم و اوضاع اجتماعی و سیاسی را برایمان روشن می کند.* 


بنابراین ما باید عکس ها را به عنوان حافظه ای پاک ناشدنی از تجربه اجتماعی، سیاسی یک ملت بدانیم و همواره قدر و منزلت آن را پاس داریم، حتی اگر ضعف ها و بی تدبیری های زمانه را هویدا سازد و بر ما نیز خوش نیاید. 

 *

عطاءالله بهمنش در قاب خاطره ها

* عطاءالله بهمنش در قاب خاطره ها* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan

 با شروع فصل بیست و سوم لیگ برتر فوتبال ایران، ناخودآگاه یاد و خاطره اولین گزارشگر مسابقات ورزشی ایران زنده یاد *عطاءالله بهمنش‌* در اذهان افراد کهن سال و میان سال نقش می بندد. از این رو بر آن شدم تا *در قاب خاطره ها* او را جستجو کنم و به معرفی و عملکردش در سال های دور بپردازم.


 بهمنش که ۹۴ سال در این دنیا زیست، بخش قابل توجهی از عمر خود را با پژوهش، گزارش و نگارش درباره ورزش گذراند. اگرچه خودش ورزشکار بود و قهرمانی دوی ۱۵۰۰ متر تهران از افتخارات اوست، اما هم گزارش رادیویی انجام می‌داد و هم قلم می‌زد.

او در پنج دوره بازی های المپیک در سال های ۱۹۶۰، ۱۹۶۴، ۱۹۶۸، ۱۹۷۲ و ۱۹۷۶ میلادی حضور داشت. علاوه بر آن سه دوره هم به جام جهانی فوتبال رفت و همه بازی ها را گزارش کرد.


 با این که چند دوره، قهرمان دوومیدانی تهران در رشته‌های نیمه‌استقامت شده بود و دفاع راست تیم فوتبال بانک ملی هم بود و در رشته‌های تنیس و کوهنوردی نیز سابقه داشت؛ اما بیشترین فعالیتش در زمینه کشتی بود تا جایی که پنج سال هم دبیری و نایب رئیسی فدراسیون کشتی ایران را بر عهده داشت.

 *نخستین گزارشگری زنده ورزشی در ایران از رادیو در سال ۱۳۳۷ برای رقابت دو و میدانی میان تیم ملی ایران و عراق با صدای او پخش شد.* 


 بهمنش زیباترین خاطره ورزشی‌اش را درخشش تیم ملی کره شمالی در جام جهانی فوتبال ۱۹۶۶ و بازی این تیم در مقابل تیم ملی پرتغال ذکر می‌کرد.

در زمستان سال ۱۳۸۷، انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران تصمیم گرفت از ۱۵ پیشکسوت و چهره‌های کهنه‌کار روزنامه‌نگاری ایران تجلیل کند. با رایزنی‌ها و نظرخواهی از چهره‌های مطبوعاتی، پس از تعیین شاخص‌های مورد قبول طیف‌های مختلف از میان ۱۰۰ چهره، سرانجام به ۱۵ نفر مورد نظر رسید که زنده‌یاد بهمنش یکی از آنان بود؛ اما به دلیل بیماری نتوانست در مراسم حاضر شود. 


 * عطاءالله بهمنش یک روزنامه‌نگار واقعی و حاضر در میدان وقوع خبر و اهل تحقیق بود. او عرصه‌های مختلف رسانه از دیداری و شنیداری تا نوشتاری را آزمود. افسوس که کهولت سن او اجازه نداد در ۱۵ سال آخر عمر  در فضای گزارشگری بدرخشد.* 


 آن چهره دوست داشتنی در مصاحبه ای گفته است: *« هیچ وقت فکر نمی کردم روزی به خانواده بزرگ مطبوعات وارد شوم. مطبوعات قابل احترام است و در هر سطحی  باشد، برای روشن شدن جامعه لازم است. مملکت بدون مطبوعات نمی شود.»* 

بهمنش در پاسخ به این سوال که چطور به رادیو رفتید؟ می گوید: « من یک ضبط صوت ایتالیایی به قیمت ۲۵۰۰ تومان به صورت قسطی خریدم که هنوز هم آن را دارم. یک روز که کسی در خانه نبود، در دوران رقابت کشتی بین امامعلی حبیبی و جهانبخت ‌توفیق، گزارش این کشتی را نوشتم تا به مطبوعات بدهم؛ اما گفتم ببینم با این ضبط صوت چطور می شود کار کرد. این را گزارش کردم و بعد گوش دادم. دیدم بد نیست؛ فقط یک عیب دارد و آن هم این که سر و صدای محیط را ندارد. به کسی حرفی نزدم. یک روز ضبط صوت را برداشتم و به ورزشگاه رفتم و گوشه ای از یک بازی را ضبط کردم. دستگاه میکس نداشتم، هردوی این ها را گوش دادم و مقایسه کردم. بعد سر کلاس بردم. دبیرمان آقای معینیان بود. بعضی از دوستانم به من خندیدند و گفتند که این کیسه مارگیری چیست که با خودت آورده ای؟ اما من گوش ندادم و گزارشم را پخش کردم. دبیر گوش داد و گفت بعد از کلاس بیا دفتر»

 *در دفتر به من گفت: « هر کس به تو حرفی زد،  گوش نکن. همان کاری را که خودت تشخیص داده ای، انجام بده!»* 

بعد همان دبیر باعث شد مرا برای اولین‌بار دعوت کردند که بازی فوتبال بین ایران و هندوستان را به طور زنده گزارش کنم. من رفتم کنار چمن نشستم و گزارش کردم. وقتی به رادیو برگشتم، از در که رسیدم، هر کس را که دیدم، گفت عالی بود، چقدر خوب بود! اما من از این کار احساس غرور نکردم.


 شادروان بهمنش در ادامه می افزاید: *«به نظر من گزارشگر رادیو و تلویزیون باید نویسنده چیره دست مطبوعات باشد. اگر ادبیات مملکت اش و قضاوت مردم را دور بریزد و به آن اهمیت ندهد و از کنار مسائل فنی بدون توجه بگذرد، هیچ نمی ارزد.* 

 *در کشورهای پیشرفته نیز گزارشگرانی که در بخش تلویزیون پیشگام بوده اند، از مطبوعات و ورزشگاه ها آمده اند و برخی از آنان که استعداد داشتند، شکوفا شده اند؛ بنابراین برای مطبوعاتی ها این افتخار بس که بهترین گزارشگران ورزشی جهان شده آند»* 

در ادامه این نکته را خاطرنشان می سازد که: *«گزارشگر باید بی طرف باشد؛ زیرا میکروفون مال مردم وحق مردم است و ما مجاز نیستیم عقیده خودمان را به آنان تحمیل کنیم»* 


 اگرچه *حبیب الله روشن زاده* و *شادروان مانوک خدابخشیان* ( در تلویزیون ) نیز گزارشگران اولیه فوتبال بودند؛ *اما گزارش های زنده یاد بهمنش که با رادیو پیوند خورده است،  نوستالژیک و خاطره انگیز است.* 


                     *یادش گرامی باد*

تبریک فرارسیدن روز پزشک

 تبریک فرارسیدن روز پزشک


 خجسته سالروز میلاد فخر ایرانیان و شهره جهانیان، حکیم و فیلسوف بزرگ ابوعلی سینا بر جامعهٍ گرانقدر و فرهیخته بهداشت و درمان اعم از  پزشکان، دندان پزشکان، داروسازان، پیراپزشکان، پرستاران و ..... خجسته باد.


 امید آن داریم که ستاره زندگی و اختر فروزان دانش تان پیوسته ایام، روشنی بخش محفل بیماران و  دردمندان بوده  و بر شبستان ناامیدی آنان نور امید به زندگی بتاباند.


صدها فرشته بوسه بر آن دست میزنند

کز کار خلق یک گره بسته وا کند.


علی اکبر جعفری _ حسین جعفری 

ابراهیم جعفری 

1402/ 6 / 1