دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

ترجمه کتاب سرنوشت فلسطین ، تاثیر آن در جامعه ایران و نگاه دکتر محمد مصدق

ترجمه کتاب سرنوشت فلسطین ، تاثیر آن                 در جامعه ایران و نگاه دکتر محمد مصدق

     به مناسبت #روز_جهانی_قدس


 روزهای پایانی رمضان سال های اخیر در آستانه #روز_جهانی_قدس، ناخودآگاه نام و یاد شادروان #آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی در اذهان تداعی می شود؛ زیرا به دلیل اشراف بر مسائل سیاسی جهان و منطقه خاورمیانه؛ به ویژه موضوع #فلسطین سال های متمادی خطیب نماز جمعه آن روز بودند. همه به یاد دارند که در دوران دفاع مقدس رژیم بعثی حاکم بر عراق از اوایل رمضان سال ۱۳۶۴ تا روزهای پایانی آن ماه، روزها و شب ها با بمب باران شهرها و از جمله تهران آرامش را از مردم سلب کرده بود و ایشان با دعوت از همه اقشار به منظور راهپیمایی گسترده و عظیم در روز قدس آن سال، نقشه شوم دشمن غدار را برای به زانو درآوردن مردم ایران خنثی کرد و ...

  در راستای تجدید خاطره  آن مبارز خستگی ناپذیر، بر آن شدم تا روند ترجمه کتاب
 #سرگذشت_فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار  را با مراجعه به یادداشت های آن بزرگوار یادآور شده و اشاره ای به نامه #دکتر_محمد_مصدق رهبر نهضت ملی ایران در رابطه با این کتاب داشته باشم.

 آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطرات دوران مبارزه خود، ترجمه کتاب سرگذشت فلسطین را با این مضمون بیان می کند که در آخرین شماره مکتب تشیع ، مقاله ای در باره فلسطین نوشته بودم که آن روزها خیلی موثر واقع شده بود؛ زیرا در ایران موضوع فلسطین مطرح و برجسته نبود. هنگام نوشتن آن مقاله ، مرحوم آیت الله حاج میرزا خلیل کمره ای کتاب
 القضیه الفلسطینیه را  که #اکرم_زعیتر سفیر وقت اردن در ایران نوشته بود، در اختیار من گذاشت. از آن کتاب در نوشتن مقاله ام به عنوان مرجع استفاده کردم. این کتاب که نحوه شکل گیری رژیم صهیونیستی و آوارگی مردم فلسطین را به تفصیل شرح داده بود، مرا سخت تحت تاثیر قرار داد؛ به گونه ای که ضمن مطالعه بارها گریستم. از آرزوهایم ترجمه این کتاب به زبان فارسی بود.

   پس از فرار از سربازی در سال های آغازین دهه ۱۳۴۰ خورشیدی، با عزیمت به زادگاهم منطقه روستایی نوق، زندگی مخفی را آغاز نمودم. اگرچه می دانستم آنجا نیز از تعقیب ساواک در امان نیستم؛ اما بهترین تصمیمی بود که اتخاذ کردم؛ به این دلیل که پس از چند ماه اقامت در  روستا، کتاب " القضیه الفلسطینیه " را به فارسی ترجمه کردم.

  پس از آن با صلاحدید دوستان به قم بازگشتم. کتاب برای چاپ آماده شده بود. از اعتبار خودم برای کاغذ استفاده کردم. قبض پیش فروش هم منتشر کردم که مورد استقبال قرار گرفت. پولی دستم آمد و کتاب را انتشار دادم. نویسنده کتاب اکرم زعیتر هم که سفیر اردن در ایران بود ، ۲۰۰۰ نسخه از کتاب را به حساب #اتحادیه_عرب خریداری کرد. آن روزها اتحادیه عرب مرکز مبارزه با اسرائیل بود. تعدادی را هم در اختیار ما قرار داد که در میان کتابخانه ها ، علما و آشنایان توزیع نمودیم.

 کتاب " سرگذشت فلسطین " تحول بزرگی در شناخت مردم ایران نسبت به مساله فلسطین ایجاد کرد. قبل از آن تنها یک کتاب ۵۰ ، ۶۰ صفحه ای به نام " خطر جهود " در بازار بود؛ بنابراین  انتشار آن به عنوان یک منبع مهم در دسترس علاقه مندان قرار گرفت.

  یکی از عالمان شجاع و دغدغه مند فلسطین که با جریان ملی گرا در ایران تعامل داشت، حاج شیخ #مصطفی_رهنما بود که به خاطر علاقه به فلسطین با کارکنان سفارت اردن در ارتباط بود. آقای اکرم زعیتر تعدادی از کتاب هایی را که از ما خریده بود، در اختیار ایشان گذاشت تا در محافل  و جاهایی که رفت و آمد دارد، توزیع کند. ایشان آدم شجاعی بود؛ در حالی که رژیم پهلوی مطالعه این کتاب را ممنوع کرده بود، هر جا می رفت، پخش می کرد. یک نسخه از کتاب را نیز به #دکتر_مصدق که در سال های پس از کودتای ۲۸ مرداد در موطن خود احمد آباد تبعید بود، رساند.

  دکتر مصدق پس از مطالعه کتاب در ۱۱ آذر ماه ۱۳۴۳ طی نامه‌ ای خطاب به شیخ مصطفی رهنما درباره کتاب سرگذشت فلسطین نوشت: " از کتاب سرگذشت فلسطین بسیار استفاده نمودم و حیفم آمد که این کتاب در گوشه ای بماند و مورد استفاده قرار نگیرد؛ این است که چک ناقابلی را تقدیم می کنم تا بتوانید از آن بیشتر ابتیاع فرمایید و در معرض استفاده مردم قرار دهید. " گمان می کنم با مبلغ اهدایی دکتر مصدق توانسته بودند ۳۰۰ نسخه خریداری کرده و در دسترس دیگران قرار دهند.

  یادآور می شوم در مقدمه مفصل مترجم کتاب آیت الله هاشمی رفسنجانی که رژیم پهلوی را به خاطر روابط حسنه با رژیم صهیونیستی به چالش  کشیده ،  متن نامه دکتر مصدق به حاج شیخ مصطفی رهنما نیز درج گردیده است.

   با گرامی داشت روز جهانی قدس به روان تابناک آیت الله هاشمی رفسنجانی درود می فرستیم و از خداوند متعال تحقق آرمان او را در مورد آزادی فلسطین مسئلت می نماییم.

پیوند هندسه و ادبیات در شعر #خیام

پیوند هندسه و ادبیات در شعر #خیام

    به مناسبت ۲۸ اردیبهشت روز بزرگداشت
 
           #حکیم_عمر_خیام_نیشابوری        

               #روز_ملی_ریاضیات
                                                    
از قدیم و ندیم بین زنگ ادبیات و هندسه جدال و ستیزی بوده؛ از این رو گاه درس یا همان زنگ هندسه ، در اشعار و ترانه های معاصر نکوهش شده است و این در حالی است که در شعر #خیام میان #شعر و #ریاضی و به تبع آن #هندسه، پیوند گسترده و عمیقی وجود دارد. آن گونه که
 می توان گفت تنها یک #ریاضیدان و یک اخترشناس می تواند چنان رباعی هایی بگوید، اگر در اشعار خوب #نیما همیشه #جغرافیا حضور دارد، در ترانه های خیام هم همواره شاهد حضور پررنگ دانش #نجوم هستیم. در ذهن او جهان پیوسته در حال #چرخش و #حرکت است. او این فرآیند را می بیند و زاده شدن و مرگ ما را هم برآیند آن می داند. او این ها را تنها در کتاب ها نخوانده تا از یاد ببرد.

برای خیام، #شعر و #دانش نه تنها دو ساحت جدا از یکدیگر نیستند، بلکه درست این است که بگوییم این دانش اوست که باعث می شود وی جهان را آن گونه ببیند. اگر آن دانش نبود، این ترانه ها هم نبودند. از این رو خیام غیرمستقیم درس ریاضی و زنگ هندسه را می ستاید و شعر او پیوندی است میان زیبایی، روشنی و شاعرانگی «ماه» با معادله های دشوار، پیچیده و عالمانه ریاضی:

این چرخ فلک که ما در او حیرانیم

فانوس خیال از او مثالی دانیم

خورشید چراغ دان و عالم فانوس

ما چون صوریم کاندرو گردانیم

پیوند هندسه و ادبیات در شعر #خیام

پیوند هندسه و ادبیات در شعر #خیام

    به مناسبت ۲۸ اردیبهشت روز بزرگداشت
 
           #حکیم_عمر_خیام_نیشابوری        

               #روز_ملی_ریاضیات
                                                    

✏️ ابراهیم جعفری

روز جهانی ارتباطات و پاندومی کرونا

روز جهانی ارتباطات و پاندومی کرونا



 از سال ۱۹۶۹ میلادی تاکنون، روز هفدهم ماه مه " May " (برابر با ۲۷ اردیبهشت‌ماه)  هر سال با عنوان #روز_جهانی_ارتباطات و #جامعه_اطلاعاتی نامگذاری شده است. این روز یادآور پایه‌گذاری اتحادیه جهانی مخابرات در سال ۱۸۶۵ است که در آن نخستین کنوانسیون جهانی ارتباطات دوربرد در پاریس به امضا رسید. این اتحادیه، شعار امسال برای برگزاری روز جهانی ارتباطات و جامعه اطلاعاتی ۲۰۲۰ را «ارتباطات تا سال ۲۰۳۰: فناوری اطلاعات و ارتباطات در خدمت اهداف #توسعه_پایدار» انتخاب کرد. این شعار در راستای اهدافی بود که در #اجلاس_سران جامعه اطلاعاتی تعریف‌شده است.

 امسال در حالی " روز جهانی ارتباطات " را پشت سر می گذاریم که ویروس مهلک کرونا ( کووید ۱۹ ) اغلب کشورهای جهان را درنوردیده و آثار خود را در همه عرصه ها؛ ازجمله ارتباطات نمایان ساخته است.

 دکتر هادی خانیکی بر این باور است که دو ویژگی #نوپدیدگی و #جهان‌_گستری کرونا، ما را در معرض ناشناختگی‌های جدید قرار داد که طبیعتا #ارتباطات هم از این تغییر در امان نیست. در این روزها وزارت آموزش و پرورش از برنامه‌ #شاد با افتخار یاد می‌کند. به خاطر می آوریم زمانی همه‌ی تلاش‌ها بر این بود که چگونه جلوی ورود یک موبایل را به مدرسه بگیرند؛ اما در حال حاضر شرایطی پیش آمده که مدرسه وارد موبایل شد و طبیعتا هر خانواده‌ای به دنبال این است که یک #تلفن_هوشمند برای فرزند خود فراهم کند.

 در دانشگاه  فکر می‌کردیم باید فاصله میان آموزش‌های رسمی و غیررسمی وجود داشته باشد تا کلاسها دوست‌داشتنی‌تر شود. سر سرای دانشگاه و سالن‌ها سرشار از این توصیه بود که کسی از موبایل استفاده نکند؛ اما حالا با شرایطی مواجه شدیم که اگر موبایل نباشد، نمی‌توانیم کلاس را برگزار کنیم. این وضعیت نشان دهنده آن است که تغییرات مهم و ناگهانی در #سبک_زندگی و استفاده از #رسانه رخ داده و حضور رسانه در فضای خانوادگی بیشتر شده است.

  اکنون نگاه ما به ابزارهای ارتباطی و ظرفیت‌های رسانه‌ای به جنبه‌های #فرصت‌_آمیز آن‌ها معطوف شده؛ در حالی که در گذشته متوجه #تهدیدها بود.  شرایط موجود این واقعیت را پیش روی ما قرار داد که اگر در تنهایی‌هایی که در قرنطینه‌ها به ما تحمیل شده، #ارتباطات_مجازی وجود نداشت، با وضعیت بغرنج تری روبرو بودیم.

  هم اکنون وارد مرحله ای شده ایم که دارای انعطاف زمانی و مکانی بیشتر است. برای کسی که اهل اندیشه و دانش است صحبت با مخاطبانی که آنان را نمی‌بیند و نمی‌داند در حال انجام چه کاری هستند، شرایط جدیدی است. این شرایط قدرت تفکر و تخیل فرد را افزایش می‌دهد تا هر لحظه‌ تصور کند با #مخاطبان خود چگونه روبه‌رو می‌شود.

   پاندمی کرونا علاوه بر تغییری که در
 #سبک_آموزش ایجاد نموده، زمینه‌ای را برای تولید #انبوه_اطلاعات فراهم کرده است. در تولید انبوه اطلاعات می‌بینیم که هر کسی از سطوح عامه تا سطوح متخصص جامعه یاد گرفته است چگونه اطلاعات را #تولید، #توزیع و #دریافت کند. طبیعتا پزشکان و کادر درمان و پیشگیری و افراد حرفه‌ای به کسانی تبدیل شده‌اند که به روزنامه‌نگاری یا حداقل #روزنامه‌نگاری_شهروندی نیز نزدیک شوند.

 رسانه‌های اجتماعی شرایطی را برای انتقال تجربه و اشتراک‌گذاری و افزایش #گفت‌_و_گو فراهم کرده‌اند. اگر بخواهیم با روش‌های علمی این موضوع را ارزیابی کنیم، در همین شرایط مواجه شدن ما با پدیده کرونا و نگرانی از خطر شیوع آن، میل به گفت‌وگو و امکان آن در جوامع بیشتر شده است.

 همین تمایلی که به برگزاری لایوهای مختلف ایجاد شده و افرادی که بیننده #لایو_ها هستند، گویای آن است که انگار این دل‌های تنگ تمایل زیادی برای گفتن دارند و باید جایی پیدا شود تا اطلاعات به اشتراک‌ گذاشته شود.

   روز جهانی ارتباطات و جامعه اطلاعاتی را به #رسانه_ها که رسالت #تنویر_افکار_عمومی را بر دوش می کشند و #روابط_عمومی_ها که حلقه ارتباط دستگاه های  دولتی و غیر دولتی با مردم هستند، تبریک و تهنیت عرض نموده، با این امید که شاهد ارتقای روزافزون این نهادهای مدنی در کشور باشیم. باشد که میوه‌های #فناوری_اطلاعات_و_ارتباطات را برای شتاب دادن به رشد اجتماعی، اقتصادی، محیط‌زیست،
 و #توسعه_پایدار ایران عزیز به کار گیریم.

جوهر حقیقت در اندیشه فردوسی ( ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی )

جوهر حقیقت در اندیشه فردوسی

      ( ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی )



 مفهوم بزرگداشت #فردوسی ، مفهوم احیای هویت دینی و ملی و پاسداری از گنجینه ارزنده فرهنگ و اندیشه جامعه بشری برای کشف جوهر حقیقت و راهیابی به دنیایی برتر و شورانگیزتر است.

   #فرهنگ_ایرانی در برخوردی هوشمندانه و آگاهانه آغوش به روی مکتب رهایی بخش اسلام گشوده و روح عدالت طلبی و ستم ستیزی جامعه ایرانی است که توانست گوهر اصلی
 #اسلام_ناب را از خزف خلافت جاهلی جدا کند.

  فردوسی دنیایی شگفت و پر رمز و راز از پند و عبرت و اخلاق در قالب مردمی ترین روایت های اسطوره ای ، تاریخی و قهرمانی می آفریند و در نهایت با معیار #فضیلت_اسلامی به ارزیابی و داوری می نشیند. #جمشید #نماد_قدرت و گوهر  نژاد ایرانی ، آن گاه که به نوعی استعلا و برتری جویی گرفتار می شود ، فرو می پاشد و زایل می گردد.

            به یزدان هر آن کس که شد ناسپاس
               به دلش اندر آید ز هر سو هراس

 #رستم نیز به عنوان یک قهرمان آرمانی و ایرانی و آفریده مطلوب فردوسی به مدد جهان بینی او چنان به فضایل اسلامی آراسته است که در فرهنگ عامه از مرزهای افسانه و تاریخ می گذرد و گاه به عنوان #سرمشق و نمونه یک مسلمان پا به عرصه فرهنگ نقل و قصه می گذارد.

    فردوسی مروج #حماسه_و_شور ، عدالت خواهی ، ستم ستیزی ، حکمت و اخلاق است و در جای جای #شاهنامه سرود آزادی را به همراه نوای عبرت و پند سرداده است. حماسه فردوسی سرگذشت ملتی است پایدار و بافرهنگ که هر هجومی را که خواسته " گوهر " و " اصالت " او را درهم ریزد، دفع کرده و اندیشه ، ذوق ، عظمت و عاطفه ایرانی را در گذار قرون و اعصار در قالب عشق به آزادی ، حس افتخار و نامجویی ، جای قهرمانی های جنسی و ماورای انسانی را که در #افسانه_های_حماسی دیگر فراوان است، می گیرد.

   #کاوه_آهنگر نمونه ای از شهامت و مردانگی مردم مظلوم در برابر پادشاه ستمگر زمان است که آزاد منشی ، عدالت طلبی و نستوهی را به غایت زیبایی و پویایی زنده می کند.  او شخصیتی اسطوره ای در شاهنامه است که قیامی مردمی علیه فرمانروایی به نام ضحاک را پی می ریزد. نشان جنبش او #درفش_کاویانی ، پیشبند چربی اش است که بر سر نیزه ای می آویزد و به بیرق مبارزه ای عادلانه و حکومتی مورد قبول بدل می نماید.

    بی سبب نیست که به نظر بسیاری از دانشوران  اگرچه فردوسی قدرت حماسی خود را در آهنگین ترین و موزون ترین قالب ها و واژه ها و تصاویر شعری نشان داده است ؛ اما پایان های پرشور و گداز و #عبرت_آموز داستان های او که گاه عمیق ترین مفاهیم فلسفی را با نهایت ایجاز و سادگی بیان می کند، از معجزه های سخن فارسی است.

             چنین است کیهان ناپایدار   
          تو در وی به جز تخم نیکی مکار
     جهان سر به سر حکمت و عبرت است
           چرا بهره ما همه غفلت است؟

 #زبان_ساده و #مردمی فردوسی که توانسته است به عنوان ابزاری کارا برای نفوذ و رسوخ در اقشار جامعه در طول سالیان و قرون متمادی به کار رود ، نیز در خور تامل فراوان است. فردوسی نه تنها در ایران به میان هر خانه و میدان و روستا و کنج هر قهوه خانه و گود هر زورخانه ای پا نهاده است ، بلکه مرزهایی دور و فرهنگ هایی دورتر را نیز درنوردیده است. فردوسی تنها شاعری حماسه آفرین برای ایران نیست، بلکه خالق حماسه های آزادگی و حکیم سخن سنج فارسی است.

 جامعه ما و جهان امروز نیازمند روحیه و وجدانی دینی ، حماسی و شورآفرین است ؛ از این رو آن تصاویر زیبا ، خدا جویانه ، دین باورانه ، عدالت خواهانه و ظلم ستیزانه که در شاهنامه ترسیم شده ، اکنون نیز محرک و زندگانی ساز است.

  از سوی دیگر #فرهنگ در ادبیات حماسی شاهنامه فردوسی به معنی دانش ، نیک مردی و فضیلت های اخلاقی به کار رفته است.

                ز دانا بپرسید پس دادگر
               که فرهنگ بهتر بود یا گهر
             چنین داد پاسخ بدو رهنمون
            که فرهنگ باشد ز گوهر فزون
              که فرهنگ آرامش جان بود
             زِ گوهر سخن گفتن آسان بود
       گهر بی هنر زار و خوار است و سست
            به فرهنگ باشد روان تندرست

   از نظر فردوسی انسانی که به فرهنگ گرایش دارد ، #خرد را مبنای رفتار خود قرار می دهد.

          هر آن کس که دارد روانش خرد
             به چشم خرد کارها بنگرد
           خرد رهنمای و خرد دلگشای
          خرد دست گیرد به هر دو سرای
              همیشه خردمند امیدوار
            نبیند به جز شادی روزگار

       روز بزرگداشت فردوسی گرامی باد

همدلی #شیخ_هادی_نجم_آبادی در برپایی مدرسه رشدیه

همدلی #شیخ_هادی_نجم_آبادی
                در برپایی مدرسه رشدیه


 استاد علی اکبر جعفری طی مقاله ای در چهار بخش،  نقش #میرزا_حسن_رشدیه را در ایجاد تحول نظام آموزشی ایران به تفصیل بیان نمودند که اخیراً در شبکه های اجتماعی گلپایگان و سایت آخاله انتشار یافت. اگرچه در پایان مقاله به حمایت شیخ هادی نجم آبادی از میرزا حسن رشدیه اشاره کرده اند؛ اما به نظرم رسید که باید حق این مرد بزرگ به شایستگی ادا شود؛ زیرا رشدیه بدون همدلی و همگامی شیخ هادی در جهت دستیابی به اهداف خود ناکام بود.

 #شیخ_هادی_نجم_آبادی از روحانیون بلند آوازه عصر ناصری است که حدود ۸ سال بعد از سلطنت مظفرالدین شاه نیز زنده بود. شیخ فردی آزاده ، قانع ، بلندطبع و بی نیاز از قدرت زمانه بود که همه ملاقات کنندگان خود را در کنار دیوار کاهگلی خانه اش به حضور می پذیرفت؛ به طوری که ناصرالدین شاه هم از این قاعده مستثنی نشد. او دارای پایگاهی معنوی و مورد احترام خاص و عام و به قول علامه محمد باقر قزوینی " مطلقاً فساد ناپذیر " بود؛ مجتهدی آزادمنش و روشنفکر که از سوی برخی از همتایان خود به بابی گری ( اتهام رایج عصر ناصری ) متهم شد و ...

  کمک و مساعدت شیخ هادی به میرزا حسن رشدیه که به برپایی #مدرسه_رشدیه منجر شد ، نقش انکار ناپذیری در #توسعه_فرهنگی جامعه عقب مانده عصر قاجار ایران داشت.

      با صدارت #امین_الدوله دولتمرد روشنفکر و اصلاح طلب دوره قاجار و حمایتش از رشدیه و درخواست از او برای راه اندازی مدرسه در تهران مشابه مدرسه ای که در تبریز دایر کرده بود، شیخ هادی نجم آبادی نیز به تشویق و ستایش از این اقدام پرداخت و برای مدتی صدای مخالفان امین الدوله و مکتب داران سنتی که مذهب را بهانه مخالفت با  اقدامات رشدیه قلمداد می نمودند، خاموش کرد.

      پس از آن که امین السلطان رقیب امین الدوله به صدارت رسید، از آنجا که مدرسه رشدیه را پایگاهی برای طرفداران امین الدوله می دانست، رشدیه را در تنگنای مالی قرار داد و کمک های دولتی به مدرسه او را قطع کرد؛ به گونه ای که رشدیه از انجام تعهدات مالی بازماند و بدهکار شد. حاج شیخ هادی نجم آبادی به مدد رشدیه آمد و از محل سهم امام ، بدهی رشدیه را پرداخت کرد و مبلغی را نیز به اداره مدرسه اختصاص داد. علاوه بر آن سرپرستی گروهی از شاگردان را از نظر مالی بر عهده گرفت.

     تشویق های شیخ هادی و حمایت های وی از مدرسه رشدیه، تبلیغات مخالفان مدرسه را خنثی کرد و باعث شد گروهی از اعیان، اطفال خود را برای آموزش در این مدرسه ثبت نام کنند که این اقدام موجب کمک مالی بیشتر به مدرسه رشدیه گردید.

    حاج شیخ هادی برای ایجاد انگیزه و ترغیب دست اندرکاران مدرسه رشدیه هر از  گاهی ناهار خود را با گروهی از دانش آموزان صرف می کرد و جوایزی را نیز به آنان می داد. می توان گفت چنین رویه هایی، مدرسه رشدیه را از انحلال نجات داد.

   به دلیل این که در آستانه  مشروطیت خواسته یا ناخواسته مدرسه رشدیه یکی از کانون های فعالیت سیاسی در جهت رویارویی با امین السلطان بود، میرزا حسن رشدیه به جرم اقدام علیه دولت مورد تعقیب و آزار ماموران دولتی قرار گرفت. تهدیدات علیه رشدیه وی را برای فرار از خطر دستگیری، به خانه شیخ هادی نجم آبادی پناهنده ساخت؛ اما چون ماموران دست بردار نبودند، دو بار با هزینه ای که شیخ هادی در اختیار وی گذاشت، به نیابت و با فاصله، وی را روانه سفر حج نمود. تدبیر شیخ هادی برای مدتی رشدیه را از ایران دور ساخت و خود نیز نظارت بر مدرسه اش را بر عهده گرفت. این تدبیر سبب شد شخص رشدیه از گرفتاری و زندانی شدن به دست ماموران امین السلطان که کینه رشدیه را به دل گرفته بودند، نجات یابد.

      هنگامی که رشدیه از سفر دوم حج به تهران بازگشت، اگرچه امین السلطان کرسی صدارت را از دست داده بود و این خبر خوشی برای او بود؛ اما جای خود را به عین الدوله سپرده بود؛ بلایی که به جان ملت افتاد و ... عین الدوله جامع تمام رذایل و فاقد کلیه فضایل بود. در چنین شرایط بغرنج سیاسی، که حلقه محرومیت های اجتماعی را در ایران تنگ تر می کرد ، رشدیه هم #حامی_بزرگ_خود حاج شیخ هادی نجم آبادی را از دست داد؛ کسی که به قول خود رشدیه : " در هجوم آلام و سختی ها پناه محکم او بوده و در قلعه عنایتش از آفات دوران در امان بوده است. "

    مرگ شیخ هادی ، ضربه ای سخت برای رشدیه بود؛ به طوری که خود را به " یتیم شدن " تعبیر کرد. ضربه دیگری که یک سال پس از مرگ شیخ هادی به او وارد شد ، مرگ امین الدوله بود که او را به کلی بی یار و یاور کرد و با دور جدیدی از آوارگی ها روبرو ساخت.

     به روان پاک حاج شیخ هادی نجم آبادی ، میرزا حسن رشدیه و امین الدوله که در راه آرمان شان از آبروی خود گذشتند ، درود می فرستیم.

پروفسور رضا و ریاضی در فرش ایرانی

پروفسور رضا و ریاضی در فرش ایرانی

 ابراهیم جعفری

 
 قالی های زیبای ایرانی با نقش های پیچیده و درهم تنیده، انعکاس دهنده پیشینه و تاریخ هنر ایران محسوب می شوند. آنچه به نقش های قالی ایرانی معنی داده و انسجام آن را حفظ کرده، حضور پررنگ اصول هندسی از کوچک ترین جزییات تا طرح و اسلوب کلی قالی از جمله #تقارن در جای جای نقشه هاست. به بیان دیگر در قالی ایرانی از نظرساختاری و نگاره ای ردپاهای فراوانی از ریاضیات به چشم می خورد که تاکنون نادیده گرفته شده است.

 یکی از استادان اینجانب در مقطع کارشناسی به نام امیر حسن سعیدی خاطره ای را به شرح زیر بیان کرده است:
 ۲۶ سال پیش شادروان
 #پروفسور_فضل_الله_رضا را در نمایشگاه فرش دستباف در «تورنتو» کانادا دیدم و نکته ای مهم درباره #فرش_دستباف از وی یاد گرفتم، نکته ای که تا آن روز هیچ کس درباره این " هنر / صنعت " دیرسال و باارزش ایرانی مطرح نکرده بود و آن #کاربرد_ریاضی در #فرش_دستباف_ایران است.

 زمستان آن سال در نخستین نمایشگاه فرش دستباف ایران که در «تورنتو» برپا بود ، من هم چون ماهنامه بین المللی «دنیای فرش» را در آلمان منتشر می کردم، غرفه داشتم. در یکی از روزهای نمایشگاه، هنگام ظهر که نمایشگاه خلوت بود، متوجه حضور پیرمرد سپیدمویی شدم که به غرفه های مختلف سر می زد و در مقابل فرش ها می ایستاد و به دقت آنها را وارسی می کرد. کنجکاوی دقیق او، مرا واداشت که بیشتر نگاهش کنم. به یک باره متوجه شدم که این پیرمرد کسی نیست جز پروفسور رضای معروف که تصاویرش را در رسانه ها دیده بودم.

 از پشت میزی که در غرفه داشتم بلند شدم، جلو رفتم، سلام گفتم و به نام صدایش کردم. با تعجب برگشت و نگاهم کرد. از نگاهش خواندم که می پرسد چه آشنایی با او دارم؟ خودم را معرفی کردم و مجله را هم نشانش دادم. خوشحال و شگفت زده شد که مجله ای به فارسی و انگلیسی درباره فرش دستباف منتشر می شود و از من خواست که اگر وقت دارم باهم به غرفه های نمایشگاه سر بزنیم.

 ازخداخواسته با او راه افتادم. همه فرش ها را می دید؛ اما در مقابل برخی توقف می کرد و درباره اندکی از آنها به دقت از محل و زمان بافت، نام نقشه و جنس فرش می پرسید.

 از پرس وجوهایش متوجه شدم سلیقه ویژه ای دارد؛ سلیقه ای متفاوت از دیگران. درباره فرش های روستایی که معمولا نقشه هندسی دارند، کنجکاوتر بود. این امر از یک عالِم ریاضیدان دور از انتظار نیست ؛ ولی کنجکاوی هایش درباره جنس و رنگ فرش نبود؛ بلکه بیشتر #نقشه را وارسی می کرد.

 پرسیدم استاد دنبال فرش خاصی می گردید؟ گفت نه! اما #ریاضی_فرش_ها برایم جالب است. گفتم: ریاضی؟ مگر فرش هم ریاضی دارد؟ گفت: #فرش_ایران سراسر بر
 #مبانی_ریاضیات استوار است. بعد پرسید: رشته درسی شما چیست؟ گفتم: علوم ارتباطات اجتماعی و در ریاضیات هم لنگ می زنم؛ خندید.

 وقتی به غرفه برگشتیم، خواهش کردم گفت وگویی درباره این موضوع داشته باشیم. گفت: "شما که گفتید در ریاضیات لنگ می زنم." گفتم:
"ولی خوانندگان من همه اهالی فرش اند، حتماً ریاضی شان خوب است که به قول شما به سوی این کالای آکنده از ریاضی آمده اند." گفت:  "وقتم کم است و باید بروم دانشگاه و قول داد مقاله ای درباره مبانی ریاضی در فرش ایران بنویسد و بفرستد."

 خوب شد که یادم افتاد دانشمندان کم حواسند؛ از وی خواستم تا آن وعده عملی شود و مقاله برسد، نقداً چند دقیقه درباره این موضوع صحبت کنیم.

 در آن صحبت چند دقیقه ای توضیح داد که #ایرانیان_باستان در #دانش_ریاضی از همه ملل پیشرفته تر بودند و هیچ دلیلی برای اثبات این مساله بهتر از #فرش_های_تاریخی باقیمانده وجود ندارد. کهن ترین فرش موجود که در موزه #آرمیتاژ نگهداری می شود و ۲۵۰۰ سال قدمت دارد، دقیقاً نقشه ای هندسی دارد و گره به گره بر مبنای محاسبات ریاضی بافته شده است.

 حتما قرن ها پیش از آن هم فرش در ایران بافته می شده و آنها نیز مبنای ریاضی داشته اند. امروز هم حتی یک بافنده معمولی و کم سواد هنگامی که گره بر تار و پود فرش می زند، دقیقا حساب می کند که #کدام_رنگ را #کجا و #چگونه باید به کار ببرد. یعنی ذهن او هنگام بافتن درگیر ریاضی است؛ همان گونه که طراح و نقشه کش با هندسه درگیر بوده و دارکشی هم با دقت ریاضی انجام شده است.

 آن گفت وگو همان هنگام در «دنیای فرش» چاپ شد. در آن گفت وگو از ایشان پرسیدم چگونه پس از دوسال کار در ایران (۱۳۴۶ تا ۱۳۴۸ که رییس دانشگاه صنعتی و دانشگاه تهران بود) ، در ایران نماند و به یکباره رفت؟  جوابش این بود که آنها کارهای تشریفاتی بود، من کتاب و کلاس و دفتر را می خواستم.

  دوازده سال پیش دوباره زنده یاد پروفسور رضا را درگالری فرش «بهارستان» درتهران دیدم و سراغ مقاله یی را که ۲۶ سال پیش قول داده بود ، گرفتم و او همچنان گفت خواهد نوشت...

                                            یادش به خیر باد

روایت فرزانگی معلمان دوره ابتدایی ( ۳ )

مدرسه نمونه

     روایت فرزانگی معلمان دوره  ابتدایی ( ۳ )





     خاطرات دبستان با شیرینی و تلخی هایش بسیار جذاب و دلنشین است. یاد مدیر ، معلمان ، خدمتگزاران ، هم کلاسی ها و ... به انسان آرامش می دهد.

 اینجانب مهر ماه سال ۱۳۴۴ وارد مدرسه نمونه شدم. حضور در میان سایر دانش آموزان ، مواجهه با کلاس و ...  فضایی از استرس و امید به وجود آورده بود تا این که آقای اردشیری وارد کلاس شدند و اولین درسی که به ما آموختند ، بلند شدن دانش آموزان هنگام ورود معلم به کلاس بود. چند بار بیرون از کلاس رفته و  برگشتند تا بچه ها از جا برخیزند و #احترام به #مقام_معلم در ذهن و ضمیرشان نهادینه شود. نکته دیگری که ایشان از همان روز اول مدرسه بر آن تاکید می ورزیدند ، #رعایت_بهداشت_فردی و #عمومی توسط دانش آموزان بود.

    معلمان آن مدرسه از کلاس اول تا ششم  هرکدام میراث درخشان آموزشی و تربیتی برجای گذاردند. آقایان هوشنگ اردشیری ، حاج مهدی صحت ، ناصر ذوالمجدین ، مرتضی جلالی و محمد عمیدی در حال حاضر با همان روحیه معلمی و به شکل دیگری برای آموزش فرزندان این مرز و بوم نقش آفرینی می کنند که از خدای بزرگ سلامتی و طول عمر باعزت شان را درخواست می نمایم. آقایان امیر هوشنگ اشراقی ( مدیر دبستان ) ، حسن زاده ، حاج ولی الله عباسی ، حاج ابراهیمی ، حاج ولی الله قندهاری ، رستمی ، شهریاری و برازنده  و دوتن از خدمت گزاران مدرسه آقایان سمیعی و طالبی به سوی خدا شتافته اند که به روح بلندشان سلام می فرستم.


جناب آقای صحت معاونت مدرسه را بر عهده داشتند ؛ اما در غیاب معلمان در کلاس ها نیز حضور یافته و اجازه نمی دادند وقفه ای در روند درس ها ایجاد شود. آقای صحت که در آن مقطع دانشجوی رشته تاریخ دانشگاه اصفهان بودند ، در حین تمرین یا استراحت بچه ها ، به مطالعه درس های دانشگاهی می پرداختند. جالب این که سال ها بعد پس از اخذ دانشنامه لیسانس، در کلاس پنجم دبیرستان معلم تاریخ ما شدند.  در اولین جلسه برای پرسش از درس ، نفر دهم کلاس در دفتر حضور و غیاب را فراخواندند که نام بنده بود و ...


  شاگردی زنده یاد حاج ولی الله عباسی نیز در کلاس سوم دبستان زیبایی های خاص خود را داشت. قبل از نوروز رونویسی کتاب فارسی را از اول تا آخر به عنوان تکلیف عید تعیین می نمودند. بعد از تعطیلات به جای کتاب ، دانش آموزان باید متون درس فارسی را از روی مشق نوروزی می خواندند. #آموزش_قرآن در برنامه ایشان جایگاه خاصی داشت. در کلاس های اول و دوم بچه ها با مداد تکلیف می نوشتند ؛ اما از کلاس سوم‌ به بعد استفاده از خودکار و قلم مجاز بود.  من و دو نفر از همکلاسی ها تکالیف درسی را  با استفاده از قلم و دوات می نوشتیم که از این بابت مورد تشویق ایشان قرار گرفتیم.

   مدیر دبستان مرحوم اشراقی انسان فرهیخته ای بود که دغدغه #ایجاد_کتابخانه و مطالعه دانش آموزان را داشت. دفتر شعری که از ایشان به زیور طبع آراسته گردیده ، شاهدی بر این ادعاست. تعامل اخلاقی و انسانی شادروان شهریاری با دانش آموزان درس آموز بود ؛ زیرا مواجهه ایشان با دانش آموزان مهرورزانه و حاکی از نفوذ بر قلب ها بود.
 مرحوم برازنده در روزهای خاصی برای آموزش سرود به مدرسه ما می آمدند ؛ اما در ماه مبارک رمضان به جای سرود قرآن تدریس می کردند.

  علاوه بر موارد بالا ، محیط مدرسه نیز برای  دانش آموزان دارای جاذبه بود. ساعات بعد از ظهر با تابش دلربای آفتاب و جمع شدن بچه ها دور حوض آبی که در محوطه دبستان قرار داشت و آب پاشی اطراف آن توسط مرحوم طالبی ، یک حالت رویائی ایجاد می نمود. در سوی دیگر مرحوم سمیعی با پخش گچ بر روی زمین و تبدیل به تکه های کوچک ، آن را برای استفاده معلمان و دانش آموزان از تخته سیاه آماده می کرد ؛ اما معمولا درون این تکه های گچ ، شن های ریزی وجود داشت که نوشتن بر روی تابلو را دشوار می ساخت؛ از این رو بعضی بچه ها با پول خودشان از کتاب فروشی مرحوم حقیقی یا ... اقدام به خرید گچ های پلیکان که ناخالصی نداشت و به صورت استاندارد تولید می شد ، می نمودند. یک بار که حال و هوای آن روزها را با یکی از هم مدرسه ای ها مرور می کردیم ، چنان سرمست شدیم که تاب گفتن و شنیدن را از دست دادیم و ...  یاد #شهید_مرتضی_عابدی یار دبستانی ما هم بخیر که پرشور و باصفا بود.

   یادآوری این موارد ، ارج نهادن به معلمانی است که شالوده شخصیت هر انسان خردمندی را تشکیل می دهند. زنده یاد #دکتر_حسین_عظیمی بر این باور بود که کلید #توسعه_پایدار همه جوامع و از جمله کشور ایران #سرمایه_گذاری در #آموزش_ابتدایی است.
 بازگویی خاطرات دبستان در عین حال تداعی کننده #دوران_کودکی یعنی شیرین ترین فراز زندگی انسان است ؛ اما به قول شاعر :

         شور و حال کودکی برنگردد دریغا
         قیل و قال کودکی برنگردد دریغا

نگاهی به روند مردمی‌شدن رادیو در ایران- به بهانه سالگرد تاسیس رادیو

نگاهی به روند مردمی‌شدن رادیو در ایران

           به بهانه سالگرد تاسیس رادیو
                                                رادیو اقتصاد را تصویری ببیند/ایستگاه 98 برنامه زنده و تعاملی با ...

  "اینجا تهران است ؛ رادیو صدای ایران " این #نخستین جمله ای بود که توسط قدسی رهبری #اولین گوینده زن رادیو بیان شد و ...

   #رادیو حدود یک قرن قدمت دارد و طی چند دهه همواره در کنار مردم ما بوده است. در قهوه‌خانه‌ها که بهانه‌ای برای شلوغ شدن آنها می‌شد و #پاتوق‌_های_نوین شکل می‌گرفت، تا قرارگرفتن روی طاقچه بهترین اتاق خانه که معمولا این اتاق جای بچه‌ها نبود و به میهمانان یا بزرگان خانواده تعلق داشت. بعدها پای رادیو به محیط‌های کاری هم باز شد؛ از کشاورزان گرفته که کارکردن روی زمین را با گوش‌دادن به رادیو همراه می‌کردند تا فروشنده‌ها و کاسبانی مانند خیاط‌ها که در مغازه‌های خود رادیویی داشتند که یکسره روشن بود. حمام‌های عمومی هم اغلب اوقات یک رادیو داشتند که روی میز صاحب گرمابه بود و کسی نمی توانست حتی صدایش را کم یا زیاد کند. این رسانه هر چند  توانسته بود با عبور از فراز و نشیب‌هایی در ایران #عمومی شود؛ اما  آنچه استفاده از آن را در این میزان گسترده و محبوب کرد، #برنامه‌_هایی بود که ساخته و پخش می‌شد.

تبریک روابط عمومی سپاه حضرت عباس(ع) به مناسبت روز رادیو

  به این ترتیب #صدا_های_آشنا به تدریج در خانه‌ها جای خود را باز کردند و به عضوی از  خانواده‌ها تبدیل شدند. حتی حافظه نسل‌های قبلی هم به خاطر دارد که بازی گویندگی میان  کودکان راه پیدا کرد و بچه‌ها سعی می‌کردند مانند گویندگان این جعبه جادویی صحبت کنند ، موسیقی بنوازند و...

 رادیو طی حضورش در ایران و رسیدنش به محبوبیت بالا، با تکیه بر #موسیقی، #نمایش و #ادبیات  توانست راه به دل های افرادی باز کند که دیدن یک خواننده با صدای محبوب ، برایشان آرزو بود یا هیچ‌گاه نمی‌توانستند به دیدن #تئاتر  بروند؛ از این رو پای ثابت نمایشنامه‌های  رادیویی شدند.

 در این میان علاوه بر برنامه‌های فرهنگی باید از #اخبار هم نام ببریم. خبرهای منتشرشده از طریق رادیو در چنین جامعه‌ای که وسعت زیادی داشت، می‌توانست به سرعت مرزهای جغرافیایی  را درنوردد و مردم را با اخبار روز آشنا کند. مثلا در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، رادیو اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند به‌طوری که اغلب صاحب نظران معتقدند این رویداد باعث شد دولت از یک طرف و عامه مردم از سوی دیگر به اهمیت رادیو بیشتر پی ببرند و راه عمومی شدن استفاده از آن باز شود.

 یکی از برنامه های مهم و پرمخاطبی که سهم بسزایی در مردمی‌ شدن فرهنگ در ایران داشت، برنامه پخش موسیقی ایرانی با نام #گل‌_ها بود که از رادیو ملی ایران با مدیریت و نظارت
 #داود_پیرنیا پخش می‌شد و شامل ۸۵۰ ساعت مقدمه و شعرخوانی به همراه آواز و تک‌نوازی بود. موسیقی‌های سنتی ایرانی با اشعاری از شاعران معاصر و کهن ادبیات فارسی همراه با دکلمه‌ و اجرای آهنگ بود. در طول مدت ۱۱ سال ریاست پیرنیا برنامه‌های دیگری به نام‌های #گل‌_های_جاویدان ، #گل‌_های_رنگارنگ،
 #برگ_سبز، #یک_شاخه_گل و
#گل‌های_صحرایی به این مجموعه افزوده شد.

 در این برنامه ادیبان سرشناسی مانند جلال‌الدین همایی، سعید نفیسی، بدیع‌الزمان فروزانفر، علی دشتی و همچنین شاعران و ترانه‌سرایان مشهوری چون معینی کرمانشاهی، رهی معیری، شهریار، سیمین بهبهانی، هوشنگ ابتهاج ، بیژن ترقی و ... و موسیقی‌دانان و آهنگ‌سازان به نامی مانند ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، روح‌الله خالقی، حبیب‌الله بدیعی، همایون خرم، حسن کسایی، جلیل شهناز، فرهنگ شریف ، پرویز یاحقی و ... و از خوانندگان هم افرادی مانند بنان ، محمودی خوانساری، شجریان، قوامی، گلپایگانی، ایرج، ناصر مسعودی، سیما بینا ، پوران و ... حضور داشتند.

   پس از کناره‌گیری پیرنیا از فعالیت در رادیو در سال ۱۳۴۶، سال ۱۳۵۱ برنامه دیگری با نام #گل‌های_تازه بامدیریت هوشنگ ابتهاج ( سایه ) با روشی شبیه به پیرنیا و شاید کمی متفاوت از آن پخش شد. می‌توان فهمید اجرای یک برنامه موسیقی با افراد نامداری که برشمرده شد، در عین حال که می‌توانست محلی برای تضارب آرا و افکار باشد، سطح برنامه را از یک برنامه صرفاً موسیقی بالاتر برده و به محلی برای ارتقای #فرهنگ_موسیقی و #ادبیات از راه #شنیدن تبدیل می‌کرد. برنامهٔ گل‌ها چنان اشتیاق و تغییری در جامعهٔ ‌آن روز ایران ایجاد کرد که علاقمندان زیادی برنامه خود را به گونه ای تنظیم می‌کردند که با برنامهٔ ‌مورد نظر آن ها در رادیو همخوانی داشته،  آهنگ‌های مورد علاقهٔ خود را از دست نداده، بتوانند آن‌ها را ضبط کرده و با دوستان و آشنایان گوش دهند و مبادله کنند.

  خوشبختانه گروه های مختلفی در داخل و خارج از کشور ، آرشیو برنامه گل ها را جمع آوری و عرضه کرده اند که در جای خودش به ماندگاری این حرکت جاودانه مرحوم پیرنیا کمک شایانی کرده است. این مطلب را با جمله معروف روشنک به پایان می برم.

          پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد