دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

چرا هنوز هم باید شریعتی را بازخواند؟



 دکتر هادی خانیکی

 روزنامه شرق، یکشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۱


 مقاله دکتر خانیکی در روزنامه شرق از حد ظرفیت تلگرام فراتر می رفت؛ از این رو با حذف بخش های آغازین آن، جان کلام ایشان را تقدیم می نمایم.


*دکتر شریعتی* متفکری است که با او موافق یا مخالف باشی، نه می توانی در آرشیو تاریخ بایگانی اش کنی و نه با هِلی برد اندیشه و کنش از آستانه قرن پانزدهم هجری شمسی به سال های پیش از انقلاب او را بر صندلی اتهام یا تجلیل بنشانی؛ یا حتی او را به همان شیوه تا امروز جامعه پساانقلابی بیاوری و به جد یا طنز، پرونده اش را به دادگاه بسپاری. به تعبیر درست دخترش سوسن شریعتی *« او متفکری است در دسترس، آدمی ساکن دنیاهای موازی، روحی سیال و مواج که از هر دری رانده شده، از گوشه دیگر برمی گردد و باز می بینی که در برابرت نشسته است و تو را واداشته تا در برابرش بنشینی».* 


 من در دورانی که به واقع آرمان خواهی را با انقلابی گری دنبال می کردم، با اندیشه ها و منش شریعتی آشنا شدم و اکنون در همان امتداد آرمان خواهانه برای امروز و آینده ایران بیشتر به گفت وگو می اندیشم. بی مناسبت نمی دانم به فشرده گفتاری که در سمپوزیوم علمی آذر ماه ۹۶ *«اکنون، ما و شریعتی»* با عنوان *«شریعتی، امکان و امتناع بازآفرینی منطق و کنش دیالوژیک (گفت وگویی)»* داشته ام برگردم.


 در آنجا گفتم که هر منظومه فکری نسبتی با گفتمان های مسلط و مسائل زمانه دارد. گاه منظومه فکری، فرزند صرف زمانه خود است و نوعاً مشخصات فرهنگی و فکری دوره ای خاص را نمایندگی می کند. این سنخ از اندیشه ها عمدتاً تاریخی اند و قادر نیستند فراتر از نقشی که در یک مقطع تاریخی داشته اند، عهده دار نقش های تازه شوند؛ *اما منظومه هایی نیز هستند که قدرت فرارفتن از محدودیت های زمانی و مکانی یک مقطع خاص را دارند. این توانایی عمدتا برآمده از منطق و کنش گفت وگویی آن منظومه هاست.* 

منظومه فکری دکتر علی شریعتی از این دست است و به همین اعتبار می توان از پروژه « *نوشریعتی* » در جامعه و جهان کنونی نیز دفاع کرد.


شریعتی به دوره ای تعلق دارد که صف بندی های متصلب ایدئولوژیک عرصه جهانی و داخلی را در اشغال خود دارند. این منظومه های ایدئولوژیک، در یک خصیصه با هم مشترک اند و آن وجه مونولوگی آنها و *فقدان توان گفت وگو با دیگر منظومه های فکری است.*  دکتر شریعتی به منزله متفکری که در آن دوره می زید و می نویسد و سخن می گوید، از این خصیصه مبرا نیست؛ *اما همه محتوای فکر شریعتی را نمی توان با صفت صرف ایدئولوژیک بودن، به یک الگوی مونولوگی منحصر دانست. ظرفیت های مهم اندیشه دیالوژیک شریعتی، نیاز دوره و زمانه ماست. ما می توانیم با بهره گیری از این ظرفیت ها، به الگوی بازسازی شریعتی برمبنای نیاز دوره و زمانه خود بیندیشیم.* 


 ازجمله ویژگی هایی که شریعتی را واجد صفت گفت وگویی می کند، اینهاست:


 * میراث فکری شریعتی به هیچ روی یک میراث فکری تک منبعی نیست. این خصیصه ای است که شریعتی به آن آگاه است و از آن دفاع می کند. او اسلام را در این زمان به منزله یک مکتب و یک منظومه خودبسنده نمی داند؛ بنابراین محصول فکری او حاصل دیالوگی میان سنت اسلامی، سنت ایرانی، سنت غربی و اندیشه چپ است.* 

 *او با سنت های فکری گوناگون، بیشتر احساس رقابت یا همنشینی می کند، تا دشمنی، دوگانه دوست- دشمن با مواریث فکری او سازگار نیست. منظومه های فکری از نظر او الگوهای رقیب به شمار می روند.* 

 *شریعتی در بازسازی فکر دینی، صرفا به مخاطب دینی نظر ندارد؛ بلکه به نحوی منظومه های فکری را بازسازی می کند که مخاطب دیندار، مارکسیست و لائیک می توانند مخاطب او واقع شوند؛ بنابراین فکر او غیریت ساز نیست.* 

 * تلاش او برای ایجاد گفت وگو میان سه قلمرو آزادی، برابری و عرفان یکی از تلاش های پرارزش اوست. این سه گانه در دوره شریعتی، در سه اردوگاه معارض با یکدیگر جای دارند.* 

 سوژه حاصل از فکر شریعتی، با سوژه های محصول کادرهای ایدئولوژیک دهه  ۴۰ و ۵۰ تفاوت آشکار دارد. سوژه های آن دوران تمام هستی و ابعاد شخصیتی خود را به نقش و کنش « *سیاسی* » منحصر می کنند؛ *اما شریعتی همواره در کنار وجه سیاسی و اعتقادی کنشگران که ساحت «اجتماعیات» و «اسلامیات» است، گشاینده باب کویریات نیز هست. وجه کویریات شریعتی، سوژه تماما سیاسی شده منظومه های تک بعدی ایدئولوژیک را تعدیل می کند.* 


 * ما امروز بیش از هر وقت به قدرت گفت وگوی اندیشه و مواریث فرهنگی نیازمندیم. روشنفکری و مهارت ورزی پس از انقلاب حتی آنجا که رویکرد بیشتر نظری به دیالوگ داشته است، هنوز نیازمند بازاندیشی و بازآفرینی زیسته های گفت وگویی است، به این سبب و به لحاظ ساختار اندیشه ای و رفتاری همچنان وامدار رویکرد و تجربه شریعتی در توجه به ضرورت علمی دیالوگ و تولید یک منظومه فکری دیالوژیک با مولفه های پیش گفته و فراتر از آن است.* 


                         ابراهیم جعفری

*آموزش و پرورش در اندیشه های دکتر شریعتی*

* آگاهی از آنِ مردم است* 

 *آموزش و پرورش در اندیشه های دکتر شریعتی* 


 ابراهیم جعفری

دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 به مناسبت ۲۹ خرداد، فرا رسیدن سالگرد درگذشت *دکتر علی شریعتی،* متن زیر را که برگرفته از مقاله آقای عزت الله مهدوی در روزنامه اعتماد ۳۰ خرداد ۱۳۹۲ می باشد، تقدیم حضور علاقه مندان می نمایم.


 * اگر دستگاه فکری دکتر شریعتی را به بدن یک موجود زنده تشبیه کنیم، تعلیم و تربیت، قلب آن محسوب می شود.* 

توجه به این مساله تا آنجاست که او وجه تمایز دولت ها را دو ویژگی *«حرکت و تربیت»* می داند. وی در زمانی که انتساب به افکار و نظریه های رادیکال در مواجهه با دستگاه حاکم، یک امتیاز بی چون و چرا تلقی می شد، در نامه ای نوشت: *« نه با تفنگ و نارنجک، نه با میتینگ و داد و قال، نه با سیاست بازی های رایج و سطحی، نه با تغییر رژیم ها و خلق ماجراها و حادثه ها و . . . »، بلکه با «ابلاغ» و «کلمه» ؛ یعنی تعلیم و تربیت می توان توسعه را به ارمغان آورد.* 


 شریعتی این عبارت *ژان ژاک روسو* را با اشتیاق به کار می برد که: *« برای مردم راه نشان ندهید و تعیین تکلیف نکنید، فقط به آنان بینایی ببخشید؛  مردم راه ها را به درستی خواهند یافت و تکلیف شان را خواهند شناخت.»* 


 مباحث شریعتی درباره آموزش و پرورش، دو جنبه اساسی دارد. از یک سو متوجه *عموم مردم* است، که می توان آن را در راستای *آموزش های مداوم و فراگیر افراد جامعه* دانست و از سوی دیگر *طالب تغییر و تحول در نظام آموزش رسمی است.* شریعتی در نظام آموزش فراگیرِ از  کسانی که به نحوی از آموزش های رسمی دور افتاده اند ( بزرگ سالان و ... )،  نه فقط کسب مهارت های حرفه ای زندگی، بلکه *« شناخت پایه های فرهنگ ایرانی و آگاهی اسلامی»* را مطالبه می کند.

 مباحث وی درباره لزوم آموزش های مستمر افراد جامعه، نشان دهنده آن است که وی نگاهی به آموزه های اندیشمندان بزرگ آموزش وپرورش از قبیل *«پائولو فریره»* و ...  نیز داشته است.


 *شریعتی منتقد جدی نظام آموزش رسمی کشور بود.* او در اهداف، وسایل و روش های حاکم بر این نظام، اشکالات زیادی می دید. جدی ترین انتقاد او را می توان در این عبارت مشاهده کرد: *« در ضرورت های عملی و اداری که متاسفانه با گذشت زمان بیشتر می شوند، انسان ها قالب ریزی می شوند و آنچه از دست می رود، رشد آزاد و متنوع انسان است»* 

از نظر وی دستگاه تعلیم و تربیت باید مبتنی بر *« توسعه ابعاد متنوع استعداد آدمی»* باشد و انسان ها را در یک حالت تکاملی پیش ببرد؛ به طوری که *تنوع در توسعه انسانی* مشاهده شود؛ تنوعی که *« دارای استقلال و شخصیت منحصر به فرد و دارای رشد فکری و اعتقادی و تیپ و شخصیت اجتماعی خاص باشد».* 


 *به نظر شریعتی بزرگ ترین ضعف این نظام آن است که به مخاطبان خود «حالت انتقادی» نبخشیده است.* در یکی از سخنرانی هایش که در دانشسرای عالی سپاه دانش در اردیبهشت سال ۱۳۵۰ انجام گرفت، با نام *« استاندارد های ثابت در تعلیم و تربیت»* ، گفت: *« اگر روح در یک قالب تعیین شده تحمیلی شکل منجمد بگیرد، این قالب کهنه باشد یا نو، چه فرق می کند؟»* اگر *« این استاندارد تحمیل قالب های گذشته بر نسل آینده، یعنی جلو گیری از رشد دگرگونه نسل فردا و شکل دادن نسل فردا به شکل نسل پیر وکهنه»* باشد، در این صورت باید ساحّت نظام آموزشی را از آن دور کرد.


 رسالت شریعتی به دوش گرفتن مشعل آگاهی، دانایی، آزادی تبیین تضادها و نابرابری‌های اجتماعی بود.

 *او سنت و مدرنیته را همزمان نقد می کند و با طرح ابتکاری خود (مبحث الیناسیون)، وضعیت موجود را به چالش جدی می کشاند؛ به ویژه مدرنیزاسیونی را که بدون پذیرفتن وجه انتقادی بر نهاد های اجتماعی حاکم شده، مورد سوال قرار می دهد.* عناصر فکری و مفاهیم هر مکتبی را می گیرد، سپس با تبیین و تعریفی پویا، بدون هیچ هراسی، دگرباره مورد استفاده قرار می دهد؛ از این رو درهای اندیشه او به مفاهیم مختلف باز است. 

 *تربیت مبتنی بر رفاه و پوچ گرایی را رد می کند و در عین حال  مفاهیم غیرعقلانی و حتی غیرعلمی منسوب به دین را نیز به راحتی مورد انتقاد قرار می دهد.* 


 اگر ماهیت تعلیم و تربیت را برخاسته از  *روشنگری* قلمداد کنیم، وظیفه *روشنفکر* از نظر شریعتی این است که بر اساس فرهنگ و شخصیت معنوی یک جامعه به مردم *خودآگاهی* بدهد. در حقیقت رسالت روشنفکر *تسهیل تغییر اجتماعی - فرهنگی* است و برای این منظور *باید با مردم ارتباط برقرار کند* و *" زبان فهم "* جامعه را بداند. از آنجا که جامعه ما *غیر گفت و گویی* و  دچار *سوء تفاهم های* گسترده است و از سوی دیگر با *ضعف نهادهای مدنی* دست به گریبان می باشد، این موضوع اهمیت خاصی دارد.


 با پشت سر نهادن بیش از چهار دهه از فقدان دکتر شریعتی، ساختار آموزش و پرورش ما همچنان ناکارآمد و نیازمند *بازنگری* و *نقد عالمانه* است که باید *رهبران فکری* جامعه و *رسانه ها* به آن بپردازند و با *خرد جمعی* در جهت ایجاد *جامعه چند صدایی* و *تنوع فرهنگی* تلاش کنند.

جهاد سازندگی نهادی انقلابی و مردمی که در صحیفه تاریخ ایران ماندگار شد


 *قُل اَِنما اَعِظُکُم بِواحِدَه اَن تَقوُموُا لِله مَثنی وَ فُرادی* 


*۴۳ سال* از فرمان رهبر کبیر انقلاب *حضرت امام خمینی " ره "* مبنی بر لزوم تشکیل *جهاد سازندگی*  می گذرد.


 *۲۷ خرداد ماه* هر سال یادآور روزی است که فرمان امام راحل، خیل علاقه مندان و مشتاقان خدمت به محرومان و مستضعفان را به مناطق روستایی کشاند و ظرفیت بالایی را در جهت عمران و آبادانی به وجود آورد.


 بدون تردید جهاد سازندگی به عنوان یک *نهاد مردمی برخاسته از انقلاب* ، خانه و کاشانه جوانان و به ویژه دانشجویان پرشوری گردید که از جای جای کشور عشق خدمت به محرومان و گشودن گره از مشکلات مناطق روستایی و عشایری داشتند.


 فعالیت جهادی ها ابتدا از کمک به برداشت محصولات کشاورزی در روستاها آغاز شد؛ اما به تدریج دامنه آن به راه سازی، ایجاد شبکه آب رسانی سالم و بهداشتی، مرمت قنات های روستایی و ... و نیز تلاش در زمینه تشکیل شوراهای اسلامی روستا، کتابخانه های روستایی و ... کشیده شد.


با شروع جنگ تحمیلی جهاد سازندگی خود را ملزم به مشارکت با رزمندگان در *دوران دفاع مقدس* دانست و در احداث راه، پل، خاکریز و به ویژه سنگر نقش به سزا و تعیین کننده ای در *مهندسی جنگ* را به خود اختصاص داد؛ به گونه ای که  امام خمینی " ره " لقب افتخار آفرین *" سنگر سازان بی سنگر "* را  به جهادگران هدیه نمود.


  در عرصه سازندگی روستاها و به ویژه در عرصه دفاع مقدس جهادگران زیادی به خیل شهیدان پیوستند و جهاد سازندگی را در تاریخ انقلاب اسلامی جاودانه ساختند.


 با پایان یافتن دوران دفاع مقدس وزارت جهاد سازندگی رویکردهای تازه ای را در مسیر فعالیت های خود آغاز کرد که *مهم ترین آن ها نگاه علمی به تلاش ها و تشکیل معاونت  تحقیقات، آموزش و ترویج* بود.


 معاونت تحقیقات و آموزش در عرصه های گوناگون مانند آبخیزداری، علوم دامی، واکسن و سرم در موسسه رازی، منابع طبیعی نظیر جنگل، مرتع، آب و خاک و ... شاخص های علمی را مبنای فعالیت همکاران قرار داد و در این مسیر *با برگزاری همایش بین المللی سیستم های سطوح آبگیر باران و مطرح ساختن پدیده ای به نام " آبخوان داری "  که نوعی خاص و منحصر به فرد از آبخیزداری است، گامی بلند در سطح جهانی برداشت‌ و این الگوی بومی را به دانشمندان این حوزه معرفی کرد.* 


 اگرچه به اقتضای زمان ساختار وزارت جهاد سازندگی تغییر کرد و با ادغام در وزارت کشاورزی ( سابق ) تغییراتی در وظایف اولیه اش به وجود آمد؛ اما آنچه که مورد تاکید جهادگران بوده و هست، *حفظ و پاسداری فرهنگ مدیریت جهادی است.* 


 بدون تردید رمز موفقیت جهادگران را باید در عشق به انقلاب، ایثار و اعتقاد راسخ به این جمله کوتاه و گویای امام راحل " ره " مبنی بر این که *" اگر بخواهیم، می توانیم "* دانست.

 * اقدام های عمرانی شگرف در سطح روستاها و نیز مناطق عملیاتی جبهه های دفاع مقدس مانند احداث پل خیبر، جاده عظیم سیدالشهداء و ...  گویای این ادعاست.* 


 * یاد و نام معمار بزرگ انقلاب و جهادگران مشتاق فلاح را گرامی داشته و به روح بلند شهیدان جهاد سازندگی، به ویژه جهادگران شهید و مظلوم کردستان درود می فرستیم.*

مردی که نرنجید و نرنجاند



دکتر هادی خانیکی  

  روزنامه اطلاعات، سه‌شنبه ١٧ خرداد ١۴٠١


@dehkade_jahan



 با بینش و منش *سید محمود دعایی* همه آشنایند. مردی که جوانی‌اش با زیست انقلابی آغاز شد، بر همان عهد ماند و در عین حال همواره تجسم مهربانی، مدارا و آشتی بود. فرزانه بود و فداکار و فروتن. در همه تنش‌ها و گسست‌ها و دلهره‌ها، پناه بود و پناهگاه. کم نیستند دانشمندان، نخبگان، هنرمندان، سیاست ورزان، رنج دیدگان و به حاشیه رانده‌شدگان عرصه سیاست و فرهنگ که در دشوارترین لحظه‌ها، دست گرم دعایی را بر شانه خود حس کرده‌اند. 


 آنان که طعم شیرین *« مدیریت دل»* او را در *مؤسسه اطلاعات* چشیده‌اند نیز، بسیارند و می‌توانند گواه باشند که اساس توانمندی دعایی در اداره و رشد یک نهاد بزرگ مطبوعاتی، حرمت نهادن به انسان و همدلی و همراهی با طیف متنوع همکاران بود. قدیمی‌ترین روزنامه ایران با عمری نود و شش ساله توانست سنت‌داری و تبارمندی را به اعتبار همین بینش و منش دعایی پیش برد و در عمل میدان گفت‌و‌گو، خردورزی، همبستگی و آشتی‌جویی فرهنگی و سیاسی باشد.


 البته دغدغه‌هایی که او مدام پی می‌گرفت، محدود به روزنامه نبود. مجلات قدیم و جدید مؤسسه و انتشار به موقع آثار مکتوب فرزانگان و کنشگران اثرگذار ایرانی را در همه عرصه‌ها نیز فرا می‌گرفت. دعایی راه دشوار بوروکراسی و محدودیت‌های درشت و ریز نشر اندیشه و اثر را، خود بدون احساس خستگی و درماندگی طی می‌کرد و تنها به نتیجه کار می‌اندیشید و البته در این کار بی توفیق هم نمی‌ماند. گفتنی‌ها در این زمینه بسیار است، چرا که دعایی این رویه را وظیفه می‌دانست و سختی‌های راه را آسان می‌گرفت.


آنان که با دعایی از نزدیک زیسته‌اند، به روشنی دیده‌اند که *«قدرت»، «ثروت» و «منزلت»،* او را به انجام یا عدم انجام کاری وا نمی‌داشت، *«گره‌گشایی»* و *«راه‌گشایی»* برای کسانی که به ناروا گرفتار رنج شده‌اند و جامعه ایرانی از آثار وجودی پر دامنه آنان محروم مانده است، محرک اصلی در زیست مطبوعاتی و سیاسی او بود. برای همه آنان که در شمار سرمایه‌های فرهنگی، هنری، علمی و سیاسی این سرزمین‌اند، دل می‌سوزاند و می‌کوشید تا آنجا که می‌تواند از تنگناهای زندگی‌شان بکاهد. به زندگی، اثربخشی و حرمت همه سرمایه‌های ملی، فارغ از رنگ‌ها و انگ‌های سیاسی، می‌اندیشید.


 من که از سال‌های دور پیش از انقلاب با صدای گرم و استوار دعایی در *«رادیو روحانیت مبارز ایران»* آشنا بودم، از سال‌های نخست پس از انقلاب به همت دوست دیرین، *جلال رفیع* ، با او در  مؤسسه اطلاعات آشناتر شدم. راه نوشتن در مطبوعات پس از انقلاب را او نخستین بار برای من گشود و این آشنایی و دوستی در فراز و فرود ایام افزون شد. بیش از چهل سال است که علاوه بر عرصه سیاست و فرهنگ، در میدان ارتباطات و روزنامه‌نگاری با او لحظه‌های ماندگار زندگی را سپری کرده‌ام. 


 * به دعایی می‌شد و می‌باید به‌عنوان بخشی از حافظه تاریخی دوران انقلاب و پس از آن اعتنا کرد و از خاطره‌ها و گفته‌هایش درس تاریخ آموخت. حضور مداوم در عرصه‌های مختلف سیاسی و مدنی، ذهن گشوده، منش متواضعانه و زبان طنزآمیز او، اهمیت روایت‌های تاریخی‌اش را دوچندان می‌کرد. البته ناگفته‌های دعایی از تاریخ دوران ما به واقع بیش از گفته‌ها و نوشته‌های اوست.* 


 اکنون در بیمارستانم و زیر بمباران شیمیایی چهارم که خبر تلخ درگذشت او را شنیدم، چند هفته پیش به دیدارم آمده بود که من دیگر در بیمارستان نبودم، همچنان بی ادعا و بامرام در پی دلجویی و غمگساری بود. باز هم به من تلفن زد و حال پرسید و طلب دیداری حضوری کرد، که اجل مهلت نداد.


 *دعایی برای من تجسد انسان بودن، تجلی اخلاقی زیستن و سرمشق تلاش فروتنانه و اثربخش در عرصه سیاست و فرهنگ بود. دعایی معنای انسان فهیم و بی ادعا و جوانمرد در زمانه ما بود که از دین‌داری، انقلابی بودن و ساده زیستن پلی برای ارتباط و نزدیکی دل‌ها و دست‌ها به هم ساخت. به راستی شاهکار او، زندگی و رفتارش بود.* 


                                                        ابراهیم جعفری

سلام بر دوستان 

 *انا لله و انا الیه راجعون* 


 عصر روز ۱۵ خرداد ۱۴۰۱ خبر تلخ، ناگوار و غافلگیر کننده درگذشت *حضرت حجه الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی* همه علاقه مندان به مشی اعتدال و روشنفکری دینی را در ماتمی عمیق فرو برد.


 از آنجا که اکنون به دلیل تالم روحی قادر نیستم شناختی را که از آن چهره محبوب دارم، به رشته تحریر درآورم، در جهت ادای دِین به این عزیز سفر کرده متن زیر را از جناب آقای سید حمید محمدیان تقدیم حضورتان می نمایم.


 *برای او که برای همه بود* 


یادداشتی از سید حمید محمدیان


دعایی را نمی شد دوست نداشت. دلی داشت پاک و زلال. زبانی شیرین و طناز. قلبی سرشار از عاطفه. و جانی لبریز از عشق به امام. 


دعایی را نمی شد دوست نداشت. همیشه برای باز کردن هر گرهی دستی کارگشا داشت و برای حل کردن هر مشکلی پایی در رکاب. 


دعایی را دوستانش در نجف *«موتور انقلاب»* می نامیدند و آشنایانش شهادت می دهند که تا چه میزان بی تکلف بود. 


شش دوره نماینده مجلس بود و یک ریال از مجلس حقوق نگرفت. در روزنامه اطلاعات اطاقش همان ورودی سردبیری بود و منشی نداشت. تا این اواخر موبایل هم نداشت. هر وقت زنگ می زدی خودش گوشی را بر می داشت. تا آخر با پیکانی قدیمی رفت و آمد می کرد. منزلش از روز اول انقلاب تغییر نکرد. 


دعایی حتی یک هفته هم از رفتن به حرم امام سرباز نزد. هر شب جمعه پای ثابت حرم امام خمینی بود. 


دعایی ساده زیستی بود که ادعا نداشت و آزاده ای بود که جز همان یک قبا نداشت. 


دعایی انقلاب و امام را باور داشت. و در مسیر جذب هرآنکس که ممکن بود پیشتاز بود. 


دعایی یک مسلک داشت. ساده می زیست ولی برای دیگران بهترین ها را می خواست. چشم و دلش سیر بود. ساده زیستی را برای نمایش دادن نمی خواست. 


دعایی همه جا که هیچ کس نمی رفت حاضر بود. بر جنازه کسانی که دیگران می ترسیدند نماز می خواند. در مجالسی که دیگران ابا داشتند حضور می یافت. 

دعایی دست گشاده داشت و آغوش باز. تا هر آن کس را که دیگران می راندند به آغوش انقلاب باز گردند. فقه را برای زندگی می خواست. و زندگی را برای بهتر شدن. 



 *دعایی برای همه بود* / جماران

نغمه‌هایی برای نجات زمین

  به مناسبت ۵ ژوئن ( ۱۵ خرداد ) ؛ روز جهانی محیط زیست* 

      

 هنر نمایی دو برادر خوانساری با جارو و اگزوز برای حفاظت از محیط زیست* 


  ابراهیم جعفری

دهکده جهانی

@dehkade_jahan


    آنجا که سخن از گفتن بازمی ماند، موسیقی آغاز می شود.* 

                                             " بتهوون "


 *موسیقی* اثرگذارترین هنری است که می تواند دغدغه های محیط زیست را به عموم مردم منتقل کند. به عبارتی این هنر قادر به افزایش فهم بوم شناختی و درک زیست محیطی شهروندان می باشد. در ایران گروه های موسیقی وارد این حوزه شده اند و از قابلیت های آن برای برجسته سازی مشکلات زیست محیطی و *ایجاد حساسیت در افکار عمومی* استفاده می کنند. از جمله آن ها فعالیت *دو برادر خوانساری* است که در نقاط مختلف تهران از جمله حوالی میدان فردوسی، خیابان ولی عصر و ... به هنرنمایی می پردازند.


 وقتی نغمه سازشان بلند می‌شود،  رهگذران با دیدن دو جوان کلاه به سر که  نوایی دلنشین را از حنجره دسته جاروی چوبی و اگزوز کهنه و زنگ‌زده بیرون می‌آورند، میخکوب می‌شوند. *سینا و ایمان درستی دو هنرمند دوست دار محیط‌زیست هستند که با زبان موسیقی و شیوه‌ای متفاوت، زنگ خطر نابودی زمین را برای پایتخت‌نشینان به صدا درآورده‌اند.* 


 صدای جذاب ویُلن از سرعت اتومبیل ها می کاهد تا خودرونشینان هم فرصت لذت از آن را ‏به دست آورند. دقایقی بعد موسیقی به آرامی تمام می‌شود و این بار صدای تشویق عابران به گوش می‌رسد. ‏ایمان مانند هنرمندان رویِ استیج، تعظیم می‌کند. سینا هم کمی جلو می‌آید و به نشانه تشکر و احترام خم ‏می‌شود و به عکس‌های بزرگ و کوچکی از پاکبانان شهر و طبیعت تهران که در اطراف بساط‏ شان خود نمایی می‌کنند، اشاره می نماید.


 ‏یک راننده تاکسی که طی روز چند مرتبه گذرش به میدان فردوسی می‌افتد، می گوید:  *«کارشان واقعا ‏عالی است. این‌طور خلاقیت‌ها نیاز به حامی دارد. باورتان  نمی‌شود، ولی گاهی  مسافران با شنیدن ‏صدای موسیقی این دو پسر جوان، از من تقاضا می‌کنند کمی آهسته‌تر بروم تا فرصت بیشتری برای لذت ‏بردن داشته باشند.»‏* 


ایمان و سینا درستی کلاه‌های شاپویی قرمز روی سر می‌گذارند و بلوزهای نخی سفید می‌پوشند. روی بلوز آنان تصویر پاکبانی در حال جارو زدن چاپ شده و زیر تصویر، عبارت *«‌‌نغمه‌ ساز من، زمینی بدون زباله»* نوشته شده است. پرچم سه رنگ ایران، طرح تصویری مشترک بلوزهای ایمان و سیناست. شعارهای نقش‌بسته بر لباس سینا با‌ ساز او هماهنگی دارد و ترسیم تصویری از یک خودرو دودزا، علامت ممنوعیت‌ تردد خودرو تک‌سرنشین است. شعار *«‌‌نوای‌سازِ من، آسمانی بدون دود»، بلوز سفید رنگ او را به کتابچه‌ آموزشی سیار تبدیل کرده است.* ایمان و سینا با همین پوشش و شکل و شمایل در میدان ها و خیابان های تهران می نوازند. 


ایمان می‌گوید: «در گذشته مانند نوازنده‌های دیگر برای نواختن موسیقی از ویولن استفاده می‌کردم؛ اما در محله‌ها و بوستان‌های مختلفی که برای اجرای برنامه می‌رفتم، می‌دیدم که بسیاری از افراد به پاکیزگی محیط‌زیست توجهی ندارند؛ به گونه ای که بعد از رفتن‌شان، محل به یک سطل زباله بزرگ تبدیل می‌شد. *با مشاهده این وضعیت به فکر افتادم تا با یک ابتکار مردم را به حفظ محیط‌زیست دعوت کنم.»* 


این هنرمند تعریف می‌کند: " یک سال طول کشید تا از دسته جارو و اگزوز خودرو، ویولن بسازیم. من و سینا روزها به نوازندگی در گوشه و کنار شهر مشغول بودیم و شب‌ها تا صبح روی اگزوز و دسته جارو خرک، گوشی، گریف و سیم وصل می‌کردیم. کار آسانی نبود و به سادگی صدایشان در نمی‌آمد. من ۲۰ جارو را خراب کردم تا توانستم این *«جارولن»* را بسازم. "

 ‏

  او می‌گوید هیچ عاملی از گرمای طاقت فرسای تابستان گرفته تا سرمای استخوان‌سوز ‏زمستان، مانع نوازندگی‌شان برای سرزندگی طبیعت نشده است. *موسیقی زبان همه انسان‌هاست. ما می‌‏نوازیم تا هم دیگران لذت ببرند و هم توجه‌شان را به طبیعت از نفس افتاده تهران جلب کنیم. طبیعتی که ‏با برج و باروهای فلزی و سازه‌های شیشه‌ای به اضمحلال می‌رود. ‏* 


 ایمان برای شاگردی نزد استاد «حسین سروری» و «همایون خرم» سال‌ها در مسیر خوانسار تا گلپایگان و تهران بوده و هنری را که به زحمت آموخته، بی‌دریغ به سینای نوجوان آموزش داده است. *ایمان و سینا جارو و اگزوز ویولنی سنگین خود را مانند ویولن‌هایی سبک و خوش‌دست زیر چانه می‌زنند و همنوازی می‌کنند تا شهروندان را از خطراتی که زیست بوم شان را تهدید می کنند، آگاه ساخته و حساسیت آنان را برانگیزند.* 


شعار روز جهانی محیط زیست در سال ۲۰۲۲ که از سوی *UNEP* ( برنامه محیط زیست ملل متحد )  با هدف *بخشیدن چهره انسانی به محیط زیست* مطرح گردیده، *بازنگری، باز آفرینی و ترمیم* است. 

 *به امید روزی که دولت و شهروندان ایرانی به قول زنده یاد سهراب سپهری چشمان خود را بشویند و طبیعت را جور دیگر ببینند.*

گفت‌وگو بر سر چهارراه فرهنگ‌ها

Oct


 دکتر هادی خانیکی

 روزنامه اطلاعات، دوشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۱


 ساختار فکر و اندیشه زنده‌یاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن نمونه‌ بارز یک *ساختار گفت‌وگویی* بود؛ چنانکه خودش نیز آن را موهبتی می‌دانست‌که با *دو فرهنگ* سر و کار داشت. *یکی فرهنگ بومی ایران و دیگری فرهنگ دنیای غرب* ، و می‌گفت: *«زندگی من بر سر یک چهارراه خیمه زد: قدیم و جدید و شرق و غرب»* 


 او نویسنده و متفکری بود که *بدون تعصب و پیش‌داوری* در عرصه فرهنگ قلم می‌زد و هم به فرهنگ و تمدن کهن سال ایران و هم به فرهنگ و تمدن غرب توجه داشت و اهل نفی یا پذیرش تام و تمام یک فرهنگ و تمدن نبود. او همواره دست به انتخاب می‌زد و آنچه را با عقلانیت و اخلاق سازگار می‌دید، مورد توجه قرار می‌داد. هرچند به *ادبیات ایران* عشق می‌ورزید و در شناساندن آن به نسل جوان کوشش‌های کم‌نظیری انجام داد، از *شارل بودلر، لانگ فلو، ژاک پره‌ور و* … هم اشعاری به فارسی ترجمه کرد که از بهترین ترجمه‌های شعر جهان در ایران هستند.


همچنین اگر به شخصیت‌های مورد علاقه‌اش بنگریم، *با نامدارانی مانند شکسپیر، تولستوی، جواهر لعل نهرو، مولانا جلال‌الدین، فردوسی، حافظ و… مواجه می‌شویم که نشان‌دهنده عمق نگاه او به فرهنگ جهانی است.* اسلامی ندوشن، متفکری بود که به اخلاق و انسانیت اهمیت فراوانی می‌داد و همیشه می‌گفت که از نوشتن بیش از یک هدف نداشتم، *و آن این بود که حق انسانیت خودم را ادا کنم.* 


به یاد دارم که در اردیبهشت ۱۳۸۷و در مؤسسه بین‌المللی گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، میزبان مراسمی برای فردوسی بودیم که سخنران اصلی آن دکتر اسلامی ندوشن بود. *او به این پرسش که اگر شاهنامه نبود ایران چه می‌شد؟ پاسخ داد؛ واقعیت این است که ایران حافظه تاریخی‌اش را از دست می‌داد، زیرا لازم بود گذشته به یاد بماند و شاهنامه چنین امری را محقق کرد.* 


 اسلامی ندوشن نیز خود در همین مسیر قدم برمی‌داشت و اکثر مقالات و کتاب‌هایش بر دو محور فرهنگ و ایران بودند. او چنانکه خود تأکید داشت، کامیاب زیست، نه اینکه خوش زندگی کرده باشد که به قول خودش در دوران دلهره‌انگیزی زیسته بود؛ اما پربار زیست *«تا حدّی شبیه به آن گیاه نوکِ تپّه که باد آن را در هم شکست، ولی در عوض هر دو سوی تپّه را دید.»* 


پی‌نوشت:

اسلامی ندوشن می‌نویسد: «این تمثیل را که از یک نویسنده‌ روسی است، زمانی که در لنینگراد بودم، دوستی برای من حکایت کرد (خود محل حکایت هم معنی‌دار است) که گیاهی بر نوک تپه رویید و بلند شد، ولی باد زد و کمرش را شکست و او گفت: ارزش داشت که در هم شکسته شوم، ولی آن سوی تپه را نیز ببینم.»

کمک تتلو به اقتصاد ترکیه

*

 * سخنی با سیاست گذاران فرهنگی* 


ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 ۱۷ اردیبهشت ماه سال جاری ( ۱۴۰۱ ) روزنامه سازندگی گزارشی  با تیتر  *" کمک تتلو به اقتصاد ترکیه "* و زیر تیتر *" کنسرت امیر حسین مقصودلو در ترکیه بار دیگر میلیون ها دلار ارز از کشور خارج کرد "* را، انتشار داد که یادآوری آن می تواند برای برنامه ریزان و سیاست گذاران فرهنگی کشور حائز اهمیت باشد.


 در روزهایی که گذشت، " امیر حسین مقصودلو " در ترکیه به اجرای برنامه پرداخت و مثل همیشه کنسرتش با حواشی بسیاری همراه شد.این که تتلو کیست و چرا به این نقطه رسید و جامعه شناسی مخاطبانش چیست، بحث مستقلی است که باید در جای خود مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.

آنچه نگران کننده به نظر می رسد، این که در شرایط دشوار اقتصادی کشور، هر کنسرتِ او با خروج‌ میلیون ها دلار ارز از کشور همراه است.

 قیمت بلیت کنسرت های او از ۲۰۰ تا ۵۰۰ دلار بود و خبرگزاری ها گزارش دادند که نیمی از سالنی که او کنسرت خود را در آن برگزار کرد، با بلیت های ۵۰۰ دلاری فروش رفت؛ یعنی ۴۰ میلیارد تومان پولی که تنها برای خرید بلیت کنسرت خرج شد و این در حالی است که باید قیمت بلیت هواپیما و هزینه های اسکان‌ چند هزار مخاطب را نیز در نظر گرفت تا متوجه شد که چه هزینه هایی صرف شده است. برای این که حدود چهار هزار نفر به کنسرتی بروند که ناسزا بشنوند و حتی از سالن برگزاری کنسرت اخراج شوند!!

 " تتلو " اما تنها خواننده ای نیست که در این روزها در کشورهای همسایه ایران به اجرای برنامه می پردازد، هنرمندانی که سال هاست در خارج از ایران فعالیت می کنند و به خوانندگان لُس آنجلسی معروف هستند، در طول سال برنامه های بسیاری اجرا می کنند و همواره نیز کنسرت هایشان با استقبال مخاطبان داخل ایران مواجه می گردد. همین چند ماه گذشته بود که " فائقه آتشین " در اکسپوی دبی به اجرای کنسرت پرداخت و هزاران نفر برای دیدن این برنامه به دبی رفتند. همین مسئله نگاهی جدی می طلبد  که چه باید کرد تا از این ظرفیت در داخل ایران بهره برد و از آن طرف چه ضعفی در اجرای کنسرت های هنرمندان در داخل ایران وجود دارد که علاقه مندانی حاضر به صرف چنین هزینه های هنگفتی هستند تا برای دیدن یک کنسرت به خارج از کشور بروند؟


 نکته ای که در این جا بسیار اهمیت دارد این است که نباید مخاطبان این کنسرت ها را که اتفاقاً همه آنان نوجوان نیستند، شماتت کرد... 

 اگر برنامه نداشته باشیم، دیگران این کار را انجام خواهند داد و از سود آن بهره می گیرند.

وقتی برای مردم خوراک فرهنگی نداشته باشیم، فرصت طلبان این خوراک را با اهداف خودشان تهیه می کنند. ما می توانیم از هنرمندان و خواننده هایی که طرفداران زیادی هم دارند، دعوت و شرایطی را فراهم سازیم تا بتوانند کنسرت برگزار کنند.

  مسئولان فرهنگی به خصوص وزارت میراث فرهنگی و گردشگری می توانند بناهای تاریخی را بازسازی نموده و در اختیار گروه های موسیقی قرار دهند تا برای مردم اجرا داشته باشند.  

 پدیده تتلو و هوادارانش باید درس عبرتی باشد برای متولیان فرهنگی که دگرگونی بزرگ‌ در سیاست گذاری این بخش انجام دهند.

 سیستمی که پایه و اساس خود را فرهنگی می داند و سازمان ها، موسسات و مراکز فرهنگی متعددی داشته و نیروهای بی شماری در این بخش فعالیت می کنند و طبعاً از بودجه قابل توجهی برخوردار است، نباید چنین برون دادی داشته باشد. حاصل این همه هزینه و امکانات باید تربیت نسلی فرهیخته می شد که نشده است.


 دکتر قادر باستانی استاد دانشگاه در یادداشتی با عنوان *" عصیان فرهنگی به سبک تتلیتی "*  در روزنامه شرق ۶ آبان ماه ۱۴۰۰ آورده است: 

" یادمان باشد در روزگار جدید رسانه های اجتماعی  فقط به انعکاس پدیده های جامعه نمی پردازند، بلکه خودشان توان خلق پدیده پیدا کرده اند. لشکر تتلیتی نوک کوه یخ است. نوجوانانی که برای رسیدن به کنسرت تتلو سر از پا نمی شناسند، پدران و مادران نسل بعد خواهند بود. دیر بجنبیم کلاه مان پس معرکه خواهد بود. آنان آینده سازان کشورمان هستند. باید و نباید را کنار بگذاریم، با آنان همدلی کرده و درک شان کنیم. روا نیست این همه زحمت و تلاش برای برپا کردن نظام مردمی و اخلاقی به نتیجه ای ناگوار ختم شود. "


 خوشبختانه موسیقی فاخر و اصیل در سپهر فرهنگی ایران مانند خورشید می درخشد. اگر به چهره های درخشانی مانند زنده یادان شجریان، بنان، عبدالوهاب شهیدی و ... که موسیقی سنتی ایرانی را بازتاب می دهند، و در کنار آنان به خوانندگان جدید و نوگرا که با ذائقه نسل جوان هماهنگی دارند فرصت هنرنمایی ندهیم، تخریب گرانی مانند تتلو از گرد راه خواهند رسید و میراث ارزنده هنری ما را به تاراج خواهند بُرد. پس *" چشم ها را بشوییم و جور دیگری ببینیم."*

مریم کاظم‌ زاده اولین عکاس زن در دوران دفاع مقدس آسمانی شد*

*  

 * از همسری اصغر وصالی تا عکاسی جنگ* 


 *مریم کاظم زاده* عکاس باسابقه سال‌های انقلاب و جنگ در ۶۵ سالگی درگذشت. *مریم کاظم زاده، اولین عکاس زن جنگ بود* که مهر سال ۵۹ به مناطق جنگی رفت و خاطرات بسیاری از حضور رزمندگان در مناطق جنگی ثبت کرد. 

وی سابقه همکاری با روزنامه‌های انقلاب اسلامی، کیهان و مجله زن روز را در کارنامه کاری و حرفه‌ای خود داشت. 


 او فرزند یک خانواده سرشناس در شیراز بود و تحصیلات عالیه‌اش را در انگلستان به پایان رساند. 

حضور او در کردستان عکس‌های زیادی از آن دوران به یادگار گذاشته است که بخشی از آن‌ها در کتاب *«عکاسان جنگ»* توسط بنیاد روایت فتح به چاپ رسیده است.


  همچنین برخی از این عکس‌ها برای نخستین بار در سال ۱۳۹۴ طی نمایشگاهی در خانه هنرمندان ایران به نمایش درآمد. زنده‌یاد کاظم‌زاده در کردستان با شهید *اصغر وصالی* و گروه *«دستمال سرخ‌ها»* آشنا شد.

 وجه تسمیه این گروه به شهادت یکی از اعضای جوان آن بازمی‌گردد. او به هنگام شهادت، لباسی سرخ بر تن داشت که هم‌رزمانش به‌عنوان یادبود وی، تکه‌هایی از لباس او را بر گردن بستند و عهد کردند که تا گرفتن انتقامش، آن را از خود جدا نکنند. 

کاظم‌زاده و وصالی اواخر شهریور ۱۳۵۸ عقد کردند و اوایل مهرماه به همراه گردان پنجم سپاه پادگان ولی‌عصر (عج) که فرماندهی‌اش را وصالی بر عهده داشت، به مهاباد رفتند تا اولین سفر مشترک زندگی‌شان را در یک منطقه جنگی بگذرد. 


 پس از شروع جنگ تحمیلی در ۳۱شهریور ۱۳۵۹، زندگی این زوج بار دیگر با مقاومت گره خورد. این بار هم خانم خبرنگار همراه همسر رزمنده‌اش به سرپل ذهاب رفت؛ اما طولی نکشید که در ۲۸ آبان ۱۳۵۹ اصغر وصالی در تنگه حاجیان گیلان غرب به شهادت رسید.

مریم کاظم‌زاده عکاس جنگ و همسر شهید اصغر وصالی در ۶۶سالگی بر اثر عوارض ابتلا به سرطان، درگذشت. 


 از زندگی و تلاش این بانوی عکاس چندین کتاب منتشر شده است که از میان آن‌ها می‌توان به کتاب‌های *«عکاسان جنگ (عراق- ایران)»* و *«خبرنگار جنگی»* اشاره کرد. «عکاسان جنگ» حاوی مجموعه‌ای از تصاویر مربوط به انقلاب و جنگ ایران و عراق است که بین سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۵ از دریچه دوربین مریم کاظم زاده به ثبت رسیده و با پاره‌هایی کوتاه از خاطرات این بانوی عکاس از آن هنگام همراه شده‌اند. 


 در کتاب *« روزنامه‌نگاری ایرانی درس‌های تجربه»* که شامل گفت‌وگوی *آزاده محمدحسین* با چهر‌ه های شناخته‌شده‌ای ازجمله مرحومه کاظم‌زاده است، این عکاس فقید درباره تجربه عکاسی در جنگ، ویژگی روزنامه‌نگاری بحران و ... سخن گفته است. 

در بخشی از این گفتگو کاظم زاده در پاسخ به این سؤال که خبرنگاری جنگ راحت‌تر بوده یا پس‌ازآن؟ می‌گوید: « *خبرنگاری جنگ راحت‌تر بود. به دلیل صراحت جنگ و ماهیت آن، به نظر من خبرنگاری جنگ راحت‌تر از خبرنگاری بعد از جنگ بود، بعد‌ها سلیقه‌ها وارد کار می‌شد و اگر نمی‌توانستی خودت را با آن سلیقه‌ها تطبیق دهی، کار کردن بسیار آزاردهنده می‌شد.»*

 این گفتگو با تیتر *«خبرنگاری در جنگ راحت‌تر بود.»*، انعکاس یافت.


                *روانش شاد و یادش گرامی باد* 


                                                            ابراهیم جعفری