دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

مردی که نرنجید و نرنجاند



دکتر هادی خانیکی  

  روزنامه اطلاعات، سه‌شنبه ١٧ خرداد ١۴٠١


@dehkade_jahan



 با بینش و منش *سید محمود دعایی* همه آشنایند. مردی که جوانی‌اش با زیست انقلابی آغاز شد، بر همان عهد ماند و در عین حال همواره تجسم مهربانی، مدارا و آشتی بود. فرزانه بود و فداکار و فروتن. در همه تنش‌ها و گسست‌ها و دلهره‌ها، پناه بود و پناهگاه. کم نیستند دانشمندان، نخبگان، هنرمندان، سیاست ورزان، رنج دیدگان و به حاشیه رانده‌شدگان عرصه سیاست و فرهنگ که در دشوارترین لحظه‌ها، دست گرم دعایی را بر شانه خود حس کرده‌اند. 


 آنان که طعم شیرین *« مدیریت دل»* او را در *مؤسسه اطلاعات* چشیده‌اند نیز، بسیارند و می‌توانند گواه باشند که اساس توانمندی دعایی در اداره و رشد یک نهاد بزرگ مطبوعاتی، حرمت نهادن به انسان و همدلی و همراهی با طیف متنوع همکاران بود. قدیمی‌ترین روزنامه ایران با عمری نود و شش ساله توانست سنت‌داری و تبارمندی را به اعتبار همین بینش و منش دعایی پیش برد و در عمل میدان گفت‌و‌گو، خردورزی، همبستگی و آشتی‌جویی فرهنگی و سیاسی باشد.


 البته دغدغه‌هایی که او مدام پی می‌گرفت، محدود به روزنامه نبود. مجلات قدیم و جدید مؤسسه و انتشار به موقع آثار مکتوب فرزانگان و کنشگران اثرگذار ایرانی را در همه عرصه‌ها نیز فرا می‌گرفت. دعایی راه دشوار بوروکراسی و محدودیت‌های درشت و ریز نشر اندیشه و اثر را، خود بدون احساس خستگی و درماندگی طی می‌کرد و تنها به نتیجه کار می‌اندیشید و البته در این کار بی توفیق هم نمی‌ماند. گفتنی‌ها در این زمینه بسیار است، چرا که دعایی این رویه را وظیفه می‌دانست و سختی‌های راه را آسان می‌گرفت.


آنان که با دعایی از نزدیک زیسته‌اند، به روشنی دیده‌اند که *«قدرت»، «ثروت» و «منزلت»،* او را به انجام یا عدم انجام کاری وا نمی‌داشت، *«گره‌گشایی»* و *«راه‌گشایی»* برای کسانی که به ناروا گرفتار رنج شده‌اند و جامعه ایرانی از آثار وجودی پر دامنه آنان محروم مانده است، محرک اصلی در زیست مطبوعاتی و سیاسی او بود. برای همه آنان که در شمار سرمایه‌های فرهنگی، هنری، علمی و سیاسی این سرزمین‌اند، دل می‌سوزاند و می‌کوشید تا آنجا که می‌تواند از تنگناهای زندگی‌شان بکاهد. به زندگی، اثربخشی و حرمت همه سرمایه‌های ملی، فارغ از رنگ‌ها و انگ‌های سیاسی، می‌اندیشید.


 من که از سال‌های دور پیش از انقلاب با صدای گرم و استوار دعایی در *«رادیو روحانیت مبارز ایران»* آشنا بودم، از سال‌های نخست پس از انقلاب به همت دوست دیرین، *جلال رفیع* ، با او در  مؤسسه اطلاعات آشناتر شدم. راه نوشتن در مطبوعات پس از انقلاب را او نخستین بار برای من گشود و این آشنایی و دوستی در فراز و فرود ایام افزون شد. بیش از چهل سال است که علاوه بر عرصه سیاست و فرهنگ، در میدان ارتباطات و روزنامه‌نگاری با او لحظه‌های ماندگار زندگی را سپری کرده‌ام. 


 * به دعایی می‌شد و می‌باید به‌عنوان بخشی از حافظه تاریخی دوران انقلاب و پس از آن اعتنا کرد و از خاطره‌ها و گفته‌هایش درس تاریخ آموخت. حضور مداوم در عرصه‌های مختلف سیاسی و مدنی، ذهن گشوده، منش متواضعانه و زبان طنزآمیز او، اهمیت روایت‌های تاریخی‌اش را دوچندان می‌کرد. البته ناگفته‌های دعایی از تاریخ دوران ما به واقع بیش از گفته‌ها و نوشته‌های اوست.* 


 اکنون در بیمارستانم و زیر بمباران شیمیایی چهارم که خبر تلخ درگذشت او را شنیدم، چند هفته پیش به دیدارم آمده بود که من دیگر در بیمارستان نبودم، همچنان بی ادعا و بامرام در پی دلجویی و غمگساری بود. باز هم به من تلفن زد و حال پرسید و طلب دیداری حضوری کرد، که اجل مهلت نداد.


 *دعایی برای من تجسد انسان بودن، تجلی اخلاقی زیستن و سرمشق تلاش فروتنانه و اثربخش در عرصه سیاست و فرهنگ بود. دعایی معنای انسان فهیم و بی ادعا و جوانمرد در زمانه ما بود که از دین‌داری، انقلابی بودن و ساده زیستن پلی برای ارتباط و نزدیکی دل‌ها و دست‌ها به هم ساخت. به راستی شاهکار او، زندگی و رفتارش بود.* 


                                                        ابراهیم جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.