ای ز تو نور دل و دیدار ما گردش اندیشه ی بیدار ما
ای ز تو رویان زمستان و بهار ای تو گرداننده ی لیل و نهار
ای زتو تغییر حال و سال ها حال ما را کن تو خوش تر حال ها
صدای پای بهار به گوش میرسد،
جوشش بهار، انجماد زمستانی را میشکند تا به تازگی دمیدن نفس نو بیانجامد و طنین
شادی در طبیعت جاری شود.
هر بهار ، موعدی است برای تازه شدن و
هر نوروز امید آفرین ؛جان طبیعت که زنده میشود، گویی شور و اشتیاق را در انسانها
برمی انگیزد تا در گذشته نمانند و برای آینده بهتر تلاش کنند.
هرچه از عمر
نوروز میگذرد، جوان تر ، شاداب تر و باشکوه تر میشود. حتی در بدترین و
وحشتناکترین ایامی که بر این ملت گذشت ،یعنی آن زمانی که مغولان آمدند و کشتند و
بردند و در آن هنگام که تیغ یأس و مصیبت را با گلوی این قوم آشنا ساختند، باز هم
نوروز، مردم این سرزمین را به حال خود رها نکرد و نور امید را به قلبهایشان
تابانید.
نوروز با ظهور خود تحول و دگرگونی را صلاء میزند، زندگی را فریاد
میکند، دوستیها را تجدید می نماید ، افسردگی ها را میکاهد و بر روشنایی روز می
افزاید. نور امید به دل ها میتاباند قصه عاشقی میخواند، پنجره ها را میگشاید تا
نسیم زندگی در زوایای روحمان جای گیرد. خاک به یمن قدرت اش جان مییابد. بوستان را
طراوت و کشت را برکت میدهد. شاخههای خزان زده درخت زندگی را حیاتی تازه میبخشد،
تولدی دیگر را نوید میدهد و خانه تکانی را به مفهوم عام تعلیم میدهد و ... پس تا
زمانی که زندگی هست، نوروز نیز خواهد بود. به عبارت دیگر نوروز خود زندگی
است.
از سوی دیگر گذشت زمان، گذشت منابع تجدیدناپذیر است. برخی منابع را میتوان
دوباره به دست آورد، اما زمان را نمیتوان باز تولید کرد. برای بازتولید مجازی
زمان، شاید یک راه وجود داشته باشد و آن تجدید رابطه ها و برقراری مجدد ارتباط
انسانها با یکدیگر است. در مدل ارتباطی ما ایرانیان مسلمان، نوروز یعنی دیداری
دوباره با رویش و جوشش زمان از کانال عید دیدنی ها ؛ اسلام یک خط ارتباطی با عنوان
صله رحم را برای ما ترسیم کرده است. بهار فرصت تازه ای برای پیوند مجدد میان
خویشان و نزدیکان می باشد.
امروز متاسفانه از تجدید دیدارها امتناع می کنیم،
ارتباط گریز شده ایم. از ارتباطات سنتی خود فاصله گرفته ایم. همدیگر را کمتر می
بینیم و کمتر با یکدیگر سخن میگوییم.
اگرچه مشکلاتمان بیشتر شده است، اما هنوز
هم حتی برای حل آن ها با یکدیگر ارتباط برقرار نمیکنیم.
فراموش نکنیم که هر
نوروزی یک آئین ارتباطی است و از طریق ارتباطات , همدلی و اعتماد که مضمون اصلی
سرمایه اجتماعی است، ایجاد میشود.
اندیشمندان با بررسی عوامل گوناگون دخیل در
توسعه جوامع، نهایتا به این نتیجه رسیدهاند که اگر سرمایه طبیعی ، انسانی وفیزیکی
در اختیار یک جامعه باشد، اما سرمایه اجتماعی وجود نداشته و یامیزان آن کم باشد،
پیشرفت و توسعه خیالی خام و سراب گونه خواهد بود.
سرمایه اجتماعی چند مولفه دارد
که عبارتند از اعتماد، مشارکتجویی، مسئولیتپذیری ، همکاری و رعایت حقوق یکدیگر و
...... که مهمترین آنها اعتماد است و ابعاد گستردهای را شامل میشود.
با کمال
تاسف باید اذعان کرد که در جامعه ما سرمایه اجتماعی به دلایل گوناگون رو به فروپاشی
است. شاخص درصد تعداد چکهای برگشتی، شاخص تلفات جادهای، آمار بالای طلاق، میزان
بالای قانونشکنی، افزایش جرم و جنایت و .... که هیچکدام زیبننده نظام اسلامی ما
نیست.
ادعای نگارنده این است : مهمترین عامل کاهش سرمایه اجتماعی که نتیجه آن
فقدان اعتماد و در مرحله بعد مسئولیتپذیری و مشارکت جویی و ...... میباشد، بحران
در "ارتباطات انسانی "است.
خوشبختانه نوروز و بهار طبیعت این فرصت طلایی را برای
فارسی زبانان و بخصوص هم میهنان فراهم ساخته تا در پرتو دید و بازدیدها و نشست و
برخاستها ،کینهها و نفرتها را از دل ها بزدایند و با خانه تکانی قلب و روح خود
رشته های وصل را مستحکم سازند. باشد که به برکت نوروز سرمایه اجتماعی در جای جای
ایران زمین افزایش یابد.
جای بسی افتخار است که مجمع عمومی سازمان ملل متحد
در تاریخ چهارم اسفند۱۳۸۸ روز اول فروردین (۲۱ مارس) هر سال را در چارچوب فرهنگ صلح
به عنوان "روز جهانی نوروز "به تصویب رساند و در تقویم خود جای داد.
در اطلاعیه
دفتر روابط عمومی مجمع عمومی سازمان ملل آمده است که امروز بیش از ۳۰۰ میلیون نفر
در ایران، افغانستان، تاجیکستان، جمهوری آذربایجان و سایر کشورهای آسیای میانه و
قفقاز در منطقه بالکان، حوزه دریای سیاه و خاورمیانه آغاز فصل بهار را با سنت
باستانی عید نوروز که تاکیدی بر زندگی در هماهنگی و تعادل با طبیعت است، جشن
میگیرند. در مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از سه
هزار سال دارد، توصیف شده است.
علاوه بر آن در تاریخ ۸ مهر ماه همین سال عید
نوروز به عنوان "میراث فرهنگی و معنوی بشر"، در شاخه آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان
ملل (یونسکو) به ثبت رسیده بود.
بنابراین باید به نوروز زیبا خوش آمد گفت و امید
داشت تا به یمن قدمش نسیم مهر و رحمت، دوستی ،صلح و همبستگی اجتماعی در سپهر جهان
و در میان هم میهمان وزیدن گیرد.
فرا رسیدن بهار زیبای طبیعت و نوروز خجسته را
به همشهریان عزیز در داخل و خارج از کشور تبریک و تهنیت عرض نموده ،توفیق پایگاه
اینترنتی آخاله، صدای گلپایگان و سایر رسانه های محلی شهرمان را در انجام رسالت
ارتباطی از خدای متعال خواستارم.
گفت پیغمبر
به اصحاب کبار تن مپوشانید از باد
بهار
آنچه با برگ درختان می کند
با تن و جان شما آن می کند
دکتر ابراهیم جعفری
گلپایگان و توسعه پایدار
از دغدغههای دکتر روزیطلب تا امروز
ای همه هستی زتو پیدا شده خاک ضعیف از تو توانا شده
آنچه تغیر نپذیرد تویی وانکه نمرده است و نمیرد تویی
هرکه نه گویای تو خاموش به هرچه نه یاد تو فراموش به
یار شو ای مونس غمخوارگان چاره کن ای چاره بیچارگان
دکتر محمدحسن روزیطلب پس از اتمام تحصیلات
در آمریکا و مراجعت به ایران از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۲ ریاست اداره کشاورزی گلپایگان را
بر عهده داشت.
او چهره ای دلسوز ، دانشمندی متعهد و مسئول طرح احیاء دشت شمال
گلپایگان بود.هرگاه بر حسب اتفاق با اینجانب که در همان مقطع زمانی افتخار
خدمتگزاری در جهاد سازندگی را داشتم، در مناطق روستایی جلگه و روستاهای اطراف گوگد
مواجه میشد، با مشاهده خاکبرداری جهت تهیه آجر در کورههای آجرپزی، با حسرت و آهی
برآمده از دل مانند پدری که برای سرنوشت فرزندش نگران است ،از نابودی خاک حاصلخیز
گلپایگان دردمندانه شکایت میکرد؛ زیرا می دانست که برای تشکیل یک سانتیمتر خاک در
منطقه خشکی نظیر ایران حدود ۲۰۰ الی ۳۰۰ سال زمان نیاز است .
دست بر قضا پس از
ادغام وزارتخانههای جهاد سازندگی و کشاورزی با نام" وزارت جهاد کشاورزی" پس از ۲۰
سال، توفیق همکاری در سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی را با ایشان پیدا
نمودم.فرصت را مغتنم شمرده، هر از چندی با یکدیگر
خاطرات سالهای آغازین انقلاب را در عرصه سازندگی و کشاورزی گلپایگان مرور
میکنیم.
ذکر این مطلب را طلیعه ای به مناسبت فرا رسیدن هفته منابع
طبیعی قرار دادم.
هفته منابع طبیعی در هر سال فرصتی را فراهم
می سازد تا افکار عمومی جامعه به سرمایه های حیاتی و منابع تجدید شونده مانند جنگل
، مرتع، خاک و آب و .... توجهی مضاعف داشته باشند.
مطالعات توسعه در سیر تطور
خود و پس از پشت سرگذاردن چند دهه تجربه سرانجام به آنجا ختم شد که اندیشمندان دنیا
به این نتیجه رسیدند : بدون حفاظت از منابع طبیعی و محیط زیست حرکت در مسیر توسعه
امکان پذیر نیست . به عبارت دیگر از دهه ۱۹۷۰ به این سو نگرش غالب در تمام محافل
این بودکه زمین و آنچه در آن است میراثی نیست که از گذشتگان به ارث برده باشیم،
بلکه امانتی است که آیندگان در اختیار ما قرار داده اند.
از نظرآنها توسعه به
شرطی مطلوب است که مخرب منابع پایه و سرمایه های طبیعی نباشد. و برهمین اساس توسعه
پایدار(Sustainable Development)به عنوان تنها گزینه قابل قبول برای پیشرفت و تکامل
جوامع مطرح شد.
تا قبل از آن رابطه انسان و طبیعت نادیده گرفته می شد و انسان
هنوز به مثابه بخشی از طبیعت انگاشته نمی شد. کنفرانس استکهلم (۱۹۷۲) را می توان به
عنوان یکی از مراحل تکاملی این روند قلمداد نمود که به دلیل دید جامع و همه سو نگر
آن در باره طبیعت، نقش غیر قابل انکاری در آگاه سازی جهانیان در باره لزوم حفظ
منابع طبیعی و محیط زیست ایفا نمود.
در سال ۱۹۸۴ سازمان ملل متحد گروه مستقل ۲۲
نفری از کشورهای عضو را در کمیسیونی به رهبری برانت لند تشکیل داد تا راهبردهای
دراز مدت را در این زمینه مشخص سازد. این گروه در گزارشی تحت عنوان آینده مشترک ما
همگان را به کوششی هماهنگ و ایجاد ارزش های رفتاری نوین در تمام سطوح و در جهت
منافع تمامی افراد فراخواند.
در این گزارش توسعه پایدار کلید حل مشکلات کنونی
معرفی گردیده و تعریف آن را اینگونه ارائه داد: توسعه ای که به برآوردن نیازهای نسل
حاضر به نحوی می پردازد که توانمندی نسلهای آتی را در برآوردن نیازهای خود به خطر
نمی اندازد.
بیست سال پس از کنفرانس استکهلم جهان در ماه ژوئن ۱۹۹۲ شاهد برگزاری
اجلاس بزرگی در شهر ریودوژانیرو پایتخت کشور برزیل با عنوان سران زمین بود که در آن
هیات های نمایندگی قریب به ۱۸۰ کشور جهان مشتمل بر روسای دولت ها، مقامات بلند پایه
، محققان و کارشناسان شرکت نمودند.
چگونگی انتقال از وضع ناپایدار و خطرناک
توسعه ناموزون به اقتصادی دوام پذیر و سازگار با طبیعت محور اصلی کنفرانس ریو
بود.
برگزاری این اجلاس پیروزی بزرگی برای علاقمندان به منابع طبیعی و محیط زیست
بود زیرا تاکنون سازمان ملل اجلاسی به این اهمیت برگزار نکرده بود و سابقه نداشت که
تمام رهبران جهان در یک زمان زیر یک سقف جمع شوند و در مورد موضوع واحدی تصمیم
بگیرند. در این اجلاس نماینده جمهوری اسلامی ایران مرحوم دکتر حسن حبیبی معاون اول
وقت ریاست جمهوری بود
مهمترین تصمیماتی که در اجلاس گرفته شد، عبارت بود از:
قرارداد مربوط به تغییر آب و هوای کره زمین، قرارداد مربوط به حفظ و تنوع و
گوناگونی حیات، منشور زمین (Earth chartel) و دستورالعمل 21 (Agenda 21) که در واقع
یک برنامه عمل برای قرن بیست و یکم است. توافقاتی نیز در مورد جنگل ها، نهادهای بین
المللی ، تامین مالی هزینه های لازم برای حفظ محیط زیست و .... به عمل آمد. در
اعلامیه ریو بر دو اصل زیر تاکید شده است:
الف : انسان ها موضوع اصلی توسعه هستند.
برخورداری از سلامت و توانایی های جسمی و روحی در زمره حقوق انسان ها در انطباق با
طبیعت است.
ب : حق توسعه باید مشروط بر این باشد که نیاز نسل کنونی و آینده با
توجه به توسعه و محیط زیست، بطور عادلانه رعایت شود.
۱۰ سال بعد در سال ۲۰۰۲
کنفرانس ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی بر مصوبات اجلاسیه ریودوژانیرو تاکید نمود و
از اینکه پیشرفت قابل ملاحظه ای در جهت اجرای مصوبات آن کنفرانس بین المللی به عمل
نیامده است ، ابراز تاسف کرد.
در بیستمین سال پس از نشست تاریخی
ریودوژانیرو(۱۹۹۲) و چهلمین سال پس از اجلاس استکهلم (۱۹۷۲) ، کنفرانس ریو +20 با
حضور بیش از ۴۰۰۰۰ شرکت کننده از دولت ها ، سازمان های بین المللی ، موسسه های
تجاری و جامعه ی مدنی و نیز بیش از پنجاه رییس کشور ونزدیک به پانصد وزیر بار دیگر
در شهر ریو دوژانیرو از ۲۰تا ۲۲ ژوئن سال ۲۰۱۲ برگزار شد.
دراجلاس ریو +۲۰به
تفصیل در رابطه با "اقتصاد سبز در زمینه ی توسعه ی پایدار " ، "کاهش فقر" و "چار
چوبی نهاد یافته برای توسعه ی پایدار" بحث و مذاکره به عمل آمد و در سند نهایی تحت
عنوان "آینده ای که ما میخواهیم" مورد تاکید قرار گرفت.
در پایان این سند آمده
است که "ریشه کن ساختن فقر بزرگ ترین چالشی است که جهان امروز با آن دست به گریبان
است."
با یادآوری پیشینه رویکرد جامعه جهانی به توسعه
پایدار ،به صورت اشاره گلپایگان را در ترازوی نقد و بررسی قرار می
دهیم.
طبیعت زیبا، هوای لطیف و پاک، خاک
حاصلخیز، ارتفاع مناسب از سطح دریا، جلگهای بودن گلپایگان و ... دارای چنان
جاذبهای است که همشهریان دور از وطن را همچون مغناطیسی نیرومند به سوی خود
میکشاند.
امروز از گوشه وکنار شنیده میشود که این نعمتهای خداوند در شهر و
روستاها، دستخوش هجوم کارخانههای صنعتی، ساخت و سازهای بی رویه،تبدیل زمین های
زراعی و باغات به مناطق مسکونی، چراهای بیش از ظرفیت مراتع در برخی نقاط و ... قرار
می گیرد.
گلپایگان شهر صنوبرهای سر به فلک کشیده و مهد غذاها و محصولات لبنی
سالم تا چندی پیش تجلی دهنده توسعه پایدار بود، اما امروز آژیر خطر به صدا درآمده
است.
از این رو بر همه علاقمندان و کسانی که به محیط زیست سالم این منطقه
میاندیشند، فرض است تا با آگاه سازی مردم و هشدار به مسئولین دین خود را نسبت به
نسلهای حال و آینده ادا کنند.
اگر چه در عرصه منابع طبیعی شاهد فرسایش خاک ،آب،
جنگل ،مرتع و....می باشیم که هر کدام جایگاه برجسته و فوق العاده اقتصادی دارند
،اما در پایان به عنوان مشت نمونه خروار ارزش یک درخت را برای مخاطبان گرانقدر
خاطرنشان می سازم.برای اینکه اهمیت حیاتی
درخت را به نحو کامل احساس نمائیم ، نتایج تحقیق یک استاد دانشگاه کلکته هندوستان
را می آوریم. این دانشمند مشخص نموده که اگر عمر متوسط یک درخت را ۵۰ سال فرض
نمائیم، ارزش مادی یک درخت به قرار زیر خواهد بود:
1- تولید اکسیژن ۳۱۲۶۰ دلار
2-کنترل آلودگی هوا ۶۲۰۰۰ دلار
3- افزایش رطوبت هوا ۳۶۶۰۰ دلار
4- کنترل فرسایش و حفظ حاصلخیزی خاک ۳۰۲۶۰ دلار
5- ایجاد آشیانه و پناهگاه برای حیوانات ۳۱۲۶۰ دلار
که در مجموع ۱۹۶۲۶۰ دلار خواهد بود. بدین ترتیب ارزش تنها یک درخت به عنوان مکمل زیست بوم انسان حدود ۲۰۰ هزار دلار برآورد شده است.با این وصف وقتی با اره برقی در یک شب صدها درخت قطع گردیده و از جنگل جدا می شود ،زیان وخسارت های آن بر همه آشکار می گردد.در اهمیت جنگل همین بس که یکی از دانشگاه های معروف جهان شعار خود را " نابودی جنگل، نابودی تمدن " قرار داده است.
جمله ذرات زمین و آسمان با تو
میگویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم با شما نامحرمان ما
ناخوشیم
از زمانی که تلگراف و شب نامه ها نقش رسانه
درانقلاب مشروطه را بر عهده داشتند،تا انقلاب اسلامی ایران که نوار و اعلامیه همراه
با رسانه سنتی منبر ، رسانه های انقلاب شدند تا جنبش های چند ساله اخیر در کشورهای
عربی، میتوان تاریخی پرنوسان از رابطه رسانه و انقلاب ترسیم کرد.
شاید برای
شما مخاطب محترم تیتر "انقلاب کاست و حاج ابراهیم صحت" شگفت انگیز باشد، اما اگر
صبر و حوصله به خرج دهید،در پایان از سردرگمی خارج خواهید شد.
صاحب نظران از
منظر ارتباطات ،انقلاب مشروطیت را "انقلاب تلگراف خانه" ،انقلاب اسلامی را "انقلاب
کاست" و تحولات کشورهای عربی را "انقلاب شبکه های اجتماعی " نام گذاری می
کنند.
برای درک این موضوع ابتدا گذری کوتاه بر وضعیت فعلی در جهان عرب خواهیم
داشت، پس از آن کارکرد تلگراف در مشروطیت را مورد اشاره قرار داده و در پایان به
جایگاه رسانه های کوچک در انقلاب اسلامی ایران خواهیم پرداخت.
"نبیل العربی"
دبیر کل جامعه عرب تمثیل جالب توجهی دارد. او می گوید اگر در روز قیامت علت ناکامی
جمال عبدالناصر را بپرسند،او می گوید :شکست در جنگ با صهیونیست ها مرا از پای
درآورد. انورسادات می گوید : خالد اسلامبولی مرا به دنیای دیگر برد و مبارک می
گوید: "فیس بوک" مرا از بین برد. جوانانی که توانایی برقراری ارتباط از طریق
اینترنت را دارند، موتور محرکه این جنبش ها محسوب می شوند.
خیزش مردم در جهان
عرب ۱۷دسامبر ۲۰۱۰ در تونس آغاز شد. روزی که یک جوان دست فروش به نام محمد بوعزیزی
در اعتراض به فقر و ظلم حکومت ،خود را به آتش کشید. یک روز پس از پخش اخبار مربوط
به خودسوزی بوعزیزی دعوت برای تظاهرات گسترده ،از طریق شبکه های اجتماعی به ویژه
"فیس بوک" انجام گرفت.پس از تونس، آتش قیام مصر شعله ورشد. باز هم فیس بوک و توییتر
کارآمدی خود را در اطلاع رسانی و آگاه سازی مردم به نمایش گذاردند و بدین ترتیب
گردش آزاد اطلاعا ت نقش مهمی در این تحولات ایفا نمود.
البته تغییرات سیاسی و
اجتماعی را نمی توان به رسانه تقلیل داد ، اما می توان گفت بدون رسانه ها نیز هر
تلاشی برای کسب قدرت و اعمال آن از موفقیت برخوردار نیست.
از این رو می توان گفت
شبکه های اجتماعی نقشی حیاتی در عمومی سازی و بسیج اعتراضات ناگهانی در جهان عرب
ایفا کردند.
دامنه دلبستگی مردم به شبکه های اجتماعی به گونه ای بود که وقتی
دختری از مصر پا به عرصه حیات نهاد ، نام او را فیس بوک
نهادند.
تلگراف و
مشروطیت
حالا به گذشته تاریخی خود یعنی مشروطیت نظر می افکنیم.در
عرصه ارتباطات،شاید تنها رسانه ای که با پیدایی رسانه های نوین ،نتوانست به حیات
ارتباطی خود ادامه دهد و جایگاه خود را به وسیله ارتباطی دیگری (تلفن) داد، تلگراف
بود.
اما همین رسانه که امروز محلی از اعراب ندارد، بازیگر تمام عیار سپهر
ارتباطات در روزگار پرتلاطم مشروطه بوده است .
درست است که نمی توان نقش روزنامه
های عصر مشروطه را منکر شد،ولی سرعت و پوشش گسترده ای که تلگراف در آن مقطع داشت،
این رسانه را به گونه دیگری متمایز می کند.
محتوی تلگراف ها عمدتا کوتاه بود و
این خود باعث میشد که یک نفر باسواد ، آن را در اندک زمانی برای شماری از افراد
بخواند و به تبع آن ،همان افراد آن پیام را در قالب گفتاری نقل شده از فلان شخص در
لایه های مختلف جامعه منتشر کنند.مصداق بارز این موارد ،انتشار سریع تلگراف های
ارسالی از عتبات عالیات به تهران در عصر کوشش ملت ایران برای قانون خواهی ست که از
سوی مراجع شیعه ساکن در نجف ارسال می شد.
در دوران مشروطیت ،تحصن در تلگراف خانه
یکی از رایج ترین اشکال اعتراض مردمی بود.هرج و مرج و ناامنی،نفوذ بیگانگان،عزل و
نصب حکام و اجرا نشدن قوانین عمده ترین دلایل تحصن در تلگراف خانه ها به شمار می
رفت.چنین تحولی بیش از هرچیز ناشی از آشنایی ایرانیان با فضای فکری جدید و مرهون
گسترش ارتباط آنان با جهانیان بود. این پدیده نقاط مختلف جهان را به هم وصل می کردو
سبب تبادل افکار می شد.
به طور کلی در طول آن دوران ، پیش از امضای قانون
مشروطه تا دوران استبداد صغیر و به ویژه ارتباطات میان علمای نجف وتحولات تهران
،نقش تلگراف بسیار کلیدی و حساس بود. اگر تلگراف نبود،شاید بتوان گفت روند تحولات
به گونه ای دیگر شکل میگرفت و طبیعی بود که امکان بسیج آنی و دائمی همه شهرها و
تمامی نیروها در مورد آن وجود نداشت.
باری در خیزش مشروطه ،سیم های تلگراف به
مثابه چشم و گوش مردم عمدتا بی سواد و مشروطه خواهان مبارز عمل می کرد و یکی از
حیاتی ترین پیوند های ارتباطی آنان به شمار می رفت.
رسانه های کوچک و
انقلابی بزرگ
در میان صاحب نظران ارتباطات اجتماعی بسیارند آنها که
انقلاب اسلامی ایران را "انقلاب کاست " نامیده اند. نوارکاست به رسانه ای در خدمت
انقلاب بدل شده بود و امواج این نهضت بزرگ را به خوبی انتشار داد.
"اورت راجرز"
از اندیشمندان ارتباطات در کتابی که هفت سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
نگاشته است،در بخشی بانام "رسانه های کوچک در خدمت انقلابی بزرگ " می نویسد:یکی از
حقایقی که در انقلاب ایران ناشناخته ماند،کشمکش بین رسانه های کوچک و بزرگ بود و
نهایتا این رسانه های کوچک بودندکه پیروز شدند.
شادروان دکتر کاظم معتمد نژاد در
مقاله ای تحت عنوان "جایگاه ارتباطات سنتی در مطالعات ارتباطی معاصر" به نقل از"
آلیهوکاتز" استاد علوم ارتباطات آورده است:ما اکنون با واقعیت غافلگیر کننده ای
روبرو شده ایم. مشاهدات ما در جریان انقلاب اسلامی نشان داد که دومین سازمان
رادیو-تلویزیونی آسیا پس از ژاپن یعنی "سازمان رادیو-تلویزیون ملی ایران"با وجود
وفاداری تمام به رژیم حاکم ،در برابر یک شبکه ارتباطی میان فردی،مرکب از روحانیون
،بازاریان،و دانشجویان با استفاده از اعلامیه ها و نوارهای صوتی کاست ، فلج شد و از
کار افتاد.... پس از این باید به همکاران پژوهشگر ارتباطات توصیه کردتا در باره این
پدیده جدید به مطالعه بپردازند.
"ویلیام هاکتن" استاد دانشگاه ویسکانس آمریکا،
با در نظر گرفتن تجربه ایران در به کارگیری ارتباطات سنتی در جریان انقلاب اسلامی
گفت:"آن چه در ایران روی داد، بی سابقه و حیرت انگیز بود.در ماه های اخیر دو نوآوری
ارتباطی ،"ماشین زیراکس"و "نوار کاست" نقش با ارزش خود را در کوشش های انقلابی
اثبات کرده اند. در ایران ، انقلاب امام خمینی "اولین انقلاب نوار کاست " بود.
هزاران نوار کاست که از بیانات امام خمینی پر شده بود،در مساجد گذاشته می شد و از
چشم پلیس پنهان بود.
مهم تر این که ابزارهای کوچک ارتباطی به دست میلیون ها نفری
می رسید که از رادیو و تلویزیون و مطبوعات تحت کنترل دولت گریزان بودند. در همان
وقت موقعی که یک شب نامه انقلابی به یک دفتر در تهران می رسید ،منشی های هوادار
انقلاب فورا از آن کپی های فراوانی تهیه می کردند و این کار بسیار سریع و مخفیانه
صورت می گرفت.
هدف اولیه ای که سیستم ارتباطی انقلابیون روی آن متمرکز بود،پخش
و تکثیر عمومی سخنان ،پیام ها و رهنمودهای رهبر انقلاب از طریق نوار کاست و زیراکس
بود. امام خمینی از طریق این اعلامیه ها و نوارها، جنبش را در مقاطع گوناگون رهبری
می کردند.
خانم دکتر"آنابل سربرنی" و دکتر "علی محمدی "نویسندگان کتاب "انقلاب
بزرگ و رسانه های کوچک "(Big Revolution
And Small
Media)معتقدند:نوار های کاست در انقلاب اسلامی نقش منبر های الکترونیک را بازی می
کردند.و در ادامه میافزایند:برای دادن دستور ها هیچ چیز لازم نبود،تنها با یک سلاح
تلفن از نوفل لوشاتو طی چند ساعت همه مردم از اوضاع آگاه می شدند.پیام های تلفنی
آیت الله در صد ها هزار نسخه چاپ و بر ده ها میلیون نوار کاست ضبط می شد. نوارهای
کاست به توپخانه های سنگین با کارآیی حیرت انگیز تبدیل شدند.
به هر روی روز بیست
و دوم بهمن فرا رسید و گوینده رادیویی که پیش از آن یک سره در خدمت نظام پیشین
بود،اعلام داشت"این صدای ملت ایران است"
آنتونی سامپسون روزنامه نگار آمریکایی
با باور به تاثیر گذاری رسانه کوچک"کاست" در این انقلاب پیشنهاد داده است که روی
سنگ قبر شاه بنویسند:"او نوار کاست را فراموش کرد".
یاد باد آن روزگاران، یاد باد
در سال های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ درمیان پیشگامان انقلابی
گلپایگان ،چهره پرفروغی بودکه بدون ادعا و سر وصدا در مغازه لحاف دوزی خود در کوچه
مسجد حاجی با تکنولوژی ساده ای که در اختیار داشت، نوارهای سخنرانی امام خمینی"ره"
و سخنران های
سرشناس ومورد اطمینان مردم را تکثیر می کرد و در اختیار علاقمندان
قرار می داد.
او که سال ها قبل از شروع انقلاب نیز ، جلسات قرآن محافل مذهبی را
مدیریت می کرد، در مغازه خود با گشاده رویی وصف ناپذیری از همراهان انقلاب استقبال
می نمود.بدون تردید یکی از خاطرات دلنشین جوانان مبارز در آستانه پیروزی انقلاب
مراجعات مکرر به این عزیز دوست داشتنی بود. علیرغم فاصله سنی هیچگاه فاصله اعتقادی
و روحی با ایشان وجود نداشت .
پس از پیروزی انقلاب او به سپاه پاسداران انقلاب
اسلامی پیوست و مدتی مسئولیت فرهنگی سپاه گلپایگان را بر عهده داشت.
در سال ۱۳۶۷
چند بار ایشان را در سنندج و بار آخر در سال ۱۳۶۹ در خیابان آیت الله گلپایگانی
زیارت کردم.
البته دامنه وفاداری این یار صمیمی به انقلاب اسلامی
فراتر از موارد فوق می باشد . او پدر شهید بوده و فرزندش را در دفاع مقدس تقدیم
راه خدا نموده است.
چند روز قبل با مرور خاطرات ایام انقلاب یاد این مرد بزرگ
افتادم. از طریق تماس با دوستان مطلع شدم که همچنان با نشاط و با انگیزه و دوران
بازنشستگی را سپری میکند.
توفیقی حاصل شد تا تلفنی با حاج ابراهیم صحت سلام و علیک و به
قول امروزی ها گپ و گفتی داشته باشم.به لحاظ روحی و روانی سرشار از انرژی و به
راستی خوشحال شدم. از خداوند متعال سلامتی و طول عمر باعزت ایشان را مسئلت
مینمایم.
حالا برای شما روشن شد که چراتیتر "انقلاب کاست و حاج ابراهیم صحت "
را برگزیدم . فراموش نمی کنم که هنگام عزیمت شهید عبدالحسین
بیاتی (نگهبان کارخانه پنیر) از سوی جهاد سازندگی گلپایگان و واحد پشتیبانی
مهندسی جبهه و جنگ جهاد استان اصفهان به جبهه های دفاع مقدس در سال ۱۳۶۰به پیشنهاد
شهید حسین سخایی، صدای اورا ضبط نموده و در هنگام تشییع
پیکر پاک و مطهرش در روستای خشکرود آن را پخش نمودیم ؛ که مردم شریف آن سامان را
تحت تاثیر قرار داد در آن زمان از تجهیزات مدرن خبری نبود ؛ امیدوارم این صدااز بین
نرفته باشد.
حالا که خاطرات آن دوران را از ذهن خود می گذرانیم با تقدیم درود به
همه شهدای والامقام جا دارداز یک چهره دوست داشتنی ،محبوب وعزیز که خاطره ی او
هرگز از دل های ما محو نمی شود ، یعنی شهید سید محمد
حسینی که در شب ۲۲ بهمن سال ۶۱قصد داشت با نور پردازی توسط آتش در کوه های
مشرف به شهر ، شور و شعف را به ارمغان آورد و در مسیر این راه پس از سقوط از کوه به
شهادت رسید، یاد کنم .
روانش شاد و راهش پر رهرو باد
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما
به نام آن که جان را فکرت
آموخت
چراغ دل به نور جان بر افروخت
زفضلش هر دو عالم گشت روشن
زفیضش خاک آدم گشت گلشن
یازدهمین سالگرد تاسیس سایت آخاله از گرد راه رسید و اکنون زمان آن فرارسیده است تا از منظر کارشناسی فعالیت های این پاتوق دوست داشتنی را مورد ارزیابی قرار دهیم.
ابتدا ذکر این مطلب را ضروری می دانم که بر خلاف تصور عامه مردم در مورد پاتوق که شاید در نظر اول مکان آدم های بی خیال و سردرگم را تداعی کند، این واژگان در ادبیات جامعه شناسی فاخر و دارای برجستگی ویژه ای معادل حوزه عمومی (public sphere) است که در آن فضای گفت و گو شکل می گیرد.
برای تبیین جایگاه رسانه های محلی از جمله اخاله در جامعه ، یکی از مفاهیم بنیادی مطرح در جهان امروز یعنی مشارکت (partnership) را مورد اشاره قرار می دهم.
مشارکت از مهم ترین مولفه های زندگی در عصر حاضر به شمار می رود. اگر در زمان های گذشته ،منظور از مشارکت ،کمک های جسمی و مالی به یک پروژه بود،امروز مراد از آن ایده پردازی،ارائه نظرو فعال نمودن ذهن هابرای پیشرفت و توسعه می باشد.
حجم وسیع دانش و آگاهی انسان معاصر سبک زندگی وی را تحت تاثیر قرار داده و انگیزه مشارکت آگاهانه او را در تحولات زندگی جدید فراهم آورده است. در همین راستا سازمان ملل متحد در گزارش های توسعه انسانی خود اعلام و تاکید می نماید : مشارکت مساله مهم عصر ماست.
مشارکت به معنی حضور همه مردم در تصمیم گیری های مختلف است که بر وجود آزادی بیان و حق اظهار نظر همه افراد جامعه در حوزه های گوناگون استوار می باشد. از سوی دیگر یکی از اساسی ترین عوامل زمینه ساز مشارکت های آگاهانه ،ارتباطات اعم از سنتی و مدرن می باشد. به عبارت دیگر مشارکت و ارتباطات لازم و ملزوم یکدیگرند. از جمله کارکردهای ارتباطات در ایجاد یک جامعه مشارکتی توسعه هویت فرهنگی اجتماع است که این مقصود در جامعه ای مانند ایران که دارای تنوع فرهنگی است ، به وسیله رسانه های محلی امکان پذیر می گردد.
رسانه های محلی از ظرفیت و توانایی بالقوه به منظور ایجاد تغییرات و تحرک در جهت مشارکت و همبستگی اجتماعی برخوردارند ، زیرا فرهنگ مشارکت را هم تولید می کنندو هم پرورش می دهند و به ایفای نقش مهمی در خلق و ایجاد یک حوزه عمومی می پردازند. علاوه بر آن توجه به نیروهای مستعد بومی ،کمک به حفظ فرهیختگان ،کمک به حفظ وحدت و انسجام ملی و نهایتاکمک به توسعه محلی از طریق ایجاد بسیج عمومی و مشارکت اجتماعی از آثار رسانه های محلی محسوب می شود.
از آنجا که آخرین مرحله نظریه پردازی های
از یاد نبریم که مخاطب فعال و جستجوگر امروز به همان میزان که دریافت کننده اطلاعات است، تمایل به بارگذاری مطالب و ارسال ایده های خود در رسانه های اجتماعی دارد. به عبارتی او فقط دانلود نمی کند، بلکه دوست دارد آپلود هم داشته باشد.
رسانه های دیجیتال قدرت مخاطب را نسبت به گذشته به میزان قابل توجهی افزایش داده اند و فرصتی برای ایفای نقش و ابراز نظر و هویت او فراهم ساخته اند که نتیجه آن پاتوقی برای گفت و گو ، خیر مشترک و خرد جمعی است . منظور از گفت وگو روش دستیابی به حقیقت است . گفت و گو یعنی این که امکانی وجود داشته باشد که من بتوانم فهم دیگری را و نظر دیگری را دریابم و نقد کنم وهمزمان خود و آراء و عقایدم را در معرض فهم او قرار دهم تا یک برداشت مشترک حاصل گردد. بنابرین گفت و گو بیشتر به واژه دیالوگ نزدیک می گردد و به تنهایی سخن گفتن،طولانی حرف زدن،انحصار در کلام و متکلم وحده شدن نیست.
در این زمینه تعبیر معروف سقراط
راهگشاست که گفت و گو را مانند هنر قابلگی یعنی
کمک به خلق یک مفهوم که عصاره خرد همگانی است،می داند. علاوه بر موارد فوق
اگرچه به لطف فن آوری های نوین ارتباطی به تعبیر آقای مار
۶۸ درصد مخاطبان داخل ایران و ۳۲درصد خارج از ایران بودند. این اعداد (درصد ها) پیام روشنی برای ما دارد وبه این مفهوم است که اگر یکی از همشهریان ما مثلا در پاریس ، نیویورک ، توکیو و ... تحصیل یا زندگی می کند ومرز های وطن را در نوردیده ، با جهان وسیع تری تعامل دارد ، اما همین انسان در نوروز ، شب یلدا ، شب عاشورا ، نیمه شعبان و ... دل در هوای وطن داشته و علاقه مند است که در جمع آشنایان و دوستان باشد .
سایت آخاله این فرصت را برای او فراهم ساخته که ازطریق ارتباط مجازی این خلا روحی و روانی را پرنموده ، تا حدودی خود را به ساحل آرامش برساند .
آنچه طی ده سال گذشته از فعالیت سایت آخاله به ذهن متبادر می شود ، این است که تا کنون در بعد هویتی یعنی شناسایی استعداد ها ، معرفی چهره های علمی ، ادبی ، هنری و مذهبی شهر ، درج خاطرات ، عکس های تاریخی،اشعار و گویش محلی و .. سنگ تمام گذارده و البته هنوز هم ظرفیت های فراوانی دارد.
آمار بالای بازدید کنندگان نشانگر همبستگی و الفت مخاطبان با سایت است. دامنه
این انس به حدی است که به عنوان مثال برخی از داوطلبان برای قبولی در کنکور از
طریق سایت از مردم التماس دعا دارند و ....
اما به نظر می رسد وقت آن فرارس
الف – با طرح مسائل شهری(عمرانی،کشاورزی ،آموزشی ،صنعتی و...) و نظر خواهی از مردم (موافق و مخالف)،فضایی برای مشارکت و تضارب افکار و اندیشه ها فراهم گردد تا هم فرهنگ نقد نهادیته شود و هم از ذخایر فکری و علمی شهروندان استفاده شود. در این راستا جای خالی گزارش و مصاحبه به عنوان دو ژانر (سبک) خبری در سایت آخاله به شدت احساس می شود. یک گزارش خوب که دربرگیرنده نقاط قوت و ضعف فرآیند پیشرفت یک طرح بوده، فرصت ها و تهدیدها را نمایان سازد و از طریق مصاحبه با دست اندرکاران افکار عمومی را حساس و فعال نماید، قادر است اهداف ذکر شده بالا را تحقق بخشد.بخصوص تهیه گزارش و انعکاس فعالیت های سازمان های غیر دولتی (NGO ها) و مردم نهاد در همه زمینه ها فضای دلپذیری از خدمات داوطلبانه در جامعه به وجود می آورد.
ب – علاوه بر آن توسعه روستایی گلپایگان و شناسایی استعداد های آن مناطق می تواند بخشی از فضای سایت آخاله را به خود اختصاص دهد. اگرچه خوشبختانه روستاهایی نظیر وانشان ،کوچری و...وب لاگ هایی دارند،اما معرفی روستاها ،هنرهای خاص،چهره های فرهنگی وسایر ظرفیتها ی روستایی می تواند به تثبیت جایگاه روستا کمک کند.
ج – شایسته است از دانشجویان رشته های علوم انسانی درمقاطع کارشناسی ارشد و دکترا بخصوص علوم ارتباطات دعوت به عمل آید تا با پژوهش وتحقیق در قالب پایان نامه و رساله های تحصیلی فعالیتی عمیق در رابطه با نیازسنجی از مردم شهر وروستا و عوامل موثردر نفوذ این رسانه میان انها شناسایی گردیده واز طریق بازنگری واصلاح رویه، تاثیر آن افزایش یابد.
د – ضرب المثل معروف "نو که می آد به بازار - کهنه می شه دل آزار" در عالم ارتباطات بی معنی است. صاحبنظران این رشته اعتقاد دارند که وسایل ارتباطات جمعی ونوین هیچگاه رقیب هم نیستند که با حضور یکی ،دیگری نفی شود ، بلکه حبیب یکدیگرند به طوری که می توانند یک منظومه ارتباطی را سامان دهند.
خوشبختانه روزنامه محلی "صدای گلپایگان" ، "سایت آخاله" و سایر رسانه های محلی مکمل هم می باشند.بدیهی است که هر کدام می توانند فراخور استعداد خود یک نیاز ارتباطی را پوشش دهند.
جان کلام این که تعامل این دو رسانه می تواندموجب هم افزایی فرهنگی باشد و استفاده بهینه و مطلوب از ارتباطات را در کلیه اقشار فراگیر سازد.
با عرض تبریک به آقایان محمود و توحید نیکنامی ، این پدر و پسر فرهیخته ،کوشا و نوآور که بانی و راه انداز سایت آخاله و این خدمت بزرگ فرهنگی به همشهریان بودند و آرزوی توفیق آنها در تداوم این حرکت شکوهمند ،
امیدواریم این پاتوق راهگشای توسعه پایدار و همه جانبه شهر و توانمند سازی همشهریان باشد.
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
اشاره
چهاردهم آذر ماه سالگرد در گذشت دکتر کاظم معتمد نژاد پدر علم ارتباطات اجتماعی ایران است . وی پدر علم ارتباطات اجتماعی ایران بود که در ۱۴ آذر سال ۱۳۹۲ دعوت حق را لبیک گفت ایشان حق زیادی بر گردن جامعه رسانه ای ایران بخصوص "مطبوعات" دارد. علاوه بر آن اولین صاحبنظری بود که ادبیات جامعه اطلاعاتی را در کشور ما نهادینه ساخت. دانشجویان گلپایگانی رشته علوم ارتباطات اجتماعی هم چهره ایشان را به خوبی می شناسند. بر همین اساس آقای دکتر ابراهیم جعفری که از سال 1356 تا 1388 به صورت ناپیوسته در مقاطع کارشناسی,کارشناسی ارشد و دکتری دانشجوی ایشان بوده و یکی از بزرگترین افتخارات خود را شاگردی این مرد بزرگ می داند,یادداشتی تحت عنوان "آیین چراغ خاموشی نیست"نگاشته است که در روزنامه اطلاعات بیستم آذر ماه۹۲ به چاپ رسید. متن این یادداشت از نظرتان می گذرد. از شمار دو چشم یک
تن کم
و از شمار خرد هزاران بیش پدر علم ارتباطات با عروج به سوی معبود همچون زمان حیات خود مانند چراغی پرفروغ میدرخشد و برای مشتاقان و علاقهمندان روشنگری میکند. از این رو همواره جاویدان است. آنچه موجب شگفتی است این که هرچه از عمر گرانمایه این الگوی برجسته علمی میگذشت، گویی عطش یادگیری و یاددهی در ایشان افزونتر میشد. گذر عمر نه او را خسته میکرد و نه از دغدغههایش برای پیمودن راهی که آغاز کرده بود، میکاست. دانش پژوهان نیک میدانند که دکتر معتمد نژاد نهال ارتباطات اجتماعی را در کشور عزیز ما با عشق، پایداری و ایمان به توانمندی دانشجویان به درختی پرثمر و تناور تبدیل کرد؛ به گونهای که امروز تعداد بی شماری از فرزندان این مرزوبوم در دانشگاههای دولتی و آزاد و نیز مراکز آموزش عالی دانشگاه جامع علمی، کاربردی در رشته ارتباطات و شاخههای آن نظیر روابط عمومی در مقاطع گوناگون تحصیلی فارغ التحصیل شده یا در حال تحصیل هستند. استاد بزرگ ما در هر مجمعی که ظاهر میشد، طرحی نو ارائه
میداد. سخنانش همواره بن بست شکن و راهگشای مسیری تازه بود. چشم امید او به
سرمایههای انسانی و در راس آنها پژوهشگران بود؛ تا با شجاعت ظرفیتهای ارتباطات
اجتماعی را در مسیر توسعه شکوفا سازند.
به دور از هرگونه ذوق زدگی در برابر تکنولوژیهای نوین به
جایگاه ارتباطات سنتی نیز توجه داشت. دانشمندی سنت دار بود که از نو اندیشی و
نوآوری نیز استقبال میکرد. مقدمه پرمحتوا و عمیق ایشان بر کتاب «در آمدی بر
ارتباطات سنتی» دکتر فرقانی و... و در کنار آن حضور در نشستهای جهانی و منطقهای
نظیر اجلاسهای جهانی جامعه اطلاعاتی در ژنو و تونس و نگاشتن جدیدترین مطالب در
ارتباط با دیدگاههای یونسکو و ... حاکی از نگاه جامع و سیستماتیک این استاد فرزانه
به مقوله ارتباطات است. او جهانی میاندیشید و بومی عمل میکرد. در اندیشه؛ آرمان گرا و در عمل واقع بین بود. و به قول سهراب سپهری از اهالی امروز بود و با افقهای باز نسبت داشت. جا دارد به نقل از استاد عزیز و ارجمند جناب آقای دکتر خانیکی متذکر شوم که «اندیشههای بزرگ اگر نتوانند در ظرفهای کوچک نیز برای خود جا بیابند، تنها در خاطرهها میمانند. هنر مهم مهندسی تدریجی آرمانهای بزرگ است، این دشوارترین بخش کار علمی و فرهنگی سرزمین ماست. کاری که با انجام آن، «پدری» را برای دکتر معتمدنژاد در ارتباط ممکن ساخت.» آری او فکرش بزرگ بود و گامهایش کوچک؛ آرمانهایش بلند بود و امیدش مداوم؛ اما نکتهای که در عملکرد دکتر معتمدنژاد اهمیت داشت و به اعتقاد اینجانب کمتر مورد عنایت قرار گرفته است، گرایش و رویکرد ایشان به تئوری «پائولوفریره» اندیشمند برزیلی در قلمرو آموزش بود. فضای کلاس درس پدر علم ارتباطات اجتماعی، همواره آمیزهای از گفتگو، بحث آزاد و تبادل نظر بود. اگرچه دانشجویان در برابر مقام علمی، ادب و فروتنی او سر تعظیم فرود میآوردند، اما در حین درس هر کس انگیزهای برای بیان مطلبی داشت؛ زیرا صمیمیت حاکم بر کلاس به راستی فرهنگ سکوت را میشکست. در حقیقت او تسهیلگری بود که استعدادهای خفته را شکوفا میکرد و شهامت در بیان عقیده را میان دانشجویان نهادینه میساخت این نحوه تعامل از اعتقاد راسخ او به ظرفیتهای بالقوه منابع انسانی و لزوم توانمندسازی آنها سرچشمه میگرفت. شاید از منظری دیگر بتوان کلاسهای ایشان را نمادی از یک حوزه عمومی (هابرماس) دانست که با اظهار نظرهای مختلف؛ فارغ از هرگونه تهدید، تطمیع و سانسور، عقلانیتی برخاسته از خرد جمعی ایجاد میشد. بدیهی است که این خرد جمعی خاستگاه تفاهم، دوستی، منش انسانی و در عین حال تفکر انتقادی است. همان حلقه گمشدهای که امروز در کاهش سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی در کشور ما متجلی شده است. دکتر معتمدنژاد همچون ستارهای درخشان در سپهر فرزانگی و دانش این سرزمین همواره میدرخشد. اگرچه او دیگر در میان ما نیست، اما آثار، دغدغهها و خاطراتش معبری را که با فداکاری و از خود گذشتگی در میان سنگلاخها گشود، پیش روی علاقمندان قرار داده است. دکتر معتمد نژاد یک فرد نیست، او یک راه، یک مکتب و یک چراغ است و آئین چراغ خاموشی نیست. جهان یادگار است و ما رفتنی به گیتی نماند به جز گفتنی |
یک قدم مانده تا رویا
روایتی دیگر از جام جهانی 2018
جام جهانی یک فستیوال
خارق العاده است، یک گردهمایی که نظیرش وجود ندارد. هیجان جام جهانی با هیچ
تورنمنتی قابل مقایسه نیست و اتفاقاتش تا مدتها در ذهن علاقه مندان پابرجاست و
تصاویر خاص آن در تاریخ فوتبال ماندگار می شود. فوتبال در دنیای امروز به یک «زبان
جهانی مشترک» تبدیل شده و می توان گفت که جام جهانی فوتبال بی رقیب ترین وپربیننده
ترین آوردگاه در جهان است. ملت ها به تدریج متوجه شده اند که در دنیای جدید روح
جمعی آنان با فوتبال می تواند پرواز کند. اهمیت و فهم کارکرد فوتبال در روزگار ما
زمانی روشنتر خواهد شد که در نظر داشته باشیم، عصر مدرنیته عصر فردگرایی است که
معمولا در آن شادی و غم تقسیم نمی شود. بازی فوتبال در روند تاریخ خود، شاید
ناخواسته به سمتی پیش رفت که خود به مثابه استوارترین، گسترده ترین و عمیق
ترین امکان بروز عاطفه ورزیهای جمعی در دنیای
مدرن ظهور کرده است.
عاطفه ورزی نظیر عقل ورزی ، هنرورزی ،
تخیل ، خلاقیت و... یکی از نیازهای جداناشدنی انسان بوده و خواهد بود که به نظر
میرسد در میان انواع تمایلات بشری کارکردهای جانبی بیشتر و اثرگذاری عمیق
تر و ماندگارتری دارد. افزون بر آن گاه عاطفه
ورزیها به صورت جمعی بروز و ظهور پیدا می کند و به خاطره ی جمعی ملت ها تبدیل می شود. از این رو فوتبال قادر است فردگرایی منفعت
طلبانه را به آرمانگرایی جمعی ملی تغییر دهد و یادآور فداکاری ها ، پهلوانی ها و از
خودگذشتگی نیاکان بوده و در عین حال می تواند تمرین خوبی برای رفتارهای جمع
گرایانه، همبستگی و روابط متقابل باشد.
از سوی دیگر فوتبال بازتاب دهنده
هویت ها و فرهنگ های محلی، منطقه ای و ملی است ؛ به عبارتی جنس فوتبال باشگاه ها و
تیم های ملی در کشورهای مختلف ، نشانی از هویت آن ملت است. به این مفهوم که اگر
فوتبال آلمانی ها جنگنده ومقاوم و آهنگ منطقی واحدی دارد، ریشه در فرهنگ شکیبایی ،
قانون گرایی ، نظم و ... دارد که دراین کشور نهادینه شده است و یا در کشوری مانند
اسپانیا فوتبال ابزاری برای به رخ کشیدن هویت های محلی بوده واساساً در چارچوب و
زمینه سیاسی معنا پیدا می کند. درواقع جدال باشگاه ها در لیگ این کشور دیدار دو تیم
فوتبال نیست، بلکه جدال دو رویکرد سیاسی ، دو فرهنگ متفاوت تاریخی و دو جهان بینی
است. علاوه بر آن ازنوع فوتبال بازی کردن تیم ملی یک کشور می توان فهمید که آن ها
چگونه زندگی می کنند ؛ حتی در مورد غذا و فرهنگ آنان نیز قضاوت می کنند. از این رو
جامعه شناسان ورزشی فوتبال را بخشی از فرهنگ یک جامعه می دانند. تیم ملی کرواسی ،
نماینده جنگ زده های بالکان است که فوتبال برای شان همان کشاندن جنگ از جبهه های
نبرد به مستطیل سبز ترجمه شده است. تاریخ 28 ساله فوتبال در کرواسی ، از تاریخ بزرگ
نمایی شده فوتبال یوگسلاوی هم درخشان تر شده و به چیزی رسیده اند که هرگز پیش از
این تجربه نکرده بودند. آلمان ها در سال 1954 با فتح جام جهانی ، وحدت و هویت ملی
خودشان را به رخ دنیا کشیدند.
فتح جام ، وحدت ملی را در آلمان تقویت کرد. ملتی شکست-خورده از خاکستر جنگ جهانی دوم سر برآورد و با شکست دادن مجارستان و بازیکن استثنائی اش «پوشکاش» نشان داد که نه تنها هنوز زنده است ، بلکه می خواهد دوباره در جهان آقایی کند. بنابراین جام جهانی هنوز برای بسیاری از مردم جهان عرصه کسب و نمایش غرور و افتخار ملی است. حضور چشمگیر ما ایرانیان در خیابانهای شهرها پس از هر بازی تیم ملی محصول نیاز به دیده شدن در عرصه جهانی بود. همین که در مهمترین آوردگاه جهانی حضور داشتیم ، پرتلاش بازی کردیم و جام را سرافکنده ترک نکردیم ، کافی بود تا مردم ما به تیم ملی ایران افتخار کنند و حتی در شب مسابقه با اسپانیا که نتیجه را واگذار کردیم ، احساس شکست نداشته باشند.
تشکیل «دنیایی صلح آمیز» از طریق
رقابت دوستانه مهمترین وجه این تورنمنت بین المللی است. ملت ها در این میدان ضمن
رقابت با یکدیگر و تلاش برای ربودن گوی سبقت تلاش می کنند تا صلح، دوستی و باهم بودن را به عنوان ضرورت کنونی جهان مطرح سازند.
به عبارتی جام جهانی فوتبال زبانی برای گفت و گوی میان ملت ها است؛ گفت و گویی که
طی آن ما بتوانیم از طریق نشانه ها و بر اساس قواعد اخلاقی و انسانی پذیرفته شده ،
ضمن ارتقای شایستگی های خود ، ارزش های والا و مشترک میان ملت ها را نیز افزایش دهیم. «ایمانوئل کانت» فیلسوف آلمانی اگر دو
قرن دیرتر به دنیا می آمد، شاید می توانست تحقق یکی از ایده هایش را حتی در مقیاسی
کوچک و به صورت مینیاتوری در قالب جام جهانی فوتبال ملاحظه کند ؛ زیرا او در بدو
شکل گیری دولتهای ملی جدید و در آغاز سده هجدهم، ایده صلح جهانی را مطرح کرد و از
امکان مصالحه و همزیستی آدمیان در کنار یکدیگر فارغ از رنگ، نژاد، مذهب، زبان و
قومیت سخن گفت. کانت این قاعده زرین اخلاقی که « با دیگران چنان باش که خوش داری
باتو باشند» را ، مبنای نگرش خود دانست و آن را چنین ترجمه کرد: «در گفتار و کردارت
چنان باش که انسان همیشه هدف باشد ، نه وسیله». توضیح این مطلب ضروری است که صلح
جهانی کانتی، به معنای دنیای راکد و ساکن نیست که در آن خبری از مسابقه و رقابت
نباشد ؛ اتفاقا اجتماع های انسانی با حفظ تفاوتها و تمایزهایشان در
تعاملند.
تحقق جام جهانی فوتبال، دست کم در مقیاس خیلی کوچکتر، نشانه ای است
از اینکه رؤیاپردازی کانت چندان هم دور از واقع نمیباشد. بنابراین می توان گفت
فوتبال ابزاری است که توانسته ملل مختلف از سراسر جهان را با یکدیگر پیوند زند.
تماشای مسابقات فوتبال درواقع یک کنش اجتماعی برای شریک شدن در احساسات و هیجانات
با سایر تماشاگران کشورهای مختلف است و پخش آنها به خصوص در اماکن عمومی از جمله
استادیوم ها، پارکها، سینماها و... فرصتی برای کاهش هرچه بیشتر انزوا و تنهایی های
انسان امروز شده است. شادی عمومی و نشاط جمعی یکی از ابعاد پدیده ی فوتبال است.
عرصه ورزش به ویژه فوتبال از جمله فضاهایی است که این ظرفیت و فرصت را برای یکایک
افراد جامعه به خصوص خانواده ها فراهم می کند تا
در کنار یکدیگر شادی جمعی را تجربه کنند و نشاط اجتماعی را به اوج خود برسانند.
نباید فراموش کرد در شرایطی که جامعه با انواع چالش ها و مشکلات مواجه است ، تماشای
خانوادگی فوتبال بر همبستگی و اتحاد ملی تاثیر مثبتی دارد و به زبان دیگر فوتبال می
تواند نشانه ای از هویت ملی و شور اجتماعی باشد. هرچند شادی بعد از پیروزی فوتبال
کوتاه است، اما همین شادی زودگذر نیز می تواند بخشی از نهاد اوقات فراغت تعریف شود.
در شرایطی که زندگی خسته کننده و استرس زای مدرن بر سر ما سایه افکنده است، کارکرد
اینگونه تفریحات به خصوص در حوزه ی ورزش نوعی بازآفرینی معنوی و روحی
است.
خوشبختانه مردم تهران دو مسابقه کم نظیر تیم ملی فوتبال ایران با اسپانیا و پرتغال را بدون هیچ مشکلی از صفحات نمایش بزرگ ورزشگاه آزادی به صورت خانوادگی تماشا کردند. حضور خانوادگی در ورزشگاه آزادی به صورت نمادهایی از شادمانی و نشاط سالم اجتماعی بازتاب یافت که یک گام اجتماعی و انسانی مثبت ارزیابی می شود. در این میان استقبال بانوان برای حضور در استادیوم چشمگیر بود. دکتر معصومه ابتکار، معاون امور زنان ریاست جمهوری و برخی نمایندگان زن مجلس نیز در استادیوم حضور داشتند. بازتاب حضور گسترده زنان در استادیوم آزادی با واکنش خوشحال کننده بازیکنان تیم ملی فوتبال کشورمان همراه شد و جالب اینکه «سرخیو راموس» کاپیتان تیم ملی اسپانیا هم اعلام کرد: "برنده ی اصلی این بازی زنان ایرانی بودند که پس از سال ها موفق به حضور در استادیوم شدند."
رسانه های بسیاری در دنیا به این
موضوع پرداختند. به عنوان مثال روزنامه «واشنگتن پست» در این باره گزارش داد: "
طرفداران زن فوتبال در ایران، روزهای مسابقه ی فوتبال ایران با اسپانیا و پرتغال
هیجان بسیاری داشتند. مردان، زنان و کودکانی که بلیط تهیه نموده بودند، تلفن های
همراه خود را آماده کردند تا با گرفتن عکس سلفی ، این لحظه تاریخی را ثبت کنند.
همان گونه که قهرمانان زن ایرانی ( لیدا فریمان ، هما حسینی و زهرا نعمتی ) ، پرچم
دار ایران در بازی های المپیک می شوند، عموم زنان ایرانی هم شور و علاقه خود را به
سرزمین خویش نشان داده و نمادهای ملی از هویت ایران را در قالب " فرهنگ هواداری "
به نمایش می گذارند. اکنون در جهان بدون شک " فرهنگ هواداری " یکی از مهم ترین چشم
اندازهای بازنمایی هویت ملی است که همه گروه های اجتماعی را در برمی گیرد.
"
آمارتیاسن " اقتصاد دان نهاد گرا و برنده جایزه نوبل درفصل هشتم کتاب "توسعه به
معنای آزادی" بر نقش آفرینی و عاملیت زنان در تحول اجتماعی تأکید می کند. وی به
شواهد فراوانی اشاره می نماید که هرگاه زنان به فرصت هایی که همواره در اختیار
مردان بوده است ، دست یافته اند ،کمتر از مردان که قرن ها ادعای انحصار آن را داشته
اند ، نبوده است. ورود زنان به ورزشگاه ممکن است لزوماً بیانگر توسعه یافتگی آنان
نباشد ؛ ولی می دانیم در جامعه ای که میزان افسردگی اجتماعی یکی از بالاترین سطوح و
شادمانی ونشاط در یکی از پایین ترین شرایط است ، چنین اقداماتی با هزینه بسیار کم ،
ارزش افزوده بالایی را برای فعالیت های فرهنگی و اجتماعی در نظام مبادلات سیاسی و
اجتماعی کشور ایجاد می کند.
فراموش نکنیم که جامعه
ایران دراین مقطع بیش از هر دوره دیگری از تاریخ خود به "رویا " و "امید اجتماعی "
نیاز دارد. هرچند با رویدادهایی گذرا مانند جام جهانی نمی توان به امید اجتماعی
پایدار دست یافت ؛ اما بدون تردید می توان نفس تازه کرد. نباید رویاهای ساده و دست
یافتنی مردم رابه کابوس های بی پایان بدل کرد. "زلاتکو دالیچ" سرمربی تیم ملی
فوتبال کرواسی پس از بازی فینال گفت : " ما کشوری کوچک با رویاهای بزرگ هستیم. این
پیام ما برای کشورهای کوچک است. اگر تلاش کنید ، به نتیجه می رسید. با این حال باید
رویاپردازی کنید تا در نهایت به آن ها جامه عمل بپوشانید. در آخر بگویم که به
بازیکنان کشورم افتخار می کنم. " در واقع رویا پردازی کلید موفقیت کرواسی بود. آنان
به رویای مشترک شان بال و پر دادند و تا آخرین لحظه برای تحقق آن جنگیدند. سه بار
تا آستانه حذف از جام جهانی رفتند و باز مثل یک ققنوس از خاکستر برخاسته و به بازی
برمی گشتند. هر بار قوی تر از قبل ظاهر می شدند و هر مرحله که بالاتر می رفتند ،
انگار نیرویی تازه به وجودشان تزریق می شد. بازیکنان کرواسی رویای سربلندی ملتی را
داشتند که تاریخ معاصرش با بیچارگی پیوند خورده است. مردم این کشور تا سه ساعت بعد
از شکست مقابل فرانسه همچنان خوشحال در خیابان ها پایکوبی می کردند و این به خاطر
نزدیک شدن بیش از اندازه به رویا بوده ؛ رویایی که با رسیدن به فینال جام جهانی نام
آنان را وارد جغرافیای فوتبال نمود.
" توژمان " اولین رئیس جمهور تاریخ کرواسی یک بار در باره نقش فوتبال در آن کشور گفته بود : " پیروزی های فوتبالی همان قدر در سرنوشت کشورها تأثیر دارند که جنگ ها "؛ به همین دلیل خانم " گرابار کولیندا کیتاروویچ " رئیس جمهور کرواسی تمام مسئولیت های مهم خود در دولت را رها کرده و با پروازی عادی همراه با هواداران تیم ملی شان به روسیه سفر کرد تا در در صحنه های خوشحالی رسیدن کروات ها به فینال جام جهانی سهیم شود. توسعه فوتبال کرواسی می تواند نمونه ای از برنامه ریزی مدون در ورزش معنا شود. این کشور در کنار هلند و اسپانیا ، برترین آکادمی های فوتبال اروپا را در اختیار دارد و به طور میانگین 27 درصد بازیکنانش محصول آکادمی های خودش هستند. اگرچه وضعیت اقتصادی این کشور مطلوب نیست و آخرین آمارهای اکونومیست در سال 2015 نشان می دهد سرانه تولید ناخالص داخلی کرواسی حدود 14 هزار دلار است که در ردیف پایین ترین ها در اروپا به حساب می آید و علاوه بر آن با بدهی هنگفت 4/49 میلیارد دلاری دست به گریبان است ؛ اما شاخص کیفیت زندگی که تلفیقی از درآمد ، امید به زندگی و تحصیلات است ، نشان می دهد سطح زندگی در این کشور پیشرفته است. بنابرین اگر معجزه فوتبال نبود ، شاید نام کرواسی تا این میزان بر سر زبان ها نمی افتاد.
این رویداد نمایانگر آن است که سرمایه
گذاری و موفقیت در ورزش هایی مانند فوتبال که ظرفیت اجتماعی آن ها بالاست ، کشورها
را به سمت خودباوری ، توسعه و پیشرفت هدایت می کند.
در این راستا اشاره به
موفقیت تیم ملی فوتبال ژاپن در جام جهانی نیز خالی از لطف نیست. ژاپن تنها تیم
آسیایی بود که تا یک هشتم نهایی مسابقات بالا رفت ؛ اما در آخرین ثانیه ها گل سوم
را از بلژیک دریافت کرد تا دو گل زده اش برای صعود به مرحله بالاتر چاره ساز نباشد.
ژاپن به غیر از مسائل فنی ، درس هایی را به جهانیان داد که در هیچ یک از تیم های
کشورهای دیگر مشاهده نگردید و آن هم نفوذ آداب اجتماعی و فرهنگی شان در فوتبال بود.
اتفاقی که برای اولین بار در تاریخ جام جهانی رخ داد و ترکش آن در بدن سنگال فرو
رفت ، تأثیر کارت های زرد و قرمز در رده بندی تیم ها در جدول مسابقات بود. سامورایی
ها با دو کارت زرد کمتر نسبت به سنگالی ها ، در شرایط برابر توانستند به دور حذفی
راه یابند و در واقع یکی از عجیب ترین صعود های تاریخ فوتبال را رقم زدند که باید
آن را " صعود اخلاق گرایانه " نام نهاد. راه یابی به مرحله بعد ، فارغ از برد و
باخت و گل زده و گل خورده بر اساس تعداد کارت زرد و قرمز که مستقیماً به مسأله
تعداد خطا و خشونت ورزی در زمین باز می گردد ، می تواند موضوع جالبی برای پیگیری
مقوله اخلاق در ورزش بوده و چه بسا نقطه عطفی در تاریخ مسابقات فوتبال قلمداد
شود.
اکنون که موضوع اخلاق در فوتبال مطرح شد ، جا دارد از اقدام گروهی از هواداران تیم ملی کشورمان در برهم زدن آرامش و استراحت بازیکنان پرتغال در شب قبل از مسابقه با ایران به تلخی یاد کنم که کاملاً مغایر با شئونات اخلاقی بود. این رفتار ناشایست توسط گروهی از هواداران ایرانی سر زد که متعلق به قشر فرودست و طبقه پایین استادیوم روهای ایران نبوده و از قشر مرفه جامعه هستند که توانسته بودند با دلار گران قیمت تور جام جهانی را تهیه کنند و خود را به روسیه برسانند.
فراموش نکنیم که کوچک ترین واکنش ها و برخوردها پای فرهنگ یک کشور نوشته می شود و بر نگرش دنیا نسبت به مردم این سرزمین تأثیرگذار خواهد بود. کافی است به یاد آوریم هواداران فرهیخته تیم ملی ژاپن پس ازشکست دردناک در برابر بلژیک ، از پاکسازی جایگاه خود در استادیوم غافل نشدند و با تمیز کردن آن محیط ، نشان دادند که شهروندانی مسئولیت پذیر هستند. ژاپنی های غم زده فراموش نکردند که در هر شرایطی باید نسبت به وظایف اجتماعی خود پای بند باشند. علاوه بر آن چشم بادامی ها که ملتی مقاوم در برابر بلایای طبیعی می باشند ، ثابت کردند در مقابل بلایای فوتبالی هم همان قدر محکم و با طمأنینه رفتار می کنند. بازیکنان ژاپن بعد از گذشت چند دقیقه دور هم جمع شدند و با نظم و آرامشی مثال زدنی از هواداران باوفای خود که 90 دقیقه با تمام وجود آنان را تشویق کرده بودند ، تشکر نمودند. اعضای تیم ملی فوتبال ژاپن در مقابل هواداران شان تعظیم کرده و در حالی که تمام وجودشان را در زمین بازی گذاشته بودند ، با ادای احترام به آنان درخواست بخشش داشتند. در هنگام ترک ورزشگاه نیز کاغذی روی میز وسط رختکن قرار دادند که روی آن به زبان روسی نوشته شده بود: "متشکریم" - تصویر آن را " پریسیلایانس" یکی از مسئولان فیفا در صفحه توئیترش منتشر کرد و نوشت : " یک الگو برای همه تیم ها ! کار کردن با آن ها یک موهبت بود. "
بدون تردید بازی ژاپن و بلژیک به
عنوان یکی از بازی های کلاسیک جام جهانی در تاریخ ماندگار خواهد شد ؛ زیرا اگرچه
ژاپنی ها نتیجه را واگذار کردند ؛ اما درخشش آنان در این بازی یکی از زیباترین جلوه
های جام جهانی روسیه بود. البته نباید از یاد برد که بلژیکی ها هم کاری کردند که از
سال 1970 تا کنون هیچ تیم دیگری موفق به انجام آن نشده بود. تیم ملی بلژیک در حالی
که تنها 21 دقیقه از زمان مسابقه باقی مانده بود ، با دوگل از ژاپن شگفتی ساز عقب
بود و در حالی که به نظر می رسید به سرنوشت آلمان ، اسپانیا ، پرتغال و آرژانتین
دچار گردد ، با یک بازگشت درخشان و جبران عقب افتادگی و زدن گل پیروزی در ثانیه های
پایانی بازی ، جهان را به حیرت واداشت. در سال 1970 انگلستان به همین شکل آلمان را
شکست داده بود.
مجید نامجو مطلق بازیکن اسبق تیم ملی فوتبال ایران در
یادداشتی با عنوان " ستاره ها در سیستم روز فوتبال جهان حل شده اند " ، خاطرنشان می
سازد جام جهانی 2018 روسیه نشان داد که ستاره ها مانند گذشته در تیم ها جایگاهی
ندارند و " کار گروهی " یا به اصطلاح (team work ) دارای اهمیت است. چنان که دیدیم
تیم های آرژانتین و پرتغال و حتی برزیل که به تک ستاره های خود ( لیونل مسی ،
کریستین رونالدو و نیمار ) متکی بودند ، از دور رقابت ها حذف و در سیستم روز فوتبال
جهان حل شدند. در همین راستا روزنامه اعتماد نیز در یادداشت ورزشی خود به این نکته
اشاره می کند که : " تیم هرچه پرستاره تر باشد ، پر دردسرتر هم خواهد بود. اگر این
ستاره ها یک تیم را تشکیل ندهند و تلاش لازم و کافی را نداشته باشند ، توسط یک عده
پیاده نظام هماهنگ به زانو درخواهند آمد. ستاره ها زمانی می توانند بیشتر و بهتر به
چشم آیند که در قالب یک رهبر و ژنرال به موفقیت تیم کمک کنند ؛ یعنی شرایطی را
ایجاد کنند که بازیکنان دیگر بهتر بازی کرده و عملکرد موثرتری داشته باشند ، نه این
که بازیکنان دیگر شرایط بهتر بازی کردن او را فراهم سازند و این شاید بهترین تعریف
برای یک ژنرال در زمین فوتبال باشد ؛ کاری که از امثال زیدان و مارادونا برمی آمد ؛
اما از مسی و نیمار ساخته نبود.
نامجو مطلق در ادامه مطلب خود نکته ظریف دیگری را مطرح ساخته و یادآور می شود که : " در جام جهانی روسیه تیمی مانند آلمان هم که در اکثر اوقات کار تیمی انجام می دهد و به ستاره متکی نیست هم ، از گروه خود بالا نیامد. دلیل این اتفاق آن است که اگر شما در فوتبال در جا بزنید و به تفکرات قبلی خود اعتقاد داشته باشید و تلاش بیشتر نکنید ، محکوم به شکست هستید. آلمان قهرمان دوره قبل جام جهانی بود و یا اسپانیا در دوره قبل تر آن به قهرمانی رسیده بود ؛ اما آن ها با نوع فوتبالی که ارائه دادند ، نتوانستند از پس حریفان خود برآیند و حذف شدند. " از این رو باید پذیرفت که فوتبال همپای تغییرات شتابدار جامعه حرکت می کند و مربیان نباید به داشته های خود اکتفا کنند و ضروری است خود را به دانش روز مجهز سازند.
در تداوم این بحث وضعیت تیم ملی فوتبال ایران را در بیست و یکمین جام جهانی فوتبال مورد کند و کاو قرار می دهیم. دکتر محمد فاضلی جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی در اوایل آذرماه 1396 بعد از این که مشخص شد با اسپانیا و پرتغال هم گروه شده ایم ، در جستاری متذکر شد این دو کشور قرعه های بدشانسی نبوده و بلکه پرنده های خوشبختی اند. اگر آن ها را فرصت تلقی کرده و فوتبال را درسی برای زندگی بدانیم ، " از بودن با بزرگان استقبال خواهیم کرد و حتماً تلاش خواهیم کرد در سایر عرصه ها نیز کنار آنان بایستیم. " او در یادداشتی دیگر با عنوان " روح زندگی در گروه مرگ " بعد از مسابقات جام جهانی آورده است : " تصور می کنم کنار بزرگان دنیای فوتبال بودن ، به ما اجازه داد حس رقابت پیدا کنیم. تلاشگر باشیم و تا سرحد توان ( آرش گونه ) شادمان و امیدوار برای ایران مبارزه کنیم. از این رو اعتقاد دارم گروه ما در جام جهانی « گروه زندگی » بود. زیستن و رقابت در گروه زندگی مردم ما را شادمانه به خیابان ها کشاند. مردمانی که خود را برآمده از تمدنی چند هزار ساله می دانند و همه شاخص های طبیعی و منابع و توانمندی های انسانی شان ، آنان را نامزد قرار گرفتن در بین بزرگان نشان می دهد . از این رو دوست دارند در کنار آن ها دیده شوند و ابداً نمی خواهند این موضوع فقط در فوتبال باشد. فوتبال آرزوی شان را برآورده کرده بود. احساس مردم این بود که در « گروه زندگی » رقابتی جریان دارد که در نهایت سازنده است. هر هنرنمایی از لایی زدن به پیکه تا گرفتن پنالتی رونالدو را جهان تحسین می کرد و همه کنش ها در جهان دیده می شد؛ بدون آن که سرزنشی در کار باشد. حس این گونه رقابت برای مردم ما دوست داشتنی بود. "
«روح جام جهانی» برای ما و شاید همه ملت ها ، مهم تر از خود جام
است. جام جهانی برای ملت ها گاه دست خدا می سازد و دیه گو مارادونا را به اسطوره
تاریخ کشورش تبدیل می کند و گاه رئیس جمهوری کشور کوچک کرواسی را به وجد آورده و
بزرگی می بخشد و گاه مطالبه یک ملت برای زیستن در گروه زندگی ، جامعه جهانی را به
حرکت وامی دارد. زیستن و رقابت کردن هوشیارانه در گروه زندگی ، راهی به سوی شادی ،
امیدواری ، انسجام و اتحاد مردم ایران است. این همان روح جام جهانی روسیه برای ما
بود.
کارنامه تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی 2018 قابل ستایش بود و تنها یک
گام تا دستیابی به رویای مردم که عبور از مرحله گروهی و رسیدن به مرحله حذفی بود ،
فاصله داشت. به منظور تجدید خاطره های بازی های ایران ، پیام هایی را که اینجانب پس
از مسابقه تیم ملی کشورمان با تیم های اسپانیا و پرتغال برای سایت آخاله و شبکه های
اجتماعی زادگاه مان ارسال نمودم ، یادآور می شوم.
پیام بعد از مسابقه ایران و اسپانیا
:
نمایش بسیار زیبا و غرور آفرین تیم ملی فوتبال ایران مقابل اسپانیا برگ زرینی
دردفتر خاطرات ملت بزرگ ایران به شمار می رود. هر چند نتیجه را واگذار کردیم ؛
امادرخشش بی نظیر فرزندان ایران در آوردگاه جام جهانی فوتبال آن چنان برجسته بود که
مردم تهران و چه بسا سایر شهرها را تا سحرگاهان به خیابان ها کشاند تا قدرشناس
اعتماد به نفس بازیکنان ، کیفیت بالای بازی و مدیریت علمی و هوشمندانه کادر فنی تیم
ایران باشند و اعلام کنند که ما در برابر بزرگترین قدرت های فوتبال جهان نیز توان
ایستادگی داریم. بدون تردید می توان مدعی شد که اگرچه اسپانیا پیروز میدان بود ،
اما ایران بازنده نبود. این غیرت و مردانگی بر مردم ایران مبارک باد.
پیام بعد از مسابقه ایران و پرتغال :
ملت بزرگ ایران دوشنبه شب 4 تیرماه سال
1397 را به عنوان شب تاریخی از یاد نخواهد برد ؛ زیرا فرزندان غیورش در میدان بزرگ
جام جهانی 2018 روسیه مانند آرش کمانگیر هرچه نیرو ، انرژی غیرت و مردانگی داشتند ،
در چله گذاردند و به مبارزه با قهرمان اروپا یعنی پرتغال با کریستین رونالدو ، مرد
سال فوتبال جهان برخاستند و یکی از جلوه های به یادماندنی را در تاریخ ورزش ایران
خلق کردند. مهار پنالتی رونالدو توسط سنگربان تیم ما علیرضا بیراوند ، زیباترین
صحنه ای بود که هرگز فراموش نخواهد شد. درود بر غیور مردان ایران زمین که برای ما
افتخار آفریدند . امروز تیم ملی ایران و جمهوری اسلامی در جهان سربلند است. اگر
بپذیریم که پیروزی فقط در برد و باخت نیست ، تیم ملی فوتبال ایران قهرمان صحنه
فداکاری و جوانمردی در دوره مقدماتی بیست و یکمین جام جهانی فوتبال 2018 میلادی
است. این موفقیت گوارای وجود ملت بزرگ ایران باد.
زندگی پرماجرای بیراوند و غلبه
بر مشکلات عدیده برای تبدیل شدن به یک چهره جهانی برای جوانان ایرانی بسیار درس
آموز است که نشان می دهد یک جوان شهرستانی با اراده از یک خانواده معمولی و با
داشتن کمترین امکانات چگونه می تواند به هدف خود برسد. این چهره محبوب در شبکه ورزش
سیمای جمهوری اسلامی ایران اظهار داشت که آرمان او این است که در ردیف سه دروازه
بان برتر جهان باشد و در این مسیر از هیچ کوششی فروگذار نخواهد کرد.
یکی از دلپذیرترین صحنه هاپس از بازگشت تیم ملی فوتبال ایران از روسیه ، دیدار علیرضا جهانبخش ، چهره با اخلاق و آقای گل لیگ حرفه ای هلند با طرفداری منحصر به فرد به نام «متین» در کوره آجرپزی واقع در خاورشهر تهران بود. وقتی تیم ملی فوتبال کشورمان برای رقابت های جام جهانی در روسیه بود ، عکسی از کودکان در زمین خاکی در کوره های آجرپزی منتشر شد که روی پیراهن هر کدام از آنان نام و شماره یکی از بازیکنان تیم ملی فوتبال دست نویس شده بود. متین روی تی شرت زرد رنگش یک زیرپیراهن رکابی پوشیده و پشت آن نام علیرضا جهانبخش ، مهاجم تیم ملی فوتبال ایران را چسبانده بود. این عکس آن قدر دست به دست شد و در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی چرخید تا به دست خود جهانبخش رسید. این تصویر شاید برای انگیزه دادن به بازیکنان انتشار یافت تا بدانند چه چشم های نگرانی به پاهای آنان دوخته شده و امید بچه های زیادی به به برنده شدن شان گره خورده است ؛ اما همان وقت علیرضا جهانبخش خواست تا کودکی که نام او را به لباسش زده ، معرفی کنند. این خبر باعث شد رویای دیدن جهانبخش ، رویای مشترک متین و هم بازی هایش شود که هر روز در زمین خاکی و خشن روستایشان در حاشیه تهران با دمپایی و توپ پلاستیکی فوتبال بازی می کنند.
در پایان ذکر این نکته را ضروری می دانم که برنامه ریزان جام
جهانی با توزیع بازی ها در استان های مختلف روسیه تقویت وحدت سرزمینی آن کشور را
قوام بخشیدند و با برگزاری موفق و بدون حادثه بازی ها و فراهم کردن تسهیلات لازم
برای آمدن ده ها هزار تماشاگر خارجی و جابجایی آنان در داخل ، توانستند چهره این
کشور را که بعد از حوادث اوکراین در غرب ، خشن و خطرناک ترسیم شده بود ، با مهارت
کامل تلطیف کنند.
روس ها در بعد سیاست داخلی توجه ویژه ای را به مناطق مسلمان
نشین خود معطوف داشتند و علاوه بر ساختن استادیوم های بزرگ ورزشی در آن استان ها و
برگزاری مسابقات در آن ها ، تیم ملی مصر را در شهر گروزنی پایتخت جمهوری چچن اسکان
دادند. برای روسیه ای که از تحریم رنج می برد ، چنین همبستگی ملی بسیار پر ارزش می
باشد.
باشد که آموزه های ما از مکتب فوتبال ، راه گشای توسعه پایدار در ایران
عزیز باشد.