گفته ها و نوشته ها
آشکار و پنهان جهان فوتبال
سه شنبه ۳ مهر ۱۳۹۷ - روزنامه اطلاعات
«فوتبال؛ بازی ساده، شناخت پیچیده»؛ این عنوانی است که در صفحه گزارش روزنامه اطلاعات ۱۴ شهریور ۹۷، چاپ شده و گزارشگر آن کوشیده است که دلایل این تناقض ساده و در عین حال پیچیده بودن را بیابد و در این خصوص از ساده و در دسترس همگان بودن فوتبال که برای این دسترسی لازم نیست تشریفات خاصی به اجرا در آید تا پیچیده بودن آن، که در چه صحنههایی و بوسیله چه قدرتهایی مورد استفاده قرار میگیرد و «قیصر میسازد که به اسطورههای تاریخ کشورشان بدل میشود» و یا نقشی که در جهتدادن به روحیه و افکار مردم و بهویژه جوانان، ایفا میکند، سخن بگوید.
گزارشگر برای اینکه بهتر و بیشتر بتوان به فوتبال و تأثیرات آن در میان جوامع پی برد، از صاحبنظرانی کمک گرفته است. اما آنان در تحلیلهایشان جنبههایی از نتایج مسابقات را که بر روحیه بینندگان بیشتر اثر میگذارند، مورد توجه قرار دادهاند، در صورتی که باید به اهداف برنامهریزان و گردانندگان این مسابقات بزرگ ملی و یا بینالمللی نیز توجه کرد که اگر میگویند «جامجهانی فوتبال یک فستیوالر جشنواره خارقالعاده است که نظیرش وجود ندارد، هیجان جامجهانی فوتبال با هیچ تورنمنتی (گردشجمعی) قابل مقایسه نیست و اتفاقاتاش تا مدتها در ذهن علاقهمندان پابرجاست، و برای کشورها میدان نمایش غرور و افتخار است»، این را نیز بگویند که این مسابقات چه خدمتی به زندگی تودههای میلیونی و میلیاردی کشورهای محروم و عقبمانده انجام داده است؟
روشن است که برنامهریزان این مسابقات اصولاً به اینکه تودههای محروم چگونه روزگار میگذرانند، توجهی ندارند. آنان به نقشی که مسابقات فوتبال و نظیر آن مانند بوکس در تخدیر افکار عمومی ایفا میکنند، نمیاندیشند. برنامهریزان این مسابقات چه بخواهند و چه نخواهند، این مسابقات و نتایجشان در خدمت افراد، شرکتها و دولتهایی است که موجب عقبماندگی و دربهدری تودههای میلیاردی جهان عقبماندهاند. آری، «اینگونه تحلیلها که در اهداف دستاندرکاران چنین پدیدههایی مورد توجه قرار میگیرد، نمیتواند آنچنانکه باید به دل مردم بنشیند و به آنها فایده برساند، چون اگر بررسی این قسمت از پدیدههایی مانند فوتبال برجسته شود، آنوقت خواهیم دید که این برنامهها و مسابقات کاملاً بهوسیله ادارهکنندگان جهان، یعنی نظام سرمایهداری زیادهخواه و استعمارگر تهیه میشوند و بهاجرا درمیآیند. نظامی که امروز بر جهان مسلط است، پیوسته در تلاش به اجرا در آوردن هدف اصلی خود است که جریان بیوقفه مواد اولیه زندگی بشر از کشورهای پیرامونی به کشورهای پیشرفته صنعتی و آن هم به قیمت ثمن بخس (بسیار ارزان) ادامه یابد.
آنان هیچگاه فراموش نمیکنند که آگاهان مردمی جوامع عقبمانده دائماً در تلاشند به تودهها تفهیم کنند که چگونه دارائیها و هستیهایشان بهوسیله دولتهای قدرتمند و پیشرفته غارت میشود و آنها را در عقبماندگی و تنگدستی نگه میدارد، بنابراین برنامههایی برای بیخبرماندن تودهها پیشبینی میکنند و به اجرا در میآورند که پیوسته سرگرم و در یک عالم بیخبری و هیجان روزگار بگذرانند و اصولاً شرایط و بسترهایی را که برای بیخبربودشان فراهم شده است و شرایطی که موجب عقبماندگی و محرومیتشان است، در برابر عقل و دیدگانشان ظاهر نشود.
اما تأثیر اینگونه سرگرمیها در روحیه مردم، چه مردم زحمتکش کشورهای در حال توسعه و چه مردم کشورهای پیشرفته همانطور که گفته شد، تأثیری تخدیرکننده و خلاف منافع اساسی و هستی و زندگی آنهاست، در صورتی که امروز برای ما مردم جهان سوم پدیدهها و برنامههایی مفید است که ما را از این عقبماندگی برهاندو موجب رونق فناوری و صنعت و اشتغال باشد که خانوادهها واقعاً از زندگی خود راضی باشند و با خوشحالی و شادمانی واقعی روزگار بگذرانند، نه آنکه به راههایی کشیده شوند که ندانند چرا با همة زحمتی که میکشند و رنجی که میبرند، پیوسته حسرت یک زندگی بیدغدغه در دلشان مانده است.
نمیخواهم بیش از این در اینگونه امور که ظاهراًٌ عدهای را سرگرم میسازد بحث کنم، اما امیدوارم که نویسندگان و روزنامهنگارانی که دردهای مردم و کشورشان را دارند، در برابر انتقادهایی که از روی دلسوزی و برای بالابردن اطلاعات و آگاهیهایی که تودههای زحمتکش به آنها دسترسی ندارند، انجام میشود، بیشتر سعة صدر به خرج دهند و از درج آنها در رسانههای خود دریغ نکنند!
بار دیگر تأکید میکنیم که با وجود همه کاستیها در اینگونه نوشتارها، باز هم باید قدر تحلیلهای اینچنینی را دانست که لااقل آنچه از خاطر ما رفته است، موجب میشود که بدانیم کشورهای پیشرفته در چه وضعی هستند و ما در چه وضع٫
ضمناً توجه خوانندگان عزیز و همینطور محققان و دلسوزان کشور را به مطالعه
مقالاتی که در کتاب «جلوههایی از برخورد عقاید و آراء» نوشته همین قلم (۳ مقاله مفصل تحتعنوان فوتبال، سیاست جهانی و مطبوعات و مقاله مرگ بر این فوتبال یا مرگ بر این اموال) جلب میکنم که به نظر میرسد تمامی جوانب موجودیت، اهداف، تأثیرات مثبت یا منفی آن برای مردم گفته شده و مورد بررسی قرار گرفته است، و در پایان ،شعری که از کتاب یاد شده است: زینهار تا سراب نگیری به جای آب
ای رهرو غریب در این وادی عذاب!
حیدرعلی شاهحسینی
© روزنامه اطلاعات
اشاره
این یادداشت نقدی بر مقاله اینجانب ( یک قدم مانده تا رویا - روایتی دیگر از جام جهانی فوتبال ۲۰۱۸ روسیه ) است که به صورت گزارش در روزنامه اطلاعات توسط آقای علی درویشی تنظیم شده بود. از آنجا که باید از هر گونه نقد استقبال کنیم ، ضروری است که در سایت فاخر و مردمی آخاله نیز انعکاس یابد. اینجانب ضمن تشکر فراوان از جناب آقای حیدر علی شاه حسینی ( نویسنده مقاله ) ، از دوستان و علاقه مندان تقاضا می کنم با نقدهای مشفقانه از مقاله های بنده در سایت آخاله ، به پویایی و باروری آن ها بیفزایند و در این زمینه فرهنگ سازی کنند.
ابراهیم جعفری
در آیینهِ تاریخ (قسمت یازدهم)
انقلاب آمریکا American Revolution
بنام خداوند جان و خرد - کزین برتر اندیشه بر نگذرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در قسمت گذشته به انقلاب صنعتی انگلستان اشاره شد و این بار به انقلاب آمریکا و جنگهای استقلال میپردازیم که با درگیری بین پادشاهی بریتانیا و مستعمرات سیزدهگانه آن در آمریکای شمالی آغاز شد و سرانجام به یک جنگ سراسری بین چندین قدرت بزرگ اروپایی بَدل گشت و در نهایت، آمریکا استقلال خود را بازیافت.
ضرورت طرح اینگونه مباحث، آشنایی با سرفصلها و نقاط عطف تاریخ جهان است. فراموش نکنیم که بر شانه گذشته است که آینده را بهتر میتوان دید. ابتدا رئوس مطالبی را که در ده قسمت گذشته شرح داده شد، مرور کنیم.
• دوران کلاسیک باستان، و حاکمیت تمدن رومی بر اروپای غربی،
• نقش یونانیها در ساخت شهرهای جدید
• پرسشهای پایهای سقراط و افلاطون و ارسطو
• سدههای میانه(قرون وسطی) در اروپا و ایران
• دوران گذار بین سدههای میانه و دوران جدید (رنسانس)
• عصر روشنگری، پیروزی دانش و مدارا، و
• انقلاب صنعتی Industrial Revolution که از انگلستان شروع شد.
اکنون به انقلاب آمریکا و جنگهای استقلال میرسیم، تحولاتی که حدود ۲۴۰ سال پیش به سیطره بریتانیا در مستعمرات سیزدهگانهاش در آمریکای شمالی پایان داد.
زمانی که از آن صحبت میکنیم در ایران کریم خان زند آخرین سالهای عمرش را میگذراند. وی پیش از به قدرت رسیدن، رئیس طایفه زند و از فرماندهان سپاه نادرشاه بود.
پس از مرگ وی، سران زند در برابر هم صفآرایی کردند و پیش از خاکسپاریاش به روی هم شمشیر کشیدند. جسد کریمخان سه روز تمام بر زمین مانده بود.
...
جنگ قدرت که فروکش کرد، جنازهٔ وی را در عمارت کلاهفرنگی باغ ارگ در قبری که کریم خان برای خود ساخته بود دفن کردند. پس از چیرگی آقامحمد خان بر زندیه، به دلیل کینهاش نسبت به کریم خان، دستور به نبش قبر داد و استخوانهای وی را از شیراز به تهران منتقل کرد و دستور داد زیر پلههای جنب عمارت نگارخانه خاک کنند تا هر روز که از آنجا میگذرد با نوک شمشیرش به آنجا بکوبد تا به اصطلاح، خان زند در گور بلرزد!
آنچه آنروزها در ایران میگذشت واقعاً «یکی داستان است پُر آب چشم».
...
برگردیم به انقلاب آمریکا، رویدادها و اندیشهها و تغییراتی که منجر به جدائی سیزده ایالت آمریکای شمالی از بریتانیا و تأسیس ایالات متحدهٔ آمریکا گردید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مهاجرین اروپایی در آمریکا
قارهی آمریکا از اواخر قرن پانزدهم میلادی، به تدریج توسط مهاجرین اروپایی که اغلب آنها انگلیسی و فرانسوی و ایرلندی و اسپانیایی بودند پُر شد. البته پیش تر مردمان شمال اروپا مانند «وایکینگها» که به زبان نروژی باستان حرف میزدند، بارها به سواحل شرقی آمریکا آمده بودند ولی موج مهاجرت اروپاییها، پس از سفر کریستف کلمب از کشور پرتغال به این قاره آغاز شد. مهاجرین در سرزمین بزرگ و دستنخوردهی آمریکا برای خود شهرها و تأسیسات زیادی به وجود آوردند.
از حدود نیمهی قرن هیجدهم، بریتانیا عملاً آقا بالاسر و صاحب اختیار ساکنین این سرزمین شد. تجار بریتانیایی با استفاده از نیروی کار بردگان آفریقایی از طریق بندرهای غربی این کشور مثل منچستر و گلاسگو و لیورپول سیستم تجاری بسیار پرسودی ایجاد کردند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
واقعه چای بوستن
انگلیس در مستعمرات سیزدهگانهاش در آمریکا، با دخالت و کنترل تجارت و بالابردن مالیاتها، حتی مالیات برای تمبر پستی، عموم مردم را ناراضی و عاصی کرد. تا جایی که فشارها به شورش علیه حکومت بریتانیا انجامید.
مردم از خرید چای انگلیسی هرچند برایشان ارزانتر از چای قاچاق بود، خودداری کردند و با نیروهای انگلیسی سر ستیز گذاشتند. در جریان زد و خورد که اهالی ماساچوست در آن نقش زیادی داشتند تعدادی کشته شدند و کار بیخ پیدا کرد. این واقعه در تاریخ آمریکا به «قتل عام بوستن» مشهور است.
در ادامه کشاکشها مردم در بندر بوستن، شبانه به کشتی انگلیس حامل چای، حمله کردند و هر چه در آن بود به دریا ریختند.
همچنین در رود آیلند، مردم کشتی انگلیسی را به آتش کشیدند. در واکنش به این اعتراضات، پارلمان انگلیس با وضع قوانین سختتر، بر فشارها افزود. معترضان هم از پا ننشستند.
سال ۱۷۶۵در نیویورک کنگرهای متشکل از ۹ کوچ نشین تشکیل شد و سران این کوچ نشینها برای اقدام علیه پادشاهی بریتانیا همپیمان شدند و مردم را برای مبارزه با اشغالگران(انگلیسیها) بسیج کردند.
بریتانیا از برتری نیروی دریایی خود سود برد تا شهرهای ساحلی آمریکا را تسخیر و اشغال کند، با این وجود شورشیان بر عمده مناطق بیرون از شهر که ۹۰ درصد جمعیت مستعمرهنشینان ساکن آن مناطق بودند تسلط داشتند.
...
از اوایل سال ۱۷۷۶ فرانسه بکمک اسپانیا و جمهوری هلند که هر دو متحدش بودند، برای انقلابیون آمریکایی مهمات و سلاح فراهم میکردند. عاقبت انگلیسیها از بوستون بیرون رانده شدند با این حال به حملات خود ادامه داده و بر استحکامات خود افزودند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آمریکا بعنوان ملتی مستقل شناخته شد
اوایل ۱۷۷۸ فرانسه آشکارا علیه بریتانیا وارد جنگ شد و این امر به توازن قوای نظامی دو طرف درگیر کمک شایانی کرد. اسپانیا و جمهوری هلند نیز به رویارویی با بریتانیا پرداختند. دخالت اسپانیا در جنگ به خروج انگلیسیها از فلوریدای غربی انجامید و جبههٔ جنوبی را برای آمریکاییان شورشی، امن کرد.
در ۱۷۸۱ فرانسه در یک نبرد دریایی علیه انگلیس پیروز شد و ارتش بریتانیا را به تسلیم واداشت. با اوجگیری اعتراضات مردم در مستعمرات سیزده گانه، سرانجام آمریکا بعنوان ملتی مستقل شناخته شد.
انقلاب آمریکا گرچه عمیقاً در انقلاب فرانسه و ایدههای آن تاثیر گذاشت، اما به دلیل اینکه در آن زمان آمریکا کشور کوچکی بود و سه چهار میلیون بیشتر جمعیت نداشت و از نظر جغرافیائی از بقیه دنیا جدا بود، بر خلاف انقلاب فرانسه که کل اروپا را به غلیان انداخت، بازتاب خیلی زیادی نداشت. البته آنان سنگ بنای یک دولت پیشرفته را گذاشتند و سالیانی پس از آن (۱۷۸۷) قانون اساسی نوشتند که در زمان خودش بسیار پیشرفته بود. آن زمان بیشتر کشورها قانون اساسی نداشتند و با فرمان پادشاه و حاکم اداره میشدند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اعلامیه استقلال آمریکا
یکی از دستاوردهای مهم انقلاب آمریکا، اعلامیهٔ استقلال بود که ۴ ژوئیهٔ ۱۷۷۶ تدوین و ارائه شد و «پدران بنیانگذار» Founding fathers جرج واشینگتن، توماس جفرسون، جان آدامز، جیمز مدیسون، جیمز مانرو، ساموئل آدامز، بنیامین فرانکلین، جرج میسون، توماس پین، و جان هنکاک آنرا امضاء کرده، به کرسی نشاندند. هدف این اعلامیه شرح این واقعیت بود که چرا تقریباً یک سال پس از آغاز جنگهای انقلاب آمریکا، کنگرهٔ این کشور رأی به استقلال از بریتانیا داد.
...
نویسندگان اعلامیه استقلال، نظرشان را بر بنیاد این اصول نهادند که مردم حقوق مسلم و معینی دارند و هنگامی که حکومتی به این حقوق تعدی و تجاوز کند، مردم حق دارند که آن حکومت را تغییر دهند و یا براندازند.
در بند دوم اعلامیه استقلال آمدهاست:
ما این حقایق را بدیهی میدانیم که همهٔ انسانها برابر آفریده شدهاند و آفریدگارشان حقوق سلبناشدنی معینی به آنان اعطا کردهاست، که حق زندگی، آزادی، و جستوجوی خوشبختی از جملهٔ آنهاست. اگر نظامهای حکومتی به استبداد رو آورند حق مردم و بلکه وظیفه مردم است که چنین حکومتهایی را واژگون کنند و برای امنیت آیندهشان تدابیر تازه فراهم آورند.
آنگاه که در گذار رخدادهای انسانی مردمی ناگزیر میشوند رشتههای سیاسیای که آنها را با مردمی دیگر پیوند دادهاست بگسلند و برای خود در میان قدرتهای روی زمین جایگاهی جداگانه و برابر بیابند که قوانین طبیعت و خدای طبیعت آنها را سزاوار آن دانستهاست، احترام شایسته به افکار عمومی بشریت ایجاب میکند دلائلی را که آنها را به جدایی وا میدارد اعلام کنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بردهداری، تبعیض نژادی، قتل سرخپوستان
انقلاب آمریکا بیشتر نبردی برای دستیابی به استقلال و خارج شدن از سلطهٔ امپراتوری انگلستان بود و چندان به دلایل اجتماعی صورت نگرفت. به عبارت دیگر مستعمرهنشینان امریکایی، در قیام خود علیه پادشاهی انگلیس، نمیخواستند روابط اقتصادی و اجتماعی خود را دگرگون سازند، بلکه خواستار آن بودند که از آن پس دیگر منافع خود را با طبقهٔ حاکمهٔ کشور مادر تقسیم نکنند. به این ترتیب، هدف از کسب قدرت ایجاد جامعهای متفاوت با رژیم مستعمراتی پیشین نبود، بلکه نوعی جداسازی منافع بود.
از همین رو بعد از انقلاب نیز، بردهداری، برخورد تحقیر آمیز با سیاهان، و آزار و حذف سرخپوستان ادامه داشت.
درواقع با انقلاب آمریکا حفظ نهاد اجتماعی بردگی زیر سوال نرفت. تقریباً همهٔ رهبران مهم انقلاب امریکا خودشان بردهدار بودند و در این زمینه پیشداوریهای ارتجاعی و عقب مانده داشتند.
پس از استقلال، تقریباً یک قرن گذشت تا بردهداری ملغی شود و در آن زمان هم بردهداری نه به دلایل اخلاقی از آن گونه که اساس و انگیزهٔ انقلاب فرانسه را تشکیل میداد، بلکه تنها به این دلیل ملغی شد که دیگر برای تعقیب سیاست توسعهطلبی سرمایهداری در این کشور کاربرد و سودی نداشت.
یک قرن دیگر هم گذشت پیش از آنکه سیاهان آمریکا بتوانند بدون آنکه کوچکترین خللی به نژادپرستی کامل فرهنگ مسلط وارد سازند، و حداقل شناسایی و پذیرش را برای برخی حقوق مدنی خود بدست آورند.
در آمریکا تحقیر سیاهان تا سالهای دههٔ ۱۹۶۰ معمول بود. تنظیم رابطه غیرقابل دفاع با بومیان سرخپوست، را هم نباید فراموش کرد. کشتار سرخپوستان متاسفانه واقعیت دارد و تا سالهای دههٔ ۱۹۶۰ مسئولیت این قتلعام با افتخار پذیرفته میشد!
هنگامی که اعلامیه برای نخستین بار منتشر شد، تناقض موجود بین ادعای «همهٔ انسانها برابر آفریده شدهاند» و وجود بردهداری در آمریکا انتقاد منتقدین را برانگیخت.
جفرسون خودش صدها برده داشت و بردهدار بزرگ ویرجینیا به شمار میآمد. توماس دی، نویسندهٔ انگلیسی و حامی الغای بردهداری، در سال ۱۷۷۶ با اشاره به این تناقض در نامهای نوشت، «مضحکترین چیزی که در جهان وجود دارد، بیشک آمریکاییان میهنپرستاند که با یک دست قطعنامههای استقلال را امضا میکنند و با دستی دیگر بر روی بردگان وحشتزده تازیانه میکشند».
...
آبراهام لینکلن اعلامیهٔ استقلال را شالوده و اساس عقاید فلسفی و سیاسیاش میدانست و عقیده داشت که اعلامیهٔ استقلال باید مرجع تفسیر قانون اساسی ایالات متحده قرار گیرد. اما وی در رابطه با برده داری مسألهدار شده بود. لینکلن عقیده داشت که اعلامیهٔ استقلال، اگرچه والاترین اصول و ارزشهای انقلاب آمریکا را تبیین کردهاست اما با مشروعیت بخشیدن به گسترش بردهداری در راه محقق ساختن آرمانهای انقلابیاش، سیر قهقرایی را پیمودهاست. ما با اعلام اینکه همهٔ انسانها برابر آفریده شدهاند این کشور را بنیان گذاشتیم، اما اکنون از آن آغاز باشکوه به چنین وضعیتی تنزل پیدا کردهایم که اعلام کنیم که این «حق مقدس» برخی از انسانهاست که دیگران را به بردگی بگیرند!
بردهداری در ایالات جنوبی آمریکا رواج داشت و آخر عاقبت به جنگ داخلی کشیده شد. این جنگ که سال ۱۸۶۱ راه افتاد سال ۱۸۶۵ با پیروزی شمالیها به رهبری لینکلن، پایان گرفت و وی در اوج جنگ داخلی اعلامیهٔ آزادی بردگان را صادر کرد و در قانون اساسی ایالات متحده آمریکا مُدوّن ساخت.
...
اعلامیه استقلال آمریکا انقلابیون فرانسوی و استقلالطلبان آمریکای جنوبی را تحت تاثیر قرار داد و در سایه آن بعدها جنبش حق رأی برای زنان و اینکه «همهٔ مردان و زنان برابر آفریده شدهاند» هم بر سر زبانها افتاد. مهمترین قسمت اعلامیه تأکید آن بر حق انقلاب بود .
این بحث ادامه خواهد داشت
ـــــــــــــــــــــــــــ
علی اکبر جعفری
شهریور 1397
نظر چون در جهان عقل کردند از آنجا لفظ ها را نقل کردند
تناسب را رعایت کرد عافل چو سوی لفظ معنی گشت نازل
" شیخ محمود شبستری "
درتاریخ 8 مرداد ماه 1397 مدیر هماهنگی ترویج سازمان جهاد کشاورزی استان اصفهان در مصاحبه با رسانه ها اعلام کرد : " برداشت پیاز محصول روش GAP شهرستان گلپایگان دروسعت پنج هکتار با پیش بینی 325 تن انجام شد. " جمشید اسکندری هدف از کاشت محصول پیاز ارگانیک در یکی از مزارع شرکت زراعی را دستیابی به یک پیاز ویژه و محصولی عاری از هرگونه سموم و کودهای شیمیایی بخصوص کودهای دارای نیترات برشمرد. وی با اشاره به این که کاشت پیاز ارگانیک نخستین بار در گلپایگان انجام گردیده ، اظهار داشت : " براساس آزمایش های انجام شده ، دراین محصول هیچ یک از سموم دیده نشده و با توجه به این که صیفی جات و سبزیجات نیترات دوست هستند، میزان باقی مانده نیترات در حد صفر بوده است. " او در ادامه سخنان خود گلپایگان را اولین شهرستان در زمینه برداشت پیاز ارگانیک در سطح استان اصفهان معرفی کرد و ...
باز نشر مطلب بالا مقدمه ای برای معرفی کشاورزی ارگانیک ( بیولوژیک ) و اظهار مسرت به دلیل اتخاذ این رویکرد مبارک در زادگاه مان می باشد. آقای مهندس اسکندری بر محصول پیاز ارگانیک تأکید نموده اند؛ اما پس از تماس اینجانب با کارشناسان محترم اداره جهاد کشاورزی گلپایگان مشخص گردید برداشت این مقدار پیاز بر مبنای روش " عملیات خوب کشاورزی " یا "GOOD AGRICULTURAL PRACTICES " اجرا شده است. اگرچه این روش به کشت ارگانیک نزدیک است؛ اما نمی توان با قاطعیت از محصول ارگانیک نام برد. به عبارتی نباید محصولات برداشت شده از کشاورزی سالم را با محصولات ارگانیک اشتباه گرفت. در محصولات کشاورزی سالم کمتر از سم و مواد شیمیایی استفاده می شود و با در نظر گرفتن همه جوانب اقتصادی ، اجتماعی و زیست محیطی در راستای کاهش آلاینده های فیزیکی ، شیمیایی و بیولوژیکی اقدام مناسبی صورت می گیرد. رهیافت عملیات خوب کشاورزی با هدف جلب اعتماد مصرف کننده ، سلامتی ، ایمنی و رفاه انسان ، حفظ اکوسیستم طبیعی و تولید در شیوه های پایدار مطرح شده است. از دیدگاه سازمان خوار و بار جهانی کشاورزی (FAO) نیزعملیات خوب کشاورزی (GAP) ، اصولی است که به فرآیندهای قبل و بعد از برداشت محصول اِعمال شده و به تولید محصول ایمن و سالم کشاورزی با رعایت جنبه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی پایدار منجر می گردد.
کارشناسان ، کشاورزی ارگانیک را روشی از کشت تعریف کرده اند که درهیچ یک از مراحل کاشت ، داشت و برداشت از سموم و کودهای شیمیایی استفاده نمی شود. براساس تعریف فدراسیون بین المللی جنبش کشاورزی ارگانیک، این روش کشت سامانه ای است که درآن جنبه های زیستی، اجتماعی و اقتصادی تولید پایدار غذا، پوشاک، فرآورده های چوبی و ... بهبود می یابد. دراین سامانه حاصلخیزی خاک به عنوان کلید تولید موفق، در نظر گرفته می شود. درحقیقت کشاورزی ارگانیک فرآیند تولید براساس سلامت خاک، اکوسیستم و انسان است و برعوامل اکولوژیکی، تنوع زیستی وچرخه های طبیعی بر پایه شرایط محلی استوار می شود. به عبارت دیگر کشاورزی ارگانیک سنت را با نوآوری و علم، حفاظت محیط زیست و کیفیت خوب زندگی ترکیب می کند.
دردهه های گذشته استفاده از مواد نگه دارنده شیمیایی، کود شیمیایی و سموم در تولید مواد غذایی به روش معمول موجب به راه افتادن موجی از نگرانی در سراسر جهان در باره افزایش بیماری ها و به خطر افتادن سلامت انسان ها شده است. بعد از جنگ های جهانی اول و دوم که دنیا تغییر کرد و کشورها به سوی صنعتی شدن و استفاده از تکنولوژی حرکت کردند، تولید سم و کود برای افزایش بیشتر محصول کلید خورد؛ غافل از آن که استفاده زیاد ازاین سموم در نسوج گیاه باقی می ماند و وقتی انسان و جانوران از آن استفاده می کنند، به بدن آنان منتقل می شود.
در سال 1945 کشورهای پیشرفته مانند آمریکا شروع به تولید کودها و سموم کردند و حدود 30 سال بعد استفاده از این محصولات به ایران رسید. افزایش جمعیت، بالا رفتن تقاضا برای تولید غذا و مقاوم شدن گیاهان و محصولات کشاورزی در برابر آفت ها سبب شد که استفاده از سم و کود رواج زیادی بگیرد. با افزایش استفاده از این کودها مشکلات و آسیب های زیست محیطی به تدریج آشکار شد و موجی از نگرانی در سراسر جهان در باره افزایش بیماری ها و به خطر افتادن سلامت انسان ها به راه افتاد. برای اولین بار در سال 1961 در زمان ریاست جمهوری "جان اف کندی"، یکی از پژوهشگران آمریکایی به نام " راشل کارسون " کتابی تکان دهنده با عنوان " بهار خاموش " نوشت و در آن به آسیب های جدی استفاده مداوم و نادرست از سموم و کودها برای انسان و محیط زیست اشاره کرد که خوشبختانه ازآن زمان تا کنون این موضوع به یک دانش عمومی تبدیل شده است. آن زمان کسانی که در حوزه تولید سم و کود فعال بودند، با دیدگاه این محقق مخالفت کردند و آن را درست و علمی قلمداد نکردند؛ اما کندی دستور داد یک تیم کارشناسی برای بررسی نظرات کارسون تشکیل و کار تحقیقاتی را آغاز کند. پس از مدتی کارشناسان اعلام کردند این زیست شناس دوراندیش به درستی خطر را احساس نموده و دیدگاه او صحیح است. از آن پس کشورهای توسعه یافته تلاش کردند استفاده از کود و سم را کاهش دهند. در سال 1979 نیز کنگره ای با هدف توسعه و حفظ محیط زیست در سوئد تشکیل شد و صاحب نظران هشدارهای لازم در باره مصرف بی رویه از سم و کود شیمیایی را مطرح کردند. از همان زمان دغدغه های جهانی برای پیشگیری از مشکلات ناشی از آن و حفظ سلامت غذایی مردم، دانشمندان را واداشت تا در فکرتهیه محصولات غذایی طبیعی یا ارگانیک باشند.
توسعه کشاورزی ارگانیک به دلایل مختلف از جمله تأمین مواد غذایی سالم برای مردم، حفاظت و پاسداشت محیط زیست طبیعی و منابع حیاتی در جهان و دستیابی به شاخص های توسعه پایدار روند رو به رشدی داشته است. براساس آخرین گزارش موسسه تحقیقاتی فیدل که درسال 2016 منتشر شده است، سطح زیر کشت محصولات ارگانیک بالغ بر 50 میلیون هکتار اعلام شده است. این سطح شامل اراضی می شود که گواهی کشت ارگانیک را در سطح ملی و بین المللی دریافت کرده اند. اگر کشاورزی ارگانیک در عرصه های طبیعی را به این رقم اضافه کنیم، سطح زیر کشت به دوبرابر افزایش می یابد. اما سطح زیر کشت گواهی شده محصولات ارگانیک به طور دقیق 50 میلیون و 100 هزار هکتار است که نسبت به سال 2015 رشد چشمگیری یافته است. این روند صعودی نشان می دهد که کشاورزی ارگانیک با استقبال جهانی مواجه شده است. گردش مالی تجارت محصولات ارگانیک و صنایع وابسته به آن، بالغ بر 100 میلیارد دلار می باشد که سهم آلمان بیش از 9 میلیارد دلار در سال 2016 بوده و تقاضا برای محصولات ارگانیک در این کشوربه شدت در حال افزایش است؛ به گونه ای که شعار وزارت کشاورزی آلمان در سال 2017 ، " آینده ارگانیک رابرای آلمان بسازیم " ، بود. ایتالیا نیز پیش بینی کرده است که طی 10 سال آینده ، نیمی ازسطح زیر کشت خود را به تولید محصولات ارگانیک اختصاص دهد.
کشوردر حال توسعهِ پیشرو در ارگانیک کردن اراضی کشاورزی ، اوگاندا با بیش از 228 هزار هکتار است. اوگاندا با دارا بودن بیش از 188 هزار مزرعه ارگانیک، دارای بیشترین تعداد بوده و پس از آن اتیوپی با بیش از 123 هزار و تانزانیا با بیش از 85 هزار قرار دارند. خوشبختانه در ایران نیز هر سال شاهد رشد 10 درصدی سطح زیر کشت محصولات ارگانیک هستیم و در حال حاضر از میان 179 کشور دنیا که در فهرست تولید کنندگان این محصولات قرار دارند، ایران در رنکینگ جهانی، رتبه 42 را به خود اختصاص می دهد.
روند فروش مواد غذایی در جهان نیز نشانگر آن است که تمایل مصرف کنندگان به سمت خرید و مصرف محصولات ارگانیک درحال افزایش است. ساکنان اتحادیه اروپا و آمریکا بیشترین تمایل را به مصرف محصولات ارگانیک دارند و این گرایش به سایر کشورهای جهان نیز سرایت کرده است. در سال 2013 کشورهایی که بالاترین سرانه فروش مواد غذایی ارگانیک را به مردم خود داشته اند، به ترتیب سوئیس با سرانه 210 ،دانمارک با سرانه 163 و لوکزامبورگ با سرانه 157 یورو هستند ؛ به عبارتی بیشترین خرید سرانه مواد غذایی ارگانیک در این سه کشور بوده است. در حالی که یک دهم درصد از کل تولیدات کشاورزی ما ارگانیک است، دولت های آلمان 9 درصد ، سوئیس 14 درصد و اتریش 20 درصد را به خود اختصاص داده و45 درصد از 80 میلیارد یوروی تجارت بین المللی محصولات ارگانیک در آمریکا مصرف می شود.
کشاورزی ارگانیک راهی برای نجات کره زمین و نسخه حیات بخشی برای جهان امروز است ؛ زیرا با استفاده نکردن از سموم و مواد شیمیایی به چرخه های زیستی احترام گذاشته شده ، تعادل زیست محیطی به هم نخورده و بلکه به متعادل شدن آن کمک می کند. همچنین محصول بیشترو با کیفیت بالاتری تولید می شود؛ محصولاتی که هم مغذی تر هستند و هم طعم و شکل واقعی دارند.
مبارزه بیولوژیک به جای سموم دفع آفات از مولفه های اصلی کشاورزی ارگانیک است. برای تولید محصول ارگانیک باید مبارزه با آفات مزارع ، باغ ها و گلخانه ها به حشراتی سپرده شود که می توانند بدون ایجاد آلودگی ، سبزی مزارع را حفظ کنند. تا کنون بیش از 600 گونه عامل مفید بیولوژیکی شناخته شده که علیه آفات به کار گرفته شده اند، و حدود 80 گونه آن ها در سطح وسیع استفاده می شوند. به عنوان مثال کفشدوزک های شکارگر از دشمنان طبیعی آفات هستند و از آن ها برای کنترل شته ، کنه و آفات مکنده استفاده می شود. می توان گفت در صورت حضور به موقع کفشدوزک ها در باغ ها ، استفاده از هیچ نوع سمی توجیه پذیر نیست. اگر در محیط گلخانه فقط دو یا سه کفشدوزک رها شود ، همه شته ها از بین می روند. خوشبختانه در زمینه مبارزه با آفات ، هم اکنون 750 هزار هکتار از مزارع کشورمان زیر پوشش مبارزه بیولوژیک قرار دارد. امیدواریم که مرکز تحقیقات جهاد کشاورزی استان اصفهان دستاوردهای خود در این زمینه را به تولید کنندگان در زادگاه ما انتقال دهد.
استفاده از کودهای بیولوژیک یا کودهای آلی به جای کودهای شیمیایی نیز یکی از مهم ترین ارکان کشاورزی ارگانیک است. هدف از مصرف کودهای آلی ، تقویت حاصل خیزی و باروری خاک ، تأمین نیازهای غذایی سالم و غنی تر و برداشت بیشتر به دور از آلوده سازی زیست بوم است. جای بسی افتخار است که شرکت " کیمیا پالایش گلپا " ، تولید کننده کود آلی بایوجمی تحت لیسانس واحد صنعت پرشیا در سال 1393 با ظرفیت 6000 تن در سال در زادگاه ما افتتاح گردیده است. این شرکت با مجوز وزارت جهاد کشاورزی و موسسه تحقیقات خاک و آب کشور تحت عنوان " بهساز خاک " در صدد برداشتن قدم های موثر در صنعت کشاورزی در راستای پایداری خاک ، پالایش آب و کشاورزی مشغول فعالیت است. با این امید که این شرکت بتواند با فرآورده های خود درجهت فراگیرشدن کشاورزی ارگانیک در گلپایگان ایفای نقش کند
.
با عرض تبریک به مدیریت ، کارشناسان و سایر دست اندرکاران اداره جهاد کشاورزی و شرکت زراعی گلپایگان که این گام خجسته را در جهت توسعه پایدار کشاورزی برداشتند، امیدواریم با شکوفا شدن ظرفیت های بخش کشاورزی دراین شهرستان، در خوداتکائی ایران عزیز و سربلند سهیم باشیم.
خدا آن ملتی را سروری داد که تقدیرش به دست خویش بنوشت
به آن ملت سر و کاری ندارد که دهقانش برای دیگران کشت
" اقبال لاهوری ”
یک قدم مانده تا رویا
روایتی دیگر از جام جهانی 2018
جام جهانی یک فستیوال
خارق العاده است، یک گردهمایی که نظیرش وجود ندارد. هیجان جام جهانی با هیچ
تورنمنتی قابل مقایسه نیست و اتفاقاتش تا مدتها در ذهن علاقه مندان پابرجاست و
تصاویر خاص آن در تاریخ فوتبال ماندگار می شود. فوتبال در دنیای امروز به یک «زبان
جهانی مشترک» تبدیل شده و می توان گفت که جام جهانی فوتبال بی رقیب ترین وپربیننده
ترین آوردگاه در جهان است. ملت ها به تدریج متوجه شده اند که در دنیای جدید روح
جمعی آنان با فوتبال می تواند پرواز کند. اهمیت و فهم کارکرد فوتبال در روزگار ما
زمانی روشنتر خواهد شد که در نظر داشته باشیم، عصر مدرنیته عصر فردگرایی است که
معمولا در آن شادی و غم تقسیم نمی شود. بازی فوتبال در روند تاریخ خود، شاید
ناخواسته به سمتی پیش رفت که خود به مثابه استوارترین، گسترده ترین و عمیق
ترین امکان بروز عاطفه ورزیهای جمعی در دنیای
مدرن ظهور کرده است.
عاطفه ورزی نظیر عقل ورزی ، هنرورزی ،
تخیل ، خلاقیت و... یکی از نیازهای جداناشدنی انسان بوده و خواهد بود که به نظر
میرسد در میان انواع تمایلات بشری کارکردهای جانبی بیشتر و اثرگذاری عمیق
تر و ماندگارتری دارد. افزون بر آن گاه عاطفه
ورزیها به صورت جمعی بروز و ظهور پیدا می کند و به خاطره ی جمعی ملت ها تبدیل می شود. از این رو فوتبال قادر است فردگرایی منفعت
طلبانه را به آرمانگرایی جمعی ملی تغییر دهد و یادآور فداکاری ها ، پهلوانی ها و از
خودگذشتگی نیاکان بوده و در عین حال می تواند تمرین خوبی برای رفتارهای جمع
گرایانه، همبستگی و روابط متقابل باشد.
از سوی دیگر فوتبال بازتاب دهنده
هویت ها و فرهنگ های محلی، منطقه ای و ملی است ؛ به عبارتی جنس فوتبال باشگاه ها و
تیم های ملی در کشورهای مختلف ، نشانی از هویت آن ملت است. به این مفهوم که اگر
فوتبال آلمانی ها جنگنده ومقاوم و آهنگ منطقی واحدی دارد، ریشه در فرهنگ شکیبایی ،
قانون گرایی ، نظم و ... دارد که دراین کشور نهادینه شده است و یا در کشوری مانند
اسپانیا فوتبال ابزاری برای به رخ کشیدن هویت های محلی بوده واساساً در چارچوب و
زمینه سیاسی معنا پیدا می کند. درواقع جدال باشگاه ها در لیگ این کشور دیدار دو تیم
فوتبال نیست، بلکه جدال دو رویکرد سیاسی ، دو فرهنگ متفاوت تاریخی و دو جهان بینی
است. علاوه بر آن ازنوع فوتبال بازی کردن تیم ملی یک کشور می توان فهمید که آن ها
چگونه زندگی می کنند ؛ حتی در مورد غذا و فرهنگ آنان نیز قضاوت می کنند. از این رو
جامعه شناسان ورزشی فوتبال را بخشی از فرهنگ یک جامعه می دانند. تیم ملی کرواسی ،
نماینده جنگ زده های بالکان است که فوتبال برای شان همان کشاندن جنگ از جبهه های
نبرد به مستطیل سبز ترجمه شده است. تاریخ 28 ساله فوتبال در کرواسی ، از تاریخ بزرگ
نمایی شده فوتبال یوگسلاوی هم درخشان تر شده و به چیزی رسیده اند که هرگز پیش از
این تجربه نکرده بودند. آلمان ها در سال 1954 با فتح جام جهانی ، وحدت و هویت ملی
خودشان را به رخ دنیا کشیدند.
فتح جام ، وحدت ملی را در آلمان تقویت کرد. ملتی شکست-خورده از خاکستر جنگ جهانی دوم سر برآورد و با شکست دادن مجارستان و بازیکن استثنائی اش «پوشکاش» نشان داد که نه تنها هنوز زنده است ، بلکه می خواهد دوباره در جهان آقایی کند. بنابراین جام جهانی هنوز برای بسیاری از مردم جهان عرصه کسب و نمایش غرور و افتخار ملی است. حضور چشمگیر ما ایرانیان در خیابانهای شهرها پس از هر بازی تیم ملی محصول نیاز به دیده شدن در عرصه جهانی بود. همین که در مهمترین آوردگاه جهانی حضور داشتیم ، پرتلاش بازی کردیم و جام را سرافکنده ترک نکردیم ، کافی بود تا مردم ما به تیم ملی ایران افتخار کنند و حتی در شب مسابقه با اسپانیا که نتیجه را واگذار کردیم ، احساس شکست نداشته باشند.
تشکیل «دنیایی صلح آمیز» از طریق
رقابت دوستانه مهمترین وجه این تورنمنت بین المللی است. ملت ها در این میدان ضمن
رقابت با یکدیگر و تلاش برای ربودن گوی سبقت تلاش می کنند تا صلح، دوستی و باهم بودن را به عنوان ضرورت کنونی جهان مطرح سازند.
به عبارتی جام جهانی فوتبال زبانی برای گفت و گوی میان ملت ها است؛ گفت و گویی که
طی آن ما بتوانیم از طریق نشانه ها و بر اساس قواعد اخلاقی و انسانی پذیرفته شده ،
ضمن ارتقای شایستگی های خود ، ارزش های والا و مشترک میان ملت ها را نیز افزایش دهیم. «ایمانوئل کانت» فیلسوف آلمانی اگر دو
قرن دیرتر به دنیا می آمد، شاید می توانست تحقق یکی از ایده هایش را حتی در مقیاسی
کوچک و به صورت مینیاتوری در قالب جام جهانی فوتبال ملاحظه کند ؛ زیرا او در بدو
شکل گیری دولتهای ملی جدید و در آغاز سده هجدهم، ایده صلح جهانی را مطرح کرد و از
امکان مصالحه و همزیستی آدمیان در کنار یکدیگر فارغ از رنگ، نژاد، مذهب، زبان و
قومیت سخن گفت. کانت این قاعده زرین اخلاقی که « با دیگران چنان باش که خوش داری
باتو باشند» را ، مبنای نگرش خود دانست و آن را چنین ترجمه کرد: «در گفتار و کردارت
چنان باش که انسان همیشه هدف باشد ، نه وسیله». توضیح این مطلب ضروری است که صلح
جهانی کانتی، به معنای دنیای راکد و ساکن نیست که در آن خبری از مسابقه و رقابت
نباشد ؛ اتفاقا اجتماع های انسانی با حفظ تفاوتها و تمایزهایشان در
تعاملند.
تحقق جام جهانی فوتبال، دست کم در مقیاس خیلی کوچکتر، نشانه ای است
از اینکه رؤیاپردازی کانت چندان هم دور از واقع نمیباشد. بنابراین می توان گفت
فوتبال ابزاری است که توانسته ملل مختلف از سراسر جهان را با یکدیگر پیوند زند.
تماشای مسابقات فوتبال درواقع یک کنش اجتماعی برای شریک شدن در احساسات و هیجانات
با سایر تماشاگران کشورهای مختلف است و پخش آنها به خصوص در اماکن عمومی از جمله
استادیوم ها، پارکها، سینماها و... فرصتی برای کاهش هرچه بیشتر انزوا و تنهایی های
انسان امروز شده است. شادی عمومی و نشاط جمعی یکی از ابعاد پدیده ی فوتبال است.
عرصه ورزش به ویژه فوتبال از جمله فضاهایی است که این ظرفیت و فرصت را برای یکایک
افراد جامعه به خصوص خانواده ها فراهم می کند تا
در کنار یکدیگر شادی جمعی را تجربه کنند و نشاط اجتماعی را به اوج خود برسانند.
نباید فراموش کرد در شرایطی که جامعه با انواع چالش ها و مشکلات مواجه است ، تماشای
خانوادگی فوتبال بر همبستگی و اتحاد ملی تاثیر مثبتی دارد و به زبان دیگر فوتبال می
تواند نشانه ای از هویت ملی و شور اجتماعی باشد. هرچند شادی بعد از پیروزی فوتبال
کوتاه است، اما همین شادی زودگذر نیز می تواند بخشی از نهاد اوقات فراغت تعریف شود.
در شرایطی که زندگی خسته کننده و استرس زای مدرن بر سر ما سایه افکنده است، کارکرد
اینگونه تفریحات به خصوص در حوزه ی ورزش نوعی بازآفرینی معنوی و روحی
است.
خوشبختانه مردم تهران دو مسابقه کم نظیر تیم ملی فوتبال ایران با اسپانیا و پرتغال را بدون هیچ مشکلی از صفحات نمایش بزرگ ورزشگاه آزادی به صورت خانوادگی تماشا کردند. حضور خانوادگی در ورزشگاه آزادی به صورت نمادهایی از شادمانی و نشاط سالم اجتماعی بازتاب یافت که یک گام اجتماعی و انسانی مثبت ارزیابی می شود. در این میان استقبال بانوان برای حضور در استادیوم چشمگیر بود. دکتر معصومه ابتکار، معاون امور زنان ریاست جمهوری و برخی نمایندگان زن مجلس نیز در استادیوم حضور داشتند. بازتاب حضور گسترده زنان در استادیوم آزادی با واکنش خوشحال کننده بازیکنان تیم ملی فوتبال کشورمان همراه شد و جالب اینکه «سرخیو راموس» کاپیتان تیم ملی اسپانیا هم اعلام کرد: "برنده ی اصلی این بازی زنان ایرانی بودند که پس از سال ها موفق به حضور در استادیوم شدند."
رسانه های بسیاری در دنیا به این
موضوع پرداختند. به عنوان مثال روزنامه «واشنگتن پست» در این باره گزارش داد: "
طرفداران زن فوتبال در ایران، روزهای مسابقه ی فوتبال ایران با اسپانیا و پرتغال
هیجان بسیاری داشتند. مردان، زنان و کودکانی که بلیط تهیه نموده بودند، تلفن های
همراه خود را آماده کردند تا با گرفتن عکس سلفی ، این لحظه تاریخی را ثبت کنند.
همان گونه که قهرمانان زن ایرانی ( لیدا فریمان ، هما حسینی و زهرا نعمتی ) ، پرچم
دار ایران در بازی های المپیک می شوند، عموم زنان ایرانی هم شور و علاقه خود را به
سرزمین خویش نشان داده و نمادهای ملی از هویت ایران را در قالب " فرهنگ هواداری "
به نمایش می گذارند. اکنون در جهان بدون شک " فرهنگ هواداری " یکی از مهم ترین چشم
اندازهای بازنمایی هویت ملی است که همه گروه های اجتماعی را در برمی گیرد.
"
آمارتیاسن " اقتصاد دان نهاد گرا و برنده جایزه نوبل درفصل هشتم کتاب "توسعه به
معنای آزادی" بر نقش آفرینی و عاملیت زنان در تحول اجتماعی تأکید می کند. وی به
شواهد فراوانی اشاره می نماید که هرگاه زنان به فرصت هایی که همواره در اختیار
مردان بوده است ، دست یافته اند ،کمتر از مردان که قرن ها ادعای انحصار آن را داشته
اند ، نبوده است. ورود زنان به ورزشگاه ممکن است لزوماً بیانگر توسعه یافتگی آنان
نباشد ؛ ولی می دانیم در جامعه ای که میزان افسردگی اجتماعی یکی از بالاترین سطوح و
شادمانی ونشاط در یکی از پایین ترین شرایط است ، چنین اقداماتی با هزینه بسیار کم ،
ارزش افزوده بالایی را برای فعالیت های فرهنگی و اجتماعی در نظام مبادلات سیاسی و
اجتماعی کشور ایجاد می کند.
فراموش نکنیم که جامعه
ایران دراین مقطع بیش از هر دوره دیگری از تاریخ خود به "رویا " و "امید اجتماعی "
نیاز دارد. هرچند با رویدادهایی گذرا مانند جام جهانی نمی توان به امید اجتماعی
پایدار دست یافت ؛ اما بدون تردید می توان نفس تازه کرد. نباید رویاهای ساده و دست
یافتنی مردم رابه کابوس های بی پایان بدل کرد. "زلاتکو دالیچ" سرمربی تیم ملی
فوتبال کرواسی پس از بازی فینال گفت : " ما کشوری کوچک با رویاهای بزرگ هستیم. این
پیام ما برای کشورهای کوچک است. اگر تلاش کنید ، به نتیجه می رسید. با این حال باید
رویاپردازی کنید تا در نهایت به آن ها جامه عمل بپوشانید. در آخر بگویم که به
بازیکنان کشورم افتخار می کنم. " در واقع رویا پردازی کلید موفقیت کرواسی بود. آنان
به رویای مشترک شان بال و پر دادند و تا آخرین لحظه برای تحقق آن جنگیدند. سه بار
تا آستانه حذف از جام جهانی رفتند و باز مثل یک ققنوس از خاکستر برخاسته و به بازی
برمی گشتند. هر بار قوی تر از قبل ظاهر می شدند و هر مرحله که بالاتر می رفتند ،
انگار نیرویی تازه به وجودشان تزریق می شد. بازیکنان کرواسی رویای سربلندی ملتی را
داشتند که تاریخ معاصرش با بیچارگی پیوند خورده است. مردم این کشور تا سه ساعت بعد
از شکست مقابل فرانسه همچنان خوشحال در خیابان ها پایکوبی می کردند و این به خاطر
نزدیک شدن بیش از اندازه به رویا بوده ؛ رویایی که با رسیدن به فینال جام جهانی نام
آنان را وارد جغرافیای فوتبال نمود.
" توژمان " اولین رئیس جمهور تاریخ کرواسی یک بار در باره نقش فوتبال در آن کشور گفته بود : " پیروزی های فوتبالی همان قدر در سرنوشت کشورها تأثیر دارند که جنگ ها "؛ به همین دلیل خانم " گرابار کولیندا کیتاروویچ " رئیس جمهور کرواسی تمام مسئولیت های مهم خود در دولت را رها کرده و با پروازی عادی همراه با هواداران تیم ملی شان به روسیه سفر کرد تا در در صحنه های خوشحالی رسیدن کروات ها به فینال جام جهانی سهیم شود. توسعه فوتبال کرواسی می تواند نمونه ای از برنامه ریزی مدون در ورزش معنا شود. این کشور در کنار هلند و اسپانیا ، برترین آکادمی های فوتبال اروپا را در اختیار دارد و به طور میانگین 27 درصد بازیکنانش محصول آکادمی های خودش هستند. اگرچه وضعیت اقتصادی این کشور مطلوب نیست و آخرین آمارهای اکونومیست در سال 2015 نشان می دهد سرانه تولید ناخالص داخلی کرواسی حدود 14 هزار دلار است که در ردیف پایین ترین ها در اروپا به حساب می آید و علاوه بر آن با بدهی هنگفت 4/49 میلیارد دلاری دست به گریبان است ؛ اما شاخص کیفیت زندگی که تلفیقی از درآمد ، امید به زندگی و تحصیلات است ، نشان می دهد سطح زندگی در این کشور پیشرفته است. بنابرین اگر معجزه فوتبال نبود ، شاید نام کرواسی تا این میزان بر سر زبان ها نمی افتاد.
این رویداد نمایانگر آن است که سرمایه
گذاری و موفقیت در ورزش هایی مانند فوتبال که ظرفیت اجتماعی آن ها بالاست ، کشورها
را به سمت خودباوری ، توسعه و پیشرفت هدایت می کند.
در این راستا اشاره به
موفقیت تیم ملی فوتبال ژاپن در جام جهانی نیز خالی از لطف نیست. ژاپن تنها تیم
آسیایی بود که تا یک هشتم نهایی مسابقات بالا رفت ؛ اما در آخرین ثانیه ها گل سوم
را از بلژیک دریافت کرد تا دو گل زده اش برای صعود به مرحله بالاتر چاره ساز نباشد.
ژاپن به غیر از مسائل فنی ، درس هایی را به جهانیان داد که در هیچ یک از تیم های
کشورهای دیگر مشاهده نگردید و آن هم نفوذ آداب اجتماعی و فرهنگی شان در فوتبال بود.
اتفاقی که برای اولین بار در تاریخ جام جهانی رخ داد و ترکش آن در بدن سنگال فرو
رفت ، تأثیر کارت های زرد و قرمز در رده بندی تیم ها در جدول مسابقات بود. سامورایی
ها با دو کارت زرد کمتر نسبت به سنگالی ها ، در شرایط برابر توانستند به دور حذفی
راه یابند و در واقع یکی از عجیب ترین صعود های تاریخ فوتبال را رقم زدند که باید
آن را " صعود اخلاق گرایانه " نام نهاد. راه یابی به مرحله بعد ، فارغ از برد و
باخت و گل زده و گل خورده بر اساس تعداد کارت زرد و قرمز که مستقیماً به مسأله
تعداد خطا و خشونت ورزی در زمین باز می گردد ، می تواند موضوع جالبی برای پیگیری
مقوله اخلاق در ورزش بوده و چه بسا نقطه عطفی در تاریخ مسابقات فوتبال قلمداد
شود.
اکنون که موضوع اخلاق در فوتبال مطرح شد ، جا دارد از اقدام گروهی از هواداران تیم ملی کشورمان در برهم زدن آرامش و استراحت بازیکنان پرتغال در شب قبل از مسابقه با ایران به تلخی یاد کنم که کاملاً مغایر با شئونات اخلاقی بود. این رفتار ناشایست توسط گروهی از هواداران ایرانی سر زد که متعلق به قشر فرودست و طبقه پایین استادیوم روهای ایران نبوده و از قشر مرفه جامعه هستند که توانسته بودند با دلار گران قیمت تور جام جهانی را تهیه کنند و خود را به روسیه برسانند.
فراموش نکنیم که کوچک ترین واکنش ها و برخوردها پای فرهنگ یک کشور نوشته می شود و بر نگرش دنیا نسبت به مردم این سرزمین تأثیرگذار خواهد بود. کافی است به یاد آوریم هواداران فرهیخته تیم ملی ژاپن پس ازشکست دردناک در برابر بلژیک ، از پاکسازی جایگاه خود در استادیوم غافل نشدند و با تمیز کردن آن محیط ، نشان دادند که شهروندانی مسئولیت پذیر هستند. ژاپنی های غم زده فراموش نکردند که در هر شرایطی باید نسبت به وظایف اجتماعی خود پای بند باشند. علاوه بر آن چشم بادامی ها که ملتی مقاوم در برابر بلایای طبیعی می باشند ، ثابت کردند در مقابل بلایای فوتبالی هم همان قدر محکم و با طمأنینه رفتار می کنند. بازیکنان ژاپن بعد از گذشت چند دقیقه دور هم جمع شدند و با نظم و آرامشی مثال زدنی از هواداران باوفای خود که 90 دقیقه با تمام وجود آنان را تشویق کرده بودند ، تشکر نمودند. اعضای تیم ملی فوتبال ژاپن در مقابل هواداران شان تعظیم کرده و در حالی که تمام وجودشان را در زمین بازی گذاشته بودند ، با ادای احترام به آنان درخواست بخشش داشتند. در هنگام ترک ورزشگاه نیز کاغذی روی میز وسط رختکن قرار دادند که روی آن به زبان روسی نوشته شده بود: "متشکریم" - تصویر آن را " پریسیلایانس" یکی از مسئولان فیفا در صفحه توئیترش منتشر کرد و نوشت : " یک الگو برای همه تیم ها ! کار کردن با آن ها یک موهبت بود. "
بدون تردید بازی ژاپن و بلژیک به
عنوان یکی از بازی های کلاسیک جام جهانی در تاریخ ماندگار خواهد شد ؛ زیرا اگرچه
ژاپنی ها نتیجه را واگذار کردند ؛ اما درخشش آنان در این بازی یکی از زیباترین جلوه
های جام جهانی روسیه بود. البته نباید از یاد برد که بلژیکی ها هم کاری کردند که از
سال 1970 تا کنون هیچ تیم دیگری موفق به انجام آن نشده بود. تیم ملی بلژیک در حالی
که تنها 21 دقیقه از زمان مسابقه باقی مانده بود ، با دوگل از ژاپن شگفتی ساز عقب
بود و در حالی که به نظر می رسید به سرنوشت آلمان ، اسپانیا ، پرتغال و آرژانتین
دچار گردد ، با یک بازگشت درخشان و جبران عقب افتادگی و زدن گل پیروزی در ثانیه های
پایانی بازی ، جهان را به حیرت واداشت. در سال 1970 انگلستان به همین شکل آلمان را
شکست داده بود.
مجید نامجو مطلق بازیکن اسبق تیم ملی فوتبال ایران در
یادداشتی با عنوان " ستاره ها در سیستم روز فوتبال جهان حل شده اند " ، خاطرنشان می
سازد جام جهانی 2018 روسیه نشان داد که ستاره ها مانند گذشته در تیم ها جایگاهی
ندارند و " کار گروهی " یا به اصطلاح (team work ) دارای اهمیت است. چنان که دیدیم
تیم های آرژانتین و پرتغال و حتی برزیل که به تک ستاره های خود ( لیونل مسی ،
کریستین رونالدو و نیمار ) متکی بودند ، از دور رقابت ها حذف و در سیستم روز فوتبال
جهان حل شدند. در همین راستا روزنامه اعتماد نیز در یادداشت ورزشی خود به این نکته
اشاره می کند که : " تیم هرچه پرستاره تر باشد ، پر دردسرتر هم خواهد بود. اگر این
ستاره ها یک تیم را تشکیل ندهند و تلاش لازم و کافی را نداشته باشند ، توسط یک عده
پیاده نظام هماهنگ به زانو درخواهند آمد. ستاره ها زمانی می توانند بیشتر و بهتر به
چشم آیند که در قالب یک رهبر و ژنرال به موفقیت تیم کمک کنند ؛ یعنی شرایطی را
ایجاد کنند که بازیکنان دیگر بهتر بازی کرده و عملکرد موثرتری داشته باشند ، نه این
که بازیکنان دیگر شرایط بهتر بازی کردن او را فراهم سازند و این شاید بهترین تعریف
برای یک ژنرال در زمین فوتبال باشد ؛ کاری که از امثال زیدان و مارادونا برمی آمد ؛
اما از مسی و نیمار ساخته نبود.
نامجو مطلق در ادامه مطلب خود نکته ظریف دیگری را مطرح ساخته و یادآور می شود که : " در جام جهانی روسیه تیمی مانند آلمان هم که در اکثر اوقات کار تیمی انجام می دهد و به ستاره متکی نیست هم ، از گروه خود بالا نیامد. دلیل این اتفاق آن است که اگر شما در فوتبال در جا بزنید و به تفکرات قبلی خود اعتقاد داشته باشید و تلاش بیشتر نکنید ، محکوم به شکست هستید. آلمان قهرمان دوره قبل جام جهانی بود و یا اسپانیا در دوره قبل تر آن به قهرمانی رسیده بود ؛ اما آن ها با نوع فوتبالی که ارائه دادند ، نتوانستند از پس حریفان خود برآیند و حذف شدند. " از این رو باید پذیرفت که فوتبال همپای تغییرات شتابدار جامعه حرکت می کند و مربیان نباید به داشته های خود اکتفا کنند و ضروری است خود را به دانش روز مجهز سازند.
در تداوم این بحث وضعیت تیم ملی فوتبال ایران را در بیست و یکمین جام جهانی فوتبال مورد کند و کاو قرار می دهیم. دکتر محمد فاضلی جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی در اوایل آذرماه 1396 بعد از این که مشخص شد با اسپانیا و پرتغال هم گروه شده ایم ، در جستاری متذکر شد این دو کشور قرعه های بدشانسی نبوده و بلکه پرنده های خوشبختی اند. اگر آن ها را فرصت تلقی کرده و فوتبال را درسی برای زندگی بدانیم ، " از بودن با بزرگان استقبال خواهیم کرد و حتماً تلاش خواهیم کرد در سایر عرصه ها نیز کنار آنان بایستیم. " او در یادداشتی دیگر با عنوان " روح زندگی در گروه مرگ " بعد از مسابقات جام جهانی آورده است : " تصور می کنم کنار بزرگان دنیای فوتبال بودن ، به ما اجازه داد حس رقابت پیدا کنیم. تلاشگر باشیم و تا سرحد توان ( آرش گونه ) شادمان و امیدوار برای ایران مبارزه کنیم. از این رو اعتقاد دارم گروه ما در جام جهانی « گروه زندگی » بود. زیستن و رقابت در گروه زندگی مردم ما را شادمانه به خیابان ها کشاند. مردمانی که خود را برآمده از تمدنی چند هزار ساله می دانند و همه شاخص های طبیعی و منابع و توانمندی های انسانی شان ، آنان را نامزد قرار گرفتن در بین بزرگان نشان می دهد . از این رو دوست دارند در کنار آن ها دیده شوند و ابداً نمی خواهند این موضوع فقط در فوتبال باشد. فوتبال آرزوی شان را برآورده کرده بود. احساس مردم این بود که در « گروه زندگی » رقابتی جریان دارد که در نهایت سازنده است. هر هنرنمایی از لایی زدن به پیکه تا گرفتن پنالتی رونالدو را جهان تحسین می کرد و همه کنش ها در جهان دیده می شد؛ بدون آن که سرزنشی در کار باشد. حس این گونه رقابت برای مردم ما دوست داشتنی بود. "
«روح جام جهانی» برای ما و شاید همه ملت ها ، مهم تر از خود جام
است. جام جهانی برای ملت ها گاه دست خدا می سازد و دیه گو مارادونا را به اسطوره
تاریخ کشورش تبدیل می کند و گاه رئیس جمهوری کشور کوچک کرواسی را به وجد آورده و
بزرگی می بخشد و گاه مطالبه یک ملت برای زیستن در گروه زندگی ، جامعه جهانی را به
حرکت وامی دارد. زیستن و رقابت کردن هوشیارانه در گروه زندگی ، راهی به سوی شادی ،
امیدواری ، انسجام و اتحاد مردم ایران است. این همان روح جام جهانی روسیه برای ما
بود.
کارنامه تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی 2018 قابل ستایش بود و تنها یک
گام تا دستیابی به رویای مردم که عبور از مرحله گروهی و رسیدن به مرحله حذفی بود ،
فاصله داشت. به منظور تجدید خاطره های بازی های ایران ، پیام هایی را که اینجانب پس
از مسابقه تیم ملی کشورمان با تیم های اسپانیا و پرتغال برای سایت آخاله و شبکه های
اجتماعی زادگاه مان ارسال نمودم ، یادآور می شوم.
پیام بعد از مسابقه ایران و اسپانیا
:
نمایش بسیار زیبا و غرور آفرین تیم ملی فوتبال ایران مقابل اسپانیا برگ زرینی
دردفتر خاطرات ملت بزرگ ایران به شمار می رود. هر چند نتیجه را واگذار کردیم ؛
امادرخشش بی نظیر فرزندان ایران در آوردگاه جام جهانی فوتبال آن چنان برجسته بود که
مردم تهران و چه بسا سایر شهرها را تا سحرگاهان به خیابان ها کشاند تا قدرشناس
اعتماد به نفس بازیکنان ، کیفیت بالای بازی و مدیریت علمی و هوشمندانه کادر فنی تیم
ایران باشند و اعلام کنند که ما در برابر بزرگترین قدرت های فوتبال جهان نیز توان
ایستادگی داریم. بدون تردید می توان مدعی شد که اگرچه اسپانیا پیروز میدان بود ،
اما ایران بازنده نبود. این غیرت و مردانگی بر مردم ایران مبارک باد.
پیام بعد از مسابقه ایران و پرتغال :
ملت بزرگ ایران دوشنبه شب 4 تیرماه سال
1397 را به عنوان شب تاریخی از یاد نخواهد برد ؛ زیرا فرزندان غیورش در میدان بزرگ
جام جهانی 2018 روسیه مانند آرش کمانگیر هرچه نیرو ، انرژی غیرت و مردانگی داشتند ،
در چله گذاردند و به مبارزه با قهرمان اروپا یعنی پرتغال با کریستین رونالدو ، مرد
سال فوتبال جهان برخاستند و یکی از جلوه های به یادماندنی را در تاریخ ورزش ایران
خلق کردند. مهار پنالتی رونالدو توسط سنگربان تیم ما علیرضا بیراوند ، زیباترین
صحنه ای بود که هرگز فراموش نخواهد شد. درود بر غیور مردان ایران زمین که برای ما
افتخار آفریدند . امروز تیم ملی ایران و جمهوری اسلامی در جهان سربلند است. اگر
بپذیریم که پیروزی فقط در برد و باخت نیست ، تیم ملی فوتبال ایران قهرمان صحنه
فداکاری و جوانمردی در دوره مقدماتی بیست و یکمین جام جهانی فوتبال 2018 میلادی
است. این موفقیت گوارای وجود ملت بزرگ ایران باد.
زندگی پرماجرای بیراوند و غلبه
بر مشکلات عدیده برای تبدیل شدن به یک چهره جهانی برای جوانان ایرانی بسیار درس
آموز است که نشان می دهد یک جوان شهرستانی با اراده از یک خانواده معمولی و با
داشتن کمترین امکانات چگونه می تواند به هدف خود برسد. این چهره محبوب در شبکه ورزش
سیمای جمهوری اسلامی ایران اظهار داشت که آرمان او این است که در ردیف سه دروازه
بان برتر جهان باشد و در این مسیر از هیچ کوششی فروگذار نخواهد کرد.
یکی از دلپذیرترین صحنه هاپس از بازگشت تیم ملی فوتبال ایران از روسیه ، دیدار علیرضا جهانبخش ، چهره با اخلاق و آقای گل لیگ حرفه ای هلند با طرفداری منحصر به فرد به نام «متین» در کوره آجرپزی واقع در خاورشهر تهران بود. وقتی تیم ملی فوتبال کشورمان برای رقابت های جام جهانی در روسیه بود ، عکسی از کودکان در زمین خاکی در کوره های آجرپزی منتشر شد که روی پیراهن هر کدام از آنان نام و شماره یکی از بازیکنان تیم ملی فوتبال دست نویس شده بود. متین روی تی شرت زرد رنگش یک زیرپیراهن رکابی پوشیده و پشت آن نام علیرضا جهانبخش ، مهاجم تیم ملی فوتبال ایران را چسبانده بود. این عکس آن قدر دست به دست شد و در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی چرخید تا به دست خود جهانبخش رسید. این تصویر شاید برای انگیزه دادن به بازیکنان انتشار یافت تا بدانند چه چشم های نگرانی به پاهای آنان دوخته شده و امید بچه های زیادی به به برنده شدن شان گره خورده است ؛ اما همان وقت علیرضا جهانبخش خواست تا کودکی که نام او را به لباسش زده ، معرفی کنند. این خبر باعث شد رویای دیدن جهانبخش ، رویای مشترک متین و هم بازی هایش شود که هر روز در زمین خاکی و خشن روستایشان در حاشیه تهران با دمپایی و توپ پلاستیکی فوتبال بازی می کنند.
در پایان ذکر این نکته را ضروری می دانم که برنامه ریزان جام
جهانی با توزیع بازی ها در استان های مختلف روسیه تقویت وحدت سرزمینی آن کشور را
قوام بخشیدند و با برگزاری موفق و بدون حادثه بازی ها و فراهم کردن تسهیلات لازم
برای آمدن ده ها هزار تماشاگر خارجی و جابجایی آنان در داخل ، توانستند چهره این
کشور را که بعد از حوادث اوکراین در غرب ، خشن و خطرناک ترسیم شده بود ، با مهارت
کامل تلطیف کنند.
روس ها در بعد سیاست داخلی توجه ویژه ای را به مناطق مسلمان
نشین خود معطوف داشتند و علاوه بر ساختن استادیوم های بزرگ ورزشی در آن استان ها و
برگزاری مسابقات در آن ها ، تیم ملی مصر را در شهر گروزنی پایتخت جمهوری چچن اسکان
دادند. برای روسیه ای که از تحریم رنج می برد ، چنین همبستگی ملی بسیار پر ارزش می
باشد.
باشد که آموزه های ما از مکتب فوتبال ، راه گشای توسعه پایدار در ایران
عزیز باشد.
فوتبال
بوی زندگی می دهد
استقبال از بیست و یکمین دوره جام جهانی فوتبال در
روسیه اگر ادعا کنیم که فوتبال مهم ترین رویداد جهانی است که احوال و
احساسات ملت ها را یکی می کند، سخن به گزاف نگفته ایم؛ زیرا هیچ کس نمی تواند انکار
کند که فوتبال به طرز شگفت آوری با زندگی مردم دنیا درآمیخته است و پدیده دیگری از
این دست را در زمانه ما نمی توان یافت که تا این اندازه فراگیر به خانه همگان راه
یافته باشد.
اینجانب به دلیل علاقه ای که به این رشته ورزشی دارم، از چند
ماه گذشته تا کنون سعی کردم خود را ازنشست های علمی و نیز مطالب مطرح شده در
مطبوعات که به کند و کاو درباره فوتبال می پردازند، محروم نسازم. دریکی از روزهای
ماه مبارک رمضان در دانشکده تربیت بدنی دانشگاه تهران میزگردی با عنوان " صلح و جام
جهانی فوتبال 2018 " برگزار شد که جمعی از صاحب نظران نظیر استاد مرتضی محصّص
(کارشناس فوتبال) و دکتر محمد امین قانعی راد (جامعه شناس) در موافقت و مخالفت
با این موضوع به ایراد سخن پرداختند.
جان کلام مخالفان فراگیر شدن
فرهنگ فوتبالی در کشور این است که در دنیای معاصر فوتبال افیون توده ها شده و مانع
از رشد وتوسعه فرهنگی اقشار مختلف جامعه ؛ بخصوص جوانان می گردد تا قادر نباشند به
مسائل اساسی جامعه بپردازند. علاوه بر آن فوتبالیست ها نمی توانند الگویی برای سبک
زندگی کسانی باشند که می خواهند سازنده فردای جامعه باشند؛ کما این که در جریان
مسابقات جام بیستم در برزیل رژیم پلید صهیونیستی، فلسطینی های مظلوم را هدف حملات
ناجوانمردانه وددمنشانه خود قرار داد و افکار عمومی جهان که تحت الشعاع مسابقات
جام جهانی قرار گرفته بود، از این جنایت بزرگ غافل شد و... اما موافقان به گونه
ای دیگر می اندیشند و استدلال می کنند که ماهیت فوتبال مشابهتی با آهنگ زندگی دارد؛
به طوری که اگر با نگاه عالمانه دیده شود، می تواند به انسان ها در خوب زیستن ونحوه
مواجهه با مشکلات و بحران های زندگی یاری رسان باشد.
بنده در زمره افرادی
هستم که با موافقان همدلی بیشتر دارم و البته به جای شیفتگی به فوتبال با نگاهی
انتقادی بازی های فوتبال و مسابقات جام جهانی را مشاهده می کنم. به همین دلیل
مشتاقانه پیگیر تجزیه و تحلیل های کارشناسان رشته فوتبال و نیز جامعه شناسان ،
روانشناسان ، هنرمندان و ... هستم تا با عنایات خداوند متعال بتوانم پس از پایان
جام جهانی فوتبال 2018 روسیه یک جمع بندی مفید داشته و دراین رسانه مردمی انعکاس
دهم؛ ضمن این که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز برنامه های تحلیلی و آموزشی
خود را در خلال پخش مسابقات ارائه خواهد نمود.
با مطالعه مجدد دو مقاله ای که چهار سال گذشته ( خرداد ماه و مرداد ماه سال 1392 )
با عناوین" فوتبال ایران در گذر زمان : با فوتبال دوستان گلپایگانی از خندق هفده تن
تا استادیوم های برزیل " و " عبور از جام بیستم : فراتر از اشک ها و لبخندها "
نگاشتم، با جناب آقای نیکنامی مدیر محترم سایت آخاله، اتفاق نظر داشتیم که مطالب آن
مقالات همچنان بدیع و تازه بوده و مناسب است قبل از شروع مسابقات جام جهانی و به
عنوان خاطره و نوستالوژی رونمایی شوند تا علاقه مندان فوتبال آن ها را مورد مطالعه
قرار دهند. اما در چارچوب نگرش اینجانب مبنی بر لزوم "جهانی اندیشیدن و بومی عمل
کردن" ، برای یافتن ردپای فوتبال در گلپایگان، موضوع را با استاد و پیشکسوت عرصه
ورزش در زادگاه مان جناب آقای نصرت الله حمیدی رئیس اسبق اداره تربیت بدنی گلپایگان
و خوانسار در میان گذاشتم که ایشان بزرگوارانه مطلب زیر و تصاویر مرتبط با آن را در
اختیارم قرار دادند.
باشد که این مشارکت در نوشتن مقاله برای شما مخاطب محترم
جذابیت ایجاد کند. امیدواریم تیم ملی فوتبال کشورمان نیز توانمندی خود را با
ارائه بازی های زیبا و جوانمردانه متکی بر اخلاق که نمادی ازشایستگی های ملت بزرگ
ایران است، در این آوردگاه بزرگ صرف نظر از هر نتیجه ای که حاصل گردد، به نمایش
بگذارد. در ادامه، مطلب ارسالی استاد نصرت الله حمیدی تقدیم حضورتان
می شود.
*********************************************************
باسلام به تمامی ورزشکاران رشته های مختلف ورزشی محلی، خیابانی ، شهری ، کشوری، قاره ای و جهانی و همه انهایی که با روحیه بزرگ ورزشی، جسم خود را توانمند کردند تا گفتار نیک ، پندار نیک و کردار نیک را درجامعه گسترش بخشند. یکی از پرطرفدارترین ورزش های توپی با نام فوتبال که مبتکر آن انگلستان است ، توسط این کشور به جهان معرفی شد و در سال ۱۹۶۶ میلادی برای اولین بار میزبانی مسابقات جهانی فوتبال راعهده دار بود. شور وشوق این مسابقات به حدی بود که در ۵۲ سال پیش از این یعنی درسال ۱۳۴۵ ، اینجانب نصرت الله حمیدی را بر آن داشت تا در آغاز جوانی به عنوان یکی از ورزشکاران پرورش یافته مکتب شاهین درمحله چهارصد دستگاه تهران و از علاقه مندان اتشین تیم فوتبال برزیل ، در زمینی پشت دبیرستان امام خمینی" ره " ( فردوسی سابق ) ، فوتبال گلپایگان را که در دهه های ۱۳۲۰ و۱۳۳۰ خورشیدی سابقه درخشانی در کشور داشت و پس از آن با رکود مواجه شده بود ، مجددا با چند نوجوان راه اندازی کنم . ابتدا با دو دروازه چوبی وبافتن تور دروازه به دست نوجوانان فوتبالیست ازجمله آقایان سعید حمیدی ، مسعودحمیدی و حمیدرضا حمیدی که هم اکنون استاد ورزش دردانشگاه خواجه نصیر تهران هستند
فرزندان مرحوم عباس حمیدی خبرنگار روزنامه کیهان و از فوتبالیستهای دهه ۱۳۲۰ گلپایگان و مصطفی حاج محمدی که هم اکنون خودش و فرزندش از داوران برجسته فوتبال تهران هستند ، فرخ مهاجری ، حسین مهاجری ، حمید رضا اعظمی، مرحوم منوچهر اردشیری و مرحوم کامران اردشیری فرزندان مرحوم اکبر میرزای اردشیری که خودش از نخبگان فوتبال دهه ۱۳۲۰ کشور بود ، منصور نوروزی فرزند مرحوم مهدی نوروزی دبیر ارزشمند ریاضی و برادر زاده آقای علی نوروزی کاپیتان فوتبال دهه ۱۳۳۰ گلپایگان، جناب آقای سید مهدی شمسی و دیگر نوجوانان ، فوتبال را درگلپایگان راه اندازی نمودیم .
اولین تیم فوتبال گلپایگان با نام " نصیر " تاسیس شد وکم کم تیم های محلی دیگری پای به میدان گذاردند. ازجمله " ستاره ابی " منطقه بابا عبدلله " اریا " محله خیابان بهداشت و " مبارز " از محله هفده تن و سایر محله ها ... درسال ۱۳۴۷ با تلاش وپیگیری مرحوم علی اصغر جابری مسئول وقت ورزش اموزش و پرورش وپیگیری های ان مرحوم و دیگر مسئولان و پشتکار و حمایت اکثریت فوتبالیستهای دهه ۱۳۴۰ گلپایگان ، زمین فوتبال خاکی در استادیوم کنونی تختی افتتاح گردید و همه ساله مسابقات بصورت جدول دوره ای و یا حذفی انجام می گرفت.
تیم های فوتبال
گلپایگان به صورت محلی شرکت می کردند و دارای کسب مقام شهری و یا استانی می شدند
که خوشبختانه در این مسیر پرافتخار تا کنون بازیکنان برجسته ای نظیر آقایان نکونام
و محمودی و ... به تیم های مطرح لیگ برتر نظیر ذوب آهن و ... راه یافته اند. بدون
تردید زادگاه ما دارای استعدادهای قابل توجهی است که می توانند در توسعه ورزش
تاثیر گذار باشند و باید توسط مدیران دلسوز کشف و شناسایی شوند. در پایان اینجانب
نیز به نوبه خود برای درخشش بازیکنان تیم ملی فوتبال کشورمان آرزوی توفیق
دارم.
ما زنده به آنیم
که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم
ماست
استاد علی اکبر جعفری سرمایه ای نمادین در گلپایگان
به بهانه نکوداشت ایشان در روز معلم
ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم هیچ نه معلوم شد بهر چه من زیستم
موج زخود رسته ای بازخرامید و گفت هستم اگر می روم گرنروم نیستم
"اقبال لاهوری "
نگارش این مقاله برای اینجانب از یک سو دشوار و سنگین و از سوی دیگر شیرین ودلپذیر بود. دشوار به این جهت که ویژگی های برادرم را توصیف می کنم و درفرهنگ ما زیبنده نیست کسی از خود و خانواده اش تعریف وتمجید نماید. اما به دلیل این که هم در مراودات خانوادگی و هم در دوران دبیرستان، استاد جعفری معلم بنده بوده اند، بسیار خوشایند بود. بنابرین از شما خواننده محترم تقاضا می کنم مطالب زیر را ازمنظر یک شاگرد که قصد دارد نسبت به معلم خود ادای دین کند، مطالعه نمایید. درعین حال با توجه به این که همه انسان ها دارای نقاط قوت و ضعف بوده و هیچ کس معصوم نیست، قصد ندارم از ایشان اسطوره بسازم؛ بلکه تأکید من بر سجایا و ویژگی های چهره ای است که برای اغلب دانش آموزان خود الگو می باشد. به عبارت دیگر استاد علی اکبر جعفری قبل از خانواده اش به جامعه و بخصوص مردم شریف گلپایگان تعلق دارد.
درعنوان این مقاله " سرمایه نمادین " ذکر شده است؛ از این رو مناسب می دانم ابتدا این مفهوم را مورد واکاوی قرار دهم.
هرگاه یک سرمایه اقتصادی مثل ساختمان، میدان، مجسمه و... یا یک سرمایه فرهنگی مثل تابلوی نقاشی، اثر هنری و... یا یک سرمایه انسانی مانند استاد، هنرمند، موسیقی دان و ... به مرز شهرت همراه با احترام و افتخار برسد، به یک سرمایه " نمادین " تبدیل می شود. در چنین حالتی این سرمایه نمادین توانایی آن را دارد تا سایر سرمایه های جامعه را دورهم جمع نموده، انباشت کند و به همکاری وادارد. نتیجه حاصل شده این است که ارزش هایی تازه خلق گردیده و فرصت های جدیدی ایجاد می گردد. بازارسنتی تبریز، میدان نقش جهان یا سی و سه پل که در گذشته سرمایه های اقتصادی بوده اند، امروز برای ما سرمایه های نمادین هستند. مولوی، حافظ، فردوسی و سعدی که در گذشته سرمایه های فرهنگی این جامعه بوده اند، امروز تبدیل به سرمایه های نمادین شده اند. امیرکبیر و امثال او سرمایه سیاسی بوده اند که اکنون برای جامعه ما سرمایه نمادین شده اند
پس از تشریح این مفهوم،
ویژگی ها و خصوصیات کنشگری 58 ساله استاد علی اکبر جعفری را در عرصه تعلیم و تربیت
به عنوان سرمایه ای نمادین به تصویر کشیده و مورد بررسی قرار می دهم. بدیهی است دوستان و علاقه مندان
استاد ممکن است زوایای دیگری از عملکرد ایشان را که بنده از قلم انداخته ام، در ذهن
داشته باشند که جا دارد نظر خود را اعلام کنند. پس از دقت نظر در کارنامه استاد،
موارد زیر توجه بنده را به خود جلب نمود که هر کدام را در حد توان خود توضیح می
دهم.
پیوند اخلاق و علم
معلمی شغل انبیا بوده و هدف بعثت نبی مکرم اسلام حضرت محمدابن عبدالله (ص) اتمام مکارم اخلاق است. ( اِنّی بُعثتُ لِاُتمّمَ مَکارِمَ الاَخلاق ) – استاد جعفری طی مراحل فعالیت در محافل آموزشی هرگز پای خود را از دایره اخلاق و ادب فراتر نگذاشت. احترام به دانش آموزان و حرمت نهادن به همکاران، روحیه نهادینه شده در شخصیت ایشان است. اگرچه از حل یک مسئله ریاضی خشنود می گردد؛ اما تا کنون حتی به اندازه سرسوزن دچارغرور علمی نشده و در محیط های آموزشی همواره زمینه ساز درخشش معلمان و بخصوص دانش آموزان سابق خود بوده که پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه در رشته ریاضی و سایر رشته ها، همکار جدید او شده اند.
انتقاد پذیر است و اگر مرتکب اشتباهی شود، از عذرخواهی دریغ نمی ورزد. در نشست های صنفی و گروهی ضمن اظهار نظرو ارائه دیدگاه خود، به تصمیم و خرد جمعی احترام گذارده و به اخلاق آکادمیک سخت پای بند است. در کلاس های درسی خود حق دانش آموزان را به شایستگی ادا می کند. همواره سر وقت و چه بسا زودتر از دانش آموزان در کلاس حاضر گردیده و مطالب نو عرضه می نماید. مطالعه قبل از کلاس درس ازاصول بنیادی تکاپوی علمی و رسالت آموزشی ایشان به شمار می رود؛ زیرا بر این باور است که عصر کنونی، عصر شتابندگی تاریخ است و معلم امروز با معلومات دیروز نمی تواند پاسخگوی نسل فردا باشد.
آینده نگری
حضرت علی (ع) می فرمایند : " ادّبوُ اَولادُکُم بِغَیرِ زَمانِکُم " – فرزندان خود را برای زمانی غیر از زمان خودتان تربیت کنید. در واقع آن بزرگوارتغییرات اجتماعی و نو به نو شدن جامعه را مورد تأکید قرار می دهد. تعبیر برتراند دوژونل به عنوان یکی از بزرگترین آینده شناسان قرن بیستم که هم حکیم و هم آینده نگر بود، این است که در غیاب آینده نگری، تمدن سازی ناممکن می شود. یعنی فقط جوامعی قادر به ساختن تمدن هستند که بتوانند چند گام جلوتر از زمانه خودشان باشند. بنابرین ایجاد حساسیت به آینده یک خدمت بزرگ است. استاد جعفری همواره در کلاس های درس افق های دوردست در عرصه های گوناگون اجتماعی و فرهنگی را برای دانش آموزان ترسیم کرده و علاوه بر آن آینده سازان را برای نقش آفرینی در فردای ایران آماده می سازد. ازسال های دورتا کنون که تعداد قابل توجهی از دانش آموزان سابق ایشان در سنگر مدیریت و بدنه کارشناسی بخش های مختلف صنعتی، کشاورزی، آموزشی و فرهنگی کشور ایفای نقش نموده اند، هرکدام خود را وام دار تلاش و دلسوزی ایشان می دانند.
ایجاد انگیزه و امید در راستای توسعه انسانی
بدون تردید یکی از کارکردهای کلاس های درس استاد جعفری زدودن یأس و ناامیدی در میان دانش آموزان است. به عبارت دیگر مضمون آموزه های ایشان معنی دار کردن زندگی است. دراین راستا آنچه که شالوده تلاش و فعالیت این چهره خدوم را تشکیل می دهد، اعتقاد به توسعه انسانی و شکوفایی استعدادها به عنوان موتور پیشرفت جامعه است. به زبان دیگر راز تکامل یک کشورقبل از سرمایه های مادی، سرمایه های فرهنگی و انسانی است. از سوی دیگر تشویق و ترغیب دانش آموزان به یادگیری عمیق درس ها، پرهیزدادن آنان از رجوع به حل المسائل، دعوت به تفکر و سوق دادن آینده سازان به مراحل عالی تحصیل یکی از مهم ترین ارکان فکری استاد جعفری در فرآیند تدریس بوده است. با مشاهده موفقیت دانش آموزان خود در کنکور سراسری شور و شعفی وصف ناپذیرهمه وجود ایشان را تسخیر کرده و عزمی تازه را برای خدمت به سایر دانش آموزان، بخصوص کسانی که سالهای بعد از آن برای ورود به دانشگاه آماده می شوند، آغاز می نماید. سال تحصیلی گذشته ( 96 – 1395 ) زمان برگزاری کنکور ، ایشان در کانادا بودند. چند روز قبل از آزمون سراسری پیامی از طریق رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی خطاب به دانش آموزان ارسال نموده و با روحیه بخشیدن به آنان ایجاد انگیزه کرد. وقتی متوجه شد که آقای سید محمد مشرفی با 86 سال سن به عنوان کهن سال ترین داوطلب ایران در آزمون سراسری شرکت نموده است، پیامی دلکش و زیبا خطاب به ایشان ارسال نمود که در شبکه های اجتماعی شهرستان و سایت آخاله و هفته نامه " صدای گلپایگان " انعکاس یافت.
از این رو یأس و تسلیم در برابر مشکلات در منظومه فکری ایشان جایگاهی ندارد. بارها در مصاحبه های تلویزیونی عبور موفقیت آمیز خود را در عبور از سنگلاخ ها و موانع بزرگ زندگی تشریح کرده و بر نقش اراده انسان در پیروزی مقابل بالاترین مشکلات تأکید نموده است.
او بارها از دانش آموزی یاد می کند که با وجود برخورداری از استعداد به دلایلی قصد انصراف از تحصیل را داشت؛ اما به دلیل عمل به توصیه ورهنمودهای ایشان ازتصمیم خود بازگشته و هم اکنون در یکی ازبزرگ ترین دانشگاه های جهان به تدریس ریاضی مشغول است.
تأکید برکسب مهارت های زندگی
از موارد برجسته ای که در کلاس های درس ایشان ملاحظه می شود، نهادینه ساختن مهارت هایی نظیر توانمند سازی در ایجاد ارتباط، تصمیم گیری، انطباق پذیری با محیط های گوناگون، حل مسائل اجتماعی و ... می باشد. استاد جعفری براین باور است که باید با فراهم آوردن بستر و فضای مساعد برای اندیشیدن، ذهن جویندگان علم و دانش را ازمرحله تفکر ساده و توصیفی به تفکر تحلیلی و انتقادی و سرانجام به مرحله خلاقیت و ابتکار رهنمون ساخت. به نظر ایشان باید به جای مخزنی کردن ذهن فرزندان این مرز و بوم، انسان های توانمند تربیت کنیم؛ زیرا تحصیل کردگان ناتوان نه تنها کمکی به کشور نمی کنند، چه بسا ممکن است مخرب هم باشند. دراین راستا مواردی مانند " ایجاد اعتماد به نفس "، " توانایی خودمدیریتی "، "بهداشت روانی "، " روحیه مشارکت جویی " و ... باید سرلوحه اقدامات آموزشی قرار گیرد. دکتر محمدامین قانعی راد ( جامعه شناس ) طی مصاحبه ای در رابطه با نقش مدارس امروزی می گوید : " بررسی ها نشان می دهد دانش آموزان ایرانی که دیپلم ریاضی می گیرند، در دانشگاه های خارجی به نسبت سایر دانشجویان، دانش بالاتری دارند؛ اما بعد از دو یا سه سال عقب می مانند. گرچه سطح دانش ریاضی دانشجویان خارجی پایین تر از ایرانی هاست ، ولی آنان از استعدادهایی نظیر ظرفیت برقراری ارتباط با بینش ریاضی و آگاهی از نقش ریاضیات در زندگی و ... برخوردارند؛ درحالی که دانشجویان ایرانی از آن بی بهره اند. " در همین راستا تلاش استاد جعفری در کلاس ها به جای تکیه بر هوش ذاتی، بر هوش هیجانی که مستلزم دارا بودن خصوصیاتی نظیر پشتکار، خوش بینی به آینده، مثبت نگری، تلاش و توکل بر خدا و ... می باشد، استوار است.
احترام به استادان و ارتباط با دانش آموزان
یکی ازویژگی های برجسته استاد جعفری قدرشناسی و به نیکی یاد کردن ازمعلمان، استادان وپیشکسوتان خود در همه مقاطع تحصیلی ازابتدایی گرفته تا دبیرستان و دانشگاه می باشد. ایشان اعتقاد دارد در جهانی که با همه پیشرفت های صنعتی و علمی، از ساختمان های قدیمی و ظروف کهنه خود به عنوان میراث تمدن نگهداری می کنند، دریغ است که ما از چنین منبع عظیم اندیشه های انسانی پاسداری نکنیم. او می گوید " من بدین توفیق سرافرازم که پای برشانه های بلند قامت تاریخ علم نهم و از فراز آن بر افق بازتری نظر بیفکنم؛ در غیر این صورت بر نردبانی عاریتی تکیه زده ایم ". از این رو در اغلب مقالات ایشان که در سایت آخاله و هفته نامه " صدای گلپایگان " انعکاس یافته، ادای دین به معلمان و پیشگامان خود در رشته های گوناگون؛ بخصوص ریاضیات به چشم می خورد. درعین حال از خصوصیت های بارز استاد جعفری ارتباط مستمر با دانش آموزان قدیم و جدید خود می باشد. نسل های متعدد دانش آموزان که پس از ورود به دانشگاه در سنگرهای مختلف، خدمت گزار کشور و مردم بوده و از خرمن دانش ایشان و همکارانش خوشه چینی کرده اند، فرزندان معنوی ایشان هستند، به طوری که در نوشته ها و سخنرانی های خود مانند یک پدر کلمه " فرزندم " رادر مورد آنان به کار می گیرد.
گرایش به نوآوری
استاد جعفری در طول دوران تدریس خود به منظوردستیابی به اهداف همواره نوآور بوده؛ به گونه ای که این ویژگی یکی از مهم ترین عوامل موفقیت ایشان در شکستن بن بست ها و پیدا کردن معبرهای جدید برای رسیدن به مقصد بوده است. به نمونه ای در این مورد اشاره می کنم.
مجله یکان که یک رسانه مهم در حوزه ریاضیات ازبهمن 1342 تا اسفند 1356 بود، برای دانش آموزان یک منبع قابل اعتبار وبه راستی تحول آفرین بود و انقلابی در آموزش ریاضی کشورمان ایجاد کرد. مباحث مندرج درمقالات آن در زمره بحث های نوین ریاضی بود که برای نخستین بار مطرح می شد. مجله یکان تأثیر عمیقی در گسترش دانش ریاضی دبیران ودانش آموزان داشت و در زمانه ای که هیچ یک ازوسایل ارتباطی امروز مانند اینترنت وشبکه های اجتماعی در دسترس نبود، این رسانه آموزشی توانست علاقه مندان زیادی را در سراسر کشور جذب کند و شمارگان قابل قبولی داشته باشد.
بهره گیری از ظرفیت رسانه ها در جهت پیشبرد اهداف
از همان روزهای آغازین فعالیت سایت آخاله و نیز راه اندازی هفته نامه " صدای گلپایگان "، ایشان همکاری مستمر خود را با رسانه های محلی آغاز نمود. استاد جعفری بر این باور است که برای آگاه سازی و تنویر افکار عمومی باید ازهمه ظرفیت ها بهره برد. طی چند سال گذشته نیزکه شبکه های اجتماعی در تعامل میان مردم نقش آفرینی کرده اند، با پیام های امید آفرین در گروه ها و درمیان دوستان و دانش آموزان قدیم و جدید خود، خون تازه ای برای تکاپو و فعالیت دررگ ها جاری می سازد.
خاطرات تدریس ریاضیات ایشان در سیمای جمهوری اسلامی ایران طی دوران دفاع مقدس و درهنگام موشک پرانی ها و بمباران های رژیم بعث عراق که شهرهای بزرگ بخصوص تهران و اصفهان و ... را هدف قرار می داد، در یادها باقی است. ایشان بدون هراس از تهدیدات صدام ، از گلپایگان راهی تهران می شد و با عشق در تلویزیون به آموزش می پرداخت.
از موارد قابل توجهی که باید مورد اشاره قرار داد، این است که استاد جعفری در زمینه آموزش تنها به کلاس بسنده نکرده، بلکه از ژانر هنری تئاتر هم استفاده می کردند. ایشان هم در نقش کارگردان و هم در نقش های مختلف بازیگری بارها به انتقال مفاهیم عمیق زندگی به مخاطبان خود پرداخته اند. نمایشنامه های " فقر و جنایت "، " بین مرگ و زندگی " و ... از نمونه های بارزی است که دانش آموزان قدیم ایشان، صحنه های مختلف آن ها را به یاد می آورند. درحقیقت تئاتر دارای ظرفیت بالای آموزشی در زمینه نحوه مواجهه با فراز و فرودهای زندگی و نیز بستری مناسب برای تمرین گفت و گو در جامعه است. از این رو استاد جعفری سالن تئاتر را تداوم کلاس های درس قلمداد می نمود.
نگاه میان رشته ای وسیستماتیک به مسائل جامعه
استاد جعفری با وجود علاقه شدید به ریاضی، هرگز خود را در این رشته محصور نکرده و با نگاه میان رشته ای خود در رابطه با مسائل جامعه به تجزیه و تحلیل می پردازد. امروز اندیشمندان به این نتیجه رسیده اند که شاخه های مختلف علوم مانند حلقه های زنجیر به هم متصل هستند. از این رو یک فعال علمی، فرهنگی باید برای پیشبرد اهداف خود، دیدگاهی کل گرایانه و سیستماتیک داشته باشد. به همین دلیل ایشان از هربحث علمی بخصوص مطالعات متون دینی نظیر قرآن و نهج البلاغه استقبال نموده و بر همین اساس علاوه بر کتاب های ریاضی نسبت به تألیف " شیوه تدریس قرآن" برای مراکز تربیت معلم نیز اهتمام ورزیده است. با ادبیات و شعر الفتی دیرینه دارد، به طوری که استفاده از ژانر شعر دراکثر سخنرانی ها و مقالات ایشان به چشم می خورد.
ایشان علاوه بر کتاب های درسی، دانش پژوهان را به مطالعه کتاب های غیر درسی نیزتشویق نموده و همواره قرار دادن کتاب ومطبوعات را در سبد فرهنگی خانواده ها مورد تأکید قرار می دهد. مناسب می دانم خاطره ای را از خدمت استاد جعفری برای تحول ذهنی خودم بازگو کنم. در دهه 50 شمسی که جوانان در مدار جاذبه های دنیای غرب قرار گرفته بودند ، آثار آن در نحوه پوشش وخوراک و... تجلی می کرد. از آنجا که بنده نیزدر سال های آخر دبیرستان تا حدودی تحت تأثیر این فضا قرار گرفته بودم، ایشان از من خواستند به یک سخنرانی که در نوار کاست ضبط شده بود، گوش دهم و هرچه برداشت کردم، بازگو نمایم. آن سخنرانی برای بنده به قدری جاذبه داشت که نقطه عطفی در زندگی ام به وجود آورد. بعداً متوجه شدم که این سخنرانی با عنوان " الیناسیون " یا " ازخودبیگانگی فرهنگی " توسط زنده یاد دکتر علی شریعتی ایراد شده بود.
خوشبختانه روحیه یادگیری
مداوم و عطش برای درک تغییرات شتابدار دنیای معاصر همواره ایشان را " به هنگام "
ساخته و به فرمایش حضرت علی ( ع ) جامه عمل پوشانده که باید " فرزند زمان خویشتن
باشیم ". خالی از لطف نیست یادآور شوم در موارد متعددی مقالات جدید علمی و فرهنگی
را که در مطبوعات به چاپ رسیده، باهم مطالعه کرده و مفاهیم مطرح شده را مورد بحث
قرار می دهیم. با وجود فاصله سنی اینجانب با ایشان که 16 سال است، هرگز فاصله عاطفی
و شناختی با یکدیگر نداشته و در مواردی شاید زمان مطالعه مشترک ما به یک تا دو ساعت
هم رسیده است. هر کدام از ما زمانی که قصد داشته باشیم مقاله ای را برای بارگذاری در سایت آخاله و یا
درج در هفته نامه " صدای گلپایگان " ارسال نماییم، در تمام مراحل مشورت می کنیم.
حتی زمانی که در خارج از کشور بودند، از
راهنمایی های ایشان در طرح و پردازش موضوع ها استفاده می کردم.
به نظر اینجانب استاد علی اکبر جعفری یکی از خوشبخت ترین و موفق ترین انسان هایی است که قدر نعمت ها و استعدادهایی را که خداوند به او ارزانی داشته، دانسته و همواره شکرگزار است. بارها در مصاحبه های تلویزیونی خاطرنشان ساخته که: " شکر خدا که هرچه طلب کردم از خدا بر منتهای مطلب خود کامران شدم "- همواره گفته اند در کنار انسان های موفق، همسران وفادار ایفای نقش کرده اند. اینجانب شهادت می دهم که همسر بزرگوارش در فراز و فرودهای زندگی مشترک شان همراهی صمیمی ودلسوز بوده ودر کنار او فرزندان هم ازهیچ کوششی در مسیر موفقیت استاد جعفری فروگذاری نکرده اند.
اگرچه پاداش هر عمل صالحی نزد خداوند متعال محفوظ است؛ اما استاد جعفری در طول حیات آموزشی خود از سوی مردم شریف همواره قدر دیده و برصدر نشسته است. همشهریان عزیز و گرانقدردرهمه مراحل و بخصوص در ایام درمان ایشان که به علت عارضه قلبی در اصفهان و تهران بستری بوده اند، در ابراز همدلی و حق شناسی سنگ تمام گذارده و ما را شرمنده عواطف پاک والطاف صمیمانه خود ساختند. جا دارد از اقدام ارزشمند و ستودنی کارگزاران اداره آموزش و پرورش گلپایگان که مراسم روزمعلم سال 1397 را به نکوداشت خدمات علمی و آموزشی استاد علی اکبر جعفری اختصاص دادند، صمیمانه تشکر نموده و امیدوارباشیم در راستای احترام به ساحت علم وفرهنگ، تکریم و بزرگداشت سایر خادمان به آموزش و پرورش نیز در مناسبت های آینده تداوم یابد.
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
این پنجره ،
این خاطره ها را نفروشید*
سنجش رویداد رسانه ای بهمن ماه گلپایگان در ترازوی
اخلاق
در حریم عشق نتوان دم زد از گفت و
شنید
زان که آن جا جمله اعضا چشم باید
بود و گوش
بر بساط نکته دانان خودفروشی
شرط نیست
یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل
یا خموش
"حافظ "
اتفاقی که درروز
دهم بهمن ماه 1396 درگلپایگان صورت گرفت ، حاوی درس آموزنده ای برای مردم و بخصوص
اصحاب رسانه است تا جایگاه اخلاق را در فرآیند تهیه ، تنظیم و ارسال اخبار مورد
توجه بیشتر قرار دهند.
صاحب نظران علوم ارتباطات اجتماعی در ایران از میان
نظریه های هنجاری رسانه ها ( اقتدار گرا ، آزادی گرا ، کمونیستی ، مسئولیت اجتماعی
و رسانه های توسعه بخش ) که توسط دنیس مک کوئیل ارائه گردیده ، مناسب ترین تئوری را
برای جامعه ایران نظریه "مسئولیت اجتماعی" قلمداد می نمایند. منظور از نظریه های
هنجاری رسانه ها تشریح "بایدها و نبایدهای " حاکم بر وسایل ارتباطی است. به عبارت
دیگر مشخص می سازند مهم ترین مسائلی که رسانه ها باید به آن بپردازند یا اجتناب
کنند ، چیست؟ نظریه مسئولیت اجتماعی بر پایه این فرض بنا شده که آزادی همیشه
تعهداتی را به همراه دارد و رسانه ها که دارای قدرت ویژه ای هستند، باید در مقابل
جامعه مسئول باشند. به عبارتی آزادی و تعهد دو روی یک سکه اند و همانطور که رسانه
ها و بخصوص مطبوعات آزادند از دولت و سایر نهادها انتقاد کنند، در قبال مصالح و
منافع ملی و پاسخ به نیازهای جامعه دارای مسئولیت می باشند.
یکی از مهم
ترین مشخصات این نظریه ،پای بندی به اصول اخلاقی حرفه روزنامه نگاری و تأکید
براصولی نظیر استقلال ، بی طرفی و عینی گرایی می باشد. در طی سال های اخیر ، جهان
حرکتی نوین و سریع را در جهت احیای کرامات و اصول اخلاقی در همه زمینه ها وشاخه های
علمی ( پزشکی ، زیست محیطی، توسعه و...) آغاز نموده است. در این میان حوزه رسانه
بدان جهت که به طور گسترده ای با تمام اقشار ،فرهنگ ها و ارزش های گوناگون سر و
کاردارد و رسالت اش افزایش آگاهی و ارتقاء فرهنگ است، نسبت به رعایت این اصول از
اولویت بالاتری برخوردار بوده و لازم است بیش از سایر حوزه ها به این امر مهم و
حیاتی توجه داشته باشد.
آفتی که امروز رسانه ها و بخصوص فضای مجازی را
تهدید می کند، فاصله گرفتن از اخلاق است و به همان میزان که رسانه ها از اخلاق
فاصله بگیرند، جامعه نیز از آن ها فاصله می گیرد. کتمان حقایق ، قلب واقعیات
وانتشار خبر نه با هدف بیان رویداد ، بلکه با انگیزه پیشبرد منافع شخصی و مقاصد
حزبی و گروهی ، سرانجام گوهر اعتماد افکار عمومی را درهم می شکند و مردم را از
رسانه ها رویگردان می سازد. بخشی از این اعتماد آفرینی و اثربخشی بر افکارعمومی ،
به عهده روزنامه نگاران و اهالی رسانه است که رسالت حرفه ای خود را بر مبنای وجدان
، انصاف ، اخلاق حرفه ای و منافع ملی پی بگیرند و البته وجه دیگر آن هم فراهم ساختن
زمینه های مناسب اجتماعی و فضای مطلوب برای رسانه هاست تا قادر به ایفای نقش خود
باشند.
مقصود ازاخلاق رسانه ای مجموعه قواعدی است که
باید دست اندرکاران رسانه ها ، داوطلبانه و بر اساس ندای وجدان و فطرت خویش در
انجام کار حرفه ای رعایت کنند؛ بدون آن که از سوی دولت ها یا کانون های قدرت و ثروت
تحت فشار قرار گیرند. آن گونه که " دفلور " و "دنیس" گفته اند به طور کلی رعایت
اخلاق توسط رسانه ها در سه نقطه متمرکز است :
- درستی و انصاف و زیبایی در تهیه
گزارش ها و سایر فعالیت های جنبی آن
- رفتار گزارشگران به ویژه در ارتباط با
منابع خبری
- خودداری از درگیرشدن در برخورد با منافع گروه های
مختلف
دراین راستا همان گونه که
احترام به حقوق روزنامه نگاران از سوی دولت و مردم حیاتی بوده تا آنان بتوانند نقش
کلیدی و بنیادی خود را به راحتی ایفا کنند، رعایت موازین و مقررات حرفه ای نیز
ضروری و الزامی است تا جامعه دچار هرج و مرج نگردد.
کوفی عنان دبیر کل اسبق
سازمان ملل متحد در پیامی به مناسبت روز جهانی مطبوعات تأکید نمود : " ازتمام
خبرنگاران می خواهم از حق آزادی بیان به گونه ای مسئولانه و موثر استفاده کنند " و
در ادامه افزود: " رسانه ها نفوذ قدرتمندی بر رفتار بشر دارند. بنابرین نباید وسیله
ای برای تحریک ، تباهی یا اشاعه تنفر باشند. رسانه باید امکان رازداری را برای عدم
تجاوز به حریم آزادی های اساسی به کار گیرد."
مناسب است دراین رابطه به قانون اساسی به عنوان سند حقوقی نظام جمهوری اسلامی
ایران نظری بیفکنیم.
به موجب اصل
بیست و چهارم " نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند ؛ مگر آن که مخل به مبانی
اسلام یا حقوق عمومی باشند. تفصیل آن را قانون تعیین می کند." منظور از حقوق عمومی،
حقوقی است که همه مردم به موجب حیثیت فردی یا اجتماعی از آن ها برخوردارند. حقوق
فردی هر گونه حقی است که شامل هر شخصیت حقیقی یا حقوقی به صورت ذاتی یا اکتسابی می
گردد. بنابراین به حکم اصل بیست و چهارم با تمسک به گردش آزاد اطلاعات نمی توان
اخبار و مطالبی را منتشرکرد که موجب تعرض به حقوق شخصی افراد شود. در این بخش
تفاوتی بین اشخاص حقیقی و حقوقی نیست و ارتکاب این امر علیه اشخاص حقوقی نیز ممنوع
است.
یکی از استثناهای حق کسب خبر که خبرنگار مجاز نیست از آن اطلاعاتی به
دست آورد، حریم خصوصی است. حریم حصوصی بخشی از زندگی اشخاص است که یک فرد متعارف
آن را متعلق به خود دانسته و ورود به آن را برای دیگران جایز نمی داند. حریم خصوصی
به عنوان یک حق بشری مطرح است و از کرامت ذاتی انسان ها سرچشمه می گیرد. یکی از
موارد مشخص حریم خصوصی حق بر محفوظ ماندن صدا و تصویر شهروندان است که بدون اطلاع
یا اجازه از آنان نمی تواند موضوع کسب خبر قرار گیرد ؛ مگر در مواردی که شخص در
تجمعات عمومی مانند ورزشگاه ها ، همایش ها ، تظاهرات ، پارلمان و ... حاضر شده باشد
. درواقع فرد با حضور در این مجامع عملاً از حق خود بر تصویر و صدای خود اعراض کرده
است.
لطمه هایی که از ناحیه رسانه ها متوجه شخصیت افراد می شود ، عمدتاً
تمامیت معنوی آنان را نشانه می رود. رسانه ها ممکن است ناخواسته و یا خدای ناکرده
مغرضانه آبروی یک فرد را لکه دار ، مسائل خصوصی افراد را افشاء ، از نام و شهرت یک
شخص سوء استفاده یا فردی را به غلط به افکار عمومی معرفی و چهره نادرستی از وی در
انظار دیگران ترسیم کنند.
فراموش نکنیم که در دنیای رسانه ای شده امروز، اخلاق مسئولانه رسانه
ای به جای منطق قدرت ، منطق حقیقت را می پذیرد. به جای نفرت بر دوست داشتن تکیه می
کند. به جای دیگر ستیزی به نوع دوستی می اندیشد. به جای تیرگی به گفت و گو فرا می
خواند. به جای برجسته سازی به عینیت گرایی رو می آورد و بالاخره به جای جنگ و ستیز
در پی صلح و آرامش است. از این رو " حق ارتباط " ، " ارزش های دموکراتیک جریان آزاد
اطلاعات " و " مسئولیت اجتماعی رسانه ها " در این جهت اهمیت می یابند.
زبان
ارتباطات عاری از اخلاق و متکی بر قدرت ، زبان تفرقه و مبالغه و شرور جلوه دادن "
دیگری " در برابر خود است ؛ اما زبان ارتباطات مبتنی بر اخلاق ومنتهی به گفت و گو ،
زبان مدارا به جای نفرت ، زبان تفاهم به جای تیرگی ، زبان تنوع پذیری به جای بیگانه
هراسی و زبان صلح به جای جنگ و از همه بالاتر زبان عدالت به جای بیداد و نابرابری
است.
افتخار بزرگ ما
مسلمانان این است که نبی مکرم اسلام حضرت ختمی مرتبت محمدابن عبدالله (ص) 1400 سال
پیش هدف بعثت خود را اتمام اخلاق برشمرد. "انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق"
با
توجه به موارد ذکر شده به روشنی می توان تشخیص داد که اخلاق و حقوق حلقه گمشده
رویداد رسانه ای دهم بهمن ماه گلپایگان است. البته ضمن احترام به کارنامه درخشان
جناب آقای فراست درمبارزه با رژیم شاهنشاهی ، حضور موثر در جبهه های دفاع مقدس و
خدمتگزاری صادقانه در مناطق محروم کشور و در نهایت خدمات ارزشمند به زادگاهش
گلپایگان و هزینه هایی که در این مسیر دشوار و پرافتخار پرداخت نموده اند و ... ،
نحوه مواجهه ایشان را در آن رویداد رسانه ای تأیید نمی کنیم ؛ اما نمی توانیم تأسف
خود را ازبی توجهی به مقوله اخلاق رسانه ای آن رویداد پنهان
کنیم.
اینجانب زمانی که دریافتم فایل صوتی ، تصویری آن رویداد رسانه ای
علاوه برکانال های تلگرامی و شبکه های داخلی کشور در شبکه های تلویزیونی برون مرزی
نظیر "بی بی سی" ، "صدای آمریکا" ، " من و تو " و ... هم نمایش داده شده ، با خود
اندیشیدم چرا زادگاه ما گلپایگان با سابقه تمدن هفت هزار ساله که یکی از نشانه
هایش سنگ نگاره های تاریخی است و آن همه سرمایه های کم نظیر فرهنگی مانند عالمان
وارسته و اندیشمندان فرهیخته ، طبیعت زیبا ، آثار باستانی باشکوه ، هنرهای دستی
منحصر به فرد و ... این گونه مظلوم واقع شده که تصویرش مخدوش و با چاشنی خشونت
انعکاس داده شود.
بدون
تردید رسانه ها و بخصوص روزنامه نگاری رکن چهارم دموکراسی هستند و رسالت آن ها
پاسداری از حقوق مردم ، تنویر افکار عمومی ، کشف حقیقت و ... می باشد ؛ اما هنر
اصحاب رسانه این است که در کنار آن با اتخاذ راه های منطقی تر و تدبیرهایی حساب شده
امکان پیشگیری از پیامدهای نامطلوب را به وجود آورند و از آسیب به وجهه و دیپلماسی
شهری جلوگیری نمایند.
سخنم را با سرود دردمندانه شادروان "قیصر
امین پور" شاعر درد آشنای معاصر در نشست جمعی از هنرمندان به مناسبت میلاد فرخنده
حضرت امام حسن مجتبی (ع) چند هفته قبل از مرگ نابهنگامش به پایان می برم .
این حنجره این باغ صدا را
نفروشید
این پنجره این خاطره ها را
نفروشید
در شهر شما باری اگر عشق
فروشی است
هم غیرت آبادی ما را
نفروشید
تنها به خدا دلخوشی ما به دل
ماست
صندوقچه راز خدا را
نفروشید
قسمتی از شعر شادروان قیصر امین پور*
انجمن ادبی فانوس گلپایگان باشگاه گفت وگوی شاعران
فطرت شاعر سراپا جستجوست
خالق و پروردگار آرزوست
شاعر اندر سینهٔ ملت چو دل
ملتی بی شاعری انبار گل
سوز و مستی نقشبند عالمی است
شاعری بی سوز و مستی ماتمی است
شعر را مقصود اگر آدم گری است
شاعری هم وارث پیغمبری است
اقبال لاهوری
شعر شناسنامه سرزمین ما و کاخ بلندی است که به فرموده حکیم فرزانه طوس : "... از باد و باران نیابد گزند "؛ هنری عالی قدر که آرمان ها و آرزوهای انسان را به رساترین و زنده ترین زبان فریاد می زند. سرایش شعر کار آسانی نیست ؛ مویی سفید می گردد تا بیتی سروده شود و گوشه ای از جان می سوزد تا شعری کامل ساخته و پرداخته شود. شاعران ، مترجمان درد آگاه روزگار خویش اند ؛ بخصوص جهان غمگین روزگار ما به نوشداروی شعر و به شاعرانی برخورداراز زبان منطق و شعارمروت و مدارا نیازمند است، تا مرهمی بر زخم جهل و بی خردی و جراحت جنگ ها و خشونت ها باشند.
مطالعه اشعار زیبا ، تفریحی لطیف و موجب شعف و انبساط خاطر برای هر ایرانی با فرهنگ و درعین حال تسلی دهنده خاطر و درمان کننده جراحت های عاطفی اوست. از همین رهگذر خواجه حافظ شیرازی می فرماید :
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است صراحی می ناب و سفینه غزل است
سفینه غزل گزیده غزلیات دلنشین شاعران فارسی گوی است که انسان را به دنیای ذوق و قریحه فرو می برد وبدین جهت تمام رفتار او دلنشین خواهد شد.
شعر اگر اعجاز باشد بیبلند و پست نیست در ید بیضا همه انگشتها یک دست نیست
قدیمی ترین سند مکتوب که در زبان فارسی وجود دارد، شعری است متعلق به ابوشکور بلخی ( سده چهارم خورشیدی ) که در آن به ابن زیاد می تازد و نشان می دهد شاعر این شعر شیعه بوده است. این سند مکتوب به ما نشان می دهد فارسی تنها زبانی در دنیا بوده که قدیمی ترین اسنادش به جای نثر، شعر است. زبان های دیگر همه با نثر و کتیبه ها شروع می شوند و به مرور رشد می کنند و در شعر تکامل می یابند ؛ اما زبان فارسی در کامل ترین شکل خود که شعر است ، متولد می شود. به همین دلیل بارها دیده ، شنیده و تجربه کرده ایم که یک آلمانی ، فرانسوی یا روسی که از زبان فارسی هیچ نمی داند ، وقتی حرف زدن یک فارسی زبان را می شنود ، به نظرش موزون و آهنگین می آید و خیال می کند او در حال شعر خواندن است ؛ چرا که زبان فارسی به موسیقی می ماند و شعر آن هم با سایر زبان ها متفاوت است. به همین دلیل در این زبان وقتی می خواهند تاریخ بنویسند ، مانند فردوسی به شعر می نویسند ، تفسیر قرآن را همچون مثنوی به شعر می گویند ، جامعه شناسی را همانند سعدی به شعر بیان می کنند و درام نویس فارسی زبانی چون نظامی گنجوی از طریق شعر، حرف و سخن خود با دیگران را در میان می گذارد.
در زبان های دیگر فردی که نتواند بخواند و بنویسد ، بی سواد مطلق است ؛ اما در زبان فارسی بسیارند کسانی که خواندن و نوشتن نمی دانند ؛ ولی حافظ اشعار شاعران بزرگ اند. ژان شاردن بازرگان و جهانگرد فرانسوی طی حضور درایران عصر صفوی "کارگری را در شهر ایروان می بیند که آجر بالا می اندازد و نغمه ای را زمزمه می کند. از همراهان می پرسد او چه می گوید؟ و پاسخ می شنود که اشعار سعدی را می خواند. شاردن از راهنمای خود سوال می کند مگر سواد دارد و متوجه می شود؟ او که خواندن و نوشتن نمی داند! " این اتفاق درست مثل این است که کارگری انگلیسی زبان و بی سواد در حال آجر بالا انداختن شکسپیر بخواند که غیرممکن است ؛ چون در این زبان و زبان های مشابه آن، باید از سطح سواد بالایی برخوردار بود تا بتوان شعر خواند و به حافظه سپرد. سیستم زبان فارسی این قابلیت را دارد که افراد بی سواد به لحاظ فرهنگی باسواد باشند و این موضوع سطح فرهنگ عمومی مردم را ارتقا داده است. به عبارت دیگر قدرت زبان فارسی به صورت شفاهی بسیار بالاتر از زبان های دیگر می باشد. از این رو قادر است دانش و فرهنگ شفاهی را از نسلی به نسل دیگر به راحتی انتقال دهد. علاوه بر آن شعر عامل اصلی تداوم این زبان هزار ساله و موجب پیوند ما با گذشته است.
اگر در پیشینه فلسفی خودمان نیزبه جستجو بپردازیم ، خواهیم دید که همواره شعر مورد توجه ویژه قرار گرفته است. از ملاصدرا گرفته تا محسن فیض کاشانی و در دوران اخیر علامه طباطبایی "ره" و امام خمینی "ره" با وجود پشتوانه ای فقهی و کلامی، برای شعر جایگاه والایی قائل بودند. این موضوع تنها به اندیشمندان ایرانی محدود نمی شود. هایدگر فیلسوف شهیر آلمانی هم در تعریف شعر ، آن را بسیار عالی توصیف کرده و از مهم ترین جنبه های رابطه انسان با جهان می داند.
بدیهی است در جهان معاصر با توجه به شتاب تغییرات و سرعت تحولات ، شاعرانی موفق ترند که به ابعاد مختلفی از روابط انسانی و اجتماعی توجه نشان دهند. در این راستا مواردی مانند مشکلات زیست محیطی ، بحران سرمایه اجتماعی ، معضل فاصله گرفتن جامعه از مطالعه کتاب و مطبوعات و ... می تواند در قالب شعر منعکس شود و روی مخاطب اثر بگذارد. شاعر امروز با شاخک های حساس خود درد را کشف می کند و درک خود را از جهان بهتر با دیگران به اشتراک می گذارد و طرح پرسش می کند و در تلاش است تا وجود جهان دیگری را که نشان از فطرت انسانی دارد ، به خواننده اش یادآوری کند. استاد گرانقدر دکتر شفیعی کدکنی بر این باور است که : " شاعری ماندگار خواهد بود که نقش تاریخی خود و زمانه اش را دقیق بشناسد و بداند که در زیر پوست شهر چه می گذرد؟ مردم چگونه فکر می کنند و چه چیزی بر باور و فلسفه زندگی آنان محیط است. شاعری که قالب های زمانه را می شکند ، نقش تاریخی خود را شناخته است.
خوشبختانه شعر امروز در بطن اجتماع جاری است ، اتفاقی که به سبب فضای سایبری محقق شده و باید قدر آن را بدانیم. بر خلاف دوران گذشته که تولید پیام در دست شاعر، اما توزیع آن خارج از اختیارش بود، به لطف شبکه های اجتماعی و رسانه های نوین ، شعرمحملی قدرتمند برای انتشار و ورود به زندگی مردم پیدا کرده است. از سوی دیگر فاصله میان تولید و توزیع اشعار هم بسیار کم شده است. شاعر در صورت دلخواه می تواند شعری را که امروز سروده ، بلافاصله در اختیار مخاطبان بگذارد. این موقعیت به ویژه در مورد اشعار مناسبتی یا سروده هایی که به واسطه وقوع اتفاق خاصی سروده می شوند ، از اهمیت بسیاری برخوردار است.
یکی از مهم ترین کارکردهای شعر بخصوص در عصر حاضر دامن زدن به " گفت و گو" و فراگیر ساختن آن در میان مردم است. جامعه ما ( چه در سطح نخبگان و چه در سطح عامه ) از مبانی و مهارت های گفت و گویی مناسب بهره مند نیست و به همین دلیل در موقعیت های مختلف و در سطوح گوناگون در این زمینه دچار ضعف است. از درون خانواده تا بین گروه های اجتماعی و نیز میان جامعه و حکومت در حوزه های مختلف فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی و حتی اقتصادی می توان میزان محدود گفت و گو را مشاهده کرد. به عبارت دیگر هنوز گفت و گو در جامعه ما به یک ارزش یا هنجار تبدیل نشده تا ظرفیت افزایی خاصی ایجاد کند. با یک نگاه عمیق درمی یابیم که افراد و گروه ها و نهادها در درون خودشان سیر می کنند تا بیرون ! از این رو داد و ستد و تعامل لازم به سادگی شکل نمی گیرد که مهم ترین دلیل آن را باید در ضعف نهادهای مدنی جستجو کرد.
جای بسی خرسندی است که انجمن ادبی فانوس از سال 1390 تا کنون فرصتی فراهم ساخته تا استعداد علاقه مندان به ادب و شعر فارسی از طریق نقد و بررسی اشعار و آثار ادبی شان شکوفا گردیده ودریچه ای برای ترویج فرهنگ گفت و گو ایجاد شود. اینجانب که با دعوت سرکار خانم فاطمه صحت از اعضای این انجمن ، در مراسم تجلیل از شاعران گلپایگان ( روز چهارم مرداد ماه سال 1396) در تالاراندیشه اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی حضور داشتم ، از اعتماد به نفس همشهریان بخصوص نوجوانان و جوانان در سرایش و قرائت شعر به وجد آمده و به خود بالیدم . بدیهی است که یک جوان وقتی خلاقیت های فکری و آثار هنری خود را در معرض افکار عمومی قرار می دهد، ابراز هویت نموده و در دام جاذبه های پوچ بیگانگان قرار نمی گیرد. پس از خاتمه مراسم آن روز ، اعضای انجمن در نشستی صمیمی برنامه اجرا شده را جمع بندی نموده و هریک از حاضران دیدگاه های خود را بیان داشتند. نکته جالب توجه برای بنده ، حاکمیت فضای گفت و گویی در این جلسه بود. فهم دیگران ، نفی تک محوری و خود برتربینی ، رعایت اخلاق ، بها دادن به خرد جمعی ، احترام به نظرهای مخالف و ... که از الزامات گفت و گوست ، خودنمایی می کرد. اگرچه تا کنون توفیق حضور در نشست روزهای یکشنبه انجمن را به دست نیاورده ام ؛ اما تصاویر و گزارش های کانال انجمن ادبی فانوس ، تا حدود زیادی بین اینجانب و آن محافل ایجاد همدلی نموده و تداعی کننده همان فضایی است که ترسیم نمودم.
از آنجا که اصحاب فرهنگ و ادب و هنر را می توان حلقه های ارتباطی با متن جامعه دانست ، چنین رویکردهایی برای فراگیر شدن گفت و گو در میان مردم و خانواده ها بارقه ای از امید به شمار می رود. علاوه بر نشست های منظم روزهای یکشنبه، انجمن ادبی فانوس در مناسبت هایی نظیر شب یلدا، فرارسیدن نوروز، هفته فرهنگی گلپایگان ( با فراخوانی شعر گل )، برگزاری سوگواره واقعه عاشورا، بزرگداشت شهدای دفاع مقدس ومدافعان حرم ، یادبود شهدای حادثه پلاسکو و ... با برپایی مراسم شعرخوانی، پیوند خود و مردم را تحکیم بخشیده که در همین راستا شاهنامه خوانی با هدف پاسداری از فرهنگ کهن و اصیل ایرانی جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است. خوشبختانه این نشست ها به اتاق انجمن در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی محدود نشده و دامنه آن به فضاهای حومه شهرستان نظیر ارگ گوگد و ... نیز کشیده شده و جالب تر این که بنا به گفته دبیر محترم انجمن سرکار خانم نفیسه کریمی ، مردم شریف گلشهر تقاضا کرده اند تا در مکان های عمومی آن سامان هم چنین محافلی برپا گردد. این مطالبه مسرت بخش نشانگر آن است که مردم فهیم شهر و روستا برای دستیابی به فردایی بهتر ، در کنار درخواست های مادی نیاز به هنر وادبیات را نیز احساس می کنند. بدون تردید فراگیر شدن هنرهایی مانند شعر ، تئاتر ، موسیقی و ... در بخش های مختلف به امنیت روانی ، آرامش و ایجاد امید در میان شهروندان کمک موثری خواهد کرد. از این رو باید همت بلند گردانندگان این انجمن را ستود که در حد توان خود مسیرتوسعه فرهنگی را حتی در مناطق روستایی هموار می سازند. با توجه به مطالبی که بیان شد ، شایسته است از انجمن ادبی فانوس گلپایگان به عنوان باشگاه گفت و گوی شاعران و یک سازمان مردم نهاد فرهنگی (NGO) یاد کرد که از متن جامعه و مردم برخاسته و قادر است در نهادینه کردن فرهنگ در میان همشهریان ایفای نقش کند.
خاطرنشان می سازم که کانال تلگرامی انجمن فانوس گلپایگان به آدرس
بهترین و درعین حال ساده ترین راه برای آشنایی با فعالیت این نهاد فرهنگی است. با تقدیر از اعضای محترم انجمن ادبی فانوس و دست مریزاد به آنان و با امید به ثبات مدیریت این کانون فرهنگی ، ازخداوند متعال موفقیت هرچه افزون ترشان را مسئلت می نماییم.
لازم میدانم که برای تکمیل این نوشتار اشاره ای به گذشته های دور و نزدیک
گلپایگان از باب شعر و ادب فارسی داشته باشم و یاد و خاطره تمامی عاشقان فرهنگ و
ادب فارسی این دیار را یادآوری نمایم چرا که سرزمین گلپایگان مهد شاعرانی بوده است که بیش از ۹۰۰ سال قبل تا به امروز در
این سرزمین زاده گشته اند و آثارشان در منابع ادبی و مکتوبات تاریخی ثبت گردیده است
. کتاب ارزشمند"گلپایگان در آئینه تاریخ" تالیف شادروان "فیروز اشراقی"به معرفی
این عاشقان ادب و فرهنگ گلپایگان پرداخته که در ذیل اشاره ای به نام آنها شده است و
لازم است با مطالعه کتاب مذکور با آثار این شعرا آشنا گردیم
ابن ماکولا (از اهالی روستای ماکوله) که اشعاری به زبان عربی
دارد(سالهای۴۱۹تا۴۳۰ قمری) ، نجیب الدین جرفادقانی(اواخر قرن ششم)، ابواشرف ناصح بن
ظفر جرفادقانی از شعرای دوره سلجوقی ، میرزا علیخان گلپایگانی از شعرای اواخر دوره
صفویه، ملاسیری جربادقانی، عالی گلپایگانی، فضلی گلپایگانی ، بهرام
گلپایگانی،
میرحیدر شگونی گلپایگانی، گلشن گلپایگانی، میرعین علی گلپایگانی،
ملامهدی شعله گلپایگانی، اکبر جرفادقانی، امین گلپایگانی، خاشع گلپایگانی، جوری
گلپایگانی، محمد یوسفی گلپایگانی،حجابی گلپایگانی،عتابی گلپایگانی، ملاگنجی
گلپایگانی،یوسف گلپایگانی، کوسه گلپایگانی، قانع گلپایگانی،میراسماعیل گلپایگانی،
سراجای گلپایگانی،میرزاابراهیم گلپایگانی، مدهوش گلپایگانی، میرزا محمد آیت ،
مقبل گلپایگانی، میرزا علیرضا گلپایگانی،میرزا اجمد مخمور، محمدحسن احسن
گلپایگانی، محیط گلپایگانی،اسیری گلپایگانی،سیدمرتضی قتیل
گلپایگانی،سیدمحمدطایر گلپایگانی، شهپرگلپایگانی، محمدابراهیم گلپایگانی، سیدحسین
نظیر گلپایگانی، طائف گلپایگانی، ملا افسری وانشانی ، ملامحمدزمان گلپایگانی ،
سیدجمال الدین گلپایگانی، محمدباقر ادیب ، مداح صفائی گلپایگانی، امیری معظمی،
میرزا غلامحسین(پریشان) گلپایگانی، میرزا محمد اشراقی (اعتضاد) آیت اله ملامحمد
جواد صافی گلپایگانی، آیت اله شیخ علی صافی گلپایگانی، آیت اله آقا سیدمحمدحسن امام
جمعه، میرزا محمدباقر اعتماد پریشان، شهاب الدین لاهوتی، آیت اله حاج آقا ریحان
نخعی، محمد ادیب زاده، آیت اله شیخ لطف اله صافی گلپایگانی، حاج شیخ علی قرنی
گلپایگانی، حجت الاسلام حاج غلامحسین محمدی گلپایگانی،حاج ملامحمدحسن شهیدی، حاج
شیخ عباس صافی گلپایگانی، حاج آقا محسن صافی گلپایگانی، صبوحی جرفادقانی، حسن ادیب
زاده اشراقی،
عباس سرمدی گلپایگانی، و همچنین
از بانوان شاعره همچون "صاحب جان خانم جوادی" که دارای طبعی و ذوقی در شعر بوده
است و ده ها شاعر و شاعره دیگر از شهر عزیزمان که ذکر نام همگی در این مختصر نمی
گنجد در کتاب
مذکور از کمالات و آثارشان به اختصار و اغلب به تفصیل آمده
است
سرکار خانم "اکرم صدرایی"ازدیگر بانوان شاعره فرهنگی این سرزمین است که آثارش را به شکل مکتوب و در نرم افزارها و فضای مجازی مشاهده می کنیم و جهت زینت بخشیدن به این نوشتار یکی از فایل های صوتی ایشان را جهت استفاده شما دوستداران شعر و ادب خدمتتان تقدیم می داریم
همچنین شادروانان استاد حسن نوربخش ، استاداحمد جهانبخشی ، استاد جواد غیاثی، استاد محمد لاهوتی ،و همچنین آقایان ، استاد
محمد علی سعیدی و استاد ابوالقاسم طالبی ، و ... که رد پای آنان در بارور شدن
این جریان ارزشمند فرهنگی ، مشهود است ، به نیکی یاد کرده و باور داشته باشیم که
میراث ادبی این پیشکسوتان سرمایه بزرگی برای فرهنگ زادگاه ما به شمار می رود؛ زیرا
همانند سایرشاعران هرکدام به سهم خود " دنیا را به جای تفسیر، تسخیر نموده
اند." یاد و نام شان پاینده باد.
ای خزانهای خزنده در عروق سبز
باغ
کاینچنین سرسبزی ما پایکوبان شماست!
از تبارِ دیگریم و از بهارِ
دیگریم
میشویم آغاز ازآنجایی که پایانِ
شماست! شفیعی
کدکنی
جای خالی صدای گلپایگان در نمایشگاه مطبوعات
جامعه آگاه تر ، توسعه بیشتر و شعار
کمتر
شعار
بیست و سومین نمایشگاه مطبوعات
در روزگار تلگرام و اینستاگرام و سایر شبکه های ریز و درشت مجازی
، انتشار نشریه کاغذی آن هم در شهری مانند گلپایگان با کمبود نیروی انسانی علاقه
مند و آشنا به فعالیت مطبوعاتی و نیز امکانات محدود نظیروضعیت نامطلوب مالی ، فقدان
چاپخانه و ... کاری است کارستان
مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی در
یک جامعه دموکراتیک با کارکردهای اطلاع رسانی ، آموزشی ، نظارتی و سرگرمی نقش
برجسته ای در توسعه همه جانبه و پایدار کشور دارد ؛ زیرا بر مقوله دانایی به عنوان
بنیان توانایی در قرن بیست و یکم تأکید می ورزد. اگر بپذیریم که پیشرفت اقتصادی ،
اجتماعی و فرهنگی برای بهره مندی از امکانات مادی و معنوی به آموزش ، آگاه سازی و
آماده کردن افکار عمومی نیاز دارد ، در این میان نقش مطبوعات به عنوان یکی از
پارامترهای مهم توسعه فرهنگی آشکار می شود.
مهندس عباس عبدی روزنامه نگار و
پژوهشگر مسائل اجتماعی در ویژه نامه ای به مناسبت " هفته مطبوعات " نوشته است : "
مشکل جامعه ایران از زمانی آغاز گردید که الگوی پیشرفت بدون درک روشن از ابعاد
توسعه یافتگی و نهادهای ضروری آن به صورتی ناقص از جوامع غربی الگوبرداری شد. وقتی
رضا شاه پهلوی راه و راه آهن ساخت ، کارخانه وارد کرد و نهادهای اداری را سامان داد
و ...هرگز تصور نمی کرد که با بستن مطبوعات و سرکوب آزادی ها و آزادیخواهان و نیز
احزاب مستقل و ... آن اقدامات راه به جایی نمی برد.او گمان می کرد به تنهایی هرچه
اراده کند، تحقق می پذیرد و نیازی به حضور دیگران از طریق رسانه ندارد. البته این
ایده در کوتاه مدت ممکن است با مانعی مواجه نشود ؛ اما در بلند مدت و بزنگاه های
مهم عوارض خود را نشان می دهد. در شهریور 75 سال پیش بود که نتیجه نابخردی های رضا
خان روشن شد و ایران به اشغال متفقین درآمد و او بی سر وصدا راهی تبعید شد ، فقط به
این علت که کسی جرأت نداشت افکار و سیاست ها یا برنامه های رسمی او را نقد کند که
اگر چنین زمینه ای وجود داشت ، چه بسا ایران در دام دفاع از هیتلر نمی افتاد و کشور
اشغال نمی شد و ...البته این فقط یکی از نتایج آن استبداد بود. اگر آزادی و رسانه
های آزاد وجود داشت ، تعداد زیادی از سیاستمداران کارآمد به حاشیه نمی رفتند و حذف
نمی شدند و کشور خیلی پیش از آن در مسیر توسعه قرار می گرفت. مسأله ما این بود که
قدرت در ایران نمی دانست جامعه به همان اندازه که به راه ، کارخانه و اداره و...
نیاز دارد ، به آزادی ، مطبوعات و احزاب نیز نیاز دارد. این ها جداکردنی نیستند .
مثل این است که خودرو بخواهیم ؛ ولی ترمز نداشته باشد. به طور طبیعی وقتی سرعت گرفت
، تصادف و سقوط می کند. "
تردیدی نیست که فیس بوک ، توییتر و ... به عنوان یک رسانه و در قالب شبکه ای اجتماعی ، در تحولات مختلف دنیای کنونی موثرند و یا سایتی چون ویکی لیکس ناگهان با افشای حجم زیادی از اخبار سری و فوق سری در دنیای رسانه ای منفجر می شود ؛ اما با وجود چنین رسانه هایی هنوز هم شهروندان آمریکایی بیشتر مایلند تا اخبار مورد علاقه خود را از روزنامه هایی چون " واشنگتن پست " ، " نیویورک تایمز " و "یو اس تودی " بخوانند و فرانسوی ها و انگلیسی ها در کنار گستردگی خبرگزاری های " فرانس 24" و " رویترز" ، تمایل دارند هر روز " لوموند " و " گاردین " مطالعه کنند. وجه تمایز شبکه های اجتماعی با رسانه های چاپی این است که مطبوعات به دلیل برخوردار بودن از صاحب امتیاز و مدیر مسئول و یک سازمان رسانه ای با مجوز رسمی از سوی دولت ها فعالیت می کنند. علاوه بر آن رسانه های چاپی دارای شناسنامه ای هستند که نشان دهنده خط فکری و گرایش آن هاست. به همین دلیل روزنامه ها منبعی موثق و اطمینان بخش برای اخبارهستند و مورد استناد قرار می گیرند. ؛ اما در شبکه های اجتماعی هرکسی در هر لحظه هرچه به ذهنش خطور کرد ، بدون این که صحیح باشد و تحلیل و تفسیری مناسب از آن ارائه شود ، منتشر می کند که این مورد یکی از مهم ترین آسیب ها و نقاط ضعف شبکه های اجتماعی در مقابل وسایل ارتباط جمعی به شمار می رود. در حال حاضر با توجه به گستردگی و فراگیر بودن شبکه های اجتماعی توجه به شمارگان روزنامه ها در نقاط مختلف دنیا جالب توجه است .
بر اساس آخرین آمار
انجمن جهانی روزنامه ها (WAN) ، روزنامه های " یومیوری شیمبون" با بیش از 14میلیون
تیراژ ، " آساهی شیمبون " با بیش از 12 میلیون تیراژ ، ماینچی شیمبون " با بیش از 5
میلیون و پانصد هزار تیراژ، " نیهون کیزای شیمبون " با بیش از 4 میلیون و ششصد هزار
تیراژ ، و " چونیچی شیمبون " با بیش از 4 میلیون و پانصد هزار تیراژ از کشور ژاپن
رتبه اول تا پنجم روزنامه های پرتیراژ دنیا را در اختیار دارند و در میان یک صد
روزنامه پرتیراژ جهان 19 روزنامه فقط متعلق به کشور ژاپن است. آمار بالا گویای این
موضوع است که ژاپنی ها اهمیت مطبوعات در توسعه پایدار را به درستی دریافته اند.
ششمین روزنامه پرتیراژ دنیا یعنی " بیلد " با بیش از سه میلیون و هشتصد هزار متعلق
به آلمانی هاست و انگلیس ، چین و آمریکا هر کدام به ترتیب صاحب 15 ، 14 و 9 روزنامه
در لیست یکصد روزنامه پرتیراژ دنیا هستند. و جالب است بدانیم کشوری در حال توسعه
مانند تایلند با روزنامه ای در حد یک میلیون و 200 هزارتیراژ ، در رتبه 43 قرار
دارد و مصر با روزنامه " الاهرام " با 900 هزار تیراژ در رتبه 64 جا خوش کرده است.
نکته در خور توجه این است که دولت ژاپن به روزنامه " " یومیوری شیمبون " به عنوان
پرتیراژترین روزنامه جهان که به وسیله جامعه کارگری این کشور و کاملاً خصوصی اداره
می شود ، یارانه های بالایی پرداخت می کند ؛ به طوری که در جریان زلزله مهیبی که
اخیراً گریبان این کشورپیشرفته را گرفت ، کمک های دولت ژاپن به این روزنامه نه
تنها کاهش نیافت ؛ بلکه بیشتر هم شد تا بتواند بهتر و وسیع تر نقش اطلاع رسانی خود
درمدیریت بحران را ایفا کند وآرامش بخشی بیشتری درمیان شهروندان ژاپنی داشته
باشد.
در چنین وضعیتی جایگاه مطبوعات محلی نسبت به نشریات ملی به مراتب مهم تر است ؛ زیرا با دغدغه های کمتر نسبت به مسائل کلان سیاسی و بدون الگو گرفتن از نشریات سیاسی و پرهیز از تریبون شدن برای دولتمردان ، با پوشش دادن به مسائل بومی و فرهنگی قادرند سطح تعاملات انسانی را در زادگاه خود افزایش دهند. ارتباطات انسانی به تقویت سرمایه اجتماعی که مضمون اصلی آن اعتماد سازی ، مشارکت جویی و مسئولیت پذیری است ، کمک کرده و راه توسعه محلی را هموار می سازد. بر همین اساس صاحب نظران ارتباطات اجتماعی بر این باورند که این دوران عصر رسانه ها و مطبوعات محلی است. استاد روزنامه نگاری سایبر آقای" شوکا " تعبیر زیبایی در مورد تفاوت رسانه های ملی با رسانه های محلی دارد. او می گوید : " رسانه های ملی و سراسری با تلسکوپ به مسائل نگاه می کنند ؛ اما رسانه های محلی با میکروسکوپ"، به این مفهوم که رسانه های محلی باید به مسائل ریز جامعه بپردازند و بدانند که پرداختن به موارد کوچک ( محلی ) برای شهروندان اثربخشی و تأثیرگذاری بیشتری به همراه دارد. خوشبختانه یکی از پرفروغ ترین بخش های نمایشگاه مطبوعات را در هر سال " مطبوعات محلی " تشکیل می دهد که بازتاب دهنده " تنوع فرهنگی " در سرزمین پهناور ایران است. برای بنده به عنوان دانش آموخته رشته علوم ارتباطات اجتماعی بسیار شیرین و دلپذیر بود که استان محرومی مانند کهکیلویه و بویر احمد دارای 5 روزنامه ملی با مجوز انتشار سراسری می باشد و یا استان کردستان از نشریات متنوعی با زبان کردی برخوردار است و ... علاوه بر آن دامنه انتشار روزنامه های سراسری استانی که قبلاً به روزنامه های خراسان و قدس محدود می شد، به سایر استان ها نیز کشیده شده و همزمان در تهران و مراکز استان چاپ و توزیع می گردد. از این رو اعتقاد دارم که نمایشگاه مطبوعات تجلی جامعه ای چند صدایی است که به همه قومیت ها مجال عرض اندام می دهد تا آثار فرهنگی و معنوی خود را در حوزه عمومی نمایشگاه در معرض دید مشتاقان قرار دهند.
در شرایطی که با وجود شبکه های مجازی اقبال مخاطب به روزنامه رو به افول است ، نمایشگاه مطبوعات می تواند بستری برای رقابت سالم بوده و موجب شود تا خبرنگاران در استان های مختلف به این نتیجه برسند که می توانند با وحدت در کنار یکدیگر به خدمت بپردازند و گام های بعدی را در امر اطلاع رسانی محکم تر بردارند. البته کاهش رو به فزونی مخاطبان مطبوعات در کشور ما را باید به عنوان یک ضایعه فرهنگی قلمداد نمود. شمارگان 900 هزاری تمام روزنامه های ایران در حد شأن و منزلت ملت بزرگ ما با آن سابقه فرهنگی و تمدنی درخشان نیست و جای بسی تأسف است که مردم و بخصوص جوانان نخواسته یا نتوانسته اند مدیریت مناسبی را بین استفاده از شبکه های اجتماعی مانند تلگرام ، اینستاگرام با مطبوعات به وجود آورند. اگرچه کاستی های زیادی هم در محتوی نشریات موجود است که مخاطب جستجوگر و فعال را ممکن است ناخشنود و سرخورده سازد ؛ اما به نظر بنده تنوع و تکثر دیدگاه ها به طور نسبی در شرایط کنونی در مطبوعات ما فراهم گردیده است.
با توجه به موارد بالا ، تیراژ دوهزارتایی هفته نامه " صدای گلپایگان " را باید به فال نیک گرفت و همت بلند جناب آقای حبیب الله حاج نوروزی مدیر محترم این رسانه و همکارانشان را باید ستود. خدای بزرگ را سپاسگزاریم که استقبال همشهریان از این نشریه رو به فزونی است. از فرهیختگان زادگاه مان که بحمدالله تعدادشان قابل توجه است ، انتظار می رود با تهیه گزارش و مطالب علمی ، اخلاقی ، فرهنگی و ... بر غنای این نشریه و سایت مردمی " آخاله " که ویترین مناسبی برای افتخارات گلپایگان است و نیز سایر رسانه های محلی شهرمان بیفزایند. در نمایشگاه مطبوعات جای "صدای گلپایگان " خالی بود.امیدوارم سال های آینده شاهد حضور شکوهمند آن در این عرصه باشیم. جا دارد از توزیع کنندگان هفته نامه " صدای گلپایگان " هم صمیمانه تشکر نماییم که سهم بسزایی در انتشار خرد و آگاهی دارند.
دکتر حسینعلی افخمی دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی و استاد ارتباطات بر این باور است که بهترین نمایشگاه مطبوعات دکه های روزنامه فروشی است و دکه داران می توانند با جاذبه های اخلاقی و انسانی مردم را به سوی مطالعه مطبوعات سوق دهند. خوشبختانه جناب آقای آقا نصیری و همکاران شان در دکه مطبوعاتی سه راه آیت الله طالقانی از چنین روحیه ای برخوردارند. از خداوند متعال توفیق روزافزون ایشان را در نشر اکسیر حیات بخش دانایی و فرهنگ مسئلت می نماییم. با عنایات حضرت باریتعالی اینجانب نیز از نعمت وجود دکه داران با صفا و با ظرفیت در محله مان در تهران برخوردارم. چند سال است که جناب آقای سهراب فیض اللهی چهره با مرام و دوست داشتنی اهل اردبیل و همکارش هر روز صبح با آغوش باز پذیرای حضور علاقمندان و از جمله بنده در دکه مطبوعاتی خود می باشد. با توجه به لزوم انتخاب نشریات در مواردی تا یک ساعت در سایه درخت باروری که بر فراز دکه ایشان قرار دارد، اغلب مجله ها و روزنامه ها را ورق می زنم تا نشریاتی را که دارای مطالب خواندنی برای طرح در کلاس های درس و یا نگاشتن مقاله ها مناسب می باشند ، انتخاب نموده و خریداری نمایم.علاوه بر آن توقف کوتاه و بلند مشتری های مطبوعات و اظهار نظرهای آنان در مقاطع زمانی نظیر برگزاری انتخابات ، شهرآورد فوتبال تهران ، اظهار نظر دولتمردان داخلی و خارجی در زمینه های گوناگون و ...جذابیت های خاصی ایجاد می کند. روزهایی که در تهران حضور ندارم ، هرنشریه ای را که سفارش دهم با وسواس و دقت کنار گذارده و پس از بازگشت به تهران تحویل می دهد. این ویژگی های اخلاقی تحسین برانگیز نعمتی است که باید قدردان آن بود ؛ زیرا نمادی از وجود سرمایه اجتماعی است. با آرزوی موفقیت برای همه خدمتگزاران فرهنگی این مرز و بوم در پایان جمله ای از "ژاک موسو" در کتاب فرهنگ جمعی را بازگو می نمایم: " اشتباه است اگر گفته می شود هر ملتی لایق حکومتی است که دارد ؛ بلکه باید گفته شود هر ملتی لایق مطبوعاتی است که دارد."
طبیبان
دوّار
شیوه های تبلیغات مذهبی به اقتضای زمان
هر نفس نو میشود دنیا و
ما
بیخبر از نو شدن اندر
بقا
عمر همچون جوی نو نو
میرسد
مستمری مینماید در
جسد "
مولوی "
انتخاب این
موضوع از دیدار اینجانب با حضرت حجة الاسلام والمسلمین علی اکبر بیاتی امام جماعت
وقت روستای نیوان سوق در تابستان سال 1396 سرچشمه گرفت. زمان کوتاهی که هردو
منتظرملاقات با رئیس آموزش و پرورش گلپایگان بودیم ، در باره تعامل روحانیت با مردم
به گفتگو پرداختیم. وقتی آقای بیاتی نوع ارتباط خود با جوانان را درراستای تبلیغ
معارف اسلامی مطرح ساخت ، دریغم آمد به آسانی از کنار آن عبور کنم ؛ از این رو
تصمیم گرفتم ابتکار تعدادی از روحانیون جوان را دربرخی ازنقاط کشوربه منظورایجاد
رابطه دوسویه با اقشار مختلف جامعه با تأکید برعملکرد ایشان مطرح وبا ذکر نمونه
هایی ، شیوه تبلیغات مذهبی روحانیان دوران گذشته و حال حاضر را مورد بررسی قرار
دهم.
برای این منظور دفتر زندگی دوره نوجوانی خود را در رابطه با مقوله تبلیغات دینی بازخوانی نموده و مقدمه این مقاله قرار می دهم. اگرچه از ایام کودکی با منبر و روحانیت آشنا و مأنوس بوده وهنوزهم در شب های دهه اول ماه محرم و شب های عزیز قدر و ... پای ثابت مستمعان منبری ها هستم ، اما خاطرات پیوند با مبانی اسلامی از طریق تعامل موثر با دبیران را در سه سال اول دبیرستان (1349 تا 1351)، از یاد نبرده ام. در سال های یاد شده دبیران مسلمان با راه اندازی انجمن اسلامی سعی بلیغی در ترویج مبانی اسلام می نمودند. در آن مقطع زمانی کمتر به موضوع انقلاب اسلامی و مبارزه با رژیم شاهنشاهی پرداخته می شد و بیشتر اثبات حقانیت مکتب اسلام مورد توجه بود. روزهای دوشنبه هر هفته از ساعت 13الی 14 ( یک ساعت قبل از شروع کلاس های بعدازظهر) در سالن های اجتماعات دبیرستان های پهلوی (سابق) و فردوسی (سابق) توسط یکی از دبیران ، سخنرانی مذهبی با عنوان مشخصی ایراد می شد. علاوه بر سخنرانی دبیران ، معمولاً در فواصلی معین از طریق ضبط صوت های ریلی که تعداد اندکی از مردم در اختیار داشتند ، سخنرانی های مرحوم فلسفی به عنوان خطیب توانای آن زمان در جمع دانش آموزان پخش می گردید.
یک بار هم از این طریق مخاطبان، شنونده یکی از سخنرانی های مرحوم راشد تربتی بودند. ( در آن زمان هنوز ضبط صوت با نوار کاست وارد بازار نشده بود) البته این تجمع پس از دبیرستان ها به مسجد مرحوم عموکرم انتقال یافت و هر هفته با ابتکاروخلاقیت دانش آموزان برنامه های متنوع مذهبی که در نهایت به سخنرانی ختم می گردید، اجرا می شد.
هم در دبیرستان ها و هم در مسجد مرحوم عموکرم استقبال شایان توجهی از سوی دانش آموزان به عمل می آمد. بدون تردید در زمینه ترویج و نهادینه ساختن دین در ذهن و ضمیر مردم ، سخنرانی از طریق منبر و ...کارآمدترین شیوه تبلیغ بود. علاوه بر آقای فلسفی نام شهید مرتضی مطهری و شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد نیزبه عنوان خطیبان توانا در میان اقشار تحصیلکرده بر سرزبان ها بود. از سوی دیگر مرحوم شیخ احمد کافی در میان عامه مردم جایگاهی ویژه داشت. فراموش نکنیم که تا آن زمان هنوز شادروان دکتر علی شریعتی پا به صحنه نگذاشته بود و چهره های مبارزی مانند آیت الله سید علی خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی درگیر مبارزه با رژیم شاهنشاهی درزندان یا درتبعید بودند. البته افراد سخنوردیگری مانند مرحوم فخرالدین حجازی و ... هم در محافل دانشگاهی به ایراد سخن می پرداختند ؛ اما واقعیت این است که اگر در دوران گذشته منبر و سخنرانی ، به تنهایی برای تبلیغ کافی و وافی به مقصود بود ، این شیوه تبلیغ در حال حاضربه دلایل متعدد ازجمله سرعت بالای تغییرات اجتماعی ، شتاب تحولات و فراگیر شدن فن آوری های نوین ارتباطی و ... شرطی لازم ؛ اما ناکافی است. در شرایط کنونی ضروری است روحانیان فرمایش مولای متقیان حضرت علی (ع) را نصب العین قرار دهند که در توصیف رسول گرامی اسلام (ص) فرمود : " طبیبُ دوّار بطّبه " – در حقیقت پیامبر اعظم بر خلاف طبیبان و پزشکانی که با جسم فیزیکی مردم در ارتباط اند و در مطب و محل کار خود به انتظار مریض می نشینند تا بیماران به آنان مراجعه کنند ، خودشان به سراغ بیماران می روند. به بیان دیگر ایشان برای انجام رسالتشان که درمان بیماری روح و جان مردم است ، به میان آنان رفته و با اقدام وعمل خود راهنما و الگوی زندگی شان می شدند . در این زمینه ذکردو نمونه برجسته از عملکرد تبلیغاتی حضرت حجة الاسلام والمسلمین حسینعلی راشد تربتی و مرحوم علامه محمدتقی جعفری خالی از لطف نیست.
آقای
راشد در سال های اولیه تبلیغ در دوره زمامداری رضا شاه یک سال واعظ محبوب اصفهان
بود تا این که پس ازمنبر روز نوزدهم ماه مبارک رمضان (اواخر سال 1314) ایشان را به
شهربانی فراخوانده و به او گفتند : " شب گذشته یک ساعت پس از نیمه شب با تلگراف
رمزاز کاخ سلطنتی اعلیحضرت همایونی دستور دادند تا اطلاع ثانوی از شما در شهربانی
پذیرایی کنیم. راشد به زندان انفرادی رفت و 75 روز در گوشه زندان بی خبر از دنیای
خارج به سر برد. البته تلاش های مردم سبب شد که راشد از زندان آزاد شود و به مدت
15ماه تا سال 1316 در اصفهان به حالت تبعید به سر برد.
پس از آن راشد در تهران کتاب " دو فیلسوف شرق و غرب " (
صدرالمتألهین و انیشتین ) رانگاشت. با انتشار این کتاب به نویسندگی دل سپرد و مقاله
های زیادی درمطبوعات ایران منتشر ساخت. در گیر و دار سال تأسیس رادیو ایران (1319)
مصادف با شب عاشورا ، یکی از کسانی که به مراتب فضل و دانش راشد آشنا بود، ایشان را
معرفی می کند. شب عاشورا آقای راشد 15 دقیقه به طور زنده از رادیو ایران در باره
اهداف قیام امام حسین (ع ) سخن می گوید که مورد توجه مردم قرار می گیرد. پس از آن
سخنرانی های ایشان در شب های جمعه تا سال 1357به مدت 38 سال از ساعت 20 تا 21 پخش
می شد. چند نکته در باره سخنرانی های آقای راشد قابل توجه است. اولاً او در این مدت طولانی یک سخن سست مبتنی بر احساسات بیان نکرد
و تمام سخنرانی های ایشان معقول و متکی به قرآن و اخبار صحیح و گفتار دانشمندان
بود. ثانیاً شنوندگان سخنان آقای راشد نه فقط شیعیان و اهل تسنن ، حتی مسیحیان و
تابعین سایر ادیان هم بودند. ثالثاً آقای راشد در تمام عمر خود حتی برای یک بار روی
منبر و در سخنرانی های خود از شخصی با عنوان تعریف و تمجید نکرد و معتقد بود در
سخنرانی مذهبی باید در باره حقایق دینی و اخلاقی بحث شود. مرحوم دکتر محمد خوانساری
استاد برجسته فلسفه و منطق دانشگاه تهران در این مورد می نویسد:
" رأس ساعت 20 (
هشت بعد ازظهر ) روزهای پنجشنبه مردم کوچه و بازار جلو قهوه خانه یا مغازه ای که
رادیو داشت ، تجمع می کردند تا سخنان آقای راشد را بشنوند. قدرت بیان و انتخاب
موضوع ها ی متنوع در حوزه های اخلاقی و اجتماعی موجب شد تا مردم ایران ، عراق ،
پاکستان و سایر فارسی زبانان ، دلبسته سخنان ایشان شوند. روایت حضرت حجة الاسلام
والمسلمین سید محمود دعایی در مورد مرحوم راشد شنیدنی است. او به نقل از یک کارشناس
باسابقه شهرداری در جشن هزارمین نشست شهر کتاب اظهار داشت :
" قبل از انقلاب در سال های دور ( دهه 40-30 شمسی) رژیم پهلوی
می خواست برخی از خانه های پیرامون ساختمان مجلس شورای ملی (سابق) را در میدان
بهارستان خریداری و خراب کند. قیمت کارشناسی شده هر خانه با ارسال نامه ای به مالک
ابلاغ شد تا هرکس اعتراض دارد، اعلام کند و هرکس موافق است ، بهای خانه خود را
دریافت کرده و ملک مزبور را به دولت واگذار نماید. هیچ کس اعتراض نکرد جز آقای راشد
که خانه ایشان هم در محدوده این طرح قرار داشت ! اعضای کمیسیون رسیدگی کننده به
اعتراض ها با پیش داوری و ابراز تأسف تشکیل جلسه دادند و آقای راشد را برای توضیح
فراخواندند. پیش از ورود او هریک از حاضران و از جمله یکی از همکاران که یهودی بود،
با زبان طنز و متلک گفتند که ما از همه توقع پول پرستی داشتیم جز از کسی که ادعای
روحانیت و بی اعتنایی به مادیات دارد ؛ در چنین مواقعی است که معلوم می شود چه کسی
اهل حرف و چه کسی اهل عمل است و ...آقای راشد در زمان تعیین شده آمد و با سلام و
احوال پرسی نشست .
همه ساکت شده بودند تا علت اعتراض را از زبان ایشان بشنوند و
چه بسا خودشان را آماده کرده بودند تا این منادی معنویت و روحانیت را به سختی توبیخ
و تحقیر کنند ؛ اما سخنان راشد کاملاً خلاف پیش بینی بود! وی گفت : "من این خانه را
به فلان مبلغ خریده ام ؛ اکنون سال ها گذشته و کهنه شده است. مبلغی که کارشناس شما
برای خریدنش پیشنهاد کرده و مورد پذیرش قرار گرفته و آماده پرداخت است ، زیادتر از
ارزش خانه من است ؛ چون این مبلغ را از اموال عمومی پرداخت می کنید، نمی توانم
اضافه بهای آن را قبول کنم؛ لذا تقاضا دارم که متن نامه ابلاغ شده را اصلاح
فرمایید." پس از توضیحات آقای راشد حالت انفعال و شرمندگی خاصی به همه دست داد.
مهندس همکارمان که یهودی بود ، در حالی که بهت زده نگاه می کرد واشک در چشمانش
حلقه زده بود ، از جا برخاست و آقای راشد را در آغوش گرفت و عذرخواهی کرد. راشد با
تعجب پرسید : " مگر چه شده است؟ " همکار ما در پاسخ به اطلاع رساند که اعضای
کمیسیون قبل از ورود ایشان به جلسه در باره او چگونه قضاوت کرده اند و چه نسبت های
ناروایی را بر زبان آورده اند و آن گاه گفت : " راشد عزیز ! اگر تو مبلغ اسلام هستی
، من تحت تأثیر عمل شما قرار گرفتم "و از آن تاریخ مسلمان شد. روانش شاد و یادش
گرامی باد.
اکنون که شما خواننده محترم این مقاله در جریان صداقت و
پاکدامنی این اسوه اخلاق قرار گرفتید ، جا دارد نمونه دیگری ازاخلاص را از چهره
پرافتخار جهان تشیع علامه محمد تقی جعفری روایت کنم. حضرت حجة الاسلام والمسلمین
دکترناصر رفیعی که برای اکثر مردم نام آشناست ، طی یک سخنرانی به مناسبت میلاد
خجسته رسول گرامی اسلام (ص) در سازمان تحقیقات ، آموزش و ترویج کشاورزی به نقل از
دکتر محمد رضاهاشمی گلپایگانی وزیر علوم ، تحقیقات و فن آوری چهارساله دوم ریاست
جمهوری شادروان آیت الله هاشمی رفسنجانی بیان داشت که در زمان صدارت ایشان ، وزارت
علوم برای ساختن یک مجتمع بزرگ علمی با معمار و ناظر ایرانی ، از یک گروه کارگران
افغانی دعوت به همکاری می نماید. این گروه که اهل تشیع بودند ، در قرارداد تنظیم
شده یکی از شرط های خود را برپایی مراسم عزاداری طی دهه اول ماه محرم در مکان مجتمع
ذکر می کنند که مورد توافق قرار می گیرد. ایام عزاداری که فرا می رسد یک شب آقای
وزیر به طور اتفاقی یا با قصد کنجکاوی به مراسم عزاداری آنان می رود و مشاهده می
کند که کارگران خسته افغانی توأم با خواب آلودگی پای سخنرانی روحانی نشسته اند.
دکتر هاشمی گلپایگانی شباهت عجیبی بین سخنران مجلس با علامه جعفری مشاهده می نماید
تا این که با کمی دقت یقین حاصل می کند او خود علامه است!! در پایان سخنرانی شگفتی
خود را از حضورایشان وایراد سخن در این جمع بیان می کند. علامه جعفری می گوید : "
منتظر تاکسی بودم ؛ دو نفر از این کارگران نزد من آمدند و برای سخنرانی دهه اول
محرم دعوت به عمل آوردند. از آنجا که احساس کردم عمل آنان خالصانه و برای رضای
خداوند متعال و از سرارادت به سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع ) می باشد ، بی
درنگ پذیرفتم. رحمت و غفران بی انتها بر روح بزرگش که با آن مرتبه بالای علمی این
گونه در مقابل اخلاص و نیت پاک بندگان خدا تسلیم می گردد. خوشبختانه چنین رویکردی
در کشور در حال فراگیر شدن است که به طور اختصار به چند نمونه اشاره می
کنم.
-
اولین حرکت با چنین رویکردی را روحانیان در رمضان سال 1390 در ایستگاه های مترو
تهران ایجاد نمودند. در هر ایستگاه یک یا دو روحانی در مکانی مناسب استقرار یافته
بودند و انبوه مراجعه کنندگان بخصوص بانوان با اشکال مختلف حجاب و... برای پرسش
مسائل شرعی و ... صف می کشیدند.
اینجانب در همان زمان که با دانشجویان یکی از
مراکز دانشگاهی درس "روش تحقیق در علوم اجتماعی " داشتم ، از آنان خواستم که
پرسشنامه تنظیم شده در باره این موضوع را نزد آقایان روحانی برده تا به سوُالات
پاسخ دهند و پس از جمع آوری به تجزیه و تحلیل بپردازند. نتایج به دست آمده نشانگر
آن بود که اغلب مراجعه کنندگان ( به ویژه جوانان ) روحانیت را امین خود دانسته و در
کناردریافت پاسخ مسائل شرعی ، دررابطه با معضلات و بحران های حادث شده در زندگی نیز
،مشاوره می خواستند.
جالب توجه این که در نواحی مختلف تهران سوالات متفاوتی
وجود داشت ؛ به عنوان مثال در مناطق غرب و شمال تهران اغلب شبهاتی که از برنامه
های ماهواره ای در اذهان بود ، در میان گذاشته می شد ؛ ولی در مناطق جنوب و شرق
بیشتر مسائل شرعی مطرح می گشت.هم اکنون دامنه حضور روحانیون به پارک ها وسایر اماکن
عمومی نیز کشیده شده است.تا آنجا که بنده مشاهده کرده و دقیق شده ام ، این آقایان
که در مواردی خانم های طلبه ( مبلغان زن ) در کنارشان هستند ، کوچک ترین دخالتی
درامورخصوصی مردم نداشته و با اشتیاق پاسخگوی سوالات بوده و با آنان به مشاوره می
پردازند.
- مدرس حوزه علمیه شهرستان دهدشت استان کهکیلویه و بویراحمد برای
تبلیغ ، از ژانر ( سبک ) " قصه گویی " استفاده می کند . او با طرح درس مبتنی بر
پرورش خلاقیت ، انشاء درس داده و کلاس های هنر و بازی راه اندازی می کند. پای پدر و
مادرهای روستایی را به دنیای قصه ها باز کرده و در پارک و خانه کنار بچه ها و
بزرگترها داستان می خواند و بر این باوراست که هنوز اهمیت قصه خوانی برای کودک و
نوجوان بین مردم جا نیفتاده و آن را یک امر فانتزی تلقی می کنند؛ در حالی که راه
ارتباط با بچه ها سخنرانی و نصیحت نیست ؛ بلکه کتاب خوانی و قصه گویی است.
(خبرگزاری مهر -13 خرداد ماه 1396)
- روحانی دیگری که با ایده همراهی معنوی با مردم ، در
ایام تابستان در ساحل بابلسر روش های متفاوت سبک زندگی ایرانی – اسلامی را تبلیغ می
کند ، اعتقاد دارد که " فضای تبلیغاتی " تغییر کرده است و دیگر نمی توان انتظار
داشت اکثرمردم درمسجد وهیأت حضورداشته باشند. اوبا کمک 30 تن از طلبه های جوان " سه
شنبه های تمیز " را راه انداخته اند و با لباس روحانیت به همراه مردم ، ساحل را از
زباله ها پاک می کنند. او می گوید : " ما باید با عمل خود نشان دهیم که چه کاری خوب
و چه کاری زشت است." دریا یک نعمت الهی است و در قرآن 41 بار اسم آن آمده است. خدا
که مظهر زیبایی است ، این دریا را هم آن قدر زیبا آفریده که نباید اجازه دهیم این
زیبایی خدشه دار شود. (روزنامه همشهری 20 شهریور 1396)
- جالب
تر از موارد بالا تصویری از یک روحانی در حال تشویق بازیکنان در ورزشگاه آزادی است
که حضورش در میان هواداران تیم تراکتورسازی تبریز واکنش های مثبتی را داشته است.
این طلبه تبریزی در یک مصاحبه می گوید : " حرف من این است که تا چه زمانی باید
روحانیون در مسجد و هیأت ها بنشینند و منتظر ملاقات با مردم باشند؟ این بار سعی
کردم به عنوان یک روحانی پا پیش بگذارم ." او که برای تشویق تیم محبوب خود رنج سفر
از تبریز به تهران را برخود هموار کرده بود ، می گوید : " وقتی وارد استادیوم آزادی
شدم ، با شعار " حاج آقا خوش آمدی " مورد تشویق تماشاگران قرار گرفتم. او در ادامه
افزود : " از روحانیون دیگر نیز دعوت می کنم به ورزشگاه بیایند و مطمئن باشند که
تأثیر مثبتی در جو میدان های ورزشی دارند." این روحانی علاقمند به فوتبال خاطرنشان
ساخت در بازی تیم های استقلال و تراکتورسازی ( مسابقات لیگ برتر) ، جوانان نزد من
آمدند و سوُال های دینی پرسیدند. درشبکه های اجتماعی هم که نگاه می کنم ، 90 درصد
کامنت ها مثبت است. شاید این کار تا چند سال قبل خوب به نظر نمی رسید؛ اما باید
متناسب با اقتضای زمان تبلیغ کنیم و ... (روزنامه شهروند 23 مرداد ماه 1396-صفحه
14)
- در
همین راستا به کنشگری حضرت حجهُ الاسلام و المسلمین جناب آقای بیاتی در روستای
نیوان سوق می پردازم. پس از آن مواجهه اتفاقی با ایشان در آموزش و پرورش ، از بنده
دعوت به عمل آمد تا در برنامه تفریحی دانش آموزان آن روستا در پارک جنگلی گلپایگان
که آقای بیاتی نیز حضور داشتند ، شرکت کنم. در طی آن روز شاهد بودم که دانش آموزان
مانند پروانه دور شمع وجود ایشان حلقه زده و ارتباطی بسیار صمیمانه و عاشقانه بین
آنان برقرار است. علاوه بر انجام فریضه نماز ظهروعصر که با نظم برگزار شد، مسابقه
طناب کشی ، تیراندازی با تفنگ ساچمه ای به قصد نشانه گیری یک هدف ، مسابقه معلومات
عمومی و مسائل مذهبی و در کنار آن آموزش های زیست محیطی و توجه به پاک سازی محیط
ونهادینه ساختن تعاون و کار گروهی هنگام ناهار، از جمله مشاهدات اینجانب در آن روز
بود. آقای بیاتی دانش آموزان را با نام کوچک صدا می کرد که با این روش صمیمیت میان
خود و آنان را مضاعف می ساخت.
ایشان از ژانر مسابقه برای پیشبرد اهداف استفاده می کرد. بدیهی است مسابقه ای که در بطن آن رقابت سازنده وجود داشته باشد ، در رابطه با تبلیغ اثربخش می باشد. افراد موفق در مسابقه با بلیط شنا در استخر گلپایگان تشویق می شدند و ...این روحانی علاقه مند با بچه ها فوتسال بازی می کند ؛ با آنان برای شنا به استخر می رود ؛ هدایت آنان را در سفرهای زیارتی و سیاحتی عهده دار می شود و بخصوص در زمینه حفاظت از محیط زیست با ایجاد فضایی از همدلی سنگ تمام می گذارد.
از موارد جالب توجه آن روز خاطره انگیز، این
بود که آقای بیاتی در یک لیوان یک بار مصرف به اندازه چند سانتیمتر مکعب آب ریخت و
از یک دانش آموز درخواست کرد با آن میزان آب بسیار کم و محدود وضو بسازد. آن دانش
آموز هم با همان مقدار آب ، وضویی کاملاً صحیح گرفت و از ایشان جایزه دریافت کرد.
از این طریق روحیه قناعت و مصرف بهینه آب نیز در آنان نهادینه می گردد. بدیهی است
با این تعامل سازنده حرف و سخن آقای بیاتی مانند آب حیات به کام تشنه نوجوانان و
جوانان ، گوارا می شود. بی جهت نیست که دانش آموزان سابق که زمانی در مدار جاذبه
ایشان قرار داشتند ، و اکنون در دانشگاه ها یا ... حضور دارند ، در ایام تعطیلات
وبازگشت به روستا سراغ او می روند.
جناب آقای میثم عظمتی کارشناس محترم امور
کتابخانه های شهرستان گلپایگان و یکی از جوانان علاقمند روستای نیوان سوق که با
آقای بیاتی همگام و همراه است ، به اینجانب گفت : " یکی از ویژگی های برجسته آقای
بیاتی عمل به وعده هاست ؛ به گونه ای که اگر با دشوارترین مسائل نیز دست به گریبان
باشد ، از قول و وعده ای که به بچه ها داده است ، سرباز نمی زند." به اعتقاد بنده
تنها همین یک مورد می تواند بهترین تبلیغ برای جذب جوانان و روی آوری آنان به اسلام
باشد.
اگر بخواهیم دلیل شرکت گسترده نوجوانان و جوانان را در مراسم نماز جماعت
روستای "نیوان سوق " بدانیم ، باید عملکرد آقای بیاتی را مورد بررسی قرار
دهیم.
تا آنجا که اطلاع دارم ، چند روحانی دیگر در سطح شهر و روستاها کم و
بیش این روش تبلیغی را که با عمل همراه است ، پیشه خود ساخته اند. درعین حال
عملکرد آقای بیاتی می تواند الگوی دست یافتنی برای سایر روحانیان
باشد.
از خداوند متعال برای این روحانی خوش فکر و
متعهد که هم اکنون دامنه فعالیت خود را به دبیرستان شهید ترابی گوگد گسترده است ،
توفیق روزافزون مسئلت داریم.
ای
خدا ای قادربی چند و چون
واقفی بر
حال بیرون و درون
ای خدا ای فضل تو
حاجت روا
با تو یاد هیچکس نبود
روا
این همه گفتیم لیک اندر بسیج
پروفسور مریم میرزاخانی اسطوره یا
الگو؟
برگ هایی از دفتر حیات علمی نابغه ایرانی
گمان مبر که به پایان رسید کار
مغان هزار باده ی ناخورده در رگ تاک
است
چمن خوشَ ست ولیکن چو غنچه نتوان زیست
قبای زندگی اش از دم صبا چاک است
اگر ز رمز حیات آگهی،
مجوی دگر دلی که از خلش ِخار آرزو پاک
است
به خود خزیده و محکم چو کوهساران زی
چو خس مزی که هوا تیز و شعله بی باک
است
اقبال لاهوری
آلبرت انیشتین در یادبود درگذشت
ماری کوری نوشت: " در این موقع که شخصیت پرعظمتی همچون ماری کوری به پایان عمر خود
رسیده است ، جای آن دارد که فقط به یادآوری خدمات او به بشریت اکتفا نکنیم . خصال
اخلاقی شخصیت هایی چنین برجسته شاید برای یک نسل و برای جریان تاریخ ، بسی مهم تر
از دستاوردهای صرفاً علمی و فکری آنان باشد." امروز دانشمندان نقشی سرنوشت ساز در
جامعه بشری ایفا می کنند و این میزان تأثیرگذاری ، ما را از تأمل در منش و شخصیت
آنان ناگزیر می سازد.
گزاف نیست اگر بگوییم زندگی ومرگ مریم میرزاخانی فراتر از
جهان دانشی که او به آن تعلق داشت، به جهان های اجتماعی ، فرهنگی و حتی سیاسی هم
راه یافت. گفته ها و نوشته ها و تصویرهای زندگی مریم بخش مهمی از ادبیات رسانه ای
روزهای پس از درگذشت او را به خود اختصاص داد. " مریم در رسانه ها" موضوعی ارتباطی
و فرهنگی بود و به وضوح " مریم دانشمند" به مثابه " مریم قهرمان " به لایه های
گوناگون جامعه راه یافت ؛ به گونه ای که پیروجوان ، زن و مرد ، و نخبه و عامه او را
از خود و خود را با او خویشاوند می دانند.
مرگ مریم اگرچه دیده ها را اشک آلود کرد ، اما چشم ها را هم
شست و نشان داد که قهرمانی از نوع دیگر به میدان آمده است و می تواند به جامعه حس
خودباوری و اعتماد به نفس بدهد. مریم در چهل سالگی به منزله دانشمندی که برازنده
ایران امروز و احیاگر مفاخر دیروز است ، در جامعه جهانی برجسته شد و در فضایی از
احترام و افتخار به حافظه ها سپرده شد. اورا رسانه ها و شبکه ها بزرگ نکردند؛ بزرگی
او فضای شبکه ها و رسانه ها را پر کرد و سرانجام پدیده ای در تراز قهرمانانی از جنس
مردم شد. خالی از لطف نیست که نظری بر برخی از تیترهای صفحه اول مطبوعات 24 تیرماه
1396 (روز درگذشت او) بیفکنیم.
معادله زندگی مریم ، جهان در سوگ ملکه اعداد ،
روزی که اعداد گریستند ، هجرت ابدی ملکه ریاضیات ، ملکه سرزمین اعداد ، میل به بی
نهایت ، اندوه ایران - حسرت جهان ، مرگ آرام یک ذهن زیبا ، کرنش بی حساب جهان در
برابر نابغه ریاضی ، چراغی که خاموش شد ، خداحافظی با نخبه ایرانی ، جامعه علمی
جهان در بهت درگذشت نابغه ایرانی ، خداحافظ ملکه اعداد و ...
مریم میرزاخانی دوره های تحصیلی پیش از دکتری خود را با موفقیتی درخشان در ایران گذراند.
در سال 2000 میلادی ( 1379) با بورس تحصیلی دانشگاه هاروارد به آمریکا عزیمت کرد و در سال 2004(1383) از رساله دکترای خود که در آن دو مسئله چالش برانگیز ریاضی را حل کرده بود ، دفاع کرد. او به خاطر تحقیقات ارزنده علمی ، خلاقیت شگفت انگیز در حل مسائل پیچیده و بینش وسیع و کنجکاوی عمیق در ریاضیات به عنوان یکی از ده ذهن جوان جهان از سوی نشریه " پاپیولر ساینس " آمریکا در سال 2005 (1384) انتخاب شد و چندین جایزه فاخر بین المللی از جمله جایزه "بلومنتال" برای بهترین رساله دکتری ازانجمن ریاضی آمریکا در سال 2009(1388) ، جایزه "ستر" برای بهترین محقق زن از این انجمن در سال 2013(1392) و مدال فیلدز ( نوبل ریاضی) در کنگره بین المللی ریاضی دانان در سال 2014( 1393) را به خود اختصاص داد. اهمیت نتایج تحقیقات او در هندسه و نظریه آرگودیک چنان بود که موسسه ریاضیات "کلی" در سال 2014 حقوقی سخاوتمندانه و گرنتی تحقیقاتی ( کمک مالی ) به او اهداکرد تا با آسایش خیال به پژوهش های اصیل خود بپردازد. وی درسال 1383 (2004) دکترای خود را دریافت کرد و پس از چهار سال در سن 31 سالگی ، استاد تمام دانشگاه استنفورد شد.
استاد تمام دانشگاه استنفورد شدن برای اولین بار و در چنین سنی واقعاً برای جامعه ریاضی ایران افتخار بزرگی است.وی در سال 2016 به دلیل دستاوردهای تحقیقاتی اصیل و برجسته ،عضو آکادمی علوم آمریکا شد. مدال فیلدز که به نوبل ریاضیات معروف است ، هر چهار سال یک بار به 2 تا 4 ریاضی دان زیر 40 سال داده می شود. این مدال به یاد "جان چارلز فیلدز " ریاضی دان کانادایی پایه گذاری شد. این جایزه اولین بار در سال 1936 به دو ریاضی دان فنلاندی و آمریکایی داده شد و از آن پس تا امروز هیچ زنی موفق به دریافت آن نشده بود. تفاوت مدال فیلدز و نوبل در این است که جایزه نوبل شرایط سنی ندارد و یک دانشمند هفتاد ساله هم می تواند جایزه نوبل بگیرد ؛ ولی مدال فیلدز تنها به دانشمندان زیر 40 سال تعلق می گیرد. ایشان اولین بانویی است که برنده چنین جایزه معتبری شده است. پروفسور مریم میرزاخانی با دریافت این جایزه برای کشور عزیزمان ایران و همه زنان جهان افتخار آفرید.
در سطح جهانی ، ریاضی دان های بزرگی از میان
زنان برخاسته اند؛ اما تا پیش از مریم میرزاخانی ، کسی از میان زنان ریاضی دان
نتوانسته بود جایزه فیلدزرا دریافت کند. این بانوی ایرانی پس از دریافت جایزه به
خبرنگاران گفت :" این یک افتخار بزرگ است ؛ اما هنگامی بیشتر خوشحال خواهیم شد که
سایر دانشمندان وریاضی دانان زن انگیزه بگیرند و بیشتر بکوشند."
روزی که
رسانه ها خبر دریافت مدال فیلدز ریاضی به مریم میرزاخانی را به عنوان نخستین بانوی
جهان و نخستین ایرانی مفتخر به دریافت آن ارائه کردند ، تصویری خودباورانه و مردم
پسند شکل گرفت که انسان ایرانی این ظرفیت را دارد تا قله های علم و دانش را فتح
کند. این تصویر می توانست بیان کننده مسائل مهمی از جامعه امروز ما و پاسخگوی
نیازهای روانی بسیاری از افراد جامعه باشد و ما هر لحظه شاهد فربه تر شدن این نشانه
هستیم ؛ تا جایی که میرزاخانی نشانه نوعی گفت و گوی فرهنگی میان ایران و غرب
شد.
مریم میرزا خانی در زمره ده ریاضی دان برتر دنیاست . دکتر محمد علی
نجفی ریاضی دان ایرانی که سال ها وزیر آموزش و پرورش بود و اکنون شهردار تهران است
، در مراسم بزرگداشت پروفسور میرزاخانی اظهار داشت: " می توان گفت جایگاه تاریخی
مریم شبیه "آمالی امی نوتر" ریاضی دان بانفوذ آلمانی است که به واسطه سهم ممتازی که
در جبر انتزاعی و فیزیک نظری داشت، شناخته شده است. ولی از نظر مرگ در جوانی در عین
شکوفایی شبیه "اورایست گالوا" ریاضی دان و انقلابی فرانسوی بود. گالوا از پیشگامان
مطالعه نظریه گروه هاست و با کارهای او بود که نقطه عطفی در جبر ایجاد شد. گالوا در
21 سالگی در جریان یک دوئل کشته شد و اگر او 5 سال بیشتر زندگی می کرد، انقلابی در
ریاضی رخ می داد و می توان گفت ای کاش جسم مریم هم همانند توان علمی اش بود و در
دوئل با سرطان زنده می ماند تا می توانست مسائل بیشتری را برای جامعه جهانی حل
کند.
هفته نامه اکونومیست در ستون ثابت "آگهی درگذشت" خود که به زندگی
شهیرترین شخص متوفی در هفته می پردازد، در توصیف میرزاخانی نوشت: " پیش از آن که
مجذوب ریاضیات شود ، می خواست رمان نویس شود. قیمت کتاب در زمان کودکی او ناچیز بود
واز نخستین جاه طلبی های علمی اش این بود که همه چبز را بخواند . بعد ها فعالیت های
او در ریاضیات نیز سایه ای از ادبیات را با خود به همراه داشت. به گفته خودش حل شدن
مسائلی که با آن ها درگیر بود، همچون گشوده شدن گره های یک داستان ، او را هیجان
زده می کرد. او می گفت : " معادله ریاضی مانند یک رمان ادبی است. شخصیت های متعدد
با اعمال متفاوت وجود دارند و ما باید ارتباط میان آنان را درک کنیم. این شخصیت ها
در جریان معادله تکامل می یابند و در نهایت درک ما از از آنان نسبت به قبل متفاوت
است." کتاب "ریاضی دان" که در سال 2009 زندگی 92 دانشمند ریاضی معاصر برجسته ساکن
در آمریکا را به تصویر کشیده ، در توصیف مریم میرزاخانی با عنوان " ریاضی دانی که
می خواست نویسنده شود" ، به نقل از او آورده است : " شخصاً بین رشته های مختلف
ریاضی مرز قائل نیستم. دوست دارم روی مسائل چالش برانگیز مهیج کار کنم و راهی را
بیازمایم که به آن می رسم. این طرز تفکر سبب می شود ضمن تعامل با دیگران از همکاران
زیرک مطلب بیاموزم. ریاضی ورزیدن به گونه ای شبیه نوشتن داستان است . با این وجود
باید در نوشتن بسیار دقیق بود. همه چیزباید مانند چرخ های ساعت باهم جفت و جور
باشند." با تحلیل محتوی سخنان پروفسور میرزاخانی رد پای اندیشه و نظرگاه معرفتی
مستقلی مشاهده می شود که می تواند ریشه در گرایش او به ادبیات و تخیل و نیز فرهنگ و
خرد ایرانی داشته باشد. این موضوع می تواند به صورت مستقل مورد پژوهش قرار گیرد.
دریافت های ذوقی او مبتنی بر ایده " لذت کشف" بود .
اساساً "خرد ایرانی" بستری است که در آن ریاضیات و فلسفه یا به یک معنا کاوش های علمی و کنش های عقلی و نظری با یکدیگر به تلاقی ، تعامل و تعادل می رسند و یک منظومه را شکل می دهند. این که بزرگ ترین منظومه تاریخ ایران یعنی شاهنامه با " خداوند جان و خرد" آغاز می شود، در همین راستا می باشد. به همین دلیل دردورانی که بیشترین اختراعات و اکتشافات علمی و عمدتاً در ریاضیات و علوم پایه به ظهور می رسند، بیشترین زایش ها و جهش های فلسفی را نیز مشاهده می کنیم. هم زمان با ابوریحان بیرونی که در آثارالباقیه دقیق ترین ترسیم از دستگاه گردش خون را به تصویر کشیده ، ابن هیثم با گشودن پرتوی به زاویه تابش و اصول تاریکخانه و اختراع ذره بین ، پدر عکاسی و پروژکتور و عدسی و سینما می شود. در همین مقطع زمانی ابن مسکویه سرگرم تدوین نظریه نفس است و ابن سینا حکمت و الهیات شفا را می نویسد. خیام مطالعاتس را در باب اصل پنجم اقلیدس سامان می دهد و ... این تفاهم ، تلفیق و تبادل سیستماتیک حاصل راهگشایی حکمت زیست ایرانیان و توازن خرد و جان در نگاه قوم ایرانی است.
تحقیقات میرزاخانی به بسیاری از رشته های علوم رایج شامل هندسه ، دیفرانسیل ، تجزیه و تحلیل پیچیده و سیستم های مکانیکی متصل می شود. او می گفت : من دوست دارم عبور از مرزهای خیالی مردم بین زمینه های مختلف ایجاد شود. این موضوع مرا بسیار شاداب می کند. "هاوارد جیکوبسون" رمان نویس و برنده جایزه "بوکر" در یادداشتی که برای گاردین نوشت علاوه بر یاد کردن از میرزاخانی به عنوان نابغه ریاضی ایرانی عنوان کرده است : " گفته شده میرزاخانی پیش از این که ریاضیدان شناخته شود، نویسنده بود. او غرق شدن در ریاضیات را به زبان نویسندگان چنین بیان کرده است:« مثل غرق شدن در جنگل است و تلاش برای استفاده از هر دانشی که تو را به راه های جدید هدایت می کند واین شانس وجود دارد که راهی به بیرون پیدا کنی » و در ادامه می افزاید: « در واقع ریاضی دان و هنرمند در یک تاریکی مشترک هستند و یک خدا را عبادت می کنند. از همین رو در حسرتی که از درگذشت میرزاخانی ایجاد می شود، شاعران هم درست حسی مثل ریاضی دان ها دارند.»
میرزاخانی برای حل مسائل رویکرد ویژه ای داشت. او می گفت: " هنگام فکر کردن راجع به یک مسئله دشوار ریاضی ، لازم نیست همه جزئیات را بنویسم؛ همین که چیزی را رسم کنم، کمکم می کند که به نحوی ارتباطم را با مسئله حفظ کنم." به دلیل همین رویکرد حل مسئله با رسم شکل بود که دخترش آناهیتا بیشتر وقت ها می گفت " مامان باز داره نقاشی می کشه ". شاید او در ذهن کودکانه اش گمان می کرد مادرش نقاش است. حوزه پژوهش میرزاخانی بیشتر معطوف به هندسه دیفرانسیل ، آنالیز مختلط و سیستم های دینامیکی است. اما او می گوید: " دوست دارم مرزهایی که بین حوزه های مختلف می گذارند را، بشکنم. این کار بسیار به من انگیزه می دهد." میرزاخانی با عشق عمیقی به دنیای ریاضیات وارد شد و در این مسیر به کشف آنچه که رویایش به آن نزدیک بود ، پرداخت. او می گفت: " شما باید انرژی و تلاش خود را صرف دیدن زیبایی ریاضیات کنید."
پروفسور مک مولن استاد راهنمای مریم
در دوره دکترا و نیز برنده جایزه فیلدز در سال 1998 او را این گونه توصیف می کند: "
او یک نوع تخیل جسورانه داشت. بدین گونه که از انجام آنچه که باید انجام دهد، در
ذهنش تصویری خیالی می ساخت، سپس به دفتر من می آمد و آن را توصیف می کرد. در نهایت
از من می پرسید که تصوراتش درست بوده با خیر؟ و من از این که او مرا مورد اعتماد
خود قرار داده بود ، بسیار خرسند می شدم." به گفته مک مولن گاهی اوقات ارتباطاتی
که میرزاخانی به وجود می آورد ، دیوانه کننده هستند. مثلاً در سال 2006 (1385) ، او
مسئله سرنوشت ساز یک سطح هذلولوی پس از تغییرهندسه اش را با مکانیسمی حل کرد که
مشابه بررسی حرکات زلزله است.
مک مولن می گوید که قبل از این کار میرزاخانی ، این مسئله غیر قابل حل بود؛ اما حالا تنها با یک ارتباط ساده ، او پلی میان این نظریه کاملاً انتزاعی و نظریه کاملاً فیزیکی و روشن به وجود آورده است. با این توصیف وقتی می گوید : " من دوست دارم از مرزهایی که خیلی از آدم ها بین این حوزه ها کشیده اند، رد شوم ؛ چون این کار واقعاً لذت بخش است " ، قابل درک است. به همین دلیل استیون کرچوف استاد ریاضی در استنفورد هنگام دریافت مدال فیلدز توسط میرزاخانی گفت : " آنچه در رابطه با مریم بسیار مهم است و چیزی که واقعاً او را از بقیه متمایز می کند ، این است که چگونه قطعات متفرق را کنار هم می گذارد.او می توانست با موفقیت ایده ها را به شیوه ای غیر منتظره و قابل توجه باهم تلفیق کند." در اطلاعیه رسمی کمیته داوران فیلدز نیز به این ویژگی او اشاره شده است: " چیره دست در گستره قابل توجهی ازتکنیک ها و حوزه های متفاوت ریاضی ، او ترکیبی کمیاب است از توانایی تکنیکی ، بلند پروازی جسورانه ، بینش وسیع و کنجکاوی ژرف "– در این بیانیه همچنین «شهود هندسی قوی» او مورد ستایش قرار گرفته است. اودرحالی که به مدال فیلدز خود افتخار می کرد، می گفت تمایل ندارد چهره معروف زنان موفق ریاضی دان باشد؛ بلکه مشتاق است تا دنیا توجه به دستاوردهای اورا نادیده بگیرد تا بتواند روی تحقیق تمرکز کند.
مارک تسین لاوین رئیس دانشگاه استنفورد در پیام تسلیت خود برای درگذشت این نابغه ایرانی ، آورده است : " مریم خیلی زود رفت ؛ اما تاثیر او روی هزاران زنی که از او الهام گرفته اند ، باقی خواهد ماند. مریم یک نظریه پرداز درخشان و یک انسان فروتن بود که افتخاراتش را تنها با این امید قبول می کرد که بتواند مشوق دیگران باشد تا راه او را ادامه دهند. خدمات او هم به عنوان یک دانشمند و هم یه عنوان یک الگو ، قابل توجه و ماندگاراست و در استنفورد ودر سراسر جهان بسیار گرانقدر خواهد شد." مریم میرزاخانی ریاضی را مانند کوه پیمایی دور و درازی می دانست ؛ بدون آن که هیچ مسیر پاخورده ای در آن وجود نداشته باشد و بدون آن که هیچ چشم انداز قابل دیدی وجود داشته باشد. اکنون او در مسیر بی بازگشت قدم گذارده است ؛ تا خود را باور کنند و از گام نهادن به دنیای به ظاهر مردانه نهراسند.
میرزا خانی دوست داشت او را به عنوان یک
ریاضی دان « آهسته و پیوسته » توصیف کنند. رویکرد آهسته و پیوسته در زمینه های
دیگری از زندگی اش نیز اعمال می شد. همسرش یان وندارک برای توضیح این ویژگی او
ماجرای یک مسابقه دوی دوستانه را بیان می کند: " پیش خود گفتم او خیلی ریزجثه است ؛
اما اندام من نسبتاً خوب است. با این حساب فکر کردم که در این مسابقه برنده می شوم.
البته در ابتدای مسابقه هم جلو بودم؛ اما بعد از نیم ساعت دیگر طاقت و نای دویدن
نداشتم ؛ ولی او هنوز داشت با همان سرعت می دوید!! اگرچه سرعت عمل در حل مسائل ،
یکی از امتیازاتی است که ریاضی دانان به آن افتخار می کنند ؛ اما پروفسور میرزاخانی
رویه ای معکوس داشت و مجذوب مسائل و موضوع هایی می شد که بتواند سال ها روی آن کار
کند. او معتقد بود کار کردن روی یک مسئله به مدت چند ماه و چند سال ، این فرصت را
به وجود می آورد تا با همه ابعاد آن آشنا شود. بنابرین هرگز تسلیم و ناامید نمی شد.
این روش پژوهش کند ، اما عمیق ، مداوم و خستگی ناپذیراو بود که توانست بسیاری از
مسائل دشواررا به شیوه ای بدیع و شگفت انگیز حل کند.
ویژگی برجسته دیگر میرزاخانی بلند پروازی و جاه طلبی علمی او بود. استاد راهنمای دوره دکترای او پروفسور " کرتیس مک مولن" می گوید: " مریم در ریاضیات بی پروا و بلندهمت است." خانم میرزاخانی همتی عالی و جسارتی عظیم داشت و همواره در پی حل مسائل چالشی بسیار دشوار و طاقت فرسای ریاضی بود. استادان او بارها این جاه طلبی و اعتماد به نفس او را در پیگیری دشوارترین مسائل ریاضی ستوده اند.او صرفاً نمی خواست به اکتشافات ریاضی بپردازد ؛ بلکه به دوردست ها و دستاوردهای بزرگ نظر داشت. به همین دلیل بود که می گفت: " باید میوه های شاخه های پایین را نادیده گرفت و نباید گذاشت که این میوه ها ما را فریب دهند و از شاخه های بالاتر غافل مان کنند. او همواره می گفت من از این سبک زندگی لذت می برم و تصور می کنم که زندگی قرار نیست خیلی هم راحت باشد." به همین دلیل از وارد شدن به جنگل های تاریک و ناشناخته ریاضیات انتزاعی و گم شدن در آن واهمه ای نداشت.
ایمان افتخاری معاون پژوهشکده ریاضیات IPM یکی از چهره های نام آور ریاضی با شهرت جهانی که مایه مباهات شهرستان گلپایگان است ، در مقاله ای با عنوان " ماجرای میز بیلیارد " خاطرنشان می سازد: " پروژه بزرگ مریم میرزاخانی که به کارگیری ابزارهایی برای برخی از ناهمگن ترین سیستم های دینامیکی طراحی شده ، در قالب سه مقاله به جامعه ریاضی عرضه شد که هنوز به صورت کامل به چاپ نرسیده است. او کم و بسیار گزیده نوشت. در عین حال آثار او بر خلاف تعداد قابل توجهی از اعضای جامعه ریاضی در جهان ، بی اندازه تأثیرگذار و ماندگار هستند. از این رو باید گفت که میرزاخانی ریاضی دانی کیفی گراست. به این معنی که مقالاتش کم تعداد ولی با کیفیت بالا می باشد. این پدیده در کشورهای درحال توسعه که به دنبال توسعه کمی و نمایشی هستند، به ندرت دیده می شود یا به درستی ارزش گذاری نمی شود.
مریم میرزاخانی پس از فارغ التحصیلی از دوره
دکترا طی سیزده سال ، 13 اثر پژوهشی به جامعه ریاضی جهان عرضه کرد که کیفیت آن ها
در ارزیابی های کمی گرای ما دیده نمی شود. با این همه تا همین امروز حتی زبده ترین
نهاد های پژوهشی کشورهم از بازنگری در شاخص های ارزیابی خود به گونه ای که این سبک
درخشان از فعالیت علمی در آن جایگاه داشته باشد، سرباز می زنند. تا زمانی که چنین
بیماری های ساختاری در جامعه علمی ایران پابرجاست، نسبت دادن کم بودن تعامل پروفسور
میرزاخانی با جامعه علمی کشوربه عوامل حاشیه ای، سردربرف فروبردن کبک را می
ماند."
مریم میرزاخانی فروتن و ساده بود. دوست نداشت از دیگران تمجید
بشنود. کار خودش را می کرد و دلش می خواست زندگی راحتی داشته باشد. پدرش در مراسم
یادبود او گفت: با این که با او در تماس بودیم؛ اما کسب جایزه فیلدز را توسط مریم
، از رادیو شنیدیم . وقتی به او گفتم چرا ما را در جریان نگذاشتی ؟ خندید و گفت
چیزی نبود ، فقط یک جایزه بود! دکتر کامران وفا استاد فیزیک دانشگاه هاروارد می
گوید: " وقتی متوجه شدم قرار است به هاروارد بیاید، به ایشان یک ایمیل زدم و گفتم
اگر می آیید، بچه های ایرانی که از قدیم در دوره های ماهانه ناهار شرکت می کردند،
بیایند و یک مراسمی برای شما بگیریم؛ چون بچه ها دوست دارند از شما قدردانی کنند.
در جواب نوشتند: " علاقمند نیستم در چنین مراسمی شرکت کنم ؛ اما اگر آن ناهار
دورهمی را ترتیب می دهید ، قبول می کنم. لطفاً به افرادی که در جلسه شرکت می کنند ،
نگویید که من هم می آیم." یادم می آید وقتی وارد شدیم ، حدود 30 نفری جمع شده بودند
و از این که ایشان هم حضور دارند، تعجب کردند! خیلی ساده و صمیمی نشستند و مانند
قدیم از همه جا صحبت کردیم.
دکتر رویا بهشتی زواره دانشیار دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس آمریکا و نیز دوست صمیمی و همکلاسی او از دبیرستان فرزانگان تا دوره دکترا در آمریکا می گوید: " مریم کارش را با یک شادی وصف ناپذیر پیش می برد و رفتار او در عین تواضع ، واقعاً جاه طلبانه بود. اگرچه به برنده شدنش افتخار می کرد ؛ اما این اتفاق دغدغه اصلی او نبود. هنگامی که میرزاخانی جایزه فیلدز را در کنگره بین المللی ریاضی دانان 2014 در سئول دریافت کرد، در قسمت تماشاچیان کنار دختر و شوهرش " ژان فوندارک" دانشمند علوم کامپیوتر دانشگاه استنفورد نشسته بود. مک مولن وقتی به شرکت کنندگان نگریسته بود، متوجه شده بود که مریم بر خلاف سایرین توجه چندانی به لحظه افتخارآمیزش ندارد وبیشتر به شادی وهیجان دخترش آناهیتا مشغول است!! مک مولن می گوید : " بعضی از دانشمندان و ریاضی دانان دوست دارند از آنچه مردم انجام می دهند، فراتر بروند؛ آنان علم خود را با عدم آگاهی دیگران اندازه می گیرند. اما مریم چنین نبود؛ او به طور مستقیم با چالش علمی و با ریاضیات ارتباط برقرار می کرد. سختی مسئله مهم نبود ؛ او عمیقاً در قلب موضوع بود." منجول بارگاوارریاضی دان هندی تبار پریستون که او نیز در سال 2014 مدال فیلدز را به دست آورد، در ستایش از میرزاخانی می گوید: " او با وجود بیماری تا چند سال پس از دریافت جایزه اش از تلاش بازنایستاد و چند مقاله شگفت انگیز در ریاضی را طی این سه سال نوشت. او در مورد مسائل هندسی دشوار حتی اگر به چندین دهه کار نیاز داشت، ثابت قدم بود.
در رابطه با ادب و حق شناسی میرزاخانی همین بس که پروفسور فضل الله رضا که هم اکنون صد و دومین سال حیات خود را پشت سر گذارده و از خداوند متعال خواهانیم که بر طول عمر گرانسنگ این سرمایه بزرگ علمی ایرانیان بیفزاید ، در دیداری با علی دهباشی سردبیر مجله بخارا نقل کرده است که چند سال پیش فرزندانش برای او جشن تولد گرفته بودند. این نابغه ریاضی که به سختی شماره تلفن پروفسور رضا را پیدا کرده بود ، ضمن احوال پرسی و تبریک سالگرد تولد ، خاطرنشان ساخته بود که وام دار کتاب ها و مقالات ایشان است.
ریاضی از یک سو مانند همه علوم با کنش اجتماعی پیش می رود؛ اما از یک
طرف نیاز به تلاش مصرانه در تنهایی دارد. ریاضی دانان خیلی بزرگ در تنهایی طولانی
شان از راه های پرپیچ و خمی می گذرند و وقتی منظره ای را کشف می کنند، غالباً در به
اشتراک گذاشتن آن سخاوتمند هستند. حالا عکس های کودکی مریم در رسانه های بین المللی
منتشر شده اند و مردم دنیا می بینند که یک دختر بچه ایرانی از طبقه متوسط ، مثل
همتایانش در همه جای دنیا می دود، می خندد و بازی می کند یا زمانی که به نوجوانی می
رسد ، با خانواده خود به سفر می رود و موقع عکس گرفتن ،همدیگر را در آغوش می
گیرند.
این دو سه عکس مریم به اندازه میلیون ها مقاله و فیلم تبلیغاتی در مورد ایران گویا و تأثیرگذار خواهد بود. بازی روزگاررا ببینید که یک ایرانی باید کاری در حد گرفتن جایزه فیلدز انجام دهد تا مردم دنیا بفهمند زندگی روزمره خانواده های ایرانی کاملاً معمولی است. به بهانه این عکس های کودکی و نوجوانی مریم، مردم دنیا زیبایی های توریستی ایران را هم می بینند، که تبلیغی در حد وسیع و رایگان برای توریسم ایرانی می باشد. پروفسور میرزاخانی به ما مستطیلی در زندگی نشان داد که عرض آن یعنی " کیفیت و محتوی عمر" از طولش یعنی " درازای عمر " بسیار بزرگ تر است.
مریم جوان بود، ریاضی دان بود ،
نابغه بود و زن بود و نشان داد در این چهار میدان به گفته اقبال لاهوری " کار مغان
به پایان نرسیده و هنوز "هزار باده ناخورده در رگ تاک است". در عین حال زندگی و مرگ
او این هشدار را نیز به نظام آموزشی و فرهنگی و سیاسی ما داد که از خود بپرسیم چرا
استعدادها و سرمایه های ما به موقع کشف و حفظ نمی شوند و چرا نوابغ ما در مرگ شان
بیش از زندگی شان قدر می بینند و بر صدر می نشینند. تیتر این مقاله را از سخنان پدر
شادروان میرزاخانی در مراسم بزرگداشتی که در موسسه رعد برگزار شده بود، برگرفتم که
با تأکید می گفت : "درخواست می کنم از فرزند من اسطوره نسازید ؛ الگو بسازید ؛ زیرا
وقتی کسی اسطوره شد ، دسترسی به او غیر عملی می شود. دختران ما باید به این باور
برسند که آنان نیز می توانند مریم باشند. مریم مشتی بود نمونه خروار ، ما خروارها
مریم در جامعه داریم که باید آنان را پیدا کنیم." روانش شاد و راهش پر رهرو
باد
هرگز نمیرد
آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما
هنر هفتم در
گلپایگان
استقبال از افتتاح سینما بهاران
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو
دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد من و ساقی به
هم تازیم و بنیادش براندازیم
صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب
انداز بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم
بهشت عدن گر
خواهی بیا با ما به میخانه که از پای خمت روزی به حوض کوثر
اندازیم
گزیده ای ازغزل 374 حافظ
در دنیای کنونی که به عصر اطلاعات
مشهوراست ،هریک ازرسانه ها جایگاه ویژه ای را در چرخه ارتباطات اجتماعی به خود
اختصاص می دهند. کارکرد وسایل ارتباط جمعی شامل اطلاع رسانی ، آموزش ، تفسیروتشریح
وقایع و آماده سازی اذهان شهروندان برای پذیرش تغییرات سریع و پر کردن اوقات فراغت
می باشد. بدون شک رادیو ، تلویزیون و مطبوعات بالاترین نقش را در برآوردن سه نیاز
اول داشته و رسالت سینما به چهارمین مورد یعنی غنی سازی اوقات فراغت اختصاص دارد.
اگرچه شبکه های اجتماعی نظیر تلگرام ، اینستاگرام و ... تا حد زیادی این نیاز را
تأمین کرده اند ، اما هرگز قادر نیستند مانند سینما تأثیرگذار باشند ؛ زیرا در
منظومه ارتباطات هر میزان که بر تعداد و تنوع ابزار افزوده شود ، هیچ کدام از آن
ها از دور خارج نمی شوند، بلکه در جایگاه اصلی خود ایفای نقش می کنند.
حتماً
این روایت را شنیده اید که در یونان قدیم نویسندگی ، شعر، موسیقی ، تئاتر ، نقاشی و
مجسمه سازی را شش هنر اصیل می شناخته اند و درادامه سینما را به عنوان " هنر هفتم "
به آن ها افزوده اند. افتتاح سینما بهاران در گلپایگان انگیزه ای در اینجانب به
وجود آورد تا به این مناسبت مروری کوتاه و گذرا بر سیر ورود سینما و تحول آن در
ایران داشته باشم . یادآور می شوم که سینما به عنوان یک هنر در ایران مانند سایر
کشورها دارای ابعاد وسیع و دامنه گسترده ای است که با یک مقاله نمی توان حق همه
کنشگران این عرصه را ادا کرد. از این رو امیدوارم مخاطبان محترم کاستی هایی را که
ازعدم شناخت اینجانب سرچشمه می گیرند ، به بزرگواری خود ببخشند.
بیش از صد
سال از ظهورسینما می گذرد. تاریخ سینمای ایران همانند تاریخ سیاسی و اجتماعی یک قرن
اخیر با فراز و نشیب های فراوانی همراه بوده است. در سال 1900 مظفرالدین شاه قاجار
به سبک و سیاق پدرش سفری به فرنگستان کرد و هنگامی که رحل اقامت در فرانسه افکند ،
چشم اش به دستگاهی افتاد که " به روی دیوار می اندازند و مردم در آن حرکت می
کنند".
بی درنگ به میرزا ابراهیم خان عکاسباشی دستور داد که آن را خریداری و برای شروع از جشن گل ها فیلمبرداری کند. میرزا ابراهیم خان از آن کارناوال فیلم برداشت و هشت ماه بعد شاه آن را به همراه دستگاه سحرانگیز سینماتوگراف به عنوان سوغات فرنگ به مملکت محروسه ایران آورد. میرزا ابراهیم خان هم دست به کار شد و شروع به فیلم برداری از کوچه و بازار و دسته های عزاداری و حتی شیرهای شاه در دوشان تپه نمود. این گونه بود که در سال 1279 هجری شمسی، شش سال پیش از پیروزی انقلاب مشروطیت نخستین بذر سینما در خاک ایران جوانه زد. دکتر مهدی محسنیان راد در کتاب " ایران در چهار کهکشان ارتباطی" آورده است: " سینما به عنوان پدیده ای نوظهورو وارداتی در چند دهه اول حیات خود کمتر امکان پیوند با واقعیت های اجتماعی زمان خود را داشت. آغاز سینماتوگرافی (فعالیت سینما در ایران) به خواست دربار قاجار سبب شد تا این پدیده نه در جریان تحولات سیاسی و اجتماعی ، بلکه کاملاً منطبق با خواست و اراده دستگاه حاکم و به عنوان نمادی از تجددخواهی شاه کشور معرفی شود. ثبت اولین تصاویرازمظفرالدین شاه گواهی براین مدعاست.
در نتیجه دوربین فیلمبرداری وسیله ای
برای نمایش هر آنچه جلوه ای از شکوه شاهنشاهی بود ، قلمداد می شد. از این رو کمتر
پیوندی میان واقعیت اجتماعی ، تاریخی با تصاویر و فیلم های دهه های اول ورود سینما
به ایران به چشم می خورد."
تا قبل از تاج گذاری رضاشاه ، شرایط سخت افزاری
و نرم افزاری توسعه سینما فراهم نبود. پنج سال قبل از تاج گذاری ، در تابستان 1299
شمسی (1920میلادی)
"آرتاشس پاتماگریان" یک سینمای تابستانی را در خیابان
امیریه تهران افتتاح کرد ؛ اما به دلیل این که هر بار به محض به کار افتادن دستگاه
نمایش ، برق خیابان دچار اختلال می شد ، به دستورنظمیه این سینما تعطیل گردید.
سرانجام در سال 1303 شمسی ، نخستین سالن به معنای واقعی آن به نام " گراند سینما "
به همت علی وکیلی در گراند هتل در خیابان لاله زار تهران افتتاح شد و به این ترتیب
آبرومند ترین سینمای تهران از چشم متجددین عصررضاشاه شروع به کار کرد. علی وکیلی
موسس سینمای گراندهتل در خاطرات خود می نویسد : " در روزهای اول آغاز به کار سینما
، اغلب با حوادث جالب و خنده داری روبه رو می شدیم ؛ تماشاچیان که هنوز به حقیقت
سینما و صنعت فیلم برداری آشنا نبودند، هنگام مشاهده بعضی ازصحنه ها مانند اتومبیل
رانی ، حرکت ترن ، اسب دوانی و ... دچار وحشت و اضطراب شده ، با داد و فریاد و
جنجال از سالن فرار می کردند. سروصدا کردن و سوت کشیدن و پا برزمین کوبیدن هنگام
پاره شدن فیلم ها و در کنار آن اعتراض و دشنام دادن له یا علیه بازیگران فیلم ، از
کارهای رایج بود. فحش و نزاع و دست به یقه شدن و کتک کاری تماشاچیان برسرهیچ و پوچ
به تقلید از بازیگران فیلم ، از اقدام های متداول همه شب ها بود که مکرر اتفاق می
افتاد.
در سال های اولیه عمومی شدن سینمای صامت در ایران ، به دلیل این که نوشته های فیلم به فارسی ترجمه نشده بود ، فردی اجیر می شد تا موضوع فیلم را شناسایی کرده و به سینه سپرده ، از بالکن یا از روی بلندی یا از روی چهار پایه ای که وسط سالن نصب شده بود ، صحنه های فیلم را برای تماشاگران تشریح کند؛ اما صدای او در میان همهمه و غلغله آنان که حتی صدا به صدا نمی رسید ، گم می شد. در نتیجه تماشاچیان مرتب فریاد می زدند : " بلندتر بلندتر" و مترجم نیز گاهی اطاعت و گاهی بی محلی می کرد. مترجم های سینمای صامت در ایران " دیلماج " نامیده می شدند. هنگام نمایش فیلم ، شخصی که دیلماج نامیده می شد ، در وسط سینما راه می رفت و نوشته های فیلم رابه فارسی و با صدای بلند برای مردم می خواند. از آنجا که سالن شکل منظم و مرتبی نداشت و همواره عده ای در حال رفت و آمد بودند، اتفاقات جالبی به وقوع می پیوست.
مثلاً به هنگام ورود اشخاص متنفذ و صاحب منصب و حتی قلدرهای محله به سالن سینما ، نمایش فیلم قطع می شد و با نشستن آنان ، فیلم از نو به نمایش درمی آمد و یا هنگامی که دیلماج با آب و تاب در حال شرح و تعریف فیلم بود ، آجیل فروش سینما که درزمان نمایش هم مشغول کسب و کار بود ، با صدای بلند اجناس خود را تبلیغ می کرد. در مواردی دیلماج نوشته هایی را که حفظ کرده بود ، از یاد می برد و در نتیجه از تخیل خود کمک می گرفت و موضوع را به شکل دیگری بیان می کرد. مشهد بعد از تهران اولین شهر بزرگی بود که صاحب سینما شد و پس از آن درشیرازوبوشهرنیز سینما راه اندازی گردید و جالب آن که در این دوره هنر سینما یک هنر اشرافی بود و عوام حق ورود به سینما را نداشتند ، تا این که در سال 1308 هجری شمسی ، نخستین فیلم بلند سینمایی ایران با نام "آبی و رایی" با فیلمبرداری خان بابا معتضدی ساخته شد. در فاصله سال های 1308 تا سال 1312 هجری شمسی چندین فیلم صامت در ایران ساخته شد؛ اما در سال 1312 هجری شمسی یک تحول اساسی در سینمای ایران رخ داد و آن ساخت اولین فیلم ناطق ایرانی با نام "دختر لر" بود که توسط اردشیر ایرانی در بمبئی ساخته شد.
با پشت سر نهادن دو دهه که جنگ جهانی دوم و کودتای
ننگین 28 مرداد آثار خود را بر سینمای ایران تحمیل کرد و تشدید
سانسورها و فضای خفقان سیاسی و اجتماعی این هنر نوپا را با رکود مواجه ساخت، به دهه
چهل شمسی می رسیم. لازم به ذکر است که در آن سال های یاد شده جز ساخت چند فیلم که
ناشیانه از آثار عشقی و جنایی غربی کپی برداری شده ، اثر دیگری ارائه نشد. در حالی
که دستگاه هنر و فرهنگ عصر پهلوی نیز فیلم سازان و هنرمندان را صرفاً به ساخت آثاری
سطحی به منظور سرگرم سازی مردم تشویق می نمود، اما همزمان با این جریان ها در دهه
30 و 40 اتفاق دیگری در حال شکل گیری بود که بعدها به "موج نو در سینمای ایران" لقب
گرفت.
بدون شک دهه چهل شمسی را می توان دهه جهش بزرگ سینمای ایران دانست.
دهه ای که با ظهور کارگردانانی مانند سهراب شهید ثالث ، بهرام بیضایی ، عباس
کیارستمی ، داریوش مهرجویی ، مسعود کیمیایی ، ناصر تقوایی ، علی حاتمی و ...همراه
با بازیگرانی چون علی نصیریان ، عزت الله انتظامی و ...همراه بود. در این مقطع
سینمای ایران رفته رفته از آن حالت خشونت و جاهل منشی فاصله گرفت و تقریباً این هنر
با تفکر ، اندیشه و فلسفه همراه شد ؛ به طوری که آثاری چون گاو، پستچی، و قیصر و
... در زمره آثار ماندگار آن دوران می باشند. تاقبل از اکران فیلم قیصر با
کارگردانی مسعود کیمیایی و گاو داریوش مهرجویی ، به دلیل تجاری شدن و ابتذال در
فیلم ها ، نخبگان جامعه به سوی فیلم های خارجی اکران شده در سینماها کشیده می
شدند.
در چنین وضعیتی در سال 1348 یک رنسانس در سینمای ما رخ داد . رنسانسی که با قیصر و گاو به ثمر نشست. قیصر فراتر از یک تغییر بود. قیصر یک اتفاق بود که باعث شد سینمای قبل از انقلاب به دو دوره قبل از قیصر و بعد از قیصر تقسیم شود. در دوره ای که فیلم هایی نظیر " گنج قارون " محور بحث خود را تساهل و تسامح در برابر مشکلات زندگی و رعایت اصول جوانمردی قرارداده بودند، مسعود کیمیایی برای اولین بار سخن از تغییرزد و ازاراده مردم سخن گفت ؛ نیروی سیاسی و امنیتی حکومت را به سخره گرفت و به این شکل نخبگان جامعه را دوباره به تماشای فیلم های ایرانی کشاند.
در کنار قیصر که آغاز گرموج نو درسینمای ایران به شمار می رود، نمایش فیلم گاو هم اتفاق مهمی در سینمای ایران تلقی می شد و گام بزرگی در راه تغییر دیدگاه نخبگان نسبت به سینمای فارسی بود. گاو به تعبیری اولین فیلم هنری ایران به شمار می رود که راه را برای بسیاری از فیلم های مشابه هموار کرد. در دوره ای که عمده فیلم های ایرانی از فرط شعارزدگی و آشکار بودن پیام ها، تماشاگر را به ستوه می آوردند، "گاو" زبانی کاملاً استعاری را در پیش گرفته بود؛ معانی ضمنی زیادی درون خود داشت و موضوع مهم استحاله و" از خود بیگانگی " را با زبانی نمادین به تماشاگر منتقل می کرد.
داستان فیلم گاو از این قرار است که "مش حسن" با بازیگری عزت الله انتظامی، فردی روستایی است که یک روز به خارج از روستا رفته و در نبود او گاوش می میرد. همه اهالی ماتم زده در میدان روستا جمع شده اند تا هم فکری نموده و راهکاری بیابند که چگونه این خبر فجیع را به مش حسن که عاشق گاوش بوده ، بدهند. به هر حال پس از گفتگوهای فراوان و با هدایت و راهنمایی مش اسلام که گویی دانای این مردم محسوب می شود، اوضاع را بررسی کرده و نتیجه می گیرند که ابتدا خبر مرگ را از او پنهان نمایند و به مش حسن بگویند که گاوش رفته است. مش حسن به روستا بازمی گردد و در نهایت می فهمد که چه واقعه دردناکی رخ داده است. به شدت پریشان احوال شده و کار آن قدر بالا می گیرد که مش حسن وجود خود را انکار کرده و خود را " گاو مش حسن" می نامد. او شب ها در طویله می خوابد؛ به خوردن کاه و یونجه و علف روی می آورد و خود را گاو مش حسن تصور می کند. پریشانی او روز به روز بیشتر شده تا این که اهالی تصمیم می گیرند او را به شهر نزد پزشک ببرند؛ اما در میانه راه مش حسن از دست آنان فرار کرده و از پرتگاهی سقوط نموده و می میرد
فیلم گاو در آن زمان به شدت مورد توجه جامعه روشنفکری و منتقدان قرارگرفت و حتی در فستیوال های معتبری چون "کن" نیز به نمایش درآمد و جوایز متعددی را هم دریافت نمود. ادیبی در باره سبک "رئالیسم جادویی" آمریکای لاتین گفته است که ریشه این سبک نوشتاری در ادبیات ایران است. او در این باره متن فیلم گاو را مثال می زند و آن را نمونه ای می داند که شاخص تر ازآثار اولیه سبک رئالیسم جادویی خود را به رخ می کشد. فیلم گاو موضوع مهم از خودبیگانگی (الیناسیون) را با زبانی نمادین به تماشاگر منتقل می کرد. الیناسیون یا از خودبیگانگی یعنی کسی که همه اراده ، خواست ، علاقه و حتی خود را در یک چیز، صفت یا حالتی فرو می کاهد. (در اینجا مش حسن خود را گاو می پندارد) دکتر شریعتی در کتاب اسلام شناسی نمونه یک انسان ازخودبیگانه شده را در فیلم گاو مش حسن دانسته که خود را " گاو مش حسن" احساس می کند. در طویله علف می خوردو منتظر است صاحب اش مش حسن بازگردد.
امام خمینی"ره" در اظهار نظری در
مورد فیلم گاو در 23 اردیبهشت ماه 1359 فرمودند:" بحمدالله گویندگان و نویسندگان
خوبی داریم. من فکر می کنم فیلم هایی که ایرانی ها می سازند ، فیلم های خوبی است.
مثلاً همین فیلم گاو خیلی آموزنده بود. مهم ترین تأثیر فیلم گاو این بود که نسل
جدیدی را وارد سینمای ایران کرد. تعداد زیادی از بازیگران مطرح تئاتر ملی ایران
نظیر عزت الله انتظامی ، علی نصیریان ، جمشید مشایخی و پرویز فنی زاده با این فیلم
جای خود را در سینمای ایران بازکردند. همه این ابعاد را که در نظر بگیریم، متوجه می
شویم گاو چه فیلم مهم و ارزشمندی در تاریخ سینمای ایران به شمار می رود. برای ایجاد
تنوع مناسب می دانم اشاره ای به فیلم "عصر جدید" چارلی چاپلین که دارای پیامی مشابه
فیلم گاو به مخاطبان است ، داشته باشم.
فیلم "عصر جدید" چارلی چاپلین آخرین
فیلم صامت او قبل از پیشرفت صنعت صدا برداری در سینما بود. پس ازسال های 1929 که
رکود اقتصادی در آمریکا به اوج رسیده بود و حتی از دست سرمایه داران بزرگ کاری
ساخته نبود، چارلی چاپلین در لندن ماهاتماگاندی رهبرفقید هندوستان را ملاقات کرد.
آن دو در مورد اجتناب فعالان سیاسی و اجتماعی ازفن آوری مدرن صحبت کردند. چاپلین به
گاندی گفت: "جایگزینی ماشین آلات به عنوان نیروی کار ، انسان را به بدبختی و
بیچارگی کشانده است." در حالی که استفاده از فن آوری مدرن باید در جهت خدمت و سود
رسانی به انسانیت باشد. پس از این گفتگو ایده ساختن فیلم عصر جدید در ذهن چارلی
چاپلین شکل می گیرد.
استاد طناز سینمای جهان برای
آخرین بار در این فیلم نقش "آقای ولگرد" را بازی کرد. ستایشی بی دریغ از غنای
سینمای صامت و هجوی بی رحمانه علیه سلطه
ماشین بر انسان عصر جدید – خلاصه
داستان فیلم از این قرار است که ولگرد(چاپلین) یک کارگر کارخانه است که وظیفه اش
سفت کردن پیچ های یک قطعه ماشین آلات روی نوار نقاله می باشد.
از او به عنوان یک
موش آزمایشگاهی برای تست دستگاهی که به صورت خودکار به افراد در حین کار غذا می دهد
و با این شعار که " برای خوردن ناهار توقف نکن؛ از رقبا پیش باش" استفاده می شود.
چاپلین در صحنه های این فیلم انسان ماشینی را به حقارت کشیده است.
او می خواهد
بگوید که انسان ماشینی از عقل محوری رها می شود و ماشین محوری را پیشه خود می سازد
و در نهایت به جبر حاکم بر انسان فقیر اشاره نموده و می خواهد بگوید که کاپیتالیسم
یا نظام سرمایه داری آزادی انسان را که حق اوست ، می گیرد. در نتیجه انسان هویت
اصلی خود را فراموش نموده و به عبارت دیگر از خود بیگانه می شود. دکتر علی شریعتی
در یک سخنرانی به نام "الیناسیون" می گوید:"چارلی چاپلین با قدرت هنر خود مردی را
نشان می دهد که در این فرآیند به تعبیر هربرت مارکوزه چگونه به یک انسان " تک
ساحتی" تبدیل می شود.
از سال 1312 که اردشیر ایرانی در شهر بمبئی هند فیلم دختر
لر یا همان جعفر و گلنار، اولین فیلم ناطق ایران را به زبان فارسی ساخت، سینمای
ایران بیش از 40 سال برای کسب اولین جایزه جهانی بازیگری اش صبرکرد. در سال 1350
استاد عزت الله انتظامی برای بازی در فیلم گاو جایزه بهترین بازیگر را از جشنواره
شیکاگو دریافت کرد و در سال 1353 فیلم "طبیعت بی جان" ساخته سهراب شهید ثالث، خرس
نقره ای جشنواره برلین را از آن خود نمود.
سینمای نوین ایران
پس از انقلاب ، با حذف جذابیت های سطحی ، غیر اخلاقی و عامه پسند، به سمت غنی شدن
در محتوا پیش رفت و به مضامین اخلاقی و انسانی متمایل شد. جشنواره های خارجی ناگهان
با سینمایی مواجه شدند که با پرداختن به موضوع های انسانی و مسائل اجتماعی ، داعیه
سینمایی متفاوت داشت و توجهش فارغ از تکنیک بر مضمون متمرکز بود. این جشنواره ها
سینمایی را کشف کردند که می خواست حرف های تازه و مهمی بزند. تقریباً از همان
روزهای نخست شکل گیری سینمای بعد از انقلاب ، سینمای جنگ و دفاع مقدس نیز به تدریج
شکل گرفت و همپای سینمای انقلاب رشد کرد. شاید بتوان گفت ایرانی ترین ژانر سینمایی
، سینمای دفاع مقدس است. از میان فیلم سازان صاحب سبکی که در نزد استادان سینمای
دنیا قابل احترام هستند، می توان ابراهیم حاتمی کیا ، رسول ملاقلی پور و شهید مرتضی
آوینی را نام برد. در این میان شهید آوینی به دلیل این که فقط فیلم مستند ساخته و
به لحنی کاملاً شخصی و همه فهم رسیده، دارای اعتبار خاصی در مجامع هنری بین المللی
است. دهه هفتاد یکی از پرکارترین دهه های سینمای جنگ و دفاع مقدس نام گرفت. فیلم ها
اغلب بر اساس موضوع جنگ ساخته می شد و ماراتن فیلم های جنگی به راه افتاد. جشنواره
فیلم فجر در دهه 70 بیشترین سیمرغ های خود را به فیلم های جنگی واگذار کرد و فیلم
های دوران دفاع مقدس هم از خط داستان های ساده درآمده و با مضمون ها و ساختارهای
متفاوت ساخته می شدند. فیلم های "عقاب ها" و "کانی مانگاه" در دهه 60 ، "آژانس شیشه
ای" و "لیلی با من است" در دهه 70 و سه گانه "اخراجی ها" در دهه 80 پرفروش ترین
فیلم های سینمای دفاع مقدس بوده اند. فیلم عقاب ها با 8 میلیون و 600 هزار تماشاگر
پرمخاطب ترین فیلم است. فیلم آژانس شیشه ای یکی از مهم ترین فیلم های تاریخ سینمای
ایران و به نوعی مانیفست نسل جنگ بود که تصویری واقعی از رزمندگان را روی پرده به
نمایش می گذارد.
اولین حضور جدی سینمای ایران بعد از پیروزی انقلاب در عرصه
های جهانی در سال 1365 با شرکت در جشنواره آسیایی دمشق اتفاق افتاد و پس از آن رشد
کمی و کیفی، حضور بین المللی سینمای ما آغاز شد. امروز دیگر کمتر جشنواره معتبری
است که بدون حضور فیلمی از ایران برگزار شود. سینما مهم ترین سفیر فرهنگی کشور ما
نام گرفت و بارها نام ایران را در مجامع فرهنگی دنیا سربلند کرد. از سوی دیگر
"رفتن" به عنوان محصول مشترک ایران و افغانستان در جشن اسکار فرصت و مقدمه خوبی به
سمت جهانی شدن سینمای ایران و درآمدزایی از این طریق است. پاریس پایتخت عاشقان
سینمایی جهان محسوب می شود یا حداقل نبض سینمای هنری در آن قرار دارد. دراغلب اوقات
فیلم های بسیار با ارزش هنری کشورهای گوناگون ، ابتدا در پاریس به نمایش درمی آید و
سپس در کشور خود فیلم ساز! این مورد در باره ایران هم صادق است و فیلم های ایرانی
زیادی نظیر " طعم گیلاس" ، "باد ما را خواهد برد" ،"ده" (عباس کیا رستمی) ، "نوبت
عاشقی" ، "گبه" ، "سلام سینما" ( محسن مخملباف) ، "دایره" ، طلای سرخ (جعفر پناهی)
، گذشته (اصغر فرهادی) و... ابتدا در پاریس به نمایش درآمده و سپس در ایران اکران
شده و یا اصلاً نمایش داده نشده اند.
شادروان عباس کیارستمی با آثار و زاویه
نگاهش و با خلق مجموعه ای پیوسته از فیلم های سینمایی ، بسیاری از ظرفیت های سینمای
ما را برای اولین بار معرفی کرد. شناسنامه بین المللی او، راه سینمای ایران به جهان
را گشود. برای بیش از چهار دهه کیارستمی از ابزارهای رسانه های متعددی بهره برد تا
تصاویری را خلق کند که پرسش های کلیدی را در باره سینما مطرح سازد و بینندگان را به
" از نو اندیشیدن" در باره دنیای پیرامون شان فرا خواند و از راه های جدید ، هنر را
به آنان معرفی کند.
او که به عنوان اولین هنرمند ایرانی برنده جایزه نخل طلایی فیلم " طعم گیلاس" در پنجاهمین دوره جشنواره کن در سال 1997 می باشد، به همراه هوشیائوشین ، از اصلی ترین فیلم سازانی هستند که بین دوجریان کاملاً منفک از هم ، یعنی جریان هنری سینما و جریان فیلم سازی متداول پل زدند. او توانست در دوران فیلم سازی اش رویکرد های متنوع سینمای تجربی ، سینمای انسانی ، سینمای مستند و سینمای آهسته و... را باهم درآمیزد. روزنامه گاردین در سال 2003 کیارستمی را به عنوان بهترین کارگردان زنده غیر آمریکایی جهان انتخاب کرده بود و در سال 2011 در گزارشی که فهرست 40 کارگردان بزرگ معاصر سینمای دنیا را منتشر کرده، کیارستمی در مکان ششم این لیست و بالاتر از اکثر چهره های نامدار سینما قرار گرفت. در سال 2015 نیز در یک نظرسنجی که توسط وب سایت فرانسوی لاستینک (سینماتک) از 26 کارگردان برجسته معاصر سینمای جهان انجام شد ، کیارستمی محبوب ترین چهره سینمای ایران و از موفق ترین کارگردانان سینمای جهان بود. حسن روحانی در واکنش به درگذشت کیارستمی در توئیتر خود نوشت: "نگاه متفاوت و عمیق عباس کیارستمی به زندگی و دعوت انسان ها به صلح و دوستی ، دستاوردی ماندگار در هنر هفتم خواهد بود.
اصغر فرهادی نیز در یک دهه اخیر با تولید آثاری چون "چهارشنبه سوری" ، "جدایی نادر از سیمین" و "فروشنده" راهی را در سینما گشود که شاید بتوان با عناوینی چون "رئالیسم اجتماعی" آن را تجدید معنا کرد. امروز فرهادی در سینمای ایران به جایگاهی رسیده است که هر اثر جدیدش را باید با کارنامه خود او سنجید و در سینمای جهان نام او در کنار بزرگانی به یاد آورده می شود که بیش از پنج نفر نیستند ؛ یعنی با کسانی که بیش از یک بار جایزه اسکار را بردند. عنوان برترین فیلم خارجی زبان اسکار توسط "جدایی نادر از سیمین" و "فروشنده" اصغر فرهادی را می توان یکی از نقاط اوج سینمای ایران دانست. همچنین کسب جایزه جشنواره فیلم کن توسط فروشنده از جمله دستاوردهای جهانی سینمای ایران است.
اسکار خود به تنهایی یکی از مهم ترین رویداد های هنری جهان است و حضور و دریافت جایزه بهترین فیلم از سوی یک هنرمند ایرانی ، یک اتفاق مهم در عرصه دیپلماسی فرهنگی و انتقال فرهنگ و هنر ایرانی به جهانیان است. از سوی دیگر نقش آفرینی مثبت در جهت دیپلماسی فرهنگی ، همزمان شدن دریافت جایزه اسکار و حضور ده هزار نفر از مردم لندن برای تماشای فیلم فروشنده در میدان ترافالگار لندن یک اتفاق تاریخی بود. فیلم فروشنده بهتر از هر ابزار دیگری توانست در مقابل سیاست های نژادپرستانه دولت ترامپ بایستد و افکار عمومی جهان را علیه او بشوراند.
عدم حضور اصغر فرهادی در مراسم
هشتادونهمین دوره مراسم اسکار به دلیل اعمال قانونی مهاجرتی دونالد ترامپ مبنی بر
ممانعت از ورود اتباع چند کشور از جمله ایران به ایالات متخده آمریکا موجب شد چند
فیلم ساز مشهور مانند مایک لی، از شهردار لندن بخواهند که در میدان ترافالگار این
شهر امکان پخش فیلم فروشنده را فراهم کند . شهردار لندن نه تنها موافقت کرد که گفت
در شب مراسم اسکار ، او هم همراه با سایر انگلیسی ها فیلم را تماشا می کند. در چنین
وضعیتی بود که موجی از انتقاد در افکار عمومی جهان نسبت به ترامپ به وجود آمد.
دیپلماسی هنر به عنوان ابزاری کارآمد در اختیار منافع ملی کشورمان قرار گرفت تا
پیام صلح و دوستی ایران به گوش جهانیان برسد. در شرایط تحریم ایران، سینما و فیلم
های ایرانی تنها دریچه ای بود که کشور ما را به دنیا معرفی کرد. درخشش فیلم فروشنده
در اسکار نشانگر این است که وقتی هنر در قله می ایستد، سیاستمداران باید تعظیم
کنند.
خوشبختانه هنرمندان ما بعد از انقلاب در عرصه سینمای دینی هم درخشیدند که از جمله فیلم های ساخته شده عبارتند از: "رنگ خدا" ، "قدمگاه "،" زیر نور ماه" ، "یک تکه نان" ، "مسافرری" ، "مریم مقدس" ، "سفر"، "روز واقعه" ، "شیار 143" و "محمد رسول الله" (ص)– فیلم محمد رسول الله (ص) با کارگردانی مجید مجیدی در 44 سینمای تهران و 80 سینما در شهرستان ها اکران شد و استقبال بی نظیری در مونترآل کانادا از آن به عمل آمد. این فیلم برای حضور در هشتاد وهشتمین دوره جایزه آکادمی اسکار (2016) معرفی شد؛ اما در نهایت موفق به حضوردردورپایانی این رقابت نشد. اگرچه پیش از آن "بچه های آسمان" اثر همین کارگردان در فهرست ینج فیلم نهایی نامزد دریافت اسکار1998 قرارگرفته بود. در عین حال مفتخریم که دانشگاه سنت اندورز با بیش از ششصد سال سابقه تاریخی و به عنوان قدیمی ترین دانشگاه اسکاتلند دکترای افتخاری سال 2017 خود را در روز اول تیرماه سال 1396 به استاد بهرام بیضایی نویسنده فیلم نامه "روز واقعه" (اثر ماندگارتاریخی که در نزد ایرانیان با واقعه کربلا گره خورده است) به عنوان برجسته ترین پژوهشگر و مهم ترین هنرمند خلاق نمایش و سینمای بومی گرای ایرانی اهدا کرد. در همین راستا مناسب می دانم دیدگاه حضرت آیت الله جوادی آملی را در رابطه با نقش سینما به عنوان یک رسانه در تبلیغ مذهبی یادآور شوم.
" در هرعصری ابزار مختلفی
جهت انتقال معارف و حقایق الهی در اختیار بشر بوده است. اکنون ابزار سینما بهترین
راه برای جذب مخاطبان و تبلیغ معارف الهی است و ذائقه مردم نیز این را می پذیرد ؛
چرا که سینما تمام ابعاد و وجوه ادراکی انسان را تأمین می کند و اگر خود هنرمندان
به آنچه می گویند باور داشته باشند، این طعم به ذائقه بیننده منتقل خواهد شد و
تأثیر بیشتری خواهد گذاشت."
آنچه گذشت ، تنها سیرگذرایی بر روند تکوین
هنرهفتم در ایران بود ؛ بدون تردید نکات از قلم افتاده فراوان است . امید دارم این
مقاله دستمایه پژوهشی نو از سوی همشهریان علاقمند به حوزه هنر و سینما واقع
شود.
در پایان شایان ذکر می دانم که در سال های قبل از ورود تلویزیون به
گلپایگان در مقاطعی سینماهای سیار وزارت بهداشت و درمان در فضای عمومی و به طور
مشخص در خندقی که زمین آن متعلق به مرحوم حاج علی امینی بود، فیلم های بهداشتی نظیر
مقابله با مالاریا و سایر امراض واگیردار را به نمایش گذاشته و جمعیت انبوهی از آن
ها استقبال می نمودند. مدیرمحترم سایت آخاله جناب آقای محمود نیکنامی خاطره خود
ازتماشای فیلم به وسیله سینمای سیاررا دردهه 1330به شرح زیربیان نموده است:
"
هیچ چیز برایم جذاب تر از سینمای سیار توی شهرمون نبود . سالی یکی دو بار توسط
اداره بهداری فیلمهای آموزشی که با آپارات های قدیمی نصب شده بر روی جیپ های
آمریکائی وارد شهر می شدند و با یک بلندگوی شیپوری در خیابان و کوچه اعلام می کردند
و بعد از غروب آفتاب با تاریک شدن هوا در یکی از خندق های خشکیده پرده ای می
آویختند و پخش فیلم سیاه وسفید، حاضرین از کودک و نوجوان تا سالمندان روی زمین خاکی
میخکوب می شدند. چقدر روزشماری می کردیم تا سینمای سیار دوباره به شهرمون بیاید و
دقایقی محو پرده جادوئی شویم. دهه 30 با تفریحات زود گذر و اندک آن تمام شد ولی
خاطره آنها کماکان لذت سالهای دوررا نصیبمان می کند. تکنولوژی امروز به قدری زیاد
است که فرصتی برای اندیشیدن به گذشته را ندارد و به نظرم خاطره ای هم بجا نخواهد
گذاشت. اکنون که پس از گذشت بیش از 60 سال بعد از اولین سینمای سیار ، سینمای سالنی
گلپایگان مورد بهره برداری قرار گرفته است ، امیدوارم برای نسل جدید جاذبه ای مانند
سینما های سیار دوران کودکی ما داشته باشد."
فراموش نمی کنم که آن روزها
جوانان برای کنجکاوی ودرعین حال پرکردن اوقات فراغت خود راهی خمین می شدند تا فیلم
های اکران شده درسینمای آن شهرستان را تماشا کنند. خوشبختانه پس از تشکیل کمیته
فرهنگی جهاد سازندگی از ابتدای دهه 1360 ، نمایش فیلم درروستاها ، بخصوص در مناطق
بدون برق به مدت چند سال اقشار مختلف روستایی و به ویژه دانش آموزان را با این
رسانه مأنوس نمود وتحولات آن مقطع تاریخی که به طور مشخص تحرکات رزمندگان در جبهه
های دفاع مقدس را شامل می شد، در معرض نمایش می گذاشت. از این طریق جهاد سازندگی
توانست گامی در توسعه فرهنگی روستاها همپای عمران و سازندگی بردارد.
جای بسی
مسرت است که با همت بلند موسسه محراب اندیشه و مساعدت بی دریغ اداره فرهنگ و ارشاد
اسلامی و حمایت مسئولین، مطالبه تاریخی مردم فرهنگ دوست و هنرپرورگلپایگان اجابت
شد و روز چهارم خرداد ماه سال 1396 سینما بهاران افتتاح گردید. این سینما با اکران
تقریباً همزمان فیلم های جدید در تهران و شهرهای بزرگ، گام ارزنده ای در جهت عدالت
فرهنگی برداشته که استقبال قابل توجه مردم و به طور خاص جوانان نشانه بارز آن است.
نکته جالب توجهی که جناب آقای علیرضا محرابی مدیر مخترم موسسه محراب اندیشه مطرح فرمودند این است که همشهریان ساکن در تهران ، اگرچه دسترسی بیشتری برای تماشای فیلم درسینما دارند، اما به هنگام سرکشی به خانواده و بازدید اقوام و... اگر اوقات فراغتی داشته باشند، درسینما بهاران سپری می سازند. بدون تردید مشارکت وهمدلی مردم سبب ماندگاری و تداوم فعالیت این رسانه مردمی در شهر ما خواهد بود.
با عرض تبریک و دست مریزاد به دست اندرکاران این اقدام ارزنده فرهنگی و تشکر ویژه از پیگیری و تلاش های مجدانه و مبتکرانه مدیر داخلی سینما جناب آقای بهرام آلی گرم ، امیدواریم سینما بهاران سهم شایسته ای را در توسعه انسانی و فرهنگی شهروندان به خود اختصاص دهد.
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
لزوم رویکرد اجتماعی و فرهنگی به مدیریت شهری
سخنی با اعضای محترم شورای شهر گلپایگان
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
والله که شهر بی تو مرا حبس می شود آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
« مولوی ، دیوان شمس - غزلیات»
با عرض تبریک و تهنیت انتخاب اعضای جدید شوراهای روستاها و شهر گلپایگان ، نگارنده توفیق داشت در سه روز پایانی تبلیغ مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری و نیز شورای اسلامی در شهرمان حضور داشته و پا به پای مهندس حسین زاهدی در مساجد و سایر محافل به دیدگاه های ایشان و مردم گوش فرا دهد. بر این اساس مطلب زیر را تهیه و تنظیم نمودم ؛ با این امید که مورد استفاده قرار گیرد.
شورا گسترده ترین و فراگیرترین نهاد مردم سالاری است که مسئولیت های خطیر اجتماعی ، اقتصادی و خدماتی را برای مردم بر عهده دارد. به عبارت دیگر شوراهای شهر و روستا که از متن قانون اساسی و بطن جامعه شکل گرفته ، مظهر حکومت مردم بر مردم و نماد پارلمان محلی است.
ریشه های عملی ساختن شوراها در ایران به صورت رسمی به دوران مشروطیت باز می گردد. با پیروزی انقلاب مشروطه ، یکی از مهم ترین برنامه هایی که سبب مشارکت بیشتر مردم شد ، بی گمان سپردن امور محلی به خود مردم بود. در جریان مبارزات آن مقطع تاریخی ، این انجمن های شهری بودند که توانستند مشروطه را پیش ببرند و حتی وارد جریان های سیاسی شوند. با چنین تصویری بود که « قانون بلدیه » اولین بار در سال ۱۳۲۵ تصویب شد و دوره طلایی اداره شهرها توسط نهادهای مردمی شکل گرفت . انجمن های بلدیه نخستین تجربه ایرانیان برای مشارکت در امور شهری بوده است. اولین تبلیغات انجمن بلدیه در مشهد مقدس انجام گرفت. روحانیون ۶۰ درصد نمایندگان بلدیه مشهد را تشکیل می دادند ؛ درحالی که بیشتر نمایندگان شهر رشت از طیف مجاهدان مشروطه خواه و طبقه مردم عادی بودند . بازرگانان در اصفهان سهمی چشمگیر از کرسی های انجمن بلدیه آن شهر را به دست آوردند. انجمن شهر اصفهان قدرت بسیار داشت ؛ به گونه ای که روزنامه ویژه بلدیه را برای آگاه سازی و اطلاع رسانی در این زمینه بنیان گذارد. ساز و کار انتخابات نخستین انجمن بلدیه بر پایه رأی مستقیم مردم و برگزیدن نمایندگان از محله های گوناگون شهر بود. این جریان به مردمی بودن انجمن های شهری یاری بسیار می رساند تا جایی که نقش حکومت ، اشراف و شاه زادگان در تصمیم گیری های شهری کم رنگ شده بود. در واقع بعد از انقلاب مشروطیت و تصویب قانون اساسی ، اندیشه زندگی شورایی در ایران ، از نظر به عمل تبدیل شد. به عبارت دیگر یکی از دستاوردهای بسیار مهم نهضت مشروطه خواهی ، علاوه بر رسمیت شناختن تفکیک قوا (مقننه ، مجریه و قضائیه ) تقسیم قدرت سیاسی و اداری کشور بین حکومت مرکزی و حکومت های محلی بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی که با شعار استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی مستقر شده بود ، از همان روزهای نخستین ، مشارکت مردم در اداره کشور از سوی حضرت امام خمینی « ره » و بزرگان انقلاب مورد تأکید قرار گرفت. مطابق اصل هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، شوراهای شهر و روستا در کنار سایر شوراها نظیر مجلس شورای اسلامی و شوراهای استانی و ...از ارکان تصمیم گیری در اداره کشور هستند. به این ترتیب قانون گذار سعی نموده تا با دخالت دادن آرای مردم از طریق شورای شهر در فرآیند تهیه طرح ها ، نظام برنامه ریزی برای شهر را از اتاق های دربسته کارشناسان ادارات دولتی خارج و رأی و نظر مردم را در تهیه و تصویب آن موثر سازد.
شهر از نظر برنامه ریزان به منزله یک سیستم است و یکی از راه های توسعه آن ، دارا بودن تفکر سیستمی و جامع توسط اعضای شورای شهر می باشد. اولین بار یک زیست شناس این نکته را مطرح ساخت که شهر به اندازه بدن انسان پیچیده است و بعدها همین فرد پایه گذار شهر سازی شد. پاریس قرن نوزدهم شهرداری به نام « هاسمن » داشت که تحولات زیادی ایجاد کرد و برنامه های او در زمان های بعد در اروپا الگو شد.هاسمن چهره پاریس را از یک شهر قرون وسطایی با کوچه های باریک به شهری مدرن با بلوارهای پهن و پر درخت تبدیل کرد ؛ به طوری که با سرمشق گیری از کارهای او نهضتی به نام « نهضت زیبا سازی شهر » به وجود آمد و ... ؛ اما اشکال کار هاسمن این بود که در تصمیم گیری و برنامه هایش جامعیت وجود نداشت و اقداماتی که انجام می داد ، به صورت موضعی بود. به عنوان مثال پیش بینی جمعیت ، گردشگری ، توسعه پایدار و ... در برنامه های او جایگاهی نداشت. کانون توجه او صرفاً به کالبد شهر بود. در نتیجه با این نگاه تک بعدی مشکلات زیادی به وجود آورد ؛ در حالی که مدیریت شهری موضوعی پیچیده و مقوله ای چند وجهی و ماهیتی بین رشته ای دارد که باید از منظرهای مختلف به آن نگریسته شود.
برای تبیین این موضوع خاطرنشان می سازم که در میان اجتماع های انسانی ( روستا ، عشیره ، شهر و...) ، شهر را می توان با توجه به تراکم جمعیت ، سرعت و پویایی فعالیت ها ، تخصص گرایی و تقسیم کار اجتماعی متمایز دانست . ساختار ارگانیکی شهر به گونه ای است که سطح مراودات اجتماعی بسیار پرحجم ؛ و در عین حال سطحی ، گذرا ، ناپایدار و نسبتاً رسمی است . چنین فضایی موجب می شود روابط بین مردم ساکن در شهر (در مقایسه با جوامع کوچک روستایی ) از عمق و کیفیت کافی برخوردار نباشد. در نتیجه خلاءهای عاطفی و ضعف در هویت جویی افزایش می یابد و نیاز به تعلق اجتماعی کمتر تأمین می شود. در چنین شرایطی انسان شهرنشین در تکاپوی رفع نیاز به هویت یابی ، توسعه روابط اجتماعی را دنبال می کند. واقعیت این است که توسعه و ارتقای ساختار کالبدی و مادی اجتماعات محلی به تنهایی برای دستیابی به توسعه پایدار و آینده ای بهتر برای ساکنان ؛ به ویژه تهیدستان شهری و روستایی کافی نیست. اگر بتوان در برنامه ریزی و مدیریت شهری به گونه ای فعالیت ها را ساماندهی و تنظیم کرد که به توسعه تعاملات و ارتباطات عمیق و کیفی کمک کند ، طبعاً بیشترین مدد به ارتقای حس تعلق اجتماعی و هویت یابی و تأمین نیازهای عاطفی شهروندان شده است. از آن جا که نگاه انسانی به شهر و و شهروندان آسایش و تأمین نیازهای روحی و اجتماعی شهرنشینان را طلب می کند ، ضروری است برنامه ریزی و مدیریت شهری با رویکردی فرهنگی و اجتماعی مترصد توسعه سطح روابط و مناسبات انسانی در شهر باشد. برخی از مولفه های ساختاری شهر که مانع از توسعه سطح روابط و تعاملات اجتماعی عمیق می شود ، عبارتند از :
- بافت و معماری غلط بناها ، میادین ، خیابان ها و بازارها
- طراحی غلط و استقرار ناصحیح بخش های مختلف مسکونی ، تجاری ، اداری و فرهنگی
- آشفتگی ظاهری در منظر و چشم انداز شهر به نحوی که این آشفتگی بصری در روح و روان شهروندان تأثیر منفی بر جای می گذارد.
از جمله راه هایی که می توان این وضع را اصلاح کرد، پیوند زدن بین جنبه های زیبا شناختی ، فرهنگی و هنری با وجوه مختلف زندگی جمعی است. مثلاً تبدیل گذرگاه های پیاده به باغ راه ها ، ارائه جلوه های بصری بدیع و چشم نواز بر دیوارها و بناهای شهر ، توسعه فضای سبز ، ایجاد فرصت های جمعی برای گذراندن اوقات فراغت از جمله سالم سازی و مناسب سازی بوستان ها و پارک ها برای حضور خانواده ها ، اصلاح شکل استقرار واحدهای مسکونی ، تجاری و اداری به گونه ای که شهر را در دسترس قرار دهد و دریافت خدمات را آسان کند.
از این رو لازم است کالبد و ساختار شهر را اساساً با در نظر گرفتن کارکردهای فرهنگی و اجتماعی توسعه دهیم. یعنی ابتدا اندیشه کنیم چگونه می توان به موازات تأ مین نیازهای خدماتی شهروندان ، نیاز آنان به رابطه اجتماعی ، کمال و تعالی ، آرامش روحی و روانی و معنوی را هم تأمین نمود. اگر برخی از کلان شهرهای جهان با تراکم معضلات اجتماعی ، بزهکاری ، تشویش ،خشونت ، پرخاشگری و آلودگی شناخته می شوند ، دلیل آن چیزی جز غفلت از ابعاد و جنبه های فرهنگی و اجتماعی در فضای زیست شهری نیست. از این رو هیچ توسعه و رشد کالبدی در شهر پذیرفته نیست مگر آن که از قبل در باره ابعاد و آثار فرهنگی و اجتماعی آن فکر شده باشد.
در پایان مایلم به خاطرات شیرین حضورم در میان مردم و ستادهای کاندیداهای شورای شهر گلپایگان اشاره کنم که فضایی سرشار از صمیمیت و نشاط سیاسی بود. ستادهای کاندیداهای محترم شورای شهر تمام ویژگی های یک حوزه عمومی را داشت ؛ به طوری که مردم فارغ از هرگونه دغدغه ، ترس ، طمع ، خود سانسوری و ...تا پاسی از شب هرچه در دل داشتند ، در میان جمع و برای کاندیداها مطرح می نمودند. جاذبه حضور به حدی بود که حتی خانم های خانه دار با فعالیت در ستادها برای کنشگری و مشارکت سر از پا نمی شناختند. البته شور آفرینی انتخاب رئیس جمهور هم شوق مضاعفی را به وجود آورده بود. چنین مقطعی از حیات سیاسی و مدنی ایرانیان و از جمله همشهریان را باید به عنوان یک نوستالوژی و خاطره تاریخی ثبت و ضبط کرد. به نظر اینجانب اکنون که با رأی همشهریان عزیز و کسب اعتماد آنان ، اعضای محترم شورای شهر برگزیده شدند ، ضروری است برای ایجاد تعامل هرچه بیشتر و بهتر ، دفتر روابط عمومی یا دفتر ارتباطات مردمی از سوی شورای اسلامی شهر ایجاد گردد تا این رشته وصل همواره پابرجا بماند. بدیهی است اعضای محترم شورای شهر در مسیر تلاش و مجاهدت برای توسعه پایدار شهری نیازمند همدلی و بهره گیری از نظرو اندیشه مردم و بخصوص کارشناسان هستند ؛ از این رو جا دارد در کنار دفتر ارتباطات مردمی با رسانه های محلی و خبرنگاران پیوندی وثیق داشته و افکار عمومی را در جریان عملکرد خود قرار دهند. علاوه بر آن راه اندازی گروه تلگرامی و در صورت امکان انتشار یک فصلنامه یا سالنامه می تواند در این زمینه راه گشا باشد.
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
حال زمین خوب نیست
(۲)
نکوداشت
مهندس حسین عبیری گلپایگانی
فریادگر حفظ محیط
زیست
آب وهوا و خاک که در اختیار ماست
ارکان هستی اند و بهای محیط زیست
خالق چو کرده خلق ، بیا
حرمتش بدار تکریم کن زِ لطف ، خدای محیط زیست
دریا و
دشت و چشمه و صحرا و جویبار هریک نشانه ای زِ صفات محیط
زیست
از روی جهل گر ننهی ارج ، قدر خاک نشناختی تو قدر
و بهای محیط زیست
شاید که با اصول مدیریت صحیح
فکری شود به حفظ و بقای محیط
زیست
"محمد رضا امیری"
ناآگاهی بشر روی زخم های
زمین نمک می پاشد ؛ زخم هایی که به دلیل ندانم کاری انسان درمان نمی شود ، به طوری
که زندگی نسل های آینده را نیز با مشکل مواجه می گرداند. سدها رودخانه ها را می
شکنند، جاده ها جنگل را ، دود خودروها آبی آسمان را خط می زند ، صدای گوش خراش
اگزوزهایشان نغمه های پرندگان را دستخوش مخاطره قرار می دهند و... این ها گوشه ای
از غفلت بشر است که باعث تخریب طبیعت شده است. علت درمان نشدن زخم های زمین را باید
در جهل انسان ها جستجو کرد و این که بسیاری از هم نوعان نحوه تعامل با زمین را نمی
دانند و از مسئولیت خود در حفظ محیط زیست و منابع طبیعی بی خبرند.
آموزش و
فرهنگ سازی اثربخش ترین فعالیت هایی هستند که می توان برای حفظ محیط زیست کشور
دنبال کرد و این آگاهی را در جامعه افزایش داد که انسان ها از منابعی استفاده می
کنند که به نسل های آینده نیز تعلق دارد و به همین دلیل باید احترام به محیط زیست
را فراگیرند. آموزش های زیست محیطی را باید اساس توسعه پایدار دانست ؛ زیرا تا
زمانی مردم نحوه تعامل درست با طبیعت را فرا نگیرند ، نمی توان به حل مسائل زیست
محیطی امیدوار بود.
قبل از فعال شدن سازمان های مردم نهاد (NGOs) ، نقش
پیشگامان فداکاری که برای جلوگیری از روند رو به افزایش تخریب منابع طبیعی ، آستین
همت بالا زدند و مسئولانه با زبان ، نوشتار وعمل خود به روشنگری پرداختند ، غیر
قابل انکار است. از این رو ضروری است اشاره مختصری به عملکرد برخی از این چهره ها
داشته باشیم تا با زمینه تکوین و پیدایش جنبش های زیست محیطی تاریخ معاصر در جهان و
ایران آشنا شویم.
-" بهار خاموش " (silent spring) کتابی است که زیست شناس
آمریکایی "راشل کارسون" آن را نوشت و اولین بار در سپتامبر 1962 در ایالات متحده
آمریکا منتشر شد. این کتاب به راه اندازی جنبش زیست محیطی در سراسر جهان و بخصوص
دنیای غرب کمک کرد و موجب حساس شدن افکار عمومی به مسائل مرتبط با سموم دفع آفات و
آلودگی محیط زیست گردید. انتشار این کتاب موجب بازنگری اساسی نسبت به جایگاه علم در
زندگی انسان شد.
کارسون با یادآوری خطرات به کارگیری آفت کش ها و سایر مواد شیمیایی مصنوعی برای تولید غذای بشر و سایر جانداران سبب شد که صنایع شیمیایی و وزارت کشاورزی آمریکا دست دردست هم ، تهاجمی گسترده را علیه او سازماندهی کنند و با تخریب شخصیت خانم کارسون او را "پیر دختری عصبی و احساساتی" نامیدند که از گربه ها نگهداری می کند و از علم ژنتیک حالش به هم می خورد و ...کتاب بهار خاموش برنده 8 جایزه معروف و پرفروش ترین کتاب تاریخ سازی است که دنیا را در مورد آلودگی های کره زمین به تکان واداشته است. هیچ کابوس علمی – تخیلی نمی تواند با این نیروی مخرب نامرئی که کتاب حاضر به تصویر می کشد و زندگی را تغییر دهد، برابری کند. این اثر با ترجمه دکتر عبدالحسین وهاب زاده ، دکتر علیرضا کوچکی و دکتر امین علیزاده توسط جهاد دانشگاهی دانشگاه فردوسی در سال 1388 به چاپ رسیده و روانه بازار شده است.
-" لستر براون " در سراسر جهان نامی آشناست. او یکی از تأثیرگذارترین متفکران عصر حاضر است و حتی می توان او را رهبر معنوی جنبش محیط زیست نامید. خوشبختانه کتاب های او مانند " علائم حیاتی کره زمین " ، " گذار بزرگ ، گذر از سوخت های فسیلی به انرژی خورشیدی و آبی "، " طرح امید " ، " وضعیت جهان" ، " اقتصاد زیست محیطی " ، " خارج از تحمل کره زمین " و ... توسط دکتر حمید طراوتی ترجمه و در دسترس مشتاقان قرار گرفته است.
دکتر طراوتی پزشک متخصص داخلی و علاقه مند
به محیط زیست 25 سال است که در زمینه مباحث تئوریک محیط زیست ترجمه و تألیف می
کند. او تا کنون 12جلد کتاب از لستر براون ترجمه کرده و یک کتاب نیز برای سازمان
حفاظت از محیط زیست تألیف نموده که عنوان کتاب سال زیست محیطی را به خود اختصاص
داده است.
دکتر
طراوتی در کنفرانس های بین المللی از جمله اجلاس " ریو" در سال 1992 و کنفرانس
استانبول در سال 1995 شرکت داشته و مقالات متعددی را در مجلات و سایت های زیست
محیطی انتشار داده است.
" اسکندر فیروز" بیش از نیم
قرن زندگی خود را وقف پاسداری از طبیعت نموده و با بنیانگذاری سازمان حفاظت از
محیط زیست ایران نام خود را در تاریخ این کشور جاودانه
ساخت.
سرکار خانم " مه لقا ملاح " معروف به مادر محیط زیست ایران کهن سال ترین فعال محیط زیست در کشور است. او که مدرک دکترای جامعه شناسی خود را در آغاز دهه 40 شمسی از دانشگاه سوربن فرانسه گرفته ، در سال 1356 به گروه مطالعاتی در سازمان بازرسی کل کشور پیوست که وظیفه اش " بررسی اثر آلودگی هوای تهران " بر کیفیت زندگی شهروندان بود . این پژوهش در نهایت به تأسیس جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست ایران در سال 1373 به عنوان نخستین تشکل زیست محیطی این سرزمین که نقش زنان در پیشانی اش آشکار بود ، منجر شد. این بانوی آگاه و خردمند که با یک قرن عمر، هنوز بر ویلچر می نشیند و درخت می کارد ، 60 سال است که هیچ زباله ای تولید نکرده است.
- دکتر غلامعباس بسکی معروف به " پدر طبیعت و
محیط زیست ایران " با مدرک تخصص جراحی زنان از دانشگاه علوم پزشکی تهران ، سرشناس
ترین هوادار محیط زیست ایرانی است. وی در اواخر دهه 40 زندگی شهری را رها کرد و پس
از درمان بیماری هایش به مرور به یک گیاهخوار مطلق تبدیل شد و زندگی خود را وقف
دفاع از محیط زیست و تبلیغ گیاهخواری کرده است. دکتر بسکی همچنین بسیاری از اموال
خود را صرف امور خیریه نموده که از جمله آن ها تأسیس بیمارستان و زایشگاه دکتر بسکی
در گنبد ، تأسیس مدرسه تیزهوشان و نیز خانه های ریاضی استان گلستان و سرای گاندی (
تیزهوشان فقیر در روستاها) و وقف شش باب منزل مسکونی در مشهد
است.
دکتر بسکی
همواره با شور و هیجان مثال زدنی به دفاع از طبیعت برخاسته ، از تهدید ها و زیاده
خواهی های انسان و تلاش او برای نابودی هستی سخن می گوید. ایشان به دلیل حضور
داوطلبانه خود برای گسترش فرهنگ حمایت از طبیعت ، تا کنون دوبار موفق به دریافت
نشان ملی محیط زیست کشور شده است. دکتر بسکی بیش از 25 سال تلاش خود را معطوف
درختکاری و حفظ طبیعت کرده است. اکنون این چهره دوست داشتنی با بیماری فراموشی
مواجه گردیده که از خداوند متعال سلامتی اش را مسئلت می نماییم.
- شادروان محمد علی اینانلو روزنامه نگار و فیلم ساز طبیعت ، بیش از 40
سال در طبیعت ایران گشته ، آموخته ، نوشته و فیلم ساخته است. او مبتکر و پدید
آورنده کلاس های آموزش اکوتوریسم در ایران و سردبیر مجله طبیعت بود. مرحوم اینانلو
بر این اعتقاد بود که اکوتوریسم 8 شاخه اصلی دارد و 800 شاخه فرعی که همه این ها در
طبیعت ایران در دسترس است. او در مصاحبه ای می گوید من در 30 سال گذشته 4 میلیون
کیلومتر( برابر با 50 بار دور کره زمین) در ایران سفر کرده ام.
- دکتر عبدالحسین وهاب زاده چهره ای شناخته
شده در میان کارشناسان علوم تربیتی و آموزشی است که بانی و مروجِ پی گیر نظریه
مدرسه طبیعت است. نظریه ای که نظام های آموزشی رایج دنیا را به چالش می کشد. از
شروع به کار اولین مدرسه طبیعت او در مشهد مقدس ، بیش از 3 سال می گذرد که پس از آن
در سطح ایران 40 مدرسه دیگر راه اندازی شده است. ایشان از صاحب نظران برجسته محیط
زیست در ایران به شمار می رود. او در سال 1394 به دلیل 40 سال تدریس ، پژوهش و
ترجمه در حوزه علوم زیستی جایزه ترویج علم را دریافت
کرد.
- اسماعیل عباسی روزنامه نگار حوزه محیط زیست در سال 1371 به دلیل
علاقه شخصی اش و نیاز زمانه برای نخستین بار در رسانه های ایران ، صفحه محیط زیست
روزنامه همشهری را پایه گذاری کرد. اگرچه تا مدت ها این مقوله را جدی نمی گرفتند ،
اما به مرور زمان به رکن رکین همشهری تبدیل شد و پس از آن اغلب روزنامه ها و
خبرگزاری ها ، گروه یا صفحه محیط زیست دایر نمودند.
او در
مصاحبه ای خاطرنشان می سازد وقتی نخستین دغدغه ها به زبان ساده در همشهری انتشار
یافت ، بسیاری از کارشناسان محیط زیست به کمک ما آمدند و فرهنگ سازی در حوزه محیط
زیست که به طور روزافزون دچار چالش بود ، به یک ضرورت حیاتی تبدیل شد. ما به تدریج
دریافتیم که تنها مرثیه سرایی برای انقراض گونه های زیستی و آلودگی آب و هوا و به
خطر افتادن اکوسیستم حیاتی در شهرهای ما چاره ساز نیست ، بلکه در کنار نقد مشکلات
باید فرهنگ سازی و آگاهی بخشی به جامعه ادامه یابد تا مردم در قالب فعالیت های جمعی
در حفظ محیط زیست که در واقع رشته حیات آدمی هم به آن وابسته است ، بکوشند. آقای
عباسی بنیانگذاری روزنامه نگاری حوزه محیط زیست در رسانه های ایران در آغاز دهه 70
را بهترین و پرشورترین خاطرات دوران روزنامه نگاری خود می
داند.
- در همین راستا از میان همشهریان ،
چهره ای مسئولیت شناس و متعهد طی سال های گذشته در عرصه پاسداری از طبیعت و حفظ
محیط زیست پا به صحنه گذارده ، که بدون هیچ ادعایی ، عاشقانه از تمام استعدادش برای
ارتقای دانش و سواد زیست محیطی و نیز آگاهی بخشی به جامعه بهره می گیرد. مهندس حسین
عبیری گلپایگانی از سال 1378 تا کنون تلاش های فرهنگی ، همکاری و مشارکت با نهادها
و سازمان ها و پیمودن گام های عملی و اجرایی را وجهه همت خویش قرار داده و سهمی
قابل توجه در آموزش و فرهنگ سازی را در این زمینه به خود اختصاص داده است.
مشارکت در پاک سازی رودخانه کرج ، پاک سازی در 33 نقطه از ساحل دریاچه خزر، پاک
سازی کوه پرشکوه دماوند ، برگزاری مراسم متعدد به مناسبت های گوناگون نظیر روز زمین
پاک ، روز ملی دماوند ، روز بیابان زدایی ، روز طبیعت ، روز پاک سازی جنگل ، روز
درخت کاری ، روز جهانی کوهستان ، روز پاک سازی تفرج گاه ها و مکان های گردشگری
کنارجاده ای ، طرح حذف و ساماندهی ظروف یک بار مصرف پلاستیکی در ماه محرم ، حضور در
مدارس و جشن های زیست محیطی و تعامل گسترده با سازمان های حفاظت از محیط زیست ،
جنگل ها ، مراتع و آبخیزداری کشور ، میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری ، شهرداری
های مناطق 22 گانه تهران و نیز سازمان های مردم نهاد زیست محیطی نظیر جمعیت زنان
مبارزه با آلودگی محیط زیست ، انجمن حفظ محیط زیست کوهستان ، انجمن کوه نوردان
ایران ، بسیج گروه های متعدد کوه نوردی به منظور پاک سازی مسیرهای قله های توچال ،
دماوند ، سهند و سبلان و در کنار این موارد ارائه پیشنهادهایی نظیر نام گذاری روز
زمین پاک ( دوم اردیبهشت هر سال) در سال 1381 (که با چاپ مقاله ای از دختر ایشان در
روزنامه اطلاعات همراه بود )، روز ملی قله دماوند در سال 1383، پی گیری برنامه
نگهبانی از گل های شقایق دشت لار و دامنه های کوه دماوند ، روز پاک سازی تفریح گاه
ها و مکان های گردشگری کنار جاده ای در آخرین جمعه شهریور ماه هر سال ، شب یلدای
زیست محیطی ، تعامل با استادان و دانش پژوهان محیط زیست و منابع طبیعی و ...
کارنامه فعالیت ایشان را تشکیل می دهد. جالب توجه این است که اگرچه رشته دانشگاهی
ایشان متالوژی ( مهندسی مواد ) می باشد ، اما علاقه و ذوق فعالیت های زیست محیطی
مسیر زندگی اش را تغییر داده است. مهندس عبیری لوح های تقدیر و جوایز متعدد به پاس
تلاش های خود در این زمینه دریافت کرده ، اما دریافت اولین نشان مسئولیت های
اجتماعی در بخش محیط زیست از ریاست محترم جمهوری جناب آقای دکتر روحانی در پاییز
95 و جایزه دکتر تقی ابتکار در نهمین دوره سرآمد آن ها بوده است.
به نظر اینجانب یکی از دستاوردهای درخشان آقای مهندس عبیری را می توان ارتباط گسترده با رسانه ها اعم از مطبوعات ، رادیو و تلویزیون دانست. او در تعامل با شبکه های مختلف تلویزیونی ، ایستگاه های رادیویی و روزنامه ها از طریق مصاحبه ، گزارش و دعوت از کارشناسان ، به فرهنگ سازی در زمینه حفظ محیط زیست می پردازد. ایشان در گفتگویی با اینجانب اظهار نمود که تا کنون در بیش از 50 برنامه تلویزیونی حضور فعال و موثر داشته است. یکی از ابتکارات مهندس عبیری دعوت از چهره های مطرح و نیز سازمان های مردم نهاد گلپایگان بوده که در برنامه های تلویزیونی به معرفی ظرفیت های فرهنگی ، استعداد های اکولوژیکی و میزان مشارکت پذیری اقشار مردم دراجرای طرح های زیست محیطی شهرستان ما پرداخته اند.
رسانه ها در بحران های زیست محیطی می
توانند نقش موثری ایفا کنند ؛ زیرا در برجسته سازی مسائل مرتبط با آن ، اطلاع رسانی
و آگاهی بخشی در این حوزه ها توانا هستند. با نگاهی ژرف به آنچه در حوزه محیط زیست
در دهه های گذشته رخ داده است ؛ به ویژه دستور کار 21 اجلاس ریو که به برنامه قرن
حاضر برای پاسداری از محیط زیست لقب گرفت ، اهمیت فراوان رسانه در آموزش و حساس
سازی جامعه در زمینه توسعه پایدار آشکار می شود.
دکتر هادی خانیکی استاد
دانشگاه علامه طباطبایی وصاحب نظرارتباطاتِ توسعه موضوع محیط زیست را ، موضوع
انسانیت و زندگی می داند و بر این باور است که با نگاه ارتباطات اجتماعی دست کم از
4 منظر می توان به آن نگاه کرد.
1- در حال حاضر به دلیل اهمیت یافتن توسعه
پایدار، حوزه ارتباطات توسعه محوریت بیشتری پیدا کرده که شاخه ای از آن به محیط
زیست مربوط می گردد.
2- در مطالعات جدیدِ ارتباطات ، نقش طبیعت برجسته تر شده
است ؛ تا جایی که حتی به سخن گفتن با طبیعت اشاره می شود.
3- ما در باره محیط
زیست باید بیشتر به ارتباطات بحران و مدیریت ریسک بپردازیم و در این میان نقش رسانه
ها برجسته می شود که چگونه مردم را متوجه فاجعه ها و تهدیدهای زیست محیطی
کنند.
4- از آنجا که اجرای طرح های صنعتی در موارد گوناگون با ارزیابی های زیست
محیطی منافات دارد و معمولاً با چالش هایی همراه است ، رسانه ها به عنوان رکن چهارم
دموکراسی می توانند یاری گرِ سازمان حفاظت از محیط زیست باشند و درست در همین نقطه
است که ارتباطات توسعه نقش آفرین می شود. جهان امروز بیش از هر زمان دیگری ، جهان
مسئولیت پذیری در سایه دیده بانی رسانه ها ست. رسانه های ما در حوزه محیط زیست می
توانند پرچمدار نقد ، داوری و انصاف باشند.
بنابرین باید همت و تلاش مهندس
عبیری در عملیاتی ساختن " ارتباطاتِ توسعه " در زمینه حفاظت از منابع طبیعی و محیط
زیست و در یک کلام " توسعه پایدار " را تحسین کرد.
ویژگی همه مردان و زنان
سلحشوری که برای آبادانی ملک و ملت خویش ارزشمندترین سال های زندگی شان را مصروف
داشته اند ، این است که فکر می کنند حجم کارهای زمین مانده آن ها بیشتر از فعالیت
هایی است که انجام داده اند. آن ها نه تنها خود را طلبکار مردم و مملکت نمی دانند ،
بلکه در این اندیشه هستند که چگونه می توانند سزاوارانه تر دین خود را به این آب و
خاک ادا کنند. در عین حال فراموش نکنیم که در حال حاضر حل مشکلات زیست محیطی به
حضور گسترده و داوطلبانه مردم در کنار دولت ها نیاز دارد. تاریخ معاصر دنیای غرب
نشان داده است در صورتی می توان به حل مسائل زیست محیطی امید داشت که شاهد مشارکت
عمومی فعال طبقات گوناگون جامعه در عرصه حفاظت محیط زیست باشیم. این مشارکت هم
ایجاد نخواهد شد مگر آن که امکان ظهور جنبش های اجتماعی و شکل گیری های گفتمان های
گوناگون در عرصه محیط زیست فراهم باشد.
در پایان یادآور می شوم که در دهه
های ۴۰ و ۵۰ خورشیدی بیش از یک دهه افتخار همسایگی با خانواده مهندس عبیری را
داشتیم. خاطره زحمت های طاقت فرسای پدر فداکار ایشان در صحرا و مزارع را هرگز
فراموش نمی کنم. محبت و از خود گذشتگی مادر باوفای مهندس عبیری در ذهن و ضمیر اهالی
محله ما مانند ستاره می درخشد.
پس از بازگشت به روستای زرنجان از اوایل دهه
60 ، توفیق دیدارشان را از دست داده بودیم تا این که در روز 11 فروردین ماه سال
1395 سعادتی پیدا شد تا به اتفاق برادرم آقای علی اکبر جعفری و خواهرم خانم فاطمه
جعفری به زیارت این عزیزان برویم. خاطره آن فضای سرشار از صفا و صمیمیت را ،
هرگز از یاد نمی بریم ؛ اما تصور نمی کردیم که دیدار آخر ما باشد. کمتر از دوماه
بعد ، درروزهای اول و سوم خرداد ماه سال 95 این دو همراه و یار وفادار یعنی مادر
مهربان و پدر بزرگوار مهندس عبیری با فاصله دو روز دعوت حق را لبیک گفتند و به سوی
معبودشان شتافتند. طوبی لَهُم و حُسنُ مَآب - برای این دو عزیز سفرکرده رحمت و
غفران بی انتها و برای بازماندگان از خداوند متعال سلامتی مسئلت می نماییم.
تسبیح گوی او نه بنی آدمند و بس
هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار
کرد
" سعدی"
چشم انداز پیشرفت گلپایگان
از نگاه آیت الله هاشمی
رفسنجانی
این داغ بزرگ تو ، در سینه چه سنگین است در ماتمت ای سردار، دل ها همه غمگین است
ما نوزده دی را ، در یاد نگه داریم جای گله دیگر نیست ، رسم گذران این است
آن روز خمینی «ره» گفت تو زنده ای و نهضت برامت بیداری ، این گفته چه تسکین است
علی اکبر پورسلطان( مهاجر )
هر نسل بزرگان الهام بخشی دارد که به تعبیر هرتامولر نویسنده رومانیایی ساکن آلمان و برنده جایزه ادبی نوبل سال ۲۰۰۹ ، تمام نمی شوند ، بلکه با همه آنچه در پس ذهن برایت باقی گذاشته اند ، به تو هجوم می آورند. آیت الله هاشمی رفسنجانی برای نسل ما و قبل از ما در زمره این بزرگان است. از آقای هاشمی که مردم ایران وداعی پرشکوه و قدرشناسانه با وی داشتند ، در این ایام با تعابیر مختلف نام برده شده است. مقام معظم رهبری وی را رفیق دیرین ، همسنگر و همگام دوران مبارزات نهضت اسلامی و همکار نزدیک عهد جمهوری اسلامی خطاب کردند. رئیس جمهوری وی را قهرمان ملی مبارزه با استبداد و استعمار و اسطوره حلم ، تحمل ، ایمان و اعتدال خواندند. صفحات اول روزنامه های فردای درگذشت ناگهانی آیت الله از او با القابی مانند استوانه انقلاب ، مرد مصلحت ، سردار سازندگی ، مرد روزهای سخت مبارزه ، انقلابی مصلح ، مرد عبور از بحران ها ، نظریه پرداز مبارزه با فقر و ...نام بردند.
حیات پربار آیت الله هاشمی رفسنجانی و حضور مستمر ایشان در عرصه ها و مقاطع مختلف مبارزه علیه رژیم شاه این اثر و نتیجه را داشته که از زوایای مختلف بتوان برداشت های متفاوتی از نحوه اثرگذاری ایشان داشت. نخستین آشنایی نسل ما با اندیشه این مرد بزرگ از منظر سیاست ورزی انقلابی است.
هاشمی یک مبارز عملگرای محض نبود. او برای
مبارزه اش اندیشه و تئوری هم داشت یا حداقل در صدد تدوین آن بوده است. قبل از
انقلاب دو اثر مکتوب از ایشان به جا مانده که دغدغه ها و حساسیت های ایدئولوژیک و
راهبردی او را نشان می دهند. در سیاست های استعماری و منطقه ای کتاب «سرگذشت
فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار » اثر «اکرم زعیتر» متفکر اردنی را ترجمه کرده که
نویسنده در آن کتاب ریشه مشکلات خاورمیانه پس از تأسیس رژیمصهیونیستی را به
عنوان یک ناظر دردمند و یک سیاستمدار محقق بیان داشته است. این کتاب در آن مقطع
زمانی یکی از منابع معتبر و مستند برای مبارزان ایرانی شناخته می شد و مشکل فلسطین
را برای فارسی زبانان منعکس می کرد. هاشمی با ترجمه این کتاب مواضع ضد استعماری و
ضد ظلم جهانی خود را هم به تصویر کشیده است و در شرایطی که شاه رابطه خوبی با رژیم
اشغالگر قدس داشت ، و اغلب دانشگاهیان و روشنفکران تحت تأثیر عملکردهای سوسیالیستی
اسرائیل و کیبوتص های ( تعاونی هایی در قالب دهکده های اشتراکی ) آن بودند، کاری
کارستان بود و عمق دردمندی و شناخت هاشمی را در آن مقطع زمانی از تحولات منطقه پس
از تشکیل رژیم صهیونیستی می رساند.
در سیاست مملکت داری و مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی ، هاشمی کتابی ماندگار نوشت و قهرمان مبارزه با استعمار یعنی امیرکبیر را به نسل ما معرفی کرد. او با هوشیاری و تیزبینی شخصیتی را انتخاب کرده بود که چند ویژگی منحصر به فرد داشت. امیرکبیر یک فرد غیر روحانی ، یک دولتمرد دستگاه قجری ، یک مدیر آگاه به زمان ، یک ضد دیکتاتور ، یک ضد استعمار ، یک طرفدار توسعه درون زای ملی و در عین حال یک چهره معتقد به اسلام و اصلاح طلب بود. او آگاهانه امیرکبیر را برگزید که در زمان خود جامعیتی در خور تحسین داشت. کتاب شناخته شده و مردم پسند «امیرکبیر ، قهرمان مبارزه با استعمار » کتابی است که به نوعی هاشمی رفسنجانی از طریق آن تلاش کرد ایده جامعه جدید یا اصلاحات را به دوره امروز ما گره بزند و خود را به طور نمادین به عنوان پلی میان اصلاحات میرزا تقی خان با شرایط امروز ما معرفی کند.
اگر بخواهیم سایرشاخصه های علمی ، سیاسی و شخصیتی آیت الله هاشمی رفسنجانی را مطرح کنیم ، از مهم ترین آن ها می توان به تفسیر قرآن ایشان با عنوان « تفسیر راهنما » اشاره نمود. تفسیر راهنما در ۲۰ جلد توسط انتشارات بوستان قم به چاپ رسیده است. جالب توجه است بدانیم این تفسیر در زندان نوشته شده و صرفاً حاصل تفکر ، تدبر و اندیشه اوست ؛ زیرا به دلیل فقدان کتاب و کتابخانه در آن محیط ، آقای هاشمی فقط با شکوفایی ذهن و خلاقیت خود و بدون فیش برداری آن را نوشته ؛ همان گونه که آیت الله طالقانی نیز تفسیر « پرتوی از قرآن » را به همین شکل نگاشته است. طی دوران حضور در حوزه علمیه قم درس اصول بیش از سایر مباحث توجه آیت الله هاشمی را به خود معطوف می سازد. از ویژگی های درس اصول این است که ذهن انسان را انسجام بخشیده و سازماندهی می کند. یکی از معاونین ایشان در دوران ریاست جمهوری نقل می کند که وقتی راجیو گاندی نخست وزیر فقید هندوستان به ایران آمد، پس از مذاکره ۲ ساعته با ایشان ، سوُال می کند آقای هاشمی ریاضی دان ، خلبان یا ... بوده است؟ وقتی دلیل طرح این موضوع را می خواهند ، راجیو گاندی می گوید: « شیوه بحث آقای هاشمی خیلی عجیب بود و همه موارد را به زیبایی دسته بندی و تجزیه و تحلیل می کرد و هرگز نکته ای را از قلم نمی انداخت و تا قانع نمی شد کوتاه نمی آمد و...» این ویژگی محصول یک ذهن خلاق است که ریشه در درس اصول دارد. کتاب ها ، زندگی نامه و مکاتبات هاشمی رفسنجانی بیانگر این واقعیت است که او به عنوان یک شخصیت روحانی با منطق نوشتار در جامعه معاصر کاملاً آشنا بود. او یکی از پیشگامان نوشتن خاطرات و روزنگار فعالیت های سیاسی ، اجتماعی وفرهنگی در میان رهبران جمهوری اسلامی بود؛ کسی که اکنون میراث مکتوب بزرگی از خود برجای گذاشته و از این طریق به تقویت و تحکیم سنت نوشتاری در میان مسئولان جمهوری اسلامی کمک بزرگی کرد. همچنین برای نخستین بار مجله «مکتب تشیع» با تلاش ایشان و دیگر علمای نواندیش حوزه علمیه قم یعنی شهید بهشتی ، شهید باهنر و مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی راه اندازی شد.
تلاش پیگیر برای توسعه اقتصادی بعد از انقلاب و بازسازی کشور بعد از دوران دفاع مقدس از دغدغه های پایدار آیت الله هاشمی بود. این همه کار و پویایی و مسئولیت پذیری در کنار ویژگی های شایسته اخلاقی ، از او شخصیتی چند وجهی و بسیار موُثر ساخته بود. شایان توجه این که او را به حق « سردار سازندگی » می نامیدند و از آنجا که کتابی در مورد امیرکبیر نوشته بود و راه آن چهره دلسوز و میهن دوست را برای سازندگی ایران در پیش گرفته بود ، وی را با او همانند می کردند و شگفتا که هر دو با فاصله زمانی کمتر از یک روز به دیدار معبود شتافتند. آیت الله هاشمی رفسنجانی در شامگاه ۱۹ دی ماه و امیرکبیر در سحرگاه روز ۲۰ دی !
هاشمی بر این باور بود که امیرکبیر درک درستی از استقلال داشت و در مقابل سرمایه گذاری خارجی به سرمایه و استعداد های داخلی تکیه می کرد. در کتاب خود تصریح می کند که او در زمانه خودش به وجود متخصصان در کشور پی برد و از همین روست که دارالفنون را برای تعلیم و تربیت نیروهای کارآمد بومی تأسیس می کند. از نظر هاشمی ، امیرکبیر به مستشاران خارجی اعتقاد نداشت و به جای این که از خارج کارشناس وارد کند ، استاد می آورد تا خود ایرانی ها را به کارشناس تبدیل کند. به همین جهت او را مرد عمل می دانند. در همه این زمینه ها آقای هاشمی با امیرکبیر همنوایی کرده است.
نگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی به گلپایگان
اکنون که با پایه های نگرش آیت
الله هاشمی رفسنجانی در زمینه توسعه و پیشرفت ایران آشنا شدیم ، جا دارد به سفر به
یاد ماندنی ایشان در آخرین روز مرداد ماه سال ۱۳۷۵ به گلپایگان نظری بیفکنیم. برای
این منظور بخش هایی از سخنرانی آقای هاشمی را به نقل از روزنامه اطلاعات مورخ
۷۵/۶/۱ در اجتماع باشکوه مردم در استادیوم شهر بازخوانی می نمایم.
•مردمی مثل
مردم گلپایگان برای بنیان تمدن اسلامی کشور ارزشمند هستند. شما تازه به دوران رسیده
نیستید. منطقه ای عمیق و اصیل با سابقه تاریخی درخشان که همیشه در هر دوره ای به
تناسب علوم زمان دانشمندانی از گلپایگان درخشیده اند. حوزه علمیه گلپایگان همیشه در
ترویج علوم اسلامی نقش داشته و امروز هم همین طور است. این که در عرصه یک مسابقه ۳
تن از فرزندان این خطه می توانند در مصاف با کشورهای دیگر طلا و نقره کسب کنند ،
دلیل خوبی برای استعدادهای مردم این منطقه است. امروز علوم روز بخصوص علوم پزشکی
گلپایگان در شهرستان های کشور پیشتاز است. به علاوه گذشته گلپایگان هم دارای مفاخر
بزرگی نظیر آیت الله العظمی گلپایگانی «ره» است که بخش عظیمی از مردم کشور مقلد
ایشان بوده اند.•امروز این شهرستان دارای مستعدترین
مردمی است که در دوران انقلاب و جنگ از خود رشادت نشان دادند. شهیدان ، مفقودین و
جانبازان و این مردم صبور و کم نظیر مشعل های هدایت ما هستند. ما حول محور شهادت و
جهاد فرهنگی که چراغ راه ماست ، حرکت می کنیم. گلپایگان به عنوان منطقه ای نیرومند
برای کشور است و ما همه گونه پشتیبانی برای پر کردن اوقات فراغت جوانان و نوجوانان
به عمل می آوریم. جامعه ما هدفمند و انقلابی است و ارزش ما هم به این گونه ارزش
هاست. اگر جامعه ما نیرومند است ، به خاطر همین ارزش های اخلاقی است.
•نوید دیگر
من به مردم گلپایگان ، انتقال آب به این منطقه است. انتقال آب از پشت کوه های زاگرس
به منطقه مرکزی کشور آرزوی دیرینه من بوده است. با اجرای این پروژه بزرگ ملی تا یک
هزار سال دیگر منطقه مرکزی کشور از این آبی که امروزه به هدر می رود، بهره مند می
شود. سیصد میلیون متر مکعب آب به طور دائم و مطمئن تأثیر فراوانی در گلپایگان ،
خمین ، دلیجان ، محلات ، قم و کاشان خواهد داشت. لازم است از این آب گران بها به
صورت علمی و با برنامه استفاده شود.
•پیش از سخنان آیت الله هاشمی رفسنجانی حضرت
حجة الاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی رئیس محترم دفتر مقام معظم رهبری ضمن عرض
خیر مقدم به ایشان اظهار داشتند: " برای نخستین بار در تاریخ ، چنین افتخار عظیمی
نصیب مردم گلپایگان شده است."
اکنون که بیش
از ۲۰ سال از این سفر تاریخی می گذرد ، وعده آیت الله هاشمی در مورد دو طرح مهم
تحقق یافته است. شرکت تولیدات پتروشیمی گلپایگان با تمام ظرفیت فعالیت می کند و
برای بیش از 300 نفر ایجاد اشتغال نموده ، علاوه بر آن تعداد قابل توجهی فرصت شغلی
غیر مستقیم نیز به وجود آورده است. هر یک از پلیمرهای آن به عنوان مواد اولیه در
صنایع مختلف مانند خودروسازی ، لوازم خانگی ، لوازم صوتی و تصویری ، لوازم برقی و
الکترونیکی ، کارخانه های ظروف و ده ها شرکت دیگر مورد استفاده قرار می گیرد.
خوشبختانه محصولات شرکت به غیر از مصارف داخلی به کشورهای خارجی مانند چین ،
پاکستان ، ترکیه ، یونان و ایتالیا نیز صادر می گردد. البته از مدیران این مجموعه
صنعتی انتظار می رود با نصب فیلترینگ های کارآمد و مناسب از صدمه زدن به محیط زیست
انسانی ، طبیعی و آلودگی نواحی اطراف جلوگیری نموده و مانع ازرسیدن آسیب به
محصولات کشاورزی و صیفی جات منطقه کنار رودخانه شوند.
از سوی دیگر به فضل خداوند متعال و تلاش شبانه روزی با حفر بیش از 50 کیلومتر کانال و تونل در دل کوه و شرایط بسیار دشوار طبیعی ، از طریق بهره گیری از تکنولوژی حفاری روز دنیا ( دستگاه T.B.M) ، آب از سرشاخه های دز به سد مخزنی کوچری با ظرفیت نهایی 207 میلیون متر مکعب و فلات مرکزی ایران که از مشکل تامین اب شرب مناسب رنج می بُرد ، انتقال یافت. در حال حاضراین سد حدود 50 میلیون متر مکعب آب را در خود جای داده است. از برکات احداث سد کوچری علاوه بر تغذیه سفره های زیرزمینی ، برخوردار شدن گلپایگان ازمیزان 330 لیتر آب شرب در ثانیه است که به خواست خدا در آینده نه چندان دور با تکمیل طرح انتقال آب به گلشهر ، به ظرفیت نهایی خود خواهد رسید.
علاوه بر آن با احداث تصفیه خانه مدرن ، کیفیت آب شرب شهر و روستاها به میزان قابل توجهی افزایش یافته ؛ به گونه ای که در حال حاضر ضریب سختی آب ( T.D.S- وجود املاح موجود در آب ) کمتر از ۳۰۰ و کدورت آب تصفیه شده حدود ۰/۱ می باشد که استاندارد این موضوع تا حد ۵ نیز مجاز است ؛ در حالی که قبل از ورود آب به سد کوچری ضریب سختی آب بالاتر از ۱۳۰۰ بود. بدیهی است که بهره گیری از آب با کیفیت بالا در حفظ سلامتی مردم و ارتقاء سطح بهداشت عمومی تأثیر زیادی دارد. از این رو باید شکر گزار بود که مردم ما از نعمت آب شرب سالم ، طبیعی و گوارا برخوردار شده اند. در کنار این موارد نمی توان از ایجاد رطوبت بالا و تلطیف هوای شهر و روستاها به سادگی عبور کرد. این شرایط زمینه را برای پایداری اقامت و افزایش ضریب گردشگری و جذب توریست فراهم می سازد.
در مجموع وضعیت به وجود آمده نشان از آن دارد که زیرساخت توسعه و آبادانی نه تنها در گلپایگان ، بلکه در10شهر دیگر فلات مرکزی شامل خمین ، محلات ، دلیجان ، سلفچگان ، نیم ور ، کاشان ، ساوه ، قم و... نیز فراهم شده است. آیت الله هاشمی رفسنجانی درسخنرانی خود به این نکته اشاره کردند که "بعد از مطالعات اولیه ، وزیر وقت نیرو و کارشناسان آن وزارتخانه اجرای این طرح را دارای توجیه اقتصادی ندانسته و با آن مخالف بودند ، اما من بر اجرای پروژه تأکید نموده و اعتقاد دارم مناطق مرکزی ایران که کانون امنیت برای سرمایه گذاری است ، با اجرای این طرح بزرگ و بنیادی ، به شکوفایی خواهد رسید ." این اقدام شجاعانه نشان بارزی از بلند نظری و نگاه راهبردی سردار سازندگی بود.
جناب آقای مهندس محمد حججی فرماندار وقت که
دارای کارنامه ای درخشان در خدمتگزاری به مردم از سال 1370 تا 1375 (به مدت 5/5
سال ) بوده و با همتی قابل تحسین گام های اساسی برای شکوفایی ظرفیت ها و بخصوص
توسعه علمی گلپایگان از طریق تعامل با وزیر وقت علوم ، تحقیقات و فن آوری برداشته
اند ، در گفتگویی با اینجانب اظهار نمودند : " آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار
با مسئولین شهربر این باور بودند که با توجه به ظرفیت بالای فرهنگی و حساسیت ویژه
ای که اهالی این شهرستان نسبت به رشد و تعالی فرزندان خود دارند ، گلپایگان می
تواند به یک " شهر دانشگاهی " تبدیل شود.
دانشگاه های گلپایگان
دانشنامه آزاد "ویکی پدیا " شهر دانشگاهی را این گونه تعریف می کند: " شهر دانشگاهی به شهر یا محله ای از یک شهر گویند که در آن یک یا چند دانشگاه بر هویت ، اقتصاد و اکثریت جمعیت آن شهر مستقیماً مسلط باشد ؛ مانند شهر دانشگاهی گناباد که دارای 12 مرکز آموزش عالی و مراکز رشد و فن آوری است. " گناباد را می توان دانشجویی ترین شهر استان خراسان رضوی دانست ؛ زیرا به ازاء هر 4 نفر ، یک دانشجو مشغول به تحصیل می باشد. بنابر آمار غیررسمی نزدیک به 30 درصد از جمعیت این شهر ( معادل 12000 نفر) را دانشجویان بومی و غیر بومی تشکیل می دهند. وجود کتابخانه ها ، مراکز پژوهشی ، مرکز رشد و فن آوری ، آزمایشگاه ها ، وجود رسانه های مکتوب و ... به عنوان مکمل فعالیت های دانشجویی ، فضایی علمی و فرهنگی در این شهر ایجاد نموده است. نمونه برجسته تر در آمریکا شهر بوستون می باشد که با وجود 250 هزار جمعیت و حدود 80 دانشگاه و کالج مانند یک دانشگاه بسیار بزرگ به نظر می آید. این شهر پرافتخارترین دانشگاه های جهان مانند هاروارد، تافتس ، بوستون ، موسسه فن آوری ماساچوست ( MIT ) ونیز یکی از بزرگترین و شناخته شده ترین مراکز پزشکی و تحقیقاتی را در خود جای داده است.
از نگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی چشم انداز پیشرفت گلپایگان را با توجه به موقعیت جغرافیایی مناسب و دسترسی آسان به منابع و امکانات و مزیت تولید علم در این شهرستان بخصوص در زمینه کشاورزی و دامپروری می توان در سیمای یک شهر دانشگاهی مشاهده نمود. این موضوع از آن رو حائز اهمیت مضاعف است که مردم این خطه برای ارتقاء دانش و تولید اندیشه علمی حتی در شرایط دشوار اقتصادی ، فراهم ساختن امکانات تحصیلی را برای فرزندان خود نسبت به برآوردن سایر نیازها در اولویت قرار می دهند.
از سوی دیگر به نظر ایشان با توجه به طبیعت گلپایگان ، برخورداری این شهر از آثار تمدن و میراث فرهنگی و روحیه میهمان نوازی مردم و ... می توان در راستای ایجاد یک شهر گردشگری نیز تلاش نمود. خوشبختانه در این زمینه شرکت تعاونی توسعه و عمران گلپایگان احداث یک دهکده گردشگری را در اراضی بالا دست سد کوچری وجهه همت خود قرار داده و با مشارکت فعال شهروندان در صدد است که از این استعداد طبیعی فرصتی شایسته برای جذب توریست ، اشتغال زایی و کسب درآمد برای مردم خلق نماید. در همین راستا لازم است از همشهریانی که در مرمت ، بازسازی و راه اندازی ارگ گوگد و نیز احداث جاده کوچری و آسفالت آن ، زمینه بازدید گردشگران داخلی و خارجی را از آثار باستانی ماندگار و اقامت در طبیعت زیبای گلپایگان و مشاهده مواردی نظیر سنگ نگاره ها و ... فراهم ساختند ، صمیمانه تشکر نماییم.
ایجاد صنایع مرتبط با تولیدات بخش کشاورزی نیز یکی از مهم ترین مولفه های نگاه دوراندیشانه آیت الله هاشمی رفسنجانی به رشد و توسعه گلپایگان به شمار می رفت. ایشان بر این باور بودند که روی آوری به سوی احداث کارخانه ها و واحدهای تولیدی فرآورده های زراعی و دامی نظیر کارخانه پگاه ( تولید کننده انواع محصولات لبنی ) و بخصوص توجه به عرضه مناسب این محصولات در قالب بسته بندی های زیبا و جذاب برای مشتریان داخل و خارج از کشور، راهکار دیگری برای پیشرفت این شهرستان است. فراموش نکنیم که بافت طبیعی زادگاه ما بیش از صنعت به کشاورزی و دامپروری وابسته است . از این رو سرمایه گذاری های آینده باید بر این ظرفیت متکی باشد. جای بسی خرسندی است که با استفاده از فن آوری های پیشرفته ، چرخه تولید محصولات لبنی در کارخانه پگاه گلپایگان به گونه ای است که نه تنها آثار تخریبی زیست محیطی به همراه ندارد ، بلکه با تبدیل ضایعات به سایر فرآورده های غذایی ، زنجیره ای از صنایع تبدیلی به وجود آورده است.
در پایان ، جا دارد فرازهایی از آخرین پیام آیت الله هاشمی رفسنجانی را که خطاب به مدیران جهادی صادر فرمودند ، یادآور شوم : ایشان در این پیام با اشاره به نام گذاری سال ۱۳۹۵ از سوی مقام معظم رهبری به سال « اقتصاد مقاومتی ، اقدام و عمل » به تبیین ضرورت های توجه به اقتصاد مقاومتی پرداخته و خاطرنشان ساختند واژه « جهاد » که جایگاه رفیعی در فرهنگ اصیل اسلامی دارد ، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، مخصوصاً از روزی که عده ای از جوانان انقلابی ، به ویژۀ دانشجویان دانشگاه ها تحت لوای « جهاد سازندگی » گرد آمدند و برای همه مشکلات کشور از برداشت محصولات کشاورزی گرفته تا آغاز به کار صنایع موشکی گره گشای مردم ، دولت و نظام شدند ، معنایی گسترده و وسیع یافت و فراتر از میدان های جنگ همه ابعاد زندگی اجتماعی را در میادین گوناگون دربرگرفت که « دوران سازندگی » مهم ترین نمونه آن است. براساس روحیه خوش بینی ، آن هم با نگاه به ظرفیت های ایران عزیز عرض می کنم که هر وقت آستین همت بالا بزنیم و در این اقیانوس عظیم برای پیشرفت کشور بکوشیم ، افق های روشن زودتر از حد انتظار در دسترس خواهند بود. آنچه در این میان مهم و یکی از شرط های اصلی است ، مدیریت جهادی مدیران در همه بخش های جامعه و پرداختن به سیاست های اصولی اقتصاد مقاومتی است که با دو بال « درون زایی و برون نگری » می تواند اندوخته های علمی ، ابتکارات و اختراعات جوانان ایرانی را به تولید انبوه برساند. ( روزنامه وقایع اتفاقیه ۱۳۹۵/۱۱/۱۳)
بدون تردید نمی توان صفحه ای از تاریخ انقلاب اسلامی و دوران ۳۷ ساله نظام برخاسته از تلاش ، مجاهدت و مبارزات خستگی ناپذیر را ورق زد و نام اکبر هاشمی رفسنجانی را در تک تک صفحات این کتاب قطور ندید. هاشمی شناسنامه انقلاب و سند روشن نهضت امام و نظام جمهوری اسلامی بود.
هاشمی دل در گرو ایران داشت و برای عمران و آبادانی آن رنج بسیار کشید . هنوز آهنگ صدای او در گوش می پیچد که می گفت : « فردا ممکن است ما نباشیم ؛ ولی فرزندانمان که هستند ، آینده که هست ، ایران که هست . فردا شتابی دارد که باید آهنگ آن را امروز شروع کنیم.» این چهره کم نظیر تاریخ ایران به تعبیر شاعر فرانسوی الماس سختی بود که با چکش نمی شکست و با قلم هم تراشیده نمی شد ؛ او ققنوسی است که از مرگ خود زندگی را باز می یابد.
خود به کوی دوست رفت و دوستان را واگذاشت
در غم و افسوس بی پایان هجران ، هاشمی
تا قیامت بر مزارش گل بروید صبح و شام
مضجعش سرشار باد از روح و ریحان ، هاشمی
روانش شاد و یادش گرامی باد
طبیعت
گلپایگان گنجینه گیاهان
دارویی
قدرشناسی از پژوهشگر فعال گیاهان دارویی سرکار خانم دکتر آسیه
قائدی
نروید از زمین شاخ
گیاهی که ننوشته است بر برگش دوایی
به آن
خاری که در صحرا فتاده دوای درد بیماری نهاده
اگر لطفش قرین حال گردد همه ادبارها اقبال
گردد
« نظامی»
در قرن بیست و یکم تغییر
و تحول های مهمی شکل گرفته و تکوین یافته است . تفکر نوین و متحول کننده حال حاضر
در جهت نگرش جامع و سیستماتیک به جهان ، طبیعت و پدیده های آن است. برآیند چنین جهت
گیری بازگشت به خویشتن و فطرت است. امروزه این گرایش جهان شمول بر همه ابعاد تمدن
انسانی ، فن ، دانش و علوم سایه افکنده است. ارائه تفکر فازی در منطق ریاضی ،
بازگشت به طبیعت برای بهره برداری هرچه بیشتر از مواهب آن مانند ساخت داروها از
منابع گیاهی، روی آوری به کشاورزی ارگانیک و سرانجام مطرح ساختن تفکر «توسعه
پایدار» به ویژه در منابع طبیعی و محیط زیست از جمله شواهد بارز در این راستا
هستند.
این روزها با وجود پیشرفت علم پزشکی و
صنعتی شدن روال زندگی ، گرایش مردم به مصرف گیاهان دارویی بیشتر شده و طب سنتی راه
خود را پیدا نموده است. بزرگ ترها خوب می دانند در روزگارانی که گیاهان دارویی ارج
و منزلتی داشتند و داروهای شیمیایی هرگز وارد بدن هیچ انسانی نشده بود، کسب و کار
عطارها رونق داشت و در زیر سایه این صنف ، کسانی بودند که کوه ها و کوهپایه ها را
برای چیدن و برداشت گیاهان دارویی خودرو درمی نوردیدند و درآمدی داشتند. امروز نیز
پس از طی شدن ده ها سال ، چرخه روزگار به سمتی حرکت کرده که داروهای گیاهی نورچشمی
کسانی شده که به سلامتی شان بیشتراهمیت می دهند.
خوشبختانه کشور ما از نظر پوشش گیاهی و تنوع ژنتیکی دارای موقعیت
ممتازی است که با رتبه ای بالا از نظر تنوع زیستی دارای ۱۱ اقلیم از ۱۴ اقلیم
شناخته شده جهانی می باشد ؛ به طوری که تنوع گیاهی آن با تنوع گیاهی در قاره اروپا
برابری می کند. از میان ۸۰۰۰ گونه گیاهی در ایران ، ۲۳۰۰ گونه دارای خواص دارویی ،
عطری ، ادویه ای ، آرایشی و بهداشتی هستند.علاوه بر آن ۱۷۲۸ گونه از این گیاهان
تنها در سرزمین ایران رویش کرده وبه عنوان ظرفیت انحصاری سرزمین ما محسوب می شود.
اگرچه با کمال تأسف از ۸ هزار گونه شناخته شده در ایران ۲۴۰۵ گونه در معرض تهدید ،
۲۰ گونه در حال انقراض و ۴۳۱ گونه آسیب پذیر معرفی شده اند..اکنون جای این سؤال باقی است که چرا باید ایران با بیش از ۸۰ میلیون
جمعیت ، مصرف داروهای شیمیایی اش با جمعیت یک میلیارد و ۳۰۰ نفری کشور چین برابری
کند؟ سهم ایران در مصرف دارو با منشاء گیاهی تنها ۳ درصد بوده ؛ در حالی که در چین
۷۰ تا ۸۰ درصد ، در آلمان ۷۲ درصد و در آمریکا ۴۲ درصد است. به عبارت دیگر حدود ۲۵
تا ۴۵ درصد داروهای داروخانه های اروپا و آمریکا را گیاهان دارویی تشکیل می دهد ؛
زیرا پزشکان و داروسازان این کشورها به نتیجه رسیده اند که داروهای شیمیایی دارای
عوارضی مانند تداخلات ، مسمومیت ها و یا حساسیت های دارویی هستند و این امر سبب شده
تا به طب سنتی روی بیاورند. در حالی که نیاکان ما در این زمینه پیشینه درخشانی
داشته و دانشمندان و مفاخر بزرگی همچون حکیم ابوعلی سینا و محمدابن زکریای رازی که
تاریخ ایران و جهان اسلام به وجود آن ها می بالد و افتخار می کند، الگوهای ما در
زمینه طب سنتی و بهره گیری از گیاهان دارویی به شمار می روند.
پوشش گیاهی در منطقه غربی گلپایگان
ازنعمت های بزرگی که خداوند متعال در اختیار همشهریان قرار داده ، این است که در مراتع و ارتفاعات کوهستانی گلپایگان ، انواع گیاهان با خواص مختلف یافت می شود که دارای مصارف خوراکی ، دارویی و صنعتی می باشند ؛ به طوری که وجود ده ها گونه گیاهی ، شهرستان ما را به گنجینه ای با ارزش در دل طبیعت تبدیل کرده است. در حالی که در منطقه غرب زادگاه ما نظیر قرغن، هنده و کوچری به طور متوسط ۲۵۰ تا ۳۰۰ میلی متر بارندگی وجود دارد ، در منطقه شرق مانند دُر و تیکن و شورچه حدود ۱۰۰ میلی متر بارندگی را شاهد هستیم. این تنوع آب و هوایی موجب تنوع گونه های مختلف گیاهی نیز شده است . حدود ۶۰ گونه گیاه دارویی شناسایی شده ، که عمده آن ها خودرو و برخی از آن ها دست کاشت هستند. متأسفانه روش های استخراج و کاربرد این گیاهان تاکنون به صورت مطلوب و شایسته مورد توجه کارشناسان قرار نگرفته است.
آویشن در ارتفاعات هنده گلپایگان
اگر از منظر اقتصاد مقاومتی به این موضوع نظر
بیفکنیم ، علاوه بر تولید ثروت و اشتغال ، با توجه به کاهش بارندگی ها و اُفت سفره
های زیرزمینی ، گیاهان دارویی به دلیل مقاومت در برابر کم آبی ، بهترین گزینه به
شمار می رود. بنابرین کشت و گسترش گیاهان دارویی را می توان یکی از موارد روشن و
برجسته شعار سال مطرح شده از سوی مقام معظم رهبری « اقتصاد مقاومتی ، اقدام و عمل
» در نظر گرفت.
گیاهان دارویی به عنوان بخشی از اقتصاد کشور ، متکی به اقلیم ،
ذخائز ژنتیکی ، دانش بومی ، تاریخچه کهن طب سنتی ایران زمین و در عین حال در تعامل
با فن آوری روز جهان است که با فعالیت بیشتر مردم این سرزمین در نقاط مختلف شهری و
روستایی مرتبط بوده و به دلیل برخورداری از سود بالا در صورت ایجاد زیربناهای لازم
، می تواند برای سرمایه گذاران و کارآفرینان دارای جاذبه باشد. اقتصاد مقاومتی ،
اقتصادی درون زا و برون گراست که از مسیر شرکت های دانش بنیان و پارک های علم و فن
آوری عبور می کند.
گیاهان داروئی منطقه گلپایگان
اگر بپذیریم که
کاربردی نمودن دانش و استفاده مؤثرتر از آن در گسترش ظرفیت ها و ارتقاء درجه بهره
برداری از منابع ، تحقق یک «اقتصاد دانش بنیان» را ممکن می سازد ، نقش شرکت های
دانش بنیان در این چارچوب قابل تعریف است. طبق تعریف سازمان همکاری های اقتصادی و
توسعه ( OECD ) ، شرکت های دانش بنیان به آن دسته از گروه های انسانی تحصیل کرده
در مراکز علمی و پژوهشی که توانسته باشند علاوه بر یادگیری علوم نظری و تئوری های
علمی ، روش های تبدیل علوم را فراگرفته ، فعالیت های درآمدزا و تولیدکننده ی ارزش
را به همراه داشته باشند ، اطلاق می گردد. درواقع شرکت های دانش بنیان حلقه واسطه
بین ایده و تکنولوژی هستند که می توانند ایده ها را در مسیر رسیدن به فن آوری هدایت
کنند. در حال حاضر بیش از ۹۵ شرکت دانش بنیان در حوزه گیاهان دارویی و فرآورده های
طبیعی طب سنتی فعالیت می کنند.
بنا به گفته مهندس علی ابراهیمی مشاور و
نماینده معاونت علمی و فن آوری ریاست جمهوری ، ظرفیت بالقوه ایران در تنوع گیاهی و
تولید ۶۰۰ محصول دانش بنیان در حوزه گیاهان دارویی و طبیعی گواه صادقی بر توانمندی
کشور در استفاده از این صنعت برای رسیدن به «اقتصاد دانش بنیان» می باشد. اکنون که
با عنایات خداوند متعال شهرستان گلپایگان از وجود چند دانشگاه و مرکز آموزش عالی
برخوردار است ، جا دارد دولت و مردم با سرمایه گذاری در این زمینه و مطالعه و
تحقیق در رابطه با گیاهان دارویی مناطق مختلف گلپایگان ، زمینه تجاری سازی در این
حوزه را فراهم سازند.
در پایان فعالیت پژوهشگر
جوانی را بازخوانی می کنم که با عشق و علاقه ای وصف ناپذیر ، در عرصه مراتع و کوه
پایه های گلپایگان برای دستیابی به گیاهان دارویی ، حضور یافته و از به هم پیوستگی
و فرمولاسیون حدود ۴۰ گونه از گیاهان داروییِ بومی ، ترکیب هایی برای مقابله با
دیابت ، چربی خون و فشار خون و ... به وجود آورده است. سرکار خانم دکتر " آسیه قائدی" دانش آموخته رشته شیمی دارویی از دانشگاه
تهران دارای ۵ مقاله علمی ISI بوده و همچنان در حال تحقیق و بررسی بر روی
فرمولاسیون گیاهان دارویی در مرکز تحقیقات علوم دارویی می باشد.
دکتر قائدی با عزیمت به
مراتع منطقه عربستان بخصوص روستای « دُر» و نیز« حسن حافظ » و « رکابدار »
استعدادهای گیاهی این مناطق را شناسایی کرده و مورد مطالعه قرار داده است که حاصل
آن استخراجِ بید ، کبار ، بابونه ، بومادران ، کاسنی ، شیرین بیان ، آویشن ، گزنه
، خارخاسک ، خاکشیر ، کرفس کوهی ، گل گاوزبان ، رازیانه ، گل ختمی ، ریواس ، موسیر
، کتیرا و سبزی کوهی و ... بوده است.امیدوارم که ایشان با استمرار
مجاهدت علمی خود ، گام های بلندتری برای خدمت به مردم و بخصوص همشهریان برداشته و
یافته های پژوهشی و ایده های علمی خود را فراگیر سازد. توفیق همه طالبان معرفت و
این چهره علمی را از خداوند متعال مسئلت می
نماییم.
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم
ماست
نقش کتابخانه آیت الله محمدی در توسعه فرهنگی گلپایگان
درلوح و قلم شاهد آثار کتاب
است سرمنزل و مقصود گهربار کتاب است
تاریخ اگر
ثبت شده در صف ایام تصویررخش درخور گفتار کتاب
است
رب ازلی نور جلی بر قلم آموخت بنویس که
این دفتر پربار کتاب است
در عرش، قلم قامت خود تا که
بیاراست بر سجده سرآورد که دلدار کتاب
است
"حسین خیراندیش"
کتابخانه نهادی دیرپا در سیر تمدن
بشری است. از گذشته های دور کتابخانه ها نمادی از فرهنگ هرکشور و سرزمینی بودند که
در عرصه فرهنگ و علم و هنر حرفی برای گفتن داشته اند. به همین سبب تمدن ها و فرهنگ
ها ، آن هنگام که از رونق و زایندگی برخوردار بودند، کتابخانه های باشکوه تر و غنی
تری نیز در دل خود پدید می آوردند. نمونه بارز این موضوع را می توان کتابخانه های
باشکوه در قرون سوم و چهارم هجری در گستره تمدن اسلامی و یا کتابخانه های مجلل
اروپایی در دوران پس از رنسانس و نهایتاً کتابخانه عظیم کنگره آمریکا در قرن بیستم
میلادی برشمرد. در حالی که در ادوار پیشین هم انواع مختلفی از کتابخانه ها مانندِ
کتابخانه های سلطنتی ، مساجد و کلیساها ، حوزه های علمیه و دانشگاه ها وجود داشته ،
ولی تقسیم بندی کتابخانه ها در مجموع پیشینه چندانی ندارد و باید قرن بیستم را به
معنای واقعی کلمه ، دوره پیدایش انواع کتابخانه ها بر حسب نقش و کارکرد آن ها بیان
کرد. به دیگر سخن از اوایل این قرن بود که تقسیم بندی کتابخانه ها به انواعِ عمومی
، دانشگاهی ، تخصصی ، کودک و ملی پدیدار شد. در این تقسیم بندی برای هر نوع از
کتابخانه ها وظایف مشخصی مطرح شده است. این وظایف دربرگیرنده جنبه های گوناگون
فعالیت هر کتابخانه ؛ اعم از گردآوری منابع ، شیوه های اطلاع رسانی ، مراجعان و
دیگر موضوعات است.
.
کتابخانه کنگره آمریکا
یکی از ویژگی
های بارز و اساسی فرهنگ و تمدن اسلامی در مقایسه با سایر تمدن ها ، علاقه و اشتیاق
مسلمانان به جمع آوری کتاب و ایجاد کتابخانه های متعدد بوده است. هسته اولیه
کتابخانه که در تمدن اسلامی و متون تاریخی با عناوینی همچون بیت الحکمه، خزانة
الحکمه ، بیت الکتب ، دارالعلم و المکتبه یاد شده ، با پیدایش مساجد در هم تنیده
شده است. با توجه به نقش آموزشی مساجد در فرهنگ اسلامی ، اولین کتابخانه ها در
مساجد برپا شد که عمدتاً شامل قرآن و بعد از آن کتاب های مذهبی بود. همچنین حاکمان
و خلفا ، اشراف و شخصیت های برجسته نیز به فراخور حال خود اقدام به ایجاد کتابخانه
های شخصی در خانه یا کاخ خود می کردند. از مهم ترین این کتابخانه ها و شاید
موثرترین آنان در تولید علم و دانش در دنیای اسلام ، بیت الحکمه بنی عباس بود. بیت
الحکمه از مهم ترین مراکزی بود که پژوهشگران و اندیشمندان برجسته فارغ از گرایش های
مذهبی ، برای بحث و گفتگو و تبادل علم و دانش در آن گردهم جمع می آمدند . زمینه های
پیدایش این کتابخانه و مرکز علمی و پژوهشی به زمان منصور خلیفه عباسی باز می گردد ؛
اما اوج شکوفایی و عظمت آن را در عصر مأمون عباسی شاهد هستیم. بیت الحکمه که در
حقیقت یک حوزه گفتمان عمومی و نیز دارای آثار ارزشمندی به زبان های یونانی ، پهلوی
، سریانی ، هندی و قبطی بود ، به یکی از غنی ترین و تخصصی ترین کتابخانه های آن روز
دنیای اسلام بدل شد.
.
تصویری نمادین از بیت الحکمه بغداد
به غیر از بیت الحکمه ، از مهم ترین کتابخانه
های دنیای اسلام می توان از کتابخانه جامع حلب ، جامع نیشابور ، کتابخانه تاج الملک
در مسجد جامع اصفهان ، کتابخانه مسجد زیدی در بغداد ، کتابخانه جامع اموی در دمشق ،
کتابخانه نظامیه بغداد و مدارس علمیه مرو و ... نام برد. اما یکی از خاص ترین
کتابخانه ها در حوزه تمدن اسلامی ، کتابخانه دارالعلم شاپور ابن اردشیر ، وزیر
دانشمند و دانش دوست بهاء الدوله ، حاکم آل بویه است که در بغداد تأسیس شد. از
ویژگی های مهم این کتابخانه ، این بود که دانشمندان بزرگ و برجسته یک نسخه از نوشته
های خود را به این کتابخانه اهدا می کردند و پذیرش کتاب دانشمندان توسط کتابخانه ،
نشان دهنده منزلت علمی و جایگاه رفیع آن دانشمندان بوده است ؛ زیرا این کتابخانه ،
کتاب هر مولفی را نمی پذیرفت.از دیگر ویژگی های این کتابخانه و دارالعلم این بود که
امکانات مورد نیاز برای اقامت عالمان و طالبان علم ، وسایل پذیرایی و موارد مورد
نیاز برای نسخه برداری را در اختیار مراجعه کنندگان قرار می داده است.
غالباً موسسان کتابخانه ها ، شخصی به نام خازِن ( کتابدار) را به عنوان متصدی امور
کتابخانه منصوب می کردند. وظیفه خازِن صیانت و نگهداری کتاب ها ، مرتب کردن آن ها ،
امانت دادن کتاب به متقاضیان مطابق با شرط های واقف و توزیع ورق ، دوات و سایر
امکانات موجود در کتابخانه میان متقاضیان استفاده از کتابخانه بود. از نکات جالب
توجه در باره کتابدار ، شخصیت و جایگاه علمی آن ها می باشد. اغلب کتابداران (خازِن
)، خود از شخصیت های برجسته علمی و ادبی بوده و به همین دلیل کتاب های علمی و
ارزشمند را از کتاب های غیر مهم به راحتی تشخیص می دادند. برای نمونه شخصیت برجسته
ای مانند ابن مسکویه ، مورخ و فیلسوف مشهور ، خازِن کتابخانه ابن عمید ، وزیر
دانشمند رکن الدوله بود. پیدایش این حجم عظیم از کتابخانه ها و تشکیلات اداری
گسترده این مراکز مهم فرهنگی با انبوهی از کتاب های گوناگون همراه با مراجعه
کنندگان بی شمار ، نشان دهنده پویایی و سرزندگی فرهنگ و تمدن اسلامی است که موجبات
پیشرفت مسلمانان را فراهم ساخت و تا زمانی که مسلمانان از کسب دانش و مجاورت
کتابخانه ها واُنس با کتاب فاصله نگرفته بودند ، قدرت بلامنازع دنیای آن روز
بودند.
با عبور از تونل زمان به زمانه حاضر که به عصر اطلاعات مشهور گردیده
می رسیم. امروز بر هیچکس پوشیده نیست که دانایی مظهر قدرت و توانایی است و کتابخانه
ها به عنوان منبع و گنجینه دانایی و خرد ورزی در اکثر کشورها و از جمله میهن اسلامی
ما از سوی سازمان ها و تشکل های مختلف مشغول فعالیت هستند.
خوشبختانه
گلپایگان نیز از دیرباز با راه اندازی کتابخانه های عمومی ، از این موهبت برخوردار
بوده است. گلِ سرسبد کتابخانه های عمومی شهرستان ما کتابخانه باعظمت آیت الله محمدی
می باشد که در سال 1390 با فضایی بیش از 3000 متر مربع ، در سه طبقه احداث گردیده
است. این کتابخانه که دارای بیش از 30 هزار عنوان کتاب فارسی و 5 هزار منبع عربی و
انگلیسی و منابع گرانبهای خطی و سنگی می باشد ، در استان اصفهان ممتاز و یگانه
بوده و در ردیف کتابخانه های استاندارد در سطح کشور به شمار می رود.
.
آیتالله میرزا ابوالقاسم محمدی گلپایگانی
بدون تردید موقعیت مکانی این کتابخانه که در
وسط شهر ، جنب مسجد جامع ، در مجاورت حوزه علمیه امام خمینی "ره"، نزدیک به بازار
و در مسیر تردد رهگذران بخصوص مردم روستاهای نواحی گلشهر و گوگد از ترمینال تا
مراکز خرید قرار دارد ، امتیاز بزرگی محسوب می گردد. به نقل از یک کتابدارکتابخانه
، "برخی از علاقمندان به کتاب که از مناطق روستایی به کتابخانه می آیند ، بخصوص در
هوای گرم تابستان پس از تحویل گرفتن یا بازپس دادن کتاب ، دقایقی را در هوای مطبوع
کتابخانه سپری کرده و خستگی را از تن بیرون می برند ؛ زیرا سیستم سرمایش و گرمایش
کتابخانه به نوبه خود ، میل به اقامت کوتاه را در مردم ایجاد می نماید. " از سوی
دیگر نوع سازه و معماری کتابخانه با قابلیت مطلوب شامل دو سالن مطالعه مخصوص
خواهران و برادران ، سالن آمفی تئاتر با امکانات سمعی و بصری و نورپردازی مناسب و
ظرفیت بالای 300 نفر ، کادر مجرب و مشتاق برخوردار از ارتباطات انسانی شایسته و
ازهمه مهم تر آثار مکتوب و غیر مکتوب منحصر به فرد ، سرمایه های گرانبهای مادی و
معنوی کتابخانه هستند.
.
از ویژگی های
بارز و برجسته این کانون فرهنگی ، برخورداری بیش از 500 کتاب خطی و سنگی از 700
سال پیش تا کنون است که توسط کتابخانه آستان قدس رضوی با کیفیت عالی عکس برداری و
به نسخه های دیجیتالی تبدیل گردیده و علاوه بر آن اطلاعات کاملِ کتاب شناختی این
کتاب ها توسط کارشناسان آستان قدس رضوی در اختیار کتابخانه آیت الله محمدی قرار
گرفته است. در این گنجینه معنوی بیش از 30 هزار کتاب موجود است که بیش از 15 هزار
جلد را حضرت حجة الاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی رئیس محترم دفتر مقام معظم
رهبری از سال 1391 به این سو اهدا نموده اند. بخش های مختلف کتابخانه عبارتند از :
بخش مخزن ، بخش مرجع ، بخش نوجوانان ، بخش کودک ، بخش نشریات ، بخش کافی نت ( به
منظور جستجوی کتاب آن لاین )، بخش دیداری و شنیداری شامل CD و نرم افزارهای فرهنگی
و مهندسی ، بخش ویژه نابینایان ( شامل 49 عنوان کتاب با خط بریل ) و بخش کتاب گویا
با 600 عنوان و ...
این کتابخانه حدود 6000 نفر عضو دارد
که به صورت میانگین روزانه 300 نفر برای امانت کتاب یا تمدید آن مراجعه می کنند.
اکثر آن ها داوطلبان ورود به دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی هستند که بخصوص در ماه
ها و روزهای منتهی به کنکور در سالن های مطالعه مشغول فعالیت می باشند. نکته جالب
این که اغلب حائزین رتبه های برتر گلپایگان در کنکور ، مراحل آمادگی خود را در این
کتابخانه پشت سر نهاده اند. از این رو می توان گفت این فضای مطالعاتی ، سهمی را در
موفقیت دانش آموزان به خود اختصاص می دهد. در عین حال از مهم ترین خدمات این
کتابخانه ، پوشش دادن به مطالبات علمی دانشجویان دانشگاه های گلپایگان و نیز
دانشجویان شهرهای همجوار خمین و خوانسار و ... می باشد ؛ زیرا برای انجام فعالیت
های پژوهشی خود به صورت مستمر مراجعه می نمایند تا نیازهای علمی واطلاعاتی خود را
برآورده سازند. بدیهی است که منابع کتابخانه و سایر امکانات آن ، تأمین کننده نیاز
محققین سایر نهادها و پژوهشگران مستقل از جمله طلبه های حوزه های علمیه نیز می
باشد ؛ زیرا این کتابخانه از منابع غنی حوزوی سرشار است و به همین دلیل مراجعات
روحانیون چشمگیر است. به غیر از جامعه روحانیت ، دانش آموزان و دانشجویان ، سایر
اقشار نظیر فرهنگیان ، بازنشستگان ، بازاری ها ، زنان خانه دار و ... نیز از مخاطب
های کتابخانه هستند.
.
یکی از صحنه های باشکوه زمانی
است که پدران یا مادران همراه با فرزندان خردسال خود به کتابخانه می آیند و همگام
با کودکان خود کتاب خوانده و یا با آن ها بازی می کنند. این تعامل در فضای فرهنگی
به طور طبیعی ضمن پرکردن اوقات فراغت ، ذهن و ضمیر نونهالان را با کتاب و کتابخانه
مأنوس نموده و به رشد فکری شان کمک می کند. نکته قابل توجه این که در فضای مجازی ،
کتابخانه آیت الله محمدی به سامانه مدیریت کتابخانه های عمومی کشور متصل است و
بنابرین از طریق دستیابی به سایت سامان (www.samanpl.ir) امکان رزروِ کتاب وجود دارد. بنا به اظهار دست اندرکاران کتابخانه
در موارد متعدد از شهرهای کاشان ، محلات ، نجف آباد و ... درخواست کنندگان کتاب با
شیوه دیجیتالی اقدام نموده و کتابداران موظفند تا 2 روز کتابهایِ رزرو شده را به
فرد دیگری امانت ندهند . بدیهی است که باید درخواست کننده طی آن 2 روز برای تحویل
کتاب به کتابخانه مراجعه نماید.لازم به ذکر است که در هر نقطه از ایران اگر کسی
کارت عضویت در کتابخانه عمومی را دارا باشد ، برای دریافت کتاب از سایر کتابخانه ها
حق عضویت پرداخت نمی کند.
اگرچه حق عضویت سالیانه برای هر یک از اعضاء
بالاتر از 14 سال کتابخانه مبلغ 65000 ریال و کمتر از 14 سال و عضویت به صورت
خانوادگی نیم بها و برای خردسالان رایگان می باشد ، اما در راستای ترویج فرهنگ
کتابخوانی و نهادینه ساختن آن در میان مردم ، اعضاء فعال بسیج ، خانواده معظم
شهیدان ، جانبازان ، ایثارگران و کسانی که در هفته کتاب و کتابخوانی و برخی از
روزهای سال نظیر 12 بهمن ( سالروز ورود امام خمینی به میهن اسلامی ) ، 23 بهمن ماه
( مقارن با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران ) و ... برای عضویت مراجعه نمایند
، از پرداحت حق عضویت معاف هستند. جا دارد از کسانی که با اهداء کتاب یاری گر این
نهاد فرهنگی بودند ، تقدیر نموده و بخصوص از مرحومه خانم احمدیه یاد کنیم که با
اهداء 121 عنوان کتاب با چاپ سنگی و 274 عنوان کتاب چاپی ( در مجموع 395 نسخه ) ،
نام نیکی از خود بر جای نهاد. جناب آقای محمد شهیدی روشندل عزیز و با استعداد
شهرمان نیز قرآن نفیسی با خط بریل هدیه نموده و آمادگی خود را برای همکاری با
مدیریت و کارکنان کتابخانه در بخش نابینایان اعلام داشته اند.
خوشبختانه با
درایت و روشن بینی مدیریت و کارکنان ، کتابخانه از نگرش سکوت پادگانی و قرائت خانه
سنتی فاصله گرفته و با تشکیل کارگروه های مطالعاتی و نشست های کتابخوان در زمینه
های دین ، ادبیات ، جامعه شناسی و نوجوان در جهت معرفی کتاب به علاقمندان و نیز
برگزاری جلسات نقد و بررسی کتاب با حضور صاحب نظران فضایی از گفت و گو ، تضارب
اندیشه ها و نهایتاً تعاملات فرهنگی به وجود آورده است. در شش ماهه اول سال جاری در
کتابخانه های عمومی شهرستان گلپایگان 50 نشست کتابخوان با هدف معرفی کتاب برپا
گردیده و از دو سال پیش تا کنون کتابخانه آیت الله محمدی 30 مورد جلسه نقد کتاب با
حضور کارشناسان داشته است ، که امیدواریم این رویکرد مبارک همچنان تداوم
یابد.
از اقدام های تحسین برانگیز کتابخانه آیت الله محمدی امضاء تفاهم نامه
با اداره آموزش و پرورش در جهت پشتیبانی از فعالیت های پژوهشی دانش آموزان است. از
آنجا که رویکرد این کتابخانه همگام با ترویج فرهنگ کتابخوانی ، گسترش مطالعات
مبتنی بر تحقیق و پژوهش می باشد ، کتابداران موظف به همکاری همه جانبه با معلم ها و
دبیران و به ویژه دانش آموزان هستند تا کند و کاو در مسائل علمی و پژوهش که لازمه
آن تفکر ، استدلال و منطق است ، در سطح مدارس شهر و مناطق روستایی فراگیر و ریشه
دار گردد. علاوه بر آموزش و پرورش شایسته است سایر اداره ها و نهادهای دولتی و غیر
دولتی از جمله سازمان های مردم نهاد در سطح شهرستان از امکانات کتابخانه آیت الله
محمدی حداکثر بهره برداری را در جهت پیشبرد اهداف شان به عمل اورند.
فراموش
نکنیم در کنار این حوزه همگانی ، گلپایگان دارای 4 کتابخانه عمومی فعال دیگر نیز می
باشد که هرکدام باری را درافزایش آگاهی مردم بر دوش می کشند. بنا به گفته آقای
علیرضا احمدی رئیس اداره کتابخانه های عمومی شهرستان گلپایگان این کتابخانه ها نیز
با 4500 نفر عضو فعال ، دربردارنده بیش از 50 هزار جلد کتاب هستند که در خیابان
های آیت الله گلپایگانی ، فرمانداری ، انتهای بلوار دانشگاه (عمران) و شهر گوگد
مستقر بوده و در اختیار شهروندان قرار دارند. با عنایات خداوند متعال تا پایان
آذرماه سال 1395، منطقه گلشهر نیز از یک کتابخانه عمومی برخوردار خواهد
شد.
.
در پایان با طلب رحمت واسعه برای حضرت آیت
الله محمدی "ره" که این میراث گرانقدر و عزیز به نام ایشان مزین گردیده ، این نکته
را خاطرنشان می سازم که اگرچه می گویند "پیچ" مهم ترین اختراع انسان است ؛ اما
شکسپیر گفته است :" کتاب بزرگ ترین دستاورد بشر است ؛ چون از نظر او کتاب حافظه
بشریت است."
با این امید که مردم شریف گلپایگان از این موقعیت و نعمتی که در
اختیار دارند ، در راستای توسعه علمی و فرهنگی ، بیشتر و بهتر استفاده کنند.
.
پیرایه های ناسازگار با فرهنگ عاشورا
رمز قرآن از حسین
آموختیم زآتش او شعله ها اندوختیم
خون او
تفسیر این اسرار کرد ملت خوابیده را بیدار
کرد
نقش الا الله بر صحرا نوشت سطر عنوان
نجات ما نوشت
ای صبا ای پیک دورافتادگان اشک
ما بر خاک پاک او
رسان اقبال لاهوری
در طی ۱۴ قرن گذشته هیچ شخصیتی همچون امام حسین(ع) وهیچ مراسمی به
اندازه عاشورا در دل فرهنگ ایرانی جای نگرفته است. در فرهنگ عامه ایرانیان ، به طور
قطع هیچ سوگی با عزاداری برای سالار شهیدان و برادر بزرگوارش علمدار کربلا حضرت
ابوالفضل (ع) و سایر اصحاب و خاندان ایشان برابری نمی کند.
گستره این ارادت به حدی است که هموطنان ما از ادیان دیگر یعنی
مسیحیان ، کلیمیان و زردشتیان هم از آثار آن تاثیر می پذیرند. لوریس چکنواریان
آهنگ ساز و رهبر ارکسترایرانی ارمنی تبار و یکی از مشهورترین چهره های فرهنگی در
ایران و ارمنستان وقتی نخستین سمفونی آیینی به نام «خسوف» با روایت حرکت
سیدالشهداء (ع) از مکه تا شب یازدهم ، نوشته دکتر شریفیان را در تالار وحدت اجرا می
کند ، می گوید: « برای اجرای این سمفونی بسیاری از موسیقی های تعزیه در نواحی مختلف
را شنیده ام و ثبت کرده ام تا با بهترین اجرا نشان دهم که مسیحیان کمتر از شیعیان
به حسین ابن علی (ع) ارادت ندارند.
دکتر احمد مسجد جامعی در مقاله ای با عنوان
«مهر حسین» آورده است :« زمانی که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را عهده دار بودم ،
و ایام محرم با دهه فجر مصادف شده بود، هندویی هنرمند اثری نمایشی از عباس ابن علی
(ع) را در تئاتر شهر اجرا کرد .او بر اساس نذر خود هر سال موضوعی در رابطه با کربلا
و علمدار آن را در کشور خود و سایر نقاط جهان از جمله کانادا به نمایش می گذارد که
آن سال به دلیل این تقارن به ایران دعوت شده بود.»
قیام اباعبدالله الحسین
(ع) الهام بخش و سرمشق برای همه جوامع است. جامعه ای که با مکتب حسینی زیست کند ،
از ویژگی هایی برخوردار می شود که در آن اخلاق و فضیلت به اوج می رسد. اساسا رمز
ماندگاری عاشورا در چیرگی اخلاق بر بی اخلاقی ، آزادگی بر اسارت، عدالت بر تبعیض و
پیروزی خون بر شمشیر است. از این رو فرهنگ عاشورا به عنوان بخشی از هویت جامعه
ایرانی حامل بار معنایی عمیقی است که موجب همبستگی و همنوایی مردم از پیر و جوان و
زن و مرد در این آیین می شود و یک حرکت مدنی خودجوش را در بالاترین سطح رقم می
زند.
بدون تردید اوج مشارکت های مردمی در ایام عزاداری اهل بیت عصمت و طهارت
(س) ، به ویژه در مناسبت هایی نظیر تاسوعا ، عاشورا و اربعین حسینی و البته در
نیمه شعبان ، میلاد خجسته حضرت ولی عصر (ع) شکل می گیرد که باید قدر و قیمت آن را
دانست ؛ زیرا بزرگترین سرمایه اجتماعی ملت ما به شمار می رود و باید بیشتر و
دقیق تر از گذشته مورد مطالعه جامعه شناسان قرار گیرد. با این وصف باید در خلوت خود
به این سوال پاسخ دهیم که آیا عملکردمان نیز با سیره و منش امام حسین (ع) نسبتی
دارد؟ یا عشق ما به آن امام همام تنها در ظواهر خلاصه می شود؟
متاسفانه هر چه
زمان را پشت سر می گذاریم ، به جای توجه به محتوی و حقیقت عاشورا ، شاهد غلبه شکل
ظاهری بر محتوی هستیم ؛ به گونه ای که مناسک وآیین های رسمی به خودی خود هدف می
شوند. البته برجسته شدن این نوع مناسک گرایی که بر هیجانات و احساسات دینی متکی است
، در جای خود مثبت است ؛ اما وقتی احساسات جدا از محتوی مورد توجه قرار می گیرد ،
سخنان غیر واقعی ، خرافی و حتی کاربرد موسیقی های مبتذل نیز رایج می
گردد.
در چنین وضعیتی محتوی و فلسفه قیام امام
حسین (ع) و اندیشه رهایی بخش سرور آزادگان در مراسم عزاداری کم رنگ شده و اشکال
ظاهری اصل قلمداد می شود. برای نمونه برای برخی از مداحان چندان مهم نیست که چه می
خوانند؟ و چقدر به آن اعتقاد دارند؟ مهم نحوه خواندن و جذابیت های بصری و شنوایی آن
است. تمام کسانی که در جریان پیروزی انقلاب اسلامی ایران و دوران دفاع مقدس بودند ،
می دانند که محرم و قیام امام حسین (ع) ، نقش انکارناپذیری در شکل دادن به انگیزه
های عمومی مردم ایفا کرد. ولی این تحول زمانی رخ داد که که مضمون های واقعی این
قیام در قالب مناسک و آیین های عزاداری وارد شد .
با وجود داشتن چند صد سال
سابقه عزاداری ، در طی سال های ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ به مرور زمان ، درک و فهم از فلسفه
عاشورا ، فضا را تغییر داد. ولی به نظر می رسد طی دو دهه گذشته حقیقت و محتوی این
واقعه عظیم در برخی موارد به جای متن ، در حاشیه قرارمی گیرد. بدیهی است در ادامه
این روند نباید از آرایش و مد عاشورا نیز که طی چند سال اخیر باب گردیده ، شگفت زده
شد. روزنامه شهروند مورخ ۲۹/۷/۱۳۹۴ در گزارشی با
عنوان آرایش عجیب به بهانه محرم » به نقل از یک آرایشگر مردانه در منطقه ونک تهران
آورده است : از روز اول محرم حدود ۱۵مشتری داشته که از او خواسته اند روی سرشان
ترکیب های یا حسین و یا ابوالفضل را طراحی کند. وقتی دلیل این اقدام را از آنان
می پرسم ، فقط می گویند مد است و دوست دارند خاص باشند
و در ادامه می گوید قیمت مدل های موی مخصوص
محرم بستگی به نوع طرح دارد؛ ولی معمولا از ۵۰ هزار تومان شروع می شود». آرایشگر
دیگری در مرکز تهران می گوید :در ایام محرم میزان مصرف چسب مو در آرایشگاه ها به
اوج خود می رسد. جوانان از ما می خواهند موهای شان را طوری درست کنیم که در طول
عزاداری تکان نخورد. آرایش مو با خاک هم در این ایام رواج دارد که ما از خاک تمیز
رس برای آن استفاده می کنیم. به گفته او به تازگی خط انداختن روی سر و طرح دادن و
حتی نوشتن نام امام حسین و ابوالفضل و ... بر روی سر به وسیله شابلون نیز باب شده
است. علاوه بر آن طرح دادن به ابروها نیز در این ایام ، بازار داغی دارد.ما حتی روی
مدل های بستن شال گردن و چفیه نیز کار می کنیم و برای آن متقاضی
داریم».
اما این موضوع فقط به آرایشگاه های مردانه ختم نمی شود.
یکی از آرایشگران زن در غرب تهران به خبرنگار سایت «شفاف نیوز» گفته :« آرایشگاهی
که او در آن کار می کند ، شیفت ویژه دارد. ما در این روزها آرایش مو با شال و حتی
بستن شال و روسری را هم برای مشتریان انجام می دهیم. دختران جوان از ما می خواهند
صورت شان را به سبک مناسب شب آرایش کنیم و حتی رنگ موهای روشن که در شب بهتر دیده
می شوند ، مد می شود و متقاضی دارد» . او در ادامه می افزاید:« من سال ها به کار
آرایشگری مشغولم، اما در ۵ سال اخیر کار و بار آرایشگاه ها در دهه اول محرم سکه شده
است و شاید شلوغ ترین روزهای سال را به خود اختصاص دهد».
فروشندگان وسایل آرایشی و بهداشتی نیز در مصاحبه با خبرنگار سایت « روضه نیوز» متفق القول بودند که بیشترین فروش را در ایام محرم و ده روز اول ، بخصوص در شب تاسوعا داشته اند!!! از ابتدای محرم تبلیغاتی از قبیل « آرایش ملایم ویژه ماه محرم» و همچنین « اصلاح ویژه محرم» آغاز می گردد.شروع این تبلیغات طی چند سال گذشته از آرایشگاه های زنانه شروع شد ؛ اما بعدها دامنه آن به آرایشگاه های مردانه هم کشیده شد.
می توان کفت ابتدا مدگرایی در محرم با پوشاک هایی نظیر« تی شرت محرم »مطرح شد. در جدیدترین مد لباس ، برخی اقدام به فروش تی شرت ها و شال هایی با نام لباس محرم و روز عاشورا می کنند و در تبلیغات خود اعلام می دارند :« این لباس های فوق العاده شیک ، زیبا و منحصر به فرد برای آقایان خوش سلیقه و عزاداران واقعی ! است و ما آن را به عاشقان اباعبدالله تقدیم می کنیم».
از سوی دیگر به گزارش خبرگزاری «خبر آنلاین» برخی از جوانان مبالغ قابل توجهی برای تزیین خودروهای لوکس و فانتزی خود صرف کرده و تصاویر و نوشته های مرتبط با ایام محرم را روی ماشین شان طراحی کرده اند!! گزارش های میدانی از هزینه نوشتن این گونه شعارها با فونت های خاص ، حاکی از آن است که به طور متوسط ۲۵۰ هزار تومان برای هر خودرو هزینه می شود.البته طرح هایی نظیر نخل ، اسب ، و چهره شخصیت های عاشورایی با متوسط ۱۰۰ هزار تومان صورت می پذیرد.
آنچه ذکر شد و تصاویر گویای آن است ، گوشه هایی از پیرایه های ناسازگار با فرهنگ
عاشورا بود که باید از سوی اندیشمندان مورد واکاوی قرار گرفته و آسیب شناسی شود.
خوشبختانه این بدعت ها هنوز به گلپایگان و روستاها( جز در موارد محدود)، وارد نشده
است.امیدواریم فرهنگ ناب و خالص عاشورایی به مرور زمان با معرفت افزایی ، بیش از
گذشته در جامعه فراگیر شود. اینجانب اعتقاد دارم که اگر عزاداران حسینی به مناسبت
فرارسیدن ایام سوگواری سالار شهیدان حتی یک مقاله در رابطه با نهضت حسینی مطالعه
کنند ، اجر و منزلتی درخشان را نصیب خود می سازند ؛ زیرا به قول شادروان دکتر علی
شریعتی امام حسین (ع) بیشتر از آب تشنه لبیک بود. افسوس که به جای افکارش ، زخم
هایش را نشان مان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.
در پایان ، این مقاله را با کلامی از فریادگر تحریفات عاشورا استاد
شهید مرتضی مطهری مزین می سازم.
« نهضت عاشورا شعله ای است در یک ظلمت مطلق
، حنبشی است در یک سکون ، کلام و سخنی است در یک خاموشی مرگبار ، و عزادار حسینی
وقتی می خواهد ابراز احساسات کند ، باید نمایشگر حماسه حسینی و آن جنبه نورانی و
روشن تاریخ عاشورا باشد .»
دشمن
ات کشت ولی نور تو خاموش نگشت آری آن جلوه که فانی نشود، نور خداست
نه
بقا کرد ستمگر ، نه به جا ماند ستم ظالم از دست شد و خیمه مظلوم به
پاست
حاج صادق
آهنگران
حلقه ای میان عقل و عشق در دوران دفاع مقدس
سرزمین نینوا یادش
بخیر کربلای جبهه ها یادش بخیر
بود سنگر
بهترین مأوای من آه جبهه ، کو برادر های من
سنگر خوب و قشنگی داشتیم روی دوش خود تفنگی
داشتیم
جنگ ما را لایق خود کرده بود جبهه ما
را عاشق خود کرده بود
آسمان ، تکبیر ما را دوست
داشت هر حسینی کربلا را دوست داشت
سرزمین نینوا
یادش بخیر کربلای جبهه ها یادش
بخیر «شجاع الدین ابراهیمی »
عرصه دفاع مقدس دانشگاه بزرگی
بود که اثر عمیقی بر هنر گذاشت ؛ سوژه ، انگیزه و روح تازه ای به هنر داد و هنر نیز
به این واقعه خدمت کرد. بین انقلاب و هنر تعامل دوسویه ایجاد شد. انقلاب هنر را به
سمت تعالی هدایت و هنر به فراگیری اندیشه انقلاب کمک کرد. با نگاهی کوتاه به صحنه
های مختلف هنری اعم از ادبیات ، سینما ، نقاشی ، موسیقی و ... می توان دریافت که
بهترین و برترین آثار هنری در ژانرهای گوناگون ، متعلق به زمان جنگ های دفاعی است.
بر این اساس دفاع مقدس ما نیز منبع سرشار و پایان ناپذیری برای خلق آثار هنری برتر
و متعهد بوده است. جنگ فضای شور ، حماسه و از خودگذشتگی است. در چنین فضایی ، تبلور
هنر اتفاق طبیعی به شمار می رود. این هنر گاهی موسیقی است که با طبل و شیپور بر دل
تأثیر می گذارد ، گاهی هم سرود یا به تعبیر عرب ها رجز می باشد. بنابرین وجود
عنصرهای هنری که عاطفه و حس را برانگیزد ، و در دل شور و هیجان ایجاد نماید ، در
میدان جنگ ضروری است.
در تمام صحنه های حادثه عاشورا و بیشتر جنگ های صدر اسلام
، رجزهایی در قالب شعر خوانده شده است. به عنوان مثال صفیه عمه پیامبر گرامی اسلام
(ص) در جنگ احد شرکت کرد و برای تقویت روحیه مسلمانان رجز خواند.
از این رو می توان گفت رجزخوانی یک سنت تاریخی بوده که در بیشتر
جنگ ها رواج داشته است. شاهنامه فردوسی پر از شعرهای حماسی می باشد که دوطرف درگیر
جنگ برای تقویت روحیه سپاه و تضعیف روحیه لشکر مقابل خوانده اند. در این راستا شعر
و سرود دفاع مقدس همپای هنرهای دیگر و حتی چند گام جلوتر توانسته است پیام استقامت
، ایستادگی و مظلومیت ایران اسلامی را در طول هشت سال به مخاطبان و علاقمندان هنر
متعهد انتقال دهد.
این موضوع فقط به مسلمانان و تاریخ اسلام و صرفا در
قلمرو جنگ ها محدود نمی شود. شاید اگر امروز در هر کجای جهان اسم «ویکتور خارا» را
پرس و جو کنید ، کسی او را نشناسد. او قهرمانی سرشار از انگیزه برای مبارزه با
دیکتاتوری پینوشه در کشور شیلی و از پایه های جنبش موسیقی نوین شیلی و بسط آن به
سراسر آمریکای لاتین محسوب می گردد. ویکتور خارا (۱۹۷۳ -۱۹۲۳) ، شاعر و آهنگ ساز
مشهور و انقلابی شیلی ، از آن دسته از هنرمندانی بود که با هنر خود در بطن جامعه
حضوری فعال داشت و هیچ گاه موسیقی را به عنوان تفریح نگاه نکرد. در سال ۱۹۶۹ در
شیلی ائتلافی به نام «اتحاد مردم» ایجاد شد که یک سال بعد با معرفی سالوادورآلنده
به عنوان کاندید وارد رقابت انتخاباتی شد. در این زمان ویکتور خارا در استادیوم شهر
سانتیاگو کنسرت بزرگی برپا کرد. پس از پیروزی حزب اتحادمردم طی سال های ۱۹۷۰ تا
۱۹۷۳ به سراسر شیلی سفر کرد و برای دانشجویان،دانش آموزان و سایر اقشار در هواداری
از آلنده کنسرت برپا نمود. در سال ۱۹۷۳ با وقوع کودتای پینوشه جمعی از انقلابی های
پیشرو و از جمله آلنده به قتل رسیدند و تعداد بی شماری از جمله ویکتور خارا دستگیر
شدند.
پس از دستگیری ، او و پنج هزارتن از جوانان شیلی را به استادیوم
سانتیاگو یعنی همان جایی که کنسرت مشهور حمایت از آلنده برگزار شده بود ،منتقل
کردند. عوامل حکومت پینوشه که قبلا سرود های هیجان انگیز ویکتور خارا را شنیده
بودند ، به هنرمند گرفتار نزدیک شدند و از او پرسیدند آیا حاضر است گیتار بزند و
سرود بخواند؟ پاسخ ویکتور خارا مثبت بود : البته که حاضرم! دستور داده شد تا
گیتارش را بیاورند ! اما مأموری رفت و تبری با خود آورد. با آن تبر هر دو دست
ویکتور خارا را شکستند. آن گاه با طعنه به او گفتند بخوان! چرا معطلی!... ویکتور
خارا درحالی که دستان خون آلودش را در آسمان حرکت می داد، از هم زنجیران خود خواست
که با او هم صدایی کنند و آن گاه آواز پنج هزار نفربه خواندن «سرود وحدت» که
ویکتور خارا تصنیف کرده بود ، در استادیوم سانتیاگو طنین افکند. « مردم یک دل و یک
صدا ، هرگز شکست نخواهند خورد» ؛ پس از آن ویکتور خارا وحشیانه به رگبار بسته شد.
این واقعه در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ رخ داد که در تاریخ شیلی به «سپتامبر
سیاه» معروف شده است. امروزه آهنگ های انسانی و سیاسی ویکتور خارا در تمام دنیا
تمجید می شود و جنبش «آهنگ های تازه» همچنان قدرتمند مانده است. زندگی ویکتور خارا
مثال زیبایی از خواننده ای است که به واسطه آهنگ هایش با مردم حرف می زند و آن ها
را به سوی آزادگی فرامی خواند.
دفاع مقدس ما طی ۸ سال در مراحل گوناگون
اعزام نیرو به جبهه ها ، ایجاد شور و انگیزه در رزمندگان ، تجلیل از شهیدان و حتی
جمع آوری کمک های مردمی ، بیش از آن که مدیون تبلیغات مستقیم دیگر نظیر سخنرانی ،
فیلم ، پوستر و...باشد ، وامدار مدیحه سرایی های حاج صادق آهنگران است ؛ به طوری که
می توان او را « صدای ماندگار دفاع مقدس » قلمداد کرد. آهنگران نه یک شخص ، که نماد
روشنی است از این که می توان با هنر حنجره آن هم با صدایی دلنشین و روحیه بخش جای
ده ها ژانر هنری را پرکرد. نغمه های عاشقانه و عارفانه او مانند سرود « ای ایران ای
مرز پرگهر» که حس حماسی در آن طنین انداز است ، در سبک های موسیقی ایرانی ماندگار و
به یکی از گنجینه های معنوی و فرهنگی برای جامعه ما تبدیل شده است.
صدای آهنگران زبان انتقال مفاهیم دینی به حماسه است. او مضمون هایی
مانند «یا لیتنی کنت معکم» ویا « هیهات من الذله» را که از قبل وجود داشت ، با
ظرافت هنری ، به شکل عمومی و محرک درآورد و با وارد کردن روح مبارزه ، مقاومت و
ایستادگی در حوزه مداحی ، « مکتب نوحه های حماسی » را پایه گذاری نمود.
در
حقیقت او توانست مداحی مذهبی را به مداحی مکتبی ارتقاء دهد. مداحی مذهبی مخاطب را
به هزار و چهارصد سال قبل می برد ؛ ولی مداحی مکتبی هزار وچهارصد سال قبل را در
امروز بازآفرینی می کند. هشت سال دفاع مقدس ، فصل بلوغ و فروغ نسلی آرمان خواه بود
که سالار شهیدان امام حسین (ع) و یاران باوفایش را الگوی خود می دانست.هوشمندی
آهنگران این بود که ارزش این فضا را فهمید و خودش را در ذیل آن قرار داد و توانست
مضامین دفاع مقدس را در اشکال موسیقیایی متجلی سازد. آهنگران در جایی می گوید: «
اوایل جنگ خیلی سوزناک می خواندم ؛ اما امام خمینی ( ره) از طریق مرحوم حاج احمد
آقا به من پیغام دادند که اشعارتان را حماسی بخوانید».
از ویژگی های نوحه های
آهنگران این است که در آن ها مفهوم و مصداق کنار یکدیگرند. یعنی در عین این که
نغمه ها و نوحه هایش ، دارای عمیق ترین مفاهیم و معارف انتزاعی معنوی است، کاملا
ماهیت انضمامی دارد . یکی از دلایل استقبال ازکارهای آهنگران این است که مخاطب
رویکردهای آرمان گرایانه و واقع گرایانه را به هم آمیخته می بیند. به زبان دیگر یک
نوع بازآفرینی فضای ایده آل در فضای واقعی است. شاید بتوان گفت نوحه های او ترکیبی
از نظر، هنر و خبر می باشد ؛ هم رسانه ، هم منبر و هم به نوعی درام است. هماهنگی
حزن و حماسه در صدا ( ترکیب اشک و فریاد )، از دیگر ویژگی های ممتاز آهنگران است که
نیاز جدی جبهه ها بود. جبهه هم حماسه داشت و هم حزن ؛ از این رو صدایی می طلبید که
توان تلفیق و ترکیب همزمان ، به سامان و متعادل این دو عنصر را داشته باشد. این
نمود متناقض در صدا ومداحی دیگران نبود. به عبارتی صدای آهنگران آشتی دو عنصر
ظاهراً ناهمساز سوز و شور بود. حماسه و حزن سرها را به زانو می سپرد تا رزمندگان
دمی بگریند و ابرهای متراکم درون را در هیأت اشک ببارانند و هم مشت ها را گره می
کرد تا در هوا رها سازند و برای عملیات دشوار آماده شوند.هم می گریستند و هم شوق
برخاستن پیدا می کردند.
حضور حاج صادق آهنگران در جبهه ها از اوایل تجاوز
ارتش بعث عراق به خاک ایران شروع شد و حماسه هویزه در دی ماه ۱۳۵۹ اولین عملیاتی
بود که در آن شرکت کرد. حماسه ای که در آن جمعی از دوستان صمیمی اش مثل شهید «سید
حسین علم الهدی» و جهادگر شهید «حسین خوشنویسان» را از دست داد. سید حسین اورا کشف
کرد و حاج صادق با دعوت او برای همراهی با کاروان رزمنده های خوزستانی در روزهای
آغازین جنگ به دیدار امام خمینی(ره) در جماران رفت و این نوحه را خواند: « ای
شهیدان به خون غلطان خوزستان درود- لاله های سرخ پرپر گشته ایران درود...»
شاعر نوحه های آهنگران مرحوم حاج حبیب الله معلمی است. شعرهای او که از یک کشاورز
زنده دل و عارف بود ، با این که مردمی است ، اما عوامانه نیست. شعر های او با حقیقت
های دین و زمان گره خورده است. مثلا در این شعر معروف که می گوید:« ای لشکر صاحب
زمان آماده باش ، آماده باش – بهر نبردی بی امان آماده باش ، آماده باش » ... این
نوحه انرژی و حرکت عجیبی ایجاد می کرد! این شعر درک درستی از انتظار مهدویت را نشان
می دهد و در حد و اندازه یک شاعر در جامعه تأثیرگذار است.
آهنگران در باره ارتباط خود با مرحوم معلمی در ایام جنگ می گوید:
«آقای معلمی با این که کشاورز بود و از صبح تا غروب در زمین کار می کرد، در زمینه
سرودن شعر توان بالا و و شوق و انگیزه زیادی داشت و کارش را هم بدون توقع و چشم
داشتی انجام می داد.گاهی تا صبح باهم می نشستیم و شعر و سبک آن را آماده می کردیم.
اول نوای حماسی برای جذب نیرو و بعد نوایی که در جبهه برای آمادگی عملیات لازم بود
و ...» اگرچه شاعران دیگری نظیر مرحوم نصرالله مردانی ، محمد علی مردانی ،حجه
الاسلام جواد محدثی ،سید رضا موید و...اشعاری را برای او به ستاد تبلیغات جبهه و
جنگ قرارگاه کربلا ارسال می نمودند ، اما هرگز حضور موثر معلمی به عنوان پیش کسوت
این حرکت ، کم رنگ نشد وتا شعری به تأیید او نمی رسید ، با حنجره آهنگران آشنا نمی
شد. شعر حبیب الله معلمی منبع سرشاری برای جامعه شناسی دفاع مقدس است. بیشتر باورها
ونگاه ها به جنگ تحمیلی که امروز عمومی و ساده به نظر می رسند ، محصول بازتولید
مداوم در کار معلمی هستند. از منظری دیگرشعر او بخشی از فرآیند معرفتی است که تاریخ
انقلاب و دفاع مقدس را از دل تاریخ بیرون کشیده و در ادامه تاریخ صدر اسلام
بازتولید می کند.
دکتر ابراهیم فیاض استاد یار مردم شناسی دانشگاه تهران که
از جمله رزمندگان دوران دفاع مقدس می باشد ، در مصاحبه ای خاطرنشان می سازد :«
شعرهایی که آقای معلمی می سرود با شکل خواندن آهنگران ، کاملا بر عملیاتی که وارد
آن می شدیم ، تطبیق داشت. مثلا وقتی در عملیات خیبر یا کربلای ۵ یا... بودیم ،
انگار این موسیقی برای همین صحنه جغرافیایی و عملیات خلق شده بود که البته باید آن
را حاصل شهود آهنگران و معلمی و خلوص این دو مرد دانست .
مقام معظم رهبری در
نامه ای به حاج حبیب الله معلمی ، «شعر معلمی- اجرای آهنگران» را یکی از پایه های
جهاد مقدس مقابل دشمن جهانی و جنگ تحمیلی معرفی می کند و آن را چون جویبار مصفایی
می داند که به کلام جان مشتاقان می ریزد و روحی تازه و سرشار از انگیزه و احساس
انقلابی به شنونده می بخشد.
یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس در خاطرات خود طی حضور در
لبنان در سال۱۳۶۳ و همراهی با جنبش حزب الله می گوید: « یک روز در بعلبک به بازار
رفتم و دیدم چند جا نوحه ها و سرودهای آهنگران را پخش می کنند. با آن که بیشتر آن
ها معنی اشعار را نمی فهمیدند، اما با عشق گوش می کردند. علاقه آن ها به دلیل آوای
حماسی و سبک خواندن آهنگران بود.البته بعدها در لبنان مداحی به نام شمران ظهور
کرد و کم کم به آهنگران لبنان معروف شد. شمران به زبان عربی و سبک آهنگران می خواند
؛ اما کارش نگرفت. دلیل آن هم این بود که در فرهنگ لبنانی ها به جای روضه و نوحه
خوانی ، مقتل خوانی جایگاه ویژه ای دارد.
البته همگام با صادق آهنگران باید
از غلام کویتی پور و حسین فخری هم یاد کرد که در راستای ترویج فرهنگ جبهه های دفاع
مقدس با جهاد فرهنگی خود سهم قابل توجهی داشتند. کار آن ها از این نظر دارای اهمیت
است که بر خلاف ارکسترهای بزرگ جهان ، ساز و برگی نداشتند و موسیقی و شعر سرودهای
شان ساده بود. آن ها درهراجرا با مشارکت مخاطبان می توانستند فضای موثر معنوی ایجاد
کنند و با حداقل امکانات ، بیشترین بهره را می بردند که این دستاورد ، مرهون شناخت
صحیح هنجارها و ویژگی های فرهنگی فضای جنگ بود. دکتر منوچهر اکبری رئیس سابق
دانشکده ادبیات دانشگاه تهران که در گروه های حفظ آثار، دایره المعارف و ادبیات
دفاع مقدس فعالیت می کند ، در گفتگویی یادآور می شود:« من با وصیت نامه شهیدان
مأنوسم و هر روز تعدادی را برای دانش نامه مطالعه می کنم. ده ها وصیت نامه خوانده
ام که پایانش نوحه های آهنگران را نوشته اند.»
تا آن جا که یاد دارم ،حاج
صادق آهنگران دو بار در دهه ۱۳۶۰ به گلپایگان آمد. یک بار در گلزار شهیدان با حضور
انبوه علاقمندان دعای کمیل قرائت کرد و بار دیگر در نماز جمعه شرکت نمود و نوخه «
سپه حق روانه به سوی جبهه ها شد – علم فتح خیبر ز دلیران به پا شد ....» را خواند
که نمازگزاران با او هم صدا شدند. خاطره مراسم تشییع پیکر مطهر جهادگر شهید سید
مرتضی آوینی در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در سال ۱۳۷۲ که با شرکت جمعیت
باشکوهی از مردم همراه بود ، همواره برای اینجانب خاطره انگیز است. زمانی که
آهنگران نغمه « در باغ شهادت را نبندید و...» را سر می داد، با اشک و آه می گفت :«
دیدید که در باغ شهادت بسته نبود» و...
امید است که جامعه اسلامی ما همچنان در
راه تداوم راه شهیدان از صدای گرم و جاویدان این چهره پرفروغ بهره مند گردد . با
شعری از شادروان قیصر امین پور که در مقطعی استاد درس حاج صادق آهنگران در دانشکده
ادبیات دانشگاه تهران بوده است ، این مقاله را مزین و به پایان می
رسانم.
سراپا اگر زرد و
پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم
اگر داغ بود ، ما دیده ایم اگر خون دل بود ، ما
خورده ایم
اگر دل دلیل است آورده ایم
اگر داغ شرط است ، ما برده ایم
اگر دشنه دشمنان ،
گردنیم اگر خنجر دشمنان ، گرده ایم !
گواهی بخواهید ، اینک گواه همین زخم هایی که نشمرده ایم