* مُتبرک باد نام و یاد زنده یاد دکتر سید جعفر شهیدی*
_* به مناسبت فرارسیدن ۲۳ دی، سالگرد درگذشت استاد استادان*_
_ ابراهیم جعفری_
_دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
اگرچه اینجانب توفیق شاگردی و درک محضر چهره نام آور و علمی ایران، *زنده یاد دکتر سید جعفر شهیدی* را نداشتم؛ اما وظیفه خود دانستم به مناسبت هیجدهمین سالگرد درگذشت ایشان با گزینش مطالبی از یادداشت های آقایان دکتر سید علی محمودی، دکتر هادی خانیکی، دکتر عطاءالله مهاجرانی و دکتر کریم جعفری که در روزنامه اعتماد ملی ۲۴ دی ماه ۱۳۸۶ به چاپ رسیده، اَدای دین نمایم.
زنده یاد *دکتر سید جعفر شهیدی* از شخصیت های گرانمایه تاریخ و ادبیات کشور ما به شمار می رود؛ الگویی که او در عرصه تحقیق بنیان نهاد تا سالیان سال به عنوان یکی از الگوهای برجسته تحقیقات آکادمیک، پایدار خواهد ماند.
فعالیت های علمی دکتر شهیدی دو ویژگی مشخص و بارز دارد که *نخست، گستره پژوهش های علمی ایشان است.*
دکتر شهیدی به دعوت علامه *علی اکبر دهخدا* به گروه تدوین لغتنامه سترگ دهخدا پیوست و بعدها این مسئولیت با برعهده گرفتن ریاست بنیاد دهخدا افزون تر شد.
*لغتنامه دهخدا* نمونه بسیار موفقی از *کار دسته جمعی* در ایران است؛ همان چیزی که گاه در کشور ما نایاب است. مرحوم شهیدی می گفت: *«کار جمعی نیاز به گذشت و آزادی علمی دارد».*
*گروهی نیز که به همراه علامه دهخدا و دکتر محمد معین و دکتر شهیدی لغتنامه ای با این عظمت را تدوین کردند، نمونه این سعه صدر و آزادی است.*
مرحوم شهیدی به ضعف های کار پژوهشی در ایران آگاه بود؛ چنان که در جایی گفته است: *«ما به پژوهش عادت نداریم؛ همان طور که به دموکراسی عادت نداریم».*
*او تلاش کرد تحقیق در باره تاریخ اسلام را با روش دقیق علمی و فارغ از علائق شخصی همراه سازد. به همین دلیل در کتاب های که به تاریخ اسلام پرداخته، هیچ نشانه ای از جُمود و تعصب و یکسونگری مشاهده نمی شود.*
* از سوی دیگر دکتر شهیدی به درستی دریافته بود که هدف کار علمی نزدیک شدن به حقیقت است و پژوهشگر برای تحقق این خواسته هیچ التزامی را نباید بپذیرد؛ چه التزام درونی که به معنای علاقه های شخصی و و دلبستگی هاست و چه التزام بیرونی که مترادف با قدرت هاست.*
*اگرچه او طرفدار تعامل دانشگاه و قدرت سیاسی بود، اما با روش خود در زندگی نشان داد که می توان بدون وابستگی به دولت ها نیز تحقیق کرد. با این وصف هنگامی که کار علمی و روشمند را در کنار استقلال طلبی دکتر شهیدی قرار می دهیم، متوجه می شویم که او یکی از چهره های برجسته و ممتاز ایران است و جایگاه تثبیت شده ای در میان اهل دانش و اندیشه در ایران دارد.*
شخصیت و کارنامه علمی دکتر شهیدی *آمیزه ای از فرهنگ ایرانی و اسلامی بود* ؛ به گونه ای که *ایران را از اسلام* و *اسلام را از ایران جدا نمی دانست* و به همین دلیل در هر دو حوزه آثاری را خلق کرد *و با منش خود نشان داد که می توان ایرانی مسلمان و مسلمان ایرانی بود و میان دو میراث گرانقدر دینی و ملی ما هیچ تضادی وجود ندارد.*
دکتر شهیدی از جمله رجالی بود که که نه تنها در علوم آکادمیک، بلکه در علوم حوزوی نیز به تحصیل پرداخت و ضمن آشنایی با هر دو محور توانست *با پیوند دادن سنت حوزوی و علوم دانشگاهی، روش خاص خود را در نوشتن را بنیان نهاد.*
بزرگی و چیره دستی علمی و ادبی دکتر شهیدی را فرزانگان این زمان نه تنها در ایران که در دوردست های اندیشه و ادب از مصر تا چین و از حجاز تا هند ستوده اند؛ اما باید فراتر ازهمه آن ها سر در برابر منش و رفتاری فرود آورد که جز ادب و ایمان برنخاست.
*به عبارت دیگر سادگی و افتادگی آن درخت تناور بود که سایه های بلند بر سر نسل هایی گسترد که در کشاکش دهر، رنج ها و خستگی های فراوان کشیدند.*
*
دکتر عطاءالله مهاجرانی در یادداشت خود در سوگ از دست رفتن دکتر شهیدی آورده است: *«یک بار سخن از ترجمه نهج البلاغه به میان آمد که کتاب سال شد و با شمارگان بسیار، بارها انتشار یافته و می شود. دوستی از حق تألیف پرسید. برق اشک در چشمان دکتر شهیدی درخشید و زمزمه کرد، حق تالیف؟ آن کار عشق بود...»*
زنده یاد دکتر شهیدی که استاد استادان بود و بسیاری از چهره های شناخته شده ادبیات و تاریخ شاگردان او بودند، کارهای بزرگ کرد که همه کارستان بود. از دهخدا تا ترجمه نهج البلاغه و شرح مثنوی؛ *اما به واقع شاهکار او زندگی و خلق و خوی اش بود. او عاشقانه زندگی کرد و نامش همواره خاطر دوستدارانش را معطر می سازد. متبرک باد نام او ...*
*جای خالی مرد مدیریت بحرانها*
* سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی ۱۹ دی ۱۴۰۳*
_
بسمالله الرحمن الرحیم
با تاکید بر مطلق نبودن افراد و اینکه هیچیک از مسئولین جمهوری اسلامی عاری از اشتباه نبودهاند و نیستند، *امروز به مناسبت سالروز رحلت آیتالله هاشمی رفسنجانی یادآوری ویژگیهای منحصر به فرد ایشان و امتیازشان بر سایر رجال سیاسی معاصر را لازم میدانیم. این یادآوری به این منظور است که به خودمان تذکر بدهیم قدردان شخصیتهای بزرگ جامعه خود نیستیم و از وجود آنها برای رشد و تعالی کشور استفاده نمیکنیم. بخشی از امتیازات آقای هاشمی رفسنجانی اینها بودند.*
1- از بیشترین سابقه مبارزاتی علیه رژیم منحط شاهنشاهی برخوردار بود و با مقاومت اسطورهای در برابر فشارها، شکنجهها و زندانهای طولانی، استواری خود در راه حق و حمایت از اسلام را به اثبات رساند.
2- در نظام جمهوری اسلامی بیشترین و مهمترین مسئولیتها را برعهده گرفت و در تمام آنها موفقیتهای قابل قبولی به دست آورد. عضویت در شورای انقلاب، ریاست مجلس قانونگذاری، ریاست جمهوری، ریاست مجلس خبرگان رهبری، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضویت در شورای عالی دفاع، وزارت کشور و فرماندهی جنگ ازجمله این مسئولیتها بودند.
3- بیشترین اقدام را برای قرار دادن خود در معرض آراء مردم به عمل آورد و حتی در واپسین سالهای عمر خود بیشترین رای تاریخ انتخابات خبرگان به او تعلق گرفت.
4- مورد اعتمادترین فرد نزد بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی بود.
5- در تمام مدتی که در نظام جمهوری اسلامی در حال خدمت بود، همواره نفر دوم نظام بود بطوری که هیچ رئیس جمهوری در زمان حیات او از نظر نفوذ معنوی دارای جایگاهی بالاتر از او نبود.
6- در سطح بینالمللی همواره بیشترین نفوذ، جایگاه و احترام بعد از امام خمینی متعلق به آقای هاشمی رفسنجانی بود. این نفوذ و محبوبیت بینالمللی تا آخرین لحظه عمر برقرار و حتی رو به افزایش بود.
7- بیشترین خدمت را به ساخت زیربناهای کشور انجام داد. اهمیت خدمات آقای هاشمی رفسنجانی به اینست که او بعد از پایان جنگ تحمیلی و در حالی که کشور دچار ویرانی بود و خزانه کشور خالی بود، مسئولیت اول اجرائی را برعهده گرفت و زیربناها را در حد مقدور مستحکم کرد.
8- آقای هاشمی رفسنجانی برخلاف بعضی مسئولین که حاضر نیستند در نگاه و نظریه خود حتی بعد از اثبات نادرستی و ناکارآمدی تجدید نظر کنند، اهل انعطاف بود و اشتباهات خود را میپذیرفت و درصدد تجدید نظر در روشها برمیآمد.
9- در زمینه بکارگیری نیروها بسیار باز عمل میکرد. دولت آقای هاشمی رفسنجانی ترکیبی از نیروهای جناحها با سلایق مختلف بود.
10- در سیاست خارجی، نگاهی عمیق، باز و جامعنگر داشت. به همین دلیل، سران کشورها برای او احترام خاصی قائل بودند و روی نقطه نظرهایش حساب میکردند.
11- خطبههای نماز جمعه آقای هاشمی رفسنجانی، عمیقترین و اثرگذارترین خطبهها بودند.
12- او با ابتکاری که برای پایان دادن به جنگ تحمیلی بکار برد، نشان داد که علاوه بر سردار سازندگی و فرمانده جنگ، فرمانده صلح هم هست.
13- پیوست مهم ابتکار هاشمی رفسنجانی برای پایان دادن به جنگ، فداکاری بزرگی بود که با در معرض محاکمه قرار دادن خود برای باقی ماندن امام و انقلاب و نظام کرد. این فداکاری را در پرونده هیچیک از مسئولین نظام جمهوری اسلامی سراغ نداریم.
14- با اینکه بارها برای اعتلای انقلاب و ایران تا مرز شهادت پیش رفت، هرگز زهدفروشی نکرد. از ریاکاری بیزار بود و صداقت، برجستهترین خط زندگی او را تشکیل میداد.
15- با این حال، مظلوم بود، مظلومتر از بهشتی. مظلومی که نزد انسانها دادخواهی نکرد و به داوری خدا اعتقاد داشت.
*این مجموعه که فقط بخش کوچکی از ویژگیهای شخصیت هاشمی رفسنجانی را بازگو میکند، نشان میدهد او یکی از موثرترین رجال سیاسی مذهبی ایران در تاریخ معاصر است، پرتوی از خیر کثیر است و صاحب مکتب در سیاست، فقاهت، مدیریت و اخلاق است. بر چهره چنین انسان کمنظیری اگر حکمرانان به عمد و قصد گرد فراموشی میپاشند، از قدر و منزلت او نزد مردم و جایگاهش در تاریخ چیزی نمیکاهد. این روزها که انواع بحرانها به سراغ کشور آمده، قدر هاشمی رفسنجانی که مرد مدیریت بحرانها بود در چشم مردم برجستهتر شده است. چهره آفتاب را با ابر نمیتوان پوشاند، ابر، زایل میشود ولی آفتاب، نورافشانی میکند و گرما میبخشد.*
* پاسخ هنرمندانه*
* به مناسبت فرارسیدن سال نو میلادی (۲۰۲۵)*
_ اشاره: اگر چه نوشته زیر را چند سال قبل انتشار دادم؛ اما باز نشر آن را به مناسبت تولد حضرت عیسی مسیح (ع) و فرارسیدن سال نو میلادی خالی از لطف ندانستم._
_ ابراهیم جعفری_
_دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
یکی از دانشجویان سابقم که پیرو آیین حضرت مسیح ( ع ) است، با ارسال کارت پستالی زیبا در فضای مجازی میلاد فرخنده نبی مکرم اسلام (ص) را به اینجانب تبریک گفت.
پاسخ بنده به تبریک ایشان به شرح زیر بود:
*سلام بر جناب آقای جانسون تومه عزیز*
*" با عرض ارادت و تشکر فراوان از اظهار لطف جنابعالی در ارسال پیام تبریک ولادت پیامبر گرامی اسلام، بنده به وجود هم وطنی دوست داشتنی مانند شما افتخار می کنم. توفیق روزافزون تان را از خداوند متعال خواستارم."*
* تبادل احساسات با دانشجوی سابقم انگیزه ای را برای واکاوی حوادث اخیر کشور فرانسه به وجود آورد تا با استناد به یک تجربه ارزشمند، مسیر تازه ای را در جهت مواجهه با بی مهری ها نسبت به ادیان معرفی کنم.*
اقدام شنیع، ضد انسانی و ننگین جوانی وابسته به داعش در بریدن سر معلم تاریخ به دلیل نمایش کاریکاتورهای مستهجن نشریه فکاهی شارلی ابدو در جهت هتک حرمت *پیامبر اکرم حضرت محمد ابن عبدالله (ص)* و به دنبال آن سخنان ناشایست امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه که چنین کاریکاتورهایی را از مصادیق آزادی بیان در آن کشور برشمرد!!!، دور و تسلسلی از نفرت و خشونت را در جهان دامن زد.
اوایل دهه ۱۳۸۰ نیز در اعتراض به کاریکاتوریست هتاک دانمارکی که به ساحت پیامبر گرامی اسلام اهانت کرده بود، مقابل سفارت آن کشور در تهران دو نوع واکنش صورت گرفت که دقت در میزان اثرگذاری آن ها بر افکار عمومی عبرت انگیز است.
واکنش اول این بود که برای مقابله و تحقیر کاریکاتوریست دانمارکی و حامیانش جمعی از معترضان پرچم دانمارک را بر روی بدن تعدادی الاغ و سگ انداخته و بارها آنان را در برابر دوربین ها و خبرنگاران چرخاندند و ...؛ اما میزان اثربخشی این اقدام نه تنها به تحقیر دانمارکی ها منجر نشد؛ بلکه به نفع آنان تمام شد! دلیلش این بود که غربی ها با احترام ویژه ای که به تنوع زیستی و حقوق حیوانات قائل هستند، این اقدام را برگ برنده ای برای خود قلمداد کرده و چه بسا از آن استقبال نیز نمودند.
* اما در سوی دیگر این تظاهرات اعتراض آمیز، کنشی نمادین صورت گرفت که اعجاب جهانیان را برانگیخت. در برابر توهین به مقدس ترین چهره مسلمانان، جانباز انقلاب آقای #حسین_نوری که در اثر شکنجه های ساواک و ضایعه نخاعی ناشی از آن، دست هایش توان حرکت ندارند، قلم را در میان دندان ها قرار داده و تصویر حضرت مریم (س) را با زیبایی تحسین برانگیزی بر دیوار روبروی سفارت دانمارک در تهران نقاشی و آن را به اثر جهانی تبدیل کرد.*
* حسین نوری هدف از این نقاشی را ابراز محبت مسلمانان نسبت به حضرت مریم (س) و محکوم کردن اهانت به ساحت مقدس پیامبر اسلام اعلام کرد و افزود: " این اثر را به خاطر نشان دادن محبت مسلمانان به دین مسیح و به جهان مسیحیت اهدا می کنم.*
اسلام یهودیت و مسیحیت را به عنوان ادیان اسمانی و ابراهیمی به رسمیت می شناسد و قرآن از پیامبران آن ادیان با احترام و شکوه تمام یاد می کند. نام حضرت موسی (ع) *۱۳۶* بار و نام حضرت عیسی (ع) *۲۳* بار و نام حضرت محمد (ص) *۴* بار در قران ذکر شده است. تجلیلی که از حضرت مریم در قرآن مجید صورت گرفته است در انجیل های چهارگانه وجود ندارد. علاوه بر آن به صراحت قرآن مجید یهودیان و مسیحیان را اهل کتاب و اهل نجات می داند که در صورت مومن بودن و موحد بودن هیچگونه غم و واهمه ای بر آنان نخواهد بود.
اقدام *امام_موسی_صدر* در راستای *وحدت ادیان* در لبنان قابل تامل است. تیرماه ۱۳۴۱ شمسی در شهر صور، یک بستنی فروش مسلمان به همسایه مسیحی خود که او هم بستنی فروش بود، ستم کرده و در میان مردم تبلیغ می کرد که بستنی مسیحیان از نظر اسلام نجس است و خرید آن جایز نیست. این حرکت باعث شد تا کار مرد مسیحی به شدت کساد شود. مرد مسیحی خدمت امام صدر رفت و از او شکایت و دادخواهی کرد. امام صدر از وی دل جویی نمود و به آن مرد مسلمان هم پیغام فرستاد تا از این عمل ناشایست دست بردارد؛ اما آن مرد مسلمان گوش شنوا نداشت. چند روز بعد امام موسی صدر با تکیه بر فتوای صریح خود مبنی بر طهارت اهل کتاب، همراه چند نفر در مغازه بستنی فروشی مرد مسیحی حاضر شد و ضمن دل جویی عملی، از بستنی های او تناول نمود و با این عمل، از حقوق یک شهروند مسیحی که مورد ظلم واقع شده بود، دفاع کرد.
این موضع در آن ایام انعکاس گسترده ای در سطح روزنامه های مهم لبنان از جمله النهار، الحیاة و لسان الحال یافت و منجر به تحکیم روابط مسیحیت و اسلام به رهبری امام موسی صدر شد.
*در پایان با عرض تبریک به هم وطنان مسیحی، این بیت از حضرت حافظ را چاشنی پاسخ هنرمندانه آقای حسین نوری به اهانت کنندگان رسول گرامی اسلام می سازیم:*
*جنگ هفتاد و دوملت همه را عذر بنه*
*چو ندیدند حقیقت ره افسانه زدند*
* گناه نویسندگی*
_* در حاشیه هجمه گروهی از سلطنت طلبان علیه غلامحسین ساعدی (گوهر مراد)*_
_ محسن آزموده_
_روزنامه اعتماد، ۹ دی ۱۴۰۳_
_@dehkade_jahan_
گاهی نمی شود ساکت ماند، به خصوص وقتی حقی از کسی ضایع می شود که دستش از دنیا کوتاه است و خودش نمی تواند از حق خودش دفاع کند. آن هم آدمی که در روزگار و زمانه خود یکی از شریف ترین و دردمندترین آدم ها بوده و همه جوره به او اجحاف شده است.
آدمی که زبان و قلمی گویا و روان داشته و در زمان حیاتش خیلی خوب می توانسته با کلام و بیان از حق خود دفاع کند؛ اما اکنون دهه هاست روی در نقاب خاک کشیده و هیچ حامی و متولی و دم و دستگاهی ندارد. *سخن بر سر هجمه غیراخلاقی و غیرانسانی گروهی از طرفداران سلطنت در خارج از ایران به غلامحسین ساعدی است که در فضای مجازی نیز به شکل وسیع بازتاب یافته؛ نویسنده ای که برخی از بهترین داستان های کوتاه و نمایشنامه های فارسی را نوشته و بدون ذره ای اغراق ادبیات نوین ما به او مدیون است. نویسنده ای که برای همه علاقه مندان به قصه و ادبیات ایران خاطراتی به یادماندنی خلق کرده است. این هجمه این بار نه از جانب ذهن های متصلب و قشری که از سوی کسانی صورت گرفته که خود را مدعی آزاداندیشی و روشنگری معرفی می کنند و می گویند تنها آنان هستند که می توانند ایران را آباد و آزاد سازند!*
*چه آبادی و آزادی وحشتناکی!*
شاید بگویید *غلامحسین ساعدی* بی نیاز از دفاع است. حق هم همین است. میراث گرانبار او در ادبیات جدید ایران آن قدر ارزشمند است که احتیاج به بازگویی ما ندارد. نویسنده مجموعه داستان هایی مثل *عزاداران بیل و دندیل و گور و گهواره و ترس و لرز و واهمه های بی نام و نشان و رمان هایی چون توپ و تاتار خندان و غریبه در شهر و نمایشنامه هایی مثل آی با کلاه، آی بی کلاه، چوب به دست های ورزیل و دیکته و زاویه هنوز هم که هنوز است.*
*دو فیلم گاو و دایره مینا که داریوش مهرجویی فقید بر اساس داستان های ساعدی ساخته و فیلم درخشان آرامش در حضور دیگران اثر ناصر تقوایی بر اساس داستانی به همین نام از مجموعه داستانی واهمه های بی نام و نشان، بر تارک سینمای ایران می درخشند.*
*غلامحسین ساعدی در طول کمتر از پنجاه سال زندگی پر از رنج، ده ها کتاب نوشت، مجله منتشر کرد، نمایشنامه و داستان کوتاه و رمان و مقاله نوشت، کتاب ترجمه کرد و در نهایت هم در تبعیدی جانکاه، در غربت جان سپرد و در پرلاشز، همان گورستانی که صادق هدایت در آن دفن شده، به خاک سپرده شد.*
*حالا عده ای پیدا شده اند و عقده ها و حقارت های خود را سر او خالی می کنند، به زشت ترین شکل. آنها بی اخلاقی را از حد گذرانده اند و حتی به سنگ قبر سرد و ساکت او اهانت می کنند. به کدامین گناه؟ به گناه نویسندگی! شرم آور است و سکوت در برابرشان جایز و روا نیست.*
*نوآوری بانوی خیر گلپایگانی در سنت حسنه وقف با اهدای ۳۰۰ متر زمین در جهت مبارزه با بیماری های مشترک انسان و دام*
_ ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
در میان *ارزش های خبری رسانه ها* ( _News Values_ )، *شگفتی* ( _Oddity_ ) جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص می دهد.
*از این رو خبر وقف ۳۰۰ متر زمین توسط حاجیه خانم مریم سمیعی نژاد برای مبارزه با بیماری های مشترک انسان و دام و به ویژه آموزش و ترویج روستائیان، شگفت انگیز بود.*
خداوند متعال در آیات متعدد قرآن مجید، مومنان را به پرداخت صدقه و اٍنفاق مال به عنوان راهی برای سعادت اُخروی تشویق کرده است. بر این اساس، از دیرباز خیران کشور بخشی از اموال خود را متناسب با نیازهای جامعه به اموری نظیر تأسیس بیمارستان، مراکز علمی و فرهنگی، مساجد و... اختصاص داده اند.
از مصادیق مهم این سنت حسنه در تاریخ اسلام، وقف برای *گسترش علم* است.
*پیشینه درخشان ایرانیان در پشتیبانی از مراکز آموزشی و پژوهشی در دورههای مختلف تاریخ، گواهی بر این ادعاست. نمونههایی مانند مجموعه علمی، آموزشی #ربع_رشیدی که دارای چند صد سند و چندین هزار علمآموز بوده و با حمایت دانشمند فرهیخته "خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی" تاسیس و اداره میشده، از نمونههای بارز و مشخص در این زمینه است.*
در این میان، *حوزه سلامت* یکی از بخش های مهمی است که نیازمند ورود جدی خیران است؛ زیرا شرایط فعلی کشور با اٍعمال تحریم های ظالمانه، عدم وجود تجهیزات کافی در مناطق محروم، روند پیر شدن جمعیت، ضرورت ایجاد تدبیر برای پیشگیری و درمان بیماری های دوران سالمندی و ... مانع از نقش آفرینی کافی دولت در تامین عدالت برای سلامت خواهد شد.
بدون تردید یکی از مهم ترین عوامل فقدان سلامتی در کشور، *وجود بیماری های مشترک انسان و حیوان* است که با عنوان *زئونوز* ( *Zoonosis* ) از آن یاد می شود.
۲۰۰ نوع بیماری زئونوز در دنیا شناسایی شده که با توجه به شرایط اقلیمی و تنوع زیاد گونههای جانوری، بیماریهای مشترک انسان و دام در نقاط مختلف دنیا گسترش و شیوع زیادی دارند.*
با توجه به آسیبهایی که این بیماریها بر سلامت و بهداشت عموم جوامع وارد میکنند و همچنین زیانها و بار اقتصادی که بر اثر آن ها به سیستم بهداشتی کشورها تحمیل میشود، اهمیت کنترل شان به شدت احساس می گردد.
در ایران نیز با تنوع بافتهای شهری و روستایی، اقلیمها و شرایط زیست محیطی متفاوت، این بیماریها شیوع زیادی دارند.
*بیماریهایی نظیر تب مالت، تب کریمه کنگو، سیاه زخم، سالک، توکسوپلاسموزیس، لپتوسپیروزیس، هاری و هیداتید از جمله بیماریهای مشترک انسان و دام است که هر ساله در کشور ما باعث ابتلاء تعداد زیادی از افراد میشود و متأسفانه در برخی موارد با مرگ و میر نیز همراه می باشد.*
*با این وصف می توان گفت حدود ۶۰ درصد از بیماریهای عفونی و درصد قابل توجهی از بیماریهای نوپدید خاستگاه حیوانی دارند.*
* اهمیت این موضوع به اندازه ای است که روز ۶ جولای ( _۱۵ تیر_ ) هر سال به یاد لویی پاستور که اولین واکسن هاری را در سال ۱۸۸۵ به پسربچه ای که توسط سگی هار گاز گرفته شده بود، با موفقیت تزریق کرد و جان او را نجات داد، به نام روز جهانی بیماری های مشترک انسان و دام (World Zoonosis Day) نامگذاری شده است.*
*بر همین اساس به منظور نهادینه ساختن سلامتی در کشور قبل از درمان، پیشگیری مهم ترین اقدام است.*
*در این راستا اقدام شگفتی ساز خیر بزرگوار سرکار حاجیه خانم سمیعی نژاد مبنی بر وقف ۳۰۰ متر زمین در جهت مبارزه با بیماری های مشترک انسان و دام ( زئونوز ) به اداره دامپزشکی گلپایگان و از آن مهم تر اختصاص بخشی از این موقوفه به آموزش و ترویج روستائیان در جهت مقابله با این پدیده، ستودنی است.*
* فراموش نکنیم که هدف اساسی آموزش و ترویج، ایجاد انگیزه و تغییر رفتار مردم برای پذیرش نوآوری ها و فناوری های نوین است. به عبارت دیگر ترویج به دنبال ایجاد تحول در طرز فکر ها، گرایش ها، عادات و تشویق مردم در به کارگیری یافته های نوین علمی است.*
در تماس تلفنی اینجانب با خانم سمیعی نژاد، ایشان اظهار داشتند: «به دلیل علاقه زیاد به مردم شریف روستایی، سال های متمادیٍ معلمی را تا بازنشستگی در مدارس روستاهای گلپایگان سپری نمودم و از نزدیک شاهد فراگیر شدن بیماری های مشترک انسان و دام بودم.
*به همین دلیل سرمایه گذاری در امر پیشگیری را مهم تر از درمان دانسته و با اعتقاد راسخ، زمین ۳۰۰ متری خود با ارزش مادی ۳ میلیارد تومان را به آموزش و ترویج در زمینه مبارزه با بیماری های مشترک انسان و دام، با نیت شادی ارواح پدر و برادرم که از بازنشستگان اداره دامپزشکی بود، وقف نمودم. البته در اتخاذ این تصمیم از راهنمایی کارشناسان اداره دامپزشکی گلپایگان نیز بهره گرفتم».*
با عرض تبریک به این بانوی خیر که با دور اندیشی خود، فصلی جدید را در سنت زیبای وقف گشود، توفیق روزافزون شان را از خداوند متعال مسئلت می نماییم.*
*به زمین تا که رسیدی همه جا زیبا شد*
*هرچه گل بود شکفت و دل یاران وا شد*
*هر فرشته به تو یک نام بهشتی می داد*
*آسمان دید که مجموعه آن زهرا شد*
*میلاد فرخنده حضرت فاطمه زهرا ( س ) ، روز مادر و روز زن مبارک باد*
* ستایش نور در تاریکی شب*
_* به مناسبت فرارسیدن شب یلدا*_
_ ابراهیم جعفری_
_دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
_شب یلدا همیشه جاودانی است_
_زمستان را بهار زندگانی است_
_شب یلدا شب فر و کیان است_
_نشان از سنت ایرانیان است_
*یلدا* از آیین های کهن ایرانیان و به عنوان یک پدیده فرهنگی از دوران کوچ نشینی تا امروز تداوم دارد. *مهم ترین نمادی که از این آیین در طول تاریخ به حیاتش ادامه داده، سنت دورهم نشینی اعضای خانواده هاست.*
* می توان گفت شب یلدا همیشه فرصتی برای آموزش غیر مستقیم و تمرین گفت و گو در میان اعضای خانواده، احترام به بزرگان و ... می باشد.*
یلدا واژه ای سریانی به معنی *تولد و زایش* است. در پایان این شب خورشید دوباره جان می گیرد و از این رو ایرانیان باستان دی ماه را خورماه یعنی ماه خورشید می گفتند.
*روز اول دی* را نیز *خرم روز* می نامیدند. به گمان نیاکان ما در شب یلدا میان روشنایی و تاریکی مبارزه در می گیرد و مردم برای کمک و یاوری به نور، تا صبح باید بیدار بمانند. استفاده از میوه های قرمز بر سر سفره شب یلدا هم بی ارتباط با خورشید نیست. انار، نارنج، هندوانه و ... نماد گوی آتش ( خورشید) هستند.
* در یک کلام یلدا یعنی " دریغ از خورشید که نتابد، دریغ از نور که نباشد و کجا دیده ایم مردمی را که پا به پای تولد نور صبوری کنند در شب طولانی و با نورهای کوچکی که در محافل شان روشن می کنند، با خورشید همدلی کنند؟ "*
شعرها و داستان ها، خوراک ها و میوه های پرجان و پرخون، هر کدام به نوبه خود و همه در کنار هم پادزهری برای روزهای زهرآگین غم زده و ناامید ماست. یلدا به ما یادآوری می کند که صبح فردا خورشید طلوع می کند و همه چیز دور جدیدی را آغاز می نماید. به قول *ویکتور ترنر* نظام های آیینی آمده اند تا ساز و کارهایی برای اصلاح تضادهای موجود در درون جامعه و در میان اعضای آن باشند؛ *به گونه ای که آیین، روزنه ای به دنیای مردمان است که می توان از طریق آن دریافت که آنان چگونه دنیای خود را باز می آفرینند و با پشتوانه این آیین ها راهی برای امیدوار ماندن پیدا می کنند.*
در شب یلدا فال حافظ می گیریم و با تمسک به ایهامِ پررنگ
شعرهایش، راهی می گشاییم برای این که هر طور شده *امیدوار* از گرفتن فال بیرون بیاییم؛ *گویی نمی خواهیم راهی برای ناامید شدن بر خودمان باقی بگذاریم.*
از سوی دیگر باید گفت از لحاظ اجتماعی این جشن مربوط به جوامع کشاورزی است؛ زیرا مصادف با پایان برداشت پاییزه و آغاز فصل استراحت در جامعه کشاورزی است. همه اقشاری که از تولیدات کشاورزی بهره می برده اند، در جشن نخستین روز دی ماه شرکت می کرده اند. *ابوریحان بیرونی* در *آثارالباقیه* می نویسد:
*" گاهی این روز را نوروز قلمداد کرده و آن را عید می گویند. "*
جشن شب یلدا با بهره گیری از عناصر طبیعی مثل روز، شب، روشنایی و تاریکی، معانی فرهنگی می یافت. از این منظر شب یلدا به عنوان بلندترین شب سال، نقطه پایانی جدالی بود که میان نور و ظلمت آغاز شده بود و از این شب به بعد است که به تدریج غلبه نور و روشنایی با بلندتر شدن آن آغاز می گردد و شکست تاریکی کلید می خورد؛ *به عبارت دیگر یلدا پیام آور بشارت هایی برای ایرانیان کشاورز بوده است؛ بشارت به زایش خورشید در این شب و بلند شدن روزها از پس آن و بالندگی و دیرمانی بیشتر خورشید در جولانگاه هر روزه خود در پهنه آسمان زمستان*
*بشر همیشه از طبیعت آموخته و می آموزد. طبیعت به عنوان آموزگار بزرگ بشر، درشب یلدا ایرانیان را به افروختن آتش امید، تلاش و حرکت فرا می خواند.*
در فرهنگ ما، همیشه جدال شب و روز مطرح بوده و فجر سرخ رنگ یا شفق، نشانه پیروزی نور بر تاریکی است و صبح از آن سر بیرون می آورد.
این فرهنگ که در اروپا قبل از رسمی شدن مسیحیت ریشه دوانده، برگرفته از آیین ایرانی است؛ به همین دلیل کلاه بابانوئل قرمز است یا درختی را که برگ هایش خزان نمی بیند، تزئین می کنند و جشن می گیرند که این موضوع حکایت از پُربار بودن فرهنگ ایرانی دارد.
در روزگار ما با تقابلی که میان انسان و جهان با فرهنگ و طبیعت پدید آمده، دیگر معانی اسطوره ای، دلیل برگزاری جشن یلدا نیستند و برگزاری آن در خانواده های ایرانی نیازمند توجیهات فرهنگی و معنا سازی های متفاوت است؛ به عبارت دیگر اکنون یلدا کارکردی متفاوت، با معنایی جدید یافته که همان گردهمایی اعضای خانواده و تثبیت هویت اجتماعی فرد ایرانی در نهاد خانواده است.
* یلدا این یادگار کهن ایرانی را پاس داشته، به فرزندان خود بیاموزیم در وزش بادها و طوفان های سرد و سخت و بنیان برافکن زمانه، ماندن، ایستادن و زیستن را توام باعشق، همزیستی، گذشت و مهربانی پیشه خود سازند و بدانند که دراین سیاره، جای برای همگان وجود دارد.*
.
* آری؛ با آمدن زمستان*
*اجاق خاطره ها را روشن بگذاریم*
*تا دچار سردی فاصله ها نشویم . . .*
*ببین چگونه قناری زشوق می لرزد*
*نترس از شب یلدا، بهار آمدنی است*
* سفر نامه نویسی ایرج افشار بستری برای شناخت ایران*
_* به مناسبت هفته پژوهش*_
_ برگرفته از مقاله « توسعه ایده ایران»، صالح زمانی، روزنامه اعتماد، ۱۸ مهر ۱۴۰۳_
_ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
فرا رسیدن *هفته پژوهش* ، فرصتی را فراهم ساخت تا به معرفی اقدام چهره نام آوری در کشورمان بپردازم که به قول خودش با *گل گشت در وطن* ، بستری مناسب برای شناخت عمیق ایران به وجود آورد.
اگرچه تا کنون مطالعات ایران شناسی فاقد انسجام پژوهشی بوده؛ اما پای مردی مرحوم ایرج افشار توانست تا حد قابل ملاحظه ای این کمبود را جبران کند. *به عبارت دیگر اگر تلاش های ایشان نبود، برای فهم ایران چاره ای جز مراجعه به آثار مستشرقین نداشتیم و به ناچار آن را از نگاه غربی ها می شناختیم.*
*به همین دلیل می توانیم مرحوم افشار را « یکی از مهم ترین چهره های ایرانی در سده اخیر» به شمار آوریم که مطالعات و نوشته های متعددی در زمینه تاریخ و فرهنگ این سرزمین از خود به یادگار گذارده است.*
*افشار طی شش دهه مجاهدت فکری و عملی در پروژه اش سعی کرد مفهوم ایران را از انقیاد تفسیرهای مستشرقین خارج کرده و معنای نوینی از آن را بازسازی نماید.*
در پروژه او ایران از موقعیت *«مطالعه از بیرون»* خارج شد و به بستری برای زیستن و *«مطالعه از درون»* مبدل گشت. *بخش دیگر نوآوری او در سامان بخشی به مطالعات ایران شناسی بود که توانست به صورتی نسبی، منطق و نگاه مسلط مستشرقین را تعدیل نموده و ایران را از چارچوب مرزهای جغرافیایی و فرهنگی به یک «ایده فراگیر» نزدیک سازد.*
*بر این اساس او را می توان اولین ایران شناس فارسی زبانی دانست که توانست برای نحله های این رشته سرمشق فکری تولید کند.*
به همین دلیل *استاد شفیعی کدکنی* او را این گونه وصف می کند که *« در مراکز علمی جهان و حوزه های ایران شناسی و دانشگاه های کره زمین، هیچ کس از معاصران ما اعتبار و حرمت ایرج افشار را ندارد».*
ابزار اصلی پروژه کاری ایرج افشار *سفرنامه نویسی* بود که آن را به عنوان بستری برای شناخت ایران در نظرگرفته بود.
روایت وضعیت زندگی و فرهنگ در مجموعه آداب و رسوم مردم بومی و ارائه همزمان تحلیل اجتماعی از دیگر بخش های جذاب نوشته های ایرج افشار به شمار می آید. به عنوان مثال او در سفر به بلوچستان وضعیت زندگی و نگرش های اجتماعی مردم را این گونه روایت می کند: _«در دامنه کوه خواجه مردمی زندگی می کردند که به آنها صیاد می گفتند. آنان کارشان ماهیگیری بود. پیرمردی آنجا بود که با او صحبت کردیم. من از او پرسیدم *دکتر مصدق* را می شناسی؟_ _گفت دکتر مصدق کی هست؟ گفتم رییس مملکت است. گفت نه رییس مملکت رضاشاه هست. هنوز نمی دانست که محمدرضا شاه ده، دوازده سال است که سلطنت می کند.»_
ایرج افشار که از هر فرصتی برای معرفی تاریخ محلی و ملی دریغ نمی کرد، می نویسد: «همیشه بدنامی یا زمین خوردگی سیاسی تا اندازه ای موجب فراموشی می شود. قاجارها، به ویژه فتحعلیشاه، به علت این که قسمت هایی از خاک ایران را ازدست دادند، کارهایی را که در زمینه آبادانی و عمران کردند به علت همان بدنامی و شکست، مورد توجه قرار نگرفت. بعدها هم دیگر کسی به آن توجه نکرد. بسیاری از بناها ازجمله مسجد شاه قزوین، بازار زنجان، مسجد شاه تهران، مسجد شاه سمنان و خیلی جاهای دیگر در دوره فتحعلیشاه و به دلیل علاقه مندی او به وجود آمده؛ اما به علت همان جهات اجتماعی و سیاسی قضیه، کسی به آن ها توجه نکرد.
به نظر او با سیر و سیاحت و گردش، امید این که مردم ایران، دوره قاجاریه و دوره های دیگر را به درستی درک کنند، وجود دارد»؛ کما این که خودش همراه با *شادروان منوچهر ستوده* در یکی از همین گلگشت ها *۱۸ هزار کیلومتر راه* را برای دستیابی به اهدافش پیمود.
* ایرج افشار تلاش می کرد تا سفرنامه نویسی را به فرصتی برای توسعه ایده ایران به عنوان چارچوبی فرهنگی و تاریخی تبدیل کند و چهره ای اصیل و واقعی از ایران ارایه نماید. او تلاش می کرد تا مخاطب را از طریق تشویق به گل گشت در وطن، به گفت وگوی با ایران دعوت نماید و از این روست که پروژه او فراتر از «تماشا» و « ایرانگردی» است؛ به گونه ای که همواره در تلاش بود تا سفر را به سازه معرفت تاریخی هر ایرانی و غیرایرانی پیوند بزند و جالب این که برای این منظور دشوارترین و بی راهه ترین مسیرها را طی می کرد تا شناخت جامع تری پیدا نماید. خوشبختانه از ایشان ۴۲ سفرنامه مفصّل و ده ها یادداشت سفر و صدها عکس برجای مانده است.*
* زنده یاد ایرج افشار روش شناس حقیقیٍ مطالعات ایران در عصر ما بود که در طول شش دهه حیات فرهنگی در حال جست وجوی این مرز و بوم بود و امروز ما میراث دار یافته های او هستیم؛ میراثی که می تواند از طریق هنر، ادبیات، مطالعاتٍ اجتماعی، تاریخ، جغرافیا و حتی علوم و ریاضی وارد کلاس های درس شود و به تقویت هویت ملی و دینی دانش پژوهان بیفزاید.*
* راهش پر رهرو و نامش جاودان باد*
* داستان گردآوری، آرشیو و دیجیتالی ساختن برنامه گل های رادیو ایران*
_ ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
* نسخه دیجیتالی مجموعه موسیقی گل های رادیو ایران به بایگانی صداهای جهان کتابخانه بریتانیا سپرده شد.*
برنامهٔ گلها به مدت ۲۳ سال از ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۷ از رادیو ایران پخش میشد. این برنامهها شامل *۸۵۰* ساعت مقدمه و شعرخوانی به همراه آواز بود. طراح اصلی آن، *داود پیرنیا* بود که علاوه بر داشتنِ شهرتی به سزا در امر قضا و سیاست، دانشمندی وطنپرست و فرهیخته به شمار می آمد. وی از سال ۱۳۳۵ به مدت *یازده سال* خود را تمام و کمال وقف تولید برنامهی گلها کرد.
پیرنیا بسیاری از بزرگان علم و ادب پارسی را به همکاری فراخواند.
علاوه بر دارا بودن این گنجینه عظیم از هنرمندان، بخت و اقبال نیز به یاری پیرنیا شتافت و وی را مشمول حمایت همهٔ جانبهٔ *نصرتالله معینیان* ، مدیرکل رادیوِ ملی ایران، نمود. *معینیان طی سالهای خدمت، انقلابیدر برنامههای رادیو ایجاد و آنها را از جنبهٔ تبلیغات صرف شرکتها و رجال سیاسی خارج کرد و تبدیل به ابزاری برای اشاعه فرهنگ و زبان پارسی نمود.*
برنامههای تولیدی پیرنیا در کانونهای شعر و ادب، مظهر فرهیختگی شناخته شدند؛ زیرا در ساخت آنها از ذخیرهٔ ارزشمند دیوان بیش از *۵۶۰* شاعر کهن و معاصر فارسی بهره گرفته شده بود؛ به گونه ای که از برنامه گل ها با عنوان *دایرةالمعارف موسیقی ایران* یاد میشود.
* برنامهٔ گلها نقطهٔ عطفی در تاریخ ادب و فرهنگ پارسی به شمار میرود؛ زیرا شعر و شاعران و موسیقی و موسیقیدانان را ارزشی والا بخشید.*
هنگامی که موسیقی در مناسبتهای خاص اجرا می شد، اغلب مردم جایگاه موسیقی دانان را نازل می دانستند و کسی به ارزش و جایگاه هنری آنان واقف نبود؛ اما به دلیل کیفیت بالای این برنامه، دیدگاهِ طبقاتِ جامعه نسبت به موسیقی و موسیقیدانان و خوانندگان تغییری کلی یافت.
برنامهٔ گلها چنان اشتیاق و تغییری در زندگی جامعهٔ آن روز ایران ایجاد کرد که بسیاری برنامهٔ روزانهٔ خود را به گونه ای تنظیم میکردند که با زمان برنامهٔ گل ها در رادیو همخوانی داشته باشد تا آهنگهای مورد علاقهٔ خود را از دست ندهند و بتوانند آنها را ضبط کرده و با دوستان و آشنایان گوش دهند و لذت ببرند.
برنامهٔ گلها در حفظ و دمیدن حیاتی نو در کالبد موسیقی و شعر بومی و کلاسیک ایرانی نقشی اساسی داشت. این سبک شعر و موسیقی از سوی بیگانگان داخلی و خارجی در معرض تهدیدی جدی بود؛ زیرا آنان در مسیر نوسازی ایران، بر فرهنگ و سنتهای ایرانی و راه و رسم کهنِ عاشقی قلم بطلان می کشیدند.
*یکی ازمهم ترین دستاوردهای برنامه گلها در جامعهٔ ایران که در دهه های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ درصد بیسوادی به ۸۵ در صد می رسید، تلفیق شعر و موسیقی و عادت دادن مردم به شنیدن شعر و موسیقی خوب بود. این برنامه با یادآوری و معرفی بیش از ۵۶۰ شعر فارسی (از قدیم تا جدید)، باعث شد مردم به گونهٔ ای گسترده به عمق و غنای میراث ادبی خود پی ببرند. بر اثر پخش این اشعار از رادیو، علاقه به ادبیات کلاسیک فارسی جانی تازه یافت و تقاضا برای انتشارِ دیوان های شاعران که سالها مهجور مانده بودند و دیگر چاپ نمیشدند، یا کیفیت چاپ و نشر آنها پایین بود، ناگهان بالا رفت و کتاب فروشیها و مراکز توزیع و چاپ و نشر از میزان اقبال عمومی برای خواندن این کتابها در شگفت ماندند.*
* به دلیل ارزش و اهمیت تاریخی این برنامهها خانم ین لویسُن آمریکایی که با همسرش از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ در شیراز اقامت داشت و هر دو عاشق تمدن و فرهنگ ایران شده بودند، با گردآوری برنامه های گل ها از سراسر جهان و سازماندهی و دیجیتالی کردن آن ها و به رایگان در اختیار گذاردن برای همگان، کاری کارستان کرد.*
بر این اساس *«پروژهٔ گلها»* در سال ۱۳۸۶ به گونۀ آزمایشی و با همکاری و حمایت بنیاد میراث ایران و پژوهشگاهِ مطالعات ایرانی بریتانیا و بخشِ موسیقی *دانشگاهِ سوآس* (SOAS) *و با استفاده از کمک هزینهٔ کتابخانهٔ بریتانیا برای برنامههای بایگانی شدۀ در معرض خطر* (Endangered Archives Programme)، *سرانجام توانست آرزوی این چهره فرهنگ دوست را جامۀ عمل بپوشاند.*
او می گوید: «دو سال پس از آن ( ۱۳۸۷ و ۱۳۸۸) مسافرتهای زیادی به ایران، فرانسه، آلمان، کانادا و آمریکا داشتم و در طی این سفرها به جمعآوری برنامههای گلها پرداختم و البته از کمکهای بیشائبه و بیدریغ بسیاری از مجموعه دارانِ دولتی و غیر دولتی نیز بهره بردم. *سرانجام در ۱۳۸۸ نسخهٔ دیجیتالی کامل مجموعهٔ گلها را به بایگانیِ صداهای جهانِ کتابخانهٔ بریتانیا (British Library’s World Sound Archive) سپردم».*
* خدا را سپاس که با همت این بانوی عاشق و فرهیخته، تمامی برنامه گل ها به همراه اطلاعات مربوطه در آدرس زیر قابل شنیدن و دانلود است:*
*https://digital.library.yorku.ca/node/125*
* لزوم خوانشی نو از اندیشه های دکتر کاظم معتمدنژاد*
_ ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
۱۴ آذرماه ۱۳۹۲ *دکتر کاظم معتمدنژاد* به میهمانی خاک رفت و دست علاقه مندان از وجود پُرثمرش کوتاه شد؛ اما خوشبختانه آثار ارزشمند این چهره درخشان علمی، راهنمای ماست تا ظرفیت های ارتباطات اجتماعی را در مسیر توسعه پایدار کشورمان آشکار سازیم.
دوستداران ایشان سال گذشته به مناسبت دهمین سالگرد فقدانش در خانه اندیشمندان علوم انسانی، مراسم یادبودی برپا کردند و به بازخوانی دیدگاه های او پرداختند.
در این یادداشت با اشاره به برخی از موارد مطرح شده در گردهم آیی یاد شده، *لزوم خوانشی نو از اندیشه های دکتر معتمدنژاد* را مطرح می سازم.
* بازخوانی اندیشه و دیدگاه دکتر معتمدنژاد منحصر به ماندن در گذشته و بیان خاطرات نیست؛ چون تاریخ و بازگشت را با دو رویکرد میتوان دنبال کرد؛ یکی از آن ها بیان خاطرات است؛ اما عدهای هم مثل فردریک جیسون معتقدند که باید از خاطرهها گذشت و به سمت آرمان ها رفت؛ به بیان دیگر باید تاریخ را براساس آرزوها خواند. بر همین اساس می توان گفت: «گذشته، چراغ راه آینده است».*
* دکتر معتمدنژاد سپهر ارتباطات را، جهانی گشوده به سوی جهان های دیگر می دید و از آنجا به تاریخ، فرهنگ، سیاست، اقتصاد، حقوق و جامعه پنجره هایی می گشود.*
مدام در پی آن بود که *وسایل ارتباط جمعی* را در قالب *تاریخ اجتماعی آن ها* معرفی کند؛ زیرا به نظر او رسانه ها جدا از محیط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی شان کارکرد ارتباطی ندارند.
اندیشه او نه با « *انقلاب توقعات فزاینده* » در جامعه همسو شد و نه از « *سرخوردگی های فزاینده* » سربر می آورد. *آرام و عقلانی راه می جُست و پُل می ساخت و برنامه های کلان را مهندسی می کرد. فکرش بزرگ بود و گام هایش کوچک؛ آرمان هایش بلند بود و امیدش مداوم. فاصله میان «آکادمی»، «جامعه»، «نهادهای مدنی» و «دولت» را کوتاه می ساخت و از همین راه دامنه علوم ارتباطات را در ایران I وسیع می کرد.*
دانش استاد بهنگام و روش او گشاینده افق های وسیع به سوی دانایی بود؛ *اما بزرگ تر از آن ها، منش «معلمی» اش بود.* به معنی دقیق کلمه، *شاگردپروری* کرد و صاحب سبک پرورش داد و در این راه، بازنشستگی و حتی مرگ نقطه پایانی در این روند نبود، بلکه آغازی بر حضور برجسته تر او در کسوت آفرینندگان آثار بود. *به گفته بوردیو، باید امید داشت که «وارثان» و بازتولیدکنندگان دانش نیز توفیقی چون او بیابند و اندیشه و راهش را همچنان گشوده نگاه دارند.*
مهمترین آرزوی دکتر معتمدنژاد این بود که منظومه ارتباطات در ایران شکل بگیرد تا بتواند به حل و فصل مسائل جامعه کمک کند.( _دکتر هادی خانیکی_ )
*یکی از اقداماتی که باید در حق دکتر معتمدنژاد انجام دهیم، تبدیل ایشان به یک مکتب فکری و ارتباطی ایرانی است.*
مثلاً یک واحد درسی با عنوان *«آشنایی با اندیشه های دکتر معتمدنژاد»* می توانیم ایجاد کنیم. *به نظر می رسد تا ادبیات مکتوبی درباره ایشان تهیه و تدوین نکنیم، این گنج به تدریج فراموش خواهد شد.*
برای تحقق آرزوها، آینده را می توان ساخت. اگر استاد معتمدنژاد زنده بود، حتماً برای مباحث *هوش مصنوعی* و *متاورس* درسی با عنوان *” نقش ارتباطات در سلطه جهانی”* را آموزش می داد و اجازه نمی داد با آن ها هیجانی برخورد کنیم، *بلکه می پرسید چرا به وجود آمدند؟ و برای این منظور نظریه پردازی می کرد.* ( _دکتر یونس شکرخواه_ )
دکتر معتمدنژاد که فروتنی اش برخاسته از اعتماد به نفس بالای او بود، همیشه حرف های سازنده می زد. در واقع نکته های ایجابی که مطرح می کرد، درون آن انتقادهایی هم به همراه داشت. *راه اصلاح جامعه را اصلاح رسانه می دانست و معتقد بود بدون اصلاح صدا و سیما به عنوان رکن اساسی در جامعه و اصلاح نظام مطبوعات و فضای مجازی امکان تغییر چشمگیر را نمی توانیم داشته باشیم.* ( _مهندس عباس عبدی_ )
* مردان بزرگ نه تنها خود قدم در راه میگذارند و آن را برای دیگرانی که قرار است پا جای پای آنها بگذراند، هموار میسازند؛ بلکه از حیث دانش، منش و عملکرد، الگوهایی را بر پا میدارند که نقشه راه آیندگان می شود و نقش دکتر معتمدنژاد را در حوزههای نظری، عملی و حرفهای روزنامهنگاری و ارتباطات باید از این منظر به داوری نشست.*
*اگرچه ۱۱ سال است که دیگر در میان ما نیست؛ اما اندیشه های او برای نهادینه ساختن ارتباطات همچنان پویاست. پس، بکوشیم دیدگاه های او را در عرصه پژوهش های ارتباطی از یک سو و مطالعات روزنامه نگاری از دیگر سوی عملی کنیم و تحقق بخشیم.*
*دکتر کاظم معتمدنژاد یک شخص نیست، یک «راه» است؛ راهی که او سنگلاخی هایش را طی کرده و اینک فرمان را دست ما می دهد تا ادامه دهنده مسیرش باشیم: راهی که اخلاقی زیستن و اخلاقی ماندن، مهم ترین شرط عبور از آن است.* ( _دکتر مهدی فرقانی_ )
* به روانش درود می فرستیم و از خداوند متعال توفیق تداوم راهش را خواستاریم.*
* به یاد علامه محمد تقی جعفری که زندگی اش برای همه درس آموز بود*
_ ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
از مرداد ۱۳۰۴ تا آبان ۱۳۷۷، ایران سرمشقی گرانقدر را به نسل جستجوگر و دانش پژوه معرفی کرد که در همه مراحل حیات پُربارش، لحظه ای از آموختن و تحقیق باز نایستاد و بزرگ ترین اثر او نحوه زندگی اش بود.
*زنده یاد علامه محمدتقی جعفری از جمله روحانیانی به شمار می رفت که سیر و سلوک عرفانی را نه فقط برای وعظ که با زندگی اش به معنای واقعی درآمیخته بود.*
دانش بالا، سعه صدر و احاطه به متون مذهبی و ادبی؛ به ویژه نهج البلاغه و مثنوی معنوی از وی چهره ای دلپذیر ساخته بود؛ به گونه ای که عوام و خواص، فراخور برداشت خود از شنیدن سخنانش که با لهجه ای شیرین درآمیخته بود، لذت می بردند.
علاوه بر آن، این چهره فرزانه رفتار اخلاقی فاخری را به یادگار گذاشته که در حافظه علاقه مندانش ثبت و ضبط گردیده است. ذکر چند نمونه از آن ها خالی از لطف نیست.
یکی از پژوهشگرانی که با ایشان همنشینی داشته، گفته است: «وقتی کنگره هفتصدمین سال مولوی در دانشگاه تهران برگزار شد، برگزار کنندگان به عمد یا به سهو از استاد جعفری به عنوان یک محقق ایرانی مثنوی دعوت به عمل نیاوردند. علامه خطاب به ما که بسیار ناراحت شده بودیم، به آرامی گفت: «بروید سخنرانی ها را گوش کنید و در پی مطالب باشید، نه در پی شخص و نام»
به یاد دارم در این کنگره، *زنده یاد مجتبی مینوی* در متن سخنرانی خود از نظر نسخه شناسی شک داشت که در بیت اول مثنوی، بشنو از نی چون *«حکایت»* می کند درست است یا بشنو از نی چون *«شکایت»* می کند؟ من وقتی موضوع «حکایت» و «شکایت» را با ناراحتی و طنز نقل کردم، *ایشان گفت: آقای مینوی در واژه شناسی و نسخه شناسی استادی بزرگ هستند. صحیح نیست به تحقیر از او یاد کنی! اگر از این که مرا دعوت نکرده اند، آزرده خاطر هستی، نباید نسبت به کسانی که دعوت شده اند، بی حرمتی کنی! حالا به من بگو آیا در جلسات کنگره، آوای « نی» را شنیدی یا نه؟ گفتم: نه. گفت: اگر صدای «نی» را شنیده بودی، نه در پی «شکایت» بودی و نه «حکایت !» من همان جا منقلب شدم و بی اختیار گریستم.*
یکی دیگر از نزدیکان علامه جعفری این خاطره را از استاد بیان می کند: «سال ها پیش، در تهران باران شدیدی آمد که به سیل تبدیل شد و تمام جوی ها را آب گرفت. در خیابان خراسان توله های یک سگ از سرما و ترس سیل، به گوشه ای خزیده بودند و سگ مادر با ترس و اضطراب می رفت و تک تک آن ها را از آب بیرون می آورد. این در حالی بود که با این سیل شدید، احتمال غرق شدن آن ها زیاد بود. *علامه جعفری با دیدن این صحنه، بی تاب شد و از افرادی که بی خیال به صحنه نگاه می کردند، درخواست کرد جلوی آب را ببندند تا این سگ (مادر) بتواند توله های خود را از سیل نجات بدهد. ایشان وقتی دید مردم بی اعتنا هستند، آن قدر اصرار کرد و داد و فریاد به راه انداخت، تا این که مردم مجبور شدند با یک چوب بزرگ، مسیر آب را منحرف کنند تا سگ (مادر) بتواند به راحتی توله های خود را نجات دهد.»*
*حجة الاسلام دکتر ناصر رفیعی* استاد حوزه و دانشگاه که برای اکثر مردم نام آشناست، طی یک سخنرانی به مناسبت میلاد خجسته *رسول گرامی اسلام (ص)* در سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی به نقل از *دکتر محمد رضا هاشمی گلپایگانی وزیر علوم، تحقیقات و فن آوری چهار ساله دوم ریاست جمهوری شادروان آیت الله هاشمی رفسنجانی* بیان داشت که در زمان مسئولیت ایشان، وزارت علوم برای ساختن یک مجتمع بزرگ علمی با معمار و ناظر ایرانی، از یک گروه کارگر افغانی دعوت به همکاری نمود. این گروه که اهل تشیع بودند، در قراردادی که تنظیم شد، *یکی از شرط های خود را برپایی مراسم عزاداری طی دهه اول ماه محرم در مکان مجتمع ذکر کردند که مورد توافق قرار گرفت.*
ایام عزاداری که فرا رسید، یک شب آقای وزیر با قصد کنجکاوی به مراسم عزاداری آنان می رود و مشاهده می کند که کارگران خسته افغانی توأم با خواب آلودگی پای سخنرانی روحانی نشسته اند و مخاطبان فعالی به چشم نمی خورد.
*دکتر هاشمی گلپایگانی شباهت عجیبی بین سخنران مجلس با علامه جعفری مشاهده می کند تا این که با کمی دقت یقین حاصل می کند او خود علامه است!!*
در پایان سخنرانی وزیر شگفتی خود را از حضور ایشان و ایراد سخن در این جمع بیان می کند. *علامه جعفری می گوید: «منتظر تاکسی بودم؛ دو نفر از این کارگران نزد من آمدند و برای سخنرانی دهه اول محرم دعوت به عمل آوردند. از آنجا که احساس کردم عمل آنان خالصانه، برای رضای خدا و از سرٍِ ارادت به سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) می باشد، بی درنگ پذیرفتم.»*
* این سیره و منش، نیاز مبرم جامعه ماست تا با اتکا بر آن، بتوان اخلاق علمی را در میان همه مردم؛ به ویژه دانش پژوهان نهادینه کرد.*
*به روان تابناک اش درود می فرستیم و نام و یادش را در آستانه صدمین سالگرد تولدش گرامی می داریم.*
* گُلی به جمال رئیس جمهور فرهنگ دوست*
* به بهانه دیدار دکتر پزشکیان با استاد محمد علی موحد در هفته کتاب و کتابداری*
_ ابراهیم جعفری_
_دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
_*«سیاستمداران، میهمان و اهل فرهنگ و هنر میزبان تاریخاند»*_
روز جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ *دکتر مسعود پزشکیان رئیسجمهوری ایران به اتفاق دکتر سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی* به دیدار *استاد محمدعلی موحد* رفت که ادیب، حقوقدان، کارشناس نفت و در یک کلام منشوری چندوجهی است و جدا از مولاناپژوهی و تاریخدانی، متخلق به فروتنی و تواضع می باشد. این عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی تالیفات متعددی در زمینه های یادشده دارد.
خوشبختانه این چهره درخشان علمی و فرهنگی سال گذشته پا به *۱۰۰ سالگی* گذاشت. به همین مناسبت فرخنده، مراسم شایستهای به همت *مجلۀ بخارا* برای او در محل دایرةالمعارف اسلامی برپا شد و هزاران تن خود را به دارآباد رساندند تا در جشن صدمین سالگرد زندگی اش شرکت کنند.
نکوداشت مقام علمی استاد محمد علی موحد برخاسته از ضرورت توجه به مقام و منزلت دانش و دانشمندان است. خداوند پایگاه مومنان و دانشمندان را رفعت بخشیده و *رسول گرامی اسلام (ص)، عالمان را در زمین مثل ستارگان در آسمان موجب یافتن راه درست می داند و برتری عالِم را بر عابد به برتری ماه بر ستارگان دیگر در شب چهاردهم تشبیه کرده است.*
*به گفته امیر مومنان حضرت علی ( ع ) «شناخت مقام علم، خود مرتبه ای از طاعت است» و هرکس به دانشمندی احترام گذارد، مانند حرمتی است که به پروردگار خود گذارده است؛ بنابراین عزت و تکریم اندیشمندان باید به عزمی ملی و رویه ای عمومی در جهت شکوفایی و بالندگی علمی کشور منجر شود.*
از سوی دیگر فراهم آوردن زمینه های فرهنگی و اجتماعی رشد و شکوفایی علوم، توسعه علمی را به همراه می آورد *و این ایده زمانی اجرایی می شود که در همه جای جامعه، دانشمندان و محققان و متفکران قدر ببینند و بر صدر نشینند.* نمی توان مصرف کننده محصول علم بود و مسیر دشوار و طولانی تولید آن را ندید و پاس نداشت. دانش حاصل عمر و ایثار دانشمند و دست و پنجه نرم کردن او با مشکلات و دشواری های گوناگون زندگی است. پس *" عالم "* را باید شناخت و حرمت نهاد تا جریان علم زنده بماند و همه گیر شود.
* با عنایت به موارد بالا می توان حضور بانشاط و ارزشمند رئیس جمهور محترم را در محضر استاد محمد علی موحد مورد ارزیابی قرار داد.*
استاد موحد در بدو ورود رئیس جمهور به منزل ایشان که سرشار از صفا و صمیمیت بود، اظهار داشت: *«من متعجبم که با این همه گرفتاریها لطف کردید و وقت گذاشتید.» و در ادامه افزود: «آدم از آقای پزشکیان رایحه صداقت استشمام میکند.»*
این استاد فرزانه همچنین خاطرنشان ساخت که ما دل مان همیشه با رئیس جمهور است و میدانیم که در چه وضعیت خطیری کار میکنند و چه امواج سهمگینی وجود دارد. خیلی کارها دست ما نیست؛ اما باید به وظیفه خودمان درست عمل کنیم. *آدم باید جوابگوی خودش باشد؛ اگر توانست به خودش پاسخگو باشد، سربلند خواهد بود.*
دکتر پزشکیان در گزارش روز جمعه خود ( ۲۵ آبان ماه ) در کانال تلگرامی *دغدغه های مسعود* آورده است:
«امروز را فرهنگی بستیم و همراه صالحیهای دولت بودیم. فرصتی دست داد تا جناب آقای [محمدعلی] موحد [حقوقدان، مورخ، عرفانپژوه و ادیب] را ببینم و حال و احوال ایشان را جویا شوم. از چهرههای فرهنگی ارزنده کشور هستند و در ایام انتخابات امسال هم از من حمایت کردند. خدا را شکر حالشان خوب بود. *دیدار با ایشان از اتفاقات بینظیر زندگیام بود* [گمانم ریاستجمهوری یک مزایایی هم داشته باشد]. با استاد ترکی هم صحبت کردیم؛ اما چون سیدعباس صالحی [وزیر فرهنگ] ترکی بلد نیست، برگشیتم به فارسی که حوصله آقای وزیر سر نرود. هرچه باشد ایشان برنامه را تدارک دیده بود. چند کتاب هم از استاد موحد هدیه گرفتم که واقعا روزم را ساخت.
استاد موحد در این ملاقات به یادماندنی به رئیس جمهور و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: « *ما در مقابل همین عقلی که خداوند به ما داده است، مسئولیم و بیشتر از آن هم مسئول نیستیم. خداوند که عقل کل را به ما نداده است. خداوند خواسته که هر کس در حوزه عقلی که به او داده شده، مسئول باشد. خدا شما را موفق کند، خیلی مشکل است، میفهمم».*
او سپس در این فضای بسیار دوستانه که بارها شوخیهای ملیحی با رئیسجمهور و وزیر فرهنگ رد و بدل میشد و فضا را از حالت خشک و رسمی خارج میکرد، خطاب به پزشکیان گفت: *«صوفیان در قدیم روزنامه داشتند؛ اما نه به معنی خبرهای روزانه. بلکه به عنوان نوشتن اعمال روزانه و قبل از خواب خود را محاکمه میکردند. این روزنامه در سطوح بسیار مهمی بود.»*
آقای پزشکیان!
*خدمت میکن برای کردگار*
*با قبول و رد خلقانت چه کار!*
* با این وصف رفتار دکتر مسعود پزشکیان و حضور او در خانۀ استاد محمدعلی موحد را باید ستود و دست مریزاد گفت.*
* جنبش جهانی کتاب در گردش*
*به مناسبت فرارسیدن هفته کتاب و کتابداری*
_ ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
* کنفوسیوس:« مهم نیست چقدر پرمشغله ای؛ باید زمانی را برای کتاب خواندن پیدا کنی و یا این که خود را در محاصره نادانی خواهی دید»*
*کتابهایتان را در مکانهای عمومی جا بگذارید و به عضویت کتابخانه رایگان جهانی درآیید. این خلاصه جنبشی فرهنگی به نام «کتاب در گردش» یا «Book Crossing» است.*
وقتی کتابی را که از آن خوشش آمده بود، تمام کرد، نفس عمیقی کشید. با حسی خوشایند، کتاب را روی نیمکت گذاشت. بلند شد و راه افتاد. چند قدمی که دور شد، برگشت و با لبخند نگاهی دوباره به کتاب انداخت. کتاب انتظار مخاطب جدیدی را میکشید..
کتابی روی نیمکت پارک، روی صندلی انتظار بانک، روی صندلیهای یک مرکز درمانی، روی صندلیهای مترو یا اتوبوس درونشهری، کنار باجه تلفن همگانی، حتی بین چیپس و بیسکویتهای یک سوپرمارکت! کتابی که قبلاً کسی آن را خوانده و تصمیم گرفته به خواننده ناشناس دیگری هدیه بدهد. رُمان، شعر، داستانهای کوتاه، مجموعهی یادداشت یا ...
جا گذاشتن کتاب در مکانهای عمومی رفتاری است که در آلمان، ایتالیا، فرانسه و ... رو به فزونی گذاشته است. کسی که کتابش را در مکانی عمومی رها میکند، هویت خود را آشکار نمی سازد و ادعایی هم بابت قیمت کتاب ندارد؛ اما یک درخواست از خواننده یا خوانندگان احتمالی بعدی دارد: *«شما نیز بعد از خواندن کتاب، آن را در محلی مشابه قرار دهید تا دیگران هم بتوانند از این اثر استفاده کنند.»*
*«رول هورنباکر»* نخستین کسی بود که این حرکت را انجام داد. او یک فروشنده رایانه در ایالت میسوری آمریکا بود و نام این رفتار را *Book Crossing* یعنی *«کتاب در گردش»* گذاشت.
این رفتار جدید را می توان به نوعی *«کمپین کتابخوانی»* یا *«کمپین به اشتراک گذاشتن کتاب»* در نظر گرفت؛ کمپینی که قادر است به مثابه یک پروژه فرهنگی جهانی قابل تأمل باشد.
وبسایت *Book Crossing* در توضیح فعالیتهای این گروه نوشته است: *«این یک کتابخانه جهانی است؛ شبکه اجتماعی هوشمندی که ادبیات را گرامی میدارد و به کتابها جان دیگری میبخشد.»*
*«کتاب در گردش»* به کتابها هویتی بیهمتا میبخشد؛ همانطور که کتابی از دست یک خواننده به دست دیگری میرسد، همه آنها را در یک فضای شبکهای به هم متصل میکند.
حالا رفتار مذکور به قدری در غرب رواج یافته که از ترکیه نیز سر درآورده است.
جهانگردی نقل کرده است: «در *ترکبوکو* ـ یکی از شهرهای ساحلی ترکیه کنار دریا قدم میزدم که کتابی روی شنها توجهام را جلب کرد. فکر کردم حتماً صاحب کتاب فراموش کرده آن را با خود ببرد. کتاب را برداشتم و همینکه چشمم به صفحه اول آن اُفتاد، از خوشحالی در پوست خودم نگنجیدم؛ زیرا یک نفر متن زیر را نوشته بود:
*«من این کتاب را با علاقه خواندم و آن را در همان مکانی که به آخر رسانده بودم، رها کردم. امیدوارم شما هم از این کتاب خوشتان بیاید. اگر آن را دوست داشتید، بخوانید و گرنه در همان نقطهای که پیدایش کردهاید، بگذارید بماند. اگر کتاب را خواندید شمارهای به تعداد خوانندگان اضافه کنید و با ذکر محل پایان مطالعه، در جایی رهایش سازید.»*
در همان صفحه، دستخط *«خواننده شماره سه در ترکبوکو»* توجه ام را جلب کرد؛ پس تا به حال سه نفر که همدیگر را نمیشناسند، این کتاب را خواندهاند. طبق اطلاعات موجود در همان صفحه، خواننده اول کتاب را در *استانبول* و خواننده دوم در شهر *بُدروم* مطالعه آن را به پایان رسانده و رهایش کرده بود.
برای این سنت جدید کتابخوانی یک سایت اینترنتی هم راهاندازی شده تا علاقهمندان بتوانند با عضویت در آن، به رهگیری کتابهایی که رها کردهاند، بپردازند. ( *_bookcrossing.com_* )
هدف گردانندگان سایت یادشده، *تبدیل کردن دنیا به یک کتابخانه بزرگ است.* از این به بعد اگر در کافه، لابی هتل یا سالن انتظار سینما کتابی را پیدا کردید، تعجب نکنید؛ چون ممکن است با یک جلد *«کتاب در گردش»* روبرو شده باشید. بیایید ما هم از همین حالا شروع کنیم.
اعضای *«کتاب در گردش»* هر سال در ماه آوریل یک گردهمایی جهانی نیز دارند که هر دوره در یک شهر برپا میشود. ملبورن استرالیا، گوتنبرگ سوئد، دوبلین ایرلند، واشنگتن آمریکا و آمستردام هلند از جمله شهرهایی هستند که طی سالهای اخیر میزبان کتابدوستان بودهاند.
هسته اصلی این جنبش در *سندپونیت* ایالت آیداهوی آمریکا واقع است؛ اما فعالیت آن بدون کمکهای داوطلبانه افرادی از ملیتهای مختلف جهانی امکان پذیر نیست.
*در سال ۲۰۰۴ میلادی فرهنگ لغت آکسفورد واژه book crossing را به فهرست واژگانش اضافه کرد و سال ۲۰۰۷ بود که سنگاپور عنوان اولین کشور رسمی کمپینی «کتاب در گردش» را از آن خود کرد.*
* امید که این فرهنگ در ایران گسترش یابد و کتاب عزیز و همراه همیشگی مان باشد.*
* دکتر مرتضی فرهادی پژوهشگری که مردم را آموزگار خود می داند*
* کنفوسیوس: «گذشته چون به یاد آید و فهم شود، دیگر گذشته نیست؛ بلکه آینده است»*
_ ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
نشست *جامعه شناسان ایرانی و جامعه ایرانی* روز نهم آبان ماه سال جاری (۱۴۰۳) به کنشگری *دکتر مرتضی فرهادی* اختصاص داشت و آثار ایشان؛ به ویژه کتاب *«صنعت بر فراز سنت»* مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
دکتر فرهادی ویژگی های نادر دارد که از جمله آن ها توجه عمیق به *میدان* است. میدان به هر جایی که تجربه واقعی انسان ها در آن رخ می دهد، اطلاق می گردد. *از این طریق ایشان علوم اجتماعی را محلی( Local ) کرده است.*
دکتر فرهادی معتقد است هر محل را باید بر اساس *پیشینه* و *فرهنگ بومی* آن مورد مطالعه قرار داد.
او فعالیت های *میان رشته ای* دارد و از این رو *فرارشته ای* کار می کند؛ هم روانشناسی و جامعه شناسی خوانده، هم ذائقه هنری دارد و هم شاعر است؛ به طوری که نشانه های آن در تمام آثار او نمایان است.
* دکتر فرهادی پژوهشگری است که دائماً مطالعات خود را مورد بازنگری قرار می دهد؛ بدین مفهوم که همواره سوال می کند که کجا هستیم و چه چیزهایی را از دست دادیم و تخریب کرده ایم؟*
*او جامعه شناسی مردم مدار است و مدام در حال آموختن از مردم است؛ به گونه ای که در آثار خود همواره از قول فلان کشاورز یا فلان مقنی یا ... سخن به میان می آورد.*
مفاهیم را از *گفت و گو با مردم* اخذ و تکمیل می کند و بر این باور است که *« مردم آموزگار ما هستند».*
دکتر فرهادی در این نشست اظهار داشت:
*پژوهشگری خویش فرما هستم*
*پژوهشگر خویش فرما صرفاً از ذهن و مغز خود فرمان می گیرد؛ به گونه ای که یک لحظه از تفکر و تحقیق باز نمی ماند.* متاسفانه ما در حال از دست دادن پژوهشگران خویش فرما هستیم و دیگر شاهد ظهور چهره هایی مانند *دهخدا* و *باستانی پاریزی* و... نیستیم.
*این تعبیر از علامه اقبال لاهوری را از یاد نبریم که پژوهشگر(خویش فرما) اگر شهید راهش نباشد، اسیر آن هست.*
در همین راستا ایشان از *۱۲ سال خانه نشینی* خودخواسته اش *به خاطر تمرکز بر این کتاب که مطالعه* آن را مانند نان شب برای همه علاقه مندان به ایران واجب می داند، سخن گفت و اظهار داشت طی این مدت نه تنها به سفری خارج از تهران نرفته؛ بلکه از حضور در تمام میهمانی ها و مراسم و حتی فرصت مطالعاتی خارج از کشور و ... به خاطر آن که زمان را برای تهیه و تدوین این کتاب از دست نداده باشد، صرف نظر کرده است!!
دکتر فرهادی در ادامه اظهار داشت: « *۵۰ سال پیش* در تک نگاره ها و مردم نگاری ها و در شعر هایم از درد بی آبی گفته ام که در کتاب *«بانگ آب و کَر آب»* و در مقاله ای با نام *«جنگ پنهان آب»* به چاپ رسیده است.
هم قبل و هم بعد از انقلاب چند وزارتخانه معاونت آب و صدها پژوهشگر و متخصص آب و خبره داشتند؛ اما دلیل آن که چرا متوجه نشدند؟، این بود که *به جای خویش فرما*، کارفرما داشتند. کارشناس اداری کارفرما مانند مرده شوری است که کاری به بهشتی و جهنمی بودن میت ندارد.
وی در ادامه افزود: ما از تولیدکنندگی پیچیده *«بُنه»* و *«واره»* به مصرف کننده کلان رسیدیم. واره یک تعاونی سنتی زنانه با قدمت حداقل *۷ هزارساله* است که تا همین ۵۰ سال پیش حیات داشته و در سال ۱۳۳۵ دو میلیون عضو داشته است.
*با این وصف نگاه دکتر فرهادی به سنت، موزه ای نیست و این نگاه را جفا به ایران و جهان سوم و حتی غرب می داند. به قول کنفوسیوس «گذشته چون به یاد آید و فهم شود، دیگر گذشته نیست؛ بلکه آینده است».*
* گذشته را برای این دوست داریم که گنجینه خلاقیت بشریت است.*
علاوه بر آن هم ما و هم جهان می توانیم به *پتانسیل فرهنگی* یکدیگر وصل شویم. منظور از پتانسیل فرهنگی، عناصری است که هنوز کارکرد دارد. پدران ما دیوانه نبودند که آب روی زمین را به زیرزمین آوردند و سرعت آب را کم کردند. متأسفانه ما در دوران مدرن، سد پشت سد ساختیم و این جزو بی راهه ها بود. *بنابراین شایسته است تجربه های گذشته را رایگان از دست ندهیم.*
آنچه در کتاب *«صنعت بر فراز سنت یا در برابر آن»* مورد تاکید قرار گرفته، این است که توسعه در دنیای غرب ریشه در سنت های شان داشته؛ *کما این که سنت های کشور انگلستان، خاستگاه انقلاب صنعتی بوده است؛* در حالی که متاسفانه اغلب تحصیلکردگان ما سنت را که *گنجینه تفکر و اندیشه نیاکان مان* می باشد، معادل"عقب ماندگی"، "خرافه گرایی"، "جمود فکری" و ... دانسته و آگاهانه و غیر آگاهانه در دام تئوری نوسازی گرفتار شده اند.
فراموش نکنیم که مستشرقین در جهت اهداف قوم مدارانه خود قلم بطلان بر سنت های جوامع شرقی کشیده و تنها راه پیشرفت کشورهای در حال توسعه را عمل به نسخه های مکتب نوسازی و راه طی شده خودشان می دانند.
* روحیه پژوهشگر خویش فرما که دکتر فرهادی سمبل آن است را، می توان در این بیت شعر سعدی یافت:*
*عشق داغی ست که تا مرگ نیاید، نرود*
*هر که بر چهره این داغ نشانی دارد*
* آبخوان داری میراث ماندگار زنده یاد دکتر آهنگ کوثر*
_ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
*دکتر آهنگ کوثر* پس از چند دهه مجاهدت علمی در زمینه تأمین آب و برجای نهادن مُدلی به نام *آبخوان داری* در راستای *توسعه پایدار کشاورزی ایران* ، در اولین روز آبان ۱۴۰۳ از خاکیان گسست و به افلاکیان پیوست.
قرار بود هفتم آذر ۱۴۰۳ همه دوستدارانش در شیراز گردهم آیند تا شکوهمندترین مراسم نکوداشتش را به چشم ببیند اما...
در ویژه نامه مجله *«طبیعت ایران»* سال ۱۳۹۹، در باره زندگی او نوشته شده: *«آهنگ کوثر انسان عجیبی است. این عجیب بودن را پدرش همان هشتاد واندی سال پیش دریافته بود! وگرنه چرا باید نامی غیرمتعارف با حال و هوای آن روزگاران را برای فرزندش انتخاب می کرد؟»*
در این نشریه از قول او آمده است: *«ما در پی ایجاد یک آرمان شهر کویری هستیم».*
*محمد درویش کنشگر فعال محیط زیست* در وصف دکتر کوثر نوشت: *«او یکی از ایرانی ترین فرزانه های روزگار ماست که می شناختم؛ مردی که عاشقانه سرزمین مادری اش را می ستود و هرگز حاضر نشد به ایران پشت کند. او با وجود آن که همه مدارج تحصیلی خود را از معتبرترین دانشگاه های ایالات متحده آمریکا اخذ کرده بود؛ اما زندگی مرفه و پیشنهادهای مدیریتی فریبنده را نپذیرفت و زندگی در یک کانکس را در بیابان های گربایگان فسا به منظور اجرای پروژه اش ترجیح داد تا به ما نشان دهد راه پایداری اندوخته های آبی کشور از مسیر آبخوان داری می گذرد نه سدسازی.*
آبخوان ها، لایههای زیرزمینی هستند که آب در آنها جمعآوری و ذخیره میشوند.
*او در این راه تا آنجا موفق بود که برنده جایزه جهانی قهرمان آب توسط سازمان ملل متحد شد و جنگلی باورنکردنی در بیابان های فسا آفرید و بیشتر از هر ایرانی دیگری برای حفظ موجودیت گنجینه های زیرزمینی آب ایرانیان تلاش کرد».*
دکتر کوثر معتقد بود در ایران بیش از *۱۴ میلیون هکتار* زمین های بسیار مناسب برای آبخوان داری وجود دارد. دست کم ۴ میلیون هکتار از دیم زارهای ما می توانند از آبیاری سیلابی همزمان با تغذیه مصنوعی آبخوان ها بهره برند. در یک چهارم سطح خشکی ایران، جای خالی برای انباشتن *۵۰۰۰ کیلومتر مکعب* ؛ یعنی بارندگی میانگین ۱۱ سال در ایران جا داریم و ارزش فضای خالی آبرفت های ما بر اساس دلار آمریکایی سال ۱۳۹۴ افزون بر ۱۲ تریلیون بود.
*از یاد نبریم که سی هزار کاریز متروکه داریم که بنای آن ها بر پایه ارزش دلار آمریکایی سال ۱۳۹۴، بالغ بر ۵۰ میلیارد می گردید.*
دکتر کوثر معتقد بود که با آبخوان داری و آبخیزداری می توان کشور را از کم آبی و بحران غذا نجات بخشید. هزینه آبخوان داری بسیار کمتر از سدسازی است؛ اما افسوس که تا کنون اندیشه های ژرف و والای آن مرد بزرگ مورد توجه سیاستمداران قرار نگرفته است.
*دکتر کوثر باور داشت که سیل نفرین و بلا نیست، بلکه نعمت و فرصت برای سیراب نمودن زمین تشنه ایران و جلوگیری از فرسایش خاک ارزشمند آن است. بر این اساس « اجرای طرح های کوچک آبخوان داری، یکی از سبزترین دانش ها و فنون بومی برای توسعه پایدار در کنار روستاها و مصرف بخردانه آب است که می تواند در وارونه کردن روند مهاجرت به سوی شهر ها موثر باشد؛ از این رو آبخوان داری را گزینه ای منطقی در برابر بنای سد های بزرگ می دانست» که باید فرهنگ آن را در جامعه نهادینه کرد.*
زندگی دکتر کوثر وقف آرمانی شد که دهها سال از زمانه خود جلوتر بود و برای جماعت فنسالار حاکم، *«آهنگ»اش* ناموزون و گوشخراش بود؛ *اما آثار مشهود اجرایی کردن نظریاتش به ما آموخت که با احترام به قوانین طبیعت، میتوان در دل کویر هم «کوثر» به ارمغان آورد.*
دکتر کوثر به عنوان یک دانشمند مسئول، در طی سال های متمادی که با صبر و بردباری فراوان همراه بود، با بیابانی خشک در منطقه گریبایگان فسا آنچنان مأنوس گشت *که توانست سیل " ظاهراً بلا و مصیبت " را با پخش روی آبرفت های درشت دانه در ریگزارها، به آرامشی حیات بخش در جهت احیاء اکوسیستم و تنوع زیستی و ... فراخواند و بارقهٍ امیدی برای نسل حال و آینده در جهت مبارزه با خشکسالی به وجود آورد.*
از او این جمله به یادگار مانده است که می تواند چراغ راه باشد: *«خدای را سپاسگزارم که نعمت های بی کران سیلاب و آبرفت درشت دانه را به ما ارزانی داشته است».*
دکتر کوثر دانشمندی فرزانه و آگاه بود که با عشق و علاقهای وافر به میهن، تمام عمر خود را وقف خدمت به این آب و خاک کرد. او نه تنها دانشمندی برجسته، بلکه هنرمندی بود که با قلم و اندیشه خود، سیمای زیبایی از ایران را به تصویر کشید.
اگرچه فقدانش ضایعه است؛ اما امیدوارم بتوانیم *خدمات ارزنده و فرانسلی* او را با نگاه *«ملی»* بسنجیم و از راهکارهای علمی و مسیر سختی که در راه رسیدن به اهدافش پیمود، بیاموزیم و چراغ راه آیندگان سازیم.
*آهنگِ دلسوزانهاش برای سرزمین عزیزمان پایدار، کوثر زیست محیطی اش جاودان و راه سبزش پررهرو باد!»*
* ای بخارا شاد باش و دیر زی*
_*✳️به مناسبت نام گذاری دبیرستان دخترانه ای به نام «علی دهباشی بخارا» در استان ایلام*_
_ ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
*«مدرسه علی دهباشی بخارا»* نام دبیرستان ششکلاسه دخترانهای است که به همت *«انجمن حمایت از توسعه فضاهاى آموزشی و فرهنگى حامی»* و دو نفر از پشتیبانان قدیمی آن؛ *افسانه هدایتی و همسرش مجتبی محمودهاشمی* در شهر *ماژین* ؛ یکی از زیرمجموعه های *شهرستان درهشهر استان ایلام* ، آغاز به کار کرد و در ۲۸ مهرماه ۱۴۰۳، آیین افتتاحیه آن برگزار شد.
نامگذاری این دبیرستان بهنام *علی دهباشی* ؛ روزنامهنگار، ادبپژوه، نویسنده و سردبیر مجله *«بخارا»* در مسیر قدردانی از زحمات مردی است که سال های متوالی بدون هیچ ادعایی خدماتی ارزنده به فرهنگ و هنر ایرانزمین ارائه کرده است.
دهباشی برخاسته از نسل مقاومت و راوی رویدادهای فرهنگی، ادبی و هنری این سرزمین است که عاشقانه در عرصه فرهنگ گام برمیدارد؛ اما خسته نمیشود.
یک بار در پایان نکوداشتی که به پاس تلاش های فرهنگی او برگزار شده بود، گفت: *«آنچه سخنرانان در وصف بنده گفتند، قدردانی از فرهنگ ایران است که من فرزند آن هستم؛ این تعریفها مرا دچار خودشیفتگی نمیکند.»*
علی دهباشی را بسیاری *آینه فرهنگ ایرانزمین* در ۴۰ سال اخیر میدانند که میکوشد آموختهها و اندوختههایش را به اشتراک بگذارد تا نسل امروز هویت خویش را در فرهنگ این مرز و بوم جستجو کند. *مجله بخارا* و نیز برگزاری مراسم *شب های بخارا* نماد برجسته این کُنشگری است.
علی دهباشی یک نام نیست؛ بلکه پُلی است که انسان ایرانی را به فرهنگ میرساند؛ به گذشته پرافتخار سرزمینی که عناصر فرهنگیاش همیشه از میان خاکستر و ویرانی همچون ققنوسی دوباره سر برکشیده است و این علی دهباشی است که با *«بخارا»* به یادمان میآورد که هنوز در جایی چراغی روشن است.
نگاهی به کارنامه او در چند دهه گذشته کافی است تا دریابیم دهباشی چه فرزند خلفی برای میراث پیش از خودش می باشد. او کسی است که سنت مجلاتی همچون *«سخن» زندهیاد دکتر خانلری* را با *«کِلک»* ، *«سمرقند»* و *« بخارا»* زنده نگه داشته است.
اگر او نبود زمانه ما چه یادگاری برای نسلهای بعد، از فرهنگ جاری در سالهای اخیر داشت؟
در آن سالهایی که کسی از *سهراب شهید ثالث* خبر نداشت، چه کسی جز علی دهباشی هنر ارزنده او را به یادمان آورد؟ چه کسی توانست حرفهای *اسماعیل فصیح* را در قالب گفت و گو برای ما ثبت و ضبط کند؟ *و اگر بخارا نبود «پارههای ایرانشناسی» زندهیاد ایرج افشار چگونه به دست ما میرسید؟*
دهباشی واسطه پیوند فرهیختگان زبان پارسی در اقصینقاط جهان است؛ به همین دلیل می توان گفت او پیش از آن که روزنامهنگار، نویسنده، پژوهشگر و فعال فرهنگی باشد؛ عاشقی است که شعله زندگیاش بر سر کلمات میدرخشد.
دهباشی که از سال ۱۳۶۹ به مدت هفت سال سردبیر ماهنامه *«کِلک»* بود، از شهریور ۱۳۷۷ سردبیری مجله *«بخارا»* را برعهده گرفت. یکی از مهم ترین فعالیتهایش در طول سالهای اخیر، پاسداشت اهالی فرهنگ؛ به ویژه آنان که نسل جوان امروز از مجاهدت های علمی شان بی خبرند، در قالب *« شبهای بخارا»* بوده است.
از جمله کسانی که دهباشی، آثار قلمی و چهره آنان را از زبان اندیشمندان در آینه فرهنگ نشان داده است، میتوان به *«جشن هشتادسالگی رضا سیدحسینی»، «جشن پنجاهمین سال فعالیتهای هنری زنده یاد کامبیز درمبخش»، «جشن صدوبیست سالگی تولد ملکالشعرای بهار»، «جشن هشتادسالگی زنده یاد باستانی پاریزی» و...* اشاره کرد.
برگزاری نخستین شب از این شبها به ۲۲ دیماه ۱۳۸۴ برمیگردد که در خانه هنرمندان برگزار شد و به بزرگداشت *رابیندرانات تاگور، شاعر بزرگ هند و برنده جایزه نوبل* اختصاص داشت.
باید بپذیریم که ما در شناساندن بزرگان و آثار آنان به نسل جدید کوتاهی کردیم؛ اما خوشبختانه علی دهباشی با برپا کردن شبهای بخارا کمر به جبران این کمبودها بسته است.
به یادآوریم در شبی که به فرخندگی ۱۰۰ساله شدن محمدعلی موحد برپا شد، استاد از بانی مراسم با تعبیر *« امیر_بخارا»* یاد کرد که به نظر می رسد بهترین وصف برای شخصیت او باشد.
طی صحبت افسانه هدایتی و مجتبی محمودهاشمی با علی دهباشی، او ابتدا با ثبت این مدرسه بهنام خودش مخالف میکند و پیشنهاد میدهد نام *«مجله بخارا»* بر آن گذاشته شود و نتیجه نهایی قید نام *«علی دهباشی بخارا»* بر مدرسه مذکور میشود که از ابتدای مهرماه آغاز بهکار نمود.
*به حُسن انتخاب این زوج فرهیخته در حق شناسی از علی دهباشی به عنوان آینه فرهنگ ایران تبریک می گوییم.*
*در پایان شاید بازگشت به آرزوی ماندگار خداوندگار سخن، پدر شعر فارسی رودکی بزرگ، بهترین آرزو برای علی دهباشی باشد. پس جا دارد که ما نیز آرزو کنیم «ای بخارا شاد باش و دیر زی» که چشمان عاشقان ایران فرهنگی به حیات و تلألو تو زنده و روشن است.*
* شیدای زمانم ...*
_*به یاد امین الله رشیدی؛ خنیاگر ستاینده زندگی*_
_ ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
*امین الله رشیدی* ، خواننده پیشکسوت موسیقی ایرانی و از طراحان معتبر فرش، در ۹۹ سالگی درگذشت. او در تمام سال های حیاتش با امید زندگی کرد و حتی فیلمی که از آخرین روزهای زندگی اش روی تخت بیمارستان در فضای مجازی منتشر شده، از اشتیاق او به زندگی و هنر حکایت می کند.
رشیدی در این فیلم ترانه ای را زمزمه می کند که به عنوان آخرین تصویر از اجرایش به یادگار مانده است. او آدم خاصی بود و می گفت: *«عدد شناسنامه ام را قبول نمی کنم. شما هم مثل من با طفل درونتان بسازید و با او درخور باشید.»*
*این خنیاگر ستاینده «زندگی»* که قریب یک قرن نفس کشید، بیش از *۸۰ سال* با شعر کلاسیک فارسی، خوانندگی و نواپردازی، نویسندگی، طراحی نقوش قالی و... در پویایی مداومی زندگی کرد.
*این هنرمند شادمانه و شاکر زیست و ما را بر مرگ او دریغی نیست. افسوس بر ماست اگر نتوانیم چون او زندگی کنیم.*
رشیدی را می توان هنرمندی *نوگرا* در متن سنت موسیقایی ایران دانست؛ کسی که همواره سعی داشت خود را در بند سنت ها محصور نکند و تعصب بی جا مانع از نوآوری های هنری اش نشود. با این وصف رشیدی دوست داشت مردم قدر گنجینه اش را بدانند.
این چهره وارسته با این که عاشق موسیقی بود، اواخر دهه ۱۳۷۰ با انتشار آلبوم هایی همچون *«عطر گیسو»* به صحنه بازگشت و به شدت مورد استقبال مردم قرار گرفت و آثار دیگری را نیز منتشر کرد. رشیدی طی مصاحبه ای درباره سال هایی که از فضای موسیقی دور مانده، گفته بود: *«من از دوره جوانی تا امروز از خودم مراقبت کرده ام و احساس یک جوان ۳۵ ساله را دارم. دوست دارم تا ۱۰۰ سالگی برای مردم بخوانم؛ اما مافیای موسیقی امثال مرا پس می زند.*
*دست های پشت پرده هر روز یک خواننده جدید معرفی می کنند؛ اما صدای آنان در ذهن مردم نمی ماند. کجاست آن تصنیف هایی که در سال های دور ساخته می شد و هر شنونده ای را به خدا نزدیک می کرد.»*
یکی از نکات عجیب زندگی هنری رشیدی بازگشتش به صحنه کنسرت در *۸۹ سالگی* بود. او در سال ۱۳۹۳ ابتدا در اصفهان و سپس تهران روی صحنه رفت. در این کنسرت ابتدا ویدئوکلیپ *«دریا»* یکی از مشهورترین آهنگ های او پخش شد. وقتی روی صحنه رفت و حاضران ایستادند و تشویقش کردند، گفت: *«من متولد کاشان هستم. در آن شهر کویری فقط یک نهر آب وجود داشت و هیچ تصوری از دریا نداشتم، تا این که در یک سفر با چند نفر از دوستانم از سمت جاده چالوس به دریا رسیدیم. من با دیدن دریا، تحت تاثیر رفتار متضاد طبیعت قرار گرفتم و آهنگ و ترانه دریا را ساختم.»*
از ویژگی های متمایز رشیدی، توانایی او در *ترکیب موسیقی سنتی و نوین ایرانی* بود.
او نه تنها به آوازهای سنتی مسلط بود، بلکه سعی کرد با استفاده از نوآوریهای موسیقایی، صدای خود را به سبکهای مختلف نزدیک کند.
صرف نظر از فعالیتهای هنری، امینالله رشیدی در جامعه هنری فردی بسیار محترم و متواضع شناخته میشد. او تا آخرین لحظه های زندگیاش به فعالیتهای هنری ادامه داد و عشقش به موسیقی هیچگاه کاهش نیافت.
*آهنگ «افسانه» با مطلع «شیدای زمانم» که به عنوان مشهورترین کار امینالله رشیدی شناخته میشود، از نمادهای موسیقی ایرانی و تجلیگر احساسات عمیق انسانی است.*
* خبر اهدای پیکر شادروان رشیدی به دانشگاه علوم پزشکی برای تحقیقات علمی، توجه بسیاری را جلب کرده است ضمن آن که قرار نیست مراسم تشییع برگزار شود و این تصمیم نشانگر آن است که رشیدی بعد از مرگ نیز به وطنش ادای دین خواهد کرد.*
اهدای پیکر به دانشگاهها و مراکز علمی، به محققان و دانشجویان این امکان را میدهد که از نزدیک با بدن انسان و عملکرد آن آشنا شوند. با استفاده از پیکر امینالله رشیدی، دانشجویان پزشکی و علوم مرتبط قادر خواهند بود روی مباحث مختلفی مانند آناتومی، فیزیولوژی و پاتولوژی کار کنند. *از این رو حرکت خانواده رشیدی نه تنها به پیشرفت علم کمک میکند، بلکه یاد و میراث این هنرمند را نیز زنده نگه میدارد.*
این اقدام که میتواند الهامبخش نسلهای آینده باشد، تأکیدی بر این موضوع است که هنر و علم میتوانند کنار یکدیگر قرار بگیرند و از همدیگر حمایت کنند.
*از سوی دیگر میتوان گفت که این اقدام نه تنها در جهت کمک به علم، بلکه در راستای احترام به فرهنگ و هنر ایران نیز قرار میگیرد.*
* فقدان رشیدی یادآور این حقیقت است که هر یک از هنرمندان بزرگ، بخشی از هویت فرهنگی ما را شکل میدهند و نبودشان به معنای از دست دادن بخشی از تاریخ و فرهنگ است. موسیقی او همیشه در یادها خواهد ماند و ما را به روزهای زیبا و حس و حالهای دلنشین هدایت خواهد کرد؛ مردی که مانند ترانه مشهورش، گویی صد سال «شیدایی» کرد و حالا در گوشهای از آسمان نظارهگر حال و احوال موسیقی بدون خود خواهد بود.*
*یاد و نامش گرامی باد*
*«به کجا چنین شتابان؟»*
*گَوَن از نسیم پرسید*
*«دلِ من گرفته زینجا*
*هوس سفر نداری*
*ز غبار این بیابان؟»*
*«همه آرزویم، اما*
*چه کنم که بسته پایم...»*
*«به کجا چنین شتابان؟»*
*«به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم »*
*«سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را*
*چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی*
*به شکوفه ها به باران*
*برسان سلامِ ما را»*
*۱۹ مهر ماه زادروز استاد شفیعی کدکنی گرامی باد
*سفر زبان صلح است*
* به مناسبت ۲۷ سپتامبر؛ روز جهانی گردشگری با شعار «گردشگری و صلح»*
_ إبراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
*ساداکو ساساکی* نام دختری ژاپنی است که هنگام بمباران اتمی هیروشیما توسط آمریکا به دلیل تشعشعات اتمی، مبتلا به سرطان خون گردید و طی دوره حیاتش در یک آسایشگاه دُرناهای کاغذی می ساخت.
ساداکو در سن ۱۲ سالگی با شنیدن *افسانه دُرناهای کاغذی* که اگر کسی هزار عدد از آن ها را بسازد، خدایان آرزوی او را برآورده می کنند، تصمیم به ساخت می گیرد؛ اما پیش از مرگ توانست فقط *۶۴۴* درنا را با تا کردن کاغذ بسازد.
*با این وجود نام ساداکو به خاطر ساختن این درناهای کاغذی در جهان طنین انداز شد؛ به گونه ای که هم اکنون نیز به عنوان نماد بین المللی دوستی و صلح در دنیا شناخته میشود.*
بنا بود درناهای ساداکو که به پرواز درآمدند، صلح و جاودانگی را برای مردم دنیا تعریف کنند و بساط جنگ را به هم بزنند؛ اما خشونت طلبان، زیبایی دنیای ساداکو و هزاران کودک دیگر را درک نمی کنند. هنوز هم در جهان ما کودکان بسیاری قربانی تعصب و خشم زیاده خواهانی هستند که آرزوها و نبوغ و نگاه وسیع آنان را نمی بینند و برای آن ارزشی قائل نیستند؛ به طوری که در حال حاضر نیز نمونه روشن آن را در جنایات رژیم پلید صهیونیستی در کشتار کودکان فلسطینی مشاهده می کنیم.
ساداکو که قربانی جنگ شد، آرزوی صلح داشت و به همین دلیل نامش در تمام جهان، همراه با صلح و عشق به یاد می آید. هر سال هزاران نفر در پارک صلح هیروشیما، به یادش درنای کاغذی می سازند و با خود به یادگار می برند.
* یادآوری موارد بالا به این دلیل است که به بهانه روز جهانی گردشگری در سال ۲۰۲۴ میلادی ( ۲۷ سپتامبر- ۶ مهر ) با شعار «گردشگری و صلح»، تعامل میان آن ها را مورد واکاوی قرار دهیم.*
صلح در لغت به معنای *«آشتی و پایان جنگ»* است؛ اما مفهوم گسترده تر آن دوستی، همدلی، مهربانی، عدالت و برابری به دور از خشونت و دشمنی است. هنگامی که انسان به منظور *صلح با طبیعت* پا به سفر می گذارد یا در مواجهه با اقوام از سرزمین های دیگر با افکار و باورها و آدابی جدید، پذیرای تمام تفاوت ها شده و مهمان سفره آن ها می گردد، مفهومی عمیق به نام *«صلح»* را تجربه می کند.
شرح دقیق این مفهوم را می توان در جمله معروف *اسپینوزا فیلسوف مشهور هندی* هم پیدا کرد: *«صلح چیزی فراتر از نبودن جنگ بین دولت هاست. صلح واقعی از درون قلب ما سرچشمه می گیرد.»*
این جمله که *«صلح آرزوی همیشگی بشر است»* ، گویی در جهان کنونی به یک شعار زیبا بدل شده؛ چرا که جنگ افروزی ها، رنج ها و خشونت ها، مجال اندیشیدن به صلح را به حاشیه زندگی ما برده است؛ بنابراین تلنگری لازم است تا باز به آرزوی مان فکر کنیم.
*در این راستا «people to people diplomacy یعنی زبان گفت وگوی مردم با مردم» قوی ترین راه برای اشاعه صلح و رفع مشکلات جهان است.*
فرزانه قبادی در روزنامه اعتماد ۴ مهر ۱۴۰۳ در صفحه جامعه آورده است: «در طول تاریخ گردشگران و جهانگردان بسیاری حامل پیام صلح برای بشریت شدند که نام آنان در فهرست مروجان صلح برای همیشه ثبت است. در میان فهرست ایرانیانی که این مفهوم را با سفرهای شان گره زدند، نام های *«عیسی و عبدالله امیدوار»* جزو اولین نام هاست. دو برادر که در دهه ۱۳۳۰ شمسی با دو موتوسیکلت، سفری طولانی و ماجراجویانه را به مناطق کمتر شناخته شده دنیا آغاز کردند».
شعار آنان در این سفر بر سپر موتوسیکلت شان درج شده بود: *«همه متفاوت، همه خویشاوند»* و با این باور و نگاه، به قلب بکرترین نقاط آمازون و قبایل آفریقا سفر کردند. آنان در دوره ای که خبر از انفجار اطلاعات نبود و رسانه ها به اندازه امروز فرا گیر نشده بودند، با برگزاری نمایشگاه عکس و نمایش فیلم در طول سفرشان و همچنین در دیدار با روسای جمهور، پادشاهان، نخست وزیران و چهره های سیاسی و فرهنگی کشورهای مختلف، پیام آوران صلح جهانی بودند. صلحی که بدون محدودیت و مرز، جهان را پیوسته و در ارتباطی انسانی تعریف می کرد.
* «پوپه مهدوی نادر» نیز نخستین زن جهانگرد ایرانی است که از سال ۱۳۸۲، به مدت ۱۶ ماه و ۴ روز با شعار «عشق، دوستی و صلح جهانی» با دوچرخه به دور دنیا سفر کرده است.*
او در سال ۲۰۰۷ *مدال قهرمانان صلح یونسکو* را دریافت کرد و در سال ۲۰۲۳ از طرف فدراسیون جهانی صلح در امریکا به عنوان *سفیر صلح* انتخاب گردید. او در سال ۲۰۲۰ سفر ناپیوسته ای را با نام *«جاده صلح ۲۰۲۰»* به دور دنیا آغاز کرده و از درآمد حاصل از آن پروژه های آبرسانی در مناطقی از سیستان و بلوچستان را اجرا می کند.
*باروخ اسپینوزا* به درستی می گوید که *«صلح به معنای نبود جنگ نیست، بلکه فضیلتی است که از درون ما آدمیان سرچشمه می گیرد».* کوچک ترین اثر آن زیبایی و *عشق و سازندگی* است، چیزی که همه جوامع بشری به آن نیاز دارند.
*باشد که رویای ساداکو در ایجاد صلح جهانی با گردشگری تحقق یابد.*
*_آنا لله و انا الیه راجعون_*
*خانواده های محترم عباسی، سمیعی و واثقی*
سلام علیکم
روح مهربان و سرشار از عاطفه *دکتر قنبر عباسی* به سوی معبودش پرواز کرد و دوستداران و همشهریان خود را در ماتمی سنگین فرو برد.
دکتر عباسی در طول عمر با برکتش دانش و کارآمدی را با اخلاق و فضائل انسانی درهم آمیخت و گره گشای مشکلات مردم بود.
خاطرات دلپذیر همراهی این چهره وارسته با بیماران بی بضاعت، پیشگامی در پیشبرد اهداف خیریه ها؛ بویژه در عرصه بهداشت و درمان و گشاده رویی او در مواجهه با بیماران یادگار ارزنده ای است که غم فراق او را دوچندان می سازد.
خدایش رحمت کند که همه را در مدار جاذبه خود قرار می داد و به عنوان پزشکی متعهد و مسئول و چهره ای مورد اعتماد، نام نیکی از خود بر جای نهاد و در قلب مردم جاودانه شد.
*هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق*
*ثبت است بر جریده عالم دوام ما*
با عرض تسلیت، از خداوند متعال برای آن عزیز سفرکرده رحمت و غفران بی انتها و برای بازماندگان صبر و شکیبایی مسئلت می نماییم
*فرزندان مرحوم حاج عباس جعفری*