دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

یادکردی از زنده یاد مهندس محمد رضا نریمانی که تبلور ارزش های جهادی بود*

*جهاد سازندگی نهادی انقلابی و مردمی که در صحیفه تاریخ ماندگار شد* 


 * یادکردی از زنده یاد مهندس محمد رضا نریمانی که تبلور ارزش های جهادی بود* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 * قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى* 


 _ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم_ 

 _هیچ نه معلوم شد آه که من کیستم_ 

 _موج ز خود رفته ای تیز خرامید و گفت_ 

 _هستم اگر می روم، گر نروم نیستم_ 


                                *«اقبال لاهوری»* 

 

 *۲۷ خرداد ماه هر سال* یادآور جنبش عظیمی به نام *«جهاد سازندگی»* است که در سال ۱۳۵۸ با فرمان رهبر کبیر انقلاب *حضرت امام خمینی«ره»* ، جوانان این مرز و بوم  با چاشنی عشق و انگیزه خدمت به مستضعفان روستایی، به راه انداختند و در راستای توسعه پایدار ایران سهم قابل توجهی را به خود اختصاص دادند.


  اکنون که جهادگران پس از ۴۴ سال به کارنامه خود نظر می افکنند، تابلو زیبایی از ایثار و تلاش شبانه روزی، در ذهن شأن نقش می بندد؛ به گونه ای که هویت انسانی خود را با آن تعریف می کنند.

تعبیرهای امام خمینی«ره» در آخرین پیام به جهادگران که خاطرنشان ساختند: *«عشق جهاد در خدمت به اسلام و مردم، چشم دل عاشقان خدمت به دین و مردم را روشن نموده»، « شجاعت دلیرمردان و شیرزنان جهادی مان در جهاد علیه کفر و بیداد، زبانزد خاص و عام است»، «جهاد شمایل دنیای آزادی و استقلال در عرصه کار و تلاش و پیکار علیه فقر و تنگدستی و رذالت و ذلت است» و ...* ، سند روشن و گویایی است تا فرزندان جهادی ایشان دریابند چگونه مجاهدت آنان هم در عرصه روستاها و هم در پشتیبانی و مهندسی جبهه و جنگ، حیات خود و به ویژه خانواده هایشان را، *معنی دار* ساخته و رنگ الهی بخشیده است.


 در *«هفته جهاد کشاورزی»* سال ۱۴۰۲، یکی از جهادگران پرفروغ و مشتاق فلاح با کوله باری از خدمت صادقانه در نقاط محروم کشور و جبهه های دفاع مقدس پس از تحمل رنج های ناشی از بیماری دعوت حق را لبیک گفت و به نماد برجسته ای از جهاد سازندگی تبدیل شد؛ از این رو نکوداشت هفته جهاد را با توصیف فضائل اخلاقی و انسانی *مهندس محمد رضا نریمانی* گرامی می داریم.


 این مدیر جهادی وارسته که فعالیت خود را از محروم ترین نقاط کشور آغاز نمود، رنج های مستضعفان را لمس کرد و عاشقانه به سازندگی پرداخت و در تداوم خدمتگزاری خود بار مسئولیتهای مختلف ازجمله: مدیریت در جهاد سازندگی سقز، مدیر عاملی جهاد نصر استان کردستان، معاونت عمران و صنایع روستایی ،  مدیرعاملی  جهاد نصر استان چهار محال بختیاری و مسئولیتهای مختلف  درسازمان جهاد کشاورزی استان  اصفهان از جمله ریاست ان سازمان ونهایتا مدیر عامل شرکت اریاپترو تلاشگران را بر دوش کشید و کارنامه درخشانی از خدمات صادقانه را بر جای گذارد.


 نیت پاک، بی ریا و خالصانه مهندس نریمانی در فعالیت های جهادی که با قصد قربت به حضرت باریتعالی در وجودش متجلی بود، مانند خورشید در ذهن و ضمیر مردم حق شناس؛ به ویژه اهالی شهرستان سقز می درخشد. 

 *احداث پل مهم ورودی دوم سقز (پل شهدای سقز) به منظور رفاه عمومی مردم در آمد و شد، با امکانات و شرایط پایان دهه ۶۰ و آغاز دهه ۷۰، یادگار ارزنده ای است که مهندس نریمانی در کردستان بر جای نهاد.* 


 از لحظه اطلاع درگذشت زنده یاد مهندس محمدرضا نریمانی در این اندیشه بودم که میراث انسانی و ماندگار این عزیز سفرکرده در  دنیای فانی و زودگذر چه بود و عبرت های آن کدامند؟

 *صفای باطنی، سلامت نفس، وفاداری به آرمان های امام و انقلاب، عشق خدمت به محرومان، تلاش بی وقفه و خستگی ناپذیر، فروتنی و بی ادعایی از جمله خصلت های ارزنده ای بود که بنده از تعامل با این چهره دوست داشتنی برداشت نمودم.* 


 سیمای خندان و صمیمی اش تداعی کننده اخلاق محمدی ( ص ) بود؛ به گونه ای که هر کس با او ارتباط برقرار می کرد، چشمه های امید در وجودش فوران می کرد. 

 *مهندس نریمانی دردمندی بود که با دل خونین هم، لب خندان داشت. این سرمایه بزرگ که شاهکار زندگی اش بود، نمایانگر الگوی انسانی آزاده و وارسته است.* 

خدایش رحمت کند و در جوار صالحان و صدیقان در بهشت برین او را مأوا دهد و به بازماندگانش سلامتی و صبر جمیل عطا فرماید.


 *زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست* 

 *هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود* 

 *صحنه پیوسته به جاست.* 

 *خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد* 


 فراموش نکنیم که اگرچه به اقتضای زمان ساختار اداری جهاد سازندگی تغییر کرد؛ اما *فرهنگ مدیریت جهادی* میراث ارزشمندی است که جهادگران شهید در جبهه های دفاع مقدس با عنوان *«سنگرسازان بی سنگر»* و نیز رهروان بااخلاص آنان مانند *مهندس نریمانی* در عرصه های مدیریت جهاد شهرستان، استان و شرکت های وابسته به وزارت جهاد کشاورزی از خود بر جای گذاردند.


 *  یاد معمار بزرگ انقلاب و جهادگران مشتاق فلاح را گرامی داشته و به روح بلند شهیدان جهاد سازندگی، درود می فرستیم.*

به یاد زنده یاد دکتر فیروز نادری، دانشمند و مدیر ارشد ایرانی تبار ناسا که به میهمانی خاک رفت*


 ابراهیم جعفری

دهکده جهانی

@dehkade_jahan

 _اشاره: این یادداشت برگرفته از مقاله آقای حسن فتاحی در روزنامه شرق یکشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ و کانال تلگرامی دکتر مهران صولتی می باشد._ 


 *دکتر فیروز نادری* دانشمند و مدیر پروژه های مهم سامانه خورشیدی ناسا از خاکدان هستی جدا شد و به سوی خدا شتافت.

اوج درخشش فیروز نادری در پروژه های مربوط به سیاره بهرام یا مریخ بود. در حال حاضر مهم ترین پروژه های سازمان ناسا درباره سامانه خورشیدی و در صدر آن سیاره بهرام است. 

فیروز نادری توانست در ناسا، بهترین ها را به کار گیرد و مرزهای دانش و فناوری را جابه جا کند. او در مصاحبه ای گفته بود پس از بازنشستگی، مهم ترین کارش راهنمایی و مشاوره پژوهشگران جوان است تا استارت آپ های نوآورانه شان *را برای پیشبرد دانش و فناوری راه اندازی کنند. 

او گفته بود: « *تمام جوانان پرتلاش پژوهشگر و به ویژه جوانان ایرانی را فرزندان نازنین خود می داند.* »

اگر بخواهیم در مهارت و ظرافت مدیریت شادروان فیروز نادری جمله ای کوتاه بگوییم، این است که مدیریت بر مجموعه ای از سامانه های پیشرفته با هوشمند ترین مهندسان و پژوهشگران، کاری بس دشوار است. کاری که او به خوبی از عهده اش برآمد.


 فیروز نادری دانشمندی ایران دوست بود. او تمام سال های کاری خود را در آمریکا به سر برده بود. اگرچه در چارچوب متعارف شهروند آمریکا بود؛ اما همواره خود را *ایرانی* یا ایرانی-آمریکایی می نامید. ایران را دوست داشت و با سبک خودش، به هر طریق که می توانست به کشورش کمک می کرد. 

نکته مهم درباره زنده یاد نادری این است که جوانان ایران را بسیار باور داشت و همیشه می گفت این نسل جوان، ایران را خواهند ساخت و متحول خواهند کرد. او در شبکه های اجتماعی و به ویژه در بازه های حساس، همواره حضور داشت. از دریافت جایزه کارگردان معروف ایرانی، با همراهی انوشه انصاری گرفته تا پیگیری فرستادن پیامی و کمکی برای دبیرستانی که با نام او مزین گردیده، حضوری پررنگ و پرتکاپو داشت.


 فیروز نادری در ناسا نسل جدیدی از کارآفرینان را ساخت و نسل نویی از مدیران را تربیت کرد که پا جای پای او بگذارند. او در دوره کاری اش جایزه های مهمی را دریافت کرد؛ اما میراث او فراتر از مدال هاست. این چهره فرهیخته کمک کرد تا مرزهای دانش جلوتر بروند. وجود فیروز نادری برای جوانان و نوجوانانی که در سر، رویای ستارگان و فضا را دارند، الهام بخش و امیدآفرین بود. خودش هم این را می دانست و به همین دلیل همواره در سخنرانی های عمومی یا شبکه های اجتماعی حضور داشت. دکتر نادری برای همیشه در دل کسانی که او را از دور یا از نزدیک می شناختند، زنده است و نامش در دفتر دانش و کتاب میهن بلند و جاودانه می ماند.


 از سوی دیگر فیروز نادری نماینده شایسته ای برای جامعه دور از وطن ایرانی ( دیاسپورای ایرانی ) بود؛ همان جامعه ای که بیش از همه جای دنیا در آمریکا حضور دارد و تحصیل کرده ترین اقلیت مهاجر این کشور محسوب می شود. نادری همه موفقیت های قابل تصور برای یک ایرانی مهاجر را به دست آورد و کارنامه درخشانی را از خود به جا گذاشت.


 فیروز نادری به عنوان مدیر پروژه منظومه شمسی در (Nasa) به جایگاه بلندی دست یافت. این موفقیت آن جا بیشتر جلوه گر می شود که در قرن بیستم دستیابی به آسمان و درنوردیدن آن نشانه واقعی ابرقدرتی محسوب شده و به رقابت امریکا و شوروی ( سابق ) در تسخیر فضا انجامید. در مجموع باید گفت ایرانیان بسیار بختیار بودند که فرزندانی از جنس فیروز نادری و انوشه انصاری را به دنیا عرضه کردند.


فیروز نادری دغدغه مند ایران بود و درباره آینده آن می اندیشید؛ از این رو به الگویی برای جوانان ایرانی در داخل و خارج از کشور تبدیل شده بود؛ به ویژه این که با وجود تمام تنگناها توانست در تراز جهانی بدرخشد و موفقیت هایی از جنس *پروفسور مریم میرزاخانی* کسب نماید. 


 داده های مهاجرتی نشان می دهند که اگر چه کشورهایی مانند چین و هند مهاجران بیشتری به امریکا و اروپا فرستاده اند؛ ولی از این بخت برخوردار بوده اند که بخش قابل توجهی از رفتگان بعد از پایان تحصیلات به کشور خود بازگشته اند؛ اما شوربختانه تعداد مهاجرینی که به ایران بر می گردند، تنها در حدود ۱۰ درصد است. از همین رو نقش *شخصیت هایی مانند نادری برای ایجاد یک پل ارتباطی میان ایرانیان داخل و خارج کشور می تواند اهمیت زیادی داشته باشد.* 


  *روانش شاد و یادش گرامی باد*

خاطراتی از سید محمود دعایی

 *خاطراتی از سید محمود دعایی* 


 *به مناسبت اولین سالگرد درگذشت حجه الاسلام والمسلمین آقای دعایی* 


 ابراهیم جعفری

دهکده جهانی

@dehkade_jahan

 *مردان خدا پردهٔ پندار دریدند* 

 *یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند* 


 *هر دست که دادند از آن دست گرفتند* 

 *هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند* 


 طی روزهای پس از درگذشت و در ایام سالگرد *مدیر مسئول فقید روزنامه اطلاعات حضرت حجه الاسلام و المسلمین آقای دعایی،* خوشبختانه حق این مرد بزرگ از سوی نویسندگان به شایستگی ادا شد؛ به گونه ای که نوشتن مطلب از سوی اینجانب که از جمله علاقه مندان به ایشان بودم، به منزله زیره به کرمان بردن بود.

 در عین حال برای ادای دِین به این چهره محبوب یادآوری چند خاطره خالی از لطف نیست.


 اولین مواجهه بنده با مرحوم دعایی در بهمن سال ۱۳۶۹ بود که در سازمان جهاد سازندگی ( سابق ) استان کردستان فعالیت داشتم. از ایشان درخواست نمودم تا اطلاعیه *"جشنواره فرهنگی روستا "* را که قرار بود در دانشگاه کردستان به مناسبت دهه فجر برگزار گردد، سه نوبت به صورت رایگان در صفحه اول روزنامه اطلاعات چاپ شود که با *خوش رویی* پذیرفتند. *بعد از ۳۲ سال حلاوت آن پذیرش صمیمانه همچنان در ذهنم موج می زند.* 


دومین خاطره به بهمن ماه ۱۳۹۵ باز می گردد که در صدد تهیه و تنظیم مطلبی با عنوان *" چشم انداز پیشرفت گلپایگان از نگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی "* بودم. به منظور جست و جوی مفاد سخنرانی آقای هاشمی بیست سال پیش از آن تاریخ در گلپایگان ( مرداد ۱۳۷۵ ) به موسسه اطلاعات مراجعه کردم که از حُسن تصادف در آسانسور با آقای دعایی همراه شدم و موضوع را با ایشان در میان گذاشتم که ضمن استقبال، بنده را به بخش آرشیو روزنامه هدایت کردند و خوشبختانه متن کامل سخنرانی را در اختیار من قرار دادند.


 سومین خاطره هم در سال ۱۳۹۶ مربوط به *جشن هزارمین نشست شهر کتاب* بود که پس از ورود بنده به سالن اجتماعات، آقای دعایی در حال سخنرانی بودند. ایشان مطلبی را در مورد *مرحوم حسینعلی راشد* بیان نمودند که بنده در مقاله ای با عنوان *" طبیبان دوار "* آورده ام. آن مطلب به شرح زیر بود: 


 قبل از انقلاب در سال های دور ( دهه ۳۰ شمسی) رژیم پهلوی می خواست برخی از خانه های پیرامون ساختمان مجلس شورای ملی (سابق) را در میدان بهارستان خریداری و خراب کند. قیمت کارشناسی شده هر خانه با ارسال نامه ای به مالک ابلاغ شد تا هرکس اعتراض دارد، اعلام کند و هرکس موافق است، بهای خانه خود را دریافت کرده و ملک مزبور را به دولت واگذار نماید. هیچ کس اعتراض نکرد جز آقای راشد که خانه ایشان هم در محدوده این طرح قرار داشت! اعضای کمیسیون رسیدگی کننده به اعتراض ها با پیش داوری و ابراز تأسف تشکیل جلسه دادند و آقای راشد را برای توضیح فراخواندند. پیش از ورود او حاضران جلسه و از جمله یکی از همکاران که یهودی بود، با زبان طنز و متلک گفتند که ما از همه توقع پول پرستی داشتیم، جز از کسی که ادعای روحانیت و بی اعتنایی به مادیات دارد؛ در چنین مواقعی است که معلوم می شود چه کسی اهل حرف و چه کسی اهل عمل است و ...

 *آقای راشد در زمان تعیین شده آمد و با سلام و احوال پرسی نشست.* 


 همه ساکت شده بودند تا علت اعتراض را از زبان ایشان بشنوند و چه بسا خودشان را آماده کرده بودند تا این منادی معنویت و روحانیت را به سختی توبیخ و تحقیر کنند؛ اما سخنان راشد کاملاً خلاف پیش بینی بود!

 *وی گفت : "من این خانه را به فلان مبلغ خریده ام ؛ اکنون سال ها گذشته و کهنه شده است. مبلغی که کارشناس شما برای خریدش پیشنهاد کرده و مورد پذیرش قرار گرفته و آماده پرداخت است، زیادتر از ارزش خانه من است؛ چون این مبلغ را از اموال عمومی پرداخت می کنید، نمی توانم اضافه بهای آن را قبول کنم؛ لذا تقاضا دارم که متن نامه ابلاغ شده را اصلاح فرمایید.* 


 پس از توضیحات آقای راشد حالت انفعال و شرمندگی خاصی به همه دست داد. مهندس همکارمان که یهودی بود، در حالی که بهت زده نگاه می کرد و اشک در چشمانش حلقه زده بود، از جا برخاست و آقای راشد را در آغوش گرفت و عذرخواهی کرد. راشد با تعجب پرسید : " مگر چه شده است؟ " همکار ما در پاسخ به اطلاع رساند که اعضای کمیسیون قبل از ورود ایشان به جلسه در باره او چگونه قضاوت کرده اند و چه نسبت های ناروایی را بر زبان آورده اند *و آن گاه گفت: " راشد عزیز ! اگر تو مبلغ اسلام هستی ، من تحت تأثیر عمل شما قرار گرفتم "و از آن تاریخ مسلمان شد.* 


 قبل از انتشار مقاله با دفتر آقای دعایی تماس گرفتم. انتظار داشتم مسئول دفتر یا منشی ایشان گوشی را بردارند؛ اما خودشان گوشی را برداشتند!

 *به آقای دعایی گفتم چون می خواهم در مقاله ای به گفته شما در مورد مسلمان شدن آن فرد یهودی در مواجهه با آقای راشد استناد کنم، برای حصول اطمینان با جنابعالی تماس گرفتم که آقای دعایی با قاطعیت گفتند: بله، بله آن مرد یهودی مسلمان شد، مسلمان شد.* 


               *روانش شاد و یادش به خیر*

استاد مرتضی شهیدی آسمانی شد

 استاد #مرتضی_شهیدی آسمانی شد
انا لله و انا الیه راجعون

از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش

 جامعه فرهنگی گلپایگان یکی از چهره های درخشان خود را از دست داد. استاد ارجمند جناب آقای حاج مرتضی شهیدی که عمر شریف خود را وقف ارتقای علمی نسل های متعدد دانش پژوهان نمود، پس از پشت سر گذاردن دوره دشوار بیماری، دعوت حق را لبیک گفت و به سوی معبودش شتافت.

 تجربه زیسته زنده یاد استاد شهیدی از تحصیل در دانشسرای مقدماتی گلپایگان تا دارالفنون و دانشگاه تهران و بهره گیری از محضر استادان نام آوری مانند محمد تقی بهار، بدیع الزمان فروزانفر، جلال الدین همایی، رشید یاسمی، عبدالعظیم قریب، دکتر محمد باقر هوشیار و ... ارمغان بزرگی بود که با سخاوت در اختیار علاقه مندان زادگاه مان قرار داد تا حلاوت فرهنگ و ادب فارسی را احساس کنند و در مدار جاذبه استوانه های ادبیات ایران قرار گیرند.

 استاد شهیدی با ترویج تفکر اخلاق مدار و زندگی ساز شاعران بزرگ نظیر فردوسی، مولوی، سعدی، حافظ و ... دانش پژوهان را به بازنگری در نگرش و رفتار دعوت کرد و الگوهای برخاسته از آثار آنان؛ به ویژه گلستان را به زیبایی معرفی نمود تا آب حیات را در سرچشمه های اصیل ادب و معرفت ایرانی جست و جو کنند.

 دوره مدیریت استاد شهیدی در دبیرستان پهلوی ( سابق ) را می توان فصلی ممتاز از ظهور دبیرانی کارآزموده دانست که با تدریس اثر بخش شان، تعداد قابل ملاحظه ای از علاقه مندان و داوطلبان تحصیلات عالی به دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی راه یافتند و هم اکنون در سطح کشور و گلپایگان در شاخه های مختلف راه گشای توسعه پایدار ایران هستند.  

 خاطرات ارتباطات انسانی این چهره فرهیخته با دانش پژوهان که با سعه صدر، شکیبایی، طنز و مطایبه همراه بود، در اذهان اغلب آنان باقی است؛ به گونه ای که در نشست و برخاست ها به عنوان باقیات و صالحات استاد شهیدی مطرح می گردد.
علاوه بر آن حضور مشتاقانه ایشان در جلسه ها و دورهمی های فرهنگی و مشارکت جدی در تبیین مسائل جامعه؛ به ویژه در سال های پایانی حیاتش فراموش نشدنی است.

 با عرض تسلیت به خانواده محترم ایشان و جامعه فرهنگی گلپایگان، از خداوند متعال برای این عزیز سفرکرده رحمت بی انتها و برای بازماندگان سلامتی و صبر جمیل مسئلت می نماییم.

    فرزندان و بستگان مرحوم حاج عباس جعفری

کتاب کاغذی یا دیجیتال

*کتاب کاغذی یا دیجیتال* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan 


*دکتر مصطفی ملکیان* روز دوم خرداد ۱۴۰۲ در مراسم نکوداشت یکصدمین سالگرد تولد *دکتر محمد علی محقق* (چهره برجسته علمی و فرهنگی ایران که خدمات گسترده اش در زمینه های گوناگون ادبی، حقوقی و پژوهش های تاریخی؛ به ویژه در مورد نفت برجسته است)، ویژگی های نسل او را برشمرد که یکی از آن ها به شرح زیر است:

 *«این نسل اهل علم بود، نه اهل اطلاعات و داده. این نسل می‌فهمید که علم و معرفت چیزی است و اطلاعات چیز دیگری.* 

 *این نسل یک‌کتاب را ۳۰بار می‌خواند؛ اما حالا هر کتاب را یک‌بار می‌خوانیم؛ چون فقط می‌خواهیم داده و اطلاعات داشته باشیم. آن نسل اما دیدگاهش این نبود؛ زیرا تبدیل علم و فهم به حکمت چیزی بود که آنان ارزش می‌دانستند. این نسل می‌فهمید که اگر یک مسئله را خیلی خوب درک کند، بهتر از این است که ۱۰ موضوع را ناقص بفهمد و ...»* 


توجه به موضوع بالا از این نظر حائز اهمیت است که امروز فضای مجازی بر همه شئونات زندگی ما؛ از جمله کتاب خوانی سایه افکنده و نسل کنونی تصور می کند که سایت های اینترنتی و شبکه های اجتماعی آنان را از مطالعه کتاب بی نیاز می سازند. 

ضرورت دیگر پرداختن به این موضوع از کم رونقی نمایشگاه کتاب در اردیبهشت ماه سال جاری نیز سرچشمه می گیرد که صرف نظر از بالا بودن قیمت کتاب، با استقبال مطلوبی از سوی مردم همراه نبود و جای نگرانی دارد.


 یکی از مشکلات بزرگ اینترنت به دست دادن *خرواری اطلاعات* است. دسترسی به اطلاعات سطحی و زیاد، خود مانعی برای احساس نیاز به پژوهش های عمیق و رجوع به منابع مکتوب است. اطلاعات موجود در فضای مجازی نه تنها جایگزین کتاب نمی شود، بلکه مانع هم به شمار می رود؛ زیرا فضای مجازی با امکان جست و جویی که دارد، باید در خدمت کتاب باشد؛ اما برای بسیاری جایگزین کتاب شده است. در صورتی که به دلیل همین فله ای بودن اطلاعات، بخش بسیاری از آن غیر موثق است.


 نگرانی از این وضعیت موجب گردید تا *کتابخانه ملی فرانسه* در یک مقطع زمانی از برخی فیلسوفان؛ از جمله *ژاک دریدا* دعوت کند تا در رابطه با کتاب به معنای قدیم و سنتی اش و کتاب های دیجیتال که اکنون مورد توجه نسل جوان تر قرار گرفته، هم اندیشی داشته باشد. 


 *فضای مجازی، چاقوی دو لبه‌ای است که اگرچه انبوه اطلاعات را در اختیار مخاطبان قرار می دهد؛ اما امکان رشد فردیت خلاق و تمرکز طولانی‌مدت را سلب می‌کند. در فضای مجازی، سطحی‌خوانی جایگزین عمیق‌خوانی شده و وقت‌کشی جایگزین اندیشیدن می‌شود.* 

 *اطلاعات اینترنتی بر خلاف مطالعه کتاب که باعث قوام ذهن و افزایش اطلاعات منسجم در مغز می شود، به علت پراکندگی و گاهی ضد و نقیض بودن، پایداری چندانی در ذهن ندارند؛ به‌طوری که در اکثر زمینه‌‌ها اطلاعات ناقص و ناچیزی داریم* .


 از سوی دیگر کتاب‌خوانی مستلزم تمرین یک فرایند فکری است، فرایندی که تمرکز بی‌وقفه و ثابت را می‌طلبد. *کتاب خوانی نیازمند تمرکز و تمرکز نیازمند غلبه بر غریزه و حرکت از ناخودآگاه به خودآگاه و فردیتی بلوغ یافته است.* 

اندیشمندان همواره زمان قابل‌توجهی را صرف تمریناتی برای افزایش تمرکز کرده‌اند.

خواندن یک کتاب نیاز به قابلیت تمرکز آگاهانه در مدت‌زمان طولانی و غرق شدن در صفحه های کتاب را دارد. پرورش چنین انضباط ذهنی کار آسانی نیست. وضعیت طبیعی مغز بشر مثل مغز بسیاری از جانوران، وضعیت حواس‌پرتی است. گرایش طبیعی ما این است که نگاه و توجه مان را از چیزی به چیز دیگری جابه‌جا کنیم تا بتوانیم هر چه بیشتر از اتفاق‌هایی که دور ‌و بر ما می‌افتند، باخبر شویم. حس‌های ما کاملاً با تغییر تنظیم‌شده‌اند.


 *آیا فضای مجازی با توجه به این غریزه (حواسی که به همه‌ اطراف است) طراحی‌شده است؟!* با هر بار ورود به صفحه‌ای دیجیتالی، با انبوه عکس و تبلیغات در گوشه راست و چپ و لابه‌لای مطالب مواجه می‌شویم و مدام چشم و حواس ما از گوشه‌ای به گوشه‌ای دیگر در نوسان می باشد.

از طرفی مطالعات جدید نشان می‌دهد که *«عکس»* محبوب‌ترین قالب محتوایی در بین کاربران است و حدود پنجاه‌وپنج درصد محتواها در فضای مجازی پیرامون عکس‌ها می‌چرخند. رتبه‌های بعدی محتوای مورد علاقه ایرانیان را استوری، آلبوم و ویدئو تشکیل می‌دهند. *بنابراین متن، قالب محبوب در بین کاربران فضای مجازی نیست و جای کتاب را نمی گیرد.* 


 فراموش نکنیم که کتاب چیزی بیش از نوشته است. حسی که کتاب منتقل می سازد، فراتر از خواندن است.

 *اگزوپری* می گوید: *«من بوی کتاب های کهنه را  با گران ترین عطرهای دنیا عوض نمی کنم»* *کتاب مثل یک اثر هنری است. کتاب ها روح دارند و همین روح است که تمدن را می سازد.* 


در پایان دوبیتی زیبای *زنده یاد فریدون مشیری* را تقدیم کتاب دوستان می کنم:


 *ای باغ پرسخاوت اندیشه های ناب* 

 *سوگند به برگ برگ تو اعجاز آفتاب* 

 *جان من و تو هرگز از هم جدا مباد* 

 *ای خوب جاودانه، ای دوست، ای کتاب*

دکتر عبدالله معظمی به منزله کنش گر مرزی

* دکتر عبدالله معظمی به منزله کنش گر مرزی* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan

 * بخش اول* 


 بیش از یک دهه است که *دکتر مقصود فراستخواه* جامعه‌شناس و یکی از اندیشمندان زمانه ما، تلاش می‌کند نظریه‌ *«کنش‌گران مرزی»* را به عنوان پاسخی به مسائل ایران عرضه کند. در یک تعریف کوتاه، *کنشگر مرزی*  می‌کوشد در میان محدودیت‌های ساختاری ایران، امکان‌هایی تازه کشف یا خلق کند. او بین *«دیوان حکومت»* و *«ایوان جامعه»* رفت‌وآمد می‌کند و در مرزهای میان آن ها در تردد است. به روایت او در تاریخ ایرانِ با افزایش شکاف میان ملت و دولت، در شرایط انسداد که *پنجره‌های گفت‌وگو* بسته می‌شوند، با وجود آن که ناامیدی بر ذهن‌ها حاکم است؛ اما جامعه‌ ایرانی از نفس نمی‌افتد. قابلیت‌های فرهنگی موجب می‌شود بازیگران جامعه، صورت‌های متفاوتی از فعالیت را پیش بگیرند که *یکی از آن ها، کنشگری مرزی‌ است که در یک منطقه‌ خاکستری میان دولت و ملت صورت می گیرد.* 

تحصیلات، خانواده، سبک زندگی و ارتباطات این کنشگران باعث شده تا ضمن آن که در دولت حضور دارند، با درد‌ها و دغدغه‌های جامعه هم آشنا باشند و بکوشند  مطالبه های مردم را به سیستم‌های رسمی منتقل سازند.


 *بدون تردید یکی از مهم ترین کنش‌گران مرزی که خدمات ماندگارش در خاطره جمعی مردم ایران و به ویژه همشهریان همچون ستاره می درخشد، زنده یاد دکتر عبد الله معظمی است.* 


 *دکتر عبدالله معظمی* در سال ۱۲۸۸ در گلپایگان به دنیا آمد. در سال ۱۳۰۹ به فرانسه رفت و در دانشکده حقوق پاریس به اخذ دیپلم دکترای حقوق نایل گردید. پس از بازگشت به ایران به عضویت وزارت و سپس به دانشیاری کرسی حقوق بین الملل خصوصی در دانشگاه تهران برگزیده شد و به تدریس پرداخت. پس از پنج سال توقف در دانشیاری، در سال ۱۳۲۰ به رتبه استادی ارتقاء یافت و در همان زمان به معاونت دانشکده حقوق منصوب شد. در مجلس چهاردهم نمایندگی مردم گلپایگان را بر عهده داشت.

نتیجه تصویری برای دکترعبدالله معظمی

 در سال ۱۳۲۴ که یک اقلیت چهل نفری به رهبری *دکتر محّمد مصّدق* بر ضد حکومت صدرالاشراف (چهره سیاسی و قضایی دوران قاجار و پهلوی، سرکوب گر مشروطه خواهان و از نخست وزیران پهلوی دوم) تشکیل شد، دکتر معظمی یکی از اعضای آن بود. او در دوره پانزدهم نیز به عنوان نماینده گلپایگان به مجلس راه یافت. در آخرین روزهای مجلس پانزدهم، هنگامی که دولت ساعد مراغه‌ای لایحه قرار داد الحاقی نفت ( *گس-گلشاییان* ) را به مجلس تسلیم کرد، با این امید که نمایندگان با توجه به کمی وقت آن را هر چه زودتر تصویب کنند، حسین مکی به عنوان مخالف شروع به صحبت کرد. نطق مکی چند جلسه به طول انجامید و تاریخ پایان دوره پانزدهم قانونگذاری نزدیک می‌شد. روز دوم مرداد ۱۳۲۸ سردار فاخر حکمت رئیس مجلس در اثر فشار اکثریت تصمیم گرفت موضوع ادامه نطق مکی را به رای مجلس واگذار کند. وکلای اکثریت نیز بر اساس قرار پنهانی با دولت، قرار بود به محدود کردن سخنرانی نماینده اقلیت رای بدهند. در این هنگام حادثه‌ای روی داد که نقشه دولت و اکثریت را نقش بر آب کرد و آن *اعتراض شدید دکتر عبدالله معظمی* بود. دکتر معظمی پیش از آن که سردار فاخر اعلام رای کند، فریاد زنان خطاب به رئیس مجلس گفت:

 *«بدبخت‌ترین ملت کسی است که اراده خودش را در موقع اظهار نظر از دست بدهد و بزرگان قوم مثل مرده روی صندلی‌ها بنشینند و در مسائل ابتدائی این طور اظهار نظر کنند. آقای رئیس مجلس شورای ملی، حق ملت در بین است. اجازه بدهید. این وضع مجلس طوری مرا متشنج کرد که من ناچار شدم در اینجا وظیفه نمایندگی خود را که نماینده یک شهرستان فقیر، گرسنه و بیچاره و بالاخره نماینده یک ملتی هستم که من خودم در خوزستان جز تراخم، جز پا برهنگی، جز بیچارگی هیچ چیز ندیدم، انجام دهم.»* 

اگر دکتر عبدالله معظمی کوتاه آمده بود، رای اکثریت تصویب می شد و سرنوشت قرارداد الحاقی غیر از این می‌شد که شد.


 در مجلس شانزدهم نیز هنگامی که وزیر دارائی کابینه رزم آرا قرارداد الحاقی را پس گرفت، دکتر معظمی به شدت او را مورد حمله قرار داد و باعث متزلزل شدن دولت سپهبد رزم آرا گردید.

علت مخالفت نمایندگان اقلیت مجلس و ملت ایران با لایحه الحاقی ( *گس – گلشائیان* )، این بود که مسئله حاکمیت ملی مردم ایران، نادیده گرفته می‌شد. ‌شرکت نفت ایران و انگلیس از یک سو با نفوذ خود در امور سیاسی ایران، استقلال کشور را تهدید می‌کرد و از سوی دیگر به واسطه امتیازی که شرکت نفت از دولت ایران گرفته بود، چنان بر صنعت نفت کشور، احاطه و تسلط داشت که تمام عملیات اکتشاف و بهره‌برداری از منابع نفتی ایران در کنترلش بود. ‌

نهضت ملی‌شدن نفت - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

دکتر معظمی در سال ۱۳۳۰ یکی از اعضای هیئت مختلط مامور خلع ید از شرکت نفت بود. *وی با جان ودل از دولت دکتر محّمد مصّدق پشتیبانی می‌کرد و در هر موردی رای موافق به کابینه او می‌داد.* دکتر معظمی در انتخابات دوره هفدهم مجلس نیز از گلپایگان به نمایندگی انتخاب و مدتی هم رئیس مجلس شد.


* دکتر عبدالله معظمی به منزله کنش گر مرزی* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 * بخش دوم* 


 دکتر معظمی پس از کودتای ۲۸ مرداد مخفی شد؛ اما در نهضت مقاومت ملی فعالیت می‌کرد. به همین دلیل اردیبهشت ۱۳۳۴ بازداشت و همراه با چند تن از سران جبهه ملی پس از تبعید به جنوب، راهی زندان برازجان گردید.


 * این چهره آزادی خواه در شمار دوازده استادی بود که به دستور مستقیم شاه از دانشگاه اخراج شدند.* مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر قریب، دکتر سنجابی، دکتر جناب، مهندس حسیبی، دکتر نواب، دکتر آل‌بویه، دکتر عابدی و ... سایر استادان اخراج شده بودند.

البته *دکتر علی اکبر سیاسی* رئیس وقت دانشگاه زیر بار نرفت. و گفت: *«اگر دستم را قطع کنند، با ابلاغ اخراج این استادان موافقت نخواهم کرد»؛* اما با اصرار شاه و پیگیری‌های سپهبد زاهدی اخراج شدند. 

 *جرم دکتر معظمی و دیگران این بود که با لایحه کنسرسیوم و کودتا علیه دکتر مصدق مخالفت کردند.* 

دکتر عبدالله معظمی و مهندس کاظم حسیبی

 دکتر معظمی همگام با نقش آفرینی در مجلس در قامت رئیس یا نماینده در *ایوان ملت* نیز حضور داشت و *توسعه پایدار ایران و حوزه انتخابی اش گلپایگان دغدغه اش بود.* 

با تلاش او علاوه بر *احداث سد اختخوان* که توسعه کشاورزی و دامپروری منطقه را به همراه داشت و نیز *احداث یکی از بنگاه های دارویی ایران در گلپایگان، از یازده دانشسرای مقدماتی کشور که ۱۰ مورد از آن ها در مراکز استان ها دایر گردیده بود، یکی هم در گلپایگان تاسیس شد.* 

در آن مقطع به دلیل کمبود امکانات و ناآگاهی مردم، بیماری *«کچلی»* در گلپایگان فراگیر بود که دکتر معظمی با *هزینه شخصی،* مبتلایان را به تهران یا اصفهان اعزام می نمود تا با فناوری آن زمان *(زیر برق گذاردن سر های آنان)* ، کچلی را ریشه کن سازد. البته بعداً این فناوری را به گلپایگان آورد و نزدیک مسجد عموکرم در کنار کارخانه برق *(به دلیل لزوم استفاده زیاد از انرژی برق)،* مستقر کرد که  موفقیتی بزرگ حاصل شد .


 * با راه اندازی دانشسرا، فرهنگ گلپایگان توسعه یافت و به لحاظ تربیت معلم خودکفا گردید. شماری از فرهنگ ورزان که از این مرکز آموزشی فارغ التحصیل شدند، علاوه بر گلپایگان در مدارس روستایی و شهری مناطق مجاور نیز به تدریس پرداختند.* 

شاید در مقیاسی کوچک بتوان این دانشسرا را *دارالفنون گلپایگان* قلمداد کرد.


 یادآوری یک خاطره از جناب آقای حاج عباس خرمی رئیس پیشین آموزش و پرورش گلپایگان از شادروان جعفر شیخ الاسلام یکی از دبیران شیمی پیشگام زادگاه مان در مراسم افتتاحیه کانون بازنشستگان ( سال ۱۳۷۸ )، در زمینه کنش‌گری مرزی دکتر عبدالله معظمی، خالی از لطف نیست.

«اوایل دهه ۱۳۳۰ در وزارت فرهنگ و صنایع مستظرفه، لیسانسیه های داوطلب تدریس در دبیرستان ها، منتظر دریافت ابلاغیه محل خدمت بودند. اینجانب نیز که به همین منظور آن جا بودم، چهره‌ای خوش قامت و جدی را مشاهده کردم که مراجعه کنندگان را زیر نظر قرار می داد و تمایل داشت به آنان نزدیک شود که یکی از آنان بنده بودم.»

پس از معرفی خودش به عنوان رییس مجلس شورای ملی و نماینده مردم گلپایگان، اظهار داشت: *« تمایل داری برای تدریس به گلپایگان بروی؟ گفتم با کمال میل و استقبال کردم؛ زیرا  به محل زندگی ام ( اصفهان) نزدیک بود و ... »* 

آمادگی خودم را که اعلام کردم، گفت: « فردا از تهران به گلپایگان عزیمت کن. به آنجا که رسیدی، دوستان به استقبال شما می آیند و تمهیدات لازم از جمله تهیه مسکن و ... را فراهم خواهند ساخت.»

 *وقتی به مقصد رسیدم، پیشواز کنندگان ابتدا مرا به حمام عمومی بردند تا خستگی سفر را از من بزدآیند و پس از آن یک پذیرایی و ناهار مطلوب و ... ترتیب دادند که این اقدام ها زمینه ساز  اقامتی خاطره انگیز به مدت چند سال در گلپایگان و تدریس شیمی در دبیرستان ها گردید.* 


 افسوس که این مرد بزرگ عمر بلندی نداشت و نتوانست آرمان خود را به عنوان یک *کنش‌گر مرزی* ، در شکوفایی تمام ظرفیت های زادگاهش عملی سازد؛ زیرا در ۶۲ سالگی به دلیل سکته قلبی به سوی معبودش شتافت.

 *یاد او را گرامی می داریم و به روح بلندش درود می فرستیم.* 


در پایان، این یادداشت را با *سروده زیبای استاد علی اکبر جعفری* مزین می سازم:


 *هان ای بهشت خاطره ها! زادگاه من* 

 *گلپایگان! عروس چمن در نگاه من* 

 *ای شهر دانش و خِرد و مهد عاشقان* 

 *ای سرزمین عاطفه و عشق جاودان* 

 *گل های باغ تو همه زیبا و عاشقند* 

 *گلواژه های راز درون شقایقند* 

 *صد سال پیش نغمه دانش در این دیار* 

 *آوازه زمان شد و الگوی روزگار* 

 *دانشسرا که مرکز علم است و سروَری* 

 *با همتِ و درایت " دکتر معظمی "* 

 *شد مرکز شکفتنِ گل های سرفراز* 

 *آلاله های عاشق و شیدای پیشتاز* 

 *نسلِ قلم به گلشنِ دانش طلوع کرد* 

 *جهل و خرافه شب ظلمت غروب کرد* 

 *" هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق "* 

 *مانا و پر شکوفه باد گلِستان و باغ عشق* 

 *جاوید باد شهره استان اصفهان* 

 *شهر چکاوکان و چمنزار بلبلان* 

 *ای آرزوی زنده دلان سرفراز زی* 

 *عشق وطن چراغِ شبستان جعفری*













































..

پیوند هندسه و ادبیات در شعر خیام

*پیوند هندسه و ادبیات در شعر خیام* 


    *به مناسبت ۲۸ اردیبهشت روز بزرگداشت* 

 

       

                                                  ✏ ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan

از قدیم و ندیم بین زنگ ادبیات و هندسه جدال و ستیزی بوده؛ از این رو گاه درس یا همان زنگ هندسه ، در اشعار و ترانه های معاصر نکوهش شده است و این در حالی است که در *شعر خیام* میان شعر و ریاضی و به تبع آن هندسه، پیوند گسترده و عمیقی وجود دارد. آن گونه که

 می توان گفت تنها یک ریاضیدان و یک اخترشناس می تواند چنان رباعی هایی بگوید، *اگر در اشعار خوب نیما همیشه جغرافیا حضور دارد، در ترانه های خیام هم همواره شاهد حضور پررنگ دانش نجوم هستیم.* در ذهن او جهان پیوسته در حال چرخش و حرکت است. او این فرآیند را می بیند و زاده شدن و مرگ ما را هم برآیند آن می داند. او این ها را تنها در کتاب ها نخوانده تا از یاد ببرد.


برای خیام، شعر و دانش نه تنها دو ساحت جدا از یکدیگر نیستند، بلکه درست این است که بگوییم این دانش اوست که باعث می شود وی جهان را آن گونه ببیند. اگر آن دانش نبود، این ترانه ها هم نبودند. از این رو خیام غیرمستقیم درس ریاضی و زنگ هندسه را می ستاید و *شعر او پیوندی است میان زیبایی، روشنی و شاعرانگی «ماه» با معادله های دشوار، پیچیده و عالمانه ریاضی* :


 *این چرخ فلک که ما در او حیرانیم* 


 *فانوس خیال از او مثالی دانیم* 


 *خورشید چراغ دان و عالم فانوس* 


 *ما چون صوریم کاندرو گردانیم*

روابط عمومی در عصر جهانی شدن

* روابط عمومی در عصر جهانی شدن* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 * اشاره* :

 *روز جهانی ارتباطات* ( ۲۷ اردیبهشت ماه )،  *« روز روابط عمومی »* نیز نامگذاری شده است. به همین مناسبت این یادداشت را به *انجمن روابط عمومی ایران* ارسال نمودم تا از زاویه ای جدید به مقوله روابط عمومی نگریسته باشم. 


 با گسترش اینترنت و تکنولوژی های نوین ارتباطی، افزایش میزان تحصیلات، مهاجرت های بین آلمللی و ... وارد عصر تازه ای به نام *« جهانی شدن »* ( Globalization ) شده ایم.

بر خلاف جهانی سازی ( Globalism ) که تلاش می کند با یک دست کردن نیازها و ذائقه ها، فرهنگی واحد را به جوامع تحمیل کند تا از آن طریق با سلطه فرهنگی و ایجاد جامعه تک صدایی منافع آمریکا را تداوم بخشد، *جهانی شدن در برگیرنده انواع هویت ها، فرهنگ ها، زبان هاست. به عبارت دیگر شرایط کنونی جهان فرصتی را ایجاد کرده تا فرهنگ های  گوناگون محلی بتوانند مجال ظهور داشته باشند. با این وصف «تنوع فرهنگی» یکی از دستاوردهای قابل توجه « جهانی شدن» به شمار می رود.* 


در چنین وضعیتی *روابط عمومی ها به عنوان یکی از مهم ترین نهادهای مدنی* باید قدرت سازگاری با فرآیند جهانی شدن را داشته باشند و از ساز و کارهای محدود گذشته فاصله بگیرند.

نکته در خور توجه این است که با فراگیر شدن ارتباطات و کم رنگ شدن مرزهای جغرافیایی، مخاطبان روابط عمومی ها محدود به یک شهرستان، استان و حتی یک کشور نیستند، بلکه روابط عمومی ها می توانند مخاطبانی در سطح جهان داشته باشند تا با مشارکت و مبادله تجربه ها نقش آفرین باشند.

 *خوشبختانه  یونسکو نیز تسهیل‌گر این روند در میان ملت هاست.* 


 فلسفه وجودی *یونسکو* ( شاخه آموزشی، علمی و فرهنگی  ملل متحد ) *از میان برداشتن موانع معرفتی است که موجب نابردباری، عدم مفاهمه، خشونت و جنگ می شود.* 

دوری از خشونت ورزی و روی آوری به صلح نباید فقط به دنیای سیاست محدود شود، بلکه در نگاهی کلان باید صلح در اندیشه، با طبیعت، با تاریخ و با همه قواعد نظم اجتماعی سرلوحه فعالیت روابط عمومی ها نیز قرار گیرد. جهانی که برمدار چنین درکی بچرخد، قطعاً می تواند تصویری دوست داشتنی از زندگی در همه لایه های حیات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی عرضه دارد. روابط عمومی ها برای ایفای چنین نقشی، نیازمند اتخاذ رویکرد جدیدی هستند تا بتوانند راه حل های تفاهم آمیز و صلح جویانه را ارائه دهند و مسیری را انتخاب کنند تا به توسعه تفاهم اجتماعی کمک کند.

روابط عمومی ها می توانند بر واقعیت های اجتماعی تاثیر بگذارند و آرامش، تفاهم، همدلی و انسانی زندگی کردن را ترویج دهند. به عبارت دیگر می توانند گفتمان " تنازع محور" را به گفتمان *" تفاهم محور"* تبدیل نموده و ارزش های صلح و مدارا، همزیستی و ارزش های اخلاقی را پاسداری کنند و از این طریق خدمت گذار جامعه جهانی باشند.


 * بدیهی است در چنین شرایطی روابط عمومی ها به منظور اثرگذاری بر مخاطبان، باید نظام کارشناسی خود را کارآمد سازند و استفاده بهینه از فناوری های نوین ارتباطی را در دستور کار خود قرار دهند تا قادر به جلب مشارکت آنان باشند. با این نگاه گرایش به روابط عمومی الکترونیک می تواند بستر مناسبی را در عبور از حالت سنتی به مدرن فراهم سازد.* 


 از دو منظر می توان روابط عمومی الکترونیک را مورد بررسی قرار داد. نگاه اول روابط عمومی الکترونیک را تداوم روابط عمومی سنتی قلمداد می کند که صرفا با ابزاری نیرومندتر و سریع تر با رسانه ها و مخاطبان خود ارتباط ایجاد می نماید؛ *اما نگاه دوم روابط عمومی الکترونیک را ایجاد فضایی در جهت تعامل و به اشتراک گذاردن دیدگاه ها و نقطه نظرهای مخاطبان ... می داند.* 

 *به عبارت دیگر شکل گیری یک روابط عمومی آرمانی که در برگیرنده حرمت گذاری به مراجعان و برآوردن انتظارات و حقوق مخاطبان برای دسترسی به اطلاعات است، از رهگذر روابط عمومی الکترونیک عملی می شود.* 

از این رو اگر بخواهیم از تکنولوژی های نوین ارتباطی و اینترنت در راستای نظریه *" گلوله جادویی "* که اصالت را به فرستنده پیام داده و مخاطبان را منفعل و ناتوان فرض می کند، به عنوان ابزار استفاده کنیم، بهره ما از فرصت فراهم شده اندک است؛ *اما اگر به قدرت تشخیص و رضامندی مخاطب فعال و جستجوگر بها دهیم، روابط عمومی الکترونیک ظرفیتی کارآمد و مطلوب برای پاسخگویی و دریافت نظرها و دیدگاه های او به شمار می رود.* 


در عین حال همه این تمهیدات زمانی گره گشای مشکلات و زمینه ساز *مردم سالاری جهانی* است که بتوان با تکیه بر آن *فضایی برای گفت و گو در جهت بهره گیری از خرد همگانی در جهت پیشبرد اهداف سازمانی و همگرایی بین آلمللی به وجود آورد.* 


 *برای این منظور شفاف سازی عملکردها، دوسویه نمودن ارتباط، پاسخگو کردن دستگاه ها و عقلانی کردن توقعات، الزام هایی است که از سوی روابط عمومی های فعال در فضای جهانی شدن انتظار می رود.* 


    *روز روابط عمومی مبارک باد*

ایران را با شاهنامه بشناسیم

* ایران را با شاهنامه بشناسیم* 


 * به مناسبت ۲۵ اردیبهشت روز فردوسی* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

,@dehkade_jahan

 استخراج منابع فرهنگی همچون استخراج منابع زیرزمینی است. هر جامعه ای که فناوری برتری دارد، از معادن زیزمینی بیشترین  استفاده را می برد و آن که به استخراج نمی پردازد، در واقع سرمایه خود را هدر می دهد.

 *سوال این است که ما تا چه میزان از سرمایه های فرهنگی خود؛ به ویژه شاهنامه بهره برده ایم؟* 

در دو نوع مهم ادبی جهانی یعنی غنایی و حماسی باید از *فردوسی، مولوی، سعدی و حافظ* نام بیاوریم که بیشترین تاثیر را در تحوّل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی از خود به جا *ی نهاده اند.


 * ۲۵ اردیبهشت را در تقویم ملی ایران، روز فردوسی نام نهاده‌اند؛ شاعری بلند آوازه که با اثرش شاهنامه در سطح ادبیات جهان خوش درخشیده است.* 

شاهنامه فردوسی که آوازه‌ای جهانی دارد، علاوه بر بیان داستان‌های حماسی و عاشقانه، *گنجینه‌ای عمیق از اخلاق، انسانیت و معنویات است.* 

 *شاهنامه در حقیقت تجلی گاه و روایتگر یک جامعه مدنی سالم است و به عبارتی روشن تر، فردوسی در شاهنامه جهانی را به تصویر می کشد که در آن دادگری، نیکی، اخلاق، روحیه پهلوانی و ... را بیان می کند.* 


 در دوره قاجاریه به دلیل رواج و گسترش صنعت چاپ، شاهنامه بسیار مورد اقبال قرار می‌گیرد. نقل است که امیرکبیر زمانی که صدارت ناصرالدین شاه جوان را بر عهده داشته و می‌شنود که شاه شب ها تاریخ سرجان ملکم می خواند *به او توصیه می‌کند که شاهنامه بخواند* و می‌گوید: *«این را بدان که برای هر ایرانی از عالی و دانی بهترینِ کتاب ها شاهنامه فردوسی است.»* 

 این که یک شاهکار ادبی بتواند بیش از هزارسال دوام بیاورد، از تنگناهای گوناگون بگذرد و حیات تاریخی خود را حفظ کند، مسئله بسیار بااهمیتی است. مخاطبان شاهنامه طیف وسیعی از شاعران، مورخان، نگارگران، تذکره‌نویسان، نساخان، پادشاهان، طبقات گوناگون مردم و در سده‌های متأخر، مترجمان، هنرمندان، اقتباس‌گران، روحانیان و مهم‌تر از همه شاهنامه‌پژوهان بوده‌اند که هر گروه به سهم خود در تداوم حیات تاریخی شاهنامه نقش داشته اند.


 یکی از محورهای مهم در پیوند اساطیر شاهنامه با تاریخ، *محور خرد* است. شخصیت های داستان های شاهنامه پهلوانانی هستند کاملاً اخلاقی و خردمند که تاریخ گذشته و پیشینیان خود را می شناسد. در *شاهنامه ابیاتی که به رزم مربوط می شود، محدود است و بیشتر به تفکر، تعامل و پهلوانی می پردازد.* 

بحث *خرد و داد* با همه زندگی پهلوانان در آمیخته است. انسانی که از خرد و داد دور می شود، از عرصه و صحنه پهلوانی کنار می رود.

 *کنون ای خردمند، وصف خرد* 

 *بدین جایگه گفتن، اندر خورد* 

 *خرد بهتر از هر چه ایزد بداد* 

 *ستایش خرد را به از راه داد* 

 *خرد رهنمای و خرد دلگشای* 

 *خرد دست گیرد به هر دو سرای* 


آن قدر که فردوسی از تاریخ سخن گفته، در بین هیچ یک از شاعران نظیر ندارد. در روایت شاهنامه، ایران سرزمینی است که مورد حمله و هجوم دشمنان و دیوان قرار می گیرد. دیو در شاهنامه صورت های مختلفی دارد، یکی از صورت هایش مردم بد هستند.


 *تو مر دیو را مردم بد شناس* 

 *کسی کو ندارد ز یزدان سپاس* 


 سال ۹۰- ۱۹۸۹ میلادی که سال جهانی بزرگداشت فردوسی بود، از سوی سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد *(یونسکو)* به مناسبت هزارمین سال سرودن شاهنامه *«سال فردوسی»* نام گرفت. درآن سال، بسیاری از محققان و شاهنامه پژوهان جهان از فردوسی و حماسه جاوید او سخن گفتند.

شاهنامه سرشار از قصه های جذاب شرقی، شخصیت های مستحکم، موقعیت های دراماتیک و پرکشش است که علاوه بر دارا بودن هویت ایرانی، نمونه هایی منحصر به فرد برای مخاطب ایرانی و جهانی است. 


۲۵ اردیبهشت ماه، روز بسیار فرخنده ای است که به نام *معمار بزرگ کاخ زبان فارسی* مزین شده است. امروز زبان فارسی هزار سال پیش را می فهمیم و با آن مکالمه می کنیم. *یعنی با گنجینه هزار سال پیش زبانی فارسی در ارتباط هستیم.* در طول هزاران سال جنگ ها و ویرانی های زیادی داشتیم، *اما زبان فارسی باقی ماند که این نشان از استقلال فرهنگی بوده و هست.* 


 * شاهنامه در بسیاری از زمینه ها یک اثر تمام و کامل است. در بازنمایی اسطوره ها، خردگرایی، معرفی هویت ملی و اعتدال،  پاسداشت ملیت، راستی و درستی و ...* 

این ویژگی ها از شاهنامه، اثری منحصر به فرد ساخته است؛ به گونه ای که شیوه های فکری برخاسته از آن به سرچشمه ای از اندیشه برای نویسندگان تبدیل شده است.


 *نگه کن که این نامه تا جاودان* 

 *درفشی بود بر سر بخردان* 

 *بماند بسی روزگاران چنین* 

 *که خوانند هر کس بر او آفرین* 


.  *دکتر عطاءالله مهاجرانی* در یادداشت هفتگی خود در روزنامه اعتماد مورخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ آورده است: *« به اعتقاد من کوتاه ترین و موثرترین و زیباترین راه آموزش و تربیت جوانان، که ایران را دوست بدارند، ترویج و تبلیغ شاهنامه فردوسی است.»* 


 * به قول روان شاد #اسلامی_ندوشن شاهنامه فردوسی ایران نامه است* .

مدیری از تبار صداقت و عشق،به بهانه تودیع جناب آقای #حاج_محمد_منعمی از ریاست آموزشکده فنی، حرفه ای گلپایگان

ابراهیم جعفری:

 مدیری از تبار صداقت و عشق


 به بهانه تودیع جناب آقای #حاج_محمد_منعمی از ریاست آموزشکده فنی، حرفه ای گلپایگان


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan

 گذر زمان آیینه تمام نمای مجاهدت ها، مقاومت ها و کنش‌گری های انسان های وارسته ای است که آرمان خواهانه زندگی می کنند و در مسیر دستیابی به اهداف، همه استعداد و توان خود را به کار می گیرند.

خدای بزرگ را سپاسگزاریم که در زادگاه ما اغلب مدیران دهه های اخیر که از رویش های دوران دفاع مقدس هستند، سهمی به سزا در ایجاد تحولات روستاها و شهر داشتند که در این راستا عملکرد جناب آقای حاج محمد منعمی برجستگی ویژه ای دارد و یادآوری عوامل موثر در آن خالی از لطف نیست. 


 عزیمت به جبهه های نبرد از ۱۳ سالگی و حضور در عملیات رمضان، محرم، والفجر مقدماتی، والفجر ۴، والفجر ۸ و کربلای ۵ به عنوان نیروی پیاده و خط شکن که با جانبازی و مصدومیت  شیمیایی همراه بود و نیز شش ماه شرکت در جنگ های پارتیزانی برون مرزی در لشکر ۹ بدر  مجاهدین عراقی ( ظفر ۲ )، روحیه خلاقیت و تحول خواهی را در آقای منعمی آن چنان نهادینه ساخت که بتواند با اتکا به آن در سایر عرصه ها نیز بن بست شکن باشد.


 پس از پایان جنگ با قبول مسئولیت های جدید در آموزش و پرورش گلپایگان که به معاونت اداری، مالی و پشتیبانی منتهی شد، به عنوان بازوی قوی مدیریت، نقش قابل توجهی در بهسازی و نوسازی مدارس، تامین نیازهای دانش آموزان بی بضاعت و به ویژه جلب اعتماد خیران در جهت گسترش و تجهیز فضاهای آموزشی و ... ایفا کرد.

این پیشینه درخشان در کنار اخلاق حسنه، وسعت نظر، سختکوشی، مسئولیت پذیری، توان برقراری ارتباط موثر با  اقشار مختلف، حرکت بر محور برنامه و نگاه راهبردی، مثبت اندیشی و ... از او مدیری توانمند ساخت تا در آموزشکده فنی، حرفه ای گلپایگان سال های متمادی جریان ساز یک نهضت علمی باشد.


 بدون تردید توسعه آموزش و پرورش و آموزشکده فنی، حرفه ای گلپایگان طی سال های اخیر مرهون مساعدت های خیران آگاهی است که به یاری مسئولان شتافته اند. 

از سوی دیگر جلب اعتماد خیران در شرایطی که متاسفانه در کشور ما سرمایه اجتماعی در معرض تهدید می باشد، هنر بزرگ‌ مدیرانی مانند آقای منعمی است که توانستند رتبه نخست را در جذب آنان در استان اصفهان به خود اختصاص دهند.

 


جذب  ۴ میلیارد تومانی در دهه ۸۰ توسط جناب آقای حاج محمد خوشنویسان مدیر وقت آموزشکده و ۶ میلیارد تومانی در دهه ۹۰ از خیران، نشانگر نفوذ مردمی مدیران و در عین حال خردورزی مردم فرهنگ دوست زادگاه مان است که به این مرکز دانشگاهی عشق می ورزند. یکی از خیران به آقای منعمی اظهار داشته بود: « براین باور است که هرگاه آموزشگاهی به روی مردم گشوده شود، زندانی بسته خواهد شد. »

آقای منعمی در سخنرانی روز تودیع شأن خاطرنشان ساختند که در فاصله یک دهه تعداد رشته های آموزشکده از ۴ به ۱۲؛ یعنی سه برابر  و تعداد دانشجویان از ۴۰۰ به ۸۵۰؛ یعنی حدود دو برابر رسیده است.

علاوه بر آن در حوزه پژوهش که در استان دارای رتبه اول یا دوم بودیم، با تولید بیش از ۲۰ نوع کالای قابل عرضه، در زمینه کارآفرینی بالنده شدیم. ایشان با تأکید بر این که تعداد دانش آموختگان رشته های مهندسی به حد اشباع رسیده، نیاز به کارآفرینان در قامت تکنسین را از جمله نیازهای بنیادی کشور برشمرده و ظهور کارآفرینان را دستاورد مهم آموزشکده قلمداد نمود.




اینجانب که سعادت حضور در مراسم تودیع آقای منعمی و معارفه آقای اشراقی را نداشتم، پس از دریافت فایل صوتی مراسم از سوی مجریان برنامه و گوش سپردن به سخنرانی های ایراد شده، به این دریافت رسیدم که در سیر تطور آموزشی گلپایگان از دهه ۱۳۷۰ تا کنون، با کنش‌گری مدیران جهادی جهش قابل ملاحظه ای در جهت اعتماد سازی و طراحی نظامی نوین ایجاد گردیده که نماد بارز و مشخص آن آقای منعمی است.

او با یک چشم به شتابندگی تاریخ و سرعت بالای تغییرات جهانی و با یک چشم به واقعیت های بومی و محلی نظر افکند و خدمت به مردم را تداوم بخشید؛ به عبارت دیگر جهانی اندیشید و بومی عمل کرد.


 پس از گوش فرا دادن به سخنان جناب آقای حاج حبیب الله جمالی ریاست پیشین آموزش و پرورش گلپایگان که سجایا و خصلت های ارزنده ایشان را بیان کرد و همچنین بیان سرشار از اخلاص آقای منعمی، از این که گلپایگان دارای چنین چهره های فداکار، میهن دوست و بی ادعایی است، احساس سربلندی کردم؛ به همین دلیل پس از تأمل فراوان تیتر این یادداشت را با الهام از سخنان مجری محترم برنامه جناب آقای محرابی مدیری از تبار صداقت و عشق انتخاب کردم. 


 با آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون آقای منعمی که فرازی جدید از کنش‌گری را در حیات پربار خود آغاز می نمایند و عرض تبریک به جناب آقای اشراقی این بیت شعر را از حضرت حافظ تقدیم دوستان می کنم:


کاروانی که بود بدرقه اش لطف خدا

به تجمل بنشیند به جلالت برود

*کتابِ خوب بخوانیم* .

سلام بر دوستان


*کتابِ خوب بخوانیم* .


کتاب خواندن به زندگی انگیزه می‌دهد و مغز را طوری تحریک می‌کند که تماشای تلویزیون یا گوش‌دادن به رادیو نمی‌تواند این کار را انجام بدهد؛ چون مغز درگیر شده و اصطلاحاً ورزش می‌کند.


اگر هر شب به جای تماشای تلویزیون، پانزده دقیقه مطالعه کنید، سالی حدود پانزده کتاب را می‌خوانید! اگر روزی پانزده دقیقه ادبیات کلاسیک بخوانید، در مدت هفت سال، صد کتاب بزرگ ادبیات کلاسیک خوانده‌اید! این‌گونه تبدیل به یکی از باسوادترین افراد نسل خود می‌شوید! همهٔ این‌ها با پانزده دقیقه مطالعه قبل از خواب حاصل می‌شود!


به قول یک نویسنده؛ قبل از صبحت‌کردن فکر کنید! و قبل از فکرکردن مطالعه کنید! آدمی که نمی‌خواند، یا کم می‌خواند، یا فقط پرت و پلا می‌خواند، بی‌گمان اختلالی در بیان خواهد داشت. این آدم بسیار حرف می‌زند، اما اندک می‌گوید؛ زیرا واژگان‌اش برای بیان آن‌چه در دل دارد، بسنده نیست.


ما سخن گفتن درست، پر مغز، سنجیده و زیرکانه را از ادبیات و تنها از ادبیات خوب می‌آموزیم. بقول برتولت برشت: 

 *«برای آنان که بخواهند یاد بگیرند، هرگز دیر نیست.»* 


* مطلبِ بالا را دوستی ارسال کرده.


تقی عطایی

تاملی کوتاه بر بیش از نیم قرن مجاهدت علمی دکتر مهدی محسنیان راد*

* تاملی کوتاه بر بیش از نیم قرن مجاهدت علمی دکتر مهدی محسنیان راد* 


 _* به مناسبت فرارسیدن روز معلم*_ 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan

 *روز معلم* فرصتی برای قدرشناسی از استادانی است که انگیزه تحقیق، تدریس و مطالعه مستمر را در دانش پژوهان ایجاد نموده و آثاری ماندگار بر جای می گذارند.

اینجانب طی چند سال گذشته تلاش کردم  در حد بضاعت ام نسبت به معلمان خود از دوره ابتدایی تا دانشگاه، اَدای دین نموده و قدردان فداکاری آنان باشم.


 از میان چهره های برجسته علمی کشور که افتخار شاگردی اش را در مقطع های کارشناسی ارشد و دکتری داشتم، *دکتر مهدی محسنیان راد* است. 

بدون تردید ایشان در ردیف پرکارترین پژوهشگرانی است که بیش از  پنجاه سال در عرصه ارتباطات اجتماعی کند و کاو نموده و سهم بسزایی در شناساندن این دانش به علاقه مندان داشته آند. 


 سرآغاز آشنایی بنده با دکتر محسنیان راد سال ۱۳۶۵ بود که مبانی ارتباط جمعی را در دوره آموزش ضمن خدمت مسئولان رادیویی جهاد استان ها تدریس می نمودند. پس از آن تعامل با ایشان در دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی بیشتر و عمیق تر شد.


 دامنه فعالیت های آموزشی و پژوهشی و نیز آثار علمی دکتر محسنیان راد گسترده است که در بخش دوم به آن ها اشاره می گردد؛ اما به دلیل خاطراتی که از همکاری ایشان با معاونت ترویج وزارت جهاد سازندگی (سابق) در زمینه اثربخشی هفته نامه های *«جهاد روستا»* و *«صالحین روستا»* و انتشار اثر ارزشمند *«ارتباط جمعی و توسعه روستایی»* ، در ذهنم نقش بسته، فرازهایی را از فصل اول کتاب *«در حسرت فهم درست»* که تجربه زیسته دکتر محسنیان است، یادآور می شوم.


 قبل از شروع تحقیق ( ارتباط جمعی و توسعه روستایی ) در خلال بازکردن ۶۸۹ پاکت پستی حاوی پرسشنامه پر شده از روستاهای این سو و آن سوی کشور، یکی از پاکت ها شامل نامه مفصلی بدون پرسشنامه بود که بخشی از آن به شرح زیر بود:

 *استاد محترم؛ آقای محسنیان راد سلام* 

سلامی را که از قلب شکسته یک روستایی به شما تقدیم می شود، پذیرا باشید. از شما تشکر می کنم که به فکر بچه های روستایی بودید و ... نمی خواهم ناامیدتان کنم؛ ولی مگر می شود در شهر با همه امکانات در خانه های مدرن با وسایل مدرن و شاید پشت کامپیوتر به روستا اندیشید؟ اگر باشد، در حد شعار دادن است و بس! همه به خاطر این که شعرها و مطالب شأن جالب باشد، می آیند از روستا حرف های قشنگ قشنگ می زنند؛ اما هیچ گاه نخواستند روستا را درک کنند و از این که با روستا سر و کار پیدا کنند، امتناع می ورزند و ...


 مهرماه ۱۳۷۵ وقتی بسته های پستی دریافت شده در دانشگاه را زیر بغل به اتاقم می بردم، پاکتی را در میان نامه ها دیدم که از بقیه متفاوت بود. پس از آدرس، این بار محترمانه تر از چهار سال قبل نوشته بود: « *برسد به دست دکتر محسنیان راد* » و ...

پس از آن نوشته شده بود *از طرف زهرا* ... نمی دانم آدرسم را چگونه یافته بود؟ گویا ادامه تحصیل داده و پس از پایان دوره تربیت معلم در دبیرستان یک روستا مشغول کار است. از آنجا که وزارت جهاد نسخه هایی از کتاب *« ارتباط جمعی و توسعه روستایی »* را به مدارس اهدا کرده بود، زهرا بر حسب تصادف آن را در کتابخانه مدرسه اش دیده و با شگفتی  نامه اش را آن جا یافته بود. در نامه دوم زهرا نوشته بود: 

 *« به نام آن که جان را فکرت آموخت.* 

 *استاد محترم‌؛ آقای محسنیان راد سلام* 


امیدوارم همیشه شاد و مسرور و در فعالیت های علمی خود پیروز باشید. شرمنده از آن همه لطف و محبت شما که نسبت به بنده حقیر روا داشتید. امروز کتاب تان را در کتابخانه دبیرستان به طور اتفاقی یافتم و از دیدن آن خیلی خوشحال شدم و اشک شادی به خاطر محبت شما و موفقیت تان در چشمانم حلقه زد و ... امیدوارم روزی شما را از نزدیک ملاقات نمایم. *با تقدیم احترامات بسیار، زهرا ..* . ( ۷۵/۶/۳۰ )


 در سال ۱۳۸۴ آقای جلالی دوست دوران سپاه دانشی من که پس از ۳۰ سال رد مرا گرفته بود، از رفسنجان به تهران آمد و میهمان من بود. جلالی روستای زهرا را کاملآ می شناخت و مشتاق شد او را ببیند.


از سوی دیگر در همان سال قرار شد در مراسم نکوداشتی که از سوی استاندار کرمان برای *دکتر یحیی کمالی پور* برگزار گردید، شرکت کنم. یک هفته قبل از سفر تلفن منزل زنگ زد، گوشی را برداشتم. سلام کرد و با خنده ای که از پشت تلفن هم قابل تشخیص بود، خودش را معرفی کرد. با اظهار خوشحالی از این که سرانجام توانسته با من صحبت کند، تاریخ پروازم را گفتم. قرار گذاشتیم با شوهرش در هتل یکدیگر را ملاقات کنیم.

در هتل ( کرمان ) زنگ زدند که میهمان دارید. پایین که رفتم، *در سرسرای هتل زهرا را دیدم که با دسته ای گل و چهره ای پر از اشتیاق* کنار شوهرش ایستاده بود. به کافی شاپ هتل رفتیم. نشستیم و گرم صحبت شدیم و ... به آنان پیشنهاد کردم در کنفرانس فردا شرکت کنند که هر دو با اشتیاق پذیرفتند 




در کنفرانس از زهرا و همسرش دعوت کردیم روی سن بیایند. دکتر کمالی پور از زهرا ستایش کرد و ...

با نگارش کتاب *«ارتباط جمعی و توسعه روستایی»* که ارمغان آن ضرورت نگاهی نو به جایگاه ارتباطات در جامعه روستایی از سوی برنامه ریزان و سیاستگذاران کشور بود، فصلی تازه در دفتر *«ارتباطات توسعه»* گشوده شد.

در همین راستا جا دارد از زنده یاد *مهندس سید احمد اسحاق حسینی* معاون وقت ترویج و مشارکت های مردمی وزارت جهاد سازندگی به نیکی یاد کنم که زمینه ساز این پژوهش راهبردی شد. آن عزیز سفرکرده به عنوان *پایه گذار واحد آموزش روستایی* ، حلقه وصل همکاران جها‌دی با محافل آکادمیک و استادان دانشگاه در زمینه های ترویج کشاورزی، دانش بومی، توسعه روستایی و ... بود که این اثر ماندگار یکی از دستاوردهای آن به شمار می رود.


 توصیف مجاهدت علمی دکتر محسنیان راد از زبان *پدر علوم ارتباطات اجتماعی زنده یاد دکتر کاظم معتمدنژاد* خواندنی است.

 دکتر محسنیان راد از پاییز ۱۳۵۰ علاوه بر تدریس ارتباطات انسانی در دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی، ریاست مرکز تحقیقات آن را نیز عهده دار شدند و پژوهش‌های متعددی را با همکاری دانشجویان در زمینه‌های مختلف ارتباطات، مانند *شناخت وضعیت مطبوعات* ، *بررسی محتوای برنامه‌های رادیو ایران* ، *ورزش و مطبوعات* ، به انجام رساندند. 

این تحقیقات در دورهٔ انقلاب اسلامی و سال‌های پس از آن نیز ادامه یافت که در میان آن‌ها پژوهش‌هایی مانند *بررسی شعار‌ها و دیوار نوشته‌های انقلاب* ، از اهمیت خاصی برخوردار است.

نقد کتاب دکتر محسنیان راد برگزار می شود

 در این سال‌ها دکتر محسنیان راد برای تهیه و تدوین نخستین کتاب‌های تخصصی؛ از جمله *ارتباط‌شناسی* ، *خبرنویسی* ، *شیوه‌های مصاحبه خبری* ، *آموزش روزنامه نگاری* ، *روزنامه نگاران ایران* ، *ارتباطات جمعی و توسعهٔ روستایی* و ... کوشش‌های فراوانی به عمل آوردند.

اویل دههٔ ۱۳۷۰ استاد محسنیان راد *در تأسیس رشتهٔ فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع) و به ویژه دورهٔ دکترای آن رشته* ، تلاش نمودند؛ به طوری که می‌توان ایشان را با توجه به تخصص علمی و پیشگام شدن در تأسیس رشته و دورهٔ مذکور، *بنیانگذار فرهنگ و ارتباطات در دانشگاه امام صادق (ع)* قلمداد کرد.


 در میان تجربه‌های مشترک با یکدیگر، حضور در کنفرانس‌های یک ساله و دو ساله *«انجمن بین المللی تحقیق در ارتباطات»* ، دارای اهمیت خاصی بود؛ به ویژه عرضه مقاله‌های ما در گردهمایی‌های انجمن یاد شده، در لیوبلیانا، شهر مهم جمهوری یوگسلاوی سابق و پایتخت جمهوری اسلوونی کنونی، دربندرپیران، شهر مشهور اسلوونی و سئول پایتخت کره جنوبی، بسیار سودمند بود و در پیشرفت برنامه‌های مطالعاتی و تحقیقاتی جدیدمان در ایران موثر واقع گردید.

دکتر محسنیان راد، در سال‌های اخیر تألیفات و تحقیقات علمی مهمی داشته‌اند. برخی از آن‌ها مانند *ارتباط‌شناسی* ، *ایران ‌در‌چهارکهکشان ارتباطی* ،  *ریشه‌های فرهنگی ارتباط در ایران،* *انتقاد در مطبوعات ایران و بازار پیام* که بر نظریه‌های علمی خاص ایشان‌، استوارند، مورد تشویق و تقدیر اغلب محققان برجسته علوم ارتباطات در کشورهای پیشرفته و کشورهای درحال توسعه، قرار گرفته‌اند.

مشارکت موثر استاد در ده‌ها کنفرانس و سمینار علمی در سطح‌های ملی، منطقه‌ای و جهانی نیز حائز اهمیت است. اکثر مقاله‌های ایشان در این گرد همایی‌ها، با استقبال رو به رو شده‌اند و تعداد زیادی از آن‌ها به زبان های انگلیسی و فارسی در مجله‌های پراعتبار خارجی و داخلی به چاپ رسیده‌اند. در کنار تحصیلات، تحقیقات و تالیفات برجستهٔ این دوست و همکار فرهیخته، *سجایای اخلاقی بی‌همتای ایشان، از جمله فروتنی و متانت، انسان دوستی، همکاری جویی، دانشجوپذیری و محقق پروری، هم شایان توجه‌اند.* 


 پس از تعبیرهای بلند شادروان دکتر معتمدنژاد، لازم می دانم به اثر فاخر *«رسانه شناسی»* استاد اشاره کنم که به قول خودشان با وجود برخورداری از هشت دستیار، به جای دو سال، حدود هفت سال کار مستمر را به دنبال داشت.

 *دکتر محسنیان بر این باورند که طی ۴۰ سال گذشته تا کنون، هیچ شاخه ای از علوم اجتماعی در سطح جهان به اندازه «فناوری های ارتباطی» دچار تحول نشده است؛ از این رو نگارش این اثر را می توان پاسخی به لزوم شناخت این تغییرات دانست.* 


 صرف نظر از انتشار متن کتاب در سه جلد ( بالغ بر ۲۰۰۰ صفحه )، خلاصه ای تک جلدی نیز از این اثر ماندگار با همت بلند و تلاش شبانه روزی *همکار ارجمند مان استاد نزهت اکبری فر با دقت، دلسوزی و مسئولیت شناسی،* استخراج گردید که در سال ۱۳۹۹ از سوی انتشارات « *سمت* » به زیور طبع آراسته گردید و انتشار یافت.

 *با آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون دکتر محسنیان راد، یادآور می شوم که حیات علمی ایشان در این بیت شعر تجلی می یابد:* 


 *ما زنده به آنیم که آرام نگیریم* 

 *موجیم که آسودگی ما عدم ماست*

بنی آدم اعضایِ یک پیکرند


_*به نام «خداوندِ» اُردیبهشت،*_ 

 _*که سعدی به نامش «گلستان» نوشت.*_ 


 _*به اعجازِ طبعش هزاران درود،*_ 

 _*که اینگونه «نَثرِ مُسَجَّع» سرود.*_ 


 _*چه دیباچه‌ای ! نغز و شیرین و ناب!*_ 

 _*پس از آن سخن‌گفته در هشت باب.*_ 


 _*کتابی گرانسنگ و بی قیمت است؛*_ 

 _*زلال است و سرچشمه‌ی حکمت است.*_ 


 _*بخوان و از آن خط به خط پند گیر؛*_ 

 _*سپس نَفسِ سرکش تو در بند گیر.*_ 


 _*به فرهنگِ «ایرانیِ» خود ببال،*_ 

 _*که این گنجِ دیرین نیابد زَوال.*_ 


 _*شَوَد شوره‌زاران به دریا بَدَل؛*_ 

 _*از این چند بیتی که «شیخِ اجلّ»*_ 


 _*در اوصافِ انسانیت گفته‌است*_ 

 _*و حَقّا در این باب دُرّ سُفته‌است:*_ 


 _*«بنی آدم اعضایِ یک پیکرند*_ 

 _*که در آفرینش ز یک گوهرند*_ 


 _*چو عضوی به درد آورد روزگار*_ 

 *_دگر عضوها را نماند قرار.»*_ 


 _*در این لحظه با بیتِ پایانی‌اش،*_ 

 _*بگوید به آن خَصمِ پنهانی‌اش:*_ 


 _*«تو کز محنتِ دیگران بی‌غمی*_ 

 _*نشاید که نامت نهند آدمی.»*_ 


 _*روانش به اَنوارِ حق شاد باد !*_ 

 _*از او تا ابد در جهان یاد باد !*_ 


                               _مهران اسدپور_

رادیو؛ رنگین کمان فرهنگ ها

 رادیو؛ رنگین کمان فرهنگ ها


 ابراهیم جعفری

دهکده جهانی

@dehkade_jahan


در منظومه ارتباطات، *رادیو* جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص می دهد. 

 *چهارم اردیبهشت ۱۳۱۹شمسی* که *رادیو تهران* افتتاح گردید، متین دفتری نخست وزیر وقت در نطق خود گفت: *« رادیو به عنوان یک دستگاه آموزشی برای پرورش افکار در رشته‌های مختلف دانش ایجاد شده و اطلاعات خود را بی‌واسطه به گوش شنوندگان خواهد رساند. به شکرانه این موهبت، هم‌وطنان باید همواره در افزودن دانش و به کارگیری آن در راه پیشرفت کشور بکوشند».* 

در میان نخستین کارمندان رادیو، *نام چهره‌های برجسته زبان و ادبیات معاصر* به چشم می‌خورد: محمد حجازی، عبدالرحمن فرامرزی ، حسینقلی مستعان، ابوالقاسم پاینده، ابوالقاسم اعتصام زاده، مشفق همدانی و ...


 از سوی دیگر طی جنگ‌جهانی دوم رقابت سختی میان رادیوهای انگلیس و شوروی(سابق) با رادیو برلین آلمان در جریان بود و هر یک تلاش می کردند با پخش برنامه‌های فارسی، افکار عمومی مردم ایران را در راستای سیاست‌های خود هدایت کنند؛ به گونه ای که *سر ریدر بولارد سفیر انگلیس در ایران* به منظور *کنترل افکار عمومی* از نخست‌وزیر ایران درخواست کرد که رادیوهای اتومبیل‌ها و اتوبوس‌ها جمع آوری شوند. انگلیسی‌ها در این کار به قدری اصرار داشتند که شخصاً به بازرسی و جاسوسی اتومبیل­‌های صاحب رادیو دست‌ می زدند. ( مختاری اصفهانی در مصاحبه با روزنامه شهروند )


 رادیو هنگامی که به زندگی ایرانیان وارد شد، با آموزش شیوه‌های جدید در همه ارکان، به ابزاری در دست حکومت تبدیل گردید. کارگزاران حکومتی برآن بودند که از این رسانه در جهت *نوسازی جامعه ایران* بهره گیرند. بدین‌ترتیب رادیو توانست به یکی از *مهم‌ترین اهرم های سیاست‌های فرهنگی حکومت پهلوی* تبدیل شود. 

 

 *زبان فارسی* از آغاز بنیان‌گذاری رادیو در ایران، جایگاهی ویژه داشت؛ *زیرا عامل پیوند اقوام گوناگون ایرانی و نقطه اتصال آنان به گذشته مشترک تاریخی به شمار می‌آمد.* سیاست‌گذاران رادیو در دهه های ٢٠ و ٣٠ خورشیدی، حفظ زبان فارسی را با ترویج *درست‌نویسی* و *درست‌گویی* آن، ممکن می‌دانستند. اهتمام به درست‌گویی در رادیو چنان بود که *سعید نفیسی* در استودیو رادیو حضور یافته، *واژگان اخبار* به زبان فارسی را به گویندگان آموزش می داد. تلفظ درست واژگان خارجی به فارسی هم مهم جلوه می‌کرد؛ از همین‌رو *دکتر هوشیار استاد دانشگاه* که به چند زبان خارجی مسلط بود و در زبان فارسی مهارت کافی داشت، به معاونت رئیس اخبار رادیو برگزیده شد. احمد متین‌دفتری در نامه‌ ٢٤ اردیبهشت ١٣١٩ خود به حکیمی معاون کمیسیون رادیو در این‌باره نوشته بود: «گویندگان شخصاً باید مراقب باشند که اگر تردیدی در طرز تلفظ واژه‌های خودی و بیگانه و مخصوصاً در تلفظ واژه‌های *جغرافیایی* و *اسامی اشخاص* دارند، قبل از وقت بپرسند و رفع اشتباه کنند». نخست‌وزیر در نامه خود همچنین گویندگان رادیو را مکلف کرده بود تلفظ درست واژگان را از سعید نفیسی فرابگیرند. این سند تاریخی با این تهدید مواجه شد که خدمت گویندگان در رادیو در صورت اصلاح نکردن کار، پایان خواهد یافت.


 از سوی دیگر جذابیت ترویج زبان فارسی باید با احترام به *خرده‌فرهنگ‌ها* و *اقوام گوناگون* ایرانی انجام می شد. متاسفانه فرهنگ رسمی از توجه به مسایلی چون باورهای مذهبی و فرهنگ‌های بومی غفلت کرد و همین مساله موجب شد بیگانگان و عوامل آن‌ها، *فرهنگ بومی* را رویاروی *فرهنگ ملی* قرار داده؛ حتی مخالفت با زبان فارسی را به عنوان یک اصل هویتی جای دهند.


 اگر چه زبان فارسی در تاریخ ایران هیچ‌گاه شاخصه هویتی، قومی ویژه نبوده است؛ اما اقوام گوناگون ایرانی همچون آذری، بلوچ، ترکمن، گیلک، کرد، عرب، لُر و ... افزون بر گویش خود، از زبان فارسی برای پیوند با سایر هم وطنان بهره برده‌اند.؛ *از این رو زبان فارسی شناساننده فرهنگ ایرانی در تاریخ به شمار می‌ رفته است.* 


 *تعلیم و تربیت کودکان* نیز یکی دیگر از عرصه‌های فعالیت رادیو بود. در یک منبع تاریخی می‌خوانیم: *«قصه، اطفال ما را به این آب و خاک دلبسته می کند و محبت به وطن را در جان و دل آنان می‌رویاند. به مدد قصه و از راه گوش، با چند هزار کلمه آشنا می‌شوند و پیش از رفتن به دبستان جمله‌سازی ساده و سخن گفتن بی پیرایه و شیرین را بدون رنج  می‌آموزند».* 

نخستین برنامه کودکان که دو روز پس از گشایش رادیو تهران با نام *«عمو ماندگار»* توسط فضل الله مهتدی ( *صبحی* ) اجرا شد، در بستر زمان تداوم یافت و در دوره ای *دومین برنامه پرمخاطب رادیو بعد از « صبح جمعه با شما » بود.* 


 * اگرچه حرف های ناگفته در مورد رادیو بسیار است؛ اما راز ماندگاری این رسانه را باید در صفات آن جستجو کرد.* 

 *سادگی و صمیمیت، در دسترس بودن، سرعت در انتقال پیام، پاسخگویی به نیازها و خواسته های انواع مخاطبان، تخیل برانگیزی و رویا پردازی و ...* 


 *آنان که رادیو را به جبهه فرهنگ سازی تبدیل می کنند، سربازان تعقل و شعورند.*

روز جهانی زمین و هشداری برای ساکنان آن*

* روز جهانی زمین و هشداری برای ساکنان آن* 


ابراهیم جعفری

دهکده جهانی

@dehkade_jahan 


۲۲ آوریل مصادف با دوم اردیبهشت *روز جهانی زمین* است. کشورهای مختلف جهان از چنین مناسبت هایی برای شناخت مردم نسبت به منابع طبیعی شان استفاده می کنند؛ به عبارتی روز جهانی زمین، فرصتی برای افزایش آگاهی و قدردانی نسبت به محیط زیست است تا ما سیاره خود یعنی زمین را فراموش نکنیم و حافظش باشیم. 


 به منظور آشنایی هرچه بیشتر در رابطه با روز جهانی زمین که در سال جاری با شعار *«سرمایه گذاری در زمین، توسعه بازیافت و بهره وری سبز»*  نامگذاری گردیده و وظیفه ساکنان آن؛ به ویژه شهروندان ایرانی، بخشی از مفاد مصاحبه آقای *مهندس محمد درویش* فعال محیط زیست را با خبرنگار روزنامه اطلاعات ۳۰ فروردین ماه ۱۴۰۰ که در ویژه نامه " *جامعه* " درج گردیده، بازنشر می دهم.


 قدمت نام‌گذاری *روز زمین* به ۵۲ سال پیش یعنی سال ۱۹۷۰ میلادی باز می‌گردد. در این سال واکنش‌های زیادی نسبت به عواقب جنگ ویتنام در ایالات متحده آمریکا و تعداد زیادی از کشورهای جهان ایجاد شد.

جنگ ویتنام جنگی بود که برای اولین بار نشان نارنجی گرفت، زیرا بمب‌های شیمیایی خطرناکی در آن استفاده شد و پس از این جنگ بود که جهانیان دریافتند آستانه تحمل‌پذیری کره زمین نیز محدود است. در اثر جنگ ویتنام افراد زیادی دچار معلولیت شدند؛ به طوری که آثار آن همچنان بر اهالی آن مناطق باقی است و بسیاری از گونه‌های جانوری و گیاهی جنگل‌ها بر اثر عواقب این جنگ از بین رفتند.


 اعتراض های آمریکایی‌ها در این زمینه به ‎حدی گسترش یافت که تعداد معترضان حدود دو میلیون نفر رسید و سازمان ملل پس از این اعتراض‌ها روز ۲۲ آوریل( دوم اردیبهشت) را به‎عنوان *«روز زمین»* نامید.


 این نام‌گذاری، سرآغاز جنبشی بود که مناسبت‌های زیست‏ محیطی را وارد تقویم ایران و سایر کشورهای جهان کرد. در حقیقت نام‌گذاری روزهای جهانی مانند روز آب، جنگل، محیط زیست، تنوع زیستی، خاک و دوچرخه پس از این اتفاق به وقوع پیوست. گویا پس از روز زمین سازمان ملل دریافت که نیاز است تا حساسیت مردم دنیا را به محیط زیست افزایش دهد و این جریان، سرآغاز جنبش بیداری زیست محیطی در جهان بود.


 بدون‎شک تغییرات اقلیمی، بزرگ‎ترین چالش زیست‎محیطی است که جهان را تهدید می‌کند. زمین در حال گرم شدن و میانگین دمای جهان در حال افزایش است. ما متأثر از پدیده گلخانه‌ای هستیم و همین امر سبب آب شدن یخ‌های قطبی و افزایش سطح آب اقیانوس‌ها می‌شود.

با توجه به این شرایط، طی ۵۰ ساله آینده، نزدیک به یک میلیارد نفر از ساکنان کره زمین که در کنار سواحل زندگی می‌کنند، ناچارند خانه و کاشانه خود را رها کنند. تغییرات اقلیمی، گونه‌های زیستی فراوانی را در جنگل‌های حاره‌ای و سراسر جهان از میان خواهد برد و زمینه فروپاشی کره زمین به‎مرور زمان مهیا خواهد شد.

یکی از معضلات مهم ایران، افزایش فشار بر سفره‌های آب زیرزمینی و در پی آن فرونشست زمین است و به این ترتیب ما با پدیده ورشکستگی اکولوژیکی روبه‎رو هستیم.


 ایران از منظر دریافت انرژی خورشیدی در جهان شرایط بی‌نظیری دارد و فقط دو صحرای ربع‌الخالی در عربستان و مناطق مرکزی استرالیا در جهان شبیه ایران هستند. پس ایران باید از این مزیت بالقوه استفاده کند. ایران می‌تواند صادرکننده انرژی باشد و از آن درآمد سرشاری کسب کند.


 متأسفانه متوسط سرانه مصرف بنزین ایرانیان، شش ‎برابر متوسط جهانی است و ما ملتی هستیم که به‎شدت به استفاده از خودروهای تک‎سرنشین عادت داریم. این مسأله ترافیک را هم افزایش داده و کم‎تحرکی شهروندان را در پی داشته است.

سالانه بیش از ۷۰ میلیارد تومان برای درمان بیماری‌هایی چون دیابت، کبد چرب، سکته‌های قلبی و فشار خون به دولت و ملت تحمیل می‌شود.


 استفاده از دوچرخه، حذف کیسه‌های پلاستیکی و استفاده از کیسه‌های پارچه‌ای مواردی هستند که شهروندان باید آثار آن را به ‎سرعت دریابند.

اگر شهروندان دو روز در هفته از پروتئین گیاهی استفاده کنند و در کم‎تر از دو طبقه از آسانسور استفاده نکنند و سرانه تولید زباله را کاهش دهند و زباله‌های‌ تر را تفکیک و خشک کنند و شیرآبه یا چرکابه تولید نکنند و زباله‌های خشک شده را تبدیل به کمپوست یا غذای دام بکنند، اقدامات  یک شهروند مسئول برای حفظ محیط زیست را، انجام داده اند.


فراموش نکنیم که ما *«از خاک برمی آییم و در خاک می شویم»* ، بنابراین با زمین پیوند ناگسستنی داریم.

 *

عید سعید فطر* پاداش کسانی است که زیر باران رحمت رمضان صبورانه و عاشقانه گام بر داشتند.

*_*بر سر بام بیا، گوشه ابرو بنمای_** 

 *_روزه گیران جهان منتظر ماه نواند_* 


 *سلام بر دوستان گرانقدر* 


 *عید سعید فطر* پاداش کسانی است که زیر باران رحمت رمضان صبورانه و عاشقانه گام بر داشتند.

مومنانی که در ماه خودسازی و تزکیه توانستند گام های بزرگی بردارند و خود را تا مرزهای متقین بالا بکشند.

استشمام عطر خوش بوی عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان گوارای وجود پاکتان


 *_عید رمضان آمد و ماه  رمضان رفت_* 

 *_صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت_* 


 *ﺧﺪﺍﯾﺎ !* 

ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺎﻩ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﻘﺎﺭﻥ ﺑﺎ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ...


ﺍﻟﻬﯽ ﻧﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺑﺼﯿﺮ ﮔﺮﺩﯾﻢ، ﺑﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩﯾﻢ*


ﺍﻟﻬﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﯾﻤﺎﻥ ﺑﺰﺩﺍﯼ، ﺯﺑﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺗﻬﻤﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ 

ﺍﮔﺮ ﻧﻌﻤﺘﻤﺎﻥ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﺷﺎﮐﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ، ﺍﮔﺮ ﺑﻼ ﺍﻓﮑﻨﺪﯼ ﺻﺎﺑﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﺯﻣﻮﺩﯼ ﭘﯿﺮﻭﺯﻣﺎﻥ ﮐﻦ


 *"ﺁﻣﯿﻦ یارب العالمین

محفل اُنس فرهیختگان و هنرمندان

* محفل اُنس فرهیختگان و هنرمندان* 


 *_ گزارشی از ضیافت افطاری در مرکز خرید اندیشه تهران_* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 اینجانب توفیق داشتم در ضیافت افطاری روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان که به مناسبت سالگرد درگذشت *شادروان سید جواد مناجاتی* از سوی فرزندان آن مرحوم آقایان سید یوسف و سید محمد مناجاتی برگزار گردید، حضور یافته و ساعاتی عارفانه و دل انگیز را پشت سر گذارم. 


 شرکت کنندگان در این محفل اغلب مدیران و مجریان سابق صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، هنرمندان، شاعران و ... بودند.  تا آنجا که بنده می شناختم، آقایان دکتر اسماعیل آذر، دکتر علیرضا افتخاری، استاد حسام الدین سراج، محمد رضا حیاتی، هرمز شجاعی مهر، محمود شهریاری، سهیل محمودی، علیرضا قزوه، و از همشهریان نیز دکتر غلامرضا حبیبی ( جراح ) و ... در این جمع حضور داشتند و هر کدام سخنان کوتاهی ایراد نمودند.


 *آقای یوسف مناجاتی* که ابتدای برنامه در مجلس حضور نداشت، با عذرخواهی از میهمانان، دلیل تأخیر خود را باز گشت از گلپایگان مطرح نمود؛ زیرا مجبور شده بود در *پویش آزادی زندانیان دارای جرائم غیرعمد* با هدف جمع آوری کمک های مالی خیران شرکت کند. 

بنا به گفته جناب آقای سعید جابری رئیس سابق زندان گلپایگان و مددکار فعلی زندانیان، با لطف خدای کریم در جشن گلریزان رمضان امسال، *مبلغ ۴میلیارد و ۷۰۰ میلیون* تومان از خیران جمع آوری گردید که موجب آزادی ۲۰ زندانی گردید و  *یک میلیارد تومان* از آن را آقای مناجاتی پرداخت نمود.  


 *_صدها فرشته بوسه برآن دست می زنند_* 

 _*کز کار خلق یک گره بسته وا کند*_ 


 آقای مناجاتی در سخنان خود تاکید کرد از صمیم قلب دوست دارد تمکن مالی اش را بیشتر صرف *اعتلای فرهنگ و هنر این مرز و بوم* نماید و حتی پیشنهاد ایجاد صندوقی را برای رفع مشکلات اقتصادی هنرمندان مطرح ساخت.

علاقه ایشان به هنر و هنرمندان را می توان در تهیه برنامه فاخر *« تماشاگه راز »* در سال های اولیه دهه ۱۳۷۰ جست و جو کرد. تماشاگه راز که عنوانی برگرفته از کلام *خواجه حافظ* است، نشانه‌ اصالت در شعر و موسیقی شد و نزدیک به پنج هزار قسمت با موضوع *« ادب و هنر »* تقدیم علاقه مندان گردید.


   بسیاری از نویسندگان و اندیشمندان مغرب زمین در تالیف آثارشان از مساعدت و حمایت های مالی انجمن‌ها و موسسات خیریه خصوصی برخوردارند. بارها شاهد بوده ایم که در مقدمه‌ کتاب هایی که به زبان های لاتین تالیف یافته، نویسنده از کمک‌های نقدی چندین موسسه و انجمن، افراد حقیقی و حقوقی و... در حین پژوهش و تالیف اش تشکر و قدردانی کرده است. 

پرسش مطرح برای بسیاری از مخاطبان، این است که جوامع غربی چگونه به چنین بلوغی رسیده‌اند که خیرات را نه فقط در کمک به مستمندان، بلکه در حمایت از اهل فکر و اندیشه و تفکر نیز می بینند؟! 

چرا برای جامعه ما با وجود داشتن سابقه‌ای طولانی در امر خیریه و امداد فقیران و سنت دیرپای صدقه به نیازمندان، خیریه فرهنگی و علمی چنین غریب و ناآشناست؟ چرا در جامعه ما، ثروتمندان فاقد این فضیلت هستند؟ آنچه مسلم است این که چنین خیریه‌های فرهنگی، یک سنت و سبک غالب نیست.


 در این گردهمایی که مضمون اصلی آن، *قدر شناسی از فرهیختگان و هنرمندان* بود، شاعر برجسته معاصر جناب آقای علیرضا قزوه با خواندن سروده ای از خود بر معنویت آن افزود.


 *بی تو ای جان جهان ، جان و جهان را چه کنم؟* 

 *خود جهان می گذرد، ماندن جان را چه کنم؟* 

 

 *ماه شعبان و رجب، نم نم اشکی شد و رفت* 

 *خانه ابری ست خدایا ! رمضان را چه کنم؟* 

 

 *شانه بر زلف دعا می زنم و می گریم* 

 *موسی من! تو بگو روز و شبان را چه کنم؟* 

 

 *صاحب " حیّ علی ... "!  لقمه ی نوری برسان* 

 *سحر از راه رسیده ست، اذان را چه کنم؟* 

 

 *کاتبان تو مرا خطّ امانی دادند* 

 *کشته خال توام ، خط امان را چه کنم؟* 

 

 *کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهان* 

 *پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم؟* 

 

 *کاش می شد که سبک تر شوم از سایه  خویش* 

 *آفتابا تو بگو! خواب گران را چه کنم؟* 

 

 *زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من است* 

 *وقت افطار ولی زخم زبان را چه کنم؟* 

 

 *رنجه از طعنه ی پیران پریشان نشدم* 

 *با چهل چله جنون پند جوان را چه کنم؟* 

 

 *غرقه ی موج رجز، گم شده ی بحر رمل* 

 *سینه خالی ز معانی ست ، بیان را چه کنم؟* 

 

 در این جمع صمیمی، جای *استاد قاسمعلی فراست* ، همشهری فرزانه و دانشمندمان خالی بود. در تماسی که با ایشان داشتم، به دلیل لزوم شرکت در ضیافتی دیگر، عذرخواهی نمود؛ اما *سهیل محمودی* شاعر شیرین سخن و باصفای معاصر که در هر محفلی حضور داشته باشد، بر طراوت و شادابی آن می افزاید، تا حدود زیادی جای او را پر کرد. به ویژه این که در پایان سخنان خود دو بیت از شعر مشهور *حضرت مولانا* را که با صدا و لحن گرم ایشان از دهه ۱۳۷۰ خورشیدی در خاطره ها نقش بسته است، تکرار کرد.


 *ای خدا این وصل را هجران مکن* 

 *سرخوشان عشق را نالان مکن* 

 *نیست در عالم ز هجران تلخ تر* 

 *هرچه خواهی کن ولیکن آن مکن* 

 

یادی از دکتر پرویز ناتل خانلری با تاکید بر بخش هایی از نامه او به فرزندش آرمان

* یادی از دکتر پرویز ناتل خانلری با تاکید بر بخش هایی از نامه او به فرزندش آرمان* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan

درگذشت دکتر «پرویز ناتل خانلری» استاد دانشگاه و روزنامه‌‏نگار

 *دکتر پرویز ناتل‌خانلری* ، یکی از بزرگترین دانشمندان ایران‌زمین بود که در مقام استادی دانشگاه تهران شاگردان بسیاری تربیت کرد. در بنیاد فرهنگ بیش از سیصد کتاب مهم به طبع رسانید. مدتی به‌عنوان وزیر فرهنگ خدمت کرد و طرح *سپاه دانش* را در همین مقام اجرا کرد. از سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۵۷ یکی از معتبرترین مجلات فرهنگی‌ادبی، یعنی مجله *«سخن»* ، را انتشار داد و در آن مطالبی دلکش و تازه چاپ کرد. یکی از یادگارهایی که از دکتر خانلری به جا مانده، نامه‌ای است که به پسرش آرمان در بدو تولدش نوشته است؛ اگرچه آرمان در ۸ سالگی از دنیا رفت. بخش هایی از آن را در اینجا نقل می‌کنم:

سخن | نشریات | بنیاد محقق طباطبایی

 *فرزند من!* 


 دمی چند بیش نیست که تو در آغوش من خفته‌ای و من به‌نرمی سرت را بر بالین گذاشته و آرام از کنارت برخاسته‌ام و اکنون به تو نامه می‌نویسم. شاید هرکه از این کار آگاه شود، تعجب کند؛ زیرا نامه و پیام آن‌گاه به کار می‌آید که میان دو تن فاصله‌ای باشد و من و تو در کنار همیم.

اکنون تو کوچک‌تر از آنی که بتوانم آن‌چه می‌خواهم با تو بگویم. سال‌های دراز باید بگذرد تا تو گفته‌های مرا دریابی و تا آن روزگار شاید من نباشم. امیدوارم روزی آن را برداری و به کنجی بروی و بخوانی و درباره‌ِ آن اندیشه کنی. اکنون که این نامه را می‌نویسم، زمانه آبستن حادثه‌هاست. من نیز همانند هر پدری آرزو دارم که دوران جوانیِ تو به خوشی و خوشبختی بگذرد.


 شاید بر من عیب بگیری که چرا دل از وطن برنداشته و تو را به دیاری دیگر نبرده‌ام تا آن‌جا با خاطری آسوده‌تر به سر ببری. شاید مرا به بی‌همتی متّصف کنی. راستی آن است که این عزیمت بارها از خاطرم گذشته است؛ اما من و تو از آن نهال‌ها نیستیم که آسان بتوانیم ریشه از خاک خود بر کنیم و در آب و هوایی دیگر نمو کنیم.

پدران تو، تا آن‌جا که خبر دارم، همه با کتاب و قلم سر و کار داشته‌اند؛ یعنی از آن طایفه بوده‌اند که مأمورند میراث ذوق و اندیشهِ گذشتگان را به آیندگان بسپارند. جان و دلِ چنین مردمی با هزاران بند و پیوند به اهل زمینِ خود بسته است. از این‌ همه تعلق گسستن کار آسانی نیست.


 اکنون که این‌جا مانده‌ایم و سرنوشت ما این است، باید به فکر حال و آینده‌ خود باشیم. 

امروز ثروت هر ملتی حاصل پیشرفت صنعت اوست و قدرت نظامی نیز علاوه بر کثرت عدد، با صنعت ارتباط دارد.

این نکته را از روی ناامیدی نمی‌گویم و هرگز یأس در دل من راه نیافته است. نیروی خود را سنجیدن و ضعف و قدرت را دانستن از نومیدی نیست؛ اما دنیای امروز پر از حریفان زورمند است و ما زوری نداریم که با ایشان درافتیم.


 پس اگر نمی‌خواهیم یکباره نابود شویم، باید در پی آن باشیم که برای خود شأن و اعتباری جز از راه قدرت مادی به دست بیاوریم، تا دیگران به ملاحظه‌ آن، ما را به چشم اعتنا بنگرند و جانب ما را مراعات کنند و اگر گردش زمانه ما را به ورطه‌ نابودی کشید، آیندگان نگویند که این مردم لایق و سزاوار چنین سرنوشتی بوده‌اند.


این شأن و اعتبار را جز از راه دانش و ادب حاصل نمی‌توان کرد. ملتی که رو به انقراض می‌رود، نخست به دانش و فضیلت بی‌اعتنا می‌شود. به این سبب برای مردم امروز باید دلیل و شاهد آورد تا بدانند که اگر ایران در کشاکش روزگار تا کنون به جا مانده و قدر و آبرویی دارد، سببش جز *قدر و شأنِ هنر و ادبِ آن* نبوده است.

جنگ‌ها و فیروزی‌ها اثری کوتاه دارند. آثار هر فیروزی تا وقتی دوام می‌یابد که شکستی در پی آن نیامده است؛ اما فیروزی معنوی است که می‌تواند شکست نظامی را جبران کند. 

کشور فرانسه پس از شکست ناپلئون سوم در سال ۱۸۷۰، مقام دولت مقتدر درجه‌اول را از دست داده بود. آن‌چه بعد از این تاریخ موجب شد که باز آن کشور مقام مهمی در جهان داشته باشد، دیگر قدرت سردارانش نبود بلکه *هنر نویسندگان و نقاشان‌شان* بود.

ما نیز امروز باید در پی آن باشیم که چنین نیرویی برای خود به دست بیاوریم. گذشتگان ما در این راه آن‌قدر کوشیدند که برای ما آبرو و احترامی بزرگ فراهم کردند. بقای ما تا کنون مدیون و مرهون کوشش آن بزرگواران است.


 امروز ما از آن پدران نشانی نداریم؛ اما اگر هنوز امیدی هست، آن است که هنوز برق آرزو در چشم جوانان می‌درخشد. آرزوی آن‌که بمانند و سرافراز باشند. 

تا چنین شوری در دل‌ها هست، همه‌ بدی‌ها را سهل می‌توان گرفت. آینده به دست ایشان است و من آرزو دارم که فردا تو هم در صفِ این کسان درآیی؛ یعنی در صف کسانی که به قدر و شأنِ خود پی برده‌اند. می‌دانند که اگر برای ایران آبرویی نماند، خود نیز آبرو نخواهند داشت. می‌دانند که برای کسب این شرف، کوشش باید کرد و رنج باید برد.

آرزوی من این است که تو هم در این کوشش و رنج شریک باشی و مردانه بکوشی.


 *زان پیش که دست‌وپا فرو بندد مرگ* 

 *آخر کم از آن‌که دست‌وپایی بزنیم؟*

بازخوانی گذشته درخشان آموزش و پرورش گلپایگان، راه گشای اهداف راهبردی مدیران، معلمان و دانش پژوهان

* بازخوانی گذشته درخشان آموزش و پرورش گلپایگان، راه گشای اهداف راهبردی مدیران، معلمان و دانش پژوهان* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 *ما چو ناییم و نوا در ما ز توست* 

 *ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست* 

 *ما که باشیم ای تو ما را جان جان* 

 *تا که ما باشیم با تو درمیان* 

                                              ( مولوی )


 اولین نشست هم‌اندیشی انتشار کتاب *روایت فرزانگی آموزش و پرورش گلپایگان* روز پنجشنبه دهم فروردین ماه ۱۴۰۲ با حضور رئیس محترم اداره جناب آقای عبیری، استادان مرتضی امامی، علی اکبر جعفری، مهندس یاوری معاون آموزشی، خانم دکتر مهرنوش امینی مدیر پژوهش سرا، سرکار خانم کاویانی کارشناس تکنولوژی آموزشی و اینجانب برگزار شد. 

لازم به یادآوری است که طی چند سال گذشته نگارش این کتاب دغدغه جدی رییس سابق آموزش و پرورش جناب آقای دکتر مهدیان بود که خوشبختانه با استقبال گرم جناب آقای عبیری همراه شد؛ به گونه ای که ایشان بر لزوم تشکیل جلسه‌های بعدی با حضور سایر علاقه مندان تاکید نمودند.

موارد زیر حاصل گفت و گوی آفراد حاضر در جلسه بود که مناسب دیدم جهت تنویر افکار عمومی و دریافت پیشنهاد از سوی مخاطبان مطرح سازم.


 اگر توسعه پایدار هر منطقه را مشتمل بر توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ...  بدانیم، بدون تردید *توسعه فرهنگی* در گلپایگان، وجه غالب آن را به خود اختصاص می دهد؛ از این رو سهم آموزش و پرورش نسبت به سایر نهادها به مراتب برجسته تر می باشد.


 اکنون که آموزش و پرورش گلپایگان *صدمین سالگرد* فعالیت خود را پشت سرگذارده، فرصت مناسبی است تا عوامل موثر در نقش آفرینی این نهاد بر پیشرفت گلپایگان از سال ۱۳۰۰ خورشیدی تا کنون در قالب انتشار کتاب مورد بررسی دقیق قرار گیرد.

بر هیچ کس پوشیده نیست که معلمان سطوح پیش دبستانی، ابتدایی و متوسطه، مدیران آموزشی و خیران عرصه آموزش در پیشبرد اهداف علمی زادگاه مان دارای نقش بوده آند؛ از این رو انتظار می رود حق هر کدام از آنان به شایستگی ادا گردد تا به عنوان الگوهای تلاش صادقانه در میان جامعه مطرح شوند و نسل جدید دریابد که چهره های تحصیل کرده و تاثیرگذار گلپایگان در کشور و حتی خارج از ایران محصول مجاهدت ها و دلسوزی های آنان بوده اند. 


 از سوی دیگر مکان های آموزشی و ویژگی های آن ها مانند *دانشسرای مقدماتی، دبیرستان امام خمینی «ره» ( فردوسی سابق )، اولین مدرسه ابتدایی که در سررباطان راه اندازی گردید* و ... به عنوان *مراکز نمادین علمی که دریچه های ورود مدرنیته به زادگاه مان بودند* ، به نسل کنونی معرفی گردند تا در خاطره جمعی اش باقی بماند و با میراث فرهنگی خود بیشتر آشنا شود.


 از آنجا که *«گذشته چراغ راه آینده است»،* باید با الهام از دستاوردها و تجربه های تاریخی آموزش و پرورش گلپایگان، *بستری برای هویت زایی و اثرگذاری بیشتر این نهاد در زمان های حال و آینده به وجود آورد تا پیوند نسل امروز و فردای ما با آن گذشته درخشان، استحکام یابد.* 


 یادآوری این نکته ضروری است که بنا شد کتاب روایت فرزانگی در *چهار بخش*  تدوین گردد: 

اولین بخش به *تاریخچه شهر فرهنگ  محور گلپایگان* باز می گردد که  فرآیند تشکیل آموزش و پرورش نیز ذیل آن قرار می گیرد.

بخش دوم شامل *نخبگان فرهنگی و افراد تاثیر گذار در دهه های ۱۳۴۰ تا کنون می باشد* ؛ افرادی که دانش آموخته مدارس زادگاه مان هستند و شایستگی خود را در جهت خدمتگزاری به ایران عزیز اثبات نموده و برای گلپایگان افتخار آفرین بوده آند.

بخش سوم به شهیدانی تعلق دارد که از دامان آموزش و پرورش گلپایگان به سوی جبهه های دفاع مقدس شتافتند و جان خود را تقدیم راه خدا و استقلال میهن نمودند.  

بخش چهارم به عملکرد خیران مدرسه  ساز و فرهنگیان  خیر اندیش در زمینه راه اندازی نهادهای علمی مدنی نظیر *«خانه ریاضیات»* و ... می پردازد.


 خوشبختانه مقاله ها و یادداشت های قابل توجهی در مورد مدیران و معلمان تاثیر گذار ( اعم از آنان که در قید حیات آند و افرادی که دعوت حق را لبیک گفته اند)، *در فضای مجازی ( سایت آخاله، کانال دهکده جهانی و ... )* و نیز *آرشیو هفته نامه «صدای گلپایگان»* موجود است که می توان با جمع آوری و بازنگری، مورد استناد قرار داد. علاوه بر آن *تاریخ شفاهی آموزش و پرورش گلپایگان* نیز به روایت آقای علی اکبر جعفری در ۴۱ بخش با عنوان *«عطر خاطره ها در گذر زمان»*  که بیانگر تحولات آموزشی زادگاه مان می باشد، در صفحه اینستاگرامی ایشان با آدرس *Aliakbar_Jafari3* در دسترس است.


اکنون که اراده ای برای جمع بندی دستاوردها در جهت راه گشایی به سوی آینده بهتر ایجاد گردیده، جا دارد کنشگران سپهر آموزشی گلپایگان؛ به ویژه مدیران و معلمان بازنشسته و شاغل با مستند سازی تجربه های خود در مدرسه و کلاس، اداره آموزش و پرورش را در تهیه و تدوین  کتاب  *روایت فرزانگی* یاری دهند.


 *این سخن پایان ندارد لیک ما* 

 *باز گوییم آن تمام قصه را*

رمزها در رمضان است خدا می داند

 *رمزها در رمضان است خدا می داند* 

رمزها در رمضان است، خدا مى داند

برتر از فهم و گمان است، خدا مى داند

 *لیلة القدر، کدامین شب این ماه خداست؟* 

 *چه شبى برتر از آن است، خدا مى داند* 

هر شبى توبه کنیم از گنه و پاک شویم

لیلة القدر، همان است، خدا مى داند

موسم بندگى چشم و زبان و گوش است

نه همین صوم دهان است، خدا مى داند

گر نباشد همه اعضاى تو تسلیم خدا

روزه ات صرفه ى نان است، خدا مى داند

 *بار عام و همه مهمان خداوند کریم* 

 *ماه آزادى جان است، خدا مى داند* 

سبط اکبر که در این مه متولد گردید

رمز حسن رمضان است، خدا مى داند

زین مه نیمه مه، ماه خدا کامل شد

عید شادى جهان است، خدا مى داند

 *میزبان است خدا، در مه میلاد حسن* 

 *رمز این نکته نهان است، خدا مى داند* 

کرمش مایه امید گنه کاران شد

یا حسن، ورد حسان است، خدا مى داند


 *شادروان حبیب الله چایچیان*

           ( متخلص به حسان )