وزیر محترم آموزش و پرورش جناب آقای سید
محمد بطحائی طی سفر به گلپایگان که در روز پنجشنبه ۱۰ آبان ماه صورت گرفت ، با
انتقاد از سیستم کنکور برای ورود دانش آموزان به دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی به
این نکته اشاره کردند که : " بچه ها باید در مدرسه زندگی کردن را تمرین کنند و
امیدوارم روزی برسد که رئیس آموزش و پرورش به جای این که بگوید دانش آموزان در فلان
سنجش رتبه برتر را کسب کردند ، بگوید دانش آموزان گلپایگان در مهربانی کردن ،
دستگیری از افتادگان و ... رتبه برتر را کسب کرده اند. فرزندان ما باید صداقت را
تمرین کنند و آن کسی که صادق تر است ، مدال تشویق بر گردن بیندازد. اگر امروز در
آموزش و پرورش می گوییم کنکور تیشه بر ریشه تربیت صحیح می زند به دلیل فضایی است که
ایجاد کرده و اجازه نمی دهد مدرسه و معلم به هدف های تربیتی هم ، توجه کنند. "
هر چند جامعه شناسان اعتقاد دارند که انسان ها از طریق خانواده ، گروه های
دوستان ، مدرسه و رسانه ها جامعه پذیر می شوند ، اما شواهد موجود نشانگر آن است که
در شرایط کنونی مدرسه دیگر جایی برای اجتماعی شدن فرزندان ما نیست ؛ زیرا نظام
پیچیده آموزش های کنکور قدرت و فرصت جامعه پذیری را از آنان سلب کرده ؛ به گونه ای
که دکتر عباس کاظمی جامعه شناس و عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
در مقاله ای که در همین راستا نگاشته ، عنوان " مدرسه ، مستعمره کنکور " را به کار
برده است.
نظام های کنکوری ابتدا مدارس و سپس دانشگاه ها و اینک تمامیت
زندگی مردم را تحت سلطه خود درآورده اند. در چنین وضعیتی نسلی پرورش می یابد که از
آموزش بسیاری از مسائل طبیعی و بدیهی زندگی بازمانده و همه مهارت هایی که مدرسه
باید به فرزندان ما یاد دهد ، از راه های دیگر کسب می شوند. به همین دلیل مدرسه از
رسالت اصلی خود در جامعه فاصله گرفته است. شادروان استاد پرویز شهریاری نیز که از
مفاخر علمی و دانشمند صاحب نام ریاضیات در کشور ما به شمار می رود ، در کنفرانس های
متعدد علمی با ذکر دلایل متقن و منطقی بر ضرورت حذف کنکور تاکید می نمود؛ به گونه
ای که دغدغه و نگرانی ایشان را اکثر دبیران مورد تایید قرار می دادند.
بدیهی
است تا زمانی که علم به رهایی بخشی بشر کمک می کند ، سودمند است ؛ اما زمانی که
جباریتی برای خود فراهم ساخته و آدم ها را ذیل آن جباریت سرکوب می کند و زندگی آنان
را از محتوا تهی می سازد ، باید با آن مبارزه کرد.
سیستم کنکوری به جای
ایجاد خلاقیت ، به پرورش رقابت و حسادت از طریق رتبه بندی عددی می پردازد. برای
کسانی که رتبه های پایین دارند ، نوعی حس حقارت و عقب ماندگی و برای افراد دارای
رتبه بالا حس کاذب نخبگی و سپس نارضایتی و مهاجرت از کشور ایجاد کرده است ؛ در حالی
که اگر نیک بنگریم ، متوجه می شویم که نه گروه اول عقب مانده اند و نه گروه دوم
نخبه اند. البته بیان این مطلب بدین مفهوم نیست که پذیرفته شدگان در آزمون های
کنکور سراسری از شایستگی لازم برخوردار نبوده اند ؛ اما با کمال تاسف می توان ادعا
کرد در حال حاضر بازار موسسات و مراکز آموزش تست زنی در کنکور " صنعت فرهنگ " را که
به تعبیر اندیشمندان مکتب فرانکفورت موجب رونق شعور کاذب در جامعه و ایجاد روحیه
منفعل و غیر خودجوش در میان مردم گردیده و در نهایت تاثیرات بی حس کننده و فرهنگ
سکوت بر جای می گذارد ، فراگیر می سازند. آدورنو ، هورکهایمر ، هربرت مارکوزه و ...
که از پیشگامان مکتب انتقادی فرانکفورت می باشند ، بر این باورند که صنایع فرهنگی
انسان های آزاد و مختار را به توده های بی اختیار تبدیل می کنند ؛ از این رو مدارس
باید از نخبه سازی های موهوم و رقابت های بی معنای کنکوری دست کشیده و به تربیت
اجتماعی دانش آموزان بپردازند تا زندگی و جامعه را تجربه کنند. در عین حال جا دارد
که کنشگران عرصه آموزش در جهت ارائه راهکارهای جایگزین کنکور ، به گونه ای که تضمین
کننده شایسته سالاری و دانایی محوری باشند ، چاره جویی نمایند.
فراموش
نکنیم که بنا بر دیدگاه سازمان علمی ، آموزشی و فرهنگی ملل متحد ( یونسکو ) قرن ۲۱
، عصر قدرت فرهنگ و اولویت آموزش است. جهان در حال تغییرات پر شتاب ما ، آموزش
متحول می خواهد و آموزش متحول ، بخشی از الزام های عصر اطلاعات و ارتباطات
است.
علی اکبر جعفری دبیر ریاضی دبیرستان ها
ابراهیم جعفری
کارشناس علوم ارتباطات
افتتاح مرکز رشد دانشکده فنی و حرفه ای گلپایگان گامی موثر در توسعه پایدار منطقه غرب استان اصفهان
در بیشتر مراکز آموزش عالی جهان ، کسب درآمد پس از آموزش و پژوهش به عنوان سومین نقش آن ها معرفی می شود. بر همین اساس در برنامه های توسعه کشورها فعالیت های تبدیل علم به فن آوری و فن آوری به ثروت در قالب برنامه های کارآفرینی در دانشگاه ها گنجانده شده و مسیری که برای آن ترسیم گردیده ، راه اندازی هسته ها و واحدهای فن آور در مراکز رشد و پارک های علم و فن آوری است.
استفاده از مراکز رشد به عنوان یکی از ابزارهای پذیرفته شده برای تبدیل خلاقیت ها و دستاوردهای علمی به محصولات قابل ارائه به بازار محسوب می شود. وظیفه این مراکز حمایت از فارغ التحصیلان و دانشجویان است تا با تکنولوژی های نوین آشنا شده ، مراحل رشد را طی نموده و پس از ایجاد آمادگی های لازم فرصت فعالیت در بازار را به دست آورند. طی شدن این مسیر ، فرآیند تبدیل دانش به سرمایه است که به طور مشخص در دانشگاه های کارآفرین عملیاتی می شود.
فراموش نکنیم که دانش در عصر جدید ، منبع اصلی ثروت بوده و نظام اقتصاد جهانی از منابع طبیعی و امکانات فیزیکی فاصله گرفته و به " اقتصاد دانش بنیان " نزدیک شده است. در واقع اقتصاد دانش بنیان بر مبنای مزیت های سرزمینی و تفکر نیروی انسانی جوامع بنا گردیده است. در چنین شرایطی دانش آموختگان مهم ترین رکن تحقق اقتصاد دانش بنیان هستند. به این ترتیب در راستای حل مشکل اشتغال هیچ راهی جز حرکت در مسیر " دانایی " که در شرکت های دانش بنیان ، پارک های علم و فن آوری و مراکز رشد دانشگاهی تبلور یافته ، متصور نیست. شاید بتوان گفت بهترین مسیر دستیابی به " اقتصاد مقاومتی " نیز از همین طریق امکان پذیر است.
جان نباشد در خبر جز آزمون
هر که را افزون خبر ، جانش فزون
جان ما از جان حیوان بیشتر
ازچه رو؟ زان رو که فزون دارد خبر
چون جهان جان سراسر آگهی است
هر که بی جان است از دانش تهی است
خوشبختانه از مدت ها قبل ، دانشکده فنی ، حرفه ای گلپایگان به عنوان یک مرکز علمی کارآفرین بسترهای مناسب را برای فعالیت ، اشتغال و درآمدزایی دانشجویان فراهم آورده است که با سفر معاون علمی و فن آوری رئیس جمهور جناب آقای دکتر سورنا ستاری در روز ۲۸ مهرماه سال جاری به عنوان نخستین مرکز رشد دانشگاهی در غرب استان اصفهان افتتاح شد و رسمیت یافت.
بدون تردید شکوفایی چنین ظرفیتی در زادگاه ما گامی موثر در جهت توسعه پایدار منطقه به شمار رفته و جا دارد وسایل ارتباط جمعی و شبکه های اجتماعی ؛ بخصوص رسانه های محلی با برجسته سازی دستاوردها و ترویج ایده های علمی این مرکز ، نگاهی نو را در رابطه با تحصیلات دانشگاهی به وجود آورند.
بدیهی است از طریق چنین مراکز علمی که به دانشگاه های نسل سوم نیز نامگذاری شده اند ، علاوه بر اشتغال زایی ، می توان نقشه راه آینده پیشرفت منطقه را با عنایت به مزیت های نسبی شهر و روستاها ترسیم و راهبردهای مناسب را اتخاذ کرد.
با عرض تبریک به مدیران و سایر دست اندرکاران این مجموعه علمی امیدواریم با توجه به استعدادهای ویژه منطقه نظیر کشاورزی ، گیاهان دارویی , صنایع دستی و ... گلپایگان الگوی صنعت پاک بدون دود و دودکش ( نظیر گردشگری و ...) باشد.
علی اکبر جعفری ابراهیم جعفری
چراغ دل روشندلان همواره فروزان است
44 سال است عشق، نرم نرمک زیر سقف این خانه روی سر اهالیاش میبارد 44سال است دنیا مال آنهاست، مال اسدا...
و مریم؛ زوج نابینایی که سفت و سخت ایستادهاند پای زندگیشان باوجود همه مشکلاتی که یکی یکی قد کشیدهاند و سنگ راهشان شدهاند در تمام این سالها، با وجود تمام نگاههای پر از سوال، پر از تعجب، ناباوری. نگاههایی که اول نابینایی آنها را دیده، قبل از هرچیزی و بعد رسیده به تواناییهایشان.
زندگی برای این زن و شوهر، یک آزمون سخت بود. در اولین قدم نور را از دنیای آنها گرفته، همه جا را تاریک تاریک کرده، آنها اما به جای لعنت به تاریکی، هر قدمی که برداشتهاند یک شمع روشن کردهاند و حالا در روزگار سالمندی، خانه آنها پر نورتر از خانه خیلی از آدمهای این شهر است؛ خانهای که زن و مردش، روشندلانه به تماشای بازیهای روزگار نشسته اند ونصیب شان از این همه سال زندگی، عشق و رضایت بوده و بس، عشق و رضایتی که زیر سقف خانه اسدا... شهیدی و مریم قدرتیار موج میزند.
مریم قدرتیار 62 ساله است. تقویم زندگیاش تا نزدیکیهای سه سالگی خیلی عادی ورق میخورده، درست مثل خیلی از بچههای دیگر، روزهایی که او غرق در دنیای کودکی بوده! روزهای سه سالگی اما به انتها نرسیده، زندگی او را هم برای همیشه عوض کردهاند؛ یک حادثه، یک اشتباه زندگی او را به دو قسمت تبدیل کرده، روزهای قبل و بعد از این اتفاق. این اتفاق البته عبارتی است که ما به کار میبریم و خود مریم براحتی دربارهاش صحبت میکند: «حدودا سه ساله بودم که نابینا شدم، یعنی اول سرخک گرفتم و از همین سرخک، چشم دردی سراغ من آمد که به خاطرش مرا به دکتر رساندند اما بعد بهخاطر اشتباه دکتر و داروی اشتباهی که در چشمهایم ریخته شد، بیناییام را از دست دادم، اول چشم راستم که کاملا از بین رفت و بعد هم چشم چپم.»
نابینایی برای اسدا... شهیدی 67 ساله اما، یک جور دیگر از راه رسیده، خیلی قبلتر از مریم: «ما سه تا خواهر و سه تا برادریم، من و دوتا بچه آخر نابینا هستیم و آن سه تای دیگر بینا.»
اسدا... بچه اول خانه بوده و تا یک سالگیاش کسی نفهمیده مشکل بینایی دارد: «هیچکس نفهمید علت نابینایی ما چه بود، حالا یا ژنتیک بود یا یک عامل دیگر اما من که بچه اول بودم و یک خواهر و برادرم که آخری بودند با همین مشکل نابینایی زندگی میکنیم.» او اما گوشه ذهنش یک تصویر مهم از روزهایی که هنوز میدیده به یادگار نگه داشته: «آن موقعها سقف خانهها تیر چوبی بود و این تصویر تنها ذهنیت واضح من از دنیای بیرون است.»
اسدا... این را که میگوید و رو میکند به همسرش، حالا نوبت مریم است که از اولین تصویر توی ذهنش بگوید؛ تصویر استکانهای کمرباریکی که مرتب چیده شده بودند و مریم آنها را کشیده و انداخته . استکانهای شکسته کمرباریک بعد از این همه سال اما هنوز تصویر واضحی در ذهن مریم دارند.
این زوج که سالهای سال است در یکی از خیابانهای خلوت محله پیروزی تهران زندگی میکنند، با وجود همه مشکلات با عشق و علاقه درس خواندهاند، با همه سختیها پی درس را گرفتهاند و حتی به خاطرش از خانه و خانوادهشان دور شدهاند.
درس خواندن، مریم را از تهران راهی اصفهان کرده و اسدا... را از گلپایگان راهی تهران؛ روزهایی که آنها را مثل فولاد آبدیده کرده: «من پیشرفتم را در درس مدیون پدربزرگم هستم. او همیشه مشوق من بود و میگفت تو میتوانی. حتی خیلی زودتر از همسن و سالهایم به من مفاهیم ریاضی را یاد داد طوری که وقتی کلاس اول بودم میتوانستم مسالههای ششم را حل کنم.» اینها را اسدا... میگوید و خاطراتش را تا روزهای 14 سالگی ورق میزند، روزهایی که تازه بریل را یاد میگرفته: «آن موقع کتابهای بریل به وفور امروز در دسترس نابینایان نبود؛ یعنی اصلا به این اندازه وجود نداشت. ما خیلی وقتها کتابهایمان را خودمان مینوشتیم، یعنی معلم سر کلاس درس را میخواند و ما برای خودمان به بریل یادداشت برمیداشتیم. بعدها هم که به وسیله ضبط صوت کارمان راه میافتاد.»
قصه زندگی اسدا... و مریم اما دریک اردوگاه دانشآموزی در شمال کشور به هم گره میخورد، روزهایی که برای اولینبار باهم مواجه میشوند و این ملاقات درنهایت چند سال بعد به یک سفره عقد ساده و یک عروس و داماد عاشق ختم میشود، به سال 1353؛ به زندگیای که از یک اتاق کوچک شروع میشود: «آن موقعها رسم همین بود، همه زندگیها از یک اتاق شروع میشد، مثل امروز که هیچ کس آپارتمان مستقل یکخوابه و دوخوابه نداشت.»
این را اسدا... میگوید، مردی که مریم، آرام صدایش میزند، چرایش را که میپرسیم میگوید: «شوهرم واقعا شخصیت آرامی دارد به خاطر همین آرامشش من از همان اوایل ازدواج آرام صدایش زدم و حالا هم دختر و نوهمان هم او را به همین اسم صدا میزنند.»
اسدا... حالا 44 سال است که آرامِ جان مریم شده است؛ زنی که مادر تنها فرزندشان است، دختری به اسم لیلا.
دختری از یک پدر و مادر نابینا که مثل آنها شخصیت مستقلی دارد: «ما از همان اول زندگی سعی کردیم خودکفا باشیم و همه کارهایمان را خودمان انجام بدهیم، از اول، مریم همه مسؤولیتهای داخل خانه مثل آشپزی را بهعهده گرفت. آشپزیاش هم حرف ندارد، مخصوصا قرمه سبزی و عدس پلوهایش در فامیل زبانزد است. من هم بیشتر کارهای خرید و بیرون خانه را انجام میدهم. وقتی هم که بچهدار شدیم، هردو با مشارکت هم لیلا را بزرگ کردیم که البته کار راحتی نبود. اما ما از پساش برآمدیم.»
مکث
خواهناخواه، گفتوگو با این زوج نابینا به مشکلاتشان هم میرسد، مشکلاتی که جامعه برایشان ساخته، به زندگی در شهری که انگار اصلا آنها را به حساب نیاورده و آدمهایی که خیلی وقتها به جای همراهی، مانع ادامه راهشان شدهاند. تجربههای هردونفرشان را از زندگی در شهر تهران بخوانید: «ببینید عصای ما مثل ماشینماست. ما به کمک این عصا مسیرمان را پیدا میکنیم. اما خیلی وقتها این عصا هم کاری ساخته نیست چون خیابانهای ما صبح یک شکل است، بعدازظهر یک شکل. ما با عصا سطح روی زمین را میتوانیم کنترل کنیم اما از بالای سرمان یا مقابل مان خبر نداریم و شهرمان حالا پر است از داربست و چادر و ... حتی خیلی وقتها درِ مغازهها به جای اینکه به داخل باز شود به پیاده رو باز میشود و یک مانع بزرگ سر راه ماست. اینها مشکلات شهر است اما بجز اینها خیلی وقتها ما از شهروندان عادی هم آسیب میبینیم. مثلا خیلیها میخواهند به ما کمک کنند ما را تا وسط خیابان شلوغ و پر از ماشین میبرند و بعد همانجا رها میکنند و مسیر خودشان را میروند، در حالی که ما روی حضور آنها حساب کردهایم.»
مینا مولایی
در عصر حاضر که جلوه های بصری جایگاه برجسته ای را در شناخت
حقایق هستی به خود اختصاص می دهد ، شاید بتوان گفت خوشنویسی یکی از بهترین رسانه
هایی است که ذوق و اندیشه بشر را بازتاب داده و از جمله هنرهایی به شمار می رود که
به دلیل برخورداری از جمال و زیبایی ، تعامل انسان را با خرد و اندیشه دانشمندان در
طول تاریخ تسهیل نموده و استحکام می بخشد.
از سوی دیگر این هنر اصیل را می
توان به عنوان نمادی از هویت اسلامی و ایرانی ، یکی از رازهای جاودانه شدن ادبیات
فارسی قلمداد کرد که با درخشش خود آرامش ، صلح جویی و تعادل را ارمغان نسل های
گذشته و حال نموده است. در عین حال هنر خوشنویسی دریچه ای از دیپلماسی فرهنگی را در
جهان اسلام می گشاید که از طریق آن می توان با کشورهای مسلمان ارتباط برقرار کرد ؛
زیرا با وجود تمام اختلاف نظرها ، یکی از حوزه هایی که می تواند جوامع اسلامی و
شرقی را با ایران مرتبط سازد ، هنر خوشنویسی است.
اگرچه خوشنویسی که با خلق
زیبایی همراه است ، تقریبا در تمام فرهنگ ها به چشم می خورد ، اما این هنر در قله
هنرهای بصری ایران قرار دارد.
خوشبختانه گلپایگان که میراث تمدن کهن و
درخشان ایران را در سنگ نگاره هایش به همراه دارد ، مهد خوشنویسانی است که به سهم
خود در پویایی فرهنگ این سرزمین تاثیرگذار بوده و هستند.
نمایشگاه آثار
خوشنویسی سرکار محترم خانم مهین امینی با حضور دکتر علی فرزانه عضو محترم شورای
انجمن خوشنویسان ایران ( شعبه اصفهان ) در شهریور ماه سال جاری که مورد بازدید
فرماندار محترم ، مسئولان و مردم هنر دوست گلپایگان قرار گرفت ، و برگزاری نمایشگاه
انجمن خوشنویسان گلپایگان از ۲۳ الی ۳۰ مهرماه در پارک هفده تن گویای این حقیقت
است.
با عرض تبریک صمیمانه هفته خوشنویسی به هنرمندان زادگاه مان ، توفیق
روز افزون شان را از خداوند متعال مسئلت می نماییم.
علی اکبر جعفری ابراهیم
جعفری
حال زمین خوب نیست! (3)
پروتئین گیاهی به جای پروتئین حیوانی
گامی اثربخش در حفظ محیط زیست
من طعامم در زمین و شُرب من در رودها میوه و سبزی غذایم ، چون پر است از سودها
می خورم هر نعمتی را با وجودم سازگار چون طبیعت گشته در جان و تنم آموزگار
"محمد رضا خلیلیان "
مطالعات علمی بسیاری نشان داده که تولید ومصرف گوشت متهم اصلی در ایجاد و تشدید گرمایش جهانی است. گرمایشی که پیامدهایش برای انسان ها ، جانوران ، گیاهان و کره زمین به یک اندازه مصیبت بار است. یخچال های سیاره ما به سرعت در حال ذوب شدن هستند. سطح دریاها در حال بالا آمدن است و گونه های جانوری و گیاهی هر دو با سرعتی وحشتناک درحال ناپدید شدن هستند.
در میان فرضیات زیست محیطی فرضیه ای به نام " قضیه همبرگر " وجود دارد. این فرضیه بیان می کند که هرگاه ذائقه غذایی مردم آمریکا به سمت مصرف بیشتر گوشت قرمز میل کند، میزان تخریب جنگل های استوایی در آمریکای لاتین افزایش می یابد. حال باید دید چه ارتباطی بین همبرگر و جنگل برقرار است؟ وقتی تقاضا در آمریکای شمالی برای گوشت قرمز افزایش می یابد، تولید کنندگان ناگزیرعرضه خود را بالا می برند ودولت نیز مازاد تقاضای اضافی را از طریق واردات برطرف می کند. در نتیجه کشورهای آمریکای جنوبی که یکی از تأمین کنندگان اصلی گوشت آمریکای شمالی هستند، سعی در افزایش تولید وصادرات خود می کنند. ازاین رو برای تولید بیشتر ، نیاز به علوفه بیشتردارند. اما مشکل ازاین جا آغازمی شود که زمین کشاورزی درآمریکای لاتین به دلیل پوشش متراکم جنگلی محدود است و کشاورزان ناگزیر به زمین های حاشیه ای و سرانجام خود جنگل رو می آورند و سبب نابودی آن می شوند. کشاورزان جنگل را تبدیل به مرتع و علفزار می کنند تا بتوانند علوفه لازم را فراهم آورند. پس از چند سال هم که حاصلخیزی خاک کاهش یافت و از لحاظ اقتصادی دیگر قابل کشت نبود، آن را به حال خود رها کرده به سمت جنگلی دیگر می روند.
جنگل های بارانی که " شش های زمین " خوانده می شوند، نقشی حیاتی در جذب دی اکسید کربن جّو ونیز تأمین اکسیژن ایفا می کنند؛ اما جنگل زدایی برای ایجاد مرتع مورد نیاز دام ها یا مزارعی که برای پرورش غذای حیوانات استفاده می شود، باعث نابودی آن ها می گردد. انسان ها با جنگل زدایی، سالانه حدود یک میلیارد تن کربن در جّو زمین منتشرمی کنند.
در حال حاضر تولید گوشت، بار سنگینی بر کره زمین تحمیل می کند؛ زیرا علاوه بر این که تولید کننده 18 درصد از گازهای گلخانه ای جهان می باشد، به طبیعت و منابع طبیعی ضررهای بسیار دیگری هم زده است. بنا برگزارش سازمان خوار و بار جهانی کشاورزی ( فائو ) به نام " سایه طولانی دامداری "، تولید گوشت علاوه بر داشتن نقش در تولید گازهای گلخانه ای، عامل پیشرو تداخل در نظم اکوسیستم ها، از بین رفتن تنوع زیستی و کاهش منابع در دسترس آب و آلودن آن هاست. بر اساس اعلام وزارت محیط زیست ژاپن علت اصلی گرم شدن زمین، وجود گاز متان است. متان یک گاز گلخانه ای است که به عنوان سوخت به کارمی رود و ماده اصلی گاز طبیعی است و از تجزیه مواد گیاهی در نواحی مردابی تشکیل می شود. بر اساس تحقیقات به عمل آمده، عمده گاز متان از فعالیت های دامداری ودفن زباله ایجاد می شود و 20 برابر بیشتر از دی اکسید کربن در گرم شدن زمین مؤثر است. بنابر یافته های جدید علمی، پرورش گاو به عنوان یکی از مهم ترین نشخوار کنندگان، از مهم ترین منابع گاز متان در دنیا به شمار می رود.
زمین های زیر چرای گاو ها درحال حاضر26 درصد خشکی های غیر یخ زده جهان را پوشانده و مزارع تولید غذای دام یک سوم کل زمین های قابل کشت جهان را اشغال کرده اند. چرای بی رویه، کیفیت مراتع را از بین می برد و به بروزسیل می انجامد و روند بیابان زایی را سرعت می بخشد. همچنین تخمین زده شده است بیش از 30 درصد مصرف آب کشاورزی جهان صرف تولید گوشت می شود. با این وصف کاهش در مصرف گوشت می تواند به کاهش تغییر کاربری اراضی، کاهش هدر رفت منابع آب های زیرزمینی و جاری و کاهش نرخ انقراض موجودات منتهی شود. در غیر این صورت مصرف گوشت یکی از عوامل مهمی است که ما را به سمت فاجعه می راند.
افسانه نیاز حیاتی انسان به پروتئین حیوانی و دامن زدن به مصرف آن را کارتل های بزرگ تولید گوشت درایالات متحده آمریکا ساخته اند. از دهه شصت میلادی تبلیغات این شرکت ها برمصرف هرچه بیشتر گوشت متمرکز شد و آن ها گوشتخواری را سبب افزایش قدرت بدن و سلامتی معرفی کردند. از این رو این شرکت ها بزرگ ترین عاملان تولید گازهای گلخانه ای و نابودی منابع آب شیرین هستند.
مطالعات اخیر با عنوان " راهنمای گوشتخواری برای تغییرات اقلیمی و سلامتی " در ایالات متحده نشان می دهد که اگر فرض کنیم همه 300 میلیون نفردر آن کشور، یک روز در هفته به مدت یک سال خوردن گوشت یا پنیررا متوقف کنند، کاهش انتشارگازهای گلخانه ای معادل با رانندگی نکردن به اندازه 5/146 میلیارد کیلومتر یا حذف 6 تا 7 میلیون خودرو از جاده هاست. این بررسی نشان داده که مصرف هر کیلو از منابع پروتئین گیاهی مانند لوبیا، سویا و مغزها، تقریباً معادل 2 کیلوگرم دی اکسید کربن یا فقط 4/7 درصد مقدار معادل گوشت گاو، دی اکسید کربن منتشر می کند. سازمان ملل در روز جهانی محیط زیست سال 2015 راهکارهای ده گانه ای را برای حفظ زمین به ساکنان این سیاره پیشنهاد داد. یکی ازاین راهکارها بدین شرح است : " یک روز در هفته رژیم غذایی خود را به غذاهای گیاهی اختصاص دهید و از مصرف گوشت پرهیز کنید؛ زیرا آبی که برای تولید یک کیلوگرم گوشت مصرف می شود، 15000 لیتر است؛ در حالی که آب مورد نیاز برای تولید پروتئین گیاهی همچون سویا برای هر کیلو گرم تنها 2000 لیتر است. به همین دلیل فائو سال 2016 را « سال بین المللی حبوبات » نامگذاری کرد."
در خلاصه مقاله 400 صفحه ای به نام " سایه بلند احشام " نیز که از سوی این سازمان منتشر شده است، پس از تشریح روند رو به رشد مصرف گوشت و تخریب محیط زیست وهدررفتن منابع نتیجه گیری شده است که برای حفظ زمین باید تغذیه گیاهی را درمیان مردم جهان ترویج کرد.
تحقیقات گسترده نشان داده است که گیاهخواری نسبت به گوشتخواری می تواند مردم بیشتری را در دنیا از گرسنگی نجات دهد. به عنوان مثال در 4000 مترمربع زمین می توان حدود 1000 کیلوگرم سیب زمینی پرورش داد؛ درحالی که در همین مقدار زمین فقط می توان 75 کیلوگرم گوشت گاو تولید کرد. برای تولید نیم کیلو گندم چیزی حدود 95 لیتر آب لازم است؛ در حالی که برای تولید نیم کیلو گوشت 9500 لیتر آب مصرف می شود. بنابرین ضروری است رژیم غذایی جامعه جهانی را به گیاه خواری سوق دهیم، زیرا اشتهای سیری ناپذیر بشر برای گوشتخواری، زمین، خاک، آب، هوا، و به طور کلی محیط زیست را به نابودی خواهد کشاند.
خدای بزرگ را سپاسگزاریم که انجمن تغذیه طبیعی گلپایگان با درک موارد بالا از سال 1395 توسط جناب آقای دکترجعفرنکونام دانشیارمحترم دانشگاه قم فعالیت خود را آغاز نموده و با تشکیل جلسات منظم هفتگی، روزهای یکشنبه هر هفته راس ساعت 5 بعدازظهر در طبقه دوم کانون بازنشستگان در این زمینه روشنگری می کند.
علاوه برآن در رابطه با سبک زندگی؛ به ویژه لزوم تغییر الگوی مصرف و تغذیه، همایش هایی با دعوت از استادان مجرب دانشگاه در مقطع هایی از سال برگزار می نماید. مدیریت و هماهنگی این نشست ها و جلسات برعهده سرکار محترم خانم فاطمه زین الدینی است که با کنشگری فعال خود، علاوه بر جلب مشارکت فرهیختگان ، کانال تلگرامی انجمن را نیزدر جهت آگاهی بخشی و تنویر افکارعمومی دررابطه با تغذیه سالم راه اندازی نموده است.
الگوی همه علاقه مندان در این زمینه استاد ارجمند جناب آقای حاج حسین فرجی هستند که با عنایات خداوند متعال و روی آوری به تغذیه طبیعی از 40 سال پیش تا کنون درسن 90 سالگی در سلامتی کامل به سر برده و با نشاطی وصف ناپذیردرهمه عرصه ها و از جمله ورزش والیبال فعالیت دارند. این چهره دوست داشتنی برای دستیابی مردم به لذت های زندگی، ترویج تغذیه طبیعی با بهره گیری از پروتئین گیاهی را رسالت خود دانسته و بر این اعتقاد است که اگر بدن خود را که نعمت پروردگار عالم است، دستخوش تغذیه ناسالم و مغایر با فلسفه وجودی انسان قراردهیم، بدون تردید کفران نعمت کرده ایم. امیدواریم مردم شریف ما ازفرصت ایجاد شده توسط انجمن تغذیه طبیعی گلپایگان درراستای سلامتی روح و جسم خود نهایت استفاده را به عمل آورده و قدرشناس تلاش خدمتگزاران خود باشند.
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
ابراهیم جعفری
گامی ارزشمند در آینده پژوهی
گلپایگان و خوانسار
ایجاد اندیشکده دیجیتالی در منطقه گلسار را می توان مهم ترین دستاورد سفر وزیر محترم ارتباطات ، اطلاعات و فن آوری جناب آقای مهندس آذری جهرمی به این دو شهرستان قلمداد کرد ؛ زیرا برای اولین بار به جای تکیه بر عوامل سخت افزاری ، بر ظرفیت علمی و توانمندی های دانشگاهی منطقه تاکید نموده و " مدیریت دانش" را که خصلت نرم افزاری داشته و مضمون آن مشارکت فکری مردم ؛ بخصوص، چهره های علمی در پیشبرد اهداف توسعه می باشد ، عملی می سازد. در این راستا تلاش و پیگیری مسئولانه نماینده خوش فکر و آینده نگر مان در مجلس شورای اسلامی جای تقدیر و تشکر دارد. در عین حال توجه جناب آقای مهندس بختیار را به این نکته مهم جلب می کنیم که شایسته است همراه با " توسعه ارتباطات " ، " ارتباطات توسعه " را وجهه همت خود قرار دهند ؛ زیرا در توسعه ارتباطات صرفا به مهندسی زیرساخت ها ، رشد و افزایش کمّی ابزارهای ارتباطی پرداخته می شود ؛ اما در "ارتباطات توسعه " استقرار و گسترش وسایل ارتباط جمعی و نیز فن آوری های نوین ارتباطی که با مطالعات اجتماعی ، فرهنگی و مردم شناسی همراه است ، نوعی آمایش در تکنولوژی های اطلاعاتی و ارتباطی به وجود آورده و از این طریق اثر بخشی ارتباطات در شکوفایی استعدادها از جمله گردشگری نمایان می شود.فراموش نکنیم که ما در عصر " اطلاعات " به سر می بریم و " دانایی" موتور محرکه پیشرفت و توسعه به شمار می رود. از این رو این اندیشکده می تواند به عنوان یک حوزه عمومی فعال که کارکرد آن تولید خرد همگانی است، نمادی از ارتباطات مشارکتی ( علمی ) باشد. بدیهی است در این مسیر باید در کنار دانش آموختگان رشته های فنی ، مهندسی و علوم پایه ، از پژوهشگران علوم اجتماعی و برنامه ریزان فرهنگی نیز استفاده شود و به جای یک جانبه نگری در ظرفیت های علمی ، تفکر جامع و سیستمی را مد نظر قرار داد. امیدواریم این فرصت طلایی به عنوان یکی از مهم ترین ارکان نقشه راه پیشرفت زادگاه مان مغتنم شمرده شود.
ابراهیم جعفری
گفته ها و نوشته ها
آشکار و پنهان جهان فوتبال
سه شنبه ۳ مهر ۱۳۹۷ - روزنامه اطلاعات
«فوتبال؛ بازی ساده، شناخت پیچیده»؛ این عنوانی است که در صفحه گزارش روزنامه اطلاعات ۱۴ شهریور ۹۷، چاپ شده و گزارشگر آن کوشیده است که دلایل این تناقض ساده و در عین حال پیچیده بودن را بیابد و در این خصوص از ساده و در دسترس همگان بودن فوتبال که برای این دسترسی لازم نیست تشریفات خاصی به اجرا در آید تا پیچیده بودن آن، که در چه صحنههایی و بوسیله چه قدرتهایی مورد استفاده قرار میگیرد و «قیصر میسازد که به اسطورههای تاریخ کشورشان بدل میشود» و یا نقشی که در جهتدادن به روحیه و افکار مردم و بهویژه جوانان، ایفا میکند، سخن بگوید.
گزارشگر برای اینکه بهتر و بیشتر بتوان به فوتبال و تأثیرات آن در میان جوامع پی برد، از صاحبنظرانی کمک گرفته است. اما آنان در تحلیلهایشان جنبههایی از نتایج مسابقات را که بر روحیه بینندگان بیشتر اثر میگذارند، مورد توجه قرار دادهاند، در صورتی که باید به اهداف برنامهریزان و گردانندگان این مسابقات بزرگ ملی و یا بینالمللی نیز توجه کرد که اگر میگویند «جامجهانی فوتبال یک فستیوالر جشنواره خارقالعاده است که نظیرش وجود ندارد، هیجان جامجهانی فوتبال با هیچ تورنمنتی (گردشجمعی) قابل مقایسه نیست و اتفاقاتاش تا مدتها در ذهن علاقهمندان پابرجاست، و برای کشورها میدان نمایش غرور و افتخار است»، این را نیز بگویند که این مسابقات چه خدمتی به زندگی تودههای میلیونی و میلیاردی کشورهای محروم و عقبمانده انجام داده است؟
روشن است که برنامهریزان این مسابقات اصولاً به اینکه تودههای محروم چگونه روزگار میگذرانند، توجهی ندارند. آنان به نقشی که مسابقات فوتبال و نظیر آن مانند بوکس در تخدیر افکار عمومی ایفا میکنند، نمیاندیشند. برنامهریزان این مسابقات چه بخواهند و چه نخواهند، این مسابقات و نتایجشان در خدمت افراد، شرکتها و دولتهایی است که موجب عقبماندگی و دربهدری تودههای میلیاردی جهان عقبماندهاند. آری، «اینگونه تحلیلها که در اهداف دستاندرکاران چنین پدیدههایی مورد توجه قرار میگیرد، نمیتواند آنچنانکه باید به دل مردم بنشیند و به آنها فایده برساند، چون اگر بررسی این قسمت از پدیدههایی مانند فوتبال برجسته شود، آنوقت خواهیم دید که این برنامهها و مسابقات کاملاً بهوسیله ادارهکنندگان جهان، یعنی نظام سرمایهداری زیادهخواه و استعمارگر تهیه میشوند و بهاجرا درمیآیند. نظامی که امروز بر جهان مسلط است، پیوسته در تلاش به اجرا در آوردن هدف اصلی خود است که جریان بیوقفه مواد اولیه زندگی بشر از کشورهای پیرامونی به کشورهای پیشرفته صنعتی و آن هم به قیمت ثمن بخس (بسیار ارزان) ادامه یابد.
آنان هیچگاه فراموش نمیکنند که آگاهان مردمی جوامع عقبمانده دائماً در تلاشند به تودهها تفهیم کنند که چگونه دارائیها و هستیهایشان بهوسیله دولتهای قدرتمند و پیشرفته غارت میشود و آنها را در عقبماندگی و تنگدستی نگه میدارد، بنابراین برنامههایی برای بیخبرماندن تودهها پیشبینی میکنند و به اجرا در میآورند که پیوسته سرگرم و در یک عالم بیخبری و هیجان روزگار بگذرانند و اصولاً شرایط و بسترهایی را که برای بیخبربودشان فراهم شده است و شرایطی که موجب عقبماندگی و محرومیتشان است، در برابر عقل و دیدگانشان ظاهر نشود.
اما تأثیر اینگونه سرگرمیها در روحیه مردم، چه مردم زحمتکش کشورهای در حال توسعه و چه مردم کشورهای پیشرفته همانطور که گفته شد، تأثیری تخدیرکننده و خلاف منافع اساسی و هستی و زندگی آنهاست، در صورتی که امروز برای ما مردم جهان سوم پدیدهها و برنامههایی مفید است که ما را از این عقبماندگی برهاندو موجب رونق فناوری و صنعت و اشتغال باشد که خانوادهها واقعاً از زندگی خود راضی باشند و با خوشحالی و شادمانی واقعی روزگار بگذرانند، نه آنکه به راههایی کشیده شوند که ندانند چرا با همة زحمتی که میکشند و رنجی که میبرند، پیوسته حسرت یک زندگی بیدغدغه در دلشان مانده است.
نمیخواهم بیش از این در اینگونه امور که ظاهراًٌ عدهای را سرگرم میسازد بحث کنم، اما امیدوارم که نویسندگان و روزنامهنگارانی که دردهای مردم و کشورشان را دارند، در برابر انتقادهایی که از روی دلسوزی و برای بالابردن اطلاعات و آگاهیهایی که تودههای زحمتکش به آنها دسترسی ندارند، انجام میشود، بیشتر سعة صدر به خرج دهند و از درج آنها در رسانههای خود دریغ نکنند!
بار دیگر تأکید میکنیم که با وجود همه کاستیها در اینگونه نوشتارها، باز هم باید قدر تحلیلهای اینچنینی را دانست که لااقل آنچه از خاطر ما رفته است، موجب میشود که بدانیم کشورهای پیشرفته در چه وضعی هستند و ما در چه وضع٫
ضمناً توجه خوانندگان عزیز و همینطور محققان و دلسوزان کشور را به مطالعه
مقالاتی که در کتاب «جلوههایی از برخورد عقاید و آراء» نوشته همین قلم (۳ مقاله مفصل تحتعنوان فوتبال، سیاست جهانی و مطبوعات و مقاله مرگ بر این فوتبال یا مرگ بر این اموال) جلب میکنم که به نظر میرسد تمامی جوانب موجودیت، اهداف، تأثیرات مثبت یا منفی آن برای مردم گفته شده و مورد بررسی قرار گرفته است، و در پایان ،شعری که از کتاب یاد شده است: زینهار تا سراب نگیری به جای آب
ای رهرو غریب در این وادی عذاب!
حیدرعلی شاهحسینی
© روزنامه اطلاعات
اشاره
این یادداشت نقدی بر مقاله اینجانب ( یک قدم مانده تا رویا - روایتی دیگر از جام جهانی فوتبال ۲۰۱۸ روسیه ) است که به صورت گزارش در روزنامه اطلاعات توسط آقای علی درویشی تنظیم شده بود. از آنجا که باید از هر گونه نقد استقبال کنیم ، ضروری است که در سایت فاخر و مردمی آخاله نیز انعکاس یابد. اینجانب ضمن تشکر فراوان از جناب آقای حیدر علی شاه حسینی ( نویسنده مقاله ) ، از دوستان و علاقه مندان تقاضا می کنم با نقدهای مشفقانه از مقاله های بنده در سایت آخاله ، به پویایی و باروری آن ها بیفزایند و در این زمینه فرهنگ سازی کنند.
ابراهیم جعفری
در آیینهِ تاریخ (قسمت یازدهم)
انقلاب آمریکا American Revolution
بنام خداوند جان و خرد - کزین برتر اندیشه بر نگذرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در قسمت گذشته به انقلاب صنعتی انگلستان اشاره شد و این بار به انقلاب آمریکا و جنگهای استقلال میپردازیم که با درگیری بین پادشاهی بریتانیا و مستعمرات سیزدهگانه آن در آمریکای شمالی آغاز شد و سرانجام به یک جنگ سراسری بین چندین قدرت بزرگ اروپایی بَدل گشت و در نهایت، آمریکا استقلال خود را بازیافت.
ضرورت طرح اینگونه مباحث، آشنایی با سرفصلها و نقاط عطف تاریخ جهان است. فراموش نکنیم که بر شانه گذشته است که آینده را بهتر میتوان دید. ابتدا رئوس مطالبی را که در ده قسمت گذشته شرح داده شد، مرور کنیم.
• دوران کلاسیک باستان، و حاکمیت تمدن رومی بر اروپای غربی،
• نقش یونانیها در ساخت شهرهای جدید
• پرسشهای پایهای سقراط و افلاطون و ارسطو
• سدههای میانه(قرون وسطی) در اروپا و ایران
• دوران گذار بین سدههای میانه و دوران جدید (رنسانس)
• عصر روشنگری، پیروزی دانش و مدارا، و
• انقلاب صنعتی Industrial Revolution که از انگلستان شروع شد.
اکنون به انقلاب آمریکا و جنگهای استقلال میرسیم، تحولاتی که حدود ۲۴۰ سال پیش به سیطره بریتانیا در مستعمرات سیزدهگانهاش در آمریکای شمالی پایان داد.
زمانی که از آن صحبت میکنیم در ایران کریم خان زند آخرین سالهای عمرش را میگذراند. وی پیش از به قدرت رسیدن، رئیس طایفه زند و از فرماندهان سپاه نادرشاه بود.
پس از مرگ وی، سران زند در برابر هم صفآرایی کردند و پیش از خاکسپاریاش به روی هم شمشیر کشیدند. جسد کریمخان سه روز تمام بر زمین مانده بود.
...
جنگ قدرت که فروکش کرد، جنازهٔ وی را در عمارت کلاهفرنگی باغ ارگ در قبری که کریم خان برای خود ساخته بود دفن کردند. پس از چیرگی آقامحمد خان بر زندیه، به دلیل کینهاش نسبت به کریم خان، دستور به نبش قبر داد و استخوانهای وی را از شیراز به تهران منتقل کرد و دستور داد زیر پلههای جنب عمارت نگارخانه خاک کنند تا هر روز که از آنجا میگذرد با نوک شمشیرش به آنجا بکوبد تا به اصطلاح، خان زند در گور بلرزد!
آنچه آنروزها در ایران میگذشت واقعاً «یکی داستان است پُر آب چشم».
...
برگردیم به انقلاب آمریکا، رویدادها و اندیشهها و تغییراتی که منجر به جدائی سیزده ایالت آمریکای شمالی از بریتانیا و تأسیس ایالات متحدهٔ آمریکا گردید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مهاجرین اروپایی در آمریکا
قارهی آمریکا از اواخر قرن پانزدهم میلادی، به تدریج توسط مهاجرین اروپایی که اغلب آنها انگلیسی و فرانسوی و ایرلندی و اسپانیایی بودند پُر شد. البته پیش تر مردمان شمال اروپا مانند «وایکینگها» که به زبان نروژی باستان حرف میزدند، بارها به سواحل شرقی آمریکا آمده بودند ولی موج مهاجرت اروپاییها، پس از سفر کریستف کلمب از کشور پرتغال به این قاره آغاز شد. مهاجرین در سرزمین بزرگ و دستنخوردهی آمریکا برای خود شهرها و تأسیسات زیادی به وجود آوردند.
از حدود نیمهی قرن هیجدهم، بریتانیا عملاً آقا بالاسر و صاحب اختیار ساکنین این سرزمین شد. تجار بریتانیایی با استفاده از نیروی کار بردگان آفریقایی از طریق بندرهای غربی این کشور مثل منچستر و گلاسگو و لیورپول سیستم تجاری بسیار پرسودی ایجاد کردند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
واقعه چای بوستن
انگلیس در مستعمرات سیزدهگانهاش در آمریکا، با دخالت و کنترل تجارت و بالابردن مالیاتها، حتی مالیات برای تمبر پستی، عموم مردم را ناراضی و عاصی کرد. تا جایی که فشارها به شورش علیه حکومت بریتانیا انجامید.
مردم از خرید چای انگلیسی هرچند برایشان ارزانتر از چای قاچاق بود، خودداری کردند و با نیروهای انگلیسی سر ستیز گذاشتند. در جریان زد و خورد که اهالی ماساچوست در آن نقش زیادی داشتند تعدادی کشته شدند و کار بیخ پیدا کرد. این واقعه در تاریخ آمریکا به «قتل عام بوستن» مشهور است.
در ادامه کشاکشها مردم در بندر بوستن، شبانه به کشتی انگلیس حامل چای، حمله کردند و هر چه در آن بود به دریا ریختند.
همچنین در رود آیلند، مردم کشتی انگلیسی را به آتش کشیدند. در واکنش به این اعتراضات، پارلمان انگلیس با وضع قوانین سختتر، بر فشارها افزود. معترضان هم از پا ننشستند.
سال ۱۷۶۵در نیویورک کنگرهای متشکل از ۹ کوچ نشین تشکیل شد و سران این کوچ نشینها برای اقدام علیه پادشاهی بریتانیا همپیمان شدند و مردم را برای مبارزه با اشغالگران(انگلیسیها) بسیج کردند.
بریتانیا از برتری نیروی دریایی خود سود برد تا شهرهای ساحلی آمریکا را تسخیر و اشغال کند، با این وجود شورشیان بر عمده مناطق بیرون از شهر که ۹۰ درصد جمعیت مستعمرهنشینان ساکن آن مناطق بودند تسلط داشتند.
...
از اوایل سال ۱۷۷۶ فرانسه بکمک اسپانیا و جمهوری هلند که هر دو متحدش بودند، برای انقلابیون آمریکایی مهمات و سلاح فراهم میکردند. عاقبت انگلیسیها از بوستون بیرون رانده شدند با این حال به حملات خود ادامه داده و بر استحکامات خود افزودند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آمریکا بعنوان ملتی مستقل شناخته شد
اوایل ۱۷۷۸ فرانسه آشکارا علیه بریتانیا وارد جنگ شد و این امر به توازن قوای نظامی دو طرف درگیر کمک شایانی کرد. اسپانیا و جمهوری هلند نیز به رویارویی با بریتانیا پرداختند. دخالت اسپانیا در جنگ به خروج انگلیسیها از فلوریدای غربی انجامید و جبههٔ جنوبی را برای آمریکاییان شورشی، امن کرد.
در ۱۷۸۱ فرانسه در یک نبرد دریایی علیه انگلیس پیروز شد و ارتش بریتانیا را به تسلیم واداشت. با اوجگیری اعتراضات مردم در مستعمرات سیزده گانه، سرانجام آمریکا بعنوان ملتی مستقل شناخته شد.
انقلاب آمریکا گرچه عمیقاً در انقلاب فرانسه و ایدههای آن تاثیر گذاشت، اما به دلیل اینکه در آن زمان آمریکا کشور کوچکی بود و سه چهار میلیون بیشتر جمعیت نداشت و از نظر جغرافیائی از بقیه دنیا جدا بود، بر خلاف انقلاب فرانسه که کل اروپا را به غلیان انداخت، بازتاب خیلی زیادی نداشت. البته آنان سنگ بنای یک دولت پیشرفته را گذاشتند و سالیانی پس از آن (۱۷۸۷) قانون اساسی نوشتند که در زمان خودش بسیار پیشرفته بود. آن زمان بیشتر کشورها قانون اساسی نداشتند و با فرمان پادشاه و حاکم اداره میشدند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اعلامیه استقلال آمریکا
یکی از دستاوردهای مهم انقلاب آمریکا، اعلامیهٔ استقلال بود که ۴ ژوئیهٔ ۱۷۷۶ تدوین و ارائه شد و «پدران بنیانگذار» Founding fathers جرج واشینگتن، توماس جفرسون، جان آدامز، جیمز مدیسون، جیمز مانرو، ساموئل آدامز، بنیامین فرانکلین، جرج میسون، توماس پین، و جان هنکاک آنرا امضاء کرده، به کرسی نشاندند. هدف این اعلامیه شرح این واقعیت بود که چرا تقریباً یک سال پس از آغاز جنگهای انقلاب آمریکا، کنگرهٔ این کشور رأی به استقلال از بریتانیا داد.
...
نویسندگان اعلامیه استقلال، نظرشان را بر بنیاد این اصول نهادند که مردم حقوق مسلم و معینی دارند و هنگامی که حکومتی به این حقوق تعدی و تجاوز کند، مردم حق دارند که آن حکومت را تغییر دهند و یا براندازند.
در بند دوم اعلامیه استقلال آمدهاست:
ما این حقایق را بدیهی میدانیم که همهٔ انسانها برابر آفریده شدهاند و آفریدگارشان حقوق سلبناشدنی معینی به آنان اعطا کردهاست، که حق زندگی، آزادی، و جستوجوی خوشبختی از جملهٔ آنهاست. اگر نظامهای حکومتی به استبداد رو آورند حق مردم و بلکه وظیفه مردم است که چنین حکومتهایی را واژگون کنند و برای امنیت آیندهشان تدابیر تازه فراهم آورند.
آنگاه که در گذار رخدادهای انسانی مردمی ناگزیر میشوند رشتههای سیاسیای که آنها را با مردمی دیگر پیوند دادهاست بگسلند و برای خود در میان قدرتهای روی زمین جایگاهی جداگانه و برابر بیابند که قوانین طبیعت و خدای طبیعت آنها را سزاوار آن دانستهاست، احترام شایسته به افکار عمومی بشریت ایجاب میکند دلائلی را که آنها را به جدایی وا میدارد اعلام کنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بردهداری، تبعیض نژادی، قتل سرخپوستان
انقلاب آمریکا بیشتر نبردی برای دستیابی به استقلال و خارج شدن از سلطهٔ امپراتوری انگلستان بود و چندان به دلایل اجتماعی صورت نگرفت. به عبارت دیگر مستعمرهنشینان امریکایی، در قیام خود علیه پادشاهی انگلیس، نمیخواستند روابط اقتصادی و اجتماعی خود را دگرگون سازند، بلکه خواستار آن بودند که از آن پس دیگر منافع خود را با طبقهٔ حاکمهٔ کشور مادر تقسیم نکنند. به این ترتیب، هدف از کسب قدرت ایجاد جامعهای متفاوت با رژیم مستعمراتی پیشین نبود، بلکه نوعی جداسازی منافع بود.
از همین رو بعد از انقلاب نیز، بردهداری، برخورد تحقیر آمیز با سیاهان، و آزار و حذف سرخپوستان ادامه داشت.
درواقع با انقلاب آمریکا حفظ نهاد اجتماعی بردگی زیر سوال نرفت. تقریباً همهٔ رهبران مهم انقلاب امریکا خودشان بردهدار بودند و در این زمینه پیشداوریهای ارتجاعی و عقب مانده داشتند.
پس از استقلال، تقریباً یک قرن گذشت تا بردهداری ملغی شود و در آن زمان هم بردهداری نه به دلایل اخلاقی از آن گونه که اساس و انگیزهٔ انقلاب فرانسه را تشکیل میداد، بلکه تنها به این دلیل ملغی شد که دیگر برای تعقیب سیاست توسعهطلبی سرمایهداری در این کشور کاربرد و سودی نداشت.
یک قرن دیگر هم گذشت پیش از آنکه سیاهان آمریکا بتوانند بدون آنکه کوچکترین خللی به نژادپرستی کامل فرهنگ مسلط وارد سازند، و حداقل شناسایی و پذیرش را برای برخی حقوق مدنی خود بدست آورند.
در آمریکا تحقیر سیاهان تا سالهای دههٔ ۱۹۶۰ معمول بود. تنظیم رابطه غیرقابل دفاع با بومیان سرخپوست، را هم نباید فراموش کرد. کشتار سرخپوستان متاسفانه واقعیت دارد و تا سالهای دههٔ ۱۹۶۰ مسئولیت این قتلعام با افتخار پذیرفته میشد!
هنگامی که اعلامیه برای نخستین بار منتشر شد، تناقض موجود بین ادعای «همهٔ انسانها برابر آفریده شدهاند» و وجود بردهداری در آمریکا انتقاد منتقدین را برانگیخت.
جفرسون خودش صدها برده داشت و بردهدار بزرگ ویرجینیا به شمار میآمد. توماس دی، نویسندهٔ انگلیسی و حامی الغای بردهداری، در سال ۱۷۷۶ با اشاره به این تناقض در نامهای نوشت، «مضحکترین چیزی که در جهان وجود دارد، بیشک آمریکاییان میهنپرستاند که با یک دست قطعنامههای استقلال را امضا میکنند و با دستی دیگر بر روی بردگان وحشتزده تازیانه میکشند».
...
آبراهام لینکلن اعلامیهٔ استقلال را شالوده و اساس عقاید فلسفی و سیاسیاش میدانست و عقیده داشت که اعلامیهٔ استقلال باید مرجع تفسیر قانون اساسی ایالات متحده قرار گیرد. اما وی در رابطه با برده داری مسألهدار شده بود. لینکلن عقیده داشت که اعلامیهٔ استقلال، اگرچه والاترین اصول و ارزشهای انقلاب آمریکا را تبیین کردهاست اما با مشروعیت بخشیدن به گسترش بردهداری در راه محقق ساختن آرمانهای انقلابیاش، سیر قهقرایی را پیمودهاست. ما با اعلام اینکه همهٔ انسانها برابر آفریده شدهاند این کشور را بنیان گذاشتیم، اما اکنون از آن آغاز باشکوه به چنین وضعیتی تنزل پیدا کردهایم که اعلام کنیم که این «حق مقدس» برخی از انسانهاست که دیگران را به بردگی بگیرند!
بردهداری در ایالات جنوبی آمریکا رواج داشت و آخر عاقبت به جنگ داخلی کشیده شد. این جنگ که سال ۱۸۶۱ راه افتاد سال ۱۸۶۵ با پیروزی شمالیها به رهبری لینکلن، پایان گرفت و وی در اوج جنگ داخلی اعلامیهٔ آزادی بردگان را صادر کرد و در قانون اساسی ایالات متحده آمریکا مُدوّن ساخت.
...
اعلامیه استقلال آمریکا انقلابیون فرانسوی و استقلالطلبان آمریکای جنوبی را تحت تاثیر قرار داد و در سایه آن بعدها جنبش حق رأی برای زنان و اینکه «همهٔ مردان و زنان برابر آفریده شدهاند» هم بر سر زبانها افتاد. مهمترین قسمت اعلامیه تأکید آن بر حق انقلاب بود .
این بحث ادامه خواهد داشت
ـــــــــــــــــــــــــــ
علی اکبر جعفری
شهریور 1397
نظر چون در جهان عقل کردند از آنجا لفظ ها را نقل کردند
تناسب را رعایت کرد عافل چو سوی لفظ معنی گشت نازل
" شیخ محمود شبستری "
درتاریخ 8 مرداد ماه 1397 مدیر هماهنگی ترویج سازمان جهاد کشاورزی استان اصفهان در مصاحبه با رسانه ها اعلام کرد : " برداشت پیاز محصول روش GAP شهرستان گلپایگان دروسعت پنج هکتار با پیش بینی 325 تن انجام شد. " جمشید اسکندری هدف از کاشت محصول پیاز ارگانیک در یکی از مزارع شرکت زراعی را دستیابی به یک پیاز ویژه و محصولی عاری از هرگونه سموم و کودهای شیمیایی بخصوص کودهای دارای نیترات برشمرد. وی با اشاره به این که کاشت پیاز ارگانیک نخستین بار در گلپایگان انجام گردیده ، اظهار داشت : " براساس آزمایش های انجام شده ، دراین محصول هیچ یک از سموم دیده نشده و با توجه به این که صیفی جات و سبزیجات نیترات دوست هستند، میزان باقی مانده نیترات در حد صفر بوده است. " او در ادامه سخنان خود گلپایگان را اولین شهرستان در زمینه برداشت پیاز ارگانیک در سطح استان اصفهان معرفی کرد و ...
باز نشر مطلب بالا مقدمه ای برای معرفی کشاورزی ارگانیک ( بیولوژیک ) و اظهار مسرت به دلیل اتخاذ این رویکرد مبارک در زادگاه مان می باشد. آقای مهندس اسکندری بر محصول پیاز ارگانیک تأکید نموده اند؛ اما پس از تماس اینجانب با کارشناسان محترم اداره جهاد کشاورزی گلپایگان مشخص گردید برداشت این مقدار پیاز بر مبنای روش " عملیات خوب کشاورزی " یا "GOOD AGRICULTURAL PRACTICES " اجرا شده است. اگرچه این روش به کشت ارگانیک نزدیک است؛ اما نمی توان با قاطعیت از محصول ارگانیک نام برد. به عبارتی نباید محصولات برداشت شده از کشاورزی سالم را با محصولات ارگانیک اشتباه گرفت. در محصولات کشاورزی سالم کمتر از سم و مواد شیمیایی استفاده می شود و با در نظر گرفتن همه جوانب اقتصادی ، اجتماعی و زیست محیطی در راستای کاهش آلاینده های فیزیکی ، شیمیایی و بیولوژیکی اقدام مناسبی صورت می گیرد. رهیافت عملیات خوب کشاورزی با هدف جلب اعتماد مصرف کننده ، سلامتی ، ایمنی و رفاه انسان ، حفظ اکوسیستم طبیعی و تولید در شیوه های پایدار مطرح شده است. از دیدگاه سازمان خوار و بار جهانی کشاورزی (FAO) نیزعملیات خوب کشاورزی (GAP) ، اصولی است که به فرآیندهای قبل و بعد از برداشت محصول اِعمال شده و به تولید محصول ایمن و سالم کشاورزی با رعایت جنبه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی پایدار منجر می گردد.
کارشناسان ، کشاورزی ارگانیک را روشی از کشت تعریف کرده اند که درهیچ یک از مراحل کاشت ، داشت و برداشت از سموم و کودهای شیمیایی استفاده نمی شود. براساس تعریف فدراسیون بین المللی جنبش کشاورزی ارگانیک، این روش کشت سامانه ای است که درآن جنبه های زیستی، اجتماعی و اقتصادی تولید پایدار غذا، پوشاک، فرآورده های چوبی و ... بهبود می یابد. دراین سامانه حاصلخیزی خاک به عنوان کلید تولید موفق، در نظر گرفته می شود. درحقیقت کشاورزی ارگانیک فرآیند تولید براساس سلامت خاک، اکوسیستم و انسان است و برعوامل اکولوژیکی، تنوع زیستی وچرخه های طبیعی بر پایه شرایط محلی استوار می شود. به عبارت دیگر کشاورزی ارگانیک سنت را با نوآوری و علم، حفاظت محیط زیست و کیفیت خوب زندگی ترکیب می کند.
دردهه های گذشته استفاده از مواد نگه دارنده شیمیایی، کود شیمیایی و سموم در تولید مواد غذایی به روش معمول موجب به راه افتادن موجی از نگرانی در سراسر جهان در باره افزایش بیماری ها و به خطر افتادن سلامت انسان ها شده است. بعد از جنگ های جهانی اول و دوم که دنیا تغییر کرد و کشورها به سوی صنعتی شدن و استفاده از تکنولوژی حرکت کردند، تولید سم و کود برای افزایش بیشتر محصول کلید خورد؛ غافل از آن که استفاده زیاد ازاین سموم در نسوج گیاه باقی می ماند و وقتی انسان و جانوران از آن استفاده می کنند، به بدن آنان منتقل می شود.
در سال 1945 کشورهای پیشرفته مانند آمریکا شروع به تولید کودها و سموم کردند و حدود 30 سال بعد استفاده از این محصولات به ایران رسید. افزایش جمعیت، بالا رفتن تقاضا برای تولید غذا و مقاوم شدن گیاهان و محصولات کشاورزی در برابر آفت ها سبب شد که استفاده از سم و کود رواج زیادی بگیرد. با افزایش استفاده از این کودها مشکلات و آسیب های زیست محیطی به تدریج آشکار شد و موجی از نگرانی در سراسر جهان در باره افزایش بیماری ها و به خطر افتادن سلامت انسان ها به راه افتاد. برای اولین بار در سال 1961 در زمان ریاست جمهوری "جان اف کندی"، یکی از پژوهشگران آمریکایی به نام " راشل کارسون " کتابی تکان دهنده با عنوان " بهار خاموش " نوشت و در آن به آسیب های جدی استفاده مداوم و نادرست از سموم و کودها برای انسان و محیط زیست اشاره کرد که خوشبختانه ازآن زمان تا کنون این موضوع به یک دانش عمومی تبدیل شده است. آن زمان کسانی که در حوزه تولید سم و کود فعال بودند، با دیدگاه این محقق مخالفت کردند و آن را درست و علمی قلمداد نکردند؛ اما کندی دستور داد یک تیم کارشناسی برای بررسی نظرات کارسون تشکیل و کار تحقیقاتی را آغاز کند. پس از مدتی کارشناسان اعلام کردند این زیست شناس دوراندیش به درستی خطر را احساس نموده و دیدگاه او صحیح است. از آن پس کشورهای توسعه یافته تلاش کردند استفاده از کود و سم را کاهش دهند. در سال 1979 نیز کنگره ای با هدف توسعه و حفظ محیط زیست در سوئد تشکیل شد و صاحب نظران هشدارهای لازم در باره مصرف بی رویه از سم و کود شیمیایی را مطرح کردند. از همان زمان دغدغه های جهانی برای پیشگیری از مشکلات ناشی از آن و حفظ سلامت غذایی مردم، دانشمندان را واداشت تا در فکرتهیه محصولات غذایی طبیعی یا ارگانیک باشند.
توسعه کشاورزی ارگانیک به دلایل مختلف از جمله تأمین مواد غذایی سالم برای مردم، حفاظت و پاسداشت محیط زیست طبیعی و منابع حیاتی در جهان و دستیابی به شاخص های توسعه پایدار روند رو به رشدی داشته است. براساس آخرین گزارش موسسه تحقیقاتی فیدل که درسال 2016 منتشر شده است، سطح زیر کشت محصولات ارگانیک بالغ بر 50 میلیون هکتار اعلام شده است. این سطح شامل اراضی می شود که گواهی کشت ارگانیک را در سطح ملی و بین المللی دریافت کرده اند. اگر کشاورزی ارگانیک در عرصه های طبیعی را به این رقم اضافه کنیم، سطح زیر کشت به دوبرابر افزایش می یابد. اما سطح زیر کشت گواهی شده محصولات ارگانیک به طور دقیق 50 میلیون و 100 هزار هکتار است که نسبت به سال 2015 رشد چشمگیری یافته است. این روند صعودی نشان می دهد که کشاورزی ارگانیک با استقبال جهانی مواجه شده است. گردش مالی تجارت محصولات ارگانیک و صنایع وابسته به آن، بالغ بر 100 میلیارد دلار می باشد که سهم آلمان بیش از 9 میلیارد دلار در سال 2016 بوده و تقاضا برای محصولات ارگانیک در این کشوربه شدت در حال افزایش است؛ به گونه ای که شعار وزارت کشاورزی آلمان در سال 2017 ، " آینده ارگانیک رابرای آلمان بسازیم " ، بود. ایتالیا نیز پیش بینی کرده است که طی 10 سال آینده ، نیمی ازسطح زیر کشت خود را به تولید محصولات ارگانیک اختصاص دهد.
کشوردر حال توسعهِ پیشرو در ارگانیک کردن اراضی کشاورزی ، اوگاندا با بیش از 228 هزار هکتار است. اوگاندا با دارا بودن بیش از 188 هزار مزرعه ارگانیک، دارای بیشترین تعداد بوده و پس از آن اتیوپی با بیش از 123 هزار و تانزانیا با بیش از 85 هزار قرار دارند. خوشبختانه در ایران نیز هر سال شاهد رشد 10 درصدی سطح زیر کشت محصولات ارگانیک هستیم و در حال حاضر از میان 179 کشور دنیا که در فهرست تولید کنندگان این محصولات قرار دارند، ایران در رنکینگ جهانی، رتبه 42 را به خود اختصاص می دهد.
روند فروش مواد غذایی در جهان نیز نشانگر آن است که تمایل مصرف کنندگان به سمت خرید و مصرف محصولات ارگانیک درحال افزایش است. ساکنان اتحادیه اروپا و آمریکا بیشترین تمایل را به مصرف محصولات ارگانیک دارند و این گرایش به سایر کشورهای جهان نیز سرایت کرده است. در سال 2013 کشورهایی که بالاترین سرانه فروش مواد غذایی ارگانیک را به مردم خود داشته اند، به ترتیب سوئیس با سرانه 210 ،دانمارک با سرانه 163 و لوکزامبورگ با سرانه 157 یورو هستند ؛ به عبارتی بیشترین خرید سرانه مواد غذایی ارگانیک در این سه کشور بوده است. در حالی که یک دهم درصد از کل تولیدات کشاورزی ما ارگانیک است، دولت های آلمان 9 درصد ، سوئیس 14 درصد و اتریش 20 درصد را به خود اختصاص داده و45 درصد از 80 میلیارد یوروی تجارت بین المللی محصولات ارگانیک در آمریکا مصرف می شود.
کشاورزی ارگانیک راهی برای نجات کره زمین و نسخه حیات بخشی برای جهان امروز است ؛ زیرا با استفاده نکردن از سموم و مواد شیمیایی به چرخه های زیستی احترام گذاشته شده ، تعادل زیست محیطی به هم نخورده و بلکه به متعادل شدن آن کمک می کند. همچنین محصول بیشترو با کیفیت بالاتری تولید می شود؛ محصولاتی که هم مغذی تر هستند و هم طعم و شکل واقعی دارند.
مبارزه بیولوژیک به جای سموم دفع آفات از مولفه های اصلی کشاورزی ارگانیک است. برای تولید محصول ارگانیک باید مبارزه با آفات مزارع ، باغ ها و گلخانه ها به حشراتی سپرده شود که می توانند بدون ایجاد آلودگی ، سبزی مزارع را حفظ کنند. تا کنون بیش از 600 گونه عامل مفید بیولوژیکی شناخته شده که علیه آفات به کار گرفته شده اند، و حدود 80 گونه آن ها در سطح وسیع استفاده می شوند. به عنوان مثال کفشدوزک های شکارگر از دشمنان طبیعی آفات هستند و از آن ها برای کنترل شته ، کنه و آفات مکنده استفاده می شود. می توان گفت در صورت حضور به موقع کفشدوزک ها در باغ ها ، استفاده از هیچ نوع سمی توجیه پذیر نیست. اگر در محیط گلخانه فقط دو یا سه کفشدوزک رها شود ، همه شته ها از بین می روند. خوشبختانه در زمینه مبارزه با آفات ، هم اکنون 750 هزار هکتار از مزارع کشورمان زیر پوشش مبارزه بیولوژیک قرار دارد. امیدواریم که مرکز تحقیقات جهاد کشاورزی استان اصفهان دستاوردهای خود در این زمینه را به تولید کنندگان در زادگاه ما انتقال دهد.
استفاده از کودهای بیولوژیک یا کودهای آلی به جای کودهای شیمیایی نیز یکی از مهم ترین ارکان کشاورزی ارگانیک است. هدف از مصرف کودهای آلی ، تقویت حاصل خیزی و باروری خاک ، تأمین نیازهای غذایی سالم و غنی تر و برداشت بیشتر به دور از آلوده سازی زیست بوم است. جای بسی افتخار است که شرکت " کیمیا پالایش گلپا " ، تولید کننده کود آلی بایوجمی تحت لیسانس واحد صنعت پرشیا در سال 1393 با ظرفیت 6000 تن در سال در زادگاه ما افتتاح گردیده است. این شرکت با مجوز وزارت جهاد کشاورزی و موسسه تحقیقات خاک و آب کشور تحت عنوان " بهساز خاک " در صدد برداشتن قدم های موثر در صنعت کشاورزی در راستای پایداری خاک ، پالایش آب و کشاورزی مشغول فعالیت است. با این امید که این شرکت بتواند با فرآورده های خود درجهت فراگیرشدن کشاورزی ارگانیک در گلپایگان ایفای نقش کند
.
با عرض تبریک به مدیریت ، کارشناسان و سایر دست اندرکاران اداره جهاد کشاورزی و شرکت زراعی گلپایگان که این گام خجسته را در جهت توسعه پایدار کشاورزی برداشتند، امیدواریم با شکوفا شدن ظرفیت های بخش کشاورزی دراین شهرستان، در خوداتکائی ایران عزیز و سربلند سهیم باشیم.
خدا آن ملتی را سروری داد که تقدیرش به دست خویش بنوشت
به آن ملت سر و کاری ندارد که دهقانش برای دیگران کشت
" اقبال لاهوری ”
یک قدم مانده تا رویا
روایتی دیگر از جام جهانی 2018
جام جهانی یک فستیوال
خارق العاده است، یک گردهمایی که نظیرش وجود ندارد. هیجان جام جهانی با هیچ
تورنمنتی قابل مقایسه نیست و اتفاقاتش تا مدتها در ذهن علاقه مندان پابرجاست و
تصاویر خاص آن در تاریخ فوتبال ماندگار می شود. فوتبال در دنیای امروز به یک «زبان
جهانی مشترک» تبدیل شده و می توان گفت که جام جهانی فوتبال بی رقیب ترین وپربیننده
ترین آوردگاه در جهان است. ملت ها به تدریج متوجه شده اند که در دنیای جدید روح
جمعی آنان با فوتبال می تواند پرواز کند. اهمیت و فهم کارکرد فوتبال در روزگار ما
زمانی روشنتر خواهد شد که در نظر داشته باشیم، عصر مدرنیته عصر فردگرایی است که
معمولا در آن شادی و غم تقسیم نمی شود. بازی فوتبال در روند تاریخ خود، شاید
ناخواسته به سمتی پیش رفت که خود به مثابه استوارترین، گسترده ترین و عمیق
ترین امکان بروز عاطفه ورزیهای جمعی در دنیای
مدرن ظهور کرده است.
عاطفه ورزی نظیر عقل ورزی ، هنرورزی ،
تخیل ، خلاقیت و... یکی از نیازهای جداناشدنی انسان بوده و خواهد بود که به نظر
میرسد در میان انواع تمایلات بشری کارکردهای جانبی بیشتر و اثرگذاری عمیق
تر و ماندگارتری دارد. افزون بر آن گاه عاطفه
ورزیها به صورت جمعی بروز و ظهور پیدا می کند و به خاطره ی جمعی ملت ها تبدیل می شود. از این رو فوتبال قادر است فردگرایی منفعت
طلبانه را به آرمانگرایی جمعی ملی تغییر دهد و یادآور فداکاری ها ، پهلوانی ها و از
خودگذشتگی نیاکان بوده و در عین حال می تواند تمرین خوبی برای رفتارهای جمع
گرایانه، همبستگی و روابط متقابل باشد.
از سوی دیگر فوتبال بازتاب دهنده
هویت ها و فرهنگ های محلی، منطقه ای و ملی است ؛ به عبارتی جنس فوتبال باشگاه ها و
تیم های ملی در کشورهای مختلف ، نشانی از هویت آن ملت است. به این مفهوم که اگر
فوتبال آلمانی ها جنگنده ومقاوم و آهنگ منطقی واحدی دارد، ریشه در فرهنگ شکیبایی ،
قانون گرایی ، نظم و ... دارد که دراین کشور نهادینه شده است و یا در کشوری مانند
اسپانیا فوتبال ابزاری برای به رخ کشیدن هویت های محلی بوده واساساً در چارچوب و
زمینه سیاسی معنا پیدا می کند. درواقع جدال باشگاه ها در لیگ این کشور دیدار دو تیم
فوتبال نیست، بلکه جدال دو رویکرد سیاسی ، دو فرهنگ متفاوت تاریخی و دو جهان بینی
است. علاوه بر آن ازنوع فوتبال بازی کردن تیم ملی یک کشور می توان فهمید که آن ها
چگونه زندگی می کنند ؛ حتی در مورد غذا و فرهنگ آنان نیز قضاوت می کنند. از این رو
جامعه شناسان ورزشی فوتبال را بخشی از فرهنگ یک جامعه می دانند. تیم ملی کرواسی ،
نماینده جنگ زده های بالکان است که فوتبال برای شان همان کشاندن جنگ از جبهه های
نبرد به مستطیل سبز ترجمه شده است. تاریخ 28 ساله فوتبال در کرواسی ، از تاریخ بزرگ
نمایی شده فوتبال یوگسلاوی هم درخشان تر شده و به چیزی رسیده اند که هرگز پیش از
این تجربه نکرده بودند. آلمان ها در سال 1954 با فتح جام جهانی ، وحدت و هویت ملی
خودشان را به رخ دنیا کشیدند.
فتح جام ، وحدت ملی را در آلمان تقویت کرد. ملتی شکست-خورده از خاکستر جنگ جهانی دوم سر برآورد و با شکست دادن مجارستان و بازیکن استثنائی اش «پوشکاش» نشان داد که نه تنها هنوز زنده است ، بلکه می خواهد دوباره در جهان آقایی کند. بنابراین جام جهانی هنوز برای بسیاری از مردم جهان عرصه کسب و نمایش غرور و افتخار ملی است. حضور چشمگیر ما ایرانیان در خیابانهای شهرها پس از هر بازی تیم ملی محصول نیاز به دیده شدن در عرصه جهانی بود. همین که در مهمترین آوردگاه جهانی حضور داشتیم ، پرتلاش بازی کردیم و جام را سرافکنده ترک نکردیم ، کافی بود تا مردم ما به تیم ملی ایران افتخار کنند و حتی در شب مسابقه با اسپانیا که نتیجه را واگذار کردیم ، احساس شکست نداشته باشند.
تشکیل «دنیایی صلح آمیز» از طریق
رقابت دوستانه مهمترین وجه این تورنمنت بین المللی است. ملت ها در این میدان ضمن
رقابت با یکدیگر و تلاش برای ربودن گوی سبقت تلاش می کنند تا صلح، دوستی و باهم بودن را به عنوان ضرورت کنونی جهان مطرح سازند.
به عبارتی جام جهانی فوتبال زبانی برای گفت و گوی میان ملت ها است؛ گفت و گویی که
طی آن ما بتوانیم از طریق نشانه ها و بر اساس قواعد اخلاقی و انسانی پذیرفته شده ،
ضمن ارتقای شایستگی های خود ، ارزش های والا و مشترک میان ملت ها را نیز افزایش دهیم. «ایمانوئل کانت» فیلسوف آلمانی اگر دو
قرن دیرتر به دنیا می آمد، شاید می توانست تحقق یکی از ایده هایش را حتی در مقیاسی
کوچک و به صورت مینیاتوری در قالب جام جهانی فوتبال ملاحظه کند ؛ زیرا او در بدو
شکل گیری دولتهای ملی جدید و در آغاز سده هجدهم، ایده صلح جهانی را مطرح کرد و از
امکان مصالحه و همزیستی آدمیان در کنار یکدیگر فارغ از رنگ، نژاد، مذهب، زبان و
قومیت سخن گفت. کانت این قاعده زرین اخلاقی که « با دیگران چنان باش که خوش داری
باتو باشند» را ، مبنای نگرش خود دانست و آن را چنین ترجمه کرد: «در گفتار و کردارت
چنان باش که انسان همیشه هدف باشد ، نه وسیله». توضیح این مطلب ضروری است که صلح
جهانی کانتی، به معنای دنیای راکد و ساکن نیست که در آن خبری از مسابقه و رقابت
نباشد ؛ اتفاقا اجتماع های انسانی با حفظ تفاوتها و تمایزهایشان در
تعاملند.
تحقق جام جهانی فوتبال، دست کم در مقیاس خیلی کوچکتر، نشانه ای است
از اینکه رؤیاپردازی کانت چندان هم دور از واقع نمیباشد. بنابراین می توان گفت
فوتبال ابزاری است که توانسته ملل مختلف از سراسر جهان را با یکدیگر پیوند زند.
تماشای مسابقات فوتبال درواقع یک کنش اجتماعی برای شریک شدن در احساسات و هیجانات
با سایر تماشاگران کشورهای مختلف است و پخش آنها به خصوص در اماکن عمومی از جمله
استادیوم ها، پارکها، سینماها و... فرصتی برای کاهش هرچه بیشتر انزوا و تنهایی های
انسان امروز شده است. شادی عمومی و نشاط جمعی یکی از ابعاد پدیده ی فوتبال است.
عرصه ورزش به ویژه فوتبال از جمله فضاهایی است که این ظرفیت و فرصت را برای یکایک
افراد جامعه به خصوص خانواده ها فراهم می کند تا
در کنار یکدیگر شادی جمعی را تجربه کنند و نشاط اجتماعی را به اوج خود برسانند.
نباید فراموش کرد در شرایطی که جامعه با انواع چالش ها و مشکلات مواجه است ، تماشای
خانوادگی فوتبال بر همبستگی و اتحاد ملی تاثیر مثبتی دارد و به زبان دیگر فوتبال می
تواند نشانه ای از هویت ملی و شور اجتماعی باشد. هرچند شادی بعد از پیروزی فوتبال
کوتاه است، اما همین شادی زودگذر نیز می تواند بخشی از نهاد اوقات فراغت تعریف شود.
در شرایطی که زندگی خسته کننده و استرس زای مدرن بر سر ما سایه افکنده است، کارکرد
اینگونه تفریحات به خصوص در حوزه ی ورزش نوعی بازآفرینی معنوی و روحی
است.
خوشبختانه مردم تهران دو مسابقه کم نظیر تیم ملی فوتبال ایران با اسپانیا و پرتغال را بدون هیچ مشکلی از صفحات نمایش بزرگ ورزشگاه آزادی به صورت خانوادگی تماشا کردند. حضور خانوادگی در ورزشگاه آزادی به صورت نمادهایی از شادمانی و نشاط سالم اجتماعی بازتاب یافت که یک گام اجتماعی و انسانی مثبت ارزیابی می شود. در این میان استقبال بانوان برای حضور در استادیوم چشمگیر بود. دکتر معصومه ابتکار، معاون امور زنان ریاست جمهوری و برخی نمایندگان زن مجلس نیز در استادیوم حضور داشتند. بازتاب حضور گسترده زنان در استادیوم آزادی با واکنش خوشحال کننده بازیکنان تیم ملی فوتبال کشورمان همراه شد و جالب اینکه «سرخیو راموس» کاپیتان تیم ملی اسپانیا هم اعلام کرد: "برنده ی اصلی این بازی زنان ایرانی بودند که پس از سال ها موفق به حضور در استادیوم شدند."
رسانه های بسیاری در دنیا به این
موضوع پرداختند. به عنوان مثال روزنامه «واشنگتن پست» در این باره گزارش داد: "
طرفداران زن فوتبال در ایران، روزهای مسابقه ی فوتبال ایران با اسپانیا و پرتغال
هیجان بسیاری داشتند. مردان، زنان و کودکانی که بلیط تهیه نموده بودند، تلفن های
همراه خود را آماده کردند تا با گرفتن عکس سلفی ، این لحظه تاریخی را ثبت کنند.
همان گونه که قهرمانان زن ایرانی ( لیدا فریمان ، هما حسینی و زهرا نعمتی ) ، پرچم
دار ایران در بازی های المپیک می شوند، عموم زنان ایرانی هم شور و علاقه خود را به
سرزمین خویش نشان داده و نمادهای ملی از هویت ایران را در قالب " فرهنگ هواداری "
به نمایش می گذارند. اکنون در جهان بدون شک " فرهنگ هواداری " یکی از مهم ترین چشم
اندازهای بازنمایی هویت ملی است که همه گروه های اجتماعی را در برمی گیرد.
"
آمارتیاسن " اقتصاد دان نهاد گرا و برنده جایزه نوبل درفصل هشتم کتاب "توسعه به
معنای آزادی" بر نقش آفرینی و عاملیت زنان در تحول اجتماعی تأکید می کند. وی به
شواهد فراوانی اشاره می نماید که هرگاه زنان به فرصت هایی که همواره در اختیار
مردان بوده است ، دست یافته اند ،کمتر از مردان که قرن ها ادعای انحصار آن را داشته
اند ، نبوده است. ورود زنان به ورزشگاه ممکن است لزوماً بیانگر توسعه یافتگی آنان
نباشد ؛ ولی می دانیم در جامعه ای که میزان افسردگی اجتماعی یکی از بالاترین سطوح و
شادمانی ونشاط در یکی از پایین ترین شرایط است ، چنین اقداماتی با هزینه بسیار کم ،
ارزش افزوده بالایی را برای فعالیت های فرهنگی و اجتماعی در نظام مبادلات سیاسی و
اجتماعی کشور ایجاد می کند.
فراموش نکنیم که جامعه
ایران دراین مقطع بیش از هر دوره دیگری از تاریخ خود به "رویا " و "امید اجتماعی "
نیاز دارد. هرچند با رویدادهایی گذرا مانند جام جهانی نمی توان به امید اجتماعی
پایدار دست یافت ؛ اما بدون تردید می توان نفس تازه کرد. نباید رویاهای ساده و دست
یافتنی مردم رابه کابوس های بی پایان بدل کرد. "زلاتکو دالیچ" سرمربی تیم ملی
فوتبال کرواسی پس از بازی فینال گفت : " ما کشوری کوچک با رویاهای بزرگ هستیم. این
پیام ما برای کشورهای کوچک است. اگر تلاش کنید ، به نتیجه می رسید. با این حال باید
رویاپردازی کنید تا در نهایت به آن ها جامه عمل بپوشانید. در آخر بگویم که به
بازیکنان کشورم افتخار می کنم. " در واقع رویا پردازی کلید موفقیت کرواسی بود. آنان
به رویای مشترک شان بال و پر دادند و تا آخرین لحظه برای تحقق آن جنگیدند. سه بار
تا آستانه حذف از جام جهانی رفتند و باز مثل یک ققنوس از خاکستر برخاسته و به بازی
برمی گشتند. هر بار قوی تر از قبل ظاهر می شدند و هر مرحله که بالاتر می رفتند ،
انگار نیرویی تازه به وجودشان تزریق می شد. بازیکنان کرواسی رویای سربلندی ملتی را
داشتند که تاریخ معاصرش با بیچارگی پیوند خورده است. مردم این کشور تا سه ساعت بعد
از شکست مقابل فرانسه همچنان خوشحال در خیابان ها پایکوبی می کردند و این به خاطر
نزدیک شدن بیش از اندازه به رویا بوده ؛ رویایی که با رسیدن به فینال جام جهانی نام
آنان را وارد جغرافیای فوتبال نمود.
" توژمان " اولین رئیس جمهور تاریخ کرواسی یک بار در باره نقش فوتبال در آن کشور گفته بود : " پیروزی های فوتبالی همان قدر در سرنوشت کشورها تأثیر دارند که جنگ ها "؛ به همین دلیل خانم " گرابار کولیندا کیتاروویچ " رئیس جمهور کرواسی تمام مسئولیت های مهم خود در دولت را رها کرده و با پروازی عادی همراه با هواداران تیم ملی شان به روسیه سفر کرد تا در در صحنه های خوشحالی رسیدن کروات ها به فینال جام جهانی سهیم شود. توسعه فوتبال کرواسی می تواند نمونه ای از برنامه ریزی مدون در ورزش معنا شود. این کشور در کنار هلند و اسپانیا ، برترین آکادمی های فوتبال اروپا را در اختیار دارد و به طور میانگین 27 درصد بازیکنانش محصول آکادمی های خودش هستند. اگرچه وضعیت اقتصادی این کشور مطلوب نیست و آخرین آمارهای اکونومیست در سال 2015 نشان می دهد سرانه تولید ناخالص داخلی کرواسی حدود 14 هزار دلار است که در ردیف پایین ترین ها در اروپا به حساب می آید و علاوه بر آن با بدهی هنگفت 4/49 میلیارد دلاری دست به گریبان است ؛ اما شاخص کیفیت زندگی که تلفیقی از درآمد ، امید به زندگی و تحصیلات است ، نشان می دهد سطح زندگی در این کشور پیشرفته است. بنابرین اگر معجزه فوتبال نبود ، شاید نام کرواسی تا این میزان بر سر زبان ها نمی افتاد.
این رویداد نمایانگر آن است که سرمایه
گذاری و موفقیت در ورزش هایی مانند فوتبال که ظرفیت اجتماعی آن ها بالاست ، کشورها
را به سمت خودباوری ، توسعه و پیشرفت هدایت می کند.
در این راستا اشاره به
موفقیت تیم ملی فوتبال ژاپن در جام جهانی نیز خالی از لطف نیست. ژاپن تنها تیم
آسیایی بود که تا یک هشتم نهایی مسابقات بالا رفت ؛ اما در آخرین ثانیه ها گل سوم
را از بلژیک دریافت کرد تا دو گل زده اش برای صعود به مرحله بالاتر چاره ساز نباشد.
ژاپن به غیر از مسائل فنی ، درس هایی را به جهانیان داد که در هیچ یک از تیم های
کشورهای دیگر مشاهده نگردید و آن هم نفوذ آداب اجتماعی و فرهنگی شان در فوتبال بود.
اتفاقی که برای اولین بار در تاریخ جام جهانی رخ داد و ترکش آن در بدن سنگال فرو
رفت ، تأثیر کارت های زرد و قرمز در رده بندی تیم ها در جدول مسابقات بود. سامورایی
ها با دو کارت زرد کمتر نسبت به سنگالی ها ، در شرایط برابر توانستند به دور حذفی
راه یابند و در واقع یکی از عجیب ترین صعود های تاریخ فوتبال را رقم زدند که باید
آن را " صعود اخلاق گرایانه " نام نهاد. راه یابی به مرحله بعد ، فارغ از برد و
باخت و گل زده و گل خورده بر اساس تعداد کارت زرد و قرمز که مستقیماً به مسأله
تعداد خطا و خشونت ورزی در زمین باز می گردد ، می تواند موضوع جالبی برای پیگیری
مقوله اخلاق در ورزش بوده و چه بسا نقطه عطفی در تاریخ مسابقات فوتبال قلمداد
شود.
اکنون که موضوع اخلاق در فوتبال مطرح شد ، جا دارد از اقدام گروهی از هواداران تیم ملی کشورمان در برهم زدن آرامش و استراحت بازیکنان پرتغال در شب قبل از مسابقه با ایران به تلخی یاد کنم که کاملاً مغایر با شئونات اخلاقی بود. این رفتار ناشایست توسط گروهی از هواداران ایرانی سر زد که متعلق به قشر فرودست و طبقه پایین استادیوم روهای ایران نبوده و از قشر مرفه جامعه هستند که توانسته بودند با دلار گران قیمت تور جام جهانی را تهیه کنند و خود را به روسیه برسانند.
فراموش نکنیم که کوچک ترین واکنش ها و برخوردها پای فرهنگ یک کشور نوشته می شود و بر نگرش دنیا نسبت به مردم این سرزمین تأثیرگذار خواهد بود. کافی است به یاد آوریم هواداران فرهیخته تیم ملی ژاپن پس ازشکست دردناک در برابر بلژیک ، از پاکسازی جایگاه خود در استادیوم غافل نشدند و با تمیز کردن آن محیط ، نشان دادند که شهروندانی مسئولیت پذیر هستند. ژاپنی های غم زده فراموش نکردند که در هر شرایطی باید نسبت به وظایف اجتماعی خود پای بند باشند. علاوه بر آن چشم بادامی ها که ملتی مقاوم در برابر بلایای طبیعی می باشند ، ثابت کردند در مقابل بلایای فوتبالی هم همان قدر محکم و با طمأنینه رفتار می کنند. بازیکنان ژاپن بعد از گذشت چند دقیقه دور هم جمع شدند و با نظم و آرامشی مثال زدنی از هواداران باوفای خود که 90 دقیقه با تمام وجود آنان را تشویق کرده بودند ، تشکر نمودند. اعضای تیم ملی فوتبال ژاپن در مقابل هواداران شان تعظیم کرده و در حالی که تمام وجودشان را در زمین بازی گذاشته بودند ، با ادای احترام به آنان درخواست بخشش داشتند. در هنگام ترک ورزشگاه نیز کاغذی روی میز وسط رختکن قرار دادند که روی آن به زبان روسی نوشته شده بود: "متشکریم" - تصویر آن را " پریسیلایانس" یکی از مسئولان فیفا در صفحه توئیترش منتشر کرد و نوشت : " یک الگو برای همه تیم ها ! کار کردن با آن ها یک موهبت بود. "
بدون تردید بازی ژاپن و بلژیک به
عنوان یکی از بازی های کلاسیک جام جهانی در تاریخ ماندگار خواهد شد ؛ زیرا اگرچه
ژاپنی ها نتیجه را واگذار کردند ؛ اما درخشش آنان در این بازی یکی از زیباترین جلوه
های جام جهانی روسیه بود. البته نباید از یاد برد که بلژیکی ها هم کاری کردند که از
سال 1970 تا کنون هیچ تیم دیگری موفق به انجام آن نشده بود. تیم ملی بلژیک در حالی
که تنها 21 دقیقه از زمان مسابقه باقی مانده بود ، با دوگل از ژاپن شگفتی ساز عقب
بود و در حالی که به نظر می رسید به سرنوشت آلمان ، اسپانیا ، پرتغال و آرژانتین
دچار گردد ، با یک بازگشت درخشان و جبران عقب افتادگی و زدن گل پیروزی در ثانیه های
پایانی بازی ، جهان را به حیرت واداشت. در سال 1970 انگلستان به همین شکل آلمان را
شکست داده بود.
مجید نامجو مطلق بازیکن اسبق تیم ملی فوتبال ایران در
یادداشتی با عنوان " ستاره ها در سیستم روز فوتبال جهان حل شده اند " ، خاطرنشان می
سازد جام جهانی 2018 روسیه نشان داد که ستاره ها مانند گذشته در تیم ها جایگاهی
ندارند و " کار گروهی " یا به اصطلاح (team work ) دارای اهمیت است. چنان که دیدیم
تیم های آرژانتین و پرتغال و حتی برزیل که به تک ستاره های خود ( لیونل مسی ،
کریستین رونالدو و نیمار ) متکی بودند ، از دور رقابت ها حذف و در سیستم روز فوتبال
جهان حل شدند. در همین راستا روزنامه اعتماد نیز در یادداشت ورزشی خود به این نکته
اشاره می کند که : " تیم هرچه پرستاره تر باشد ، پر دردسرتر هم خواهد بود. اگر این
ستاره ها یک تیم را تشکیل ندهند و تلاش لازم و کافی را نداشته باشند ، توسط یک عده
پیاده نظام هماهنگ به زانو درخواهند آمد. ستاره ها زمانی می توانند بیشتر و بهتر به
چشم آیند که در قالب یک رهبر و ژنرال به موفقیت تیم کمک کنند ؛ یعنی شرایطی را
ایجاد کنند که بازیکنان دیگر بهتر بازی کرده و عملکرد موثرتری داشته باشند ، نه این
که بازیکنان دیگر شرایط بهتر بازی کردن او را فراهم سازند و این شاید بهترین تعریف
برای یک ژنرال در زمین فوتبال باشد ؛ کاری که از امثال زیدان و مارادونا برمی آمد ؛
اما از مسی و نیمار ساخته نبود.
نامجو مطلق در ادامه مطلب خود نکته ظریف دیگری را مطرح ساخته و یادآور می شود که : " در جام جهانی روسیه تیمی مانند آلمان هم که در اکثر اوقات کار تیمی انجام می دهد و به ستاره متکی نیست هم ، از گروه خود بالا نیامد. دلیل این اتفاق آن است که اگر شما در فوتبال در جا بزنید و به تفکرات قبلی خود اعتقاد داشته باشید و تلاش بیشتر نکنید ، محکوم به شکست هستید. آلمان قهرمان دوره قبل جام جهانی بود و یا اسپانیا در دوره قبل تر آن به قهرمانی رسیده بود ؛ اما آن ها با نوع فوتبالی که ارائه دادند ، نتوانستند از پس حریفان خود برآیند و حذف شدند. " از این رو باید پذیرفت که فوتبال همپای تغییرات شتابدار جامعه حرکت می کند و مربیان نباید به داشته های خود اکتفا کنند و ضروری است خود را به دانش روز مجهز سازند.
در تداوم این بحث وضعیت تیم ملی فوتبال ایران را در بیست و یکمین جام جهانی فوتبال مورد کند و کاو قرار می دهیم. دکتر محمد فاضلی جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی در اوایل آذرماه 1396 بعد از این که مشخص شد با اسپانیا و پرتغال هم گروه شده ایم ، در جستاری متذکر شد این دو کشور قرعه های بدشانسی نبوده و بلکه پرنده های خوشبختی اند. اگر آن ها را فرصت تلقی کرده و فوتبال را درسی برای زندگی بدانیم ، " از بودن با بزرگان استقبال خواهیم کرد و حتماً تلاش خواهیم کرد در سایر عرصه ها نیز کنار آنان بایستیم. " او در یادداشتی دیگر با عنوان " روح زندگی در گروه مرگ " بعد از مسابقات جام جهانی آورده است : " تصور می کنم کنار بزرگان دنیای فوتبال بودن ، به ما اجازه داد حس رقابت پیدا کنیم. تلاشگر باشیم و تا سرحد توان ( آرش گونه ) شادمان و امیدوار برای ایران مبارزه کنیم. از این رو اعتقاد دارم گروه ما در جام جهانی « گروه زندگی » بود. زیستن و رقابت در گروه زندگی مردم ما را شادمانه به خیابان ها کشاند. مردمانی که خود را برآمده از تمدنی چند هزار ساله می دانند و همه شاخص های طبیعی و منابع و توانمندی های انسانی شان ، آنان را نامزد قرار گرفتن در بین بزرگان نشان می دهد . از این رو دوست دارند در کنار آن ها دیده شوند و ابداً نمی خواهند این موضوع فقط در فوتبال باشد. فوتبال آرزوی شان را برآورده کرده بود. احساس مردم این بود که در « گروه زندگی » رقابتی جریان دارد که در نهایت سازنده است. هر هنرنمایی از لایی زدن به پیکه تا گرفتن پنالتی رونالدو را جهان تحسین می کرد و همه کنش ها در جهان دیده می شد؛ بدون آن که سرزنشی در کار باشد. حس این گونه رقابت برای مردم ما دوست داشتنی بود. "
«روح جام جهانی» برای ما و شاید همه ملت ها ، مهم تر از خود جام
است. جام جهانی برای ملت ها گاه دست خدا می سازد و دیه گو مارادونا را به اسطوره
تاریخ کشورش تبدیل می کند و گاه رئیس جمهوری کشور کوچک کرواسی را به وجد آورده و
بزرگی می بخشد و گاه مطالبه یک ملت برای زیستن در گروه زندگی ، جامعه جهانی را به
حرکت وامی دارد. زیستن و رقابت کردن هوشیارانه در گروه زندگی ، راهی به سوی شادی ،
امیدواری ، انسجام و اتحاد مردم ایران است. این همان روح جام جهانی روسیه برای ما
بود.
کارنامه تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی 2018 قابل ستایش بود و تنها یک
گام تا دستیابی به رویای مردم که عبور از مرحله گروهی و رسیدن به مرحله حذفی بود ،
فاصله داشت. به منظور تجدید خاطره های بازی های ایران ، پیام هایی را که اینجانب پس
از مسابقه تیم ملی کشورمان با تیم های اسپانیا و پرتغال برای سایت آخاله و شبکه های
اجتماعی زادگاه مان ارسال نمودم ، یادآور می شوم.
پیام بعد از مسابقه ایران و اسپانیا
:
نمایش بسیار زیبا و غرور آفرین تیم ملی فوتبال ایران مقابل اسپانیا برگ زرینی
دردفتر خاطرات ملت بزرگ ایران به شمار می رود. هر چند نتیجه را واگذار کردیم ؛
امادرخشش بی نظیر فرزندان ایران در آوردگاه جام جهانی فوتبال آن چنان برجسته بود که
مردم تهران و چه بسا سایر شهرها را تا سحرگاهان به خیابان ها کشاند تا قدرشناس
اعتماد به نفس بازیکنان ، کیفیت بالای بازی و مدیریت علمی و هوشمندانه کادر فنی تیم
ایران باشند و اعلام کنند که ما در برابر بزرگترین قدرت های فوتبال جهان نیز توان
ایستادگی داریم. بدون تردید می توان مدعی شد که اگرچه اسپانیا پیروز میدان بود ،
اما ایران بازنده نبود. این غیرت و مردانگی بر مردم ایران مبارک باد.
پیام بعد از مسابقه ایران و پرتغال :
ملت بزرگ ایران دوشنبه شب 4 تیرماه سال
1397 را به عنوان شب تاریخی از یاد نخواهد برد ؛ زیرا فرزندان غیورش در میدان بزرگ
جام جهانی 2018 روسیه مانند آرش کمانگیر هرچه نیرو ، انرژی غیرت و مردانگی داشتند ،
در چله گذاردند و به مبارزه با قهرمان اروپا یعنی پرتغال با کریستین رونالدو ، مرد
سال فوتبال جهان برخاستند و یکی از جلوه های به یادماندنی را در تاریخ ورزش ایران
خلق کردند. مهار پنالتی رونالدو توسط سنگربان تیم ما علیرضا بیراوند ، زیباترین
صحنه ای بود که هرگز فراموش نخواهد شد. درود بر غیور مردان ایران زمین که برای ما
افتخار آفریدند . امروز تیم ملی ایران و جمهوری اسلامی در جهان سربلند است. اگر
بپذیریم که پیروزی فقط در برد و باخت نیست ، تیم ملی فوتبال ایران قهرمان صحنه
فداکاری و جوانمردی در دوره مقدماتی بیست و یکمین جام جهانی فوتبال 2018 میلادی
است. این موفقیت گوارای وجود ملت بزرگ ایران باد.
زندگی پرماجرای بیراوند و غلبه
بر مشکلات عدیده برای تبدیل شدن به یک چهره جهانی برای جوانان ایرانی بسیار درس
آموز است که نشان می دهد یک جوان شهرستانی با اراده از یک خانواده معمولی و با
داشتن کمترین امکانات چگونه می تواند به هدف خود برسد. این چهره محبوب در شبکه ورزش
سیمای جمهوری اسلامی ایران اظهار داشت که آرمان او این است که در ردیف سه دروازه
بان برتر جهان باشد و در این مسیر از هیچ کوششی فروگذار نخواهد کرد.
یکی از دلپذیرترین صحنه هاپس از بازگشت تیم ملی فوتبال ایران از روسیه ، دیدار علیرضا جهانبخش ، چهره با اخلاق و آقای گل لیگ حرفه ای هلند با طرفداری منحصر به فرد به نام «متین» در کوره آجرپزی واقع در خاورشهر تهران بود. وقتی تیم ملی فوتبال کشورمان برای رقابت های جام جهانی در روسیه بود ، عکسی از کودکان در زمین خاکی در کوره های آجرپزی منتشر شد که روی پیراهن هر کدام از آنان نام و شماره یکی از بازیکنان تیم ملی فوتبال دست نویس شده بود. متین روی تی شرت زرد رنگش یک زیرپیراهن رکابی پوشیده و پشت آن نام علیرضا جهانبخش ، مهاجم تیم ملی فوتبال ایران را چسبانده بود. این عکس آن قدر دست به دست شد و در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی چرخید تا به دست خود جهانبخش رسید. این تصویر شاید برای انگیزه دادن به بازیکنان انتشار یافت تا بدانند چه چشم های نگرانی به پاهای آنان دوخته شده و امید بچه های زیادی به به برنده شدن شان گره خورده است ؛ اما همان وقت علیرضا جهانبخش خواست تا کودکی که نام او را به لباسش زده ، معرفی کنند. این خبر باعث شد رویای دیدن جهانبخش ، رویای مشترک متین و هم بازی هایش شود که هر روز در زمین خاکی و خشن روستایشان در حاشیه تهران با دمپایی و توپ پلاستیکی فوتبال بازی می کنند.
در پایان ذکر این نکته را ضروری می دانم که برنامه ریزان جام
جهانی با توزیع بازی ها در استان های مختلف روسیه تقویت وحدت سرزمینی آن کشور را
قوام بخشیدند و با برگزاری موفق و بدون حادثه بازی ها و فراهم کردن تسهیلات لازم
برای آمدن ده ها هزار تماشاگر خارجی و جابجایی آنان در داخل ، توانستند چهره این
کشور را که بعد از حوادث اوکراین در غرب ، خشن و خطرناک ترسیم شده بود ، با مهارت
کامل تلطیف کنند.
روس ها در بعد سیاست داخلی توجه ویژه ای را به مناطق مسلمان
نشین خود معطوف داشتند و علاوه بر ساختن استادیوم های بزرگ ورزشی در آن استان ها و
برگزاری مسابقات در آن ها ، تیم ملی مصر را در شهر گروزنی پایتخت جمهوری چچن اسکان
دادند. برای روسیه ای که از تحریم رنج می برد ، چنین همبستگی ملی بسیار پر ارزش می
باشد.
باشد که آموزه های ما از مکتب فوتبال ، راه گشای توسعه پایدار در ایران
عزیز باشد.
فوتبال
بوی زندگی می دهد
استقبال از بیست و یکمین دوره جام جهانی فوتبال در
روسیه اگر ادعا کنیم که فوتبال مهم ترین رویداد جهانی است که احوال و
احساسات ملت ها را یکی می کند، سخن به گزاف نگفته ایم؛ زیرا هیچ کس نمی تواند انکار
کند که فوتبال به طرز شگفت آوری با زندگی مردم دنیا درآمیخته است و پدیده دیگری از
این دست را در زمانه ما نمی توان یافت که تا این اندازه فراگیر به خانه همگان راه
یافته باشد.
اینجانب به دلیل علاقه ای که به این رشته ورزشی دارم، از چند
ماه گذشته تا کنون سعی کردم خود را ازنشست های علمی و نیز مطالب مطرح شده در
مطبوعات که به کند و کاو درباره فوتبال می پردازند، محروم نسازم. دریکی از روزهای
ماه مبارک رمضان در دانشکده تربیت بدنی دانشگاه تهران میزگردی با عنوان " صلح و جام
جهانی فوتبال 2018 " برگزار شد که جمعی از صاحب نظران نظیر استاد مرتضی محصّص
(کارشناس فوتبال) و دکتر محمد امین قانعی راد (جامعه شناس) در موافقت و مخالفت
با این موضوع به ایراد سخن پرداختند.
جان کلام مخالفان فراگیر شدن
فرهنگ فوتبالی در کشور این است که در دنیای معاصر فوتبال افیون توده ها شده و مانع
از رشد وتوسعه فرهنگی اقشار مختلف جامعه ؛ بخصوص جوانان می گردد تا قادر نباشند به
مسائل اساسی جامعه بپردازند. علاوه بر آن فوتبالیست ها نمی توانند الگویی برای سبک
زندگی کسانی باشند که می خواهند سازنده فردای جامعه باشند؛ کما این که در جریان
مسابقات جام بیستم در برزیل رژیم پلید صهیونیستی، فلسطینی های مظلوم را هدف حملات
ناجوانمردانه وددمنشانه خود قرار داد و افکار عمومی جهان که تحت الشعاع مسابقات
جام جهانی قرار گرفته بود، از این جنایت بزرگ غافل شد و... اما موافقان به گونه
ای دیگر می اندیشند و استدلال می کنند که ماهیت فوتبال مشابهتی با آهنگ زندگی دارد؛
به طوری که اگر با نگاه عالمانه دیده شود، می تواند به انسان ها در خوب زیستن ونحوه
مواجهه با مشکلات و بحران های زندگی یاری رسان باشد.
بنده در زمره افرادی
هستم که با موافقان همدلی بیشتر دارم و البته به جای شیفتگی به فوتبال با نگاهی
انتقادی بازی های فوتبال و مسابقات جام جهانی را مشاهده می کنم. به همین دلیل
مشتاقانه پیگیر تجزیه و تحلیل های کارشناسان رشته فوتبال و نیز جامعه شناسان ،
روانشناسان ، هنرمندان و ... هستم تا با عنایات خداوند متعال بتوانم پس از پایان
جام جهانی فوتبال 2018 روسیه یک جمع بندی مفید داشته و دراین رسانه مردمی انعکاس
دهم؛ ضمن این که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز برنامه های تحلیلی و آموزشی
خود را در خلال پخش مسابقات ارائه خواهد نمود.
با مطالعه مجدد دو مقاله ای که چهار سال گذشته ( خرداد ماه و مرداد ماه سال 1392 )
با عناوین" فوتبال ایران در گذر زمان : با فوتبال دوستان گلپایگانی از خندق هفده تن
تا استادیوم های برزیل " و " عبور از جام بیستم : فراتر از اشک ها و لبخندها "
نگاشتم، با جناب آقای نیکنامی مدیر محترم سایت آخاله، اتفاق نظر داشتیم که مطالب آن
مقالات همچنان بدیع و تازه بوده و مناسب است قبل از شروع مسابقات جام جهانی و به
عنوان خاطره و نوستالوژی رونمایی شوند تا علاقه مندان فوتبال آن ها را مورد مطالعه
قرار دهند. اما در چارچوب نگرش اینجانب مبنی بر لزوم "جهانی اندیشیدن و بومی عمل
کردن" ، برای یافتن ردپای فوتبال در گلپایگان، موضوع را با استاد و پیشکسوت عرصه
ورزش در زادگاه مان جناب آقای نصرت الله حمیدی رئیس اسبق اداره تربیت بدنی گلپایگان
و خوانسار در میان گذاشتم که ایشان بزرگوارانه مطلب زیر و تصاویر مرتبط با آن را در
اختیارم قرار دادند.
باشد که این مشارکت در نوشتن مقاله برای شما مخاطب محترم
جذابیت ایجاد کند. امیدواریم تیم ملی فوتبال کشورمان نیز توانمندی خود را با
ارائه بازی های زیبا و جوانمردانه متکی بر اخلاق که نمادی ازشایستگی های ملت بزرگ
ایران است، در این آوردگاه بزرگ صرف نظر از هر نتیجه ای که حاصل گردد، به نمایش
بگذارد. در ادامه، مطلب ارسالی استاد نصرت الله حمیدی تقدیم حضورتان
می شود.
*********************************************************
باسلام به تمامی ورزشکاران رشته های مختلف ورزشی محلی، خیابانی ، شهری ، کشوری، قاره ای و جهانی و همه انهایی که با روحیه بزرگ ورزشی، جسم خود را توانمند کردند تا گفتار نیک ، پندار نیک و کردار نیک را درجامعه گسترش بخشند. یکی از پرطرفدارترین ورزش های توپی با نام فوتبال که مبتکر آن انگلستان است ، توسط این کشور به جهان معرفی شد و در سال ۱۹۶۶ میلادی برای اولین بار میزبانی مسابقات جهانی فوتبال راعهده دار بود. شور وشوق این مسابقات به حدی بود که در ۵۲ سال پیش از این یعنی درسال ۱۳۴۵ ، اینجانب نصرت الله حمیدی را بر آن داشت تا در آغاز جوانی به عنوان یکی از ورزشکاران پرورش یافته مکتب شاهین درمحله چهارصد دستگاه تهران و از علاقه مندان اتشین تیم فوتبال برزیل ، در زمینی پشت دبیرستان امام خمینی" ره " ( فردوسی سابق ) ، فوتبال گلپایگان را که در دهه های ۱۳۲۰ و۱۳۳۰ خورشیدی سابقه درخشانی در کشور داشت و پس از آن با رکود مواجه شده بود ، مجددا با چند نوجوان راه اندازی کنم . ابتدا با دو دروازه چوبی وبافتن تور دروازه به دست نوجوانان فوتبالیست ازجمله آقایان سعید حمیدی ، مسعودحمیدی و حمیدرضا حمیدی که هم اکنون استاد ورزش دردانشگاه خواجه نصیر تهران هستند
فرزندان مرحوم عباس حمیدی خبرنگار روزنامه کیهان و از فوتبالیستهای دهه ۱۳۲۰ گلپایگان و مصطفی حاج محمدی که هم اکنون خودش و فرزندش از داوران برجسته فوتبال تهران هستند ، فرخ مهاجری ، حسین مهاجری ، حمید رضا اعظمی، مرحوم منوچهر اردشیری و مرحوم کامران اردشیری فرزندان مرحوم اکبر میرزای اردشیری که خودش از نخبگان فوتبال دهه ۱۳۲۰ کشور بود ، منصور نوروزی فرزند مرحوم مهدی نوروزی دبیر ارزشمند ریاضی و برادر زاده آقای علی نوروزی کاپیتان فوتبال دهه ۱۳۳۰ گلپایگان، جناب آقای سید مهدی شمسی و دیگر نوجوانان ، فوتبال را درگلپایگان راه اندازی نمودیم .
اولین تیم فوتبال گلپایگان با نام " نصیر " تاسیس شد وکم کم تیم های محلی دیگری پای به میدان گذاردند. ازجمله " ستاره ابی " منطقه بابا عبدلله " اریا " محله خیابان بهداشت و " مبارز " از محله هفده تن و سایر محله ها ... درسال ۱۳۴۷ با تلاش وپیگیری مرحوم علی اصغر جابری مسئول وقت ورزش اموزش و پرورش وپیگیری های ان مرحوم و دیگر مسئولان و پشتکار و حمایت اکثریت فوتبالیستهای دهه ۱۳۴۰ گلپایگان ، زمین فوتبال خاکی در استادیوم کنونی تختی افتتاح گردید و همه ساله مسابقات بصورت جدول دوره ای و یا حذفی انجام می گرفت.
تیم های فوتبال
گلپایگان به صورت محلی شرکت می کردند و دارای کسب مقام شهری و یا استانی می شدند
که خوشبختانه در این مسیر پرافتخار تا کنون بازیکنان برجسته ای نظیر آقایان نکونام
و محمودی و ... به تیم های مطرح لیگ برتر نظیر ذوب آهن و ... راه یافته اند. بدون
تردید زادگاه ما دارای استعدادهای قابل توجهی است که می توانند در توسعه ورزش
تاثیر گذار باشند و باید توسط مدیران دلسوز کشف و شناسایی شوند. در پایان اینجانب
نیز به نوبه خود برای درخشش بازیکنان تیم ملی فوتبال کشورمان آرزوی توفیق
دارم.
ما زنده به آنیم
که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم
ماست
استاد علی اکبر جعفری سرمایه ای نمادین در گلپایگان
به بهانه نکوداشت ایشان در روز معلم
ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم هیچ نه معلوم شد بهر چه من زیستم
موج زخود رسته ای بازخرامید و گفت هستم اگر می روم گرنروم نیستم
"اقبال لاهوری "
نگارش این مقاله برای اینجانب از یک سو دشوار و سنگین و از سوی دیگر شیرین ودلپذیر بود. دشوار به این جهت که ویژگی های برادرم را توصیف می کنم و درفرهنگ ما زیبنده نیست کسی از خود و خانواده اش تعریف وتمجید نماید. اما به دلیل این که هم در مراودات خانوادگی و هم در دوران دبیرستان، استاد جعفری معلم بنده بوده اند، بسیار خوشایند بود. بنابرین از شما خواننده محترم تقاضا می کنم مطالب زیر را ازمنظر یک شاگرد که قصد دارد نسبت به معلم خود ادای دین کند، مطالعه نمایید. درعین حال با توجه به این که همه انسان ها دارای نقاط قوت و ضعف بوده و هیچ کس معصوم نیست، قصد ندارم از ایشان اسطوره بسازم؛ بلکه تأکید من بر سجایا و ویژگی های چهره ای است که برای اغلب دانش آموزان خود الگو می باشد. به عبارت دیگر استاد علی اکبر جعفری قبل از خانواده اش به جامعه و بخصوص مردم شریف گلپایگان تعلق دارد.
درعنوان این مقاله " سرمایه نمادین " ذکر شده است؛ از این رو مناسب می دانم ابتدا این مفهوم را مورد واکاوی قرار دهم.
هرگاه یک سرمایه اقتصادی مثل ساختمان، میدان، مجسمه و... یا یک سرمایه فرهنگی مثل تابلوی نقاشی، اثر هنری و... یا یک سرمایه انسانی مانند استاد، هنرمند، موسیقی دان و ... به مرز شهرت همراه با احترام و افتخار برسد، به یک سرمایه " نمادین " تبدیل می شود. در چنین حالتی این سرمایه نمادین توانایی آن را دارد تا سایر سرمایه های جامعه را دورهم جمع نموده، انباشت کند و به همکاری وادارد. نتیجه حاصل شده این است که ارزش هایی تازه خلق گردیده و فرصت های جدیدی ایجاد می گردد. بازارسنتی تبریز، میدان نقش جهان یا سی و سه پل که در گذشته سرمایه های اقتصادی بوده اند، امروز برای ما سرمایه های نمادین هستند. مولوی، حافظ، فردوسی و سعدی که در گذشته سرمایه های فرهنگی این جامعه بوده اند، امروز تبدیل به سرمایه های نمادین شده اند. امیرکبیر و امثال او سرمایه سیاسی بوده اند که اکنون برای جامعه ما سرمایه نمادین شده اند
پس از تشریح این مفهوم،
ویژگی ها و خصوصیات کنشگری 58 ساله استاد علی اکبر جعفری را در عرصه تعلیم و تربیت
به عنوان سرمایه ای نمادین به تصویر کشیده و مورد بررسی قرار می دهم. بدیهی است دوستان و علاقه مندان
استاد ممکن است زوایای دیگری از عملکرد ایشان را که بنده از قلم انداخته ام، در ذهن
داشته باشند که جا دارد نظر خود را اعلام کنند. پس از دقت نظر در کارنامه استاد،
موارد زیر توجه بنده را به خود جلب نمود که هر کدام را در حد توان خود توضیح می
دهم.
پیوند اخلاق و علم
معلمی شغل انبیا بوده و هدف بعثت نبی مکرم اسلام حضرت محمدابن عبدالله (ص) اتمام مکارم اخلاق است. ( اِنّی بُعثتُ لِاُتمّمَ مَکارِمَ الاَخلاق ) – استاد جعفری طی مراحل فعالیت در محافل آموزشی هرگز پای خود را از دایره اخلاق و ادب فراتر نگذاشت. احترام به دانش آموزان و حرمت نهادن به همکاران، روحیه نهادینه شده در شخصیت ایشان است. اگرچه از حل یک مسئله ریاضی خشنود می گردد؛ اما تا کنون حتی به اندازه سرسوزن دچارغرور علمی نشده و در محیط های آموزشی همواره زمینه ساز درخشش معلمان و بخصوص دانش آموزان سابق خود بوده که پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه در رشته ریاضی و سایر رشته ها، همکار جدید او شده اند.
انتقاد پذیر است و اگر مرتکب اشتباهی شود، از عذرخواهی دریغ نمی ورزد. در نشست های صنفی و گروهی ضمن اظهار نظرو ارائه دیدگاه خود، به تصمیم و خرد جمعی احترام گذارده و به اخلاق آکادمیک سخت پای بند است. در کلاس های درسی خود حق دانش آموزان را به شایستگی ادا می کند. همواره سر وقت و چه بسا زودتر از دانش آموزان در کلاس حاضر گردیده و مطالب نو عرضه می نماید. مطالعه قبل از کلاس درس ازاصول بنیادی تکاپوی علمی و رسالت آموزشی ایشان به شمار می رود؛ زیرا بر این باور است که عصر کنونی، عصر شتابندگی تاریخ است و معلم امروز با معلومات دیروز نمی تواند پاسخگوی نسل فردا باشد.
آینده نگری
حضرت علی (ع) می فرمایند : " ادّبوُ اَولادُکُم بِغَیرِ زَمانِکُم " – فرزندان خود را برای زمانی غیر از زمان خودتان تربیت کنید. در واقع آن بزرگوارتغییرات اجتماعی و نو به نو شدن جامعه را مورد تأکید قرار می دهد. تعبیر برتراند دوژونل به عنوان یکی از بزرگترین آینده شناسان قرن بیستم که هم حکیم و هم آینده نگر بود، این است که در غیاب آینده نگری، تمدن سازی ناممکن می شود. یعنی فقط جوامعی قادر به ساختن تمدن هستند که بتوانند چند گام جلوتر از زمانه خودشان باشند. بنابرین ایجاد حساسیت به آینده یک خدمت بزرگ است. استاد جعفری همواره در کلاس های درس افق های دوردست در عرصه های گوناگون اجتماعی و فرهنگی را برای دانش آموزان ترسیم کرده و علاوه بر آن آینده سازان را برای نقش آفرینی در فردای ایران آماده می سازد. ازسال های دورتا کنون که تعداد قابل توجهی از دانش آموزان سابق ایشان در سنگر مدیریت و بدنه کارشناسی بخش های مختلف صنعتی، کشاورزی، آموزشی و فرهنگی کشور ایفای نقش نموده اند، هرکدام خود را وام دار تلاش و دلسوزی ایشان می دانند.
ایجاد انگیزه و امید در راستای توسعه انسانی
بدون تردید یکی از کارکردهای کلاس های درس استاد جعفری زدودن یأس و ناامیدی در میان دانش آموزان است. به عبارت دیگر مضمون آموزه های ایشان معنی دار کردن زندگی است. دراین راستا آنچه که شالوده تلاش و فعالیت این چهره خدوم را تشکیل می دهد، اعتقاد به توسعه انسانی و شکوفایی استعدادها به عنوان موتور پیشرفت جامعه است. به زبان دیگر راز تکامل یک کشورقبل از سرمایه های مادی، سرمایه های فرهنگی و انسانی است. از سوی دیگر تشویق و ترغیب دانش آموزان به یادگیری عمیق درس ها، پرهیزدادن آنان از رجوع به حل المسائل، دعوت به تفکر و سوق دادن آینده سازان به مراحل عالی تحصیل یکی از مهم ترین ارکان فکری استاد جعفری در فرآیند تدریس بوده است. با مشاهده موفقیت دانش آموزان خود در کنکور سراسری شور و شعفی وصف ناپذیرهمه وجود ایشان را تسخیر کرده و عزمی تازه را برای خدمت به سایر دانش آموزان، بخصوص کسانی که سالهای بعد از آن برای ورود به دانشگاه آماده می شوند، آغاز می نماید. سال تحصیلی گذشته ( 96 – 1395 ) زمان برگزاری کنکور ، ایشان در کانادا بودند. چند روز قبل از آزمون سراسری پیامی از طریق رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی خطاب به دانش آموزان ارسال نموده و با روحیه بخشیدن به آنان ایجاد انگیزه کرد. وقتی متوجه شد که آقای سید محمد مشرفی با 86 سال سن به عنوان کهن سال ترین داوطلب ایران در آزمون سراسری شرکت نموده است، پیامی دلکش و زیبا خطاب به ایشان ارسال نمود که در شبکه های اجتماعی شهرستان و سایت آخاله و هفته نامه " صدای گلپایگان " انعکاس یافت.
از این رو یأس و تسلیم در برابر مشکلات در منظومه فکری ایشان جایگاهی ندارد. بارها در مصاحبه های تلویزیونی عبور موفقیت آمیز خود را در عبور از سنگلاخ ها و موانع بزرگ زندگی تشریح کرده و بر نقش اراده انسان در پیروزی مقابل بالاترین مشکلات تأکید نموده است.
او بارها از دانش آموزی یاد می کند که با وجود برخورداری از استعداد به دلایلی قصد انصراف از تحصیل را داشت؛ اما به دلیل عمل به توصیه ورهنمودهای ایشان ازتصمیم خود بازگشته و هم اکنون در یکی ازبزرگ ترین دانشگاه های جهان به تدریس ریاضی مشغول است.
تأکید برکسب مهارت های زندگی
از موارد برجسته ای که در کلاس های درس ایشان ملاحظه می شود، نهادینه ساختن مهارت هایی نظیر توانمند سازی در ایجاد ارتباط، تصمیم گیری، انطباق پذیری با محیط های گوناگون، حل مسائل اجتماعی و ... می باشد. استاد جعفری براین باور است که باید با فراهم آوردن بستر و فضای مساعد برای اندیشیدن، ذهن جویندگان علم و دانش را ازمرحله تفکر ساده و توصیفی به تفکر تحلیلی و انتقادی و سرانجام به مرحله خلاقیت و ابتکار رهنمون ساخت. به نظر ایشان باید به جای مخزنی کردن ذهن فرزندان این مرز و بوم، انسان های توانمند تربیت کنیم؛ زیرا تحصیل کردگان ناتوان نه تنها کمکی به کشور نمی کنند، چه بسا ممکن است مخرب هم باشند. دراین راستا مواردی مانند " ایجاد اعتماد به نفس "، " توانایی خودمدیریتی "، "بهداشت روانی "، " روحیه مشارکت جویی " و ... باید سرلوحه اقدامات آموزشی قرار گیرد. دکتر محمدامین قانعی راد ( جامعه شناس ) طی مصاحبه ای در رابطه با نقش مدارس امروزی می گوید : " بررسی ها نشان می دهد دانش آموزان ایرانی که دیپلم ریاضی می گیرند، در دانشگاه های خارجی به نسبت سایر دانشجویان، دانش بالاتری دارند؛ اما بعد از دو یا سه سال عقب می مانند. گرچه سطح دانش ریاضی دانشجویان خارجی پایین تر از ایرانی هاست ، ولی آنان از استعدادهایی نظیر ظرفیت برقراری ارتباط با بینش ریاضی و آگاهی از نقش ریاضیات در زندگی و ... برخوردارند؛ درحالی که دانشجویان ایرانی از آن بی بهره اند. " در همین راستا تلاش استاد جعفری در کلاس ها به جای تکیه بر هوش ذاتی، بر هوش هیجانی که مستلزم دارا بودن خصوصیاتی نظیر پشتکار، خوش بینی به آینده، مثبت نگری، تلاش و توکل بر خدا و ... می باشد، استوار است.
احترام به استادان و ارتباط با دانش آموزان
یکی ازویژگی های برجسته استاد جعفری قدرشناسی و به نیکی یاد کردن ازمعلمان، استادان وپیشکسوتان خود در همه مقاطع تحصیلی ازابتدایی گرفته تا دبیرستان و دانشگاه می باشد. ایشان اعتقاد دارد در جهانی که با همه پیشرفت های صنعتی و علمی، از ساختمان های قدیمی و ظروف کهنه خود به عنوان میراث تمدن نگهداری می کنند، دریغ است که ما از چنین منبع عظیم اندیشه های انسانی پاسداری نکنیم. او می گوید " من بدین توفیق سرافرازم که پای برشانه های بلند قامت تاریخ علم نهم و از فراز آن بر افق بازتری نظر بیفکنم؛ در غیر این صورت بر نردبانی عاریتی تکیه زده ایم ". از این رو در اغلب مقالات ایشان که در سایت آخاله و هفته نامه " صدای گلپایگان " انعکاس یافته، ادای دین به معلمان و پیشگامان خود در رشته های گوناگون؛ بخصوص ریاضیات به چشم می خورد. درعین حال از خصوصیت های بارز استاد جعفری ارتباط مستمر با دانش آموزان قدیم و جدید خود می باشد. نسل های متعدد دانش آموزان که پس از ورود به دانشگاه در سنگرهای مختلف، خدمت گزار کشور و مردم بوده و از خرمن دانش ایشان و همکارانش خوشه چینی کرده اند، فرزندان معنوی ایشان هستند، به طوری که در نوشته ها و سخنرانی های خود مانند یک پدر کلمه " فرزندم " رادر مورد آنان به کار می گیرد.
گرایش به نوآوری
استاد جعفری در طول دوران تدریس خود به منظوردستیابی به اهداف همواره نوآور بوده؛ به گونه ای که این ویژگی یکی از مهم ترین عوامل موفقیت ایشان در شکستن بن بست ها و پیدا کردن معبرهای جدید برای رسیدن به مقصد بوده است. به نمونه ای در این مورد اشاره می کنم.
مجله یکان که یک رسانه مهم در حوزه ریاضیات ازبهمن 1342 تا اسفند 1356 بود، برای دانش آموزان یک منبع قابل اعتبار وبه راستی تحول آفرین بود و انقلابی در آموزش ریاضی کشورمان ایجاد کرد. مباحث مندرج درمقالات آن در زمره بحث های نوین ریاضی بود که برای نخستین بار مطرح می شد. مجله یکان تأثیر عمیقی در گسترش دانش ریاضی دبیران ودانش آموزان داشت و در زمانه ای که هیچ یک ازوسایل ارتباطی امروز مانند اینترنت وشبکه های اجتماعی در دسترس نبود، این رسانه آموزشی توانست علاقه مندان زیادی را در سراسر کشور جذب کند و شمارگان قابل قبولی داشته باشد.
بهره گیری از ظرفیت رسانه ها در جهت پیشبرد اهداف
از همان روزهای آغازین فعالیت سایت آخاله و نیز راه اندازی هفته نامه " صدای گلپایگان "، ایشان همکاری مستمر خود را با رسانه های محلی آغاز نمود. استاد جعفری بر این باور است که برای آگاه سازی و تنویر افکار عمومی باید ازهمه ظرفیت ها بهره برد. طی چند سال گذشته نیزکه شبکه های اجتماعی در تعامل میان مردم نقش آفرینی کرده اند، با پیام های امید آفرین در گروه ها و درمیان دوستان و دانش آموزان قدیم و جدید خود، خون تازه ای برای تکاپو و فعالیت دررگ ها جاری می سازد.
خاطرات تدریس ریاضیات ایشان در سیمای جمهوری اسلامی ایران طی دوران دفاع مقدس و درهنگام موشک پرانی ها و بمباران های رژیم بعث عراق که شهرهای بزرگ بخصوص تهران و اصفهان و ... را هدف قرار می داد، در یادها باقی است. ایشان بدون هراس از تهدیدات صدام ، از گلپایگان راهی تهران می شد و با عشق در تلویزیون به آموزش می پرداخت.
از موارد قابل توجهی که باید مورد اشاره قرار داد، این است که استاد جعفری در زمینه آموزش تنها به کلاس بسنده نکرده، بلکه از ژانر هنری تئاتر هم استفاده می کردند. ایشان هم در نقش کارگردان و هم در نقش های مختلف بازیگری بارها به انتقال مفاهیم عمیق زندگی به مخاطبان خود پرداخته اند. نمایشنامه های " فقر و جنایت "، " بین مرگ و زندگی " و ... از نمونه های بارزی است که دانش آموزان قدیم ایشان، صحنه های مختلف آن ها را به یاد می آورند. درحقیقت تئاتر دارای ظرفیت بالای آموزشی در زمینه نحوه مواجهه با فراز و فرودهای زندگی و نیز بستری مناسب برای تمرین گفت و گو در جامعه است. از این رو استاد جعفری سالن تئاتر را تداوم کلاس های درس قلمداد می نمود.
نگاه میان رشته ای وسیستماتیک به مسائل جامعه
استاد جعفری با وجود علاقه شدید به ریاضی، هرگز خود را در این رشته محصور نکرده و با نگاه میان رشته ای خود در رابطه با مسائل جامعه به تجزیه و تحلیل می پردازد. امروز اندیشمندان به این نتیجه رسیده اند که شاخه های مختلف علوم مانند حلقه های زنجیر به هم متصل هستند. از این رو یک فعال علمی، فرهنگی باید برای پیشبرد اهداف خود، دیدگاهی کل گرایانه و سیستماتیک داشته باشد. به همین دلیل ایشان از هربحث علمی بخصوص مطالعات متون دینی نظیر قرآن و نهج البلاغه استقبال نموده و بر همین اساس علاوه بر کتاب های ریاضی نسبت به تألیف " شیوه تدریس قرآن" برای مراکز تربیت معلم نیز اهتمام ورزیده است. با ادبیات و شعر الفتی دیرینه دارد، به طوری که استفاده از ژانر شعر دراکثر سخنرانی ها و مقالات ایشان به چشم می خورد.
ایشان علاوه بر کتاب های درسی، دانش پژوهان را به مطالعه کتاب های غیر درسی نیزتشویق نموده و همواره قرار دادن کتاب ومطبوعات را در سبد فرهنگی خانواده ها مورد تأکید قرار می دهد. مناسب می دانم خاطره ای را از خدمت استاد جعفری برای تحول ذهنی خودم بازگو کنم. در دهه 50 شمسی که جوانان در مدار جاذبه های دنیای غرب قرار گرفته بودند ، آثار آن در نحوه پوشش وخوراک و... تجلی می کرد. از آنجا که بنده نیزدر سال های آخر دبیرستان تا حدودی تحت تأثیر این فضا قرار گرفته بودم، ایشان از من خواستند به یک سخنرانی که در نوار کاست ضبط شده بود، گوش دهم و هرچه برداشت کردم، بازگو نمایم. آن سخنرانی برای بنده به قدری جاذبه داشت که نقطه عطفی در زندگی ام به وجود آورد. بعداً متوجه شدم که این سخنرانی با عنوان " الیناسیون " یا " ازخودبیگانگی فرهنگی " توسط زنده یاد دکتر علی شریعتی ایراد شده بود.
خوشبختانه روحیه یادگیری
مداوم و عطش برای درک تغییرات شتابدار دنیای معاصر همواره ایشان را " به هنگام "
ساخته و به فرمایش حضرت علی ( ع ) جامه عمل پوشانده که باید " فرزند زمان خویشتن
باشیم ". خالی از لطف نیست یادآور شوم در موارد متعددی مقالات جدید علمی و فرهنگی
را که در مطبوعات به چاپ رسیده، باهم مطالعه کرده و مفاهیم مطرح شده را مورد بحث
قرار می دهیم. با وجود فاصله سنی اینجانب با ایشان که 16 سال است، هرگز فاصله عاطفی
و شناختی با یکدیگر نداشته و در مواردی شاید زمان مطالعه مشترک ما به یک تا دو ساعت
هم رسیده است. هر کدام از ما زمانی که قصد داشته باشیم مقاله ای را برای بارگذاری در سایت آخاله و یا
درج در هفته نامه " صدای گلپایگان " ارسال نماییم، در تمام مراحل مشورت می کنیم.
حتی زمانی که در خارج از کشور بودند، از
راهنمایی های ایشان در طرح و پردازش موضوع ها استفاده می کردم.
به نظر اینجانب استاد علی اکبر جعفری یکی از خوشبخت ترین و موفق ترین انسان هایی است که قدر نعمت ها و استعدادهایی را که خداوند به او ارزانی داشته، دانسته و همواره شکرگزار است. بارها در مصاحبه های تلویزیونی خاطرنشان ساخته که: " شکر خدا که هرچه طلب کردم از خدا بر منتهای مطلب خود کامران شدم "- همواره گفته اند در کنار انسان های موفق، همسران وفادار ایفای نقش کرده اند. اینجانب شهادت می دهم که همسر بزرگوارش در فراز و فرودهای زندگی مشترک شان همراهی صمیمی ودلسوز بوده ودر کنار او فرزندان هم ازهیچ کوششی در مسیر موفقیت استاد جعفری فروگذاری نکرده اند.
اگرچه پاداش هر عمل صالحی نزد خداوند متعال محفوظ است؛ اما استاد جعفری در طول حیات آموزشی خود از سوی مردم شریف همواره قدر دیده و برصدر نشسته است. همشهریان عزیز و گرانقدردرهمه مراحل و بخصوص در ایام درمان ایشان که به علت عارضه قلبی در اصفهان و تهران بستری بوده اند، در ابراز همدلی و حق شناسی سنگ تمام گذارده و ما را شرمنده عواطف پاک والطاف صمیمانه خود ساختند. جا دارد از اقدام ارزشمند و ستودنی کارگزاران اداره آموزش و پرورش گلپایگان که مراسم روزمعلم سال 1397 را به نکوداشت خدمات علمی و آموزشی استاد علی اکبر جعفری اختصاص دادند، صمیمانه تشکر نموده و امیدوارباشیم در راستای احترام به ساحت علم وفرهنگ، تکریم و بزرگداشت سایر خادمان به آموزش و پرورش نیز در مناسبت های آینده تداوم یابد.
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
این پنجره ،
این خاطره ها را نفروشید*
سنجش رویداد رسانه ای بهمن ماه گلپایگان در ترازوی
اخلاق
در حریم عشق نتوان دم زد از گفت و
شنید
زان که آن جا جمله اعضا چشم باید
بود و گوش
بر بساط نکته دانان خودفروشی
شرط نیست
یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل
یا خموش
"حافظ "
اتفاقی که درروز
دهم بهمن ماه 1396 درگلپایگان صورت گرفت ، حاوی درس آموزنده ای برای مردم و بخصوص
اصحاب رسانه است تا جایگاه اخلاق را در فرآیند تهیه ، تنظیم و ارسال اخبار مورد
توجه بیشتر قرار دهند.
صاحب نظران علوم ارتباطات اجتماعی در ایران از میان
نظریه های هنجاری رسانه ها ( اقتدار گرا ، آزادی گرا ، کمونیستی ، مسئولیت اجتماعی
و رسانه های توسعه بخش ) که توسط دنیس مک کوئیل ارائه گردیده ، مناسب ترین تئوری را
برای جامعه ایران نظریه "مسئولیت اجتماعی" قلمداد می نمایند. منظور از نظریه های
هنجاری رسانه ها تشریح "بایدها و نبایدهای " حاکم بر وسایل ارتباطی است. به عبارت
دیگر مشخص می سازند مهم ترین مسائلی که رسانه ها باید به آن بپردازند یا اجتناب
کنند ، چیست؟ نظریه مسئولیت اجتماعی بر پایه این فرض بنا شده که آزادی همیشه
تعهداتی را به همراه دارد و رسانه ها که دارای قدرت ویژه ای هستند، باید در مقابل
جامعه مسئول باشند. به عبارتی آزادی و تعهد دو روی یک سکه اند و همانطور که رسانه
ها و بخصوص مطبوعات آزادند از دولت و سایر نهادها انتقاد کنند، در قبال مصالح و
منافع ملی و پاسخ به نیازهای جامعه دارای مسئولیت می باشند.
یکی از مهم
ترین مشخصات این نظریه ،پای بندی به اصول اخلاقی حرفه روزنامه نگاری و تأکید
براصولی نظیر استقلال ، بی طرفی و عینی گرایی می باشد. در طی سال های اخیر ، جهان
حرکتی نوین و سریع را در جهت احیای کرامات و اصول اخلاقی در همه زمینه ها وشاخه های
علمی ( پزشکی ، زیست محیطی، توسعه و...) آغاز نموده است. در این میان حوزه رسانه
بدان جهت که به طور گسترده ای با تمام اقشار ،فرهنگ ها و ارزش های گوناگون سر و
کاردارد و رسالت اش افزایش آگاهی و ارتقاء فرهنگ است، نسبت به رعایت این اصول از
اولویت بالاتری برخوردار بوده و لازم است بیش از سایر حوزه ها به این امر مهم و
حیاتی توجه داشته باشد.
آفتی که امروز رسانه ها و بخصوص فضای مجازی را
تهدید می کند، فاصله گرفتن از اخلاق است و به همان میزان که رسانه ها از اخلاق
فاصله بگیرند، جامعه نیز از آن ها فاصله می گیرد. کتمان حقایق ، قلب واقعیات
وانتشار خبر نه با هدف بیان رویداد ، بلکه با انگیزه پیشبرد منافع شخصی و مقاصد
حزبی و گروهی ، سرانجام گوهر اعتماد افکار عمومی را درهم می شکند و مردم را از
رسانه ها رویگردان می سازد. بخشی از این اعتماد آفرینی و اثربخشی بر افکارعمومی ،
به عهده روزنامه نگاران و اهالی رسانه است که رسالت حرفه ای خود را بر مبنای وجدان
، انصاف ، اخلاق حرفه ای و منافع ملی پی بگیرند و البته وجه دیگر آن هم فراهم ساختن
زمینه های مناسب اجتماعی و فضای مطلوب برای رسانه هاست تا قادر به ایفای نقش خود
باشند.
مقصود ازاخلاق رسانه ای مجموعه قواعدی است که
باید دست اندرکاران رسانه ها ، داوطلبانه و بر اساس ندای وجدان و فطرت خویش در
انجام کار حرفه ای رعایت کنند؛ بدون آن که از سوی دولت ها یا کانون های قدرت و ثروت
تحت فشار قرار گیرند. آن گونه که " دفلور " و "دنیس" گفته اند به طور کلی رعایت
اخلاق توسط رسانه ها در سه نقطه متمرکز است :
- درستی و انصاف و زیبایی در تهیه
گزارش ها و سایر فعالیت های جنبی آن
- رفتار گزارشگران به ویژه در ارتباط با
منابع خبری
- خودداری از درگیرشدن در برخورد با منافع گروه های
مختلف
دراین راستا همان گونه که
احترام به حقوق روزنامه نگاران از سوی دولت و مردم حیاتی بوده تا آنان بتوانند نقش
کلیدی و بنیادی خود را به راحتی ایفا کنند، رعایت موازین و مقررات حرفه ای نیز
ضروری و الزامی است تا جامعه دچار هرج و مرج نگردد.
کوفی عنان دبیر کل اسبق
سازمان ملل متحد در پیامی به مناسبت روز جهانی مطبوعات تأکید نمود : " ازتمام
خبرنگاران می خواهم از حق آزادی بیان به گونه ای مسئولانه و موثر استفاده کنند " و
در ادامه افزود: " رسانه ها نفوذ قدرتمندی بر رفتار بشر دارند. بنابرین نباید وسیله
ای برای تحریک ، تباهی یا اشاعه تنفر باشند. رسانه باید امکان رازداری را برای عدم
تجاوز به حریم آزادی های اساسی به کار گیرد."
مناسب است دراین رابطه به قانون اساسی به عنوان سند حقوقی نظام جمهوری اسلامی
ایران نظری بیفکنیم.
به موجب اصل
بیست و چهارم " نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند ؛ مگر آن که مخل به مبانی
اسلام یا حقوق عمومی باشند. تفصیل آن را قانون تعیین می کند." منظور از حقوق عمومی،
حقوقی است که همه مردم به موجب حیثیت فردی یا اجتماعی از آن ها برخوردارند. حقوق
فردی هر گونه حقی است که شامل هر شخصیت حقیقی یا حقوقی به صورت ذاتی یا اکتسابی می
گردد. بنابراین به حکم اصل بیست و چهارم با تمسک به گردش آزاد اطلاعات نمی توان
اخبار و مطالبی را منتشرکرد که موجب تعرض به حقوق شخصی افراد شود. در این بخش
تفاوتی بین اشخاص حقیقی و حقوقی نیست و ارتکاب این امر علیه اشخاص حقوقی نیز ممنوع
است.
یکی از استثناهای حق کسب خبر که خبرنگار مجاز نیست از آن اطلاعاتی به
دست آورد، حریم خصوصی است. حریم حصوصی بخشی از زندگی اشخاص است که یک فرد متعارف
آن را متعلق به خود دانسته و ورود به آن را برای دیگران جایز نمی داند. حریم خصوصی
به عنوان یک حق بشری مطرح است و از کرامت ذاتی انسان ها سرچشمه می گیرد. یکی از
موارد مشخص حریم خصوصی حق بر محفوظ ماندن صدا و تصویر شهروندان است که بدون اطلاع
یا اجازه از آنان نمی تواند موضوع کسب خبر قرار گیرد ؛ مگر در مواردی که شخص در
تجمعات عمومی مانند ورزشگاه ها ، همایش ها ، تظاهرات ، پارلمان و ... حاضر شده باشد
. درواقع فرد با حضور در این مجامع عملاً از حق خود بر تصویر و صدای خود اعراض کرده
است.
لطمه هایی که از ناحیه رسانه ها متوجه شخصیت افراد می شود ، عمدتاً
تمامیت معنوی آنان را نشانه می رود. رسانه ها ممکن است ناخواسته و یا خدای ناکرده
مغرضانه آبروی یک فرد را لکه دار ، مسائل خصوصی افراد را افشاء ، از نام و شهرت یک
شخص سوء استفاده یا فردی را به غلط به افکار عمومی معرفی و چهره نادرستی از وی در
انظار دیگران ترسیم کنند.
فراموش نکنیم که در دنیای رسانه ای شده امروز، اخلاق مسئولانه رسانه
ای به جای منطق قدرت ، منطق حقیقت را می پذیرد. به جای نفرت بر دوست داشتن تکیه می
کند. به جای دیگر ستیزی به نوع دوستی می اندیشد. به جای تیرگی به گفت و گو فرا می
خواند. به جای برجسته سازی به عینیت گرایی رو می آورد و بالاخره به جای جنگ و ستیز
در پی صلح و آرامش است. از این رو " حق ارتباط " ، " ارزش های دموکراتیک جریان آزاد
اطلاعات " و " مسئولیت اجتماعی رسانه ها " در این جهت اهمیت می یابند.
زبان
ارتباطات عاری از اخلاق و متکی بر قدرت ، زبان تفرقه و مبالغه و شرور جلوه دادن "
دیگری " در برابر خود است ؛ اما زبان ارتباطات مبتنی بر اخلاق ومنتهی به گفت و گو ،
زبان مدارا به جای نفرت ، زبان تفاهم به جای تیرگی ، زبان تنوع پذیری به جای بیگانه
هراسی و زبان صلح به جای جنگ و از همه بالاتر زبان عدالت به جای بیداد و نابرابری
است.
افتخار بزرگ ما
مسلمانان این است که نبی مکرم اسلام حضرت ختمی مرتبت محمدابن عبدالله (ص) 1400 سال
پیش هدف بعثت خود را اتمام اخلاق برشمرد. "انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق"
با
توجه به موارد ذکر شده به روشنی می توان تشخیص داد که اخلاق و حقوق حلقه گمشده
رویداد رسانه ای دهم بهمن ماه گلپایگان است. البته ضمن احترام به کارنامه درخشان
جناب آقای فراست درمبارزه با رژیم شاهنشاهی ، حضور موثر در جبهه های دفاع مقدس و
خدمتگزاری صادقانه در مناطق محروم کشور و در نهایت خدمات ارزشمند به زادگاهش
گلپایگان و هزینه هایی که در این مسیر دشوار و پرافتخار پرداخت نموده اند و ... ،
نحوه مواجهه ایشان را در آن رویداد رسانه ای تأیید نمی کنیم ؛ اما نمی توانیم تأسف
خود را ازبی توجهی به مقوله اخلاق رسانه ای آن رویداد پنهان
کنیم.
اینجانب زمانی که دریافتم فایل صوتی ، تصویری آن رویداد رسانه ای
علاوه برکانال های تلگرامی و شبکه های داخلی کشور در شبکه های تلویزیونی برون مرزی
نظیر "بی بی سی" ، "صدای آمریکا" ، " من و تو " و ... هم نمایش داده شده ، با خود
اندیشیدم چرا زادگاه ما گلپایگان با سابقه تمدن هفت هزار ساله که یکی از نشانه
هایش سنگ نگاره های تاریخی است و آن همه سرمایه های کم نظیر فرهنگی مانند عالمان
وارسته و اندیشمندان فرهیخته ، طبیعت زیبا ، آثار باستانی باشکوه ، هنرهای دستی
منحصر به فرد و ... این گونه مظلوم واقع شده که تصویرش مخدوش و با چاشنی خشونت
انعکاس داده شود.
بدون
تردید رسانه ها و بخصوص روزنامه نگاری رکن چهارم دموکراسی هستند و رسالت آن ها
پاسداری از حقوق مردم ، تنویر افکار عمومی ، کشف حقیقت و ... می باشد ؛ اما هنر
اصحاب رسانه این است که در کنار آن با اتخاذ راه های منطقی تر و تدبیرهایی حساب شده
امکان پیشگیری از پیامدهای نامطلوب را به وجود آورند و از آسیب به وجهه و دیپلماسی
شهری جلوگیری نمایند.
سخنم را با سرود دردمندانه شادروان "قیصر
امین پور" شاعر درد آشنای معاصر در نشست جمعی از هنرمندان به مناسبت میلاد فرخنده
حضرت امام حسن مجتبی (ع) چند هفته قبل از مرگ نابهنگامش به پایان می برم .
این حنجره این باغ صدا را
نفروشید
این پنجره این خاطره ها را
نفروشید
در شهر شما باری اگر عشق
فروشی است
هم غیرت آبادی ما را
نفروشید
تنها به خدا دلخوشی ما به دل
ماست
صندوقچه راز خدا را
نفروشید
قسمتی از شعر شادروان قیصر امین پور*
انجمن ادبی فانوس گلپایگان باشگاه گفت وگوی شاعران
فطرت شاعر سراپا جستجوست
خالق و پروردگار آرزوست
شاعر اندر سینهٔ ملت چو دل
ملتی بی شاعری انبار گل
سوز و مستی نقشبند عالمی است
شاعری بی سوز و مستی ماتمی است
شعر را مقصود اگر آدم گری است
شاعری هم وارث پیغمبری است
اقبال لاهوری
شعر شناسنامه سرزمین ما و کاخ بلندی است که به فرموده حکیم فرزانه طوس : "... از باد و باران نیابد گزند "؛ هنری عالی قدر که آرمان ها و آرزوهای انسان را به رساترین و زنده ترین زبان فریاد می زند. سرایش شعر کار آسانی نیست ؛ مویی سفید می گردد تا بیتی سروده شود و گوشه ای از جان می سوزد تا شعری کامل ساخته و پرداخته شود. شاعران ، مترجمان درد آگاه روزگار خویش اند ؛ بخصوص جهان غمگین روزگار ما به نوشداروی شعر و به شاعرانی برخورداراز زبان منطق و شعارمروت و مدارا نیازمند است، تا مرهمی بر زخم جهل و بی خردی و جراحت جنگ ها و خشونت ها باشند.
مطالعه اشعار زیبا ، تفریحی لطیف و موجب شعف و انبساط خاطر برای هر ایرانی با فرهنگ و درعین حال تسلی دهنده خاطر و درمان کننده جراحت های عاطفی اوست. از همین رهگذر خواجه حافظ شیرازی می فرماید :
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است صراحی می ناب و سفینه غزل است
سفینه غزل گزیده غزلیات دلنشین شاعران فارسی گوی است که انسان را به دنیای ذوق و قریحه فرو می برد وبدین جهت تمام رفتار او دلنشین خواهد شد.
شعر اگر اعجاز باشد بیبلند و پست نیست در ید بیضا همه انگشتها یک دست نیست
قدیمی ترین سند مکتوب که در زبان فارسی وجود دارد، شعری است متعلق به ابوشکور بلخی ( سده چهارم خورشیدی ) که در آن به ابن زیاد می تازد و نشان می دهد شاعر این شعر شیعه بوده است. این سند مکتوب به ما نشان می دهد فارسی تنها زبانی در دنیا بوده که قدیمی ترین اسنادش به جای نثر، شعر است. زبان های دیگر همه با نثر و کتیبه ها شروع می شوند و به مرور رشد می کنند و در شعر تکامل می یابند ؛ اما زبان فارسی در کامل ترین شکل خود که شعر است ، متولد می شود. به همین دلیل بارها دیده ، شنیده و تجربه کرده ایم که یک آلمانی ، فرانسوی یا روسی که از زبان فارسی هیچ نمی داند ، وقتی حرف زدن یک فارسی زبان را می شنود ، به نظرش موزون و آهنگین می آید و خیال می کند او در حال شعر خواندن است ؛ چرا که زبان فارسی به موسیقی می ماند و شعر آن هم با سایر زبان ها متفاوت است. به همین دلیل در این زبان وقتی می خواهند تاریخ بنویسند ، مانند فردوسی به شعر می نویسند ، تفسیر قرآن را همچون مثنوی به شعر می گویند ، جامعه شناسی را همانند سعدی به شعر بیان می کنند و درام نویس فارسی زبانی چون نظامی گنجوی از طریق شعر، حرف و سخن خود با دیگران را در میان می گذارد.
در زبان های دیگر فردی که نتواند بخواند و بنویسد ، بی سواد مطلق است ؛ اما در زبان فارسی بسیارند کسانی که خواندن و نوشتن نمی دانند ؛ ولی حافظ اشعار شاعران بزرگ اند. ژان شاردن بازرگان و جهانگرد فرانسوی طی حضور درایران عصر صفوی "کارگری را در شهر ایروان می بیند که آجر بالا می اندازد و نغمه ای را زمزمه می کند. از همراهان می پرسد او چه می گوید؟ و پاسخ می شنود که اشعار سعدی را می خواند. شاردن از راهنمای خود سوال می کند مگر سواد دارد و متوجه می شود؟ او که خواندن و نوشتن نمی داند! " این اتفاق درست مثل این است که کارگری انگلیسی زبان و بی سواد در حال آجر بالا انداختن شکسپیر بخواند که غیرممکن است ؛ چون در این زبان و زبان های مشابه آن، باید از سطح سواد بالایی برخوردار بود تا بتوان شعر خواند و به حافظه سپرد. سیستم زبان فارسی این قابلیت را دارد که افراد بی سواد به لحاظ فرهنگی باسواد باشند و این موضوع سطح فرهنگ عمومی مردم را ارتقا داده است. به عبارت دیگر قدرت زبان فارسی به صورت شفاهی بسیار بالاتر از زبان های دیگر می باشد. از این رو قادر است دانش و فرهنگ شفاهی را از نسلی به نسل دیگر به راحتی انتقال دهد. علاوه بر آن شعر عامل اصلی تداوم این زبان هزار ساله و موجب پیوند ما با گذشته است.
اگر در پیشینه فلسفی خودمان نیزبه جستجو بپردازیم ، خواهیم دید که همواره شعر مورد توجه ویژه قرار گرفته است. از ملاصدرا گرفته تا محسن فیض کاشانی و در دوران اخیر علامه طباطبایی "ره" و امام خمینی "ره" با وجود پشتوانه ای فقهی و کلامی، برای شعر جایگاه والایی قائل بودند. این موضوع تنها به اندیشمندان ایرانی محدود نمی شود. هایدگر فیلسوف شهیر آلمانی هم در تعریف شعر ، آن را بسیار عالی توصیف کرده و از مهم ترین جنبه های رابطه انسان با جهان می داند.
بدیهی است در جهان معاصر با توجه به شتاب تغییرات و سرعت تحولات ، شاعرانی موفق ترند که به ابعاد مختلفی از روابط انسانی و اجتماعی توجه نشان دهند. در این راستا مواردی مانند مشکلات زیست محیطی ، بحران سرمایه اجتماعی ، معضل فاصله گرفتن جامعه از مطالعه کتاب و مطبوعات و ... می تواند در قالب شعر منعکس شود و روی مخاطب اثر بگذارد. شاعر امروز با شاخک های حساس خود درد را کشف می کند و درک خود را از جهان بهتر با دیگران به اشتراک می گذارد و طرح پرسش می کند و در تلاش است تا وجود جهان دیگری را که نشان از فطرت انسانی دارد ، به خواننده اش یادآوری کند. استاد گرانقدر دکتر شفیعی کدکنی بر این باور است که : " شاعری ماندگار خواهد بود که نقش تاریخی خود و زمانه اش را دقیق بشناسد و بداند که در زیر پوست شهر چه می گذرد؟ مردم چگونه فکر می کنند و چه چیزی بر باور و فلسفه زندگی آنان محیط است. شاعری که قالب های زمانه را می شکند ، نقش تاریخی خود را شناخته است.
خوشبختانه شعر امروز در بطن اجتماع جاری است ، اتفاقی که به سبب فضای سایبری محقق شده و باید قدر آن را بدانیم. بر خلاف دوران گذشته که تولید پیام در دست شاعر، اما توزیع آن خارج از اختیارش بود، به لطف شبکه های اجتماعی و رسانه های نوین ، شعرمحملی قدرتمند برای انتشار و ورود به زندگی مردم پیدا کرده است. از سوی دیگر فاصله میان تولید و توزیع اشعار هم بسیار کم شده است. شاعر در صورت دلخواه می تواند شعری را که امروز سروده ، بلافاصله در اختیار مخاطبان بگذارد. این موقعیت به ویژه در مورد اشعار مناسبتی یا سروده هایی که به واسطه وقوع اتفاق خاصی سروده می شوند ، از اهمیت بسیاری برخوردار است.
یکی از مهم ترین کارکردهای شعر بخصوص در عصر حاضر دامن زدن به " گفت و گو" و فراگیر ساختن آن در میان مردم است. جامعه ما ( چه در سطح نخبگان و چه در سطح عامه ) از مبانی و مهارت های گفت و گویی مناسب بهره مند نیست و به همین دلیل در موقعیت های مختلف و در سطوح گوناگون در این زمینه دچار ضعف است. از درون خانواده تا بین گروه های اجتماعی و نیز میان جامعه و حکومت در حوزه های مختلف فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی و حتی اقتصادی می توان میزان محدود گفت و گو را مشاهده کرد. به عبارت دیگر هنوز گفت و گو در جامعه ما به یک ارزش یا هنجار تبدیل نشده تا ظرفیت افزایی خاصی ایجاد کند. با یک نگاه عمیق درمی یابیم که افراد و گروه ها و نهادها در درون خودشان سیر می کنند تا بیرون ! از این رو داد و ستد و تعامل لازم به سادگی شکل نمی گیرد که مهم ترین دلیل آن را باید در ضعف نهادهای مدنی جستجو کرد.
جای بسی خرسندی است که انجمن ادبی فانوس از سال 1390 تا کنون فرصتی فراهم ساخته تا استعداد علاقه مندان به ادب و شعر فارسی از طریق نقد و بررسی اشعار و آثار ادبی شان شکوفا گردیده ودریچه ای برای ترویج فرهنگ گفت و گو ایجاد شود. اینجانب که با دعوت سرکار خانم فاطمه صحت از اعضای این انجمن ، در مراسم تجلیل از شاعران گلپایگان ( روز چهارم مرداد ماه سال 1396) در تالاراندیشه اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی حضور داشتم ، از اعتماد به نفس همشهریان بخصوص نوجوانان و جوانان در سرایش و قرائت شعر به وجد آمده و به خود بالیدم . بدیهی است که یک جوان وقتی خلاقیت های فکری و آثار هنری خود را در معرض افکار عمومی قرار می دهد، ابراز هویت نموده و در دام جاذبه های پوچ بیگانگان قرار نمی گیرد. پس از خاتمه مراسم آن روز ، اعضای انجمن در نشستی صمیمی برنامه اجرا شده را جمع بندی نموده و هریک از حاضران دیدگاه های خود را بیان داشتند. نکته جالب توجه برای بنده ، حاکمیت فضای گفت و گویی در این جلسه بود. فهم دیگران ، نفی تک محوری و خود برتربینی ، رعایت اخلاق ، بها دادن به خرد جمعی ، احترام به نظرهای مخالف و ... که از الزامات گفت و گوست ، خودنمایی می کرد. اگرچه تا کنون توفیق حضور در نشست روزهای یکشنبه انجمن را به دست نیاورده ام ؛ اما تصاویر و گزارش های کانال انجمن ادبی فانوس ، تا حدود زیادی بین اینجانب و آن محافل ایجاد همدلی نموده و تداعی کننده همان فضایی است که ترسیم نمودم.
از آنجا که اصحاب فرهنگ و ادب و هنر را می توان حلقه های ارتباطی با متن جامعه دانست ، چنین رویکردهایی برای فراگیر شدن گفت و گو در میان مردم و خانواده ها بارقه ای از امید به شمار می رود. علاوه بر نشست های منظم روزهای یکشنبه، انجمن ادبی فانوس در مناسبت هایی نظیر شب یلدا، فرارسیدن نوروز، هفته فرهنگی گلپایگان ( با فراخوانی شعر گل )، برگزاری سوگواره واقعه عاشورا، بزرگداشت شهدای دفاع مقدس ومدافعان حرم ، یادبود شهدای حادثه پلاسکو و ... با برپایی مراسم شعرخوانی، پیوند خود و مردم را تحکیم بخشیده که در همین راستا شاهنامه خوانی با هدف پاسداری از فرهنگ کهن و اصیل ایرانی جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است. خوشبختانه این نشست ها به اتاق انجمن در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی محدود نشده و دامنه آن به فضاهای حومه شهرستان نظیر ارگ گوگد و ... نیز کشیده شده و جالب تر این که بنا به گفته دبیر محترم انجمن سرکار خانم نفیسه کریمی ، مردم شریف گلشهر تقاضا کرده اند تا در مکان های عمومی آن سامان هم چنین محافلی برپا گردد. این مطالبه مسرت بخش نشانگر آن است که مردم فهیم شهر و روستا برای دستیابی به فردایی بهتر ، در کنار درخواست های مادی نیاز به هنر وادبیات را نیز احساس می کنند. بدون تردید فراگیر شدن هنرهایی مانند شعر ، تئاتر ، موسیقی و ... در بخش های مختلف به امنیت روانی ، آرامش و ایجاد امید در میان شهروندان کمک موثری خواهد کرد. از این رو باید همت بلند گردانندگان این انجمن را ستود که در حد توان خود مسیرتوسعه فرهنگی را حتی در مناطق روستایی هموار می سازند. با توجه به مطالبی که بیان شد ، شایسته است از انجمن ادبی فانوس گلپایگان به عنوان باشگاه گفت و گوی شاعران و یک سازمان مردم نهاد فرهنگی (NGO) یاد کرد که از متن جامعه و مردم برخاسته و قادر است در نهادینه کردن فرهنگ در میان همشهریان ایفای نقش کند.
خاطرنشان می سازم که کانال تلگرامی انجمن فانوس گلپایگان به آدرس
بهترین و درعین حال ساده ترین راه برای آشنایی با فعالیت این نهاد فرهنگی است. با تقدیر از اعضای محترم انجمن ادبی فانوس و دست مریزاد به آنان و با امید به ثبات مدیریت این کانون فرهنگی ، ازخداوند متعال موفقیت هرچه افزون ترشان را مسئلت می نماییم.
لازم میدانم که برای تکمیل این نوشتار اشاره ای به گذشته های دور و نزدیک
گلپایگان از باب شعر و ادب فارسی داشته باشم و یاد و خاطره تمامی عاشقان فرهنگ و
ادب فارسی این دیار را یادآوری نمایم چرا که سرزمین گلپایگان مهد شاعرانی بوده است که بیش از ۹۰۰ سال قبل تا به امروز در
این سرزمین زاده گشته اند و آثارشان در منابع ادبی و مکتوبات تاریخی ثبت گردیده است
. کتاب ارزشمند"گلپایگان در آئینه تاریخ" تالیف شادروان "فیروز اشراقی"به معرفی
این عاشقان ادب و فرهنگ گلپایگان پرداخته که در ذیل اشاره ای به نام آنها شده است و
لازم است با مطالعه کتاب مذکور با آثار این شعرا آشنا گردیم
ابن ماکولا (از اهالی روستای ماکوله) که اشعاری به زبان عربی
دارد(سالهای۴۱۹تا۴۳۰ قمری) ، نجیب الدین جرفادقانی(اواخر قرن ششم)، ابواشرف ناصح بن
ظفر جرفادقانی از شعرای دوره سلجوقی ، میرزا علیخان گلپایگانی از شعرای اواخر دوره
صفویه، ملاسیری جربادقانی، عالی گلپایگانی، فضلی گلپایگانی ، بهرام
گلپایگانی،
میرحیدر شگونی گلپایگانی، گلشن گلپایگانی، میرعین علی گلپایگانی،
ملامهدی شعله گلپایگانی، اکبر جرفادقانی، امین گلپایگانی، خاشع گلپایگانی، جوری
گلپایگانی، محمد یوسفی گلپایگانی،حجابی گلپایگانی،عتابی گلپایگانی، ملاگنجی
گلپایگانی،یوسف گلپایگانی، کوسه گلپایگانی، قانع گلپایگانی،میراسماعیل گلپایگانی،
سراجای گلپایگانی،میرزاابراهیم گلپایگانی، مدهوش گلپایگانی، میرزا محمد آیت ،
مقبل گلپایگانی، میرزا علیرضا گلپایگانی،میرزا اجمد مخمور، محمدحسن احسن
گلپایگانی، محیط گلپایگانی،اسیری گلپایگانی،سیدمرتضی قتیل
گلپایگانی،سیدمحمدطایر گلپایگانی، شهپرگلپایگانی، محمدابراهیم گلپایگانی، سیدحسین
نظیر گلپایگانی، طائف گلپایگانی، ملا افسری وانشانی ، ملامحمدزمان گلپایگانی ،
سیدجمال الدین گلپایگانی، محمدباقر ادیب ، مداح صفائی گلپایگانی، امیری معظمی،
میرزا غلامحسین(پریشان) گلپایگانی، میرزا محمد اشراقی (اعتضاد) آیت اله ملامحمد
جواد صافی گلپایگانی، آیت اله شیخ علی صافی گلپایگانی، آیت اله آقا سیدمحمدحسن امام
جمعه، میرزا محمدباقر اعتماد پریشان، شهاب الدین لاهوتی، آیت اله حاج آقا ریحان
نخعی، محمد ادیب زاده، آیت اله شیخ لطف اله صافی گلپایگانی، حاج شیخ علی قرنی
گلپایگانی، حجت الاسلام حاج غلامحسین محمدی گلپایگانی،حاج ملامحمدحسن شهیدی، حاج
شیخ عباس صافی گلپایگانی، حاج آقا محسن صافی گلپایگانی، صبوحی جرفادقانی، حسن ادیب
زاده اشراقی،
عباس سرمدی گلپایگانی، و همچنین
از بانوان شاعره همچون "صاحب جان خانم جوادی" که دارای طبعی و ذوقی در شعر بوده
است و ده ها شاعر و شاعره دیگر از شهر عزیزمان که ذکر نام همگی در این مختصر نمی
گنجد در کتاب
مذکور از کمالات و آثارشان به اختصار و اغلب به تفصیل آمده
است
سرکار خانم "اکرم صدرایی"ازدیگر بانوان شاعره فرهنگی این سرزمین است که آثارش را به شکل مکتوب و در نرم افزارها و فضای مجازی مشاهده می کنیم و جهت زینت بخشیدن به این نوشتار یکی از فایل های صوتی ایشان را جهت استفاده شما دوستداران شعر و ادب خدمتتان تقدیم می داریم
همچنین شادروانان استاد حسن نوربخش ، استاداحمد جهانبخشی ، استاد جواد غیاثی، استاد محمد لاهوتی ،و همچنین آقایان ، استاد
محمد علی سعیدی و استاد ابوالقاسم طالبی ، و ... که رد پای آنان در بارور شدن
این جریان ارزشمند فرهنگی ، مشهود است ، به نیکی یاد کرده و باور داشته باشیم که
میراث ادبی این پیشکسوتان سرمایه بزرگی برای فرهنگ زادگاه ما به شمار می رود؛ زیرا
همانند سایرشاعران هرکدام به سهم خود " دنیا را به جای تفسیر، تسخیر نموده
اند." یاد و نام شان پاینده باد.
ای خزانهای خزنده در عروق سبز
باغ
کاینچنین سرسبزی ما پایکوبان شماست!
از تبارِ دیگریم و از بهارِ
دیگریم
میشویم آغاز ازآنجایی که پایانِ
شماست! شفیعی
کدکنی
جای خالی صدای گلپایگان در نمایشگاه مطبوعات
جامعه آگاه تر ، توسعه بیشتر و شعار
کمتر
شعار
بیست و سومین نمایشگاه مطبوعات
در روزگار تلگرام و اینستاگرام و سایر شبکه های ریز و درشت مجازی
، انتشار نشریه کاغذی آن هم در شهری مانند گلپایگان با کمبود نیروی انسانی علاقه
مند و آشنا به فعالیت مطبوعاتی و نیز امکانات محدود نظیروضعیت نامطلوب مالی ، فقدان
چاپخانه و ... کاری است کارستان
مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی در
یک جامعه دموکراتیک با کارکردهای اطلاع رسانی ، آموزشی ، نظارتی و سرگرمی نقش
برجسته ای در توسعه همه جانبه و پایدار کشور دارد ؛ زیرا بر مقوله دانایی به عنوان
بنیان توانایی در قرن بیست و یکم تأکید می ورزد. اگر بپذیریم که پیشرفت اقتصادی ،
اجتماعی و فرهنگی برای بهره مندی از امکانات مادی و معنوی به آموزش ، آگاه سازی و
آماده کردن افکار عمومی نیاز دارد ، در این میان نقش مطبوعات به عنوان یکی از
پارامترهای مهم توسعه فرهنگی آشکار می شود.
مهندس عباس عبدی روزنامه نگار و
پژوهشگر مسائل اجتماعی در ویژه نامه ای به مناسبت " هفته مطبوعات " نوشته است : "
مشکل جامعه ایران از زمانی آغاز گردید که الگوی پیشرفت بدون درک روشن از ابعاد
توسعه یافتگی و نهادهای ضروری آن به صورتی ناقص از جوامع غربی الگوبرداری شد. وقتی
رضا شاه پهلوی راه و راه آهن ساخت ، کارخانه وارد کرد و نهادهای اداری را سامان داد
و ...هرگز تصور نمی کرد که با بستن مطبوعات و سرکوب آزادی ها و آزادیخواهان و نیز
احزاب مستقل و ... آن اقدامات راه به جایی نمی برد.او گمان می کرد به تنهایی هرچه
اراده کند، تحقق می پذیرد و نیازی به حضور دیگران از طریق رسانه ندارد. البته این
ایده در کوتاه مدت ممکن است با مانعی مواجه نشود ؛ اما در بلند مدت و بزنگاه های
مهم عوارض خود را نشان می دهد. در شهریور 75 سال پیش بود که نتیجه نابخردی های رضا
خان روشن شد و ایران به اشغال متفقین درآمد و او بی سر وصدا راهی تبعید شد ، فقط به
این علت که کسی جرأت نداشت افکار و سیاست ها یا برنامه های رسمی او را نقد کند که
اگر چنین زمینه ای وجود داشت ، چه بسا ایران در دام دفاع از هیتلر نمی افتاد و کشور
اشغال نمی شد و ...البته این فقط یکی از نتایج آن استبداد بود. اگر آزادی و رسانه
های آزاد وجود داشت ، تعداد زیادی از سیاستمداران کارآمد به حاشیه نمی رفتند و حذف
نمی شدند و کشور خیلی پیش از آن در مسیر توسعه قرار می گرفت. مسأله ما این بود که
قدرت در ایران نمی دانست جامعه به همان اندازه که به راه ، کارخانه و اداره و...
نیاز دارد ، به آزادی ، مطبوعات و احزاب نیز نیاز دارد. این ها جداکردنی نیستند .
مثل این است که خودرو بخواهیم ؛ ولی ترمز نداشته باشد. به طور طبیعی وقتی سرعت گرفت
، تصادف و سقوط می کند. "
تردیدی نیست که فیس بوک ، توییتر و ... به عنوان یک رسانه و در قالب شبکه ای اجتماعی ، در تحولات مختلف دنیای کنونی موثرند و یا سایتی چون ویکی لیکس ناگهان با افشای حجم زیادی از اخبار سری و فوق سری در دنیای رسانه ای منفجر می شود ؛ اما با وجود چنین رسانه هایی هنوز هم شهروندان آمریکایی بیشتر مایلند تا اخبار مورد علاقه خود را از روزنامه هایی چون " واشنگتن پست " ، " نیویورک تایمز " و "یو اس تودی " بخوانند و فرانسوی ها و انگلیسی ها در کنار گستردگی خبرگزاری های " فرانس 24" و " رویترز" ، تمایل دارند هر روز " لوموند " و " گاردین " مطالعه کنند. وجه تمایز شبکه های اجتماعی با رسانه های چاپی این است که مطبوعات به دلیل برخوردار بودن از صاحب امتیاز و مدیر مسئول و یک سازمان رسانه ای با مجوز رسمی از سوی دولت ها فعالیت می کنند. علاوه بر آن رسانه های چاپی دارای شناسنامه ای هستند که نشان دهنده خط فکری و گرایش آن هاست. به همین دلیل روزنامه ها منبعی موثق و اطمینان بخش برای اخبارهستند و مورد استناد قرار می گیرند. ؛ اما در شبکه های اجتماعی هرکسی در هر لحظه هرچه به ذهنش خطور کرد ، بدون این که صحیح باشد و تحلیل و تفسیری مناسب از آن ارائه شود ، منتشر می کند که این مورد یکی از مهم ترین آسیب ها و نقاط ضعف شبکه های اجتماعی در مقابل وسایل ارتباط جمعی به شمار می رود. در حال حاضر با توجه به گستردگی و فراگیر بودن شبکه های اجتماعی توجه به شمارگان روزنامه ها در نقاط مختلف دنیا جالب توجه است .
بر اساس آخرین آمار
انجمن جهانی روزنامه ها (WAN) ، روزنامه های " یومیوری شیمبون" با بیش از 14میلیون
تیراژ ، " آساهی شیمبون " با بیش از 12 میلیون تیراژ ، ماینچی شیمبون " با بیش از 5
میلیون و پانصد هزار تیراژ، " نیهون کیزای شیمبون " با بیش از 4 میلیون و ششصد هزار
تیراژ ، و " چونیچی شیمبون " با بیش از 4 میلیون و پانصد هزار تیراژ از کشور ژاپن
رتبه اول تا پنجم روزنامه های پرتیراژ دنیا را در اختیار دارند و در میان یک صد
روزنامه پرتیراژ جهان 19 روزنامه فقط متعلق به کشور ژاپن است. آمار بالا گویای این
موضوع است که ژاپنی ها اهمیت مطبوعات در توسعه پایدار را به درستی دریافته اند.
ششمین روزنامه پرتیراژ دنیا یعنی " بیلد " با بیش از سه میلیون و هشتصد هزار متعلق
به آلمانی هاست و انگلیس ، چین و آمریکا هر کدام به ترتیب صاحب 15 ، 14 و 9 روزنامه
در لیست یکصد روزنامه پرتیراژ دنیا هستند. و جالب است بدانیم کشوری در حال توسعه
مانند تایلند با روزنامه ای در حد یک میلیون و 200 هزارتیراژ ، در رتبه 43 قرار
دارد و مصر با روزنامه " الاهرام " با 900 هزار تیراژ در رتبه 64 جا خوش کرده است.
نکته در خور توجه این است که دولت ژاپن به روزنامه " " یومیوری شیمبون " به عنوان
پرتیراژترین روزنامه جهان که به وسیله جامعه کارگری این کشور و کاملاً خصوصی اداره
می شود ، یارانه های بالایی پرداخت می کند ؛ به طوری که در جریان زلزله مهیبی که
اخیراً گریبان این کشورپیشرفته را گرفت ، کمک های دولت ژاپن به این روزنامه نه
تنها کاهش نیافت ؛ بلکه بیشتر هم شد تا بتواند بهتر و وسیع تر نقش اطلاع رسانی خود
درمدیریت بحران را ایفا کند وآرامش بخشی بیشتری درمیان شهروندان ژاپنی داشته
باشد.
در چنین وضعیتی جایگاه مطبوعات محلی نسبت به نشریات ملی به مراتب مهم تر است ؛ زیرا با دغدغه های کمتر نسبت به مسائل کلان سیاسی و بدون الگو گرفتن از نشریات سیاسی و پرهیز از تریبون شدن برای دولتمردان ، با پوشش دادن به مسائل بومی و فرهنگی قادرند سطح تعاملات انسانی را در زادگاه خود افزایش دهند. ارتباطات انسانی به تقویت سرمایه اجتماعی که مضمون اصلی آن اعتماد سازی ، مشارکت جویی و مسئولیت پذیری است ، کمک کرده و راه توسعه محلی را هموار می سازد. بر همین اساس صاحب نظران ارتباطات اجتماعی بر این باورند که این دوران عصر رسانه ها و مطبوعات محلی است. استاد روزنامه نگاری سایبر آقای" شوکا " تعبیر زیبایی در مورد تفاوت رسانه های ملی با رسانه های محلی دارد. او می گوید : " رسانه های ملی و سراسری با تلسکوپ به مسائل نگاه می کنند ؛ اما رسانه های محلی با میکروسکوپ"، به این مفهوم که رسانه های محلی باید به مسائل ریز جامعه بپردازند و بدانند که پرداختن به موارد کوچک ( محلی ) برای شهروندان اثربخشی و تأثیرگذاری بیشتری به همراه دارد. خوشبختانه یکی از پرفروغ ترین بخش های نمایشگاه مطبوعات را در هر سال " مطبوعات محلی " تشکیل می دهد که بازتاب دهنده " تنوع فرهنگی " در سرزمین پهناور ایران است. برای بنده به عنوان دانش آموخته رشته علوم ارتباطات اجتماعی بسیار شیرین و دلپذیر بود که استان محرومی مانند کهکیلویه و بویر احمد دارای 5 روزنامه ملی با مجوز انتشار سراسری می باشد و یا استان کردستان از نشریات متنوعی با زبان کردی برخوردار است و ... علاوه بر آن دامنه انتشار روزنامه های سراسری استانی که قبلاً به روزنامه های خراسان و قدس محدود می شد، به سایر استان ها نیز کشیده شده و همزمان در تهران و مراکز استان چاپ و توزیع می گردد. از این رو اعتقاد دارم که نمایشگاه مطبوعات تجلی جامعه ای چند صدایی است که به همه قومیت ها مجال عرض اندام می دهد تا آثار فرهنگی و معنوی خود را در حوزه عمومی نمایشگاه در معرض دید مشتاقان قرار دهند.
در شرایطی که با وجود شبکه های مجازی اقبال مخاطب به روزنامه رو به افول است ، نمایشگاه مطبوعات می تواند بستری برای رقابت سالم بوده و موجب شود تا خبرنگاران در استان های مختلف به این نتیجه برسند که می توانند با وحدت در کنار یکدیگر به خدمت بپردازند و گام های بعدی را در امر اطلاع رسانی محکم تر بردارند. البته کاهش رو به فزونی مخاطبان مطبوعات در کشور ما را باید به عنوان یک ضایعه فرهنگی قلمداد نمود. شمارگان 900 هزاری تمام روزنامه های ایران در حد شأن و منزلت ملت بزرگ ما با آن سابقه فرهنگی و تمدنی درخشان نیست و جای بسی تأسف است که مردم و بخصوص جوانان نخواسته یا نتوانسته اند مدیریت مناسبی را بین استفاده از شبکه های اجتماعی مانند تلگرام ، اینستاگرام با مطبوعات به وجود آورند. اگرچه کاستی های زیادی هم در محتوی نشریات موجود است که مخاطب جستجوگر و فعال را ممکن است ناخشنود و سرخورده سازد ؛ اما به نظر بنده تنوع و تکثر دیدگاه ها به طور نسبی در شرایط کنونی در مطبوعات ما فراهم گردیده است.
با توجه به موارد بالا ، تیراژ دوهزارتایی هفته نامه " صدای گلپایگان " را باید به فال نیک گرفت و همت بلند جناب آقای حبیب الله حاج نوروزی مدیر محترم این رسانه و همکارانشان را باید ستود. خدای بزرگ را سپاسگزاریم که استقبال همشهریان از این نشریه رو به فزونی است. از فرهیختگان زادگاه مان که بحمدالله تعدادشان قابل توجه است ، انتظار می رود با تهیه گزارش و مطالب علمی ، اخلاقی ، فرهنگی و ... بر غنای این نشریه و سایت مردمی " آخاله " که ویترین مناسبی برای افتخارات گلپایگان است و نیز سایر رسانه های محلی شهرمان بیفزایند. در نمایشگاه مطبوعات جای "صدای گلپایگان " خالی بود.امیدوارم سال های آینده شاهد حضور شکوهمند آن در این عرصه باشیم. جا دارد از توزیع کنندگان هفته نامه " صدای گلپایگان " هم صمیمانه تشکر نماییم که سهم بسزایی در انتشار خرد و آگاهی دارند.
دکتر حسینعلی افخمی دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی و استاد ارتباطات بر این باور است که بهترین نمایشگاه مطبوعات دکه های روزنامه فروشی است و دکه داران می توانند با جاذبه های اخلاقی و انسانی مردم را به سوی مطالعه مطبوعات سوق دهند. خوشبختانه جناب آقای آقا نصیری و همکاران شان در دکه مطبوعاتی سه راه آیت الله طالقانی از چنین روحیه ای برخوردارند. از خداوند متعال توفیق روزافزون ایشان را در نشر اکسیر حیات بخش دانایی و فرهنگ مسئلت می نماییم. با عنایات حضرت باریتعالی اینجانب نیز از نعمت وجود دکه داران با صفا و با ظرفیت در محله مان در تهران برخوردارم. چند سال است که جناب آقای سهراب فیض اللهی چهره با مرام و دوست داشتنی اهل اردبیل و همکارش هر روز صبح با آغوش باز پذیرای حضور علاقمندان و از جمله بنده در دکه مطبوعاتی خود می باشد. با توجه به لزوم انتخاب نشریات در مواردی تا یک ساعت در سایه درخت باروری که بر فراز دکه ایشان قرار دارد، اغلب مجله ها و روزنامه ها را ورق می زنم تا نشریاتی را که دارای مطالب خواندنی برای طرح در کلاس های درس و یا نگاشتن مقاله ها مناسب می باشند ، انتخاب نموده و خریداری نمایم.علاوه بر آن توقف کوتاه و بلند مشتری های مطبوعات و اظهار نظرهای آنان در مقاطع زمانی نظیر برگزاری انتخابات ، شهرآورد فوتبال تهران ، اظهار نظر دولتمردان داخلی و خارجی در زمینه های گوناگون و ...جذابیت های خاصی ایجاد می کند. روزهایی که در تهران حضور ندارم ، هرنشریه ای را که سفارش دهم با وسواس و دقت کنار گذارده و پس از بازگشت به تهران تحویل می دهد. این ویژگی های اخلاقی تحسین برانگیز نعمتی است که باید قدردان آن بود ؛ زیرا نمادی از وجود سرمایه اجتماعی است. با آرزوی موفقیت برای همه خدمتگزاران فرهنگی این مرز و بوم در پایان جمله ای از "ژاک موسو" در کتاب فرهنگ جمعی را بازگو می نمایم: " اشتباه است اگر گفته می شود هر ملتی لایق حکومتی است که دارد ؛ بلکه باید گفته شود هر ملتی لایق مطبوعاتی است که دارد."
طبیبان
دوّار
شیوه های تبلیغات مذهبی به اقتضای زمان
هر نفس نو میشود دنیا و
ما
بیخبر از نو شدن اندر
بقا
عمر همچون جوی نو نو
میرسد
مستمری مینماید در
جسد "
مولوی "
انتخاب این
موضوع از دیدار اینجانب با حضرت حجة الاسلام والمسلمین علی اکبر بیاتی امام جماعت
وقت روستای نیوان سوق در تابستان سال 1396 سرچشمه گرفت. زمان کوتاهی که هردو
منتظرملاقات با رئیس آموزش و پرورش گلپایگان بودیم ، در باره تعامل روحانیت با مردم
به گفتگو پرداختیم. وقتی آقای بیاتی نوع ارتباط خود با جوانان را درراستای تبلیغ
معارف اسلامی مطرح ساخت ، دریغم آمد به آسانی از کنار آن عبور کنم ؛ از این رو
تصمیم گرفتم ابتکار تعدادی از روحانیون جوان را دربرخی ازنقاط کشوربه منظورایجاد
رابطه دوسویه با اقشار مختلف جامعه با تأکید برعملکرد ایشان مطرح وبا ذکر نمونه
هایی ، شیوه تبلیغات مذهبی روحانیان دوران گذشته و حال حاضر را مورد بررسی قرار
دهم.
برای این منظور دفتر زندگی دوره نوجوانی خود را در رابطه با مقوله تبلیغات دینی بازخوانی نموده و مقدمه این مقاله قرار می دهم. اگرچه از ایام کودکی با منبر و روحانیت آشنا و مأنوس بوده وهنوزهم در شب های دهه اول ماه محرم و شب های عزیز قدر و ... پای ثابت مستمعان منبری ها هستم ، اما خاطرات پیوند با مبانی اسلامی از طریق تعامل موثر با دبیران را در سه سال اول دبیرستان (1349 تا 1351)، از یاد نبرده ام. در سال های یاد شده دبیران مسلمان با راه اندازی انجمن اسلامی سعی بلیغی در ترویج مبانی اسلام می نمودند. در آن مقطع زمانی کمتر به موضوع انقلاب اسلامی و مبارزه با رژیم شاهنشاهی پرداخته می شد و بیشتر اثبات حقانیت مکتب اسلام مورد توجه بود. روزهای دوشنبه هر هفته از ساعت 13الی 14 ( یک ساعت قبل از شروع کلاس های بعدازظهر) در سالن های اجتماعات دبیرستان های پهلوی (سابق) و فردوسی (سابق) توسط یکی از دبیران ، سخنرانی مذهبی با عنوان مشخصی ایراد می شد. علاوه بر سخنرانی دبیران ، معمولاً در فواصلی معین از طریق ضبط صوت های ریلی که تعداد اندکی از مردم در اختیار داشتند ، سخنرانی های مرحوم فلسفی به عنوان خطیب توانای آن زمان در جمع دانش آموزان پخش می گردید.
یک بار هم از این طریق مخاطبان، شنونده یکی از سخنرانی های مرحوم راشد تربتی بودند. ( در آن زمان هنوز ضبط صوت با نوار کاست وارد بازار نشده بود) البته این تجمع پس از دبیرستان ها به مسجد مرحوم عموکرم انتقال یافت و هر هفته با ابتکاروخلاقیت دانش آموزان برنامه های متنوع مذهبی که در نهایت به سخنرانی ختم می گردید، اجرا می شد.
هم در دبیرستان ها و هم در مسجد مرحوم عموکرم استقبال شایان توجهی از سوی دانش آموزان به عمل می آمد. بدون تردید در زمینه ترویج و نهادینه ساختن دین در ذهن و ضمیر مردم ، سخنرانی از طریق منبر و ...کارآمدترین شیوه تبلیغ بود. علاوه بر آقای فلسفی نام شهید مرتضی مطهری و شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد نیزبه عنوان خطیبان توانا در میان اقشار تحصیلکرده بر سرزبان ها بود. از سوی دیگر مرحوم شیخ احمد کافی در میان عامه مردم جایگاهی ویژه داشت. فراموش نکنیم که تا آن زمان هنوز شادروان دکتر علی شریعتی پا به صحنه نگذاشته بود و چهره های مبارزی مانند آیت الله سید علی خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی درگیر مبارزه با رژیم شاهنشاهی درزندان یا درتبعید بودند. البته افراد سخنوردیگری مانند مرحوم فخرالدین حجازی و ... هم در محافل دانشگاهی به ایراد سخن می پرداختند ؛ اما واقعیت این است که اگر در دوران گذشته منبر و سخنرانی ، به تنهایی برای تبلیغ کافی و وافی به مقصود بود ، این شیوه تبلیغ در حال حاضربه دلایل متعدد ازجمله سرعت بالای تغییرات اجتماعی ، شتاب تحولات و فراگیر شدن فن آوری های نوین ارتباطی و ... شرطی لازم ؛ اما ناکافی است. در شرایط کنونی ضروری است روحانیان فرمایش مولای متقیان حضرت علی (ع) را نصب العین قرار دهند که در توصیف رسول گرامی اسلام (ص) فرمود : " طبیبُ دوّار بطّبه " – در حقیقت پیامبر اعظم بر خلاف طبیبان و پزشکانی که با جسم فیزیکی مردم در ارتباط اند و در مطب و محل کار خود به انتظار مریض می نشینند تا بیماران به آنان مراجعه کنند ، خودشان به سراغ بیماران می روند. به بیان دیگر ایشان برای انجام رسالتشان که درمان بیماری روح و جان مردم است ، به میان آنان رفته و با اقدام وعمل خود راهنما و الگوی زندگی شان می شدند . در این زمینه ذکردو نمونه برجسته از عملکرد تبلیغاتی حضرت حجة الاسلام والمسلمین حسینعلی راشد تربتی و مرحوم علامه محمدتقی جعفری خالی از لطف نیست.
آقای
راشد در سال های اولیه تبلیغ در دوره زمامداری رضا شاه یک سال واعظ محبوب اصفهان
بود تا این که پس ازمنبر روز نوزدهم ماه مبارک رمضان (اواخر سال 1314) ایشان را به
شهربانی فراخوانده و به او گفتند : " شب گذشته یک ساعت پس از نیمه شب با تلگراف
رمزاز کاخ سلطنتی اعلیحضرت همایونی دستور دادند تا اطلاع ثانوی از شما در شهربانی
پذیرایی کنیم. راشد به زندان انفرادی رفت و 75 روز در گوشه زندان بی خبر از دنیای
خارج به سر برد. البته تلاش های مردم سبب شد که راشد از زندان آزاد شود و به مدت
15ماه تا سال 1316 در اصفهان به حالت تبعید به سر برد.
پس از آن راشد در تهران کتاب " دو فیلسوف شرق و غرب " (
صدرالمتألهین و انیشتین ) رانگاشت. با انتشار این کتاب به نویسندگی دل سپرد و مقاله
های زیادی درمطبوعات ایران منتشر ساخت. در گیر و دار سال تأسیس رادیو ایران (1319)
مصادف با شب عاشورا ، یکی از کسانی که به مراتب فضل و دانش راشد آشنا بود، ایشان را
معرفی می کند. شب عاشورا آقای راشد 15 دقیقه به طور زنده از رادیو ایران در باره
اهداف قیام امام حسین (ع ) سخن می گوید که مورد توجه مردم قرار می گیرد. پس از آن
سخنرانی های ایشان در شب های جمعه تا سال 1357به مدت 38 سال از ساعت 20 تا 21 پخش
می شد. چند نکته در باره سخنرانی های آقای راشد قابل توجه است. اولاً او در این مدت طولانی یک سخن سست مبتنی بر احساسات بیان نکرد
و تمام سخنرانی های ایشان معقول و متکی به قرآن و اخبار صحیح و گفتار دانشمندان
بود. ثانیاً شنوندگان سخنان آقای راشد نه فقط شیعیان و اهل تسنن ، حتی مسیحیان و
تابعین سایر ادیان هم بودند. ثالثاً آقای راشد در تمام عمر خود حتی برای یک بار روی
منبر و در سخنرانی های خود از شخصی با عنوان تعریف و تمجید نکرد و معتقد بود در
سخنرانی مذهبی باید در باره حقایق دینی و اخلاقی بحث شود. مرحوم دکتر محمد خوانساری
استاد برجسته فلسفه و منطق دانشگاه تهران در این مورد می نویسد:
" رأس ساعت 20 (
هشت بعد ازظهر ) روزهای پنجشنبه مردم کوچه و بازار جلو قهوه خانه یا مغازه ای که
رادیو داشت ، تجمع می کردند تا سخنان آقای راشد را بشنوند. قدرت بیان و انتخاب
موضوع ها ی متنوع در حوزه های اخلاقی و اجتماعی موجب شد تا مردم ایران ، عراق ،
پاکستان و سایر فارسی زبانان ، دلبسته سخنان ایشان شوند. روایت حضرت حجة الاسلام
والمسلمین سید محمود دعایی در مورد مرحوم راشد شنیدنی است. او به نقل از یک کارشناس
باسابقه شهرداری در جشن هزارمین نشست شهر کتاب اظهار داشت :
" قبل از انقلاب در سال های دور ( دهه 40-30 شمسی) رژیم پهلوی
می خواست برخی از خانه های پیرامون ساختمان مجلس شورای ملی (سابق) را در میدان
بهارستان خریداری و خراب کند. قیمت کارشناسی شده هر خانه با ارسال نامه ای به مالک
ابلاغ شد تا هرکس اعتراض دارد، اعلام کند و هرکس موافق است ، بهای خانه خود را
دریافت کرده و ملک مزبور را به دولت واگذار نماید. هیچ کس اعتراض نکرد جز آقای راشد
که خانه ایشان هم در محدوده این طرح قرار داشت ! اعضای کمیسیون رسیدگی کننده به
اعتراض ها با پیش داوری و ابراز تأسف تشکیل جلسه دادند و آقای راشد را برای توضیح
فراخواندند. پیش از ورود او هریک از حاضران و از جمله یکی از همکاران که یهودی بود،
با زبان طنز و متلک گفتند که ما از همه توقع پول پرستی داشتیم جز از کسی که ادعای
روحانیت و بی اعتنایی به مادیات دارد ؛ در چنین مواقعی است که معلوم می شود چه کسی
اهل حرف و چه کسی اهل عمل است و ...آقای راشد در زمان تعیین شده آمد و با سلام و
احوال پرسی نشست .
همه ساکت شده بودند تا علت اعتراض را از زبان ایشان بشنوند و
چه بسا خودشان را آماده کرده بودند تا این منادی معنویت و روحانیت را به سختی توبیخ
و تحقیر کنند ؛ اما سخنان راشد کاملاً خلاف پیش بینی بود! وی گفت : "من این خانه را
به فلان مبلغ خریده ام ؛ اکنون سال ها گذشته و کهنه شده است. مبلغی که کارشناس شما
برای خریدنش پیشنهاد کرده و مورد پذیرش قرار گرفته و آماده پرداخت است ، زیادتر از
ارزش خانه من است ؛ چون این مبلغ را از اموال عمومی پرداخت می کنید، نمی توانم
اضافه بهای آن را قبول کنم؛ لذا تقاضا دارم که متن نامه ابلاغ شده را اصلاح
فرمایید." پس از توضیحات آقای راشد حالت انفعال و شرمندگی خاصی به همه دست داد.
مهندس همکارمان که یهودی بود ، در حالی که بهت زده نگاه می کرد واشک در چشمانش
حلقه زده بود ، از جا برخاست و آقای راشد را در آغوش گرفت و عذرخواهی کرد. راشد با
تعجب پرسید : " مگر چه شده است؟ " همکار ما در پاسخ به اطلاع رساند که اعضای
کمیسیون قبل از ورود ایشان به جلسه در باره او چگونه قضاوت کرده اند و چه نسبت های
ناروایی را بر زبان آورده اند و آن گاه گفت : " راشد عزیز ! اگر تو مبلغ اسلام هستی
، من تحت تأثیر عمل شما قرار گرفتم "و از آن تاریخ مسلمان شد. روانش شاد و یادش
گرامی باد.
اکنون که شما خواننده محترم این مقاله در جریان صداقت و
پاکدامنی این اسوه اخلاق قرار گرفتید ، جا دارد نمونه دیگری ازاخلاص را از چهره
پرافتخار جهان تشیع علامه محمد تقی جعفری روایت کنم. حضرت حجة الاسلام والمسلمین
دکترناصر رفیعی که برای اکثر مردم نام آشناست ، طی یک سخنرانی به مناسبت میلاد
خجسته رسول گرامی اسلام (ص) در سازمان تحقیقات ، آموزش و ترویج کشاورزی به نقل از
دکتر محمد رضاهاشمی گلپایگانی وزیر علوم ، تحقیقات و فن آوری چهارساله دوم ریاست
جمهوری شادروان آیت الله هاشمی رفسنجانی بیان داشت که در زمان صدارت ایشان ، وزارت
علوم برای ساختن یک مجتمع بزرگ علمی با معمار و ناظر ایرانی ، از یک گروه کارگران
افغانی دعوت به همکاری می نماید. این گروه که اهل تشیع بودند ، در قرارداد تنظیم
شده یکی از شرط های خود را برپایی مراسم عزاداری طی دهه اول ماه محرم در مکان مجتمع
ذکر می کنند که مورد توافق قرار می گیرد. ایام عزاداری که فرا می رسد یک شب آقای
وزیر به طور اتفاقی یا با قصد کنجکاوی به مراسم عزاداری آنان می رود و مشاهده می
کند که کارگران خسته افغانی توأم با خواب آلودگی پای سخنرانی روحانی نشسته اند.
دکتر هاشمی گلپایگانی شباهت عجیبی بین سخنران مجلس با علامه جعفری مشاهده می نماید
تا این که با کمی دقت یقین حاصل می کند او خود علامه است!! در پایان سخنرانی شگفتی
خود را از حضورایشان وایراد سخن در این جمع بیان می کند. علامه جعفری می گوید : "
منتظر تاکسی بودم ؛ دو نفر از این کارگران نزد من آمدند و برای سخنرانی دهه اول
محرم دعوت به عمل آوردند. از آنجا که احساس کردم عمل آنان خالصانه و برای رضای
خداوند متعال و از سرارادت به سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع ) می باشد ، بی
درنگ پذیرفتم. رحمت و غفران بی انتها بر روح بزرگش که با آن مرتبه بالای علمی این
گونه در مقابل اخلاص و نیت پاک بندگان خدا تسلیم می گردد. خوشبختانه چنین رویکردی
در کشور در حال فراگیر شدن است که به طور اختصار به چند نمونه اشاره می
کنم.
-
اولین حرکت با چنین رویکردی را روحانیان در رمضان سال 1390 در ایستگاه های مترو
تهران ایجاد نمودند. در هر ایستگاه یک یا دو روحانی در مکانی مناسب استقرار یافته
بودند و انبوه مراجعه کنندگان بخصوص بانوان با اشکال مختلف حجاب و... برای پرسش
مسائل شرعی و ... صف می کشیدند.
اینجانب در همان زمان که با دانشجویان یکی از
مراکز دانشگاهی درس "روش تحقیق در علوم اجتماعی " داشتم ، از آنان خواستم که
پرسشنامه تنظیم شده در باره این موضوع را نزد آقایان روحانی برده تا به سوُالات
پاسخ دهند و پس از جمع آوری به تجزیه و تحلیل بپردازند. نتایج به دست آمده نشانگر
آن بود که اغلب مراجعه کنندگان ( به ویژه جوانان ) روحانیت را امین خود دانسته و در
کناردریافت پاسخ مسائل شرعی ، دررابطه با معضلات و بحران های حادث شده در زندگی نیز
،مشاوره می خواستند.
جالب توجه این که در نواحی مختلف تهران سوالات متفاوتی
وجود داشت ؛ به عنوان مثال در مناطق غرب و شمال تهران اغلب شبهاتی که از برنامه
های ماهواره ای در اذهان بود ، در میان گذاشته می شد ؛ ولی در مناطق جنوب و شرق
بیشتر مسائل شرعی مطرح می گشت.هم اکنون دامنه حضور روحانیون به پارک ها وسایر اماکن
عمومی نیز کشیده شده است.تا آنجا که بنده مشاهده کرده و دقیق شده ام ، این آقایان
که در مواردی خانم های طلبه ( مبلغان زن ) در کنارشان هستند ، کوچک ترین دخالتی
درامورخصوصی مردم نداشته و با اشتیاق پاسخگوی سوالات بوده و با آنان به مشاوره می
پردازند.
- مدرس حوزه علمیه شهرستان دهدشت استان کهکیلویه و بویراحمد برای
تبلیغ ، از ژانر ( سبک ) " قصه گویی " استفاده می کند . او با طرح درس مبتنی بر
پرورش خلاقیت ، انشاء درس داده و کلاس های هنر و بازی راه اندازی می کند. پای پدر و
مادرهای روستایی را به دنیای قصه ها باز کرده و در پارک و خانه کنار بچه ها و
بزرگترها داستان می خواند و بر این باوراست که هنوز اهمیت قصه خوانی برای کودک و
نوجوان بین مردم جا نیفتاده و آن را یک امر فانتزی تلقی می کنند؛ در حالی که راه
ارتباط با بچه ها سخنرانی و نصیحت نیست ؛ بلکه کتاب خوانی و قصه گویی است.
(خبرگزاری مهر -13 خرداد ماه 1396)
- روحانی دیگری که با ایده همراهی معنوی با مردم ، در
ایام تابستان در ساحل بابلسر روش های متفاوت سبک زندگی ایرانی – اسلامی را تبلیغ می
کند ، اعتقاد دارد که " فضای تبلیغاتی " تغییر کرده است و دیگر نمی توان انتظار
داشت اکثرمردم درمسجد وهیأت حضورداشته باشند. اوبا کمک 30 تن از طلبه های جوان " سه
شنبه های تمیز " را راه انداخته اند و با لباس روحانیت به همراه مردم ، ساحل را از
زباله ها پاک می کنند. او می گوید : " ما باید با عمل خود نشان دهیم که چه کاری خوب
و چه کاری زشت است." دریا یک نعمت الهی است و در قرآن 41 بار اسم آن آمده است. خدا
که مظهر زیبایی است ، این دریا را هم آن قدر زیبا آفریده که نباید اجازه دهیم این
زیبایی خدشه دار شود. (روزنامه همشهری 20 شهریور 1396)
- جالب
تر از موارد بالا تصویری از یک روحانی در حال تشویق بازیکنان در ورزشگاه آزادی است
که حضورش در میان هواداران تیم تراکتورسازی تبریز واکنش های مثبتی را داشته است.
این طلبه تبریزی در یک مصاحبه می گوید : " حرف من این است که تا چه زمانی باید
روحانیون در مسجد و هیأت ها بنشینند و منتظر ملاقات با مردم باشند؟ این بار سعی
کردم به عنوان یک روحانی پا پیش بگذارم ." او که برای تشویق تیم محبوب خود رنج سفر
از تبریز به تهران را برخود هموار کرده بود ، می گوید : " وقتی وارد استادیوم آزادی
شدم ، با شعار " حاج آقا خوش آمدی " مورد تشویق تماشاگران قرار گرفتم. او در ادامه
افزود : " از روحانیون دیگر نیز دعوت می کنم به ورزشگاه بیایند و مطمئن باشند که
تأثیر مثبتی در جو میدان های ورزشی دارند." این روحانی علاقمند به فوتبال خاطرنشان
ساخت در بازی تیم های استقلال و تراکتورسازی ( مسابقات لیگ برتر) ، جوانان نزد من
آمدند و سوُال های دینی پرسیدند. درشبکه های اجتماعی هم که نگاه می کنم ، 90 درصد
کامنت ها مثبت است. شاید این کار تا چند سال قبل خوب به نظر نمی رسید؛ اما باید
متناسب با اقتضای زمان تبلیغ کنیم و ... (روزنامه شهروند 23 مرداد ماه 1396-صفحه
14)
- در
همین راستا به کنشگری حضرت حجهُ الاسلام و المسلمین جناب آقای بیاتی در روستای
نیوان سوق می پردازم. پس از آن مواجهه اتفاقی با ایشان در آموزش و پرورش ، از بنده
دعوت به عمل آمد تا در برنامه تفریحی دانش آموزان آن روستا در پارک جنگلی گلپایگان
که آقای بیاتی نیز حضور داشتند ، شرکت کنم. در طی آن روز شاهد بودم که دانش آموزان
مانند پروانه دور شمع وجود ایشان حلقه زده و ارتباطی بسیار صمیمانه و عاشقانه بین
آنان برقرار است. علاوه بر انجام فریضه نماز ظهروعصر که با نظم برگزار شد، مسابقه
طناب کشی ، تیراندازی با تفنگ ساچمه ای به قصد نشانه گیری یک هدف ، مسابقه معلومات
عمومی و مسائل مذهبی و در کنار آن آموزش های زیست محیطی و توجه به پاک سازی محیط
ونهادینه ساختن تعاون و کار گروهی هنگام ناهار، از جمله مشاهدات اینجانب در آن روز
بود. آقای بیاتی دانش آموزان را با نام کوچک صدا می کرد که با این روش صمیمیت میان
خود و آنان را مضاعف می ساخت.
ایشان از ژانر مسابقه برای پیشبرد اهداف استفاده می کرد. بدیهی است مسابقه ای که در بطن آن رقابت سازنده وجود داشته باشد ، در رابطه با تبلیغ اثربخش می باشد. افراد موفق در مسابقه با بلیط شنا در استخر گلپایگان تشویق می شدند و ...این روحانی علاقه مند با بچه ها فوتسال بازی می کند ؛ با آنان برای شنا به استخر می رود ؛ هدایت آنان را در سفرهای زیارتی و سیاحتی عهده دار می شود و بخصوص در زمینه حفاظت از محیط زیست با ایجاد فضایی از همدلی سنگ تمام می گذارد.
از موارد جالب توجه آن روز خاطره انگیز، این
بود که آقای بیاتی در یک لیوان یک بار مصرف به اندازه چند سانتیمتر مکعب آب ریخت و
از یک دانش آموز درخواست کرد با آن میزان آب بسیار کم و محدود وضو بسازد. آن دانش
آموز هم با همان مقدار آب ، وضویی کاملاً صحیح گرفت و از ایشان جایزه دریافت کرد.
از این طریق روحیه قناعت و مصرف بهینه آب نیز در آنان نهادینه می گردد. بدیهی است
با این تعامل سازنده حرف و سخن آقای بیاتی مانند آب حیات به کام تشنه نوجوانان و
جوانان ، گوارا می شود. بی جهت نیست که دانش آموزان سابق که زمانی در مدار جاذبه
ایشان قرار داشتند ، و اکنون در دانشگاه ها یا ... حضور دارند ، در ایام تعطیلات
وبازگشت به روستا سراغ او می روند.
جناب آقای میثم عظمتی کارشناس محترم امور
کتابخانه های شهرستان گلپایگان و یکی از جوانان علاقمند روستای نیوان سوق که با
آقای بیاتی همگام و همراه است ، به اینجانب گفت : " یکی از ویژگی های برجسته آقای
بیاتی عمل به وعده هاست ؛ به گونه ای که اگر با دشوارترین مسائل نیز دست به گریبان
باشد ، از قول و وعده ای که به بچه ها داده است ، سرباز نمی زند." به اعتقاد بنده
تنها همین یک مورد می تواند بهترین تبلیغ برای جذب جوانان و روی آوری آنان به اسلام
باشد.
اگر بخواهیم دلیل شرکت گسترده نوجوانان و جوانان را در مراسم نماز جماعت
روستای "نیوان سوق " بدانیم ، باید عملکرد آقای بیاتی را مورد بررسی قرار
دهیم.
تا آنجا که اطلاع دارم ، چند روحانی دیگر در سطح شهر و روستاها کم و
بیش این روش تبلیغی را که با عمل همراه است ، پیشه خود ساخته اند. درعین حال
عملکرد آقای بیاتی می تواند الگوی دست یافتنی برای سایر روحانیان
باشد.
از خداوند متعال برای این روحانی خوش فکر و
متعهد که هم اکنون دامنه فعالیت خود را به دبیرستان شهید ترابی گوگد گسترده است ،
توفیق روزافزون مسئلت داریم.
ای
خدا ای قادربی چند و چون
واقفی بر
حال بیرون و درون
ای خدا ای فضل تو
حاجت روا
با تو یاد هیچکس نبود
روا
این همه گفتیم لیک اندر بسیج
پروفسور مریم میرزاخانی اسطوره یا
الگو؟
برگ هایی از دفتر حیات علمی نابغه ایرانی
گمان مبر که به پایان رسید کار
مغان هزار باده ی ناخورده در رگ تاک
است
چمن خوشَ ست ولیکن چو غنچه نتوان زیست
قبای زندگی اش از دم صبا چاک است
اگر ز رمز حیات آگهی،
مجوی دگر دلی که از خلش ِخار آرزو پاک
است
به خود خزیده و محکم چو کوهساران زی
چو خس مزی که هوا تیز و شعله بی باک
است
اقبال لاهوری
آلبرت انیشتین در یادبود درگذشت
ماری کوری نوشت: " در این موقع که شخصیت پرعظمتی همچون ماری کوری به پایان عمر خود
رسیده است ، جای آن دارد که فقط به یادآوری خدمات او به بشریت اکتفا نکنیم . خصال
اخلاقی شخصیت هایی چنین برجسته شاید برای یک نسل و برای جریان تاریخ ، بسی مهم تر
از دستاوردهای صرفاً علمی و فکری آنان باشد." امروز دانشمندان نقشی سرنوشت ساز در
جامعه بشری ایفا می کنند و این میزان تأثیرگذاری ، ما را از تأمل در منش و شخصیت
آنان ناگزیر می سازد.
گزاف نیست اگر بگوییم زندگی ومرگ مریم میرزاخانی فراتر از
جهان دانشی که او به آن تعلق داشت، به جهان های اجتماعی ، فرهنگی و حتی سیاسی هم
راه یافت. گفته ها و نوشته ها و تصویرهای زندگی مریم بخش مهمی از ادبیات رسانه ای
روزهای پس از درگذشت او را به خود اختصاص داد. " مریم در رسانه ها" موضوعی ارتباطی
و فرهنگی بود و به وضوح " مریم دانشمند" به مثابه " مریم قهرمان " به لایه های
گوناگون جامعه راه یافت ؛ به گونه ای که پیروجوان ، زن و مرد ، و نخبه و عامه او را
از خود و خود را با او خویشاوند می دانند.
مرگ مریم اگرچه دیده ها را اشک آلود کرد ، اما چشم ها را هم
شست و نشان داد که قهرمانی از نوع دیگر به میدان آمده است و می تواند به جامعه حس
خودباوری و اعتماد به نفس بدهد. مریم در چهل سالگی به منزله دانشمندی که برازنده
ایران امروز و احیاگر مفاخر دیروز است ، در جامعه جهانی برجسته شد و در فضایی از
احترام و افتخار به حافظه ها سپرده شد. اورا رسانه ها و شبکه ها بزرگ نکردند؛ بزرگی
او فضای شبکه ها و رسانه ها را پر کرد و سرانجام پدیده ای در تراز قهرمانانی از جنس
مردم شد. خالی از لطف نیست که نظری بر برخی از تیترهای صفحه اول مطبوعات 24 تیرماه
1396 (روز درگذشت او) بیفکنیم.
معادله زندگی مریم ، جهان در سوگ ملکه اعداد ،
روزی که اعداد گریستند ، هجرت ابدی ملکه ریاضیات ، ملکه سرزمین اعداد ، میل به بی
نهایت ، اندوه ایران - حسرت جهان ، مرگ آرام یک ذهن زیبا ، کرنش بی حساب جهان در
برابر نابغه ریاضی ، چراغی که خاموش شد ، خداحافظی با نخبه ایرانی ، جامعه علمی
جهان در بهت درگذشت نابغه ایرانی ، خداحافظ ملکه اعداد و ...
مریم میرزاخانی دوره های تحصیلی پیش از دکتری خود را با موفقیتی درخشان در ایران گذراند.
در سال 2000 میلادی ( 1379) با بورس تحصیلی دانشگاه هاروارد به آمریکا عزیمت کرد و در سال 2004(1383) از رساله دکترای خود که در آن دو مسئله چالش برانگیز ریاضی را حل کرده بود ، دفاع کرد. او به خاطر تحقیقات ارزنده علمی ، خلاقیت شگفت انگیز در حل مسائل پیچیده و بینش وسیع و کنجکاوی عمیق در ریاضیات به عنوان یکی از ده ذهن جوان جهان از سوی نشریه " پاپیولر ساینس " آمریکا در سال 2005 (1384) انتخاب شد و چندین جایزه فاخر بین المللی از جمله جایزه "بلومنتال" برای بهترین رساله دکتری ازانجمن ریاضی آمریکا در سال 2009(1388) ، جایزه "ستر" برای بهترین محقق زن از این انجمن در سال 2013(1392) و مدال فیلدز ( نوبل ریاضی) در کنگره بین المللی ریاضی دانان در سال 2014( 1393) را به خود اختصاص داد. اهمیت نتایج تحقیقات او در هندسه و نظریه آرگودیک چنان بود که موسسه ریاضیات "کلی" در سال 2014 حقوقی سخاوتمندانه و گرنتی تحقیقاتی ( کمک مالی ) به او اهداکرد تا با آسایش خیال به پژوهش های اصیل خود بپردازد. وی درسال 1383 (2004) دکترای خود را دریافت کرد و پس از چهار سال در سن 31 سالگی ، استاد تمام دانشگاه استنفورد شد.
استاد تمام دانشگاه استنفورد شدن برای اولین بار و در چنین سنی واقعاً برای جامعه ریاضی ایران افتخار بزرگی است.وی در سال 2016 به دلیل دستاوردهای تحقیقاتی اصیل و برجسته ،عضو آکادمی علوم آمریکا شد. مدال فیلدز که به نوبل ریاضیات معروف است ، هر چهار سال یک بار به 2 تا 4 ریاضی دان زیر 40 سال داده می شود. این مدال به یاد "جان چارلز فیلدز " ریاضی دان کانادایی پایه گذاری شد. این جایزه اولین بار در سال 1936 به دو ریاضی دان فنلاندی و آمریکایی داده شد و از آن پس تا امروز هیچ زنی موفق به دریافت آن نشده بود. تفاوت مدال فیلدز و نوبل در این است که جایزه نوبل شرایط سنی ندارد و یک دانشمند هفتاد ساله هم می تواند جایزه نوبل بگیرد ؛ ولی مدال فیلدز تنها به دانشمندان زیر 40 سال تعلق می گیرد. ایشان اولین بانویی است که برنده چنین جایزه معتبری شده است. پروفسور مریم میرزاخانی با دریافت این جایزه برای کشور عزیزمان ایران و همه زنان جهان افتخار آفرید.
در سطح جهانی ، ریاضی دان های بزرگی از میان
زنان برخاسته اند؛ اما تا پیش از مریم میرزاخانی ، کسی از میان زنان ریاضی دان
نتوانسته بود جایزه فیلدزرا دریافت کند. این بانوی ایرانی پس از دریافت جایزه به
خبرنگاران گفت :" این یک افتخار بزرگ است ؛ اما هنگامی بیشتر خوشحال خواهیم شد که
سایر دانشمندان وریاضی دانان زن انگیزه بگیرند و بیشتر بکوشند."
روزی که
رسانه ها خبر دریافت مدال فیلدز ریاضی به مریم میرزاخانی را به عنوان نخستین بانوی
جهان و نخستین ایرانی مفتخر به دریافت آن ارائه کردند ، تصویری خودباورانه و مردم
پسند شکل گرفت که انسان ایرانی این ظرفیت را دارد تا قله های علم و دانش را فتح
کند. این تصویر می توانست بیان کننده مسائل مهمی از جامعه امروز ما و پاسخگوی
نیازهای روانی بسیاری از افراد جامعه باشد و ما هر لحظه شاهد فربه تر شدن این نشانه
هستیم ؛ تا جایی که میرزاخانی نشانه نوعی گفت و گوی فرهنگی میان ایران و غرب
شد.
مریم میرزا خانی در زمره ده ریاضی دان برتر دنیاست . دکتر محمد علی
نجفی ریاضی دان ایرانی که سال ها وزیر آموزش و پرورش بود و اکنون شهردار تهران است
، در مراسم بزرگداشت پروفسور میرزاخانی اظهار داشت: " می توان گفت جایگاه تاریخی
مریم شبیه "آمالی امی نوتر" ریاضی دان بانفوذ آلمانی است که به واسطه سهم ممتازی که
در جبر انتزاعی و فیزیک نظری داشت، شناخته شده است. ولی از نظر مرگ در جوانی در عین
شکوفایی شبیه "اورایست گالوا" ریاضی دان و انقلابی فرانسوی بود. گالوا از پیشگامان
مطالعه نظریه گروه هاست و با کارهای او بود که نقطه عطفی در جبر ایجاد شد. گالوا در
21 سالگی در جریان یک دوئل کشته شد و اگر او 5 سال بیشتر زندگی می کرد، انقلابی در
ریاضی رخ می داد و می توان گفت ای کاش جسم مریم هم همانند توان علمی اش بود و در
دوئل با سرطان زنده می ماند تا می توانست مسائل بیشتری را برای جامعه جهانی حل
کند.
هفته نامه اکونومیست در ستون ثابت "آگهی درگذشت" خود که به زندگی
شهیرترین شخص متوفی در هفته می پردازد، در توصیف میرزاخانی نوشت: " پیش از آن که
مجذوب ریاضیات شود ، می خواست رمان نویس شود. قیمت کتاب در زمان کودکی او ناچیز بود
واز نخستین جاه طلبی های علمی اش این بود که همه چبز را بخواند . بعد ها فعالیت های
او در ریاضیات نیز سایه ای از ادبیات را با خود به همراه داشت. به گفته خودش حل شدن
مسائلی که با آن ها درگیر بود، همچون گشوده شدن گره های یک داستان ، او را هیجان
زده می کرد. او می گفت : " معادله ریاضی مانند یک رمان ادبی است. شخصیت های متعدد
با اعمال متفاوت وجود دارند و ما باید ارتباط میان آنان را درک کنیم. این شخصیت ها
در جریان معادله تکامل می یابند و در نهایت درک ما از از آنان نسبت به قبل متفاوت
است." کتاب "ریاضی دان" که در سال 2009 زندگی 92 دانشمند ریاضی معاصر برجسته ساکن
در آمریکا را به تصویر کشیده ، در توصیف مریم میرزاخانی با عنوان " ریاضی دانی که
می خواست نویسنده شود" ، به نقل از او آورده است : " شخصاً بین رشته های مختلف
ریاضی مرز قائل نیستم. دوست دارم روی مسائل چالش برانگیز مهیج کار کنم و راهی را
بیازمایم که به آن می رسم. این طرز تفکر سبب می شود ضمن تعامل با دیگران از همکاران
زیرک مطلب بیاموزم. ریاضی ورزیدن به گونه ای شبیه نوشتن داستان است . با این وجود
باید در نوشتن بسیار دقیق بود. همه چیزباید مانند چرخ های ساعت باهم جفت و جور
باشند." با تحلیل محتوی سخنان پروفسور میرزاخانی رد پای اندیشه و نظرگاه معرفتی
مستقلی مشاهده می شود که می تواند ریشه در گرایش او به ادبیات و تخیل و نیز فرهنگ و
خرد ایرانی داشته باشد. این موضوع می تواند به صورت مستقل مورد پژوهش قرار گیرد.
دریافت های ذوقی او مبتنی بر ایده " لذت کشف" بود .
اساساً "خرد ایرانی" بستری است که در آن ریاضیات و فلسفه یا به یک معنا کاوش های علمی و کنش های عقلی و نظری با یکدیگر به تلاقی ، تعامل و تعادل می رسند و یک منظومه را شکل می دهند. این که بزرگ ترین منظومه تاریخ ایران یعنی شاهنامه با " خداوند جان و خرد" آغاز می شود، در همین راستا می باشد. به همین دلیل دردورانی که بیشترین اختراعات و اکتشافات علمی و عمدتاً در ریاضیات و علوم پایه به ظهور می رسند، بیشترین زایش ها و جهش های فلسفی را نیز مشاهده می کنیم. هم زمان با ابوریحان بیرونی که در آثارالباقیه دقیق ترین ترسیم از دستگاه گردش خون را به تصویر کشیده ، ابن هیثم با گشودن پرتوی به زاویه تابش و اصول تاریکخانه و اختراع ذره بین ، پدر عکاسی و پروژکتور و عدسی و سینما می شود. در همین مقطع زمانی ابن مسکویه سرگرم تدوین نظریه نفس است و ابن سینا حکمت و الهیات شفا را می نویسد. خیام مطالعاتس را در باب اصل پنجم اقلیدس سامان می دهد و ... این تفاهم ، تلفیق و تبادل سیستماتیک حاصل راهگشایی حکمت زیست ایرانیان و توازن خرد و جان در نگاه قوم ایرانی است.
تحقیقات میرزاخانی به بسیاری از رشته های علوم رایج شامل هندسه ، دیفرانسیل ، تجزیه و تحلیل پیچیده و سیستم های مکانیکی متصل می شود. او می گفت : من دوست دارم عبور از مرزهای خیالی مردم بین زمینه های مختلف ایجاد شود. این موضوع مرا بسیار شاداب می کند. "هاوارد جیکوبسون" رمان نویس و برنده جایزه "بوکر" در یادداشتی که برای گاردین نوشت علاوه بر یاد کردن از میرزاخانی به عنوان نابغه ریاضی ایرانی عنوان کرده است : " گفته شده میرزاخانی پیش از این که ریاضیدان شناخته شود، نویسنده بود. او غرق شدن در ریاضیات را به زبان نویسندگان چنین بیان کرده است:« مثل غرق شدن در جنگل است و تلاش برای استفاده از هر دانشی که تو را به راه های جدید هدایت می کند واین شانس وجود دارد که راهی به بیرون پیدا کنی » و در ادامه می افزاید: « در واقع ریاضی دان و هنرمند در یک تاریکی مشترک هستند و یک خدا را عبادت می کنند. از همین رو در حسرتی که از درگذشت میرزاخانی ایجاد می شود، شاعران هم درست حسی مثل ریاضی دان ها دارند.»
میرزاخانی برای حل مسائل رویکرد ویژه ای داشت. او می گفت: " هنگام فکر کردن راجع به یک مسئله دشوار ریاضی ، لازم نیست همه جزئیات را بنویسم؛ همین که چیزی را رسم کنم، کمکم می کند که به نحوی ارتباطم را با مسئله حفظ کنم." به دلیل همین رویکرد حل مسئله با رسم شکل بود که دخترش آناهیتا بیشتر وقت ها می گفت " مامان باز داره نقاشی می کشه ". شاید او در ذهن کودکانه اش گمان می کرد مادرش نقاش است. حوزه پژوهش میرزاخانی بیشتر معطوف به هندسه دیفرانسیل ، آنالیز مختلط و سیستم های دینامیکی است. اما او می گوید: " دوست دارم مرزهایی که بین حوزه های مختلف می گذارند را، بشکنم. این کار بسیار به من انگیزه می دهد." میرزاخانی با عشق عمیقی به دنیای ریاضیات وارد شد و در این مسیر به کشف آنچه که رویایش به آن نزدیک بود ، پرداخت. او می گفت: " شما باید انرژی و تلاش خود را صرف دیدن زیبایی ریاضیات کنید."
پروفسور مک مولن استاد راهنمای مریم
در دوره دکترا و نیز برنده جایزه فیلدز در سال 1998 او را این گونه توصیف می کند: "
او یک نوع تخیل جسورانه داشت. بدین گونه که از انجام آنچه که باید انجام دهد، در
ذهنش تصویری خیالی می ساخت، سپس به دفتر من می آمد و آن را توصیف می کرد. در نهایت
از من می پرسید که تصوراتش درست بوده با خیر؟ و من از این که او مرا مورد اعتماد
خود قرار داده بود ، بسیار خرسند می شدم." به گفته مک مولن گاهی اوقات ارتباطاتی
که میرزاخانی به وجود می آورد ، دیوانه کننده هستند. مثلاً در سال 2006 (1385) ، او
مسئله سرنوشت ساز یک سطح هذلولوی پس از تغییرهندسه اش را با مکانیسمی حل کرد که
مشابه بررسی حرکات زلزله است.
مک مولن می گوید که قبل از این کار میرزاخانی ، این مسئله غیر قابل حل بود؛ اما حالا تنها با یک ارتباط ساده ، او پلی میان این نظریه کاملاً انتزاعی و نظریه کاملاً فیزیکی و روشن به وجود آورده است. با این توصیف وقتی می گوید : " من دوست دارم از مرزهایی که خیلی از آدم ها بین این حوزه ها کشیده اند، رد شوم ؛ چون این کار واقعاً لذت بخش است " ، قابل درک است. به همین دلیل استیون کرچوف استاد ریاضی در استنفورد هنگام دریافت مدال فیلدز توسط میرزاخانی گفت : " آنچه در رابطه با مریم بسیار مهم است و چیزی که واقعاً او را از بقیه متمایز می کند ، این است که چگونه قطعات متفرق را کنار هم می گذارد.او می توانست با موفقیت ایده ها را به شیوه ای غیر منتظره و قابل توجه باهم تلفیق کند." در اطلاعیه رسمی کمیته داوران فیلدز نیز به این ویژگی او اشاره شده است: " چیره دست در گستره قابل توجهی ازتکنیک ها و حوزه های متفاوت ریاضی ، او ترکیبی کمیاب است از توانایی تکنیکی ، بلند پروازی جسورانه ، بینش وسیع و کنجکاوی ژرف "– در این بیانیه همچنین «شهود هندسی قوی» او مورد ستایش قرار گرفته است. اودرحالی که به مدال فیلدز خود افتخار می کرد، می گفت تمایل ندارد چهره معروف زنان موفق ریاضی دان باشد؛ بلکه مشتاق است تا دنیا توجه به دستاوردهای اورا نادیده بگیرد تا بتواند روی تحقیق تمرکز کند.
مارک تسین لاوین رئیس دانشگاه استنفورد در پیام تسلیت خود برای درگذشت این نابغه ایرانی ، آورده است : " مریم خیلی زود رفت ؛ اما تاثیر او روی هزاران زنی که از او الهام گرفته اند ، باقی خواهد ماند. مریم یک نظریه پرداز درخشان و یک انسان فروتن بود که افتخاراتش را تنها با این امید قبول می کرد که بتواند مشوق دیگران باشد تا راه او را ادامه دهند. خدمات او هم به عنوان یک دانشمند و هم یه عنوان یک الگو ، قابل توجه و ماندگاراست و در استنفورد ودر سراسر جهان بسیار گرانقدر خواهد شد." مریم میرزاخانی ریاضی را مانند کوه پیمایی دور و درازی می دانست ؛ بدون آن که هیچ مسیر پاخورده ای در آن وجود نداشته باشد و بدون آن که هیچ چشم انداز قابل دیدی وجود داشته باشد. اکنون او در مسیر بی بازگشت قدم گذارده است ؛ تا خود را باور کنند و از گام نهادن به دنیای به ظاهر مردانه نهراسند.
میرزا خانی دوست داشت او را به عنوان یک
ریاضی دان « آهسته و پیوسته » توصیف کنند. رویکرد آهسته و پیوسته در زمینه های
دیگری از زندگی اش نیز اعمال می شد. همسرش یان وندارک برای توضیح این ویژگی او
ماجرای یک مسابقه دوی دوستانه را بیان می کند: " پیش خود گفتم او خیلی ریزجثه است ؛
اما اندام من نسبتاً خوب است. با این حساب فکر کردم که در این مسابقه برنده می شوم.
البته در ابتدای مسابقه هم جلو بودم؛ اما بعد از نیم ساعت دیگر طاقت و نای دویدن
نداشتم ؛ ولی او هنوز داشت با همان سرعت می دوید!! اگرچه سرعت عمل در حل مسائل ،
یکی از امتیازاتی است که ریاضی دانان به آن افتخار می کنند ؛ اما پروفسور میرزاخانی
رویه ای معکوس داشت و مجذوب مسائل و موضوع هایی می شد که بتواند سال ها روی آن کار
کند. او معتقد بود کار کردن روی یک مسئله به مدت چند ماه و چند سال ، این فرصت را
به وجود می آورد تا با همه ابعاد آن آشنا شود. بنابرین هرگز تسلیم و ناامید نمی شد.
این روش پژوهش کند ، اما عمیق ، مداوم و خستگی ناپذیراو بود که توانست بسیاری از
مسائل دشواررا به شیوه ای بدیع و شگفت انگیز حل کند.
ویژگی برجسته دیگر میرزاخانی بلند پروازی و جاه طلبی علمی او بود. استاد راهنمای دوره دکترای او پروفسور " کرتیس مک مولن" می گوید: " مریم در ریاضیات بی پروا و بلندهمت است." خانم میرزاخانی همتی عالی و جسارتی عظیم داشت و همواره در پی حل مسائل چالشی بسیار دشوار و طاقت فرسای ریاضی بود. استادان او بارها این جاه طلبی و اعتماد به نفس او را در پیگیری دشوارترین مسائل ریاضی ستوده اند.او صرفاً نمی خواست به اکتشافات ریاضی بپردازد ؛ بلکه به دوردست ها و دستاوردهای بزرگ نظر داشت. به همین دلیل بود که می گفت: " باید میوه های شاخه های پایین را نادیده گرفت و نباید گذاشت که این میوه ها ما را فریب دهند و از شاخه های بالاتر غافل مان کنند. او همواره می گفت من از این سبک زندگی لذت می برم و تصور می کنم که زندگی قرار نیست خیلی هم راحت باشد." به همین دلیل از وارد شدن به جنگل های تاریک و ناشناخته ریاضیات انتزاعی و گم شدن در آن واهمه ای نداشت.
ایمان افتخاری معاون پژوهشکده ریاضیات IPM یکی از چهره های نام آور ریاضی با شهرت جهانی که مایه مباهات شهرستان گلپایگان است ، در مقاله ای با عنوان " ماجرای میز بیلیارد " خاطرنشان می سازد: " پروژه بزرگ مریم میرزاخانی که به کارگیری ابزارهایی برای برخی از ناهمگن ترین سیستم های دینامیکی طراحی شده ، در قالب سه مقاله به جامعه ریاضی عرضه شد که هنوز به صورت کامل به چاپ نرسیده است. او کم و بسیار گزیده نوشت. در عین حال آثار او بر خلاف تعداد قابل توجهی از اعضای جامعه ریاضی در جهان ، بی اندازه تأثیرگذار و ماندگار هستند. از این رو باید گفت که میرزاخانی ریاضی دانی کیفی گراست. به این معنی که مقالاتش کم تعداد ولی با کیفیت بالا می باشد. این پدیده در کشورهای درحال توسعه که به دنبال توسعه کمی و نمایشی هستند، به ندرت دیده می شود یا به درستی ارزش گذاری نمی شود.
مریم میرزاخانی پس از فارغ التحصیلی از دوره
دکترا طی سیزده سال ، 13 اثر پژوهشی به جامعه ریاضی جهان عرضه کرد که کیفیت آن ها
در ارزیابی های کمی گرای ما دیده نمی شود. با این همه تا همین امروز حتی زبده ترین
نهاد های پژوهشی کشورهم از بازنگری در شاخص های ارزیابی خود به گونه ای که این سبک
درخشان از فعالیت علمی در آن جایگاه داشته باشد، سرباز می زنند. تا زمانی که چنین
بیماری های ساختاری در جامعه علمی ایران پابرجاست، نسبت دادن کم بودن تعامل پروفسور
میرزاخانی با جامعه علمی کشوربه عوامل حاشیه ای، سردربرف فروبردن کبک را می
ماند."
مریم میرزاخانی فروتن و ساده بود. دوست نداشت از دیگران تمجید
بشنود. کار خودش را می کرد و دلش می خواست زندگی راحتی داشته باشد. پدرش در مراسم
یادبود او گفت: با این که با او در تماس بودیم؛ اما کسب جایزه فیلدز را توسط مریم
، از رادیو شنیدیم . وقتی به او گفتم چرا ما را در جریان نگذاشتی ؟ خندید و گفت
چیزی نبود ، فقط یک جایزه بود! دکتر کامران وفا استاد فیزیک دانشگاه هاروارد می
گوید: " وقتی متوجه شدم قرار است به هاروارد بیاید، به ایشان یک ایمیل زدم و گفتم
اگر می آیید، بچه های ایرانی که از قدیم در دوره های ماهانه ناهار شرکت می کردند،
بیایند و یک مراسمی برای شما بگیریم؛ چون بچه ها دوست دارند از شما قدردانی کنند.
در جواب نوشتند: " علاقمند نیستم در چنین مراسمی شرکت کنم ؛ اما اگر آن ناهار
دورهمی را ترتیب می دهید ، قبول می کنم. لطفاً به افرادی که در جلسه شرکت می کنند ،
نگویید که من هم می آیم." یادم می آید وقتی وارد شدیم ، حدود 30 نفری جمع شده بودند
و از این که ایشان هم حضور دارند، تعجب کردند! خیلی ساده و صمیمی نشستند و مانند
قدیم از همه جا صحبت کردیم.
دکتر رویا بهشتی زواره دانشیار دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس آمریکا و نیز دوست صمیمی و همکلاسی او از دبیرستان فرزانگان تا دوره دکترا در آمریکا می گوید: " مریم کارش را با یک شادی وصف ناپذیر پیش می برد و رفتار او در عین تواضع ، واقعاً جاه طلبانه بود. اگرچه به برنده شدنش افتخار می کرد ؛ اما این اتفاق دغدغه اصلی او نبود. هنگامی که میرزاخانی جایزه فیلدز را در کنگره بین المللی ریاضی دانان 2014 در سئول دریافت کرد، در قسمت تماشاچیان کنار دختر و شوهرش " ژان فوندارک" دانشمند علوم کامپیوتر دانشگاه استنفورد نشسته بود. مک مولن وقتی به شرکت کنندگان نگریسته بود، متوجه شده بود که مریم بر خلاف سایرین توجه چندانی به لحظه افتخارآمیزش ندارد وبیشتر به شادی وهیجان دخترش آناهیتا مشغول است!! مک مولن می گوید : " بعضی از دانشمندان و ریاضی دانان دوست دارند از آنچه مردم انجام می دهند، فراتر بروند؛ آنان علم خود را با عدم آگاهی دیگران اندازه می گیرند. اما مریم چنین نبود؛ او به طور مستقیم با چالش علمی و با ریاضیات ارتباط برقرار می کرد. سختی مسئله مهم نبود ؛ او عمیقاً در قلب موضوع بود." منجول بارگاوارریاضی دان هندی تبار پریستون که او نیز در سال 2014 مدال فیلدز را به دست آورد، در ستایش از میرزاخانی می گوید: " او با وجود بیماری تا چند سال پس از دریافت جایزه اش از تلاش بازنایستاد و چند مقاله شگفت انگیز در ریاضی را طی این سه سال نوشت. او در مورد مسائل هندسی دشوار حتی اگر به چندین دهه کار نیاز داشت، ثابت قدم بود.
در رابطه با ادب و حق شناسی میرزاخانی همین بس که پروفسور فضل الله رضا که هم اکنون صد و دومین سال حیات خود را پشت سر گذارده و از خداوند متعال خواهانیم که بر طول عمر گرانسنگ این سرمایه بزرگ علمی ایرانیان بیفزاید ، در دیداری با علی دهباشی سردبیر مجله بخارا نقل کرده است که چند سال پیش فرزندانش برای او جشن تولد گرفته بودند. این نابغه ریاضی که به سختی شماره تلفن پروفسور رضا را پیدا کرده بود ، ضمن احوال پرسی و تبریک سالگرد تولد ، خاطرنشان ساخته بود که وام دار کتاب ها و مقالات ایشان است.
ریاضی از یک سو مانند همه علوم با کنش اجتماعی پیش می رود؛ اما از یک
طرف نیاز به تلاش مصرانه در تنهایی دارد. ریاضی دانان خیلی بزرگ در تنهایی طولانی
شان از راه های پرپیچ و خمی می گذرند و وقتی منظره ای را کشف می کنند، غالباً در به
اشتراک گذاشتن آن سخاوتمند هستند. حالا عکس های کودکی مریم در رسانه های بین المللی
منتشر شده اند و مردم دنیا می بینند که یک دختر بچه ایرانی از طبقه متوسط ، مثل
همتایانش در همه جای دنیا می دود، می خندد و بازی می کند یا زمانی که به نوجوانی می
رسد ، با خانواده خود به سفر می رود و موقع عکس گرفتن ،همدیگر را در آغوش می
گیرند.
این دو سه عکس مریم به اندازه میلیون ها مقاله و فیلم تبلیغاتی در مورد ایران گویا و تأثیرگذار خواهد بود. بازی روزگاررا ببینید که یک ایرانی باید کاری در حد گرفتن جایزه فیلدز انجام دهد تا مردم دنیا بفهمند زندگی روزمره خانواده های ایرانی کاملاً معمولی است. به بهانه این عکس های کودکی و نوجوانی مریم، مردم دنیا زیبایی های توریستی ایران را هم می بینند، که تبلیغی در حد وسیع و رایگان برای توریسم ایرانی می باشد. پروفسور میرزاخانی به ما مستطیلی در زندگی نشان داد که عرض آن یعنی " کیفیت و محتوی عمر" از طولش یعنی " درازای عمر " بسیار بزرگ تر است.
مریم جوان بود، ریاضی دان بود ،
نابغه بود و زن بود و نشان داد در این چهار میدان به گفته اقبال لاهوری " کار مغان
به پایان نرسیده و هنوز "هزار باده ناخورده در رگ تاک است". در عین حال زندگی و مرگ
او این هشدار را نیز به نظام آموزشی و فرهنگی و سیاسی ما داد که از خود بپرسیم چرا
استعدادها و سرمایه های ما به موقع کشف و حفظ نمی شوند و چرا نوابغ ما در مرگ شان
بیش از زندگی شان قدر می بینند و بر صدر می نشینند. تیتر این مقاله را از سخنان پدر
شادروان میرزاخانی در مراسم بزرگداشتی که در موسسه رعد برگزار شده بود، برگرفتم که
با تأکید می گفت : "درخواست می کنم از فرزند من اسطوره نسازید ؛ الگو بسازید ؛ زیرا
وقتی کسی اسطوره شد ، دسترسی به او غیر عملی می شود. دختران ما باید به این باور
برسند که آنان نیز می توانند مریم باشند. مریم مشتی بود نمونه خروار ، ما خروارها
مریم در جامعه داریم که باید آنان را پیدا کنیم." روانش شاد و راهش پر رهرو
باد
هرگز نمیرد
آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما