وزیر محترم آموزش و پرورش جناب آقای سید
محمد بطحائی طی سفر به گلپایگان که در روز پنجشنبه ۱۰ آبان ماه صورت گرفت ، با
انتقاد از سیستم کنکور برای ورود دانش آموزان به دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی به
این نکته اشاره کردند که : " بچه ها باید در مدرسه زندگی کردن را تمرین کنند و
امیدوارم روزی برسد که رئیس آموزش و پرورش به جای این که بگوید دانش آموزان در فلان
سنجش رتبه برتر را کسب کردند ، بگوید دانش آموزان گلپایگان در مهربانی کردن ،
دستگیری از افتادگان و ... رتبه برتر را کسب کرده اند. فرزندان ما باید صداقت را
تمرین کنند و آن کسی که صادق تر است ، مدال تشویق بر گردن بیندازد. اگر امروز در
آموزش و پرورش می گوییم کنکور تیشه بر ریشه تربیت صحیح می زند به دلیل فضایی است که
ایجاد کرده و اجازه نمی دهد مدرسه و معلم به هدف های تربیتی هم ، توجه کنند. "
هر چند جامعه شناسان اعتقاد دارند که انسان ها از طریق خانواده ، گروه های
دوستان ، مدرسه و رسانه ها جامعه پذیر می شوند ، اما شواهد موجود نشانگر آن است که
در شرایط کنونی مدرسه دیگر جایی برای اجتماعی شدن فرزندان ما نیست ؛ زیرا نظام
پیچیده آموزش های کنکور قدرت و فرصت جامعه پذیری را از آنان سلب کرده ؛ به گونه ای
که دکتر عباس کاظمی جامعه شناس و عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
در مقاله ای که در همین راستا نگاشته ، عنوان " مدرسه ، مستعمره کنکور " را به کار
برده است.
نظام های کنکوری ابتدا مدارس و سپس دانشگاه ها و اینک تمامیت
زندگی مردم را تحت سلطه خود درآورده اند. در چنین وضعیتی نسلی پرورش می یابد که از
آموزش بسیاری از مسائل طبیعی و بدیهی زندگی بازمانده و همه مهارت هایی که مدرسه
باید به فرزندان ما یاد دهد ، از راه های دیگر کسب می شوند. به همین دلیل مدرسه از
رسالت اصلی خود در جامعه فاصله گرفته است. شادروان استاد پرویز شهریاری نیز که از
مفاخر علمی و دانشمند صاحب نام ریاضیات در کشور ما به شمار می رود ، در کنفرانس های
متعدد علمی با ذکر دلایل متقن و منطقی بر ضرورت حذف کنکور تاکید می نمود؛ به گونه
ای که دغدغه و نگرانی ایشان را اکثر دبیران مورد تایید قرار می دادند.
بدیهی
است تا زمانی که علم به رهایی بخشی بشر کمک می کند ، سودمند است ؛ اما زمانی که
جباریتی برای خود فراهم ساخته و آدم ها را ذیل آن جباریت سرکوب می کند و زندگی آنان
را از محتوا تهی می سازد ، باید با آن مبارزه کرد.
سیستم کنکوری به جای
ایجاد خلاقیت ، به پرورش رقابت و حسادت از طریق رتبه بندی عددی می پردازد. برای
کسانی که رتبه های پایین دارند ، نوعی حس حقارت و عقب ماندگی و برای افراد دارای
رتبه بالا حس کاذب نخبگی و سپس نارضایتی و مهاجرت از کشور ایجاد کرده است ؛ در حالی
که اگر نیک بنگریم ، متوجه می شویم که نه گروه اول عقب مانده اند و نه گروه دوم
نخبه اند. البته بیان این مطلب بدین مفهوم نیست که پذیرفته شدگان در آزمون های
کنکور سراسری از شایستگی لازم برخوردار نبوده اند ؛ اما با کمال تاسف می توان ادعا
کرد در حال حاضر بازار موسسات و مراکز آموزش تست زنی در کنکور " صنعت فرهنگ " را که
به تعبیر اندیشمندان مکتب فرانکفورت موجب رونق شعور کاذب در جامعه و ایجاد روحیه
منفعل و غیر خودجوش در میان مردم گردیده و در نهایت تاثیرات بی حس کننده و فرهنگ
سکوت بر جای می گذارد ، فراگیر می سازند. آدورنو ، هورکهایمر ، هربرت مارکوزه و ...
که از پیشگامان مکتب انتقادی فرانکفورت می باشند ، بر این باورند که صنایع فرهنگی
انسان های آزاد و مختار را به توده های بی اختیار تبدیل می کنند ؛ از این رو مدارس
باید از نخبه سازی های موهوم و رقابت های بی معنای کنکوری دست کشیده و به تربیت
اجتماعی دانش آموزان بپردازند تا زندگی و جامعه را تجربه کنند. در عین حال جا دارد
که کنشگران عرصه آموزش در جهت ارائه راهکارهای جایگزین کنکور ، به گونه ای که تضمین
کننده شایسته سالاری و دانایی محوری باشند ، چاره جویی نمایند.
فراموش
نکنیم که بنا بر دیدگاه سازمان علمی ، آموزشی و فرهنگی ملل متحد ( یونسکو ) قرن ۲۱
، عصر قدرت فرهنگ و اولویت آموزش است. جهان در حال تغییرات پر شتاب ما ، آموزش
متحول می خواهد و آموزش متحول ، بخشی از الزام های عصر اطلاعات و ارتباطات
است.
علی اکبر جعفری دبیر ریاضی دبیرستان ها
ابراهیم جعفری
کارشناس علوم ارتباطات