* فضیلتی به نام دکتر محمد مصدق*
ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
بدون تردید *دکتر محمد مصدق* به عنوان یک چهره ضد استعماری و استقلال طلب در حافظه مردم ایران جایگاه ویژه ای دارد. در عین حال هر انسانی دارای نقاط قوت و ضعفی است که بر اساس آن نباید در قضاوت، مطلق اندیشی کرد. به مناسبت سالگرد کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به برخی از ویژگی های آن مرد بزرگ اشاره می کنم.
* دکتر محمد مصدق بخش مهمی از آرشیو ملی ایران و یک سرمایه بزرگ انسانی و نمادین است که از متن جنبش اجتماعی برخاست.* مصدق سه سال بعد از مشروطه برای ادامه تحصیلات عالی به فرانسه و سوئیس رفت، مالیه و حقوق خواند و به ایران بازگشت. با بزرگانی چون سهامالدین غفاری مجله حقوقی، اقتصادی و علمی را منتشر کرد و وارد عمل سیاسی شد. هشت دوره به نمایندگی مجلس انتخاب گردید، استاندار شد و به دلیل آن که به خیر عمومی حساس بود، فعالیت خود را در همین راستا سامان داد و به این خاطر در دوره رضاشاه زندانی و تبعید شد.
هنگامی که پهلوی دوم آمد، دوباره پس از کودتا در سال ۱۳۳۲، سه سال در لشگر دوم زرهی قصر زندانی شد. سپس ۱۰ سال تبعید و حصر گردید تا این که در سال ۱۳۴۵ مرگ غریبانهاش فرارسید.
در دوره حصر، لحظههای زندگی اش را از هستی پُر کرد. از کشاورزی تا مطالعه و تا حدی خوددرمانی و مکاتبات و تعاملاتی که با یارانش داشت و ...
* مصدق نماد واقعی فضیلت است.* فضیلتهای مدنی، سیاسی، ملی و ...؛ فضیلتهای باشکوهی که آن ها را زیسته و به تجربه نشانده است. مصدق دولتمردی مردمدار بود؛ اما عوام گرا نبود. ملی بود؛ اما نژادپرست نبود. استقلالطلب بود؛ اما غربستیز نبود. ناسیونالیسم مصدق اقتدارگرا و بوروکراتیک نبود؛ بلکه دموکراتیک و مدنی بود؛ به گونه ای که مردم ایران بیشترین آزادیهای احزاب سیاسی را در دوران او تجربه کردند.
* مصدق به سنت مشروطیت تعهد جدی داشت.* مهم ترین فضیلت اجرایی و حکمرانی او کوشش صمیمانهای بود که برای رهایی این کشور از گردونه *اقتصاد تکپایه نفتی* انجام داد. قرضه ملی در دوره مصدق از بهیادماندنیترین عملکردهای اقتصاد ملی ماست. هرچند که فرصت نشد تا این اقتصاد را بر شانه بخش غیردولتی مستقل توسعه دهد.
*او از یک تبار طبقاتی اشرافی گسست و به مردم پیوست. این هجرت خیلی بزرگ و سلوکی درونی بود.* مصدق در آخر پیری نیاز به درمان داشت. اگرچه شاه به وساطت برخی بزرگان با عزیمتش به خارج برای معالجه موافقت کرد؛ ولی خودش مخالفت کرد و گفت: *«مگر همه مردم ایران میتوانند به خارج بروند و معالجه شوند؟»* به درمان پزشکان ایرانی چشم دوخت. بیش از اندازه به خاطر پای بندی به پاک دستی بر خود سختگیری کرد.
دولت او بیاعتنا به دین نبود؛ کما این که دکتر مصدق وصیت دقیق شرعی *«در مورد بعد از خودش»* و *نماز و روزه اش* دارد.
در مصدق یک ویژگی بود و آن هم این که به متن و آرای مردم مراجعه میکرد. به عبارتی از مهمترین ظرفیتهای مصدق *مردمسالاری* بود و *دموکراسی اجتماعی* را دنبال می کرد. این نگاه مصدق ظرفیت بزرگی در تاریخ معاصر ماست. او بر این باور بود که ریشه دموکراسی در خود مردم است و دموکراسی یعنی توزیع *«حسپذیری»* ؛ به گونه ای که همه در رایزنی اجتماعی شرکت کنند.
در ۲۸ ماه حکومتش حتی یک مورد اختلاس و ارتشا رخ نداد. او حتی جیره غذایی محافظانش را از جیب خود می داد و از بودجه دولتی استفاده نمی کرد. گفته بود حتی یک چوب کبریت از مال دولت نباید وارد خانه اش شود. با این که جهت استیفای حق ملت از انگلیسی ها، سفرش به لاهه ماموریتی دولتی بود، با این حال بودجه رفت و آمد و خرج هتل را از جیبش داد. قالیچه های نفیس برای سوغات را هم از جیب خودش پرداخت کرد! مصدق از غذایی که سربازها می خوردند، تناول می کرد و ...و در یک کلام دولتی با کمترین خطا را به یادگار گذاشت.
* در عین حال مصدق شخصیتی نقدپذیر بود.* هیچکس نمیترسید که نقد خودش را به او بگوید. اتفاقاً یارانش مانند دکتر غلامحسین صدیقی، دکتر عبدالله معظمی و ... که تا آخر همراهش بودند؛ به او نقد هم داشتند.
نقد جدی این بود که مصدق در *ایجاد فضاهای گفتوگویی* موفق نبود. متاسفانه یارانی بودند که اگرچه بسیار دلسوز بودند؛ اما به جای موافقساز، مخالف ساز بودند. به جای این که تألیفگرا باشند، تفرقه گرا بودند. از این رو مصدق در گفتوگوگری در مواردی بیتاب میشد و نمیتوانست تا آخر گفتوگوها را در جهت همدلی و توافق پیش ببرد. البته راهی که مصدق میرفت هموار نبود؛ تنها عاملی که میتوانست در مقابل این سختیها، کار او را پیش ببرد، ابتکارات خلاقی نظیر *گفت و گو* بود که میتوانست برای توافق و اجماع طرفهای میدان قدرت در ایران کارساز باشد.
با این وصف می توان گفت دکتر محمد مصدق یکی از قهرمانان ملی ایران است که استعمارگران تاب تحملش را نداشتند و ملت ما را از وجودش محروم ساختند.
*یادش گرامی باد*
* در سوگ استاد دوست داشتنی* *#دکتر_کورش_صفوی*
ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
_از شمار دو چشم یک تن کم_
_وز شمار خرد هزاران بیش_
خبر درگذشت استاد فرهیخته *دکتر کورش صفوی* در روز جمعه ۲۰ مرداد ماه ۱۴۰۲، ذائقه دانشجویان و علاقه مندان به آن چهره فرزانه را تلخ کرد.
اینجانب در سال تحصیلی۶۳ -۱۳۶۲ در مقطع کارشناسی و در سال تحصیلی ۸۳-۱۳۸۲ در مقطع دکتری افتخار دانشجویی ایشان را داشتم.
*«معنی شناسی کاربردی در ارتباطات»* عنوان درسی بود که دکتر صفوی به ما آموزش می داد و دریچه های تازه ای را در ارتباط شناسی به روی مان گشود.
دکتر صفوی علاوه بر برخورداری از سطح بالای آکادمیک، به دلیل *قدرت بالا در انتقال مفاهیم علمی* ، یک *معلم توانمند* بود. علاوه بر آن، صمیمیت، شوخ طبعی و صراحت کلام او لطافت کلاس را دوچندان می کرد.
تحصیل در کشور های اتریش، آلمان و ایالات متحده آمریکا و تکمیل آن در دانشگاه تهران و استفاده از فرصت های مطالعاتی در سایر کشورها نیز به تجربه بین المللی و همه جانبه دکتر صفوی در رشته زبان شناسی افزوده بود.
آثار متعدد علمی در قالب کتاب، مقاله پژوهشی و ترجمه میراث معنوی گران سنگی است که در طول سال ها فعالیت در دانشگاه علامه طباطبایی به یادگار گذارد و مانند نغمه های خرمی هستند که دانش پژوهان همواره به یاد خواهند سپرد.
افسوس که طی سال های اخیر توفیق تعامل با این استاد محبوب را پیدا نکردم؛ اما بی اختیار این بیت شعر حضرت حافظ در ذهنم تداعی گردید که:
*هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق*
*ثبت است بر جریده عالم دوام ما*
در پایان نقل فلسفه نام گذاری *«شیر آب»* را از زبان زنده یاد دکتر صفوی در کلاس، خالی از لطف نمی دانم.
ایشان خاطرنشان ساختند که تا قبل از ورود آب به لوله، نام شیر بر *«شیر خوراکی»* و *«شیر حیوانی»* اطلاق می شد؛ اما پس از آن که آب های روان ناشی از برف ها و یخ های ارتفاعات شمال تهران از طریق قنات ها به مرکز شهر جاری می شد، در منطقه سرچشمه و باغ *حاج امین الضرب* ، این آب از دهان یک شیر سنگی با شدت به بیرون می جهید.
به طور معمول وقتی از کسی می خواستند که ظرفی را از آن آب پر کند، می گفتند *«برو از شیر آب بگیر و ...»*
از آن زمان به بعد نام *«شیر»* بر روی *ورودی لوله های آب* نیز معمول شد. *(شیر آب)*
با عرض تسلیت به جامعه علمی ایران، به روح بلند *شادروان دکتر کورش صفوی* درود می فرستیم و از خدای بزرگ می خواهیم که او را از رحمت بی کران اش بهره مند سازد.
* مهم ترین دستاوردهای #مشروطه_خواهان*
_* به مناسبت ۱۴ مرداد سالروز پیروزی انقلاب مشروطیت*_
ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
نه
اگرچه دورهِ قاجاریه را « عصر بی خبری» گفتهاند؛ اما باید آن را سرآغاز " *بیداری ایرانیان* "، *پدیدار شدن " افکار عمومی * و *تلاش برای رسیدن به" نوگرایی* به شمار آورد که در مشروطیت آشکار شد و به سرانجام رسید.
*نهضت مشروطه را می توان به حق یک انقلاب دانست؛ انقلابی که پس از وقوع آن تعداد قابل توجهی از نبایدها، باید و به همان میزان بایدها، نباید شد. برخی امور که هیچ گاه در جامعه ما رایج نبود، صورت عمومی به خود گرفت و اغلب عُرف های جامعه دستخوش تحولات بنیادین گردید.*
پیش از انقلاب مشروطه توده جامعه اجازه و امکان آموزش و تحصیل در شکل مدرن آن را نداشتند. اگر از مدرسه *دارالفنون* در دوره پیش از مشروطه سخن می رود، باید به خاطر داشته باشیم که این مدرسه فقط متعلق به طبقه نُجبا و اشرافی بود که در آن مدرسه اجازه تحصیل داشتند و می توانستند علومی را که برای مدیریت و اصلاح ارتش و ساختار نظامی مفید است، بیاموزند.
در دارالفنون پسر فلان پیشه ور و مغازه دار جایی نداشت. فرزندان مردم عادی مجبور بودند به همان تحصیل مکتب خانه ای سنتی اکتفا کنند یا به تحصیل و تعلیم در مدارس میسیونرهای مذهبی کشورهای خارجی که مبلغان فرهنگ بیگانه بودند، تن بدهند.
* اما با انقلاب مشروطه حق آموزش به شیوه مدرن به مردم داده شد. به قول حاج میرزا یحیی دولت آبادی صاحب کتاب " حیات یحیی " که خود از رهبران انقلاب مشروطه بود، بزرگ ترین فعالیت در جهت تداوم و بقای مشروطیت، *ساخت مدارس و فضای لازم برای تحصیل مردمان بود .*
*برای همین، مدرسه سازی به عنوان یک جنبش اصلی و شاخص در تمامی سطوح جامعه آغاز شد* و بسیاری از افراد با پیشگامی *میرزا حسن رشدیه* که در این مسیر رنج های فراوانی را متحمل شد، *اولین مدارس جدید در ایران را تاسیس نمودند و بدین طریق مدرسه سازی بزرگ ترین رسالت انقلاب مشروطه شد؛ به طوری که *سید محمد طباطبایی از رهبراناصلی انقلاب مشروطه، خود موسس مدارس جدید گردید و حتی دو مدرسه دخترانه عفتیه و عصمتیه را شخصاً بنیاد نهاد؛ زیرا اعتقاد داشت زنانی که تحصیل دانش و معرفت می کنند، می توانند مادران بهتر و مفیدتری برای فرزندانشان باشند*.
* با سواد شدن و تحصیل بالاترین نشانه ارتقای سطح کیفی و معرفتی یک جامعه است و بر این اساس می توان بالاترین ره آورد انقلاب مشروطه را تغییر در نظام آموزشی و فراگیر شدن آن دانست.*
موارد دیگری هم با انقلاب مشروطه به زندگی مردم عادی وارد شد که تا پیش از آن برای آنان قابل دسترسی نبود و همگی این تازه ها با بحث آموزش نسبتی داشتند. مثلاً *عکاسی یا سینما تا پیش از مشروطه تنها در دل دربار بود و مردم عادی به آن دسترسی نداشتند؛ اما بعد از مشروطه برای اولین بار سینما ها و تماشاخانه ها در تهران دایر شدند و عکاس خانه ها از مردم عادی عکاسی کردند. موسیقی که تا پیش از آن تنها جنبه مُطربی داشت و نوازندگان تنها در مجالس بزمِ دربار و ... حاضر می شدند یا حداکثر موسیقی نظامی می نواختند، با انقلاب مشروطه جنبه جدیدی پیدا کرد و به صورت یک علم آموزش داده می شد.*
*هنرستان موسیقی* را نیز باید دستاورد انقلاب مشروطه دانست که کلنل علی نقی خان وزیری با تاسیس آن، موسیقی را در مرتبه یک هنر ایرانی معرفی کرد.
* کتاب فروشی و عرضه کتاب و داد و ستد کتاب نیز با انقلاب مشروطه رونق گرفت. مطبوعات از چند روزنامه حکومتی و درباری فراتر رفتند و در عناوین متعدد و تیراژ بالا منتشر شدند و انجمن ها و اصناف و صاحبان ذوق و اهالی علم و معرفت هر کدام برای خود روزنامه ای منتشر کردند و به این ترتیب، مطبوعات به یکی از عرصه های پُررونق پس از مشروطه تبدیل شد.*
با انقلاب مشروطه بسیاری از مواردی که هزاران سال در کشور ما و بین مردمانمان رواج نداشت، فراگیر شد.
*در پی این تغییر و تحولات، چهره شهر نیز دگرگون گردید و تاسیسات جدیدی در آن به وجود آمد؛ بنابراین انقلاب مشروطه به عنوان یک انقلاب همه جانبه، شکل انقلابی خود را در همه زمینه ها نشان داد.* ( سید احمد محیط طباطبایی، هفته نامه کرگدن شماره ۶۷ )
* انقلاب مشروطه حاصل تفکری بود که باور داشت مردم باید صاحب حق و رای باشند و در تعیین سرنوشت خود ایفای نقش کنند؛ به همین جهت رعیت به شهروند تبدیل شد.*
این تفکر که توسط اندیشمندانی مانند *سید جمال الدین اسدآبادی* و *میرزای نائینی* پایه گذاری شده بود، همراه با نوشته های روشنفکرانی همچون *زین العابدین مراغه ای،* *طالبوف* و ...، سخنرانی های *سیدجمال واعظ* و *ملک المتکلمین* که توده مردم مذهبی را با اندیشه آزادی و مشروطه آشنا می کردند *و نشریاتی مانند «حبل المتین»، «حکمت»، "اختر" و «ملانصرالدین» که در خارج از ایران منتشر می شدند، و ... در گسترش آزادی خواهی، مخالفت با استبداد و پیروزی انقلاب مشروطه نقش آفرین بودند.*
*مراکز علم و فناوری: موتور توسعه پایدار*
ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
راه اندازی پردیس نوآوری و فناوری در گلپایگان، گامی نوین در جهت اقتصاد دانش بنیانراه اندازی پردیس نوآوری و فناوری در گلپایگان، گامی نوین در جهت اقتصاد دانش بنیان*
روز ۲۱ تیرماه ۱۴۰۲، پردیس نوآوری و فناوری در گلپایگان با حضور جمعی از مسئولان به طور رسمی راه اندازی شد.
*فقدان زنجیره یکپارچه از تحقیق، فن آوری و توسعه و فاصله قابل توجه بین تبدیل ایده های علمی و تحقیقاتی به محصولات و خدمات از واقعیت های جهان کنونی است.*
کشورهای توسعه یافته جهان برای مواجهه با این چالش، کل نظام علمی و فن آوری و صنعتی جامعه؛ از ایجاد ایده تا تجاری سازی محصول نهایی را در یک نظام کلی تحت عنوان نظام نوآوری در کنار هم و در تعامل با یکدیگر در نظر می گیرند.
*یکی از اجزای این نظام پردیس ها و پارک های علم و فن آوری (Science parks) هستند که نقشی مهم در نوآوری تکنولوژیک و اقتصادی کشورهای مختلف دارند.*
*دره سیلیکون* (ایالات متحده آمریکا) را می توان *نخستین پارک علمی دنیا دانست که منشأ آن به پارک علم دانشگاه استنفورد در اوایل دهه ۱۹۵۰ برمی گردد،* پس از آن سوفیا آنتی پلیس (فرانسه) در اروپا در دهه ۱۹۶۰ و شهر علم Tsukubs (ژاپن) در آسیا در اوایل دهه ۱۹۷۰ تاسیس شدند که قدیمی ترین و مشهورترین پارک ها در جهان محسوب می شوند.
پارک های علم و فناوری، به عنوان یک سازمان و با *هدف افزایش ثروت* در جامعه از طرف متخصصان حرفهای مدیریت میشوند تا جریان دانش و فناوری را میان دانشگاهها، مؤسسههای تحقیق و توسعه، شرکتهای خصوصی و بازار به حرکت درآورند. این پارکها از طریق مراکز رشد سازمانهای نوآور را تقویت و فرایندهای زایشی را تسهیل میکنند و به عنوان محیطی عمل میکنند که در آن واحدهای تحقیقاتی مستقل یا وابسته به سازمانها و صنایع، مجتمع شده و زیر پوشش و حمایت قرار گیرند تا به خلاقیت و نوآوری بپردازند. مأموریت نهایی این پارکها هماهنگ کردن نتایج به دست آمده از پژوهشهای دانشگاهی با نیازهای صنعت، در جهت پُر کردن خلأ رابطه صنعت و دانشگاه میباشد و این امر درنهایت به تجاریسازی دانش منجر خواهد شد؛ بنابراین با توجه به این کارکردها، شکلگیری و توسعه بسیاری از پدیدههای نوظهور فناوری از درون این پارکها به وقوع میپیوندند و دولتها میکوشند با ایجاد محیطی مناسب، شرایط کار و فعالیت را برای شرکتهای کوچک و متوسط و جذب شرکتهای بینالمللی مبتنی بر فناوری فراهم سازند. در ایران نیز در سالهای گذشته این پارکها گسترش چشمگیری یافته و در شرایطی که کشور با تحریمهای یک جانبه مواجه بود، توانستند نقش تأثیرگذاری در استفاده از دانش و فناوری بومی ایفا نمایند.
*در حقیقت پارک های علم و فناوری زیرساخت های اقتصاد دانش بنیان در یک کشور هستند.*
در سال های اولیه تاسیس پارک های علم و فناوری، تبدیل ایده به محصول؛ به عنوان هدف اصلی این پارک ها مطرح شده بود؛ *اما در حال حاضر تبدیل ایده به کسب و کار را اصلی ترین وظیفه پارک ها عنوان می کنند؛ زیرا در دنیای امروز، این محصولات نیستند که رقابت می کنند بلکه کسب و کارها هستند که با استفاده از ابزارهای متعددی نظیر محصولاتشان، در عرصه ارزش آفرینی به رقابت می پردازند.*
در دیدگاه کسب و کار مداری، علاوه بر محصول یا خدمت به مباحث مدیریتی و بازاریابی نیز توجه می شود. تجاری سازی دانش و تولید ثروت از دانش که به عنوان یکی از مهم ترین اهداف پارکها شناخته می شود، نیز زمانی اتفاق می افتد که ایده های فناورانه به کسب و کارهای دانش بنیان تبدیل شوند.
پارک های علم و فناوری به عنوان یک منطقه آزاد تجاری محسوب می شوند، یعنی می توانند از بعضی از معافیت های مالیاتی و عوارض گمرکی استفاده کنند. همچنین می توانند از طریق ترک تشریفات مناقصه، طرح هایی را جذب کنند.
شرکتهای دانش بنیان به خدمات حقوقی از قبیل حقوق کار و تامین اجتماعی، دعاوی داخلی، قراردادها، پیمانکاری، بیمه، مالیات، حقوق مالکیت فکری، ثبت اختراع و انتقال فناوری نیاز دارند. با توجه به این که شرکتهای دانشبنیان محصولات و خدمات جدیدی را عرضه می نمایند، جهت تجاریسازی و جلوگیری از کپی برداری های غیر مجاز، میبایست آن ها را به لحاظ حقوقی و مالکیت معنوی به ثبت برسانند. از طرف دیگر برای انتقال فناوری و تدوین قراردادهای مربوطه و نیز قراردادهای واگذاری لیسانس فناوری، میبایست از خدمات حقوقی بهره گیرند. پارک ها این گونه خدمات را برای شرکت های مستقر فراهم می کنند.
*فراموش نکنیم که گلپایگان به لحاظ برخورداری از تنوع ظرفیت های بومی ( کشاورزی، دامپروری، صنایع دستی، صنعت گردشگری و ... ) بستر مناسبی برای حرکت در مسیر اقتصاد دانش بنیان به شمار می رود.*
*در پایان جا دارد از جناب آقای مهندس منوچهر عظمتی که طی چند سال گذشته با تمام توان راهگشای ایجاد پردیس نوآوری و فناوری در زادگاه مان بودند، صمیمانه قدردانی نماییم.*
* مراکز علم و فناوری: موتور توسعه پایدار*
* راه اندازی پردیس نوآوری و فناوری در گلپایگان، گامی نوین در جهت اقتصاد دانش بنیان*
ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
روز ۲۱ تیرماه ۱۴۰۲، پردیس نوآوری و فناوری در گلپایگان با حضور جمعی از مسئولان به طور رسمی راه اندازی شد.
*فقدان زنجیره یکپارچه از تحقیق، فن آوری و توسعه و فاصله قابل توجه بین تبدیل ایده های علمی و تحقیقاتی به محصولات و خدمات از واقعیت های جهان کنونی است.*
* گرامی داشت حماسه حسینی بیش از مناسک، نیازمند توجه به محتوی و حقیقت عاشوراست*
ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
_رمز قرآن از حسین آموختیم_
_زآتش او شعله ها افروختیم_
_خون او تفسیر این اسرار کرد_
_ملت خوابیده را بیدار کرد_
_نقش الا الله بر صحرا نوشت_
_سطر عنوان نجات ما نوشت_
_ای صبا ای پیک دورافتادگان_
_اشک ما بر خاک پاک او رسان_
_« اقبال لاهوری »_
در طی ۱۴ قرن گذشته هیچ شخصیتی همچون امام حسین(ع) وهیچ مراسمی به اندازه عاشورا در دل فرهنگ ایرانی جای نگرفته است و به طور قطع هیچ سوگی با عزاداری برای سالار شهیدان و برادر بزرگوارش علمدار کربلا حضرت ابوالفضل (ع) و سایر اصحاب و خاندان ایشان برابری نمی کند.
گستره این ارادت به حدی است که هموطنان ما از ادیان دیگر یعنی مسیحیان، کلیمیان و زردشتیان هم از آثار آن تاثیر می پذیرند.
*لوریس چکنواریان* آهنگ ساز و رهبر ارکسترایرانی ارمنی تبار و یکی از مشهورترین چهره های فرهنگی در ایران و ارمنستان وقتی نخستین سمفونی آیینی به نام «خسوف» با روایت حرکت سیدالشهداء (ع) از مکه تا شب یازدهم، نوشته دکتر شریفیان را در تالار وحدت اجرا می کند، می گوید: « برای اجرای این سمفونی بسیاری از موسیقی های تعزیه در نواحی مختلف را شنیده ام و ثبت کرده ام تا با بهترین اجرا نشان دهم که مسیحیان کمتر از شیعیان به حسین ابن علی (ع) ارادت ندارند.»
قیام اباعبدالله الحسین (ع) الهام بخش و سرمشق برای همه جوامع است. جامعه ای که با مکتب حسینی زیست کند ، از ویژگی هایی برخوردار می شود که در آن اخلاق و فضیلت به اوج می رسد. اساساً رمز ماندگاری عاشورا در چیرگی اخلاق بر بی اخلاقی، آزادگی بر اسارت و عدالت بر تبعیض است. از این رو فرهنگ عاشورا به عنوان بخشی از هویت جامعه ایرانی حامل بار معنایی عمیقی است که موجب همبستگی و همنوایی مردم از پیر و جوان و زن و مرد در این آیین می شود و یک حرکت مدنی خودجوش را در بالاترین سطح رقم می زند.
*اوج مشارکت های مردمی در ایام عزاداری اهل بیت عصمت و طهارت (س) ، در مناسبت هایی نظیر تاسوعا، عاشورا، اربعین حسینی و البته در عید سعید غدیر و نیمه شعبان، شکل می گیرد که باید قدر و قیمت آن را دانست؛ زیرا بزرگترین سرمایه اجتماعی ملت ما به شمار می رود*
با این وصف باید در خلوت خود به این سوال پاسخ دهیم که آیا عملکردمان نیز با سیره و منش امام حسین (ع) نسبتی دارد؟ یا عشق ما به آن امام هُمام تنها در ظواهر خلاصه می شود؟
مشارکت در مناسک آیینی باید چشم را به افقی متعالی باز کند و ضمیر را از زنگارها و غبارهای زندگیِ خاکی، که منشأ هر نزاع و دشمنی و ستمکاری است، بزداید و اگر اینگونه نیست، باید بر حال نزار خود گریست.
*بر دل و دین خرابت نوحه کن*
*که نمیبیند جز این خاک کَهُن*
* مناسکْ زمانی کارآمد است که در خدمت ورزیدگیِ ایمان و اعتلای معنویت آدمی باشد. برونداد مناسک آیینی، باید تقویت اعتماد به سیر هستی (توکل) و دلیری و فداکاری در مسیر حقجویی و حقخواهی، و مناعت و سیرچشمی در برابر وسوسههایی باشد که چونان گل و لای بر پای سالک راه حق میچسبند و او را از پای میاندازند. چشمی که به افقی بلندتر از وسوسههای خاکی دوخته شده است دلیر، متوکل، فداکار و مستغنی است.*
*ور همی بیند چرا نبود دلیر*
*پشتْدار و جانسپار و چشمسیر؟*
با نگاهی ژرف به ابیات بالا میتوان فهمید که مولانا قصد تلنگر زدن به عزاداران حسینی دارد که مبادا در سطح قالب و صورت و پوستۀ مناسک بمانند. گویی میخواهد یادآوری کند که مناسک حسینی اگر با دردهای فردی و یا رنجهای اجتماعی پیوندی برقرار نکند، بیمعنا، تهی و متورم میشود. آنگاه است که باید چنین مناسکی را عزای خفتگان بر خوابِ گرانِ خویش دانست.
*پس عزا بر خود کنید ای خفتگان*
*زان که بد مرگی است این خواب گران*
متاسفانه هر چه زمان را پشت سر می گذاریم، به جای توجه به محتوی و حقیقت عاشورا، شاهد غلبه شکل ظاهری بر محتوی هستیم؛ به گونه ای که مناسک وآیین های رسمی به خودی خود هدف می شوند. البته برجسته شدن این نوع مناسک گرایی که بر هیجانات و احساسات دینی متکی است، در جای خود مثبت است؛ اما وقتی احساسات جدا از محتوی مورد توجه قرار می گیرد، سخنان غیر واقعی، خرافی و حتی کاربرد موسیقی های مبتذل نیز رایج می گردد.
در چنین وضعیتی محتوی و فلسفه قیام امام حسین (ع) و اندیشه رهایی بخش سرور آزادگان در مراسم عزاداری کم رنگ شده و اشکال ظاهری اصل قلمداد می شود. اما:
*نظر را نغز کن تا نغز بینی*
*گذر از پوست کن تا مغز بینی*
*کجا گردی زٍ ارباب سرائر*
*نظر گر بر نداری از ظواهر*
یاد *استاد شهید مرتضی مطهری* بخیر که بیش از نیم قرن پیش، در فضایی بسیار سنتی تر و ظاهراً «عقب مانده تر» از امروز، متهورانه و یک تنه به مبارزه با خرافات پرداخت و حماسه ای در حماسه حسینی آفرید و کتاب *تحریفات عاشورا* را نوشت.
تحریفات عاشورا را از اینجا دنبال کنید
* راه یاری حسین(ع)*
_ امام موسی صدر_
_ روزنامه اطلاعات، شنبه_ _۳۱ تیرماه ۱۴۰۲_
امروز شما میخواهید امام حسین را یاری کنید؛ چون به چشم دل دیدید که همۀ اهلبیت و اصحابش کشته شدند و زنان در آستانۀ اسارت قرار گرفتند. امام تنها در میدان ایستاده و فریاد میزند: *«آیا کسی هست مرا یاری کند؟ آیا کسی هست از حرم رسول خدا دفاع کند؟»* امـروز حسـین تنها در میدان ایستاده است. آیا امروز حق که در حسین نمود یافته است، غریب و تنها نیست؟
آیا امروز دین در خانۀ اهل دین، غریب و تنها نیست؟ پس باید او را یاری کنیم هرچند با یک امید، با یک کلمه، با یک موضعگیری. ای جوان و ای نوجوان، باید فکر کنی که چطور میخواهی امام حسین را یاری کنی. چطور میخواهی جبهۀ امام حسین را تقویت کنی؟ چطور میخواهی اهداف امام حسین را محقق کنی؟ این چیزی است که از تو انتظار میرود. هر کس میداند گناهش چیست و در اطاعت خداوند چه اندازه کوتاهی کرده است. هر کس از عیب های اخلاقی و فکری و عقلی خود آگاه است. همۀ ما میدانیم که مشکل ما چیست. *ما میتوانیم به احترام امام حسین یک کار بکنیم: یک گناه را ترک کنیم؛ نماز بخوانیم؛ روزه بگیریم؛ اختلاف یا کینه یا گناهی را از دل خود پاک کنیم…*
دو غزل *عاشورایی* در گرامی داشت *ماه محرم*
*السّـلام علیک یا دریا!*
_ رضا اسماعیلی_
_روزنامه اطلاعات، پنجشنبه ۲۹ تیر_ _۱۴۰۲__
شرمندهام، زبان دلم وا نمیشود
احساس لال من به تو گویا نمیشود
درمانده ام زِ وصف تو ای سرخ سرخ سرخ
خون واژه ای به وصف تو پیدا نمی شود
میخوانمت به نام و نمیدانمت هنوز
فهمیدنت نصیب دل ما نمیشود
در کربلا نبودهام و میکنم دعا
گردم شهید عشق تو، اما نمیشود
زینب! مگرد دشت پر از لاله را چنین
ای خواهرم، شهید تو پیدا نمیشود
آنسو ستاده بر خط خون، ذوالجناح عشق
با من بیا به صحنه که فردا نمیشود
گنگم هنوز و کار دلم حسرت است و بس
شرمندهام، زبان دلم وا نمیشود
باید شکوه نام تو را زندگی کنیم
ای سبز سرخ! مثل شما زندگی کنیم
یک قبله اقتدا به خلوص شما کنیم
فارغ ز «من»، برای خدا زندگی کنیم
تا مثل کوفه، سجده به شیطان نیاوریم
باید کنار قبله نما زندگی کنیم
چون «حُر» به راه عشق تو ثابت قدم شویم
فارغ ز بوی چون و چرا زندگی کنیم
هرگز مباد بهر تمنای مُلک ری
همرنگ شمر و حرمله ها زندگی کنیم
باید چو لاله همسر داغ شما شویم
استاده بر چکاد بلا زندگی کنیم
بی منت تبسُم مرهم، به قاف تیغ
باید قیام سرخ تو را زندگی کنیم
*کرب و بلا بهشت هنوز و همیشه است*
*باید به بوی کرب و بلا زندگی کنیم*