دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

آغاز دموکراسی ادبی در ایران با داستان های کوتاه محمد علی جمال زاده

* آغاز دموکراسی ادبی در ایران با داستان های کوتاه محمد علی جمال زاده* 

 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


برگرفته از مقاله پیام حیدر قزوینی 


هم زمان با درک ضرورت دگرگونی های بنیادین در ساختار اجتماعی و سیاسی از جانب روشنفکران عصر قاجار، نخستین تلاش ها برای قصه نویسی در ایران آغاز شد. در همین دوران مردم برای نخستین بار به عنوان موجودیتی سیاسی و اجتماعی مطرح شدند و به وادی ادبیات راه یافتند. تا پیش از آن ادبیات به صورت آشکار، به مردم عادی نمی پرداخت. آنان در ادبیات کهن به عنوان گروهی صاحب حق و دارای حقوق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مطرح نبودند؛ بلکه رعایایی بودند که به حاکمان نصیحت می شد در حق آنان ظلم نکنند.


 از آنجا که داستان عرصه ای مستعد برای طرح جزئیات زندگی مردم عادی است، با راه یافتن آنان به ساحت ادبیات، روشنفکرانی که ذوق ادبی داشتند، در قالب داستان به طرح این دغدغه ها پرداختند. در این آثار با سبک زندگی افراد گمنام و فرودستان جامعه و با تصویری از زندگی اجتماعی آنان سر و کار داریم. 

آثاری نظیر *«سیاحتنامه ابراهیم بیک»* ، به عنوان یکی از نخستین طبع آزمایی ها برای خلق رُمان ایرانی و *«تهران مخوف»* ، به عنوان اولین رمان اجتماعی ایران، جدا از ویژگی های ادبی شان، به لحاظ ثبت زندگی اجتماعی مردم عادی، از اهمیتی ویژه برخوردارند؛ چراکه این آثار، برخلاف تاریخ کل نگر که میدان جولان تعارض های دولت ها و سیاست مداران است، مانند بومی هستند که زندگی اجتماعی مردم عادی بر آن ها نقاشی شده است.


 پیشگام نوشتن داستان کوتاه در ایران *محمدعلی جمال زاده* است که با به کار بردن نحوه مکالمه طبقات اجتماعی در زبان عهد مشروطه، تغییر به وجود آورد. جمال زاده با انتشار مجموعه داستان *«یکی بود و یکی نبود»* ، گامی مهم در این زمینه برداشت.

«یکی بود و یکی نبود»، *دیباچه ای* دارد که در تاریخ معاصر ادبیات ما دارای اهمیت زیادی است و از آن با عنوان *مانیفست ادبی* یاد می کنند که پایه های تجدد ادبی و ضرورت توجه به انواع تازه در آن مطرح شده است. در این دیباچه جمال زاده می گوید:

 *«باید ادبیات را به میان توده های مردم بُرد و از نویسندگان می خواهد زبان رایج و معمولی مردم کوچه و بازار را وارد اثار ادبی کنند.»*  

 

دیباچه جمال زاده، نشانه ای آشکار از تغییر زمانه و به رسمیت شناخته شدن مردم و توجه به دموکراسی ادبی است. او یادآور می شود: «ایران امروز در جاده ادبیات از اغلب ممالک دنیا بسیار عقب است. در ممالک دیگر ادبیات به مرور زمان تنوع پیدا کرده و از پرتو همین تنوع، روح تمام طبقات ملت را در تسخیر خود آورده و هرکس را از زن و مرد و دارا و ندار، از کودک دبستانی تا پیران سالخورده را به خواندن راغب نموده و موجب ترقی معنوی افراد ملت گردیده است؛ اما در ایران ما بدبختانه پا از شیوه پیشینیان برون نهادن را، مایه تخریب ادبیات دانسته و همان جوهر استبداد سیاسی ایرانی که مشهور جهان است، در ماده ادبیات نیز دیده می شود به این معنی که نویسنده وقتی قلم در دست می گیرد، نظرش تنها متوجه گروه فضلا و ادیبان است و اصلاً التفاتی به سایرین ندارد و حتی اشخاص بسیاری را نیز که سواد خواندن و نوشتن دارند و نوشته های ساده و بی تکلف را به خوبی می توانند بخوانند و بفهمند، هیچ در مدنظر نمی گیرند و خلاصه آن که پیرامون دموکراسی ادبی نمی گردد». 

داریوش آشوری نیز در *«بازاندیشی زبان فارسی»* ، دیباچه یکی بود و یکی نبود را فراخوانی علیه استبداد ادبی و راه رهایی را روی آوردن به زبان ساده گفتاری می داند.

 تلاش جمال زاده برای استفاده از زبان گفتاری اولین قدم بود و از این نظر اهمیت زیادی دارد. *جان اندرو بویل* ، شرق شناس  انگلیسی در توصیف خود از آثار جمال زاده نوشته: « محمد علی جمال زاده حدود ۳۰ سال پیش با انتشار مجموعه داستان های کوتاه و معروفش با عنوان یکی بود و یکی نبود، نخستین تیر را در نبرد میان سنت و تجدد شلیک کرد. او در این کتاب برای اولین بار از مجموعه ای لغات و عبارات در ادبیات فارسی استفاده کرد که از یک سو در هیچ یک از لغت نامه های فارسی ثبت نشده بود و ادیبان با احتیاط از آن ها دوری می جستند و از سوی دیگر تمام طبقات مردم در صحبت های روزمره خود به فراوانی از آن ها استفاده می کردند.»

جمال زاده راهی را ادامه می دهد که *دهخدا* آغاز کرده بود؛ با این تفاوت که دهخدا روزنامه نگار بود؛ اما جمال زاده توجه بیشتری به *تخیل داستانی* دارد.

جمال زاده به نسلی از روشنفکران تعلق داشت که پای در مشروطه داشتند و با شکست نهضت مشروطه و برآمدن استبداد به دنبال مسیری دیگر رفتند.


 *جمال زاده را به عنوان پدر داستان کوتاه فارسی می‌شناسیم؛ اما نباید فراموش کرد که او فرزند یکی از مهم‌ترین چهره‌های تجدد طلب  ایران یعنی سید جمال واعظ اصفهانی است و می توان گفت زبان ادبی اش تاثیرپذیرفته از ادبیات پدرش که سبک داستانی بود، می باشد.*

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.