دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

یادکردی از مجاهد شهید حسینجان زینلی


 *وَالسّابِقوُنَ السّابِقوُن، اُولئکَ المُقَرَّبوُن* 

                  " آیات ۱۰ و ۱۱ سوره واقعه

دکتر ابراهیم جعفری

 *۸ تن* از *۳۷۳ شهید والامقام*  گلپایگان، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به سوی معبودشان شتافته اند که در میان آنان نام *مجاهد شهید حسینجان زینلی* خودنمایی می کند.


همشهریانی که در راه پیمایی های روزهای منتهی به ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ حضور داشتند، به یاد می آورند که اعلام خبر شهادت این مجاهد خستگی ناپدیر در جریان تظاهرات، موج تازه ای از  مبارزات مردمی را به همراه داشت؛ به گونه ای که فردای آن روز جمعیت بزرگی از مردم در مسجد مرحوم حاجی اجتماع کردند و با سر دادن شعارهای انقلابی به سوی *رباط پیرعلی* زادگاه شهید زینلی حرکت کردند. در عصر آن روز آفتابی انبوه مردم مقابل مسجد رباط پیرعلی تجمع نموده، یاد و نام این چهره تابناک انقلاب را گرامی داشتند. 


 حسینجان زینلی در بیستم خرداد ۱۳۲۶، چشم به جهان گشود. بعد از پایان تحصیلات متوسطه و شرکت در کنکور سراسری، با نمره عالی در رشته متالوژی دانشگاه صنعتی شریف ( آریامهر  سابق ) پذیرفته شد. در همان سال های اولیه ورود به دانشگاه، حسینیه ارشاد با سخنرانی های زنده یاد دکتر علی شریعتی میعادگاهی برای یافتن یاران هم فکرش بود؛ همان گونه که پای اغلب دوستانش را نیز به آن جا بازکرد. 

او یکی از کادرهای اصلی سازمان مهدویون بود که پیش ازعضویت در این گروه به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، ۴ ماه در کمیته ضد خرابکاری ( موزه عبرت کنونی ) زیر شکنجه های ضد انسانی قرار گرفت و پس از آن به یک سال زندان محکوم شد. او حضور در زندان را به فرصت تبدیل کرد؛ زیرا علاوه بر آشنایی با چهره های انقلابی به مطالعه عمیق قرآن و نهج البلاغه پرداخت.

  حسینجان که تحت تاثیر  *شهید مجید شریف واقفی* قرار داشت، پس از آزادی از زندان، به دانشگاه بازگشت و با توجه به تجاربی که اندوخته بود، به *سازمان مهدویون* پیوست.


 مهدویون تشکیلاتی بود که در دهه ۵۰ شمسی با رویکرد اسلامی و انقلابی و مشی مسلحانه در تقابل با التقاط فکری سازمان مجاهدین خلق پا گرفت. در شکل گیری این گروه، شهیدان مهدی شاهکرمی و محمد شاهکرمی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف  نقش محوری داشتند و به همراه *شهید حسینجان زینلی، شهید ابراهیم جعفریان، شهید محمد علی اکبریان انتفاقی و* ... طرح سازمانی نو را در افکندند.

 فعالیت و عملکرد این سازمان در کتابی با نام " تاریخ شفاهی گروه مهدویون " از انتشارات سازمان اسناد انقلاب اسلامی به تفصیل آمده است.


  حسینجان در جریان جنبش چریکی و مبارزه مسلحانه با رژیم شاهنشاهی تحت تعقیب قرار گرفت. یکی از اقدام های متهورانه این شهید در نهم خرداد ماه ۱۳۵۱ صورت گرفت؛ در دومین سفر نیکسون رئیس جمهور وقت آمریکا به تهران (ماه می ۱۹۷۲)، در جریان جنبش اعتراضی دانشجویان، از جمله افرادی بود که در مسیر حرکت نیکسون به طرف میدان شهیاد ( سابق ) به سوی وی گوچه فرنگی و ... پرتاب کرد و شعار *یانکی برو گم شو* را سرداد.

سرانجام در تاریخ ۱۸ بهمن سال ۱۳۵۴ که وارد دانشگاه صنعتی ( شریف ) شد، با این که برای شناخته نشدن گریم کرده بود، در تور ساواک قرار گرفت. پس از خروج از دانشگاه، نیروهای امنیتی در صدد دستگیریش برآمدند. طبق گزارش ساواک وی ضمن حمله و درگیر شدن و مضروب نمودن افسر اطلاعاتی، متواری شد؛ اما فرد مذکور به نام همایون کاویانی دهکردی (کاوه) از افسران چترباز ارتش که با درجه سرگردی به ساواک منتقل شده بود و شکنجه‌گر قهاری بود، به سوی او تیراندازی کرد که در اثر آن مصدوم و دستگیر گردید.

 حسینجان در حالی که به شدت مجروح شده بود، با تمام توان علیه رژیم پهلوی شعار می داد تا این که در حین انتقال به بیمارستان به شهادت رسید.

برادر این شهید بزرگوار جناب آقای حاج علی اکبر زینلی برای اینجانب نقل کردند: " در سال ۱۳۵۲ در تهران خدمت سربازی را می گذراندم و معمولاً هفته ای یک بار به خوابگاه دانشگاه  نزد ایشان می رفتم. در آخرین دیدار حسینجان به من گفت شاید این دیدار آخر ما باشد و ... "

 برادرم وقتی چهره منقلب و گریان مرا دید، گفت: " شوخی کردم؛ سرباز مملکت که نباید زود خودش را ببازد و ... "

اما همان گونه که پیش بینی کرده بود، آخرین دیدارمان بود؛ زیرا از آن سال زندگی مخفی خود را آغاز کرد و در مقطع های زمانی بعد که به خوابگاه مراجعه و با هم اتاقی هایش ملاقات کردم، دیگر اثری از او نیافتم.

البته در سال ۱۳۵۶ دوستانش سعی  کردند به شکلی آرام به من تفهیم کنند که او شهید شده است و ...


هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

     ثبت است بر جریده عالم دوام ما 


 در پایان توجه شما رابه متن وصیتنامه این ستاره درخشان انقلاب که در سال های آغازین دهه ۵۰ قبل از زندگی مخفی و ... تنظیم شده است، جلب می نمایم:


 بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

فلک را سخت بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد

من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم


 اینجانب حسینجان زینلی فرزند محمدرضا دانشجوی رشته متالوژی با اعتقاد کامل به خدای یگانه و روزهای واپسین و عقیده به همه پیامبران الهی ( که اولین آن ها حضرت آدم (ع) و آخرین ایشان حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) می باشد ) و جانشینان به حق او، در انتظار ظهور منجی عالم بشریت می باشم.

 پدر و مادر و برادران و خواهرانم  به همه شما سلام‌ عرض می کنم و برای همه شما آرزوی موفقیت دارم. اکنون که این وصیتنامه را می نویسم، دیو استبداد بر این مملکت سایه افکنده و بسیاری از آزاد مردان و آزاد زنانی را در سیاه چال های مخوف زندانی نموده، با معروف می ستیزد و منکر را رواج داده و بی بند و باری را رونق می بخشد؛ اما امید این را دارم که روزی بساط استعمار و استبداد از این کشور کوتاه و شر آمریکای جنایتکار و نوکران جیره خوارش از این مملکت برچیده شود.

 من با آگاهی کامل با تمامی مظاهر ظلم و ستم به جنگ پرداختم و اگر در این راه کشته شوم، نگران نباشید که همیشه خورشید پشت ابر نمی ماند و روزهای سرد این کشور بهاری خواهد شد. 

به شما توصیه می کنم تابع مرجعیت بزرگ شیعه حضرت آیت الله خمینی و آیت الله طالقانی باشید و به شما برادران و تمام اقوام سفارش می کنم در کارهایی که به نوعی استحکام رژیم منحوس پهلوی کمک می کند، وارد نشوید. به امید روزی که آزادی را در آغوش بگیریم.


  شب است و چهره میهن سیاهه

  نشستن در سیاهی ها گناهه

  تفنگم را بده تا ره گشایم

  که هرجا عاشقه، چشمش به راهه


                                            والسلام- حسینجان


   *روحش شاد و یادش گرامی باد*

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.