دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

محفل اُنس فرهیختگان و هنرمندان

* محفل اُنس فرهیختگان و هنرمندان* 


 *_ گزارشی از ضیافت افطاری در مرکز خرید اندیشه تهران_* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 اینجانب توفیق داشتم در ضیافت افطاری روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان که به مناسبت سالگرد درگذشت *شادروان سید جواد مناجاتی* از سوی فرزندان آن مرحوم آقایان سید یوسف و سید محمد مناجاتی برگزار گردید، حضور یافته و ساعاتی عارفانه و دل انگیز را پشت سر گذارم. 


 شرکت کنندگان در این محفل اغلب مدیران و مجریان سابق صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، هنرمندان، شاعران و ... بودند.  تا آنجا که بنده می شناختم، آقایان دکتر اسماعیل آذر، دکتر علیرضا افتخاری، استاد حسام الدین سراج، محمد رضا حیاتی، هرمز شجاعی مهر، محمود شهریاری، سهیل محمودی، علیرضا قزوه، و از همشهریان نیز دکتر غلامرضا حبیبی ( جراح ) و ... در این جمع حضور داشتند و هر کدام سخنان کوتاهی ایراد نمودند.


 *آقای یوسف مناجاتی* که ابتدای برنامه در مجلس حضور نداشت، با عذرخواهی از میهمانان، دلیل تأخیر خود را باز گشت از گلپایگان مطرح نمود؛ زیرا مجبور شده بود در *پویش آزادی زندانیان دارای جرائم غیرعمد* با هدف جمع آوری کمک های مالی خیران شرکت کند. 

بنا به گفته جناب آقای سعید جابری رئیس سابق زندان گلپایگان و مددکار فعلی زندانیان، با لطف خدای کریم در جشن گلریزان رمضان امسال، *مبلغ ۴میلیارد و ۷۰۰ میلیون* تومان از خیران جمع آوری گردید که موجب آزادی ۲۰ زندانی گردید و  *یک میلیارد تومان* از آن را آقای مناجاتی پرداخت نمود.  


 *_صدها فرشته بوسه برآن دست می زنند_* 

 _*کز کار خلق یک گره بسته وا کند*_ 


 آقای مناجاتی در سخنان خود تاکید کرد از صمیم قلب دوست دارد تمکن مالی اش را بیشتر صرف *اعتلای فرهنگ و هنر این مرز و بوم* نماید و حتی پیشنهاد ایجاد صندوقی را برای رفع مشکلات اقتصادی هنرمندان مطرح ساخت.

علاقه ایشان به هنر و هنرمندان را می توان در تهیه برنامه فاخر *« تماشاگه راز »* در سال های اولیه دهه ۱۳۷۰ جست و جو کرد. تماشاگه راز که عنوانی برگرفته از کلام *خواجه حافظ* است، نشانه‌ اصالت در شعر و موسیقی شد و نزدیک به پنج هزار قسمت با موضوع *« ادب و هنر »* تقدیم علاقه مندان گردید.


   بسیاری از نویسندگان و اندیشمندان مغرب زمین در تالیف آثارشان از مساعدت و حمایت های مالی انجمن‌ها و موسسات خیریه خصوصی برخوردارند. بارها شاهد بوده ایم که در مقدمه‌ کتاب هایی که به زبان های لاتین تالیف یافته، نویسنده از کمک‌های نقدی چندین موسسه و انجمن، افراد حقیقی و حقوقی و... در حین پژوهش و تالیف اش تشکر و قدردانی کرده است. 

پرسش مطرح برای بسیاری از مخاطبان، این است که جوامع غربی چگونه به چنین بلوغی رسیده‌اند که خیرات را نه فقط در کمک به مستمندان، بلکه در حمایت از اهل فکر و اندیشه و تفکر نیز می بینند؟! 

چرا برای جامعه ما با وجود داشتن سابقه‌ای طولانی در امر خیریه و امداد فقیران و سنت دیرپای صدقه به نیازمندان، خیریه فرهنگی و علمی چنین غریب و ناآشناست؟ چرا در جامعه ما، ثروتمندان فاقد این فضیلت هستند؟ آنچه مسلم است این که چنین خیریه‌های فرهنگی، یک سنت و سبک غالب نیست.


 در این گردهمایی که مضمون اصلی آن، *قدر شناسی از فرهیختگان و هنرمندان* بود، شاعر برجسته معاصر جناب آقای علیرضا قزوه با خواندن سروده ای از خود بر معنویت آن افزود.


 *بی تو ای جان جهان ، جان و جهان را چه کنم؟* 

 *خود جهان می گذرد، ماندن جان را چه کنم؟* 

 

 *ماه شعبان و رجب، نم نم اشکی شد و رفت* 

 *خانه ابری ست خدایا ! رمضان را چه کنم؟* 

 

 *شانه بر زلف دعا می زنم و می گریم* 

 *موسی من! تو بگو روز و شبان را چه کنم؟* 

 

 *صاحب " حیّ علی ... "!  لقمه ی نوری برسان* 

 *سحر از راه رسیده ست، اذان را چه کنم؟* 

 

 *کاتبان تو مرا خطّ امانی دادند* 

 *کشته خال توام ، خط امان را چه کنم؟* 

 

 *کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهان* 

 *پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم؟* 

 

 *کاش می شد که سبک تر شوم از سایه  خویش* 

 *آفتابا تو بگو! خواب گران را چه کنم؟* 

 

 *زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من است* 

 *وقت افطار ولی زخم زبان را چه کنم؟* 

 

 *رنجه از طعنه ی پیران پریشان نشدم* 

 *با چهل چله جنون پند جوان را چه کنم؟* 

 

 *غرقه ی موج رجز، گم شده ی بحر رمل* 

 *سینه خالی ز معانی ست ، بیان را چه کنم؟* 

 

 در این جمع صمیمی، جای *استاد قاسمعلی فراست* ، همشهری فرزانه و دانشمندمان خالی بود. در تماسی که با ایشان داشتم، به دلیل لزوم شرکت در ضیافتی دیگر، عذرخواهی نمود؛ اما *سهیل محمودی* شاعر شیرین سخن و باصفای معاصر که در هر محفلی حضور داشته باشد، بر طراوت و شادابی آن می افزاید، تا حدود زیادی جای او را پر کرد. به ویژه این که در پایان سخنان خود دو بیت از شعر مشهور *حضرت مولانا* را که با صدا و لحن گرم ایشان از دهه ۱۳۷۰ خورشیدی در خاطره ها نقش بسته است، تکرار کرد.


 *ای خدا این وصل را هجران مکن* 

 *سرخوشان عشق را نالان مکن* 

 *نیست در عالم ز هجران تلخ تر* 

 *هرچه خواهی کن ولیکن آن مکن* 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.