دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

دکتر عبدالله معظمی به منزله کنش گر مرزی

* دکتر عبدالله معظمی به منزله کنش گر مرزی* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan

 * بخش اول* 


 بیش از یک دهه است که *دکتر مقصود فراستخواه* جامعه‌شناس و یکی از اندیشمندان زمانه ما، تلاش می‌کند نظریه‌ *«کنش‌گران مرزی»* را به عنوان پاسخی به مسائل ایران عرضه کند. در یک تعریف کوتاه، *کنشگر مرزی*  می‌کوشد در میان محدودیت‌های ساختاری ایران، امکان‌هایی تازه کشف یا خلق کند. او بین *«دیوان حکومت»* و *«ایوان جامعه»* رفت‌وآمد می‌کند و در مرزهای میان آن ها در تردد است. به روایت او در تاریخ ایرانِ با افزایش شکاف میان ملت و دولت، در شرایط انسداد که *پنجره‌های گفت‌وگو* بسته می‌شوند، با وجود آن که ناامیدی بر ذهن‌ها حاکم است؛ اما جامعه‌ ایرانی از نفس نمی‌افتد. قابلیت‌های فرهنگی موجب می‌شود بازیگران جامعه، صورت‌های متفاوتی از فعالیت را پیش بگیرند که *یکی از آن ها، کنشگری مرزی‌ است که در یک منطقه‌ خاکستری میان دولت و ملت صورت می گیرد.* 

تحصیلات، خانواده، سبک زندگی و ارتباطات این کنشگران باعث شده تا ضمن آن که در دولت حضور دارند، با درد‌ها و دغدغه‌های جامعه هم آشنا باشند و بکوشند  مطالبه های مردم را به سیستم‌های رسمی منتقل سازند.


 *بدون تردید یکی از مهم ترین کنش‌گران مرزی که خدمات ماندگارش در خاطره جمعی مردم ایران و به ویژه همشهریان همچون ستاره می درخشد، زنده یاد دکتر عبد الله معظمی است.* 


 *دکتر عبدالله معظمی* در سال ۱۲۸۸ در گلپایگان به دنیا آمد. در سال ۱۳۰۹ به فرانسه رفت و در دانشکده حقوق پاریس به اخذ دیپلم دکترای حقوق نایل گردید. پس از بازگشت به ایران به عضویت وزارت و سپس به دانشیاری کرسی حقوق بین الملل خصوصی در دانشگاه تهران برگزیده شد و به تدریس پرداخت. پس از پنج سال توقف در دانشیاری، در سال ۱۳۲۰ به رتبه استادی ارتقاء یافت و در همان زمان به معاونت دانشکده حقوق منصوب شد. در مجلس چهاردهم نمایندگی مردم گلپایگان را بر عهده داشت.

نتیجه تصویری برای دکترعبدالله معظمی

 در سال ۱۳۲۴ که یک اقلیت چهل نفری به رهبری *دکتر محّمد مصّدق* بر ضد حکومت صدرالاشراف (چهره سیاسی و قضایی دوران قاجار و پهلوی، سرکوب گر مشروطه خواهان و از نخست وزیران پهلوی دوم) تشکیل شد، دکتر معظمی یکی از اعضای آن بود. او در دوره پانزدهم نیز به عنوان نماینده گلپایگان به مجلس راه یافت. در آخرین روزهای مجلس پانزدهم، هنگامی که دولت ساعد مراغه‌ای لایحه قرار داد الحاقی نفت ( *گس-گلشاییان* ) را به مجلس تسلیم کرد، با این امید که نمایندگان با توجه به کمی وقت آن را هر چه زودتر تصویب کنند، حسین مکی به عنوان مخالف شروع به صحبت کرد. نطق مکی چند جلسه به طول انجامید و تاریخ پایان دوره پانزدهم قانونگذاری نزدیک می‌شد. روز دوم مرداد ۱۳۲۸ سردار فاخر حکمت رئیس مجلس در اثر فشار اکثریت تصمیم گرفت موضوع ادامه نطق مکی را به رای مجلس واگذار کند. وکلای اکثریت نیز بر اساس قرار پنهانی با دولت، قرار بود به محدود کردن سخنرانی نماینده اقلیت رای بدهند. در این هنگام حادثه‌ای روی داد که نقشه دولت و اکثریت را نقش بر آب کرد و آن *اعتراض شدید دکتر عبدالله معظمی* بود. دکتر معظمی پیش از آن که سردار فاخر اعلام رای کند، فریاد زنان خطاب به رئیس مجلس گفت:

 *«بدبخت‌ترین ملت کسی است که اراده خودش را در موقع اظهار نظر از دست بدهد و بزرگان قوم مثل مرده روی صندلی‌ها بنشینند و در مسائل ابتدائی این طور اظهار نظر کنند. آقای رئیس مجلس شورای ملی، حق ملت در بین است. اجازه بدهید. این وضع مجلس طوری مرا متشنج کرد که من ناچار شدم در اینجا وظیفه نمایندگی خود را که نماینده یک شهرستان فقیر، گرسنه و بیچاره و بالاخره نماینده یک ملتی هستم که من خودم در خوزستان جز تراخم، جز پا برهنگی، جز بیچارگی هیچ چیز ندیدم، انجام دهم.»* 

اگر دکتر عبدالله معظمی کوتاه آمده بود، رای اکثریت تصویب می شد و سرنوشت قرارداد الحاقی غیر از این می‌شد که شد.


 در مجلس شانزدهم نیز هنگامی که وزیر دارائی کابینه رزم آرا قرارداد الحاقی را پس گرفت، دکتر معظمی به شدت او را مورد حمله قرار داد و باعث متزلزل شدن دولت سپهبد رزم آرا گردید.

علت مخالفت نمایندگان اقلیت مجلس و ملت ایران با لایحه الحاقی ( *گس – گلشائیان* )، این بود که مسئله حاکمیت ملی مردم ایران، نادیده گرفته می‌شد. ‌شرکت نفت ایران و انگلیس از یک سو با نفوذ خود در امور سیاسی ایران، استقلال کشور را تهدید می‌کرد و از سوی دیگر به واسطه امتیازی که شرکت نفت از دولت ایران گرفته بود، چنان بر صنعت نفت کشور، احاطه و تسلط داشت که تمام عملیات اکتشاف و بهره‌برداری از منابع نفتی ایران در کنترلش بود. ‌

نهضت ملی‌شدن نفت - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

دکتر معظمی در سال ۱۳۳۰ یکی از اعضای هیئت مختلط مامور خلع ید از شرکت نفت بود. *وی با جان ودل از دولت دکتر محّمد مصّدق پشتیبانی می‌کرد و در هر موردی رای موافق به کابینه او می‌داد.* دکتر معظمی در انتخابات دوره هفدهم مجلس نیز از گلپایگان به نمایندگی انتخاب و مدتی هم رئیس مجلس شد.


* دکتر عبدالله معظمی به منزله کنش گر مرزی* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 * بخش دوم* 


 دکتر معظمی پس از کودتای ۲۸ مرداد مخفی شد؛ اما در نهضت مقاومت ملی فعالیت می‌کرد. به همین دلیل اردیبهشت ۱۳۳۴ بازداشت و همراه با چند تن از سران جبهه ملی پس از تبعید به جنوب، راهی زندان برازجان گردید.


 * این چهره آزادی خواه در شمار دوازده استادی بود که به دستور مستقیم شاه از دانشگاه اخراج شدند.* مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر قریب، دکتر سنجابی، دکتر جناب، مهندس حسیبی، دکتر نواب، دکتر آل‌بویه، دکتر عابدی و ... سایر استادان اخراج شده بودند.

البته *دکتر علی اکبر سیاسی* رئیس وقت دانشگاه زیر بار نرفت. و گفت: *«اگر دستم را قطع کنند، با ابلاغ اخراج این استادان موافقت نخواهم کرد»؛* اما با اصرار شاه و پیگیری‌های سپهبد زاهدی اخراج شدند. 

 *جرم دکتر معظمی و دیگران این بود که با لایحه کنسرسیوم و کودتا علیه دکتر مصدق مخالفت کردند.* 

دکتر عبدالله معظمی و مهندس کاظم حسیبی

 دکتر معظمی همگام با نقش آفرینی در مجلس در قامت رئیس یا نماینده در *ایوان ملت* نیز حضور داشت و *توسعه پایدار ایران و حوزه انتخابی اش گلپایگان دغدغه اش بود.* 

با تلاش او علاوه بر *احداث سد اختخوان* که توسعه کشاورزی و دامپروری منطقه را به همراه داشت و نیز *احداث یکی از بنگاه های دارویی ایران در گلپایگان، از یازده دانشسرای مقدماتی کشور که ۱۰ مورد از آن ها در مراکز استان ها دایر گردیده بود، یکی هم در گلپایگان تاسیس شد.* 

در آن مقطع به دلیل کمبود امکانات و ناآگاهی مردم، بیماری *«کچلی»* در گلپایگان فراگیر بود که دکتر معظمی با *هزینه شخصی،* مبتلایان را به تهران یا اصفهان اعزام می نمود تا با فناوری آن زمان *(زیر برق گذاردن سر های آنان)* ، کچلی را ریشه کن سازد. البته بعداً این فناوری را به گلپایگان آورد و نزدیک مسجد عموکرم در کنار کارخانه برق *(به دلیل لزوم استفاده زیاد از انرژی برق)،* مستقر کرد که  موفقیتی بزرگ حاصل شد .


 * با راه اندازی دانشسرا، فرهنگ گلپایگان توسعه یافت و به لحاظ تربیت معلم خودکفا گردید. شماری از فرهنگ ورزان که از این مرکز آموزشی فارغ التحصیل شدند، علاوه بر گلپایگان در مدارس روستایی و شهری مناطق مجاور نیز به تدریس پرداختند.* 

شاید در مقیاسی کوچک بتوان این دانشسرا را *دارالفنون گلپایگان* قلمداد کرد.


 یادآوری یک خاطره از جناب آقای حاج عباس خرمی رئیس پیشین آموزش و پرورش گلپایگان از شادروان جعفر شیخ الاسلام یکی از دبیران شیمی پیشگام زادگاه مان در مراسم افتتاحیه کانون بازنشستگان ( سال ۱۳۷۸ )، در زمینه کنش‌گری مرزی دکتر عبدالله معظمی، خالی از لطف نیست.

«اوایل دهه ۱۳۳۰ در وزارت فرهنگ و صنایع مستظرفه، لیسانسیه های داوطلب تدریس در دبیرستان ها، منتظر دریافت ابلاغیه محل خدمت بودند. اینجانب نیز که به همین منظور آن جا بودم، چهره‌ای خوش قامت و جدی را مشاهده کردم که مراجعه کنندگان را زیر نظر قرار می داد و تمایل داشت به آنان نزدیک شود که یکی از آنان بنده بودم.»

پس از معرفی خودش به عنوان رییس مجلس شورای ملی و نماینده مردم گلپایگان، اظهار داشت: *« تمایل داری برای تدریس به گلپایگان بروی؟ گفتم با کمال میل و استقبال کردم؛ زیرا  به محل زندگی ام ( اصفهان) نزدیک بود و ... »* 

آمادگی خودم را که اعلام کردم، گفت: « فردا از تهران به گلپایگان عزیمت کن. به آنجا که رسیدی، دوستان به استقبال شما می آیند و تمهیدات لازم از جمله تهیه مسکن و ... را فراهم خواهند ساخت.»

 *وقتی به مقصد رسیدم، پیشواز کنندگان ابتدا مرا به حمام عمومی بردند تا خستگی سفر را از من بزدآیند و پس از آن یک پذیرایی و ناهار مطلوب و ... ترتیب دادند که این اقدام ها زمینه ساز  اقامتی خاطره انگیز به مدت چند سال در گلپایگان و تدریس شیمی در دبیرستان ها گردید.* 


 افسوس که این مرد بزرگ عمر بلندی نداشت و نتوانست آرمان خود را به عنوان یک *کنش‌گر مرزی* ، در شکوفایی تمام ظرفیت های زادگاهش عملی سازد؛ زیرا در ۶۲ سالگی به دلیل سکته قلبی به سوی معبودش شتافت.

 *یاد او را گرامی می داریم و به روح بلندش درود می فرستیم.* 


در پایان، این یادداشت را با *سروده زیبای استاد علی اکبر جعفری* مزین می سازم:


 *هان ای بهشت خاطره ها! زادگاه من* 

 *گلپایگان! عروس چمن در نگاه من* 

 *ای شهر دانش و خِرد و مهد عاشقان* 

 *ای سرزمین عاطفه و عشق جاودان* 

 *گل های باغ تو همه زیبا و عاشقند* 

 *گلواژه های راز درون شقایقند* 

 *صد سال پیش نغمه دانش در این دیار* 

 *آوازه زمان شد و الگوی روزگار* 

 *دانشسرا که مرکز علم است و سروَری* 

 *با همتِ و درایت " دکتر معظمی "* 

 *شد مرکز شکفتنِ گل های سرفراز* 

 *آلاله های عاشق و شیدای پیشتاز* 

 *نسلِ قلم به گلشنِ دانش طلوع کرد* 

 *جهل و خرافه شب ظلمت غروب کرد* 

 *" هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق "* 

 *مانا و پر شکوفه باد گلِستان و باغ عشق* 

 *جاوید باد شهره استان اصفهان* 

 *شهر چکاوکان و چمنزار بلبلان* 

 *ای آرزوی زنده دلان سرفراز زی* 

 *عشق وطن چراغِ شبستان جعفری*













































..

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.