دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

تجدید عهد با دکتر معتمدنژاد

                

مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم
                          هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش
                          فراغ از سروبستانی و شمشاد چمن دارم
                                                                                           حافظ

 

چند سال است از هجران پدر علم ارتباطات اجتماعی دکتر کاظم معتمدنژاد سپری می شود؛ با گذشت زمان خاطرات و آثار این فرزانه فروتن از مدار ذهن علاقه مندان و دوستانش هیچگاه محو نخواهد شد.او معبری تازه و راهی جدید را که از طریق آن می توان به آرمان هایی نظیر صلح، مشارکت، توسعه و ...  در پرتو ارتباطات، جامه عمل پوشانید،گشود.
او که با عبرت از تاریخ به آینده می نگریست؛در سخت ترین شرایط نیز در دل ها بذر امید می کاشت و هیچگاه تسلیم مشکلات نبود. بارها در کلاس درس پس از مطرح شدن تنگناها در عرصه ارتباطات توسط دانشجویان بر ایستادگی و پایداری به منظور تحقق اهداف پافشاری داشت.
در راستای تثبیت و نهادینه ساختن رشته علوم ارتباطات اجتماعی و شاخه های آن نظیر روزنامه نگاری، روابط عمومی و مطالعات ارتباطی بارها با بی مهری مواجه شد، اما هرگز نا امیدی بر او غلبه نکرد و آن قدر به درهای بسته می زد تا سرانجام باز می شدند.
این چهره خستگی ناپذیر اعتقاد راسخ داشت که با استفاده بهینه و مطلوب از ظرفیت ارتباطات اجتماعی، می توان مسیر توسعه را در کشور هموار نمود.
ایشان با توجه به تنوع فرهنگی موجود در کشور ایران بر لزوم ظهور و بالندگی رسانه های بومی و بخصوص مطبوعات محلی تاکید می ورزید؛او اعتقاد داشت ، در این شرایط جامعه از حالت تک صدایی به چند صدایی تبدیل گردیده، و تمام استعدادها شکوفا می گردد . به طور طبیعی در چنین بستری گفتگو، همدلی و مشارکت ، به وجود آمده و به خرد جمعی در مسیر توسعه منتهی می شود.
بدیهی است که مطبوعات در سطوح محلی و ملی با فراگیر ساختن فرهنگ نقد، آستانه شکیبایی جامعه را افزایش داده و به عنوان دیده بانی تیزبین از انحرافات جلوگیری می کند.
برهیچ کس پوشیده نیست که ایجاد فضا برای تفاهم وتبدیل مونولوگ (تک گویی) به دیالوگ(گفت و گو بین افراد)، "که به تعبیر هابرماس از آن به عنوان حوزه عمومی یاد می شود" و عقلانیت ارتباطی برخاسته از آن، ضرورتی انکارناپذیر برای گسترش خردجمعی محسوب می شود. برای دستیابی به این مقصود ، دکتر معتمدنژاد حق ارتباط، حق اطلاع و حق دسترسی به اطلاعات را به عنوان حقوق اساسی شهروندان مورد توجه قرار داده و بر استقلال حرفه ای روزنامه نگاران که در واقع نمایندگان افکار عمومی هستند، تاکید می ورزید.
او روزنامه نگاری را یک خدمت عمومی می دانست و هدف رسانه ها را در درجه اول آگاه سازی مردم و راهنمایی جامعه و مسئولین بر می شمرد و خاطرنشان می ساخت که "روزنامه نگاری برامید استوار است".
از ویژگی های برجسته این چهره محبوب علمی، التزام به رعایت اصول اخلاقی بود. در این راستا همواره منافع ملی را برمصالح شخصی ترجیح می داد. در مواجهه با دیدگاه های مخالف هیچگاه از مدار انصاف خارج نمی شد و همواره رواداری را پیشه خود می ساخت.
ایشان بر این باور بود که در روزنامه نگاری باید تنها بر حقیقت گویی و اخلاق مداری متکی بود. در انتشار آثارش نهایت دقت و وسواس را اعمال می کرد و این نکته سنجی ها را در اصلاح پایان نامه های دانشجویی که مسئولیت راهنمایی آنان را برعهده داشت، به شدت رعایت می نمود.
دکتر معتمدنژاد با وجود افزایش سن و ناتوانی جسمی از حافظه قوی برخوردار بود و همچنین،  از آخرین اخبار و اطلاعات شاخه های علوم ارتباطات اجتماعی مطلع بود.
برای این استاد فرزانه، بازنشستگی مفهومی نداشت و این موضوع را برای یک معلم بی معنا می دانست. از این رو پس از بازنشستگی ظاهری، فرصتی برای بازنگری در آثاری که به دلیل دقت وسواس گونه اش هنوز چاپ نشده بودند، پیدا کرد تا این که به زیور طبع آراسته شدند و اکنون به عنوان یک سرمایه گرانبها در اختیار علاقه مندان است.
اینجانب در جهت وفا به عهد خود به دکتر معتمدنژاد به توصیه برادرم استاد علی اکبر جعفری و تاکیدات دوست ارجمندم ،آقای حاج محمد عباسی و با استقبال جناب آقای محمود نیکنامی ،چند سال است که همکاری خود با سایت آخاله را آغاز نموده ام . خوشبختانه هفته نامه صدای گلپایگان نیز در این تکاپوی فرهنگی با ما همراه شد و دلگرمی مضاعفی به وجود آورد.

          

اولین مقاله بنده "آئین چراغ خاموشی نیست" ، در فراق دکتر معتمدنژاد نگاشته شد و در سایت درج گردید. پس از مشاهده علاقه، ذوق و ابتکار آقای نیکنامی تصمیم گرفتم این همکاری را ادامه دهم تا به سهم خود خدمتی کوچک به همشهریان عزیز داشته باشم.
از فرهیختگان عزیز گلپایگانی و کسانی که می توانند با قلم خود در جهت آگاه سازی و تنویر افکار عمومی گام برداشته، راهگشای مشکلات و مسائل شهر باشند، نیز انتظار می رود از رسانه های محلی استفاده کنند تا فضایی پرشور در جهت پیشرفت و توسعه شهر ایجاد گردد، به عقیده ی بنده از این طریق می توان به خرد جمعی دست یافت و مسئولان را یاری داد.

همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس      که دراز است ره مقصد و من نو سفرم

رسانه ؛ حافظ حرمت جامعه مدنی

رسانه ؛ حافظ حرمت جامعه مدنی
اشاره :
 از 17 لغایت 23 آبان ماه مصلی بزرگ تهران محل برگزاری نمایشگاه مطبوعات بود. به همین مناسبت اغلب روزنامه های کشور ویژه نامه هایی را به همین مناسبت انتشار داده ،بر نقش روزنامه  و به طور کلی مطبوعات در رشد آگاهی  مردم و توسعه کشور تاکید نمودند.
به همین مناسبت روزنامه "شهروند" در ویژه نامه خود که در روز چهارشنبه بیستم آبان ماه  1393به رشته تحریر درآورد،مقاله ای از اینجانب را تحت عنوان" رسانه ؛حافظ حرمت جامعه مدنی" درج نمود که پس از اشاره به جایگاه مطبوعات در منظومه ارتباطات اجتماعی، ابتکار این روزنامه در تجزیه و تحلیل  مسائل سیاسی،فرهنگی و اجتماعی ایران را  که هرروز در قالب چهار صفحه ای "طرح نو" ارائه می گردد،ستوده است.

زمانی که وسایل ارتباط جمعی، عرصه های خبری و اطلاعاتی را در حیطه تسلط خود درآوردند، حوزه های ارتباطی که با افکار عمومی و طیف های مختلف جامعه در ارتباط تنگاتنگ قرار داشتند، توانستند شرایط را برای رویکرد دانایی محوری و رشد فکری و بالا بردن آگاهی جامعه فراهم سازند.
مطبوعات، در این میان به عنوان کلیدی ترین بخش نوشتاری رسانه ها، به دلیل قدمت و همه گیر بودن توانستند، تاثیرگذارترین رسانه ای شوند که تمامی گروه های جامعه با آن ارتباط مفهومی برقرار می کردند. اما در برابر نفوذ رسانه های جدیدتری که پا به عرصه ارتباطی و اطلاعاتی گذاشتد، ازجمله رادیو و تلویزیون، تا یک برهه زمانی کوتاه، موقعیت خود را در برابر پرتابل بودن و جذابیت آنها درمیان گروه های عام جامعه از دست دادند.
 با وجودی که مخاطبان مطبوعات به خصوص روزنامه ها کم شدند، اما دیدگاه قشر نخبه و روشنفکر جامعه به سوی روزنامه ها رجعت جدیدی یافت. به نحوی که بسیاری از حقایق جامعه با نگاه نقادانه و با در نظرگرفتن نظرات اندیشمندان حوزه های مختلف شکل و ماهیت جدیدتری با محوریت تحلیل گرایانه و انتقال نقطه نظرات تغییر جهت یافت.
این تغییر رویکرد باعث شد تا طیف روزنامه خوان ها  از گروه های عام به سوی اقلیت ها و نخبگان جامعه سوق یابد. همین امر رجال سیاسی و صاحب نظران حوزه های سیاسی و اجتماعی را وادار ساخت تا توجه ویژه ای به روزنامه های این حوزه داشته باشند. آنها سعی کردند با استفاده از این ابزار رسانه ای، قدرت نفوذ خود را درمیان نخبگان و روشنفکران جامعه که به عنوان رهبران فکری از سوی افکار عمومی یاد می شد، بیش از پیش افزایش دهند و مسیر خود را برای توسعه ارتباطات حوزه ای با اندیشمندان و صاحب نظران جامعه باز کنند.
رسانه ها  در عصر فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی، از عوامل سازنده افکارعمومی هستند و ذهن جست وجوگر افراد را با مسائل روز به خصوص در حوزه اجتماعی درگیر می سازند. با وجود روزنامه های تاثیرگذاری که در حوزه اجتماعی به برجسته سازی معضلات و مشکلات اجتماعی می پردازند، <<طرح نو>> به خوبی توانسته است، با به چالش کشاندن بحران های اجتماعی، نقطه نظرات موافقان و مخالفان را در حوزه های مختلف در یک فضای کاملا رسانه ای مدیریت کند و فضای تبادل نظر را برای آنها فراهم سازد. اکنون روشنفکران و نخبگان از این صفحات به عنوان منابع مرجع در محافل علمی به ویژه برای دانشجویان، بهره می برند و این باعث گسترش نفوذ تحلیل مسائل اجتماعی و فرهنگی در حوزه های دانشگاهی و علمی شده است، این رویکرد جدید به مسائل اجتماعی و فرهنگی باب جدیدی است که از چشم بسیاری از مطبوعات که به روزمرگی دچار شده اند، دور مانده است.
 آسیب شناسی مسائل اجتماعی، اکنون از فضای تئوریک کتاب های  دانشگاهی به محافل پژوهشی و تحقیق محور وارد شده است و با حضور نخبگان و صاحب نظران این حوزه، به خوبی ارزیابی و مورد بررسی کارشناسانه قرار می گیرد، این خود به تحرک جامعه و اثرگذاری در ذهن افراد مختلف منتهی شده است.
زمانی که ناهنجاری رفتاری از سوی منتقدان به تنهایی ارایه شود، جهت گیری افکار عمومی و طیف های مختلف به آن مناسب نخواهد بود، اما زمانی که محل بحث و مباحثه در میان طیف های مختلف فراهم شود، مسلما مخاطبان بیشتری به آن توجه کرده و سعی می کنند نسبت به مسائل اجتماعی دور و اطراف خود، توجه بیشتری داشته باشند.
این مهم ترین وظیفه یک رسانه است که خوشبختانه صفحات <<طرح نو>> به خوبی از پس این کار رسانه ای برآمده است.
از نظر دکتر معتمدنژاد <<یک روزنامه نگار باید در مرحله نخست از لحاظ اقتصادی تأمین باشد تا مجبور به قلم فروشی نشود و استقلال حرفه ای خود را به دلیل مطامع شخصی و گروهی از میان نبرد و جایگاه والای حرفه ای خود را به دلیل نبود تخصص، به مخاطره نیندازد.>> این رویکرد، زمانی امکان پذیر است که فعالیت واقعی رسانه ها با وجود مطبوعات آزاد و آزاداندیش، از سوی سیاستمداران و سیاست گذاران فراهم شده باشد. از طرفی، حرمت جامعه مدنی و نهادهای مردم نهاد با حضور رسانه های فعال این حوزه ها پایدار می ماند و این امر به هم افزایی و درنهایت به خردجمعی منتهی می شود.
زمانی که رسانه ها به خصوص مطبوعات، مسئولیت خودرا به خوبی به انجام برساند، فساد و رفتارهای ناهنجار اجتماعی در جامعه از سوی ناظران مردمی به کنکاش گذاشته شده و افکار ناهنجار شکل نخواهد گرفت، به بیان دیگر، هر ملتی، لایق مطبوعاتی خواهند بود که خودشان فضای آن را شکل می دهند و در آن فضا به فعالیت رسانه ای مبادرت می ورزند.

"مطبوعات محلی" بستری برای شکوفایی استعدادهای بومی

"مطبوعات محلی" بستری برای شکوفایی استعدادهای بومی 

به بهانه سالگرد انتشار «صدای گلپایگان»
و بازگشایی نمایشگاه مطبوعات تهران

     به روزنامه ایام در همه پیداست     اگر بخواهی دانست ، روزنامه بخوان
                                                                                                            عنصری
                                                                                                                                     

    

در روی زمین نخستین اسباب ترقی و تمدن ملت ها و سعادت و نیک بختی آنان به واسطه مطبوعات است.
زین العابدین مراغه ای در مقدمه سیاحت نامه «ابراهیم بیک»
مطبوعات محلی، موتور محرکه توسعه منطقه ای به شمار می روند. در شرایطی که روزنامه های سراسری به مسائل و دغدغه های کلان ملی و بین المللی می پردازند واز کاستی ها، نیازها و علائق جامعه های محلی به ناگزیر یا از روی تسامح، غفلت می ورزند، این وظیفه مطبوعات محلی است که با درک واقع بینانه از مسئولیت ها، وظایف و جایگاه خود از طریق اطلاع رسانی، آگاهی بخشی، نقد و ارزیابی منصفانه و عالمانه سیاست ها، برنامه ها و عملکردها، نیازها و ظرفیت های توسعه محلی را معرفی کنند و با به متن کشیدن دیدگاه ها، تحلیل ها و پیشنهادهای خود، به نهادینه ساختن توسعه پایدار در حوزه های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کمک کنند.
 به استناد مدارک تاریخی حدود 164 سال پیش اولین نشریه شهرستانی کشور در ارومیه انتشار یافت. در سال 1265 هجری قمری مصادف با 1849 میلادی نشریه ای به زبان آسوری به نام «زاراریت باهارا» به معنای اشعه روشنایی از سوی ارامنه و توسط میسیونرهای آمریکایی منتشر شد و به مدت 63 سال تداوم داشت که از نظر قدمت یکی از طولانی ترین دوره های انتشار را در بین نشریات ایران دارا می باشد.
 بها دادن به محتوی بومی و محلی، توجه به مسائل زبانی، ایجاد ارتباط با سنت ها و تقویت استعدادهای بومی از اولویت هایی هستند که برای مطبوعات محلی ذکر می شود.
 مطبوعات محلی وظیفه دارند نیازها و مشکلات زندگی افراد یک منطقه را انعکاس داده و به عنوان یک رابط میان مسئولان محلی و کشوری با مردم ایفای نقش کنند. مطبوعات و سایر رسانه ها نظیر سایت های محلی می توانند میراث اجتماعی یک جامعه همانند زبان، پوشش، فرهنگ، آداب و رسوم و ... را انتقال داده و نقش هویت بخشی به مردم منطقه یا شهر خود را داشته باشند.
 بدیهی است که چنین نشریاتی به دلیل مجاورت معنوی و جغرافیایی رویدادها، با استقبال بیشتری از سوی مخاطبان روبه رو می شوند؛ زیرا می توانند نقش اساسی در شفاف سازی مسائل، هوشیار سازی، بسیج و ترغیب شهروندان محلی داشته باشند.
 ژان لویی سروان شرایبر در کتاب «نیروی پیام» می نویسد: در کشورهای صنعتی شده، کمتر سرمایه دار عاقلی به فکر تاسیس روزنامه جدیدی می باشد؛ زیرا به جز روزنامه های کوچک محلی، دیگر جایی برای راه اندازی روزنامه سراسری باقی نمانده است.
 در عصر جهانی شدن درست برخلاف پیش بینی برخی تصورات که خرده فرهنگ ها را زایل شدنی می دانند، صاحب نظران اعتقاد دارند در اثر آمیزش خرده فرهنگ ها به فرهنگ واحد جهانی دست خواهیم یافت.
 آنها معتقدند که به موازات جهانی شدن، خرده فرهنگ ها نیز رشد و بقا می یابند زیرا هر کدام واجد ارزش ها و اصالت های ماندگار و گرانبهایی هستند که به وسیله رسانه های محلی پاسداری می شوند. مطبوعات محلی در ساختن زیربناها جهت نیل به مردم سالاری نقش قابل توجهی دارند و به دلیل کارکردهای ویژه خود در حوزه مسائل بومی عمده ترین نقش را در شکل گیری رفتارهای اجتماعی در پایه ای ترین سطح خود دارا هستند.
 اولین روزنامه محلی با نام The Northern daily در انگلستان منتشر شد. مورخان این روزنامه را مادر روزنامه های محلی در جهان قلمداد نموده اند. در کشور فرانسه تیراژ نشریه محلی « اوس فرانس» دو برابر شمارگان روزنامه « لوموند» است. یعنی این نشریه تیراژی حدود یک میلیون نسخه دارد، در حالی که لوموند به عنوان یک نشریه سراسری و بین المللی ، کمتر از 500 هزار نسخه دارد.
 با توجه به موارد فوق شاید در ذهن خوانندگان گرامی این موضوع خطور کند که با ورود فن آوری های نوین ارتباطی و بخصوص شبکه های اجتماعی، دیگر مطالعه روزنامه و بخصوص مطبوعات محلی جایگاهی ندارند، اما ذکر این نکته جالب است که در جوامع پیشرفته اگرچه این میهمانان جدید ارزش افزوده ای را در فضای رسانه ای ایجاد نموده و با استقبال علاقه مندان مواجه شده اند، اما نفوذ مطبوعات کاهش چندانی نیافته است.
 مثلا در جامعه سوئد آمار مراجعه به روزنامه های کاغذی و سایت های اینترنتی تقریبا یکسان است. 52 درصد مردم به سایت ها و 48 درصد به روزنامه ها مراجعه می کنند. در هندوستان 80 درصد مردم از روزنامه ها و 20 درصد از سایت ها استفاده می کنند. در ژاپن 60 درصد مردم به روزنامه ها و 40 درصد به سایت ها مراجعه می کنند. در ایالات متحده آمریکا 60 درصد مردم از سایت ها و شبکه های خبری اجتماعی و 40 درصد از روزنامه ها استفاده می کنند.
 البته هرم سنی اقبال مردم در جوامع مختلف نشان می دهد که قشر جوان تر این کشورها معمولا به وسائل مدرن دسترسی دارند. یعنی با لپ تاپ، تبلت، موبایل، آیفون و رسانه های اینترنتی سروکار دارند. اما گروه های سنی بالاتر همچنان دلبستگی سنتی خودشان را حفظ کرده و عمدتا از روزنامه ها استفاده می کنند.
 خاطرنشان می سازم که مجله نیوزویک طی چند سال گذشته اعلام نمود که از این پس به صورت الکترونیکی این مجله در دسترس مخاطبان خواهد بود؛ اما پس از مدتی دوباره انتشار آن با کاغذ از سرگرفته شد. نتیجه ای که از این روند گرفته می شود، این است که در منظومه ارتباطات هر کدام از رسانه ها جایگاه خود را حفظ می کنند.
 یادش به خیر در آستانه ماه های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 که مردم هر روز حوالی غروب و اوایل شب در کتابفروشی مرحوم خادمی و مغازه مطبوعاتی آقای اعظمی ازدحام می کردند و بی صبرانه مشتاق خرید روزنامه می شدند. در آن زمان که از اینترنت خبری نبود و رادیو و تلویزیون هم کاملا در اختیار رژیم شاه بود، تنها روزنه آگاهی، صفحات مطبوعاتی بود که گزارش لحظه به لحظه قیام مردم و پیام های امام خمینی «ره» را انعکاس می داد. هنوز دو تیتر کوتاه و گویا و به یادماندنی روزنامه اطلاعات در ذهن علاقه مندان به انقلاب باقی است؛

                                       محمدعلی رنجبر، منسوب به قدیمی ترین روزنامه فروش ایران در نمایشگاه مطبوعات

  «شاه رفت»؛ « امام آمد» خدای بزرگ را شاکریم که علاوه بر توزیع روزنامه های کثیرالانتشار در ساعات اولیه صبح، جوانه های مطبوعات محلی شکوفا شده اند، و هر هفته مردم با نشریات محلی امروز « صدای گلپایگان» ، « بیان»، و « رویش لاله ها» اخبار شهر و روستا و نیز دستاوردهای توسعه در سطح منطقه را مطالعه می نمایند.
 هفته نامه «صدای گلپایگان» این افتخار را دارد که از مهرماه سال 1383 که به صورت رسمی مجوز انتشار دریافت نموده، همچون آینه ای روشن تحولات و عوامل موثر در پیشرفت شهر را انعکاس می دهد. فراموش نکنیم که رسالت مطبوعات آگاهی بخشی و تنویر افکارعمومی است.« تیری دژاردن» نویسنده شهیر فرانسوی در کتاب « صد میلیون عرب» آورده است: یکی از حکومت های عربی برای آن که مردم کشورش از وقایع جهان باخبر نشوند، از ورود روزنامه های باطله عربی به منظور استفاده مغازه دارانی که کالای خود را در آن می پیچند، جلوگیری می کند و به جای آن از بلژیک روزنامه باطله می خرد. این کشور سالی چندهزار تن روزنامه باطله غیر عربی در فهرست واردات خود دارد تا چشم و گوش مردمش به حقایق جهان آشنا نگردد. ولی همان مردمی که گمان می رفت چشم و گوش شان بسته مانده، نخستین جنبش موسوم به « بهار عربی» را علم کردند که منجربه سرنگونی بن علی شد.
 

ضمن عرض تبریک به دست اندرکاران هفته نامه « صدای گلپایگان» شایسته است فرازی از دیدگاه ‌فرزند ایران و مسیح لبنان امام موسی صدر را که در مراسم هفتمین روز ترور «کامل مروه» روزنامه نگار لبنانی بیان نمود، متذکر گردم: مطبوعات محرابی است برای پرستش خدا و خدمت به انسان ها، این عرصه از مهمترین و حساس ترین میدان های جهاد است، زیرا افکار عمومی را شکل می دهد، فرهنگ آفرین است، خوراک روح را فراهم می سازد، مراحل جدید تکامل معنوی را پی می نهد، عواطف مردم را پیراسته می گرداند و آنها را به نیکی و رهایی رهنمون می سازد و... . به این ترتیب، خدمتگزار جامعه، فرد، انسانیت و نهایتا از ارکان کرامت بخشیدن به انسان  است.در پایان با مولوی بزرگ هم صدا می شویم که :
                  
          اقتضای جان چو ای دل آگهی است   هر که آگه تر بود، جانش قوی است

با قاسمعلی فراست در میان "نخل های بی سر"

با قاسمعلی فراست در میان "نخل های بی سر"

                         بیا به خانه آلاله ها سری بزنیم
                         ز داغ، با دل خود حرف دیگری بزنیم
                         شبی به حلقه درگاه دوست دل بندیم
                         اگرچه وانکند، دست کم دری بزنیم
                         تمام حجم قفس را شناختیم، بس است
                         بیا به تجربه در آسمان پری بزنیم
                         اگرچه نیت خوبی است زیستن ،اما
                         خوشا که دست به تصمیم دیگری بزنیم
                                                                                 «قیصر امین پور»

    

 قاسمعلی فراست به قدری باصفا و صمیمی است که در اولین دیدار هرکسی را مجذوب خود می سازد.
          اینجانب که از سال های دور نسبت به ایشان ارادت دارم، با وجود میل باطنی فرصتی مناسب برای گفتگو با او را از مدتها پیش پیدا نکرده بودم ؛ تا این که پس از تصمیم برای معرفی رمان "نخل های بی سر" به مناسبت سالگرد هفته دفاع مقدس در سایت آخاله و صدای گلپایگان با او تماس گرفته و خواهش کردم یک روز به محل کار ما بیاید تا تجدید دیداری داشته باشیم. ایشان با بزرگواری درخواست مرا پذیرفت و در یک روز به یادماندنی ساعاتی را در کنار هم بودیم. او رمان "نخل های بی سر" را همراه با آخرین اثرش مجموعه داستان «هر زندگی یه قصه است» به من هدیه کرد. "نخل های بی سر" را خواندم. در حین مطالعه بارها بغض گلویم را گرفت و اشک از چشمانم فرو غلطید و ...
        فراموش نمی کنم که با همت قاسمعلی فراست و دعوت بنیاد شهید گلپایگان در سال ۱۳۶۳ تعدادی از نویسندگان و شاعران نسل انقلاب از جمله شادروان قیصر امین پور به گلپایگان آمدند و در گلزار شهدا شعر خواندند و داستان گفتند. خاطره حضور آن دوستان در جمع مردم و خانواده معزز شهیدان هنوز در یاد ها باقی است.
 

      

 هشت سال دفاع مقدس سرشار از اتفاقاتی است که می تواند دستمایه ادبیات داستانی ما قرار گیرد. "نخل های بی سر" به دلیل این که جزء اولین آثار ادبیات دفاع مقدس است، به طور طبیعی مورد توجه قرار می گیرد. رمان ، حدیث مقاومت ، ایثار و رشادت های مردم و بچه های مظلوم این شهر، سختی ها و مرارت های مهاجران جنگ تحمیلی و حماسه آفرینی دلاورانی است که در فتح خرمشهر جان باختند.
          خرمشهر از همان ابتدا نسبت به شهرهای دیگری که در معرض تهاجم دشمن بودند، حضور پر رنگ تری در عرصه ادبیات داشته و می توان به عنوان الگو و سمبلی برای شجاعت  نیروهای ایرانی آن را شناخت.
          داستان با شروع جنگ و تهاجم به خرمشهر آغاز می شود ؛ ناصر شخصیت اصلی داستان است که در کنار برادرش حسین و خواهرش شهناز مقابله با دشمن اشغالگر را رسالت خود می دانند.  خانواده ناصر در تب وتاب ماندن یا رفتن سرگردانند ؛ پدر و مادر او گمان نمی کنند جنگ به این راحتی خانه و کاشانه آنها را مورد تهاجم قرار دهد. ناصر ، حسین و شهناز پدر و مادر را ترغیب به رفتن می کنند و خود می مانند تا از شهر دفاع کنند. در فاصله کوتاهی شهناز شهید می شود. او اولین فرد خانواده است که بر سر آرمان خود جان می دهد. شهادت او، برادرانش را در دفاع از شهر و ارزش هایی که بدان معتقدند، راسخ تر می کند. خانواده ناصر به تهران مهاجرت می کند؛ او خود نیز چند بار به تهران آمده، ولی برای جبهه دلتنگی کرده و بالاخره به سوی جنگ باز می گردد.با هجوم بعثی ها به شهر، حسین نیز شهید می شود، و به خواهر می پیوندد. ناصر طی مدت اشغال خرمشهر در جنگ مجروح می شود .(ضمن این که از یک ناراحتی جسمانی نیز رنج می برد) با اصرار  دوستان روانه تهران شده، در بیمارستان بستری می گردد، اما قبل از فرارسیدن زمان ترخیص، با اصرار از بیمارستان بیرون آمده و به سوی خرمشهر می شتابد.
          عملیات فتح خرمشهر آغاز می شود، سوم خرداد فرا می رسد، مادر ناصر منتظر و در حال خواندن قرآن است که تلفن به صدا در می آید. مادر گوشی را بر می دارد. صالح یکی از همرزمان ناصر می گوید: تا چند دقیقه دیگر همه ایران، شاید هم همه دنیا خواهند فهمید که خرمشهر آزاد شده است. مادر در حال خنده، اشک می ریزد ؛ می خواهد سخن بگوید، اما شادی امانش نمی دهد، بریده بریده می گوید: «دیگه حالا اگر ناصر هم شهید بشود، غمی ندارم» و از آن طرف صالح می گوید پس ... ناصر هم شهید شده است...
          قاسمعلی فراست طی مصاحبه ای اظهار می دارد: در سال اول جنگ تحمیلی با خانواده ای آشنا شدم به نام «حاجی شاه» که از جنگ زدگان خرمشهر بود. انس با این خانواده، مرا با جنگ بیشتر پیوند داد و نزدیک ساخت. از همان زمان (سال۱۳۶۱) تصمیم گرفتم در این ارتباط داستانی بنویسم. او در ادامه می افزاید: در آن زمان من در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی مشغول فعالیت بودم. وقتی به مدیر وقت حوزه هنری گفتم می خواهم بروم در مناطق جنگی و این داستان را بنویسم، ایشان گفت لازم نیست. همین جا بمان و در تهران قصه ات را بنویس. در واقع  ماموریت اداری می خواستم و آنها موافقت  نکردند. از این رو درخواست ماموریت اداری را به مرخصی بدون حقوق تبدیل کردم تا موافقت نمودند. البته قصد و نیت من چند روز حضور در جبهه بود که در نهایت به چند ماه ماندن رسید و یکی از بهترین دوران زندگی ام برای تجربه کردن شکل گرفت.
         او خاطر نشان می سازد که این حضور قبل از آزادی خرمشهر بود. نزد رزمندگان رفته و در سنگرهایشان ماندم و گاهی نیز با آنها به خط می رفتم. البته بعد از آن در خانه ای که سقفش در حال ریزش بود، چند ماهی مستقر شدم.
      شهادت هر یک از دو برادر نویسنده موجب باز نویسی داستان میشود ، که حاصل این بازنویسی ها رمان " "نخل های بی سر"" شد.

 قاسمعلی فراست در این مصاحبه متذکر می شود : "یکی از بهترین تشویق هایی که دریافت کردم این بود که بعد از چاپ کتاب از مناطق جنگی (سال ۱۳۶۳) در نامه ای همراه با عکس که از سوی دو تن از رزمندگان برای من ارسال شد، نوشته بودند: «ما "نخل های بی سر" را در سنگر خواندیم و خوشحالیم که کار ما در اینجا برای عده ای بازتاب دارد». اشک در چشم هایم جمع شد آنها جان بر کف بودند و من قلم در دست، اصرار ورزیدم این مقوله را جدی تر گرفته و وقت اصلی خود را برای این کار بگذارم. به همین خاطر از آن به بعد داستان هایم با صدا و نوای آن دو دوست نادیده ام، پیوند خورد. شاید در طول زندگی تاکنون هیچ پاداشی را که این همه ارزش داشته باشد، دریافت نکرده باشم."
          قاسمعلی فراست زمانی این رمان را می نویسد که ۲۳ سال سن دارد (سال ۱۳۶۱) و از این رو کار شجاعانه ای محسوب می شود. البته دو سال بعد از آن در سال ۱۳۶۳ به چاپ رسیده است.
         این اثر علاوه بر چاپ های متعدد ، چند دوره در جشنواره های ادبیات دفاع مقدس ونمایشگاه های سالیانه کتاب و  ... جوایزی را به خود اختصاص داده است. «"نخل های بی سر"» به عنوان اولین داستان بلند جنگ مبتنی بر واقعیتی است که برای خانواده " حاجی شاه" رخ داده،  بنابراین یکی از تاثیرگذارترین رمان های پس از انقلاب شده است.
          قاسمعلی فراست از زمانی که با این خانواده مأنوس می گردد و با ناصر( فرزند بزرگ این خانواده) ارتباط برقرار می کند،بخصوص پس از این که ناصر در جبهه های نبرد به شهادت می رسد، تصمیم نوشتن این رمان در ذهنش جرقه می زند.
          نویسنده "نخل های بی سر" این واقعیت را با انباشت ذهنی خود در هم می آمیزد. اگرچه ذهن او خیلی دور از واقعیت نیست ؛ زیرا فضای ترسیم شده در رمان"نخل های بی سر" برای کسانی که با دفاع مقدس سر وکار داشته اند ،تا حدودی قابل لمس می باشد. علاوه بر آن دو سال پس از شروع جنگ زمان زیادی نیست تا فراست جوان ۲۳ ساله بتواند تجربه قابل توجهی را پشتوانه کار خود قرار دهد. به همین دلیل باید شجاعت او را تحسین کرد.
          ذکر این مطلب خالی از لطف نیست که برخلاف تاریخ که روایت تمام ماجراهای بیرون از ذهن است، داستان بازگویی تاریخ نیست، بلکه خیال برخاسته از وقایع است. کما اینکه او در ابتدای کتاب می گوید: این نوشته واقعیتی است در جستجوی حقیقت و باز در پایان اثر خود خاطر نشان می سازد: "اگرچه تلاش شده در این رمان واقعیت ها بیان شوند، اما هرچه در این کتاب آمده، واقعیت محض نیست؛ از سوی دیگر برای اولین بار حضور زنان در دفاع مقدس توسط این اثر داستانی مورد توجه قرار گرفته است. فراموش نکنیم که بیشتر رمان های جنگ ما مردانه اند و رمان (نخل های بی سر) نقش زنان را برجسته می سازد." 
 

        

 نکته قابل ذکر دیگر این است که قاسمعلی فراست کمتر به جنبه های تلخ جنگ توجه کرده و بیشتر به فداکاری و ایثار رزمندگان پرداخته است. از این رو خوانندگان را با جنبه های امیدوار کننده جنگ آشنا می سازد. این شیوه نگرش به جنگ، در ادبیات دفاع مقدس، بعد از قاسمعلی فراست پی گرفته شد و نویسندگان، بیشتر این نگرش امیدوارانه را در نشان دادن جنگ دنبال کردند؛ به عنوان مثال در کتاب «جنگی که بود» نوشته کاوه بهمن روایت زندگی دو جانباز به نام های حبیب و رضا و نمایش جنگ در خرمشهر، مشخصا تحت تاثیر کتاب "نخل های بی سر" است.
 

        

 قاسمعلی فراست بعد از ورود به دانشگاه تهران، علاقه اصلی اش نوشتن شد و به قول خودش حاصل عشق بازی او با کتاب ،آثار متعددی می باشد که از" نخل های بی  سر"شروع و اکنون به مجموعه داستان «هر زندگی یه قصه است» رسیده است.
          پرداختن او به دفاع مقدس از زوایای گوناگون در قالب داستان فقط به "نخل های بی سر" محدود نمی شود، بلکه این موضوع در رمان های «گلاب خانم» ، «آوازهای ممنوع»، «عشق مانعی ندارد» و «نیاز» نیز انعکاس یافته است.
          نتیجه این مجاهدت ادبی به مرزهای ایران محدود نمی گردد؛ رمان «نیاز» که به زبان های عربی و انگلیسی ترجمه شده، ماه آینده (مهر ۹۳) در نمایشگاه بین المللی کتاب فرانکفورت رونمایی خواهد شد.

          برای این نویسنده توانا و پرکار که افتخار شهر ما محسوب می شود از خداوند متعال سلامتی و طول عمر با عزت طلب می کنیم.
         جا دارد در پایان ، به مناسبت هفته دفاع مقدس و به  یاد "نخل های بی سر" که تمثیلی از شهیدان است، دوبیتی های زیر را از شاعران انقلاب ، زنده یاد قیصر امین پور  و زنده یاد سید حسن حسینی تقدیم نمایم:
       

     شهیدان را به نوری ناب شوییم              درون چشمه مهتاب شوییم
       شهیدان همچو آب چشمه پاک اند          شگفتا آب را با آب شوییم؟

    
 

هر چند شاخه های ز طوفان شکسته اند    هر چند شعله های به ظاهر فسرده اند
روزی خوران سفره عشق اند ،تا ابد            ای زندگان خاک نگویید مرده اند

تونل های غزه سرای عشق و امید


این مقاله سال گذشته در اوج حملات وحشیانه رژیم پلید صهیونیستی به مردم فلسطین و در غزه و جنبش حماس به رشته تحریر درآمد که با عنایات خداوند متعال به ناکامی و سرافکندگی آن رژیم غاصب و پایداری و عزت مجاهدان فلسطینی منتهی گردید.                  

                     تونل های غزه سرای عشق و امید

             

              اِذالشَعْبِ یومُا اَرادَ الحَیاتْ        فَلابُد اَنْ یسْتَجیبَ القَدَر
              وَ لابُدَ لِلَّیلِ اَنْ ینْجَلی              وَ لابُدَّ لِلْقیدِ اَنْ ینْکسِر

             زمانی که ملتی اراده حیات کند     سرنوشت باید که تغییرکند
           شب سیاه باید که ناپدید شود    و زنجیرها باید که گسسته شوند

                                                                                        ابوالقاسم الشابی

این روزها هنگامی که اخبار غزه را رصد می کنی بیشترین عبارتی که از زبان مردم ستمدیده و محنت کشیده آنجا می شنوی این آیه شریفه است: "حَسْبُنَا الله وَ نِعْمَ الوَکیل "حمایت پروردگار مان کافی است.
 در غزه یک میلیون و ۸۰۰ هزار فلسطینی زندگی می کنند که با سیم خاردار، پست های نظامی و دیوار حایل نژاد پرستانه در محاصره اسرائیل و مصر قرار گرفته اند. تنها راه خروج فلسطینیان گذرگاه رفح در مرز مصر بود که این گذرگاه هم پس از قدرت گیری حماس در نوار غزه در سال ۲۰۰۷ بسته شد.
 آنچه در غزه جریان دارد ، مجازات جمعی مردم این منطقه است. مجازات کسانی که نمی خواهند در یک مکان محصور باشند و در حلبی آباد زندگی کنند. مجازات فلسطینی های خواهان وحدت ملی، مجازات حماس و سایر گروه هایی که به محاصره اسرائیل و تحرکات آن پاسخ می دهند. رژیم پلید صهیونیستی همواره اعتراضات مدنی و خواسته های به حق فلسطینی ها را با مشت آهنین سرکوب کرده و برای فلسطینی ها راهی جز مقاومت مسلحانه باقی نگذارده است. این در حالی است که پس از سال ها جنگ و آتش بس و متارکه، محاصره غزه هنوز ادامه دارد. بنابراین کاملا طبیعی است که ساکنان این زندان بزرگ دست به مبارزه بزنند تا خود را از این وضعیت که با فطرت انسانی و آزادیخواهانه آنها  منافات دارد، نجات دهند.
 واقعیت این است که هرکسی ، خواه با جبهه مقاومت همراه و خواه مخالف باشد ،نمی تواند در حق مردم فلسطین برای آزاد بودن در سرزمین اجدادی شان تردید کند.
 با عنایات خداوند متعال از سال ۲۰۰۰ میلادی تاکنون جبهه مقاومت اسلامی اعم از جنبش حزب الله لبنان، حماس و سازمان جهاد اسلامی با الهام از انقلاب اسلامی ایران موفق شده است اسطوره شکست ناپذیری ارتش فوق مدرن رژیم صهیونیستی را درهم فروریزد.
 دفاع قهرمانانه حزب الله لبنان در جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ و پس از آن مقاومت ستودنی جنبش مقاومت اسلامی در سال ۲۰۰۸در جنگ ۲۲ روزه و حماسه آفرینی بیش از یک ماه گذشته مبارزان فلسطینی تاکنون برگ های زرین و افتخار انگیز جبهه مقاومت را به خود اختصاص می دهند. در این جنگ ها نیروهای مقاومت توانستند با ایمان به خدا و عشق به اسلام وکمترین امکانات نظامی، لجستیکی و رزمی ارتش صهیونیستی را شکست دهند.
          در جنگ اخیر صهیونیست ها در صدد نابودی کامل حماس بودند؛ اما آنچنان زمین گیر و وحشت زده شدند که به ناچار بر سر میز مذاکره برای آتش بس نشستند و بر خلاف میل باطنی به صورت غیر مستقیم مجبور گردیدند جنبش حماس را به رسمیت بشناسند.
         بیهوده نیست که بن گورین نخستین دولتمرد رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ گفته بود "اگر هزار بار هم به غزه حمله کنیم،این منطقه تسلیم نخواهد شد. و اسحق رابین نخست وزیر اسبق این رژیم در جایی گفته بود:"امیدوارم یک روز صبح چشم باز کنم و ببینم باریکه غزه به صورت کامل زیر آب رفته است". این عبارات آشکار و گویا بیانگر کینه صهیونیست ها  از نوار غزه می باشد.
 نوار غزه طی سال های اشغالگری رژیم صهیونیستی نقش بمب ساعتی را برای آنها ایفا می کرد. زیرا اشغال آن یک مشکل و عقب نشینی و خروج از آن مشکلی بزرگ تر و شاید رها کردن آن به حال خود نیز گزینه سخت تری بوده باشد. از این رو هیچکدام از این راهکارها تاکنون نتوانسته است به کابوس غزه پایان دهد.
 در این جنگ نابرابر بیش از ۱۹۰۰ فلسطینی که بالغ بر ۵۰ درصد آنان کودک و بیش از ۳۰ درصد زنان بودند ، به شهادت رسیدند. هزاران نفر به شدت مجروح و مصدوم شدند. صدها خانه ویران، صدها هزار نفر آواره و در جست و جوی پناهگاه بودند. مدارس، بیمارستان ها، مهد کودک ها و تاسیسات مختلف ویران شدند و ... همه اینها در کنار تشدید محاصره ای اتفاق می افتد که دسترسی به نیازهای ضروری و اولیه همچون آب آشامیدنی، غذا، سوخت، برق و کمک های اولیه را محدود و سخت تر کرده است تا حدی که برخی ناظران گفته اند: اسرائیل حتی تکالیف و وظایف یک نیروی اشغالگر را نیز زیر پا می گذارد.
 

اما با وجود این همه محنت و جفا از سوی دشمن به اعتراف پاول میسون نویسنده و خبرنگار روزنامه گاردین «غزه همچنان با نشاط است و روح زندگی در آن موج می زند.»
 پاول میسون در گزارش خود خاطرنشان می سازد: «من به کشورهای عرب دیگری هم رفته ام که مملو از محافظه کاری شدید  و تحصیلات پایین هستند. اما غزه یکی از آنها نیست. من دائما با افراد تحصیلکرده مواجه بودم که به زبان انگلیسی صحبت می کردند. اگرچه این جامعه فقیر و ویران به ضرب المثلی برای امکان ناپذیری و ناامیدی تبدیل شده است اما من آنها را پر از امید یافتم.
 نماینده جنبش حماس در ایران آقای خالد قدومی هم در مصاحبه ای بعد از عنایات خداوند متعال ،بر حمایت مردم غزه از مبارزان مقاومت تاکید می ورزد. او می گوید با وجود حجم بالای شهدا و فاجعه انسانی تمام عیار، ملت فلسطین اعم از زن و مرد و بزرگ و کوچک در این جنگ، طرفدار مقاومت هستند. همین حمایت گسترده، مقاومت را به دفاع از این ملت ترغیب و تشویق می کند و به آن قدرتی می دهد که غیر ممکن ها را ممکن سازد و حقوق این ملت را به آنها برگرداند.
 در طول ۷ سال گذشته اسرائیل غزه را محاصره کرده و دائما به آنجا حمله نموده است. بهانه حمله این بوده که چرا مردم غزه به حماس رای دادند؟ مردم نخواستند زیردست باشند و از شناسایی اسرائیل سرباز زدند و با حفر تونل محاصره غزه را دور زدند.
 روزنامه فیگارو در رابطه با نقش تونل های غزه در کسب پیروزی های حماس نوشت: موفقیت ارتش اسرائیل در غزه زمانی با تردید جدی روبرو شد که کارشناسان نظامی اسرائیل دریافتند مبارزان سلحشور حماس برگ برنده ای به نام «شبکه تونل های زیرزمینی» در اختیار دارند. این روزنامه نوشت: بیش از ۸۰۰ تونل زیرزمینی به نیروهای حماس این امکان را می دهد که همه جا حضور داشته باشند، بدون آن که دیده شوند.
 

به مرور زمان این تونل ها دارای امکاناتی نظیر تلفن و برق شدند و با دارا بودن بدنه بتونی، کابل کشی شده و دارای یک سیستم ارتباطی هستند.
 آنچه شگفتی منابع امنیتی اسرائیل را برانگیخته، این است که به رغم وجود منابع اطلاعاتی و خبری در غزه و نیز کنترل دائمی پهبادهای این رژیم، آن ها اطلاعی از ساخت چنین شبکه عظیم تونلی نداشته اند.
 این تونل ها که معمولا در عمق ۲۰ متری زیر زمین قرار دارند، هم اکنون به معضلی سیاسی برای نخست وزیر رژیم صهیونیستی و کابینه وی تبدیل شده است.
 یکی از فرماندهان میدانی گردان های قسام گفت: حملات نظامی گسترده ارتش رژیم صهیونیستی به نوار غزه بر روند فعالیت حفر تونل مبارزان فلسطینی هیچ تاثیری نداشته است و فعالیت آنان به طور معمول ادامه دارد. بر همین اساسی یگان ویژه حفر تونل در اوج حملات هوایی اسرائیل موفق به حفر تونل های جدیدی شده است.
 در عملیات تهاجمی اسرائیل موسوم به صخره پایدار، رژیم صهیونیستی مدعی شده که 36 تونل را کشف و منهدم نموده است، اما اکنون دریافته که آنچه نابود گردیده، تنها رقم بسیار ناچیزی از شمار واقعی این تونل هامی باشد. علاوه بر آن مشخص شد تونل هایی که صهیونیست ها نابود کرده اند، در واقع تونل های سوخته بود که مقاومت دیگر از آن استفاده نمی کرد. به گفته آقای خالد قدومی مبارزان مقاومت از طریق تونل های ۲ تا ۶ کیلومتری توانستند به پشت خطوط دشمن صهیونیستی نفوذ کنند که اقدامی بی سابقه بود.


در طی جنگ اخیر ۲۴ مبارز فلسطینی پس از ۱۳ روز از یک تونل خارج شدند. آنها در این مدت روزه داری می کردند و خودشان در گفت و گو با برخی رسانه های جنبش حماس اعلام کردند هر روز تنها یک نصف خرما مصرف می کردند.



علاوه بر این، لوله آبی در این تونل قرار داشت که رژیم صهیونیستی در جریان بمباران های خود آن را هدف قرار داده بود و مبارزان قسام از آن آب می خوردند. اما طی روزهای اخیر آب به حدی رسید بود که خطر غرق شدن، مبارزان را تهدید می کرد و ...  ولی سرانجام با شادی و خوشحالی از تونل خارج شدند و دوباره به جمع دیگر مبارزان پیوستند.
 
از سوی دیگر تونل ها شاهد انسانی ترین نوع ارتباطات بوده اند. برگزاری جشن های عروسی، دیدار مادر و فرزندانی گرفتار در این سو و آن سوی مرزها،معبری برای نجات جان انسان های بیمار و فاقد امکانات درمانی و روزنه ای به سوی جهانی بیرون از غزه که گویی نمی خواهد بفهمد در بزرگ ترین زندان این جهان به ظاهر مدرن، چه می گذرد.
 تونل های فلسطینی امروز برای ما که بیرون از غزه نفس می کشیم، یک نماد است. نماد انسانیت و نماد امید. 
 

عروس مصری که در این عکس ها دست جوانی اهل غزه را گرفته است، مجبور شده تا محاصره غزه را با استفاده از تونل های فلسطینی بشکند و حالا صهیونیست ها می خواهند همین راه های اندک باقیمانده را هم ویران کنند تا امید در دل مردم فلسطین بخشکد، غافل از آن که خون هزاران شهید، رویای صهیونیست ها را به یاس تبدیل نموده و خواب آنها را آشفته می سازد.
 


در خلال ساماندهی مطالب این مقاله براساس حسن اتفاق در روز شنبه ۱۸ مرداد ماه برنامه نگاه 1 از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی توجه مرا به خود جلب کرد؛ زیرا میهمان این برنامه جانشین محترم فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سردار حسین سلامی بود که با یک نگاه عمیق وجامع ابعاد گوناگون  حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی و مقابله قهرمانانه جبهه مقاومت اسلامی در فلسطین را مورد تجزیه و تحلیل دقیق قرارداد.
نکات برجسته این مصاحبه به شرح زیر می باشد.
۱-ماه می سال ۲۰۰۰که ارتش اسرائیل از یک سرزمین اشغال شده  در لبنان ،بدون مذاکره و بدون دیکته کردن شرایط،  مجبور به فرار از منطقه می شود،نقطه عطفی در مبارزات جبهه مقاومت با رژیم صهیونیستی محسوب می گردد؛ زیرا تا قبل از آن دستگاههای تبلیغاتی وابسته به آنها وانمود کرده بودند که اسرائیل شکست ناپذیر است ودستی را که نمی شود برید، باید بوسید. در سال ۲۰۰۰ جهانیان شاهد بودند که یک گروه مقاومت اسلامی با تکیه بر عقیده و ایثار و ابداع روشهای جدید از جمله عملیات شهادت طلبانه توانست رژیم صهیونیستی را ناکام سازد و برای نخستین بار توازن رعب و ترس بین اسرائیل و مقاومت ایجاد گردید.
۲- رژیم صهیونیستی از سال ۲۰۰۶ تاکنون در مقابله با جبهه مقاومت درصدد بازسازی انگاره ای است که بر اساس آن در افکارعمومی جهان "شکست ناپذیری ارتش اسرائیل نقش بسته بود." اما با پذیرش شکست های متوالی این رویا تاکنون نقش برآب شده است.
۳-امروز قدرت بازدارندگی اسرائیل مضمحل گردیده است. قبلا جنگ در خارج از سرزمین های اشغالی بود اما اکنون جنگ به داخل سرزمین های اشغالی کشیده شده، به طوری که در جنگ کنونی غزه بیش از ۳۰ روز فرودگاههای رژیم صهیونیستی هدف موشک های مقاومت قرار گرفت و فرودگاه بن گورین یعنی مهمترین فرودگاه این رژیم تعطیل بود. میلیاردها دلار به اقتصاد اسرائیل ضربه وارد گردید و صنعت توریسم ورشکست شده است.
۴-در یک مقایسه کوتاه می توان یادآور شد، در جنگ ۲۲ روزه فقط ۱۳ نظامی اسرائیلی کشته شدند در مقابل ۱۴۰۱ نفر از فلسطینی ها شامل غیر نظامیان و نیروهای شبه نظامی شهید شدند که ۸۰ درصد از آنها غیر نظامیان بودند. اما در جنگ اخیر که بیش از یک ماه به طول انجامید، آمار صهیونیست ها حکایت از کشته شدن ۶۵ سرباز اسرائیلی در کنار سه نفرغیر نظامی دارد. این آمار نشانگر آن است که تلفات نیروهای نظامی رژیم صهیونیستی  پنج برابر شده است. برخلاف جنگ۲۲ روزه که طی آن  تعدادی از فرماندهان حماس مورد حملات موشکی قرار گرفتند، در این جنگ به هیچیک از کادرهای نظامی حماس یا سازمان جهاد اسلامی آسیبی وارد نشد. این موضوع بیانگر آن می باشد که حماس هم از نظر توان اطلاعاتی رشد کرده و هم قدرت رزمندگی اش افزایش یافته است.
    علاوه بر آن ارتش صهیونیستی در طی این جنگ نتوانست ضربه مستقیمی به مبارزان مقاومت وارد کند یا از حجم عملیات موشکی مقاومت بکاهد. حتی می توان ادعا کرد اکنون ابتکار عمل در دست مقاومت فلسطین است. خالد مشعل در روزهای اخیر طی مصاحبه ای با رسانه ها اعلام کرد: "اسرائیل حتی اگر ۱۰ سال هم به دنبال سامانه های پرتاب موشک بگردد، نمی تواند آن ها را پیدا کند.
۵-آنچه که عامل پیروزی فلسطین گردیده، درون زا شدن قدرت نظامی در جبهه مقاومت بود. قبلا بخشی از توان آنها در رویارویی با صهیونیست ها عاریتی بود، اما این درون زایی که الهام گرفته از مکتب حیاتبخش اسلام است، رمز موفقیت آنها محسوب می گردد. به همین دلیل آنها قادرند صدها موشک و راکت را در بردهای گوناگون به مناطق مختلف فلسطین اشغالی پرتاب کنند.
۶-اگر اسرائیل با حمله های کور هوایی و توپخانه که منجر به شهادت بیش از ۱۹۰۰ نفر ساکنان بی دفاع غزه و بخصوص کودکان می شود و آن را موفقیت خود محسوب می کند، در حمله زمینی قادر نیست بیش از ۲۰۰ تا ۳۰۰ متر در قلمرو غزه پیشروی کند.
 سردار سلامی در این رابطه افزود: در سال ۱۹۸۲ ارتش صهیونیست ها از طریق زمین مرز لبنان را در نوردید و پس از طی نمودن کیلومتر ها در خاک لبنان بدون هیچگونه مانعی به اردوگاه فلسطینی ها رسید و پس از قتل عام ساکنین اردوگاههای صبرا و شتیلا توسط قصاب معروف آریل شارون قهقهه مستانه سرداد و رهبران فلسطینی را به تونس تبعید کرد و ... اما امروز با سلاح هایی مدرن تر فاقد هرگونه کارآیی است.
۷-گنبد آهنین تنها توانست ۲۰ درصد از موشک ها و راکت های فلسطینی ها را از کار بیندازد. هر موشک ضد موشک ۵۰ هزار دلار قیمت دارد، در صورتی که هزینه راکت های فلسطینی در مقابل آنها بسیار ناچیز است. بنابراین می توان گفت راکت های مقاومت موشک های آنها را منهدم ساخت.
۸-تصاویر شهدای فلسطینی و آوارگی مردم غزه غم انگیزترین تصاویر جهان و سند زنده سقوط دموکراسی و ارزش های آمریکایی است.
۹-قطعا کرانه باختری هم مسلح و وارد میدان درگیری با صهیونیست ها خواهدشد. البته آنها با سنگ می جنگند؛ غزه هم ابتدا با سنگ می جنگید، اما هم اکنون به موشک هایی دست یافته که با برد ۱۶۰ کیلومتر تمام سرزمین های اشغالی را در تیررس خود دارد.
۱۰-اما نکته قابل توجهی از سخنان سردار سلامی که مورد غفلت رسانه ها قرار گرفته بود، به شرح زیر می باشد:
در نابرابرترین جنگ جهان شکوه اراده انسان موحد و مومن در مقابل سلاح های اهریمنی دشمنان اسلام به نمایش گذارده شد و "پیروزی خون بر شمشیر" و "ایمان بر ابزار" اثبات گردید.
 در پایان ابتدا یک نظر از خالد قدومی نماینده جنبش حماس در ایران و یک دیدگاه را از دبیرکل حزب الله لبنان آقای سیدحسن نصرالله خاطر نشان می سازم.
 به اعتقاد خالد قدومی توافقنامه آشتی بین فتح و حماس که منجر به تشکیل دولت وحدت ملی شد، برای رژیم صهیونیستی بسیار آزاردهنده و سنگین بود و اسرائیل به همان اندازه که از موشک های مقاومت آزار می بیند، از این توافق هم آزار می بیند.
-رهبر حزب الله لبنان آقای سید حسن نصرالله بر این اعتقاد است که: اسرائیل از تار عنکبوت هم سست تر است. این یک واقعیت می باشد و شعار نیست.

و ما النصر الا من عندالله العزیز الحکیم
 

 

عبور از جام بیستم - فراتر از اشک ها و لبخندها

 

بسمه تعالی

عبور از جام بیستم
فراتر از اشک ها و لبخندها

               نظر را نغز کن تا نغز بینی                 گذر از پوست کن تا مغز بینی
            نظر گر برنداری از ظواهر                  کجا گردی ز ارباب سرائر
            توجانش را طلب، از جسم بگذر         مسمی جوی باش ،از اسم بگذر
            معانی هرگز اندر حرف ناید               که بحر بیکران در ظرف ناید
                                                                                                           
                                                                                                         شمس مغربی       
مسابقات بیستمین جام جهانی فوتبال، با تمام فراز و نشیب ها به پایان رسید و دستاوردهایی را برای جهانیان به یادگار گذاشت.
 آلبرکامو نویسنده و فیلسوف مشهور قرن بیستم در جایی گفته بود تمام آنچه را از اخلاق و تعهد گرفته ام، مدیون فوتبال هستم. او که از فوتبال برای زندگی اش درس گرفته بود، اعتقاد داشت در حالی که سیاستمداران می کوشند مسائل را از آنچه که هست، پیچیده تر نشان دهند تا در نهایت مردم به اهداف آنها متمایل شوند، اخلاق و ارزش های ساده زمین فوتبال مجال و فرصت خوبی برای انسان هاست. شاید حق با کامو باشد زیرا اگر فوتبال امری اخلاقی نبود، نمی توانست جهان شمول شود.
چه گوارا نیز تاکید می نمود که فوتبال را تنها یک بازی نبینید، بلکه این ورزش، یک سلاح برای انقلاب است.
 تردیدی نیست که فوتبال اکنون چنان نقشی در جوامع پیدا نموده که از یک بازی ورزشی صرف فراتر رفته و به یک سبک در زندگی و روابط اجتماعی تبدیل شده است. به عبارت دیگر فوتبال یک پدیده اجتماعی بوده و به عنوان یکی از منابع هویت بخش جوامع مختلف شناخته می شود به طوری که می توان گفت وزن ورزشی فوتبال کمتر از تاثیرات اجتماعی آن است.
 در دنیای کنونی فوتبال به یک زبان بین المللی تبدیل شده است. انسان ها در هرنقطه عالم که زندگی می کنند، با لغت فوتبال به یکدیگر نزدیک می شوند. تا به حال هیچ زبانی نتوانسته این گونه پیوندی به وجود آورد، به طوری که وقتی صحبت از توپ چرمی می شود، کارگران با استادان همزبان می شوند و بین بورس بازان وال استریت در قلب آمریکا و گرسنگان قازه سیاه تفاوتی وجود ندارد و این از معجزات فوتبال می باشد.

 هنگام تشرف اینجانب به حج در سال های 1375 و 1380که مقارن با برگزاری جام فوتبال ملت های آسیا و مسابقات مقدماتی جام هفدهم جهانی بود، در مکه و مدینه و حتی روستاهای این دو شهر هرگاه صحبتی با مردم کوچه و بازار، رانندگان تاکسی و ... به میان می آمد، بلافاصله سخن از فوتبال ایران در میان بود و با شوقی وصف ناپذیر از یکایک فوتبالیست های ایران یاد می کردند. در واقع رشته وصل ما با آنها فوتبال بود و...
 فوتبال یکی از جهانی ترین آئین های ورزشی در دنیای امروز است که می تواند مقولاتی نظیر گسترش صلح، همکاری و توسعه تعاملات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و...را فراتر از نهادهای رسمی بین المللی نظیر سازمان ملل متحد و زیرمجموعه هایش تحت تاثیر قراردهد.
 فوتبال نه تنها به لحاظ جغرافیایی، بلکه به لحاظ عمق نفوذ، نافذترین آئین ورزشی است. نقش فوتبال در تعلیم و تربیت، جامعه پذیری و مدنی شدن انسان مدرن دارای برجستگی است. به عنوان مثال ما از طریق بازی فوتبال به نوعی بدن انسان امروز را تحت فرمان درآورده و شکل هایی از انضباط را درونی می سازیم و به صورت های مختلف آموزش می دهیم که چگونه سالم، بی خطر، بی آزار و مدنی بوده و با مقررات جامعه و فرهنگ امروز سازگار شوند.
 بازی فوتبال به نوعی خشونت  نهفته در ذهن و ضمیر انسان امروزی را به نوعی رقابت  فرهنگی، انسانی، جمعی ، آرام و مدیریت شده تبدیل می کند. علاوه بر آن فوتبال بیان کننده شکلی از یاری گری و تعاون در جامعه امروز است. به زبانی دیگر فوتبال امکان تلاشی سازمان یافته و جمعی را برای تبدیل تضادها به شکلی از تعاون فراهم می سازد.
 در یک کلام می توان فوتبال را ماکت کوچکی از مدیریت، درایت، اقتصاد، فرهنگ و سیاست دانست که همه روزه در معرض قضاوت و همه پرسی قرار می گیرد.
 جام جهانی 2014 همانند ادوار گذشته هواداران فوتبال را گردهم آورد و بر اساس اغلب گزارش ها سه و نیم میلیارد بیننده را پای گیرنده ها میخکوب کرد.
 نزدیک شدن سطح فوتبال کشورها به یکدیگر، نقش آفرینی دروازه بان ها به عنوان دفاع آخر، ظهور نسل جدید مربیان، ضد حملات تعیین کننده ، انتخاب سیستم های انعطاف پذیر و ... از ویژگی های این تورنمنت بود. اما در ورای خصوصیات ذکر شده ، برداشت های خودرا در چند پرده تقدیم می نمایم.

پیروزی علم و منطق بر هیجان و احساس

 از نکات حائز اهمیتی که در این تورنمنت خودنمایی می کرد، نقش کلیدی مربیان در فوتبال مدرن بود. برخلاف سال های دور و دهه های پیشین که نبوغ ستاره ها تعیین کننده سرنوشت بازی ها بود، امروز نتایج تیم ها بیش از هر عامل دیگری به هنر مربیان و تفکرات آنها بستگی دارد. اینجا با "برتولت برشت" هم صدا می شویم که می گوید: "کشوری موفق است که نیازی به اسطوره ها نداشته باشد".
 به جرات می توان گفت در این جام تفاوت سطح دانش مربیان سبب تمایز تیم ها از یکدیگر بود. به عبارت دیگر رقابت بین دو تیم فوتبال تقابل اندیشه های مربی های آنهاست  زیرا بازیکنان باید تفکرات سرمربی را در زمین عملیاتی سازند. در واقع مربی مظهر خردجمعی است و احترام به او حرمتگذاری به دانش است. از سوی دیگر مربی ها هم امروز تن به دموکراسی می دهند و در مقابل هر تصمیمی که می گیرند و هر انتخاب و تعویضی که صورت می دهند، باید پاسخگو باشند. شاید بهترین صفت برای این جام را بتوان این گونه مطرح ساخت که "ما یکی از علمی ترین تورنمنت های بین المللی تاریخ راپشت سر نهادیم."
 یوآخیم لو سرمربی موفق تیم ملی فوتبال آلمان در مصاحبه ای اظهارداشت :"قهرمانی آلمان حاصل یک پروژه ده ساله بود. بسیار کار کردیم و همه در کنار هم یک مجموعه یکپارچه ساختیم و در نهایت سزاوار جام بودیم."
 دستیار یوآخیم لو در پاسخ به سوال خبرنگاران در مورد نحوه برنامه ریزی تیم آلمان برای جام بیستم گفت : "برای شناخت و آمادگی تیم های آمریکای جنوبی یک تیم 50 نفره از دانشجویان رشته ورزشی دانشگاه کلن را به خدمت گرفتیم و مجموعه اطلاعات دقیق جمع آوری شده آنان را که شامل مشاهده مسابقات آنها، مقالات ورزشی روزنامه ها و ... بود، مورد تجزیه و تحلیل دقیق قراردادیم و از این طریق باشناختی جامع با آنها مبارزه  نمودیم. "
 در همین راستا، اشاره به هلند صاحب عنوان سوم جام جهانی 2014 و گرایش تیم ملی فوتبال این کشور به تکنولوژی و علم خالی از لطف نیست.
 هلند کشور کوچکی است و مهندسی فضا در آن اهمیت بسزایی دارد. این موضوع که به دغدغه جمعی مردم تبدیل شده، به فوتبال هلند نیز راه یافته است. شما در فوتبال هلند می بینید که استفاده از فضاهای خالی چقدر اهمیت دارد. در هلند بازیکنان تقسیم فضا در بازی تهاجمی را چنان خوب انجام می دهند که مساحت زمین برای تیم مدافع بزرگ می شود. این یکی از سنت های فنی و علمی فوتبال هلند است.
 

یوهان کرایف اسطوره فوتبال هلند اعتقاد دارد که  فوتبال یک ورزش فکری است. کرایف جامعه فوتبالی این کشور را به جامعه ای مناظره گر و مباحثه گر تبدیل کرد.
 "رودگولیت" یکی از بهترین بازیکنان هلند نظریه جالبی دارد. او می گوید: فوتبالیست های هلندی در رختکن همگی خود را تئوریسین می دانند و با مربی خود بحث می کنند.
 در واقع فوتبال در کشور هلند به کانون مرکزی گفتمان علمی تبدیل شده و همچون قانون ظروف مرتبطه ،همبستگی مستقیم و معنی داری بین شئونات علمی در عرصه های صنعت، کشاورزی و ... با فوتبال وجود دارد.
 حالا که به اینجا رسیدیم اجازه دهید تا یکی از خدمات بزرگ کارلوس کی روش به فوتبال ایران را متذکر شوم.
 ارزنده ترین خدمت کی روش به فوتبال ایران به کارگیری تکنولوژی در تمرین و مسابقه بوده است. استفاده از علم برای بالابردن کیفیت تمرین، به کارگیری جدیدترین روش ها برای به دست آوردن اطلاعات و آمار بازیکنان، ایجاد یک ساختار منظم و مدرن برای ثبت اتفاقات و پیشرفت های تمرین و مسابقه و در کنار آن نهادینه ساختن نظم و انضباط در فوتبال ایران و مقابله با باندبازی و بازیکن سالاری بوده است. 
 

با استناد به موارد فوق دکتر سعید معدنی جامعه شناس ایرانی پیرامون رابطه  فوتبال و توسعه می گوید، تحقیقات نشان می دهد کشورهایی که فوتبال پیشرفته ای دارند، گام در مسیر توسعه گذاشته اند. کشورهایی نظیر آرژانتین یا برزیل بخشی از توسعه و پیشرفت خود را مدیون فوتبال هستند.

 

اخلاق مداری

 دکتر مسعود کوثری استاد ارتباطات دانشگاه تهران در یادداشتی تحت عنوان "برد و باخت ورزشی" نوشت: جام جهانی شروع شد و دومین بازی را باختیم. اما این باختن با گل مسی نبود، این باختن از فحش و ناسزاهایی بود که بلافاصله در شبکه های اجتماعی نصیب مسی و داور کردیم. او می افزاید: کاری که با داور کردیم: جفا به خودمان بود. زیرا فیفا به مظلومیت ما توجهی نخواهد کرد. فیفا اگر اخلاق دینی ندارد، اما از اخلاق حرفه ای دفاع می کند و براساس این اخلاق کسی حق توهین و هتاکی به دیگری ندارد ( به ویژه به یک داور بین المللی فوتبال)
 نمونه های دیگر از بداخلاقی در صفحه فیس بوک لیونل مسی قابل رویت است. اقدامی همه جانبه که با ضرباهنگی تهاجمی صفحه این فوق ستاره فوتبال را به خاک و خون کشید و او را مجبور ساخت تا با دستپاچگی برای مدتی کوتاه صفحه اش را از دسترس خارج کند.
 حالا مناسب است تا به اظهارات دل بوسکه بعد ازشکست 5 بر یک مقابل هلند نظری بیفکنیم. مردم اسپانیا تحقیر برابر رقیب قدیمی، هلند را روی دوش خود حس کرده وشرایط برای این پیر مرد (منظور خودش می باشد) ، بسیار سنگین و سیاه است. او می افزاید: به تیم حریف تبریک می گویم . آنها عالی بازی کردند و ما خیلی پر اشتباه بودیم. من مقصر این تحقیر هستم و به همه مردم اسپانیا اعلام می کنم در جنگ تاکتیکی با فان خال شکست خوردم.
 فان خال سرمربی تیم ملی فوتبال هلند نیز در مصاحبه مطبوعاتی خود از افسرخبری فیفا می خواهد میکروفن را ابتدا در اختیار خانم خبرنگاری از استرالیا قرار دهد که قبلا در مقاله بسیار تندی در تایمز او را فردی پول پرست و بی تعصب دانسته که فوتبال هلند را رها نموده و به باشگاه منچستر یونایتد دل بسته است.
 پس از گفتگویی دوستانه و مملو از احترام خبرنگار زن در پایان سوالش از او به خاطر مقاله اش عذرخواهی می کند.
 برزیلی ها نیز پس از شکست سنگین در مقابل آلمان، نه مشکل را به گردن داور انداختند و نه از آسمان و زمین گلایه کردند. آنها با متانت در باره علت این شکست به مردم خود توضیح دادند و بالاتر از آن از مردم کشورشان عذرخواهی کردند.

 و جالب آن که سرمربی تیم ملی فوتبال آلمان و بازیکنان این تیم هرگز از پیروزی پرگل خود سرمست نشدند و برزیلی ها را تحقیر نکردند. حتی با آنها همدردی کرده و از بازیکنان حریف دلجویی نمودند.

 پای بندی به ارزش ها

 یکی از زیباترین بازی های جام بیستم بین دو تیم آلمان و الجزایز برگزار گردید. تیم فوتبال الجزایر را باید فخر قاره آفریقا نامید. نمایش خیره کننده تیم ملی فوتبال الجزایر ترس را به جان آلمان قهرمان افکند. آنها شانه به شانه آلمان پیش رفتند و فقط فقدان انرژی بود که آنها را از پای در آورد.
 الجزایز در حالی با جام وداع کرد که هنگام ترک آن سرش را بالا گرفته بود و در بازگشت به کشور خود ،مردم آن کشور همچون قهرمانان از آنها استقبال نمودند.
 انجام سجده شکر پس از زدن گل، روزه داری در ماه مبارک رمضان، خودداری از پوشیدن پیراهن تیم هایی که روی آنها نشانه های تبلیغاتی شرکت های تولیدات مشروبات الکلی یا قمار حک شده است، ازجمله اقدامات ارزشی بازیکنان این تیم بود.
 تقارن ماه مبارک رمضان با جام جهانی فوتبال و روزه داری بازیکنان مسلمان توجه بسیاری از خبرنگاران را به خود جلب کرد.
 شاید برای بسیاری از علاقه مندان به فوتبال جالب باشد که بدانند مردانی چون فرانک ریبری، کریم بنزما، سمیر نصری، زلاتان ابراهیموویچ، اریک آبیدال و برادران توره همگی در ماه مبارک رمضان با دهان روزه در تمرینات سخت و حرفه ای تیم های باشگاهی خود حضور پیدا می کنند. فردریک کانوته بازیکن سرشناس اسپانیایی خاطره انگیزترین بازی خود را دیدار در سوپر جام اسپانیا می داند که با زبان روزه دوبار دروازه بارسلونا را گشود. خاطره ای نظیر آن را عبدالقادر غزال، بازیکن الجزایری هم داشت که توانست با زبان روزه، دروازه حریف نام آشنای خود یعنی میلان ایتالیا را در سری A بازکند تا به همه بگوید روزه داری چقدر به لحاظ روحی به او کمک می کند.
 اما از موارد جالب توجه این که "اسلام سلیمانی" مهاجم تیم ملی فوتبال الجزایر در هنگام استقبال مردم اعلام نمود: "همه اعضای تیم توافق کردند پاداش و دستمزد خود را برای حمایت از مردم فلسطین و اهالی غزه اهدا کنند."
 این اقدام انسانی خشم روزنامه انگلیسی ایندیپندنت را برانگیخت و خواستار مجازات تیم ملی فوتبال الجزایر از سوی فیفا شد.
 ایندیپندنت در مقاله ای نوشت وقتی بازیکنان الجزایر تاکید می کنند پاداش و دستمزد خود را که در جام جهانی 2014 برزیل به دست آورده اند، به مردم فلسطین اختصاص می دهند، یعنی این که ورزش را وارد سیاست کرده اند.
 علاوه بر آن باید از مسعود اوزیل بازیکن مسلمان و ارزشمند تیم ملی فوتبال آلمان به نیکی یاد کرد که تمام پاداش جام جهانی خود را (معادل 300 هزار پوند) به کودکان غزه تقدیم نمود.
 اگر بخواهیم به عملکرد اعضای تیم ملی کشورمان در این زمینه بپردازیم باید از اقدام زیبا، خداپسندانه و انسانی علیرضا حقیقی دروازه بان تیم ملی کشورمان در عزیمت به موسسه محک یادکنیم. او به جایی رفت که پر بود از بچه های طرفدار فوتبال؛ بچه هایی که با غول بزرگی به نام سرطان مبارزه می کنند.
 حقیقی رفت و با گل و جیغ و هورا از او استقبال کردند! بعد هم درون دروازه ایستاد تا بچه ها به او پنالتی بزنند. بچه ها می خندیدند و می دویدند و توپ را شوت می کردند. شوت زدند و حقیقی از همه ی آنها گل خورد!

این تازه همه ماجرا نبود. او پیراهنی را که در بازی با آرژانتین پوشیده بود، به موسسه محک اهدا کرد و به جای آن پیراهنی را گرفت که روی آن نقاشی بچه ها کشیده شده بود. بعد هم نوبت عکس یادگاری شد و بچه ها با او عکس گرفتند. در پلاکاردی که بچه ها آن را در دست داشتند. این جمله نوشته شده بود: "امید ادامه دارد"
 

همزمان با آغاز بازی های جام جهانی برزیل، با ابتکار عادل فردوسی پور، "کارلوس دونگا" کاپیتان و سرمربی  تیم ملی فوتبال برزیل در موسسه محک حضور یافت. کودکان سرطانی موسسه محک پیغام خود را از طریق دونگا به جهانیان ارسال نمودند. پیام آنها به کودکان مبتلا به سرطان جهان این بود که قهرمانانه با سرطان مبارزه کنید و باور داشته باشید که "سرطان پایان کودکی نیست"

قرار گرفتن نماد یوزپلنگ بر روی پیراهن بازیکنان ایرانی و طراحی زیست توپ

 به جرات می توان گفت تلاش مشترک سازمان محیط زیست و فدراسیون فوتبال در مطرح ساختن نام یوزپلنگ آسیایی در آوردگاه جام جهانی اقدامی ستودنی و در خور تقدیر بود.
 با اصرار کارگروه یوز و تلاش های شبانه روزی آنها و با گام بلند خانم ابتکار در دیدار با "سپ بلاتر" رئیس فیفا این اقدام نتیجه داد و در نهایت فیفا با قرارگرفتن نقش یوزپلنگ ایرانی روی پیراهن تیم ملی در بازی های جهانی موافقت کرد. بلاتر پس از آن هم در نامه ای به خانم ابتکار حمایت جدی خود و فیفا را از یوز ایرانی اعلام نمود.
 

از این طریق ما توانستیم توجه افکار عمومی را در سطح جهانی به وضعیت 50 یوزپلنگ باقیمانده در تمام آسیا جلب کنیم. 50 یوزی که حالا قلمرو آنان از 44 کشور به دشت های ایران محدود شده است.
 در کنار این اقدام قرار شد کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران آقای جواد نکونام  زیست توپی را که بر روی آن 32 گونه حیوانی در حال انقراض از کشورهای شرکت کننده در این جام نقش بسته بود، به لیونل مسی در مسابقه ایران و آرژانتین اهدا کند تاافکار عمومی  را به لزوم حفظ تنوع زیستی جلب نماید.
 خانم ابتکار در باره زیست توپ این گونه اظهار نظر کرد: این توپ که بر روی آن تصاویر مختلفی از پستانداران و پرندگان توسط هنرمندان ایرانی نقش بسته، در بر دارنده تنوع زیستی برای علاقه مندان به فوتبال و تماشاچیان و شرکت کنندگان در جام جهانی است.
 در واقع جمهوی اسلامی ایران سعی کرد با به صدا آوردن زنگ جنبش و بیداری محیط زیست در بستر فوتبال نسبت به گونه های در معرض خطر دنیا این فرصت را مغنم شمرده واعلام بیدار باش نماید.

واقعیت و خیال

 در جام جهانی فوتبال"رئالیسم جادویی" گابریل گارسیا مارکز جامه حقیقت پوشید. حذف ایتالیا و انگلستان و اسپاینا توسط کاستاریکا در جام جهانی برزیل قبل از مسابقات تنها در عالم خیال می گنجید.
 انگیزه و ایستادگی تیم ملی فوتبال الجزایر در مقابل آلمان تا قبل از مسابقه باورکردنی نبود. و کشورهایی همچون شیلی و کلمبیا تا آخرین لحظات مردانه مقاومت نمودند و از همه مهم تر برای هیچکس مقابله پایاپای تیم ملی ایران با تیم ملی فوتبال نیجریه که به عقابهای سبز قاره افریقا مشهور بوده و در سال ۱۹۹۴ موفق به دستیابی رده پنجم رنکینگ فیفا و بالاترین رتبه در قاره افریقا شد و نیز  پایداری تیم ملی فوتبال ایران در مقابل نائب قهرمان جهان یعنی آرژانتین قابل تصور نبود.
 واقعیت این است که بازی با آرژانتین یک بازی حماسی برای ما بود که همه ایران، آن را تحسین کرد و غرور ملی فرو خورده و مهجور ما را دوباره احیا کرد. بازی با آرژانتین، مسابقه ای بود نظیر مسابقه ایران با استرالیا و تقابل ایران با آمریکا ؛ این بازی در تاریخ فوتبال ایران ماندگار خواهد شد. زیرا حماسه بود و هر حماسه بیشتر تابع احساس و شور است تا عقلانیت.
 دکتر محمدعلی کاتوزیان اقتصاددان و جامعه شناس و استاد دانشگاه آکسفورد، طی سال های گذشته، نظریه ای را به عنوان جامعه کوتاه مدت در ایران مطرح کرده است. یعنی برنامه ریزی "زود بازده" ؛نکته اصلی همان کوتاه مدت بودن است. یعنی جامعه ای که در آن چشم انداز بلند مدتی در زندگی وجود ندارد.
 دیدگاه دکتر کاتوزیان را با وضعیت فوتبال ما می توان هماهنگ دانست که به صورت موردی حماسه خلق می کند اما دارای تداوم نیست. کما اینکه وضعیت ما در مقابل تیم ملی بوسنی به گونه ای متفاوت از دو مسابقه قبلی برابر نیجریه و آرژانتین رقم خورد.
 امیدواریم با تمدید قرارداد کارلوس کی روش  بتوانیم با تغییرنسل و تغییرسبک و کشف استعدادهای تازه عقلانیت و دانش مداری را بیش از گذشته همچون خونی حیات بخش به پیکر فوتبال در این سرزمین وارد کنیم . خوشبختانه جامعه ایرانی با این رویکرد به میزان 89 درصد موافقت نموده است. این رقم در نظرسنجی برنامه 2014 به دست آمد.
 فرآیند پیشرفت تیم ملی فوتبال آلمان که با اتکا به علم و خردجمعی حاصل شد، پیش روی ماست و می تواند الگوی دست اندرکاران فدراسیون فوتبال قرار گیرد.
 در اینجا ذکر خاطره ای را در مورد تاثیر فوتبال بر کنش های علمی نگارنده مناسب می دانم. در سال 1999 میلادی مسابقه فینال لیگ قهرمانان اروپا بین دو تیم بایرن مونیخ و منچستر یونایتد برگزار گردید. تیم بایرن مونیخ که علی دایی را نیز به همراه داشت ،تا دقیقه 90 با گلی که از طریق یک ضربه آزاد به دست آمد ،پیشتاز بود و همه بر این باور بودند که بایرن مونیخ فاتح جام خواهد بود.
 اما با اعلام 3 دقیقه وقت اضافی از سوی داور چهارم ، ظرف دو دقیقه تیم منچستر یونایتد با دو گل پی در پی با فاصله یک دقیقه 2 بر یک پیش افتاد و بهت و حیرت را در میان همگان حاکم ساخت و قهرمان شد.
 اینجانب در آن مقطع زمانی از پایان نامه کارشناسی ارشد خود دفاع نموده و مشغول رفع کاستی ها و اصلاحات تاکید شده از سوی استادان بودم. آن زمان اینترنت در دسترس من نبود و مانند امروز فراگیر نشده بود. یکی از مواردی که حداقل 4 ماه با آن دست به گریبان بودم، فراموش نمودن آدرس (Refrence) یک پاراگراف در متن مبانی نظری بود. این پاراگراف حلقه اتصال حائز اهمیتی میان بخش های مطالب به شمار می رفت. پس از تلاش 4 ماهه و مایوس شدن از به دست آوردن آدرس این پاراگراف تصمیم گرفتم که از کنار آن عبور کنم. بخصوص پس از دفاع، استادان در این موارد دقیق نمی شدند و ... اما پس از مشاهده صحنه های فوتبالی بالا اراده جدیدی در من برای یافتن آدرس مورد نظر پیدا شد. با خود اندیشیدم که نباید امید را از دست داد. تیم منچستر یونایتد هم با چاشنی امید در لحظات وقت اضافه نیمه دوم و در حالی که در ذهن و باور هیچکس خطور نمی کرد، جام لیگ قهرمانان را در دست گرفت . پس از دو هفته تلاش بی وقفه، به هدف خود رسیدم و آدرس مورد نظر را در ماهنامه اطلاعات سیاسی ، اقتصادی پیدا کردم. بدون شک اگر آن مسابقه را تماشا نمی کردم، هرگز به فکر تلاش مجدد نمی افتادم.

 اما  نکته تاسف بار این بود که  اخبار و جاذبه های جام بیستم افکار عمومی را از جنایات داعش و بخصوص رژیم منحوس صهیونیستی که اوج ددمنشی خود را در مواجهه با فلسطینی های مظلوم در غزه و جنبش حماس به نمایش گذارد، غافل ساخت.یکی از روزنامه ها در مقاله ای تحت عنوان "جنگ در سایه جام جهانی" نوشت: واقعیت این است که جای دندان های سوارز بر شانه کیه لینی بیشتر از جمجمه متلاشی شده کودک فلسطینی دیده می شود و زوزه موشک های اسرائیلی و ضجه مادران غزه در هیاهوی مسابقه جام جهانی گم شده است و درد آور این که از طریق یک پیامک از مردم ایران خواسته می شود تا برای پیروزی تیم ملی فوتبال برزیل دست به دعا بردارند. آیا نمی توان حدس زد که انتخاب زمان حمله صهیونیست ها به غزه با روزهای اوج گیری هیجان های ناشی از جام جهانی برزیل حساب شده و دقیق بوده است؟
 در پایان جا دارد حدیثی را از مولای متقیان حضرت علی (ع) نقل کنم که فرمود:
ما اکثَرَ العِبَر وَ اقَلَ الاعتبار -  عبرت ها فراوانند و عبرت گیرندگان اندک می باشند.
 می توان این گونه نیز برداشت کرد که خوشبخت ترین آدم های جهان آنهایی هستند که می توانند از شکست هایشان نیز لذت ببرند. امیدوارم که ما در زمره خوشبخت ترین انسانها باشیم.

با فوتبال دوستان گلپایگانی از خندق هفده تن تا استادیوم های برزیل

۴ سال پیش که فوتبال ایران خود را به ۳۲ تیم برتر جهان رسانید همه باور کردند که ایرانی توانمند است  و اکنون نیز پس از گذشت ۴ سال این توانمندی حفظ شده و نه تنها جایگاهش تنزل نکرده بلکه با توجه به رقیبان سرسختش  چنین باشد که پله های ترقی را بالاتر رفته و امیدواریم با یک کارنامه قابل قبول با کشور روسیه در این جام خداحافظی خواهد کرد
جناب استاد دکتر ابراهیم جعفری مقاله ای با عنوان و شرح زیر در ۴ سال قبل تهیه فرمودند و ارسال کردند . بی مناسبت نیست تا مروری مجدد بر این نوشتار داشته باشیم و البته ذر انتظار مطالب بیشتر از این جام  که در آینده ای نزدیک شاهد آن خواهیم بود
سایت آخاله

 

**********************************************

بسمه تعالی

فوتبال ایران در گذر زمان

با فوتبال دوستان گلپایگانی از خندق هفده تن تا استادیوم های برزیل

 

هرکه نامخت از گذشت روزگار         هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار
مردمان بخرد اندر هر زمان               راز دانش را به هرگونه زبان
گرد کردند و گرامی داشتند             تا به سنگ اندر همی بنگاشتند
دانش اندردل چراغ روشن است       وز همه بد برتن تو جوشن است
                                                                        «رودکی»

با شروع بیستمین دوره مسابقات جام جهانی فوتبال بار دیگر بحث ها، گمانه زنی ها و تجزیه و تحلیل ها در این رشته محبوب ورزشی در جهان و ازجمله ایران در هر کوی و برزن فراگیر می شود. از این رو طی یک ماه آینده که ذهن مردم با فوتبال و بخصوص تیم ملی کشورمان آمیخته است، فرصتی به وجود می آید تا در آینه جام جهانی فوتبال، بسیاری از مسائل فرهنگی، اخلاقی، معرفتی و ... را تماشا کنیم و درس های لازم را از آن فراگیریم؛ زیرا این تورنمنت ورزشی بین المللی را می توان مهمترین همایش ملی ملت ها که در لوای فوتبال برگزار می شود، قلمداد کرد.
 ابتدا خاطر نشان می سازم  اینجانب از کودکی به موضوع فوتبال علاقه زیادی داشته ام. اگرچه هوادار هیچ تیمی نیستم، اما همیشه سعی کرده ام تا فوتبال را از منظر علمی مورد مطالعه قرار دهم. که به نمونه ای از آن اشاره می کنم.
طی تحصیل در مقطع دکترا درسی داشتیم به نام «روش های تحقیق کیفی در ارتباطات» که جناب آقای دکتر محسنیان راد آن را تدریس می نمودند. برای  کار عملی (پژوهشی)، ایشان از دانشجویان خواستند که هرکدام با حضور در اجتماعاتی با ویژگی های خاص در یک دوره زمانی معین حضور مستمر پیدا نموده و با ثبت تمام جزئیات ارتباطی حاکم بر آن ها، به یک مطالعه عمیق کیفی بپردازیم.
از آنجا که بررسی رفتار ارتباطی هواداران فوتبال در ایران برای من همیشه جذاب بوده است، این موضوع را برای بررسی وتحقیق انتخاب نمودم. پس از 14 بار حضور در جمع هواداران متعصب استقلال و پیروزی در مسابقات فوتبال لیگ برتر در ورزشگاه آزادی و ثبت مشاهدات به نتایج قابل توجهی دست یافتم که به فضل خداوند متعال در مناسبتی دیگر بازگو خواهم نمود.
از تیتر نا متعارف بالا شگفت زده نشوید. انتخاب آن به خاطره ای از اوایل دهه 1350 باز می گردد که ذکر آن در این قسمت از مقاله خالی از لطف نیست.
در سال های دهه 40 و 50 بخصوص قبل از افتتاح استادیوم فوتبال در گلپایگان ، کوچه های خاکی و زمین های زراعی محل بازی فوتبال بچه ها بود. یکی از مکان های تثبیت شده برای بازی بچه های محل ما (محل چال علیا) خندقی در کنار هفده تن بود که امروز به یک پارک باصفا تبدیل شده است.
درسال 1352 که دانش آموز سال چهارم دبیرستان بودم، بچه های محل در من استعداد گزارشگری فوتبال را کشف کرده بودند؛ زیرا با پیگیری مسابقات فوتبال به طور مرتب از طریق رادیو و گوش فرادادن به گزارش های فوتبال توسط آقایان عطاء ا.. بهمنش و بعدها حبیب ا.. روشن زاده، نحوه گزارشگری و تکیه کلام آنها همواره ورد زبان من بود. روزی بچه ها به این فکر افتادند تا یک مسابقه جدی بین بازیکنان بالای محل و پایین محل راه اندازی کنند و برای این منظور تمهیدات خاص و تبلیغات ویژه ای را در دستور کار خود قرار دادند. از جمله تمهیدات این بود که مسابقه مهم مورد نظر، با گزارشگری اینجانب بر روی نوار کاست همراه باشد.
لازم به  یادآوری است که دستگاه ضبط کاست در آن مقطع زمانی تازه به بازار آمده بود و همه مردم از آن برخوردار نبودند. بچه ها با جمع آوری پول های خرد، باطری، نوار، توپ، سوت، پرچم و ... خریدند و هنگام مسابقه این اقلام آماده شده بود. در یک عصر دل انگیز بهاری از شروع تا پایان مسابقه فوتبال گزارش بازی با صدای اینجانب ضبط گردید. برای اکثر افراد خارج از میدان مسابقه این اقدام ، نوآورانه و با تعجب همراه بود. شاید برای شما مخاطب گرانقدر باور کردنی نباشد، اما این نوار تا 10 سال گذشته یعنی 30 سال پس از آن مسابقه به یادماندنی در دست بچه ها بود. امروز بعد از 41 سال آرزو داشتم این نوار در اختیار من بود تا روی سایت آخاله قرار دهم.
برهمین اساس نقل این خاطره را مناسب دانستم تا مقدمه دلپذیری را برای ورود جامعه ایران به دنیای فوتبال و جام جهانی فراهم سازم.

نگاهی گذرا به تاریخچه فوتبال در ایران
اگر از هر ایرانی بپرسید ورزش ملی ایران چیست؟ پاسخ کشتی خواهدبود. رشته ای که تاریخ آن در ایران در مقایسه با حدود یک قرنی که از حضور فوتبال در ایران سپری می شود، به بیش ازچند هزار سال قبل باز می گردد.

 تا میانه های دهه 1960 کشتی آزاد که شبیه کشتی سنتی ایرانی بود و به سرعت توسط ایرانیان پذیرفته شد، محبوب ترین ورزش ایران باقی ماند. بزرگترین اسطوره ورزشی ایران یعنی غلامرضا تختی یک قهرمان کشتی بود و امروز در ایران، حتی بسیاری از ورزشگاه های فوتبال به اسم او نامگذاری شده است.
   

ردپای «سرمایه اجتماعی» و «حکمرانی خوب» در مدیریت شهری گلپایگان

بسمه تعالی

ردپای «سرمایه اجتماعی» و «حکمرانی خوب» در مدیریت شهری گلپایگان
 
       به نام خداوند جان و خرد                                کزین برتر اندیشه بر نگذرد

در مراسم اختتامیه نمایشگاه پوستر تاریخچه سیر ارتباطات در گلپایگان، شهردار محترم  و پرتلاش جناب آقای بخشی نکات ارزشمندی در رابطه با تعامل میان شهرداری و همشهریان در جمع اصحاب رسانه مطرح نمود که نشانگر تفکری نو در عرصه مدیریت شهری است.
از این رو برآن شدم تا دو مفهوم سرمایه اجتماعی و حکمرانی خوب را که در دوران اخیر مورد توجه صاحب نظران علوم اجتماعی و بخصوص برنامه‌ریزان شهری و منطقه‌ای قرار گرفته و در سخنان ایشان به صورت آشکار خودنمائی می‌کرد، مورد تجزیه و تحلیل قرار داده تا در پایان به یک جمع‌بندی منتهی گردد.
"سرمایه اجتماعی (social capital)" و "حکمرانی خوب "(good Governance)  دو مفهومی است که به ویژه در سالهای میانی دهه 1990 سخت مورد توجه محافل آکادمیک و دانشگاهی قرار گرفته است. سرمایه اجتماعی برآمده از انجمن‌های مدنی و داوطلبانه یا شبکه‌های  همکاری و اعتماد انجمن ها به یکدیگر و روابط اعضای انجمن هاست و حکمرانی خوب با دو شاخص مهم کارآمدی و پاسخگویی حکومت تعریف می‌شود.
سازمان ملل متحد "حکمرانی خوب "را این گونه تعریف می‌کند: "حکمرانی خوب"مجموعه‌ای از اقدامات فردی و نهادی، عمومی و خصوصی برای برنامه‌ریزی و اداره مشترک امور و فرآیند مستمری از ایجاد تفاهم میان منافع متفاوت و متضاد می‌باشد که در قالب اقدامات مشارکتی و سازگار حرکت می‌کند و شامل نهادهای رسمی و ترتیبات غیررسمی و سرمایه اجتماعی شهروندان است.
از دید بانک جهانی "حکمرانی خوب"، بهره‌گیری بهینه از منابع برای توسعه اقتصادی و اجتماعی است. وقتی درباره حکمرانی خوب سخن به میان می‌آید، شاید نخستین رکن از نظام سیاسی که درگیر می‌شود، دولت است. اما با توجه به رشد تکنولوژی و اتفاقات مختلفی که در کشورهای جهان بخصوص جوامع در حال توسعه روی می دهد، سازمانهای مردم نهاد  نیز در حکمرانی خوب، نقش تأثیرگذاری بازی می‌کنند.
از این رو کاربرد حکمرانی خوب فقط شامل بازیگران و نهادهای دولت نمی‌شود، بلکه شامل سه نهاد حکومت، جامعه مدنی و بخش خصوصی می‌گردد، زیرا هر سه آنها برای توسعه انسانی پایدار، ضروری هستند.
دولت ، محیط اسلامی و حقوقی مناسب به وجود می‌آورد. بخش خصوصی، اشتغال و درآمد ایجاد می‌کند و جامعه مدنی هم تعامل سیاسی و اجتماعی گروه‌های فعال برای مشارکت در فعالیت‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را تسهیل می‌کند.
امروز برنامه‌ریزی‌ها و سیاستگذاری‌های از بالا به پایین و آمرانه که توسط دولت‌های مرکزی جهان صورت می‌پذیرفت، توسط مدیریت مشارکتی که بر حکمرانی خوب استوار می‌باشد، به چالش کشیده شده است.
این مفهوم بر این اصل بنیادی استوار است که حکومت‌ها به جای آن که به تنهایی بار مسئولیت کامل اداره جامعه را در تمام سطوح آن بر دوش کشند، بهتر است در کنار شهروندان، بخش خصوصی و نهادهای مردمی به عنوان یکی از نهادها یا عوامل مسئول جامعه محسوب شوند. با این تعبیر حکومت نقش تسهیل‌کننده و زمینه‌ساز توسعه جامعه را در سطوح ملی، محلی و شهری ایفا می‌کند.
با ورود شهروندان یا به مفهوم سازمان یافته‌تر آن جامعه مدنی به عرصه تصمیم‌گیری و سیاستگذاری، جریان اداره کشور از یک نظام اقتدارگرا به فرآیندی مردم سالار و مشارکتی تبدیل خواهد شد.
حکمرانی خوب به عنوان یک مفهوم مشخص می‌سازد که قدرت در خارج از اقتدار رسمی و نهادهای حکومت نیز وجود دارد.
چهار رکن اصلی حکمرانی خوب عبارتند از:
1- بخش عمومی و دولت که وظیفه هدایت و راهبری و برقراری حاکمیت قانون را به عهده دارد.
2- بخش‌های خصوصی که ایجاد اشتغال، درآمد، تولید، تجارت و وظیفه کسب و کار را برعهده دارند.
3- جامعه مدنی که فراهم کننده فرصت ابراز وجود مردم و شهروندان است.
4- سازمان‌های محلی که وظیفه بسیج، سازماندهی و اعمال فرهنگ‌های بومی را بر عهده دارند.
تعامل خوب و روان بین ارکان فوق، زمینه را برای تحقق حکمرانی خوب در ابعاد مختلف فراهم می‌آورد. حکمرانی خوب صرفاً انجام وظایف نیست ، بلکه چگونگی و شیوه انجام وظایف را نیز شامل می‌شود. هدف‌ها و روش‌ها، هر دو اهمیت یکسانی برای حکمرانی خوب دارند و از این رو هر کشوری می‌تواند شرایط حکمرانی خوب را با فرهنگ‌ها ،ارزش‌ها و هنجارهای خود بیامیزد و آن را بومی‌کند. حکمرانی خوب نباید همراه خود، فرهنگ و ارزش‌های خاص را تحمیل کرده یا ارزش‌های نادرست را ترویج کند.
سرمایه اجتماعی، دیگر نظریه مطرح شده در سال‌های اخیر است که ارتباط تنگاتنگی با رویکرد"حکمرانی خوب"دارد. بنا بر مطالعات انجام شده طی سالهای 1990 به این سو، بیشترین ارجاع در مجلات معتبر موجود در بانک های اطلاعاتی مربوط به کلیدواژه "سرمایه اجتماعی "بوده است.
همان‌گونه که آمارتیاسن (برنده جایزه نوبل رشته اقتصاد در سال 1998 و نویسنده کتاب معروف توسعه به مثابه آزادی) و محمد یونس (اقتصاددان بنگلادشی و برنده جایزه صلح نوبل در سال 2006 و موسس بانک گرامین مشهور به بانک دهکده یا مناطق روستایی) تأکید می‌کنند، میزان فقر افراد و خانواده‌ها، علاوه بر درآمد، تحت تأثیر قابل توجه ارتباطات اجتماعی افراد از جمله عضویت در شبکه‌ها و سازمان‌ها‌ی همیاری نیز می‌باشد. چنین ارتباطاتی قابلیت‌های افراد را ارتقا می‌دهد و موجب می‌شود که آنان  بتوانند با اعتماد به نفس بیشتری در جامعه حضور پیدا کنند. به همین جهت رفع محرومیت‌های اجتماعی فقرا از طریق تقویت شبکه‌های اجتماعی و سازمان‌های غیر دولتی، نقش مهمی در برنامه‌های فقرزدایی و اثربخشی بیشتر برنامه‌های اقتصادی معطوف به افزایش درآمد آنها دارد.
در این راستا اعتماد به عنوان مضمون اصلی سرمایه اجتماعی ضمن این که موجب فعالیت‌های داوطلبانه و نوآورانه می‌شود، افراد را به مشارکت در کارهای جمعی نیز تشویق می‌کند و فرصت‌های جدیدی را برای مردم به وجود می‌آورد تا در مسیر توسعه نقش آفرین باشند.
شادروان دکتر محمد عبدالهی چهره درخشان علمی این مرز و بوم ، از پایه گذاران انجمن جامعه شناسی ایران و استاد جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی در راستای مطالب فوق در کتابی تحت عنوان «شهرداری به منزله نهاد اجتماعی» که بعد از وفاتش چاپ و انتشار یافت، از سه گونه شهرداری سخن می‌گوید و برای هر کدام رسالتی را در نظر می‌گیرد.
1- شهرداری به عنوان بلدیه، سازمان کوچک وابسته؛ در این گونه آن چه اهمیت دارد، تحمیل قواعد بر اراده و درخواست مردم است.
2- شهرداری به عنوان سازمان خدماتی؛ آنچه این گونه را متفاوت می‌سازد، توجه به درخواست مردم است.
3- شهرداری به عنوان نهادی خدماتی- اجتماعی؛ این‌گونه مشارکت مبنایی برای تحقق خواست مردم می‌شود.
دکتر عبداللهی در مقام یک پژوهشگر آکادمیک ،مسائل مربوط به کلان‌شهر تهران را به تصویر کشیده ، وضعیت موجود و گذار به مدیریت دموکراتیک و مشارکتی  را معرفی می‌کند. او در این کتاب تأکید می‌کند سه عنصر شهر، مردم،  ومسئولین شهری باید همراه با هم دیده شوند.
جای بسی خوشبختی است که شهرداری گلپایگان نیز از طریق بسط مطالعات اجتماعی و رویکرد نرم‌افزاری در مدیریت شهری از دیدگاه‌های سنتی ناکارآمد فاصله گرفته و باتوجه به استعدادها و ظرفیت‌های فرهنگی این شهرستان طرح‌های نو در افکنده است.

شهرداری گلپایگان با برپایی نمایشگاه سیر ارتباطات در گلپایگان از گذشته تاکنون ، جشنواره شعر انقلاب اسلامی ،برگزاری جشن ملی عکس ریحانه النبی، تولید کتاب و محصولات  فرهنگی وشهروندی ویژه کودکان ، نوجوانان و بزرگسالان، این دیدگاه یونسکو (سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی ملل متحد) را جامه عمل پوشانید :دولت زمانی قوی می‌شود که شهروندان آن قوی باشند. در چنین شرایطی حکمرانی خوب به وجود آمده و شکاف بین دولت و مردم کم می‌شود؛ مخصوصاً زمانی که رسانه‌ها به دلیل نقش انتقادی خود به اصلاح روند حکمرانی می‌پردازند تا جامعه موفقی در این سطح به دست آید. شهردار محترم بر این نکته پای فشرد که ما از انتقاد رسانه ها نسبت به عملکرد خود استقبال می نماییم و دست خبرنگاران را به گرمی می فشاریم. زیرا آنها نمایندگان افکار عمومی هستند.

در پایان جا دارد نکته‌ای از عهدنامه مولای متقیان حضرت علی (ع) خطاب به مالک اشتر را در ارتباط با حکمرانی بر مردم مصر خاطر نشان سازم؛
امام خطاب به مالک اشتر می‌فرماید: اگر می‌خواهد مردم مصر، مردمی شایسته و نمونه باشند، باید جرأت سخن گفتن با حاکم خود را داشته باشند.
اگرچه به دلیل شهادت مالک اشتر قبل از ورود به مصر به دست مزدوران معاویه این عهدنامه به رویت او نرسید، اما اصل عهدنامه در تاریخ ماندگار شد، به گونه‌ای که در سازمان ملل متحد به عنوان یک سند ثبت گردیده می‌تواند مورد استفاده کارگزاران حکومتی قرار گیرد.

        ای خدا ای قادر بی چند و چون           واقفی بر حال بیرون و درون 
        قطره دانش که بخشیدی ز پیش          متصل گردان به دریاهای خویش
        این همه گفتیم لیک اندر بسیج            بی عنایات خدا هیچیم هیچ


آسیب شناسی تعامل روابط عمومی ها و رسانه ها

بسمه تعالی آسیب شناسی تعامل روابط عمومی ها و رسانه ها

 

ارتباط اندیشه را اندر خروش آورده است         دیگ دانش بهر بینش را به جوش آورده است

ای توانای حکیم و ای خردورز علیم                ارتباطات  است علت فکر عظیم

    در اردیبهشت سال ۱۳۹۳ به همت روابط عمومی شهرداری و ابتکار دوست عزیز و همکار ارجمند آقای سید محمد حسین ماهری نمایشگاهی از سیر تطور ارتباطات در گلپایگان برگزار گردید   این اقدام ،گامی بنیادین و ارزشمند در راستای تثبیت نهادهای اطلاع رسانی و فراگیر نمودن ارتباط میان همشهریان بود زیرا گردش هر چه بیشتر اطلاعات و اخبار از طریق وسایل ارتباط جمعی و رسانه های دیجیتال در هر منطقه نمادی از بلوغ فکری و فرهنگی آن سامان است.

   به عبارت دیگر تعدد و مهم تر از آن تنوع رسانه ها نوید دهنده حرکت به سوی جامعه چند صدایی و زمینه ساز جلب مشارکت های موثرتر مردم در طرح های توسعه می باشد.

  نمایشگاه علاوه بر آشکار نمودن فرآیند فعالیت رسانه های محلی ، اعم از مطبوعات ،سایت های مجازی ونیز خبرگزاری های گوناگون که در شهر حضور داشته و دارند، فضایی برای بحث و تبادل نظر به وجود  آورد. از این طریق مدیران و کارکنان رسانه ها بازخورد فعالیت های خود را در میان مردم و افکار عمومی مشاهده کرده ودر جریان دیدگاه های مختلف قرار گرفتند.

   بدیهی است از طریق این حوزه عمومی که خرد جمعی محصول آن است، کنشگران ارتباطی نقاط  قوت،ضعف،فرصت ها و تهدیدها  را شناسایی و بهتر از قبل حرکت خود را ادامه خواهند داد   مقاله زیر که از نظر شما مخاطبان  گرانقدر خواهد گذشت، به مناسبت روز جهانی ارتباطات و روابط عمومی از سوی اینجانب در آخرین شماره ماهنامه علمی-تخصصی روابط عمومی ایران (اسفند ۱۳۹۲-شماره ۹۱) درج گردیده است.

  شفاف سازی اطلاعات،پاسخگویی صادقانه

تا آنجا که من اطلاع دارم دو پژوهش در این زمینه توسط آقایان سید شهاب سید محسنی و حسین نصیری در دهه۷۰ انجام گردیده که علی رغم همبستگی بالا و اشتراک نظر روزنامه نگاران و کارشناسان روابط عمومی در رابطه با لزوم تعامل آنها در عرصه ارتباطات  در چند مورد دارای اختلاف نظر هستند که مورد اشاره قرار می دهم.
*
 ۱- در حالی که روزنامه نگاران خواهان آزاد بودن مطبوعات از کنترل مرئی و نامرئی دولت هستند و در واقع معتقدبه روزنامه نگاری آزاد ،مستقل و غیر دولتی اند، در مقابل روابط عمومی ها با آزادی گرایی مطلق به عنوان یک شیوه روزنامه نگاری مخالف هستند.

۲- اگر چه روزنامه نگاران نوعی شیوه روزنامه نگاری تحقیقی و افشاگرانه را در مورد سوءاستفاده های احتمالی مالی وسیاسی درسازمان های دولتی و درادارات خواستارند، در مقابل روابط عمومی ها ترجیح می دهند مطبوعات در سوءاستفاده ازاشتباهات احتمالی ادارات دخالت نکنند وبررسی  پیرامون این موضوع ها رابه خود سازمان ها واگذار کنند.

۳- روزنامه نگاران با این عبارت که "مطبوعات باید هر گونه اخبار دریافتی از روابط عمومی ها را بدون تحقیق وبررسی درج کنند"،مخالفت کرده وعقیده دارند مطبوعات نباید به گونه ای باشند که هر خبر و گزارشی که از طریق روابط عمومی ها به دفاتر مطبوعات ارسال می شود ،بدون هیچ گونه بررسی درج کنند. درحالی که روابط عمومی ها که خود به عنوان عوامل ودست اندر کار تهیه ،تنظیم وارائه اخبار عمل می کنند ،اعتقاد دارند که نیازی به تحقیق وبررسی پیرامون اخبارارسالی از سوی روابط عمومی ها نیست ومطبوعات می توانند آن ها را درج کنند .

 حال با نقد مطالب فوق واز رهگذر موارد اختلاف بین رسانه ها و روابط  عمومی ها می توان تعامل میان آنها را آسیب شناسی کرد. اساسا باید  رسانه ها و به خصوص روزنامه نگاران با روابط عمومی ها رابطه برد – برد داشته باشند . روابط عمومی های هوشمند برای جلب همراهی رسانه ها باید خود داوطلبانه پای پیش گذارند وشفاف سازی اطلاعات و پاسخ گوئی صادقانه وبه هنگام به افکار عمومی را در دستور کار قرار دهند.

فراموش نکنیم که رسانه و در رأس آنها روزنامه نگاری رکن چهارم دموکراسی به شمار می رود. مطبوعات آیینه تمام نمایی است که می توان از طریق آن نارسایی های سازمان و نظام اداری را اصلاح نموده و اعتماد مخاطبان راجلب نمود.

برخی از مسئولان روابط عمومی  می اندیشند که روزنامه نگاران پیوسته در صدد گرفتن نقطه ضعف از سازمان های مختلف هستند. بدیهی است که یکی از رسالت های مهم روزنامه نگاران افشای نارسایی ها ،کاستی ها و مسائل گوناگون جامعه و احیانا سازمان های دولتی است . این رسالت حتی در قانون اساسی و قانون مطبوعات جمهوری اسلامی ایران مدنظر قرار گرفته است.

در منظومه ارتباطات اجتماعی بایدنقد را بر عهده رسانه ها بگذارند؛نه این که آنها را در مسیری هدایت کنند که فقط مبلغ دستگاه های دولتی باشند.

شاید اگر رابطه عمودی  میان دولت (روابط عمومی) با رسانه به یک رابطه افقی تبدیل  و خبرنگاری از حالت پشت میز نویسی به خبرنگاری در میدان زندگی تبدیل شود،کشورها از توهم ثبات  و آرامش رها گردیده ، نشانه های بحران را احساس نموده و  زودتر به استقبال راه حل بروند.

روابط ناسالم میان رسانه ها و روابط عمومی ها هنگامی شکل می گیرد که در دو سوی این بده و بستان ،نگاه حرفه ای ،تخصصی ،آرمان خواهی و آینده نگرانه جای خود را به سطحی نگری و سوداگری بدهد.

اگر بساز و بفروش پیام و خبر حاکم شود، تعامل مبتنی بر اخلاق حرفه ای میان روابط عمومی ورسانه رنگ می بازد.کارکنان روابط عمومی باید فرآیند تاثیر گذاری رسانه بر افکار عمومی را به درستی بشناسند و از این پندار غلط فاصله بگیرند که با حبس اطلاعات و یا رنگ آمیزی دلبخواهی واقعیت ها می توان در دل مخاطبان جایی باز کرد.منصرف ساختن رسانه ها از سرک کشیدن به آن سوی پرده ، خبر سازی های بدلی برای پر رنگ جلوه دادن حضور خود دررسانه و هدایای پیدا و پنهان و آگهی های نان و آب دار برای رسانه های خودی ،ویرانگر است؛زیرا در عصر اطلاعات همه چیز شفاف و آشکار است و به قول معروف هیچ گاه ماه پشت ابر باقی نمی ماند.بنابراین روابط عمومی سنگر مبارزه سازمان با رسانه ها نیست که هرگاه انتقادی متوجه سازمان شد، سعی کند آن را به نادانی و غرض ورزی و بی اطلاعی متهم سازد؛بلکه تسهیل کننده روابط آزادانه و قانونمند رسانه ها با سازمان است.

ازسوی دیگر این واقعیت تلخ را نمی توان انکار کرد که بسیاری از رسانه های ما به بهانه کسب درآمد و حفظ بقاء خود به خواسته های یک سویه برخی روابط عمومی ها تن می دهند. آنها نیز به آسانی نگاه حرفه ای را کنار گذارده و چشم بسته تسلیم می شوندو چه بسا اعتبار حرفه ای رسانه از همین جا به تدریج رنگ می بازد و صاحب قلم از منظر صاحب آگهی خریدنی جلوه می کند.علاوه بر موارد فوق روابط عمومی ها که اغلب به مسائل در سطح سازمانی می نگرند،باید همچون روزنامه نگاران نگاهی کلان و در سطحی ملی داشته باشند. در بسیاری از موارد روابط عمومی ها تلاش می کنندرضایت مسئولان بالاتر از خود را در سازمان جلب کنند؛درحالی که چنین هدفی اساسا برای بسیاری از روزنامه نگاران بی معنی است.در صورتی که کارکنان روابط عمومی افق دید خود را وسیع نمایند، اخباری را که در اختیار رسانه ها قرار میدهند،غیر مفید، شهرت مدار و تاریخ گذشته و...نخواهد بود. آنها می توانند به عنوان مشاور، نقشه راه آینده سازمانی خود را در چارچوب "جهانی اندیشیدن و بومی عمل کردن"به رسانه ها ارائه دهند و در مسیر ارتباطات توسعه گام بردارند.

در حالی که دولت تدبیر و امید آغوش خود را برای نقد سازنده به روشنفکران و رسانه ها برای اصلاح ساز و کارها گشوده است،جا دارد که هم کارکنان روبط عمومی و هم رسانه ها از این فرصت بهره برده ،فرهنگ نقد را در جامعه نهادینه ساخته و زمینه را برای بروز و ظهور خرد جمعی در راستای تحقق سند چشم انداز جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴ هجری شمسی فراهم نمایند.
در پایان  یاد و نام دکتر کاظم معتمدنژاد پدر علم ارتباطات اجتماعی و دکتر حمید نطقی پدر روابط عمومی در ایران را گرامی داشته و طلب رحمت برای آنان ،از خداوند متعال توفیق تداوم راهی را که بنیان نهادند ، مسئلت می نمایم.

    ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید     هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

معلمی و هنر تسهیل‌گری

دکتر ابراهیم جعفری

 

 

 

بسمه تعالی
معلمی و هنر تسهیل‌گری
فرهنگیان شریف گلپایگان تا چه میزان به میراث فکری پائولو فریره وفادارند؟

معلم ساربان علم و عشق است           معلم میزبان علم و عشق است
معلم سایه بان معرفت ها                    خریدار دل بیدار عشق است
معلم شمع سوزان در محبت                 بسی او از خریداران عشق است
معلم را نباید برد از یاد                          مقام او مقام اهل عشق است

اردیبهشت فرهنگی‌ترین ماه سال است؛ زیرا علاوه بر روز معلم،روز کارگر،روز بزرگداشت سعدی، شیخ بهایی، شیخ صدوق، حکیم عمر خیام نیشابوری، شیخ کلینی، فردوسی، روز جهانی ارتباطات و روابط عمومی و برگزاری نمایشگاه بزرگ کتاب در این ماه قرار دارد.
در میان این مناسبت‌ها، روز معلم از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.
ابتدا به روان تابناک استاد شهید مرتضی مطهری درود فرستاده، به معلمان پاک نهاد و فرهیخته که عاشقانه چون شمع فروزان می‌سوزند و به محفل دیگران روشنائی می‌بخشند، عرض ارادت می‌نمایم.
هفته معلم فرصت گرانبهایی است تا به نقد و بررسی عملکرد آموزشی کسانی که در سنگر کلاس به رسالت خود در جهت بازنمودن غل و زنجیرهای ذهنی دانش آموزان و دانشجویان جامه عمل می‌پوشانند، پرداخته شود.
خوشبختانه گلپایگان که از دیر باز به شهر ادب و فرهنگ مشهور بوده ، برخورداری از این ویژگی را مدیون پیشکسوتان فرهنگی،آموزش وپرورش و بخصوص معلمان است.
آموزش و پرورش ما این افتخار را داشته است تا  به لطف پیشینه درخشان علمی  خود (که نماد برجسته آن نقش آفرینی  دانشسرای مقدماتی  طی دهه های ۱۳۴۰،۱۳۳۰ و ۱۳۵۰ در تربیت معلم  بوده ) ،علاوه بر نواحی شهری و روستایی گلپایگان ،با اعزام معلمان مشتاق ،مناطق دوردست  ومجاور  را از  نجف آباد و منطقه فریدن و...  گرفته تا خمین و ... پوشش آموزشی بدهد.
خاطر نشان می سازم که دانشسرای مقدماتی گلپایگان یکی از مراکز علمی۱۱ گانه در ایران بود که در شهرستان قرار داشت و بقیه در مراکز استان ها مستقر بودند. در آن مقطع زمانی علاقمندان به تدریس و معلمی از شهر هایی نظیر ،نیشابور، اصفهان ،اراک، قم ، تفرش ،خمین،محلات ،  نجف آباد ،داران ،خوانسار و ...در شهر ما تحصیل می کردند. اغلب معلم های تاثیرگذار در مدارس و دبیرستان ها که همشهریان از آنها به نیکی یاد می کنند و متاسفانه برخی دعوت حق را لبیک گفته اند، فارغ التحصیل این دانشسرا بوده اند. تاسیس این نهاد آموزشی خدمت بزرگی بود که از حافظه تاریخی مردم ما محو نخواهد شد.
با این وصف در قرن بیست ویکم  لزوم بازنگری در فلسفه آموزش و پرورش در سطوح خرد و کلان احساس می گردد.
امروز  سازمان های معتبر جهانی نظیر یونسکو، هدف آموزش و پرورش را در چهار سطح تعریف می‌کنند:
اول: تربیت شهروندانی که با حقوق و وظایف خود آشنا باشند و عضویت در نهادهای اجتماعی و رفتارهای دموکراتیک را بیاموزند.
دوم: توانمندسازی دانش  آموزان، به طوری که از لحاظ نظری و عملی قادر به برقراری ارتباط با محیط پیرامون خود باشند.
سوم: آموزش بر پایه خلاقیت باشد.
چهارم: نقد و تفکر انتقادی ، موضوعیت یابد.
در این راستا آشنایی با تفکرات اندیشمند برزیلی "پائولو فریره "ضروری است. او که یک چهره انقلابی و مبارز بود و در مسیر ترویج دیدگاه‌های خود نسبت به آموزش‌های رهایی بخش رنج تبعید و دشواری‌های ناشی از آن را به جان خرید، زلزله‌ای در ارکان آموزش و پرورش دولت‌های استبدادی و وابسته به استعمار ایجاد نمود.
فریره در کتاب معروف خود به نام «آموزش ستمدیدگان» که توسط مرحوم استاد احمد بیرشک ترجمه شده است، از تبدیل «آموزش سکوت» یا «انفعال در برابر آموختن» به «هشیارسازی» یا "پرسشگری در آموختن "سخن می‌گوید. به نظر او در مدارس جدید، شبکه‌های آموزشی "مبتنی بر انقیاد "جای خود را به "آموزش مبتنی بر مشارکت و نقد"می‌دهند تا دانش آموختگان شان توانایی حل مسائل پیرامون خویش را بیابند.

وی به جای واژه تفکر از تعمق استفاده کرده و ضمن انتقاد از آموزش و پرورش متداول می‌گوید: «آموزش و پرورش تبدیل به نوعی عمل ذخیره‌سازی شده است که در آن دانش آموز ذخیره کننده و معلم ذخیره‌ سپار است و به جای ارتباط دو جانبه، معلم مطالبی ارائه می‌کند که دانش آموز صبورانه آنها را دریافت، حفظ و تکرار می‌کند».
این مفهوم "بانک داری"در تعلیم و تربیت است که دامنه عمل برای دانش آموز تنها محدود به دریافت، پر کردن و ذخیره سازی اطلاعات می‌باشد.
برخلاف روش بانکی، "روش طرح مساله" که توسط فریره مطرح می‌شود، مستلزم تبادل افکار و عقاید از طریق "گفتگو"است به گونه‌ای که معلم و شاگرد هر دو در آموزش( نقادانه ) همراه یکدیگرند و به این ترتیب آنها به تفکر انتقادی درباره زندگی خود برانگیخته می‌شوند.
از این رو با یک بازنگری در آموزش‌های ارائه شده این سوال مطرح می‌شود که آیا آموزش‌های مخزنی یا بانکی که متکی بر محفوظات و معلومات انباشته شده است، توانایی پاسخگویی به ضرورت‌های گوناگون جهان پیش‌روی ما را دارند. آنچه متفکرانی نظیر فریره را به طرح مباحثی چون «آموزش ستمدیدگان» واداشته، از همین منظر قابل فهم است.
پائولو فریره بر این اعتقاد است که در دنیای جدید دانش آموز، دانشجو و .... با آموزش‌هایی که ارائه می‌شود، باید توانمند شود و برای تحقق این امر، باید فرهنگ سکوت در کلاس شکسته شود، زبان ها گشوده و شجاعت اظهار نظر و ابراز عقیده در میان دانش آموختگان ایجاد گردد.
هرگز فراموش نمی‌کنم در درس علوم کلاس پنجم دبستان زمان ما که به نقش لاله گوش در تعیین جهت صدا اشاره شده بود، برادر اینجانب مطلب را برای من توضیح داد. در عین حال هنگامی که معلم ما از بچه‌ها نقش لاله گوش را سوال نمود، هیچکس پاسخ نداد و من هم که جواب آن را بلد بودم پس از دو سه بار پرسش معلم با ترس و لرز انگشت خود را بالا برده و پاسخ ایشان را دادم. زیرا در آن فضا معلم سالاری و فرهنگ سکوت حاکم بود.
بنابر این کلاس در دوران کنونی که عصر ارتباطات یکی از نام‌های آن است، باید به مکانی برای گفتگو و آموزش‌های دوسویه تبدیل شود. آموزش‌هایی که طی آن هم آموزش دهنده (معلم) و هم آموزش گیرنده (دانش آموز) به صورت مداوم می‌آموزند. معلم و دانش آموز چنان که در بینش اسلامی ما نیز آمده است، "هر دو فراگیرنده‌اند "و مدرسه را به اجتماع پیوند می‌دهند.
به همین دلیل معلم باید از نقش سنتی یعنی انتقال معلومات از یک منبع معرفتی قدرتمند و دانای کل به مخازن ذهنی دانش آموزان فاصله بگیرد و این باور را در ذهن و ضمیر خود نهادینه سازد که باید به روحیه "تسهیلگری" (Facilitation) مجهز گردد.
یک تسهیلگر (معلم) هرگز خود را بالاتر از مخاطب خود فرض نمی‌کند و می‌کوشد تا با اعتماد به نفس بخشیدن به او فضایی خلق کند تا استعدادهای بالقوه شکوفا گردد. بنابراین ایجاد فضایی از گفتگو (Dialouge)، مشارکت و همدلی لازمه کار معلمی درعصر جدید است.
جان کلام پائولو فریره، این است که یک تسهیلگر باید مخاطبین خود را نسبت به ظرفیت‌ها و توانمندی‌هایشان آگاه سازد. به عبارت دیگر آموزش و پرورش باید در صدد باشد تا دانش آموزان به غایت‌ها و اهداف شان در زندگی برسند نه این که آنها را برسانند! فرق است میان رسیدن و رساندن!
فراموش نکنیم که انسان در شرایط مدرن به موجودی خوداندیش تبدیل شده که همه چیز را در ظرف عقل و اندیشه خود به محک تجربه و شناخت در می‌آورد. بر همین اساس به جای راه نشان دادن، راه انداختن مخاطب حائز اهمیت است.
در روش آموزش قدیمی، رابطه میان معلم و شاگرد، رابطه ای یک سویه و عمودی  بوده و یادگیرنده در جایگاه پذیرنده‌ای منفعل قرار دارد. در حالی که در شرایط جدید، آموزش فرآیندی برای کشف نیروهای درونی و به فعلیت رساندن قابلیت‌های دانش آموز است. این قاعده جز با برقراری روابطی دو سویه میان معلم و دانش آموز و ترویج و نهادینه ساختن فرهنگ تسهیلگری قابل فهم نمی‌باشد.
اکنون جا دارد خاطراتی  را از دو تسهیلگر بزرگ  ذکر کنم که امروز در میان ما نیستند اما نام و راهشان باقی است.
1- در سال ۱۳۶۹ که افتخار خدمتگزاری در سازمان جهاد سازندگی استان کردستان را داشتم، بنا شد به مناسبت دهه مبارکه فجر جشنواره‌ای متشکل از هنرمندان، شاعران و چهره‌های فرهیخته روستایی کل کشور در سنندج برپا گردد. به همین مناسبت اینجانب مأمور شدم تا به تهران عزیمت و با جمعی از صاحب‌ نظران حوزه فرهنگ روستایی مذاکره و از آنها جهت حضور در جشنواره دعوت به عمل آورم. در جریان این اقدام به صورت تصادفی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران با استاد بزرگوار مرحوم باستانی پاریزی مواجه شده و موضوع را با ایشان مطرح نمودم. این معلم  دوست داشتنی ۵۰ الی ۶۰ دقیقه وقت گرانبهای خود را به گفتگو با من اختصاص داد و در کمال آرامش تجربیات ارزنده اش را در رابطه با فرهنگ روستا مطرح ساخت. این دیدار فراموش نشدنی آنقدر دلپذیر و زیبا بود که هر وقت به یاد می‌آورم، از هیچ واژه‌ای جز تسهیلگر برای آن انسان صمیمی و دانشمند نمی‌توانم استفاده کنم. فرزانه‌ای مانند او تا این حد بزرگی کرد و انسان  علاقمندی را مرهون لطف و صفای خود قرار داد.
۲- در سال ۱۳۷۶ که مراحل پایانی تدوین پایان ‌نامه کارشناسی ارشد خود را تحت عنوان «ارتباطات اجتماعی و توسعه پایدار» پشت سر می‌گذاردم، برای آگاهی از نقطه ‌نظرات شادروان "دکتر حسین عظیمی "که مراتب علمی او بر دانش پژوهان رشته‌های اقتصاد و جامعه‌شناسی آشکار است ، به ملاقاتش رفتم. از آنجا که درگیر فعالیت دیگری بود، از من خواست  تا در روزهای آینده از طریق تلفن منزل با ایشان تماس بگیرم. تصور من ابتدا این بود که با توجه به مشغله فراوان و ... به صورت اشاره وکوتاه مرا راهنمایی کند. در حالی که پس از تماس به مدت ۳۰ دقیقه دیدگاه های خود را مطرح ساخت که در پردازش نهایی پایان‌نامه کارساز و روشنگر بود.
اختصاص  نیم ساعت زمان برای یک دانشجوی کارشناسی ارشد و  ابراز لطف این اقتصاد دان انسان گرا آن هم به صورت تلفنی،برگ زرینی از دفتر زندگی اینجانب را تشکیل می‌دهد.

      نظیر خود نه بگذاشتند و بگذشتند        خدای عزوجل جمله شان بیامرزد

در پایان شایسته است که این مقاله را با دو جمله از معلم انقلاب دکتر علی شریعتی مزین سازم.

۱- ستایش گر معلمی هستم که چگونه اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را

۲-اگر کسی بتواند معلم خوبی باشد ،خیانت کرده است اگر به کار خوب دیگری بپردازد ؛

چرا که معلمی مقام پیغمبری و تعلیم مقام خدایی است.

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر     یادگاری که در این گنبد دوار بماند

*******************************************

کلاس درس  دکتر شفیعی کدکنی استاد و شاعر که دانشجویانش عاشقانه و مشتاقانه  در کلاسش حاضر گردیده اند

درس معلم ار بود زمزمه محبتی       جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را

 

نوروز زاینده سرمایه اجتماعی است

ای ز تو نور دل و دیدار ما                               گردش اندیشه ی بیدار ما

         ای ز تو رویان زمستان و بهار                        ای تو گرداننده ی لیل و نهار 

         ای زتو تغییر حال و سال ها                          حال ما را کن تو خوش تر حال ها


صدای پای بهار به گوش می‌رسد، جوشش بهار، انجماد زمستانی را می‌شکند تا به تازگی دمیدن نفس نو بیانجامد و طنین شادی در طبیعت جاری شود.

هر بهار ، موعدی است برای تازه شدن و هر نوروز امید آفرین ؛جان طبیعت که زنده می‌شود، گویی شور و اشتیاق را در انسانها برمی انگیزد تا در گذشته نمانند و برای آینده بهتر تلاش کنند.
هرچه از عمر نوروز می‌گذرد، جوان تر ، شاداب تر و باشکوه تر می‌شود. حتی در بدترین و وحشتناک‌ترین ایامی که بر این ملت گذشت ،یعنی آن زمانی که مغولان آمدند و کشتند و بردند و در آن هنگام که تیغ یأس و مصیبت را با گلوی این قوم آشنا ساختند، باز هم نوروز، مردم این سرزمین را به حال خود رها نکرد و نور امید را به قلب‌هایشان تابانید.
نوروز با ظهور خود تحول و دگرگونی را صلاء می‌زند، زندگی را فریاد می‌کند، دوستی‌ها را تجدید می‌ نماید ، افسردگی ها را می‌کاهد و بر روشنایی روز می افزاید. نور امید به دل ها می‌تاباند قصه عاشقی می‌خواند، پنجره ها را می‌گشاید تا نسیم زندگی در زوایای روحمان جای گیرد. خاک به یمن قدرت اش جان می‌یابد. بوستان را طراوت و کشت را برکت می‌دهد. شاخه‌های خزان زده درخت زندگی را حیاتی تازه می‌بخشد، تولدی دیگر را نوید می‌دهد و خانه تکانی را به مفهوم عام تعلیم می‌دهد و ... پس تا زمانی که زندگی هست، نوروز نیز خواهد بود. به عبارت دیگر نوروز خود زندگی است.
از سوی دیگر گذشت زمان، گذشت منابع تجدیدناپذیر است. برخی منابع را می‌توان دوباره به دست آورد، اما زمان را نمی‌توان باز تولید کرد. برای بازتولید مجازی زمان، شاید یک راه وجود داشته باشد و آن تجدید رابطه ها و برقراری مجدد ارتباط انسان‌ها با یکدیگر است. در مدل ارتباطی ما ایرانیان مسلمان، نوروز یعنی دیداری دوباره با رویش و جوشش زمان از کانال عید دیدنی ها ؛ اسلام یک خط ارتباطی با عنوان صله رحم را برای ما ترسیم کرده است. بهار فرصت  تازه ای برای پیوند  مجدد میان خویشان و نزدیکان می باشد.
امروز متاسفانه از تجدید دیدارها امتناع می کنیم، ارتباط گریز شده ایم. از ارتباطات سنتی خود فاصله گرفته ایم. همدیگر را کمتر می بینیم و کمتر با یکدیگر سخن می‌گوییم.
اگرچه مشکلاتمان بیشتر شده است، اما هنوز هم حتی برای حل آن ها با یکدیگر ارتباط برقرار نمی‌کنیم.
فراموش نکنیم که هر نوروزی یک آئین ارتباطی است و از طریق ارتباطات , همدلی و اعتماد که مضمون اصلی سرمایه اجتماعی است، ایجاد می‌شود.
اندیشمندان با بررسی عوامل گوناگون دخیل در توسعه جوامع، نهایتا به این نتیجه رسیده‌اند که اگر سرمایه طبیعی ، انسانی وفیزیکی در اختیار یک جامعه باشد، اما سرمایه اجتماعی وجود نداشته و یامیزان آن کم باشد، پیشرفت و توسعه خیالی خام و سراب گونه خواهد بود.
سرمایه اجتماعی چند مولفه دارد که عبارتند از اعتماد، مشارکت‌جویی، مسئولیت‌پذیری ، همکاری و رعایت حقوق یکدیگر و ...... که مهمترین آنها اعتماد است و ابعاد گسترده‌ای را شامل می‌شود.
با کمال تاسف باید اذعان کرد که در جامعه ما سرمایه اجتماعی به دلایل گوناگون رو به فروپاشی است. شاخص درصد تعداد چک‌های برگشتی، شاخص تلفات جاده‌ای، آمار بالای طلاق، میزان بالای قانون‌شکنی، افزایش جرم و جنایت و .... که هیچکدام زیبننده نظام اسلامی ما نیست.
ادعای  نگارنده این است : مهمترین عامل کاهش سرمایه اجتماعی که نتیجه  آن فقدان اعتماد و در مرحله بعد مسئولیت‌پذیری و مشارکت  جویی و ...... می‌باشد، بحران در "ارتباطات انسانی "است.
خوشبختانه نوروز و بهار طبیعت این فرصت طلایی را برای فارسی زبانان و بخصوص هم میهنان فراهم ساخته تا در پرتو دید و بازدیدها و نشست و برخاست‌ها ،کینه‌ها و نفرت‌ها  را از دل ها بزدایند و با خانه تکانی قلب و روح خود رشته های وصل را مستحکم سازند. باشد که  به برکت نوروز سرمایه اجتماعی در جای جای ایران زمین افزایش یابد.
 
جای بسی افتخار است که مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ چهارم اسفند۱۳۸۸ روز اول فروردین (۲۱ مارس) هر سال را در چارچوب فرهنگ صلح به عنوان "روز جهانی نوروز "به تصویب رساند و در تقویم خود جای داد.
در اطلاعیه دفتر روابط عمومی مجمع عمومی سازمان ملل آمده است که امروز بیش از ۳۰۰ میلیون نفر در ایران، افغانستان، تاجیکستان، جمهوری آذربایجان و سایر کشورهای آسیای میانه و قفقاز در منطقه بالکان، حوزه دریای سیاه و خاورمیانه آغاز فصل بهار را با سنت باستانی عید نوروز که تاکیدی بر زندگی در هماهنگی و تعادل با طبیعت است، جشن می‌گیرند. در مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از سه هزار سال دارد، توصیف شده است.
علاوه بر آن در تاریخ ۸  مهر  ماه همین سال عید نوروز به عنوان "میراث فرهنگی و معنوی بشر"، در شاخه آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل (یونسکو) به ثبت رسیده بود.
بنابراین باید به نوروز زیبا خوش آمد گفت و امید داشت تا به یمن قدمش نسیم مهر و رحمت، دوستی ،صلح و همبستگی اجتماعی  در سپهر  جهان و در میان هم میهمان وزیدن گیرد.
فرا رسیدن بهار زیبای طبیعت و نوروز خجسته را به همشهریان عزیز در داخل و خارج از کشور تبریک و تهنیت عرض نموده ،توفیق پایگاه اینترنتی آخاله، صدای گلپایگان  و سایر رسانه های محلی شهرمان را در انجام رسالت ارتباطی از خدای متعال خواستارم.
   

               گفت پیغمبر به اصحاب کبار          تن مپوشانید از باد بهار
              آنچه با برگ درختان می کند         با تن و جان شما آن می کند

گلپایگان و توسعه پایدار

دکتر ابراهیم جعفری

  

گلپایگان و توسعه پایدار            

از دغدغه‌های دکتر روزی‌طلب تا امروز

ای همه هستی زتو پیدا شده          خاک ضعیف از تو توانا شده

      آنچه تغیر نپذیرد تویی                      وانکه نمرده است و نمیرد تویی

هرکه نه گویای تو خاموش به            هرچه نه یاد تو فراموش به

یار شو ای مونس غمخوارگان             چاره کن ای چاره بیچارگان

 دکتر محمدحسن روزی‌طلب پس از اتمام تحصیلات در آمریکا و مراجعت به ایران از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۲  ریاست اداره کشاورزی گلپایگان را بر عهده داشت.
او چهره ای دلسوز ، دانشمندی متعهد و مسئول طرح احیاء دشت شمال گلپایگان بود.هرگاه بر حسب اتفاق با اینجانب که در همان مقطع زمانی افتخار خدمتگزاری در جهاد سازندگی را داشتم، در مناطق روستایی جلگه و روستاهای اطراف گوگد مواجه می‌شد، با مشاهده خاک‌برداری جهت تهیه آجر در کوره‌های آجرپزی، با حسرت و آهی برآمده از دل مانند پدری که برای سرنوشت فرزندش نگران است ،از نابودی خاک حاصلخیز گلپایگان دردمندانه شکایت می‌کرد؛ زیرا می دانست که برای تشکیل یک سانتیمتر خاک در منطقه خشکی نظیر ایران حدود ۲۰۰ الی ۳۰۰ سال زمان نیاز است .
دست بر قضا پس از ادغام وزارت‌خانه‌های جهاد سازندگی و کشاورزی با نام" وزارت جهاد کشاورزی" پس از ۲۰ سال، توفیق همکاری در سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی را با ایشان پیدا نمودم.فرصت را مغتنم
شمرده، هر از چندی با یکدیگر خاطرات سالهای آغازین انقلاب را در عرصه سازندگی و کشاورزی گلپایگان مرور می‌کنیم.

ذکر این مطلب را طلیعه ای به مناسبت فرا رسیدن هفته منابع طبیعی قرار دادم.

هفته منابع طبیعی در هر سال فرصتی را فراهم می سازد تا افکار عمومی جامعه به سرمایه های حیاتی و منابع تجدید شونده مانند جنگل ، مرتع، خاک و آب و .... توجهی مضاعف داشته باشند.
مطالعات توسعه در سیر تطور خود و پس از پشت سرگذاردن چند دهه تجربه سرانجام به آنجا ختم شد که اندیشمندان دنیا به این نتیجه رسیدند : بدون حفاظت از منابع طبیعی و محیط زیست حرکت در مسیر توسعه امکان پذیر نیست . به عبارت دیگر از دهه ۱۹۷۰ به این سو نگرش غالب در تمام محافل این بودکه زمین و آنچه در آن است میراثی نیست که از گذشتگان به ارث برده باشیم، بلکه امانتی است که آیندگان در اختیار ما قرار داده اند.
از نظرآنها توسعه به شرطی مطلوب است که مخرب منابع پایه و سرمایه های طبیعی نباشد. و برهمین اساس توسعه پایدار(Sustainable Development)به عنوان تنها گزینه قابل قبول برای پیشرفت و تکامل جوامع مطرح شد.
تا قبل از آن رابطه انسان و طبیعت نادیده گرفته می شد و انسان هنوز به مثابه بخشی از طبیعت انگاشته نمی شد. کنفرانس استکهلم (۱۹۷۲) را می توان به عنوان یکی از مراحل تکاملی این روند قلمداد نمود که به دلیل دید جامع و همه سو نگر آن در باره طبیعت، نقش غیر قابل انکاری در آگاه سازی جهانیان در باره لزوم حفظ منابع طبیعی و محیط زیست ایفا نمود.
در سال ۱۹۸۴  سازمان ملل متحد گروه مستقل ۲۲ نفری از کشورهای عضو را در کمیسیونی به رهبری برانت لند تشکیل داد تا راهبردهای دراز مدت را در این زمینه مشخص سازد. این گروه در گزارشی تحت عنوان آینده مشترک ما همگان را به کوششی هماهنگ و ایجاد ارزش های رفتاری نوین در تمام سطوح و در جهت منافع تمامی افراد فراخواند.
در این گزارش توسعه پایدار کلید حل مشکلات کنونی معرفی گردیده و تعریف آن را اینگونه ارائه داد: توسعه ای که به برآوردن نیازهای نسل حاضر به نحوی می پردازد که توانمندی نسلهای آتی را در برآوردن نیازهای خود به خطر نمی اندازد.
بیست سال پس از کنفرانس استکهلم جهان در ماه ژوئن ۱۹۹۲ شاهد برگزاری اجلاس بزرگی در شهر ریودوژانیرو پایتخت کشور برزیل با عنوان سران زمین بود که در آن هیات های نمایندگی قریب به ۱۸۰ کشور جهان مشتمل بر روسای دولت ها، مقامات بلند پایه ، محققان و کارشناسان شرکت نمودند.
چگونگی انتقال از وضع ناپایدار و خطرناک توسعه ناموزون به اقتصادی دوام پذیر و سازگار با طبیعت محور اصلی کنفرانس ریو بود.
برگزاری این اجلاس پیروزی بزرگی برای علاقمندان به منابع طبیعی و محیط زیست بود زیرا تاکنون سازمان ملل اجلاسی به این اهمیت برگزار نکرده بود و سابقه نداشت که تمام رهبران جهان در یک زمان زیر یک سقف جمع شوند و در مورد موضوع واحدی تصمیم بگیرند. در این اجلاس نماینده جمهوری اسلامی ایران مرحوم دکتر حسن حبیبی معاون اول وقت ریاست جمهوری بود
مهمترین تصمیماتی که در اجلاس گرفته شد، عبارت بود از: قرارداد مربوط به تغییر آب و هوای کره زمین، قرارداد مربوط به حفظ و تنوع و گوناگونی حیات، منشور زمین (Earth chartel) و دستورالعمل 21 (Agenda 21) که در واقع یک برنامه عمل برای قرن بیست و یکم است. توافقاتی نیز در مورد جنگل ها، نهادهای بین المللی ، تامین مالی هزینه های لازم برای حفظ محیط زیست و .... به عمل آمد. در اعلامیه ریو بر دو اصل زیر تاکید شده است:

الف : انسان ها موضوع اصلی توسعه هستند. برخورداری از سلامت و توانایی های جسمی و روحی در زمره حقوق انسان ها در انطباق با طبیعت است.
ب : حق توسعه باید مشروط بر این باشد که نیاز نسل کنونی و آینده با توجه به توسعه و محیط زیست، بطور عادلانه رعایت شود.
۱۰ سال بعد در سال ۲۰۰۲ کنفرانس ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی بر مصوبات اجلاسیه ریودوژانیرو تاکید نمود و از اینکه پیشرفت قابل ملاحظه ای در جهت اجرای مصوبات آن کنفرانس بین المللی به عمل نیامده است ، ابراز تاسف کرد.
در بیستمین سال پس از نشست تاریخی ریودوژانیرو(۱۹۹۲) و چهلمین سال پس از اجلاس استکهلم (۱۹۷۲) ، کنفرانس ریو +20 با حضور بیش از ۴۰۰۰۰ شرکت کننده از دولت ها ، سازمان های بین المللی ، موسسه های تجاری و جامعه ی مدنی و نیز بیش از پنجاه رییس کشور  ونزدیک به پانصد وزیر بار دیگر در شهر ریو دوژانیرو از ۲۰تا ۲۲ ژوئن سال ۲۰۱۲ برگزار شد.
دراجلاس ریو +۲۰به تفصیل در رابطه با "اقتصاد سبز در زمینه ی توسعه ی پایدار " ، "کاهش فقر" و "چار چوبی نهاد یافته برای توسعه ی پایدار" بحث و مذاکره به عمل آمد و در سند نهایی تحت عنوان "آینده ای که ما میخواهیم" مورد تاکید قرار گرفت.
در پایان این سند آمده است که "ریشه کن ساختن فقر بزرگ ترین چالشی است که جهان امروز با آن دست به گریبان است."
با یادآوری پیشینه رویکرد جامعه جهانی به توسعه پایدار ،به صورت اشاره گلپایگان را در ترازوی نقد و بررسی قرار می دهیم.
طبیعت زیبا، هوای لطیف و پاک، خاک حاصلخیز، ارتفاع مناسب از سطح دریا، جلگه‌ای بودن گلپایگان و ... دارای چنان جاذبه‌ای است که همشهریان دور از وطن را همچون مغناطیسی نیرومند به سوی خود می‌کشاند.
امروز از گوشه وکنار شنیده می‌شود که این نعمت‌های خداوند در شهر و روستاها، دستخوش هجوم کارخانه‌های صنعتی، ساخت و سازهای بی‌ رویه،تبدیل زمین های زراعی و باغات به مناطق مسکونی، چراهای بیش از ظرفیت مراتع در برخی نقاط و ... قرار می گیرد.
گلپایگان شهر صنوبرهای سر به فلک کشیده و مهد غذاها و محصولات لبنی سالم تا چندی پیش تجلی دهنده توسعه پایدار بود، اما امروز آژیر خطر به صدا درآمده است.
از این رو بر همه علاقمندان و کسانی که به محیط زیست سالم این منطقه می‌اندیشند، فرض است تا با آگاه سازی مردم و هشدار به مسئولین دین خود را نسبت به نسل‌های حال و آینده ادا کنند.
اگر چه در عرصه منابع طبیعی شاهد فرسایش خاک ،آب، جنگل ،مرتع و....می باشیم که هر کدام  جایگاه برجسته و فوق العاده اقتصادی دارند ،اما در پایان به عنوان مشت نمونه خروار ارزش یک درخت را برای مخاطبان گرانقدر خاطرنشان می سازم.
برای اینکه اهمیت حیاتی درخت را به نحو کامل احساس نمائیم ، نتایج تحقیق یک استاد دانشگاه کلکته هندوستان را می آوریم. این دانشمند مشخص نموده که اگر عمر متوسط یک درخت را ۵۰ سال فرض نمائیم، ارزش مادی یک درخت به قرار زیر خواهد بود:

1- تولید اکسیژن          ۳۱۲۶۰   دلار

2-کنترل آلودگی هوا      ۶۲۰۰۰  دلار

3- افزایش رطوبت هوا   ۳۶۶۰۰  دلار

4- کنترل فرسایش و حفظ حاصلخیزی خاک ۳۰۲۶۰ دلار

5- ایجاد آشیانه و پناهگاه برای حیوانات ۳۱۲۶۰ دلار

که در مجموع ۱۹۶۲۶۰ دلار خواهد بود. بدین ترتیب ارزش تنها یک درخت به عنوان مکمل   زیست بوم انسان حدود ۲۰۰  هزار دلار برآورد شده است.با این وصف وقتی با اره برقی در یک شب صدها درخت قطع گردیده و از جنگل جدا می شود ،زیان  وخسارت های آن بر همه آشکار می گردد.در اهمیت جنگل همین بس که یکی از دانشگاه های معروف جهان شعار خود را " نابودی جنگل، نابودی تمدن " قرار داده است.

جمله ذرات زمین و آسمان              با تو می‌گویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم        با شما نامحرمان ما ناخوشیم

انقلاب کاست و حاج ابراهیم صحت

از زمانی که تلگراف و شب نامه ها نقش رسانه  درانقلاب مشروطه را بر عهده داشتند،تا انقلاب اسلامی ایران که نوار و اعلامیه همراه با رسانه سنتی منبر ، رسانه های انقلاب شدند تا جنبش های چند ساله اخیر در کشورهای عربی، میتوان تاریخی پرنوسان از رابطه رسانه و انقلاب ترسیم کرد.
    شاید برای شما مخاطب محترم تیتر "انقلاب کاست و حاج ابراهیم صحت" شگفت انگیز باشد، اما اگر صبر و حوصله به خرج دهید،در پایان از سردرگمی خارج خواهید شد.
    صاحب نظران از منظر ارتباطات ،انقلاب مشروطیت را "انقلاب تلگراف خانه" ،انقلاب اسلامی را "انقلاب کاست" و تحولات کشورهای عربی را "انقلاب شبکه های اجتماعی " نام گذاری می کنند.
   برای درک این موضوع ابتدا گذری کوتاه بر وضعیت فعلی در جهان عرب خواهیم داشت، پس از آن کارکرد تلگراف در مشروطیت را مورد اشاره قرار داده و  در پایان به جایگاه رسانه های کوچک در انقلاب اسلامی ایران خواهیم پرداخت.
"نبیل العربی" دبیر کل جامعه عرب تمثیل جالب توجهی دارد. او می گوید اگر در روز قیامت علت ناکامی جمال عبدالناصر را بپرسند،او می گوید :شکست در جنگ با صهیونیست ها مرا از پای درآورد. انورسادات می گوید : خالد اسلامبولی مرا به دنیای دیگر برد و مبارک می گوید: "فیس بوک" مرا از بین برد. جوانانی که توانایی برقراری ارتباط از طریق اینترنت را دارند، موتور محرکه این جنبش ها محسوب می شوند.
خیزش مردم در جهان عرب ۱۷دسامبر ۲۰۱۰ در تونس آغاز شد. روزی که یک جوان دست فروش به نام محمد بوعزیزی در اعتراض به فقر و ظلم حکومت ،خود را به آتش کشید. یک روز پس از پخش اخبار مربوط به خودسوزی بوعزیزی دعوت برای تظاهرات گسترده ،از طریق شبکه های اجتماعی به ویژه "فیس بوک" انجام گرفت.پس از تونس، آتش قیام مصر شعله ورشد. باز هم فیس بوک و توییتر کارآمدی خود را در اطلاع رسانی و آگاه سازی مردم به نمایش گذاردند و بدین ترتیب گردش آزاد اطلاعا ت نقش مهمی در این تحولات ایفا نمود.
البته تغییرات سیاسی و اجتماعی را نمی توان به رسانه تقلیل داد ، اما می توان گفت بدون رسانه ها نیز هر تلاشی برای کسب قدرت و اعمال آن از موفقیت برخوردار نیست.
از این رو می توان گفت شبکه های اجتماعی نقشی حیاتی در عمومی سازی و بسیج اعتراضات ناگهانی در جهان عرب ایفا کردند.
دامنه دلبستگی مردم به شبکه های اجتماعی به گونه ای بود که وقتی دختری از مصر پا به عرصه حیات نهاد ، نام  او  را فیس بوک نهادند.
                                        

 تلگراف و مشروطیت

حالا به گذشته تاریخی خود یعنی مشروطیت نظر می افکنیم.در عرصه ارتباطات،شاید تنها رسانه ای که با پیدایی رسانه های نوین ،نتوانست به  حیات ارتباطی خود ادامه دهد و جایگاه خود را به وسیله ارتباطی دیگری (تلفن) داد، تلگراف بود.
اما همین رسانه که امروز محلی از اعراب ندارد، بازیگر تمام عیار سپهر ارتباطات در روزگار پرتلاطم مشروطه بوده است .
درست است که نمی توان نقش روزنامه های عصر مشروطه را منکر شد،ولی سرعت و پوشش گسترده ای که تلگراف در آن مقطع داشت، این رسانه را به گونه دیگری متمایز می کند.
محتوی تلگراف ها عمدتا کوتاه بود و این خود باعث میشد که یک نفر باسواد ، آن را در اندک زمانی برای شماری از افراد  بخواند و به تبع آن ،همان افراد آن پیام را در قالب گفتاری نقل شده از فلان شخص در لایه های مختلف جامعه منتشر کنند.مصداق بارز این موارد ،انتشار سریع تلگراف های ارسالی از عتبات عالیات  به تهران در عصر کوشش ملت ایران برای قانون خواهی ست که از سوی مراجع شیعه ساکن در نجف ارسال می شد.
در دوران مشروطیت ،تحصن در تلگراف خانه یکی از رایج ترین اشکال اعتراض مردمی بود.هرج و مرج و ناامنی،نفوذ بیگانگان،عزل و نصب حکام و اجرا نشدن قوانین عمده ترین دلایل تحصن در تلگراف خانه ها به شمار می رفت.چنین تحولی بیش از هرچیز ناشی از آشنایی ایرانیان با فضای فکری جدید و مرهون گسترش ارتباط آنان با جهانیان بود. این پدیده نقاط مختلف جهان را به هم وصل می کردو سبب تبادل افکار می شد.
به طور کلی در طول  آن دوران ، پیش از امضای قانون مشروطه تا دوران استبداد صغیر و به ویژه ارتباطات میان علمای نجف وتحولات تهران ،نقش تلگراف بسیار کلیدی و حساس بود. اگر تلگراف نبود،شاید بتوان گفت روند تحولات به گونه ای دیگر شکل میگرفت و طبیعی بود که امکان بسیج آنی و دائمی همه شهرها و تمامی نیروها در مورد آن وجود نداشت.
باری در خیزش مشروطه ،سیم های تلگراف به مثابه چشم و گوش مردم عمدتا بی سواد و مشروطه خواهان مبارز عمل می کرد و یکی از حیاتی ترین پیوند های ارتباطی آنان به شمار می رفت.

رسانه های کوچک و انقلابی بزرگ
در میان صاحب نظران ارتباطات اجتماعی بسیارند آنها که انقلاب اسلامی ایران را "انقلاب کاست " نامیده اند. نوارکاست به رسانه ای در خدمت انقلاب بدل شده بود و امواج این نهضت بزرگ را به خوبی انتشار داد.
"اورت راجرز" از اندیشمندان ارتباطات در کتابی که هفت سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نگاشته است،در بخشی بانام "رسانه های کوچک در خدمت انقلابی بزرگ " می نویسد:یکی از حقایقی که در انقلاب ایران ناشناخته ماند،کشمکش بین رسانه های کوچک و بزرگ بود و نهایتا این رسانه های کوچک بودندکه پیروز شدند.
شادروان دکتر کاظم معتمد نژاد در مقاله ای تحت عنوان "جایگاه ارتباطات سنتی در مطالعات ارتباطی معاصر" به نقل از" آلیهوکاتز" استاد علوم ارتباطات آورده است:ما اکنون با واقعیت غافلگیر کننده ای روبرو شده ایم. مشاهدات ما در جریان انقلاب اسلامی نشان داد که دومین سازمان رادیو-تلویزیونی آسیا پس از ژاپن یعنی "سازمان رادیو-تلویزیون ملی ایران"با وجود وفاداری تمام به رژیم حاکم ،در برابر یک شبکه ارتباطی میان فردی،مرکب از روحانیون ،بازاریان،و دانشجویان با استفاده از اعلامیه ها و نوارهای صوتی کاست ، فلج شد و از کار افتاد.... پس از این باید به همکاران پژوهشگر ارتباطات توصیه کردتا در باره این پدیده جدید به مطالعه بپردازند.
"ویلیام هاکتن" استاد دانشگاه ویسکانس آمریکا، با در نظر گرفتن تجربه ایران در به کارگیری ارتباطات سنتی در جریان انقلاب اسلامی گفت:"آن چه در ایران روی داد، بی سابقه و حیرت انگیز بود.در ماه های اخیر دو نوآوری ارتباطی ،"ماشین زیراکس"و "نوار کاست" نقش با ارزش خود را در کوشش های انقلابی اثبات کرده اند. در ایران  ، انقلاب امام خمینی "اولین انقلاب نوار کاست " بود. هزاران نوار کاست که از بیانات امام خمینی پر شده بود،در مساجد گذاشته می شد و از چشم پلیس پنهان بود.
مهم تر این که ابزارهای کوچک ارتباطی به دست میلیون ها نفری می رسید که از رادیو و تلویزیون و مطبوعات تحت کنترل دولت گریزان بودند. در همان وقت موقعی که یک شب نامه انقلابی به یک دفتر در تهران می رسید ،منشی های هوادار انقلاب فورا از آن کپی های فراوانی تهیه می کردند و این کار بسیار سریع و مخفیانه صورت می گرفت.
هدف اولیه  ای که سیستم ارتباطی انقلابیون روی آن متمرکز بود،پخش و تکثیر عمومی سخنان ،پیام ها و رهنمودهای رهبر انقلاب از طریق نوار کاست و زیراکس بود. امام خمینی از طریق این اعلامیه ها و نوارها، جنبش را در مقاطع گوناگون رهبری می کردند.
 خانم دکتر"آنابل سربرنی" و دکتر "علی محمدی "نویسندگان کتاب "انقلاب بزرگ و
رسانه های کوچک  "(Big Revolution
And Small Media)معتقدند:نوار های کاست در انقلاب اسلامی نقش منبر های الکترونیک را بازی می کردند.و در ادامه میافزایند:برای دادن دستور ها هیچ چیز لازم نبود،تنها با یک سلاح تلفن از نوفل لوشاتو طی چند ساعت همه مردم از اوضاع آگاه می شدند.پیام های تلفنی آیت الله در صد ها هزار نسخه چاپ و بر ده ها میلیون نوار کاست ضبط می شد. نوارهای کاست به توپخانه های سنگین با کارآیی حیرت انگیز تبدیل شدند.
به هر روی روز بیست و دوم بهمن فرا رسید و گوینده رادیویی که پیش از آن یک سره در خدمت نظام پیشین بود،اعلام داشت"این صدای ملت ایران است"
آنتونی سامپسون روزنامه نگار آمریکایی با باور به تاثیر گذاری رسانه کوچک"کاست" در این انقلاب پیشنهاد داده است که روی سنگ قبر شاه بنویسند:"او نوار کاست را فراموش کرد".

یاد باد آن روزگاران، یاد باد

در سال های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ درمیان پیشگامان انقلابی گلپایگان ،چهره پرفروغی بودکه بدون ادعا و سر وصدا در مغازه لحاف دوزی خود در کوچه مسجد حاجی با تکنولوژی ساده ای که در اختیار داشت، نوارهای سخنرانی امام خمینی"ره" و سخنران های
سرشناس ومورد اطمینان مردم را تکثیر می کرد و در اختیار علاقمندان قرار می داد.
او که سال ها قبل از شروع انقلاب نیز ، جلسات قرآن محافل مذهبی را مدیریت می کرد، در مغازه خود با گشاده رویی وصف ناپذیری از همراهان انقلاب استقبال می نمود.بدون تردید یکی از خاطرات دلنشین جوانان مبارز در آستانه پیروزی انقلاب مراجعات مکرر به این عزیز دوست داشتنی بود. علیرغم فاصله سنی هیچگاه فاصله اعتقادی و روحی با ایشان وجود نداشت .

     

پس از پیروزی انقلاب او به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و مدتی مسئولیت فرهنگی سپاه گلپایگان را بر عهده داشت.
در سال ۱۳۶۷ چند بار ایشان را در سنندج و بار آخر در سال ۱۳۶۹ در خیابان آیت الله گلپایگانی زیارت کردم.

     

البته دامنه وفاداری این یار صمیمی به انقلاب اسلامی فراتر از موارد فوق می باشد .  او پدر شهید بوده  و فرزندش را در دفاع مقدس تقدیم راه خدا نموده است.
چند روز قبل با مرور خاطرات ایام انقلاب یاد این مرد بزرگ افتادم. از طریق تماس با دوستان مطلع شدم که همچنان با نشاط و با انگیزه و دوران بازنشستگی را سپری میکند.

 

    

 


توفیقی حاصل شد تا تلفنی با حاج ابراهیم صحت سلام و علیک و به قول امروزی ها گپ و گفتی داشته باشم.به لحاظ روحی و روانی سرشار از انرژی  و به راستی خوشحال شدم. از خداوند متعال سلامتی و طول عمر باعزت ایشان را مسئلت مینمایم.
 حالا برای شما روشن شد که چراتیتر "انقلاب کاست و حاج ابراهیم صحت " را برگزیدم . فراموش نمی کنم که هنگام عزیمت شهید عبدالحسین بیاتی (نگهبان کارخانه پنیر) از سوی جهاد سازندگی گلپایگان و واحد پشتیبانی مهندسی جبهه و جنگ جهاد استان اصفهان به جبهه های دفاع مقدس در سال ۱۳۶۰به پیشنهاد شهید حسین سخایی، صدای اورا ضبط نموده و در هنگام تشییع پیکر پاک و مطهرش در روستای خشکرود آن را پخش نمودیم ؛ که مردم شریف آن سامان را تحت تاثیر قرار داد در آن زمان از تجهیزات مدرن خبری نبود ؛ امیدوارم این صدااز بین نرفته باشد.
حالا که خاطرات آن دوران را از ذهن خود می گذرانیم با تقدیم درود به همه شهدای والامقام  جا دارداز یک چهره دوست داشتنی ،محبوب وعزیز که خاطره ی او هرگز از دل های ما محو نمی شود ، یعنی شهید سید محمد حسینی که در شب ۲۲ بهمن سال ۶۱قصد داشت با نور پردازی توسط آتش در کوه های مشرف به شهر ، شور و شعف را به ارمغان آورد و در مسیر این راه پس از سقوط از کوه به شهادت رسید، یاد کنم .
 
                                   روانش شاد و راهش پر رهرو باد

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق     ثبت است بر جریده عالم دوام ما

آخاله پاتوق همشهریان

 

به نام آن که جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان بر افروخت

زفضلش هر دو عالم گشت روشن
زفیضش خاک آدم گشت گلشن

یازدهمین  سالگرد تاسیس سایت آخاله از گرد راه رسید و اکنون زمان آن فرارسیده است تا از منظر کارشناسی فعالیت های این  پاتوق دوست داشتنی را مورد ارزیابی  قرار دهیم.

ابتدا ذکر  این مطلب را ضروری می دانم که بر خلاف تصور عامه مردم در مورد پاتوق که شاید در نظر اول مکان آدم های بی خیال و سردرگم را تداعی کند، این واژگان در ادبیات جامعه شناسی فاخر و دارای برجستگی ویژه ای معادل حوزه عمومی (public sphere) است که در آن فضای گفت و گو شکل می گیرد.

برای  تبیین جایگاه رسانه های محلی از جمله اخاله در جامعه ، یکی از مفاهیم بنیادی مطرح در جهان امروز یعنی مشارکت  (partnership) را مورد اشاره قرار می دهم.

مشارکت  از مهم ترین مولفه های زندگی  در عصر حاضر به شمار می رود. اگر در زمان های گذشته ،منظور از مشارکت  ،کمک های جسمی و مالی به یک پروژه  بود،امروز مراد از آن ایده پردازی،ارائه نظرو فعال نمودن ذهن هابرای  پیشرفت و توسعه می باشد.

   حجم وسیع دانش و آگاهی انسان  معاصر سبک زندگی وی را تحت  تاثیر قرار داده و انگیزه  مشارکت آگاهانه  او را در  تحولات زندگی جدید فراهم آورده  است. در همین راستا سازمان ملل متحد در گزارش های توسعه انسانی خود  اعلام و تاکید می نماید : مشارکت مساله مهم عصر ماست.

   مشارکت به معنی حضور همه  مردم در تصمیم گیری های مختلف است که بر وجود آزادی بیان و حق اظهار نظر همه افراد جامعه در حوزه های گوناگون  استوار می باشد.    از سوی دیگر یکی از اساسی  ترین عوامل زمینه ساز مشارکت  های آگاهانه ،ارتباطات اعم از سنتی و مدرن می  باشد. به عبارت دیگر مشارکت و ارتباطات لازم و ملزوم یکدیگرند.    از  جمله کارکردهای ارتباطات در ایجاد یک جامعه مشارکتی  توسعه هویت فرهنگی اجتماع است که این مقصود در  جامعه ای مانند ایران که دارای تنوع فرهنگی است ، به وسیله رسانه های محلی امکان پذیر می گردد.

   رسانه های محلی از ظرفیت  و توانایی بالقوه به منظور  ایجاد تغییرات و تحرک در  جهت مشارکت و همبستگی اجتماعی برخوردارند ، زیرا فرهنگ  مشارکت را هم تولید می کنندو هم پرورش  می دهند و به ایفای نقش مهمی در خلق و ایجاد یک حوزه عمومی می پردازند.   علاوه بر آن توجه  به نیروهای مستعد بومی ،کمک  به حفظ فرهیختگان ،کمک به  حفظ وحدت و انسجام ملی و  نهایتاکمک به توسعه محلی از طریق ایجاد  بسیج عمومی و مشارکت اجتماعی از آثار رسانه های محلی محسوب می شود.

   از آنجا که آخرین  مرحله نظریه پردازی های ارتباطات  بر مخاطب محوری و جلب مشارکت های اجتماعی و عمومی پای می فشارد،رسانه های دیجیتال نظیر آخاله نسبت به سایر وسایل ارتباطی (محلی) دارای اثر بخشی ویژه ای هستند، زیرا در دنیای مجازی به مراتب آسان تر  و سریع تر مخاطب می تواند نسبت به یک موضوع واکنش نشان داده و بازخورد آن در اجتماع زود مشخص می گردد.

   از یاد نبریم که  مخاطب فعال و جستجوگر امروز  به همان میزان که دریافت  کننده اطلاعات است، تمایل به  بارگذاری مطالب و ارسال ایده های  خود در رسانه های اجتماعی دارد.  به عبارتی او فقط دانلود نمی کند، بلکه دوست دارد آپلود هم داشته باشد.

   رسانه های دیجیتال  قدرت مخاطب را نسبت به گذشته  به میزان قابل توجهی افزایش داده اند و فرصتی برای ایفای نقش و ابراز نظر و هویت او فراهم  ساخته اند که نتیجه آن پاتوقی برای گفت و گو ، خیر مشترک و خرد جمعی است  . منظور از گفت وگو روش دستیابی به حقیقت است . گفت و گو یعنی این که امکانی وجود داشته باشد که من بتوانم فهم دیگری را و نظر دیگری  را دریابم و نقد کنم وهمزمان  خود و آراء و عقایدم را در معرض فهم او قرار دهم تا یک برداشت مشترک حاصل گردد. بنابرین گفت و گو بیشتر به واژه دیالوگ نزدیک می گردد و به تنهایی سخن گفتن،طولانی حرف زدن،انحصار در کلام و متکلم  وحده شدن نیست.

    در این زمینه  تعبیر معروف سقراط راهگشاست که گفت و گو را مانند هنر قابلگی یعنی کمک به خلق یک مفهوم که عصاره خرد همگانی است،می داند. علاوه بر موارد فوق  اگرچه به لطف فن آوری های  نوین ارتباطی به تعبیر آقای مارشال مک لوهان در یک دهکده جهانی قرار گرفته ایم به گونه ای که جهانی شدن (globalization) سرنوشت همه ملت ها و جوامع می باشد،اما محلی شدن (localization) نیز روی دیگر سکه است.به همان میزان که  بشر رویکردی جهانی دارد،گرایش  های محلی نیز دارد. در سال  ۱۳۸۵ اینجانب با تجزیه و تحلیل مطالب سایت آخاله  و میزان  مراجعه مخاطبان داخل و خارج کشور ، به آمار شایان توجهی برخورد نمودم  که تایید کننده ادعای فوق است.

۶۸ درصد مخاطبان داخل ایران  و ۳۲درصد خارج از ایران بودند.  این اعداد (درصد ها) پیام روشنی  برای ما دارد وبه این مفهوم است که اگر  یکی از همشهریان ما مثلا در پاریس  ، نیویورک ، توکیو و ... تحصیل  یا زندگی می کند ومرز های وطن را در  نوردیده ، با جهان وسیع تری  تعامل دارد ، اما همین انسان  در نوروز ، شب یلدا ، شب  عاشورا ، نیمه شعبان و ... دل در هوای وطن  داشته و علاقه مند است که در جمع آشنایان و دوستان  باشد .

          سایت آخاله این فرصت را برای او فراهم ساخته که ازطریق ارتباط مجازی این خلا روحی و روانی را پرنموده ، تا حدودی خود را به ساحل آرامش برساند .

    آنچه طی ده سال گذشته از فعالیت سایت آخاله به ذهن متبادر می شود ، این است که تا کنون در بعد هویتی یعنی شناسایی استعداد  ها ، معرفی چهره های علمی ، ادبی ، هنری و مذهبی شهر ، درج خاطرات ، عکس های تاریخی،اشعار و گویش محلی و .. سنگ تمام گذارده و البته هنوز هم ظرفیت های فراوانی دارد.

   آمار بالای بازدید  کنندگان نشانگر همبستگی و الفت  مخاطبان با سایت است. دامنه  این انس به حدی است که  به عنوان مثال برخی از داوطلبان برای قبولی  در کنکور از طریق سایت از مردم التماس دعا دارند و ....   اما به نظر می رسد وقت آن فرارسیده تا این تریبون در رابطه با توسعه منطقه ای و محلی نقش موثرتری را بر دوش کشد. از این رو پیشنهاد می گردد:

الف – با طرح مسائل شهری(عمرانی،کشاورزی ،آموزشی ،صنعتی و...) و نظر خواهی از مردم (موافق و مخالف)،فضایی برای مشارکت و تضارب  افکار و اندیشه ها فراهم گردد تا هم فرهنگ نقد نهادیته شود و هم از ذخایر فکری و علمی شهروندان استفاده شود.   در این راستا جای  خالی گزارش و مصاحبه به عنوان دو ژانر (سبک) خبری در سایت آخاله به شدت احساس می شود. یک گزارش خوب که دربرگیرنده نقاط قوت و ضعف فرآیند پیشرفت یک طرح بوده، فرصت ها و  تهدیدها را نمایان سازد و از طریق مصاحبه با دست اندرکاران  افکار عمومی را حساس و فعال نماید، قادر است اهداف ذکر شده بالا را تحقق بخشد.بخصوص تهیه گزارش و انعکاس فعالیت های سازمان های غیر دولتی (NGO ها) و مردم نهاد در همه زمینه ها فضای دلپذیری  از خدمات داوطلبانه در جامعه به وجود می آورد.

  ب – علاوه بر آن توسعه روستایی گلپایگان و شناسایی استعداد های آن مناطق می تواند بخشی از فضای سایت آخاله را به خود اختصاص دهد. اگرچه  خوشبختانه روستاهایی نظیر وانشان ،کوچری و...وب لاگ هایی دارند،اما معرفی روستاها ،هنرهای خاص،چهره های فرهنگی وسایر ظرفیتها ی روستایی می تواند به تثبیت جایگاه روستا کمک کند.

     ج – شایسته است از دانشجویان رشته های علوم انسانی درمقاطع کارشناسی ارشد و دکترا بخصوص علوم ارتباطات دعوت به عمل آید تا با پژوهش  وتحقیق در قالب پایان نامه و رساله های تحصیلی فعالیتی عمیق در رابطه با نیازسنجی از مردم شهر وروستا و عوامل  موثردر نفوذ این رسانه میان انها شناسایی گردیده واز طریق بازنگری واصلاح رویه، تاثیر  آن  افزایش یابد.

    د – ضرب المثل معروف "نو که می آد به بازار -  کهنه می شه دل آزار" در عالم ارتباطات بی معنی است. صاحبنظران این رشته اعتقاد دارند  که وسایل ارتباطات جمعی ونوین هیچگاه رقیب هم نیستند که با حضور یکی ،دیگری نفی شود ، بلکه حبیب یکدیگرند به طوری که می توانند یک منظومه ارتباطی را سامان دهند.

     خوشبختانه روزنامه  محلی "صدای گلپایگان" ، "سایت آخاله" و سایر رسانه های محلی مکمل هم می باشند.بدیهی است که هر کدام می توانند فراخور استعداد خود یک نیاز ارتباطی را پوشش دهند.

    جان کلام این  که تعامل این دو رسانه می تواندموجب هم افزایی فرهنگی باشد و استفاده بهینه و مطلوب از ارتباطات را در کلیه اقشار فراگیر سازد.

    با عرض تبریک  به آقایان  محمود و توحید نیکنامی ، این پدر و پسر فرهیخته ،کوشا و نوآور که بانی و راه انداز سایت آخاله  و این خدمت بزرگ فرهنگی به همشهریان بودند و  آرزوی توفیق آنها در تداوم این حرکت شکوهمند ،

 امیدواریم این پاتوق  راهگشای توسعه پایدار و همه جانبه شهر و توانمند سازی همشهریان باشد.

 

                                      ما زنده به آنیم که آرام نگیریم   
                                      موجیم که آسودگی ما عدم ماست
      

آیین چراغ خاموشی نیست

آیین چراغ خاموشی نیست

 

 

 

یادداشت/به یاد دکتر معتمدنژاد

 

                               به قلم  دکتر ابراهیم جعفری شاگرد صالح استاد معتمد نژاد

اشاره
چهاردهم آذر ماه سالگرد در گذشت دکتر کاظم معتمد نژاد پدر علم ارتباطات اجتماعی ایران است . وی پدر علم ارتباطات اجتماعی ایران بود که در ۱۴ آذر سال ۱۳۹۲  دعوت حق را لبیک گفت ایشان  حق زیادی بر گردن جامعه رسانه ای ایران بخصوص "مطبوعات" دارد. علاوه بر آن اولین صاحبنظری بود که ادبیات جامعه اطلاعاتی را در کشور ما نهادینه ساخت.
دانشجویان گلپایگانی رشته علوم ارتباطات اجتماعی هم چهره ایشان را به خوبی می شناسند. بر همین اساس آقای دکتر ابراهیم جعفری که از سال 1356 تا 1388 به صورت ناپیوسته در مقاطع کارشناسی,کارشناسی ارشد و دکتری دانشجوی ایشان بوده و یکی از بزرگترین افتخارات خود را شاگردی این مرد بزرگ می داند,یادداشتی تحت عنوان "آیین چراغ خاموشی نیست"نگاشته است که در روزنامه اطلاعات بیستم آذر ماه۹۲ به چاپ رسید. متن این یادداشت از نظرتان می گذرد.
 
                                           از شمار دو چشم یک تن کم

                                           و از شمار خرد هزاران بیش

‏پدر علم ارتباطات با عروج به سوی معبود همچون زمان حیات خود مانند چراغی پرفروغ می‌درخشد و برای مشتاقان و علاقه‌مندان روشنگری می‌کند. از این رو همواره جاویدان است.

آنچه موجب شگفتی است این که هرچه از عمر گرانمایه این الگوی برجسته علمی می‌گذشت، گویی عطش یادگیری و یاددهی در ایشان افزون‌تر می‌شد. گذر عمر نه او را خسته می‌کرد و نه از دغدغه‌هایش برای پیمودن راهی که آغاز کرده بود، می‌کاست.‏

دانش پژوهان نیک می‌دانند که دکتر معتمد نژاد نهال ارتباطات اجتماعی را در کشور عزیز ما با عشق، پایداری و ایمان به توانمندی دانشجویان به درختی پرثمر و تناور تبدیل کرد؛ به گونه‌ای که امروز تعداد بی شماری از فرزندان این مرزوبوم در دانشگاه‌های دولتی و آزاد و نیز مراکز آموزش عالی دانشگاه جامع علمی، کاربردی در رشته ارتباطات و شاخه‌های آن نظیر روابط عمومی در مقاطع گوناگون تحصیلی فارغ التحصیل شده یا در حال تحصیل هستند.‏

 
استاد بزرگ ما در هر مجمعی که ظاهر می‌شد، طرحی نو ارائه می‌داد. سخنانش همواره بن بست شکن و راهگشای مسیری تازه بود. چشم امید او به سرمایه‌های انسانی و در راس آنها پژوهشگران بود؛ تا با شجاعت ظرفیت‌های ارتباطات اجتماعی را در مسیر توسعه شکوفا سازند.‏
 
به دور از هرگونه ذوق زدگی در برابر تکنولوژی‌های نوین به جایگاه ارتباطات سنتی نیز توجه داشت. دانشمندی سنت دار بود که از نو اندیشی و نوآوری نیز استقبال می‌کرد. مقدمه پرمحتوا و عمیق ایشان بر کتاب «در آمدی بر ارتباطات سنتی» دکتر فرقانی‏ و... و در کنار آن حضور در نشست‌های جهانی و منطقه‌ای نظیر اجلاس‌های جهانی جامعه اطلاعاتی در ژنو و تونس و نگاشتن جدیدترین مطالب در ارتباط با دیدگاه‌های یونسکو و ... حاکی از نگاه جامع و سیستماتیک این استاد فرزانه به مقوله ارتباطات است.‏

او جهانی می‌اندیشید و بومی عمل می‌کرد. در اندیشه؛ آرمان گرا و در عمل واقع بین بود. و به قول سهراب سپهری از اهالی امروز بود و با افق‌های باز نسبت داشت.

جا دارد به نقل از استاد عزیز و ارجمند جناب آقای دکتر خانیکی متذکر شوم که «اندیشه‌های بزرگ اگر نتوانند در ظرف‌های کوچک نیز برای خود جا بیابند، تنها در خاطره‌ها می‌مانند. هنر مهم مهندسی تدریجی آرمان‌های بزرگ است، این دشوارترین بخش کار علمی و فرهنگی سرزمین ماست. کاری که با انجام آن، «پدری» را برای دکتر معتمدنژاد در ارتباط ممکن ساخت.»‏

آری او فکرش بزرگ بود و گام‌هایش کوچک؛ آرمان‌هایش بلند بود و امیدش مداوم؛ اما نکته‌ای که در عملکرد دکتر معتمدنژاد اهمیت داشت و به اعتقاد اینجانب کمتر مورد عنایت قرار گرفته است، گرایش و رویکرد ایشان به تئوری «پائولوفریره» اندیشمند برزیلی در قلمرو آموزش بود.‏

فضای کلاس درس پدر علم ارتباطات اجتماعی، همواره آمیزه‌ای از گفتگو، بحث آزاد و تبادل نظر بود. اگرچه دانشجویان در برابر مقام علمی، ادب و فروتنی او سر تعظیم فرود می‌آوردند، اما در حین درس هر کس انگیزه‌ای برای بیان مطلبی داشت؛ زیرا صمیمیت حاکم بر کلاس به راستی فرهنگ سکوت را می‌شکست.‏

در حقیقت او تسهیلگری بود که استعدادهای خفته را شکوفا می‌کرد و شهامت در بیان عقیده را میان دانشجویان نهادینه می‌ساخت این نحوه تعامل از اعتقاد راسخ او به ظرفیت‌های بالقوه منابع انسانی و لزوم توانمندسازی آنها سرچشمه می‌گرفت.‏

شاید از منظری دیگر بتوان کلاس‌های ایشان را نمادی از یک حوزه عمومی (هابرماس) دانست که با اظهار نظرهای مختلف؛ فارغ از هرگونه تهدید، تطمیع و سانسور، عقلانیتی برخاسته از خرد جمعی ایجاد می‌‌شد.

بدیهی است که این خرد جمعی خاستگاه تفاهم، دوستی، منش انسانی و در عین حال تفکر انتقادی است. همان حلقه گمشده‌ای که امروز در کاهش سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی در کشور ما متجلی شده است.‏

دکتر معتمدنژاد همچون ستاره‌ای درخشان در سپهر فرزانگی و دانش این سرزمین همواره می‌درخشد. اگرچه او دیگر در میان ما نیست، اما آثار، دغدغه‌ها و خاطراتش معبری را که با فداکاری و از خود گذشتگی در میان سنگلاخ‏‌ها گشود، پیش روی علاقمندان قرار داده است.‏

دکتر معتمد نژاد یک فرد نیست، او یک راه، یک مکتب و یک چراغ است و آئین چراغ خاموشی نیست.

‏                                       ‏جهان یادگار است و ما رفتنی 

                                       به گیتی نماند به جز گفتنی

یک قدم مانده تا رویا

                 

   یک قدم مانده تا رویا 

روایتی دیگر از جام جهانی 2018Image result for ‫جام جهانی‬‎
جام جهانی یک فستیوال خارق العاده است، یک گردهمایی که نظیرش وجود ندارد. هیجان جام جهانی با هیچ تورنمنتی قابل مقایسه نیست و اتفاقاتش تا مدتها در ذهن علاقه مندان پابرجاست و تصاویر خاص آن در تاریخ فوتبال ماندگار می شود. فوتبال در دنیای امروز به یک «زبان جهانی مشترک» تبدیل شده و می توان گفت که جام جهانی فوتبال بی رقیب ترین وپربیننده ترین آوردگاه در جهان است. ملت ها به تدریج متوجه شده  اند که در دنیای جدید روح جمعی آنان با فوتبال می تواند پرواز کند. اهمیت و فهم کارکرد فوتبال در روزگار ما زمانی روشنتر خواهد شد که در نظر داشته باشیم، عصر مدرنیته عصر فردگرایی است که معمولا در آن شادی و غم تقسیم نمی شود. بازی فوتبال در روند تاریخ خود، شاید ناخواسته به سمتی پیش رفت که خود به مثابه استوارترین، گسترده ترین و عمیق
ترین امکان بروز عاطفه ورزیهای جمعی در دنیای مدرن ظهور کرده است.

عاطفه ورزی نظیر عقل ورزی ، هنرورزی ، تخیل ، خلاقیت و... یکی از نیازهای جداناشدنی انسان بوده و خواهد بود که به نظر میرسد در میان انواع تمایلات بشری کارکردهای جانبی بیشتر و اثرگذاری عمیق تر و ماندگارتری دارد. افزون بر آن گاه عاطفه ورزیها به صورت جمعی بروز و ظهور پیدا می کند و به خاطره ی جمعی ملت ها تبدیل می شود. از این رو فوتبال قادر است فردگرایی منفعت طلبانه را به آرمانگرایی جمعی ملی تغییر دهد و یادآور فداکاری ها ، پهلوانی ها و از خودگذشتگی نیاکان بوده و در عین حال  می تواند تمرین خوبی برای رفتارهای جمع گرایانه، همبستگی و روابط متقابل باشد.
 
   از سوی دیگر فوتبال بازتاب دهنده هویت ها و فرهنگ های محلی، منطقه ای و ملی است ؛ به عبارتی جنس فوتبال باشگاه ها و تیم های ملی در کشورهای مختلف ، نشانی از هویت آن ملت است. به این مفهوم که اگر فوتبال آلمانی ها جنگنده ومقاوم و آهنگ منطقی واحدی دارد، ریشه در فرهنگ شکیبایی ، قانون گرایی ، نظم و ... دارد که دراین کشور نهادینه شده است و یا در کشوری مانند اسپانیا فوتبال ابزاری برای به رخ کشیدن هویت های محلی بوده واساساً در چارچوب و زمینه سیاسی معنا پیدا می کند. درواقع جدال باشگاه ها در لیگ این کشور دیدار دو تیم فوتبال نیست، بلکه جدال دو رویکرد سیاسی ، دو فرهنگ متفاوت تاریخی و دو جهان بینی است. علاوه بر آن ازنوع فوتبال بازی کردن تیم ملی یک کشور می توان فهمید که آن ها چگونه زندگی می کنند ؛ حتی در مورد غذا و فرهنگ آنان نیز قضاوت می کنند. از این رو جامعه شناسان ورزشی فوتبال را بخشی از فرهنگ یک جامعه می دانند. تیم ملی کرواسی ، نماینده جنگ زده های بالکان است که فوتبال برای شان همان کشاندن جنگ از جبهه های نبرد به مستطیل سبز ترجمه شده است. تاریخ 28 ساله فوتبال در کرواسی ، از تاریخ بزرگ نمایی شده فوتبال یوگسلاوی هم درخشان تر شده و به چیزی رسیده اند که هرگز پیش از این تجربه نکرده بودند. آلمان ها در سال 1954 با فتح جام جهانی ، وحدت و هویت ملی خودشان را به رخ دنیا کشیدند.

Image result for ‫جام جهانی 1954‬‎

فتح جام ، وحدت ملی را در آلمان تقویت کرد. ملتی شکست-خورده از خاکستر جنگ جهانی دوم سر برآورد و با شکست دادن مجارستان و بازیکن استثنائی اش «پوشکاش» نشان داد که نه تنها هنوز زنده است ، بلکه می خواهد دوباره در جهان آقایی کند. بنابراین جام جهانی هنوز برای بسیاری از مردم جهان عرصه کسب و نمایش غرور و افتخار ملی است. حضور چشمگیر ما ایرانیان در خیابانهای شهرها پس از هر بازی تیم ملی محصول نیاز به دیده شدن در عرصه جهانی بود. همین که در مهمترین آوردگاه جهانی حضور داشتیم ، پرتلاش بازی کردیم و جام را سرافکنده ترک نکردیم ، کافی بود تا مردم ما به تیم ملی ایران افتخار کنند و حتی در شب مسابقه با اسپانیا که نتیجه را واگذار کردیم ، احساس شکست نداشته باشند.

Image result for ‫بازی ایران اسپانیا‬‎

تشکیل «دنیایی صلح آمیز» از طریق رقابت دوستانه مهمترین وجه این تورنمنت بین المللی است. ملت ها در این میدان ضمن رقابت با یکدیگر و تلاش برای ربودن گوی سبقت تلاش می کنند تا صلح، دوستی و باهم بودن را به عنوان ضرورت کنونی جهان مطرح سازند. به عبارتی جام جهانی فوتبال زبانی برای گفت و گوی میان ملت ها است؛ گفت و گویی که طی آن ما بتوانیم از طریق نشانه ها و بر اساس قواعد اخلاقی و انسانی پذیرفته شده ، ضمن ارتقای شایستگی های خود ، ارزش های والا و مشترک میان ملت ها را نیز افزایش دهیم. «ایمانوئل کانت» فیلسوف آلمانی اگر دو قرن دیرتر به دنیا می آمد، شاید می توانست تحقق یکی از ایده هایش را حتی در مقیاسی کوچک و به صورت مینیاتوری در قالب جام جهانی فوتبال ملاحظه کند ؛ زیرا او در بدو شکل گیری دولتهای ملی جدید و در آغاز سده هجدهم، ایده صلح جهانی را مطرح کرد و از امکان مصالحه و همزیستی آدمیان در کنار یکدیگر فارغ از رنگ، نژاد، مذهب، زبان و قومیت سخن گفت. کانت این قاعده زرین اخلاقی که « با دیگران چنان باش که خوش داری باتو باشند» را ، مبنای نگرش خود دانست و آن را چنین ترجمه کرد: «در گفتار و کردارت چنان باش که انسان همیشه هدف باشد ، نه وسیله». توضیح این مطلب ضروری است که صلح جهانی کانتی، به معنای دنیای راکد و ساکن نیست که در آن خبری از مسابقه و رقابت نباشد ؛ اتفاقا اجتماع های انسانی با حفظ تفاوتها و تمایزهایشان در تعاملند.

تحقق جام جهانی فوتبال، دست کم در مقیاس خیلی کوچکتر، نشانه ای است از اینکه رؤیاپردازی کانت چندان هم دور از واقع نمیباشد. بنابراین می توان گفت فوتبال ابزاری است که توانسته ملل مختلف از سراسر جهان را با یکدیگر پیوند زند. تماشای مسابقات فوتبال درواقع یک کنش اجتماعی برای شریک شدن در احساسات و هیجانات با سایر تماشاگران کشورهای مختلف است و پخش آنها به خصوص در اماکن عمومی از جمله استادیوم ها، پارکها، سینماها و... فرصتی برای کاهش هرچه بیشتر انزوا و تنهایی های انسان امروز شده است. شادی عمومی و نشاط جمعی یکی از ابعاد پدیده ی فوتبال است. عرصه ورزش به ویژه فوتبال از جمله فضاهایی است که این ظرفیت و فرصت را برای یکایک افراد جامعه به خصوص خانواده ها فراهم می
کند تا در کنار یکدیگر شادی جمعی را تجربه کنند و نشاط اجتماعی را به اوج خود برسانند. نباید فراموش کرد در شرایطی که جامعه با انواع چالش ها و مشکلات مواجه است ، تماشای خانوادگی فوتبال بر همبستگی و اتحاد ملی تاثیر مثبتی دارد و به زبان دیگر فوتبال می تواند نشانه ای از هویت ملی و شور اجتماعی باشد. هرچند شادی بعد از پیروزی فوتبال کوتاه است، اما همین شادی زودگذر نیز می تواند بخشی از نهاد اوقات فراغت تعریف شود. در شرایطی که زندگی خسته کننده و استرس زای مدرن بر سر ما سایه افکنده است، کارکرد اینگونه تفریحات به خصوص در حوزه ی ورزش نوعی بازآفرینی معنوی و روحی است.

Image result for ‫بازی ایران اسپانیا‬‎

خوشبختانه مردم تهران دو مسابقه کم نظیر تیم ملی فوتبال ایران با اسپانیا و پرتغال را بدون هیچ مشکلی از صفحات نمایش بزرگ ورزشگاه آزادی به صورت خانوادگی تماشا کردند. حضور خانوادگی در ورزشگاه آزادی به صورت نمادهایی از شادمانی و نشاط سالم اجتماعی بازتاب یافت که یک گام اجتماعی و انسانی مثبت ارزیابی می شود. در این میان استقبال بانوان برای حضور در استادیوم چشمگیر بود. دکتر معصومه ابتکار، معاون امور زنان ریاست جمهوری و برخی نمایندگان زن مجلس نیز در استادیوم حضور داشتند. بازتاب حضور گسترده زنان در استادیوم آزادی با واکنش خوشحال کننده بازیکنان تیم ملی فوتبال کشورمان همراه شد و جالب اینکه «سرخیو راموس» کاپیتان تیم ملی اسپانیا هم اعلام کرد: "برنده ی اصلی این بازی زنان ایرانی بودند که پس از سال ها موفق به حضور در استادیوم شدند."

Image result for ‫بازی ایران اسپانیا‬‎

رسانه های بسیاری در دنیا به این موضوع پرداختند. به عنوان مثال روزنامه «واشنگتن پست» در این باره گزارش داد: " طرفداران زن فوتبال در ایران، روزهای مسابقه ی فوتبال ایران با اسپانیا و پرتغال هیجان بسیاری داشتند. مردان، زنان و کودکانی که بلیط تهیه نموده بودند، تلفن های همراه خود را آماده کردند تا با گرفتن عکس سلفی ، این لحظه تاریخی را ثبت کنند. همان گونه که قهرمانان زن ایرانی ( لیدا فریمان ، هما حسینی و زهرا نعمتی ) ، پرچم دار ایران در بازی های المپیک می شوند، عموم زنان ایرانی هم شور و علاقه خود را به سرزمین خویش نشان داده و نمادهای ملی از هویت ایران را در قالب " فرهنگ هواداری " به نمایش می گذارند. اکنون در جهان بدون شک " فرهنگ هواداری " یکی از مهم ترین چشم اندازهای بازنمایی هویت ملی است که همه گروه های اجتماعی را در برمی گیرد.
    " آمارتیاسن " اقتصاد دان نهاد گرا و برنده جایزه نوبل درفصل هشتم کتاب "توسعه به معنای آزادی" بر نقش آفرینی و عاملیت زنان در تحول اجتماعی تأکید می کند. وی به شواهد فراوانی اشاره می نماید که هرگاه زنان به فرصت هایی که همواره در اختیار مردان بوده است ، دست یافته اند ،کمتر از مردان که قرن ها ادعای انحصار آن را داشته اند ، نبوده است. ورود زنان به ورزشگاه ممکن است لزوماً بیانگر توسعه یافتگی آنان نباشد ؛ ولی می دانیم در جامعه ای که میزان افسردگی اجتماعی یکی از بالاترین سطوح و شادمانی ونشاط در یکی از پایین ترین شرایط است ، چنین اقداماتی با هزینه بسیار کم ، ارزش افزوده بالایی را برای فعالیت های فرهنگی و اجتماعی در نظام مبادلات سیاسی و اجتماعی کشور ایجاد می کند.

Related image

 
     فراموش نکنیم که جامعه ایران دراین مقطع بیش از هر دوره دیگری از تاریخ خود به "رویا " و "امید اجتماعی " نیاز دارد. هرچند با رویدادهایی گذرا مانند جام جهانی نمی توان به امید اجتماعی پایدار دست یافت ؛ اما بدون تردید  می توان نفس تازه کرد. نباید رویاهای ساده و دست یافتنی مردم رابه کابوس های بی پایان بدل کرد. "زلاتکو دالیچ" سرمربی تیم ملی فوتبال کرواسی پس از بازی فینال گفت : " ما کشوری کوچک با رویاهای بزرگ هستیم. این پیام ما برای کشورهای کوچک است. اگر تلاش کنید ، به نتیجه می رسید. با این حال باید رویاپردازی کنید تا در نهایت به آن ها جامه عمل بپوشانید. در آخر بگویم که به بازیکنان کشورم افتخار می کنم. " در واقع رویا پردازی کلید موفقیت کرواسی بود. آنان به رویای مشترک شان بال و پر دادند و تا آخرین لحظه برای تحقق آن جنگیدند. سه بار تا آستانه حذف از جام جهانی رفتند و باز مثل یک ققنوس از خاکستر برخاسته و به بازی برمی گشتند. هر بار قوی تر از قبل ظاهر می شدند و هر مرحله که بالاتر می رفتند ، انگار نیرویی تازه به وجودشان تزریق می شد. بازیکنان کرواسی رویای سربلندی ملتی را داشتند که تاریخ معاصرش با بیچارگی پیوند خورده است. مردم این کشور تا سه ساعت بعد از شکست مقابل فرانسه همچنان خوشحال در خیابان ها پایکوبی می کردند و این به خاطر نزدیک شدن بیش از اندازه به رویا بوده ؛ رویایی که با رسیدن به فینال جام جهانی نام آنان را وارد جغرافیای فوتبال نمود.

Image result for ‫زلاتکو دالیچ‬‎

 " توژمان " اولین رئیس جمهور تاریخ کرواسی یک بار در باره نقش فوتبال در آن کشور گفته بود : " پیروزی های فوتبالی همان قدر در سرنوشت کشورها تأثیر دارند که جنگ ها "؛ به همین دلیل خانم " گرابار کولیندا کیتاروویچ " رئیس جمهور کرواسی تمام مسئولیت های مهم خود در دولت را رها کرده و با پروازی عادی همراه با هواداران تیم ملی شان به روسیه سفر کرد تا در در صحنه های خوشحالی رسیدن کروات ها به فینال جام جهانی سهیم شود. توسعه فوتبال کرواسی می تواند نمونه ای از برنامه ریزی مدون در ورزش معنا شود. این کشور در کنار هلند و اسپانیا ، برترین آکادمی های فوتبال اروپا را در اختیار دارد و به طور میانگین 27 درصد بازیکنانش محصول آکادمی های خودش هستند. اگرچه وضعیت اقتصادی این کشور مطلوب نیست و آخرین آمارهای اکونومیست در سال 2015 نشان می دهد سرانه تولید ناخالص داخلی کرواسی حدود 14 هزار دلار است که در ردیف پایین ترین ها در اروپا به حساب می آید و علاوه بر آن با بدهی هنگفت 4/49 میلیارد دلاری دست به گریبان است ؛ اما شاخص کیفیت زندگی که تلفیقی از درآمد ، امید به زندگی و تحصیلات است ، نشان می دهد سطح زندگی در این کشور پیشرفته است. بنابرین اگر معجزه فوتبال نبود ، شاید نام کرواسی تا این میزان بر سر زبان ها نمی افتاد.

Image result for ‫کیتاروویچ‬‎

این رویداد نمایانگر آن است که سرمایه گذاری و موفقیت در ورزش هایی مانند فوتبال که ظرفیت اجتماعی آن ها بالاست ، کشورها را به سمت خودباوری ، توسعه و پیشرفت هدایت می کند.
      در این راستا اشاره به موفقیت تیم ملی فوتبال ژاپن در جام جهانی نیز خالی از لطف نیست. ژاپن تنها تیم آسیایی بود که تا یک هشتم نهایی مسابقات بالا رفت ؛ اما در آخرین ثانیه ها گل سوم را از بلژیک دریافت کرد تا دو گل زده اش برای صعود به مرحله بالاتر چاره ساز نباشد. ژاپن به غیر از مسائل فنی ، درس هایی را به جهانیان داد که در هیچ یک از تیم های کشورهای دیگر مشاهده نگردید و آن هم نفوذ آداب اجتماعی و فرهنگی شان در فوتبال بود. اتفاقی که برای اولین بار در تاریخ جام جهانی رخ داد و ترکش آن در بدن سنگال فرو رفت ، تأثیر کارت های زرد و قرمز در رده بندی تیم ها در جدول مسابقات بود. سامورایی ها با دو کارت زرد کمتر نسبت به سنگالی ها ، در شرایط برابر توانستند به دور حذفی راه یابند و در واقع یکی از عجیب ترین صعود های تاریخ فوتبال را رقم زدند که باید آن را " صعود اخلاق گرایانه " نام نهاد. راه یابی به مرحله بعد ، فارغ از برد و باخت و گل زده و گل خورده بر اساس تعداد کارت زرد و قرمز که مستقیماً به مسأله تعداد خطا و خشونت ورزی در زمین باز می گردد ، می تواند موضوع جالبی برای پیگیری مقوله اخلاق در ورزش بوده و چه بسا نقطه عطفی در تاریخ مسابقات فوتبال قلمداد شود.

Image result for ‫فوتبال ژاپن بلژیک‬‎

  اکنون که موضوع اخلاق در فوتبال مطرح شد ، جا دارد از اقدام گروهی از هواداران تیم ملی کشورمان در برهم زدن آرامش و استراحت بازیکنان پرتغال در شب قبل از مسابقه با ایران به تلخی یاد کنم که کاملاً مغایر با شئونات اخلاقی بود. این رفتار ناشایست توسط گروهی از هواداران ایرانی سر زد که متعلق به قشر فرودست و طبقه پایین استادیوم روهای ایران نبوده و از قشر مرفه جامعه هستند که توانسته بودند با دلار گران قیمت تور جام جهانی را تهیه کنند و خود را به روسیه برسانند.

Image result for ‫هتل محل اقامت فوتبال پرتغال‬‎

 فراموش نکنیم که کوچک ترین واکنش ها و برخوردها پای فرهنگ یک کشور نوشته می شود و بر نگرش دنیا نسبت به مردم این سرزمین تأثیرگذار خواهد بود. کافی است به یاد آوریم هواداران فرهیخته تیم ملی ژاپن پس ازشکست دردناک در برابر بلژیک ، از پاکسازی جایگاه خود در استادیوم غافل نشدند و با تمیز کردن آن محیط ، نشان دادند که شهروندانی مسئولیت پذیر هستند. ژاپنی های غم زده فراموش نکردند که در هر شرایطی باید نسبت به وظایف اجتماعی خود پای بند باشند. علاوه بر آن چشم بادامی ها که ملتی مقاوم در برابر بلایای طبیعی می باشند ، ثابت کردند در مقابل بلایای فوتبالی هم همان قدر محکم و با طمأنینه رفتار می کنند. بازیکنان ژاپن بعد از گذشت چند دقیقه دور هم جمع شدند و با نظم و آرامشی مثال زدنی از هواداران باوفای خود که 90 دقیقه با تمام وجود آنان را تشویق کرده بودند ، تشکر نمودند. اعضای تیم ملی فوتبال ژاپن در مقابل هواداران شان تعظیم کرده و در حالی که تمام وجودشان را در زمین بازی گذاشته بودند ، با ادای احترام به آنان درخواست بخشش داشتند. در هنگام ترک ورزشگاه نیز کاغذی روی میز وسط رختکن قرار دادند که روی آن به زبان روسی نوشته شده بود:   "متشکریم"  - تصویر آن را " پریسیلایانس" یکی از مسئولان فیفا در صفحه توئیترش منتشر کرد و نوشت : " یک الگو برای همه تیم ها ! کار کردن با آن ها یک موهبت بود. "

Image result for ‫نظافت ورزشگاه هواداران ژاپن‬‎

بدون تردید بازی ژاپن و بلژیک به عنوان یکی از بازی های کلاسیک جام جهانی در تاریخ ماندگار خواهد شد ؛ زیرا اگرچه ژاپنی ها نتیجه را واگذار کردند ؛ اما درخشش آنان در این بازی یکی از زیباترین جلوه های جام جهانی روسیه بود. البته نباید از یاد برد که بلژیکی ها هم کاری کردند که از سال 1970 تا کنون هیچ تیم دیگری موفق به انجام آن نشده بود. تیم ملی بلژیک در حالی که تنها 21 دقیقه از زمان مسابقه باقی مانده بود ، با دوگل از ژاپن شگفتی ساز عقب بود و در حالی که به نظر می رسید به سرنوشت آلمان ، اسپانیا ، پرتغال و آرژانتین دچار گردد ، با یک بازگشت درخشان و جبران عقب افتادگی و زدن گل پیروزی در ثانیه های پایانی بازی ، جهان را به حیرت واداشت. در سال 1970 انگلستان به همین شکل آلمان را شکست داده بود.
     مجید نامجو مطلق بازیکن اسبق تیم ملی فوتبال ایران در یادداشتی با عنوان " ستاره ها در سیستم روز فوتبال جهان حل شده اند " ، خاطرنشان می سازد جام جهانی 2018 روسیه نشان داد که ستاره ها مانند گذشته در تیم ها جایگاهی ندارند و " کار گروهی " یا به اصطلاح (team work  ) دارای اهمیت است. چنان که دیدیم تیم های آرژانتین و پرتغال و حتی برزیل که به تک ستاره های خود ( لیونل مسی ، کریستین رونالدو و نیمار ) متکی بودند ، از دور رقابت ها حذف و در سیستم روز فوتبال جهان حل شدند. در همین راستا روزنامه اعتماد نیز در یادداشت ورزشی خود به این نکته اشاره می کند که : " تیم هرچه پرستاره تر باشد ، پر دردسرتر هم خواهد بود. اگر این ستاره ها یک تیم را تشکیل ندهند و تلاش لازم و کافی را نداشته باشند ، توسط یک عده پیاده نظام هماهنگ به زانو درخواهند آمد. ستاره ها زمانی می توانند بیشتر و بهتر به چشم آیند که در قالب یک رهبر و ژنرال به موفقیت تیم کمک کنند ؛ یعنی شرایطی را ایجاد کنند که بازیکنان دیگر بهتر بازی کرده و عملکرد موثرتری داشته باشند ، نه این که بازیکنان دیگر شرایط بهتر بازی کردن او را فراهم سازند و این شاید بهترین تعریف برای یک ژنرال در زمین فوتبال باشد ؛ کاری که از امثال زیدان و مارادونا برمی آمد ؛ اما از مسی و نیمار ساخته نبود.

Image result for ‫شکست رونالدو‬‎

     نامجو مطلق در ادامه مطلب خود نکته ظریف دیگری را مطرح ساخته و یادآور می شود که : " در جام جهانی روسیه تیمی مانند آلمان هم که در اکثر اوقات کار تیمی انجام می دهد و به ستاره متکی نیست هم ، از گروه خود بالا نیامد. دلیل این اتفاق آن است که اگر شما در فوتبال در جا بزنید  و به تفکرات قبلی خود اعتقاد داشته باشید و تلاش بیشتر نکنید ، محکوم به شکست هستید. آلمان قهرمان دوره قبل جام جهانی بود و یا اسپانیا در دوره قبل تر آن به قهرمانی رسیده بود ؛ اما آن ها با نوع فوتبالی که ارائه دادند ، نتوانستند از پس حریفان خود برآیند و حذف شدند. " از این رو باید پذیرفت که فوتبال همپای تغییرات شتابدار جامعه حرکت می کند و مربیان نباید به داشته های خود اکتفا کنند و ضروری است خود را به دانش روز مجهز سازند.

Related image

   در تداوم این بحث وضعیت تیم ملی فوتبال ایران را در بیست و یکمین جام جهانی فوتبال مورد کند و کاو قرار می دهیم. دکتر محمد فاضلی جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی در اوایل آذرماه 1396 بعد از این که مشخص شد با اسپانیا و پرتغال هم گروه شده ایم ، در جستاری متذکر شد این دو کشور قرعه های بدشانسی نبوده و بلکه پرنده های خوشبختی اند. اگر آن ها را فرصت تلقی کرده و فوتبال را درسی برای زندگی بدانیم ، " از بودن با بزرگان استقبال خواهیم کرد و حتماً تلاش خواهیم کرد در سایر عرصه ها نیز کنار آنان بایستیم. " او در یادداشتی دیگر با عنوان " روح زندگی در گروه مرگ " بعد از مسابقات جام جهانی  آورده است : " تصور می کنم کنار بزرگان دنیای فوتبال بودن ، به ما اجازه داد حس رقابت پیدا کنیم. تلاشگر باشیم و تا سرحد توان ( آرش گونه ) شادمان و امیدوار برای ایران مبارزه کنیم. از این رو اعتقاد دارم گروه ما در جام جهانی « گروه زندگی » بود. زیستن و رقابت در گروه زندگی مردم ما را شادمانه به خیابان ها کشاند. مردمانی که خود را برآمده از تمدنی چند هزار ساله می دانند و همه شاخص های طبیعی و منابع و توانمندی های انسانی شان ، آنان را نامزد قرار گرفتن در بین بزرگان نشان می دهد . از این رو دوست دارند  در کنار آن ها دیده شوند و ابداً نمی خواهند این موضوع فقط در فوتبال باشد. فوتبال آرزوی شان را برآورده کرده بود. احساس مردم این بود که در « گروه زندگی » رقابتی جریان دارد که در نهایت سازنده است. هر هنرنمایی از لایی زدن به پیکه تا گرفتن پنالتی رونالدو را جهان تحسین می کرد و همه کنش ها در جهان دیده می شد؛ بدون آن که سرزنشی در کار باشد. حس این گونه رقابت برای مردم ما دوست داشتنی بود. "

                       Image result for ‫آرش کمانگیر‬‎

Image result for ‫مهار پنالتی رونالدو‬‎

«روح جام جهانی» برای ما و شاید همه ملت ها ، مهم تر از خود جام است. جام جهانی برای ملت ها گاه دست خدا می سازد و دیه گو مارادونا را به اسطوره تاریخ کشورش تبدیل می کند و گاه رئیس جمهوری کشور کوچک کرواسی را به وجد آورده و بزرگی می بخشد و گاه مطالبه یک ملت برای زیستن در گروه زندگی ، جامعه جهانی را به حرکت وامی دارد. زیستن و رقابت کردن هوشیارانه در گروه زندگی ، راهی به سوی شادی ، امیدواری ، انسجام و اتحاد مردم ایران است. این همان روح جام جهانی روسیه برای ما بود.
کارنامه تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی 2018 قابل ستایش بود و تنها یک گام تا دستیابی به رویای مردم که عبور از مرحله گروهی و رسیدن به مرحله حذفی بود ، فاصله داشت. به منظور تجدید خاطره های بازی های ایران ، پیام هایی را که اینجانب پس از مسابقه تیم ملی کشورمان با تیم های اسپانیا و پرتغال برای سایت آخاله و شبکه های اجتماعی زادگاه مان ارسال نمودم ، یادآور می شوم.

 

Related image


               پیام بعد از مسابقه ایران و اسپانیا :
نمایش بسیار زیبا و غرور آفرین تیم ملی فوتبال ایران مقابل اسپانیا برگ زرینی دردفتر خاطرات ملت بزرگ ایران به شمار می رود. هر چند نتیجه را واگذار کردیم ؛ امادرخشش بی نظیر فرزندان ایران در آوردگاه جام جهانی فوتبال آن چنان برجسته بود که مردم تهران و چه بسا سایر شهرها را تا سحرگاهان به خیابان ها کشاند تا قدرشناس اعتماد به نفس بازیکنان ، کیفیت بالای بازی و مدیریت علمی و هوشمندانه کادر فنی تیم ایران باشند و اعلام کنند که ما در برابر بزرگترین قدرت های فوتبال جهان نیز توان ایستادگی داریم. بدون تردید می توان مدعی شد که اگرچه اسپانیا پیروز میدان بود ، اما ایران بازنده نبود. این غیرت و مردانگی بر مردم ایران مبارک باد.
        پیام بعد از مسابقه ایران و پرتغال :
  ملت بزرگ ایران دوشنبه شب 4 تیرماه سال 1397 را به عنوان شب تاریخی از یاد نخواهد برد ؛ زیرا فرزندان غیورش در میدان بزرگ جام جهانی 2018 روسیه مانند آرش کمانگیر هرچه نیرو ، انرژی غیرت و مردانگی داشتند ، در چله گذاردند و به مبارزه با قهرمان اروپا یعنی پرتغال با کریستین رونالدو ، مرد سال فوتبال جهان برخاستند و یکی از جلوه های به یادماندنی را در تاریخ ورزش ایران خلق کردند. مهار پنالتی رونالدو توسط سنگربان تیم ما علیرضا بیراوند ، زیباترین صحنه ای بود که هرگز فراموش نخواهد شد. درود بر غیور مردان ایران زمین که برای ما افتخار آفریدند . امروز تیم ملی ایران و جمهوری اسلامی در جهان سربلند است. اگر بپذیریم که پیروزی فقط در برد و باخت نیست ، تیم ملی فوتبال ایران قهرمان صحنه فداکاری و جوانمردی در دوره مقدماتی بیست و یکمین جام جهانی فوتبال 2018 میلادی است. این موفقیت گوارای وجود ملت بزرگ ایران باد.
زندگی پرماجرای بیراوند و غلبه بر مشکلات عدیده برای تبدیل شدن به یک چهره جهانی برای جوانان ایرانی بسیار درس آموز است که نشان می دهد یک جوان شهرستانی با اراده از یک خانواده معمولی و با داشتن کمترین امکانات چگونه می تواند به هدف خود برسد. این چهره محبوب در شبکه ورزش سیمای جمهوری اسلامی ایران اظهار داشت که آرمان او این است که در ردیف سه دروازه بان برتر جهان باشد و در این مسیر از هیچ کوششی فروگذار نخواهد کرد.

Image result for ‫سرگذشت بیرانوند‬‎

یکی از دلپذیرترین صحنه هاپس از بازگشت تیم ملی فوتبال ایران از روسیه ، دیدار علیرضا جهانبخش ، چهره با اخلاق و آقای گل لیگ حرفه ای هلند با طرفداری منحصر به فرد به نام «متین» در کوره آجرپزی واقع در خاورشهر تهران بود. وقتی تیم ملی فوتبال کشورمان برای رقابت های جام جهانی در روسیه بود ، عکسی از کودکان در زمین خاکی در کوره های آجرپزی منتشر شد که روی پیراهن هر کدام از آنان نام و شماره یکی از بازیکنان تیم ملی فوتبال دست نویس شده بود. متین روی تی شرت زرد رنگش یک زیرپیراهن رکابی پوشیده و پشت آن نام علیرضا جهانبخش ، مهاجم تیم ملی فوتبال ایران را چسبانده بود. این عکس آن قدر دست به دست شد و در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی چرخید تا به دست خود جهانبخش رسید. این تصویر شاید برای انگیزه دادن به بازیکنان انتشار یافت تا بدانند چه چشم های نگرانی به پاهای آنان دوخته شده و امید بچه های زیادی به به برنده شدن شان گره خورده است ؛ اما همان وقت علیرضا جهانبخش خواست تا کودکی که نام او را به لباسش زده ،  معرفی کنند. این خبر باعث شد رویای دیدن جهانبخش ، رویای مشترک متین و هم بازی هایش شود که هر روز در زمین خاکی و خشن روستایشان در حاشیه تهران با دمپایی و توپ پلاستیکی فوتبال بازی می کنند.

See the source image

از همان روز آن ها هر صبح به امید دیدن قهرمان خود چشم باز کردند و خانه تا زمین خاکی را پیاده طی کردند و تا غروب پا به توپ دویدند تا وقتش برسد و جهانبخش را از نزدیک ببینند. تا این که سرانجام جهانبخش به دیدار متین پسر بچه خاورشهری رفت ، برایش توپ خرید و لباس شماره 18 خود را تن متین کرد و با او عکس یادگاری گرفت ؛ لباسی که حالا به تن او بزرگ است و تا مچ پایش می آید. بخشی ازمتنی که جهانبخش در باره این کار خیرخواهانه در اینستاگرامش همراه با چند عکس در کنار متین منتشر کرد ، به شرح زیر می باشد :
" خدا را شکر که توانستم این کوچولوی نازنین را از نزدیک ببینم. از وقتی فهمیدم کجاست ، لحظه شماری می کردم برای دیدنش تا بتوانم حس قشنگی که با عکس اش و آن نوشته پشت کمرش به من داد را ، حتی برای یک مقدار هم که شده با دیدارش به او برگردانم. متین همان بچه ای بود که فکرش را می کردم. شیطان و بازیگوش – زمین خاکی ، دمپایی پاره و لباس خاکی متین ، بد جور مرا یاد بچگی خودم انداخت ؛ با این تفاوت که من توانستم سقف آرزوهایم را بزرگ تر ترسیم کنم و آرزوی من این است که این بچه ها هم بتوانند سقف آرزو های بزرگ تری داشته باشند. و ... "
یکی از شب های برگزاری مسابقات جام جهانی ، علیرضا جهانبخش میهمان برنامه 2018 شبکه سه سیمای جمهوری اسلامی ایران بود و عادل فردوسی پور با او گفت و گو می کرد. اینجانب به راستی شیفته اش شدم و با خود اندیشیدم که جهانبخش شایستگی الگو شدن برای جوانان را دارد. این چهره دوست داشتنی و موفق در عرصه فوتبال اروپا مانند علیرضا بیرانوند پس از پشت سر گذاردن دوران سخت کودکی و نوجوانی در ایران با مهاجرت به هلند و فراگیری زبان های انگلیسی و هلندی و تمرینات مداوم به یک چهره اثرگذار تبدیل شد و به عنوان سفیر فرهنگی ایران مطرح می باشد. بسیار خرسندیم که او پس از هلند در فصل پیش رو در تیم برایتون انگلستان و در لیگ حرفه ای آن کشور بازی خواهد کرد.
قیمت علیرضا جهانبخش در آخرین " به روز رسانی " سایت معتبر ترانسفر مارکت به 16 میلیون و 200 هزار یورو رسیده است. قیمت این بازیکن ارزشمند تیم ملی قبل از جام جهانی 10 میلیون و 800 هزار یورو بوده است . این افزایش قیمت چشمگیر بعد از بازی های جام جهانی اتفاق افتاده ، در حالی که نمایش جهانبخش فوق العاده نبود. اینجاست که مشخص می شود ویترین جام جهانی چقدر بزرگ است و چه تأثیری در سرنوشت فوتبالیست ها دارد.
یکی دیگر از افتخارات مردم ما در آوردگاه جام جهانی 2018 روسیه ، درخشش تیم داوری ایران بود که یک قدم تا رویای خود یعنی قضاوت فینال مسابقات فاصله داشت. اگرچه داوری مسابقه رده بندی بین تیم شگفتی ساز بلژیک و انگلستان دست کمی از فینال نداشت ؛ اما به اعتراف کارشناسان داوری آقای علیرضا فغانی و دستیاران او آقایان رضا سخندان و محمدرضا منصوری شایستگی قضاوت در مسابقه نهایی را داشتند. آقای فغانی فینال جام ملت های آسیایی 2015 ، فینال المپیک 2016 ریو ، فینال لیگ قهرمانان آسیا ، نیمه نهایی جام کنفدراسیون ها و فینال جام باشگاه های جهان را سوت زده بود و در جام جهانی روسیه هم ، بازی های بزرگی را بدون استفاده از ویدئو چک قضاوت نمود که بسیار ارزشمند بود. درعین حال در دور پایانی مسابقات با وجود این که 30 داور برتر دنیا حضور داشتند ، قضاوت بازی رده بندی به نمایندگان ایران رسید تا نام کشورمان را بلند آوازه سازند.

See the source image

در پایان ذکر این نکته را ضروری می دانم که برنامه ریزان جام جهانی با توزیع بازی ها در استان های مختلف روسیه تقویت وحدت سرزمینی آن کشور را قوام بخشیدند و با برگزاری موفق و بدون حادثه بازی ها و فراهم کردن تسهیلات لازم برای آمدن ده ها هزار تماشاگر خارجی و جابجایی آنان در داخل ، توانستند چهره این کشور را که بعد از حوادث اوکراین در غرب ، خشن و خطرناک ترسیم شده بود ، با مهارت کامل تلطیف کنند.
روس ها در بعد سیاست داخلی توجه ویژه ای را به مناطق مسلمان نشین خود معطوف داشتند و علاوه بر ساختن استادیوم های بزرگ ورزشی در آن استان ها و برگزاری مسابقات در آن ها ، تیم ملی مصر را در شهر گروزنی پایتخت جمهوری چچن اسکان دادند. برای روسیه ای که از تحریم رنج می برد ، چنین همبستگی ملی بسیار پر ارزش می باشد.
باشد که آموزه های ما از مکتب فوتبال ، راه گشای توسعه پایدار در ایران عزیز باشد.