دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

روشنفکران و سلبریتی ها به روایت دکتر مقصود فراستخواه

* روشنفکران و سلبریتی ها به روایت دکتر مقصود فراستخواه* 


ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


 روز نهم بهمن ۱۴۰۱ در مراسم رونمایی از کتاب *« آرامش در طوفان »* ( زندگینامه دکتر مقصود فراستخواه ) تألیف *دکتر مریم برادران* در اندیشکده علوم انسانی شرکت کردم.

بدون تردید دکتر فراستخواه از سرمایه های فرهنگی و نمادین ایران است که با دانش وسیع، اخلاق کریمه و نوآوری های علمی یکی از منابع معرفتی نسل حاضر به شمار می رود.

با همین بهانه تلخیصی از مناظره ایشان را با *دکتر هادی خانیکی* که در روزنامه ایران ۲ مرداد ۱۳۹۷ چاپ شده است، تقدیم می نمایم.


 گروه‌های مرجع فرهنگی و اجتماعی، کنشگران اصیلی هستند که به *« تولید معنا »* ، *«تولید نقد»* و *«روشنگری اجتماعی»* پرداخته و به جامعه حس تازه و آگاهی‌های نو می‌دهند *؛ بنابراین اگر مرجعیت‌های فکری جامعه خدشه دار شوند، باید نگران بود؛ زیرا بدان معناست که جامعه نمی‌تواند از سرمایه‌های فرهنگی و نمادین خود به خوبی استفاده کند.* 

«میدان اجتماعی» فقط با سرمایه‌های اقتصادی رونق نمی‌گیرد؛ بلکه مبادلات و تعامل های مردم در جامعه، به سرمایه‌های اجتماعی همچون *«اعتماد»* ، *«همدلی»* ، *«پیوند و مشارکت»* هم نیازمند است.

مراجع فکری و اجتماعی به طور خودجوش از درون جامعه برمی‌خیزند و دولت‌ساخته و رسمی نیستند. آنان سرمایه‌های فکری جامعه و بخش مهمی از ظرفیت‌های سرزندگی حیات و جهان اجتماعی هستند. *پس آنچه جای نگرانی دارد، این است که با کاهش نفوذ اخلاقی و معرفتی گروه‌های مرجع، فرآیند «اجتماعی شدنِ» نسل‌های جدید  لطمه خواهد دید.* یکی از پیامدهای این امر، لطمه دیدن *«نظم اخلاقی»* در جامعه است که اکنون به صورت آشفته خود را نشان می‌دهد.

   *به نظر می‌رسد که نظم‌های هنجاری درون‌زا در جامعه ما تضعیف شده است.* جامعه همیشه با قانون و مقررات رسمی اداره نمی‌شود. با کنترل و داغ و درفش نیز اصلاً به نظم پایداری نمی‌رسد؛ بلکه به *نظم اخلاقی* ، *هنجاری* و *«درونْ‌ زا»* نیاز دارد. بخشی از منابع معرفتی، ارزشی و هنجارینِ این نظم اخلاقی جامعه را گروه‌های مرجع تأمین می‌کنند.

 به بیان دیگر، شاید بتوان گفت یک بُعد از مسائل ملی امروزی ایران این است که بخش‌هایی از گروه‌های اجتماعی؛ به ویژه نسل‌های جدید از *« رهبران فکری و اجتماعی»* خود مأیوس و سرخورده شده‌اند. مسئولیتش نیز قبل از هرچیز با کسانی است که *حوزه عمومی* این جامعه را محدود کرده‌اند و با کنترل جریان آزاد اطلاعات و ارتباطات، عملاً مانع خلاقیت و تنوع نخبگان فکری و کارایی آنان شده‌اند؛ در نتیجه رابطه نسل‌های جدید با آنان را از حالت طبیعی عرضه و تقاضا بیرون کرده‌اند.


 * البته آن چه بیان گردید، به معنای نفی مسئولیت خود نخبگان نیست؛* چون طیفی از آنان نیز چه بسا نمی‌توانند نیازهای نوپدید و دگرگونی‌های سریع این دنیا و مقتضیات جهان اجتماعی و فرهنگی متحول ایران را خوب دریابند و *گاهی از شتاب تحولات عقب می مانند.* 

این موضوع در مقیاس جهانی هم مطرح است؛ یعنی روندهایی بر دنیای *قدرت‌زده* ، *تکنیک‌زده* ، *مصرف‌زده* و *سرمایه‌زده* ما غالب شده است که مرجعیت‌های فکری اصیل را در سایه قرار می‌دهد.

 ستاره‌های ورزش و سینما و ...، که البته در جای خود محترم و قابل درک هستند، بیش از متفکران و منتقدان اجتماعی محل توجه قرار می‌گیرند. علت‌هایی چون *«مک‌دونالدی شدن فرهنگ»* ، *«کالایی شدن فرهنگ»* و *«کاپیتالیسم فرهنگی»* ، سلبریتی‌ها را جایگزین مرجعیت‌های اصیل فکری و اجتماعی کرده است.

از سوی دیگر، گرایش عجیبی در جامعه‌ ما در جهت *«فردگرایی خودمحور»* به وجود آمده و علت آن مشکلاتی است که در *«سرمایه‌های اجتماعی»* وجود دارد. وقتی مردم به «نهادهای اجتماعی» و به «کارایی سیستم‌ها» اعتماد ندارند، طبعاً هرکس می‌کوشد تا گلیم خود را از آب بیرون بکشد و چندان به قاعده‌های نهادینه شده مطمئن نیست. از سوی دیگر، فرسایشی هم در حیات ذهنی جامعه به چشم می‌خورد، گویا ذهن خسته این دوران، حوصله رجوع به حقیقت را ندارد.  در این وضعیت، رجوع به مراجع فکری  طبیعتاً معنای جدی خود را از دست می‌دهد. وانگهی به نظر می‌رسد شبحی از *پوچ‌گرایی* (نیهیلیسم) هم در جهان و هم در جامعه‌ ایران خود را نشان می‌دهد.


 شاید مردم؛ به ویژه نسل‌های نوظهور اجتماعی ما احساس می‌کنند که مراجع فکری و اجتماعی موجود نفوذ و کارایی لازم را ندارند، به‌روز نیستند و از آهنگ متن جامعه عقب مانده‌اند؛ و در نتیجه نمی‌توانند جذابیت و گیرایی لازم را داشته باشند. مردم این ناکارآمدی را احساس می‌کنند. این موضوع نگران‌کننده است؛ *چون ضعف در گروه‌های فکری و اجتماعی می‌تواند نشانه‌ای از گم‌شدن بنیان‌های معرفتی جامعه، همچون عدالت، فضیلت، حقیقت، سعادت و... باشد.* 

گویا مردم می‌خواهند از وضعیت *«توده‌وارگی»* و *«صغارت فکری»* بیرون بیایند و از دنباله‌روی نخبگان خسته شده‌اند *که نشانی از بحران در جامعه است. پس در کلیشه های روشنفکری تردید کنیم.*

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.