* گشاده رویی زنده یاد دکتر حسن حبیبی در پذیرش نقد و طنز*
ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
۱۲ بهمن ماه سالروز درگذشت *دکتر حسن حبیبی* یکی از چهره های وارسته و فرهیخته ایران است که نقشی ممتاز در ایجاد و گسترش نهادهای فرهنگی کشور داشت.
*دکتر حبیبی با ژرفاندیشی کار میکرد و معتقد بود راه پیشرفت ایران از توسعه فرهنگی میگذرد.* مجموعه عظیم فرهنگستانهای ایران، کتابخانه ملی ایران و بازسازی ساختمان قدیمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به عنوان اولین پردیس علمی دانشگاه، مجموعه عظیم بنیاد ایرانشناسی و بنیاد امیرکبیر و بازسازی مجموعههای میراث فرهنگی ایران، نشانه های روشن جدیتها، پیگیریها و دلسوزیهای این مرد بزرگ برای احیای ادب و فرهنگ ایران هستند. همچنین کتابها و آثار پژوهشی فخیم و نفیس او از جمله مجموعه بازارهای ایران، مجموعه تقسیمات کشوری ایران، مجموعه شهرهای ایران و مجموعه اماکن مذهبی ایران که اخیرا با همت بنیاد ایرانشناسی به زیور طبع آراسته شدهاند، نشاندهنده عظمت و استواری شخصیت دکتر حبیبی در پاسداری از عرصه های علمی و فرهنگی ایرانند.
* دکتر حبیبی به خوبی توانسته بود میان مسلمان بودن و ایرانی بودن آشتی و سازگاری ایجاد کند. اسلام عقیده او بود و ایران علاقه اش و میان این عقیده و علاقه نه تنها تضادی نمیدید، بلکه این دو را مکمل هم میدانست. به همان اندازه که در اعتقاد به اسلام صداقت و جدیت داشت، در علاقه به ایران نیز پایدار و پرتلاش بود. ایمان اسلامی و آگاهیهای تاریخی به او در ایرانشناسی بصیرت بخشیده بود و به دلیل تجربه زندگی در غرب، افق دیدش وسعت داشت.*
حبیبی، عاشق زبان و ادب فارسی بود. با آثار بزرگان در شعر و نثر آشنایی کامل داشت و با تسلط به زبان عربی، از متون معتبر ادبی به خوبی استفاده میکرد. نثری پخته و استوار داشت و ترجمههایش دقیق بود. او نخستین رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در جمهوری اسلامی ایران بود.
دکتر حبیبی نسبت به ایران غیرت و تعصب داشت و به ایرانی بودن خود افتخار میکرد. او معتقد بود ایران باید کانون اصلی ایرانشناسی در جهان باشد و ایرانیان باید در ایرانشناسی سرآمد شوند. ایرانشناسی در سدهها و دهههای گذشته عمدتاً رشته تخصصی اروپاییان محسوب میشد و حبیبی علاقه داشت ایرانشناسی را به عنوان یک رشته علمی و دانشگاهی در ایران نهادینه سازد. چنین بود که تصمیم گرفت در ایران بنیادی به نام *بنیاد ایران شناسی* تأسیس کند. او دستکم پانزده سال اخیر عمر خود را صرف ایجاد این بنیاد و اداره آن کرد. حبیبی هرچه ذوق و سلیقه و تجربه و سرمایه مادی و فکری داشت به پای بنیاد ایرانشناسی ریخت؛ به گونه ای که حتی در معماری، سعی کرد ساختمانی بسازد که معرف معماری اسلامی، ایرانی باشد.
دکتر حبیبی یک بار گفته بود دوست دارم بتوانم همه ایران را یک بار دیگر بگردم؛ چون کشور ما جاهای دیدنی زیاد دارد.
کسانی که خواننده و حتی تماشاگر *«هفتهنامه گلآقا»* بودند، به یاد دارند که یکی از سوژههای مکرر روی جلد آن نشریه خواندنی و دیدنی، *دکتر حسن حبیبی* بود؛ آن هم در دورهای که او سمت «معاون اولی ریاستجمهوری» را در سه دولت پیاپی بر عهده داشت و به لحاظ اجرایی، شخص دوم کشور به شمار میآمد.
در طنز چه حکمتی نهفته است که آن مرد دانشور نه تنها اعتراضی به دوست ادیبش مرحوم کیومرث صابری نمیکرد و کار او را در مقوله حرمتشکنی و زیر پا نهادن هنجارهای پذیرفته شده آن روزها محسوب نمیکرد، بلکه خود میگفت: *«همواره مشوق گلآقا بودم. شاید دیگران تاب انتقاد نداشتند؛ ولی من سعی داشتم قدری فضا را مساعد کنم تا بنویسد و از ناملایمات نهراسد.»*
حقیقت این است که طنز، زخم زبان و طعنهزنی و هو کردن و دشنامگویی و بدخواهی نیست؛ *«هنری است که عدم تناسب ها در عرصههای مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب به نظر میرسند، نشان میدهد»* و هرچه هنرمندانهتر بیان شود، مؤثرتر و بیشتر موجب شکفتگی است و می توان از این طریق خنده بر لب نشاند.