* به مناسبت چهلمین روز درگذشت استاد مرتضی شهیدی*
ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
ادبیات، پایه فرهنگ ملت هاست. در سراسر دنیا، کشورهای توسعهیافته عقبه ادبی-فرهنگیٍ قابلتوجهی دارند. عقبه فرهنگی الزاماً در قدمت تاریخی ارزیابی نمیشود؛ بلکه کیفیت و به کارگیری آن در زمان حال و آینده مدنظر است.
برخی از کشورهای توسعهیافته با احتساب زمان، عقبه ادبی-فرهنگی قطوری ندارند؛ اما وقتی آثار ادبی و فرهنگی آن ها را ارزیابی می کنیم، با واقعیت هایی مانند موارد زیر روبرو میشویم.
نویسندگان مشهوری در سطح دنیا دارند، تیراژ کتاب درخور توجهی دارند، آثار موسیقی تاثیرگذاری میسازند، تئاترهای بزرگی اجرا میکنند و ...
کشورهایی نظیر ژاپن، انگلستان، آلمان و… که اقتصاد قدرتمندی دارند، از رتبههای بالایی در آمارهای مطالعه نیز برخوردارند. دانشگاههای معتبری دارند و مردم آن ها به فعالیتهای هنری و ادبی نظیر تئاتر، رمان خوانی، موزه گردی، سینما، جلسات کتابخوانی و… بهای بیشتری میدهند؛ به همین دلیل هر کدام از کشورهای دنیا را با نامی برجسته می شناسند.
*روسیه با رمان نویسی،*
*آلمان با فلسفه،*
*انگلستان با نمایشنامه*
*و ایران با ادبیات و شعر زبانزد شده است.*
ادبیات کلاسیک ایران از هر جهت پر بار است؛ اما متاسفانه این روزها حال و روز آن خوش نیست.
*ادبیات روح زنده هر جامعه است که با هارمونی کلامی و تصویر ذهنی، رفتار را به سمت تبادل فکر و تعادل روح پیش می برد.*
بحث بر سر چگونگی شعر کلاسیک و ادبیات معاصر نیست؛ بحث بر سر این است که تصویر جهان از ما به واسطه ادبیات در حال کمرنگ شدن است.
*مردم جامعه ای که ادبیات نداشته باشند، با دست هایشان حرف خواهند زد و دست بلد نیست با ذهن هماهنگ شود و خشونت حتمی است.*
*ادبیات روح سیال هر جامعه ای است و هرچه غنی تر باشد، روح شهروندانش سبک تر در جریان زیبایی سیر می کند و کمتر دچار افسردگی و خستگی خواهد شد؛ بنابراین اگر نگران خمودگی مردم خود هستیم، لازمه اش دانستن ادبیات کشور است.*
* بی سبب نیست که جهان، ادبیات را داربست فهم جهان و زندگی و نیز خزانه ارزش های عام انسانی دانسته که به تناسب دوره های تاریخی به اشکال گوناگون بُروز یافته است. از سوی دیگر ادبیات جهان تجلی گاه نخبگان و فرهیختگان و پُلی میان جهان امور واقع و ارزش های عام و مطلق انسانی به شمار می رود.*
ارزش های جهان شمول اخلاقی بیش از هرچیز با ادبیات در وجوه گوناگونش متولد و انتشار یافته و میان نسل ها به گردش درآمده است. این که ادبیات را آینه روح یک قوم دانسته اند، ریشه در همین حقیقت دارد.
* اما متاسفانه در آموزش های ما نوعی انقطاع میان ادبیات و زندگی وجود دارد و ادبیاتی که نتواند با زندگی ارتباط برقرار کند، مانند ماهی می ماند که بیرون از آب افتاده است؛ از این رو باید میان رشته های تحصیلی و به ویژه ادبیات با زندگی پیوند برقرار شود.*
آنچه برای ایجاد شادابی جامعه لازم است، اندیشه آزاد است. اندیشه آزاد از طریق مطالعه و بحث و گفتوگو و برخورد عقاید ایجاد می شود. در آثار گذشتگان و ادب فارسی، با دریایی از جهانبینی ها و رهیافت های زندگی روبرو هستیم. واقعیتهای زندگی و درسهای زندگی در ادبیات قدیم ما بازتاب وسیعی دارد.
سؤال این است که تاکنون چه اندازه به «ادب» گذشته ایران و «گنجینههای فرهنگ» به طور پویا نگاه شده؟ آن هم وقتی درشاهکارهای «ادب فارسی»، از زندگی بسیار حرف زده شده است.
شعر فارسی،بیشتر از تاریخ، بازگوکننده وضع اجتماعی و روانی مردم ایران است و ما برای شناخت زندگی کشور خود از آن بهره زیادی میتوانیم بگیریم.
از ادبیات نباید انتظار داشته باشیم برای ما رفاه ایجاد کند و ما را به امکانات خوبی برساند و ...، بلکه می خواهیم معنای زندگی را برای ما آشکار نماید و نگاه و حرکات ما را در جهان عاشقانه سازد تا معنادار زندگی کنیم.
*فراموش نکنیم که خرد و تفکر ایرانی بیش از آنچه خودش را در فارابی، ابن سینا، ملاصدرا، میرداماد و ... نشان می دهد، در فردوسی، مولانا، سعدی،حافظ، عطار و ... متجلی می سازد. به عبارت دیگر شاعران ما نمایندگان خرد قوم ما هستند و به همین دلیل میان ادبیات ما با حکمت و تفکر پیوندی قوی و وسیع وجود دارد.*
* استاد ارجمند زنده یاد مرتضی شهیدی طی نیم قرن آموزش در دانشگاه و دبیرستان تلاش می کرد خرد برخاسته از ادبیات غنی ایران زمین را مانند خونی حیات بخش در ذهن و ضمیر دانش پژوهان جاری سازد تا زندگی شأن را معنی دار سازند و بر کیفیت آن بیفزایند. عمل استاد شهیدی ترجمان این شعر از حضرت مولانا بود که:*
*ای برادر تو همه اندیشه ای*
*مابقی را استخوان و ریشه ای*
*گر بود اندیشه آت گل، گلشنی*
*ورنه خاری، تو هیمه گلخنی*
*جان نباشد در خبر جز آزمون*
*هر که را افزون خبر، جانش فزون*
*یاد و نامش را گرامی می داریم*