دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

استاد شفیعی کدکنی، شجریان و قیصر امین پور

*استاد شفیعی کدکنی، شجریان و قیصر امین پور* 


 ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan


*دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی* بدون تردید یکی از بزرگ مردان ایران است که پژوهش های او در ردیف ماندگارترین آثار و اشعارش نیز از بهترین های روزگار می باشد. مردی که آلودگی زمانه در او اثر نکرد و نام و مال و کُرسی، تفکراتش را نخرید.

به میمنت سالگرد تولدش ( ۱۳ مهر ماه )  این یادداشت را تقدیم دوستان می نمایم.


 در گستره ادبیات، اندکند افرادی که در هر دو ساحت پژوهشگری و شاعرانگی، خوش درخشیده باشند. شفیعی کدکنی،  ستاره درخشانی است که در هر قرن مانند او، یک تن ظهور می کند؛ پژوهشگری ممتاز، شاعری خلاق و نظریه‌پردازی که از کویر متن، چشمه‌های بینش را جاری می سازد.

 شفیعی کدکنی، چنان که خود نیز بار‌ها تاکید کرده، محصولِ مشترک سنتی ترین و پیشرفته ترین نظام آموزشی است. او که تجربه از سر گذراندن دبستان و دبیرستان را نداشته، مقطع دکتری اش را در مدرن‌ترین سیستم آموزشی زمانِ خویش و زیر نظر نوادر بزرگ آن دوران به سر آورده است.


 *همین تجربه ناب به قول محمود دولت آبادی، از او پلی در میانه گذشته و آینده ساخته است. باغبانی که ریشه‌های سنت را آبیاری می کند تا میوه‌های تجدد بر شاخسارِ آن بروید.* 

شفیعی کدکنی، نیک آگاه است که تغییر آینده، بدون پیوند با گذشته ممکن نیست و برای لمسِ آسمانِ تجدد، باید بر قله کوه سنت ایستاد؛ اما در عین احترام به گذشته، دچار نوستالژی احساسی نسبت به سنت نیز نگردید؛ بنابراین عنصر *«خرد انتقادی»* در نگاه او به گذشته، همواره جاری است.


گر درختی از خزان بی برگ شد

یا کرخت از سورت سرمای سخت

هست امّیدی که ابر فرودین

برگ‌ها رویاندش از فرّ بخت

بر درختِ زنده، بی‌برگی چه غم؟

وای بر احوالِ برگِ بی درخت!


 شفیعی کدکنی، در قابِ این شعر، وضعیتِ زیست امروزِ جامعه در حالِ گذارِ ایران را به تصویر می کشد. جامعه‌ای که ممکن است از ریشه‌های سنت خویش منقطع شده و چند روزی نیز از دستاوردهای تجدد رونق بگیرد؛ امّا این وضعیت چندان پایدار نخواهد ماند و زوال، پیامد آن خواهد بود.

 * «م. سرشک» بر این باور است که راهکارِ نجات، جز با پیوند متناسب و منطقی دو ساحتِ سنت و تجدد امکان پذیر نیست.* ( سعید رضا دوست، روزنامه اعتماد، ۱۹ مهر ۱۳۹۷ )


 این روزها که در آستانه سالروز آسمانی شدن *استاد محمدرضا شجریان*  قرار داریم، مناسب است خاطرنشان سازم که ایشان یک بار در  جلسه ای به شاگردان خود، گفته بودند: *«شما هر چه درباره شفیعی کدکنی تحقیق کنید، باز می‌بینید که هنوز تمام شفیعی را نتوانسته‌اید پیدا کنید؛ هرچه تلاش کنید باز به آخر او نمی‌رسید؛ چون شفیعی خیلی محتوا دارد.»* 

یک بار هم استاد شفیعی کدکنی در کلاس درس مقایسه ای بین حافظ و شجریان آورده و گفته بود: *«حافظ، شاعری است که تمام آثار پیش از خود را دیده، تمام دیوان‌های پیش از خود را مطالعه کرده و آنگاه با هنر خلاقه خود درآمیخته؛ همان کاری که آقای شجریان در عرصه موسیقی انجام داده؛ رفته و تمام نغمه‌های موسیقی ایرانی را از استادان پیش از خودش یاد گرفته و سبک خاص آواز خودش را پیدا کرده است».* 

استاد شجریان درباره استاد شفیعی  افزوده بود:

 *«دلم می‌خواهد که هرچه بیشتر جوان‌های پژوهشگر و تحصیل‌کرده امروز، شفیعی را بشناسند و تا جایی که می‌توانند از او استفاده کنند. کمتر کسی را می‌توان سراغ گرفت که به اندازه شفیعی مطالعه کرده، تحقیق نموده و کتاب نوشته باشد.* 


 رمز مانایی و اثرگذاری شعر استاد شفیعی کدکنی، اِشراف توامانی است که ایشان بر ادبیات کهن فارسی و همچنین بر نیازها و مطالبات امروزی مخاطبان دارد. مفاهیمی که جامه شعر به‌خود می‌پوشد، همان روحی است که در اشعار فردوسی و رودکی، سعدی، مولانا، حافظ و سایر بزرگان ادب فارسی وجود داشته و کهنه نخواهد شد؛ *اما این روح نیازمند یک کالبد نوین است و باید جامه عوض کند.* استاد ضمن استیلا بر قواعدی که در  ادب کلاسیک فارسی وجود دارد، این کالبد نوین را که اقتضای شعر امروزی است به درستی شناخته  و مثل پیکرتراش ماهری، آن را تراشیده و جامه ای نو را برای  روح کهن ادبیات دوخته است. 


 ماندگارترین خاطره‌ دانشجویان از استاد شفیعی‌کدکنی، علاقه عجیب و کم نظیر ایشان به *زنده‌یاد قیصر امین‌پور* بود. روز وداع با پیکر امین‌پور، استاد اشک می‌ریخت و با صدای بلند شیون می‌زد.

استاد روزهای سه شنبه ( قبل از کرونا ) دانش خود را عاشقانه همچون جرعه های گوارا به کام علاقه مندانی که حتی از شهرستان ها در کلاس شان حضور می یافتند، می‌ریخت.

اینجانب توفیق داشتم یک بار در سال ۱۳۹۴ در کلاس سه شنبه ایشان شرکت نموده و اشتیاق دوستدارانش را که علاوه بر صندلی ها، نشستن بر کف زمین را هم برای یادگیری از دست نمی دادند، مشاهده کنم. 

 *شور وعشق در استاد و دانشجو موج می زد.* 

 *از این رو به قول قیصر «روزهای سه شنبه پایتخت جهان بود.»* 


 *عمرش پاینده باد*

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.