*جلوه رفیع جلال*
_* به مناسبت برگزاری مراسم بزرگداشت استاد جلال رفیع در موسسه اطلاعات*_
ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
روز سه شنبه ۱۲ دی ماه ۱۴۰۲ آیین نکوداشت *استاد جلال رفیع* که از سرآمدان روزنامه نگاری پس از انقلاب است، با حضور انبوه فرهیختگان در سالن اجتماعات موسسه اطلاعات برگزار شد. این یادداشت گلچینی از مطالب سخنرانان در آن مراسم باشکوه است.
*جلال رفیع* به اعتبار اتکای فکری، روحی و معنوی که *مرحوم دعایی* به ایشان داشت و به دلیل آن که نقطه وصل نسلهای مختلف در روزنامه اطلاعات بود، *نماد و شناسنامه آن موسسه بعد از پیروزی انقلاب است.*
قلم و قدم جلال رفیع برای روزنامه اعتبار بود؛ زیرا خیلی از اتفاقات از جمله شروع مکتوبات *گل آقا* در روزنامه به واسطه ایشان در مؤسسه اطلاعات رقم خورد.
*روزنامهنگاری دهه شصت ایران آزمایشگاه و آموزشگاه ارتباطات دوران گذار بود و میطلبید که قدرت قلم را با جامعه پساانقلابی و درگیر با جنگ سازگار کند. جلال از جمله اهالی اندیشه بود که نیاز و زبان مطبوعات را فهمید و قلم خویش را به فنون روزنامهنگارانه آراست.*
* رفیع چهره ای آرمانخواه است* ؛ اما وقتی از نزدیک او را می بینیم با شخصیتی متین و باوقار مواجه می شویم. *معمولا آدمهایی که پرشورند، متین و آرامشبخش نیستند؛ اما این ترکیب دشوار در ایشان کاملا مشهود است.*
بدون تردید جلال یک نابغه فرهنگی است که از نوجوانی در حوزههای مختلف نویسندگی، شاعری، طنز، موسیقی، خوشنویسی و ... فعالیت کرده است؛ اما این نبوغ با فروتنی ذاتی جمع شده است. معمولا افراد نخبه از دیگران فاصله میگیرند؛ اما جلال با وجود لیاقت، خلاقیت و دانش گسترده در بی ادعایی و تواضع نمونه است با همه اقشار تعامل دارد.
جلال رفیع خوش سخن، خوش لحن و طناز است. افراد محفل آرا معمولا پرحرف اند؛ اما جلال اهل تأمل، سکوت و دقیق شنیدن است. تا لازم نباشد وارد حرف نمیشود. این که آدم بتواند در عین این که قدرت ذاتیاش " *شمع انجمن بودن* " است، اهل تأمل و سکوت و شنیدن هم باشد، یک توانایی وجودی میخواهد و راحت نیست.
*جلال به لحاظ فکری* ( و نه جناحی) *اصولگراست* ؛ معیار دارد و اصالتهای خانوادگیاش به او جوهرهای داده است که زیکزاک نرود. با این که افراد اهل مبنا معمولا در عمل سختگیر هستند؛ *ولی جلال این اصولگرایی را با مدارای در عمل* ، تلفیق نموده است. اگرچه معیارها و مبانی فکری و فرهنگی و ادبی دارد؛ اما اهل *مدارا و تسامح* است که با موجها این طرف و آن طرف نرفته و در عین حال جریانها را نادیده نگرفته و با آن ها ارتباط دارد.
شخصیتها و نامآورانی در تاریخ میهن ما وجود دارند که قهرمانان ملی اهل اندیشه و قلم خوانده میشوند. به عنوان مثال همه ما با نام *علامه دهخدا* آشناییم. او در سیر تاریخی *«روزنامهنگار و قهرمان قلم»* است که مدتی با نام مستعار *«دخو»* از قزوین بر نوشته خود امضاء میگذاشت. *«دهخدا» که قهرمان «معرفت و اخلاص» در مسیر اندیشه و عمل بود، در تاریخ مطبوعات ایران جاودانه است.*
طی ۳۰ سال گذشته جلال نیز بر اساس *«معرفت و اخلاص»* برای آگاهی خوانندگان روزنامه اطلاعات قلم زد. او هیچگاه قلم را بهنام و نان نفروخت و از حریت و قداست *«قلم»* که سوگند الهی است، حراست کرد.
*جلال رفیع و دوست و همراه نزدیک او زندهیاد مرحوم کیومرث صابری «گلآقا»ی روزنامه اطلاعات، در برهههایی از گذر جمهوری اسلامی، کام خوانندگان را با «قلم طنز» شیرین می کردند.*
جلال رفیع شیرین مینویسد، طنزش از پرخاش، ستیز و تندی دور است، با شیرینی نیشی میزند، نقدی میکند و میرود. به عنوان نمونه در مطلبی با عنوان: *« فرهنگ و رفتار ترافیکی»* در نقد فرهنگ رانندگی جامعه، *«آییننامه جدید رانندگی!»* مینویسد و در بخشی از آن میگوید:
*« بنی آدم اعضای یکدیگرند*
*که در آزمایش بد از بدترند*
*چو عضوی به درد آورد روزگار*
*جهنم(!) دگر عضوها را چه کار؟*
*تو کز محنت دیگران بیغمی*
*بیا تا ببینم تو هم آدمی؟!»*
چطور میشود که زمانه، جلال را میپرورد؟ آدمی که در زندان، در میدان و در مبارزه است؛ ولی طناز است، اهل قلم، تقوی و بیاعتنایی به مال دنیاست و موسیقی و فلسفه را میشناسد.
*دکتر هادی خانیکی در یادداشت خود در روزنامه اطلاعات مورخ ۱۹ دی ۱۴۰۲ به مناسبت بزرگداشت جلال نوشته است: « ما هر دو خراسانی هستیم، او از تربت حیدریه است و من از گناباد؛ دو گوشه از کویری که درس سختجانی در برابر تندبادها و قحطسالها داده است و میدهد.*
*ذهن و زبان جلال که آمیخته با فرهنگ و شعر و ادب می باشد، جانمایهای است که به او قدرت نقادانه اندیشیدن و به طنز سخنگفتن داده است. قلم نافذ او برآمده از همین سرشت فرهنگی است.*
*آن روزها نیز که جهان زیست معرفتی و سیاسی ما آمیخته به بیم و امید بود، جلال با نوشته و شعر و سرودش درس امید و ایمان و آرمان میداد و صدایش در کوه و کوی و مسجد دانشگاه پژواک مییافت».*
* جانش سالم، گامش استوار و قلم اش روان و پاینده باد.*