دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

ویژگی های یک نسل در گذر زمان* * به مناسبت اولین سالگرد درگذشت استاد مرتضی شهیدی*

* ویژگی های یک نسل در گذر زمان* 


 * به مناسبت اولین سالگرد درگذشت استاد مرتضی شهیدی* 


 _ ابراهیم جعفری_ 

 _ دهکده جهانی_ 

 _@dehkade_jahan_ 

 

 * به مناسبت اولین سالگرد درگذشت استاد مرتضی شهیدی* 


 _ ابراهیم جعفری_ 

 _ دهکده جهانی_ 

 _@dehkade_jahan_ 

 _* آنچه ملاحظه می کنید مضمون سخنانی است که یک سال پیش در یادبود استاد مرتضی شهیدی یکی از چهره های درخشان آموزش و پرورش گلپایگان ایراد شده است.*_ 


 *زنده یاد استاد شهیدی* بی‌نیاز از تعریف و تمجید است. به قول حضرت ‏مولانا

 _*مادح خورشید مداح خود است*_ 

 _*که دو چشمم روشن و نامُرمد است*_ 


 * برای درک و شناخت این استاد فرزانه سوالی را مطرح می سازم.* 

 _*ویژگی هایی که نسل استاد شهیدی داشت ‏چه بود که از دامانش گوهری مانند ایشان ظهور کرد؟*_ 

متاسفانه آن ویژگی ها، امروز در حال مضمحل شدن و از بین رفتن است و حلقه گم شده ‏روزگار ماست. چهار مورد را به اختصار توضیح می دهم.‏


 *‏  ویژگی اول آن نسل این بود که به معنی دقیق کلمه طالب دانش و معرفت بودند،* ‏یعنی واقعاً علم را دوست داشتند و برای آن رنج می‌کشیدند و دود چراغ می‌خوردند. ‏دنبال مدرک نبودند، نمی‌خواستند با این خواندن ها و مطالعه کردن ها، پرستیژ، شهرت ‏و ثروت کسب کنند، عاشق علم بودند و معرفت جایگاه ‏برجسته ای در نظر آنان داشت. البته فقط به علم نمی‌اندیشیدند، اهل زندگی هم بودند؛ ‏یعنی هم زندگی را و هم علم را جدی می‌گرفتند. در این راستا می خواهم از دیدگاه  *هربرت مارکوزه* یکی از اندیشمندان *مکتب فرانکفورت* استفاده کنم. او کتابی تحت عنوان، ‏ *انسان تک ساحتی* دارد و ادعایش هم این است که سرمایه داری جهانیان را به یک ساحت سوق داده تا فقط مصرف کننده باشند؛ در حالی که ماهیت وجود انسان *چند ساحتی* ‏است. به طور خاص و مشخص این چند ساحتی بودن در جناب ‏استاد شهیدی متبلور بود.


 شاهد ادعایم این است که در کتابخانه استاد شهیدی فقط آثار ادبی و فرهنگی مشاهده ‏نمی شود؛ کتاب های مکانیک، باغبانی، معماری و حتی کتاب ‏خیاطی هم هست. آقای شهیدی خودشان ساختمان خانه شان را ‏نظارت و معماری کردند. کتاب مکانیک را می خواند و در اغلب موارد با استناد بر آن اتومبیل اش را تعمیر می کرد، باغچه منزل را به بهترین نحو ممکن زینت آرایی می کرد ‏و به بار دهی آن می‌افزود؛ از این رو ایشان ‏یک انسان چند ساحتی و *چند وجهی* بود که زندگی خودش را بر *مبنای دانش* ساماندهی می کرد. در وادی معرفت هم علاوه بر ادبیات، در زمینه تاریخ، جامعه، علوم قرآنی و ... دارای اطلاعات بود.

 وقتی این اوصاف از استاد شهیدی را برمی شمارم، به یاد *دکتر غلامحسین مصاحب* می افتم؛ آن چهره علمی بزرگ که ‏ *دانش ریاضی نوین* را وارد ایران کرد و در عین حال از *قله های ادبی* ما هم بود و آن *دایرة ‏المعارف بزرگ* را که در زمان خودش بی‌نظیر بود، به یادگار گذاشت. این ویژگی اول نسل ‏استاد شهیدی بود.‏


 *ویژگی دوم آن نسل این بود که قانع بودند؛ البته  قناعت در کسب دانش نداشتند.* 

  *دکتر شریعتی* در جمله زیبایی می گوید: *هرچه معلومات مان بیشتر باشد، ‏مجهولات مان زیادتر است؛* یعنی هرچه انسان در وادی علم جلوتر می‌رود، عطش اش برای ‏یادگیری زیاد تر می شود، اساسأ قناعت در جستجوی علم معنی و مفهوم ندارد؛ اما در زمینه های مادی و اقتصادی نسل استاد شهیدی به آنچه ‏داشت، قانع بود. اهل ثروت اندوزی نبود چه بسا که ثروت گریز بود.‏


‏  *ویتگنشتاین* فیلسوف اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن ‏بیستم یک ثروت افسانه ای را به ارث برده بود. وقتی این ثروت ‏افسانه ای  را به فقیران بخشید و از همه آن گذشت، به او گفتند: آقای ویتگنشتاین ‏چه احساسی داری؟ گفت: احساسم آن قدر زیباست که حد ندارد؛ زیرا تمام موانع فلسفه ورزیدن خودم را از میان برداشتم، تمام موانع کار علمی ام را از میان ‏برداشتم و راحت و فارغ البال شدم.


   در همین ایران خودمان، سال ‌‏۱۳۸۳ مراسم نکوداشتی برای *پدر علوم ارتباطات اجتماعی زنده یاد دکتر کاظم معتمدنژاد* ‏برگزار شد. از صبح تا عصر برنامه های سخنرانی بود و همه در سجایای ایشان سخن می‌گفتند و ‏طبعا انجمن های علمی، انجمن های روزنامه نگاری، رسانه های مختلف و سایر محافل ‏هدایایی هم  آوردند. پایان آن روز ناظر بودم که *بیش از صد سکه طلا* آوردند و به ‏ایشان تقدیم کردند. آقای دکتر معتمدنژاد در پایان سخنرانی خود گفتند: تمام سکه هایی که ‏از سر لطف به من ارزانی شده، همین الآن تقدیم آقای دکتر نجفقلی حبیبی رئیس (وقت) دانشگاه ‏علامه طباطبایی می کنم تا در جهت پیشبرد اهداف دانشکده علوم ارتباط اجتماعی هزینه شود. 


 اگر در شهر خودمان نظر بیفکنیم، ‏خیران مدرسه ساز، خیران مدرسه یار، خیرانی که در عرصه بهداشت و درمان  قدم برداشته و برمی دارند، ‏در زمره چنین افرادی هستند و جا دارد یاد کنم از  مراسم ‏کلنگ زنی بخش شیمی درمانی بیمارستان امام حسین علیه السلام که واقعا جای استاد شهیدی خالی بود. چقدر ایشان دغدغه ‏داشتند تا این کار صورت بگیرد؛ به خاطر این که عضو انجمن بهداشت و درمان بودند.


 * ویژگی سوم آن نسل این بود که دنبال داده (دیتا) و اطلاعات نبودند، بلکه دنبال دانش بودند.* سیر تکوین دانش و علم این است که از دیتاها یعنی کوچکترین ‏اجزای اطلاعات شروع می شود و اطلاعات را می سازد و مجموعه این اطلاعات تبدیل به دانش ‏می شود. انسان های هوشیار این دانش را به *خرد، فهم و  ‏حقیقت* مبدل می سازند. نسل استاد شهیدی این گونه بود که به اطلاعات فست فودی و زود ‏گذر (چیزی که در فضای مجازی فراوان است) اتکا نمی‌کرد.


 * آن ‏نسل، نسل کتابخوانی بودند، عاشق کتاب بودند.* این طور هم نبود که کتاب را به عنوان دکور در ‏خانه بگذارند. امکان داشت یک کتاب را تا ده بار عمیق مطالعه کنند و برای این کتاب خواندن ‏حوصله به خرج می دادند. متاسفأنه یکی از مسائل مهم جامعه ما؛ بخصوص نسل امروزی این است که حوصله ‏مطالعه ندارد، یک متن را از اول تا آخر نمی خواند و این یک خسران بزرگ است که نسل ما از کتاب گریزان است.‏


‏ یکی از دانشجویان بنده که معلم است، یک بار در کنفرانسی که ارائه داد می گفت: «امروز در ‏جلسه اولیا و مربیان بودم. مادران می گفتند در رابطه با درس هایی نظیر تاریخ یا جغرافیا، فرزند ما می‌گوید این درس ها را ‏برای من بخوان، من حوصله ندارم بخوانم! » این یک ضایعه دردناک است که ‏امیدواریم به موازات اقدام سیاستگذاران فرهنگی، خود خانواده ها این وضعیت را ترمیم کنند و ...


 آن ‏نسل واقعاً به دانش متکی بودند و جا دارد از سه استاد ‏بزرگ یاد کنم.

 *مرحوم آقای اثنی عشری* ؛ خدا رحمت شان کند، به خاطر می آورم ایشان معمولاً در کتاب فروشی *شادروان آقای خادمی* که خدا روح ایشان را هم شاد کند، حضور داشت. آقای خادمی ‏خیلی دست و دل باز بود و همه را سمت کتاب فروشی خودش جذب می کرد و هرچه هم ‏در آنجا کتاب ها را ورق می زدیم، خم به ابرو نمی‌آورد؛ زیرا قبل از منفعت مادی به *توسعه فرهنگی* می اندیشید. به نظر بنده کتاب فروشی آقای خادمی یک *حوزه عمومی* و *پاتوق فرهنگی* بود. مرحوم آقای اثنی عشری در آن کتاب فروشی ‏ایستاده یا نشسته تا یک کتاب را از اول تا آخر مرور نمی کرد، کتابفروشی را ترک نمی‌کرد. *آیا اکنون آن میراث به ما رسیده است؟* 


 مرحوم استاد *اسدا... صمدی* که کتاب ‏گرانسنگ و هفتصد صفحه ای *«مروری بر ضرب‌المثل های اصیل گلپایگان»* را نوشته، *هجده سال* مجاهدت علمی کرده تا این ‏کتاب ساخته و پرداخته شده است.

یاد کنم از *مرحوم آقای اسماعیلی* دبیر ارزشمند ادبیات که ایشان هر ‏وقت به کلاس می آمد، یک کتاب غیر درسی با خودش می آورد؛ مخصوصاً در کلاس های انشاء از ‏یک نفر می خواست که متن هایی را از آن کتاب قرائت کند.  ‏


 * چهارمین ویژگی که در آن نسل وجود داشت، این بود که هم به سنت، هم به مدرنیته احترام ‏می گذاشت.* اکنون با افرادی سر و کار داریم که غرق در سنت هستند؛ به گونه ای که هرگونه ‏پژوهش، نوآوری  و فرزند زمان خویش بودن را، از یاد می برند و یک عده ای هم هستند که در نقطه مقابل ‏آن، سنت را فراموش می کنند و از یاد می برند که ما چه هویت فرهنگی داشتیم؟ چه ‏پایه های علمی داشتیم؟ هر دو اشتباه است. آن افراط و این تفریط است؛ ولی نسل استاد شهیدی این گونه ‏بود که *بین گذشته و حال پیوند می‌زد؛* آن هم جهان به شدت متغیری که ما با آن مواجه هستیم. 


فراموش نمی کنم اوایل دهه هفتاد، سه یا چهار بار در جلسه های میهمانی خدمت استاد شهیدی بودم و ‏با هم صحبت می کردیم. آن زمان اینترنت و شبکه های اجتماعی نبود. تنها منبعی که مسائل روز را بیان می کرد و نسبت به سایر مطبوعات تفسیرهای نو داشت، *روزنامه سلام* بود. با دقت که به سخنان ایشان گوش فرا می دادم، متوجه می شدم ایشان هرچه که می گوید، سرچشمه اش روزنامه سلام است؛ روزنامه ای نخبه گرا که محتوای تازه و جدید داشت. ‏ *از این رو در می یافتم که آقای شهیدی خودش را با روح ‏زمانه هماهنگ می‌کند و در گذشته درجا نمی زند.* 


 اولین مواجهه ای که با استاد شهیدی داشتم، سال ۱۳۴۹ زنگ انشا سال اول دوره متوسطه در ‏دبیرستان پهلوی (سابق) بود. وقتی که انشای خودم را خواندم، به شدت بنده را تشویق کردند؛ به طوری که هنوز حلاوت آن تشویق در ذهن و ضمیر من پابرجاست.‏


‏  در پایان خطاب به متولیان آموزش و پرورش عرض می کنم:  *مدیران و معلمان فرهیخته و علاقه مندان به زبان و ادب فارسی چرا درس انشارا  دست کم می گیریم؟ انشا چرا زنگ تفریح ما شده است؟ انشا یعنی خلق کردن، آفرینش ذهن و اندیشه ورزی* 

 *کسی که به ‏انشا توجه می‌کند، خوب هم مطالعه می‌کند و در کلاس هم خوب گوش می دهد. ‏اهل گفت و گو، تبادل نظر و منطق است، سخن خود را تحمیل نمی کند و ...* 

پس به یاد استاد شهیدی هم خانواده ها، هم مدیران، هم دبیران تصمیم بگیرند به درس ‏انشا بهای واقعی بدهند؛ زیرا درس انشا بنیادی ترین ‏درس برای رشد و اعتلای دانش آموزان است. 


  *جهان یادگار است و ما رفتنی* ‏

  *به گیتی نماند به جز گفتنی* 


 *به روان تابناک استاد شهیدی درود می فرستیم*

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.