* گرامی باد یاد احمد بورقانی معمار توسعه مطبوعات آزاد و مستقل*
_ ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
هفده سال از مرگ ناگهانی *«احمد بورقانی»* که به قول دکتر هادی خانیکی *«احمد آل قلم»* بود، با شتاب گذشت؛ اما هنوز همه آنان که با او زیسته بودند، با دشواری می توانند نبودش را باور کنند. بورقانی که در روز ۱۳ بهمن ماه ۱۳۸۶ دیده از جهان فرو بست، گویی همچنان باشتاب و بی پیرایه به هرجایی که نشانی از خدمت است، سر می زند و با طنز و لبخند و جدیت و پشتکار باری از دوش بر می دارد و راهی می گشاید. به تعبیر دکتر خانیکی *«بورقانی خبرنگار»* ، *«بورقانی دولتمرد»* و *«بورقانی سیاستمدار»* یک جلوه بیشتر نداشت: *باید به آزادی عشق ورزید، به مردم وفا کرد و در برابر هر جفایی هرگز نرنجید.*
*«بورقانی»* را، بی گزافه، *«معمار مطبوعات آزاد و مستقل»* نام دادند، که بیش و پیش از هر کار دیگر، به قوت و قدرت *نهادهای مدنی در عرصه روزنامه نگاری* ، احترام گذاشت و داوری در کار مطبوعات و قوت و ضعف آن را به اهل قلم سپرد.
عمر بورقانی کوتاه بود؛ اما دامنه اندیشه و خدمتش بلند. نام نیک اش هنوز ما را زنده نگاه می دارد و هرروز، از نظام آباد تهران که در آن به خوشنامی زیست به *«جامعه مدنی»* که دغدغه همیشه اش بود، پیوند می دهد. *احمد آل قلم، جوانمرد عالم مطبوعات نیز بود و جوانمردان هیچ گاه از یاد نمی رو ند.*
احمد پله پله از پلکان مطبوعات و سیاست و فرهنگ بالارفت و در هرجا که بود پناه و پشتیبان اهالی قلم و اصحاب درد و درک بود. همه جا با دل خونین، لب خندان می آورد تا هم غم از دل ها بزداید و هم اخم از چهره های عبوس باز کند.
*«احمد آل قلم» که خبرنگار بود و به آن می بالید، مطبوعات را برخاسته از تحولات اجتماعی و دارای جایگاه رفیعی در توسعه می دانست.*
در کنار محمد جواد ظریف و دکتر خرازی در سال ۷۱
در عالم مدیریت نیز هیچ گاه گره ایجاد نکرد، بلکه گره گشا بود و در عالم شهروندی، سنگ صبور و آموزگار همگان بود. به همین دلیل در دل ها ماند و در وقت سنگینی هر غمی، برای اهل قلم یادش زنده است.
*اخلاق، تجربه و راه احمد کوله باری برای عبور توام با امید از تنگناهای حیات روزنامه نگارانه دارد. احمد آل قلم سند شرافت و آزادگی در متن مطبوعات و سیاست است. احمد یعنی درد، خنده، امید و تکاپو. احمد یعنی ایمان و آزادگی.*
افسوس که بیش از آنچه شناخته شد، ناشناس ماند؛ زیرا نقش های غیررسمی و عمیق او بیش از نقش های رسمی و آشکارش در حوزه فرهنگ و سیاست بود.
رفتن او تنها کم شدن شمار از جمعیت روشنفکران و سیاستمداران و روزنامه نگاران نبود؛ زیرا مرگ بورقانی کاهش در عدد و رقم نیست، *بلکه کاهش در کیفیت فضای سیاسی و اجتماعی است.* در جامعه ای که برای روشنفکران سیاستمدار و سیاستمداران روشنفکر مجال و امکان تاریخی محدود و منوط به تجربه های سخت و خصوصیت های ویژه است، *خودساختگی و خودپرداختگی بورقانی سرمایه ای برجسته بود. او در راه انقلاب و در مسیر اصلاحات ملامت بسیار کشید؛ اما وفا کرد، بی مزد و منت گام های بزرگ برداشت و با دل خونین از لب خندان دور نشد و چنین بود که سرمشقی در عرصه اندیشه و قلم شد.*
احمد بورقانی از جمله انسان هایی بود که به اتکای قابلیت های شخصی خود رشد کرده بود. او بود و روح بلند و قابلیت ها و شخصیت گیرا و دوست داشتنی اش. همین خصوصیت به او مناعت طبعی تحسین آمیز و وارستگی ویژه ای داده بود. *به این که بچه نظام آباد بود افتخار می کرد. به هنگام بذله و شوخی کمتر پیش می آمد خاطره ای شیرین از نظام آباد و شیطنت های دوران جوانی و نوجوانی خود در این محله نقل نکند؛ اما از این خاطره گویی و شوخ طبعی نمی توانستی به سرفرازی و بی نیازی او پی ببری؛ زیرا به هیچ وجه اهل تظاهر نبود.* باید به او آن قدر نزدیک می شدی و به خلوت او راه می یافتی تا این عظمت و بی نیازی را دریابی. تنها در این صورت می توانستی آگاه شوی که به رغم زندگی ساده که حتی با اقشار متوسط شهری قابل مقایسه نبود، از امکانات مجلس استفاده نمی کرد و در مقابل اتومبیلی که مجلس با قیمت ارزان به نمایندگان می داد، به همان رنوی قدیمی قانع بود. وارد شدن و نشستن در رنو برای او دشوار بود. به شوخی می گفت نیاز به پاشنه کش دارم تا بتوانم وارد ماشینم شوم!
در آخرین نطقی که در مجلس ششم خواند، گفت: *«بر این باوریم روند اصلاحطلبی، آزادی خواهی و عدالت محوری به اتکای رای مردم و در چارچوب اندیشهها و ارزشهای دینی، آینده درخشانی را برای ایران رقم میزند. ما کوشیدیم بر پیمان خود با ملت استوار باقی بمانیم و بهخاطر همه کوتاهیها از ملت بزرگ ایران پوزش میطلبیم.»*
*اینک آن جان فروزان سال هاست در جوار رحمت حق آرمیده است؛ ولی دل همه دوستان و نزدیکان و همه صاحبان فضیلت و ادب و آگاهی در فراق او ناآرام است. نام و یاد زنده یاد احمد بورقانی این بیت شعر از حضرت حافظ را در ذهن ها تداعی می کند که:*
*هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق*
*ثبت است بر جریده عالم دوام ما*