دکتر ابراهیم جعفری
دکتر ابراهیم جعفری

دکتر ابراهیم جعفری

فرهنگی

راز جاودانگی استادشجریان

بهترین تصنیف های استاد آواز محمدرضا شجریان

            آهوان گم شدند در شب دشت
            آه از آن رفتگان بی برگشت

 هنر عشق ورزیدن بالاترین مرتبه و درجه ای است که اگر در وجود کسی نهادینه شود و با جان و روان آمیختگی پیدا کند، بزرگانی چون #استادمحمدرضا_شجریان را به جامعه و تاریخ هدیه می کند. یک سال از درگذشت خسرو آواز ایران را پشت سر گذاردیم. راز سربلندی او در طول زندگی پُربارش که همواره قدر دید و بر صدر نشست، چه بود؟

 او هنر را به ذات و به صورت اصیل از دوران کودکی دنبال می کرد. قاری بین المللی قرآن و در آواز سرآمد بود؛ به گونه ای که طنین ربّنایش در هر رمضان روح بخش و دلپذیر است. خوشنویس بود و در ساخت ابزار موسیقی تبحر داشت و ...
شجریان برای هنرش ارزش قائل بود. آوازهایش به گونه ای تنظیم می شد که سویه های اجتماعی داشته و درد جامعه در آن گفته شود؛ از این رو تعامل میان هنر ایشان و مسائل اجتماعی، آثارش را بیشتر به میان مردم می بُرد. دقت، زیرکی و انتخاب مضامینِ متناسب با روح زمان، سبب شد تصنیف ها تریبونِ استاد برای ارتباط با مردم باشد. از این رو آثارش بازتاب دهنده تحولات جامعه ایران است.
  در این راستا اواخر دهه ۶۰ شجریان به سراغ شعر نو نیز رفت و آن را در قالب آواز به بهترین شکل ممکن ارائه کرد.

 تصنیف هایی مانند "خون جوانان وطن"،
 "مرغ سحر"، "ایران ای سرای امید"، "همراه شو عزیز"، "برادر بی قراره"، "میهن ای میهن" و ... در تاریخ هنر ایران به عنوان تصنیف های شاخص با جنبه های میهنی و اجتماعی مطرح شدند.


تصنیف از خون جوانان وطن لاله دمیده - محمدرضا شجریان | آواز دشتی

استاد شجریان هر جا احساس مسئولیت می کرد که لازم است در مسائل اجتماعی ورود کند، درنگ نمی کرد. برگزاری کنسرت «هم نوا با بم» پس از زلزله دلخراش بم  که به ساخت باغ هنر بم منتهی گشت، از نمونه های برجسته آن است. ایشان با مردم بودن و صداقت داشتن با آنان را برای یک هنرمند واجب می دانست.


کنسرت ( همنوا با بم ) شجریان _ بخش اول (1)


 دکتر محسن گودرزی شجریان را با مشخصه



 " هم‌ صدا با مردم، همنوا با ایران " معرفی می کند که نشان می دهد در فراز و نشیب های اجتماعی و فرهنگی در کنار مردم‌ و در متن تاریخ ما ایستاده است.
جمله روی سنگ مزار این چهره نام آور هنری یعنی " خاک پای مردم ایران " نیز نشان گویایی از این منش و روحیه می باشد.

 استاد شجریان جامعه را با منابع فرهنگی آن پیوند داد. او شعر حافظ، سنایی، مولانا، سعدی، باباطاهر و ... را بر سر سفره فرهنگی مردم آورد و تاثیر بسزایی در آشنایی آنان با قله های ادبیات ایران از خود برجای گذارد؛ به گونه ای که یکی از ناشران برجسته در دیداری با ایشان یادآور شد:
 " زمانی که شما شروع به حافظ خوانی کردید، فروش دیوان خواجه شیراز و ... گسترش بسیاری یافت. "
 بدیهی است که وقتی مردم با شاعران بزرگ آشنا شوند، به هویت یابی جوانان و ایجاد همبستگی ملی منتهی می گردد.

 دکتر هادی خانیکی بر این اعتقاد است که شجریان " زبان معیار " در موسیقی و حتی هنر ایرانی است.
 بزرگانی مانند شفیعی کدکنی و سایه، نقش او در موسیقی و آواز را با نقش حافظ و سعدی در شعر و ادب مقایسه کرده اند و این مقایسه آنگاه که از زبان چنین افرادی گفته می شود، به اندازه کافی می تواند معرف زبان معیار بودن شجریان باشد.
استاد #هوشنگ_ابتهاج که شعرش از طریق موسیقی وارد حافظه جمعی مردم ایران شده است، هنگامی که شجریان در یکی از آوازهایش شعر حافظ را می خواند، گفته است: " قسم به خدا اگر حافظ زنده بود، دست شجریان را می بوسید. "

نسل های مختلفی در دوره های متفاوت با او اُنس داشتند و در این مُوانست ثابت قدم بودند.
اکنون پرسش این است که وقتی مخاطب به اقتضای گفتمان های غالب در هر مقطع زمانی تغییر می کند، چه عاملی باعث می شود که شجریان در تمام این نسل ها بماند؟
 دکتر خانیکی در پاسخ به این سوال می گوید: " آن عاملی که چنین ثباتی را در عین تغییر به وجود آورده، نهاد توانمند فرهنگ و ادب ایرانی است که این زمان در هنر شجریان متجلی شده است. به عبارتی پویایی فرهنگ ایرانی به اعتبار شخصیت هایی مانند او در موقعیت های تاریخی و اجتماعی مختلف به گونه های خاصی بروز پیدا می کند. "

دکتر هادی خانیکی | در جامعه

شجریان که اینک به اسطوره ای تاثیر گذار در فرهنگ ایرانی - اسلامی ما تبدیل شده، نمادی از احیای سنت در روزگار سیطره مدرنیته است. سنتی که می کوشد در قالب لطیف ترین وجوه هنری، انسان مدرن را با عمیق ترین مضامین اخلاقی و انسانی آشنا کند.


  سروده زیبای #استادشفیعیکدکنی در نکوداشت ٧٠ سالگی او قابل تامل است؛ آنجا که از نسبت میان صدای ماندگارش با جوان شدن جامعه و رویش جوانه‌ها سخن به میان آورد. صاحب کتاب #شاعر_آینه‌ها آن روز گفت:

   بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد
    وطن ز نو جوان شود، دمی دگر برآورد
  صدای توست جاده‌ای که می‌رود ، که می‌رود
      به باغ اشتیاق ما و زان سحر برآورد

            یادش به خیر

.









































































.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.