ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
در *همایش فقر آموزشی* روز هفتم شهریورماه ۱۴۰۱ خانه اندیشمندان علوم انسانی که با سخنرانی سه وزیر پیشین آموزش و پرورش و نیز ۵ نفر از صاحب نظران همراه بود، وضعیت کنونی آموزش و پرورش در ایران آسیب شناسی گردید.
*فقر آموزشی، نابرابری آموزشی و پرورشی، تبدیل مدارس به بنگاه اقتصادی، ضعف تحصیلی و کمرنگ شدن علوم انسانی مواردی بود که از منظرهای گوناگون مورد بحث و بررسی قرار گرفت و گزارش آن در مطبوعات انعکاس یافت.*
به همین مناسبت یکی از موارد مهم و مغفول را در زمینه مقابله با فقر و نابرابری آموزشی از دیدگاه *دکتر محسن رنانی* که در ویژه نامه اقتصادی روزنامه شرق( آذر ۹۴ ) درج گردیده، مطرح می سازم.
*توسعه* یعنی حرکت به سوی یک جامعه انسانی که مسائل اش را با *بیشترین مشارکت و کمترین هزینه* حل و فصل می کند. توسعه حاکمیت تدریجی *عقلانیت جمعی* بر فرایندهای اجتماعی و اقتصادی است.
اگر جنبه انسانی ذهن آدمی پرورش و تکامل نیابد، فقط عقل فردی اش رشد می کند که میتواند آنان را به ماشین های محاسبه گر تبدیل کند. *به عبارت دیگر بدون پرورش، از درک و تحقق عقلانیت جمعی که پیش نیاز توسعه است، غافل شده ایم.* جنبه انسانی ذهن با دو ابزار تقویت می شود: *آموزش و پرورش*
با آموزش صِرف و بدون پرورش، ذهن بشر تبدیل به یک ماشین حافظه دار پردازشگر می شود؛ اما *پرورش* به آن *جنبه انسانی* می بخشد.
در نظام آموزشی، سامانه ها و فناوری ها باید در خدمت انسان و ابزاری برای خوشبختی او باشد؛ پس نباید در آموزش *جنبه های انسانی* فراموش شود.
*آموزش هایی که فقط روی تقویت حافظه و ارتقاء محاسبه گری انسان متمرکز می شوند و جنبه انسانی ذهن او را به فراموشی می سپارند، در بطن خود نوعی بی عدالتی دارند؛ زیرا بر بخش غیر انسانی ذهن متمرکزند.*
متاسفانه در ایران سازماندهی نظام آموزشی ما بر محور *بهره هوشی ( IQ )* بنا شده؛ یعنی تمرکز بر هوش منطقی که بر بخش خافظه ای مغز متکی است. برای ارتقای جنبه انسانی ذهن و پرورش، باید بر *هوش اجتماعی ( EQ )* افراد تمرکز نمود.
بهره هوشی یک توانایی مانند توانایی های دیگر ماست که باید در خدمت بهروزی انسان باشد؛ انسانی که هوش اجتماعی پایینی دارد، هرچه بهره هوشی بالایی هم داشته باشد، خوشبختی اش افزایش نمی یابد و به سعادت دیگران هم کمکی نمی کند؛ حتی در مواردی اگر بهره هوشی بالا وقتی با هوش اجتماعی ترکیب نشود، موجب رقابت های شدید و مخرب و رفتارهای غیر انسانی در میان آنان خواهد شد.
بهره هوشی به تنهایی موجب بهبود بهره وری فعالیت انسان ها در برابر محدودیت های طبیعی و فیزیکی می شود؛ اما بهرهوری آنان را در مناسبات با یکدیگر بالا نمی برد. *برای این منظور نیازمند حضور هوش اجتماعی ( هیجانی ) در کنار بهره هوشی هستیم؛ از این رو می توان گفت زندگی انسانی تر نیازمند هوش اجتماعی بالاتر است.*
*نظام آموزشی ما بر تقویت و استفاده حداکثری از بهره هوشی متمرکز شده؛ در حالی که تحقق عدالت مستلزم توجه لازم به جنبه اجتماعی و مناسبات انسانی ذهن ( هوش اجتماعی ) نیز هست. نظام آموزشی ما حافظه را تقویت می کند؛ اما هوش اجتماعی را رها کرده است.*
هدف نظام آموزشی ما به جای *" توانمندسازی"*، *" دانشمند سازی "* جوانان است. نظام آموزشی عادلانه هم دانشمند سازی و هم توانمند سازی را مورد توجه قرار می دهد.
در چنین نظامی هر چه دانش بیشتری در ذهن دانش آموزان تزریق شود، آنان به ربات های محاسبه گر و تحلیلگر دقیق تری تبدیل می گردند؛ اما از یک زندگی انسانی پرمحتوا و دلپذیر دورتر می شوند. *چنین نظام آموزشی در دوره های بین نسلی به عنوان یک ماشین مولد بی عدالتی عمل می کند. نابودی طبیعت و محیط زیست( به عنوان میراث مشترک بین نسلی ) حاصل غلبه هوش منطقی بر هوش اجتماعی است.*
* تحقق توسعه پایدار نیازمند یک نظام آموزشی انسان محور است. از این منظر نظام آموزشی ما اکنون یک نظام ناعادلانه است؛ چرا که تقریباً همه امکانات و منابع خود را برای بسط و آموزش کاربرد بهتر هوش منطقی افراد به کار گرفته است و سهم برنامه های معطوف به ارتقای هوش اجتماعی در آن بسیار پایین است.*
* در یک کلام عدالت آموزشی یعنی*
*عبور از نظام آموزشی دانش محور به نظام آموزشی انسان محور*
*تحول از نظام آموزشی مدرسه محور به نظام آموزشی جامعه محور*
*اهتمام به توانمندسازی نه دانشمند سازی*
*اهتمام به آموزش اندیشیدن نه آموزش اندیشه ها*
*بدانیم که توسعه از توسعه شخصیت افراد آغاز می شود نه از توسعه دانش آنان یا توسعه فناوری*
* توسعه از خانه و کودکستان و دبستان شروع می شود نه از خیابان و کارخانه*
* توسعه از سرمایه گذاری در انسان ها آغاز می شود نه سرمایه گذاری بر نیازهای انسان ها*
* امید است با این رویکرد فرزندان همه اقشار اجتماعی کشورمان بتوانند در مدارس باکیفیت درس بخوانند.*