* به یاد علامه محمد تقی جعفری که زندگی اش برای همه درس آموز بود*
_ ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
از مرداد ۱۳۰۴ تا آبان ۱۳۷۷، ایران سرمشقی گرانقدر را به نسل جستجوگر و دانش پژوه معرفی کرد که در همه مراحل حیات پُربارش، لحظه ای از آموختن و تحقیق باز نایستاد و بزرگ ترین اثر او نحوه زندگی اش بود.
*زنده یاد علامه محمدتقی جعفری از جمله روحانیانی به شمار می رفت که سیر و سلوک عرفانی را نه فقط برای وعظ که با زندگی اش به معنای واقعی درآمیخته بود.*
دانش بالا، سعه صدر و احاطه به متون مذهبی و ادبی؛ به ویژه نهج البلاغه و مثنوی معنوی از وی چهره ای دلپذیر ساخته بود؛ به گونه ای که عوام و خواص، فراخور برداشت خود از شنیدن سخنانش که با لهجه ای شیرین درآمیخته بود، لذت می بردند.
علاوه بر آن، این چهره فرزانه رفتار اخلاقی فاخری را به یادگار گذاشته که در حافظه علاقه مندانش ثبت و ضبط گردیده است. ذکر چند نمونه از آن ها خالی از لطف نیست.
یکی از پژوهشگرانی که با ایشان همنشینی داشته، گفته است: «وقتی کنگره هفتصدمین سال مولوی در دانشگاه تهران برگزار شد، برگزار کنندگان به عمد یا به سهو از استاد جعفری به عنوان یک محقق ایرانی مثنوی دعوت به عمل نیاوردند. علامه خطاب به ما که بسیار ناراحت شده بودیم، به آرامی گفت: «بروید سخنرانی ها را گوش کنید و در پی مطالب باشید، نه در پی شخص و نام»
به یاد دارم در این کنگره، *زنده یاد مجتبی مینوی* در متن سخنرانی خود از نظر نسخه شناسی شک داشت که در بیت اول مثنوی، بشنو از نی چون *«حکایت»* می کند درست است یا بشنو از نی چون *«شکایت»* می کند؟ من وقتی موضوع «حکایت» و «شکایت» را با ناراحتی و طنز نقل کردم، *ایشان گفت: آقای مینوی در واژه شناسی و نسخه شناسی استادی بزرگ هستند. صحیح نیست به تحقیر از او یاد کنی! اگر از این که مرا دعوت نکرده اند، آزرده خاطر هستی، نباید نسبت به کسانی که دعوت شده اند، بی حرمتی کنی! حالا به من بگو آیا در جلسات کنگره، آوای « نی» را شنیدی یا نه؟ گفتم: نه. گفت: اگر صدای «نی» را شنیده بودی، نه در پی «شکایت» بودی و نه «حکایت !» من همان جا منقلب شدم و بی اختیار گریستم.*
یکی دیگر از نزدیکان علامه جعفری این خاطره را از استاد بیان می کند: «سال ها پیش، در تهران باران شدیدی آمد که به سیل تبدیل شد و تمام جوی ها را آب گرفت. در خیابان خراسان توله های یک سگ از سرما و ترس سیل، به گوشه ای خزیده بودند و سگ مادر با ترس و اضطراب می رفت و تک تک آن ها را از آب بیرون می آورد. این در حالی بود که با این سیل شدید، احتمال غرق شدن آن ها زیاد بود. *علامه جعفری با دیدن این صحنه، بی تاب شد و از افرادی که بی خیال به صحنه نگاه می کردند، درخواست کرد جلوی آب را ببندند تا این سگ (مادر) بتواند توله های خود را از سیل نجات بدهد. ایشان وقتی دید مردم بی اعتنا هستند، آن قدر اصرار کرد و داد و فریاد به راه انداخت، تا این که مردم مجبور شدند با یک چوب بزرگ، مسیر آب را منحرف کنند تا سگ (مادر) بتواند به راحتی توله های خود را نجات دهد.»*
*حجة الاسلام دکتر ناصر رفیعی* استاد حوزه و دانشگاه که برای اکثر مردم نام آشناست، طی یک سخنرانی به مناسبت میلاد خجسته *رسول گرامی اسلام (ص)* در سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی به نقل از *دکتر محمد رضا هاشمی گلپایگانی وزیر علوم، تحقیقات و فن آوری چهار ساله دوم ریاست جمهوری شادروان آیت الله هاشمی رفسنجانی* بیان داشت که در زمان مسئولیت ایشان، وزارت علوم برای ساختن یک مجتمع بزرگ علمی با معمار و ناظر ایرانی، از یک گروه کارگر افغانی دعوت به همکاری نمود. این گروه که اهل تشیع بودند، در قراردادی که تنظیم شد، *یکی از شرط های خود را برپایی مراسم عزاداری طی دهه اول ماه محرم در مکان مجتمع ذکر کردند که مورد توافق قرار گرفت.*
ایام عزاداری که فرا رسید، یک شب آقای وزیر با قصد کنجکاوی به مراسم عزاداری آنان می رود و مشاهده می کند که کارگران خسته افغانی توأم با خواب آلودگی پای سخنرانی روحانی نشسته اند و مخاطبان فعالی به چشم نمی خورد.
*دکتر هاشمی گلپایگانی شباهت عجیبی بین سخنران مجلس با علامه جعفری مشاهده می کند تا این که با کمی دقت یقین حاصل می کند او خود علامه است!!*
در پایان سخنرانی وزیر شگفتی خود را از حضور ایشان و ایراد سخن در این جمع بیان می کند. *علامه جعفری می گوید: «منتظر تاکسی بودم؛ دو نفر از این کارگران نزد من آمدند و برای سخنرانی دهه اول محرم دعوت به عمل آوردند. از آنجا که احساس کردم عمل آنان خالصانه، برای رضای خدا و از سرٍِ ارادت به سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) می باشد، بی درنگ پذیرفتم.»*
* این سیره و منش، نیاز مبرم جامعه ماست تا با اتکا بر آن، بتوان اخلاق علمی را در میان همه مردم؛ به ویژه دانش پژوهان نهادینه کرد.*
*به روان تابناک اش درود می فرستیم و نام و یادش را در آستانه صدمین سالگرد تولدش گرامی می داریم.*