* لزوم خوانشی نو از اندیشه های دکتر کاظم معتمدنژاد*
_ ابراهیم جعفری_
_ دهکده جهانی_
_@dehkade_jahan_
۱۴ آذرماه ۱۳۹۲ *دکتر کاظم معتمدنژاد* به میهمانی خاک رفت و دست علاقه مندان از وجود پُرثمرش کوتاه شد؛ اما خوشبختانه آثار ارزشمند این چهره درخشان علمی، راهنمای ماست تا ظرفیت های ارتباطات اجتماعی را در مسیر توسعه پایدار کشورمان آشکار سازیم.
دوستداران ایشان سال گذشته به مناسبت دهمین سالگرد فقدانش در خانه اندیشمندان علوم انسانی، مراسم یادبودی برپا کردند و به بازخوانی دیدگاه های او پرداختند.
در این یادداشت با اشاره به برخی از موارد مطرح شده در گردهم آیی یاد شده، *لزوم خوانشی نو از اندیشه های دکتر معتمدنژاد* را مطرح می سازم.
* بازخوانی اندیشه و دیدگاه دکتر معتمدنژاد منحصر به ماندن در گذشته و بیان خاطرات نیست؛ چون تاریخ و بازگشت را با دو رویکرد میتوان دنبال کرد؛ یکی از آن ها بیان خاطرات است؛ اما عدهای هم مثل فردریک جیسون معتقدند که باید از خاطرهها گذشت و به سمت آرمان ها رفت؛ به بیان دیگر باید تاریخ را براساس آرزوها خواند. بر همین اساس می توان گفت: «گذشته، چراغ راه آینده است».*
* دکتر معتمدنژاد سپهر ارتباطات را، جهانی گشوده به سوی جهان های دیگر می دید و از آنجا به تاریخ، فرهنگ، سیاست، اقتصاد، حقوق و جامعه پنجره هایی می گشود.*
مدام در پی آن بود که *وسایل ارتباط جمعی* را در قالب *تاریخ اجتماعی آن ها* معرفی کند؛ زیرا به نظر او رسانه ها جدا از محیط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی شان کارکرد ارتباطی ندارند.
اندیشه او نه با « *انقلاب توقعات فزاینده* » در جامعه همسو شد و نه از « *سرخوردگی های فزاینده* » سربر می آورد. *آرام و عقلانی راه می جُست و پُل می ساخت و برنامه های کلان را مهندسی می کرد. فکرش بزرگ بود و گام هایش کوچک؛ آرمان هایش بلند بود و امیدش مداوم. فاصله میان «آکادمی»، «جامعه»، «نهادهای مدنی» و «دولت» را کوتاه می ساخت و از همین راه دامنه علوم ارتباطات را در ایران I وسیع می کرد.*
دانش استاد بهنگام و روش او گشاینده افق های وسیع به سوی دانایی بود؛ *اما بزرگ تر از آن ها، منش «معلمی» اش بود.* به معنی دقیق کلمه، *شاگردپروری* کرد و صاحب سبک پرورش داد و در این راه، بازنشستگی و حتی مرگ نقطه پایانی در این روند نبود، بلکه آغازی بر حضور برجسته تر او در کسوت آفرینندگان آثار بود. *به گفته بوردیو، باید امید داشت که «وارثان» و بازتولیدکنندگان دانش نیز توفیقی چون او بیابند و اندیشه و راهش را همچنان گشوده نگاه دارند.*
مهمترین آرزوی دکتر معتمدنژاد این بود که منظومه ارتباطات در ایران شکل بگیرد تا بتواند به حل و فصل مسائل جامعه کمک کند.( _دکتر هادی خانیکی_ )
*یکی از اقداماتی که باید در حق دکتر معتمدنژاد انجام دهیم، تبدیل ایشان به یک مکتب فکری و ارتباطی ایرانی است.*
مثلاً یک واحد درسی با عنوان *«آشنایی با اندیشه های دکتر معتمدنژاد»* می توانیم ایجاد کنیم. *به نظر می رسد تا ادبیات مکتوبی درباره ایشان تهیه و تدوین نکنیم، این گنج به تدریج فراموش خواهد شد.*
برای تحقق آرزوها، آینده را می توان ساخت. اگر استاد معتمدنژاد زنده بود، حتماً برای مباحث *هوش مصنوعی* و *متاورس* درسی با عنوان *” نقش ارتباطات در سلطه جهانی”* را آموزش می داد و اجازه نمی داد با آن ها هیجانی برخورد کنیم، *بلکه می پرسید چرا به وجود آمدند؟ و برای این منظور نظریه پردازی می کرد.* ( _دکتر یونس شکرخواه_ )
دکتر معتمدنژاد که فروتنی اش برخاسته از اعتماد به نفس بالای او بود، همیشه حرف های سازنده می زد. در واقع نکته های ایجابی که مطرح می کرد، درون آن انتقادهایی هم به همراه داشت. *راه اصلاح جامعه را اصلاح رسانه می دانست و معتقد بود بدون اصلاح صدا و سیما به عنوان رکن اساسی در جامعه و اصلاح نظام مطبوعات و فضای مجازی امکان تغییر چشمگیر را نمی توانیم داشته باشیم.* ( _مهندس عباس عبدی_ )
* مردان بزرگ نه تنها خود قدم در راه میگذارند و آن را برای دیگرانی که قرار است پا جای پای آنها بگذراند، هموار میسازند؛ بلکه از حیث دانش، منش و عملکرد، الگوهایی را بر پا میدارند که نقشه راه آیندگان می شود و نقش دکتر معتمدنژاد را در حوزههای نظری، عملی و حرفهای روزنامهنگاری و ارتباطات باید از این منظر به داوری نشست.*
*اگرچه ۱۱ سال است که دیگر در میان ما نیست؛ اما اندیشه های او برای نهادینه ساختن ارتباطات همچنان پویاست. پس، بکوشیم دیدگاه های او را در عرصه پژوهش های ارتباطی از یک سو و مطالعات روزنامه نگاری از دیگر سوی عملی کنیم و تحقق بخشیم.*
*دکتر کاظم معتمدنژاد یک شخص نیست، یک «راه» است؛ راهی که او سنگلاخی هایش را طی کرده و اینک فرمان را دست ما می دهد تا ادامه دهنده مسیرش باشیم: راهی که اخلاقی زیستن و اخلاقی ماندن، مهم ترین شرط عبور از آن است.* ( _دکتر مهدی فرقانی_ )
* به روانش درود می فرستیم و از خداوند متعال توفیق تداوم راهش را خواستاریم.*